بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب رهبری بر فراز قرون, آیه الله شهید سید محمد باقر صدر ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     MAHDI001 -
     MAHDI002 -
     MAHDI003 -
 

 

 
 

1-ر.ك : العسكرى ، نجم الدين ، المهدى الموعود المنتظر عند علماءاهل السنة و الامامية ، در اين كتاب بيشتر از چهارصد حديث از كتابهاىاهل سنت نقل شده است ؛ الصافى الگلپايگانى ، لطف الله ، منتخب الاثر فى الامامالثانى عشر، عليه السلام در اين كتاب بالغ بر شش هزار حديث از طريق شيعه واهل سنت نقل شده است .
2-ر.ك : ابن كثير الدمشقى ، تفسيرالقرآن العظيم ، ج 3، ص 9 به بعد.
3-براى نقد انديشه سائح و همفكرانش ر.ك : الجلالى ، السيد محمدرضا،نقدالحديث بين الاجتهاد و التقليد مجله تراثنا،سال دوم ،ش ‍ 33-32، 1413 ق .
4-ر.ك : المعجم المفهرس لالفاظ القرآن ، ماده غيب ؛ ابن كثير الدمشقى ، همان ، ج 1،ابتداى سوره بقره .
5- سوره بقره (2)، آيات 3-2.
6- ر.ك : كتاب الفتن و علامات الساعة در صحاح ، مسانيد و سنناهل سنت ؛ براى نمونه ر.ك : ناصف ، منصورعلى ، التاج الجامعللاصول فى احاديث الرسول ،ج 5، ص 300 به بعد.
7- ر.ك : همان ، ج 1، ص 25.
8-اين بحث در مجله كلية الدعوة الاسلامية در ليبى منتشر شده است و چنانكهگفته شد آقاى سيد محمدرضا جلالى در مجله تراثنا آن را نقد كرده است .
9- ر.ك : العميدى ، ثامرهاشم ، دفاع عن الكافى ، ج 1، ص 203 به بعد. او در اينپاسخهايى را كه علما و ائمه حديث به خدشه هاى ابن خلدن (در روايات مهدويت ) داده اند،بيان كرده و خود نيز اين خدشه ها را با روشى علمى و متين پاسخ داده است ، به نحوىكه در خلال اين پاسخها ناآگاهى و عدم شناخت ابن خلدون و پيروان او نسبت به فن روايتو اصول درايه ، روشن مى گردد.
10- ر.ك : الامينى النجفى ، عبدالحسين احمد، الغدير، ج 3، ص 309 - 308؛ العميدى، ثامرهاشم ، همان ، ج 1، ص 593؛ الحسنى ، هاشم معروف ، سيرة الائمة الاثنى عشر، ج2، ص 559.
11- ر.ك : الشيخ ‌المفيد، محمدبن محمدبن النعمان ، الارشاد، ص 345؛ الحسنى ،هاشم معروف ، همان ، ص 538 -534.
12- ر.ك : العميدى ، ثامرهاشم ، همان ، ج 1، ص 569.
13- ر.ك : الهى ظهير، احسان ، الشيعه و التشيع - فرق و تاريخ ، ص 301 -261،چاپ دوم ، پاكستان ، 1384 ق .
14- ر -ك : التشيع بين مفهوم الائمة و مفهوم الفارسى ، چاپ دوم ، اردن ، دارعمار.
15- ر.ك : النعمانى ، محمدبن ابراهيم ، الغيبة ، باب 12؛ الصدر، السيدمحمد،تاريخ الغيبة الكبرى ، بحث تمهيدى .
16-1. الشيخ ‌المفيد، محمدبن محمدبن النعمان ، همان .
17- ر.ك : السيوطى ، جلال الدين ، الحاوى للفتاوى ، ج 2، ص 213 به بعد.
18- ر.ك : الحسينى البرزنجى ، السيدمحمدبنرسول ، الاشاعة لاشراط الساعة ، باب سوم ، ص 122-87.
19- ر.ك : الشوكانى ، محمدبن على ، التوضيح فى تواتر ما جاء من الاحاديث فىالمهدى و الدجال و المسيح .
20-ناصف ، منصورعلى ، غاية الماءمول (شرح التاج الجامعللاصول ) ج 5، ص 360.
21- ر.ك : الاشعرى القمى ، سعدبن عبدللّه ، مقالات الاسلامين ؛ الشهرستانى ،محمدبن عبدالكريم ، الملل و النحل ؛ ابومحمدحسن بن موسى ، فرق الشيعه .
22- ر.ك : ابن ماجه ، سنن ، كتاب الفتن ، باب افتراق الامم ، ج 2، ص ‍ 1321.
23- الشهرستانى ، محمدبن عبدالكريم ، همان ، ج 1، ص 152-151.
24- شرف الدين ، السيد عبدالحسين ، الفصول المهمة فى تاليف الامة ، ص ‍ 169.
25- سوره ابراهيم (14)، آيه 25.
26- سوره يس (36)، آيات 79-78.
27- ر.ك : الكينى ، محمدبن يعقوب ، الكافى(اصول )، ج 1، كتاب الحجة ؛ المسعودى ، على بن الحسين ، اثبات الوصية ، ص 219.
28- ر.ك : الكينى ، محمدبن يعقوب ، همان ؛ المسعودى ، على بن الحسين ، همان ، براىمطالعه تفصيلى اين موضوع نيز ر.ك : العميدى ، ثامر هاشم ، دفاع عن الكافى ، ج 1،ص 546 به بعد.
29- ر.ك : العميدى ، ثامرهاشم ، همان ، رواياتى كه به طرق صحيح و معتبر ازكتاب الكافى و ديگر كتابها نقل كرده است .
30- ر.ك : عبرالحميد، عرفان ، المستشرقون و الاسلام ، ص 19.
31- ر.ك : الهى ظهير، احسان ، الشيعه و التشيع - فرق و تاريخ ؛ بخشى كه او وديگران از كتاب الامامة و التبصرة من الحيره از ابن بابويه ، پدر صدوق ، (م 329 ق )انتخاب كرده اند، كه در آن ادله اى بر ضد ايشان وجود دارد. همچنين بخشى كه ايشان ازكتاب فرق الشيعه ، نوبختى برگزيده اند، كه آن هم بر خلاف آنچه مى گويند دلالتدارد.
32-الحكيم ، السيد محمدتقى ، الاصول العامة للفقه المقارن ، ص 596، چاپ دوم ،بيروت ، دارلاندلس ، 1979 م .
33- ر.ك : العباد، عبدالمحسن ، عقيدة اهل السنة و الاثر فى المهدى المنتظر ؛مجلة الجامعة الاسلامية ، سال اول ، ش 3، 1969 م ، الصافى گلپايگانى ، لطف اللّه ،منتخب الاثر.
34- براى جواب اشكالات آنها ر.ك : العميدى ، ثامرهاشم ، دفاع عن الكافى ، ج 1،ص 205.
35-پيش از اين به عنوان بحث و مرجع آن اشاره شد.
36-العميدى ، السيد ثامرهاشم ، همان ، ص 171 به بعد.
37-همان ، ص 205.
38-همان ، ص 343.
39-همان ، ص 535.
40-همان ، ص 593.
41- ر.ك : العباد، عبدالمحسن ، همان ؛ الجلالى ، السيد محمدرضا، همان ؛دخيل ، همان .
42- ر.ك : ص 53 همين كتاب .
43- ر.ك : ص 56 همين كتاب .
44-اين مدت اشاره به فاصله زمانى ميان تولد امام مهدى ، عليه السلام ، تاتاريخ تاءليف كتاب حاضر در سال 1397 ق . دارد.
45- سوره عنكبوت (29)، آيه 14.
46- سوره انبياء (21)، آيه 69.
47- ر.ك : الشيخ ‌المفيد، محمدبن محمدبن النعمان ، الارشاد، ص 319 به بعد؛الهيثمى ، احمدبن حجر، الصواعق المحرقة ، ص 224-223.
48- ر.ك : الهميتى ، احمدبن حجر، همان .
49- سوره مريم (19)، آيه 12.
50- قبلا به عده اى از آنان اشاره كرديم .
51- ر.ك : ص 103 همين كتاب .
52- ر.ك : العباد، عبدالمحسن ، همان .
53- ر.ك : همان ؛ العميدى ، السيد ثامر هاشم ، همان ، ج 1، ص ‍ 523-205.
54- ر.ك : ابن قتيبه ،تاءويل مختلف الحديث ، قاهره ، 1326 ق .؛ ابوريه ، محمود،اضواء على السنة المحمدية ؛ معروف الحسنى ، هاشم ، دراسات فى البخارى و الكافى.
55- ر.ك : العباد، عبدالمحسن ، همان .
56- سوره قصص (28) آيه 5.
57- اشاره است به اين كه عقيده به مهدى در نهاد هر انسانى نهفته است وهمه ملتها بدان اعتقاد دارند. در وجدان هر انسانى چنين احساسى وجود دارد كه وقتىزندگى پيچيده شد و رنج و محنت فزونى يافت و ناگواريها بر همه جا سايه فكندفريادرسى خواهد آمد و اين همان چيزى است كه اديان ، آمدن او را بشارت داده اند. رك :معروف الحسنى ، هاشم ، سيرة الائمة الاثنى عشر، ج 2، ص 516؛ محمود صبحى ، احمد،نظرية الامة عندالشيعه .
58- اشاره به عقيده ماركسيستهاست ، آنها بر اساس ماديگرى تاريخ آرزو مى كنندروزى فرا مى رسد كه كمونيزم در همه جا حاكم شود و جنگ تضاد پايان يابد. براىشناخت اين نظريه و نقد آن ر.ك : الصدر، السيد محمدباقر، فلسفتنا، ص 26 به بعد.
59- اشاره به اين حديث شريف نبوى است كه به صورت متواترنقل شده است : اگر از روزگار يك روز بيشتر باقى نمانده باشد، خداوند مردى ازاهل بيت مرا ماءمور مى كند تا جهان را پر از عدالت كند. چنان كه پر از بى عدالتى شدهباشد. ر.ك : ابوداود (السجستانى )، سليمان بن الاشعث ، صحيح سنن المصطفى ، ج 2،ص 207؛ ناصف ، منصور على ، غاية الماءمول شرح التاج الجامعللاصول ، ج 5، ص 343.
60- بر خلاف كسانى كه فكر مى كنند عقيده به امام مهدى ، مايه سستى مى شود ونتيجه منفى دارد.
61- منظور حكومتى است كه رسول گرامى اسلام ، صلى اللّه عليه و آله ، به آناشاره فرموده است . ر.ك : ناصف ، منصورعلى ، همان ، ج 5، ص 343.
62- اشاره به وعده الهى است كه در سوره قصص (28) آيه 5، مى فرمايد: ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين و مابر آن هستيم كه مستضعفان روى زمين را نعمت دهيم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثانگردانيم .
و نيز اشاره است به كلام خدا كه در سوره توبه (9) آيه 33 مى فرمايد:
ليظهره على الذين كله ولوكره المشركون ؛ تا او را بر همه اديان چيره كندگر چه مشركان نپسندند. برخى از مفسران گفته اند كه اين دو آيه اشاره به حضرتمهدى ، عليه السلام ، دارد. ر.ك : القندوزى الحنفى ، سليمان بن ابراهيم ، ينابيع المودة، ص 450.
63- اشاره است به بشارتى كه پيامبر، صلى اللّه عليه و آله ، در اين حديث دادهاست :
مهدى از ميان امت من است مى آيد و پنج يا هفت يا نهسال (ترديد از راوى است ) زندگى مى كند، شخص نزد او مى آيد و درخواست كمك مىكند و مهدى دامن او را پر مى كند. ترمذى اين روايت رانقل كرده است . در ديگر كتابهاى اهل سنت نيز روايتهاى زيادى است كه هم دلالت دارند اماممهدى زنده است و در ميان امت زندگى مى كند و حكومتعدل او هفت سال به طول مى انجامد. ر.ك : ناصف ، منصورعلى ، همان ، ج 5، ص ‍ 343.
64- ر.ك : الطبرسى ، احمدبن على بن ابى طالب ، الاحتجاج ، ج 2، ص ‍ 545.
65- اشاره است به اين كه قضيه مهدى خواب وخيال نيست كه با احساسات مردم بازى كند؛ بلكه حقيقتى است زنده و شخصيتى است معين ازاين رو با مردم زندگى مى كند و مردم به فكر او هستند و در آماده سازى زمينه براىشركت در جنگى كه آن رهبر موعود خواهد كرد، سهيم مى شوند و اگرخيال يا انديشه صرف بود نمى توانست اينچنين رابطه اى برقرار كند و از همين جا اهميتانتظار و فلسفه آن روشن مى شود و در مجموعمثل آن حالتهاى انتظارى است كه معمولا قبل از آمدن پيامبران و مصلحان براى انسانها، پيشمى آمده است .
66- آراء و نظرات درباره مساءله مهدى منتظر، مختلف است ولى آنچه همه دانشمندانمسلمان و محققان قبول دارند اين است كه عقيده به مهدى صحيح است و جاى هيچگونه شكى درآن نيست حتى در برخى روايات آمده است : هر كس مهدى را انكار كند كافر است كهاين مساءله را شيخ عبدالمحسن عباد در محله الجامعة الاسلاميه (ش 3، 1996 م .) به صورتكامل مورد بحث قرار داده است . همچنين ر.ك : ناصف ، منصورعلى ، همان ، ج 5، ص 343.
67- اين پرسش را عده اى مطرح مى كنند، اگرچه پاسخ تفصيلى اين پرسش درآينده خواهد آمد، اما در يك نگاه سريع مى توان گفت :
الف : اين موضوع محال منطقى نيست بلكه امكان دارد.
ب : اين موضوع عادتا غيرممكن نيست ؛ زيرا مشابه آن اتفاق افتاده است چنان كه قرآندرباره نوح ، عليه السلام ، در سوره عنكبوت (29)، آيه 14 مى فرمايد: فلبثفيهم الف سنة الا خمسين عاما؛ او هزار سال و پنجاهسال كم در ميان آنان بزيست .
68- از كار افتادن قوانين طبيعى بارها در جريان معجزات انبيا، عليهم السلام ،اتفاق افتاده است كه از نظر دينى مساءله اى بديهى است و كسى نمى تواند منكر آنشود.
69- اشاره به عقيده دسته اى از برادراناهل سنت است ر.ك : ناصف ، منصورعلى ، همان ، ج 5، ص 360.
70- اين پرسش ديروز و امروز به صورتهاى مختلف ، مطرح شده و مى شود ولىمبتنى بر علم نيست بلكه فقط تشكيك و كوششى براى فرار ازاصل قضيه است همانند اشكالاتى كه مادى گران در رابطه با خدا ايراد مى كنند مثلا مىگويند: اگر خدا هست پس چرا ما او را نمى بينيم ؟ و چرا چنين و چنان نمى كند؟اينان هم وقتى با دلايل منطقى و رواياتى متواتر در زمينه مهدى منتظر مواجه مى شوند كهخاص و عام بر آن اجماع دارند و نمى توان آن را انكار كرد، مى گويند: آيا امام حسنعسكرى حتما فرزندى داشته است ؟ مثل اين كه به شيعه نسبت ناروا مى دهند كه آنانهر روز جلوى سرداب مى ايستند و امامشان را به بيرون آمدن صدا مى زنند!
71- شيخ مفيد در الارشاد، ص 346 و شيخ شعرانى در اليواقيت و الجواهر، ج 2،مبحث 65، اثبات كرده اند كه محمدبن حسن عسكرى درسال 255 ق . به دنيا آمده است . اين دو تن ، از محققان بزرگ نزد شيعه و سنى اند، ونيز حديث متواتر كه مى گويد الائمة اثناعشر كلهم من قريش ؛ امامان ، دوازده تنمى باشند و همگى از قريش اند، اين روايت فقط با عقيده شيعه تطبيق مى كند كه مىگويند: امامان دوازده تن و همگى از اهل بيت انداول آنها على ، عليه السلام ، و آخر آنها حضرت مهدى ،عليه السلام ، است و همين دوازده تنهستند كه نام آنها قبل از اين كه به دنيا بيايند برده شده است و پشتوانه آن ، حديثمتواتر ثقلين است و حديث من مات و لم يعرف امام زمانه كه اين اخبار و روايات باعقيده شيعه توجيه مى شود نه با عقايد ديگران . براى بررسىكامل اين موضوع ر.ك : الحكيم ، السيدمحمدتقى ،الاصول العامة للفقه المقارن ، بحث حجيت سنت ، ص ‍ 145 به بعد.
72- كسى كه حضرت عيسى ، عليه السلام ، را سرپرستى كرد و كسى كه حكومت وحكمت را به يحيى داد در حالى كه او طفل بود چنين كسى مى تواند شخصيتى را كه آمادهساخته تا زمين را در آخرالزمان از ظلم و ستم پاك گرداند، نگه دارى كند. چنانكه درروايات متواتر، مورد مهدى ، كه از خاندان فاطمه ونسل حسين ، عليه السلام ، است ، تصريح شده است ، ر.ك : ناصف ، منصورعلى ، همان ، ج5، ص 341-343.
73- اين مساءله مرهون شرايط خاص است چنان كه پيامبر، صلى اللّه عليه و آله ، درزمان خاصى ظهور كرد زمانى كه خداوند صلاح دانست در حالى كه سالهاىقبل از رسالت هم به او احتياج شديد بود در اينجا هم همينطور است .
74- بزودى اين مساءله را شهيد صدر مورد بحثكامل قرار خواهد داد.
75- در حقيقت - چنان كه خواهد آمد - علماى اسلام اجماع دارند كه احاديث درباره مهدىصحيح است و جز كسانى كه اهل شناخت حديث نيستند با اين موضوع مخالفت نكرده اند. ر.ك: ناصف ، منصورعلى ، همان . ج 5، ص 361.
76- ملاحظه كرده ايم كه قهرمانان چگونه تاريخ ملتهاى خود را ساختند و شهيدصدر در اينجا درك صحيحى از حركت تاريخ و نقش قهرمانان تاريخى ، به دست مى دهد واهميت زمينه هاى عينى مؤثر را گوشزد مى كند. توماسكارلايل در كتاب قهرمانان نقش قهرمانان ملى را برشمرده است . به كتاب او كه دكترسباعى در مصر، ترجمه كرده است مراجعه كنيد.
77- در اينجا به سلاحهاى كشتار جمعى اشاره شده است تا چه رسد بهتحول تكنولوژى كه امروزه به رسانه هاى ديدارى و شنيدارى كشيده شده و تاءثيراتبسيار خطرناكى دارد. البته ما مشاهده كرديم كه درمقابل اين همه وسايل جنگى و تبليغاتى ، سلاحهايى پيدا شد كه با آن مقابله كرد وتاثيرات آن را از كار انداخت . ما در انقلابها و جنبشهاى مردمى ديديم معنويت چگونهسلاحهاى دشمن را در حد زيادى خنثى كرد و يا اثر آن را كاهش ‍ داد.
78- امثال اين حوادث ، قبل از وقوع اصلاقابل تصور نبود و اگر براى كسى نقل مى شدحمل بر اوهام و خيالات مى گرديد.
79- اين سخن در زمان خود دقيق و علمى بوده است ؛ زيرا مى گويد: از نظر علم ، امكاندارد گرچه فعلا تحقيق نيافته است . در حقيقت بسيارى از وقايع فضايى و سفر باسفينه هاى آسمانى به ديگر كرات ، امروزه و در دهه هاى آخر قرن بيستم به صورت يكواقعيت درآمده است .
80- آرى هيچ دليل علمى كه اين نظريه را رد كند، وجود ندارد؛ بلكه پزشكان فعلامشغول تلاش جدى براى طولانى ساختن عمر انسان هستند و دهها تجربه علمى در اين زمينهوجود دارد و همين به تنهايى دليلى استوار بر امكان نظرى و علمى است .
81- پزشكان و تحقيقات پزشكى شاهد اين موضوع اند و شواهد زيادى در اين زمينهدر دست دارند و احتمالا همين مساءله بوده است كه آنان را واداشته تا دست به تلاشهاىجدى در زمينه طولانى كردن عمر طبيعى براى انسان بزنند و چنانچه مرسوم است در ابتداآزمايشها روى حيوانات صورت گرفته است ؛ زيرا انجام اين آزمايشها بر روى حيواناتهم براحتى امكان پذير است و هم موانعى كه باعث عدم اجراى آنها بر روى انسانها مىگردد، وجود ندارد.
82- هدف شهيد صدر از اين پرسشها اين است كه مى خواهد حقيقت مهمى را القا كند وآن اينكه پيامبر گرامى اسلام ، صلى اللّه عليه و آله ، وقتى بشارت مهدى ، عليهالسلام ، را مى دهد كه چيزى غيرعادى در زندگى بشرى است ؛ در ضمن مى خواهد خبر ازپيشى گرفتن ثبت يك امكان عملى پس از تاءكيد بر امكان علمى آن بدهد؛ مى خواهد بگويدانسان مى تواند خيلى بيش از معمول عمر كند. و در قرآن و احاديث از اينگونه پيش آگاهيهابراى توجه دادن به حقايق هستى ، ثبت گرديده است . ر.ك :نوفل ، عبدالرزاق ، القرآن و العلم الحديث .
83- اشاره اى است به اينكه اين نيز از معجرات است و از افاضات خاص ‍ ربانىاست و اين مساءله اى است كه مسلمانان نمى تواند آن را انكار كند؛ زيرا كتابهاى آسمانىبويژه قرآن خبر آن را داده اند؛ همانند آنچه درباره عمر نوح ، عليه السلام ، وارد شدهاست و همانند ديگر اخبار غيبى كه قرآن خبر داده است . علاوه بر اينكه بسيارى ازاهل سنت و اهل تصوف و عرفان به كرامات و شبه معجزه براى اوليا و صالحان و مقرباندرگاه احديت باور دارند. ر.ك : مغنية ، محمدجواد، التصوف والكرامات ؛ ناصف منصورعلى، همان ، ج 5، كتاب الزهد و الرقائق ، ص 288.
84- اشاره است به آيه يكم از سوره مباركه اسراء (17) كه مى فرمايد: سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجدالحرام الى المسجدالاقصى ....
85- اشاره است به طرح سفينه هاى فضايى و رفتن به فضا و رسيدن بهمسافتهاى بسيار دور از زمين در ظرف چند روز كه در زمان معاصر و در اواخر قرن بيستمبه صورت واقعيات درآمده است .
86- اشاره است به نقش مهمى كه براى امام مهدى ، عليه السلام ، در نظر گرفتهشده است ؛ نقشى كه تغيير بنيادين را در سطحكامل وجود انسان ، ايجاد خواهد كرد. چنانكه در حديث مى گويد: زمين را پر ازعدل و داد مى كند پس از آنكه پر از ظلم و ستم شده باشد. و اين مساءله اى است كهعلماى اسلام بر اصل آن اجماع دارند و اختلافات در امور فرعى است . از اين جهت سؤالاتى كه شهيد صدر مطرح كرده است ، وجه منطقى صحيحى دارد.
87- در سوره عنكبوت (29) آيه 14 مى فرمايد: فلبث فيهم الف سنة الا خمسينعاما؛ هزار سال به جز پنجاه سال در ميان ايشان درنگ داشت .
88- اين سؤ ال متوجه مسلمانانى است كه به قرآن و احاديث نبوى عقيده دارند. علماىاهل سنت براى ديگران غير از حضرت نوح ، عمرهاى بيشترى روايت كرده اند. ر.ك :النووى ، محى الدين بن شرف ، تهذيب الاسماء و اللغات ، ج 1، ص 176.
و اين درست نيست كه كسى بگويد: در آنجا قرآن خبر داده است و در هر مورد كه قرآن خبرمى دهد براى ما يقين آور است . و يا بگويد مساءله مربوط به نوح ، عليه السلام ، يكىاز پيامبران مرسل است اما درباره حضرت مهدى چنان نص قطعى نداريم و ايشان هم پيامبرنيست ! زيرا اولا در هر دو مورد، موضوع بسيار پراهميت است و آن دگرگونى و كندن بنيادظلم و فساد است . در آنجا وظيفه بر عهده پيامبرى گذاشته شده بود و در اينجا بر عهدهكسى كه خداوند او را انتخاب كرده است چنانكه روايات صحيح مى گويندرسول خدا، صلى اللّه عليه و آله ، فرمود: اگر از عمر دنيا يك روز بيش ‍ نماندهباشد خداوند آن روز زا آنقدر طولانى مى كند تا مردى ازاهل بيت مرا بفرستد كه زمين را پر از عدل و داد كند... الناصف ، منصورعلى ، همان ، ج5، ص 343.
اما از جهت نص قطعى ، احاديث درباره حضرت مهدى به حد تواتر مى رسد كه موجب علم ويقين است پس فرقى در اين ميان نيست . ر.ك : الناصف ، منصورعلى ، همان ، ج 5، ص 341و 360، كه تواتر را از شوكانى نقل كرده است .
محققان از اهل سنت و شيعه به اينجا رسيده اند كه هر كس به حضرت مهدى ، عليه السلام ،كفر بورزد به حضرت محمد كفر ورزيده است و اين نيست مگر به خاطر آنكه مساءله مهدىبه تواتر اثبات گشته و از ضروريات دين است و به اجماع علما هر كس منكر آن شودكافر است . ر.ك : البرزنجى ، محمدبن رسول ، الاشاعة لا شراط الساعة ، بحث راجع بهمهدى ، عليه السلام . و ما در مقدمه كتاب راجع به تواتر، بحث كرديم .
89- يعنى طول عمر در اين صورت از قبيل معجزه است كه در قرآن و سنت آمده است .دعوت انبيا و ادعاى رسالت از طرف خدا هميشه با اعجاز همراه بوده است و اين چيزى نيستكه مسلمان بتواند آن را انكار يا در آن شك كند بلكه غير مسلمانان نيز به معجزه عقيدهدارند و از اين جهت با مسلمانان مشترك اند.
90- سوره انبيا (21)، آيه 69.
91- اشاره است به قول خداوند متعال : فاءوحينا الى موسى اءن اضرببعصاك البحر فانفلق فكان كل فرق كالطود العظيم پس به موسى وحىكرديم كه عصايت را بر دريا بزن و هر پاره چون كوهى عظيم گشت (سوره شعراء (26)،آيه 63.)
92- اشاره است به قول خداوند متعال : و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم ... در حالى كه نه او را كشتند و نه بر دار آويختند، لكن امر بر آنها مشتبه شد (سورهنساء (4)، آيه 157).
93- ر.ك : ابن هشام ، السيرة النبوية ، ج 2، ص 127. او در اين كتاب اين حادثه رانقل كرده و اين قضيه اجماعى است .
94- گفته مى شود قانون از حيث اينكه قانون است بايستى فراگير باشد وتصور تعطيلى و از كارافتادگى در آن راه نيابد در حاليكه خود مى دانند گاهى قانونبا قانون ديگرى از كار مى افتد مثل قانون جاذبه كه ايجاب مى كند همه چيز به مركززمين جذب شود در حاليكه در گياهان آب از ريشه به طرف بالا مى رود و البته اين ازخواص مويرگهاست كه خود يك قانون دارد. ر.ك : محمود، مصطفى ، القرآن محاولة لفهمعصرى .
95- ر.ك : السيدمحمدباقر، فلسفتنا، ص 259 و 299. او در اين زمينه مفصلا بحثكرده است .
96- ر.ك : همان ، ص 282 به بعد.
97- براى توضيح بيشتر درباره اين نظريه ر.ك : الصدر، السيدمحمدباقر،الاسس المنطقية للاستقراء. شهيد صدر در اين كتاب به كشف مهمى راجع به نظريه شناخت، دست يافته است .
98- اشاره به عقيده شيعه دوازده امامى است كه مستند بهدليل عقلى و نقلى است بويژه حديث متواتر ثقلين كه مى گويد: انى تركت فيكم ماان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدى اءبدا كتاب اللّه و عترتىاهل بيتى ؛ من در ميان شما چيزى باقى گذاشتم كه اگر به آن تمسك جوييد هرگزپس از من گمراه نخواهيد شد؛ كتاب خدا و عترتم يعنىاهل بيتم . ر.ك : مسلم بن الحسين ، صحيح مسلم ، ج 4 حديث 1873؛ ابن حجر، االصواعقالمحرقة ، ص 89 كه مى گويد: اين حديث داراى طرق زيادى است و از بيست و اندىصحابى نقل شده است . همچنين مستند است به حديث نبوى كه مى فرمايد: لنيفترقا حتى يردا على الحوض ... قرآن واهل بيت از هم جدا نخواهند شد تا بر سر حوض نزد من آيند... .
99- پيامبر گرامى اسلام ، صلى اللّه عليه و آله ، از ويژگيهاى آنان بسيار سخنگفته و فرموده است : آنان حاملان شريعت و كشتى نجات و مايه امنيت امت و حفظ آنان ازگمراهى اند چنانكه حديث ثقلين و حديث لن يفترقا به آن اشاره دارد وهر دو روايت به مقام عصمت آنان تاءكيد مى كند؛ زيراقابل درك نيست كه آنان نگهدارنده امت از گمراهى باشند و از قرآن ، كه خود معصوم ازاشتباه است ، جدا نشوند، اما خود آنان معصوم نباشند. ر.ك : الحكيم ، السيد محمدتقى ، همان، مبحث حجية السنة ، ص ‍ 169 به بعد.
100- اينكه رهبرى تاريخى بايستى از نظر روحى ، آمادگىكامل براى اجراى نقش خود داشته باشد، مساءله اى پذيرفته شده است و اگر به قرآنمراجعه كنيم مى بينيم كه در تاريخ انبيا به گونه اى روشن از اين مساءله سخن مىگويد؛ بويژه آياتى كه درباره نوح پيامبر، عليه السلام ، است . و اين موضوعى استكه توجه انسان را جلب مى كند؛ شايد بدين جهت باشد كه نوح و امام منتظر هر دو يك نقشرا ايفا مى كنند و وظيفه شان بسيار به هم شباهت دارد. چنانكه شهيد صدر نيز به اينموضوع اشاره كرده است . ر.ك : طبارة ، عفيف عبدالفتاح ، مع الانبياء.
101- مى توانيم براى نمونه به پيشرفت و ترقى اتحاد شوروى (سابق ) اشارهكنيم ؛ آنچه را ما با چشمان خود شاهد بوديم تا بدانجا كه دومين قطب جهان شد و از نظرسياسى و پيشرفت مدنى شانه به شانه آمريكا مى زد و هر دو توانستند به فضا سفركنند و سپس شاهد بوديم كه شوروى چگونه فرو پاشيد.
102- ژان ژاك روسو (1712-1778 م .) نويسنده و متفكر فرانسوى است . برخى ازناقدان وى را شخصيتى مى دانند كه بيشترين نقش را در ادبيات فرانسه و فلسفه جديدداشته است . معروف ترين تاءليف او قرارداد اجتماعى است . ر.ك : البعلبكى ، منير،موسوعة المورد، ج 8، ص 169.
103- اشاره است به آيه انهم فتيه آمنوا وردناهم هدى ... آنها جوانمردانىبودند كه پروردگارشان ايمان آورده بودند و ما نيز بر هدايتشان افزوديم . (سورهكهف (18) آيه 13).
براى مطالعه آيه مزبور ر.ك : الزمخشرى ، جاراللّه محمود، الكشاف ، ج 2، ص 706،(بيروت ، دارالكتاب العربى ).
104-اشاره است به آيه ولبثوا فى كهفهم ثلاث مائة سنين و ازدادوا تسعا... آنها در غار خود سيصد سال آرميدند و نهسال بدان افزوده اند.(كهف (18) آيه 25).
105- اگر كسى اشكال كند كه : پيامبر، صلى اللّه عليه و آله ، با اين كهرسالتش جهانى بود و وظيفه مهم ايجاد تغيير بزرگ را بر عهده داشت ، در عينحال در سايه تمدن جاهلى بزرگ شد و از آن تاءثير نپذيرفت و انبياى گذشته نيز چنينبودند. پس توجيه اين نظريه (لزوم ساخته شدن شخصيت امام زمان ، عليه السلام ، درتمدن گذشته ) چيست ؟
جواب اين مساءله اين است كه اولا: پيامبر اكرم ، صلى اللّه عليه و آله ، در واقع خود يكعزلت كامل از تمدن جاهلى داشت و چنان كه در سيره آن حضرت آمده است انزوا را بسياردوست مى داشت ، به غار حرا مى رفت و به عبادت مى پرداخت .
انبياى گذشته نيز از رسوم جاهلى جامعه خود دورى مى جستند و خداىمتعال به همين اشاره دارد كه مى فرمايد:
فلما اعتزلهم و ما يعبدون من دون اللّه و هبناله اسحاق ؛ وقتى از آنها و خدايان(دروغين ) آنها كناره گرفت ما به او اسحاق را بخشيديم (سسوره مريم (19) آيه 149)؛ثانيا: به پيامبر مرسل ، وحى مى شود و مستقيما از طرف آسمان تاءييد و گام به گامرفتار و كردار لازم به او ابلاغ مى گردد؛ در حالى كه به امام وحى نمى شود - بنابرعقيده اماميه - و مستقيما از جانب آسمان به او ابلاغ نمى شود گرچه مورد تاءييد و عنايتربانى است .
از اين رو امام نياز به آمادگى ويژه دارد و در عينحال كه به تمدن اصيل اسلامى نزديك و وابسته است و از پدران خود اصالت و علم ومعرفت دريافت كرده است از تجربه بشرى وعوامل پيدايش و رشد شكوفايى تمدنها آگاهى مى يابد و همچنين باعوامل زوال و فروپاشى آنها نيز آشنا مى گردد و در نتيجه به همه امور، شناخت و احاطهكامل پيدا مى كند.
البته با همه اينها ما عقيده داريم امام از تواناييهاى شخصى خدادادى برخوردار است و ازجانب آسمان تاءييد مى شود. در گفتار چهارم به اين موضوع خواهيم پرداخت .
106- ر.ك : ابن صباغ (م 855 ق .)، الفصول المهمة ؛ الشيخ ‌المفيد، محمدبن محمدبنالنعمان ، همان ، ص 316 به بعد.
107- ر.ك : العاملى ، السيد تاج الدين (از بزرگان قرن يازدهم هجرى )؛ التتمةفى تواريخ الائمة ، قم ، مؤسسه بعثت ؛ ابن حجر، الصواعق المحرقة ، ص ‍ 123-124او در اين كتاب بخشى از سيره امام و كرامات او رانقل مى كند.
108- ر.ك : الشيخ ‌المفيد، محمدبن محمدبن النعمان ، همان ، ص 319 به بعد؛ ابنحجر، همان ، ص 123-124. اين دو كتاب داستان گفتگوى امام جواد، عليه السلام ، بايحيى بن اكثم را در زمان ماءمون نقل كرده اند كه چگونه امام ، عليه السلام ، توانست درآن سن كم ، اعلميت و قدرت علمى خود را به اثبات رساند و خصم را محكوم سازد.
109- ر.ك : العاملى ، السيد امين ، المجالس السنية ، ج 5، ص 209. اين قضيه ،مشهور است و سنى و شيعه آن را نقل كرده اند: ر.ك : الرفاعى ، محمدبن سراج الدين ،صحاح الاخبار، ص 44، به نقل از حيدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعة ، ج 1، ص56، ابن حجر در الصواعق المحرقة (ص 120) مى گويد: از امام جعفر صادق آن قدرمردم دانش گرفتند كه كاروان آن را حمل مى كرد. در همه گيتى نام او پخش شد وبزرگانى هم چون يحيى بن سعيد، ابن جريح ، مالك ، ابوحنيفه ، شعبه و ايوبسختيانى از او روايت كرده اند.
110- اينكه امام ، اعلم اهل زمان خود است ، مورد اتفاق اماميه است ، ر.ك : الحلى ، حسنبن يوسف (علامه )، الباب الحادى عشر. براى اثبات اين قضيه ، بارها ائمه ، عليهمالسلام ، مورد امتحان قرار گرفتند و هر بار موفق شدند. ر.ك : ابن حجر، همان ، ص123. او در اين كتاب بتفصيل در اين باره سخن گفته و پرسشهاى يحيى بن اكثم از امامجواد، عليه السلام ، را نقل كرده است .
111- عقيده به امامت ، عليهم السلام ، براى شيعيان ، بسيار گران تمام مى شده استكه از نظر تاريخى قابل انكار نيست و شواهد بسيار زيادى در دست است . ر.ك :الاصفهانى ، ابوالفرج ، مقاتل الطالبين .
112- چنانكه از روايات بر مى آيد ائمه ، عليهم السلام ، پيروان خود را به اينديدارها توصيه مى كردند، ر.ك : الكلينى ، محمدبن يعقوب ، همان ، ج 1، ص 322. كهمى فرمايد: بر مردم واجب است پس از انجام مناسك حج ، خدمت امام برسند و ازمسايل دينى خود بپرسند و عشق و علاقه خود را به آنان ابراز كنند.
113- تاريخ ائمه ، عليهم السلام ، پر است از شكنجه ، زندان ، تبعيد و احياناقتل ، ر.ك : الاصفهانى ، ابوالفرج ، همان ؛ المالكى ،ابن الصباغ همان ؛ الشيخ ‌المفيد،محمدبن محمدبن النعمان ، همان .
114- اشاره است به امام مهدى ، عليه السلام ، وقبل از او امام جواد، عليه السلام ،
115- يعنى اينكه واجب است امام برترين مردم و داناترين آنها باشد؛ چنانكه اماميهدوازده امامى بدان معتقد است . ر.ك : الشبر، سيد عبداللّه (م 1242 ق .) حق اليقين فىمعرفة اصول الدين ، ج 1، ص 141.
116- منظور اين است كه امام خردسال را براى امتحان و حقيقت امر به جلوى مردمبياورند.
117- ماءمون خليفه عباسى چنين كارى را كرد و براى علماى بزرگ معلوم شد كه امامجواد، عليه السلام ، از چه پايه دانش و فقه برخوردار است . ر.ك : ابن حجر، همان ، ص123.
118- سوره مريم (19) آيه 12.
119- شيعيان مخلص ، حضرت مهدى را ديده و با او ارتباط داشته و كسب دانش كردهاند همانند سفرا و نواب اربعه . ر.ك : البحرانى ، السيدهاشم ؛ تبصرة الولى فيمنراءى القائم المهدى ؛ الشيخ ‌المفيد، همان ، ص 345. و براىتفصيل بيشتر ر.ك : العميدى ، ثامرهاشم ، دفاع عن الكافى ، ج 1، ص ‍ 535 به بعد.
120- پرسشهايى كه شهيد سيد محمدباقر صدر، رحمة اللّه عليه ، طرح مى كند درواقع اشكالاتى است كه به طور معمول در مورد امام مهدى ، عليه السلام ، مطرح شده و ياخواهد شد. و از مهمترين اشكالاتى است كه در اين زمينه مطرح مى شود. حتى بعضى ازنويسندگان معاصر اخيرا اين اشكالات را با انگيزه هاى غير علمى وجنجال زيادى مطرح كرده اند كه از طرف وهابيت تلاش فراوانى براى ترويج آنها بهعمل آمده است و انگيزه هاى آن بر هيچ كس پوشيده نيست و شهيد صدر، رحمة اللّه عليه ،براى كسانى كه طالب حقيقت اند جواب علمى داده است . به آنچه در مقدمه آورديم نيزمراجعه فرماييد.
121- در اين زمينه كتاب المهدى كه عموى بزرگوارم ، سيدصدر، قدس اللّه روحهالزكيه ، تاءليف فرموده اند. ملاحظه شود (شهيد صدر)؛ ر.ك : العباد، عبدالمحسن ، همان ،مجله الجامعة الاسلامية ش 3، سال 1969؛ العسكرى ، نجم الدين ، المهدى الموعود المنتظر.
122- كتاب منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر از شيخ لطف اللّه صافى ملاحظهشود (شهيد صدر).
123- ر.ك : معجم احاديث الامام المهدى ، مؤسسة المعارف الاسلامية ، ج 1، احاديث نبوى.
124- احمد و ابن ابى شيبه و ابن ماجه و نعيم بن حماد در باب فتن على ، عليهالسلام ، روايت كرده اند كه : رسول اللّه ، صلى اللّه عليه و آله ، فرمود: مهدى از مااهل بيت است خداوند كار او را در يك شب سامان مى بخشد.
ر.ك : السيوطى ، جلال الدين ، الحاوى للفتاوى ، ج 2، ص 213 و 215 در اين كتاباحمد، ابن ابى شيبه و ابوداود از على ، عليه السلام ، روايت كرده اند كه پيامبر، صلىاللّه عليه و آله ، فرمود: اگر از دنيا بيش از يك روز باقى نمانده باشد خداوندفردى از اهل بيت مرا مبعوث مى كند تا دنيا را پر از عدالت كند چنانكه پر از ستم شدهاست ؛ همچنين ر.ك : فقيه ايمانى ، مهدى (گردآورنده )، موسوعة الامام المهدى ، ج 1،كه در آن تصوير دهها از كتابهاى علما و محدثاناهل سنت درباره مهدى ، صفات و آنچه مربوط به اوست و همچنين و تصوير يك نسخه ازدرس استاد عباد، درباره روايات و آثار واردشده در موضوع مهدى ، عليه السلام ، آمده است.
همچنين ر.ك : ابوداود، سليمان بن الاشعث ، صحيح سنن المصطفى ، ج 2، ص ‍ 207؛ ابنماجه ، سنن ، ج 2، شماره 1367 و 4085.
همچنين ر.ك : معجم احاديث الامام المهدى ، ج 1، ص 147 و بعد از آن كه در اين زمينه احاديثبسيارى از صحاح و مسانيد نقل كرده است .
125- السيوطى ، جلال الدين ، الحاوى للفتاوى ، ج 2، ص 214، كه مى گويد:ابوداود و ابن ماجه و طبرانى و حاكم از ام سلمه روايت كرده اند كه گفت از پيامبر،صلى اللّه عليه و آله ، شنيدم فرمود: مهدى از عترت من و از فرزندان فاطمه است.
126- حديثى كه مى گويد: مهدى ازنسل حسين ، عليه السلام ، است بنابر نقل كتاب معجم الامام المهدى ، در مصادر زيرآمده است : الاصفهانى ، ابونعيم ، الاربعون حديثا (بهنقل از: المقدس الشافعى ، عقدالدرر) الطبرانى ، الاوسط، (بهنقل از: ابن القيم ، المنارالمنيف )؛ السيرة الحليبة ج 1، ص 193؛القول المختصر.
همچنين ر.ك : الصافى گلپايگانى ، لطف اللّه ، منتخب الاثر، كه از منابع شيعه اين حديثرا نقل كرده است . براى آشنايى با ضعف رواياتى كه مى گويد مهدى ازنسل امام حسن ، عليه السلام ، است . ر.ك : العميدى ، ثامرهاشم ، همان ، ج 1، ص 296.
127- رواياتى كه تصريح مى كند مهدى نهمين فرزند حسين ، عليه السلام ، استدر كتابهاى زير آمده است : القندوزى الحنفى ، ينابيع المودة ، ص ‍ 492؛ الخوارزمى ،مقتل الامام الحسين ، ج 1، ص 196؛ الجوينى الشافعى ، فرائدالسمطين ، ج 2، ص310-315 ح 561 تا 569؛ الصافى گلپايگانى ، همان ، كه اين روايت را از طريقشيعه نقل كرده است ؛ العميدى ، ثامرهاشم همان ، ج 1، ص 294.
128- حديثى كه مى گويد: الخلفاء بعدى اثناعشر كلهم من قريش ؛ جانشينان من دوازده نفرند كه همه از قريش اند. يا لايزال هذا الدين قائما ما وليه اثناعشر كلهم من قريش ؛ اين دين پابرجاست تادوازده نفر كه همه از قريش اند آن را سرپرستى كنند.
متواتر است ، كتب صحاح و مسانيد با طرق مختلف آن رانقل كرده اند گرچه در متن آن كمى اختلاف است و در تفسير آن نيز اختلاف وجود دارد. ر.ك :البخارى ، صحيح البخارى ، ج 9، كتاب الاحكام ، باب الاستخلاف ، ص ‍ 101؛ المسلم ،صحيح المسلم ، ج 2، كتاب الاماره ، ص 119؛حنبل ، احمد، مسند، ج 5، ص 90، 93 و 97.
129- ر.ك : الصدر، السيدمحمد، الغيبة الكبرى ، ص 272 به بعد.
ر.ك : ناصف ، منصورعلى ، همان ، ج 3، ص 40؛ در اين كتاب آمده كه روايت مزبور راشيخان و ترمذى روايت كرده اند. دخيل ، على محمد على ، الامام المهدى ، كه به تحقيقدرباره اين حديث پرداخته است .
130- ر.ك : البخارى ، صحيح البخارى ، ج 3، كتاب الاحكام ، باب الاستخلاف ، ص101، (بيروت ، داراحياء التراث العربى ).
131- ر.ك : ناصف ، منصورعلى ، همان ، ج 3، ص 40. نويسنده اين كتاب بهدنبال حديث مزبور مى گويد: آن را شيخان و ترمذى روايت كرده اند و در حاشيه كتاب مىگويد: ابوداود در كتاب المهدى آن را به اين صورتنقل كرده است : لايزال هذا الذين قائما حتى يكون عليكم اثناعشر خليفة : اين دينپيوسته پابرجاست تا دوازده خليفه برشما بيايد. ر.ك : ابوداود، سنن ابى داود ج 2،ص 207.
132- همان
133- همان
134- ر.ك : ابن حنبل ، احمد، مسند امام احمد، ج 5، ص 93-100.
135- ر.ك : الحاكم نيشابورى ، محمدبن عبداللّه ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3،ص 618.
136- اشاره است به آيه شريفه و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى ؛ و سخن از روى هوى نمى گويد. نيست اين سخن جز آنچه بدو وحى مى شود. (سورهنجم (53) آيه 3-4).
137- پيش از اين حديث بيان شد.
138- علماى اهل سنت صحت روايت را پذيرفته اند ولى درتاءويل آن اختلاف دارند. مصاديقى كه براى دوازده نفر ذكر كرده اند براى ماقبول پذيرش نيست بلكه بعضى از اين مصاديق غيرمعقول است مانند: يزيدبن معاويه فردى كه تجاهر به فسق مى كرد و كسى كه متهم بهفكر و خروج از دين است .
سيدثامر عميدى در كتاب خود سخنان اهل سنت در اين زمينه رانقل كرده و به صورتى كاملا علمى به پاسخگويى سخنان آنها پرداخته و تاءويلاتآنها را باطل ساخته است . ر.ك : دفاع عن الكافى ، ج 1، ص 540 و بعد از آن .
139- ر.ك : الصدر، السيدمحمد، تاريخ الغيبة الصغرى . او در اين كتاببتفصيل در اين زمينه سخن گفته است .
140- ر.ك : البحرانى ، السيدهاشم ، تبصرة الولى فى من راءى القائم المهدى ؛العميدى ، ثامرهاشم ، دفاع عن الكافى ، ج 1، ص 568 و بعد از آن .
141- براى مطالعه زندگى اين چهار تن ر.ك : الصدر، السيدمحمد، همان ،فصل سوم ، ص 395 به بعد.
142- اين جوابها كه معروف به توقيعات هستند؛ پاسخهايى بودند كهبه صورت كتبى و يا شفاهى از امام مهدى ، عليه السلام ،نقل مى شدند ر.ك : الطبرسى ، احمدبن على ، الاحتجاج ، ج 2، ص 523.
143- در مجامع ادبى گذشته و حال ثابت شده است كه اسلوب و روش ، همان شخصاست و اين حرف درستى است ؛ از همين جا است كه ديده و شنيده ايم بسيارى از بزرگانادب به مجرد شنيدن يك متن حكم مى كنند كه از آن كيست . هر نويسنده اى در نوشتار خودسبكى دارد كه شناخته مى شود. و درباره حضرت گذشته از اينها خط شريفش مشخصبوده است .
144- همان چيزى كه مرجعيت نام گرفت . در اينجا اوصافى كه شهيد صدردر مرجعيت لازم مى دانند ملاحظه مى شود.
145- ارتباط حضرت مهدى با مردم در زمان غيبت صغرى يك موضوع تاريخى ،واقعى و غيرقابل انكار است كه احاديث صحيح نيز آن را تاءييد مى كند و مورد اتفاق اكثرفرقه هاى اسلامى است . در مجموع همه اين دلايل جاى شكى در ولادت آن حضرت و ادامهزندگى اش باقى نمى گذارد. ر.ك : الصدر، السيد محمدباقر، تاريخ ‌الغيبة الصغرى.
146- در يكى از توقيعات آن حضرت آمده است كه پس از غيبت كبرى شخص او را بهصورت واضح نخواهد ديد. اين موضوع محل اتفاق علماى اماميه است . در اين زمينه . ر.ك :الصدر، السيد محمد، تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 639 به بعد.
147- على رغم اينكه شهيد صدر، رحمة اللّه عليه ، در اينجا بهعوامل خارجى و نقش آن در پيروزى انقلابها، اهميت مى دهد - كه دركى عميق ازعوامل اجتماعى و روانى است - ولى ايشان نظريه جديدى درباره فهم تغييرات اجتماعى كهاز ناحيه رسالتهاى آسمانى پديدار مى گردد، عرضه داشته است كه از جهت رسالت وپيام ، قانون خاص خود را دارد و از جهت موفقيت در اجرا وابسته بهعوامل خارجى است .
مقصود از عوامل خارجى ، حالت سياسى و اجتماعى مردم ، واقعيتهاى بين المللى وتواناييهاى مردم در بهره ورى از امكانات ذاتى و استعدادهاى روحى است .
148- اشاره به كلام خداست كه مى فرمايد: قالوا حرقوه و انصروا الهتكم انكنتم فاعلين قلنا يا ناركونى بردا و سلاما على ابراهيم و اءرادوا به كيدا فجعلناهمالاءخسرين ؛ اگر مى خواهيد كارى بكنيد، بسوزانيدش و خدايان خود را نصرت دهيدگفتيم : اى آتش ، بر ابراهيم خنك و سلامت باش . (سوره انبيا (21)، آيه 68-70).
149- ر.ك : ابن كثير الدمشقى ، تفسير القرآن العظيم ، ج 2، ص 33؛ المجلسى ،محمدباقر، بحارالانوار، ج 18، باب معجزات پيامبر، صلى اللّه عليه و آله ، ص 47،52، 60، 75.
150- ر.ك : الطبرى ، ابوجعفر، محمدبن جرير، تاريخ الامم و الملوك ، ج 2، ص244، حوادث سال پنجم هجرى .
151- چنانكه حديث شريف نبوى تصريح مى كند: لو لم يبق من الدنيا الا يوملطول اللّه ذلك اليوم حتى يبعث رجلا منى او اهل بيتى يملاءالاءرض ‍ قسطا و عدلا كما ملئتظلما و جورا؛ اگر از دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدرطولانى مى سازد تا مردى از من - را يا از اهل بيت من - مبعوث كند كه زمين را پر ازعدل و داد كند پس از آنكه پر از ظلم و ستم شده باشد. (ناصف ، منصورعلى ، همان ، ج 5،ص 360.)
152- ما در ابتداى دهه نود مصداق اين گفته شهيد صدر را بخوبى ديديم و گفتهايشان مستند به درك عميق ايشان از جامعه بشرى بود؛ ديديم كه اتحاد جماهير شوروى كهيكى از دو قطب حاكم بر جهان بود چگونه بسرعت از هم پاشيد به گونه اى كه چيزىاز آن باقى نماند.
153- اشاره است به نظريه مارى تاريخ يعنى تفسيرى كه ماركسيسم از تاريخدارد. در كتاب اقتصادنا، ج 1، ص 19 تحليل علمى و بحث فلسفى عميقى در اين زمينه بهقلم استاد شهيد صدر، رحمة اللّه عليه ، شده است .
154- اشاره است به كتاب فلسفتنا و مقدمه كتاب اقتصادنا مى باشد.
155- ر.ك : كتاب قهرمان (قهرمان به صورت يك پيامبر) نوشته توماس ‍كارلايل ، ترجمه دكتر السباعى ، سلسه الالف كتاب ، مصر.
156- ر.ك : الفتاوى الواضحة ؛ مقدمه دوم ، ص 63. كه اين مساءله را بخوبىتوضيح و تفصيل داده است .
157- الناصف ، منصورعلى ، همان ، ج 5، ص 343، از ابوسعيد از پيامبر، صلىاللّه عليه و آله : المهدى منى الجبهة اءقنى الانف يملاءالاءرض قسطا و عدلا كما ملئتظلما و جورا؛ مهدى از من است . پيشانى فراخ و بلندبينى ؛ زمين را ازعدل و داد پر مى كند پس از آنكه انباشته از ظلم و ستم شده باشد.
158- اشاره به رواياتى است درباره نشانه هاى ظهور و وقايعى كه پيش از ظهورمبارك آن حضرت يا همزمان با آن رخ مى دهد. اين روايات به صورت مشروح در كتابتاريخ مابعدالظهور از سيدمحمد صدر آمده است . ر.ك : الشيخ ‌المفيد، محمدبن محمدبنالنعمان ، همان ، ص 356 به بعد؛ البرزنجى ، محمدبنرسول ، همان .
159- اشاره است به عاقبت كار انسان و بحران تمدن كه بر اثر رقابت و كشمكشميان تمدنهاى مادى و قطبهاى سياسى و ناتوانى در ايجاد امنيت و خوشبختى براى انسانهاپيش خواهد آمد. نشانه هاى اين خلاء هم اكنون پيدا شده و روز به روز در شرق و غربگسترش مى يابد. هر كس اخبار و گزارشها و تفسيرهاى سياسى روز را پيگيرى كندبخوبى اين مساءله را در مى يابد؛ و روز موعود دور نيست .