ID5047
bookidجامعه و تاریخ, استاد شهید آیت الله مطهرى
file105
Titleجامعه و تاريخ - صفحه : 105
content
مناسبات مخصوص اجتماعی مبنی بر تقسيم طبقاتی ناشی از يك مرحله تكاملی‏
وسايل توليد می‏باشد ، يعنی در آخرين تحليل ، عقيده به معاد نتيجه خصلت‏
قوای توليدی است " .
نقطه مقابل اين اصل ، اصل انسان شناسی ديگری است مبنی بر اينكه پايه و
اساس شخصيت انسانی كه مبنای تفكرات او و گرايشهای متعالی او است ، در
متن خلقت او با دست عوامل آفرينش نهاده شده است . درست است كه‏
انسان ، برخلاف نظريه معروف افلاطون ، با شخصيتی ساخته و پرداخته به دنيا
نمی‏آيد ، اما اركان و پايه‏های اصلی شخصيت خود را از آفرينش دارد نه از
اجتماع . اگر بخواهيم با اصطلاح فلسفی سخن بگوييم اينچنين بايد گفت كه‏
مايه اصلی ابعاد انسانی انسان - اعم از اخلاقی ، مذهبی ، فلسفی ، هنری ،
فنی ، عشقی - صورت نوعيه انسانيه و مبدأ فصل او و نفس ناطقه اوست كه‏
با عوامل خلقت تكون می‏يابد . جامعه انسان را از نظر استعدادهای ذاتی يا
پرورش می‏دهد و يا مسخ می‏نمايد . نفس ناطقه نخست بالقوه است و تدريجا
به فعليت می‏رسد . عليهذا انسان از نظر اصول اوليه فكر و انديشه و از نظر
اصول گرايشها و جاذبه‏های معنوی و مادی مانند هر موجود زنده ديگر است كه‏
نخست همه اصول به صورت بالقوه در او وجود دارد ، و سپس به دنبال يك‏
سلسله حركات جوهری ، اين خصلتها در او جوانه می‏زند و رشد می‏كند . انسان‏
تحت تأثير عوامل بيرونی ، شخصيت فطری خود را پرورش می‏دهد و به كمال‏
می‏رساند و يا احيانا آن را مسخ و منحرف می‏نمايد . اين اصل همان است كه‏
در معارف اسلامی از آن به اصل " فطرت " ياد می‏شود . اصل فطرت اصلی‏
است كه در معارف اسلامی ، اصل مادر شمرده