|
|
|
|
|
|
تفكر نژاد و سرزمين برتر؛ آئين شين تو به مرور زمان داراى مبادى و آداب شد. اين آئين مايه هاى ناسيوناليستى ونژادپرستانه بسيار قوى دارد. آئين شين تو درطول تاريخ پشتوانه بسيار مستحكمى در حفظاستقلال و تحكيم قدرت سياسى ژاپن داشته و دارد. فرمان امپراطور، فرمان خدا بوده است. وجب به وجب سرزمين ژاپن مقدس است ، چرا كه جزاير ژاپن آفريده ويژه خدايان است . وتمام قلمرو ژاپن توسط دو خداى نر و ماده : ((ايزاناگى )) و ((ايزانامى )) خلق شدهاست . در مجمع الجزاير ژاپن ((خداى نر)) غوطه ور شد و اين باور به دست آمد كه بايدمردم ژاپن هر سال غسل مذهبى به جاى آورند. وقتى خداى نر (ايزاناگى ) از دريا بدر آمد،از گوشه چشم چپ خود بزرگترين خدايان را بوجود آورد كه او را ((اماتراسو)) گويندو اين بزرگترين حادثه جهان خلقت است . وى بار ديگر به دريا فرو رفت تاغسل كند و وقتى در آمد، از گوشه چشم چپ خود خداى ديگرى به نام ((توكى يومى ))(خداى ماه ) راخلق كرد. از گلوگاه او خداى ديگرى به نام سوسانوو و (خداى طوفان )پديد آمد. اين خدايان سه گانه در آسمان بر تختجلال و جبروت و عظمت و خدائى تكيه زدند و حكومت آغاز كردند. مذهب مردم ژاپن ، مجموعه اىاز اعتقاد به مظاهر طبيعت و اطاعت مطلق از فرمانروايان و عقيده به سحر و جادو و احترامبه ((تابو)) و ايمان به مبادى بسيار ساده ساخته ذهنيت خودشان است . آنان روباه رافرستاده خدايان آسمانى مى دانستند و مورد پرستش قرار مى دادند. گروهى روباه راكلان اجداد خود مى دانستند. و اين نمودهائى از وجود مذهب بدوى باستانى ((فتيش )) درميان اقوام ژاپنى است . در نظر آنان ، ((تير و كمان )) مقدس بود و آن را مانند مظهرخدايان عبادت مى كردند و اين عين ((فتيش پرستى )) است .(132) مناسك و مراسم ؛ 1 تقديس خانواده ؛ در آئين شين تو؛ كانون خانواده خود يك مذهب است كه بايد بهاصول اخلاقى خانواده در آئين شين تو مؤ من وعامل بود. 2 تقديس مردگان ، يكى از ضروريات آئين شين تو، احترام مردگان است وجلب مطلق رضايت آنان . جلب رضا آنان در انجام وظايف خانوادگى ، اجتماعى و پرستشامپراطور ممكن است . 3 تعصد به اصول اخلاقى ؛ ژاپنى ها بايد پاكدامن ، راستگو،درستكار، شجاع و...باشد. 4 تعليم و تربيت فرزندان ؛ اين امر ضامن بقاء خانواده است. 5 نظافت ؛ از واجبات مذهبى است ، براى ورود به معابد، هر ژاپنى بايد پاك باشد.6 خواندن اوراد و اذكار سحرآميز، بر هر ژاپنى لازم است . 7 رقص و آواز خوانى ؛ بايداين امر توسط دوشيزگان اجرا شود كه لازم و ضرورى است . 8 تقديم هدايا به خدايان؛ اين عمل از واجبات شين تو است كه بايد در معابد گذاشته شود. 9 برترى نژاد وسرزمين ؛ عقيده به اينكه مردم ژاپن فرزندان دو خداى نر و ماده (ايزانامى و ايزاناگى )هستند و قلمرو ژاپن توسط اين دو خدا خلق شده ، از واجبات و ضروريات دين ژاپن است .10 پرستش امپراطور؛ اعتقاد به اينكه ((زيم لو)) درسال 660 ق .م امپراطور ژاپن نوه آن الهه بر مسند فرمانروايى جهان نشست كهسال مزبور مبداء تاريخ ژاپن گرديد، و ميكادو امپراطور ژاپن ازنسل اين الهه بايد پرستيده شود، از ضروريات مذهب شين تو است .(133) پيدايش آئين جديدى به نام ((ماهايانا)) در سال 523 ميلادى توانست خود را با محيط ومردم ژاپن سازش دهد، بر خلاف آئين صادراتى كنفوسيوس كه مردم ژاپن را خوش نيامد.آئين ((ماهايانا)) اهداف سياسى امپراطورى ژاپن رابرآورد و لذا پيشرفتقابل توجهى نمود و حتى مذاهب جديدى از آن پديدار شد. يكى از شاخه هاى اصلى اين مذهب، مذهب معروف ((ژودوشين تو)) است كه شين ران مؤ سس آن بود. در اين مذهب جديدانشعابى ، بسيارى از تعاليم سخت مذهب ((ماهايانا)) و سختگيريهاى آئين ((بودا))حذف شد و مقام زنان راكه وضع منحط و رفت بارى داشتند، سرو سامان داده و آنان راارتقاء بخشيد. رهبانيت و زيارت معابد را الغا نمود، لذا به ((لوتر)) ژاپن مشهورگرديد. مذهب ماهايانا عقايد تسلى بخش ، بهشت و دوزخ و خدايان فراوانى اضافه بر آنچه درگذشته بود. با خود آورد. در اين مذهب انشعابى ، نيايش به ارواح مردگان از آئين فتيشقديم با تصرفاتى پذيرفته شد. قول به تناسخ وحلول (به مدت يكصد سال در حالت كامى ) جزء باورها شد. در طى اين مدت ، ارواح مىتوانند از زندگان حمايت كرده و در سرنوشت آنان مؤ ثر باشند. ماهايانا عقيده به بهشترا ابداع كرد، حال آنكه چنين باورى در آئين بودا اساسا وجود نداشت . مذهب ماهايانا به128 دوزخ گوناگون و يك جهان ويژه براى پارسايان كه بر اثر تقواى مكرر بهمقام خدائى رسيده و مى توانند فيوضاتى به بشر برسانند،قائل شد. به تدريج بين آئين ((شين تو)) و مذهب ((ماهايانا)) يك نوع وحدت پديد آمدو سرانجام ((شين توى قديم )) در مذهب ((ماهايانا)) هضم گرديد. اينانحلال دقيقا به خاطر فقدان فلسفه مدون و احكام لازم بود. روحانيت مذهب شين تو؛ با گذشت زمان و ريشه دار شدن مذهب ماهايانا در كشور ژاپن ، قدرت روحانيون اين مذهببه تدريج گسترش يافت و ابداعات و انحرافات زيادى توسط آنان رواج گرفت .روحانيون به خريد و فروش گناهان پرداختند و خريد و فروش عمر و افزايش آن ازابتكارات روحانيت شين تو يا ماهاياناى جديد گرديد. پدران ژاپنى براى تقرب بهدرگاه خدايان ، پسران خود را به پيشوايان (روحانيون ) مى فروختند. اين سنت ازديرباز در ميان مردم ژاپن رايج بود و در اواخر قرن هفدهم ممنوع گرديد. اين كودكان درخدمت روحانيون ((ماهايانا)) لباس زنان را مى پوشيده و به زشت ترين كارها (لواطو...) واداشته مى شدند. و اين آغاز انحطاط اخلاقى ژاپن بود. درسال 1549 ميلادى كه مذهب ((كاتوليك )) در ژاپن راه يافت ، مورداستقبال بسيار قرار گرفت ، علت پذيرش مذهب كاتوليك ، اراده امپراطوران ژاپن بود كهبدان وسيله مى خواستند از نفوذ روحانيت ((ماهايانا)) كه در تماممسائل كشور دخالت مى كردند، بكاهند.در سال 1852 ميلادى امپراطوران ژاپن كه زيرنفوذ روحانيون ماهايانا قرار داشتند، از تبليغ مذهب كاتوليك جلوگيرى كردند و آزار وشكنجه مسيحيان ژاپن آغاز گرديد كه عده فراوانى از آنان كشته و يا اخراج شدند. مذهبماهايانا پشتوانه خوبى براى بسط امپراطورى و تحكيم قدرت سياسى امپراطوران بود؛زيرا در اين مذهب مقامى خدائى داشتند. ادغام دو مذهب ((ماهايانا)) و ((شينتو))، آئين ((شينتو)) را پديد آورد. اين مذهب توسط امپراطوران ، مذهب رسمى ژاپن اعلام شد. باانحلال مذهب ماهايانا، روحانيون قدرت و نفوذ خود را از دست دادند. اما امروز مذهب((ماهايانا)) دومين مذهب رسمى كشور است و در برخى شهرها و اكثر روستاهاى ژاپن رواجكامل دارد.(134) ((شين تو)) جديد؛ عقايد و احكام تحول و تغيير در اين مذهب از خدايان آغاز شد؛ يعنىانتقال اعتقاد از خدايان عرضى به خدايان طولى . از ميان آن همه خداى طولى ، فقط سهخدا را برگزيده شدند: ((آمانو))، ((موناكانوسى ))، ((نوكامى )). اين سه خدا برديگر خدايان اشرف و افضل شدند. تحول ديگر عقيده خاصى به ((بهشت و جهنم ))،اعمال خير و شر، پاداش و كيفر و...بود. نيكوكاران زرد پوست پس از مرگ در بهشتمخصوص ژاپنى ها جاى مى گيرند و بدكاران در جهنم كه نوعى زير زمين است ، بدونوسائل معيشت ، در آن معذب مى شوند. اصول عقايد و تعاليم اخلاقى مذهب ((شين تو))ىجديد عبارت است از: تقديس ارواح نياكان و ستايش آنها و ستايش و احترام امپراطور كه نوهخداى خورشيد و نژاد آسمانى ژاپن است . همچنين ژاپنى ها موظف هستند كه تمام مردم جهان رازير فرمان خود در آوردند، زيرا بر همه انسانها برترى و شرافت دارند. كانون خانواده مقدس است و خانه خود يك معبد است : پدر مى تواند فرزندانش را بفروشد و يا كيفر دهد و بكشد. زنان بايد در برابر شوهران هرزه و وحشى و پليد، با ملاطفت رفتار كنند و در همهحالات تابع شوهر باشند. دختران از ارث محروم اند. بهدليل وجود نظام پدر سالارى مردان حق داشتند زنان خود را به اماكن فساد بفروشند. اوراد و اذكار: اوراد سحرآميزى كه از اعصار گذشته باقى مانده . تقديم هدايا به خداى خدايان : هدايايى مثل برنج و ميوه و ماهى . رقص توسط دختران درضمن عبادات مذهبى با روش خاصى . اساطير و خرافات ؛ در آئين ((شين تو))، بيش از هر مذهبى ديگر خرافات وجود دارد: دريافت خوبى و بدى هابه وسيله سوزاندن استخوان گوزنها يا كاسه لاك پشت و مطالعه خطوط لاك لاك پشت .با اين كار سرنوشت زندگى فرد در آينده روشن مى گرديد. ضمنا اوقات سفر و ازدواجو... با همين مراسم روشن مى شد. از آنجا كه مردم ژاپن و پيروان اين مذهب خود را از تبارخداوند مى دانند، معتقدند كه نيازى به دستورات و احكاممعصل ندارند و براى انجام كارها از فطرت خود الهام مى گيرند. مركز مذهبى شين تو،شهر ((ايسه )) است كه شهر معابد نام دارد، چرا كه پر از معبد است . شهر ديگرى بهنام ((نارا)) وضع مشابهى دارد. بتخانه ((هزار بودا)) در ژاپن معروف است و در آنمجسمه خدايان بى شمارى با اشكال گوناگون گردآورى شده است . البته در ژاپنبتخانه هاى بسيارى در شهرها و روستاها وجود دارد. درسال 1945 ميلادى امپراطورپرستى در ژاپن ملغى شد؛ ولى هنوز مردم ساده لوح بر اينباور هستند.(135) يكى از مراسم معروف مذهب شين تو، روش اخلاقى ((پوشيدو)) بهمعنى ((روش دلاوران )) است . اين رويه يادگار قرون وسطى است كه به عنوان يك راه ورسم نظامى در ارتش راه يافت و به تدريج فراگير شد؛ تا آنجا كه مذهب شين تو راتحت الشعاع قرار داد. ((مراسم پوشيد و)) كه صرفا سرمشق رفتار و كردار سواران ودلاوران بود، در هشت عنوان خلاصه گرديده است : 1 وفادارى دلاوران و پهلوانان به بزرگان و بالادستان و سرانجام به امپراطور. 2 حق شناسى ؛ دلاور مردان بايد به ميهن و امپراطور حق شناس باشند. 3 شجاعت ؛ دلاور مرد بايد در خدمت به امپراطور از ايثار و فداكارى دريغ نورزد. 4 عدالت ؛ دلاور مرد بايد از مرز عدالت خارج نشود. 5 صداقت ؛ دلاور مرد نبايد از روى ترس دروغ بگويد. 6 عزت نفس ؛ دلاور مرد بايد قوى النفس ، مؤ دب و موقر باشد. 7 استقامت ؛ دلاور مرد بايد صبور و شكيبا باشد. 8 آزادگى ؛ دلاور مرد بايد مرگ عزت مند رابر زندگى ذلت بار ترجيح دهد. 9 عشق به علم و دانش . 10 مردم دوستى ؛ دلاور بايد هميشه نيكخواه جامعه باشد.(136) نقوذ مذاهب و اديان بيگانه ؛ دين ، به مثابه آراء، عقايد انسان در تاريخ بشر هيچگاه در محدوده جغرافيايى و مرزهاىملى و نژادى ، متوقف نشده و به ديگر سرزمينها نفوذ كرده است . و در ژاپن نيز اين وضعيتوجود دارد: دين كنفوسيوس ، كه در چين پديدار شد، در قرناول ميلادى به ژاپن راه يافت و مورد استقبال مردم قرار گرفت و تا قرن هفدهم ميلادى نفوذو گسترش يافت . دايره نفوذ اين دين وارداتى در ميان كشاورزان بود، اما اينك كتب مذهبىاين آئين در سراسر ژاپن رايج است و بر فرهنگ آن ديار تاءثير فراوانى كرده است .دين بودا دين وارداتى ديگرى است كه از كشور هند به ژاپن راه يافت و هم اكنون دين اكثرمردم ژاپن ، بودائى است و نقطه مقابل آئين شين تو مى باشد. دين شين تو خدايان بىشمارى را در محدوده عقايد خود قرار داده ؛ ولى دين بودا از نظر اصولى و بنيادى اينعقيده را رد كرده و قبول ندارد. شين تو به بقاى دائمى پس از مرگ ، بدون مجازاتگناهكاران و پاداش نيكوكاران ، معتقد است ، ولى بودا چنين باورى به تناسخ ندارد وكاملا مخالف آن است . در قرن هفدهم ميلادى بين اين دو مذهب مغاير، اتحاد و ائتلافى برقرار شد. به اين صورتكه خدايان بى شمار شين تو مظاهر بودا لقب گرفتند و بدين سان اين دو دين به همنزديك شدند. آئين بودا به پاره اى اعتقادات شين تو در داد وقبول كرد كه مردگان به مدت يكصد سال در نزد زندگانمنزل دارند و بعد براى دريافت پاداش زندگى جديد آشكار مى گردند.(137) معابد؛ معابد بودائى در ژاپن با چوب منقش و داراى كنده كاريهاى بسيار زيبائى است .زيباترين معابد بودائى در شهر توكيو و اطراف آن قرار دارد. قربانيان جنگ و شهيدانراه وطن در گورستانى مخصوص جاى ويژه اى دارند و اسامى آنان بر الواحى نوشتهشده است . بودائيان ، به موعظه و اندرزهاى اخلاقى ، تهذيب اخلاق و انجام مراسمى شبيه فرقهكاتوليك روى مى آورند.(138) روحانيت ؛ روحانيون ژاپنى (بودا، شين تو و...) به قرائت متون مقدس مشغول مى شوند، آواز مى خوانند، زانو مى زنند، براى تشريفات مذهبى ناقوس نواختهمى شود، شمع روشن مى شود، كندر و عود و مشك مى سوزند، مؤ منين دعا مى كنند و حمايتبودا را طلب مى كنند.(139) فرجام ؛ در طى قرون متمادى مردم ژاپن از ميان اديان و مذاهب گوناگون كه به آن ديار راه يافت ،هيچ يك را به طور كامل انتخاب نكردند و آنچه راقبول كردند، تركيبى بود از سنن باستانى مذهب ((شين تو)) و آئين ((بودا)) كهگاهى با مكتب اخلاقى دين ((كنفوسيوس )) در هم آميخته مى شد. درسال 1868 ميلادى كه قدرت واقعى كشور در اختيار فرزند رب النوع خورشيد((ميكادو)) امپراطور ژاپن ، قرار گرفت . دين ((شين تو))ى باستانى دين رسمى كشوراعلان شد و تشكيلات بودائى از دولت جدا گرديد. در عينحال اكثر مردم از هر دو دين (شين تو و بودا) پيروى مى كنند و ازسال 660 ق . م تا امروز تحولات فراوانى بر اثر دگرگونيهاى اجتماعى آن كشورپديد آمده و هم اكنون ژاپن در زمينه صنعت و تكنولوژى جديد با كشورهاى بزرگ و پيشرفته جهان رقابت چشم گيرى دارد. اين تحول حيرت انگيز و غيرقابل انتظار در كشورى كه مهد خرافات و اساطير بوده و هست ، صرفا پس از آنكه بهدكان رهبانان و كاهنان و روحانيان دغلكار و جاهل پرور ژاپن پايان داده شد و علم وعقل و آزادى علمى ، هنرى و...روى كار آمد، حاصل شد. كتاب شناسى ؛ به فارسى : فليسين شاله / تاريخ مختصر اديان بزرگ جان ناس / تاريخ جامعاديان . براى مقايسه و دريافت انديشه كنفوسيوس . ن . ك : پاشائى / تاريخ فلسفهچين باستان دين بودا در ژاپن ؛ تعالم شايگان / اديان و مكاتب فلسفى هند. 2 جلدى .1356. تهران . اميركبير. اديان و مذاهب چين باستان حفرافياى تاريخى انسانى تاريخ چين ، از دوران باستان تا زمان معاصر، به درستى روشن است . بنابراين تاريخمدون اين كشور مشخص چنين است : 1 پيشينه چين در تاريخ غير مدون در حدود 1766 2205 يا 1557 1989ق . م است .در اين مقطع از تاريخ باستانى چين ، دودمان شيا بر چين حكومت مى كرده اند. 2 - دودمان يين يا شانگ در حدود 1027 - 1766 ق .م حكومت داشته اند. 3 - دودمان جو در حدود 481 - 722 ق . م حكومت كرده اند. دوران جنگ ايالت ها از 250 -403 ق .م . بوده است . 4 - چين (يا: تسين ) 207 - 221 ق .م م : بنيادگذارى امپراطورى . دوران امپراطورى ؛ 5 - هان اول از 202 ق .م . تا 8 ميلادى وانگ مانگ از 23 -9 ميلادى . 6 - هان دوم از 220 - 23 ميلادى . 7 - دوران سه كشور: وى ، 265 - 220 شمال چين . شو، 263 - 221 چين باخترى . وو، 280 - 222 جنوب چين . 8 - امپراطورى بزرگ جين يا دزين ، 316 - 265 سراسر چين . 420 - 317 جنوب چين(16 ايالت در شمال چين ). 9 دودمان هاى جنوبى و شمالى : پنج دودمان پشت سر هم در جنوب : 589 420 م . وى شماى ترك ها) و چهار دودمان جانشين آنها درشمال : 581 399 م . 10 دودمان سوئى : 618 581 وحدت دوباره چين . 11 دودمان تانگ : 907 618 م . 12 پنج دودمان و ده كشور: 979 907 م . 13 دودمان سونگ : 1126 960: همه چين . 1279 1127: جنوب چين (سونگ جنوبى ). ليائو (گى دان ) 1125 916 (منچوريا). شيى شيا (دانگود): 1234 1032 (گانسو)، جين (گين )، روجن 1234 1115 درشمال چين . 14 دودمان يوان (مغول ها): 1368 1279 م .: همه چين . 15 دودمان مينگ : 1644 1368 م . 16 دودمان چينگ (تسيگ ): 1912 1644 م . 17 جمهورى 1912 م . 18 جمهورى خلق چين 1949 م . پيشينه سياسى باستان : در كتب فيلسوفانى چون كنفوسيوس ، مينوس و مودز و از ((فرزانه شاهان )) كهن سخنرفته است . بنا به سنت چينى پنج ((فرزانه )) بودند كه پيش از نخستين بنيادگذارنخستين دودمان شاهى چين بر آن سرزمين فرمانروائى داشتند. چينيان اين فرزانگان را ارجمى نهند و بنيادگذار حقيقى تمدن چينى مى دانند. اين پنج فرزانه عبارتند از: 1 هوانگ دى امپراطور زرد). 2 جوان شو. 3 گو. 4 يائو. 5 شون . اين پنج فرزانه از يك خانواده نبودند بنياد گذار نخستين دودمان داستانى ((فرزانه ))شاه )) است ؛ يعنى شهريارى كه ((دارنده فرزانگى درون و شهريارى بيرون )) است . نزد پيروان كنفوسيوس اين شش تن فرزانه شاه بودند: 1 يائو 2 شون 3 يو 4 تانگ 5 ون شاه 6 ووشاه . چينيان ((يو)) را بنيادگذار نخستين دودمان داستانى چين ، يعنى ((دودمان )) مى دانند.((يو)) را از فرزندان ((هوانگ دى )) دانسته اند.(140) اديان ابتدائى چينى ؛ ((چين مثل همه ملتهاى ديگر يك دوره بدويت داشته است ، دوره جامعه هاى قبائلى و ابتدائى. و خود بخود اديان چينى در اين دوره ، اديان بدوى بوده است ، و همان مسائلى كه در((توتميسم ))، ((تابو)) و ((مانا))، ((فتيشيسم )) و انيميسم به عنوان اديان بدوىدر دوره بدويت مطرح كردم ، در تمدن چين نيز صادق است . يعنى چينيهاى بدوى و ابتدائىدر هزار سال تا دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح ، دين روح پرستى ، فتيش پرستى ،تابو پرستى و توتم پرستى داشته اند...)) (141) پژوهش محققان تاريخ اديان و مذاهب بر نظريه فوق استوار است ؛ چينيان باستان ابتداروح پرست بوده اند، يعنى براى تمام اشياء جهان مادى روح تصور مى كرده اند، ارواحنياكان خود را مؤ ثر در زندگى و سرنوشت مى دانسته اند، سلطان عالم بالا را مىستودند و يا به ((تائو))، حاكم بر هستى و كليه اشياء، عقيده داشتند و يا به تى ينيا آسمان متوجه بودند. منظور از تائو آفريدگار جهان بود. و اين نوعى توحيد بدوىاست كه در عقايد باستانى چين ديده مى شود. در عينحال وجود خدايان گوناگون و پرستش آسمان و... در ميان عقايد چينيان مشهود است ؛پرستش آسمان به عنوان مبداء نعمتها، پرستش باد و رعد، درخت و كوه ، اژدها و مار و...خداى افلاك به نام ((شانك تى )) داراى حاكميت مطلق بر جهان بود كه هر ساله خاقانچين با تشريفات ويژه ائى در مذبح آسمان براى او قربانى مى كرد. خدايان چينى بهصورت طولى ((هنوته ايسم )) مورد ستايش و پرستش قرار مى گرفتند. خداى آسمانو خداى افلاك ساخته ذهن امپراطوران چين بوده تا از اين راه خود را خليفه خداى آسمان وفرزند او به رعايا معرفى كنند و بر استحكام قدرت سياسى خود بيفزايند. آئين چينىبطور كلى بنا به تحقيق محققان داراى سه مرحله طولى است : -1 اءى ن ق ة ى م چين كه عقايد بوميان آن سامان است و پر از خدايان متعدد و مختلف مىباشد. 2 آئين تائو يا تائوئيسم كه لائوتسه آن را به صورت خاصى اراست و پرداخت . 3 آئين كنفوسيوس . اديان سه گانه چين باستان ؛ پرستش ارواح و خدايان فراوان اديان و عقايد باستانى چينيان از آغاز تا ظهور ((لائوتسه )) و ((كنفوسيوس )) كههمزمان در حدود قرن ششم قبل از ميلاد زندگى مى كردند، آن گونه كه گذشت ، ابتدا برپرستش ارواح و خدايان فراوان دور مى زد. خداى مذكر ((شانك تى )) نام داشت كهوظيفه او كيفر و پاداش افراد در اين جهان بود. خداى مؤ نث ((هاتن )) نام داشت . اين دوخدا، خدايان امپراطوران چين بوده است . روح پرستى بعد ديگر عقايد باستانى چين بودهاست ؛ ارواح نياكان به يارى فرزندان مى آمده و در امور زندگى آنان مؤ ثر بوده است ؛و بايد رضايت ارواح را با پرستش و نيايش آنان جلب نمود. در پرستش ارواح نياكانبايد ترتيب خاصى رعايت مى شد؛ ابتدا ارواح اجداد مادرى و سپس ارواح نياكان پدرىپرستيده مى شد.(142) چينيان بر اين باور بودند كه آسمان يعنى پروردگار؛ و اينخدا خودش چيزى نمى گويد، بلكه كسى را ماءمور مى كند كه فرامين و دستوراتش را درميان جوامع بشرى رواج دهد و اين امپراطور است كه فرستاده و ماءمور خداى آسمان مىباشد و فرزند خدا آسمان نيز هست . بدين سان ، امپراطور، فرزند، نماينده و فرستادهآسمانى خدا بود كه فرمانش از دو جهت مطاع بود (143). و اين است كه وقتى قدرتسياسى و روحانى با هم جمع مى شوند، استبداد دينى كه بدترينشكل استبداد سياسى است ، بر جامعه حاكم مى شود. خدايان نر و ماده ؛ اقوام چينى باستان بر اين عقيده بودند كه در جهان دواصل حكومت مى كند؛ يكى : نر يا مثبت يا نور، و ديگرى : ماده يا منفى يا تاريكى . تازمانى كه اين دو نيروى متضاد با هم هماهنگ هستند، امور جهان بر محور رضايت و خوشبختىجامعه دور مى زند. با دگرگونى در تعادل اين دو نيرو، جهان نيز با تحولات ودگرگونى هاى خطرناكى مواجه مى گردد. اگر جامعه بخواهد اين خدايان دوگانه كهدر وجود آدمى و نيز ديگر موجودات ، هماهنگى ايجاد مى كنند براى هميشه هماهنگ باشند،بايد تائو (نظم عمومى و كلى جهان ) خود را در حداعتدال قرار دهد تا از هر گونه ناگوارى و شر و رنج در امان باشد. خداى مذكرعامل خير و بركت ، ((يانگ )) نام دارد و خداى ماده ((بين ))عامل انفعال و سكون مى باشد. آسمان را ((يانگ )) و زمين را ((يين ))، تابستان و گرمارا ((يانگ )) و زمستان و رطوبت و سطح داخل اشياء را ((يين )) مى گويند. از اين رهگذاربود كه مذهب و فلسفه دو آليسم (ثنويت و دو گانه پرستى ) در ميان مردم چين باستانرواج يافت كه به تدريچ پلى ته ايسم (چند خدائى ) جاى آن را گرفت و خداى باران ،خداى محصولات كشاورزى خداى برف ، خداى آتش و... پديدار شدند(144) روح پرستى ؛ همان طور كه ذكر شد، يكى ديگر از ابعاد عقايد باستانى چين پرستى ارواح نياكانبود. پرستش ارواح نياكان بعدها تبديل به پرستش ارواح شوهران براى ((زنان ))گرديد؛ به استثناى شاهان و امپراطوران چين كه خداى آسمان را فرزندى و نمايندگى مىكردند و مردم مجبور به پرستش و اطاعت از آنان بودند. پرستش ارواح شوهران توسطزنان ك حكايت از پيشينه طولانى نظام مرد سالارى در چين دارد. در چنين جامعه اى زنان ازمحرومترين طبقات جامعه بودند؛آنان حق دختر زائيدن نداشتند و اگر دخترزائيدن مظهر خشمو غضب ارواح نياكان بود. نظام برده فروشى (زن و دختر فروشى ) در چين بهدليل وجود اين عقايد بسيار پر رونق بوده است (145) دخالت ارواح نياكان در كليهامور زندگان ، در غم و شادى و... از جمله باورهاى چينيان باستان بود. براى جلبرضايت ارواح علاوه بر پرستش بايد هديه اى تقديم مى شد و اين هديه بايد توسطفرد كهن سال خانواده تقديم ارواح نياكان مى گرديد. در آئين باستانى چين جامعه روحانيت وجود نداشت و فرد بزرگ خانواده ، مراسم مذهبى راانجام مى داد. در ميان عقايد باستانى چين ، عقيده به ارواح ، زمين ، آب ، كوه ،جنگل و... ديده مى شود. چينيان زمين را مقدس مى دانستند؛ به اين صورت كه : خانه به زنتعلق داشت ، مرد بايد در خانه بر روى زمين يا حصير خانه با همسران خود نزديكى كندتا مادر زمين او را بارور نمايد و در اين هنگام ارواح نياكان مادرى حضور يابند و در جنينحلول كنند.(146) زمين پرستى ؛ زمين پرستى ريشه در غلبه نظام كشاورزى چين دارد. اصولا مشخصه تمدن چينكشاورزىاست . در هر قريه و دهكده اى تپه اى ازگل و خاك به علامت حاصلخيزى زمين افراشته وبر قله آن درختى مىكاشتند و اطراف آن را نهال هاى مقدس مى كشاتند. آن خاك را ((شيى)) مىگفتند و اين مكان را مركز مذهبى و محل عبادت روستا قرار داده بودند كهتشريفات وآداب ويژه اى نسبت به خدايان را به دست مى آوردند. اينمراسم در هر فصلى به مناسبتبذر افشانى يا رشد اشجار و بركتمحصولات انجام مى شد. تا اين كه عصر امپراطورانچين به صورت بهترىدر آمد و مراسم مزبور به وسيله امپراطور انجام مى گرفت . زيراعقيدهداشتند كه انجام مراسم توسط امپراطور، محصولات كشاورزان را چند برابر مىكندو درختان بارورتر مى شوند(147) آسمان پرستى ؛ پرستش زمين به تدريج از رونق افتاد و جاى آن را آسمان پرستى گرفت . در عصرسلطنت ((شانگ ها))، معبودى به نام ((تى ياشانگ تى )) مورد پرستش و عبادت عمومقرار داشت . او خداوندگار جهان علوى يا خاقان آسمانها پنداشته مى شد. پادشاهان براىبه دست آوردن بركت آسمانها و باران به اومتوسل مى شدند. مقام و مرتبه آسمان را بالاتر از زمين مى دانستند. در هنگام رزم ، بهوسيله كاهنان ، رضايت ((شانگ تى )) را طلب مى كردند. وقتى خاندان چو به سلطنترسيدند، به جاى ((تى )) خداى آسمان را به ((تين )) ملقب كردند. ((تين )) يعنى((آسمان )) كه منزلگاه ارواح عاليه و مقام مقربين است . پادشاهان خاندان چو و خاندانخاقان هميشه رابطه خود را با آسمان نگاه مى داشتند و همه ساله در ايام ويژه اى ازسال ، پادشاه به منظور اهداء قربانى ها و نياز به درگاه خداى آسمان در محرابى كهدر جنوب پكن به نام آسمان بنا كرده بودند، مراسمى انجام داد و هدايائى از بخور معطرو موى بز و مقدارى سنگ با ارزش و ابريشم خام و طعام و شراب و غلات عرضه مى داشت. خاقان نه مرتبه پيشانى بر خاك مى سود. مردم چين بر اين باور بودند كه بدونانجام اين اعمال هرگز ميان زمين و آسمان توافق واعتدال و وحدت صورت نخواهد گرفت (148). ارواح خير و شر؛ در باور چينيان دو نوع روح وجود داشت كه در تمام زواياى جهان طبيعت متفرقند؛ ارواح مفيدهو ارواح موذيه كه صفات شيطانى دارند و در اطرافمنازل آدميان پراكنده اند و نيز در اماكن خالى و متروكه ، در تاريكيها و جنگلها و... بهويژه در شبها متعرض افراد مى شوند، گاهى به صورت جانوران و درندگان و گاهىبه صورت حيوانان اهلى در آمده و آدميان را آزار مى دهند. ارواح مفيده در گروه ((شين )) وگروه ارواح موذيه در ((گوى )) قرار داشتند. ارواح مفيده (شين ها) در آسمان و اراضى بارور و درختان سنگهاى قيمتى و آفتاب و ماه وستارگان و ابر و باران و آتش و دريا و نباتان سودمند زندگى مى كنند. ارواح نياكاناز نوع شين ها هستند. در حالى كه ارواح موذيه (گوى ها) در تاريكيها زندگى مى كنند واگر انسانها به نور چراغى متوسل نشوند، در معرض خطر آنها قرار مى گيرند. لذا مردمچين براى نجات از ضرر ارواح موذيه به روحانيون مذهب تائو و جادوگران ديگر مذاهبپناه مى بردند. آنان راه ديگرى نيز براى نجات مى جستند و آن آويزان كردن ((مجسمه خروس )) درمنازل و سر در خانه ها بود. در روز اول سالمنازل را جادو مى كردند تا از وجود ارواح شرور پاك گرداند(149) جاودانگى ارواح ؛ مردم چين عقيده داشتند كه ارواح اموات براى هميشه داراى حيات و زندگى هستند وبازندگان در تماس اند. هر وقت زندگان يادشان كنند، فورا حاضر مى شوند و مىتوان با آنان سخن گفت و مشورت كرد. ادعيه و اوراد و قربانى و هديه ، راه مناسب ارتباطبا عالم ارواح است . ارواح از ماده خوردنيها و نوشيدنيها نمى خوردند ك بلكه جوهر لطيفو روحانى آنها را جذب مى كنند و صورت مادى خوراكى ها را روحانيونميل مى كنند. از اين رو، مردم چين مراسم تدفين اموات را با مراسم خاصى انجام مى دادند.افراد ثروتمند، در هنگام دفن اموات ، تمام اشياء واموال متوفى را از قبيل ظروف ، اسلحه شكارى و سگ شكارى و اسب او را زنده به خاك مىسپردند. گاهى افراد انسان را همراه متوفى خاك مى كردند تا به كارهاى ضرورىمتوفى رسيدگى كند. در هر خانه اى ضريحى قرار مى دادند تا هميشه به ياد نياكانخود باشند. در مقابل اين ضريح عقد و ازدواج ما بين عروس و دامان انجام مى گرديد و دربرابر قبور خضوع و خشوع خاصى مى كردند تا رفع گرفتارى هاى مادى و معنوى خودرا بكنند. در فصل بهار و پائيز به زيارت قبور نياكان مى رفتند و هداياى خوردنىنثار مى كردند و بر اوراق ، نقش پتو و لحاف و اقمشه را نقاشى مى كردند تا ارواح ازسرما و گرما خود را حفظ كنند(150). دين ((تائو)) و بنيانگذار آن ؛ لائوتسه و آئين او در قرن 5 يا 6 ق . م . لائوتسه يكى از فلاسفه چين باستان اين آئين را بنياد گذاشت.بنا به تعريف لائوتسه : تائو قابل توصيف نيست ،غيرقابل شناخت است . در ادبيان منظوم چين آمده است كه : اين درخت را نگاه كنيد؛ چراهرگز دچاراضطراب نمى شود، دچار غم نمى گردد. در آغاز بهار با شكوفه هاىقشنگ و رنگارنگ ،زنده بودن خود را نشان مى دهد؛ سبز مى شود، جوان مى گردد،برگ و بار مى دهد و... درابتدائ پائيز به زردى مى گرايد، عريان مى شود وآرام و آرام به خواب زمستانى فرومى رود. و باز دراول بهار با شادى از خواب بيدار مى شود و با چهره اى خندان به جهانو مردمجهان نگاه مى كند و... چرا اين درخت اضطراب ندارد؟ چرا به ياءس فلسفىدچارنمى گردد؟ چون اينها از قانون طبيعت يعنى از تائو پيروى مى كنند. ياءس، پليدىبدى زشتى ، غم و رنج ، پريشانى ، بيمارى جنگ ، خيانت ، جنايت واضطراب چرا در آدمىاين همه حكومت مى كند/ زيرا انسان در برابر نظامىكه بركل جهان حكومت مى كند ( تائو)، ضعيف و ناتوان است وباعقل كوچك و جزئى خود راه ديگرى انتخاب كرده و مى كند و از طريق تائو كهحاكم بركل جهان است ، قدم به بيرون مى گذارد(151) تائو، مبتنى بر وحدت وجود؛ مكتب لائوتسه مبتنى بر وحدت وجود از نگاه عرفان و تصوف چينى است ، وحدت وجود بركل هستى . مصاديق كثرت ، جلوه اى ظاهرى از وحدت وجود است و تضادهاى ظاهرى در جهانهستى ، به وحدت وجود كه لايه زيرين و زيربناى وجود است ، خللى نمى رساند؛ وعدالت و بى عدالتى روبناى وحدت است (152) به گفته ((لائوتسه )): ((تائو))آغاز تمام اشياء و موجودات جهان هستى است . خواهان رستگارى و هدايت بايد از ((تائو))پيروى كند. ماهيت ((تائو)) را مى شناسند، خاموش اند؛ آنان كه درباره او (تائو) سخنمى گويند، چيزى از او نمى دانند. ((تائو)) مانند يك ظرف خالى كه در عينحال مى توان از آن آب برداشت ، بى نهايت عميق و با محتوائى بى پايان ك بحرى استعميق كه هيچگاه خشك نمى شود. انسان مى كوشد تا با ((تائو)) يكى شود، اما نمىتواند. ((تائو)) همه چيز است و هيچ چيز نيست . ((تائو)) همه علت است و هممعلول ، تمام اشياء از ((تائو)) پديد مى آيند و با ((تائو)) زندگى مى كنند و به((تائو)) باز مى گردند. ((تائو)) طريق ابدى است كه همه مخلوقات از اين راه عبورمى كنند(153). فليسين شاله مى گويد: اگر چه اطلاعات ما در رابطه با شناخت ((تائو)) بسيارناقص است ، ولى بايد دانست كه تائو قبل از اين كه عنوان دين و مذهب داشته باشد، يكفلسفه متافيزيك بشمار مى رود. ((تائو)) يعنى قاعده و انتظام جهان ؛ تائو يعنى نظمو ترتيب عالم و اصل جاويدان كه همه پديده ها از آن نشاءت گرفته اند. در ((تائو))،وحدت بر كثرت برترى دارد. جهان از اتحاد وجود ((يانگ )) و لا وجود ((يين )) بهدست آمده است . ((تائو)) قبل از اينكه اسمان و زمين باشند، بوده و بر عالم ديگرى حكومت داشته ووجودش مسلم بوده است . تائو اصل اشياء است ، ولى اشياء در وجود او راه ندارند؛ چرا كهاو محتاج نيست و وجودش كامل و تمام عيار است (154). پيشينه تائو؛ انديشه ((تائو)) همچون ديگر انديشه ها و عقايد و مذاهب و اديان تاريخ داراى تحولاتىبوده است . ادوار تحول اين آئين به سه مرحله يا دوره تقسيم مى شود: 1 يك فرد معتقدبه ((تائو)) بايد باورهاى خود را بر مبناى عرفان و وحدت وجود خاصىشكل مى داد و براى رسيدن به وحدت بايد از بازى با الفاظ و كتب دانش دورى مى جست وبه زندگى مادى بطور كلى پشت پا مى زد. بايدعقل را از خود دور مى جست و به زندگى مادى بطور كلى پشت پا مى زد. بايدعقل را از خود دور مى ساخت و با مكاشفات قلبى و عرفانى در خود فرو مى رفت . نسبتبه حوادث بى اعتنا و بى تفاوت مى شد و بى هدف و بى انديشه و بى خبر از همه چيزو همه كس مى بود. با رقص و موسيقى و مستى بايد در عالم خلسه راه مى يافت . ايننخستين گام در مذهب لا توتسه بود(155). 2 تلاش براى زندگى ابدى و كسب حيات جاويدان در تمام عمر دنيوى اين كار با پرهيزاز عوامل فسادانگيز در جسم و روان صورت مى گرفت . اين تلاش دائم با استمداد ازسحر و جادو تقويت مى شد. ((چوانگ تزو)) در فلسفه خود مى گويد: هر كس به كنهتائو دست يابد، به زندگى ابدى نائل مى گردد. همان گونه كه ((فوهتى )) كهيكى از خواقين بزرگ چين بودك به تائو دست يافت و به بقائ عمر جاويد رسيد؛برابرها سوار شد و به آسمان صعود كرد .اين نشانه اى است از افكار نظرى وتجربى راه يافته در انديشه و آئين تائو كه با سحر و جادو و امور اسرارآميزى تواءمشد. ((سوماچين )) مورخ معروف خاقان مذكور در تاريخ خود مى گويد:فال گيرى به نام ((لى . شو. چن .)) خاقان را تشويق كرد تا به كمك ارواح علوىاقدام به فن كيمياگرى كند. او جامى ساخت كه با آشاميدن آب در آن جام ، براى هميشه ازمرگ رهائى يافته به حيات ابدى مى رسيد. اين اقدام باعث شد كه در همان قرناول پيدايش ((تائوئيسم ))، ساحرى و جادوگرى در اين مذهب راه يابد. با رواج دانشكيمياگرى در چين ، فردى از شرق چين به نام ((چانگ نائو بنگ )) به پاى تختمسافرت كرد و انجمن سرى تشكيل داد. او به كيمياگر پذداخت و عضوگيرى مى كرد. هرعضو انجمن بايد پنج پيمانه برنج به مرشد خود مى داد. اين گروه به ((فرقه پنجپيمانه )) مشهور شدند. پس از او فرزندان و اخلاف اين شخص ، كار او رادنبال كردند و پيروان فراوانى يافتند. به تدريج ك اين گروه ، صاحب قدرت و نفوذسياسى شدند. ((چانگ تائولينگ )) را معلم آسمان لقب دادند. چينيان معتقدند كه اين مرد پس از 122سال عمر از فراز كوهى بر ببرى سوار شد و زنده به آسمان بالا رفت . اين صعود رابر اثر فن كيمياگرى به دست آورد و حيات ابدى يافت . جادوگرى نيز او را در اين راهكمك فراوانى كرد. مدتى بعد فرقه اى ديگر از روحانيون جادوگر آئين لائوتسه به ظهور رسيد. اينفرقه ((عامه زوال )) نام داشت . مؤ سس آن ((چانك چو)) بود و پيروان زيادى پيداكرد. اين فرقه از قرن دوم ميلادى تاكنون در چين حضور دارد. پيروان اين فرقه فراوانهستند. 3 در سال 165 ميلادى يكى از امپراطوران چين به نام ((هوان )) به آئين ((تائو))رسميت داد. او ابتدا معبد ((لاتوتزو)) را بنا كرد و خود، هداياى فراوانى تقديم كرد.اين عمل رسميت آئين ((تائو)) را به دنبال داشت . در قرن هفتم ميلادى خاقان چين ((لىتى مين )) به اين مذهب ايمان آورد و ان را مستقل ساخت . طالبان علوم غريبه و فنونجادوگرى به اين مذهب روى آوردند. چينيان در صدد برآمدند تا درمقابل مذهب ((بودائى )) كه يك آئين وارداتى از هند به چين بود، از فرهنگ و اساطير ملىخود كه ميراث نياكان شان بود، حراست نمايند؛ لذا بهدنبال شخصى برآمدند كه بتواند با بودا رقابت نمايد. آنان ((لائوتزو)) را مناسبديدند و او را بالا بردند تا كه در مقام خدائى قرارش دادند. به او لقب ((خاقان عالماسرار)) دادند و معابد فراوانى به نام او ساختند. و به تقليد از بودائيان ، راهبان ومرتاضان زيادى در معابد لائوتزو گرد آوردند. سرانجام ((تائوئيزم )) را به عنواندين ملى و رسمى كشور خود قبول كردند. آئين تائو در گسترش عقايد خرافى و اوهام نهتنها كمرنگ نگرديد، بلكه روز بروز بر تعداد خدايان افزوده مى شد. ((خاقان عالماسرار)) بالاترين مقام را به دست اورد. لائوتزو در كنار او قرار گرفت و در نتيجه موجود سومى به نام ((كنگ يائو)) سردارارواح مجرده و روانهاى آسمان پديد آمد. اين سههيكل (خاقان لائوتزو كنگ يائو) به اتفاق موجودى به نام ثالوثى راتشكيل مى دهند كه به نام ((سه گوهر طاهر)) ملقب اند. غير از اينها ((هشت روان جاويد))ديگر به اتفاق ((خدايان كانون خانوادگى و محافظ دروازه و خداى شهر))، همه برجهان حكومت مى كنند(156) ارواح هشتگانه لائوتسه ؛ اين ((سه گوهر طاهر)) تبديل به ((هشت روان جاويد)) شد و در اساطير ملى چينمحبوبيتى فراوان پيدا كرد: ((اين هشت روان جاويد)) در ابتدا مردمى بودند كه زهد و رياضت را پيشه ساخته و براثر عبادت و اعمال صالحه ، ب ابديت رسيدند. آنان با جسد و پيكر مادى خود با روحىشاداب و روانى جوان زندگى مى كنند و در زير درخت كاجمنزل دارند؛ يكى شراب مى سازد، دو نفر ديگر شراب مى نوشند، چهارمى نى مى نوازد وآن چهار نفر ديگر در گوشه اى آرميده و از اين چهار نفر جدا زندگى مى كنند. آنان در آغازهر سال مورد احترام و تكريم قرار مى گيرند. تصاوير خيالى آنان بر روى كاغذترسيم مى شود و بر دوازده شهرها آويزان مى گردد. در آئين ((تائو)) هر فرقه اىبراى خود خدائى جداگانه دارد. برخى از پهلوانان مقام خدائى دارند. خدايان ديگرعبارتنداز: خداى تندرستى ، خداى نيك بختى ، خداى حيوانات ، خداى نباتان ، خداى اژدها،خداى كرگدن ، و...(157) اين مذهب در چين رو به انحطاط گذاشته مى توان گفت كه مرده است . دولت كنونىجمهورى خلق چين اين مذهب را تا حدودى از دور خارج كرده ؛ ولى در عينحال افراد زيادى هنوز از مبادى سحر و جادوى آن مذهب بهره مى گيرند و على رغم ممنوعيترسمى حزب كمونيست چين در پيروى از اين آئين ، برخى از دولت مردان حزب مخفيانه بهاين آئين ايمان دارند و براى آموختن سحر و جادو مى كوشند. لائوتسه و تائو؛ ((لائوتسه )) در لغت چينى به معناى ((حكيم سالخورده )) است . او اشراف زاده اى استكه در دستگاه دولتى ، سمت رياست بايگانى و حفاظت اسناد كشور را داشته و بعدها بهعرفان و فرديت گرائى مى گرود و به تزكيه نفس و انقلاب روحى دست مى يازد وروحيه انزواگرائى را در مردم چين رواج مى دهد. اين اشراف زاده ، عنوان اشرافيت خود رابه شكل عرفان گرائى متجلى مى كند. انديشه او يك فكر بسيار قديمى است ، لذادانشمندان او را مبتكر انديشه عرفان چينى نمى دانند. ((لائوتسه ))اصول عرفان و انزواگرائى را تدوين نموده ، جزء اصلى آئين خود در آورد. امروز در چينجديد حدود پنجاه ميليون نفر از آئين او پيروى مى كنند. ((لائوتسه )) در قرن ششم پيش از ميلاد زندگى مى كرده ، هر چند كه اطلاعات زيادىاز او در دست نيست (158) و آنچه از او در دست است ، بااحتمال زياد همراه است . لائوتسه معاصر ((كنفوسيوس )) در چين ، ((بودا و مهاويرا))در هند، ((افلاطون و سقراط)) در يونان ، ((اشعياى دوم )) در ميان قوم يهود و شايد((زردتشت )) در ايران ، ظهور كرد. لائوتسه فيلسوف بزرگ چين اندكىقبل از كنفوسيوس به دنيا آمده و با او نيز روابطى داشته است . بنا به يكى از افسانهها، نام اصلى او ((وين لى )) بوده كه در سال 604 ق .م . متولد شده و درسال 524 ق .م . وفات كرده است . كتاب مقدس اين آئين ((تا او ته كينگ )) كهشامل 81 قطعه كلمات قصار است ، مى باشد. كتاب ديگرى به نام چوانگ تزه به وسيلهيكى از پيروان لائوتسه نوشته شده و مورد تكريم و تقديس پيروان اين مذهب است .قعطات كتاب ((تا اوته كينگ )) بسيار مبهم و پيچيده و غيرقابل فهم است و تفاسير فراوانى بر اين كتاب نوشته شده است . چون مطالب اين كتابرنگ عرفانى دارد، موجب به وجود آمدن فرقه هاى زيادى شده است . پيروان اين آئين درچين و كره و منچورى فراوان ديده مى شوند. كه تعدادشان در حدود 13 ميليون نفر است .طرفداران لائوتسه اجازه دارند كه از ديگر اديان (مانند كنفوسيوس يا بودا) پيروىنمايند. حتى از حزب كمونيست چين هم مى توانند دستوراتى را فرا گيرند، زيرا اين مذهببا ديگر مذاهب مانعة الجمع نيست . عده اى از دوران ((لائوتسه )) تا امروز نوه هاى او رامى پرستند و براى انان عنوان ((امپراطورى ))قائل اند. آنان را ملقب به ((امپراطور مرواريد)) كرده اند. اين ((امپراطور)) در كوهستان((ببراژدها)) همچون سلطانى بر پيروان خود حكمرانى مى كند(159) فلسفه و تعاليم تائو؛ در آئين تائو عنوان ((تقواى سه گانه )) شهرت فراوان دارد: 1 اقتصاد. 2 سادگى در زندگى . 3 اخلاق و نيكى حتى با افرادى كه با ما بدى كردهاند. اين سه عنوان ، از اهم دستوران لائوتسه بشمار آمده است . آئين تائو با جنگ و خونريزى مخالف است . در اين آئين ، قتل ، فريب ، دزدى غارتگرى نافرمانى پدر و مادر، بدرفتارى زن باشوهر و... عدم معالجه امراض ، لاابالى گرى عدم تعليم و تربيت فرزندان ، عدم توجهبه خانواده ، به خاك نسپردن مرده سگ و گريه و... گناه محسوب مى شود و مجازات دارد. آئين تائو ((عقيده به بهشت و جهنم )) و كيفر و پاداش را از آئين ((ماهايانا)) ى ژاپنىاقتباس كرده و در چين رواج داده است و عقايد تناسخ ارواح را از آئين بودائى گرفته است. در نظر ((لائوتسه )) علم و دانش ، معرفت و فضيلت نيست ، بلكه هر چه دامنه آموزش وعلوم گسترش يابد، بر تعداد اراذل افزوده مى شود. ((لائوتسه )) مخالف وجود حكومتبوده و مى گفت : مردم بدون حكومت بهتر مى توانند زندگى كنند، زيرا ستمكارى وقتىدامنه دار مى شود كه دولت قدرتمندى بر ملت چيره شود(160) از نظر پيروان لائوتسه )) ارواج بدون دخالت خدايان كار خود را انجام مى دهند ونيكوكاران را پاداش و بدكاران را كيفر مى نمايند. اگر پادشاه در انجام مراسم مذهبىكوشا باشد و آنها را نيكو انجام دهد، محصولات كشاورزى فراوان مى شود؛ نواميس طبيعتبا قوانين اخلاقى و اجتماعى متحدا عمل نموده ، اساس نظام اجتماعى را به بهترين صورتتدارك مى بيند. طبق افسانه هاى باستانى ((وويى )) يكى از خدايان ((شانگ ))،خدانشناس و گمراه بوده ك با خدايان چين به مبارزه برخاست و به روح جهان بالا ناسزاگفت و دستور داد تا يكى از درباريان به جاى روح عالم بالا با وى شطرنج بازى كندو چون در اين بازى برنماينده روج جهان بالا پيروز شد ك آن روح را به استهزاءگرفت . بر اثر اين اهانت صاعقه اى از آسمان آمدو او را هلاك نمود(161)
|
|
|
|
|
|
|
|