بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب نماز راز دوست, على رستمى چافى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     RAZE0001 -
     RAZE0002 -
     RAZE0003 -
     RAZE0004 -
     RAZE0005 -
     RAZE0006 -
     RAZE0007 -
     RAZE0008 -
     RAZE0009 -
     RAZE0010 -
     RAZE0011 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

آيه 67: پيامبر صلى الله عليه و آله انذار كننده اقامه كنندگان نماز 
انما تنذر الذين يخشون ربهم بالغيب و اقاموا الصلوة و من تزكى فانما يتزكىلنفسه والى الله المصير (401)
ترجمه : تو فقط كسانى را هشدار مى دهى كه در نهان از پروردگار شان مى ترسند ونماز مى گزارند هر كس پاكى ورزد و به سود خويش پاكيزه شده است و سرانجام همهبه سوى خداست .
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه درباره بشارت پيامبر صلى الله عليه و آله به يك گروه ازانسانهائى متوجه مى شود كه پرده از اين حقيقت بر مى دارد و مى فرمايد: انذارهاى پيامبرصلى الله عليه و آله تنها در دلهاى آماده اثر مى گذارد و خداوند مى فرمايد:((تو فقطكسانى را انذار مى كنى كه از پروردگار خود در غيب و پنهانى مى ترسند و نماز را برپا مى دارند ))((انما تنذر الذين يخشون ربهم و اقاموا الصلوة ) تا در دلى خوف خدانباشد،و در نهان و آشكار احساس مراقبت يك نيروى معنوى بر خود نكند،و با انجام نماز كهقلب را زنده مى كند و به ياد خدا مى دارد به اين احساس درونى مدد نرساند، انذارهاى،انبياء و اولياء بى اثر خواهد بود در آغاز كار كه انسان هيچ عقيده اى را انتخاب نكرده وايمان نياورده اگر روح حقجوئى و حق طلبى نداشته باشد و احساس ‍ مسوليت در برابرشناخت واقعيتها نكند و گوش به دعوت انبياء فرا نخواه داد و در آيات پروردگار در جهانهستى نمى انديشد!
در جمله چهارم باز به اين حقيقت بر مى گردد كه خدا از همگان بى نياز است و مىافزايد:((هركس پاكى و تقوى پيشه كند نتيجه اين پاكى به خود او باز مى گردد))(و من تزكى فانما يتزكى لنفسه )
و سرانجام در آخرين جمله هشدار مى دهد كه اگر نيكان و بدان به نتايجاعمال خود در اين جهان ترسند مهم نيست چرا كه ((بازگشت همگى به سوى خدا است )) وسرانجام حساب همه را خواهد رسيد! (( والى الله المصير)
داستان آيه 67  
نماز غلام سياه چهره  
عبدالله بن مبارك كه از مردان وارسته صدر اسلام است ،مى گويد يكسال در مكه بودم بر اثر بى آبى تا قحطى بزرگى سراسر جزيرة العرب را فراگرفته بود مردم به صحراى عرفات آمده بودند تا با دعا و نماز استسقاء از درگاهخداى بزرگ بخواهند كه باران رحمتش را بر آنها بفرستد من هم به عرفات رفتم و درمراسم راز و نياز مردم شركت نمودم دو هفته از اين جريتان گذشت قحطى و خشك سالى ودشوارى زندگى همچنان ادامه داشت .
در اين ميان چشمم به يك نفر عرب سياه چهره رنجورى افتاد ديدم او با حالت خاصعرفانى و معنوى مشغول نماز شد و بعد از دو ركعت نماز،دعا كرد و سپس به سجده رفتشنيدم مى گويد:سوگند به عزت و شوكتت از خداى بزرگ ! سر از سجده چند لحظه اىبر نمى دارد تا باران رحمتت بندگانت را سيراب سازى !)) پس از اين دعا،چند لحظهنگذشت كه ديدم قطعه ابرى در آسمان پديدار شد و سپس قطعه هاى ديگرى ابر به آنپيوستند و به دنباله اش ،آنچنان باران باريد كه گويى سر مشكها آب را باز كرده اندو آب بسيارى از آنها سرازير زمين مى شود ديدم آن غلام حمد و سپاس و شكر الهى را بجاآورد و بى آنكه كسى او را بشناسد،از آنجا رفت من بهدنبال او به راه افتادم تا اينكه ديدم او به محلى كه بردگان را در آن مى فروشند رفتو به آنها ملحق شد فهميدم كه او جزء غلامانى است كه آنها را براى فروختن به آنجاآورده اند روز بعد،مقدارى پول برداشتم و بهمحل برده فروشان رفتم و صاحب بردگان را پيدا كردم وبه او گفتم : ((من مشترى يكىاز غلامان شما هستم ))او سى غلام را در معرض ديد من قرار داد و گفت :((هر كدام را مىپسندى ،انتخاب كن تا او را به تو بفروشم )) من آن غلام مخلص را در ميان آن سى نفرغلام نديدم و به او گفتم : ((آيا غير از اين غلامان ،غلام ديگرى دارى ؟ )) او در پاسخ منگفت :((تنها يك غلام خاموش ونابابى وجود دارد كه با احدى سخن نمى گويد )) گفتمهمان را بياور تا ببينم ))او را آورد ديدم همان غلامى مخلصى است كه بر اثر دعايش ‍باران بسيار باريد گفتم :((اين غلام را چند خريده اى ؟)) گفت : ((بيست دينار براىاين غلام پول داده ام ،ولى حاضرم او را به ده دينار به تو بفروشم ))گفتم :(( نهبلكه من اين غلام را به بيست دينار و هفت دينار مى خرم )) و به اين ترتيب غلام را از اوخريد ،و دست غلام را گرفته و از آنجا دور شديم . غلام به من گفت :(( براى چه در ميانآن همه غلام مرا خريدارى كردى ؟ ))به او گفتم :(( من ديروز تو را در فلان نقطهعرفات با حالى مخصوص ديدم كه بر اثر دعايت ،باران باريد،مقام عالى تو را شناختماز اين رو به تو علاقه مند شدم و امروز آمدم و تو را خريدارى نمودم )) با تعجب گفت :((به راستى تو مرا در آن حال ديدى ؟ )) گفتم آرى گفت :((آيا مرا آزاد مى كنى ؟ ))گفتم : (( آرى تو را در راه خدا آزاد كردم ))او وضو گرفت و نماز خواند و سپس از نمازدستش را به آسمان كرد و گفت : خدايا! تو مى دانى كه من سىسال تو را عبادت كردم ،و مى خواستم كه كسى از آن آگاه نشودحال كه راز من كشف شده ، روح مرا قبض كن و مرا به سوى خود ببر! همان دم دعايش مستجابشد و بيهوش به زمين افتاد دريافتم كه از دنيا رفته است (402)
آيه 68 : تلاوت كنندگان قرآن و اقامه كنندگان نماز 
ان الذين يتلون الله و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية يرجون تجارةلن تبور (403)
ترجمه :آنان كه كتاب خدا را مى خوانند و نماز مى گزارند و از آنچه روزيشان داده ايمپنهان و آشكار انفاق مى كنند به تجارتى دل بسته اند كه هرگز زيانى در آن نيست .
تفسير آيه 
در اين آيه شريفه به دو وسيله مهم براى ترقى و رشد انسانها سخن مى گويد: چرا كهبوسيله اين دو بال است كه انسان مى تواند به اوج آسمان سعادت پرواز كند،و مسيرتكامل را طى نمايد،نخست مى فرمايد:((كسانى كه كتابى الهى را تلاوت مى كنند،و نمازرا بر پا مى دارند،و از آنچه به آنها روزى داده ايم
در پنهان و آشكار انفاق مى كنند،آنها اميد تجارتى دارند كه نابودى و فساد وكساد در آننيست ))
(ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصوة و انفقوا مما رزقنا هم سرا وعلاتيه يرجحون تجارة لن تبور)

بديهى است كه ((تلاوت )) در اينجا به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفكر وانديشه نيست ،خواندنى است كه سرچشمه فكرباشد،عمل صالح گردد، عملى كه از يكسو انسان را به خدا پيوند دهد كه مظهر آن نمازاست و از سوى ديگر به خلق خدا ارتباط دهد كه مظهر آن انفاق است ، انفاق از تمام آنچهخدا به انسان داده ،از عملش از مال و ثروت و نفوذش از فكر ونيرومندش ،از اخلاق وتجربياتش ،خلاصه از تمام مواهب خدا دادى اين انفاق مخفيانه صورت مى گيرد تا نشانهاخلاص كامل باشد (سرا) و گاه آشكارا تا مشوق ديگران گردد و تعظيم شعائر شود(علانية )
آرى عملى كه چنين اثرى دارد مايه ، رجاء و اميدوارى است با توجه به آنچه در اين آيهقبل آمده نتيجه مى گيريم كه علماى راستين داراى اين صفاتند:از نظر روحى قلبشان مملواز خشيت و ترس آميخته با عظمت خداست از نظر گفتار زبانشان به تلاوت آيات خدامشغول است از نظر عمل روحى و جسمى نماز مى خوانند و او را عبادت مى نمايد از نظرعمل مالى از آنچه دارند در آشكار و پنهان انفاق مى نمايند و سرانجام از نظر هدف ،افقفكرشان آنچنان بالا است كه دل از دنياى مادى زود گذر بركنده ،تنها به تجارت پرسود الهى مى نگرند كه دست فنا به دامانش دراز نمى شود.
اين نكته نيز قابل توجه است كه ((تبور ))از ماده ((بودار ))به معين شدت كسادى است،و از آنجا كه شدت كسادى باعث فساد مى شود ((بوار )) به معنى هلاكت آمده ،به اينترتيب ((تجارت خالى از بوار )) تجارتى است كه نه كساد دارد و نه فساد!
در حديث جالبى آمده :((مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: چرا منمرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمود:آيا مال و ثروتى دارى ؟ عرض كرد آرى حضرتفرمود:آنرا پيش از خودت بفرست ، عرض كرد نمى توانم ! فرمود:((ان قلبالرجل مع ماله ان قدمت احب ان يلحق به ،و ان اخره احب ان يتاخر معه )) (( قلب انسان همراهاموال او است اگر آن را پيش از خود بفرستيد، دوست دارد به آن ملحق شود و اگر آنرانگهدارد دوست دارد همراه آن بماند ))(404)
اين حديث در حقيقت روح آيه فوق را منعكس ساخته ،زيرا مى گويد:آنها كه نماز را بر پامى دارند و انفاق در راه خدا مى كنند اميد و علاقه به سراى ديگر دراند، چرا كه نيكيها راقبل از خود فرستاده اند و مايلند به آن ملحق شوند. (405)
داستان آيه 68  
قرآن در نماز چهره را نورانى مى كند  
رسول خدا صلى الله عليه و آله لشكرى از مسلمين از نبرد با كفار به سوى آنانفرستاد و مدتى از وضع آنان بى خبر بود تا اينكه پيك وحى آمد و بشارت پيروزىآورد،وقتى كه مسلمين از نبرد باز گشتند و خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند،آنحضرت فرمود:در اين سفر به آنچه برخورد كرديد براى برادران مومن خود بازگوكنيد تا گفتار شما را تاييد كنم ، زير جبرئيل مرا مطلع ساخته است گفتند: در يكى ازشبهاى تاريك دشمن به ما شبيخون زد در حالى كه همه ما خواب بوديم جز چهار نفر:
1- (( زيد بن حارثه ))كه در گوشه اى از سپاه نماز مى خواند ومشغول قرائت قرآن در نماز بود.
2- ((عبدالله بن رواحه )) كه در جانب ديگرى از سپاه نماز مى خواند ومشغول قرائت قرآن در نماز بود.
3- ((قتادة بن نعمان )) در گوشه اى ديگر نماز مى خواند ومشغول قرائت قرآن در نماز بود.
4- (( قبس بن عاصم )) در جانبى ديگر نماز مى خواند ومشغول قرائت قرآن در نماز بود .
در اين حال باران تيرهاى دشمن بر سر ما باريدن ،گرفت ،با خود گفتم :به مصيبتبزرگى گرفتار شديم ،مشغول دفاع شديم ،اما در غوغاى گير و دار نبرد ناگهانديديم يك قطعه نور از دهان ((قيس بن عاصم )) خارج شد كه مانند شعله آتش فروزانبود
و نورى از دهان (( قتادة بن نعمان )) خارج شد كه مانند تابش ‍ ستاره (( زهره و مشترى)) بود و نورى از دهان ((عبدالله بن رواحه ))خارج شد كه مانند شعاع ماه در شب تاريك، درخشان بود و نورى از دهان (( زيد بن حارثه )) ساطع شد كه از خورشيد طالع،درخشانتر بود،اين انوار از چهار سوى لشكر چنان لشكرگاه را روشن كردند كه ازوسط روز، روشنتر شد دشمنان ما در ظلمت شديد بودند،ما آنها را مى ديديم و آنان ما رانمى ديدند در اين حال با شمشيرهاى برهنه بر آنان يورش برديم ، جمعى را كشتيم وعده اى را مجروح كرديم و گروهى را به اسارت گرفتيم و اين استاموال و اسيرانى كه با خود آورديم .
اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ما شگفت انگيزتر از نورهايى كه از دهان اين چهارنفر ساطع شد ،نديده ايم . (406)
در روايتى مى خوانيم : امام باقر عليه السلام در نماز خود قرآن مى خواند تا اينكه غشكرد،وقتى به هوش آمد سوال كردند،چه چيزى سبب غش كردن شما شد؟ آن حضرتفرمود:من آن قدر آيات قرآن را تكرار كردم ،تا حالى به من دست داد كه گويى آن آياترا از زبان كسى مى شنوم كه آن را نازل كرده است . (407)
درباره على عليه السلام ابن عباس روايت كرده كه حضرت على عليه السلام در ثلثاول شب مى خوابيد و در دو ثلث آخر به عبادت و تلاوت قرآنمشغول مى شد،در هر شب هفتاد ركعت نماز مى گزارد و در اين نمازها آيات قرآن مى خواند وهنگام سحر ذكر خداى متعال ورد زبانش بود. (408)
رسول گرامى اسلام عليه السلام در اين باره مى فرمايد:قرائت قرآن درحال نماز ،برتر است از قرائت آن در غير نماز. (409)
آيه 69 : اقامه كنندگان نماز و مشورت 
و الذين استجالبوا لربهم و اقاموا الصلوة و امرهم شورى و مما رزقناهم ينفقون (410)
ترجمه :آنان كه دعوت پروردگار شان را گردن مى نهند و نماز بجاى مى آورندوكارشان به مشورت انجام مى گيرد و از روزيشان انفاق مى كنند.
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه درباره مومنان متوكل به خدا سخن مى گويد:كه چهار اوصاف آنها را دراينجا بيان مى كند اول مى فرمايد:((آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده ،وفرمانهاى او را از جان و دل پذيرفته اند ))(و الذين استجابوا لربهم ) دوم مىفرمايد:((و نماز را بر پا داشته اند ))(و اقاموا الصلوة ) سوم مى فرمايد:((و كارآنها به طريق شورى و مشورت در ميان آنها صورت مى گيرد ))(و امرهم شورى بينهم )چهارم مى فرمايد: ((و از آنچه به آنها روزى داده ايم ، در راه خدا انفاق مى كنند ))(و ممارزقناهم ينفقون )
در اين آيه مورد بحث سخن از بازسازى وجود مومنان در جنبه هاى مختلف است كه مهمتراجابت دعوت پروردگار و تسليم در برابر فرمان او است مطلبى كه همه نيكيها وخوبيها و اطاعت اوامر الهى در آن جمع شده است ،آنها با تمام وجود در برابر فرمانشتسليم هستند، و در مقابل اراده و از خود اراده اى ندارند،و بايد چنين باشد چرا كه بعد ازپاكسازى قلب و جان از آثار گناه كه موانع راه حقند تسليم و اجابت قحطى است ولى ازآنجا كه در ميان اوامر الهى مسائل بسيار مهمى وجود دارد كه بالخصوص بايد انگشت روىآن گذاشت چند موضوع مهم را به دنبال آن ياد آور مى شود كه مهمترين آنها ((نماز ))است نمازى كه ستون دين ،پيوند خلق و خالق ،مربى ،نفوس ، معراج مومن و نهى كننده ازفحشاء و منكر است .
بعد از آن مهمترين مسائل اجتماعى همان اصل ((شورى )) است كه بدون آن همه كارناقصى است ،يك انسان هر قدر از نظر فكرى نيرومند باشد نسبت بهمسائل مختلف تنها از يك يا چند بعد مى نگرد،و لذا ابعاد ديگر بر اومجهول مى ماند،اما هنگامى كه مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارت و ديدگاههاىمختلف به كمك هم بشتابند،مسائل كاملا پخته و كم عيب و نقص مى گردد،و از لغزشدورتر است ،لذا در حديث پر معنا از پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مىخوانيم :((انه ما من رجل يشاور احدا الا هدى الى الرشد ))((احدى در كارهاى خود مشورتنمى كند، مگر اينكه به راه راست و مطلوب هدايت مى شود. ))
قابل توجه اينكه :تعبير در اينجا به صورتى است كه آن را يك برنامه مستمر مومنانمى شمرد ،نه تنها در يك كار زود گذر وموقت ،مى گويد همه كارهاى آنها در ميانشان بهصورت شورى است ،و جالب اينكه خود پيامبر صلى الله عليه و آله با اينكهعقل كل بود و با مبداء وحى ارتباط داشت در مسائل مختلف اجتماعى و اجزائى ،در جنگ و صلحو امور مهم ديگر،به مشورت با ياران مى نشست ،و حتى گاه نظر آنها را ترجيح مى داردبا اينكه مشكلاتى از اين ناحيه حاصل مى شد،تا الگو و اسوه اى براى مردم باشد، چراكه بركات مشورت از زيانهاى احتمالى آن به مراتب بيشتر است . (411)
داستان آيه 69  
نمازگزاران نسبت به وحدت و مشورت  
((جابر بن حيان )) از امام صادق عليه السلام پرسيد :آيا مركزيت كعبه براى نمازاهميتش بيشتر است يا مركزيت آن براى حج ؟ امام صادق عليه السلام فرمود:مركزيت آنبراى نماز، زيرا بسيارى از مسلمانان نمى توانند در تمام عمر حتى يكبار به مكهبروند، ولى هر مسلمان در هر نقطه از جهان كه هست روى پنج بار به سوى كعبه نماز مىخواند ،و مى توان گفت در هر شبانه روز پنج بار،نگاه تمام مسلمين جهان در كعبه به هممى رسد و گويا تمام مسلمانان جهان شبانه روز پنج مرتبه در چشمان يكديگر مى نگرندو سخن آنان در آن جا به هم مى رسد و تكبير ميليونها مسلمان كه در شرق و غرب دنياهستند در كعبه شنيده مى شود،اين مركزيت در هيچ يك از اديان گذشته وجود نداشته و درآينده هم بوجود نخواهد آمد .(412)
آرى كعبه مغناطيس دلهاى اهل ايمان و رمز وحدت واستقلال مسلمانان است و ارتباط نماز و كعبه ارتباط دائمى است نماز،منهاى كعبه و قبله بىارزش است و حج و كعبه نهى نماز هم معنا ندارد و نماز و كعبه هر دو وسيله اى است براىارتباط با خالق هستى ، يعنى رسيدن به توحيد و يكتاپرستى (اگر كسى از فرازآسمانهابه صفوف نمازگزاران كره زمين بنگرد،دايره هاى متعددى را مى بيند كه مركزيتهمه آنها كعبه است و توحيد نقطه تمركز و فكر ودل و جان و صفوف مسلمين است .) (413)
معلوم مى شود كعبه محور اتحاد و يكپارچگى مسلمانان جهان است در سوره حمد كه جزقطعى نماز مى گوئيم ( اياك نعبد و اياك نستعين ) خدايا ما تنها تو را مى پرستيم ،خداياما تنها از تو كمك و استعانت مى جوئيم يعنى مى گوييم خدايا من تنها نيستم من به همهمسلمانهاى ديگر هستم .
ضمنا انسان وابستگى خودش به جامعه اسلامى را درحال عبادت و بندگى اعلام مى كند،خدايا من فرد نيستم تك نيستم ،من عضوم ،جزئى ازكل و عضوى از پيكر هستم ما هستيم ،
نه من در دنياى اسلام من وجود ندارد ما وجود دارد. (414)
اما مسلمانان جهان نسبت به مشورت با همديگر،بهتر است در اينجا تمسك به آيه شريفهقرآن نمائيم كه گره گشاى كار ماست در اين باره مى فرمايد:(و الذين ... و امرهم شورىبينهم ) و مومنين كسانى هستند كه دعوت پروردگار شان را اجابت كرده و نماز بر پا مىدارند و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست .(415)
آيه 70 : توبه و اقامه نماز 
ء اشفقتم ان تقدموا بين يدى نجوكم صدقات فاذا لم تفعلوا او تاب الله عليكمفاقيموا الصلوة و اتو الزكوة واطيعوآ الله و رسوله و الله خبير بما تعملون . (416)
ترجمه :آيا ترسيديد كه پيش از نجوا كردن صدقه دهيد؟حال كه اين چنين نكرده ايد خداوند توبه شما را مى پذيرد پس بر پا و پردازنده زكاتو اطاعت كننده خدا و پيامبرش باشيد و خداوند بهاعمال شما آگاه است .
تفسير آيه 
در تفسير فوق درباره جمعى از اغتياء كه خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و با اونجوى كرد ندو مى ترسيدند با صدقه فقير شوند و از دادن آن خوددارى مى كردند كهدر اين رابطه خداوند در اين آيه مى فرمايد:((آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادنصدقه قبل از نجوى خوددارى كرديد؟ ))(اشفقتم ان تقدوموا بين يدى نجواكم صدقات )معلوم مى شود حب مال در دل شما از علاقه به نجوى پيامبر صلى الله عليه و آله بيشتراست ،و نيز معلوم مى شود در اين نجواها غالبامسائل حياتى مطرح نمى شود،و گرنه چه مانعى داشت كه اين گروهقبل از نجوى صدقه اى مى دادند و نجوى مى كردند، به خصوص اينكه مقدار خاصىبراى صدقه نيز تعيين نشده بود و مى توانستند با مبلغ كمى اينمشكل را حل كنند.
سپس مى افزايد: ((اكنون كه اينكار را نكرديد، و خود به تقصير خويشتن پى برديد،وخداوند شما را بخشيد،و توبه شما را پذيرفت ،نماز را بر پا داريد و زكات را اداكنيد،و خدا و پيامبرش را اطاعت نمائيد و بدانيد خداوند از آنچه انجام مى دهيد باخبر است))
فاذا تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلوة و اتو الزكوة و اطيعوا الله ورسوله و الله خير بما تعملون
تعبير به ((توبه )) نشان مى دهد كه آنها در نجواهاى قبلى مرتكب گناهى شده بودند،خواه به خاطر تظاهر و ريا،و يا آزار پيامبر صلى الله عليه و آله و يا ايذاء مومنانفقير گرچه در اين آيه سخنى صريحا جواز نجوى بعد از اين ماجرا نيامده ،ولى تعبيرآيه نشان مى دهد كه حكم سابق برداشته شد.
اما دعوت به اقامه نماز و اداء زكات و اطاعت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطراهميت آن است و نيز اشاره اى است به اينكه اگر بعد از اين نجوا مى كنيد بايد در مسيراهداف بزرگ اسلامى و در طريق اطاعت از خدا ورسول صلى الله عليه و آله باشد. (417)
شان نزول آيه  
مرحوم طبرسى در مجمع البيان و جمعى از مفسران معروف در شاننزول اين آيات چنين نقل كرده اند:جمعى از اغنياء خدمت پيامبرصلى الله عليه و آله مى آمدندو با او نجوى مى كردند ( اين كار علاوه بر اينكه وقت گرانبهاى پيغمبر صلى اللهعليه و آله را مى گرفت مايه نگرانى مستضعفين و موجب امتيازى براى اغنياء بود) در اينجاخداوند اين آيات را نازل كرد و به آنها دستور داد كهقبل از نجوى كردن با پيامبرصلى الله عليه و آله صدقه اى به مستمندانبپردازيد،اغنياء وقتى چنين ديدند از نجوى خوددارى كردند،و بعد ازنزول اين آيه شريفه (و آنها را ملامت كرد و حكم آيه راقبل را نسخ نمود) و اجازه به همگان داد (ولى نجوى در مورد كار خير و اطاعت پروردگار)(418)
بعضى از مفسران نيز تصريح كرده اند كه هدف گروهى از نجوى كنندگان اين بود كهاز اين راه برترى بر ديگران كسب كنند پيامبر صلى الله عليه و آله هم روىبزرگوارى خاص خود در عين اين كه ناراحت بود از آنها ممانعت نمى كرد تا اينكه قرآنآنها را از اينكار نهى نمود .(419)
داستان آيه 70 
توبه كنيز از نماز امام كاظم عليه السلام در زندان  
امام موسى بن جعفر امام هفتم عليه السلام را هارون رشيد خليفه مقتدر عباسى به طرزعجيبى از مدينه به بغداد آورد و زندانى كرد،امام همچنان 4 يا 7 يا 14سال در زندان هارون بود تا در زندان مسموم شده از دنيا رفتند.
يكى از خاطرات زندان اينكه : هارون الرشيد يكى از كنيزهاى زيباروى و خوش اندام خودرا به عنوان خدمتگزار امام به زندان فرستاد (ولى قصد هارون اين بود كه امام به اومايل شود يا بهانه به دست بيابد،و بدينوسيله آن حضرت را از نظر مردم بى قدرنشان دهد)
هارون الرشيد يكى از خادمان را مامور كرده بود تا ازحال آن نديمه زيباروى با امام گزارش دهد روزى مامور به زندان آمد و ديد كنيز بهسجده افتاده و با حال خاصى مى گويد:((قدس ‍ سبحانك ،سبحانك )) اى خدا تو از هرعيبى پاك و منزه هستى و سر از سجده بر نمى دارد، مامور اين موضوع را به هارونگزارش ‍ داد،هارون دستور داد كنيز را نزدش آوردند در حالى كه به آسمان مى نگريست وبدنش به لرزه در آمده بود،هارون گفت :((چگونه هستى ،حالت چطور است ؟ )) كنيز گفت:((من در زندان كنار امام ايستاده بودم او شب و روز به نماز و عبادتاشتغال داشت و تسبيح خدا مى گفت ... و مقام والاى مرا تحت تاثير قرار داد به سجدهافتادم ،و تسبيح خدا گفتم ،كه اين مامور آمد و مرا به اينجا آورد، هارون او را تهديد كردكه جريان را به كسى نگويد، اما او در هر فرصتى از عبادت و نماز بنده صالح امام هفتمعليه السلام سخن مى گفت ، و آنچنان منقلب شده بود كه همواره در ياد خدا تا چند روزقبل از شهادت امام هفتم عليه السلام از دنيا رفت و به اين ترتيب ،بوسيله نماز خواندنامام عليه السلام نقشه خائنانه هارون به زيانش تمام شد
از رهگذر خاك سر كوى شما بود هر نافه كه در دست نسيم افتاد (420)
آيه 71 : نماز جمعه از ديدگاه قرآن 
يا ايها الذين امنوا نودى الصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر لله وذروالبيعذلكم لكم ان كنم تعملون (421)
ترجمه : اى مومنان وقتى اذان نماز جمعه گفته شد به ذكر خدا بشتابيد خريد و فروشرا وا گذاريد ،اگر بدانيد اين براى شما است .
تفسسير آيه  
در اين آيه مورد بحث به گفتگو پيرامون يكى از مهمترين وظائف اسلامى كه در تقويتپايه هاى ايمان تاثير فوق العاده دارد، و از يك نظر هدف اصلى سوره راتشكيل مى دهد،يعنى نماز جمعه و بعضى از احكام آن مى پردازد نخست همه مسلمانان را مخاطبقرار داده مى فرمايد:((اى كسانى كه ايمان آورديد! هنگامى كه براى نماز جمعه اذانگفته مى شود به سوى ذكر خدا ((خطبه و نماز )) بشتابيد و خريد و فروش را رهاكنيد،اين براى شما بهتر است اگر مى دانستيد )) (يا ايها الذين امنوا نودى الصلوة منيوم الجمعه فاسعوا الى ذكر الله و ذروالبيع ذالكم خير لكم ان كنتم تعملون )
((نودى ))از ماده ((نداء ))به معنى بانك بر آوردن است ،و در اينجا به معنى اذان استزيرا در اسلام نداى براى نماز جز اذان نداريم ،چنانكه در آيه 58 سوره مائده نيز مىخوانيم : ((و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا بانهم قوم لا يعلقون))
((هنگامى كه مردم را به سوى نماز مى خوانيد ((و اذان مى گوئيد )) آنرا به مسخره وبازى مى گيرند، اين بخاطر آن است كه آنها قوى هستند بىعقل )) به اين ترتيب هنگامى كه صداى اذان نماز جمعه بلند مى شود مردم موظفند كسب وكارها را رها كرده به سوى نماز كه مهمترين ياد خداست بشتابند جمله ( ذالكم خير لكمو...))اشاره به اين است كه اقامه نماز جمعه وترك كسب و كار در اين موقع منافع مهمىبراى مسلمانان در بر دارد اگر درست پيرامون آن بينديشيد ،و گرنه خداوند از همگانبى نياز و بر همه مشفق است است اين جمله يك اشاره اجمالى به فلسفه و منافع نمازجمعه است البته ترك خريد و فروش مفهوم وسيعى دارد كه هر كار مزاحمى راشامل مى شود اما اينكه چرا روز ((جمعه )) را به نام ناميده اند؟ به خاطر اجتماع مردم دراين روز براى نماز است ، قابل توجه اينكه در بعضى از روايات اسلامى در موردنمازهاى روزانه آمده است : ((اذا قيمت الصلوة فلا تاتوها وانتم تسعون و اتوها و انتمتمشون و عليكم الكسينة )) ((هنگامى كه نماز (نمازهاى يوميه ) بر پا شود براىشركت در نماز ندويد،و با آرامش گام برداريد ))(422)
ولى در مورد (نماز) آيه فوق مى فرمايد:((فاسعوا) (( بشتابيد ))و ايندليل بر اهميت فوق العاده نماز است منظور از ذكر الله درجهاول نماز است ، ولى مى دانيم كه خطبه هاى نماز جمعه هم كه آميخته با ذكر خدا است ، درحقيقت بخشى از نماز جمعه است ،بنابراين بايد براى شركت در آن نيز تسريع كرد.(423)
داستان آيه 71  
تجارت سبب غفلت از نماز جمعه نشود  
در شان نزول اين آيه و آيه بعد يا خصوص آيه ((و اذا را وا تجارة ...)) كه يك آيهبعد از اين مورد بحث ما است ،روايات مختلفىنقل شده كه آنها از اين معنى خبر مى دهد كه در يكى از سالها كه مردم مدينه گرفتارخشكسالى و گرسنگى و افزايش نرخ ،اجناس شده بودند ((دحيه )) با كاروانى از شامفرا رسيد و با خود مواد غذائى آورده بود، در حالى كه روز جمعه بود و پيامبر صلىالله عليه و آله مشغول خطبه نماز جمعه بود، طبقمعمول براى اعلام ورود كاروان طبل زدند و حتى بعضى ديگر آلات موسيقى را نواختند، مردمبا سرعت خود رابه بازار رساندند، در اين هنگام مسلمانى كه در مسجد براى نماز اجتماعكرده بودند خطبه را رهاكرده و براى تامين نيازهاى خود به سوى بازار شتافتند ، تنهادوازده مرد و يك زن باقى ماندند (آيه نازل شد و آنها را سخت تحت تاثير مذمت كرد)پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:اگر اين گروه اندك هم مى رفتند از آسمان سنگ برآنها مى باريد. (424)
امام باقر عليه السلام فرمود: آنگاه كه حضرت مهدى عليه السلام قيام مى كند،و واردكوفه شود مردم از او درخواست كنند تا براى آنان اقامه نماز بخواند، حضرت دستور مىدهد كه در قسمتى از نجف به نام مسجد از نجف به نام مسجد كشتند و در آنجا با ايشان نمازجمعه بخوانند. (425)
و باز روايت شده است كه :حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در روز پنجشنبه خود رابراى نماز جمعه آماده مى كرد. (426)
و در اين رابطه باز روايت ديگر از امام باقرعليه السلام وارد شده كه فرمود:سوگندبه خدا به من خبر رسيده است كه ياران پيامبر صلى الله عليه و آله روز پنجشنبه ،خودرا براى نماز جمعه آماده مى كردند،چون روز جمعه براى مسلمانها كوتاه (فرصت اندك )است . (427)
آيه 72: طلب روزى بعداز نماز جمعه 
فاذا قضيت الصلوة فانشروا فى الارض و ابتغوا منفضل الله و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون (428) ترجمه :و چون پايان يافت در زمين متفرق شويد و ازفضل خدا (روزى ))را طلب كنيد و بسيار خدا رابه ياد آوريد تا رستگار شويد.
تفسير آيه 
در تفسير اين آيه شريفه كه دنباله آيه قبل مى باشد درباره نماز جمعه بيان شده استمى فرمايد:(( هنگامى كه نماز پايان گيرد شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و ازفضل الهى طلب كنيد،و خدا را بسيار ياد نمائيد تا رستگار شويد )) (فاذا قضيتالصلوة فانشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون )

گرچه جمله (( ابتغوا من فضل الله ) (( فضل خدا را طلب كنيد)) يا تعبيرات مشابه آندر قرآن مجيد شايد غالبا به معنى طلب روزى و كسب و تجارت آمده است ،ولى روشن استكه مفهوم اين جمله گسترده است و كسب و كار يكى از مصاديق آن است ،لذا بعضى آن را بهمعنى عبادت مريض ،و زيارت مومن ، يا تحصيل علم و دانش تفسير كرده اند، هر چند منحصربه اينها نيز نمى باشد ناگفته پيدا است كه امر به ((انتشار در
زمين ))و ((طلب روزى )) امر وجويى نيست ،بلكه به اصطلاح ((امر بعد از حظر )) ونهى است ، و دليل بر جواز مى باشد،ولى از اين تعبير چنين استفاده كرده اند كهتحصيل روزى بعد از نماز جمعه مطلوبيت و بركتى دارد،و در حديثى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه و آله بعد از نماز جمعه به سرى به بازار مى زد.
جمله ((و اذكروا الله ))اشاره به ياد خدا است در برابر آن همه نعمتهاى كه به انسانارزانى داشته ،و بعضى (( ذكر ))را در اينجا به معنى ((فكر )) تفسير كردهاند،آنچنان كه در حديث آمده است . (429) بعضى نيز آن را به مساله توجه به خدا دربازارها و به هنگام معاملات و عدم انحراف ازاصول حق عدالت تفسير كرده اند.
ولى روشن است كه آيه مفهوم گسترده اى دارد كه همه اينها را در بر مى گيرد ،اين نيزمسلم است كه روح ((ذكر ))و 0 فكر )) است ،و ذكر بى فكر لقلقه زبانى بيش نيست ،و آنچه مايه فلاح و رستگارى است همان ذكر آميخته باتفكر در جميع حالات است اصولاادامه (( ذكر )) سبب مى شود كه ياد خدا در اعماق جان انسان رسوخ كند،و ريشه هاى غفلتو بى خبرى را كه عامل اصلى هر گونه گناه است بسوزاند،و انسان را در مسير فلاح ورستگارى قرار دهد و حقيقت ((لعلكم تفلحون))حاصل گردد. (430)
شان نزول آيه  
شان نزول اين آيه قبل با همديگر مرتبط مى باشند و مجموعا يك شاننزول براى آنها بيان شده است كه ما آن را در آيهقبل بعنوان داستان آورديم فلذا براى آگاهان از شاننزول اين آيه و آيه قبل به داستان قبل مراجعه شود.
داستان آيه 72  
بشارت بر شركت كنندگان نماز جمعه  
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:فرشتگان مقرب خداوند هر جمعه از آسمان فرود مىآيند و كاغذهايى باز نقره و قلمهايى از طلا همراه دارندمقابل در مسجد بر تختهاى از نور مى نشيند، هر كس ‍ در نماز شركت كند به ترتيب ورودمى نويسند تا آنگاه كه نماز جمعه تمام شود و امام جمعه بيرون آيد .(431)
و باز درباره شركت در نماز جمعه آمده است كه مردى به نام ((قليب )) خدمترسول اكرم صلى الله عليه و آله شرفياب شد و عرض كرد: من با زحمات بسيار آمادهسفر حج شدم اما موفق به مسافرت نشدم رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود:اى قليب!بر تو باد به نماز جمعه كه حج مستمندان است . (432)
در احوالات حضرت آية الله اراكى آمده است : كه در خطبه هاى نماز جمعه خود باسوزوگدار خاصى خطاب به مردم مى گفت :((اى مردم ! گناه نكنيد ،معصيت خدا نكنيد )) و درهنگام اداى اين كلمات بود كه سيل اشك از چشمان پاكش سرازير مى شد و در همه دلهاتوفانى ايجاد مى كرد. (433)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آنگاه كه در شب معراج مرا به آسمان برندهفتاد هزار شهر همچون شهرهاى شما را ديدم كه فرشتگان بالهاى خود را گسترده بودندو خداى را تسبيح مى كردند و مى گفتند: (( اللهم اغفر للذين يحضرون صلوة الجمعة)) پروردگارا! بيامرز آنانى را كه در نماز جمعه حاضر مى شوند .(434)
آيه 73 : نماز كار خانه انسان سازى 
الا المصلين (435)
ترجمه : مگر نمازگزاران
تفسير آيه  
در سوره مباركه معارج بعد از ذكر گوشه اى از عذابهاى قيامت به ذكر اوصاف افرادبى ايمان و در مقابل آنها مومنان راستين مى پردازد، تا معلوم شود چرا گروهىاهل عذابند و گروهى اهل نجات . اما در اين آيه بسيار كوتاه اما پر محتوى به مومنانراستين بشارت مى دهد،كه پس از ذكر اوصاف انسانهاى شايسته به صورت يك استثناءضمن بيان صفتى از اوصاف برجسته آنها پرداخته و مى فرمايد:(( مگر نمازگزران))(الا المصلين ) (436)
منظور نمازگزارانى است كه بطور مرتب و دائمى نمازشان را مى خوانند و به روز جزاايمان دارند و در هر حال هميشه مراقب و مواظب اعمال خويش هستند خداوند به آنها بشارتبهشت داده است ،و آنه هميشه در آنجا جاويدانند.
داستان آيه 73 
نماز آية الله مرعشى نجفى و استاد شهيد مطهرى (رحمة الله عليهما)  
در برخى از يادداشتهاى آيت الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) آمده است :هنگامى كه در قمسكونت كردم (1343ه ق )، صبحها در حرم حضرت معصومه عليه السلام اقامه نماز جماعتنمى شود و من تنها كسى بودم كه اين سنت را در آن رواج دادم و از شصتسال پيش به اين طرف ، صبح زود و پيش از باز شدن درهاى حرم مطهر و زودتر ازديگران مى رفتم و منتظر مى ايستادم ، اين انتظار گاهى يك ساعتقبل از طلوع فجر بود،تا خدام درها را باز كنند،زمستان و تابستان نداشت ،در زمستانها،هنگامى كه برف همه جا را مى پوشاند ،بيلچه اى كوچك به دست مى گرفتم و راه خودرا بر طرف صحن باز مى كردم تا خود را به حرم مطهر حضرت معصومه عليه السلامبرسانم در آغاز خود به تنهايى نماز مى خواندم تا اينكه پس از مدتى يك نفر به مناقتدا كرد و پس از آن كم كم افراد ديگرى اقتدا كردند و به اين ترتيب نماز جماعت را درحرم مطهر حضرت معصومه عليه السلام آغاز كردم تا امروز كه شصتسال از آن تاريخ مى گذرد،ادامه دارد.
آهسته آهسته ظهرها و شبها نيز اضافه شد و از آن پس روزى سه بار در مسجد بالا سرحضرت معصومه عليه السلام و صحن شريف نماز مى خواندم . (437)
باز در احوالات حضرت آية الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) به فرزندش وصيتكرد:سجاده اى كه هفتاد سال بر روى آن نماز شب بجا آورده ام ،و تسبيحى از تربت امامحسين عليه السلام كه با آن در سحرها به عدد دانه هايشان استغفار كرده ام با من دفنشود. (438)
نماز استاد شهيد مطهرى  
يكى از خصوصيات استاد شهيد مطهرى (ره ) عنايت زياد به تهجد و شب زنده دارى بود واز دوران طلبگى تا آخر عمر،بدان پايبند بودند حضرت آية الله خامنه اى رهبر معظم ،انقلاب اسلامى ايران چنين مى فرمايند :مرحوم مطهرى يك مرداهل عبادت و اهل تسويه و تزكيه اخلاق و روح بود من فراموش نمى كنم ايشان وقتى بهمشهد مى آمد خيلى از اوقات به منزل ما وارد مى شد گاهى هم وردشان درمنزل خويشاوندان همسرشان بود اين مرد نيمه شب تهجد با آه و ناله داشت يعنى نماز شبمى خواند و گريه مى كرد بطورى كه صداى گريه و مناجات او افراد را از خواب بيدارمى كرد...
يك شب ايشان منزل ما بودند و نصف شب از صداى گريه ايشان خانواده ما از خواب پريدهبودند البته اول ملتفت نشده بودند كيست ،اما بعد فهميدند كه صداى آقاى مطهرى استبله ايشان نصف شب نماز شب مى خواند همراه با گريه با صدايى كه از آن اطاق مىشد،آن را شنيد. (439)
آيه 74 : از صفات نمازگزارن دوام بر نماز 
الذين هم على صلاتهم دائمون . (440)
ترجمه : كسانى كه پيوسته نماز مى گزارند.
تفسير آيه  
در تفسير اين آيه شريفه به يك گروه از نمازگزاران مى پردازد و مى فرمايد:((هماننمازگزارانى كه نمازهاى خود را تدام مى بخشند ))(الذين هم على صلاتهم دائمون )
اين يكى از ويژگى مومنان راستين است كه ارتباط مستمر با درگاه پروردگارمتعال دارند،و اين ارتباط از طريق نماز تامين مى گردد،نمازى كه انسان را از فحشاء ومنكرات باز دارد،نمازى كه روح و جان انسان را پرورش مى دهد،و او را همواره به ياد خدامى دارد،و اين توجه مستمر مانع از غفلت و غررو،و فرو رفتن در درياى شهوات ،و اسارتدر چنگال شيطان و هواى نفس مى شود.
بديهى است منظور از مداومت بر نماز اين نسيت كه هميشه درحال نماز باشند،بلكه منظور اين است در اوقات معين نماز را انجام مى دهند اصولا مى دهندهر كار خيرى آنگاه در انسان اثر مثبت مى گذارد كه تداوم داشته باشد،و لذا در حديثى ازپيغمبراكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم :(( ان احبالاعال الى الله مادام و ان قل )) ((محبوتريناعمال نزد خداى چيزى است كه مداومت داشته باشد،هر چند كم باشد ))(441)
قابل توجه اينكه در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم :((منظور اين است هرگاه انسان چيزى از نوافل را بر خود فرض مى كند همواره به آن ادامه يابد )).(442) .
و در حديث ديگرى از همان امام عليه السلام نقل شده كه فرمود:(( اين آيه اشاره بهنافله است ،و آيه ( و الذين هم على صلاتهم يحافظون ) (كه در آيه بعدى ،مورد بحث مامى باشد) ناظر به نماز فريضه است ))(443)
اين تفاوت ممكن است از اينجا باشد كه به محافظت مناسب نمازهاى واجب است كه دقيقا آنهارا بايد در قتهاى معين انجام داد، اما تعبير به تداوم مناسب نمازهاى مستحب است ،چرا كهانسان مى تواند آنها را انجام دهد و گاه ترك كند. (444)
داستان آيه 74  
نماز علامه امينى و علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى  
علامه امنى (ره ) مدت سه شب در حرم امام رضا عليه السلام بود و هر شب هزار ركعت نمازمى خواند به او گفتند:شما خسته نمى شويد؟ فرمود:مگر ماهى از شنا خسته مى شود كهمن از نماز شوم ؟ (445)
نماز علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى (ره )
علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى (ره ) شب چهارشنبه هر هفته ،پياده از نجف به (( مسجدسهله )) در 10 كيلومترى نجف مى رفت و در آنجا نماز و دعا و عبادت مى پرداخت اين كار وىتا مدتى پس از رسيدن به سن 80 سالگى همواره ادامه داشت . (446)
آيه 75 : مراقبت كنندگان بر نماز 
و الذين هم على صلاتهم يحافظون . (447)

ترجمه : و آنان كه بر نمازشان مراقب دارند.
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه باز خداوند به يكى از اواصاف مومنان راستين مى پردازد، و مىفرمايد: ((كسانى كه نماز خود را محافظت مى كنند)) ( و الذين هم على صلاتهميحافظون )
در اينجا با و جود بعضى از قرآئن به نظر مى رسد كه منظور از ((نماز)) اشاره به(( نماز واجب )) است و در آيه گذشته اشاره به نماز نافله است اما در اينجا به سخن ازحفظ آداب و شرائط و اركان و خصوصيات آن است آدابى كه هم ظاهر نماز را از آنچه مايهفساد است حفظ مى كند، و هم روح نماز را كه حضور قلب است تقويت مى نمايد، و هم موانعاخلاقى را كه سد راه قبول آن است ، از بين مى برد ، بنابراين هرگز تكرار محسوبنمى شود.
اما در ميان تمام اوصاف توجه به نماز برترين و مهمترين آنها است ، چرا چنين نباشد درحالى كه (( نماز مكتب عالى تربيت )) و (( مهمترين وسيله تهذيب نفوس و پاكسازىجامعه است . (448)
داستان آيه 75  
نماز آية الله اراكى و حاج شيخ عباس قمى (رحمة الله عليهما) 
مرحوم آيت الله العظمى اراكى (ره ) تقيد خاصى به اقامه نماز جماعت داشت و باآنكه سنزيادى داشت (در مدرسه فيضيه قم ) نماز جماعت را برگزار مى كرد، نماز ايشان بهقدرى طول مى كشيد كه حتى طلاب جوان طاقت نمى آوردند وقتى از حضرتش خواسته شدبراى رعايت حال ماءمومين نمازش را مختصر و در حدى كه ضعيف ترين ماءمومين بر آن طاقتآوردند، اقامه كند، با تواضع خاصى مى فرمودند: من در بين اين مردم از خودم ضعيف ترسراغ ندارم كه نماز را در حد مختصر كنم . (449)
باز در احوالات آن بزرگوار آمده است حضرت آيت الله العظمى اراكى (ره ) در خطبه هاىنماز جمعه خود با سوز و گداز خاصى به مردم مى گفت ، اى مردم ،! گناه نكنيد، معصتخدا نكنيد و در هنگام اداى اين كلمات بود كه سيل اشك از چشمان پاكش سرازير مى شد و درهمه دلها توفانى ايجاد مى كرد. (450)
نماز مرحوم حاج شيخ عباس قمى (ره )
حجت الاسلام على محدث زاده درباره پدرش حاج شيخ عباس قمى (ره ) مى گويد: يك روزصبح پدرم برخاست و شروع كرد به گريه كردن نمود از او پرسيدم : چرا اشك مىريزيد؟ فرمود: براى اينكه ديشب نماز شب را نخواندم ! گفتم : پدر جان نماز شب كهمستحب است و واجب نيست ، شما كه ترك نماز واجب نكرده ايد و حرامى بجا نياورده ايد چرااين طور توفيق نماز شب خواندن از من سلب شود.
باز حجت الاسلام محدث زاده - فرزند مرحوم حاج شيخ عباس قمى (ره ) - مى گويد: پدرمشب جمعه اى پس از نماز شب مشغول خواندن سوره يعنى همان دوزخى است كه به شما وعدهداده مى شد))، چند بار تكرار كرده ، مكرر مى گويد: (( اعوذبالله من النار)) ، پناه مىبرم به خدا از آتش دوزخ و چنان منقلب مى شود كه نمى تواند بقيه سوره را بخواند وبه همان حال باقى مى ماند تا اذان صبح ، كهمشغول نماز صبح مى شود .

next page

fehrest page

back page