بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زکات برای همه, احمد محسنى گرکانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     zakat0001 -
     zakat0002 -
     zakat0003 -
     zakat0004 -
     zakat0005 -
     zakat0006 -
     zakat0007 -
     zakat0008 -
     zakat0009 -
     zakat0010 -
     zakat0011 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مالكيت از آن خداست :  
تمام عالم و آنچه در آن است ملك خاص خداست و هرگونه مالكيت وتصرفى كه در جهانهستى بوسيله انسانها صورت مى گيرد از ناحيه اوست و متعلق به اوست ، اگر كسىچيزى از مال دنيا در اختيار دارد مالكيتش از مالكيت خداوندمتعال سرچشمه مى گيرد، از ناحيه اوست و متعلق به اوست ، اگر كسى چيزى ازمال دنيا در اختيار دارد، مالكيتش از مالكيت خداوندمتعال سرچشمه مى گيرد. پس مالك حقيق اوست كه براى مدتىمال را در تصرف انسان قرار مى دهد و به امانت مى سپارد بنابراين انسان طبق شرائطىكه به سعادت او مى انجامد، حق دارد از آن استفاده كند، شرايط تصرف همان است كهاسلام براى مصرف اموال تشريع كرده است ، از جمله اداى زكات و خمس است كه بهاموال تعلق مى گيرد.
اگر اين اعتقاد، در مسلمانها ريشه اى محكم پيدا كند و باور كنند كه هر چه دارند،مال خدا، از سوى خدا به اذن خداست كه به آنها عطا كرده است له ما فى السوات وما فى الارض (414) آنچه در آسمانها و زمين استمال اوست ، در حقيقت مالك اصلى خداست ، اين امانت ، چند روزى نزد ما است ، انسان از خودچيزى ندارد، اگر قدرت و اموالى چند روزى در اختيار دارد، بداند عاريه و موقت است ،بداند كه اين سرمايه ماندگار نيست ، با داشتن چنين عقيده اى ، هرگز به حقوق ديگرانتجاوز نخواهد كرد، هرگز به فكر احتكار، و زياده روى و طمع بهمال مردم نمى افتد، بلكه از دست مايه و سرمايه موجود خود انفاق هم مى كند.
آيه شريفه و انفقوا مما رزقكم الله نيز خاطر نشان مى سازد كه انفاق كنيداز آنچه خدا روزى شما كرده است .
همه چيز از طرف خدا به بندگانش براى مدت محدود به امانت سپرده شده است ، پس چرااين بشر اينقدر خيره سرى مى كند و بخل مى وزد و حاضر نيست كمى از اموالى كه خدا بهاو داده را در راه فرمان او انفاق كند، در صورتى كه اين انفاق صد در صد به مصلحت خوداوست . گمراهى آشكار كه قرآن آن را به انسان نسبت مى دهد همين است ، ان انتم الافى ضلال مبين قطعا شما را گمراهى آشكار هستيد.
مصداق بارز اين قشر از جامعه آنانند كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آنها را اينگونهتوصيف كرده است :
ان كثير منهم ضيقا فاحشا قبيحا و احتكارا المنافع
در بسيارى از آنان تنگ نظرى و زورگويى و ظلم فراوان ديده مى شد ارزاق عمومى مردمرا انبار مى كنند و از راه احتكار منافعى براى خود دست و پا مى كنند در صورتى كهپيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله ) از اين كار زشت جلوگيرى كرد و آن را كار حرام دانست.
لازم به يادآورى است :
اگر زكات به عنوان فريضه و فرهنگ عمومى و دستور حتمى الاجراء در ميان امت اسلامىشناخته شود و بر اين عتقاد و باور باشند كه تنها قانونى كه مى تواندمعضل فقر را در جامعه حل كند، قانون نورانى مالى در اسلام (بويژه ) زكات است ، چهبهتر كه اين حقيقت بيشتر گفته و نوشته شود و در سخنرانى ها توضيح و تشريحگردد، چه زيباست كه دستوارت حيات بخش ‍ قرآن جاى برنامه هاى بى محتوا و بىاساس را بگيرد، تا حقوق از دست رفته محرومان برگردد و حق مسلم فقراء از اغنياءگرفته شود، سايه وحشتناك و كابوس فقر، از سر فقراء برچيده گردد و نورانيت ومهر و اخوت جايگزين آن شود و مشكل فقر كه بر دوش حكومتها سنگينى مى كندحل گردد.
چرا قرآن ثروت اندوزان را مذمت مى كند؟ و آنها را مردمى ابله و گمراه معرفى مى نمايد .سرمايه دارانى كه ثروت را هدف مى دانند نه وسيله ، اينان موجب فقر و محورميت در جامعهاند تنها به شمارش اموال و جمع آورى آن دل خوشند الذى جمع مالا وعدده(415) (واى ) بر آنكه ثروت اندوزد و شماره كند به حساب مشروع و نامشروع ،حلال و حرام آن ابدا توجهى ننمايد. آنچه مى خواهد و سرگرم آن است اندوختن سرمايه(تكاثر) زياد كردن ثروت است كه قرآن بالحنى ملامت آميز مى فرمايد:
الهكم التكاثر حتى زرتم المقابر(416) تفاخر و مباهات بريكديگر شما قبرها رفتيد و آن را هم براى مزيد افتخار خود برشمرديد.
زكات عالى ترين وسيله براى تاءمين اجتماعى 
زندگى انسان همواره دست خويش بليات و حوادث ناگهانى و ناگوار درطول زمان بوده و هست . يكى از پديده هاى ناخواسته در حيات بشرى به عنوان بليه اىاجتماعى ، فقر مى باشد. اين بليه فلاكت بار اجتماعى از دير باز در زندگى جامعهانسانى بوده است ، خير انديشان جوامع بشرى هميشه سعى كرده اند، نوعى مساوات درمقابل نابرابرهايى كه از فقر و غناء پديد آمده ، به وجود آودند. اسلام در برنامه هاىمالى خود طرحهاى مفيد و جهان شمولى دارد، از جمله طرح قانون تاءمين اجتماعى به وسيلهزكات ، جهت ايجاد رفاه نسبى و آسودگى خاطر براى قربانيان حوادث (غير منتظره )اجتماعى و پر كردن خلاءهاى حاصل از آن ، در طبقات ضعيف و آسيب پذير جامعه ، اجاىطرح تاءمين اجتماعى و نظارت بر اجراى آن امرى است وجدانى و اسلامى و از هر جهتقابل حمايت و حفاظت .
حوادثى كه در طول زندگى براى هر اجتماعى به طور ناگهانى رخ مى دهد كه لازمهجهان زيستى است و مى توان آن را حوادث زيستى يا حوادث اقتصادى (417) ناميد همچون: بيمارى ، بيكارى ، ازكارافتادگى ، زايمان ، تنگدستى ، پيرى ، يتيمى يا حوادثى ازقبيل زلزله ، صاعقه و سيل كه براى تاءمين خسارت و اعتبار كافى براى درمان و جبراناينگونه پديده ها، ديدگاهاى مختلفى وجود دارد:
ديدگاه غربى ها 
تاءمين اجتماعى از ديدگاه غربى ها، به معنى ايمنى اقتصادى است . خواه حوادث زيستىباشد يا حوادث اقتصادى ، دولت موظف است در مورد بيكارى ، بيمه برنامه ايامبازنشستگى ، امكانات درمانى بيماران ، مسكن و غيره اعتبارىمعادل نياز حوادث مزبور از محل مقرر در نظر بگيرد، معمولا در غرب اين بودجه ازمحل مالياتهايى به دست مى آيد كه افراد مزدبگير جامعه پرداخت مى كنند و در پاره اىموارد راضى به پرداخت آن نيستند. در هلند طرحهاى كمك به افراد ناتوان ، توسطكارگران بيچاره انجام مى شود. اخيرا در كشور سوئدى بايد 2/1 ميليون مستمرى بگيررا تحت حمايت و پوشش قرار دهد.
از طرف ديگر اين كارهاى خير كه به ظاهر با حمايت افراد مستمند همراه است ، باعثبيمارى هاى اجتماعى و نارضايتى ها مى شود و سبباعمال فشار بيشتر در بودجه مالى آنان مى گردد.
قبلا در سوئد، فرانسه و بريتانيا اتحاديه هاى كارگرى اقدام به تظاهرات عليهكاهش سوبسيد هزينه هاى درمانى و تحصيلى كردند كه از طرف دولتها تحت فشار، بهاجرا در آمده است .
سرنوشت امور خيريه در غرب رضايت بخش توصيف نشده است ، زيرا اعتصابات خستهكننده موجب اضطراب و دلهره شده و رفاه و آسايش در جامعه غربى به خطر افتاده است .دليل عمده كاهش رفاه اين است كه فشار تاءمين اجتماعى بر دوش افراد مزدبگير سنگينىمى كند.
پروفسور رالف مدير دانشكده علوم اقتصادى و سياسى لندن عواقب كار راكاملا خطرناك حس مى كند او مى نويسد: با نگاه به كاهش خدمات اجتماعى ، كابوساسارت ، قفس آهنى ماكس وبر كه انسان مدرن به زودى خود را در آن خواهد ديد چندان دوربه نظر درست است كه در بعضى از كشورهاى غربى مساءله تاءمين اجتماعى مانند امكاناتدرمانى و بيكارى و غيره از سوى مزدبگيرانحل مى شود، با چه دردسرها و فشارهاى اجتماعى همراه است .
زكات مهمترين پشتوانه تاءمين اجتماعى 
هرگاه مسلمانان مستقلا قدرت تشكيل حكومت پيدا كردند و با الگوى اسلامى و دستوراتقرآنى برنامه حكومتشان را تنظيم كردند، در قلمرو حكومت آنان فقر ديده نمى شد،روايات اسلامى گواه اين مدعاست كه زكات مى تواند ريشه فقر را بخشكاند، اگر زكاتشكافهاى فقر را پر نمى كرد و نيازمنديهاى عمومى را كفايت نمى نمود خداوند حق فقراءرا بيشتر در مال اغنياء مقرر مى فرمود. به اين ترتيب مى توان گفت مهمترين ضمانتاجرايى و محكمترين پشتوانه فريضه زكات جنبه عبادى بودن آن است ، عبادتى كه هموزننماز و عدل آن در رديف نماز قرار گرفته و خداوندمتعال بهشت را پاداش زكات دهندگان مقرر داشته است .
پس زكات مى تواند اساس تاءمين اجتماعى اسلام راشكل دهد و روشن است كه نظام تاءمين اجتماعى از راه اجراى پروژه زكات با سيستم غربىكاملا تفاوت دارد، زيرا مساءله زكات در اسلام قانونى دولتى نيست ، بلكه يكى ازواجبات مهم اسلامى است . با اين ويژگى كه اجراى آن و مصرف اموالى كه از راه زكاتبه دست مى آيد، يك مساءله معنوى است كه زير نظر ولى فقيه و امام المسلمين به مصرفمصالح عاليه اسلام مى رسد. و دهندگان زكات به قصد قربت آن را براى خدا مىپردازند.
نگاهى بر موارد استفاده و مصرف زكاة ، گواهى است روشن ، بر اهداف مهم اجتماعى ومصرفى جامع زكات ، قانون طرح تاءمين اجتماعى به وسيله زكات هنگامى تحقق پيدا مىكند كه حكومت اسلامى تشكيل شده باشد. زندگى اجتماعى ، سياسى و امكانات اقتصادىبه دست صالحان باشد و خصوصا به قانون زكات به عنوان يك ابزار موفق در جهتريشه كن ساختن فقر عمومى و ديگر بيماريهاى اقتصادى نگاه شود و مورد توجه قرارگيرد، آنگاه ، مى توان گفت كه در حوزه حكومت اسلامى فقر و فلاكت ريشه كن گرديده .اين امرى است امكان پذير و قابل قبولى حتى براى بيگانگان ويليامشوستر بر اين باور است كه در طول حكومت مسلمين ممكن نيست يك مسلمان فقير شوددر طول حكومت مسلمين ممكن نيست يك مسلمان فقير شود درطول حكومت استعمارى امپرياليسم ، بريتانيا تلاش ‍ كرد تا با گسترش مؤ سساتاجتماعى ، اقتصادى خود، مسلمين را نابود و آنان را با آيين اسلام ، بيگانه و نسبت به آنبى اعتقاد كند. چون به اين نكته پى برده بود. اگر مسلمان به آيين خود مؤ من و معتقدباشد، هرگز تن به ذلت نمى دهد و تحت سيطره و سلطه استعمار واقع نمى شود دقيقااستعمار بتواند با اهداف شيطانى خود مسلمانان را به زير خط فقر بكشاند.
هدف استكبار جهانى در كشورهاى اسلامى در درجهاول تضعيف رهبر مسلمانها، مكتب و وحدت آنهاست و مى خواهد با از ين بردن و بى اعتباركردن اين سه اصل ، مبنايى در نهايت به اصلى كه استكبار قائلاست ، اختلافبينداز وحكومت : كامروا شود.
شجره طيبه زكات به عنوان تاءمين اجتماعى وقتى بارور مى شود و به زندگى اجتماعىاقتصادى جامعه اسلامى به طرز باور نكردنى ، رونق و گرمى مى بخشد كه سهاصل ارزشمند رهبر، مكتب ، وحدت از برنامه اعتقادى مسلمين خصوصا جوانان حذفنگردد و با اعتقادى جازم در زندگى آنان تاءثير گذرد.
مبانى تاءمين عدالت اجتماعى در اسلام 
تاءمين عدالت اجتماعى در اسلام به وسيله انفاق يكى از مهمترينمسائل اسلام و به خوبى قابل درك است . اسلام ، دولت و مسلمانان را مكلف كرده است تابا اجراى دستوراتى كه خداوند متعال در اين رابطه تنظيم و تعيين كرده است ، در رفعفقر و محروميت بكوشند و پايه عدالت اجتماعى را استحكام بخشند.
اسلام ، افراد را در غم و شدى ، فقر و غنا، (418) سختى و گرفتارى و خوشى وخوشبختى ها در مقابل يكديگر مسؤ ول قرار داده است اميرالمؤ منين مى فرمايند كلكمراع و كلكم مسؤ ول
همه شما در مراعات و آگاهى يافتن از حال يكديگر مسوليد كه در مقام رفع نيازهاىاساسى همچون لباس خوراك ، مسكن و امكانات آموزشى در حدمعقول و متعارف برآييد.
اسلام بر آوردن نيازهاى نيازمندان را، در هر حال يك وظيفه مقدس به شمار آورده ، هم مردمهم حكومت در اين مسؤ وليت ويژه بايد مشاركت داشته باشند.
اسلام به پيروان خود تعليم داده كه هر كس به قدر ممكن ، انفاق كنند و خمس زكات مالشرا با طيب نفس بپردازد، نزد خداوند مقرب و پيش ‍ اولياى الهى از احترام خاصىبرخوردار خواهد بود و اگر دين خود را ادا نكند و آن را انكار كند، در زمره مسلمانان نبوده وبه آيين آنان نخواهد مرد. در اين زمينه آيات و روايات زيادى تحت عناوين امر و نهى ومضامين مثبت و منفى بسيار عالى از اهل بيت (عليه السلام ) رسيده است كه در مباحث گذشتهبخشى آنها را يادآور شديم .
اسلام لوم نفاق به مستمندان را از معتقدات عاليه مسلمانان دانسته و كليد بهشت را دوستىفقيران و درماندگان دانسته است .
از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) روايت شده كه فرمودند: لكل شى ء مفاتاح و مفاتاح الجنة حب المساكين (419) براى هر چيزى كليدىاست ، كليد بهشت دوست داشتن فقراء است .
در حديث ديگر مى فرمايند: مناولة المسكين تق ميتة السوء (420) بخششبه مستمندان از مرگ بد جلوگيرى مى كند. سماعه گفت : از امام صادق (عليه السلام )سؤ ال شد كه گروهى داراى مال و ثورت بسيار و عده اى سخت در فقر و گرفتارند،به گونه اى كه زكات همامورشان را گشايش ‍ نمى دهد، آيا درست است كه در اين موقعيت(قحطى ) عده اى سير وعده اى ديگر گرسنه به سر برند؟
امام (عليه السلام ) پاسخ داد: مسلمانان با هم برادند، نبايد به يكديگربخل روا داشته و همديگر را خوار دارند و نبايد به محروميت هم راضى باشند. مسلمانانبايد در اين راه تلاش كنند با هم بكوشند و تعاون و همدلى نمايند بهاهل حاجت كمك برسانند. (421)
در روايت ديگر از امام صادق (عليه السلام ) كه بسيار تكان دهنده است مى خوانيم :هر مؤ منى كه بتواند احتياج مؤ منى را برطرف كند و نكند و يا در رساندنكمك ديگران توانايى داشته باشد و از انجام آن سرباز زند.
خداوند در قيامت او را با چهره سياه و ديدگاه حيرت زده و دستهاى بسته به گردن ،محشور مى كند آنگاه خطاب خواهد شد، اوست كه به خدا ورسول خيانت كرده و بعد دستور داده مى شود، او را به آتش برند. (422)
بنابراين بديهى است كه رفع نيازمندى ديگران در حدود توانايى ، وظيفه واجب مسلمانشناخته شده است وگرنه كسى به علت ترك امر غير واجب ، نبايد به آتش مجازات(423) شود. از آنچه گفته شد مى توان نتيجه گرفت كه افراد، درمقابل يكديگر مسؤ ولند و بايستى همه كسانى كه توانايى دارند به افراد نيازمند كمككنند تا احتياج آنان برطرف شود.
و همچنين روشن شد كه مسؤ ليت افراد، نسبت به يكديگر در حيطه حاجتهاى ضرورى و مهممى باشد و وظيفه دولت در اين امر جاى مقررات اسلامى ، الزام نمودن مردم به انجام وظيفهو نيز گرفتن ماليات هاى اسلامى و رساندن آنها به افرادى كه استحقاق دارند، است .
قوانين گروههاى مورد استحقاق در اسلام 
نويسنده كتاب جامعه توحيدى و عدالت اجتماعى مصطفى السباعى رهبر اخوانالمسلمين سرويه در كتاب خود مى نويسد: قوانينى كه در جامعه عادله اسلامى به منظورتاءمين نيازمندى هاى محرومين و گروههاى ضعيف و آسيب پذير اجتماعى تقرير شده به دودسته تقسيم مى شوند. بخشى از آن قوانين و كسانى را كه موضوع ايناصل قرار مى گيرند معروفى و شرايط آن را تبيين مى كند و بخشى ديگر بودجه هايىرا كه مى بايست در تاءمين اين مقصود به كار گرفته شود معين مى نمايد. وى بعد از اينتقسيم بندى گروههاى مورد استحقاق و تبيين قوانين مربوط به آن را به شرح زيربيان نموده است :
1- قانون و حكم مستمندان و فقراء
2- قانون و حكم بيماران .
3- قانون و حكم نابينايان
4- قانون و حكم زمين گيران و از پا افتادگان
5- قانون و حكم آوارگان
6- قانون و حكم بچه هاى سر راهى
7- قانون ايتام .
8- قانون اسيران
9- قانون سالخوردگان
10- قانون مساعدت كه شامل مقروضين و دور افتادگان از وطن (ابناءالسبيل ) و همچنين خون بهاى مقتول در قتلهاى غير عمد كهتفصيل ا: در كتب فقهى بيان گرديده است و مى گردد.
11- قانون ضيافت : ضيافت ءمهاندارى از ست هاى مؤ كد اسلامى است و حتى بعضى ازجامه ابن حزم اندلسى مى گويد: ضيافت و مهمان نوازى بر مردم صحرا وشهر نشينان واجب است .
12- قانون مشاركت : كسانى كه در موسم برداشتمحصول و زمان رسيدن ميوه ها، امكانات مالى براى تهيه مواد لازم را ندارند، مى توانندبه مقدار احتياج ، از آنها استفاده كنند و بهاى آن را بعدا تاءديه كنند.
آيه شريفه مى فرمايد: كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه يومم حصاره(424) از اين ميوه ها همگام رسيدن استفاده كنيد و حق آن را هنگام درو بدهيد.
و هنگامى كه ميرائى در ميان بازماندگان تقسيم مى شود، براى مستمندان و فقيران حقى درنظر گرفته شود و اذا حضر القسمة اولوا القربى و اليتامى و المساكينفارزقو هم منه و قولوا لهم قولا معروفا (425)
هنگامى كه يتيمان مساكين از بستگان متوفى بر سر قسمت ارث حاضر شوند آنان را نيزبرخوردار سازيد و با آنان با گفتارى نرم و نيكو سخن گوييد.
13- قانون ماعون : در اين مورد قرآن مى فرمايد: فويل المصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون ، الذين هم يراءون و يمعونالماعون (426) و اى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غفلت مى روزند،كسانى كه تظاهر و خونمايى مى كنند و از عاريه دادن لوازم مورد احتياج مردم خوددارى مىنمايند.
14- قانون عفاف و انكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم(427) صالحين از بندگان و كنيزانتان را كه (همسر ندارند) زن دهيد.
15- قانون امدادهاى اجتماعى (اسعاف ): هرگاه انسانى گرسنه يا تشنه بماند و يا بهخاطر بيمارى در معرض تلف و نابودى قرار گرفته باشد، بر ديگران لازم است تابا كمك هاى فورى او را نجات دهند.
16- قانون طوارى (پيش آمدهاى ناگهانى ): هرگاه خطرى امنيت و تماميت ارضى بلاداسلامى را تهديد كند و دولت اسلامى توانايى مالى براى تجهيزات جنگ اعم از سپاه وسلاح را نداشته باشد، مردم موظفند با جان ومال ، در مقام دفاع بر آيند و در اين مهم با دولت همكارى كنند و خسارت بيشتر دشمن را باتحمل زيانى كمتر دفع نمايند.
17- قانون عائلى : هر زمانى غنيمتى به نزد پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) مىآوردند، دو سهم آن را به متاءهلين و يك سهم را به مجردين مى داد، اگر مردى مخارجازدواج را نداشت ، پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به مقدار ضرورت ، حوائج او را تاءمينمى كند، علاوه بر اين برنامه ، به ازاى هر نوزادى كه به خانواده اضافه مى شد درزمان خلفا و اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) يك سهم پدرش مى افزودند. (428)
اين 17 ماده از مصاديق بارز كارهاى زمين مانده اجتماع است كه بايد از طرف متولى امر بهآنها رسيدگى و اصلاح گردد، ولى در همين تعداد خلاصه نمى شود بلكه وظيفه دولتاسلامى است ، زندگى متناسب با شرايط و مقتضيات زمان در سطوح متعارف براى مردمفراهم و تاءمين نمايد.
مرحوم شهيد صدر اعلى الله مقامه در كتاب اقتصادنا مى فرمايد: مسؤول ى ت و ضمانت دولت در اين مورد ضمان اعاله تهيهوسائل و لوازم زندگى افراد به طور مكفى است . مفهوم مكفى ، مفهومى است وسيعوقابل انعطاف ، بدين معنى كه هر چه درجه رفاه و آسايش عمومى بيشتر شود مضمونفوق گسترش مى يابد، بنابراين دولت بايد حاجتهاى اصلى و عمومى : غذا، مسكن ولباس را تاءمين كند. اشباع اين حاجتها بايد از لحاظ كميت و كيفيت با توجه به شرايطروز كافى و شايسته باشد، بعلاوه حاجتهاى درجه دوم كه بواسطه بالا رفتن سطحزندگى پيدا مى شود را برطرف نمايد. (429)
تعهد حكومت اسلامى در برابر نيازهاى جامعه 
دولت اسلامى معتهد است نيازمندى هاى افراد محتاج جامعه را برآورده كند، رواياتى در اينخصوص از ائمه طاهرين داريم كه دلالت بر تعهد دولت درقبال حوائج حاجتمندان دارد:
حضرت ابى عبدالله الحسين (عليه السلام ) در سراسر زمين منى در حضورنزديك به هزار نفر از صحابه رسول الله و تابعين در مقام انتقاد از رژيم طوغوتى وقت(معاويه ) فرمودند:
پيمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) كوچك شمرده شده ذمةرسول الله محفورة نابينايان ، دلالان و زمين گيران در شهرها بى سرپرستشدند و مورد توجه و ترحكم قرار نمى گيرند و العمى و البكم و الزمن فىالمدائن مهملة لا ترحمون نه شما در موقعيت خودكارى انجام مى دهيد و نه كسىرا كه (قيام كند) كارى انجام دهد كمك مى كنيد و لا فى منزلتكم تعملون و لا منعمل فيها تعونون (430)
توضيح : در آن روز تاريخى يكى از انتقادهاى حضرت به رژيم معاويه اين است كهرژيم حاكم به افراد از كار افتاده همچون كوران ، زمين گيران و بيچارگان جامعه توجهنمى كند و اين وظيفه اسلامى انسانى را زير پا گذارده و به دست فراموشى سپرده است، اين فرمايش امام هشدارى است كه رسيدگى به اين قشر درمانده جامعه ، از وظائف حك .متاسلامى است كه بايد در حد امكانات خود براى رفع نياز وحل مشكل از پا افتادگان تلاش ‍ كند و مشكلات آنان را در حدامكانحل كند.
نصوص حقوقى كه مسؤ وليت مستقيم دولت را در اين خصوص روشن گردانيده و نشان دهندهآن است كه ضمان در اين مورد ضمان اعاله (يعنى تضمين اداره زندگى مكفىو متناسب قشر آسيب پذير اجتماع است ) موجود است . از امام صادق (عليه السلام )نقل شده است كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده : هركس كشتزارى بر جاىمى نهد، محافظت از آن به عهده من است و هر كس مديون بميرد، اداى دينش ‍ وظيفه من است وهر كس مالى از خود برجاى گذارد در تصرف من قرار مى گيرد. (431)
در حديث ديگرى حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) در مقام شرح وظائف امام مىفرمايد: امام وارث كسى است كه وارث ندارد و مسؤول زندگى و معاش كسى است كه درمانده و بى چيز است . (432)
در بخشى از دستورات حكومتى حضرت امير (عليه السلام ) به مالك اشتر چنين آمده است : ثم الله الله فى الطبقة السفلى من الذين لاحيلة لهم من المساكين و المتاجين واهل البوسى و الزمنى . (433)
خدا را خدا را در نظر آور، درباره طبقه پايين اجتماع كه چاره اى و گشايشى در تاءمينمعاش و امور زندگى ندارند مانند بى نوايان ، نيازمندان ، تيره بختان و زمين گيران ،زيرا در اين طبقه هستند مردم قانع و صبور، تو اى مالك بايد حقى را كه پروردگار بهنفع آنان مقرر داشته و تو اى مالك بايد حقى را كه پروردگار به نفع آنان مقرر داشتهو تو را ماءمور استيفاى آن ساخته است ، براى خدا اداكنى ، بايد مقدارى از بيتالمال را و قسمتى از در آمد سرزمين هاى حكومت اسلام را در هر آبادى ويژه آنان سازى ، حقدور و نزديك آنان مساوى است . و اجعل لهم قسما من غلات صوافى الاسلام فىكل بلد فان للاقصى منهم مثل الذين الادنى كل قد استرعيت حقه (434) حق همهآنها را بايد مراعات و استيفاء كنى مبادا خود سرى و بى توجهى ، تو را از رسيدگىبه آنان باز دارد، زيرا اگر حقشان را تضييع كنى ، با اين عذر كه كارهاى مهمترىبراى آنان داشتم ، معذور نخواهى بود، بنابراين مبادا، كوشش و يا رى خود را از ايشاندريغ كدارى ، مبادا به آنان از روى غرور و بى توجهى بنگرى ، (چرا كه ) در ميان آنانكسانى هستند كه در معرض نگاههانى تحقيرآميز مردم قرار مى گيرند، به همين خاطر درميان جمع ظاهر نمى شودند و نمى توانند گرفتاريهايشان را با تو در ميان بگذارند،تو، اى مالك ، وظيفه دارى اوضاع نابسامان اين گروه را مورد رسيدگى دقيق قرار دهى ،زيرا اين گروه از مردم از هر كس به عدالت و انصاف محتاج ترند و در مورد اداى حق هركس خدمت به آنان را عذر خود در پيشگاه خداى متعال بدان ، يتيمان و پير سالخورده وبيچاره را كه طاقت و توانمندى سؤ ال در نزد مردم را ندارند، كاملا مورد توجه قرار بده.
شهيد صدر قدس سره در اقتصادنا مى گويد: نصوص ياد شده به روشنىقانون تاءمين اجتماعى را مقرر و مسؤ وليت مستقيم حكومت را در اداره زندگى افراد و تاءمينزندگى متناسب براى آنها تشريح مى كند، عده اى از فقهاء از جمله شيخ حرعاملى (مؤ لف كتاب وسائل الشيعه ) فتوا داده اند كه مسووليت دولت درتاءمين اجتماعى منحصر به مسلمانان نيست ، به همين خاطر هزينه زندگى افرادذمى كه در قلمرو دولت اسلامى زندگى مى كنند - اگر به علتى مثلا پيرى ،نتوانند كار كنند - از بيت المال تاءمين مى شود. سپس شيخ حر عاملى حديثى از حضرت على(عليه السلام ) نقل كرده است كه امام (عليه السلام ) بر پيرمردى درمانده كه گدايى مىكرد گذشت ، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسيد: اين چه وضعى است ؟ پاسخ داده شد:شخصى است نصرانى ، امام (عليه السلام ) فرمود: تا وقتى جوان بود از او كاركشيديد، اينك كه پير و درمانده شده طردش كرده ايد؟ مخارج او را از بيتالمال بدهيد. (435)
در پايان بحث قابل يادآورى است كه قانون تاءمين اجتماعى به صورت گسترده در اسلام، امرى است كه در هزارو چهارصد سال قبل پيش بينى شده و راه اجراى آن هم در نظرگرفته شده است . درست است كه قانون تاءمين اجتماعى در اسلام با آن وسعت ، بارسنگين مالى را روى دوش ‍ حكومت اسلامى گذارده و اداره زندگى مساكين ، يتيمان و از پاافتادگان اجتماع امر كوچكى نيست و رسيدگى به وضع معيشت آنان - متناسب با قتضياتزمان در سطح متعارف از جهات مختلفه مانند معاش ، بهداشت و فرهنگ با هزينه سنگينىكه در بر دارد - كار آسانى نمى باشد و لى در اسلام با پيش بينى دو پشتوانه زير،اين مشكل حل و آسان شده است .
الف - پشتوانه معنوى ، نصوص معتبره از آيات قرآن و روايات بسيارى كه از اولياءمعظم اسلام در تقويت آن رسيده است .
ب - پشتوانه مادى براى تاءمين هزينه سنگين برنامه هاى تاءمين اجتماعى ماليات هاىاسلامى همچون زكات و خمس و صدقات ، مالهاىمجهول المالك و اموال بلا صاحب مى باشد. شارع مقدس اسلام پرداخت خمس و زكات را جزوو اعتقادات مسلمانها قرار داده است و متقابلا مسلمانها اداى آن را عبادت مى دانند و با قصدقربت مى پردازند، بى آنكه دهندگان زكات و يا خمس خود را تحت فشار ببينند، بدونآنكه مانند برنامه اجتماعى غروبى ها براىوصول آن جنجال آفرينى داشته باشند و تظاهرات عليه اجراى آن به راه بياندازند بارضايت و خشنودى آن را اداء مى كنند.
اسلام با چنين پشتوانه اى بزرگ و مهمى به مبارزه فقر برخاسته و براى ريشه كنكردن آن قيام كرده است ، به طورى كه با اطمينان مى توان گفت ساختن جامعه توحيدىبر اساس برنامه صحيح در سطح عمومى كه فقير و غنى در كنار يكديگر با الفت وصميميت زندگى كنند تنها از شريعت مقدس اسلام ساخته است و بس . اين طرحى است موفقو واقعيتى است مسلم كه تاريخ اسلام اين حقيقت را نشان داده و گواه صادق آن است .
بخش پايانى : آزمايش الهى موجب ثواب ها و عقاب ها 
دنيا صحنه آزمايش است  
از آنجا كه انسان در عالم آفرينش موجود برتر و اشرف مخلوقات شناخته شده و داراىامتيازاتى است كه به خلعت و لقد كرمنا بنى آدم (436) (ما فرزندان آدمرا گرامى داشيم ) زيور يافته و لياقت رسيدن به كمالات عاليه را، با نيروىعقل و نطق و آزادى كه به او عطا شده ، پيدا نموده است ، البته پيمودن راهتكامل و رسيدن به مقام شامه انسانى آسان نييست ، چرا كه در اين راه مى بايست رنج ،مشقت تلخى ها و امتحانهاى بسيارى را تحمل نمود.
قرآن مجيد به مهمترين مساءله در زندگى بشر اشاره مى كند و مى فرمايد: آيا مردمگمان مى كنند، همين كه بگويند ايمان آورديم و اظهار شهادت به توحيد و رسالتنمايند، رها مى شوند و آزمايش نمى شوند احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا وهم لا يفتنون (437)

اگر انسان در صحنه هاى مختلف زندگى امتحان نشود و استعدادهايش ‍ شكوفا نگرددتقوى و پاكى يا بى تقوايى و ناپاكى مشخص نمى گردد و درمقابل امواج خورشان آزمايش هاى سخت جز تلاش ،توكل و تكيه به لطف پروردگار راهى نيست .
آزمايش امت بعد از پيامبر (عليه السلام )  
در نهج البلاغه آمده است : قام اليهرجل و قال : اخبرنا عن الفتنة و هل سالت عنهارسول الله فقال (عليه السلام ) لما انزل الله سبحانه قوله : الم احسب الناس انتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون علمت ان الفتنةلاتنزل بنا و سول الله (صلى الله عليه وآله ) بين اظهر نا فقلت : يارسول الله ، ماهذه الفتنة التى اخبرك الله بهافقال : يا على ان امتى سيفتنون من بعدى فقلت : يارسول الله او ليس قد قلت لى يوم احد حيث اسشتشهد من السلمين و حيزت عنى الشهادةفشق ذلك على فقلت لى : لبشر فان الشهادة من ورائك ،فقال تى : ان ذلك الذلك فكيف صبرك اذاك فقلت : يارسول الله ليس هذا من مواطن الصبر، ولكنم من مواطن البشرى و الشكر وقال : يا على ان القوم سيفتنون بعدى باموالهم (438)
مردى در حضور اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به پاخاست و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين مارا از فتنه خبر ده و آيه از رسول خدا كه درود خدا بر او و خاندانش باد در اين بارهپرسشى كرده اى ؟ حضرت در پاسخش فرمود: چون آيه كريمه الم احسب الناسان يتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون را خداوند فرو فرستاد (آيا مردمگمان گرده اند چون گويند ايمان آورديم ، بى آزمون رها مى شوند و آزمايش نمىشوند؟) دانستم مادامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در ميان ماست فتنه و بلاءفرو نمى آيد، پس عرض كردم يا رسول الله (صلى الله عليه وآله ) آن فتنه اى كه خداتو را به آن آگاه كرده چيست ؟ فرمود: همانا امتم بعد از من (بر اثر كج انديشى ها) دچارفتنه و تبهكارى شوند. سپس گفتم : يا رسول الله مگر جز اين است كه در روز احد(439) آنگاه كه گروهى از مسلمانان به شهادت رسيدند و من از فيض شهادت بىنصيب ماندم و سخت بر من گران آمد، فرمودى : مژده باد تو را كه شهادت در پيش دارى ؟پس پيامبر (صلى الله عليه وآله ) پاسخم داد: آرى ، بى گمان چنان است كه گفتهام ، هنگام شهادت شكيبايى تو چگونه خواهد بود؟ گفتم : اىرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آنجا، نه جاى صبر و شكيبايى است كه جاى مژده وسپاسگزارى است (كشته شدن در راه خدا برايم فوز عظيم الهى است ).
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در ادامه سخن خويش فرمود: اى على به زودى مردم باامولشان دچار فتنه شوند (با ثروت و سرمايه هايش از راهحلال و حرام آزمايش مى گردند) با دين خويش بر پروردگار منت مى نهند و رحمت او را آرومى كند و از خشم و قهرش احساس امنيت (در صورتى كه ايمنى از خشم خدا مانند نااميدى ازرحمت او از گناهان بزرگ است ) و با شبهه هاى آلوده و دروغين و هوسهاى شهوت آفرين ،حرام خدا را حلال مى شمارند، شراب را آب انگور و روشه را هديه و ربا را خريد وفروش مى گويند. عرض ‍ كردم اى رسول گرامى در چه جايگاهى و مرتبه اى آنها را بهحساب آورم ؟ مرتد بدانم يا گرفتار فتنه ؟ حضرت فرمود: در جايگاه آزمايش در دين .(440)
در تفسير آيه دوم از سوره عنكبوت - در روايتى از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمده است :
چون آيه شريفه احسب الناس ان تركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنوننازل شد، قلت يا رسول الله ما هذه الفتنه ؟قال (صلى الله عليه وآله ) يا على انك مبتلى بك و انك مخاصم فاعد الخصومة (441)
من به رسول خدا كه درود بر او و آلش باد گفتم آن فتنه (كه مردم به آن مبتلا مىشوند) چيست ؟ فرمود: امت به تو دچار فتنه و آزمون مى گردند و با تو خصومت مى كنند،پس خود را براى خصومت آماده كن .
مال دنيا منشاء شهوات  
اگر چه خصومت هايى كه گاهى در جوامع بشرى مطرح مى شود غير مادى جلوه مى كند،ولى ريشه همه آنها به امور مادى برمى گردد. محبت دنيا كه در راءس گناهان قرارگرفته است و شامل حب مقام و شهوات جنسى ، جاه طلبى و برتربينى مى باشد. در ورايتكوتاهى از على (عليه السلام ) مى خوانيم المال مادة الشهوات (442) (پول و ثروت ماده اصلى خواسته هاى انسانى است .) فراهم شدن امكانات مادى و زينتهاى دنيوى براى انسان وسيله ايست بهر گونه شهوات اعم از مادى و معنوى .
در قرآن مجيد زينت زندگى دنيا، به فرزندان ، زنان زيبا، گنجها و ثروت ها از طلا ونقره ، مركب هاى گرانبها، زمين هاى زراعتى و مزارع سبز و خرم و دام فراوان تعبير شدهاست كه عموما از اموال و فرزندان تشكيل شده اند و قرآن كرارا به فتنهمال و اولاد هشدار داده است چرا كه از فتنه هاى خطرناك زندگى به شمار مى آيد. از خدابخواهيم ما را از فتنه هاى گمراه كنند مال و اولاد حفظ فرمايد:
شهوات جمع شهوت : خواهش هاى نفسانى ، ميل شديد به چيزى داشتن اعم از ماديات ومعنويات ، البته شهوات بيشتر تمايلات جنسى و مادى در ذهن معنى مى شود. به هرحال مال مى تواند سرچشمه سعادت و يا گناه باشد.
فلسفه آزمايش  
آزمايش بندگان خدا براى تحقق يافتن نيات و صفات درونى آنها در مرحلهعمل است . ممكن است خيلى ها در مقام ادعاء خود را برترين و مؤ من ترين بدانند و مجاهد وفداكار معرفى كنند. اما واقعيت در عرصه امتحان معلوم مى شود چه كسى راست و چه كسىدروغ مى گويد، قرآن مجيد به همين مفهوم اشاره مى فرمايد: ما كسانى را كه درگذشتند، آزموديم (و آنان را كه حاضرند بيازمائيم ) تا خدا راستگويان و دوغگويان رابنماياند، و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمنالكاذبين (443) بعضى از مفسرين گفته اند، عمار يا سر و جمعى ديگر ازمسلمانان راستين ، با وجودى كه تحت فشار و شكنجه بى امان كافران قريش قرارداشتند، خود را حفظ كردند و در راه توحيد از خود استقامت و پايمردى نشان دادند وسرافزانه به راه خدا پرستى ادامه دادند.
به هر حال ، انسانها بعد از اظهار ايمان بگونه هاى مختلف آزمايش مى شوند و اين سنتهميشگى الهى آنان را در بر مى گيرد. هواپرستى ، محتب به مقام ،مال و فرزند هر يك موجى در زندگى پديد. مى آورد و طوفانى به پا مى كند و آدمى دربرابر هر يك از اين علايق آزمايش مى شود، تا ناخالصى هايش از بين برود، همانگونهكه طلا در كوره آزمايش قرار مى گيرد.
در تفسير آيه سوره عنكبوت در حديثى چنين آمده است :
يفتنون كما يفتن الذهب هم قال مخلصون كما يخلص الذهب
آزمايش مى شوند، همانگونه كه طلا در آتش امتحان مى شود، پس از آن امام مى فرمايد:خالص مى شوند همانطور كه آتش ناخالص هاى طلا را مى برد و آن را از آلودگى (غش )پاك مى كند (آزمايشها هم شما را خالص و پاك مى گرداند)
اميرالمؤ منان حضرت امام على (عليه السلام ) در نهج البلاغه مى فرمايد:
والذين بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن سوط القدرحتى يعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم (444)
سوگند به خداوندى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله ) را به حق مبعوث فرمود؛شما همگى در هم مى شويد و مورد آزمايش قرار مى گيرد و سپس ‍غربال مى شويد، مانند محتويات ديگى جوشان زيرورو مى گرديد، آنچنان كه بالاىشما پايين و پايين شما بالا قرار مى گيرد.
اين سخنان را حضرت هنگامى فرموده كه مردم تازه با حكومت او بيعت كرده بودند.
آزمايش مال 
انسان پيوسته در برابر جاذبه مال و فرزند قرار دارد، از جمله مواردى كه در زندگىبراى آدمى پيش مى آيد، آزمايش مال است آنگاه كه خدا، وى را از امكانات و ثروت دنيابهره مند مى كند در برابر امتحان قرار گرفته است ، در قرآن كريم مى خوانيم و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنة (445) بدانيداموال و فرزندان شما وسيله امتحان شما هستند.
حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) در صحيفه سجاديه مى فرمايد: خداوندا باوسعت مال و ثورت مرا آزمايش مفرما و لا تفتنى بالسعة و زندگى خالى ازرنج و ملال به من عطا فرما و آن را همراه با تعب و زحمت پى در پى قرار مده .

next page

fehrest page

back page