بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب معاد در نهج البلاغه, احمد باقریان ساروى ( )
 
 

بخش های کتاب

     Fehrest -
     48138900 -
     48138901 -
     48138902 -
     48138903 -
     48138904 -
     48138905 -
     48138906 -
 

 

 
 


next page

fehrest page

back page


در توصيف فرشتگان فرمود:
...و منهم ألحظة لعباده، و السدنة لأبواب جنانه... - نهج، فيضى و صبحى، خ 1. ?

((...و برخى از آنان فرشتگان نگهبانان بندگان خدا، و خدمتگذاران دروازه‏هاى بهشت او هستند...))
...فلور ميت ببصر قلبك نحوما يوصف لك منها لعزقت نفسك عن بدائع ما أخرج الى الدنيا من شهواتها و لذاتها، و زخارف مناظرها و لذهلت بالكفر فى اصطفاق أشجار غيبت عروقها فى كثبان المشك على سواحل أنهارها، و فى تعليق تغليق كبائس اللولوء الرطب فى عساليجها و أفنائها و طلوع تلك الثمار مختلفة فى غلف أكمامها، تجنى من غير تكلف فتأتى على منية مجتنيها و يطاف على نزالها فى أفنية قصورها بالأعسال المصفقة، و الخمور المروقة قوم لم تزل الكرامة تتمادى بهم حتى حلوا دار القرار و أمنوا نقلة الأسفار، فلو شغلت قلبك أيها المستمع بالوصول الى ما يهجم عليك من تلك المناظر المونفة، لزهقت نفسك شوقا اليها و لتحملت من مجلسى هذا الى مجاورة أهل القبور استعجالا بها، جعلنا الله و اياكم ممن يسعى بقبله الى منازل الأبرار برحمته . - نهج، فيض، خ 164، صبحى، خ 165. ?

((...پس اگر با ديده دل به آنچه از بهشت براى تو وصف شده است نگاهت را بدوزى، جان تو از آنچه از دنيا، همچون شهوت‏ها و خوشى‏ها و زيورها و منظره‏هاى دل‏انگيز و زيباى آن كه براى تو آفريده شده است بيزارى جسته و با انديشيدن در صداى برگ‏هاى درختانى كه در اثر وزش نسيم پديد مى‏آيد و ريشه‏هاى آن درختان در درون تپه‏هايى از مشك بر ساحل جوى‏هاى بهشت پنهان گرديده است، و نيز با انديشيدن در خوشه‏هاى مرواريد، و شاخه‏هاى تر و تازه آن، و ظاهر شدن آن ميوه‏ها به صورت‏هاى گوناگون، در پوست شكوفه‏هاى آن درختان، جان تو حيران و سرگردان و از خود بيخود مى‏گردد. انديشيدن در آن ميوه‏هايى كه بدون زحمت چيده شده و به آن گونه كه چيننده بخواهد حاضر مى‏شود و براى ساكنان آن در گرداگرد كاخ‏هاى آن، عسل‏هاى صاف و خالص، و شراب‏هاى تصفيه شده به چرخش در مى‏آيد. اهل بهشت گروهى هستند كه همواره بزرگوارى شامل آنان شده تا اينكه به سراى آرامش بهشت جاويد رسيده و از نقل مكان‏ها و سفرها آسوده گردند، پس اى شنونده! اگر دل خود را از هر چيزى بازداشته، و به رسيدن به آن منظره‏هاى شگفت‏انگيز مشغول گردانى، جان تو در اشتياق بهشت پرواز نموده و براى تعجيل در رسيدن به آن، مجلس سخنرانى مرا رها نموده و همسايگى به گور خوابيدگان را بر خواهى گزيد. خداوند ما و شما را از كسانى قرار بدهد كه با رحمت خداوند و با تمام وجود براى رسيدن به جايگاه نيكان تلاش مى‏نمايند.))
...فاما أهل الطاعة فاثابهم بجواره، و خلدهم فى داره، حيث لا يظعن النزال، و لا تتغيربهم الحال و لا تنوبهم الأفزاع و لا تنالهم الأسقام و لا تعرض لهم الأخطار و لا تشخصهم الأسفار... - نهج، فيض، خ 108، صبحى، خ 109. ?

((...پس آنان كه پيرو و مطيع خداوند هستند، خداوند به آنان پاداش همجوارى با خود را بخشيده و در سراى خود آنان را زندگانى جاويد داده است. آن جايى كه وارد شوندگان آن بيرون نيايند و حال آنان دگرگون نشود، ترس‏ها بدانان روى نياورد و بيمارى‏ها به آنان نرسد و به خطرها گرفتار نگردند و سفرها آنان را به رنج نيندازد...))
كفى بالجنة ثوابا و نوالا. - نهج، فيض، خ 82، صبحى، خ 83. ?
((...بهشت به عنوان پاداش و رسيدن به نعمت‏ها بس است...))
...و ليس شى‏ء بخير من الخير الا ثوابه، و كل شى‏ء من الدنيا سماعه أعظم من عيانه، و كل شى‏ء من الأخرة عيانه أعظم من سماعه فليكفكم من العيان السماع و من الغيب الخير، و اعلموا أن ما نقص من الدنيا و زاد فى الاخرة خير مما نقص من الاخرة و زاد فى الدنيا . - نهج، فيض، خ 113، صبحى، خ 114. ?

((...و هيچ نيكى بهتر از نيكى ديگر نيست جز پاداش خداوند، و هر چيزى از نعمت‏هاى دنيا شنيدنش بزرگتر مهمتر و با عظمت‏تر از ديدن آن، و هر چيزى از آخرت، ديدن آن، بزرگتر از شنيدنش است نعمت‏هاى دنيا وصفشان بهتر از ديدنشان، ولى نعمت‏هاى آخرت ديدنشان بهتر از وصفشان است پس هم اكنون كه در دنيا زندگى مى‏كنيد و شما را ياراى ديدن نعمت‏هاى آخرت نيست به شنيدن نعمت‏هاى آخرت به جاى ديدن نعمت‏هاى آن، و نيز به خبرهاى غيبى از جهان رستاخيز به جاى ديدن آنچه كه اكنون از ديدگان شما پنهان است بسنده كنيد، و بدانيد آنچه از دنيا كاهش يافته و بر آخرت افزوده گردد، بهتر است از آنچه كه از آخرت كاهش يافته و بر دنيا افزوده گردد...))
...لا ينقطع نعيمها، و لا يهرم خالدها و لا يبأس ييأس ساكنها . - نهج، فيض، خ 84، صبحى، خ 85. ?

((...نعمت‏هاى آن زوال ناپذير است، كسى كه در بهشت جاويد جاى بگيرد، پير و شكسته نمى‏شود و كسى كه در آن سكونت گزيند، نيازمند نااميد نخواهد شد...))
...درجات متفاضلات و منازل متفاوتات...- همان. ?
((...بهشت داراى درجه‏ها و رتبه‏هايى است كه برخى بر برخى ديگر برترى دارد، و داراى جايگاه‏هايى است كه از يكديگر متمايزند...))
از اين سخن به روشنى به دست مى‏آيد كه اهل بهشت همه در يك پايه نيستند، بلكه بر اساس اعتقاد و عمل و فكر، داراى پايه‏ها و مراتب و درجات گوناگون مى‏شوند، گروهى در بالاترين رتبه‏هاى بهشت، و گروهى ديگر در پايين‏ترين رتبه‏هاى آن، و گروهى نيز در ميانه اين دو دسته قرار دارند و اين گروه نيز خود داراى درجات گوناگون مى‏باشند. چنانكه امام عليه‏السلام درباره فضيلت جهاد و مجاهدان فرمود:
فان الجهاد باب من أبواب الجنة، فتحه الله لخاصة أوليائه... - نهج، فيض و صبحى، خ 27. ?

((پس به راستى كه پيكار در راه خدا دروازه‏اى از دروازه‏هاى بهشت است كه خداوند آن را براى دوستان مخصوص خود گشوده است...))
ظاهرا مقصود امام عليه‏السلام از دروازه همان جايگاه و درجه و رتبه ارزش و عظمت نعمت‏ها است، و گرنه تنها ورود از يك دروازه نمى‏تواند ملاك ارزش باشد. بنابراين، مقصود از دروازه‏هاى بهشت، درجات بهشت است، و دروازه جهاد، درجه‏اى از بهشت است كه ويژه دوستان مخصوص خداوند است و آنان همان رزمندگان راه خدا هستند.
در اينجا دانستن اين موضوع از ارزش به سزايى برخوردار است كه چه عواملى موجب ورود به بهشت مى‏شود؟ و به ديگر سخن: بهشتيان چه ويژگى‏هايى در دنيا دارند؟ فايده و اثر مهم پى بردن به پاسخ اين پرسش، فراهم آمدن زمينه عملى انسان براى نيل به اين ويژگى‏ها است. اين ويژگى‏ها عبارتند از:
1- معرفت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليه‏السلام

...فانه من مات منكم على فراشه و هو على معرفة حق ربه و حق رسوله و أهل بيته مات شهيدا و وقع أجره على الله، و استوجب ثواب مانوى من صالح عمله و قامت النية مقام اصلاته لسيفه... - نهج، فيض، خ 232، صبحى، خ 190. ?

((...پس راستى چنين است كه اگر يكى از شما در بستر خود در حالتى بميرد كه به حق پروردگار و حق پيامبر و اهل بيت پيامبر آشنا باشد، او شهيد از دنيا رفته پاداش شهيدان را دارد و پاداش او در روز قيامت بر عهده خداوند متعال است، و ثواب آن كار نيك كه انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگيدن در راه خدا و انجام كار نيك جايگزين و جانشين از نيام بر كشيدن شمشيرش مى‏شود...))
مقصود امام عليه‏السلام از قصد انجام كار، آن قصد و اراده‏اى است كه اگر هنگام عمل فرا رسد انسان از انجام آن هيچ باكى نداشته باشد، و تنها موانع خارج از اراده و اختيار او باز دارنده او از آن كار باشد، چنين قصد و اراده‏اى صاحب خود را تا آنجا بالا مى‏برد كه اگر در بستر خود و با مرگ معمولى نيز بميرد در جايگاه شهيدان قرار خواهد گرفت. مشروط بر اينكه عارف به مقام خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليه‏السلام باشد.
و در خطبه‏اى ديگر فرمود:
...لا يدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه... - نهج، فيض و صبحى، خ 152. ?

((...در بهشت داخل نمى‏شود جز كسى كه امامان را بشناسد و آنان امامان نيز او را بشناسند...))
علماى علم بلاغت در فن معانى يكى از فنون سه گانه علم بلاغت گفته‏اند: كه نفى و استثنا مفيد حصر است. بنابراين، مى‏توان گفت: آنانكه امامان معصوم عليه‏السلام را نشناسند و يا امامان عليه‏السلام او را به عنوان پيرو و به شمار نياورند در بهشت داخل نمى‏شوند هر چند در فروع و احكام دين به وظايف شرعى خود عمل نمايند.
بنابراين معرفت نسبت به خداوند و پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليه‏السلام ويژگى اصل انسان براى ورود به بهشت جاويد است. چنانكه متقابلا شرط است كه اهل بيت عليه‏السلام نيز او را به عنوان شيعه و مؤمن راستين بشناسند.
2- يارى و دوستى اهل بيت عليه‏السلام

هر چند شناختن خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليه‏السلام ويژگى اصلى بهشتيان است، ولى تمام ويژگى آنان نيست، بلكه ويژگى‏هاى ديگرى دارند كه دوست داشتن اهل بيت عليه‏السلام و يارى كردن آنان از جمله آن ويژگى‏ها است. چنانكه امام عليه‏السلام فرمود:
ناصرنا و محبنا ينتظر الرحمة...- نهج، فيض، خ 108، صبحى، خ 109. ?
((...آنكه ما را يارى رساند، و ما را دوست داشته باشد، رحمت خداوند در انتظار او است...))
3- پارسايى:

...ان التقوى فى اليوم الحرز و الجنة و فى غد الطريق الى الجنة... - نهج، فيض، خ 233، صبحى، خ 191. ?

((...به راستى كه پارسايى تقوا براى امروز زندگى دنيا پناه و سپر در برابر لغزش‏ها و گناهان و براى فردا روز رستاخيز راه به سوى بهشت است...))
...فهم والجنة كمن قدر آها، فهم فيها منعمون . - نهج، فيض، خ 184، صبحى، خ 193. ?

((...آنان پارسايان و بهشت مانند كسى است كه آن بهشت را ديده باشد، پس آنان گويا از هم اكنون در آن بهشت از نعمت‏هاى خداوند بهره‏مند هستند.))
اوصيكم عبادالله بتقوى الله و طاعته، فانها النجاة غدا، والمنجاة أبدا... - نهج، فيض، خ 160، صبحى، خ 161. ?

((اى بندگان خدا! شما را به پارسايى تقواى الهى و پيروى از او خداوندسفارش مى‏كنم، به راستى كه آن پارسايى سبب رستگارى فرداقيامت و رهايى از عذاب و كيفر هميشگى است...))
...اوصيكم عبادالله بتقوى الله التى هى الزاد و بها المعاد المعاذ زاد مبلغ و معاد منجح... - نهج، فيض، خ 113، صبحى، خ 114. ?

((...اى بندگان خدا! شما را سفارش مى‏كنم به پارسايى كه توشه براى سفر آخرت است و روز بازگشتن به وسيله آن رونق مى‏يابد(و پناهگاه است)، توشه‏اى كه رساننده انسان به مقصد قيامت و پناهگاه رهايى بخشنده از كيفر دوزخ است...))
پرهيزگار باش كه دادار آسمان فردوس جاى مردم پرهيزگار كرد
((سعدى))
اين پرسش كه پارسايان چگونه انسان‏هايى هستند و چه ويژگى‏هايى دارند؟ سخنى است كه پاسخ آن طولانى و گسترده بوده و ما را از ميدان بحث معاد و بهشت و دوزخ بيرون مى‏برد. - براى آگاهى از ويژگى‏هاى پارسايان به كتاب ((پارسايى)) اثر مؤلف مراجعه گردد. ?
4- مطابقت عمل با عقيده:

چنانكه بيان شد مهمترين ويژگى بهشتيان شناخت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليه‏السلام است، چنانكه در برابر: امامان و اهل بيت نيز آنان را بشناسند، و معنى شناختن، شناختن ظاهرى و صورى نيست، بلكه مقصود اين است كه انسان شايستگى خود را به اندازه‏اى برساند كه امامان اهل بيت عليه‏السلام او را به عنوان شيعه و پيرو بپذيرند، و به ديگر سخن: اعمال او مطابق سيره و روش آنان باشد، چنانكه امام على عليه‏السلام فرمود:
ان الله سبحانه أنزل كتابا هاديا بين فيه الخير و الشر فخذوا نهج الخير تهتدوا، واصدفوا عن سمت الشر تقصدوا، الفرائض الفرائض! ادوها الى الله تؤدكم الى الجنة... - نهج، فيض، خ 166، صبحى، خ 167. ?

((خداوند، كتاب راهنمايى را فرستاده است كه نيك و بد در آن بيان گرديده است. پس روش نيك را برگزينيد تا هدايت گرديد، و از بدى دورى نماييد تا راه مستقيم و درست را بپيمايد. واجبات را رعايت كنيد! واجبات را رعايت كنيد آنها را به گونه‏اى پسنديده انجام بدهيد -! حق خداوند را در مورد آنها بپردازيد، كه رعايت واجبات و رعايت حق خداوند در آنها شما را به بهشت مى‏كشاند...))
و آنگاه كه درباره اسلام سخن مى‏گويد، مى‏فرمايد:
...والجنة سبقته...- نهج، فيض، خ 105، صبحى، خ 106. ?
((...و بهشت جايزه اسلام است كه براى انسان برنده در مسابقه اسلام در نظر گرفته شده است))
بنابراين، انجام واجبات الهى به گونه‏اى شايسته كه رضايت خداوند در آن باشد و به ديگر سخن: مطابقت اعتقادات و باورها با اعمال انسان از ويژگى‏هاى انسان‏هايى است كه در روز قيامت جايگاه آنان بهشت جاويد خواهد بود و چنانكه در خطبه‏اى ديگر فرمود:
و انما الأجر فى القول باللسان والعمل بالأيدى و الأقدام... - نهج، فيض، حكمت 40، صبحى، حكمت 42. ?

((و همانا پاداش انسان در گفتار به وسيله زبان، و در كردار به وسيله كار و تلاش با دستان و پاها است...))
و درباره نقش پيروى از خداوند فرمود:
...فاجعلوا طاعة الله...جنة ليوم فزعكم و مصابيح لبطون قبور كم وسكنا لطول وحشتكم و نفسا لكرب مواطنكم فان طاعة الله حرز من متالف مكتنفة و مخاوف متوقعة و أوار نيران موقدة... - نهج، فيض، خ 189، صبحى، خ 198. ?

((...پس پيروى از خداوند را...سپرى براى روز ترس قيامت خود، و چراغ‏هايى براى درون گورهاى خود، و آرامش گرى براى ترس دراز مدت خود روز محشر و گشايشى براى جايگاه‏هاى اندوه خود قرار بدهيد، پس به راستى كه پيروى از خداوند، نگاهدارنده از جايگاه‏هاى تباهى، در بر گيرنده ترس گاه‏هاى مورد انتظار، و شعله‏هاى بر افروخته آتش دوزخ است...))
مردى از امام عليه‏السلام درخواست كرد كه وى را پند دهد، امام عليه‏السلام بدينگونه او را پند داد:
لا تكن ممن يرجوا الاخرة بغير عمل و يرجى التوبة بطول الأمل...يحب الصالحين و لا يعمل عملهم و يبغض المذنبين و هو أحدهم يكره الموت لكثرة ذنوبه...ان عرضت له شهوة أسلف المعصية و سوف التوبة...و يخشى الخلق فى غير ربه و لا يخشى ربه فى خلقه . - نهج، فيض، حكمت 142، صبحى، حكمت 150. ?

((از آنان مباش كه بدون عمل خوب، اميدوار به آخرت نيك است، و با آرزوى درازى كه براى زندگى دنياى خود دارد توبه به درگاه الهى را به تأخير مى‏اندازد...انسان‏هاى درستكار را دوست دارد ولى عمل آنان را ندارد، از گناهكاران كينه دارد، در حالى كه خود يكى از آنان گناهكاران است، به سبب گناهان فراوانى كه دارد، مرگ در نگاه او ناخوشايند است...اگر شهوتى به او عرضه گردد اقدام به معصيت و گناه مى‏كند، و براى توبه كردن امروز و فردا مى‏كند...از مردم در غير راه پروردگارش مى‏ترسد از ترس مردم كارى را انجام مى‏دهد كه خدا آن را نمى‏پسندد و از پروردگارش در كار مردم نمى‏ترسد بدون بيم از خداوند به مردم زيان مى‏رساند))
5- پيكار در راه خدا:

...و من استقام فالى الجنة...- نهج، فيض، خ 118، صبحى، خ 119. ?
((...و هر كس براى جهاد در راه خدا و پيكار با دشمنان او استقامت و پايدارى نمايد به بهشت مى‏رود...))
فان الجهاد باب من أبواب الجنة فتحه الله لخاصة أوليائه . - نهج، فيض، و صبحى، خ 27. ?

((پس راستى چنين است كه جهاد دروازه‏اى از دروازه‏هاى بهشت است كه خداوند اين دروازه را براى دوستان مخصوص خود گشوده است...))
6- نيت خالص:

اعمال انسان داراى ظاهرى و باطنى است، اگر انسان اعمالش درست باشد و همه كارهاى خود را مطابق فرمان خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و اولياى دين انجام بدهد و از انجام آنچه كه مورد نهى آنان است خوددارى بورزد نمى‏توان گفت كه او شايسته بهشت است، زيرا ممكن است انسان‏هاى منافق صفت و كفر باطن نيز اين اعمال را براى فريب مردم انجام بدهند. از اين رو ملاك و ظابطه‏اى ديگر لازم است كه اين اعمال را ارزش بخشيده و انسان را شايسته ورود به بهشت نمايد و آن چيز نيت خالص است كه امضاى درستى و صحت اعمال انسان به شمار آمده است. امام عليه‏السلام در اين باره فرمود:
...و ان الله سبحانه يدخل بصدقه النية و السريرة الصالحة من يشاء من عباده الجنة . - نهج، فيض، حكمت 40، صبحى، حكمت 42. ?

((...و خداوند به وسيله درستى و صداقت در نيت و درون شايسته هر كه از بندگانش را كه بخواهد در بهشت داخل مى‏كند.))
آنچه را كه خوانده‏ايد، اوصاف و ويژگى‏هاى اهل بهشت در دنيا بود كه از كلام على عليه‏السلام در نهج البلاغه به دست آمده است و به يقين اوصاف ذكر شده بسيار دقيق و پراهميت و قابل توجه است و انسان آراسته شده به اين اوصاف نه تنها از نعمت‏هاى بهشت بهره‏مند خواهد شد، بلكه در زندگى دنيا نيز فردى سعادتمند و خوشبخت به معنى واقعى خواهد بود، هر چند ديگران او را ذليل و خوار پنداشته، و براى او ارزشى قايل نباشند. چه باك او را كه او مرد خدا است. هم او از خدا راضى و هم خدا از او راضى است، اينگونه انسان هر چند در دنيا مستمند و فقير باشد، احساس كمبود نمى‏كند، زيرا به موجود بى‏نياز مطلق پيوند خورده است، و هر چند در درياى مشكلات و سختى‏هاى زندگى دست و پا بزند، در برابر خداوند ناسپاسى نكرده، و سرانجام خود را به ساحل نجات مى‏رساند، و با ياد خدا آن مشكلات را تحمل نموده و براى خود آرامش پديد مى‏آورد، زيرا او در اين ميان جز معشوق راستين چيزى را نمى‏بيند، و خوديت خود را نابود ساخته و خود اندر ميانه هيچ شده است، اينچنين انسان زبان حالش همان است كه باباطاهر همدانى سروده است:
غم عالم نصيب جان ما بى به درد ما فراغت كيميا بى‏
رسد آخر به درمان درد هر كس دل ما بى‏كه درمانش بلا بى‏
همه بند تنم مانند نى بى مدامم درد هجرانت ز پى بى‏
مرا سوز و گداز تا قيامت خدا دونه قيامت تا به كى بى‏


next page

fehrest page

back page