بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب برگی از دفتر آفتاب, رضا باقى زاده پُلامى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AFTAB001 -
     AFTAB002 -
     AFTAB003 -
     AFTAB004 -
     AFTAB005 -
     AFTAB006 -
     AFTAB007 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

بخش ششم : آيت الله العظمى بهجت در گفتار ديگران
از ديدگاه امام خمينى قدّس سرّه
امام قدّس سرّه عنايت خاصى به آيت الله بهجت داشتند،نقل چند جريان در اين ارتباط، مدّعاى ما را اثبات مى كند:
آيت الله مسعودى مى گويد: ((من در ضمن چهار پنج سالى كه خدمت امام بودم يادم هست كهدو سه مرتبه امام فرمود: فلانى ، فردا صبح مى خواهيم برويممنزل آقاى بهجت . و فرداى آن روز بلند مى شديم و مى آمديممنزل ايشان ، همين منزلى كه اكنون در آن ساكن هستند، و در اولين اتاق ورودى با همينفرشهايى كه الان موجود است يكى دو دقيقه مى نشستيم ، سپس امام اشاره مى كردند و منبيرون مى رفتم و ايشان حدود نيم ساعت با آقاى بهجت به گفتگو مى پرداختند بعد امامبيرون مى آمدند و مى رفتيم . اما اينكه درباره چه مسائلى گفتگو مى كردند، نمى دانمخودشان مى دانستند و خدا.
همچنين دو سه مرتبه در همان بحبوحه نهضت 41 يا 42 آقاى بهجت به من فرمودند كهشما به آقاى خمينى بگوييد فردا صبح ساعت فلان دو راءس گوسفند قربانى كند و منمى آمدم به امام اطّلاع مى دادم ، ايشان هم بلافاصله به من مى گفت شما به قصّاب (آقاىفرجى كه اكنون نيز در قيد حيات هست ) بگوييد دو راءس گوسفند از طرف ما قربانىكند بعد پولشان را مى دهيم .
بار ديگر نيز آقاى بهجت به من پيغام داد كه به امام بگويم : سه راءس گوسفندقربانى كند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه راءس قربانى كنند.
اينها همه مسائلى بود كه بين امام و آيت الله بهجت بود و ما فقط ظواهرش را مى ديديم واز باطنش اطلاع نداشتيم .
نيز هنگامى كه امام در جماران ساكن بودند آقاى بهجت به من فرمودند: يك نامه كوچكىدارم شما اين را به آقا برسانيد، من نامه را گرفتم توى پاكت گذاشتم و بردم درجماران خدمت امام دادم .
در هر صورت رابطه اين دو بزرگوار خيلى تنگاتنگ بود، چندين بار نيز حضرت امامبا آقاى شيخ حسن صانعى منزل آقاى بهجت رفتند؛ زيرا هنگامى كه امام قم بودند من وآقاى شيخ حسن صانعى هميشه در خدمت امام بوديم .
آيت الله بهجت هم به امام عنايت خاصى داشتند.
يكى از شاگردان امام قدّس سرّه در خاطره اى مى گويد: ((پس از آزادى حضرت امام قدّسسرّه از زندان و ورود ايشان به قم در سال 1341 ه‍ .ش . مردم در تمام محلّه هاى قم جشنگرفتند و منزل امام هر روز آكنده از جمعيّت بود، در آن زمان حضرت آيت اللّه العظمىبهجت نيز از كسانى بود كه هر روز به منزل امام تشريف مى آوردند و مدّتى بر در يكىاز حجرات بيت ايشان مى ايستادند وقتى به ايشان پيشنهاد شد كه شايسته نيست بيروناتاق بايستيد، لااقل در داخل اطاق بنشينيد. ايشان در جواب فرمود: من بر خود واجب مى دانمكه جهت تعظيم اين شخصيت ارزنده به اينجا آمده و دقايقى بايستم و سپس باز گردم.))(61)
آيت الله مصباح نيز در اين باره مى گويد: ((مرحوم آقا مصطفى (رضوان الله عليه ) ازپدرشان مرحوم امام (اعلى الله مقامه ) نقل مى كرد: آقا معتقدند جناب آقاى بهجت داراى مقاماتمعنوى بسيار ممتازى هستند.
از جمله مطالبى كه از پدرشان درباره آقاى بهجتنقل مى كردند اين بود كه : ايشان داراى موت اختيارى هستند، يعنى قدرت اين را دارند كههر وقت بخواهند روح خويش را از بدن به اصطلاح خلع كنند و بعد مراجعت كنند. اين يكىاز مقامات بلندى است كه بزرگان در مسير سير وسلوك عرفانى ممكن است به آنبرسند، و همينطور مقامات معنوى ديگرى در معارف توحيدى كه زبان بنده ياراى بحثدرباره اين زمينه ها را ندارد.))
هم او در جاى ديگر مى گويد: ((مرحوم حاج آقا مصطفى ازقول امام نقل مى كردند: وقتى امام (كه ارتباط نزديكى با مرحوم آقاى بروجردى داشتند)ديده بودند كه زندگى آقاى بهجت خيلى ساده است ، براى كمك به زندگى ايشان يكوجهى از مرحوم آقاى بروجردى گرفته بودند، وقتى آورده بودند براى آقاى بهجتايشان قبول نكرده بودند و امام هم مصلحت نمى ديدند آن وجه را برگردانند، به هرحال با يك چاره انديشى حضرت امام فرموده بودند (اين طور كهنقل كردند): من از مال خودم به شما مى بخشم ، و شما اجازه بدهيد من اين را ديگربرنگردانم . تا اينكه به اين صورت ايشان به عنوان هبه از ملك شخصى حضرت امامقبول كردند.))
باز آيت الله مصباح يزدى در مورد عنايت ويژه حضرت امام به ايشان مى گويند: ((دريكى از شرفيابى هاى خبرگان رهبرى به خدمت حضرت امامراحل رحمه اللّه ، از ايشان رهنمودى براى مسائل اخلاقى خواسته شد، حضرت امام خبرگانرا به حضرت آيت الله العظمى بهجت حواله دادند. و در جواب اظهار خبرگان كه ايشانكسى را نمى پذيرد، فرموند: آنقدر اصرار كنيد تا بپذيرد))
از ديدگاه ديگر علما
1 - علامه طباطبايى :
((ايشان (آيت الله بهجت ) عبد صالح است .(62)
2 - آيت الله بهاءالدينى رحمه اللّه :
((الان ثروتمندترين مرد جهان (از جهت معنوى ) آقاى بهجت است .))(63)
3 - آيت الله فكور رحمه اللّه :
آيت الله محمد حسن احمدى مى گويد: آيت الله فكور خيلى نسبت به آقاى بهجت عنايت داشتندو مى فرمودند: ((آقاى بهجت از جمله افرادى هستند كه مخصوصاً در صراط معنويّت فوقالعاده هستند.))(64)
4 - آيت الله حاج سيد عبدالكريم كشميرى :
از محضر ايشان سؤ ال شد: اكنون چه كسى را به عنوان استادكامل معرّفى مى كنيد؟
فرمودند: ((آقاى بهجت ، آقاى بهجت .))(65)
5 - آيت اللّه سيد احمد فهرى :
از ايشان نيز پرسيده شد: اكنون چه كسى را به عنوان استادكامل معرّفى مى كنيد؟
فرمودند: ((آقاى بهجت ، آقاى بهجت .))(66)
6 - آيت الله شيخ عباس قوچانى
آقاى مصباح مى گويد:
((از جمله كسانى كه درباره حضرت آقاى بهجت اعتقاد به كمالات فوق العاده داشت آقاشيخ عباس قوچانى ، جانشين مرحوم آقاى قاضى درمسائل اخلاقى و عرفانى بودند كه در نجف متوطّن بود (و فرزندش نماينده ولى فقيه درستاد مشترك است ).
ايشان مى فرمود: وقتى كه آقاى بهجت خيلى جوان بودند و هنوز سنّشان به بيستسال نرسيده بود (تعبيرشان اين بود كه هنوز محاسنشان درست در نيامده بود) بهمقاماتى رسيده بودند كه ما به واسطه ارتباط نزديك و رفاقت صميمانه اى كه داشتيماطّلاع پيدا كرديم ، و ايشان از من عهد شرعى گرفتند تا زنده هستم آنها را جايىنقل نكنم . و به نظرم همين موت اختيارى را مطرح مى كردند.
كسى كه در آن سنّ به اين مقامات رسيده باشد بايد حدس زد كه در سن هشتاد سالگى وبعد از يك عمر طولانى سير و سلوك و استقامت در راه بندگى خدا و انجام وظايف ، به چهپايه اى از قرب خدا رسيده باشد. و همين باعث مى شود كه هر مؤ من پاك سرشتى كهايشان را مى ببيند مجذوب شود، مخصوصاً آن حالات عبادى ايشان را، و اگر كسى مؤ فقّبشود در نمازهاى ايشان شركت كند، مايه بركات بسيار زيادى است .))
7 - آيت الله مشكينى :
((ايشان (آيت الله العظمى بهجت ) از جهت علمى هم در فقه و هم دراصول ، در يك مرتبه خيلى بالايى در ميان فقهاى شيعه قرار دارند، و از جهت تقوا وكمالات و عظمت روحى در مرحله اى بالاتر از آن مى باشند، و استادانى كه ايشان از آنهااستفاده كرده اند نيز در مقام خيلى بالايى قرار دارند كه ما بايد مانند ستاره ها به آنهابنگريم ؛ لذا سزاوار است كه در اطراف وجود ايشان كتابها نوشته شود.))(67)
8 - آيت الله علاّمه محمد تقى جعفرى :
((اينكه در روايات آمده است كه ((هركس عالمى را درچهل روز زيارت نكند، ماتَ قَلْبُهُ:(قلبش مى ميرد.) و همچنين ((زِيارَةُ الْعُلَماَّءِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِتَعالى مِنْ سَبْعينَ طَوافاً حَوْلَ الْبَيْتِ))(68): (زيارت علماء در نزد خدا محبوبتر ازهفتاد بار طواف نمودن در گرد خانه [خدا] مى باشد.) مصداق بارز ((علما)) آيت الله بهجتهستند. صرف ديدن و ملاقات كردن ايشان خود سر تا پا موعظه است . من هر وقت ايشان رامى بينم تا چند روز اثر اين ملاقات در من باقى است ، و در واقع هشدار دهنده براى ما مىباشد.))(69)
9 - آيت الله بُدلا:
((وضع مقامات آقاى بهجت از همان زمانى كه درس آيت الله بروجردى مى رفتيم روشنبود، و معلوم بود كه ايشان لياقت چنين مقاماتى را دارند.))(70)
10 - آيت اللّه مصباح :
((آيت الله بهجت جامع دقّتهاى مرحوم آقا ميرزا محمد تقى شيرازى از طريق شاگردانبرجسته شان آقا شيخ محمد كاظم ، و همينطور نو آوريهاى مرحوم آقاى نائينى و مرحوم آقاشيخ محمد حسين اصفهانى ، و تربيتهاى معنوى مرحوم آقاى قاضى مى باشند. اين استادانيك شخصيت جامع الاطرافى به وجود آورده اند كه نعمت بسيار بزرگى در عصر ما بهحساب مى آيد، و جا دارد كه از لحظه لحظه عمر ايشان استفاده برده شود. البته كسانىكه لياقتش را داشته و قدر شناس باشند.
همينطور خداى متعال به ايشان ويژگيهاى شخصى و استعدادهاى ذاتى عطا فرموده كهجنبه كسبى ندارد و خدادادى است ، با اين وصف ايشان مقامات معنوى خود را كتمان مى كنند وكسانى كه اطّلاعى داشته باشند اجازه گفتن ندارند.))
و نيز آقاى مصباح مى فرمايد: ((آيت الله بهجت هم درمسائل علمى فوق العاده دقيق هستند و بدان اهتمام دارند و واقعاً درس را يك وظيفه واجب جدّىمى دانند و تحقيق در مسائل فقهى را بسيار اهميت مى دهند، و هم درمسائل عبادتى و معنوى اهتمام كافى دارند و آنها را يكبال ديگرى براى پرواز انسان تلقّى مى كنند كه هيچ كدام بدون ديگرى كارساز نيست.))
11 - آيت الله طاهرى شمس :
((آيت الله العظمى بهجت به يك افقى رسيده كه وقتى به احكام و دستورات اسلام نگاهمى كنند، فتوايى را مى دهند كه مورد رضا و توجّه خدا هست و خلاف در آن نيست .))(71)
12 - آيت الله شيخ جواد كربلايى :
((در اين چند سال كه در تهران و قم هستم از بعضى اشخاص ‍ درباره آيت الله العظمىبهجت مطالبى شنيدم كه حاكى از اين است كه ايشان واجد الطاف خاصّه الهى هستند، هنيئاًلَهُ ثُمَّ هَنيئاً لَهُ:(گواريش باد، و گواريش باد!) بنده زبان حالم به ايشان اين است :

هر چند بُردى آبم ، رو از درت نتابم
جور از حبيب خوشتر، كز مدّعى رعايت
اى آفتاب خوبان ! مى سوزد اندرونم
يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت
و نيز عرضه مى دارم :
اگر شراب خورى ، جرعه اى فشان بر خاك
به مذهب همه ، كفرِ طريقت است امساك ))
13 - آيت الله آذرى قمى :
((حضرت آيت الله العظمى بهجت شاگرد آيت الله العظمى نائينى و آيت الله العظمىمحقّق اصفهانى هستند، سوابق درخشانش در تحصيل و تدريس غيرقابل انكار است ، به طورى كه بعضى از فضلاى با سابقه حوزه علميه قم 15سال از محضر درس ايشان استفاده شايانى كرده اند. و اكنون خود آنان از مجتهدين به نامهستند.
علاوه بر علم ، در عمل و تقوا و ورع نيز ايشان در شهر قم زبانزد خاص و عام است ، وبه قول بعضى از دوستان ايشان را نمى شود گفت آدم با تقوايى است ، بلكه عين تقواو مجسّمه تقواست . و تقوا و عدالت يكى از بهترين صفات مرجع تقليد است كه در ايشانيافت مى شود.(72)))
14 - آيت الله مسعودى خمينى :
((امثال آقاى بهجت هميشه در هر دوران كم بوده اند، بايد از ايشان استفاده كرد. وبخصوص از نظر اخلاقى و معنوى سطح بالايى دارد، همه و بويژه جوانان و كسانى كهدنبال اخلاقيات مى باشند خدمت ايشان بروند و درس اخلاق بگيرند، حتى چهره اخلاقى ومعنوى آقا خيلى كارساز است .))
15 - حجة الاسلام والمسلمين فقهى :
اگر شجره طيّبه انسانيت غير از چهارده معصوم ميوه سالم داده باشد كه حتماً داده است يكىاز آن ميوه هاى سالم وجود مقدس آيت العظمى بهجت است .
16 - يكى از فضلاى نجف :
((ايشان [آيت الله بهجت ] در جوانى دانشمند، مجتهد مسلّم و مورد وثوق و اعتماد خواصّ بود.تا حدّى كه در سفر به كربلاى معلّى ، آقايان علما بالاتفاق به ايشان اقتدا مىكردند.))(73)
17 - مؤ لف كتاب گنجينه دانشمندان :
((آيت الله آقاى حاج شيخ محمّد تقى بهجت غروى فومنى از آيات و مدرّسين بزرگ ودانشمندانِ به نام حوزه علميه قم و از مفاخر گيلان و شهرستان فومن مى باشند، و حقاًعالمى برجسته و دانشمندى شايسته و مهذّب و بارع و متّقى و پارسا و مُعْرِض ازتظاهرات و اجتماعات و دائم الذكر و مورد توجّهافاضل مدرّسين و دانشمندان حوزه علميه قم مى باشند.))(74)
18 - آيت الله محمد حسين احمدى فقيه يزدى :
((روز قيامت كه روز احتجاج است براى ما يقينى است كه آيت الله العظمى بهجت جزءحجّتهاى الهى هستند، و اگر ما واقعاً نتوانيم از محضرشان درست استفاده كنيم و درستتربيت بشويم محكوم مى شويم و نمى توانيم جواب صحيح الهى را بدهيم .))
19 - حجة الاسلام والمسلمين امجد:
((ايشان از مفاخر عصر ما هستند، كسانى كه كم و بيش با ايشان آشنايى دارند مى دانند كهدر يك اوج بالايى از علم و معنويّت قرار دارند ... بنده معتقدم آقاى بهجت در علم و معنويّتنظير ندارد. به تعبير ديگر: ايشان فرشته روى زمين هستند، بايد از بركات وجودايشان استفاده كرد.))
20 - استاد خسرو شاهى :
((شناختن آيت الله العظمى بهجت و كمالات ايشان جز به تهذيب نفس و توسعه وجودى ممكننيست ، و هر كسى با توجه به سعه وجودى خودش مى تواند درك كند، بنابراين براىشناخت كمالات ايشان بايد تهذيب نفس كرد و وجود خود را توسعه داد تا از كمالات آقابهره بيشترى برد.))
21 - استاد هادى :
((آيت الله بهجت تجلّىِ يك عمر سير و سلوك و جهاد و تلاش در راه خدا و براى رسيدن بهحقيقت است . و به عبارت كوتاهتر: ايشان تنديس يك عمر مجاهدت مى باشند.
بخش هفتم : سرچشمه حكمت رهنمودهايى از محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت
در اين بخش از كتاب به كلمات قصار و پرحكمت و پاسخهاى كوتاه و پرمحتوايى كهحضرت آيت الله العظمى بهجت پيرامون مسائل گونه گونى كه توسّط علاقمندان مطرحشده است ، اشاره مى كنيم :
1 - علاج ريا و ارزش دانش
يكى از فضلاى حوزه علميّه قم چنين مى نگارد:
از محضر ايشان سؤ ال شد: گاهى انسان تصميم مى گيرد كار خيرى را براى خدا انجامدهد و اخلاص كامل را رعايت نمايد، اما وسوسه هاى شيطانى ديگر همچون شهرت طلبى ،ريا كارى در نزد مردم ، خوشنام شدن ، و... در ذهن انسان خطور مى كند آيا اين خطورات همريا محسوب مى شود و عمل را بى ارزش مى كند؟
در پاسخ فرمودند: ريا در عبادات است و عبادتى كه ريا دارد حرام است و بعضى گفتهاند: ريا در عبادات مبطل هم هست ، در غير عبادات ريااشكال ندارد.
ولى خود ريا مى تواند راه چاره و علاج ريا باشد. به اين صورت كه با تاءمّلاتصحيح ريا را بالا ببرد! مثلاً گاهى انسان مى خواهد پيش ‍ رئيس شهربانى احترامى پيداكند و توجّه او را به خودش جلب كند، پيش پاسبانى مى رود و سعى مى كند نظر او راجلب كند وسپس او را بين خود و رئيس شهربانى واسطه قرار دهد. در اينجا انسان خوباست با خود بگويد: اين پاسبان كه تنها واسطه است و اگر هم كاغذى بنويسد ووساطتى كند باز دست آخر خود رئيس شهربانى بايد پاى ورقه را امضا كند. پس خوباست مستقيماً نظر خود رئيس شهربانى را جلب كنم كه مقام بالاترى است و اصلاً كار خوبو عمل نيك را مثلاً به خود رئيس شهربانى نشان دهم . يعنى براى مقام بالاتر ريا كنم !
همچنين اگر انسان عاقلباشد و توجه پيدا كند كه مقامى بالاتر از رئيس شهربانى(مثل وزير، نخست وزير و رئيس جمهور) وجود دارد، مى گويد: خوب است كار خير وعمل نيك خود را به وزير يا به نخست وزير و بالاخره به مقام بالاتر نشان دهم ! يعنىهميشه انسان بايد ريا را براى مرتبه اقوى انجام دهد. اگر چنين باشد، در واقع مىتوان گفت ريا علاج ريا مى شود.
بنابراين ، اگر در عبادات نيز نسبت به اقوى و بالاترين موجود يعنى خداوندريا كنيماشكال ندارد و علاج ريا مى شود.
در زمينه ريا در روايت آمده است : ((كسانى كه در هنگام نماز به اين سو و آن سو نگاه مىكنند تا مردم آنها را تماشا كنند، به صورت حمار محشور مى شوند.)) واقعاً هم همينطوراست ، آيا اين حماريّت نيست كه آدم جلو وزير و رئيس شهربانى به پاسبان نگاه كند؟حماريّت است آقا. ولى خوشمان مى آيد، با اين حماريّت ساخته ايم ! از طرفى اگر بهما حمار بگويند ناراحت مى شويم و بدمان مى آيد! ولى بايد گفت : كار شبانه روزى توهمين است چرا بدت مى آيد؟!
لكن امان از بى سوادى و بى علمى ، اين بى سوادى آدم را به جاى مكّه به تركستان مىبرد، از روز اوّل همين بى سوادى ابليسِ دشمن ، آدم را بيچاره كرد. خود او هم گفت : اىخدا، همه بندگانت را گمراه مى كنم (اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ).(75) او نيزجاهل بود و با اينكه پيش از آن عابد بود، ولى علم نداشت و ناقص بود، در مورد سجده دربرابر آدم عليه السّلام به خدا گفت : سجده نمى كنم ، چون (خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُمِنْ طينٍ)(76)
خوب اين صغراى قضيّه بود. كبراى برهانش را ببين كه هر كس از آتش است بالاتر و هركس از خاك است پايين تر است ؟! خوب بايد پرسيد: به چهدليل و به چه برهانى چنين است ؟ اين لباس ظاهرى كه ملاك نيست ، شما ببينيد تناسب وزيبايى حيوانى مثل طاووس و ديگر حيوانات چه قدر است . روحانيت جنّ و ملك هم با روحانيتانسان مقايسه نمى شود، روح انسان هر چند لباسِ گِلى به تن دارد ولى بسيار مىتواند اوج بگيرد و بالاتر برود. اصلاً لباس كه ملاك نيست ، آيا اينكه يكى عباىنائينى داشته باشد و ديگرى عباى افغانى ، نشانهكمال و نقص است ؟ ما هم اگر بى سواد شديممثل ابليس مى شويم و به ضلالت مى افتيم ، لازمه ضلالت هم اين است كه تعدّى مىكند، يعنى انسان گمراه و ضالّ، مضلّ و گمراه كننده نيز مى گردد و مى خواهد ديگران راهم مانند خود كند، پس بترسيد از بى سوادى .
اين از بى سوادى است كه آن آقا مى گويد: قرآن فرموده ( وَ الاَْرْضَ وَضَعَها لِلاَْنامِ)(77) پس معنايش اين است كه هيچ مِيزى (تفاوت و اختلاف ) نيست و همه در مالكيّت و دربهره ورى از زمين يكسانند، او نمى داند كه اين ((لام )) لام عاقبت و انتفاع است ، و نمى داندبايد رواياتى را نيز كه مفسّر آيه است ملاحظه كرد. اين آدمهاى بى سواد، مردممثل خود را هم گمراه مى كنند، اوّل با قرآن جلو مى آيند ولى هدف اين است كه همين قرآن رااز دست مردم بگيرند، كار به جايى مى رسد كه مى گويد: قرآن را بسوزانيد.
البته ما به اين امر مى خنديم ، ولى واقع همين است كه اگر دراستدلال قوى نباشيم دشمنان بر ما غالب مى شوند، آنهاپول خرج مى كنند همين بى سوادها را با پول مى خرند. و در نتيجه اين بى سوادى ، ديندرست مى كند. آن بهائى گفته است كه : اصلاً در قرآنِ شما نيز به ((سيد على محمد باب)) اشاره شده است و همين (حم عسق )(78) يعنى ((قائم سيد على محمد)) البته بايد از چپبخوانيد!
آقا، پس ما براى تمام مطالب محتاج علم و استدلاليم و بيشتر از هر چيز به اينها محتاجيم؛ زيرا مسئله ، مسئله دين است ، بايد در مقابل اين بى سوادى وجُهّال وارداتى بايستيم . اينها روى افرادشان كار مى كنند، لازم نيست رسوا هم بشوندزيرا اين افراد بطور مخفيانه پول مى گيرند.
پس ما بايد علم كلام را خوب ياد بگيريم و در برابر اينها پاسخگو باشيم ، و گرنهگرگها ما را مى خورند آنچنانكه به هضم رابع برسد!!(79)
2 - شرايط حضور قلب و لذّت از عبادت و نماز
آقاى غرويان باز مى نگارد:
از محضر ايشان سؤ ال شد: حاج آقا، عمرمان گذشت و دارد مى گذرد امّا هنوز لذتى ازعبادت و به خصوص نمازمان احساس ‍ نكرده ايم ، به نظر شما چه بايد بكنيم كه ما نيزاقلاًّ اندكى از آنچه را كه ائمه و پيشوايان معصوم عليهم السّلام فرموده اند، بچشيم ؟
معظّم له در حالى كه سر را تكان مى داد فرمود: آقا، عامّالبلوى است ! اين دردى است كههمه گرفتاريم !
عرض شد: آقا، به هر حال مراتب دارد و مساءله نسبى است ، بعضى همچون شما مراتبعالى داريد و ماها هيچى نداريم ، ماها چه بايد بكنيم ؟
باز در جواب فرمود: شايد من مرتبه شما را تمنّا كنم .
عرض شد: حاج آقا مساءله تعارف در كار نيست و يك واقعيتى است .
باز ايشان در جواب با فروتنى و تواضع خاصّى فرمودند كه : عَمَّتُك مِثْلُك ! ومرادشان از اين ضرب المثل اين بود كه من هممثل شما هستم .
به هر حال ، پس از چند بار اصرار فرمودند: اين احساس لذّت در نماز يك سرى مقدماتخارج از نماز دارد، و يك سرى مقدمات در خود نماز.
آنچه پيش از نماز و در خارج از نماز بايد مورد ملاحظه باشد وعمل شود اين است كه : انسان گناه نكند و قلب را سياه ودل را تيره نكند، و معصيت ، روح را مكدّر مى كند و نورانيتدل را مى برد.
و در هنگام خود نماز نيز انسان بايد زنجير و سيمى دور خود بكشد تا غير خداداخل نشود، يعنى فكرش را از غير خدا منصرف كند و توجّهش به غير خدامشغول نشود. و اگر به طور غير اختيارى توجّهش به جايى منصرف شد، به محضالتفات پيدا كردن بايد قلبش را از غير خدا منصرف كند.))(80)
آقاى قدس يكى از شاگردان آيت الله بهجت نيز مى گويد: ((روزى از آقا پرسيدم : آقا،چه كار بكنم در نمازم حضور قلب بيشتر داشته باشم ؟.
آقا ابتدا سر به پايين افكند سپس سرش را بلند كرد و فرمود: روغن چراغ كم است .
من به نظر خودم از اين جمله اين معنى را فهميدم كه يعنى معرفت كم است و ايمان قلبى وباطنى ضعيف است ، و گرنه ممكن نيست با شناخت كافى ، قلب حاضر نباشد.))
آيت الله محمّد حسن احمدى فقيه يزدى نيز مى گويد: ((گاهى از آقا سؤال مى كردند: چه كنيم در نماز، حضور قلب داشته باشيم ؟ و ايشان دستورالعملهايى مىفرمودند، يكى از آنها اين بود كه مى فرمود: ((وقتى وارد نماز مى شويد هنگام خواندنحمد و سوره به معناى آن توجه كنيد تا ارتباط حفظ شود.))
استاد خسروشاهى نيز مى گويد: ((روزى از آيت الله بهجت سؤال شد: در هنگام نماز چگونه مى توانيم حضور قلب را در خودمان به وجود بياوريم ؟فرمودند: يكى از عوامل حضور قلب اين است كه در تمام بيست و چهار ساعت بايد حواسّ(باصره ، سامعه و ...) خود را كنترل كنيم ؛ زيرا براىتحصيل حضور قلب بايد مقدماتى را فراهم كرد، بايد درطول روز گوش ، چشم و همچنين ساير اعضا و جوارح خود راكنترل كنيم . و اين يكى از عوامل تحصيل حضور قلب مى باشد)).
در جاى ديگر شخص ديگرى از محضرشان مى پرسد: براى اينكه در انجام فرمان الهىمخصوصاً نماز با خشوع باشيم چه كنيم ؟
و ايشان در جواب مى فرمايد: ((در اوّل نماز،توسل حقيقى به امام زمان - عجل الله تعالى - فرجه كنيد، وعمل را با تماميّت مطلقه انجام بدهيد.))(81)
همچنين شخص ديگر مى پرسد: ((براى حضور قلب در نماز و تمركز فكر چه بايدكرد))؟
و ايشان مرقوم مى فرمايد: ((بسمه تعالى ، در آنى كه متوجّه شديد، اختياراً منصرفنشويد.))(82)
3 - نيّت خالص و هماهنگى علم و عمل
از محضر ايشان سؤ ال شد: آقا، چه كنيم كه قصد و نيّتمان براى تعمّم (عمامه گذاشتن )خالص باشد؟
در پاسخ فرمودند: ((ملاك شما شرع باشد، ببينيد آيا اين كار شرعى است يا خلافشرع ؟ ما اگر بخواهيم اين چنين وسواس داشته باشيم پس در اين عبادتها و نمازهايمان همبايد تشكيك كنيم ، ما چه مى دانيم آيا در اينها نيّتمان خالص است يا نه ؟حال چون نمى دانيم خالص است يا نه آيا مى توانيم آنها را ترك كنيم ؟))
و در ادامه فرمودند: ((نيّتتان اين باشد كه علمتان با عملتان هماهنگ باشد و علم وعمل از همديگر جلو و يا عقب نيفتند. اكثر بدبختى ما همين است كه علممان با عملمان هماهنگنيست ، بعضى علمشان از عملشان عقب تر است و بعضى جلوتر، و به هرحال علم و عمل آنها با هم نمى خواند، بعضى هممثل من هستند كه علمشان گاهى از عملشان جلو مى افتد و گاهى عقب ، پس شما نيّت كنيد كهبه علم خود عمل كنيد و علم و عملتان يكى باشد.))(83)
آقاى خسرو شاهى نيز در اين باره مى گويد: ((آيت الله بهجت خيلى تاءكيد مى كردند كهعلم بايد همراه عمل باشد. روزى فرمودند: عالم بىعمل مثل چراغى مى ماند كه به ديگران نورافشانى مى كند اما خودش مى سوزد. يعنى عالمبى عمل را مثل كسى مى دانستند كه خود را آتش مى زند و مى سوزاند.))
4 - توكّل و اطمينان به خدا
آيت الله مصباح مى گويد:
((آقاى بهجت مى فرمودند: روزى داخل اتاق نشسته بودم به گونه اى كه صداى دم درِحياط را مى شنيدم ، بچّه همسايه دم در بازى مى كرد فقيرى آمد و به او گفت : برو ازخانه تان چيزى براى من بياور. بچه رو به فقير كرد و گفت : خوب ، برو از مامانتبگير.
فقير جواب داد: من مامان ندارم تو برو از مامانت بگير و بياور.
آقاى بهجت مى فرمودند: من از اين گفتگوى بچّه با فقير يك نكته دستم آمد، با خود گفتماين بچّه آن قدر به مامانش اطمينان دارد كه فكر مى كند هر چه بخواهد از او مى تواندبگيرد.
ايشان چنين نتيجه مى گرفتند كه اگر ما به همين اندازه كه اين بچّه به مادرش اطميناندارد به خداوند اطمينان داشتيم و تمام خواسته هاى خود را از او درخواست مى كرديم ، هيچمشكلى نداشتيم و همه كارهايمان درست مى شد.))(84)
5 - نتيجه انسان كامل شدن
حجة الاسلام و المسلمين قدس مى گويد: ((روزى به آقا عرض ‍ كردم : يكى از طلاّب خوابديدند در مكان مقدسى مشغول نماز است ، و وقتى به سجده مى رود همه سنگريزه ها با اوتسبيح مى گويند.
فرمودند: اگر انسان ، كامل شود اين را در بيدارى مى شنود و مشاهده مى كند.))
6 - اگر در خدمت امام زمان (عج ) باشيم ، حضرت در فكر ما هست
هم او مى گويد: ((روزى به آقا عرض كردم : وجود بنده در روستايى براى تبليغ خيلىمؤ ثر است و مردم خيلى با من مهربان هستند و از حقير حرف شنوى دارند، ولى فقيرند ومبلغى كه در ماه محرّم و ماه رمضان به مبلّغ مى پردازند خيلى كم است ، برخلاف جاهاىديگر كه از لحاظ معنوى اين گونه نيستند ولى جنبه مادى خوبى دارند.
آقا فرمودند: اگر به خدمت امام زمان مهدى عليه السّلاماشتغال داشته باشيد، آيا امكان دارد حضرت در فكر شما نباشد؟))
7 - دقّت در نقل روايات
همچنين وى مى گويد: ((حدود چهل و پنج سال پيش ضمن صحبت از برنامه كارى ام درطول ماه مبارك رمضان براى آقا كه چند دقيقهطول كشيد، عرض كردم : من روزهاى ماه رمضان مطلقا منبر نمى روم و تنها شبها منبر مى روم.
فرمودند: چرا روزها منبر نمى رويد؟
عرض كردم : چون به صحّت بسيارى از مطالبى كه مى گويم يقين ندارم و مى ترسمدروغ باشد.
فرمودند: آيا شب يقين مى كنيد كه راست است و مى گوييد؟!
از اين كلام آقا متوجه شدم كه اين راه مقدسى نيست كه من پيش ‍ گرفته ام .))
8 - تبليغ عملى
يكى از دوستان روحانى نگارنده (حجة الاسلام لطفى ) مى گويد: روزى بعد از نمازصبح خدمت آقا رسيدم و عرض كردم : موعظه اى بفرماييد. ايشان فرمودند:
((كُونُوا دُعاةَ النّاسِ إِلَى اللّهِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ.))(85)
- با غير زبانتان [مردم را] به سوى خداوند دعوت كنيد.
به نظر مى رسد چون سؤ ال كننده روحانى بوده و وظيفه روحانيّون تبليغ است ، ايشانخواسته توجّه بدهد بهترين تبليغ ، تبليغ عملى مى باشد.
9 - دورى جستن از معصيت
آيت الله شيخ جواد كربلايى از علماى اخلاق مى گويد: ((آنچه كه بنده از محضر آيتالله العظمى بهجت - در طىّ مدت مديدى كه به خدمت ايشان مشرّف ، و از بعضى كمالات ومواعظ ايشان بهره مند شده ام - استفاده كرده ام از قرارذيل است :
ايشان سفارش اكيد داشتند بر ترك معصيت و مى فرمودند: الطاف خاصّه الهى بر تمامىطبقات مختلفه اولياء الله تعالى رايگان است ، و فقط موردِقابِل لازم است كه انسان مورد عنايت خاصه حق تعالى واقع شود، و آن هم به ترك معصيتحق تعالى حاصل مى شود، البته با ملاحظهحال سالك الى الله . هر چه انسان بهتر داراى معرفت و محبت به حق تعالى باشد، تركمعصيت و ترك اولى و ترك مخالفِ حضور در محضر الهى مهمتر مى شود تا آنجايى كهگفته شده : ((حَسَناتُ الاَْبْرارِ سَيِّئاَّتُ الْمُقَرَّبينَ)).
- نيكيهاى خوبان ، براى مقرّبان گناه محسوب مى شود.
نيز شخصى كه جهت تحصيل علوم دينى تازه وارد حوزه علميه قم شده بود مى گويد: خدمتآقا رفتم و عرض كردم : براى تحصيل علوم دينى وارد حوزه شده ام چه كار كنم كه طلبهموفّقى باشم ؟ آقا براى لحظه اى سرش را پايين انداخت و تامّلى كرد و سپس فرمود:((طلبه يا غير طلبه فرقى ندارد، مهمّ اين است كه معصيت نشود.))
در جاى ديگر از محضرشان سؤ ال شد: بهترين ذكر چه ذكرى است ؟ فرمودند: بالاترينذكر به نظر حقير ((ذكر عملى )) است ، يعنى ترك معصيت در اعتقاد و درعمل همه چيز محتاج به اين است و اين ، محتاج به چيزى نيست و مولِّد خيرات است .(86)
همچنين پرسيده شد: با چه كارى - غير تدريس و همّت گماردن به كتاب خداوندمتعال و تفسير اهل البيت عليهماالسّلام - مى توان بر تقوا و سير به سوى خداوندمتعال ، قوّت پيدا نمود؟
مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، تصميم هميشگى و دائمى بر ترك گناه در اعتقاد وعمل .))(87)
يكى از فضلاء مى گويد: به محضر آيت الله بهجت نامه اى نوشتم و از ايشان تقاضاكردم بيان بفرمايند: براى ازدياد محبت به حضرت حق و ولى عصرعليه السّلام چه بكنيم؟
در جواب مرقوم فرمودند: ((گناه نكنيد، و نمازاول وقت بخوانيد.))(88)
آقاى قدس نيز در اين باره مى گويد: ((روزى آيت الله بهجت فرمودند: آيا براى اين بىسروسامانى خود (ارتكاب گناه و نافرمانى از دستورات حضرت حق ) برنامه اى و وقتىداريم ؟ يعنى آيا بنا داريم روزى بيايد كه ديگر گناه نكنيم ، يا آنكه همين وضع خود رابايد ادامه بدهيم . اگر بنا داريم اين وضع بد را ادامه ندهيم ، بنشينيم براى آن وقتىتعيين كنيم ، يك ماه ، شش ماه ، يك سال ، چند سال . خلاصه اگر بنا داريم تا زنده هستيمبدين منوال باشيم خطرناك است پس حداقل حدّى براى گناه خود معيّن كنيم .
10 - شرط اصلاح امور انسان
حضرت آيت الله بهجت به مناسبتى مرقوم فرموده اند: ((گر بدانيم اصلاح امور انسانبه اصلاح عبادت ، و در راءس آنها نماز است ، كه به واسطه خضوع و خشوع و آن هم بهاعراضِ از لغو محقّق مى شود، كار تمام است .))
11 - اسرار نماز
و نيز در جاى ديگر چنين نوشته اند: ((نماز به منزله كعبه ، و تكبيرة الاحرام [بسان ]پشت سرانداختنِ همه چيز غير خدا و داخل شدن در حرم الهى است ؛ و قيام به منزله صحبت دودوست ، و ركوع خم شدن عبد در مقابلِ آقاست ، و سجده نهايت خضوع و خاك شدن و عدم شدندر مقابل اوست . وقتى كه عبد در آخر نماز از پيشگاهِ مقدّس الهى باز مى گردد، اوّلينچيزى را كه سوغات مى آورد سلام از ناحيه اوست .))
12 - آداب زيارت
حجة الاسلام والمسلمين خسروشاهى مى گويد: ((زمانى با چند نفر از رفقا عازم زيارتثامن الائمه امام رضاعليه السّلام بوديم ، خدمت آيت الله بهجت رفتيم و از آقا راجع بهآداب زيارت سؤ ال كرديم .
ايشان بعد از قدرى تاءنّى فرمودند: ((اهمّ آداب زيارت اين است كه بدانيم بين حياتمعصومين عليهم السّلام و مماتشان هيچ فرقى وجود ندارد.)) و غير از اين جمله چيز ديگرىنفرمودند.
بعد وقتى با رفقا تاءمل و صحبت كرديم به اين نتيجه رسيديم كه شايد اهم آدابزيارت را بشود در اين جمله خلاصه كرد.
روزى نيز از ايشان سؤ ال كردم : اينكه درباره زيارت حضرت معصومه عليهاالسّلام آمدهاست :
((مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ))(89)
- هركس با شناخت حق او حضرتش را زيارت كند، بهشت بر او واجب مى گردد.
جمله ((عارفاً بِحَقِّها)) چه معنى دارد؟
در يك جمله فرمودند: ((مقام ايشان را از مقام معصومين عليهم السّلام ايين ، و از ديگرانبالاتر بداند.))
13 - رعايت اعتدال در تعليم و تربيت فرزندان و ايجاد تنوع براى آنها
آيت الله بهجت در ديدار حافظ قرآن ، محمّد حسين طباطبائى به همراه پدرش با ايشان ،خطاب به پدر محمد حسين فرمود:
((من فقط خواهشى كه از شما دارم اين است كه ازاعتدال خارج نشويد. خود او و همچنين شما، تحميلاتى بر ايشان وارد نكنيد، مثلاً نگوييدحالا كه قرآن را حفظ كرده نهج البلاغه و يا صحيفه سجاديه را هم حفظ كند. تكلّف زيادنباشد. كارشان آسان باشد ... ضمناً مسافرت زياد برود. تفريحات مشروع زياد انجامدهد، و تغيير آب و هوا خيلى تاءثير دارد. شنيده ام كه عدّه اى به خاطر تعويض خون بهكشورهاى خارج مسافرت مى كنند اما من فكر مى كنم اين مسافرت كار تعويض خون را مىكند. ان شاءالله كه شما در تربيت ظاهرى ، باطنى ، و صورى و معنوى ايشان موفقباشيد.))
به آقا عرض شد: ((منظور حضرت عالى چه نوع مسافرت هايى است ؟ چون ايشان بهخارج از كشور زياد مسافرت مى كنند، آيا بيشتر از اين باشد؟)) آقا فرمودند: ((نهاتّصالش بيشتر باشد، مثلاً هر هفته يك بار جمكران بروند، همين خودش يك تغيير است .
توسّلات خيلى نافع است به اين امامزاده ها زياد سر بزنيد، اين بزرگواران همچون ميوهها كه هر كدام ويتامين خاصّى دارند هر كدامشان خواص و آثارى دارند. ان شاءالله فراموشنمى كنيد.
اگر هيچ كدام از اينها نباشد همين بين الطلّوعين در هواى آزاد قدم زدن و تعقيبات نماز راخواندن خيلى تاءثير دارد. به هر حال اين مقدار از دست ما بر مى آيد كه اينها را تذكّربدهيم .))
در اين ديدار چند نكته آموزنده ديگر بود كه به آنها اشاره مى كنيم :
1 - هنگامى كه علم الهدى (محمّد حسين طباطبائى )داخل اتاق آقا شد، آقا كه منتظر ورود وى بود با گرمى خاصّى او را پذيرفتند و درحالى كه با دو دست خويش دستان كوچك او را مى فشردند، فرمودند:
((أَللّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنَ الْعُلَماءِ الرَّبّانِيّينَ الْعامِلينَ))
- خدايا، او را جزو علماى ربّانى و اهلعمل قرار بده .
سپس حضرت آقا، علم الهدى را در جاى خود و روى تشك كوچك مخصوص خويش جاى دادند. وخود در كنار ايشان روى فرش نشستند.
2 - آقا از پدر محمّد حسين سؤ ال كردند: ((آيا هر روز قرآن مى خوانند؟)) آقاى طباطبائىدر جواب گفتند: ((بله روزى يك جزء مى خوانند.)) آقا فرمودند: ((براى ابقا [حفظ] روزىيك جزء خوب است . اين يك جزء هم كه مى خوانند بر اوقات نماز تقسيم كنند)).
در ادامه آيت الله بهجت درباره حفظ قرآن دو حديث خواندند:
((مَنْ حَفِظَ الْقُرْآنَ، فَقَدْ اُدْرِجَتِ النُّبُوَّةُ بَيْنَ جَنْبَيْهِ وَ لكِنَّهُ لايُوْحى اِلَيْه .))(90)
- هر كس قرآن را حفظ كند نبوّت در سينه او گنجانده مى شود با اين تفاوت كه به اووحى نمى شود.
ب - ((مَنْ كانَ مَعَ الْقُرْآنِ كانَ مَعَ الْعِتْرَةِ، وَ مَنْ كانَ مَعَ الْعِتْرَةِ، كانَ مَعَ الْقُرْآنِ.))(91)
- كسى كه همراه قرآن باشد، همراه عترت هم خواهد بود؛ و هر كس همراه عترت باشد همراهقرآن خواهد بود.
3 - آقاى طباطبائى ضمن تشكّر از آقا درخواست دعاى خير براى علم الهدى نمودند و آقافرمودند: ((اين دعايى را كه مى خوانم شما و هر كس كه خواهان تحفّظ است در هر صبحو شب سه مرتبه بخواند، سپس در حالى كه روى سر محمّد حسين دست مى كشيدند اين دعا راخواندند:
((اَللّهُمَّ، اجْعَلْنى فى دِرْعِكَ الْحَصينَةِ الَّتى تَجْعَلُ فيها مَنْ تُريد.))(92)
يعنى خداوندا، مرا در زرهِ محكم خود قرار بده ، كه هر كس را بخواهى در آن قرار مى دهى.(93)
14 - ارزش سحر خيزى و شب زنده دارى
آيت الله محمد حسين احمدى فقيه يزدى مى گويد: ((ايشان به سحرخيزى و شب زنده دارىخيلى سفارش مى كردند و حتى گاهى مى فرمودند: اصلا پيغمبرصلّى اللّه عليه و آله باهمين شب زنده دارى و سحرخيزى و انس با شب ، معارف الهى را گرفتند.
زمانى درباره معناى اين روايت كه ائمه عليهم السّلام فرموده اند: ((صبر مى كنيم شبجمعه بشود تا درهاى رحمت الهى باز بشود، و علم ماآل محمدصلّى اللّه عليه و آله هم در شبهاى جمعه و شبهاى قدر و غيره نورانيّت بيشترىپيدا مى شود)) از ايشان سؤ ال كردم .
فرمودند: ((بله ، آن لحظه هاى خاصّ و آن رحمت الهى در سحر.)) و چند مرتبه اين رافرمودند: ((سحر سحر)).
ايشان بيدارى شب ، سحرخيزى ، و رعايت نماز شب ،نوافل ، و دائم الذّكر بودن را داراى اهميّت مى دانست ، و از بزرگاننقل مى كردند كه وقتى مى خواستند مطلبى و فيضى را از خداوند بگيرند، از شب و سحراستفاده مى كردند؛ زيرا سحر با خدا خلوت كردن و با خدا ارتباط پيدا كردن اثر خاصّىدارد و مكرّر در اين باره نصيحت مى فرمودند.))
15 - پيوسته به ياد خدا بودن
هم او باز مى گويد: ((يكى از خصوصياتى كه گاهى ايشان بدان اشاره مى فرمودنداين بود كه انسان بايد دائم الذكر باشد، زيرا كسى كه دائم الذكر باشد همواره خودرا در محضر خدا مى بيند و پيوسته با خدا سخن مى گويد، و گاهى در اين رابطهروايتى را هم بيان مى كردند)).
16 - كار خوب خود را كم ديدن
استاد خسروشاهى مى گويد: ((آيت الله بهجت هميشه كارهاى خير و عباداتى را كه انجام مىدادند كم مى ديدند و مى فرمودند: ((چه خوب است انسان عبادت و كار خير كه انجام مى دهدبگويد كارى نكردم ، اما كار نيك و خوبى كه از ديگران ديد بگويد: چقدر كار بزرگىانجام داده است .
يعنى ايشان نظرشان اين است كه : ما كار خير خود را بايد اندك ، و كار ديگران را بسيارو بزرگ ببينيم .))
17 - قدم اول در سير الى اللّه
هم او مى گويد: ((آيت الله بهجت مى فرمودند: مقاماوّل در سير الى الله و در مسير تقرّب الى اللّه براى هر كسى كه متوجّه خودسازى مىشود، اين است كه مى بيند يك مسافت و فاصله اى با مولاى خود دارد بايد كارى كند اينفاصله اى كه با مولا دارد دورتر نشود، حالا نزديكتر نشد عيبى ندارد سعى كند خود را دراين موقعيّتى كه هست حفظ كند. يعنى اول سعى كند دور نشود تا كم كم به جلو حركت وخود را به مولا نزديك كند.))
18 - گرفتن تاءييديه و امضاء از امام زمان (عج )
نيز مى گويد: ((ايشان در بياناتشان مى فرمودند: ما طلاّب بايد در اين فكر باشيم كهچگونه مى توانيم يك امضاء و تاءييدى از مولايمان حضرت ولى عصر(عج ) بگيريم ؟يعنى چگونه درس بخوانيم و چگونه رفتار كنيم كه مولايمان ما را امضاء و تاءييد كند؟يك طلبه هميشه (چه در اوان تحصيل و چه بعد از فراغ ازتحصيل ) همّ و غمّش بايد اين باشد. بايد در اين فكر باشد كه رفتارم ، كردارم وگفتارم چگونه باشد كه آقا مرا تاءييد بكند. اگر طلبه اى هميشه در اين فكر باشد ودر اين مسير حركت كند دچار هيچ انحرافى نخواهد شد، نه در كردارش ، نه در گفتارش ونه در رفتارش . خلاف زىّ و شاءن از او سر نمى زند، دچار سردرگمى و بحران نخواهدشد.))

next page

fehrest page

back page