مقدّمه دفتر بسمه تعالى كميل شخصيتى جليل القدر و از ياران خاص اميرالمؤ منين - عليهالسلام - است . و در اوقات مخصوصى كه نصيب همه نمى شده است ، مورد عنايت خاص آنحضرت قرار مى گرفته است . مؤ لف محترم در اين كتاب بخشى از حالات و روايت هاى اواز آنحضرت را مورد استضائه قرار داده است . اين دفتر بعد از بررسىكامل و ويراستارى و استخراج و غيره آن را طبع و در اختيار علاقه مندان به آن حضرتقرار داده است . اميد است مورد قبول صاحب ولايت كبرى اميرمؤ منان - عليه السلام - قراربگيرد. دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مقدمه بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين وصلى الله على محمد و آله الطاهرين . قال النبى (صلى الله عليه و آله ) (الدعاء سلاح المؤ من )(1) يكى از سنگرهاى مهم انقلاب اسلامى مراسم پرشكوه مذهبى - مانند حج ، نماز جمعه ، دعاى كميل و ساير شعائر اسلامى - است كهقبل از انقلاب در بيدارى و آگاهى مردم و بعد از انقلاب در تثبيت و تداوم انقلاب نقش سازنده و مؤ ثرى داشته و دارند و هميشه دشمن از اين دژهاى محكم خائف و درصدد بر همزدن و تضعيف آنها بوده است ، و امروز هم بيش از پيش درصدد از هم پاشيدن اين اجتماعاتاست ؛ گاهى به وسيله ترور ائمه جمعه و يا در مراسم حج بوسيله بى محتوا كردن آن ازخاصيتش كه همان بيدارى مسلمين و مستضعفين است . يكى از آن مراسم دعاى كميل است كه برنامه اى معنوى و سازندهاست كه بعد از انقلاب برنامه اى بسيار با شكوه و ملجاء اكثريت مردم و جايگاهى روحانىبراى راز و نياز با خدا گرديده است . دشمن زخم خورده براى درهم ريختن و تضعيف اينمراسم نيز توطئه كرده و مى كند، به خصوص از راه تشكيك و وسوسه اندازى ، از آنجمله اين كه اين دعا مدرك و سندى ندارد. لذا بعضى از برادران و جوانان عزيز از اينحقير خواستند كه درباره كميل و دعايش جزوه اى تهيه و در اختيارايشان قرار دهم تا اين شبهه رفع بشود و اين دژالهى ، يعنى مراسم دعايى كميل از وسوسه هاى شيطانى محفوظ بماند - و الله الموفق للصواب. 1 - كميل كيست 2 - مدرك دعاى كميل 3 - سخنان على (عليه السلام ) به كميل 4 - فضيلت و اهميت دعا و آداب آن . كميل كيست ؟ دانشمندان علم رجال و درايه درباره كميل چنين گفته اند: شيخ طوسى در كتاب رجال خود كميل را از اصحاب اميرالمؤ منين وامام حسن مجتبى (عليهماالسلام ) ذكر كرده است . ابن ابى الحديد كه از علماء بزرگ اهل سنت است درباره كميل مى گويد: (كان من شيعة على و خاصته (1) كميل از شيعيان خاص اميرالمؤ منين بود). و حجاج بن يوسف او رابا كسانى كه با او در پيروى از اميرالمؤ منين شريك بودند - به جرم شيعه بودن بهقتل رسانيد. او مى گويد: كميل عامل و فرماندار اميرالمؤ منين بود در شهرى به اسم (هيت ) كه گويا در كنار فراتبود، ولى كميل در اداره كردن حوزه ماءموريتش تسلط كافى نداشتهبطورى كه لشكر معاويه بعضى از آباديها و روستاهاى او را مورد حمله قرار داد و كميل نتوانست از آنها دفاع بكند و اين براى او نقطه ضعفى بود وبراى جبران كردن آن به بعضى از قرائى كه تحت تصرف معاويه بود حمله نمود.اميرالمؤ منين به او اعتراض كرد و اين جمله ارزنده را فرمود: (ان من العجر الحاضر اءن يهمل الوالى ما وليه و يتكلف ماليس من تكليفه (2) يكى از دلائلضعف يك مسؤ ول اين است كه موارد وظيفه خود را انجام ندهد و چيزى كه وظيفه او نيست آن راانجام دهد). ذهبى كه يكى از علماى بزرگ اهل سنت است درباره كميل چنين مى گويد: (كان شريفا مطاعا ثقة عابدا على الشيعةقليل الحديث قتله الحجاج كميل مردى شريف و در ميان قومش مورد احترام بود و دستورات او رااطاعت مى كردند. مردى مورد اطمينان و در پيروى اميرالمؤ منين و اطاعت خدا مى كوشيد و كمسخن ، مى گفت قاتل او حجاج بن يوسف بود). علامه معاصر صاحب قاموس الرجال در توثيق كميل مى گويد: سيد بن طاووس كه از علماى بزرگ است در كتاب (كشفالمحجة ) كه آن را براى فرزندش نوشته و وصاياى خود را باو مى نمايد مى گويد:بعد از جنگ نهروان مردم از اميرالمؤ منين راجع به خلفاء سؤال نمودند، حضرت به عبدالله بن عباس فرمود كه ده نفر از اشخاص مورد اطمينان رابراى گواهى احضار كن ، يكى از آنها كميل بود كه حضرت او را مورد اطمينان قرار داد. مرحوم حاج ميرزا هاشم خراسانى در كتاب منتخب التواريخ ، معاصرين اميرالمؤ منين را بهسه دسته : حواريين ، ياران ، و خواص اصحاب آن حضرت تقسيم مى نمايد. حواريين اميرالمؤ منين را چهار نفر: عمر و بن حمق خزاعى ، ميثم تمار، محمد بن ابى بكر واويس قرنى ذكر كرده . و خواص اصحاب حضرت بسيارند، از جمله آنها كميل بن زياد را ذكر نموده . سپس مى گويد: كميل از بزرگان تابعين بود كه حجاج بن يوسف درسال هشتاد و سه هجرى در سن نود سالگى او را بهقتل رسانيد. شيخ مفيد كه از بزرگان شيعى متوفى 413 و مورد توجه ولى عصر بوده است ، دركتاب ارزنده اش الارشاد مى گويد: هنگامى كه حجاج فرماندار كوفه شد كميل بن زياد را طلبيد، جناب كميل چون خون آشامى حجاج را مى دانست مدتى متوارى شد. حجاج حقوق ومزاياى طائفه و قوم كميل را قطع كرد. وقتى كميل فهميد با خود انديشيد كه من در سنين پيرى هستم و شايسته نيست كهخوشاوندانم به واسطه من در مضيقه و ناراحتى قرار گيرند، لذا خود را به ماءمورانحجاج معرفى نمود. وقتى چشم حجاج به كميل افتاد گفت من خيلى دوست داشتم كه به تو دست يابم . كميل گفت : از عمر من چيزى باقى نمانده ليكن موعد خداى تعالى است و بعداز قتل نيز حسابى است و مولايم اميرالمؤ منين (سلام الله عليه ) به من خبر داده كه توقاتل منى . حجاج گفت : آرى ، تو در كشتن عثمان شركت داشته اى . سپس حجاج ملعون امركرد گردن اين پير مرد صحابى را با شمشير زدند. صدوق (عليه الرحمه ) كه از بزرگان علماى شيعى و در حدود دويست كتاب و تاءليف ازاو به جاى مانده در كتاب امالى خود گويد: اميرالمؤ منين دست كميل را گرفت و به صحرا برد و آهى كشيد و فرمود: (الناس ثلثة عالم ربانى و متعلم علىسبيل نجاة و همج رعاع اتباع كل ناعق يميلون معكل ريح لم يستضيئوا بنور العلم يلجاؤ ا الى ركن ، يا كميل العلم خير من المال العلم يحرسك و انت تحرسالمال و المال تنقصه النفقة و العلم يزكو بالانفاق . يا كميل العلم دين يدان به يكسب الانسان الطاعة فى حياتة وجميل الا حدوثة بعد وفاته و العلم حاكم و المال محكوم عليه با كميل هلك خزان الاموال و هم احياء و العلماء باقون ما بقى الدهر اعيانهم مفقودةو امثالهم موجودة ).(2) (مردم سه دسته اند: گروهى عالم ربانيند (در معارف حقه و علم مبداء و معاد دانا هستند) وگروهى متعلم اند، و دسته سوم مردم فرومايه اند كه مانند مگسان بهر طرف باد وزيدنگيرد به آن طرف حركت مى كنند از روشنايى علم بهره نيافته اند و متكى به يك تكيهگاه محكم نيستند. كميل ! علم بهتر ازمال است ، زيرا تو مال را نگهدارى مى كنى در صورتى كه علم تو را نگهدارى مىنمايد، مال به واسطه بخشش كم مى شود، اما علم بوسيله انفاق زياد مى گردد. اى كميل ! علم برنامه اى است كه انسان به آنعمل مى كند، به وسيله علم به دين است كه انسان درحال حيات مى تواند خدا را اطاعت كند و بعد از مرگ اثر خير او باقى بماند - اى كميل ! علم حاكم است و مال محكوم عليه است . اى كميل ! خزانه داران مال و ثروت هلاك شدند و خزانه داران علم و دانشها زندهاند، و علماء و دانشمندان تا روزگار باقى است جاودانند. بدنهاى آنها از نظر پنهاست امانشانه هاى آنها در دنيا موجود است ). طريحى صاحب كتاب معروف (مجمع البحرين ) مى گويد: كميل از بزرگان اصحاب اميرالمؤ منين و صاحب سر آن حضرت . بعد از آن درماده (نفس ) مى گويد: كميل از اميرالمؤ منين سؤال كرد از شما تقاضا دارم كه نفس مرا به من معرفى فرماييد. حضرت فرمود مقصود شماكدام نفس است . عرض كرد مگر انسان بيش از يك نفس دارد. حضرت مفصلا بيان كرد كهانسان داراى چهار نفس است : 1 - ناميه نباتى 2 - حسيه حيوانى 3 - ناطقه قدسى 4 -كليه الهى . و هر يك از اينها داراى پنج قوه و نيرو و دو خاصيت هستند. (ناميه نباتى ) داراى پنج نيرو است : 1 - ماسكه 2 - جاذبه 3 - هاضمه 4 - دافعه 5 - مربيه ؛ يعنى نيروى نظم دهنده دراعضاء. اما دو خاصيت ، كم و زياد شدن آنها است . و منشاء اين نيروها كبد مى باشد و اين دو خاصيتنزديك به حيوانيت است . (حسيه حيوانى ) نيز داراى پنج نيرو است : 1 - بينايى 2 - شنوايى 3 - بويايى 4 - چشايى 5 - لامسه . كه همان حواس پنجگانهمى باشند. و دو خاصيت آن ، رضا و غضب است و منشاء آنها قلب است و اين دو صفت شبيهبه درندگانست . ناطقه قدسى ) نيز داراى پنج نيرو است : 1 - فكر 2 - ذكر 3 - علم 4 - حلم 5 - آگاهى ، و اينها منشاء جسمى ندارند بلكه انسان ازاين بعد شبيه ترين مخلوقات به ملائكه است . و دو خاصيت اين نفس ، پاكيزه بودن وحكمت است . (كليه الهى ) داراى پنج نيرو است : 1 - بقاء درفنا 2 - نعمت در سختى و شقاء 3 - عزت در ذلت 4 - فقر در غنا 5 - صبر دربلاء. و اين نفس داراى دو خاصيت است : 1 - حلم و بردبارى 2 - كرم و بزرگوارى . و ايننفس كليه الهيه است كه مبداء آن خداى تعالى است كه مى فرمايد: (و نفخت فيه منروحى )(3) و بازگشت آن به سوى خداى تعالى است چنانچه مى فرمايد: (ارجعى الى ربك راضية مرضيه )(4) سپس اميرالمؤ منين به كميل فرمود.عقل و خرد در وسط اينهاست تا هر كس هر چه بگويد يا قضاوت كند از روى قياس و ميزانمعقول باشد. بعد از بيان اين مطالب صاحب روضات الجنان گويد: اين جريان كميل با اميرالمؤ منين از حكمتهايى است كه كمتر در كتابهاى حديث نظير آنديده مى شود و خود دلالت دارد كه كميل داراى معرفتىكامل و منزلتى بزرگ و در معنويات داراى مقامى رفيع و قدرى منيع بوده است . نيشابورى در رجال خود گويد كه : كميل از خواص اصحاب اميرالمؤ منين است كه حضرت او را رديف خود بر شترسوار كرد سپس كميل از اميرالمؤ منين سؤال كرد: يا اميرالمؤ منين (ما الحقيقة فقال مالك و الحقيقةفقال اولست صاحب سرك قال بلى ولكن يرشح عليك ما يطفح منىفقال او مثلك تخيب سائلا فقال الحقيقة كشف سبحاتالجلال من غير اشارة فقال زدنى بيانا قال (عليه السلام ) محو الموهوم و صحو المعلومفقال زدنى بيانا قال هتك السر لغلبة السرفقال زدنى بيانا قال نور يشرق من صبح الازل فيلوح على هياكل التوحيد آثاره فقال زدنى بيانا فقال اطف السراج فقد طلع الصبح ). از اميرالمؤ منين سؤ ال مى كند كه حقيقت چيست ؟ - ظاهرا مقصود كميل سؤ ال از حقيقت ذات مقدس است - لذا اميرالمؤ منين به او مى فرمايد (توكجا، حقيقت ذات كجا؟) به قول شاعر ( كميل اصرار مى كند كه آيا من صاحب سر تو نيستم ؟ حضرتفرمود بلى تو صاحب سر من هستى ولى رشحه هايى كه از اسرار درونى من سرريز مىكند به تو مى رسد. عرض مى كند آيا شخصى مثل شما سائل را ماءيوس مى كند؟ با اين اصرار حضرت شروعمى كند به بيان اين مطالب كه حقيقت كشف سبحاتجلال است بدون اشاره ، يعنى حقيقت ذات را جز از طريق كشف نمى شود درك كرد. يا اين كهحقيقت ذات را جز از طريق تنزيه نمى شود شناخت - يعنى ذات مقدس را منزه دانستن از تمامچيزهايى كه ما آن را تصور مى كنيم . عرض كرد بيش از اين بيان فرماييد. فرمود:انسان بايد بداند كه خدا در وهم او نيايد. همان طورى كه در جايى ديگر اميرالمؤ منينفرمود (كلماميز تموهم باوها مكم فى ادق نظر فهو مخلوق مثلكم مردود اليكم ) يعنى آنچه در وهم شما بايد خدا نيست و مخلوق شما است . (وصحو المعلوم ) يعنى علم با آگاهى يا مقصود آنست كه معلومات انسان به كشف و روشنائىكامل برسد، كه تقريبا جمله دوم بيانى است براى جملهاول كه (محوالموهوم ) باشد. يعنى هنگامى كه انسان از عالم موهومات رها شد و علم خالصى پيدا كرد كه در او هيچگونه وهمى نباشد آنجاست كه علم كشف حقيقت مى كند. چون (صحو) در لغت به معنىبر طرف شدن ابر، و صاف شدن هوا است كه تقريبا موهومات به منزله ابر است كهجلو معلومات را مى گيرد، وقتى آن ابر موهومات برطرف شد آفتات حقيقت ظاهر مى شودكه (صحوالمعلوم ) است . عرض كرد بيشتر بيان فرماييد. حضرت فرمود پاره نمودن حجاب به واسطه غلبهسر. بعد كميل عرض كرد بيشتر بيان فرماييد. حضرت فرمود:نورى است كه از صبح ازل تابيدن مى گيرد و آثار آن بر هيكلهاى توحيد پرتو مىافكند. عرض كرد بيشتر بيان فرماييد. فرمود چراغ را خاموش كن كه صبح طالعگرديد. اين جملات از فرمايشات اميرالمؤ منين (عليه السلام ) جزء جمله هاى عميق و پرمعنى و شايدجزء اخبار متشابهات باشد. عرفاء درباره آنها خيلى بحث و تحقيق كرده اند، از آن جملهفيلسوف ارجمند ملا عبدالرزاق لا هيجى صاحب شوارق در تحقيق اين فرمايشات گويد: چون كميل از اصحاب دل بوده و در خواست مقام ولايت كه مقام فناء درذات است مى نمود و حال او اقتضاى سؤ ال از حقيقت نمود، لذا حضرت جواب او را طورىفرمود كه دلالت داشت كه آن مقام مقامى عيالست ؛ يعنى اميرالمؤ منين به ديگرى اين طورمطالب را نفرمود، اولا او را ترغيب مى كند به سير و سلوك لايق بهاهل حال ، كميل عرض مى كند آيا من صاحب سر تو نيستم حضرتفرمود بلى تو صاحب سر من هستى ولى چون ديگ سينه من بجوش آيد آنچه از او سرريزمى كند به تو مى رسد. كميل اصرار مى كند و عرض مى كند شخصكريمى مثل شما سائل را ماءيوس مى كند؟ حضرت فرمود (الحقيقة كشف سبحاتالجلال من غير اشارة ) يعنى حقيقت آنست كه كثرتها كه وجود موهوم دارند در هنگامروشن شدن چراغ علم محو و متلاشى شوند و غير حق چيزى باقى نماند و تجلى نكند. قاضى نورالله شوشترى در كتاب مجالس المؤ منين مى گويد: شيخكامل مكمل : كميل بن زياد نخعى (قدس سره ) ت كميل كننده موحدين يار و همدم اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) است . آنحضرت را رسم بودى كه چون علوم و اسرار در باطنش موج زدى و خواستى كه گوهرعرفانى بيرون اندازند كميل را پيش خواندى و بر او جواهر اسرارافشاندى ، سپس جريان خطبه (مالحقيقة ) را كه گذشت ذكر مى كند. اعثم كوفى در تاريخ خود گويد: عثمان در زمان خلاقش دستور داد كه مالك اشتر ودوستان وى را از كوفه به شام نزد معاويه ببرند وقتى به نزد معاويه رسيدند سلامكردند و نشستند. معاويه جواب سلام داد و ايشان را احترام كرد و گفت : اى قوم از خدابترسيد (ولا تكونوا كالذين تفرقوا واختلوا من بعد ما جائهم البينات نباشيد از كسانى كه ايجاد تفرقه و اختلاف نمودند بعد از آن كهدلائل حق برايشان روشن شده بود) يعنى معاويه سوء استفاده از آيه كرد. كميل كه از همراهان مالك اشتر بود فورى به معاويه جواب داد: اى معاويه ! (فهدى الله الذين امنوا بما اختلفوا فيه من الحق باذنه خداى تعالى راه راست را نشان آن قومى داد كه درباره پيدا كردن حق اختلاف كردند)والله اى معاويه ما آنها هستيم . معاويه گفت : اى كميل چنين نيست كه تو مى گويى . اين آيهدرشاءن جماعتى است كه ايشان اطاعت خدا و رسول و اولى الامر را نمودند و كارهاىنيكويى كه اولى الامر نموده مخفى نكردند و معائب او را آشكار ننمودند. و مقصودش از اينحرفها خودش بود. كميل گفت اگر عثمان بر تو اعتماد نداشت تو رانگاهبان نمى كرد و ما را نزد تو نمى فرستاد. مالك گفت اى كميل بگذار تا بزرگتر از تو سخن بگويد، چون اشتر از او بزرگتربود. كميل خاموش شد و اشتر شروع به سخن گفتن نمود و گفت :اى معاويه ! تو نيكو مى دانى كه خداى تعالى اين امت را به واسطه رسالت پيغمبراسلام گرامى داشت و همچنين به سبب او اين امت را بر ديگران برگزيد. پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله ) به اندازه اى كه مقدر بود در ميان مردم زندگى كرد و چوناجل حتمى او فرار رسيد به جوار رحمت الهى انتقال يافت ، بعد از وفات او جماعتى مردمانصالح مدتى بر كتاب خدا و سنت رسول اللهعمل كردند - خدا به ايشان جزاى خير بدهد - بعد از ايشان چيزهايى حادث شد كه نه برقانون خدا بودند و نه مؤ منين آن را پسنديدند، بلكه آنها را انكار نمودند و امروز اگرچنانچه حكومتهاى ما به راه حق بروند از ايشان خشنوديم اگر بر خلاف حق بروند خداىتعالى از اعمال ايشان خبر داده كه مى فرمايد: (واذ اخذ الله ميثاق الذين اوتوا الكتاب لتبيننه للناس ولا تكتمونه فنبذوه و راءظهورهم و اشتروا به ثمنا قليلا فبس مايشترون )(5) يعنى (خداى تعالى از مؤمنين پيمان گرفته ) يعنى كسانى كه احكام خدا را پشت سر انداخته و بهپول كمى آنرا خريدارى كردند، هان اى معاويه ما آنها نيستيم . گفتگوى مالك و معاويه طولانى است ما به قدر حاجت كه مربوط به كميل بود از آن نقل كرديم . صوفيه كميل را يكى از چهار ولى مى دانند كه از چهار امام خرقهگرفته اند. صاحب طرائق الحقائق چنين مى گويد: مرحوم ميرزا محمد تقى ملقب به مظفر على شاه كرمانى در كتاب (بحر الاسرار) مىگويد: طريقه حقه از چهار امام به وساطت چهار ولى از شيعيان خاصاهل بيت جارى و در ميان مردم منتشر گرديده . 1 - از مولانا اميرالمؤ منين ، اسدالله الغالب ، على بن ابى طالب (عليه السلام ) بهواسطه كميل بن زياد. 2 - از سيد الساجدين به واسطه ابراهيم ادهم . 3 - ار مولينا جعفر بن محمد صادق به واسطه با يزيد بسطامى . 4 - از حضرت رضا (عليه السلام ) به واسطه معروف كوفى . مدرك دعاى كميل برخى از مدارك دعاى كميل و يا كتابهاى كه اين دعا رانقل كرده اند عبارتند از: 1 - ابوجعفر محمد بن حسن على شيخ طائفه حقه شيعه معروف به شيخ طوسى (رضوانالله عليه ) متولد 385 و متوفى 460 كه به عقيده كليه علماىرجال از اكابر علماى شيعه و مرجع فضلاى زمان بوده و دو كتاب از كتب اربعه (تهذيب واستبصار) از آثار آن بزرگوار است . و بسيارجليل القدر و عظيم المنزله و در تمام علوم دينى خبير و در علم وعمل و كمالات نفسانى بى نظير بوده است . وى در كتاب (مصباح المتهجد) درباره دعاى كميل چنين گويد: روايت شده كه كميل بن زياد اميرالمؤ منين را ديد كه : در شب نيمه ماه شعبان درحال سجده اين دعا را مى خواند سپس شروع مى كند به دعاى مشهور كميل . 2 - علامه بهبهانى (معروف به استاد الكل فىالكل ) متوفى 1206 كه در حدود دويست تاءليف دارد، در تعليقات خود راجع به كميل مى گويد: (و هو المنسوب اليه الدعاء المشهوره كميل كسى است كه دعاى مشهور منسوب به او است ). 3 - علامه مجلسى (ملا محمد باقر متوفى 1111 صاحب كتاب بزرگ (بحار الانوار)كه چاپ جديد آن يكصدو ده جلد شده است ) در كتاب (زاد المعاد) كه كتابى است در ادعيهدر اعمال شب نيمه شعبان چنين مى گويد: چون دعاى كميل بن زياد كه از خواص اصحاب حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) استبهترين دعاهاست و از دعاهاى اين شب است و در اوقات ديگر نيز مى توان آن را خواند باترجمه ، در اينجا ايراد مى نمايد كه در وقت خواندن يادآور معانى آن باشند تا فائده اشتمامتر و ثوابش عظيم تر باشد. نكته اى كه بايد ذكر شود اينست اين قسمت از روى نسخه خطى زاد المعاد نوشته گرديدهكه در آخر نوشته شده : كه اين نسخه از روى دستخط خود مجلسى نوشته شده است كهتاريخ آن 1107 است ، كه تقريبا چهار سالقبل از وفات مجلسى بوده . 4 - سيد بن طاووس متوفى سال 665 كه از بزرگان علماى شيعه و بعضى گفته اندجزوكسانيست كه به زيارت حضرت مهدى (عليه السلام ) مشرف شده در كتاب(اقبال الاعمال ) روايت كرده كه كميل بن زياد گفت : روزى بامولايم حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در مسجد بصره نشسته بودم ، شب نيمهشعبان را يادآور شديم ، حضرت فرمود هر بنده اى آن شب را به عبادت و احياء بگذارند ودعاى حضرت خضر (عليه السلام ) را در آن شب بخواند البته دعاى او مستجاب گردد.چون حضرت به منزل آمد شب به خدمت او رفتم ، چون مرا ديد پرسيد اى كميل براى چكار آمده اى . عرض كردم براى دعاى خضر آمده ام ، فرمود بنشين، اى كميل ! چون اين دعا را حفظ نمايى و هر شب جمعه يك مرتبه و يادر هر ماهى يك مربته و يا در هر سالى سك مرتبه ، يا در هر عمرى يك مرتبه بخوانىشر دشمنان از او دفع و خدا تو را يارى مى كند و رزق و روزى تو زياد مى گردد وگناهان تو آمرزيده گردد، اى كميل ! چون مدتى زياد در مصاحبت منبه سر بردى تو را شايسته آن ديدم كه با اين دعاى مبارك ممتاز و سرافراز گردانم .پس فرمود بنويس و خود حضرت املاء فرمودند و من نوشتم . سپس سيد بن طاووس شروعمى كند به نقل دعاى معروف . 5 - محدث قمى (حاج شيخ عباس ) صاحب (مفاتيح الجنان ) در (منتهىالآمال ) در شرح حال كميل گويد: دعاى مشهور كه در شب نيمهشعبان و شبهاى جمعه مى خوانند منسوب به آن جناب است . لازم به تذكر است كه مرحوم حاج شيخ عباس قمى جزو علماء رجالى است كه معروف است .مرحوم آيت الله العظمى بروجردى گاه گاه در علمرجال به ايشان مراجعه مى كرد. 6 - مرحوم حاج ميرزا هاشم خراسانى كه خود محققى كم نظير بوده در كتاب ارزنده اش(منتخب التواريخ ) در شرح حالات كميل بعد از آن كه جريان شهادتش را به دست حجاجنقل مى كند مى گويد: دعاى كميل كه در شبهاى جمعه و شب نيمهشعبان خوانده مى شود منسوب به ايشان است . 7 - علامه معاصر حاج شيخ محمد تقى شوشترى در كتاب (قاموس الرجال ) در شمن حالات كميل مى گويد: صاحب دعاى منسوب به اوكار در شبهاى جمعه و نيمه شعبان خوانده مى شود. البته در ضمن روايت سيد بن طاووسرا نقل مى كند كه مذكور شد. 8 - شيخ كفعمى (ابراهيم بن على بن الحسن جبل عاملى ) از علماى قرن هشتم كه در اكثر علوماسلامى ماهر و مردى زاهد و با تقوى بوده است و داراى كتابهاى متعددى از آن جمله كتاب(بلدالامين ) و (مصباح كفعمى ) كه جزو كتب دعا و بسيار معروف است دراعمال نيمه شعبان در ضمن دعاهاى آن شب مى گويد: (ثم ادع بماروى ان اميرالمؤ منينيدعوا به ليله النصف من شعبان و هو ساجد)(6) يعنى در نيمه شعبان اين دعا را كه از اميرالمؤ منين روايت شده بخوان كه حضرت درحال سجود آن را مى خواند. محدث قمى تاريخ وفات كفعمى را نقل نمى كند ولى مى گويد تاريخ تصنيف كتابمصباح 895 است . بعد در كتاب (هدية الاحباب ) گويد: (كفعم ) بر وزن (زمزم )قريه اى است از جبل عامل . نويسنده اين اوراق گويد: از مطالب گذشته اين طور نتيجه مى گيريم كه : 1كميل از شخصيتهاى بزرگ مورد اطمينان بلكه صاحب سر اميرالمؤ منين بودهاست و علماى رجال همه او را مورد اطمينان دانسته اند. 2 - بزرگانى كه ذكر شدند اين دعا را به كميل نسبت داده اند. 3 - اصطلاحى در ميان علماى ما است تحت عنوان (تسامح در ادله سنن )؛ يعنى آن طورىكه در ادله واجباب بحث و تحقيق و دقت مى كنند كه اين روايت يا روايات بايد با چهشرائطى باشد تا يك حكم واجب يا حرام را از آن استتباط كنند، آن شرائط را در مستحباتلازم نمى دانند چون مستحبات امرى جزمى نيستند. 4 - بزرگانى كه شرح بر دعاى كميل نوشته اند - مانند حاجكلباسى كه از بزرگان محدثين و علماء بوده است و همچنين علامه سبزوارى كه شرحىعلمى بر آن نوشته - تكيه بر شهرت دعا نموده و اصلا آن را مستغنى از بيان سند دانستهاند، و در خيلى از كتب ادعيه سندى براى دعا ننوشته اند يعنى شهرت آن به قدرى بودهاست كه احساس نياز به ذكر سند نكرده اند. 5 - فقرات دعا و جامعيت آن جهات فصاحت و بلاغت آن كاشف است كه از منشآت اميرالمؤ منين(عليه السلام ) است . 6 - سنخيت دعا با دعاهاى اميرالمؤ منين . 7 - يك عمل مستحب كه مناجات با خدا است و در هرحال مطلوبست چنانكه خطاب به موسى شد اذكرنى علىكل حال يعنى موسى ! در هر حالى مرا ياد كن ) - و بيش از اين نياز بهدليل ندارد به خصوص اگر به رجاء ثواب خوانده شود - و الله العالم . سخنان على عليه السلام به كميل در خلال مطالعات بر خورد نمودم به ملحقات تفسير (اصفى )(7) تاءليف محققارجمند و فيلسوف و فقيه بزرگوار مرحوم فيض كاشانى كه در آنجانقل از نسخه نفيس منحصر به فردى از نهج البلاغه سخنان اميرالمؤ منين را به كميل ذكر كرده كه شايد در خيلى نسخه هاى نهج البلاغه نباشد و در آن درحدود صد مرتبه اميرالمؤ منين (يا كميل ) مى فرمايد كه داراىدستوراتى اخلاقى و عرفانى و توحيدى است ، لذا براى كميل اين جزوه در اينجا با ترجمه ذكر مى نماييم تا - ان شاء الله مورداستفاده عموم برادران و خواهران قرار گيرد. روايت از حسن بن شعبه حرانى صاحب تحف العقول (8) است كه با يك سلسله اسناد ازسعد بن زيدبن ارطاة نقل مى كند كه گويد: كميل بن زياد را ديدم و از فضائل اميرالمؤ منين از او سؤال كردم ، در جواب گفت مى خواهى تو را خبر دهم به وصيتى كه اميرالمؤ منين به من نمودهو آن وصيت براى تو بهتر است از دنيا و هر چه در آن است . در جواب گفتم : آرى ، بعدگفت اميرالمؤ منين به من چنين وصيت نمود. (يا كميل سم كل يوم باسم الله وقل لاحول ولا قوة الا بالله . و توكل على الله واذكرنا و سم باسمائناوصل علينا. و ادربذلك على نفسك و ما تحوطه عنايتك ، تكف شر ذلك اليوم ان شاء الله). اى كميل ! هر روز (بسم الله الرحمن الرحيم ) بگو، و سپس ذكر(لاحول ولا قوة الا بالله ) را بخوان و توكل بر خدا كن ، سپس اسامى ، (ائمه معصومين) را بگو و بر آنها درود و صلوات بفرست و به خدا پناه ببر و بعد به ما پناهنده شود،و همچنين خود و اولاد و آنچه دارى ، همه را به خدا و ما بسپار، از شر آن روز مصون خواهىماند. (يا كميل ان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) ادبه اللهوهو (عليه السلام ) ادبنى و انا اودب المؤ منين و اورث الاداب المكرمين ). اى كميل ! به تحقيق ، پيغمبر را خدا ادب آموخت ، و پيغمبر مرا ادبآموخت و من مؤ منين را ادب مى نمايم . آداب را من براى بزرگان به ارث گذاشتم . (يا كميل مامن علم الا و انا افتحه و مامن سر الا القائم (عليهالسلام ) يختمه ). اى كميل ! هيچ علمى نيست مگر آنكه من آن را افتتاح كردم . و هيچ چيزىنيست ، مگر آنكه امام قائم (عج ) آن را ختم كند. (يا كميل ذريه بعضها من بعض و الله سميع عليم اى كميل ! (پيامبران و ائمه معصومين از يكنسل و شجره طيبه هستند كه ) بعضى تز ايشان از بعضى ديگرند، و خداوند شنوا و آگاهاست ). (يا كميل لا تاخد الا عنا تكن منا اى كميل ! علمت را جز از ما مگير، تا از ما محسوب شوى ). (يا كميل مامن حركة الافانت محتاج فيها الى معرفة اى كميل ! هر حركت و كارى از تو نياز به شناخت دارد (بايد دركارها با شناخت و معرفت وارد شوى ). (يا كميل اذا اءكلت الطعام فسم باسم الذى لايضر مع اسمهداء و فيه شفاء من كل الاسواء). اى كميل ! هنگام غذا خوردن ، (بسم الله ) بگو كه با آن ، هيچچيز ضرر نمى رساند. و در اسم خداى شفاى هر دردى است . (يا كميل وآكل الطعام ولاتبخل عليه ، فانك لن ترزق الناس شيئا و اللهيجزل لك الثواب بذلك احسن عليه خلقك . وابسط جليسك . ولا تتهم خادمك ). اى كميل ! هنگام غذا خوردن ، كسانى را با خود در غذا خوردن شريككن و بخل مكن ، زيرا تو مردم را رزق نمى دهى . و خدا در اين كار تو را ثواب بسيار عطامى فرمايد. اخلاق خود را با وى (كسى كه با تو غذا مى خورد) نيكو كن و با گشادهروئى با وى برخورد كن و به خدمتگذار خود تهمت مزن و با او خشن رفتار نكن . (يا كميل اذا اكلتفطول اكلك ليستوفى من معك و يرزق منه غيرك ) اى كميل ! هنگامى كه مشغول غذا خوردن مى شوى ، غذا خوردن خود راطول بده تا كسانى كه با تو غذا مى خورند سهم خود را از سفره برگيرند. (و ديگراننيز از غذا و روزى خود استفاده كنند). يا كميل اذ استوفيت طعامك فاحمد الله على ما رزقك بذلكصوتك يحمده سواك فيعظم بذلك اجرك ). اى كميل ! وقتى كه از غذا خوردن فارغ شدى ، سپاس خدا را درمقابل روزى كه به تو داده ، به جا بياور و هنگام سپاسگزارى صداى خود را بلند كن تاديگران نيز سپاسگزارى كنند و بدين وسيله اجر تو زياد شود. (يا كميل لا توقرن معذلك طعاما ودع فيها للماء موضعا وللريح مجالا ولا ترفع يدك من الطعام الا و انت تشتهيه ، فان فعلت ذلك فانت تستمرئه، فان صحة الجسم من قله الطعام و قله الماء). اى كميل ! معده خود را پر از غذا نكن و جائى براى آب و تنفس باقىنگهدار و دست از غذا خوردن برمدار مگر زمانى كه هنوز به آنمايل باشى و اگر چنين كنى ، از غذا نيرو مى گيرى (يعنى غذا خوب جذب مى شود) وبدان كه سلامت بدن از كم خوردن و كم نوشيدن است . (يا كميل البركة فىمال من اتى الزكاة و واسى المؤ منين و وصل الاقربين ). اى كميل ! بركت در مال كسى است كه زكات مى دهد و به مؤ منانيارى مى كند وصله رحم مى كند. (يا كميل زد قرابتك المؤ من على ما تعطى سواه من المؤ منينوكن بهم اراف و عليهم اعطف . و تصدق على المساكين ). اى كميل به قوم خويش مؤ من خود، بيشتر از قوم خويش غير مؤ منتعطا و بخشش كن و به آنها مهربانتر باش و نسبت به آنان بيشتر عطوفت كن و به فقراو مساكين صدقه بده . (يا كميل لا ترد سائلا و لومن شطر حبة عنب اوشق تمرة ، فانالصدقة تنمو عندالله ). اى كميل ! نيازمندى را محروم نگردان ولو به نصف دانه انگور ياخرما باشد، بدرستيكه صدقه نزد خدا رشد مى كند. (يا كميل احسن حلية المؤ من التواضع و جماله التعفف وشرفه التفقه و عزه ترك القال و القليل ). اى كميل ! بهترين زينت و آرايش مؤ من ، فروتنى . است وجمال او عفت و شرف او ياد گرفتن (احكام دين ) و آبروى او، ترك بگو و مگو مى باشد. (يا كميل فى كل صنف قوم ارفع من قوم ، فاياك و مناظرةالخسيس منهم و ان اسمعوك و احتمل وكن من الذين و صفهم الله (و اذا خاطبهم الجاهلون قالواسلاما). اى كميل ! در هر صنفى ، قومى است كه بعضى (از نظر فكرى )بالاتر از بعضى ديگرند. پس بپرهيز از بحث و كشمكش با انسانهاى پست . و اگر بگفته تو گوش فرا داد از اوتحمل كن و از آنها باش كه خدايتعالى ايشان را توصيف كرده كه مى فرمايد: هر گاهطرف خطاب نادانان قرار گيرند، با آرامش با آنها برخورد مى كنند. (يعنى ناسزاى آنهارا تحمل مى كنند). (يا كميل قل الحق علىكل حال ووادالمتقين و اهجر الفاسقين و جانب المنافقين ولا تصاحب الخائنين ) اى كميل ! در هر حال حق را بگو و پشتيبان پرهيزكاران باش از فاسقيندورى كن و از منافقين اجتناب كن و با خائنين همنشين مباش . (يا كميل لا تطرق ابواب الظالمين للاختلاط بهم و الا معهم واياك ان تعظمهم و ان تشهد فى مجالسهم بما يسخط الله عليك و ان اضطررت الىحضورهم فداوم ذكر الله و التوكل عليه و استعذ بالله من شرورهم و اطرق عنهم و انكربقلبك فعلهم و اجهر بتعظيم الله تسمعهم ، فانك بها تويد و تكفى شرهم ). اى كميل ! در ظالمان را مكوب براى آنكه با آنها رفت آمد داشتهباشى و با آنها كسب مال يا اعتبار كنى و بپرهيز از تعظيم كردن و اطاعت ايشان يا حضوردر مجالس ايشان به كارى كه سبب غضب خدا برتوگردد و اگر به حضور در مجلسشانناچار شدى دائما به ذكر خدا باش و بر اوتوكل كن و از شر آنها به خدا پناه ببر و به تجملات آنها توجه نكن و دردل كارهاى آنها را منكر باش و پيش آنها به خدا تعظيم كن و عظمت خدا را به آنها گوشزدنما زيرا تو بدين وسيله تاءييد مى شوى و از شر آنها ايمن مى مانى . (يا كميل ان احب ما تمتثله العباد الى الله بعد الاقرار به وباوليائه التعفف و التحمل و الا صطبار). اى كميل ! بهترين كارى كه بندگان خدا پس از اقرار به خدا واولياى خدا، مى توانند انجام دهند، عفت و بردبارى و صبر است . (يا كميل لاتا الناس اقتارك و اصبر عليه احتسابابعزوتستر). اى كميل فقر و ناچارى خود را به مردم آشكارمكن و بر آنها صبر كن و براى خشنودى خدا و با عزت آنها را بپوشان . (يا كميل لاباس ان تعلم اخاك سرك . و من اخوك ؟ اخوك ، الذىلايخذلك عند الشديدة ولا يقعد عنك عند الجريرة ولا يدعك ختى تساله ولا يذرك و امرك حتىتعلمه ، فان كان مميلا فاصلحه ). اى كميل باكى نيست كه برادرت را از سر خود آگاه سازى ، اما كدامبرادر؟ كه هنگام سختى تراپست نگرداند و هنگام جرير، (زيانهاى مالى ) پشتيبان توباشد و عقب نشينى نكند و اگر چيزى از او بپرسى بر تو خيانت نكند و تو را تنهانگذارد تا بداند كه تو گرفتارى ندارى و اگر گرفتارى داشته باشى آن را اصلاحكند. (يا كميل المؤ من مراة المؤ من ، لانه يتامله فيسد فاقته ويجمل حالته ). اى كميل ! مؤ من آئينه مؤ من است يعنى عيب هاى او را به او مى گويد وتفقد حال او مى كند و در فقر بيمارى او را يارى مى كند. (يا كميل المومنون اخوة و لاشى ء آثر عندكل اخ من اخيه اى كميل مؤ منين با يكديگر برادرند و هيچ چيز نزد برادر اولى وبهتر از برادر نيست . (يا كميل ان كم تحب اخاك فلست اخاه ، ان المومن منقال بقولنا، فمن تخلف عنه قصر عنا و من قصر عنا لم بلحق بنا و من لم يكن معنا ففىالدرك الاسفل من النار). اى كميل ! اگر برادرت را دوست ندارى برادرش نيستى مؤ من كسىاست كه پيرو ما ائمه معصومين باشد و گفتار ما را بگويد پس كسى كه از گفتار ماتخلف كند از ما بريده و كسى كه از ما جدا شود به ما ملحق نمى گردد و با ما نمى باشدپس (در آن صورت ) در درك اسفل از آتش است . (يا كميل كل مصدور ينفث فمن نفث اليك منا بامر امرك بستردفاباك ان تبديه وليس لك من ابدائه توبه و اذا كم يكن توبه فالمصير الى لظى). اى كميل ! هر افسرده دلى كهدل اندوه بار دارد اظهار درد دل مى كند، پس كسى كه اظهار درددل با تو نمود آن را مستور كن مبادا آن را براى غير اظهار و افشا كنى ، زيرا افشاى آنتوبه ندارد و گناهى كه توبه نداشته باشد عاقبت آن آتش دوزخ است . (يا كميل اذاعة سرآل محمد (صلوات الله عليهم ) لايقبل منها ولا يحتمل احد عليها و ما قالوه فلا تعلم الا مومناموفقا). اى كميل فاش كردن سرآل محمد (صلى الله عليه و آله ) قابل جبران و گدشت نيست و از كسىتحمل نمى شود و سر آل محمد (صلى الله عليه و آله ) را جز به مومن موفق و با هوشنگوئيد. (يا كميل قل عند كل شدة :(لاحول ولا قوة الا بالله ) تكفها و قل عندكل نهمة : (الحمدلله ) تزددمنها. و اذا ابطات الا رزاق عليك فاستغفرالله يوسع عليكفيها). اى كميل در هنگام هر شدت و سختى بگو(لاحول ولا قوة لا بالله ) كه خدايتعالى بوسيله آن ترا نجات مى دهد. و نزد نعمتبگو (الحمدلله ) كه خداوند آن را فزونى مى بخشد. پس هنگامى كه رزق تو ديرتررسيد استغفار كن خداوند در كار تو گشايش مى دهد. (يا كميل انه مستقر و مستودع فاحذر ان تكون من المستود عين وانما يستحق ان يكون مستقرا اذا لزمت اجادة الواضحة التى لا تخربك الى عوج ولا تزيلكعن منهج ). اى كميل ! ايمان بر دو قسم است : مستقر و مستودع ، (يعنى ايمانثابت و ايمان عاريتى ) بپرهيز از ايمان عاريتى ، و اگر مى خواهى حتما مستحق آن باشىكه ايمان مستقر داشته باشى ، هنگامى به آن موفق مى شوى كه ملازم راه و روش باشىكه ترا به راه انحرافى نكشاند و از راه دست بر نگرداند: (يا كميل لا رخصة فى فرض ولا شدة فى نافلة ) اى كميل ! براى كسى اجازه نيست واجبى را ترك كند و در انجام مستحباتبه زحمت و مشقت بيفتد (يعنى در صورت مشقت داشتننوافل ، ترك آن جايز است ). (يا كميل انج بولايتنا من ان يشركك الشيطان فى مالك وولدك ) اى كميل به وسيله ولايت و دوستى خود را نجات ده كهشيطان در مال و اولاد تو شركت نكند. (يا كميل ان ذنوبك اكثر من حسناتك و غفلتك اكثر من ذكرك ونعم الله عليك اكثر من عملك ) اى كميل ! به تحقيق كه گناهان تو بيشتر از كارهاى نيك تو است وغفلت تو از ياد خدا بيشتر از ذكر و ياد خداست و نعمتهاى خدا بيش ازعمل و كارهاى تو است . (يا كميل انك لا تخلو من نعم الله عندك و عافيته اياك ، فلاتخل من تحميده و تمجيده و تسبيحه و تقديسه (و شكره ) و ذكره علىكل حال ). اى كميل بيرون از نعمتهاى خدا نيستى ، در حالى كه عافيت را بهتو عنايت كرده (يعنى سرآمد تمام نعمتها عافيت است ) بنابراين هيچگاه از حمد و تمجيد وتسبيح و تقديس و شكر گزارى و ياد او فارغ مباش (يعنى سلامت ، بدان واجد همهنعمتهاى خدا هستى بنابراين ، غفلت از سپاسگزارى او مكن و در همهحال به ياد او باش . (يا كميل لا تكونن من الذينقال الله (نسوالله نسيهم انفسهم ) و نسبهم الى الفسق فهم فاسقون ). اى كميل ! سعى كن از آنهائى نباشى كه خداى تعالى درباره آنهافرموده : (آنها خدا را فراموش كردند، پس خدا خودشان را از ياد خودشان برد) و نسبتفسق به آنها داد پس آنها فاسقند. (يا كميل ليس الشان ان تصلى و تصوم و تتصدق ، الشانان تكون الصلاة بقلب نقى و عمل عندالله مرضى و خشوع سوى و انظر فيما تصلى وعلى ما تصلى ان لم يكن من وجهه وحله فلاقبول ). اى كميل ! كار (شاءن ) آن نيست كه نماز بخوانى و روزه بگيرى وصدقه دهى ؛ بلكه كار آنست كه نماز تو با قلب پاكيزه و كار خدا پسند و خشنوعكامل باشد و ببين در چه لباسى و بر چه زمين و فرشى نماز مى گزارى ؟ اگر از راهمشروع و حلال نيست نماز تو قبول نخواهد شد. (يا كميل اللسان ينزح من القلب و القلب يقوم بالغذاءفانظر فيما قلبك و جسمك فان لم يكن ذلك حلالا لميقبل الله تسبيحك ولا شكرك ). اى كميل ! زبان آنچه مى گيرد و مى گويد، ازدل است و دل انسان قوامش به غذا است . ببين دل خود را به چه وسيله تغذيه مى كنى ؟ اگر از راهحلال نيست ، خداى تعالى تسبيح و ذكر ترا نمى پذيرد. (يا كميل افهم و اعلم انا لانرخص فى ترك اداء الامانة لاحد منالخلق ، فمن روى عنى فى ذلك رخصة فقد ابطل و اثم و جزاوه النار بما كذب ، اقسملسمعت رسول الله (صلى الله عليه و آله ) يقول لىقبل وفاته بساعة مرارا ثلاثا: يا اباالحسن اءد (اء) الامانة الى البر و الفاجر فيماجل و قل حتى الخيط و المخيط. اى كميل بفهم و بدان ما كسى را از مردم در ترك امانتها رخصت نمىدهيم ، پس كسى كه از من نقل كند چنين رخصتى را بتحقيق بيهوده و گناه است و پاداش اوآتش است به واسطه دروغى كه گفته . سوگند ياد مى كنم هر آينه شنيدم از پيغمبر اكرم، يك ساعت قبل از وفاتش كه سه مرتبه فرمود: يا اباالحسن ! (كينه اميرالمؤ منين على(عليه السلام ) است ) امانت را به صاحبش رد كن ، خواه نيكوكار باشد يا بدكار، خواهامانت كوچك باشد يا بزرگ ولو يك رشته نخ باشد. يا كميل لاغز والا مع امامعادل ولا نفل الا نفل الا من امام فاضل اى كميل ! جنگ وجهادى نيست مگر با امامعادل (يعنى با اذن و اجازه او) و استحبابى در نماز جماعت نيست مگر با امامى كه داراىفضيلت است (يعنى امام جماعت حتما بايد يك مزيت به ماءموم داشته باشد). يا كميل لولم يظهر نبى و كان فى الارض مومن تقى لكان فىدعائه الى الله مخطئا او مصيبا، بل و الله مخطئا حتى ينصبه الله لذلك و يوهله له . اى كميل ! اگر پيامبرى روى زمين ظاهر نمى شد و در روى زمين يك مؤمن پرهيزكار مى بود، هر آينه در دعاى خود به سوى خدا يا خطاكار بود و يا به هدفرسيدن و مصيب بود. (بعد فرمود) بلى قسم به خدا خطاكار بود تا اينكه خداى تعالىبراى شما يك پيامبر مى فرستاد و به مقام پيامبرى او را منصوب مى كرد و اهلبيت وشايستگى او را گواهى مى نمود. يا كميل الدين لله فلايقبل الله من احد القيام به الا رسولا اونبيا اووصيا. اى كميل ! دين ، دين خداست . و خداوند قيام بر دين را از هيچ كس نمى پذيرد مگر از رسول يا نبى يا وصى باشد. يا كميل هى نبوة و رسالة و امامة و ليس بعد ذلك الاموالين متبعيناو عامهين مبتدعين ، انما يتقبل الله من المتقين . اى كميل ! (رهبرى جامعه مسلمين به واسطه ) نبوت و رسالت و امامتاست و غير از اينها، يا ولايت از طرف امام دارند يا متحير و بدعتگزار. بدرستى كه خداوندكارهاى نيك را از پرهيزكاران مى پذيرد. يا كميل ان الله كريم حليم عظيم رحيم دلنا على اخلاقه و امرنابالا خذبها و حمل الناس عليها، فقد اديناها غير متخلفين و ارسلناها غير منافقين وصدقناها غير مكذبين و قبلناها غير مرتابين . اى كميل ! خداى تعالى كريم و حليم و عظيم و رحيم است خداونددلالت كرده ما را به اخلاق و صفات خويش . امر كرده ما را كه اخلاق او را در خود پيادهكنيم و مردم را نيز وادار به آن اخلاق نمائيم . پس به تحقيق ما، اين وظيفه را ادا نموديم وبدون تخلف و دو روئى ، آن را به مردم رسانيديم و بدون تكذيب احكام و دستورات الهىرا تصديق نموديم و بدون شك و ترديد آن راقبول كرديم . (يا كميل لست و الله متملقا حتى اطاع ولا ممنيا حتى لا اعصىولا مائلا اطعام الاعراب حتى انحل امرة المومنين وادعى بها). اى كميل ! به خدا قسم ، من آن نيستم كه چاپلوسى كنم تا مرا اطاعتكنند. و اين تمنا را ندارم كه با من مخالفت نكنند و رشوه به اعراب نمى دهم كه مرااميرالمؤ منين بگويند. توضيح آنكه اين اوصافى را اميرالمؤ منين مى شمارد، اوصافى است كه در معاويه ومعاويه صفتان وجود دارد چون معاويه گاهى نهايت چاپلوسى را مى كرد براىاغفال مردم و آرزوى او اين بود كه مردم با آرمانهاى سياسى او مخالفت نكنند. (يا كميل انما حظى من بدنيا زائلة مدبرة و نحظى باخرةباقية ثابتة ). اى كميل ! كسانى كه از دنيا بهره و رشدند، بهره دنيازوال پذير وگول زننده است و بهره ما از آخرت ، باقى و ثابت است . (يا كميل ان كلا يصير الى الاخرة والدى نرغب فيه منها رضىالله والدرجات العلى من الجنة التى يورتها من كان تقيا). اى كميل ! تمام مردم به سوى آخرت مى روند، ولى چيزى كه ما ازآخرت مى خواهيم رضاى خدا و درجات عاليه بهشت است كه از خداى تعالى آن را بهپرهيزكاران ارث مى دهد. (يا كميل من لايسكن الجنة فبشرة بعذاب اليم و خزى مقيم : اى كميل ! كسى كه ساكن بهشت نشد پس مژده او را به عذاب دردناكو پستى دائمى ). (يا كميل انا احمد الله على توفيقه و علىكل حال اذا شئت فقم اى كميل ! من خداى را در هرحال سپاس مى گذارم بر توفيقى كه به من عنايت فرموده (سپس فرمود) اگر خواستىبروى برخيز يعنى وقت تمام شده كه اين خود دستورى است درباره نظم در وقت وكارها).
|