بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب قوق متقابل والدین و فرزندان, عبدالکریم پاک نیا ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     FOOTNT01 -
     HOGOG001 -
     HOGOG002 -
     HOGOG003 -
     HOGOG004 -
     HOGOG005 -
     HOGOG006 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

7 اطاعت در مسير حق 
طبق دستور قرآن و اهل بيت عليهم السلام ، بايد از والدين اطاعت كرد. هم چنانكه امير مؤ منانعلى عليه السلام فرمود:
فحق الوالد على الولد اءن يطيعه فى كل شى ء الا فى معصية الله سبحانه(247) حق پدر بر عهده فرزند اين است كه از او در همه چيز اطاعت كند جز معصيتخدا.

فقهاى بزرگ اسلامى در مورد لزوم اطاعت والدين احكامى را مطرح (248) كرده اند كهبرخى از آنان عبارت اند:
1 در صورتى كه پدر و مادر به مسافرت فرزندشان راضى نباشند و اجازه ندهند،سفرهاى مباح و مستحبى بر فرزند حرام است . البته اين حكم در دو مورد استثنا شده : 1براى طلب علم 2 براى تجارت و كسب در آمد.
در اين دو مورد اگر در شهر خود طلب علم و تاءمين معاش و مقدور نباشد مى تواند بدوناجازه والدين نيز مسافرت كند.
2 اطاعت آنان در هر حال بر فرزندان لازم است و آنان بر هر كار مباح و حتى شبهه ناك ،اگر دستور دهند فرزند بايد اطاعت كند، زيرا اطاعت آنان واجب و ترك شبهه مستحب است .
3 اگر جهاد عينا بر كسى واجب نباشد، والدين مى توانند فرزندشان را از آن منع كنند. ودر روايت آمده است كه مردى كه مى خواست به جهاد برود. پيامبر صلى الله عليه و آله ازاو پرسيد: آيا پدر مادرت زنده اند؟ گفت : آرى . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:اگر دنبال اجر و پاداش معنوى مى گردى به سوى والدينت برگرد و با آنان رفتارنيكو داشته باش .(249) و اساسا پدر و مادر مى توانند از انجام واجبات كفائى وعبادات مستحبى ، فرزندان خود را منع كنند. امام خمينى رحمة الله در پاسخ جوانى كه ازرفتن به جبهه جنگ سؤ ال كرده است ، مى فرمايد: اگر مادر از رفتن شما اذيت مى شود ورفتن به جبهه براى شما لازم و متعين نشده مراعاتحال او را بنمائيد و بستگى به نياز جبهه دارد.(250)
4 اگر والدين او را در حال انجام نماز مستحبى صدا كنند لازم است نمازش را قطع كرده ومتوجه پدر و مادر باشد. امام كاظم عليه السلام نيز فرمود:
ان الرجل اذا كان فى الصلاة فدعاه الوالد فليسبح و اذا دعته الوالدةفليقل لبيك>(251) اگر پدر در حال نماز فرزندش را صدا كند فرزند با تسبيحاو را پاسخ بگويد و اگر مادرش صدا زند لبيك گفته و به او توجه نمايد.
6 بايد تا حد امكان از آزار و اذيت پدر و مادر جلوگيرى نمايد.
7 عهد و قسم را با اجازه پدر و مادر انجام دهد.
عالم بزرگوار مرحوم ملا احمد نراقى مى نويسد: اما غير واجبات ، ازافعال مباحه و مستحبه ، پس اگر در ترك آنها ضررى معتد به به او نباشد،ظاهر آن است كه خلافى در ميان علماء، در وجوب اطاعت والدين نباشد و هرگاه والدين يايكى از آنها امر به ترك آن كنند، مخالفت در آن حرام است . و اگر در آن ضررى باشدكه معتد به است ، بعضى از علماء اطاعت در آن را واجب نمى دانند و اطلاق كلامبعضى ديگر دلالت مى كند بر وجوب فرمانبردارى و حرمت مخالفت ايشان در مباحات ومستحبات مطلقا. و از كلام پدرم (قدس سره ) در جامع السعادات نيز چنين مستفاد مىشود و ترجمه كلام ايشان اين است كه : بالجمله اطاعت والدين و طلب رضاى ايشان واجباست . پس ، از براى فرزند جايز نيست كه مرتكب هيچ يك ازافعال مباحات و مستحبات شود بدون اذن ايشان .(252)
و در روايت آمده است كه :
مردى از يمن به محضر حضرت رسول صلى الله عليه و آله آمده بود كه در حضور آنحضرت به جهاد برود. پيامبر صلى الله عليه و آله به آن جوان فرمود: كه برگردد واز پدر و مادر خود كسب اجازه كن ، كه اگر اذن دادند جهاد كن و الا به ايشان تا مى توانىنيك رفتارى كن ، مطمئنا اين عمل براى تو بهتر است اطاعت تمام دستورات خداوند بعد ازتوحيد.(253)
محدوده اطاعت  
هم چنان كه قبلا هم اشاره شد، رعايت اين همه حقوق در صورتى است كه خواسته آنان درجهت مخالف و نقض حقوق ديگران نباشد وگرنه اگر كسى به بهانه خدمت به پدر ومادر حقوق مسلم همسر و فرزندان و ساير برادران و خواهران ايمانى را ناديده انگاشته وموجب آزار و اذيت آنان شود؛ نه تنها ثوابى انجام نداده بلكه مرتكب گناهى نابخشودنىشده است .
بنابراين والدين را فقط مى توان در مسير حق اطاعت نمود ولى اگر آنان بخواهند در راهباطل قدم بر دارند براى فرزندان لازم است از هم راهى با آنان خود دارى نمايند.
روزى امام حسين عليه السلام از مقابل عبدالله بن عمرو عاص مى گذشت ، عبدالله با مشاهدهامام حسين عليه السلام به حاضرين گفت : هر كس دوست دارد محبوب ترين مردم زمين را، درنزد اهل آسمان ببيند، پس به اين شخص عابر بنگرد، گرچه من از حادثه صفين تا كنونبا او سخن نگفته ام . ابو سعيد خدرى او را نزد امام حسين عليه السلام آورده و گفته هايشرا مطرح نمود. حضرت از عبدالله پرسيد:
آيا تو مى دانستى كه من محبوبترين مردم زمين ، نزد آسمانيانم و در عينحال با من و پدرم در صفين به جنگ بر خواستى ؟ به خدا سوگند كه پدر من از من بهتربود!
عبدلله پوزش خواست و گفت : پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود:
از پدرت اطاعت كن .
حضرت فرمود: آيا فرموده خداوند متعال را نشنيده اى كه مى فرمايد:و ان جاهداك علىاءن تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما(254) اگر پدر و مادرت تو راوادار كنند كه آنچه را نميدانى شريك خدا قرار دهى ، امر آنان را اطاعت مكن ! و آيافرموده رسول خدا صلى الله عليه و آله را نشنيده بودى كه :
همانا اطاعت از غير خدا، فقط در كارهاى نيك است ؟! و نيز گفتار آن بزرگوار را كه : هيچمخلوقى را در چيزى كه نافرمانى آفريدگار است ، نبايد اطاعت كرد؟!(255)
از آنجا كه توصيه به نيكى در مورد پدر و مادر، ممكن است اين توهم را براى بعضىايجاد كند كه حتى در مساله عقائد و كفر و ايمان ، بايد با آنها مدارا كرد، در سوره لقمانكه در كلام امام حسين عليه السلام نيز به آن اشاره شد و مى فرمايد:
هرگاه آن دو، تلاش و كوشش كنند كه چيزى را شريك من قرار دهى كه از آن(حداقل ) آگاهى ندارى ، از آنها اطاعت مكن و ان جاهداكم على ان تشرك بى ما ليس لك بهعلم فلا تطعهمادر اين آيه به دو نكته دقيق اشاره شده :
1 هرگز نبايد رابطه انسان و پدر و مادرش ، مقدم بر رابطه او با خدا باشد، و هرگزنبايد عواطف خويشاوندى حاكم بر اعتقاد مكتبى او گردد.
تعبير به جاهداك اشاره به اين است كه پدر و مادر گاهى به گمان اينكه سعادتفرزند را مى خواهند، تلاش و كوشش مى كنند كه او را به عقيده انحرافى خود بكشانند،و اين در مورد پدران و مادران زيادى ديده مى شود.
وظيفه فرزندان در اين گونه موارد اين است كه هرگز در برابر اين فشارها تسليمنشوند، و استقلال فكرى خود را حفظ كرده ، عقيده توحيد را با هيچ چيز معاوضه نكنند.
2 از آنجا كه ممكن است ، اين فرمان ، اين توهم را به وجود آورد كه در برابر پدر و مادرمشرك ، بايد شدت عمل و بى حرمتى به خرج داد، بلا فاصله اضافه مى كند كه عدماطاعت آنها در مساله كفر و شرك ، دليل بر قطع رابطه مطلق با آنها نيست بلكه در عينحال با آنها در دنيا به طرز شايسته اى رفتار كن (و صاحبهما فى الدنيا معروفا)؛
از نظر دنيا و زندگى مادى با آنها مهر و محبت و ملاطفت كن و از نظر اعتقاد و برنامه هاىمذهبى ، تسليم افكار و پيشنهادهاى آنها نباش ، اين درست نقطه اصلىاعتدال است كه حقوق خدا و پدر و مادر، در آن جمع است .(256)
8 در دوران پيرى 
يكى از علل نابسامانيهاى اجتماعى جوامع صنعتى عصر ما متلاشى شدن نظام خانوادگىاست كه نه احترامى از سوى فرزندان وجود دارد، نه محبتى از سوى پدران و مادران ، ونه پيوند مهر و عاطفه اى از سوى همسران .
منظره دردناك آسايشگاههاى بزرگسالان در جوامع صنعتى امروز كه مركز پدران و مادرانناتوانى است كه از كار افتاده اند و از خانواده طرد شده اند شاهد بسيار گويائى براىاين حقيقت تلخ است .
مردان و زنانى كه بعد از يك عمر خدمت ، و تحويل فرزندان متعدد به جامعه در ايامى كهنياز شديدى به عواطف فرزندان ، و كمكهاى آنها دارند، به كلى رانده مى شوند، و درآنجا در انتظار مرگ روز شمارى مى كنند، و چشم به در دوخته اند كه آشنائى از در درآيد،انتظارى كه شايد در سال يك يا دو بار بيشتر تكرار نمى شود! به راستى تصور چنينحالتى زندگى را براى انسان از همان آغازش تلخ مى كند و اين است راه و رسم دنياىمادى و تمدن منهاى ايمان و مذهب .(257)
خداوند متعال با اشاره به حساسيت ها و نا ملايمات دوران سخت پيرى مى فرمايد:وقضى ربك اءلا تعبدوا الا اياه و بالولدين احسنا اما يبلغن عندك الكبر اءحدهما اءو كلا همافلا تقل لهما اءف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما(258)؛ و پروردگارت فرمانداده : جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيك كنيد! هرگاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها،نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن ! وگفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!
خانه سالمندان يا آغوش خانواده ؟! 
ابراهيم بن شعيب به امام صادق عليه السلام گفت : پدرى بسيار پير و ناتوان دارم او رابه دوش مى كشم و براى قضاوت حاجت بيرون مى برم . امام فرمود: هر چه مى توانىبه پدرت خدمت كن و حتى خودت با دستت لقمه در دهان او بگذار كه اين كار وسيله نجاتتو از آتش دوزخ خواهد بود.(259)
مردى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمده ، عرضه داشت : يارسول الله ! من به جهاد در راه خدا شوق و علاقه شديدى دارم . پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: پس در راه خدا جهاد كن ، كه اگر در ميدان جنگ حق عليهباطل كشته شوى زندگى جاويد يافته و در نزد خداوند روزى خواهى خورد و اگر در اينراه بميرى پاداش تو بر عهده خداوند خواهد بود و اگر از ميدان جنگ سالم بازگردى ازگناهان پاك مى شوى همانند روزى كه از مادر متولد شدى .
جوان با ايمان گفت : يا رسول الله ! من پدر و مادر پيرى دارم كه به من انس گرفته اندو دوست ندارند من به ميدان جهاد بروم . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: در اينصورت در نزد پدر و مادرت بمان و ملازم و مواظب آنان باش ، سوگند به آن خدايى كهجانم در دست اوست يك شبانه روز خدمت كردن و انس با پدر و مادرت ، از يكسال جهاد در راه خدا با فضيلت تر است .(260)
پاداش مادرى ناتوان در دوران پيرى ! 
پيرزنى كه توسط فرزندانش در يكى از خيابان هاى تهران رها و سرگردان شده بود،گريان و نالان چنين گفت : بچه ها بى وفا وسنگدل شده اند. اين روزها كه آفتاب عمر لب بام و پايم كنار گور است ، از خانهبيرونم كرده اند، مى گويند: تو ديگر پير وعاطل شده اى ، ما كه له له تو نيستم ! من حالا چه كار كنم توى اين شهر بزرگ نه جايىدارم ، نه كسى را مى شناسم ، حتى سگ هاى ولگرد كوچه و خيابان هم يك پيرزن هفتادساله را به لانه خود راه نمى دهند... در حالى كه اشك از چشمان پير سالخورده همچنانسرازير بود ماجرايش ‍ را براى افسر نگهبان چنين تعريف كرد:
... يك عمر خون جگر خوردم تا بچه هايم را بزرگ كردم ، از خون و استخوانم براى آن هامايه گذاشتم ، لباس عروسى و دامادى تنشان كردم ، گفتم ديگر نفسى راحت مى كشم ،دوران خوشى و نيكبختى ام فرا رسيده است . ولى افسوس ! مى گويند:
پير شده اى غير از دردسر، براى ما چيزى ندارى ، ما كه سند نداده ايم تا آخر عمر جورتو را بكشيم ...!
اين در حالى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خدمت به پدر و مادر را از جهادبالاتر و نگاه محبت آميز به صورت آنان را عبادت مى داند و مى فرمايد: روزى اگرصد مرتبه هم به صورت پدر و مادرت نگاه كنى عبادت محسوب شده و براى هر نگاهىثواب يك حج مقبول منظور مى شود.
ابوذر غفارى در اين زمينه روايتى ديگر نقل كرده ، او مى گويد: از پيامبر اكرم صلى اللهعليه و آله شنيدم كه فرمود: نگاه به چهار چيز عبادت است . 1 نگاه به چهره على بنابى طالب عليه السلام 2 نگاه مهرآميز به چهره پدر و مادر 3 نگاه به قرآن 4 نگاهبه كعبه .(261)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: مردى به حضور حضرترسول صلى الله عليه و آله آمده ، عرض كرد يارسول الله ! پدر و مادرم به سخن پيرى و شكستگى رسيدند تا اين كه پدرم از دنيارفت و مادرم به حدى پير و ناتوان شده است كه غذا را نرم مى كنم و در دهانش مى گذارمو او را همانند طفل شيرخوار قنداق مى كنم و در ميان گهواره مى گذارم و مى جنبانم تاخوابش ببرد. پس از آن كارش ‍ به جايى رسيد كه از من چيزى در خواست مى كرد، نمىدانستم چه مى گويد و چه مى خواهد! و خلاصه آن چه از دستم بر مى آيد در مورد وىمضايقه نمى كنم ، يا رسول الله ! آيا حق مادرم را ادا كرده ام ؟!رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نه ، هرگز! حتى يك ناله از ناله هاى اورا جبران نكرده اى . (262)
بلى هنگامى وضع حمل كه مادر مرگ را آشكارا در برابر چشمانش مى بيند و از شدت دردو فرياد سر مى دهد و گاهى رنگ مرده به خود مى گيرد، با رفتار و حركات عادىفرزندان قابل جبران نيست ، چه بسا مادرانى كه قربانى فرزندان خود شده اند، و ازشدت درد و ناراحتى در هنگام تولد فرزندانشان جان باخته اند.
اساسا از منظر آيات و روايات حق مادر را ادا كردن ناممكن است ولى از آن جايى كه گفتهاند:

آب دريا را اگر نتوان كشيد

ليك قدر تشنگى بايد چشيد

ولى با همه اين ، فرزندان با ايمان بايد تلاش كنند تا در حد امكان و توانائى خويشحقوق مادر را رعايت نمايند. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله سؤال شد كه حق پدر چيست ؟ فرمود: تا زنده است از او اطاعت كنى و از دستوراتش سرپيچىننمائى . سپس سؤ ال شد: حق مادر چيست ؟
فرمود: هيهات ! هيهات ! كه بتوانى حق مادر را اداكنى . هر آينه اگر به اندازه ريگهاى بيابان عالج (صحرايى در عربستان ) و دانه هاى باران به مادر خدمت كنى و بندهوار در پيش او بايستى اين همه خدمات تو به اندازه زحمات وى در هنگامى كه در رحم اوبودى و سنگينى تو را تحمل مى نمود نخواهد بود.(263)
پس اگر انسان بخواهد حق پدرش را ادا كند بايد تا آخر عمر در خدمت و اطاعت وى باشد واگر بخواهد حق مادر را ادا كند، بايد با تمام وجود و با همه امكاناتش و بنده وار در خدمتمادرش باشد، و اين در حالى است كه هنوز نتوانسته است ،حداقل زحمات دوران حمل را كه مادرش متحمل شده جبران نمايد.
9 حقوق بعد از مرگ  
از ديدگاه فرهنگ وحيانى اسلام ، پدر و مادر همچنان كه درحال حيات خود حقوقى بر عهده فرزندان خود دارند همچنين بعد از مرگشان نيز حقوقى بهعهده فرزندان دارند. برخى از آن حقوق به اين شرح است :
الف زيارت مزار والدين  
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس قبر پدر و مادرش يا يكى از اين هارا در هر جمعه زيارت كند و در كنار مزار آنان سوره ياسين بخواند درمقابل هر حرفى كه از اين سوره مى خواند آمرزشى از سوى خداوند دريافت خواهدكرد.(264)
آن حضرت در گفتار ديگرى به فرزندانى كه فقط به خاطر خدا به زيارت قبروالدين خود مى روند، پاداش حج مقبول مژده داده و فرمود: كسى كه قبر پدر و مادر و يايكى از آن ها را با قصد قربت زيارت مى كند.معادل يك حج پذيرفته شده ثواب برده است و هر كس پيوسته به زيارت قبر والدينخود برود ملائكه قبر او را زيارت خواهند كرد.(265)
امير مؤ منان عليه السلام به شيعيان خود سفارش مى كند كه : به زيارت مردگانتانبرويد آنان از زيارت شما خوشحال مى شوند و شما بعد از دعا در حق آنان ، حاجت هاىخود را نيز در كنار قبر آنان از خداوند متعال (266) بخواهيد. (267)
رهبر بزرگوار اسلام خودش به زيارت قبر پدر و مادرش مى رفت ، نخستين بارى كهپيامبر صلى الله عليه و آله به زيارت قبر پدرش ‍ عبدالله رفت در شش سالگى بودكه به همراه مادرش آمنه از مكه به يثرب سفر كرده و آرامگاه پدر گرامى اش را زيارتنمود.(268)
هم چنين آن حضرت به همراه گروهى از مسلمان در عصرهاى پنج شنبه به زيارت قبرستانبقيع مى رفت ، و به اهل قبور سلام و رحمت مى فرستاد.(269)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: هر كس به زيارت قبر مؤ منى برود و در كنار قبراو رو به قبله بنشيند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت بار سوره انا انزلناه فىليلة القدر را بخواند علاوه بر اين كه از خوف و وحشت روز قيامت در امان خواهد بود،خداوند متعال او و صاحب قبر را(270) مى آمرزد.
لازم است بدانيم كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرموده است : هر مؤ منى كهآية الكرسى را بخواند و ثواب آن را براىاهل قبور قرار دهد، خداوند متعال از هر حرف او ملكى مى آفريند كه تا روز قيامت براى اينمؤ من تسبيح مى گويند.(271)
ب قرائت قرآن براى والدين  
قرآن كتاب آسمانى مسلمانان و آئين زندگى است و يك مسلمان وظيفه دارد كه از دورانكودكى تا آخرين روز حيات خويش با اين كتاب آسمانى آشنا شده و ارتباط هميشگى داشتهباشد. امام صادق عليه السلام فرمود: قرآن عهدنامه خداوندمتعال براى تمام انسان ها مى باشد، براى هر مسلمان شايسته است به اين عهدنامه بنگردو هر روز پنجاه آيه از آن را تلاوت (272) كند. گرچه قرآن آئين زندگى و براىزيستن انسان ها نازل شده است ، اما آيات نورانى آن براى مردگان نيز تاءثير دارد وثوابى را كه از اين طريق عايد مردگان مى شود در جهان آخرت در سرنوشت آناندخيل است .
امام صادق عليه السلام فرمود:قراءة القرآن فى المصحف تخفف العذاب عن الوالدين ولو كانا كافرين ؛(273) قرائت كردن قرآن از روى مصحف از عذاب پدر و مادر مىكاهد گرچه آنان كافر باشند.
آن حضرت در گفتار ديگرى فرمود: هر كه قرآن رااز روى آن بخواند از چشمان خود بهره خوبى خواهد برد و سبب كاهش عذاب از والدينش نيزمى گردد، گرچه آن دو كافر باشند.(274)
در ميان سوره هاى قرآن سوره (قل هو الله احد) براى آمرزش والدين اهميت خاصى دارد.
امام صادق عليه السلام در گفتارى روح بخش فرمود: هر كه ايمان به خدا و روز جزاءدارد خواندن (قل هو الله احد) را دنبال هر نماز واجب از دست ندهد، زيرا هر كس آن رابخواند، خداوند خير دنيا و آخرت را براى او فراهم مى كند و او را به همراه پدر و مادرش‍ و ساير فرزندان آن دو بيامرزد.(275)
ج ) اعمال نيك به نيت پدر و مادر 
يكى ديگر از وظايف فرزند بعد از مرگ پدر و مادرش اين است كه در جلب رضايت آنان وبه خاطر شادى روحشان از انجام اعمال نيك دريغ نورزد، به اين ترتيب كه دوستان آنانرا مورد احترام و محبت قرار دهد، نماز بخواند و ثواب آن را به پدر و مادر هديه كند،براى آمرزش آنان دعا نمايد، اگر عهد و پيمان وقول قرارى دارند به آن وفا كند، در اداى قرض آنانسهل انگارى نكند، آشنايان و فاميل هاى پدر و مادر را ديدار نموده و از احسان به آنانمضايقه نكند و خلاصه هر كارى را كه احساس مى كند در راستاى جلب رضايت پدر و مادرو شادى روح آنان است به نحو شايسته اى به انجام برساند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: سرآمد ابرار و نيكان در روز قيامت كسى است كهپس از مرگ پدر و مادر براى ايشان احسان و نيكى كند. حتى بنا به فرموده آن حضرتبرخى از اعمال نيك فرزندان در سرنوشت والدين بعد از مرگ آنان نيز تاءثير مثبت داردو اين عمل از بار مسئوليت فرزندان كاسته و بخشى از حقوق والدينشان را از عهده آنانساقط مى كند. به جا آوردن نمازهاى قضا و مستحبى ، دعا براى والدين ،عمل به عهد و پيمان هاى آنان ، معاشرت خوب و نيكى بهفاميل و بستگان والدين ، تكريم دوستان آنان از جمله ايناعمال است .(276) پيامبر در گفتار ديگرى فرمود: پدر يا مادر فردى از دنيا مىرود، در حالى كه اين فرزند عاق والدين بوده و حقوق آنان را به جا نياورده است ، اما بعداز مرگ آنان پيوسته به آنان دعا كرده استغفار مى كند. (براى آناناعمال نيك انجام مى دهد) خداوند متعال چنين فرزند تلاشگر را در رديف ابرار قرار مىدهد.(277)
خوشا به حال پدران و مادرانى كه فرزندانى صالح داشته باشند كه بعد از مرگشاننيز از اعمال نيك آنان بهره مند شوند.
د پرداخت بدهى  
برخى از فرزندان موقعى كه والدينشان زنده اند به آنان احسان و نيكى نمى كنند، اماپس از وفاتشان بدهى آنان را مى پردازند و از خداوندمتعال برايشان طلب آمرزش مى نمايند. چنين فرزندانى از ديدگاه امام پنجم عليه السلامدرباره والدين خود نيكو كار به شمار مى آيند. و برخى ديگر در زمان حيات پدر ومادرشان نيكو كارند، اما بعد از مرگ آنان بدهى شان را نمى پردازند و براى والدينخود طلب آمرزش نمى كنند، خداوند متعال چنين فرزندانى را عاق والدين و گنه كار مىنويسد.(278)
در اين جا نقل داستانى در اين زمينه مناسب مى نمايد:
داستانى از علامه امينى  
علامه امينى رحمة الله مى گويد: عده اى از تجار خير واهل ايمان در تهران بودند و گاهى اعمال خير و نيك انجام مى دادند يكى از ايشان قطعهزمينى را در يكى از مناطق مهم و حساس تهران داشت و مى خواست كه در آن جا مسجدى را بناكرده و در اطرافش ‍ مغازه هايى تجارى براى مسجد بسازد. يكى از رفقاى دنيا دوست وى ،او را وسوسه كرده به وى گفت : تو در اينمحل سينمائى بساز و در اطراف آن مغازه هاى تجارى درست كن و در آمد آن را در خيراتمصرف نما.
حب مال از يك طرف و وسوسه شيطانى از طرف ديگر او را به ساختن سينما وادار كرد.سال ها گذشت ، اجل او فرا رسيد، و از دنيا رفت ،اموال زيادى از او براى ورثه به جاى ماند كه از جمله همان سينما بود.
در يكى از روزها يكى از رفقاى قديمى اين مرد تاجر، بازماندگان او را به خانه خوددعوت كرد. بعد از صرف غذا، ميزبان به ورثه آن ميت گفت : آيا مى دانيد به چه خاطرشما را به اين دعوت كرده ام ؟ جواب دادند: تو به خاطر مهربانى هاى پدر ما از ماپذيرائى مى كنى .
ميزبان دوباره پرسيد؟ آيا پدرتان در حق شما كوتاهى كرده است ؟
گفتند: نه . ما دائما ايشان را به خير و نيكى ياد مى كنيم و رحمت بر او مى فرستيم .
سپس مرد ميزبان شمه اى از حقوق والدين بر گردن فرزند را براى ورثه بازگو كرد.به ويژه آن كه به آنان ياد آور شد. بعد از وفات پدرتان نياز او به شما چندينبرابر شده است . در ادامه بعد از بيان اهميت حقوق پدر چنين گفت :
من پدر شما را چند روز قبل در شديدترين عذاب ، خواب ديدم .
اين عذاب وى به خاطر احداث سينما بود. او مى گفت : هر وقت كه فيلمى فسادانگيز در آنجا نشان مى دهند و عده اى را به سوى گناه و انحراف مى كشانند، ملائكه مرا به خاطر آنعذاب مى كنند. او از شما عاجزانه مى خواست كه اين ساختمان را ويران كرده و او را ازعذاب نجات دهيد. بازماندگان آن تاجر بعد از شنيدن خواسته پدرشان سكوت كرده و باتعجب و ناراحتى به همديگر نگاه كردند و مهلت خواستند تا تصميم بگيرند.
هفته ها گذشت خبرى نشد! اين مرد دوباره از آنان دعوت كرد و بعد از پذيرائى مفصلى كهاز آن ها به عمل آورد، از نتيجه تصميمشان سؤال كرد.
بزرگ ورثه پاسخ داد: آيا پدر ما اين سينما را احداث نكرده ؟
ميزبان پاسخ داد: چرا؛ ولى الآن شديدا پشيمان است و به خاطر آن عذاب مى كشد و ازشما مى خواهد او را از عذاب الهى نجات دهيد.
بزرگ ورثه پاسخ داد: او غلط كرده و بايد جزاى خطاى خود را خودشمتحمل شود!! ما نمى توانيم اين ساختمان را ويران كنيم . (279)
مرد ميزبان از جواب آنان تعجب كرده و در بهت و حيرت فرو رفت . و به بدبختى وبيچارگى رفيق تاجرش تاءسف خورد كه چه طور بعد ازاعمال خيرى كه انجام داده با كار ناشايست و خلاف شرع خود، فرزندان و خود را به هلاكترچار نموده است .
فصل سوم : آثار نيكى به والدين 
با مرورى اجمالى به احاديث و روايات ائمه اطهار عليهم السلام مى توان آثار و نتائجفراوانى را در مقابل نيكى به والدين به دست آورد، ما در اين بخش به برخى از آناناشاره مى كنيم :
1 بهشت  
مردى به حضور امام جعفر صادق عليه السلام آمده و عرض كرد: اى پسررسول خدا! پدر من پير شده است من او را به آغوش گرفته و براى رفع نيازهايش بهاين طرف و آن طرف مى برم امام فرمود: تا مى توانى اين كار را خودت انجام بده كهاين عمل تو را به بهشت خواهد برد. (280)
روزى حضرت موسى بن عمران عليه السلام در ضمن مناجات خود از خداوندمتعال درخواست كرد كه همنشين او را در بهشت به او نشان دهد. حضرتجبرئيل بر او نازل شده و نشانى جوانى را در يكى از شهرها به حضرت موسى داده وگفت : پيش آن جوان برو كه او همنشين تو در بهشت خواهد بود.
هنگامى كه حضرت موسى به سراغ او رفت ، مشاهده كرد كه جوانى است كه بهشغل قصابى اشتغال دارد. از دور مراقب بود تا ببيند چهعمل فوق العاده از وى صادر مى گردد و چه عاملى موجب شايستگى وى در كسب چنين مقامىگرديده است .
اما هر چه بيشتر مراقبت كرد چيز مهمى در زندگى وى نديد. به اين جهت در آخر روز هنگامىكه قصاب ، مغازه خود را تعطيل مى كرد موسى عليه السلام پيش او رفته و از او خواستتا آن شب او را در منزل خود مهمان كند. جوان قصاب پيشنهاد حضرت موسى را باكمال ميل پذيرفته ، و به همراه خود به خانه اش برد. پس از صرف شام هر كدام بهرختخواب خود رفتند. موسى عليه السلام ديد جوان تا صبح خوابيد و هيچعمل چشم گيرى در نيمه شب انجام نداد. تعجبش بيشتر شد، وقت خداحافظى ، جوان گفت :اى ميهمان عزيز، اندكى صبر كن ، من كارى ضرورى دارم آن را انجام دهم تا با هم برويم. جوان رفت و بعد از اندكى برگشت ، موسى عليه السلام پرسيد: كجا رفتى كه ايناندازه دير كردى ؟ جوان قصاب گفت : مادر پيرى دارم كه هر صبح و شام به او خدمت مىكنم . سعى مى كنم بدون اجازه او بيرون نروم . حضرت موسى عليه السلام از اوپرسيد: آيا مادرت در حق تو دعا هم مى كند؟ گفت : آرى ، هرگاه من به او خدمت مى كنم اودست به دعا برداشته و مى گويد: خدايا! به پاداش اين خدماتى كه اين فرزندم نسبتبه من انجام مى دهد، او را همنشين موسى بن عمران عليه السلام در بهشت قرار بده . در اينهنگام موسى عليه السلام به آن جوان گفت : بر تو مژده باد! كه دعاى مادرت در حق تومستجاب شده است . (281)
2 ثواب شهادت  
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جوانى را مشاهده كرد كهمشغول كسب و كار خود بود؛ به وى فرمود: اين جوان ! آيا از در آمد اينشغل خود كسى را هم سرپرستى مى كنى ؟
گفت : بلى يا رسول الله .
فرمود: چه كسى را؟
گفت : مادرم را.
پيامبر فرمود: از خدمت او دست بر ندار كه بهشت در زير پاى اوست . آن گاه پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله افزود: اگر ثواب شهادت فقط براى كسانى بود كه در راه خداكشته مى شوند، شهداى امت من كم مى شود، سپس حضرت در توضيح سخن خود هفت گروه ازمسلمانان را كه در رديف شهدا محسوب مى شوند، چنين بر شمرد: 1 آن كه در آتش بسوزد2 از ازدحام جمعيت بميرد 3 مادرى در هنگام زايمان از دنيا برود. 4 در زير آوار كشته شود5 كسى كه در آب غرق شود 6 مسلمانى كه درنده اى او را بخورد 7 كسى كه براى عزتنفس خود و خانواده و آسايش والدين تلاش مى كنند همه در رديف شهدا خواهند بود. (282)
3 سرورى نيكان 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سر آمد نيكان در روز قيامت شخصى است كه بهپدر و مادر خود بعد از مرگ آنان نيكى كرده باشد. (283)
4 بالاتر از جهاد 
امام صادق عليه السلام فرمود: مردى پيش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده و عرضكرد:
اى رسول خدا! من با تو براى هجرت و جهاد بيعت مى كنم . پيامبر پرسيد: آيا از پدر ومادرت يكى زنده است ؟
گفت : بلى ، هر دوى آن ها در حال حيات اند.
پيامبر دوباره سؤ ال كرد: آيا از خداوند متعال پاداش اخروى مى خواهى ؟
گفت : بلى .
پيامبر فرمود: پس به سوى پدر و مادرت برگرد و با آنان نيك رفتارى كن .(284)
5 عزت دنيا و آخرت  
خداوند متعال در قرآن كريم به داستانى اشاره مى فرمايد: كه يكى از آثار محبت و احترامبه پدر و مادر را نشان مى دهد با توجه به اهميت آن در قرآن ، كه نام بزرگترين سورهقرآن برگرفته از اين داستان عبرت آموز مى باشد و هم چنين به علت نتائج مفيد آن دراين جا خلاصه اى از آن را مى خوانيم :
در زمان حضرت موسى عليه السلام ، در ميان بنىاسرائيل مرد جوانى زندگى مى كرد او كه بهشغل غله فروشى و خريد و فروش ‍ گندم اشتغال داشت جوانى با ادب و آراسته بهكمالات ظاهرى و معنوى بود.
در يكى از روزها، كه طبق معمول در مغازه ى خويش ،مشغول تجارت بود، شخصى آمده و از او، گندم زيادى خريدارى كرد، كه آن معامله ى كلان، بهره سرشارى براى آن تاجر جوان در پى داشت .
وقتى براى تحويل گندم به انبارى بسته و پدرش پشت در خوابيده است و اتفاقا كليدانبار هم در جيب اوست . جوان غله فروش چون شخصى چون شخصى با تربيت و فهميدهبود، به احترام پدرش از مشترى عذر خواهى كرده و گفت . متاءسفانه !تحويل گندم بستگى به بيدارى پدرم دارد و من نمى توانم او را از خواب بيدار كرده واسباب ناراحتى اش را فراهم كنم ؛ به همين جهت اگر صبر كنى تا پدرم بيدار شود منمقدارى از مبلغ كالا به تو تخفيف خواهم داد و اگر نمى توانى صبر كنى لطفا از جاىديگرى جنس مورد نياز خود را تهيه كن !
مشترى گندم گفت : من آن جنس را مقدارى هم گران تر مى خرم ،معطل نشو و پدرت را از خواب بيدار كن جنس راتحويل من بده . جوان گفت : من هرگز او را از خواب بيدار نخواهم كرد و استراحت پدر،در نزد من بيشتر ارزش دارد تا سود اين معامله كلان . بعد از اصرار مشترى و امتناعتاجر جوان ، بالاخره مشترى صبر كرد و رفت .
بعد از ساعتى ، پدر از خواب بيدار شد؛ ديد پسرش در حياط خانه قدم مى زند، پرسيد:پسرم ! چه طور شده در اين ساعت كارى ، درب مغازه را بسته و به خانه آمده اى ؟جوان برومند، داستان را براى او نقل كرد، پدرش بعد از شنيدن واقعه ، خيلىخوشحال شد و حمد الهى به جا آورد و به خداوند عرضه داشت : پروردگار! از تومتشكرم ، كه چنين فرزندى با عاطفه و مهربان به من عطا كرده اى . و به پسرشگفت :
اگر چه من راضى بودم كه مرا از خواب بيدار كنى و اين همه سود را از دست ندهى ،اما حالا كه تو بزرگوارى كردى و احترام پدر پيرت را نگاه داشته اى ، من ، در عوض آنسودى كه از دست داده اى ، گوساله خويش را به تو مى بخشم و اميدوارم كه خداىمتعال توسط اين گوساله ، نفع بسيارى به تو برساند و آن درس عبرتى باشد،براى تمام جوان ها كه احترام به پدر و مادر خويش را حفظ كنند.
سه سال از اين ماجرا گذشت ، آن گوساله روز به روز رشد كرده و يك گاه بزرگ وكامل شده بود. در آن زمان ، در منطقه ديگرى و در يكى از خانواده هاى بنىاسرائيل ، دخترى مؤ دب و عفيفه و جميله بود كه به حد بلوغ رسيده و خواستگاران زيادىبرايش مى آمدند؛ كه از جمله ى آنان دو پسر عموى دختر بود. يكى از آن دو متدين و باتربيت بود اما از مال دنيا چندان بهره اى نداشت و درمقابل پسر عموى دوم ، از ثروت دنيا بهره مند بود، ولى از دين و تقوا و معنويت هيچ بهرهاى نداشت ، فقط در ظاهر و با زبان به حضرت موسى گرويد بود.
دختر از بين خواستگاران ، به اين دو نفر متمايل شد و يك هفته مهلت خواست ، تا در موردزندگى و انتخاب همسر آينده اش تصميم بگيرد. او در اين مدت با خود فكر كرد كه :
اگر من با پسر عموى متدين ازدواج كنم ، بايد عمرى در فقر بوده و با زندگى سادهبسازم ، اما در عوض با همسرى راستگو و مهربان و خداشناس به سر خواهم برد و يكزندگى آرام بخش و سالم خواهم داشت . اما اگر با همسر ثروتمند، بى تقوا و آلوده بهگناه ازدواج كنم ، ممكن است چند روزى در رفاه و آسايش باشم ، اما ازفضائل اخلاقى و معنوى دور خواهم ماند و در اثر بى مبالاتى و بى تقوايى همسر آينده ام، ممكن است از جاده سعادت منحرف شوم و در سراشيبى لغزش ها و آلودگى ها سقوط كنم.
دختر جوان ، بعد از فكر و مشورت با پدر و مادر خويش به اين نتيجه رسيد كه با پسرعموى متدين و با تقوا ازدواج كند. وقتى پسر عموى ثروتمند، از تصميم عاقلانه دخترعموى خويش آگاه گرديد، آتش حسد، در سينه ى او شعله ور شد. وى در اثر وسوسهشيطان نقشه خطرناك و شومى كشيد.
شبى پسر عموى با ايمان را به منزل خويش دعوت كرده و بعد از پذيرايىكامل ، شب را در خانه نگه داشت و در آخرهاى شب ، در حالى كه مهمان در خواب بود او راناجوانمردانه به طرز فجيعى كشته و جنازه را به يكى از محلات ثروتمند بنىاسرائيل انداخت . او با خودش چنين انديشيد: با يك تير دو نشان مى زنم ، اولا: دخترعمويم بعد از حذف رقيب ناچار مرا مى پذيرد؛ دوما: ديه اين پسر عمو را (طبق شريعتحضرت موسى عليه السلام ) از اهالى محل گرفته و صرف مخارج عروسى مى كنم .
صبح زود وقتى مردم از خانه ها بيرون آمدند با جسد خونين يكمقتول مواجه شدند، و هر چه دقت كردند، او را نشناختند؛ تا اين كه به حضور حضرتموسى عليه السلام رفته و حادثه را گزارش دادند. حضرت موسى عليه السلام دستورداد، تمام طبقات و اصناف حتى كشاورزان ، از رفتن به سر كار خود دارى كنند و همه درصدد شناختن قاتل و مقتول باشند. (زيرا مسئله ىقتل در بين بنى اسرائيل خيلى مهم بود) مردم بهدنبال دستور پيامبر خدا، تمام تلاش خود را به كار بردند، ولى هيچ اثرى ازقاتل يا مقتول به دست نيامد.
جوان قاتل نزديكى هاى ظهر، از منزل خود بيرون آمد و مشاهده كرد كه وضع شهر به همريخته ، همه دست از كار كشيده اند. جوان باتجاهل علت را جويا شد و گفتند: شخصى را كشته و شب گذشته ، به يكى از محله هاانداخته اند و حضرت موسى دستور شناسائى و دستگيرىقاتل را داده است كه خانواده مقتول ، او را قصاص كند.
وى به سرعت به كنار جنازه آمد و روپوش را كنار زد و به صورت او نگاه كرد. ناگهاننعره زد، و داد و فرياد راه انداخته و مانند اشخاص معصيت ديده ، به سر و صورت خودمى زد و گريه كنان مى گفت : آه ! آه ! اين جوان پسر عموى من است و بايد ياقاتل را نشان بدهيد تا قصاص كنم ، با اين كه ديه خون او را بگيرم ! وقتى او رادر محضر حضرت موسى عليه السلام حاضر كردند، حضرت موسى عليه السلام بعد ازاحراز هويت و كشف خويشاوندى آن جوان با مقتول ، فرمود: اهالى آنمحل يا بايد قاتل را بيابند و يا اين كه ، پنجاه نفر قسم بخورند كه خبر ازقاتل ندارند و ديه مقتول را بپردازند.
بنى اسرائيل گفتند: يا نبى الله ! ما بدون تقصير چرا ديه بدهيم ، شما از خداىخويش سؤ ال كن ، تا اين كه قاتل را به ما معرفى نمايد و ما از اين اتهام ، رها شويم. حضرت فرمود: دستور خداوند، فعلا اين است و من هرگز خلاف دستور خداوندعمل نخواهم كرد.
در اين هنگام ، از طرف خداوند به موسى عليه السلام وحىنازل شد: اى موسى ! حالا كه به حكم ظاهرى تو راضى نشدند دستور بده ، گاوى رابكشند و بعضى از اعضاى او را، به بدن مرده بزنند، تا من او را زنده نمايم و اوقاتل خودش را معرفى كند. خداوند متعال در قرآن با اشاره به اين قصه مىفرمايد:و اذ قال موسى لقومه ان الله ياءمركم اءن تذبحوا بقرة قالوا اءتتخذنا هزواقال اءعوذ بالله اءن اءكون من الجاهلين (285)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت : خداوند به شما دستور مىدهد ماده گاوى را ذبح كنيد (و قطعه اى از بدن آن را به مقتولى كهقاتل او شناخته نشده بزنيد، تا زنده شود وقاتل خويش را معرفى كند؛ و غوغا خاموش گردد) گفتند: آيا ما را مسخره مى كنى ؟ (مگرممكن است عضو حيوان مرده اى را به انسان مرده اى بزنيم و او زنده شود) موسى گفت : بهخدا پناه مى برم از اينكه از جاهلان باشم !
قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى قال انهيقول انها بقرة لا فارض و لا بكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤ مرون (286)بنى اسرائيل گفتند: پس از خداى خود بخواه كه براى ما روشن كند اين ماده گاوچگونه ماده گاوى باشد؟ گفت : خداوند مى فرمايد: ماده گاوى است كه نه پير و از كارافتاده باشد، و نه بكر و جوان ، بلكه ميان اين دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهيد.
قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما لونها قال انهيقول انها بقرة صفراء فاقع لونها تسر الناظرين ؛(287) گفتند: از خدايتبخواه براى ما روشن كند كه رنگ آن چگونه باشد؟ موسى گفت خداوند مى فرمايد گاوىباشد زرد يكدست ، كه بينندگان را خوش ‍ آمده و مسرور سازد.
قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى ان البقر تشابه علينا و انا ان شاء الله لمهتدون #قال انه يقول انها بقرة لا ذلول تثير الارض و لا تسقى الخرت مسلمة لا شية فيها قالواالآن جئت بالحق فذبحوها و ما كادوا يفعلون (288)
باز گفتند از خدايت بخواه براى ما روشن كند كه چگونه گاوى بايد باشد؟ زيرااين گاو براى ما مبهم شده ! و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد!
گفت : خداوند مى فرمايد: گاوى باشد كه نه براى شخم زدن رام شده ؛ و نه براىزراعت آبكشى كند؛ و از هر عيبى بر كنار باشد، و حتى هيچ گونه رنگ ديگرى در آننباشد. گفتند: الان حق مطلب را آوردى ! سپس (چنان گاوى را پيدا كردند و) آن را سربريدند؛ ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند.

بنى اسرائيل ، وقتى اين صفات را، از حضرت موسى شنيدند بهدنبال گاوى با اين اوصاف گشتند و هر چه تفحص كردند پيدا نشد تا اين كه بالاخره ،گاوى را با آن ويژگى ها، در خانه ى جوانى پيدا كردند.
او همان جوان گندم فروش بود. كه چند سال پيش ، در اثر احترام و مهربانى به پدرش، صاحب گوساله اى شده بود. بنى اسرائيل به در خانه جوان تاجر آمده و تقاضاىخريد گاو را كردند و او وقتى از ماجرا اطلاع يافتخوشحال شده و گفت : بايد از مادرم اجازه بگيرم . پيش مادرش آمده و مشورت كرد،مادرش گفت : به دو برابر قيمت معمولى او را بفروش . بنىاسرائيل وقتى از قيمت باخبر شدند گفتند: مگر چه خبر شده ؟ يك گاو معمولى به دوبرابر قيمت بازار؟!
و پيش حضرت موسى عليه السلام آمده و گزارش دادند. حضرت فرمود:
حتما بايد بخريد زيرا فرمان خداوند است . آنها برگشته و به صاحب گاوگفتند: چاره اى نيست ، ما آن را به دو برابر قيمت مى خريم ، برو گاو را بياور.او دوباره پيش مادرش آمده و نظر او را خواست و مادرش گفت : پسرم ! برو بگو: به دوبرابر قيمت قبلى ما مى فروشيم !
آن ها وقتى اين جمله را شنيدند با تعجب و ناراحتى گفتند: ما يك گاو را به چهاربرابر قيمت ، نمى خريم .
بنى اسرائيل دوباره پيش حضرت موسى عليه السلام برگشتند و حضرت فرمود:بايد بخريد، زيرا فرمان خداوند است . آن ها بازگشتند، اين بار مادر جوان گفت: پسر جان ! برو به آن ها بگو: چون شما نخريديد و رفتيد، به دو برابر قيمتقبلى مى فروشيم . بنى اسرائيل باز از خريدن خوددارى كرده و برگشتند و هر باركه بر مى گشتند، قيمت دو برابر مى شد، تا آن كه آن گاه را به دستور حضرت موسىخريدند، به قيمت اين كه پوستش را پر از سكه هاى طلا بكنند. بعد از خريدن گاو، آنرا ذبح نموده و پوستش را پر از سكه هاى طلا كرده و به صاحبشتحويل دادند.
حضرت موسى عليه السلام دو ركعت نماز خواند و بعد دست ها را به سوى آسمان بلندكرده و فرمود: پروردگار! تو را قسم مى دهم به شكوه وجلال محمد و آل محمد عليه السلام ، كه اين مرده را زنده گردانى .
بعد قسمتى از دم گاو را آورده و به بدن مقتول زدند و او زنده شده وقاتل خود را معرفى كرد و چگونگى وقوع جنايت را شرح داد.
بعد از اين معجزه ، بنى اسرائيل به هم ديگر مى گفتند: ما نمى دانيم معجزه زنده شدن اينمقتول مهم است ، يا ثروتمند كردن خداوند، آن جوان تاجر را!

حضرت موسى امر كرد كه قاتل را قصاص كنند و آن جوان بى گناه ، بعد از زنده شدن ،از حضرت موسى تقاضا كرد كه از خداوند بخواهد، عمرى دوباره به او عنايت كند.خداوند به حضرت موسى مژده داد كه هفتاد سال ، عمر دوباره به او بخشيدم و بعد موسىعليه السلام آن دختر پاكدامن را به عقد آن جوان پسر عموى متدين و درستكار در آورد.در حديث نقل شده : خداوند در قيامت هم بين آن دو زوج جوان ، جدائى نمى اندازد و آن هادر عالم آخرت در بهشت با يكديگر زن و شوهر خواهند بود.(289)
6 انجام بهترين اعمال 
منصور بن حازم به امام صادق عليه السلام عرض كرد: كدام يكم ازاعمال نيك از ساير اعمال برتر است . امام فرمود:الصلاة لوقتها و بر الوالدين والجهاد فى سبيل الله ؛(290) نماز در وقت ، نيكى به پدر و مادر و جهاد در راهخدا.
7 طول عمر و فراوانى روزى 
خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس مى خواهد عمرى طولانى ، گشايشدر زندگى ، وسعت رزق و روزى فراوان داشته باشد، به پدر و مادرش نيكى و احساننمايد، چرا كه اين عمل بخشى از اطاعت خدا است . (291)
در روايتى ديگر از آن حضرت آمده است كه : هر كس براى من خوش رفتارى به پدر ومادرش را تعهد نمايد، من نيز متقابلا فراوانىمال ، زيادى عمر، و محبت و سربلندى او را در ميان خانواده و بستگانش تضمين مى كنم.(292)
8 داشتن فرزندان صالح 
امام صادق عليه السلام فرمود: بروا آباءكم يبركم اءبناؤ كم ؛(293) بهپدرانتان نيكى كنيد تا فرزندانتان نيز به شما نيكى كنند.
9 راحتى در حال مرگ  
امام صادق عليه السلام به فرزندان نيكو كارى كه با والدين خود خوشرفتارى مى كنندمژده داد: هر كس دوست دارد خداوند در لحظه مرگ بر او آسان بگيرد به بستگان خودصله رحم كرده و به پدر و مادرش نيكى كند. در اين صورت علاوه بر اين كه در لحظهجان دادن احسان آرامش و راحتى خواهد كرد، در دنيا نيز در زندگى خود به فقر وبيچارگى دچار نخواهد شد.(294)
جوانى از اصحاب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مريض و بسترى شده بود.رسول خدا صلى الله عليه و آله به عيادت او آمد.حال وى بسيار وخيم و رقت انگيز بود و آخرين لحظات عمر خود را سپرى مى كرد. پيامبرصلى الله عليه و آله به او فرمود: به يگانگى خداوندمتعال اقرار كن و بگو: لا اله الا الله . زبان جوان به لكنت افتاد و نتوانست آن جمله مقدسرا بيان كند. رسول خدا صلى الله عليه و آله از زنى كه در آنجا حضور داشت پرسيد:آيا اين جوان مادر دارد؟ گفت : آرى من مادر او هستم . فرمود: آيا از او ناراضى هستى ؟ گفت :بلى يا رسول الله ! اكنون مدت شش سال است كه با او سخن نگفته ام .
رسول خدا صلى الله عليه و آله از زن خواست كه از لغزش هاى پسرش بگذرد و او راعفو كند. يا رسول الله ! به خاطر شما از او گذاشتم و راضى شدم . در اين هنگام پيامبرصلى الله عليه و آله به جوان اين دعا را تعليم داد كه بگو:يا منيقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منى اليسير و اعف عنى الكثير انك اءنت العفوالغفور؛(295) آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله براى دومين بار كلمه شهادت رابر او تقلين نمود در اين موقع زبان جوان گشوده و به آسانى توانست كمله لا اله الاالله را ادا نمايد.

جنت كه رضاى ما، در آن است

زير كف پاى مادران است

خواهى كه رضاى ما بيابى

آن كن كه رضاى مادران است

10 ثواب حج مقبول 
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هيچ فرزند نيكو كارى نيست كه به چهره پدر و مارخود نگاهى مهربانانه و شفقت آميز بيندازد، مگر اينكه خداوندمتعال براى هر نظرى ، ثواب يك حج مقبول منظور مى نمايد. ياران پيامبر صلى اللهعليه و آله گفتند: يا رسول الله ! آيا اگر فردى هر روز صد مرتبه به چهره پدر يامادرش نظاره كند باز هم اين پاداش را دريافت خواهد كرد؟
فرمود: آرى ، اگر روزى صد بار اين كار را انجام دهد، ثواب صد حج پذيرفته خواهدداشت . خداوند متعال قادر است كه پاداش بيشتر و بهترى عنايت كند.(296)
11 آمرزش گناهان 
بخشودگى گناهان يكى ديگر از آثار محبت و خوشرفتارى با والدين است . پيشواىششم فرمود: روزى مردى به حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده و گفت : اىرسول خدا! زمانى من صاحب دخترى شدم . او را پرورش دادم تا به حد بلوغ رسيد، تا آنكه روزى بر وى لباس نو پوشانده و آراستم و آن گاه بر سر چاهى آورده و در ميان آنانداختم . او ناله مى كرد و استمداد مى طلبيد، آخرين سخنى كه از او به گوشم رسيد،اين بود كه با آه و ناله مى گفت : بابا!!
يا رسول الله ! كفاره اين گناه من چيست ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مرد! آيا مادرت زنده است ؟
گفت : نه .
پيامبر فرمود: آيا خانه ات زنده است ؟
مرد گفت : بلى .
رسول خدا صلى الله عليه و آله به او سفارش كرد: اى مرد! برو و با خاله ات خوشرفتارى كن و به او نيكى نما زيرا كه او به منزله مادر تو است و نيك رفتارى با اوكفاره اين گناه تو خواهد بود.
امام صادق عليه السلام در ادمه سخن خود افزود: در زمان جاهليت پدران ، دختران خود را مىكشتند كه مبادا اسير شده و در ميان قبيله هاى ديگر صاحب فرزندانى شوند.(297)
12 عروج به قله كمال 
حضرت موسى عليه السلام مردى را ديد كه در پيشگاه حضرت حق به مقام والايىنائل شده است . درجه بلند او در نظرش مهم جلوه كرد و بهحال او غبطه خورد. به اين جهت در پيشگاه خداوندمتعال عرضه داشت : خدايا! به چه علت اين بنده ات را به اين مقامات عالى رسانده اى ؟خداوند فرمود: اى موسى ! او نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود و در راه سخن چينى هيچگاه قدم برنداشته است .(298)
13 كامرانى در زندگى 
يكى از مهم ترين عوامل توفيق و كامرانى در زندگى كه موجب مى شود انسان از ابعادمختلف زندگى بهره كافى برده و آرامش خود را باز يابد، خدمت كردن به پدر و مادراست . رسول خاتم صلى الله عليه و آله با اشاره به اين نكته فرمود: خداوند چهارنعمت را در گرو چهار عمل قرار داده است : 1 بهره مندى از دانش را در احترام به استاد 2تداوم ايمان را در تعظيم خداوند 3 كامرانى و لذت زندگى را در نيكى به پدر و مادر4 نجات از آتش جهنم را در ترك آزار و اذيت مردم .(299)
14 اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله 
مردى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، از خدمت به پدر و مادر سؤال كرد. آن حضرت فرمود: به مادرت نيكى كن ، به مادرت نيكى كن ، به پدرتخوشرفتارى كن ، با پدرت خوشرفتارى كن ، با پدرت خوشرفتارى كن .(300)از آن جائى كه اطاعت از رسول اكرم صلى الله عليه و آله كه در راستاى پيروى از او امرخداوند متعال است خود ثوابى ديگر دارد و رستگارى و پيروزى را بهدنبال مى آورد و خداوند متعال فرمود:و من يطع الله و رسوله فقد فاز فوراعظيما؛(301) هر كس از خدا و رسولش اطاعت كند به رستگارى و پيروزىبزرگى دست يافته است . به اين جهت فرزندان صالحى كه در معاشرت با والدينخود خوشرفتارى پيشه مى كنند، از دستور رسول گرامى اسلام پيروى نموده و بهدرجات با شكوهى كه خداوند متعال وعده داده استنائل مى شوند.
اين فصل را با ذكر قطعه شعرى در مورد مادر به پايان مى بريم :
مادرم روى مهت روح و روان است مرا

مهر تو قوت تن ، قوت جان است مرا

در دل انديشه تو گنج نهان است مرا

يك نگاه تو به از، هر دو جهان است مرا

فارغم با تو از هر خوب و بد، اى پاك سرشت

زير پاى تو نهادست خدا باغ بهشت

همه آثار وجودم ز وجود تو بود

به خدا بود من از پرتو بود تو بود

next page

fehrest page

back page