ID5252
bookidجامعه و تاریخ, استاد شهید آیت الله مطهرى
file68
Titleجامعه و تاريخ - صفحه : 68
content
همه انسانها در اين جهت علی السويه‏اند كه يك پدر دارند و يك مادر و از
اين جهت امتيازی در كار نيست .
رابعا ، جمله " « لتعارفوا » " در آيه كريمه كه به عنوان غايت ذكر
شده ، نه به معنی اين است كه ملتها از آن جهت مختلف قرار داده شده‏اند
كه " يكديگر را باز شناسند " تا نتيجه گرفته شود كه لزوما ملتها بايد
به صورت شخصيتهای مستقل باقی بمانند تا بتوانند به شناخت متقابل خود
نائل گردند . اگر چنين می‏بود بايد به جای " « لتعارفوا »" ( خود را
باز شناسيد ) " ليتعارفوا " ( خود را باز شناسند ) گفته می‏شد ، زيرا
مخاطب افراد مردم‏اند و به افراد مردم می‏گويد كه انشعاباتی كه از اين‏
جهت پيدا شده بر اساس حكمتی در متن خلقت است و آن اينكه شما افراد
يكديگر را با انتساب به مليتها و قبيله‏ها بازشناسی كنيد . و می‏دانيم كه‏
اين حكمت موقوف براين نيست كه لزوما مليتها و قوميتها به صورت‏
شخصيتهای مستقل از يكديگر باقی بمانند .
خامسا ، آنچه در گذشته پيرامون نظريه اسلام درباره يگانگی و چندگانگی‏
ماهيت جامعه‏ها و درباره اينكه سير طبيعی و تكوينی جامعه‏ها به سوی جامعه‏
يگانه و فرهنگ يگانه است و برنامه اساسی اسلام استقرار نهايی چنين‏
فرهنگ و چنين جامعه‏ای است بيان كرديم ، كافی است كه نظريه فوق را
مردود سازد . فلسفه " مهدويت " در اسلام براساس چنين ديدی درباره‏
آينده اسلام و انسان و جهان است . بحث جامعه را به همين جا پايان می‏دهيم‏
و به بحث تاريخ می‏پردازيم .