بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ولایت فقیه در حکومت اسلام ( 1 ), حاج شیخ محسن سعیدیان ( )
 
 

بخش های کتاب

     dars00 -
     dars01 -
     dars02 -
     dars03 -
     dars04 -
     dars05 -
     dars06 -
     dars07 -
     dars08 -
     dars09 -
     dars10 -
     dars11 -
     dars12 -
     fehrest -
     index -
     page1 -
 

 

 
 

مقدمه

أعُوذُ بِاللَهِ مِنَ الشّيْطَانِ الرّجِيمِ

بِسْمِ اللَهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ

وَ صَلّى اللَهُ عَلَى سَيّدِنَا مُحَمّدٍ وَ ءَالِهِ الطّيّبِينَ الطّاهِرِينَ

وَ لَعْنَةُ اللَهِ عَلَى أعْدَآئِهِم أجْمَعِينَ مِنَ الْأنَ إلَى قِيَامِ يَوْمِ الدّينِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوّةَ إلّا بِاللَهِ الْعَلِىّ الْعَظِيمِ

سپاس بى قياس و حمد و ثناى ما لايُقاس ، از آنِ خداوند است كه با ولايت كلّيّه مطلقه و شامله عامّه خود بر كاخ هستى و عالم وجود تمكين يافت ؛ هُنَالِكَ الْوَلَيَةُ لِلّهِ الْحَقّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَ خَيْرٌ عُقْبًا (1) .

و با نزول نور وجود در شبكه هاى آسمان عِلْوىّ، و مظاهر زمين گسترده سِفلىّ براى أنام، ميزان ولايت را برافراشت ؛ و به هر موجودى به قدر سِعه وجودى و ظرفيّت ماهُوِيَش ، از اين شربت خوشگوار إشراب فرمود ؛ تا بندگان وى كه أشرف مخلوقات و أفضل كائنات او هستند ، بنحو أتمّ و أكمل ، از اين مائده متمتّع گردند و در إعمال ولايت ، راه تخطّى نپيمايند ؛ و به حجاب نفسانىّ ، طغيان ننموده ، زياده روى نكنند .

بدين لحاظ با عبارت رشيقِ : وَالسّمَآءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ ش أَلّا تَطْغَوْا فِى الْمِيزَانِ ش وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ ش وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ (2) ؛ پس از گفتار بليغش : بِسْمِ اللَهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ ش الرّحْمَنُ ش عَلّمَ الْقُرْءَانَ ش خَلَقَ الْإِنْسَنَ ش عَلّمَهُ الْبَيَانَ ش الشّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ش وَ النّجْمُ وَالشّجَرُ يَسْجُدَانِ (3) ؛ آنان را هشدار داد كه عالم إيجاد و نشأَه هستى ، سراسر عظمت است و جمال و كمال و نور و بَهاء ؛ و حقّ است و حقيقت ؛ و واقعيّت است و أصالت ؛ كه نبايد با ديده أحْوَل بر آن نگريست ؛ و با چشم دوبين ، بدين ربط منسجم كه خير محض و محض خير است ، نظر انداخت .

پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرين بر نظر پاكِ خطا پوشش باد (4)

آرى ! زشتيها و بديها و شُرور ، ناشى از تعيّنات و حدود و قوالب ماهيّاتست كه از ماست ، نه از نور بَحْت و خير محض او .

هر چه هست از قامت ناساز بى اندام ماست

ور نه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست (5)

اوست برپا و قائم به قسط بر كانون عدل و داد ؛ چنانكه خودش و فرشتگان عالَم عِلْوىّ و دارندگان علم و دِرايت كه حاملان بينش و فَطانتند ، شهادت بر وحدانيّتش دهند كه : وى قيام به قسط نموده ؛ در جميع مراحل تكوين و نزول نور وجود ، تا به اين عالم خاكى كه أَظْلَمُ الْعَوَالِم است ، و در همگى منازل تشريع و گسترش حكم و قانون ، بر أساس عدل و داد مشى نموده و عَلَم قسط و عدالت را برافراشته است ؛ شَهِدَ اللَهُ أَنّهُ لَآ إِلَه إِلّا هُوَ وَالْمَلَنِكَةُ وَ أُوْلُوا الْعِلْمِ قَآنِمًا بِالْقِسْطِ (6) .

هم در سير نزولى و هبوط بدين جهان ، همه سراسر قسط است كه : وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَبَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ (7) ؛ و هم در سير صعودى و عروج بدان عالم ، كه : وَ نَضَعُ الْمَوَ زِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَمَةِ (8) .

به به از اين دائره كامله ! كه در آن تمام سير أطوار وجود با قسط آميخته گرديده‏است ؛ و به قدرى اين آميزش ، لطيف و دقيق است كه گوئى صفت و موصوف يكدگر را فراموش كرده ، گهگاه جاى خود را بهم ميدهند .

نمى دانيم : آيا اين عالم داراى قسط است ؛ و يا قسط اين عالم را به خود گرفته و حيات بخشيده است ؟

أنبياء كه كاروان سالار اين قافله به سوى نقطه اوج در حركت به سوى معاد او هستند كه : وَ أَنّ إِلَى‏ رَبّكَ الْمُنتَهَى‏ (9) ، در دو مرحله تكوين و تشريع ، داراى ولايت بوده ؛ و ولايتشان عين حقّ و قسط و عدالت است .

كَانَ النّاسُ أُمّةً وَحِدَةً فَبَعَثَ اللَهُ النّبِيّنَ مُبَشّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَبَ بِالْحَقّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلّا الّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ الْبَيّنَتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَهُ الّذِينَ ءَامَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقّ بِإِذْنِهِ وَاللَهُ يَهْدِى مَن يَشَآءُ إِلَى‏ صِرَ طٍ مّسْتَقِيمٍ (10) .

از ميان پيامبران ، قرآنِ كريمش را بر پيامبر أكرمش نازل نمود تا با ولايت كلّيّه و رؤيت باطنيّه و إدراكات عميقه و نور موهبتى إلهى ، در بين مردم حكم كند؛ و آنان را بر راه مستقيم و طريق مستوِى به سر منزل سعادت و فوز و نجاح و نجات تا سرحدّ تمتّع و بهره‏بردارى از أقصى درجه كمال إنسانيّت و فَناء در أنوار قدسيّه قاهره نور توحيد ، و جَلَوات ذاتى رهبرى نمايد ؛ إِنّآ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الْكِتَبَ بِالْحَقّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِمَآ أَرَبكَ اللَهُ (11) .

و با خطاب ملكوتى خود به جميع مؤمنين أمر ميكند ، تا در جميع شُؤون خود زياده روى و كوتاهى ننمايند و قِسطاس و معيار مستقيم را در ميزان رعايت كنند ؛ وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَ لِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (12) .

و در ميان مردم با عدل و داد رفتار نموده ، و پيوسته حكمشان را بر أساس اين معيار صحيح قرار دهند ؛ وَ إِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ (13) .

و عجيب آنكه : چنان ولاء تكوينى را با ولايت تشريعى بهم در آميخته ، و همچون شير و شكر ممزوج ساخته ، و غنچه نوگل اين بوستان را بدين عقد ، پيوند زده‏است كه جدا كردن و سوا نمودن آن دو از يكديگر مشكل بلكه ممتنع است .

اينجاست كه از طرفى با يك گفتار و يك سياق با تازيانه : وَاللَهُ يَحْكُمُ لَا مُعَقّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (14) ، اين كاروان را در مى‏نورداند ؛ و از طرف ديگر با ترانه : وَاللَهُ يُؤْتِى مُلْكَهُ مَن يَشَآءُ وَاللَهُ وَسِعٌ عَلِيمٌ (15) ، بدين نغمه مترنّم ميگردد .

بارى چون در سال گذشته مطالبى را در لزوم تشكيل حكومت إسلام با برادران طلاّب و أخِلّاء إيمانىِ ساكن بلده مشهد مقدّس على شاهدها آلاف التّحيّة و السّلام داشتيم ، و به نام «وظيفه فرد مسلمان در إحياى حكومت إسلام» تحرير و به طبع رسيد ، اينك مناسب ديد تا بحثى را در پيرامون ولايت فقيه در حكومت إسلام بطور مشروح شروع كند ، تا حدود ولايت و مشخّصات و آثار و مسائل آن معيّن گردد ؛ و بالنّتيجه قدرى بهتر و مشروحتر پرده از رخ آن برگيرد ؛ و مقّدمات و مُعِدّات و شرائط و موانع آن توضيح داده‏شود ، تا حقيقت ولايت إمام و فقيه عادل جامع الشّرائط و مُفاد و محتوى و حدود و ثغور آن مشخّص گردد .

در اينصورت بتمام معنى الكلمه ولايت فقيه از نظر إسلام و مدارك فقهى توضيح داده شده است .

لهذا بحثى را نه چندان مختصر كه فقط به رؤوس مطالب اكتفا گردد ، و نه چندان مفصّل كه تمام شقوق و شُعَب آن به تفصيل بيان شود ، شروع نموده ؛ و راه ميانه و حدّ وسط را از جهت أدلّه فقهيّه پيموديم ؛ تا براى طلّاب ذَوِى العزّة و الاحترام ، راهگشائى براى تفريع فروع و تشقيق شقوق باشد ؛ و خود بتوانند بر جزئيّات مسائل واقف گردند .

اين مباحث بطور مسلسل پس از شهر رمضان المبارك سنه 1410 هجريّه قمريّه از روز هشتم شهر شوّال المكرّم شروع شد ؛ و بطور مرتّب حتّى با ضميمه روزهاى پنجشنبه در هفته به أيّام تدريس ، إدامه يافت تا به چهل و هشت درس منتهى شد ؛ و در روز بيست و يكم شهر ذوالحجّة الحرام پايان يافت .

متن هر درس ، يك ساعت تمام را استيعاب مينمود ؛ و وقت سؤالها و جوابها در خارج آن ساعت بود . سزاوار بود اين دروس به زبان عربى تقرير و طبع شود تا أوّلاً : از بركات زبان عربى كه لسان قرآن كريم و پيامبر أكرم و معصومين ذوات ولايت تامّه كلّيّه صلوات الله عليهم أجمعين ، و رويّه فقهى كتب فقهاى أعلام ماست ، تجاوز نگردد ؛ و ثانياً : براى همه مسلمين جهان كه زبان عربى بايد زبان مشترك آنها باشد قابل استفاده باشد (16) . غاية الأمر سپس براى استفاده إخوان پارسى زبان بدين لسان ترجمه گردد .

أمّا به علّت سرعت در تحرير و طبع و دسترسى أحِبّه و أعِزّه از آشنايان و راغبان در مطالعه اين آثار ، بهمان گونه كه در نوار ضبط شده بود پياده و تحرير شد ؛ و جمعى از فضلاى عِظام به تنقيح آن پرداختند ؛ و جنابان مستطابان حجج إسلام آقايان : حاجّ شيخ محسن سعيديان و شيخ محمّد حسين راجى دامت مَعاليهما متعهّد تنظيم و جمع آورى آن شدند . و حقير نيز سپس براى مزيد إتقان ، هر بحث را جداگانه مطالعه و نظر نمودم و تعليقه زدم ؛ تا در انتساب اين بحوث و كيفيّت دليل و مدارك آن به حقير ، نهايت دقّت بعمل آمده باشد .

اينك اين دروس در ضمن چهار مجلّد تقديم قُرّاء عِظام ميگردد . لِلّهِ الْحَمْدُ وَ لَهُ الْمِنّةُ عَلَى إنْعَامِهِ وَ إتْمَامِهِ ؛ وَالسّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ إخْوَانِنَا الْمُؤْمِنِينَ وَ سَآئرِ شِيعَةِ أمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَهِ وَ بَرَكَاتُهُ .

روز پانزدهم محرّم الحرام / 1411 ، مشهد مقدّس

سيّد محمّد حسين الحُسينىّ الطّهرانىّ

پى‏نوشتها:

1) آيه‏44، از سوره 18: الكهف «در آنجا ولايت مختصّ خداوند است كه حقّ است . اوست پاداش اختيار شده و بازگشت نيكو و انتخاب گرديده.»

2) آيه 7 تا 10، از سوره 55 : الرّحمن « و آسمان را برافراشت؛ و ميزان و ترازو را قرار داد ؛ تا شما در سنجيدن و معيار نمودن تعدّى نكنيد ، و سنجش و وزن را بر أساس قسط و عدل بر پاى داريد ؛ و در سنجش با ترازو كاهش روا مداريد ؛ و خداوند ، زمين را براى همه انسانها قرار داد.»

3) آيات 1 تا 6 ، از سوره 55 : الرّحمن « به اسم الله كه رحمن است و رحيم است ؛ خداوند رحمن ، قرآن را آموخت ؛ إنسان را بيافريد ؛ به او بيان را تعليم فرمود ؛ خورشيد و ماه از روى حساب در حركت هستند ؛ و گياه و درخت سجده خدا را بجا مى‏آورند.»

4) حافظ» غزل 167 از طبع پژمان ، ص 75

5) حافظ» غزل 28 از طبع پژمان ، ص 16

6) صدر آيه 18 ، از سوره 3 : ءَال عمران «خداوند و فرشتگان وى و دارندگان علم ، شهادت داده‏اند كه : معبودى جز او نيست در حاليكه قيام به قسط نموده است.»

7) قسمتى از آيه 25 ، از سوره 57 : الحديد «و ما با آنها كتاب و ميزان را فرو فرستاديم ؛ تا مردم عدالت را بر پاى دارند.»

8) صدر آيه 47 ، از سوره 21 : الأنبيآء «و ما ميزان‏هاى داد را براى روز بازپسين قرار ميدهيم.»

9) آيه 42 ، از سوره 53 : النّجم «و حقّاً منتهاى أمر ، به سوى پروردگار تو مى‏باشد.»

10) آيه 213 ، از سوره 2 : البقرة « مردم همگى (در ابتداى أمر) اُمّت واحدى بودند (كه به سادگى زيست مى‏نمودند) پس خداوند پيغمبران را بر انگيخت تا بشارت دهنده و ترساننده باشند ؛ و با ايشان كتاب را به حقّ فرو فرستاد تا در ميان مردم در آنچه با هم اختلاف ميكنند ، حكم نمايند . سپس در آن كتاب اختلاف نكردند ـ از روى ستم و تجاوزى كه در ميانشان بوده است ـ مگر همان كسانيكه پس از آنكه بيّنات (و أدلّه روشن خداوندى) به سوى آنها آمده بود ؛ كتاب نيز به آنان داده شده‏بود. در اين حال خداوند آنان را كه إيمان آورده بودند در باره آنچه كه با هم اختلاف داشتند به حقّ و راستى به إذن و إجازه و لطف خود هدايت نمود. و خداوند هر كس را كه بخواهد به سوى صراط مستقيم هدايت مينمايد.»

11) قسمتى از آيه 105 ، از سوره 4 : النّسآء «ما كتاب را به راستى و درستى بر تو فرو فرستاديم ؛ تا آنكه به آنچه خداوند بتو نشان داده است در ميان مردم حكم كنى!»

12) آيه 35 ، از سوره 17 : الإسرآء «حقّ پيمانه را در وقت پيمانه كردن أدا نمائيد ؛ و با ترازوى راست و اُستوار وزن أشياء را بسنجيد . اين أمر مورد اختيار و انتخاب و پسند است ؛ و بازگشتش نيكوتر خواهد بود.»

13) قسمتى از آيه 58 ، از سوره 4 : النّسآء «و زمانيكه در ميان مردم حكم ميكنيد ، به عدل و داد حكم نمائيد!»

14) قسمتى از آيه 41 ، از سوره 13 : الرّعد «و خداوند است كه حكم ميكند ؛ و كسى را توان تعقيب و پى‏گيرى در حكم او نيست ، و اوست كه به سرعت به حساب ميرسد.»

15) ذيل آيه 247 ، از سوره 2 : البقرة «و خداوند است كه قدرت و حكومتش را بهر كس كه بخواهد ميدهد ؛ و اوست كه واسع است (در زمينه‏هاى إعطاى قدرت ، در تنگنا قرار نمى‏گيرد ، و در موقعيّت و وضعيّت گسترده‏اى عمل ميكند) و داناست.»

16) در مجلّد چهارم از كتاب «نور ملكوت قرآن» از سلسله مجلّدات أنوار الملكوت، بحث نهم ، در ضمن بحث از عظمت قرآن ، شرحى نسبةً مفصّل در باره أهميّت زبان عربى داده‏ام ؛ در آنجا آمده است كه : زبان أوّلى و مادرى هر مسلمان بايد عربى باشد ؛ نه تنها زبان مشترك و متداول . و علّت پذيرفتن جهان إسلام لسان عرب را پس از فتح مسلمين ، عظمت اين زبان بوده‏است ؛ و كتب علميّه ما در طول چهارده قرن ، أعمّ از تفسير و تاريخ وحديث وفقه و حكمت و عرفان و علوم طبيعى : هيئت و طبّ و دارو سازى و شيمى و فيزيك و رياضيّات و غيرها همگى به لسان عربى بوده است .