ID5244
bookidجامعه و تاریخ, استاد شهید آیت الله مطهرى
file60
Titleجامعه و تاريخ - صفحه : 60
content
انسانی و مرگ آن گذاشته شود . همواره حاكم اصلی برانسان همان حكم فطرت‏
است و بس ، انحرافات و اشتباهات از نوع خطای در تطبيق است . آن‏
غايت و كمالی كه انسان به حكم فطرت بی‏قرار كمالجوی خود آن را جستجو
می‏كند ، روزی دير يا زود به آن خواهد رسيد . آيات سوره روم از آيه 30 كه‏
با جمله : " « فأقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التی فطر الناس عليها
" آغاز می‏شود و با جمله " « لعلهم يرجعون »" پايان می‏يابد ، همين‏
معنی را می‏رساند كه حكم فطرت در نهايت امر تخلف ناپذير است و انسان‏
پس از يك سلسله چپ و راست رفتنها و تجربه‏ها راه خويش را می‏يابد و آن‏
را رها نمی‏كند . به سخن آن عده نبايد گوش فرا داد كه اسلام را همانند يك‏
مرحله از فرهنگ بشری كه رسالت خود را انجام داده و به تاريخ تعلق دارد
، می نگرند . اسلام ، به آن معنی كه ما می‏شناسيم و بحث می‏كنيم ، عبارت‏
است از انسان در كمال نهايی خودش كه به ضرورت ناموس خلقت روزی به آن‏
خواهد رسيد " ( 1 ) .
برخی برعكس ، مدعی هستند كه اسلام به هيچ وجه طرفدار يگانگی و يگانه‏
شدن فرهنگ انسانی و جامعه‏های انسانی نيست ، طرفدار تعدد و تنوع فرهنگها
و جامعه‏هاست و آنها را در همان تنوع و تعددشان به رسميت می‏شناسد و
تثبيت می‏كند . می‏گويند : شخصيت و هويت و " خود " يك ملت عبارت‏
است از فرهنگ آن ملت كه روح جمعی آن ملت است و اين روح جمعی را
تاريخ خاص آن ملت كه ويژه خود اوست و ملتهای ديگر با او شركت ندارند
، می‏سازد .

پاورقی :
. 1 ج / 4 ص . 14