بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فاطمة الزهرا علیهاسلام, گفتار علامه امینى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FA000001 -
     FA000002 -
     FA000003 -
     FA000004 -
     FA000005 -
     FA000006 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

فهرست مطالب
 فاطمه الزهراء امّ ابيها
 مقدمه
 ام ابيها(ع )
 پيشگفتار
 بخش اول :
 آيه اول :
 آيه دوم :
 آيه سوم :
 آيه چهارم :
 آيه پنجم
 آيه ششم :
 بخش دوم
 موضوع اول
 موضوع دوم
 موضوع سوم
 موضوع چهارم
 موضوع پنجم
 موضوع ششم
 موضوع هفتم
 موضوع هشتم
 موضوع نهم
 موضوع دهم
 موضوع يازدهم
 موضوع دوازدهم
 موضوع سيزدهم
 موضوع چهاردهم
 موضوع پانزدهم
 منقبت اول :
 منقبت دوم :
 منقبت سوم :
 منقبت چهارم :
 منقبت پنجم :
 منقبت ششم :
 منقبت هفتم :
 منقبت هشتم :
 منقبت نهم :
 منقبت دهم :
 منقبت يازدهم :
 منقبت دوازدهم :
 منقبت سيزدهم :
 منقبت چهاردهم :
 منقبت پانزدهم :
 منقبت شانزدهم :
 منقبت هفدهم :
 منقبت هجدهم :
 منقبت نوزدهم :
 منقبت بيست و يكم :
 منقبت بيست و دوم :
 منقبت بيست و سوم :
 منقبت بيست و چهارم :
 منقبت بيست و پنجم :
 منقبت بيست و ششم :
 منقبت بيست و هفتم :
 منقبت بيست و هشتم :
 منقبت بيست و نهم :
 منقبت سى ام :
 منقبت سى و يكم :
 منقبت سى و دوم :
 منقبت سى و سوم :
 منقبت سى و چهارم :
 منقبت سى و پنجم :
 منقبت سى و ششم :
 منقبت سى و هفتم :
 منقبت سى و هشتم :
 منقبت سى و نهم :
 منقبت چهلم :
فاطمه الزهراء امّ ابيها
شعرى از حسان شاعر معاصر

منم كه عصمت اللّه و، به ساق عرش زيورم
حبيبه خدامنم ، حباب نور داورم
رضاى من رضاى او، ولاى من ولاى او
كه من ولية اللّه و، زهر بدى مطهرم
على است نفس احمد و حقيقت محمدى
منم كه بضعة النبى و، با على برابرم
به تخت اقتدارشان ، نشسته ام كنارشان
به تاج افتخارشان ، يگانه است گوهرم
بجز محمد و على ، كه نور ما بود يكى
ز انبياء و اولياء، خدا نموده برترم
نبى چو گفت بر ملا: اگر نبود مرتضى
ز اولين و آخرين ، هر كسى نبود همسرم
على ، شهاب ثاقب و منم فروغ زُهر وى
با اوج عصمت و حيا، به هر زمان منورم
نهال عشق ايزدى ، بهار حسن سرمدى
شكوفه محمدى ، عطاى رب و كوثرم
حسين با حسن مرا، دو گوشوار زينتند
على است طوق گردنم ، محمد است افسرم
محمد و على و من ، چو اصل و ام خلقتيم
منم كه باب خويش را، درين مقام مادرم
فدك چه جلوه اى كند، به پيشگاه دولتم
كه مالكيت جنان ، به كف بود چو حيدرم
عليه غاصب فدك ، از آن قيام كرده ام
كه راه پر جهاد حق ، نشان دهم به دخترم
(حسان ) بود مودت رسول و آل مصطفى
اميد برزخ من و، پناه روز محشرم
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
هذا من فضل ربى
فاطمة الزهراء(ع ): بانوى بانوان دو جهان ، عطاى خداوند سبحان ، كوثر پربهاىقرآن ، كفو و همتاى اميرمومنان (ع )، و يكى ازعلل آفرينش عالم امكان .
فاطمة الزهراء(ع ): در آل كسا محور، عزيز قلب پيغمبر(ص )، شفيعه محشر، ولية اللهاطهر، و از يازده فرزند معصومش برتر...
فاطمة الزهراء(ع ): خانه اش ، منزل ((هل اتى ))، پدرش : محمد مصطفى (ص ): همسرش :على مرتضى (ع )، پسرانش : امام حسن مجتبى (ع ) و امام حسين سيدالشهداء(ع )، دخترانش : امكلثوم (ع ) و زينب كبرى (ع )، دستش بوسه گاهرسول خدا(ص ) مهرش : صفابخش قلوب اولياء مودتش : اجر رسالت خاتم الانبياء(ص )و والاترين مدحش : ((ام ابيها))...
اين كتاب : از مناقب بى شمار آن حضرت شمه اى است ، و از درياى بى كران فضايلشقطره اى ، و از روايات موثق و متواتر و آيات رحمت قرآن بهره اى ...
گفتارى است از عالم كم نظير، آيت الله كبير، دانشمند روشن ضمير صاحب كتاب((الغدير)) علامه امينى رحمة الله عليه .
در آن زمان كه علامه امينى ساكن نجف اشرف بود و يا در تابستان هرسال كه به تهران مى آمد، عارفى نكته دان ، استاد ولايت و عرفان ، عاشق دلباختهعترت و قرآن ، دوست بزرگوارم : آقاى حاج كريم رومينا (دستمالچى )، در انجام امورمربوط به ايشان و كتابخانه حضرت اميرالمؤ منين (ع ) شبانه روز كوشا بود، و در راهخدمت علامه امينى و اهداف مقدس او، آنچه در توان داشت صميمانه ايثار مى كرد.
در يكى از اين سفرها، آن دوست ارجمند، با همتى عارفانه و با اصرار و پيگيرى مداوم وعاشقانه ، علامه امينى را مهيا ساخت تا مطالبى بسيار جالب درباره مقام ولايت كبراىحضرت صديقه زهراءسلام الله عليها بيان فرمايد، در حالى كه آن عارف ربانى تنهامخاطب گفتار علامه امينى بود، آن مطالب بسيار ارزنده در نوارهاى منحصر بفرد ضبطگرديد، كه بيش از پانزده سال با دقت علاقه اى كم نظير توسط ايشان نگهدارى شدهاست در طى اين مدت ، آنان كه از وجود اين نوارها مطلع بودند، بى صبرانه تكثير نوارهاو يا پياده كردن آن گفتار را در خواست مى كردند، تا به صورت كتابى در دسترس همهو مورد استفاده عموم قرار گيرد، و چون مطالب عالمانه مذكور بطور خصوصى خطاب بهكى نفر ايراد شده بود، بدون اينكه در اين مورد به مراعات نظم و دقتكامل در جمله بندى و اداى كلمات (چنان كه در سخنرانيهاى رسمى و عمومىمعمول است ) نيازى باشد؛ لذا بنظر رسيد كه بهتر از تكثير نوارها، همان پياده كردننوارهاست به تنظيم جملات و بازنويسى كامل آن گفتار، بدون اينكه در مفهوم آن مطالبسنگين عالمانه و پربار كوچكترين تغييرىحاصل شود.
در همان ايام كه دوست بزرگوارم تصميم به پياده كردن نوارها گرفت ، و مرا براى اينكار مهم انتخاب كرد و در تسريع انجام آن تاءكيد و اصرار داشت ، شبى در يك رؤ ياىصادقه علامه امينى را ديدم كه بر فراز تختى نشسته است و جمعى از علاقه مندان وعاشقان مقام والاى حضرت زهرا سلام الله عليها برگرد او ازدحام نموده و بى تابانه درخواست انتشار آن فرمايشان را داشتند. همان گنه كه علامه امينى در زمان حياتش ، با لحنىگيرا و دلنشين ، دستور مى داد در مجالس علمى و آموزنده اش به قرائت اشعارم مفتخر شوم، در آن رؤ ياى صادقه نيز، در حالى كه با دست به سوى من اشاره مى كرد، فرمود:((حسان ) ماءمور انجام اين كار است )).
من كه از اين تاءييد غيبى و ماءموريت افتخار آفرين معنوى سر از پا نمى شناختم بااشتياق تمام به سوى مشهد مقدس محل سكونت دوست بزرگوارم (صاحب نوارها) شتافتم .من به فضل و يارى خداوند مستعان ، و با توجهات امام زمان (ع )، آنچه در توان داشتم درانجام اين ماءموريت مقدس و معنوى بكار بردم ، و گاهى براى نگارش عبارات تا مفهوم ،سرعت و تسلط كم نظيرى ادا فرموده است حتى بيش از ده بار به نوار آن گفتار گوشفرا دادم ، با وجود اين ، هر سهو و نارسائى و اشتباهى در اين كتاب گرانبها به نظرخوانندگان عزيز برسد از من ناچيز است .
من اقرار مى كنم كه شايسته بود اين گفتار سنگين ، عالمانه و پر بار و جاودانه باشرح و تفسير و حواشى مفصلى پياده شود، تا بهتر حق مطلب ادا گردد، ولى با توجهبه اينكه حتى قرآن كريم كه كلام خدا و ولاترين سخنهاست اگر فقط به صورتتفاسير بسيار مفصل چاپ و منتشر مى شد، عده كثيرى كه حوصله ومجال كمترى براى مطالعه دارند همواره از فيوضات بى پايان آن بى بهره مى ماندند،و به همين جهت است كه در تمام قرون و اعصار، كلام خدا، بطور ساده - با ترجمه - و باتفاسير مفصل (به هر سه صورت ) چاپ و در دسترس و مورد استفاده عموم قرار داده شدهاست ، من نيز با پياده كردن متن اين گفتار گرانبار فقط قدم اوليه را در نشر آنبرداشته ام و به نظر من ، صلاحيت شرح و تفسير و حاشيه نويسى مطالب اى كتاب را،بيش از هر كس ، دو استاد محقق و دانشمند حجت الاسلام حاج آقا رضا امينى و حجت الاسلام حاجآقا هادى امينى فرزندان ارجمند علامه امينى دارا مى باشند، كه اميد است در آينده به اين امرمهم اقدام فرمايند.
ام ابيها(ع )
دنياست چو قطره اى و، دريا، زهرا
كى فرصت جلوه دارد اينجا، زهرا
قدرش بود امروز نهان چون ديروز
هنگامه كند و ليك فردا، زهرا
خالق چو كتاب خلقت انشا فرمود
عالم جو الفبا شد و معنى ، زهرا
((احمد)) كه خدا گفت به مدحش : لولاك
كى ميشدى آفريده ، لولا، زهرا
((طاها)) و ((على )) دو پيكران دريايند
و آن برزخ مابين دو دريا، زهرا
او سر خدا و ليلة القدر نبى است
خير دو سرا، درخت طوبى ، زهرا
بر تخت جلال ، از همه والاتر
بر مسند افتخار، يكتا، زهرا
در ((آل كسا)) محور شخصيتهاست
مابين ((آب )) و ((بعل )) و ((بنيها)) زهرا
سر سلسله نسل پيمبر كوثر
سرچشمه نور چشم طاها، زهرا
تنها نه همين مادر سبطين است او
فرمود نبى : ((ام ابيها))زهرا
آن پايه كه ديروز پيمبر بنهاد
امروز نگهداشته برپا، زهرا
از ((احمد)) و ((مرتضى )) چه باقى ماند
از مجمعشان ، شود چو منها، زهرا
حرمت بنگر كه در صفوف محشر
يك زن نبود سواره الا زهرا
هنگام شفاعت چو رسد روز جزا
كافى است براى شيعه ، تنها، زهرا
حيف است (حسانا) كه در آتش بسوزد
آن شيعه كه ورد اوست : زهرا، زهرا
پيشگفتار
اعتقاد اكثر مردم بر اين است ، و معمولا چنين مى پندارند كه مناقب وفضائل حضرت صديقه زهرا سلام الله عليها فقط به اين جهت است كه دختر حضرترسول اكرم صلى الله عليه و آله بوده است ، و اين مطلب ، موضوع بسيار مهم وگرانبهائى است كه شايسته است درباره آن مفصلا بحث و گفتگوبعمل آيد، و بايد معتقد بود كه حضرت فاطمه عليهاسلام صاحب ولايت كبرى است ، يعنىهمانطور كه بايد به ولايت رسول اكرم اميرالمؤ منين و حسنين عليهم السلام ايمان داشت ،مى بايست به ولايت حضرت صديقه زهراء سلام الله عليها نيز همانگونه اعتراف كرد ومعتقد بود.
براى اثبات اين موضوع ، مى توان مطالب را از دو نظر تحقيق و بررسى كرد و در دوبخش آنها را خلاصه نمود:
1 - بخش اول : فاطمه سلام الله عليها از ديدگاه قرآن ، و بررسى آياتى كه مربوطبه آن حضرت است .
2 - بخش دوم : فاطمه سلام الله عليها از ديدگاه روايات ، و بررسى احاديثى كه درمناقب و فضائل آن حضرت وارد شده است و همرديف مناقبى است كه درشان پيامبر اكرم واميرالمؤ منين سلام الله عليها و اولاد معصوم اوست .
بخش اول :
فاطمه سلام الله عليها از ديده گاه قرآن
آيه اول :
((انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيا و يطهركم تطهيرا))
((خدا چنين مى خواهد كه رحبس (هر آلايش ) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاك ومنزه گرداند))
برخى را عقيده بر اين است كه چون اين آيه شريفه بين دو آيه واقع شده كه آن آياتدرباره زوجات پيغمبر(ص ) نازل گرديده است ، بنابراين به همان نسق ، اين آيه همبايد درشان زوجات آن حضرت باشد، و ما لازم مى دانيم كه از پنج طريق به اين آيهنظر كنيم :
1 - اول بررسى اينكه بعد از نزول اين آيه ، ازرسول اكرم صلى الله عليه و آله درباره آن نصى (كلام صريحى ) هست كه آيه تطهيردرشان چه كسى نازل شده است ؟
2 - دوم اينكه در اين موضوع ، از خود زنهاى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله كلام معتبرو صريحى وجود دارد كه دلالت كند اين آيه درباره كيست ؟، آيا يكى از آنان ادعا كرده استكه آيه تطير درشان ما زنان پيامبر نازل شده است ؟ و يا اينكه عكس اين مطلب را اظهارنموده است ؟
3 - سوم اينكه آيا على سلام الله عليه و يا اولاد اميرالمؤ منين (ع ) با اين آيه احتجاج ومشاهده كرده اند؟ آيا ادعا كرده اند كه اين آيه درشان مااهل بيت است و در غير ما نيست ؟ و آيا در مقام احتجاج از صحابه چه شنيده اند؟
4 - چهارم اينكه آيا از خود صحابه كلام معتبر و صريحى در اين باره موجود است كه آيهتطهير درباره چه كسى نازل شده است ؟
5 - پنجم اينكه رجال تفسير و حديث در اين مورد چه مى گويند؟ ايا با نظر آن كسانيكهمى گويند آيه تطهير (مانند دو آيه قبل و بعد آن ) مربوط به زوجات پيغمبر است همراىو موافق هستند؟ يا اينكه مى گويند نه خير، چون درباره شاننزول اين آيه ، نص (كلام معتبر و صريحى ) وجود دارد، لذا بايد تابع آن نص شد.
بنابراين آنچه درباره تطهيرشان مى شود از اين پنج طريق كه گفته شد، بيرون نيست.
آيه تطهير گفتار پيامبر(ص )
اما آنچه نفس قضيه است : درشان نزول اين آيه روايات متواترى در دست است كه حاكىاست آيه تطهير در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگامرسول اكرم (ص )، حضرت صديقه ، اميرالمؤ منين ، و حسنين صلوات الله عليهم حضورداشته اند، جناب ام سلمه خودش از رسول اكرم صلى الله عليه و آله تقاضا مى كند كهمن نيز به جمع شما داخل بشوم و تحت كسا نزد شما خاندان رسالت قرار گيرم ؟ حضرتاو را نهى كرد و فرمود: نه ، تو داخل نشو (وانت فى خير) چون اين آيه مخصوص است بهما پنج تن .
نام جماعتى از صحابه كه شان نزول اين آيه را به همين ترتيبنقل كرده اند و روايات آنها متواتر است به اين شرح مى باشد:
سعدبن ابى وقاص - انس بن مالك - ابن عباس - ابوسعيد خدرى - عمر بن ابوسلمه -واصلة بن اسقع - عبدالله بن جعفر - ابوحمرا هلال - عايشه - ام سلمه - ابوهريره -معقل بن يسار - ابوطفيل - جعفربن حبان - حبيره - ابوبرزه اسلمى - مقداد بن اسود.
رواياتى كه صحابه مذكور نقل كرده اند، در اين موضوع هم راى و هم سخن هستند كه آيهشريه تطهير در خانه ((ام سمله )) نازل شده ، و فقط درشان پنج تن بوده است و هيچيكاز زنان پيغمبر(ص ) داخل اين قضيه نيست ، و اين مطلب از مسلمات است . غير از حضراتصحابه ، تقريبا 300 نفر ديگر نيز اين روايت را به همان ترتيب و با ذكر اينكهمحل نزول آيه خانه ((ام سمله )) بوده است ،نقل كرده اند. و ما مشخصات اين 300 نفر را كه در قرون مختلفه مى زيسته اند بطورتقصيل در كتاب ((الغدير)) شرح داده ايم .
تمام اين 300 نفر نصوصى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آلهنقل كرده اند، كه بعد از نزول آيه تطهير از حضرت پرسيده شد كه اين آيه شريفه درشان كيست ؟ حضرت فرمود: منم ، على ، فاطمه ، حسنين (عليهم السلام ).
پس با توجه به مطالب فوق ، جاى هيچگونه ترديدى نيست كه حضرت صديقه زهراءسلام الله عليها نيز مشمول آيه تطهير است و در كلمه((اهل البيت )) او نيز مراد مى باشد. گذشته از اينها، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، براى اثبات و روشن شدن حقيقت امر كار بسيار جالبى كرده است كه 9 نفر از صحابهآنرا نقل كرده اند، به اين شرح كه بعد از نزول اين آيه ، حضرترسول (ص )، هر روز (تا زمان وفاتش تقريبا)، هنگام خروج ازمنزل كه براى اقامه نماز صبح به مسجد تشريف مى برد،قبل از نماز به در خانه حضرت صديقه سلام الله عليها مى آمد و مى فرمود:
((السلام عليكم يا اهل البيت ، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجساهل البيت و يطهركم تطهيرا))
((سلام بر شما اى اهل البيت ، بدرستيكه خدا اراده فرموده است كه هر ناپاكى را از شماخاندان نبوت دور گرداند و شما را پاك و منزه نمايد)).
راوى ديگرى مى گويد: من شش ماه در مدينه بودم و اين جريان را هر روز مشاهده كردم ،راوى ديگر نقل مى كند: من نه ماه در مدينه توقف كردم و هر روز ناظر اين صحنه بودم .راوى ديگر اظهار مى دارد: من 12 ماه در مدينه ساكن بودم و هر روز شاهد اين روشپيامبر(ص ) بودم و اين جريان تا آخرين روز زندگانىرسول اكرم صلى الله عليه و آله ادامه داشته است .
پس با توجه به مطالب مذكور كاملا روشن است كه آيه تطهير مخصوص بوده است بهخانه صديقه سلام الله عليها، و آن اشخاصى كه در آنجا ساكن بوده اند.
حضرت رسول اكرم (ص ) كه به اين روش ، به اين استمرار، به اين استقرار و در اينمدت متوالى ، هر روز بر در خانه زهرا سلام الله عليها مى آمد، منظورش اين بوده است كهاگر كسى سخنان آموزنده و تعيين كننده او را ديروز نشنيده است امروز بشنود، و اگرامروز نشد فردا، و اگر فردا نشد، روزهاى ديگر......
همه صحابه ، چه آنانكه در مدينه حضور داشتند، و چه مسافرينى كه وارد شهر مىشدند، از اين روش رسول اكرم صلى الله عليه و آله ، آگاه شدند كه آيه تطهير فقط وفقط درشان خاندان پيغمبر(ص ) (پنج تن ) نازل شده است .
آيه تطهير و گفتار زنان پيامبر اكرم (ص )
اينك بررسى اينكه آيا از همسران پيغمبر(ص ) در مورد آيه تطهير ادعائى كرده است يانه ؟ در اين مورد شيعيان رواياتى از زنان پيغمبر(ص )، از جمله ((ام سلمه ))نقل كرده اند كه آن احاديث را حضرت عامه نيز صحيح و معتبر شمرده اند.
يكى از آن روايات كه مورد قبول فريقين (شيعه و سنى ) مى باشد، اين است كه جناب((ام سلمه )) مى فرمايد: من از پيغمبر(ص ) پرسيدم كه اين آيه تطهير درشان كيست ؟حضرت فرمود: درباره من ، على ، فاطمه ، حسنين است و تهممشمول اين آيه نيستى . مشمول اين آيه نيستم ، ما همسران نبى ، مورد خطاب اين قضيهنيستيم ، و كاملا واضح است كه اگر آيه شريفه تطهير درباره زنان پيغمير(ص ) بود،جناب ((عايشه ))آنرا بر پيشانى جمل مى نوشد و غوغائى بر پا مى كرد، درصورتيكه هيچيك از همسران رسول اكرم (ص ) هرگز چنين ادعائى نكرده اند كه اين آيهدرشان آنان بوده است .
آيه تطهير و گفتار ائمه اطهار(ع ) و حضرت زهراء(ع )
اميرالمؤ منين (ع )، حضرت صديقه سلام الله عليها، حسن بن على (ع )، حسين بن على (ع )،حضرت سجاد، حضرت باقر، و حضرت صادق عليهم السلام همگى در هنگام منقبت شمارىبه اين آيه استناد و احتجاج كرده و برهان سخن خويش قرار داده اند.
اميرالمؤ منين (ع ) در ((يوم الدار)) براى اثبات گفتار خود به اين آيه احتجاج و استنشادنموده است كه آيا آيه تطهير در مورد ما نيست ؟ و تمامى صحابه و تابعين ، ضمنقبول اظهارات آن حضرت عرض كرده اند: بلى ، اين آيه درشان شماست ، و اين مطلب ازمسلمات است .
آيه تطهير و گفتار صحابه
همانطوريكه در قسمت اول اين بخش اشاره شد، تمام صحابه و تابعين در اين مطلب همراى و هم سخن هستند كه آيه تطهير درشان پنج تن است و از آنان كسى كه مخالف اينعقيده است ، فقط و فقط ((عكرمه )) است كه داستان ((سياق )) از اونقل شده است .
آيه تطهير و رجال تفسير و حديث
علماء و رجال تفسير و حديث پس از بررسى روايات مذكور، همگى ، متفقالقول و هم عقيده اند كه سند ((عكرمه )) اعتبار ندارد، و ايناستدلال ((سياق )) و برهان صحيحى نيست .
به ملاحظه اين كه ضمائر آيه شريفه تطهير همه مذكر است و ضمائر دو آيهقبل و بعد آن مؤ نث مى باشد. بنابراين سياق آيه تطهير كه در وسط آن دو آيه استعوض شده ، و تغيير كرده است در نتيجه نمى شود كه مربوط به همسران پيغمبر(ص )بوده باشد، و اگر جز آيه تطهير منقبت ديگرى درشان زهراى اطهر (ع ) نبود، همين يكآيه برهانى است كافى و نشانگر اينكه حضرت صديقه سلام الله عليها معصومه است ،و عصمت از جمله شئون و مناصب ولايت است ، و ما، غير ولى كه معصوم باشد سراغ نداريم .از ابتداى خلقت ، آدم تا آخر، هر كسى كه معصوم است ولى است ، يا پيغمبر است ، يا اماماست ، و يا صديق است كه حضرت صديقه سلام الله عليها نيز يكى از آنان است .
آيه دوم :
((فقل تعالوا ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثمنبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين ))
((پس بگو (اى پيامبر) بيائيد ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم با مباهله برخيزيم (يعنى در حق يكديگر نفرين كنيم ) تا دروغگويان را به لعن و عذاب خدا گرفتارسازيم )).
اين آيه بطور صريح و آشكارا ندا مى كند بر اينكه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآلههنگامى كه با نصاراى نجران مباهله فرمود، حضرت صديقه سلام الله عليها نيز در اينمورد شركت داشت ، و او وجود مقدسى است كه ميان چهار معصوم ديگر در آيه مباهله قرارگرفته است ، دو معصوم : ابنانا (حسنين ع ) و دو معصوم : انفسنا (پيغمبر ص و على ع ) ويك معصومه : نسائنا: ما بين آنها، كه از نساء منحصر است به اين وجود مقدس ، و با توجهبه اين مطلب كه مباهله (ابتهال و نفرين كردن ) با نصاراى نجران يك كار عادى نيست ، وبا زن و مرد عادى نمى توان اقدام به مباهله كرد و طرفمقابل را مغلوب و رسوا نمود، بلكه صلاحيت اقدام به چين امر خطيرى را افراد مقدس وشايسته اى دارا هستند كه مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارك و تعالى بوده باشند، وحضرت صديقه سلام الله عليها نيز يكى از آن شخصيتهائى است كهمشمول اين آيه شريفه است و اين از مسلمات است .
آيه سوم :
((فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه ))
((پس حضرت آدم (ع ) از حضرت حق تبارك و تعالى كلمات را فرا گرفت و آن كلمات راوسيله (قبول ) توبه خويش قرار داد)) درباره اين آيه احاديثىنقل شده است كه بسيار فوق العاده است ، و با توجه به آيه مذكور و اين روايات ،انسان مى تواند بخوبى درك نمايد كه حضرت صديقه سلام الله عليها علت خلقت استو يكى از اسباب آفرينش ‍ جهان مى باشد، يعنى همانطور كهرسول اكرم (ص )، اميرالمؤ منين و حسنين عليهم السلام سبب خلقتند، حضرت صديقه سلامالله عليها نيز يكى از علل آفرينش است ، و معقول نيست كسى علت خلقت باشد و ولايتنداشته باشد.
در اين باره دو روايت ، يكى از جناب اميرالمؤ منين سلام الله عليها و ديگرى از جناب ابنعباس نقل مى كنم : روايتى كه از وجود مقدس اميرالمؤ منين (ع ) است و جمعى از حفاظ عامه آنرا ذكر كرده اند چنين است :
((سالت النبى صلى الله عليه وآله قول الله تعالى : (( فتلقى آدم من ربهكلمات فتاب عليه )) فقال : ان الله اهبط آدم بالهند، و حوا بجدة ... حتى بعث الله اليهجبرئيل و قال : يا آدم الم اخلقك بيدى ؟، المانفخ فيك من روحى ؟،...قال بلى ، قال : فما هذا لبكاء؟، قال : و ما يمنعنى من البكاء و قد اخرجت من جوار الرحمان. قال : فعليك بهولاء الكلمات فان الله قابل تويتك و غافر ذنبك ،قل يا آدم : اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد، سبحانك لا اله الا انت عملت سوءا و ظلمتنفسى فاغفرلى ، انك انت الغفور الرحيم ، فهولاء الكلمات التى تلقى آدم ))
((اميرالمؤ منين سلام الله عليها مى فرمايد: از پيغمبر اكرم (ص ) معناى آيه شريفه ((((فتلقى آدم من به كلمات فتاب عليه )) را سؤال كردم ، فرمود: هنگامى كه خداى تعال ، آدم را در هند، و حوا را در جده فرود آورد....(حضرت آدم مدتها گذشت كه اشك غم بر چهره مى ريخت ) تا اينكه خداى تعالىجبرئيل را نازل كرد و فرمود:
يا آدم ، آيا من ترا بدست (قدرت ) خودم نيافريدم ؟ آيا از روح بر تو ندميدم ؟ و ملائك رابه سجده كردن بر تو فرمان ندادم ؟ و حوا كنيز خود را به تو تزويج نكردم ؟
حضرت آدم عرض كرد: بلى ، خطاب آمد: پس اين گريه (مداوم ) تو از چيست ؟ عرض كرد:خدايا، چرا گريه نكنم ، كه از جوار رحمت تو رانده شده ام . خداى تعالى فرمود: اينكفراگير اين كلمات را كه به وسيله آن ، خدا توبه تراقبول مى كند و گناهت را مى بخشد، بگو يا آدم : خدايا، پاك و منزهى تو، نيست خدائى جزتو، بد كردم و بخود ستم روا داشتم ، پس به حق محمد وآل محمد، مرا ببخش ، بدرستيكه اين توئى بسيار بخشنده مهربان . پيامبر اكرم (ص ) درپايان سخن فرمود: اين است آن كلماتى كه خداى تعالى به حضرت آدم آموخته است ،گوئى خداى تعالى حضرت آدم را با اين كلمات تسلى داده است ، كه اگر از جوار رحمت مندور شده اى ، اينكه ارزش فراگرفتن اين كلمات گرانقدر، عوض ، هم سن و برابر جواررحمان و هم تراز فردوس و جنان است ، و جبران آن نعمتى كه از آن محروم شده اى . روايتديگرى در همين موضوع جناب ابن عباس ‍ از پغمبر اكرم (ص )نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
((لما خلق الله عزوجل آدم ، و نفخ فيه من روحه عطس ، فالهمه الله : الحمدلله ربالعالمين . فقال له ربه يرحمك ربك ، فلما سجد له الملائكه تداخله العجب ،فقال : يا رب خلقت خلقا احب اليك منى ؟ فلم يجب ، ثمقال الثانيه ، فلم يجب ، ثم قال الثالثة ، فلم يجب ثمقال الله عزول له : نعم ، و لولاهم ما خلقتك ،فقال : يا رب ارنيهم ، فاوحى الله تعالى الى ملائكة الحجب ، آن ارفعوا الحجب فلمارفعت الحجب ، اذا آدم بخمسة اشباح قدام العرش ،فقال يا رب من هولاء؟ قال : يا آدم هذا محمد نبى ، و هذا على اميرالمؤ منين ابن عم النبىووصيه ، و هذه فاطمة انبة نببى ، و هذآن الحسن والحسين انبا على و ولدا نببى ، ثمقال : يا آدم هم ولدك ففرح بذلك . فلما اقترف الخطيئهقال : يا رب اسالك بحق محمد و على و فاطمة والحسن والحسين لما غفرت لى فغفرالله لهبهذا فهذا الذى قال الله عزوجل : ((فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه )) فلما هبطالى الارض ، صاق خاتما، فنقش عليه ((محمدرسول الله و على اميرالمؤ منين )) و يكنى آدم بابى محمد))
بعد از آنكه خداى عالى آدم (ع ) را آفريد، حضرت آدم عطسه كرد و با الهام خدائى((الحمدلله رب العالمين )) گفت . خداى تعالى در جواب فرمود ((يرحمك ربك )) رحمتخدا بر تو باد (خوشا، آن بشرى كه جواب عطسه اش خطاب الهى باشد).
هنگاميكه فرشتگان بر حضرت آدم سجده كردند، تكبر به او راه يافت و در حالكيه برخود مى باليد عرض كرد: پروردگارا، آيا مخلوقى كه نزد تو محبوبتر از من باشد،آفريده اى ؟ و اين سؤ ال را سه بار تكرار كرد و هر سه بار بى جواب ماند، دفعهسوم كه حضرت آدم (ع ) پرسش خود را بازگو كرد، متوجه گرديد كه سؤال بى پاسخ او، سخن بجائى نبوده است ، آنگاه از جانب پروردگار خطاب آمد:
بلى ، يا آدم مخلوقاتى از تو محبوبتر دارم ، كه اگر آنها بوجود نمى آمدند، ترا نيزنمى آفريد.
عرض كرد: پروردگارا آنها را به من نشان بده .
در آن هنگام خداى تعالى به فرشتگان حاجب درگاه الهى وحى شد: پرده ها را كنار بزنيد(بلى . آفريننده جهان ، در پشت پرده غيب موجوداتى دارد كه سبب تربيت آدم و اولاد آدمند).چون حجابها برداشته شد، از پشت پرده غيب ، پنج شبح ظاهر شدند كه در پيشگاه عرشايستاده بودند.
خطاب آمد: اين پيامبر من ، اين على اميرالمؤ منين پسر عم او، اين فاطمه دخترش و اين دو،حسن و حسين ، پسر آن على ، فرزندان پيامبر من هستند. و پس از معرفى نامهاى آنها، خداتعالى فرمود: يا آدم ، اينان مقام اول را دارا هستند و درجاتشان بسيار عالى است ، و مرتبهتو تالى مقام و والاى اينها مى باشد.
و بعدها وقتى كه حضرت آدم مرتكب و مبتلاى آن ترك اولى شد، عرض كرد:
پروردگارا، از تو مسئلت دارم كه به حق محمد، و على ، و فاطمه ، و حسن و حسين از خطاىمن درگذرى ، پس دعايش مستجاب شد و مشمول عفو و آمرزش خداى تعالى قرار گرفت واين است معناى آيه شريفه كه خدا مى فرمايد: پس آدم كلماتى از پروردگارش فراگرفت كه به وسيله آن كلمات توبه او موردقبول واقع گرديد.
ابن عباس ، سپس روايت را چنين ادامه مى دهد كه پيغمبر(ص ) فرمود:
هنگاميكه آدم (ع ) بر زمين فرود آمد، انگشترى براى خود ساخت كه نقش آن نام مبارك پيامبراعظم ((محمد رسول الله )) بود، و ((ابى محمد)) (پدر محمد ص ) كنيه او شد.
((حاف ابن النجار)) كه يكى از بزرگان عامه (سنى ) است به سند خودش از ابن عباسروايت مى كند:
((سالت رسول الله صلى الله عليه وآله عن الكمات التى تليها آدم من ربهفتاب عليه ، قال : سال بحق محمد، و على ، و فاطمة ، والحسن والحسين الا تبت على فتابالله عليه تبارك و تعالى ))
((از پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله سوال كردم : آيا آن كلمات كه حضرت آدم ازپروردگار خود فرا گرفت و به وسيله آن توبه او موردقبول واقع شد چيست ؟، حضرت فرمود: آدم (ع ) با اين كلمات از خدا درخواست كرد كهتوبه او را بپذيرد:
((به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسين ، توبه مراقبول فرما)) پس خداى تبارك و تعالى توبه او را پذيرفت .
اين روايت را ((سيوطى )) در ((درالمنثور))، ((بدخشانى )) از ((حافظ كبير دارقطنى)) و از ((ابن النجار)) و ((ابن مغازلى )) در مناقبش ، با ذكر سندنقل كرده اند، و با توجه به مطالبى كه گفته شد از اين آيه هم استفاده مى شود كهوجود مقدس حضرت صديقه سلام الله عليها سبب خلقت عالم و ((ولية الله )) بوده است .
آيه چهارم :
((واذا بتلى ابراهيم ربه كلمات فاتمهن ))
((هنگامى كه پروردگار حضرت ابراهيم را با كلماتى امتحان فرمود و آن كلمات را تمامكرد)) همانطوريكه در آيه قبل گفته شد كه مقصود از كلمات چيست ، در اين آيه نيز مراد ازكلمات عبارتند از رسول اكرم (ص )، اميرالمؤ منين ، حضرت صديقه و حسنين سلام اللهعليهم .
در اين باره ((مفضل بن عمر)) يكى از بزرگان صحابه حضرت صادق سلام الله عليه، كه حكيم ، فيلسوف و فقيهى فوق العاده است ، روايتى از آن حضرتنقل مى كند و مى گويد:
قول الله عزوجل ((و اذا بتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن ))ما هذه الكلمات ؟قال هى الكلمات التى تلقيها آدم من ربه فتاب عليه ، و هو انهقال : اسالك بحق محمد و على و فاطمه والحسن والحسين الا تبت على ، فتاب الله عليه ،انه هو التواب الرحيم . قلت له : يا بن رسول الله فما يعنىعزوجل بقوله : ((فاتمهن ))؟ قال يعنى : اتمهن الى القائم اثنى عشر اماما تسعة من ولدالحسين عليهم السلام ))
از حضرت صادق سلام الله عليه معنى آيه شريفه (واذا بتلى ابراهيم ربه بكلمات ) راپرسيدم كه مقصود خداى تعالى از اين كلمات چيست ؟ فرمود:
اين كلمات ، همان كلمات است كه حضرت آدم ، از خداى تعالى فرا گرفت و چنين عرضكرد:
((پروردگارا، به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسين از تو درخواست مى نمايم كهتوبه مرا بپذيرى ، پس توبه اش مورد قبول واقع گرديد، بدرستيكه خدا، بسيارتوبه پذير و مهربان است ))
مفل بن عم )) مى گويد، سپس از حضرت صادق (ع ) پرسيدم مقصود خداى تعالى از(اتمهن ) در اين آيه چيست ، فرمود:
يعنى نام نه امام اگر ديگر از اولاد حسين بن على (ع ) تا قائمآل محمد(ع ) را به پنج تن محلق نمود لذا كلماتى كه حضرت ابراهيم به وسيله آنهاآزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالى تر، از كلماتى است كه حضرت آدم (ع ) فرا گرفت.
اين كلمات همان است كه حضرت صادق سلام الله عليه ، در رواتى مى فرمايد: ((نحنالكلمات )) يعنى مائيم آن كلمات كه خدا در قرآن به آنها اشاره مى فرمايد. چهارده معصوم(ع ) را از اين جهت ((كلمه )) ناميده اند كه نامهاى آنها در عرش نوشته شده است و همچنينبه ملاحظه آن كلمه اى است كه دوبار بر شانه آنان نقش بسته است يك بار در رحم مادرو بار دوم بعد از ولادت .
هنگامى كه نطفه امام سلام الله عليه منعقد مى شود، بعد از دميده شدن روح ، بر دوش اونوشته مى شود:
((و تمت كلمة صدقا و عدلا، لا مبدل لكماته ))
((از روى راستى و عدالت كلمه پرورگارت به حدكمال رسيد، هيچكس تبديل و تغيير كلمات خدائى نتواند كرد)) وقتى كه امام سلام اللهعليه از مادر متولد مى شود، آنگاه نيز بر شانه چپش آيه مذكور نقش مى بندد و دربارهاين كلمات است كه حضرت ولى عصر سلام الله عليه در دعاى رجبيه اش مى فرمايد:
((لا فرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك فتقها و رتقها بيدك ، بدوها منك وعودها اليك ، اعضاد و اشهاد و مناة و ادواد و حفظة و رواد...))
هرگز امكان ندارد اشخاص كه در منطق وحى ، ((كلمات الهى ))ناميده شوند، و انبياء بهآنان متوسل شده باشند، ولى خودشان عارى از ولايت باشند، و حضرت صديقه سلام اللهعليها نيز داخل اين كلمات است ، جزء اين كلمات است كه (معرفت ) آنها را به حضرت آدم ،به حضرت موسى ، به حضرت عيسى و ساير انبياء آموخته اند، و همه انبياء به آنانمتوسل شده اند و باز تكرار مى كنيم ، هرگزمعقول نيست كه كسى ((كملة الله )) باشد، و انبيا به اوتوسل كنند، ولى مقام ولايت نداشته باشد. لذا اين آيه هم از آياتى است كه مى توان ازآن را اثبات مقام ولايت حضرت صديقه سلام الله عليها استفاده كرد.
آيه پنجم
((قل لا اسئكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ))
((بگو (اى پيامبر) من براى انجام رسالتم ، پاداشى از شما نمى خواهم ، مگر مودت باخويشان نزديكم )).
پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله ، اجر رسالت خودش را، از طرف حضرت حق تبارك وتعالى ، مودت نزديكان خويش اعلام مى دارد، يعنى فقط مودت خويشان حضرترسول اكرم را مى توان اجر و مزد رسالت عظماى احمدى دانست .
درباره اين آيه بادى به طور تفصيل بحث و بررسى كرد تا روشن شود كه آيا اين آيهشريفه درشان كيست ؟ و اين مودت ارزنده ، مودت چه كسانى است و مقدار و اندازه آن چگونهاست ؟ مودتى كه هم سنگ ، هم كفه ، و هم وزن اجر رسالت محمدى است .
به اجمع فريقين (شيعه و سنى ) و جميع مسلمين ، اين آيه در شاناهل بيت عصمت و قداست نازل شده است يعنى : على ، فاطمه ، حسن و حسين سلام الله عليهم .
((احمد بن حنبل)) در ((مناقب )) - ((حافظ ابن منذر)) - ((حافظ اين ابى حاتم ))- ((حافظ طبرانى)) - ((حافظ ابن مردويه )) - ((واحدى مفسر)) - ((ثعلبى مفسر)) - ((حافظ ابراهيم)) - ((بقوى مفسر)) - و ((فقيه ابن المغازلى )) از ((ابن عباس )) روايت مى كند كهمى فرمايد:
((لما نزلت هذه الايه ، قبل يا رسول الله من قرابنك ، هولاء الذين وجبت علينامودتهم فقال ،: على و فاطمه وابناهما))
((بعد از نزول اين آيه از پيامبر اكرم (ص ) سؤال شد: خويشان نزديك تو كه مودت آنان بر ما واجب است ، چه كسانى هستند؟ حضرت درجواب فرمود:
على (ع )، فاطمه (ع )، و دو فرزند آنها (حسن و حسين ع ).
((محب الدين طبرى )) در ((ذخاير)) - ((زمخشرى )) در ((كشاف )) - ((حموينى )) -در ((رايد)) - ((نيشابورى )) در تفسيرش - ((ابن طلحه شافعى ))در ((مطالبالسئول )) - ((رازى )) در تفسيرش ) - ((ابوسعيد)) در تفسيرش - ((ابوحيان )) درتفسيرش - ((نسفى ))در تفسيرش - ((حافظ هيثمى )) در ((مجمع )) - ((ابن صباغمالكى )) در ((فصول )) - ((حافظ گنجى )) در ((كفاية الطالب )) - نيز روايتمذكور را ذكر كرده اند.
((قسطلانى )) در ((المواهب اللدنيه )) مى فرمايد:
((الزم الله مودة قرباة كافة و بريته و فرض محبة جملهاهل بيته المعظم و ذريته . فقال تعالى : قال لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى))
((خداى تعالى مودت خويشان نزديك پيامبر(ص ) را بر همگان واجب كرده است و دربارهوجوب محبت اهل بيت معظم حضرت رسول او ذريه اوست كه خدا مى فرمايد:
بگو اى پيامبر، در مقابل انجام رسالتم از شما مزدى نمى خواهم به جز مودت خويشاننزديكم ، روايت مذكور را ((زرقانى )) در ((شرح المواهب )) - ((ابن حجر)) در((صواعق )) - ((سيوطى )) در ((احاءالميت )) و در ((اتحاف )) - ((شبلنجى )) در((نورالابصار)) - و ((صبان )) در ((اسعاف الراغبين )) ذكر كرده اند.
در اين موضوع روايت ديگرى ((حافظ ابوعبدالله ملا))در سيره اشنقل كرده است كه مى فرمايد:
((آن رسول الله قال : آن الله جعل اجرى عليكم المودة فىاهل بيتى و انى سائلكم غدا عنهم )) .
((رسول خدا فرمود: بدرستكيه خداى تعالى مزد (رسالتم ) را كه بر عهده شماستمودت خويشان نزديكم قرار داده است ، و من در روز قيامت نسبت به اين مودت از شمابازخواست خواهم كرد، يعنى آنچه در روز قيامت همه درمقابل آن مسئول هستند، عبارت از ولايت چهارده معصوم (ع ) است كه از جمله ولايت حضرتصديقه سلام الله عليهاست .
روايت ديگرى از جابر بن عبدالله نقل شده است كه مى فرمايد:
((جاء اعرابى الى النبى و قال : يا محمد، اعرض على الاسلام .فقال : تشهد آن الا اله الا الله وحده لا شريك له و آن محمدا عبده و رسوله ،قال : تسالنى عليه اجرا؟ لا، الا المودة فى القربى ،قال : قرابتى او قرابتك ؟ قال قرابتى . قال : هات ، ابايعك ، فعلى من لا يحبك و لا يحبقرابتك لعنة الله ، فقال النبى صلى الله عليه وآله : آمين .))
يك عرب بايده نشين آمد حضور پيامبر اكرم (ص ) و عرض كرد: يا محمد(ص ) اسلام را بهمن عرضه بدار، فرمود: شهادت بده يكتائى خداى تعالى ، و اينكه محمد(ص )، بنده وفرستاده اوست .
اعرابى عرض كرد: يا رسول الله در مقابل اين رسالت كه مرا هدايت فرمودند آيا از منمزدى هم مى خواهيد؟
پيامبر فرمود: نه ، بجز مودت خويشان نزديك ، كه اجر رسالت من است .
اعرابى گفت : خويشان نزديك خودم را دوست بدارم يا خويشان ترا يارسول الله ؟
پيامبر فرمود: خويشان نزديك مرا.
اعرابى عرض كرد: يا رسول اله اينك دستت را بدست من بده ، تا براى دوستى تو ونزديكانت با تو بيعت كنم ، خدا لعنت كند كسى را كه تو را و خويشان ترا دوست ندارد.
پيامبر اكرم (ص ) به اين دعاى او آمين فرمود: پس هر كس ايمان و اعتقاد به ولايت و مودتحضرت صديقه سلام الله عليها نداشته باشد نفرين شده است به زبان پيامبر(ص )، ودر روايت ديگرى ((طبرى ))، و ((ابن عساكر))، و ((حاكم حسكانى )) در ((شواهدالتنزيل )) به چند طريق از ((ابى امامه باهلى ))نقل كرده اند كه حضرت پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود:
آن الله خلق الانبياء من اشجار شتى و خلقنى من شجرة واحدة ، فنا اصلها، و على فرعها وفاطمة لقاحها، والحسن والحسين ثمرها تعلق بغصن من اعصانهانجى ،. و من زاع عنها هوىولو آن عبدا عبدالله بين الصفا و المروة الف عام ثم عام ثم الف عام ثم لم يدركصحبتنا، اكبه الله على منخريه فى النار ثم تلى :قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ))
بدرستيكه خداى تعالى نهال وجود پيامبر آن را متفاوت متفرق آفريد، ولى درخت وجود من راجداگانه ، واحد، و منحصربفرد خلق فرمود. من خوداستقلال دارم ، كسى در اصالت وجود من شريك من نيست ، مناصل آن درختم ، على (سلام الله عليه )، ساقته آن ، فاطمه (ع ) لقاح (مايه بارورى آن )و حسن (ع ) و حسين (ع ) ميوه هاى درخت وجود من هستند، هر كس شاخه اى از شاخه هاى آن درخترا دستاويز خود كند نجات يافته است و هر كس از آن دور شود به گمراهى افتد و اگربنده اى از بندگان خدا سه هزار سال بين صفا و مروه خدا را عبادت كند ولى صحبت ماپنج تن را درك نكرده باشد خداى تعالى او را به رو در آتش افكند، سپس پيامبر اكرم(ص ) اين آيه را تلاوت فرمود:
((قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ))
بنابراين ، اگر بشرى ، بنده خدائى ، موحدى ، مسلمانى ، مقدسى كه به خدا و پيامبر اومعتقد باشد، و خدا را عبادت كند، نه اينكه بت پرستى نمايد، كجا عبادت كند؟، بين صفا ومروه ، نه در مكان گناه آلوده اى ، به مدت عبادت كند؟ سه هزارسال ؛ ليكن به ولايت پنج تن در نتيجه به ولايت حضرت صديقه زهراء سلام الله عليهاايمان و اعتقاد نداشته باشد، عبادت او به حساب نخواهد آمد و موردقبول واقع نخواهد شد و جاى او در آتش دوزخ است . اين مودت ، همان است كه در آيهشريفه ديگر بنام ((حسنه )) عنوآن شده است كه خداى مى فرمايد:
((و من يفترف حسنه نزد له حسنا))
((هر كس حسنه اى را بدست آورد، ما (عاقبت ) بخيرى را براى او مى افزائيم )) كه مراداز حسنه در اينجا مودت است .
چنان كه ((احمد بن حنبل )) و ابوحاتم )) از ((ابن عباس ))روايت مى كنند كه مراد از((حسنه )) در آيه مذكور مودت آل محمد(ص ) است .
((حافظ ابوالشيخ ابن حبان )) در كتاب ((الثواب )) از ((واحدى )) روايتى ازاميرالمؤ منين سلام الله عليه نقل مى كنند آن حضرت فرمود:
((فينا آل حم آيه لا يحفظ مودتنا الا كل مومن ، ثم قرا اميرالمؤ منين سلام الله عليه :قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ))
در قرآن آيه اى است كه درشان ما (آل حم ) است ، و مودت ما را نگهدارى نمى كند، مگركسى كه مؤ من است . (يعنى هر كس مودت آل محمد(ص ) را محافظت نكند مؤ من نيست ، و از اوسلب ايمان مى شود) و سپس اميرالمؤ منين سلام الله عليه آيه :
((قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ))
را قرائت فرمود. در نتيجه هر كس به ولايت فاطمه سلام الله عليها ايمان نداشته باشد،مؤ من (به اعتقادات اسلامى ) نيست .
در آن روز كه اميرالمؤ منين سلام الله عليه شهيد شد، حسن بن على سلام الله عليه خطبهاى انشاد كرد و در آن خطبه فضايل اميرالمؤ منين (ع ) را بر شمرد، و از جمله فرمود:
((ايها الناس ، لقد فارقكم رجل ما سبقه الا ولون يدركه الا خرون ، لقد كانرسول الله يغطيه الرايه فيقاتل جبرئيل عن يمينه وميكائيل عن يساره فما يرجع حتى يفتح الله عليه ، و لقد قبضه الله فى الليلد التىقبض فيها وصى موسى و عرج بروحه فى الليلة التى عرج فيها بروح عيسى بنمريم ... ايها الناس ، من عرفنى فقد عرفنى و من لم يعرفنى فانا الحسن بن محمد. ثمتلى هذه الايه قول يوسف : و اتبعت ملة آبائى ابراهيم و اسحاق و يعقوب . ثم اخذ فىكتاب الله ، ثم قال انا ابن البشير، وانا ابن النذير، انا ابن النبى ، انا ابن الداعىالى الله باذنه ، و انا ابن السراح المنير، و انا ابن الذىارسل رحمة للعالمين و انا من اهل البيت الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و انا مناهل البيت الذين افترض الله عزوجل مودتهم و ولايتهم ،فقال فينا انزل على محمد: قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ))
((اى مردم امروز مردى را از دست داده ايد كه به تحقيق كسى از اولين و آخرين به (مرتبه) او نرسيده و از او پيشى نگرفته است ، هم او بود كه پيامبر اكرم (ص ) پرچمش رابدست او مى داد، و در هنگام جنگ جبرئيل از طرف راست ، وميكائيل از جانب چپ هم رزم و هميار او بودند، و هرگز از ميدان نبردى مراجعت نمى كرد مگراينكه خدا بدست او پيكار را پيروزمندانه پايان داده بود.
خدا او را در همان شبى كه وصى موسى جان سپرد و عيسى بن مريم به آسمان عروج كردقبض روح فرمود.
اى مردم ، هر كس مرا مى شناسد كه شناخته است ، و اگر نمى شناسد اينكه بداند:........من ، حسن ، فرزند محمدم ،....... منم فرزند پيامبرى كه بشارت دهنده به رحمت ، وترسانده از عذاب الهى بود، و مردم را (به اذن خدا) بسوى خدا دعوت مى كرد، منم فرزندچراغ نور افشان ، منم فرزند آنكسى كه رحمت (خدا) در دو جهان است . منم از خاندانى كهخدا پليدها را از آنان دور گردانيده و منزه و پاكشان كرده است ، منم از آن خانواده اى كهخداى تبارك و تعالى مودت و ولايت آنان را بر همگان واجب فرموده است .
و درشان ما اهل بيت است كه خدا بر پيامبرش اين آيه رانازل فرموده است :
((قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ))
اين روايت را ((حاكم زرندى )) نقل كرده است و چنين ادامه مى دهد كه حضرت حسن سلام اللهعليه فرمود:
((انا من اهل البيت الذين كان جبرئيل عليه السلامينزل فينا و يصعد من عندنا و انا من اهل البيت الذين افترض الله تعالى علىكل مسلم و انزل الله فيهم : قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ))
((من از خاندانى هستم كه جبرئيل بر ما نازل مى شد و سپس از نزد ما بر آسمان صعود مىكرد، من از خانواده اى هستم كه خداى تعالى مودت آنان را بر همه مسلمانان واجب كرده است(يعنى هر كس ادعاى مسلمانى كند، بايد داراى مودتاهل بيت پيامبر باشد و فردى از افراد مسلمين در اين مورد استثناء نشده است ) و درشانآنهاست كه خدا مى فرمايد: بگو اى پيامبر، من براى انجام رسالتم مزدى از شما نمىخواهم ، بجز مودت خويشان نزديكم ))
ما همان خاندانيم كه آيه مذكور و آيه ((و من يفترف حسنه نزد له فيها حسنا))درشان ما نازل شده است ، و كسب حسنه عبارت است از بدست آوردن مودت مااهل بيت .
اين روايت را ((حافظ بزاز)) - ((حافظ طبرانى )) در ((معجم )) - ((ابوالفرج )) در((مقاتل الطالبين )) - ((ابن ابى الحديد)) در شرح ((نهج )) - ((هيثمى )) در((مجمع )) - ((ابن الصباغ )) در ((فصول )) - ((حافظ گنجى )) در ((كفاية )) -((حافظ نسائى )) از ((هبيره )) - ((ابن حجر)) در ((صواعق )) - ((صفورى )) در((نزهت المجالس )) - و ((حضرمى )) در ((رشفتة الهادى )) آنرا ذكر كرده اند. حضرعلى بن الحسين (ع ) در سفرش به دمشق به آيه مودتاستدلال كرد و خطاب به يكى از روايان چنين فرمود:
اقرات القرآن ؟ فقال : نعم . قال : فقرات آل حم ؟قال : قرات القرآن و لم اقرا آل حم . قال : ما قرات :قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى .قال : و انكم لانتم هم ؟! قال : نعم .
((آيا قرآن خوانده اى ؟ عرض كرد: بلى . حضرت فرمود:آل حم را خوانده اى ؟ عرض كرد: چگونه مى شود قرآن را قرائت كرده باشم وآل حم را نخوانده باشم . حضرت فرمود: آيا آيه ((بگو (اى پيامبر) من براى رسالتمپاداشى از شما نمى خواهم مگر مودت نسبت به خويشان نزديكم )) را نخوانده اى ؟ عرضكرد راستى شما همان خانواده هستيد؟ حضرت در جواب فرمود: بلى .
اين روايت را ((ثعلبى )) در تفسيرش - ((ابوحيان )) در تفسيرش - ((سيوطى )) در((درالمنثور)) - ((ابن حجر)) در ((صواعق )) - و ((رزقانى )) در ((شرح مواهب ))ذكر كرده اند.
((طبرى )) در تفسيرش مى نويسد ((سيعد بن جبير))، و ((عمروبن شعيب ))، درموضوع اينكه خويشان نزديك پيامبر(ص ) چه كسانى هستند، از ((زمخشرى )) چنيننقل مى كنند:
((آل محمد، هم الذين يعود امرههم اليه فكل من كان امرهم اليه اشد واكمل كانوا هم الآل ، ولا شك آن فاطمد و عليا والحسن والحسين ، كان التعلق بهم و بينرسول الله اشد التعلقات و هذا كالمعلول بالنقل المتواتر وجب آن يكونوا همالآل ))
خلاصه كلام اينكه : مسلما على (ع )، فاطمه (ع ) و حسنين (ع )،آل پيغمبرند و قطعا حب فاطمه (ع ) ضميمه اجر نبوت و نشان دهند ولايت اوست .

next page

fehrest page