بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب پندهای حکیمانه علامه حسن زاده آملی, عباس عزیزى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     PAND0001 -
     PAND0002 -
     PAND0003 -
     PAND0004 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

مقدمه
هذا بيان للناس و هدى و موعظة للمتقين قرآن به انسان حيات حكيمانه مى بخشد.قرآن كريم بند و موعظه براى انسان است .قرآن كريم پندآموز عالميان است .نهج البلاغه كتاب پند و اندرز و موعظه است .سخنان و پندهاى معصومين سعادت انسان را در دنيا و آخرت بيمه مى كند.پندها زداينده زنگار غفلت هستند.در حقيقت بيداران كسانى اند كه پندپذيرند.امام حسن (ع ) مى فرمايد: خدا رحمت كند كسى را كه نسبت به خويش يا برادر دينى باخانواده اش اندرز گو باشد.هر انسانى در وجود و نهادش بايد واعظى درونى داشته باشد.پندها و مواعظ اگر از دلى پاك بر زبانى مطهر جارى گردد اثر بخش ‍ است .پندها و مواعظ از قلم پاك است كه سبب بيدارى انسان مى شوند.پند دهنده خود بايد نخست عامل باشد تا بتواند بر ديگران نيز تاءثير گذارد.پند گرفتن ، عبرت گرفتن است (يعنى از موعظه بايد نتيجه گرفت وعمل كرد، نه اينكه صرفا شنيده يا ديد.)موعظه ، حيات دل هاست .موعظه ، نصيحتى است شفا بخش .پند براى كسى كه بدان عمل نمايد شفاست .موعظه سودمند و پند مؤ ثر آن است كه شنونده را ازعمل به زشتى ها و بدى ها باز دارد.پند، جلا دهنده قلوب است .پند، غفلت و بيخبرى را از انسان زايل مى كند.پند، وعظ و نصيحت ، بيدارى را در پى دارد.بهترين پندها آن است كه آدمى را از زشتى ها باز دارد.شنيدن پند تنها با گوش و با غفلت دل سودى ندارد، در پند و اندرزدل بايد بيدار گردد تا سودمند افتد.آثار آية الله علامه حسن زاده آملى گنجينه اى است كه موجب بيدارى انسان و ارتباط با خدامى گردد.استاد بزرگوار پندهايى حكيمانه ، عارفانه و عاشقانه در كتاب هاى گرانقدر خود بياننموده كه هر يك نور و شفاست و باعث مى شود كه زنگار غفلت از وجود انسان پاك شود.اميد كه با خواندن اين پندهاى آموزنده و حكيمانه وعمل به آنها بتوانيم سعادت دنيا و آخرت خويش را بيمه نماييم . و از خداوند مى خواهيمكه وجود پر نعمت و پربركت استاد علامه حسن زاده آملى را درظل توجهات حضرت ولى عصر امام زمان - روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه فداه - حفظنمايد.خداى بزرگ را شاكر و سپاسگزارم كه لياقت شاگردى اين استاد بزرگ را به من داده وتوانستم آثار او را براى نسل جوان در موضوعات گوناگون تهيه و تنظيم كنم . عباس عزيزى حوزه علميه قم اسفند 1379

1- مناجات عاشقانه

الهى ! از من آهى و از تو نگاهى .الهى ! عمرى آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم .الهى ! غبطه ملايكه اى را مى خورم كه جز سجود نمى دانند، كاش حسن ازازل تا ابد در يك سجده بود.الهى ! تا كى عبدالهوى باشم ، به عزت تو عبدالهو شدم .الهى ! سست از آن كه مست تو نيست كيست ؟الهى ! همه اين و آن را تماشا كنند و حسن خود را، كه عجيب تر از خود نيافت .الهى ! دل بى حضور چشم بى نور است ، اين دنيا را نمى بيند و آن ، عقبى را.الهى ! همه حيوانات را در كوه و جنگل مى بينند و حسن در شهر و ده .الهى ! هر كه شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پيوسته ودل شكسته ده .الهى ! آن كه خوب را حباله اصطياد مبشرات نكرده است ، كفران نعمت گرانبهائى كرده است.الهى ! مراجعات از مهاجرت به سويت تعرب بعد از هجرت است و تويى كه نگهداردل هايى .الهى ! آن كه در نماز جواب سلام نمى شنود، هنوز نمازگزار نشده ، ما را با نمازگزارانبدار.الهى ! خوشا آن كه بر عهدش استوار است و همواره محو ديدار است .الهى ! آن كس تاج عزت بر سر دارد كه حلقه ارادتت را در گوش دارد و طوق عبوديت رادر گردن


2- طريق معرفت رب

معرفت نفس طريق معرفت رب است كه از سيد انبياء (ص ) و هم از سيد اوصياء (ع )ماءثور است : من عرف نفسه فقد عرف ربه هر كس در خويشتن بيانديشد و درخلقت خود تفكر و تاءمل كند، دريابد كه اين شخص ‍ محيرالعقول ، واجب بالغير است .


3- آموزش بندگى و زندگى

دستوراتى كه در نماز به جا آورده شود و گفته شود، بندبند آن همه آموزنده است ،وهر بند آن راه و رشته اى در خداشناسى است ، و آيين و روش آموزش زندگى وبندگىاست .


4- پنهان ز ديده ها و همه ديده ها از اوست

(1)از امير المؤ منين على عليه السلام در چند موضع روايت شده است : فتجلى سبحانه لهمفى كتابه من غير اءن يكونوا راءوه بما اءريهم من قدرته ؛ (2) پس خداى سبحان باارائه قدرت خود در كتابش براى مردم تجلى كرده بدون آن كه او را ببينند.


5- دگرگونى هاى الهى در گرو دگرگونى هاى مردم

خداوند سبحان مى فرمايد: ان الله لايغير مابقوم حتى يغيروا ما باءنفسهم ؛ (3)خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگونشوند.


6- خدا سر انسان است

انسان مرد كامل است نه صورت انسانيه ، و در حديث قدسى آمده است : الانسان سرىو اءنا سره ؛ انسان سر من است و من سر او هستم . (4)



7- درست ترين آيين ها

خداوند سبحان مى فرمايد: ان هذا القرآن يهدى للتى هى اءقوم ؛ (5)اين قرآن به درست ترين آيين ها راه مى يابد.


8- ثبت قلبى على دينك

بسيار كسانى كه دعوى بندگى كرده اند و دم از ترك دنيا زده اند؛ تا دنيا بديشانروى آورد، جز وى همه را پشت پا زده اند.اين بنده در معرض امتحان نيامده شرمسار است ، به حق خودت ثبت قلبى على دينك !(6)



9- خداى چاره ساز

الهى ! ما همه بيچاره ايم و تنها تو چاره اى ، و ما هم هيچ كاره ايم و تنها تو كاره اى. (7)



10- برنامه انسان سازى

نماز ستون دين و بهترين و استوارترين برنامه آدم ساز است . (8)



11- اجابت نداى بندگان

خداوند سبحان مى فرمايد: و اذا ساءلك عبادى عنى فانى قريب اءجيب دعوة الداع اذادعان فليستجيبوا لى وليؤ منوا بى لعلهم يرشدون ؛ (9)چون بندگان من درباره من از تو بپرسند بگو من نزديكم و به نداى كسى كه مرابخواند پاسخ مى دهم ، پس به نداى من پاسخ دهند و به من ايمان آورند تا راه راستيابند.


12- صورت كتيبه انسان كامل

بدان اى عزيز كه قرآن كريم صورت كتيبه انسانكامل است ، و قرآن به راست ترين و درست ترين راه هدايت كننده است . خداوند سبحان مىفرمايد: ان هذا القرآن يهدى للتى هى اءقوم ؛ (10) يعنى قرآن كريم عينصراط مستقيم است . قوله سبحانه : و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ولا تتبعواالسبل فتفرق بكم عن سبيله ؛ (11) هر كس كه حقيقت قرآن را در خود پياده كرده استراه مستقيم به سوى هر خير را پيموده است . و هر كس به هر اندازه كه واجد آن است بههمان اندازه قرآن و انسان است ، و به انسان كامل تقرب جسته است . (12)



13- معجزات عيسى نبى

عيسى پيامبر - صلوات الله عليه - فرموده است : اءنى قد جئتكم بآية من ربكم اءتى اخلق لكم من الطين كهيئة الطير فاءنفخ فيه فيكونطيرا باذن الله و ابرى الاءكمه و الاءبرص و احى الموتى باذن الله - الآية (13)من با معجزه اى از پروردگارتان نزد شما آمدم ، براى تان ازگل چيزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم ، به اذن خدا پرنده اى شود، و كور مادرزادو برص گرفته را شفا مى دهم و به فرمان خدا مرده را زنده مى كنم .


14- عجز مردم از تجاوز از حد قرآن

در حديث است كه ان للقرآن ظهرا و بطنا و حدا و مطلعا ؛ يعنى قرآن ظاهرى داردو باطنى ، حدى دارد و مطلعى و غرض از حد آن اندازه از معنى است كه ديگران نيم تواننداز آن تجاوز كنند؛ يعنى عجز مردم آنها را منع مى كند از تجاوز. (14)



15- آرزوى روز روحانى و شب نورانى

الهى ! روزم را چون شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى . (15)



16- ستار العيوب

الهى ! اگر ستارالعيوب نبودى ، ما از رسوايى چه مى كرديم ! (16)



17- دستورالعمل عرفانى

بايد انسان يك مقدار زياده بر معمولتقليل غذا و استراحت بكند تا جنبه حيوانيت كمتر، و روحانيت قوت بگيرد، و ميزان آنها را همچنين فرمود: كه انسان اولا روز و شب زياده از دو مرتبه غذا بخورد حتىتنقل مابين الغذائين نكند. ثانيا هر وقت غذا مى خورد بايد مثلا يك ساعت بعد از گرسنگىبخورد، و آن قدر بخورد كه تمام سبز نشود، اين در كم غذا. و اما كيفش بايد غير از آدابمعروفه ، گوشت زياد نخورد، به اين معنى كه شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دوسه دفعه هر دو را يعنى هم روز و هم شب را ترك كند، و يكى هم اگر بتواند للتكليفنخورد، و لامحاله آجيل خور نباشد و اگر احيانا وقتى نفسش زياد مطالبهآجيل كرد استخاره كند. و اگر بتواند روزه هاى سه روزه هر ماه را ترك نكند.و اما تقليل خواب مى فرمودند شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان ومجانبت اهل غفلت اهتمام زياد نمايد. اينها در تقليل حيوانيت كفايت مى كند.و اما تقويت روحانيت : اولا دائما بايد هم و حزن قلبى به جهت عدموصول به مطلوب داشته باشد.ثانيا تا مى تواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است . درذكر عمده سفارش اذكار صبح و شام اهم آنها كه در اخبار وارد شده . و اهم تعقيبات صلواتو عمده تر ذكر وقت خواب كه در اخبار ماءثور است ، لاسيما متطهرا درحال ذكر به خواب رود.و شب خيزى مى فرمودند زمستان ها سه ساعت ، تابستان ها يك ساعت و نيم . و مى فرمودندكه در سجده ذكر يونسيه يعنى در مداومت آن كه شبانه روزى ترك نشود، هر چه زيادترتوانست كردن اثرش زيادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است خيلى اثرها ديده ام . بندهخود هم تجربه كرده ام چند نفر هم مدعى تجربه اند. يكى هم قرآن كه خوانده مى شودبه قصد هديه حضرت ختمى مرتبت صلوات الله عليه و آله خوانده شود. (17)



18- هدف خلقت

الهى ! در خلقت شيطان كه آن همه فوايد و مصالح است ، در خلقت ملك چه ها باشد؟(18)



19- بريدن از شياطين انس

الهى ! از شياطين جن بريدن دشوار نسبت ، با شياطين انس چه بايد كرد؟ (19)



20- بزرگ ترين دستور خداوند

نماز بزرگ ترين دستور خداوند مهربان به بندگانش است تا از كار بستن به آندر هر دو سرا، سرفراز و كامروا بوده باشند. (20)



21- اثرات نيك نماز

نماز انسان را فرشته خو مى كند؛ زيرا كه نمازگزار از همه بدى ها پاك است . هركس كه نمازگزار است ، پاكيزه خوى و نيكوكردار و نيكو رفتار است ، از درنده خويى ،بدگويى ، تنبلى و ولگردى بيزار و بركنار است . (21)


22- سوق به سوى نيكى

امام صادق عليه السلام از امير مؤ منان عليه السلام روايت مى كند: تفكر (انسان را)به سوى نيكى و عمل به آن فرا مى خواند.


23- ذكر شفا، اسم دوا

سپاس خداى را كه ذكر او شفا و اسم او دوايست و سامع دعا و دافع بلايست .(22)


24- عبرت بگير!

برادرم ! حرف اين و آن را مزن ، دم فروبند و تماشا كن . بنگر و عبرت بگير. بهفكر خود باش . دست توسل به دامن خاتم اوصياء و اولياء امام زمان مهدى موعود حجة بنالحسن العسكرى (ع ) دراز كن كه گردنه هاى سهمگين و هولناك در پيش دارى و آنبزرگوار امير كاروان است . از افراط و تفريط بپرهيز! اهدنا الصراط المستقيم گوى . از پيروى نفس حذر كن ! از اوباش بگريز! به مضمون نامه اى كه در پيشتقديم داشتم عمل كن . به آن چه كه شفاها معروض داشتم اهتمام و اعتناء داشته باش .پاسبان حرم دل باش !

اى سالك ره ! از خود خبردار
بس رهزنت هست در هر كمينى
دل را به ياد دلدار يك جهت كن تا از محبين باشى . مناجات محبين امام زين العابدين و سيدالساجدين (ع ) را فراموش مكن : بسم الله الرحمن الرحيم الهى من ذالذى ذاق حلاوة محبتكفرام منك بدلا... (23)

25- امان از فريب بيگانگان

افوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد .براى در امان بودن از فريب بيگانگان و ايمنى از مكر و حيلت دشمنان .


26- ذكر لا اله الا الله

اگر سالكى ، بدان كه طى مراحل و قطعمنازل جز به گام هاى نفى و اثبات ميسر نيست ، و اين معنى جز در كلمه طيبه لا اله الاالله يافت نشود. اهل الله گفتند كه : هيچ نوع از انواع اذكار و عبادات در ترقىدرجات و مقامات معنوى اثر اين كله طيبه را ندارد. از اين روىرسول الله (ص ) فرمود كه : در روز رستاخيز هر كار نيك سنجيده شود، جز گواهىدادن به لا اله الا الله كه آن را در ترازو ننهند؛ چه اگر در ترازو رود، آسمانها و زمين هاى هفتگانه با وى برابرى نكنند. كنايه از اين كه ثواب اين كلمه رانهايت نبود و به شمار نيايد و هيچ چيز همسنگ او نگردد. (24)


27- اولدل گويد بعد زبان

سعى كن اول دل بگويد و آن گاه زبان . از من فداى آن كه دلش با زبان يكى است .(25)


28- زيرك ترين مؤ منان

از رسول خدا (ص ) پرسيدند: چه كسى در ميان مؤ منان از ديگران زيرك تر است ؟در جواب فرمود: آن كه به ياد مرگ بيشتر و در آمادگى براى آن شديدتر است .(26)


29- مراقبت نمازگزار از خويشتن

نمازگزار با آفريدگارش گفتگو مى كند و جسته جسته بدان جا مى رسد كه هميشهو همواره خودش را در پيشگاه او مى بيند، هيچگاه خودش را فراموش نمى كند، پيوستهكشيك خويش مى كشد تا درست گفتار و نيكو كردار و پاكيزه رفتار باشد و مى بايد كهبا انجام دادن اين آيين و روش بسيار سودمند، ارزشمند و گرانبها، دارد خودش را راست ودرست مى سازد. (27)


30- بهترين عبادت

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: بهترين عبادت آن است كه همواره درباره خدا وقدرتش تفكر كنى . (28)


31- ذكر قلبى

چه نيكو فرموده است رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم كه : آيا شما راخبر ندهم به آنچه كه جهاد و غزوه شما در راه خداست ؟ آن ذكر بارى سبحانه است .زيرا قدر اين نشاءه را نمى داند مگر آن كسى كه خدا را ذكر مى كند به ذكر مطلوب ، چهاينكه حق تعالى جليس ذاكرش است ، و جليس ، مشهود ذاكر است ، و هر گاه ذاكر حق سبحانهرا كه جليس اوست مشاهده نكند ذاكر نيست .سعى كن كه ذكر را قلب بگويد كه عمده حضور قلب است وگرنه ذكر با قلب ساهىپيكر بى روان و كالبد و بى جان است . و در حديث آمده است كه : ليس الذكر قولاباللسان فقط ، ذكر در محدوده زبان خلاصه نمى شود.بلكه خداوند سبحان فرمود: و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هويه و كان امرهفرطا (29) و از آنكه ما دلش را از ذكر خود بى خبر ساخته ايم و از پى هواى نفسخود مى رود و در كارهايش اسراف مى ورزد پيروى مكن .


32- توصيف دعا

دعا كليد عطاء و وسيله قرب الهى تعالى و مخ عبادت و حيات روح و روح حيات است .دعا كوبه باب رحمت رحيميه و سبب فتوح بركات شرح صدر و نور و ضياى سر است .دعا موجب رسوخ حب ذكر الهى در دل ، و منره نفس ازرينشواغل است .دعا توشه سالكان حرم كبرياى لايزال ، و شعار عاشقان قبلهجمال ، دثار عارفان كعبه جلال است .دعا سير شهودى و كشف وجودى اهل كمال و تنها رابطه انسان با خداىمتعال است . (30)


33- گفتگو با خدا

پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:اگر مى خواهيد با خدا گفتگو كنيد نماز بخوانيد، و اگر مى خواهيد خدا با شما گفتگوكند قرآن بخوانيد. (31)


34- اوصاف اولياء الله

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:هر كس خدا و عظمت او را بشناسد، دهانش را از سخن ، و شكمش را از طعام ، باز دارد وخود را به نماز و روزه مشغول سازد.پس مردم گفتند: پدر و مادرمان به فدايت اىرسول خدا! آيا اين گونه اشخاص ، از اولياى خدايند؟فرمود: اولياى خدا سكوت كنند، و سكوت شان تفكر باشد، و سخن گويند و سخنشان ذكر باشد، و نظرشان عبرت است ، و نطق كنند نطق شان حكمت باشد. راه رفتن شانميان مردم بركت است . اگر خدا براى آنان اجلى مقرر نفرموده بود، از ترس عذاب و شوقبه ثواب ، ارواح شان در اجسادشان نمى گنجيد. (32)


35- دنيا خواهى تا لحظه مرگ

حكايت است مردى منزلش در نزديكى حمام منجاب بغداد بود روزى ، زنى از او پرسيد:اى مرد! حمام منجاب كجاست ؟ مرد، او را به جايى ديگر راهنمايى كرد؛ مكانىمخروبه كه زن را راه گريختن از آن نبود. مرد بهدنبال او رفت و در همان جا به او تجاوز كرد. مدت ها بعد، هنگامى كه مرد در بستر مرگافتاد، او را گفتند: بگو، لا اله الا الله . مرد، در پاسخ اين بيت را خواند و مرد:(33)

يا رب قائلة يوما و قد تبعت
اءين الطريق الى حمام منجاب

36- عبادت چيست ؟

معمربن خلاد گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: عبادت تناه كثرتنماز و روزه نيست ، بلكه عبادت ، تفكر در اءمر خداىعزوجل است .


37 به دعا متمسك شويد!

صادق آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: عليكم بالدعاء فانكم لاتقربون بمثله ؛به دعاء تمسك جوييد كه به هيچ چيز همانند دعاء به خداوند نزديك نمى شويد.(34)


38- غفلت تا واپسين لحظات

عطبى نقل كرده است كه مردى را هنگام مرگ گفتند بگو: لا اله الا الله .مرد گفت : آه ! افسوس بر جوانى ! در چه زمانى عنفوان جوانى را از دست داده ام ، درحينى كه غيرتمند مرد و كابين ارزان شد و حجاب از هر باب بركنار رفت .(35)


39- خواسته نمازگزار

نمازگزار در هر شبانه روز چند بار از آفريدگارش مى خواهد كه او را به راه راستو درست بدارد، راهى كه همه پيامبران و ديگر بندگان شايسته اش بر آن بوده اند. و ازگمراهى كه راه بدكاران است دورى مى جويد. (36)


40- سر آيات قرآنى

يكى از مشايخ روايت مى كرد كه در سوره مباركه يس اسمى هست كه برطرف مى شودبه بركت آن كورى مادرزاد و پيسى . او را گفتند كه آيا اگر كسى تمام سوره را بخواندنفعى از اين مقوله كه مى گويى به او خواهد رسيد؟ جواب داد: هر گاه حكيم يك دوا رابراى مرضى مقرر كرده باشد و آن دوا در دكان عطارى باشد و مريض برود و تمامادويه دكان او را بخورد، آيا نفعى به او خواهد رسيد؟ همچنين است ايناعمال . (37)


41- قبولى توبه آدمى

خداوند سبحان مى فرمايد: و علم آدم الاءسماء كلها ثم عرضهم على الملائكةفقال اءنبئونى باسماء هؤ لاء ان كنتم صادقين # قالوا سبحانك لاعلم لنا الا ما علمتنا انكانت العليم الحكيم ؛ (38)و نام هاى چيزها را به آدم بياموخت سپس آنها را به فرشتگان عرضه كرد و گفت : اگرراست مى گوييد مرا به نام هاى اين چيزها خبر دهيد.گفتند: منزهى تو، ما جز آنچه تو به ما آموخته اى دانشى نيست تويى داناى حكيم .خداوند سبحان مى فرمايد: فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التوابالرحيم (39) و يا آدم اسكن انت و زوجك الجنة ؛آدم از پروردگارش كلمه اى چند فرا گرفت ، پس خدا توبه او را پذيرفت ؛ زيرا اوتوبه پذير و مهربان است .خداوند سبحان مى فرمايد: الى قوله سبحانه - قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلناو ترحمنا لنكومن الخاسرين ؛ (40)(آدم و حوا) گفتند: اى پروردگار! ما به خود ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و بر مارحمت نياورى از زيان ديدگان خواهيم بود.


42- ادب با خدا

ادب با خدا، عبارت است از: اقتداى به آداب الهى و پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و اهل بيت پاكش ؛ كه همان عمل به طاعت خداوندعزوجل است و نيز حمد و سپاس او در شدت و گشايش و صبر بر بلا. از اين رو، ايوبعليه السلام خطاب به خدايش گفت : رب انى منى الضر و انت اءرحم الراحمين (41) حضرت ايوب در اين دعا ادب را از دو جهت نگاه داشته است ؛اول اين كه نگفته است خدايا! تو مرا به بلا انداخته اى ، بلكه مى گويد: مرا بيمارو سختى رسيده است . و ديگر اين كه نگفته است : بر من رحم نما! بلكه خود را درمعرض رحمتش قرار داده و گفته است : تو از همه مهربانان عالم برترى . او چنينگويد، تا مرتبه صبر را حفظ نمايد. (42)


43- اوصاف نمازگزار

نمازگزارى كه به راستى و درستى نماز مى خواند، هيچگاه دروغ نمى گويد، دزدىنمى كند، دشنام نمى دهد، خودبين و گردنكش نيست ، بهدنبال هرزگى نمى رود، با بدان همنشين نمى شود، همواره در راه به دست آوردن دانش وبينش است ، در انديشه پيشرفت خويش است و دور از مردم بدانديش است . (43)


44- تجلى دو سوره بقره و آل عمران در قيامت

پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:سوره بقره و آل عمران را بياموزيد، زيرا روز رستاخيز آنها دو نور تابانند، و هماننددو قطعه ابر سپيد يا دو صف پرندگان بال و پر گشاده نگهداشته ، بر بالاى سرآنكه آنها را ياد گرفته است سايه مى اندازند. (44) (45)


45- آخرين هذيان هاى حيات !

مردى در حال مرگ بود و چيزى نمانده بود كه جان به جان آفرين تسليم كند. او راگفتند: بگو لا اله الا الله .گفت : اندوه من بر زمان است و در چه زمانى روزگار ناگوار اصابت كرد؛ در حينىكهزمستان پشت كرد و تابستان روى آورد و شراب و ريحان خوشمزه ، و پاك وپاكيزه است.


46- جارى شدن حكمت از قلب به زبان

(46)سيوطى در جامع صغير از خواجه عالم صلى الله عليه و آله و سلم روايت كردهاست كه : من اخلص لله اءربعين يوما ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه ؛كيس كه به مدت چهل روز اعمالش را براى خداوند تبارك و تعالى خالص ‍ گرداند،چشمه هاى حكمت از دل او بر زبانش نمايان مى شود. (47)


47- توبه آدم

تعبير حضرت آدم صفى مؤ دب به آداب الله چنين است : ربنا ظلمنا اءنفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين ؛اى پروردگار! ما به خود ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و بر ما رحمت نياورى از زيانديدگان خواهيم بود. (48)


48- سلوك نمازگزار

نمازگزار افتادگان را دستگيرى مى كند، و با بيچارگان مهربانى مى كند، و بامستمندان دلسوزى مى نمايد، و با همه فروتنى دارد و خودگذشتگى نشان مى دهد و ازدشمنان دين و آيين خدايى چشم مى پوشد. (49)


49- طهارت ظاهرى و باطنى نمازگزار

نمازگزار بايد نخست وضو بسازد و تن و پوشاك او پاك باشد تا بتواند درپيشگاه خدايش يار يابد و با او سخن بگويد كه :پاك شو اول و پس ديده بر آن پاك انداز، كم كم آگاه مى شود كه جاننمازگزار هم بايد مانند تن و پوشاك او پاك باشد. و چون جان آدم پاك شده است آنچهكه از او پديد مى آيد پاك خواهد بود كه از كوزه همان برون تراود كه در اوست.پس نمازگزار راستين ، پنهان و آشكار او، درون و بيرون او، دست و دهن او، انديشه ها وپيشه هاى او، خواسته ها و كار و كوشش او همه پاك اند. (50)


50- بى حيايى ابليس

ابليس بى ادب مى گويد: فبما اءغويتنى لاءقعدن لهم صراطك المستقيم ؛حال كه مرا نوميد ساخته اى ، من هم ايشان را از راه راست تو منحرف مى كنم .(51)


51- راه تهذيب نفس

شايسته است بر تو كه از معاشرت هاى خالى از تعليم با مردم بكاهى ، به ويژهثروتمندان و مترفين و دنيا خواهان ، بايد آنچه را كه آخرت را از ياد تو مى برد وميل و رغبت به دنيا را در تو ايجاد مى كند، رها كنى ، و با صالحان و پارسايان واهل عبادت همراه گردى ؛ زيرا اين عمل به طور كلى در تهذيب نفس مؤ ثر است .(52)


52- توبه از عبادت

الهى ! توبه از گناه آسمان است ؛ توفيق ده كه از عبادت مان توبه كنيم !(53)


53- درك فضيلت شب قدر

از امام صادق عليه السلام روايت است كه آن جناب فرمود:هنگامى كه آدمى عملى را انجام مى دهد بايد تا مدت يكسال بر آن مداومت داشته باشد، آنگاه در صورتى كه بخواهد مى تواند از آنعمل دست بكشد و به عمل ديگرى بپردازد و اين همه براى آن است كه شب قدر - كه آنچهمورد خواست خداوند است در آن شب مقدر مى گردد - درسال مزبور قرار است و انسان مؤ من با مداومت يك ساله اش موفق به ادراكعمل شب قدر مى گردد. (54)


54- تجلى قرآن در قيامت

رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: قرآن را فرا بگيريد كه قرآن در روزقيامت نزد صاحبش ، يعنى كسى كه آن را ياد گرفته و بدان كار بسته ، در چهره جوانىنيكو روى رنگ برگشته مى آيد، پس بدو گويد: من بودم آنكه شبت را بيدار مى داشتم ،و روزهايت را تشنه مى داشتم ، و آب دهانت را خشك مى داشتم ، و اشكت را روان مى داشتم ،هر كجا باشى من با تواءم ، هر بازرگانى در پى بازرگانى خود است ، و من امروزبراى تو، در پى بازرگانى سوداگرى ام . مژده درياب كه كرامتى از خداى -عزوجل - برايت خواهد بود. پس تاجى آورند و بر سرش نهند و امان به دست راست او عطاشود و جاودانى در بهشت ها به دست چپ او. و به دو حله خلعت پوشانده شود؛ سپس بدوگفته شود: بخوان و قرآن را و بالا برو؛ پس هر بار كه آيتى را قرائت كرد درجه اىبالا رود؛ و پدر و مادرش اگر مؤ من باشند به دو حله خلعت پوشانده شوند. پس از آنبدانان گويند اين پاداش شما كه به فرزند خود قرآن تعليم داده ايد.(55)


55- آموختن توحيد

فضل بن شاذان از ابن ابى عمير روايت مى كند:بر سرورم موسى بن جعفر عليه السلام وارد شدم و به او گفتم : اى فرزند پيامبر خدا!توحيد را به من بياموز.فرمود: اى ابو احمد! درباره توحيد از آن چه خداى تعالى در كتابش ذكر كرده است ،تجاوز نكن كه هلاك مى شوى . (56)


56- حال عاشقان در نماز

وقتى كه امير المؤ منين عليه السلام در اثر جنگ ها، پيكان هاى تير به بدن شريفشفرو مى رفت ، جراح ، هنگامى كه حضرت به نماز مى ايستاد آنها را از بدنش خارج مىساخت . چون كه قلب آن جناب در آن هنگام به عالم قدس و جبروتمشغول بود و هيچ گونه احساسى نسبت به درد نداشت ...و چنين است حال عاشقان خداوندى كه از هر گونه نقصى منزه است . (57)


57- توبه جاهل

در روايتى ، زراره از حضرت ابو جعفر، امام باقر عليه السلامنقل كرده است :چون نفس بدين جا رسيد و اشاره به گلوى مباركش فرمود: براى عالم توبه نيست ؛ليك جاهل را توبه باشد. (58)


58- تفاوت عارف و عابد

عابد، كسى است كه (علاوه بر واجبات ) بر انجام مستحبات نيز مواظبت داشته باشد.عارف كسى است كه با فكر خود (با تمام وجود) به عالم جبروت رو كند و بدون وقفه درپى تابيدن نور حق در سر خويش باشد. (59)


59- بى خبرى در حال احتضار

به شخصى ديگرى در حال احتضار گفتند: بگو: لا اله الا الله .گفت : شب سرد شد و آب خوشمزه و شراب گوارا، از ما حزيران و تموز و آب گذشت. پس در همان وقت جان تسليم كرد. (60)


60- محبوب ترين عمل

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه آن حضرت فرمود: اءحب الاءعمال الى الله عزوجل ماداوم عليه العبد و انقل ؛ (61)محبوب ترين عمل نزد خداوند عزوجل عملى است كه بنده بر آن مداومت داشته باشد هر چندكه آن عمل اندك و ناجيز باشد.


61- مداومت بر عمل

حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: اياك اءن تفرض على نفسك فريضة فتفارقها اثنى عشر هلالا ؛مبادا عملى را بر خود واجب كنى و قبل از دوازده ماه آن را ترك گويى .(62)


62- الهى نامه

در الهى نامه گفته ام :الهى ! به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرينت نورم ده .الهى ! همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد.الهى ! همه گويند بده ، حسن گويد: بگير.الهى ! همه برهان توحيد خواهند و حسن دليل تكثير.الهى ! اگر چه درويشم ؛ ولى داراتر از من كيست كه تو را دارم ؟الهى ! در ذات خودم متحيرم تا چه رسد در ذات تو.الهى ! هر چه بيشتر دانستم نادان تر شدم ، بر نادانى ام بيافزا.الهى ! گروهى كوكو گويند و حسن هوهو.الهى ! خنك آن كس كه وقف تو شد.الهى ! همه از مردان مى ترسند و حسن از زيستن كه اين كاشتن و آن درويدن .الهى ! شب پره را در شب پرواز باشد و حسن را نباشد.الهى ! خوشا آنان كه همواره بر بساط قرب تو آرميده اند.الهى ! خوشا آنان كه در جوانى شكسته شدند كه پيرى خود شكستگى است .الهى ! حرف هايم اگر مشوش است از ديوانه پراكنده خوش است .ببخشيد كه سبب تضييع اوقات شريف شما شدم . اگر غرض ايتمار امر سركار عالى نمىبود تا بدين حد يك طومار اطاله سخن روا نمى داشتيم .ترقى و تعالى آن ذات محترم را از فياض على الاطلاق مسئلت دارم و با دلى آرميده مىگويم : خوش باش كه عاقبت به خير است تو را. (63)


63- اجابت دعا حضرت يونس (ع )

از امام باقر عليه السلام روايت شده كه حضرت فرمود:يونس عليه السلام سه روز در شكم ماهى درنگ كرد و در تاريكى هاى سه گانه -تاريكى شكم ماهى ، تاريكى شب ، تاريكى دريا، ندا در داد و گفت : لا اله الا الله انتسبحانك انى كنت من الظالمين ، آنگاه خداوند دعايش را اجابت كرد و سپس ماهى وى را برساحل افكند. (64)


64- مداومت بر ذكر يونسى

مرحوم استاد علامه طباطبايى فرمودند كه مرحوم قاضى (استاد آن جناب عارف عظيم وسالك مستقيم حضت آيت الله حاج سيد على قاضى تبريزى )اول دستورى كه مى دادند ذكر يونسى بود لا اله الا الله انت سبحانك انى كنت منالظالمين ،(65) كه در مدت يك سال در وقت خاص به حالت سجده ات باز خواندهشود. (66)


65- توصيه به نماز شب

خداوند سبحان مى فرمايد: و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا # وقل رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق واجعل لى من لدتك سلطانا نصيرا . (67)پاره اى از شب را به نماز خواندن زنده بدار، اين نافله خاص تو است ، باشد كهپروردگارت تو را به مقامى پسنديده برساند، بگو: اى پروردگار من ! مرا بهراستى و نيكويى داخل كن و به راستى و نيكويى بيرون و مرا از جانب خود پيروزى ويارى عطا كن .


66- سه گانگى قلوب

حديث آن قدوه عالميان امام باقر (ع ) را در اقسام قلب زينت و زيور اين گرامى نامهقرار مى دهيم : القلوب ثلاثة منكوس لا يعى شيئا من الخير و هو قلب الكافر، و قلب فيه نكتة سوداءفالخير و الشر فيه . يعتلجان فاءيهما كانت منه غلب عليه ، و قلب مفتوح فيه مصابيحتزهر ولا يطفا نوره الى يوم القيمة و هو قلب المؤ من ؛ (68)ترجمه حديث شريف به اختصار اين كه : دل ها سه گونه اند:دل سرنگون كه هيچ خيرى را نگاه نمى دارد و آندل كافر است ؛ ولى دلى كه در آن خجكى (نقطه اى ) سياه است ، خير و شر در آن كشتى وكشمكش اند، پس ‍ هر كدام از آن دو، شده است همان بر وى چيره خواهد شد و دلى كه گشودهاست ، در آن چراغ هايى مى درخشند و تا روز رستاخيز خاموش نمى شوند و آندل مؤ من است .دل بينا مى بايد تا درباره دل سخن بگويد، اينكوردل چه بگويد. خداوند متعال توفيق تحصيل قلب سليم مرحمت بفرمايد كه يوم لاينفع مال ولا بنون الا من اتى الله بقلب سليم در پيش داريم .در خاتمه با عرض معذرت خواهش مى كنم دست از دلم بردار ودل به دست صاحبدلى بسپار!


67- واى بر سخندلان !

خداوند در قرآن كريم فرموده فويل للقاسية قلوبهم من ذكر الله اولئك فىضلال مبين ؛ (69) پس واى بر سخت دلانى كه ياد خدا در دلهاى شان راه ندارد، ايناندر گمراهى آشكار هستند.


68- كار مقربين

عبادت در دل شب كار مقربين است . (70)


69- نكات نورانى

اين بى سروپا را دو جزوه يكى موسوم به الهى نامه و ديگرى مسمى به نكات است؛ سخنى چند از آن دو به حضور سمى سخن سنجم جناب آقاى دكتر سيد حسن امين - زاده اللهالمتعالى القرب اليه - تقديم بدارم : در نكات آورده ام :نكته : نورانية اقول على قدر نورانية القلب .نكته : اسير بطن اهل باطن نمى شود.نكته : از انسان سر برود و سحر نرود.نكته : ملكت با عالم ملك است و خيالت با عالممثال و عقلت با عالم عقول ، قابل حشر با همه اى و داراى سرمايه كسب همه ؛ صادقآل محمد - صلوات الله عليهم - فرمود: ان الله عزوجل خلق على مثال ملكوته ، و اءسس ملكوته علىمثال جبروته ، ليستدل بملكه على ملكوته و بملكوته على جبروته درست بخوان ودرست بدان .نكته : تا بيننده و گيرنده نشدى انسان نيستى .نكته : انسان درختى است باژگونه كه ريشه آن به سوى آسمان است . نبات از زمين مىرويد و انسان از آسمان ، و ديگر جانوران برزخند كه آفريده اى نه اينچنين و نه آن چنان، بنگر كه كدام يك از اين سه گروهى .نكته : هر كسى زرع و زارع و مزرعه خود است و نيات و اعمالش بذرهايش ، بنگر تا درمزرعه خويش چه كاشتى ؟ و در قول رسول الله (ص ): الدنيا مزرعة الآخرة دقتكن ! و به عبارت ديگر: هر كسى سفره خود و مهمان سفره خود است .نكته : قرآن صورت كتبيه انسان كامل است ، و عالم صورت عينيه حقيقت .نكته : آن چه در احوال و اطوار سالك در خواب و بيداريش عايدش ‍ مى شود، عمودهايى استكه از كمون شجره وجودش بروز مى كند.نكته : جناب وجود ملك است و اسماء حسنى و صفات عليايش عسكرش ، هر كجا آن شاه قدمنهاد، اين لشكرش با اوست .نكته : از شاه اولياء اميرالمؤ منين (ع ) سئوال كردند كه : وجود چيست ؟گفت : به غير وجود چيست ؟! (71)


70- تلقين بسم الله از مقام ولايت

عالم جليل سيد يعقوب متولد 1176 ه ق در كوه كمر مرند و متوفى 1256 در خوى ، ازاحفاد امام زين العابدين عليه السلام ، مقبره او در خوى مزار عموم است .در كتاب اختران تابناك تاءليف خطيب دانشمند حاج شيخ ذبيح الله محلاتى(72) آمده است كه : در ميان كليه علماء چنين معروف است كه سيد يعقوب در يكى از شب هاجد بزرگوارش حضرت على بن ابى طالب عليه السلام ، را در خواب ديد و به آنحضرت از كند فهمى خود شكايت نمود، حضرت على بن ابى طالب به وى فرمود:بگو بسم الله الرحمن الرحيم . پس از اين كه بسم الله از مقام ولايت به وىتلقين شد و از خواب برخاست ديد آن چه را كه بايد بداند مى داند. (73)


71- نشانه ايمان

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمودند: الايمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان وعمل بالاءركان ؛ايمان سه چيز است : معرفت خدا به قلب و اقرار به زبان وعمل به جوارح . (74)


72- نصايح حكيمانه

خلوت شب را از دست مده و به حقيقت بگو الهى آمدم تا كامروا گردى .سخن و خوراك و خواب بايد به قدر ضرورت باشد كلوا واشربوا و لا تسرفوابا عهدالله كه قرآن مجيد است هر روز تجديد عهد كن .صميمانه دست توسل به دامن پيغمبر و آلش در زن كه آن خوبان خدا وسايط فيض حق انداللهم صل على محمد و آل محمدنمى گويم مقدس نباش ؛ ولى مقدس عاقل باش . بسى بسى مباش كه سخريه اين و آن مىشوى .فرزانه باش و ديوانه باش ! خويشتن را تفويض به حق كن و اوراوكيل خود بگير كه تواناتر و داناتر و باوفاتر و مهربان تر و پايندهتر از اونخواهى يافت حسبنا الله و نعمالوكيل .


73- سوره مباركه اخلاص

(75)سوره مباركه اخلاص را با اخلاص بر زبان داشته باش ! با خلق خدا مهربان باش ! ازسخنان ناهنجار اگر چه به مزاح باشد برحذر باش ! خلاف مگو، اگر چه به مطايبتباشد! از قسم خوردن اگر چه به راست باشد احتراز كن ! چو ايستاده اى دست افتادهگير! تا مى توانى نماز را در وقت به جا آور! تجارتت را مغتنم بشمار كه انسان بىكار از دنيا و آخرت هر دو مى ماند! داد و ستد مانع بندگى نيست رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة . (76)


74- نه اين نون نان من است نه آن

استاد مرحوم علامه محمد حسين فاضل تونى - رضوان الله تعالى عليه - ازتنگدستى و پريشان روزگارى مير عماد حسنى در آغاز كار، حكايت فرمود كه وى بهشوق و ذوق فطرى و نعمت عشق خدادادى در خطه تعليم خط سير مى كرد، وقتى دو تا نوننوشت و مادرش را داور گرفت كه اين نون خوش تر است يا آن ؟ مادر بر آشفت و گفت : نهاين نون نان من مى شود و نه آن ، ولى ديرى نگذشت كه به بركت ن و القلم ومفاتيح خط و ما يسطرون ابواب رزق به رويش گشوده شده و بلغ ما بلغ ، آرى :

چو حسن خط اندر سرانگشت تست
كليد در رزق در مشت تست (77)


75- دستور نماز شب

بعد از وضو، 11 ركعت نماز مى خوانى كه 8 ركعت از آن نماز شب است و دو ركعت شفعو يك ركعت وتر، هيچ يك اذان و اقامه ندارد، همه دو ركعتى اند؛ مگر وتر كه يك ركعت استو در هر دو ركعت ، يك سلام السلام عليكم و رحمة الله و بركاته كافى است وهمچنين در وتر.در قنوت نماز وتر، چهل مؤ من را دعا مى كنى ، مثلا اللهم اغفر لقلان بعد از آنهفت بار مى گويى : هذا مقام العائذ بك من النار و پس از آن هفتاد بار مى گويى :استغفر الله ربى و اتوب اليه بعد از آن سى صد بار مى گويى :العفو و نماز را خاتمه مى دهى . (78)


76- نفاق

روايتى از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه آن حضرت فرمود: اصحابپيامبر صلى الله عليه و آله گفتند:اى رسول خدا! از نفاق مى ترسيم .فرمود: چرا از آن مى ترسيد؟گفتند: چون نزد تو آييم آخرت را به يادمان آورى و در نتيجه ،ميل و رغبت مان بدان برانگيخته مى شود و دنيا را فراموش مى كنيم و از آن دورى مى جوييم؛ به طورى كه در حالى كه نزد تو هستيم ، آخرت و بهشت و جهنم را مى بينيم ؛ ولى چوناز نزد تو مى رويم و به خانه هاى خود وارد مى شويم و فرزندان خود را مى بوييم وعيال خود را مى بينيم ، آن حالت از بين مى رود؛مثل اين كه اصلا چنان حالتى نداشته ايم . آيا خوف آن ندارى كه اين حالت ، نفاق باشد؟حضرت فرمود: هرگز اين نفاق نيست ؛ بلكه خطوات شيطان است كه شما را به دنياراغب و مايل مى كند. به خدا سوگند، اگر بر آن حالتى كه گفتيد باقى بمانيد (بهمقامى مى رسيد كه )، با ملايكه مصافحه كرده ، روى آب راه مى رويد... (79)


77- دعاى بيدارى

چون از خواب بيدار شدى بگو الحمدلله الذى احيانى بعد ما اماتنى و اليهالنشور .


78- خود را فراموش مى كند

اين دو واقعه را از سفرنامه رسول الله صلى الله عليه و آله به اختصار واجمال نقل مى كنيم و تو خود حديث مفصل بخوان از اينمجمل !فرمود: در شب اسراء قومى را ديدم كه لب هايشان با قيچى هاى آتشين قيچى مى شودو به دور ريخته مى شود.گفتم : اى جبرييل ! اينان چه كسانى اند؟گفت : خطباى امت تواند كه مردم را به نيكى امر مى كنند و خودشان را فراموش مىكنند. (80)و نيز فرمود: شخصى را ديدم كه پسته اى را مى خواهد به دوش بگيرد، نمى تواند.باز به اين سو و آن سو مى رود و چيزهايى فراهم مى كند، و بر روى پشته مى نهد، وباز مى خواهد آن را حمل كند قادر نيست ، وهكذا.گفتم : اين چه كسى است ؟گفت : كسى كه مال از مردم قرض گرفته ، هنوز آن را تاءديه نكرده از ديگرى بازمالى قرض مى كند، وهكذا. (81)


79- از تو حركت از خدا بركت !

مطلبى بسيار گرانقدر و ارزشمند را فارابى در رساله اطلاعاتعقل ، و ملاصدرا در اسفار (82) عنوان فرموده اند كه شاءنيت و قابليت نفس اين است كهعاقل و مدرك همه موجودات گردد و علم بدان هاتحصيل كند. و شاءن همه موجودات نيز اين است كهمعقول و معلوم وى گردند، پس از تو حركت و از خدا بركت ! علاوه اين كه فارابى راكلامى كوتاه و بسيار بلند است قريب به اين مفاد و مضمون كه هيچ نبودى و هيچ نداشتىو اكنون اين همه سرمايه دارى ، حالا كه بال و پر در آوردى چرا به سوى بالاتر پروازنمى كنى ؟ يعنى هرگاه عقل هيولانى هيچ ندانى به مقامعقل بالفعل رسيد كه دانا و خوانا و گويا و شنوا شده است ، هر گاه اينعقل بالفعل بدين مرتبه رسيده عالمى بوالعجب گردد و به مراتب و درجاتى فوقالعاده رسد، چه جاى استعاد؟ و اءن ليس للانسان الا ما سعى . (83) (84)


80- انسان قرآنى

انسان الهى انسانى قرآنى است كه لا يسمه الا المطهرون . انسان قرآنى مىداند آنچه را كه مى انديشد و مى بيند و مى شنود، خلاصه هر كار و نيتى كه مى كند آن رامس مى كند. نيات و افكار و افعال انسان ، همه انسان سازند.انسانى قرآنى مس نمى كند مگر پاك را. (85)


81- سالكان دو قسم اند

بعضى از اهل وحدت مى گويند كه سالكان بر دو قسم اند. قسم ارضى و قسمىسماوى ؛ يعنى قسمى سير و سلوك در ارض مى كنند و بعضى طيران و جولان در سما مىكنند. مركب سالكان ارضى ذكر است و براق سالكان سماوى فكر است . (86)


82- درخت ايمان

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: الايمان شجرة اءصلها اليقين و فرعها التقى ونورها الحياء و ثمرها السخاء . (87)ايمان به خدا در مثل درختى است كه ساقه آن يقين است و شاخه اش تقوى و شكوفه اشحياء و ميوه اش سخاوت است .


83- حب خدا

مادر كه فرزند را دوست دارد، و عالمى كه متعلمان خود را، و نيكوكار كه محب محسناليهم است ، و سلطان عادل كه محب رعيت است ، و پيغمبران كه محب امتان اند؛ حب شان بيشتراز حب محبوبان است ، پس ‍ خدا هم چنين با آنكه حب او اعظم و بيشتر است ، پس درد و الم ومرض و فقر براى علتى است مقتضى حب . (88)


84- دورترين مردم از خداوند

بغير ذكر الله قسوا القلب ، ان اءبعد الناس من الله القلب القاسى ؛(89)بدون ياد خداوند زياده سخن مگوييد؛ زيرا كه سخن زياد سختىدل را به دنبال دارد. همانا دورترين مردم از خداوند (صاحب )دل سخت است .(90)


85- دزد پر به سر

مردى نزد حضرت سليمان عليه السلام آمد و شكايت كرد كه همسايه ها مرغابى مرا مىدزدند و نمى دانم كيست .سليمان عليه السلام وقتى مردم در مسجد بودند خطبه خواند و گفت : يكى از شما مرغهمسايه را مى دزدد و داخل مسجد مى شود، در حالتى كه پر او بر سرش است ، مردى دستبه سر كشيد. گفت : بگيريد كه دزد اوست ! (91)


86- خود شناسى

در شگفتم از كسى كه گمشده خود را مى جويد و خودش را گم كرده و نمى جويد.در شگفتم از كسى كه جاهل به خود است ، چگونه مى خواهد عارف به ربش شود.غايت معرفت اين است كه آدمى خود را بشناسد.كسى كه از خود آگاهى ندارد، چگونه از ديگرى آگاهى مى يابد.خود شناسى سودمندترين شناسايى ها است .كسى نفس خود را نشناسد آن را مهمل مى گذارد.هر كس نفس خود را شناخت با آن مجاهده مى كند.هر كس خود را شناخت پروردگارش را شناخت . (92)


87- گسترده بودن سفره توبه

امام باقر (ع ) فرمود: آدم عليه السلام عرض كرد: پروردگارا! شيطان را بر منسلطه بخشيدى ، و او را چون خون (كه در بدنم جارى است ) بر من چيرگى دادى ؛ پس مرانيز چيزى عنايت فرما!خداوند فرمود: تو را چنين (نعمتى ) بخشم كه چون كسى از فرزندانت ، تصميم برانجام گناهى گيرد (و آن را انجام ندهد)، بر او نوشته نشود، و چون آن را انجام دهد (تنها)يك گناه بر او نوشته شود، و چون عزم بر انجام عملى نيك گيرد، چنانچه به انجامشنرساند، حسنه اش برايش نوشته شود، و چون به انجامش رسانده ، ده حسنه برايشنوشته شود.آدم عرض كرد: پروردگارا! مرا بيشتر ده !فرمود: تو را اين بخشم كه چون كسى از فرزندانت گناهى كند. و سپس از من بخششخواهد، او را ببخشايم .عرض كرد: پروردگارا! مرا بيشتر عنايت فرما!فرمود: توبه را بدانان بخشيدم .و يا فرمود: سفره توبه را تا هنگامى كه نفس به گلو برسد برايشان گستردم.آدم عرض كرد: پروردگارا! مرا كافى است . (93)


88- وارونه شدن قلب

از امام صادق (ع ) نقل است :پدرم همواره مى فرمود: هيچ چيز چون گناه ، قلب را تباه نكند. قلب همچنان بر گناهاصرار ورزد تا اين كه گناه بر آن غالب آيد و آن را وارونه كند. (94)


89- دستورالعمل هاى انسان

دستورالعمل انسان فقط و فقط قرآن كريم و سنترسول خاتم و آل او - عليها السلام - است و جز آن هوا و هوس است .اگر ما را گفتارى بود همان حقايق است كه به قالب الفاظ دگر به فراخور فهم وبينش ما در آمد. (95)


90- مايه آرامش دل

امام سجاد عليه السلام در مناجاة الذاكرين گويد: و آنسنى بالذكر الخفى ... فلا تطمئن القلوب الا بذكرك ... اءستغفرك منكل بغير ذكرك ، و من كل لذة راحة بغير انسك ، و منكل سرور بغير قربك ؛ (96)... به وسيله ذكر خفى (در نهان به ياد تو بودن ) وحشت را از دلم بزدا... پس ‍دل ها آرام نگيرند مگر به ياد تو... و از هر لذتى كه بدون ياد توحاصل شود و هر آسايشى كه بدون انس با تو دست دهد و هر نشاطى كه بدون نزديكىبا من تاءمين گردد آمرزش مى طلبم . (97)


91- اولين قدم سلوك

هر كس كه هواى كوى دلبر دارد
از سر بنهد هر آنچه در سر دارد
ورنه به هزار چله ار بنشيند
سودش ندهد كه نفس كافر دارد
برادرم ! قدم اول درذ سلوك توبه و پاكى از گناه و دورى از گفتار ناپاك ، و كردار وانديشه هاى ناشايسته و خوى هاى نكوهيده است . در كلام خداى غفور رحيم نيكو تدبر كنكه فرمود: ان الله يحب التوابين و يحب المطهرين سعى كن تا محبوب كردگار شوى ! (98)

92- قدرشناسى از طبيب

در زمان پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم طبيبى يهودى در گذشت ، آنحضرت را از وفات وى خبر دادند، رسول اكرم از شنيدن آن اظهار تاءسف كرد، عرضنمودند: يا رسول الله ! اين متوفى يهودى بوده است .فرمود: مگر نمى گوييد طبيب بوده است . (99)


93- حرام بودن دنيا و آخرت بر اهل الله

در حديث آمده است : دنيا بر اهل آخرت ، و آخرت براهل دنيا، و هر دو بر اهل الله حرام گشته است . (100)


94- دعا براى ديگران

رساله اى در امامت نوشتم چون به پايان رسيد آن را به حضور شريف استاد علامهطباطبايى صاحب تفسير الزمان قدس سره ارائه دادم ، مدتى در نزد او بود و لطففرمودند و يك دوره تمام آن آن را مطالعه فرمودند.در يك جاى آن رساله دعاى شخصى درباره خودم كرده بودم كه : بار خدايا! مرا به فهمخطاب محمدى صلى الله عليه و آله و سلم اعتلاء ده .در هنگام رد رساله به اين جانب فرمود: آقا تا من خودم را شناختم دعاى شخصى در حق خودمنكردم ؛ بلكه دعايم عام است . (101)


95- معرفت نفس معرفت خداست !

محققان در معنى من عرف نفسه فقد عرف ربه گفته اند كه معرفت نفسدليل معرفت خدا است از راه مخالفت نه از راه موافقت ؛ زيرا كه هر كس كه نفس خود رابشناسد كه محدث است خداى را بشناسد و بداند كه واجب الوجود است .و هر كس كه نفس خود را به عبوديت بشناسد، خداى را به ربوبيت بشناسد.و هر كس كه نفس خود را به تقصير بشناسد، خداى را به نفاذ مشيت و تقدير بشناسد.و هر كس كه نفس خود را به تغير و فنا بشناسد خداى را به دوام و بقاء بشناسد. پسمعلوم شد كه معرفت نفس دليل است بر معرفت خداى تعالى از طريق مخالفت نه از راهموفقيت و والله اعلم . (102)


96- دروغگو فراموشكار است

شخصى نزد شريح ادعا كرد كه فلان زير فلان درخت پولى از من گرفته نمى دهد،طرف منكر واقعه شد. شريح به مدعى گفت : برو ده برگ از آن درخت بچين و بياور تاشهادت دهد، و مشغول مرافعات ديگر شد. بعد از مدتى روى به منكر كرده گفت : فلانىبه پاى آن درخت رسيده ؟گفت : نه حكم موافق مدعى داد؛ چون منكر گفته بود من چنين درختى نمى دانم !(103)


97- آثار نيك و بد اعمال

عبدالله بن موسى بن جعفر عليه السلام گويد: از پدرم پرسيدم كه آيا چون بندهاراده گناه يا كار نيك كند، دو ملك از آن خبر يابند؟فرمود: آرى بوى خوب و بوى مستراح يكى است ؟!گفتم : خير!فرمود: چون بنده اراده كار نيك كند، نفسش خوشبو بيرون آيد. پس ‍ فرشته جانب راست، فرشته جانب چپ را گويد: برخيز (و برو) كه او همت به كار نيك بسته است و چونبدان عمل اقدام كند، زبانش قلم او شود و آب دهانش ، مركب و آن را برايش بنويسد، و چوناراده گناه كند، نفسش بدبو بيرون آيد. پس فرشته جانب چپ ، جانب راست را گويد: بازايست كه او همت به گناه بسته است ، و چون گناه را به انجام رساند، زبانش قلم او شودو آب دهانش مركبش ، و گناه را بر او بنويسد.


98- خواندن پنج سوره هنگام خواب

مرحوم ملا فتح الله در تفسير منهج در اول سوره حديد عرباض را چنيننقل كرد: و از عرباض بن ساربة مروى است كه آن حضرت پيش از آنكه در شب خواب مىكرد مسيحات خمس تلاوت مى كرد كه آن سوره حديد و حشر و صف و جمعه و تغابن است ومى فرمود كه ان فيهن آية افضل من الف آية در اين سورتها آيتى هست كه بهتراز هزار آيت است . (104)


99- دشوار بوده دل از خاك كندن

الهى ! پيشانى بر خاك نهادن آسان است ،دل از خاك برداشتن دشوار است .(105)


100- شگفتا از اين كس !

الهى ! در شگفتم از كسى كه غصه خودش را نمى خورد و غصه روزى اش را مى خورد.(106)


101- اقسام توبه

توبه بر سه قسم باشد:يكى توبه بندگان كه آن توبه از ترك طاعت وفعل قبيح است ؛ و ديگر توبه خاص اهل ورع كه توبه از ترك مندوب است ؛ و سه ديگرتوبه اخص من الخاص كه توبه است از التفات به غير خدا و اين توبه ، مخصوصاهل ولايت باشد كه غالبا در مرتبه حضورند.و توبه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اولياى خدا از اينقبيل بوده است كه او خود فرمود: گاه دلم را كدورتى عارض مى شود، و من به راستىكه از خداى ، هر روز هفتاد بار آمرزش مى طلبم . (107)


102- برترى عالم بر عابد

سعدى در گلستان نقل مى كند كه جوانى مدت ها بهدنبال خانقاه (108) بود، عاقبت پس از مدتى به مدرسه آمد و تاتحصيل علم كند، علت را پرسيدند.گفت : عابد فقط گليم خويش را از آب مى كشد، عالم انقاذ (109) غريق مىكند.


103- بزرگى گناه صغيره

الهى ! اگر تا قيامت براى يك صغيره استغفار كنم ، از شرمندگى تقصير بندگىبه در نخواهم شد. (110)


104- توبه قبل مرگ

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در انتهاى خطبه اى - چنان كه در كتاب منلايحضره الفقيه صدوق آمده است - مى فرمايد:كسى كه پيش از يك سال به مرگش ، توبه كند، خداى توبه اش ‍ پذيرد.سپس فرمود: يك سال ، بسيار است ؛ پس چنانچه پيش از يك ماه به مرگش توبه كند،خداى توبه اش پذيرد.سپس فرمود: يك ماه ، بسيار باشد؛ پس چنانچه يك روز به مرگش ، توبه كند، خداىتوبه اش پذيرد.سپس فرمود: يك ساعت نيز بسيار است ، پس اگر پيش از آن كه نفسش ‍ بدين جارسد و به گلوى مباركش اشارت فرمود: توبه كند، خداى توبه اشپذيرد. (111)


105- شرم از استغفار

الهى ! سخن در عفو و رحمتت نيست ، گيرم كه تو ببخشايم ، من از شرمندگى چه كنم ،تو خود گواهى كه از استغفار شرم دارم . (112)


106- غيبت گناه بزرگ

از جابر نقل است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: از غيبت برحذرباشيد؛ چه غيبت بدتر از زناست .سپس فرمود: مردى كه زنا كند و پس از آن توبه نمايد، خدايش آمرزد، ليك غيبت كنندهرا تا غيبت شده نبخشايد نيامرزد.


107- زملك تا ملكوتت حجاب بر دارند

روزى يكى از شاگردان عيسى پيامبر (ع ) را گفت : اى معلم ! پدرم مرد، اجازه فرماكه براى كفن و دفن او بروم .عيسى (ع ) فرمود: تو زنده اى از پى مرده مرو، مرده را بگذار تا مردگانبردارند.

تا از سر جميع خلق نگذرى
پيش خدا نمى توانى بروى
انبياء مردم را به سوى خود؛ يعنى به مقامى كه بودند دعوت كردند و آنان را به پايهخود مى خواندند، پس اگر احدى از مردم دعوت شان را لبيك بگويند و به مقاماتى بسيارمنيع نايل شوند كه طايفه اى از كارهاى انبياء به اذن الله تعالى از آنان بروز كند چهباك . (113)

108- مهربان ترين مهربانان

آقا بداند كه هر كس در سلوك الى الله تكاسل ورزد، ستمى بر خود روا داشته استكه كم ترين آه حسرتش ، برترين زبانه آتش دوزخ است .اگر آقا بيدار شد بايد به فكر درمان دردهايش باشد كه وقتى نمانده است و ابد درپيش است ، شست و شو لازم است و گفت و گو مى بايد.هيچ كس جز خداوند ارحم الراحمين و اوليا وى به آقا مهربان تر از خود آقا به آقا نيست .(114)


109- درد دنيا زدگى

آقاى عزيز! پير و جوان روزگار ما شكار دنيا شده اند؛ يعنى دنيا زده اند ظهرالفساد فى البر و البحرجوان گويد تا پير شوم ، پير هم كه سرمايه به رايگان از كف داده است در جوانى كارىنكرده است و در پيرى هم از او كارى نيايد كه پير است گر چه شير بود. خود را باش .(115)


110- گفتن لا اله الا الله با اخلاص

همچنين زيد بن ارقم ، از پيامبر - و نيز از امام صادق عليه السلام - روايت مى كند كهفرمود: هر كس لا اله الا الله را با اخلاص بگويد، وارد بهشت شود، و اخلاص آن استكه لا اله الا الله او را از محرمات خداوند عزوجل باز دارد.و ذكر، خروج از ياد و ذكر ماسوى الله است ، به واسطه فراموش نمودن غير او.كلمه لا اله الا الله ذكرى است مركب از نفى و اثبات ، با نفى ، مواد فاسدى كهاز آنها مرض قلب و قيود روح متولد مى شود،زايل مى گردد و با اثبات الا الله صحت و سلامتى قلب ازرذايل اخلاقى حاصل مى شود. (116)


111- زايل شدن شيرينى

فيض كاشانى در كتاب وافى در توضيح اين حديث مى گويد:مراد آن است كه گناه ، همواره بر قلب تاءثير نهاده ، حلاوت و صفاى آن رازايل مى كند تا اين كه آن رويش را كه به سوى حق و آخرت است ، به سوىباطل و دنيا مايل گرداند. بنابراين ، حقيقت توبه ، عبارت است از بريدن نفس از تعلقبه ماده و نفى علاقه و گرايش به عالم اجسام ؛ به طورى كه اينعمل برايش ملكه گردد، و به سراى تطهير و همراهى با قدسيانوصول يابد. و بدين سان ، ورطه حجاب و بعد، به سبب التفات به معقولات و تعلقبه مجردات ، به كنار رود؛ چه دورى از يكى از اين دو روى ، نزديكى به روى ديگر است، و از اين رو، حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: دنيا و آخرت چون دو كفهترازويند كه هر كدام سنگينى يابد، ديگرى سبك شود. و كسى ازاهل حكمت گفته است : آنها چون دو هوويند كه انس ‍ يافتن با هر كدام ، موجب بيزارى ازديگرى است ! و بالجمله ، امور دنيوى و تعلق بدان ، موجب حرمان و مانع از تعلق به اموراخروى است و به قدرى كه از هر يك دورى حاصل شود، ديگرى نزديك گردد و حضرتصلى الله عليه و آله و سلم از اين جمله تعبير فرمود كه : دنيا راءس هر گناهى است. (117)


112- چهار خصلت مانع هلاكت است

در كافى است كه فضيل بن عثمان مرادى گويد از ابوعبدالله ، امام صادق عليهالسلام شنيده است .رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چهار خصلت است كه در هر كه باشددر وقت ورود به بارگاه خداوند، پس از آن ديگر او را هلاكتى نيست جز آنكه شايسته هلاكتباشد و آن عبارت است از اين كه بنده همت به كارى نيك بندد كه آن را به انجام رساند.چنانچه آن را به انجام نرساند، خداى برايش (به سبب نيت نيكش ) حسنه اى بنويسد، وچنانچه آن را انجام دهد، خداى برايش ده حسنه بنويسد، و چنانچه همت به كارى زشت بنددكه آن را به انجام رساند؛ پس چنانچه آن را به انجام نرساند، چيزى بر او نوشتهنشود، و اگر آن را انجام دهد، هفت ساعت بدو مهلت داده شده ، فرشته كاتب حسنات ، كاتبسيئات را كه بر جانب چپ است گويد: شتاب مكن كه شايدعمل زشتش را به عملى نيك دنبال كند كه آن را پاك سازد؛ چه خداىعزوجل فرمايد: (ان الحسنات يذهبن السيئات ) (118) و يا بخشش طلبد؛ پس اگرگويد: استغفر الله الذى لا اله الا هو، عالم الغيب و الشهادة العزيز الحكيم الغفورالرحيم ذو الجلال و الاكرام و اتوب اليه ، چيزى بر او نوشته نشود.چنانچه هفت ساعت بگذرد و نه حسنه اى انجام دهد و نه آمرزش طلبد، كاتب حسنات ، كاتبسيئات را گويد: بنويس گناه را بر اين نگون بخت محروم !


113- برترين جهاد

در كتاب اربعين علامه بهاء الدين عاملى قدس سره از حضرت امير مؤ منان عليه السلامروايت است كه فرمود:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم گروهى از سپاهيان خويش را (به جهاد) اعزام داشت. چون باز گشتند، فرمود: مرحبا به قومى كه جهاد اصغر را به انجام رسانيدند وجهاد اكبر بر عهده شان باقى است .پرسيدند: اى رسول خدا! جهاد اكبر چيست ؟فرمود: جهاد با نفس . سپس فرمود: برترين جهاد آن است كه شخص ‍ با نفسخويش كه ميان دو پهلوى اوست ، به جهاد برخيزد.


114- خودبينى حجاب راه

شيخ سعدالدين حموى سوار بود و به رودخانه اى رسيد و اسب از آب نمى گذشت ،امر كردند كه آب را تيره ساختند و به گل آلوده كردند و اسب درحال بگذشت فرمود: تا خود را مى ديد از اين وادى عبور نمى توانست كرد! (119)


115- توصيه هاى همنشينى

رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:از علماء بپرس و با حكماء آميزش داشته باش ، و با كبراء همنشين باش !مراد از علماء باءمر الله است ، و حكماء عالم بالله ، و كبراءعامل به هر دو. (120)


116- نيكوكارى كن !

شنيدم كه ابو جعفر عليه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فريب ندهند واز نفست غافل نكنند؛ هر چه به تو رسد همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را بهبيهودگى سپرى مكن ؛ چه همراه تو كسانى هستند كهعمل تو را ثبت مى نمايند. پس نيكوكارى كن كه هيچ چيزى را به جستجو و طلب نمى بينمكه از عمل نيك ، كه گناه پيش را از ميان مى برد، بهتر باشد.


117- اخلاص در عمل

منقول است كه مرحوم حاجى سبزوارى (رضوان الله عليه ) براى عبادت بيمارى مىرفت و عده اى هم با او بودند. نزديك منزل بيمار كه رسيد، برگشت و نرفت .اطرافيان پرسيدند: آقا چرا تا اين جا آمديد و حالا بر مى گرديد؟آقا جواب داد: كه خطورى به قلبم كرد كه بيمار وقتى مرا ببيند، از من خوشش خواهد آمد ومى گويد كه سبزوارى ، چه انسان والا و بزرگى است كه به عبادت من بيمار آمده است .حالا بر مى گردم تا هنگامى كه اخلاص ‍ اوليه را بيابم و تنها براى خدا به عبادتبيمار بيايم . (121)


118- همنشين در عمل

صلوة مناجات است پس صلوة ذكر حق است و كسى كه ذكر حق كند همنشين حق است و حقهمنشين اوست ، و كسى كه جليس ذاكر خود است او را مى بيند والا او نيست . لذا امير المؤ منينعليه السلام فرمود: لم اعبد ربا لم اءره ، من خدايى را كه نمى بينم عبادت و پرستش ‍نمى كنم .


119- دعا توشه سالكان

دعا، توشه سالكان حرم كبرياى لايزال ، و شعار عاشقان قبلهجمال ، و دثار عارفان كعبه جلال است .


120- مصدر همه امور خداست

خضرت ابراهيم خليل الرحمن مى فرمايد: الذى خلقنى فهو يهدين # و الذى هو يطعمنى و يشفين # و اذا مرضت فهو يسفين # والذى يميتنى ثم يحيين ؛ (122)آن كه مرا بيافريده سپس راهنمايى مى كند، و آن كه به من طعام مى دهد و مرا سيراب مىسازد، و چون بيمار شوم شفايم مى بخشد و آن كه مرا مى ميراند و سپس زنده مى كند.بيمارى را به خود نسبت مى دهد و شفا و هدايت و اطعام و سقى را و اماته و احيا را به حقسبحانه .


121- خدايا بيامرز گناهانى را كه ...

در دعاى كميل آمده است : اللهم اغفر لى الذنوب التى تهتك العصم ، اللهم اغفر لى الذنوب التىتنزل النقم ، اللهم اغفر لى التى تغير النعم ، اللهم اغفر لى الذنوب التى تحبس ‍الدعاء، اللهم اغفر لى الذنوب التى تنزل البلاء ؛ (123)خدايا! بيامرز مرا از گناهانى كه پرده هاى عصمت را مى درد.خدايا! بيامرز مرا از گناهانى كه عقوبت ها رانازل مى كند.خدايا! بيامرز مرا از گناهانى كه نعمت ها را مى برد.خدايا! بيامرز از گناهانى كه دعا را حبس مى كند. خدايا! بيامرز مرا از گناهانى كه بلاءرا فرود مى آورد.


122- بهترين حجت رسالت

قرآن كريم ، خود بهترين حجت بر رسالت خاتم انبياء محمد مصطفى صلى الله عليهو آله و سلم است . (124)


123- عملى در تهذيب نفس

شايسته است بر تو كه از معاشرت هاى خالى از تعليم با مردم بكاهى ، و ويژه باثروتمندان و مترفين و دنيا خواهان ، بايد آنچه را كه آخرت را از ياد تو مى برد وميل و رغبت به دنيا را در تو ايجاد مى كند، رها كنى ، و با صالحان و پارسايان واهل عبادت همراه گردى ؛ زيرا اين عمل به طور كلى در تهذيب نفس مؤ ثر است .(125)


124- آخرين شفاعت

الهى ! يقينم را زياد گردان و اضطرابم را به اطمينانمبدل كن و آنى را در آخر خواهى كنى در اول كن ، كه شفاعت آخرين از آن ارحم الراحمين است .(126)


125- توبه از گناه غيبت

درباره توبه از گناه غيبت بايد گفت : اگر شخص مغتاب ، از غيبت با خبر گشته ،بايستى شخص مرتكب گناه غيبت ، از او عذر خواسته ، حلاليت بطلبد؛ چه به واسطهغيبتش او را دلگير و ناراحت نموده است ؛ پس بايستى به عذر و پشيمانى ، خطاى خود راجبران كند.در صورتى كه شخص مغتاب ، از غيبت آگاه نگشته است ، عذر خواهى و طلب حلاليت لازمنيست ؛ زيرا او را از غيبت انجام شده ، غم و دردى وارد نشده است . ليك در اين قسم و هم درقسم پيش ، اظهار پشيمانى به درگاه خداى تعالى - از نافرمانى و تخلفى كه از نهىاو نموده - لازم است ؛ چنانكه بايستى بر عدم تكرار گناه نيز عزم جزم نمايد. آنچه بيانگشت اعتقاد فرقه حقه اماميه درباره گناه غيبت است . (127)


126- عاشق نگريد چه كند؟!

دل خوش بودم كه گاهى گريه سوزناك داشتم و دانه هاى اشك آتشين مى ريختم ،ولى اين فيض هم از من بريده شد كه بيم زوال بصر است و امور مهمى كه در آنهاامتثال فرمان تو است در نظر؛ ولى بارالها! عاشق نگريد چ كند و بنده فرمان نبرد چهكند. (128)


127- حقيقت ذكر

عارف حسين خوارزمى گويد: بدان كه حقيقت ذكر عبارت است از تجلى حق مر ذات خودرا به ذات خود از حيثيت اسم متكلم از براى اظهار صفات كماليه و كشف نعوت جلاليه وجماليه ، هم در مقام جمع و هم در مقام تفصيل ، چنانكه گواهى داد از براى ذات خود هم بهذات خود كه شهد الله اءنه لا اله الا هو و اين حقيقت را مراتب است :اءعلى و اءولاش (اولايش ) آن است كه متحقق شود از حق در مقام جمع از ذكر او سبحانه نفسخود به اسم متكلم به حمد و ثنا بر نفس خويش .دوم ذكر ملائكه مقربين كه آن تحميد، ارواح و تسبيح ايشان است پروردگار خود را.و سيوم ذكر ملائكه سماويه و نفوس ناطفه مجرده است .و چهارم ذكر ملائكه ارضيه و نفوس منطبعه به حسب طبقاتش .و پنجم ذكر ابدان است و آنچه در وى است از اعضاء. و هر يكى از ذاكر پروردگار خويشاست به لسانى كه بدو اختصاص دارد، چنانكه شيخ بدين معنى اشاره مى كند كه فانذكر الله سار فى جميع العبد يعنى ذكر بارى ، سارى در جمى عبد است . يعنى درروح و قلب و نفس و قواى روحانيه و جسمانيه ، اوستبل در جميع اجزايش . و اين سريان نتيجه سريان هويت اليهه ذاكره مر نفس خود را بهنفس خود است - انتهى .اين ذكر سارى در جميع عبد، سارى در جميع موجودات است ؛ زيرا بقاى موجودات به هويتالهيه است كه در همه سارى است ؛ بلكه موجودات جز شئون نورى و آيات اسمايى اينهويت نيستند كه هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن لذا هر جا كه اين هويت است عينحيات و علم و شعور و ديگر اسماء جمالى و جلالى است هر چند هر موجودى به جهت ظهوردولت سامى بدان اسم ظاهر غالب ناميده مى شود و ديگر اسماء و صفات به لحاظ واعتبار ما در تحت دولت و استيلاء آن اسم واقع مى شوند. پس اين هويت ساريه كه به ناموجود مساوق حق است عين ذكر است و خود ذاكر و مذكور است . تسبح له السموات السبع و الارض و من فيهن و ان من شى ء الا يسبح بحمده ولكنلاتفقهون تسبيحهم ؛ (129)هفت آسمان و زمين و هر چه در آنهاست تسبيحش مى كنند و هيچ موجودى نيست جز آنكه او را بهپاكى مى ستايد ولى شما تسبيحشان را نمى فهميد. (130)

next page

fehrest page