بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جلوه هائی از نور قرآن در قصه ها, عبدالکریم پاک نیا ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     NOOR0001 -
     NOOR0002 -
     NOOR0003 -
     NOOR0004 -
     NOOR0005 -
     NOOR0006 -
     NOOR0007 -
 

 

 
 

1- روم / 30؛ اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده ؛ دگرگونىدر آفرينش الهى نيست ؛ اين است آيين محكم و استوار.
2- مدثر / 31؛ و اين قرآن جز هشدار و تذكرى براى تمام انسانها نيست .
3- رجال شيخ طوسى .
4- ناسخ التواريخ ، ج حضرت اميرالمؤ منين ، ص 733.
5- تفسير صافى ، ج 1 / 88.
6- الرحمن / 46.
7- بقره / 249.
8- همان آيه .
9- هشام بن حكم ، ص 85 از نگارنده .
10- نساء / 1.
11- نوح / 1.
12- كشكول بحرانى ، 1 / 106.
13- انعام / 38.
14- زمر / 9.
15- انعام / 160.
16- منهاج الدموع ، 20 بنقل از ابن بابويه (ره ).
17- انعام / 160.
18- ق / 29.
19- صافات / 99.
20- طه / 84.
21- ذاريات / 50.
22- معارج / 4.
23- نساء / 158.
24- فاطر / 10.
25- من لا يحضره الفقيه ، 1 / 224.
26- نور/ 3.
27- نساء / 86.
28- مناقب ابن شهر آشوب ، 4 / 18.
29- نمل / 16.
30- مريم / 5 و 6.
31- نساء / 11.
32- كشف الغمه ، ج 2، ص 37.
33- الرحمن / 29.
34- بقره ، ص 201.
35- سفينة البحار، 1 / 208.
36- تحريم / 6.
37- الميزان ، ج 19، ص 395.
38- طه / 121.
39- انسان / 22.
40- بقره / 35.
41- تحريم / 10.
42- بقره / 260.
43- بحار، 40 / 153.
44- قصص / 21.
45- بقره / 207.
46- ص / 35.
47- نهج البلاغه صبحى صالح ، حكمت 77، ص 480.
48- ناسخ التواريخ ، ج امام سجاد(ع )، ص 15 - بحار الانوار، 46 / 135.
49- كهف / 93.
50- فاطر / 24.
51- انعام / 38.
52- لطائف الطوائف ، ص 419.
53- اعراف / 44.
54- المستطرف ، 1 / 235.
55- فتح / 10.
56- فاطر / 43.
57- بقره / 249.
58- المستطرف ، 1 / 234.
59- فوائد الرضويه ، 282.
60- نساء / 86.
61- انعام / 54.
62- مائده / 55.
63- الغدير، 3 / 162.
64- انعام / 59.
65- مدثر / از 11 - 26.
66- البته ، مراد از وحيد، به فرمايش مرحوم فيض در تفسير صافى (5 / 246)بنابر قولى ، وليد بن مغيره عموى ابوجهل است كه ملقب ، به ((وحيد)) بود.
67- الخزائن / 44.
68- شورى / 23.
69- اسراء / 26.
70- انفال / 41.
71- احزاب / 33.
72- برگرفته از سوگنامه آل محمد، ص 473،بنقل از لهوف سيد بن طاووس ، ص 177.
73- كهف / 110.
74- كافى ، ج 3، ص 69.
75- مائده / 6.
76- بنقل از اعلام قرآن دكتر خزائلى .
77- انعام / 84 و 85.
78- داستانهاى نهج البلاغه ، ص 2 / 14 - شرح نهج البلاغه خوئى ، 13 / 104.
79- قصص / 35.
80- فرقان / 44.
81- قصص / 7.
82- انفال / 41.
83- حشر / 7.
84- بقره / 44.
85- انعام / 149.
86- عيون اخبار الرضا، 2 / 240، عللالشرايع . ((علت شهادت امام رضا(ع ) )).
87- احمد بن حنبل شيبانى ، يكى از چهار اماماهل تسنن است . وى از ايرانيان عرب نژاد است و درسال 241 درگذشت .
88- محمد، (ص ) 22 - 23.
89- منهاج الكرامه از علاّمه حلّى ، ص 95.
90- تابعين ، به كسانى مى گويند كه به محضر پيامبر(ص ) نرسيده اند، ولىبه حضور ياران و اصحاب پيامبر رسيده اند.
91- داستان راستان ، 372 به نقل از سفينة البحار، ماده طوس .
92- آل عمران / 37.
93- مريم / 25.
94- داستانها و نكته هاى برگزيده / 129.
95- شورى / 49.
96- همان ، 23.
97- يس / 63.
98- دانستنيهاى تاريخى ، ص 375.
99- سليمان بن مهران اعمش ، اصلاً اهل دماوند است و در كوفه متولد شده و در همانجاسكنى گزيده است . سليمان شيعه است و علماىاهل تسنن نيز او را ستوده اند. اعمش به لطيفه گوئى معروف است داستانهائى از لطائف اونقل مى شود. اعمش در حدود سال 150 هجرى درگذشته است . ريحانة الادب ، ج / 3 - ص154.
100- زخرف / 13.
101- مومنون / 29.
102- داستانها و نكته هاى برگزيده ، ص 202.
103- فاطر / 1.
104- نمل / 40.
105- ص / 23.
106- انفال / 63.
107- قصص / 7.
108- دانستنيهاى تاريخى ، 73.
109- الرحمن / 41.
110- سجده / 18.
111- و فى الاحتجاج ، روزى امام حسن مجتبى (ع ) به وليد فرمود: ((اى وليد بنعُقبه بخدا قسم من ترا سرزنش نمى كنم كه دشمن على (ع ) هستى ، زيرا موقعى كه توشراب خورده بودى ، هشتاد تازيانه بتو زد و پدر ترا در جنگ بدر كشت و چگونه توعلى را ناسزا نگوئى ؟ زيرا در قرآن على (ع ) را مؤ من و ترا فاسق لقب داد آنجائى كهمى فرمايد: افمن كان مومناً كمن كان فاسقاً لايستوون . و در اين رابطه احاديث بسيارىداريم . كه مقصود از آيه ، على (ع ) و وليد مى باشد. (تفسير صافى ، ص 159، ج 4.)
112- دانستنيهاى تاريخى ، 21.
113- احزاب / 33.
114- فضيل بن عياض ابن مسعود (105 - 187) عارف و زاهد معروف است او اصالتاًاهل طالقان است . در سمرقند ولادت يافت و سپس به منظور كسب حديث به كوفه رفت . وىاز امام ششم (ع ) و سفيان ثورى و ديگران حديث شنيد وفضيل بيش از هشتاد سال عمر كرده و در شهر مكّه درگذشت و همان جا مدفون شد. از وىسخنانى پندآميز در كتابهاى صوفيه نقل شده است ؛ و همچنين شيخ طوسى از وى ضمناصحاب امام ششم نام برده است .
115- حديد / 16.
116- رجال طوسى ، ص 269 و فيات الاعيان ، 3 / 315.
117- بقره / 194.
118- سيره نبوى - 76.
119- عبدالله بن مبارك مروزى ، يكى از فقهاى ايرانى واهل تسنن است . وى اهل مرو بوده و شاگردِ حنيفه و مالك و ثورى مى باشد. او درسال 181 درگذشته است .
120- يس / 58.
121- اعراف / 186.
122- اسراء / 1.
123- مريم / 10.
124- شعراء / 79.
125- نساء / 43.
126- بقره / 187.
127- بقره / 158.
128- بقره / 184.
129- ق / 18.
130- پيامبر اكرم (ص ) فرمود: آن فرشته اى كه خوبيهاى انسان را مى نويسد درطرف راست قرار دارد. آنكه گناهان را ثبت مى كند در طرف چپ انسان قرار دارد و فرشتهدست راست فرمانده طرف چپ است ، اگر انسان كار نيكى انجام دهد فرشته طرف راست آنرا ده برابر مى نويسد، و اگر انسان گناهى مرتكب شود فرشته طرف راست بهديگرى مى گويد: آن معصيت را تا هفت ساعت ننويس ، آن شخص را آزاد بگذار، شايدتوبه كرده و استغفار كند. (تفسير صافى ، ج /5 ص 61.)
131- اسراء / 36.
132- يوسف / 92.
133- بقره / 197.
134- نور / 30.
135- شورى / 30.
136- انبياء / 79.
137- زخرف / 13.
138- لقمان / 19.
139- مزمل / 20.
140- بقره / 269.
141- بقره / 269.
142- نمل / 40.
143- مائده / 101.
144- كهف / 46.
145- نحل / 16.
146- نساء / 125.
147- نساء / 164.
148- مريم / 12.
149- كهف / 19.
150- حاقه / 24.
151- جمعه / 4.
152- المستطرف ، ج / 1، 129. گفتنى است نظير چنين داستانى را مؤ رخين شيعهنقل كرده اند و آن را به فضّه خادمه ، خدمتگزار حضرت فاطمه (س ) نسبت داده اند.
153- اعراف / 32.
154- حق و باطل ، ص 151. اعيان الشيعه ، 10 / 226.
155- انفال / 2.
156- عدل الهى ، 251 - 252.
157- طه / 131.
158- مومنون / 51.
159- يعنى شخص مكلف و عاقل و عالم به حكم و موضوع ، اگر شراب بخورد، درنوبت اول و دوم تمام بدن او را، (غير از عورت ) برهنه مى كنند و هشتاد تازيانه به اومى زنند و در نوبت سوم و يا چهارم حدّ او كشتن است . و اگر در ماه رمضان باشد، حاكمشرع ، چيزى هم اضافه مى كند، زيرا حرمت ما خدا را شكسته است و در روايتى فرمود:بيست تازيان اضافه مى كند. (وسائل الشيعه ، باب حدود - حد مسكر 29 / 233). چنانكهامام على اميرالمؤ منين (ع )، به نجاشى شاعر، هشتاد تازيانه شرعى اجرا كردند. سپسبيست تازيانه ديگر افزودند؛ زيرا در ماه رمضان شراب خورده بود.وسائل الشيعه 28 / 232.
160- نور / 16.
161- حجرات / 12.
162- برگرفته از بزم ايران ، ص 211.
163- فرقان / 11 - 14.
164- زمر / 53.
165- معراج السعاده .
166- حسن بن يوسف بن على بن مطهّر حلّى ، معروف به علاّمه حلّى ، يكى از چهرههاى درخشان و از اركان مهمّ مذهب اماميه مى باشد. وى در فقه واصول و كلام و منطق و فلسفه و رجال و غيره كتاب نوشته است . در حدود صد كتاب ازآثار خطى يا چاپى او شناخته شده كه بعضى از آنها (مانند تذكره الفقهاء) بهتنهائى در اثبات نبوغ او كافى است . علاّمه كتب زيادى در فقه دارد كه غالب آنها همانند:كتابهاى محقق حلّى در زمانهاى بعد از او از طرف فقهاء شرح و حاشيه شده است . كتبمعروف فقهى علامه ، عبارت است از: ارشاد، تبصره المتعلمين ، قواعد، تحرير، تذكرةالفقهاء، مختلف الشيعه ، منتهى ، علاّمه اساتيد زيادى داشته است . در فقه شاگرد دائىخود، محقق حلّى و در فلسفه و منطق ، شاگرد خواجه نصيرالدين طوسى بوده است ، فقهعامّه را، نزد علماى اهل تسنن تحصيل كرده است . علاّمه درسال 648 متولد شده و در سال 726 در سن 78 سالگى درگذشته است .
167- بقره / 156 و 157.
168- روضات الجنات ، 284 / 2.
169- در يكى از كتابهاى معتبر اهل سنت از پيامبر اكرم (ص ) چنين روايت شده : ((لاتصلوا علىَّ الصلوة البتراء)) فقالوا: ((و ما الصلوة البتراء؟))قال : ((تقولون : اللّهم صلّ على محمد و تمسكون ،بل قولوا اللهم صل على محمد و على آل محمد.)) يعنى درود ناقص بر من نفرستيد. گفتند:درود بدون دنباله و ناقص چيست ؟ فرمود: اينكه بگوئيد:خداوندا بر محمد درود فرست وساكت شويد، بلكه بگوئيد: خداوندا بر محمد وآل محمد درود فرست . (مقدمه الاتقان ، ص 17. الصّواعق المحرقه ، 78.)
170- احزاب / 55.
171- يس / 4 - 1.
172- صافات / 79.
173- صافات / 109.
174- صافات / 120.
175- صافات / 130.
176- عيون اخبار الرضا(ع )، ج 1 / 185، تفسير صافى ، 4 / 124.
177- انبياء / 7.
178- طلاق / 10.
179- عيون اخبار الرضا(ع )، 1 / 187.
180- حجاج ابن يوسف ، يكى از ستمگران خونخوار روزگار است . او مدت بيستسال ، از طرف خلفاى بنى اميه با نهايت ستمگرى و قساوت ، در شهر كوفه بر عراق وايران حكومت مى كرد. اين مرد سنگدل و شقى تشنه خون مخالفين بود. بهترين اوقاتزندگى او لحظه اى بود كه محكومى را جلو چشمش ، به فجيعترين وضع ، بهقتل برسانند و او از مشاهده آن لذت ببرد!
حجاج گذشته از انسانهايى كه بقتل رسانده بود، بعد از مرگش ، پنجاه هزار مرد و سىهزار زن را در زندان او يافتند. زندان او محوّطه وسيع و بى سقفى بود كه ديوار ازاطراف كشيده بودند، هرگاه يكى از زندانيان ، مى خواست از گرماى كشنده به سايهديوار پناه ببرد، نگهبانان سنگدل با سنگ و آجر او را از آنجا مى راندند، تا همچنان درآفتاب سوزان بسر برد و شكنجه شود.
حجاج ، از دشمنان سرسخت اميرالمؤ منين على (ع ) بود، و گروه بسيارى از شيعيان آنحضرت را بقتل رساند. از جمله آنها، كميل بن زياد، قنبر غلام على (ع ) و سعيد ابن جبير مىباشد.
181- سعيد بن جبير فقيه و مفسر بزرگ شيعه كه در مورد تفسير قرآن كتابىنوشته است . و از خواص ياران امام سجّاد(ع ) مى باشد.او با ايمانى قوى و روحى باعظمت ، ارادت خالصانه خويش را به خاندان پيامبر نشان داد و در اين راه چنان استقامتىبه خرج داد كه دشمنان سنگدل و بيرحم خاندان عصمت را حيرت زده كرد. او تا آخرينقطره خون خويش ، از حريم ولايت دفاع كرد و در عبادت بجائى رسيد كه مستجاب الدعوهشد؛ چنانكه وقتى حجاج مى خواست او را به شهادت برساند رو به آسمان كرده و گفت :((خدايا بعد از من حجاج را به قتل هيچيك از بندگان خود، مسلط نكن .)) و براى همين بودكه پانزده روز نكشيد كه حجاج به درك واصل شد.
182- ((سعيد)) يعنى خوشبخت و ((شقى ))مقابل آنست و ((جُبَيْر)) يعنى تسكين يافته و ((كسير))مقابل آن است .
183- انعام / 79.
184- بقره / 115.
185- طه / 55.
186- منهاج الدموع ، ص 150.
187- انعام / 44.
188- الذى ضرب بسيفين و طعن برمحين و صلى القبلتين و هاجر الهجرتين و لميكفر بالله طرفة عين ، انا مولى صالح المؤ منين و نور المجاهدين و وارث النبيين ويعسوب المسلمين و لسان رسول رب العالمين .
189- منهاج الدموع ، ص 116، بنقل از منتخب التواريخ .
190- ثوبان ، مولى رسول (ص )، يكنّى ابوعبدالله من اصحاب النبى (ص )،(معجم رجال الحديث - 4 / 321).
191- نساء / 69.
192- نكته هاى برگزيده ، 204.
193- حج / 35.
194- در مورد شرح حال يونس ابن عبدالرحمن ، به كتابهاىرجال و يا به مقاله نگارنده - در ماهنامه كوثر، خرداد، 77- مراجعه شود.
195- معجم رجال الحديث ، 11 / 160.
196- ناپلئون بناپارت (1769 - 1821) امپراطور فرانسه ، متولد آژاكسيو، دومينفرزند شارل بناپارت ميباشد. وى در سال 1804، با 7 ميليون راى به امپراطورىفرانسه رسيد و در سال 1815 در واترلو شكست خورد و تا آخر عمرش در سينت هلنزندانى بود. (اطلاعات عمومى شكيباپور، 436.)
197- اسراء / 9.
198- برگرفته از راهنماى سعادت ، ص 479.
199- عمرو ليث صفّارى بعد از برادرش يعقوب ، درسال 265 به رهبرى سلسله صفاريان رسيد و در نواحى غزنين ، نيشابور خراسان وسيستان حكومت كرد او مطيع خليفه عباسى نبود و خليفه از ترس حمله او به بغداد بينعمروليث و امير اسماعيل سامانى اختلاف ايجاد كرده و در جنگى كه درسال 287 در حوالى بلخ ميان آن دو در گرفت ، صفاريان شكست خوردند و عمروليث بهاسارت در آمد و به بغداد فرستاده شد و دو سال بعد در زندان بغداد بدستور خليفهبقتل رسيد.
200- نمل / 34.