بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 5, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     footnt02 -
     footnt03 -
     HFehrest -
     MLML0001 -
     MLML0002 -
     MLML0003 -
     MLML0004 -
     MLML0005 -
     MLML0006 -
     MLML0007 -
     MLML0008 -
     MLML0009 -
     MLML0010 -
     MLML0011 -
     MLML0012 -
     MLML0013 -
     MLML0014 -
     MLML0015 -
     MLML0016 -
     MLML0017 -
     MLML0018 -
     MLML0019 -
     MLML0020 -
     MLML0021 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

فهرست مطالب
مقدّمه مؤ لّف
اَلحَمدُلِلّه رَبّ العالَمين وَ صلّى اللّه عَلى سَيّدنا محمّد و اهل بَيته المَعصومين
قرآن نور است ، بگذريم كه بعضى دلالت آن را ظنّى پنداشتند. قرآن محور است ، بگذريم كه بعضى آن را در حاشيه قرار دادند. قرآن علم بى نهايت الهى است ، بگذريم كه بعضى حقيقت را در كتب ديگرى جستجو كردند.
قرآن خود را، به عظيم (1) و كريم (2) و مجيد(3) توصيف كرد، آيا آن را تعظيم و تكريم و تمجيد كرديم ؟
قرآن ، شفاى دردهاى فكرى ، اخلاقى ، اجتماعى ، سياسى ، خانوادگى و اقتصادى ماست .
قرآن ، رابطه ما با خدا، با خود، با جامعه ، با همسر و فرزند، با دوست ودشمن و با طبيعت و تاريخ را ترسيم مى كند.
قرآن ، تنها كتاب آسمانى است كه تحريف نشده و هرچه تاريخ بر آن مى گذرد، اسرارش بيشتر هويدا مى شود.
قرآن را همچون نماز بايد به پاداشت ، كه خود مى فرمايد: اگر يهود تورات را به پا مى داشتند، به سعادت مى رسيدند.(4)
از همسر پيامبر اكرم پرسيدند كه اخلاق رسول اللّه چگونه بود؟ گفت : خُلق او قرآن بود.(5)
امام رضا عليه السلام فرمود: تمام سخنانم از قرآن ريشه مى گيرد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: دليل آنكه در وضو مقدارى از سر را مسح مى كنيم ، حرف (باء) در
(وامسحوا برؤ سكم ) (6) است و اگر مى فرمود: ((وامسحوا رؤ سكم )) تمام سر را مسح مى كرديم . معناى اين كلام آن است كه در تمام حروف قرآن نكته اى نهفته است .
ملاصدرا در آخر عمر ناله مى كند كه چرا از آغاز، قرآن را محور كار و تحقيق و تدبر خود قرار نداده و مى گويد: در تمام عمر به جاى نور در سايه ايستاده بودم ، از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشيد، چه كنم عمرم تمام ، دستم خالى و ...(7)
فيض كاشانى نيز مى گويد: كتاب ها و رساله ها نوشتم ، تحقيقاتى كردم ، ولى در هيچ يك از علوم دوائى براى دردم و آبى براى عطشم نيافتم ، به سوى خدا فرار و انابه كردم تا خداوند دستم را گرفت و با تفسير گره خوردم .(8)
لطف خداوند مرا بر آن داشت تا در سال 1379 در كنار ستاد اقامه نماز، ستاد تفسيرى تشكيل دهم . در قم و مشهد و اصفهان و بعضى مناطق ديگر از افراد فاضل و دلسوز دعوت كردم و به بسيارى از استان ها و حوزه ها و دانشگاه ها رفتم . آن خدايى كه پيامبرش را در غار با تار عنكبوت حفظ كرد و كلاغى را معلم بشر در دفن مرده و هدهدى را واسطه ى ايمان يك كشور قرار داد، به اين انسان بى بضاعت نيز توفيق داد تا دل هايى را متوجّه قرآن و تفسير آن بنمايد. مسابقات تفسير در كشور به راه افتاد و هزاران نفر از طلاب و دانشجويان در آن شركت كردند.
آموزش و پرورش براى فرهنگيان و دانشگاه براى دانشجويان وقواى مسلح براى پرسنل خود برنامه هايى را به اجرا در آورده و مديريّت حوزه هاى علميّه و سازمان اوقاف با اعزام طلاب و دعوت از علما به مسئله ى تفسير پرداختند.
هدف از اين كارها، مهجوريت زدائى از قرآن و راضى كردن دل رسول خدا صلى الله عليه و آله است . گرچه مى دانيم شناخت قرآن گام اوّل است و گام هاى بعدى عمل به قرآن و چشاندن شيرينى معارف آن به نسل نو است .
آرى اگر همان گونه كه زليخا يوسف را به زنان مصر نشان داد و همه دست خود را بريده و از خوردن دست كشيدند، ما نيز يوسف قرآن را به مردم نشان دهيم ، دست از افراد منحرف خواهند كشيد.
خدا را بر اين نعمت كه قطره اى از نكات و لطائف قرآنى را به ما فهماند شاكريم و از او مى خواهيم كه اين آشنايى را هر روز عميق تر و مقدمه عمل خود و ارشاد ديگران قرار دهد.
در خاتمه ، براى همه كسانى كه مرا با قرآن آشنا كردند و مشوّق من بودند، به خصوص مرحوم آيت اللّه سيد مهدى روحانى كه به حقّ مفسّرى عميق و فقيهى زاهد و متكلّمى قوى بود و در اين سال ما را به سوگ خود نشاند، رحمت و مغفرت الهى را طلب مى كنم .
محسن قرائتى
1/12/79
مقدّمه ناشر
انقلاب اسلامى ايران با رهبرى امام خمينى قدس سره و حضور ملّت مسلمان و مبارزات شهداى گرانقدر قبل و بعد از پيروزى ، زمينه رشد و ترويج فرهنگ اسلامى و خصوصا قرآن كريم را فراهم آورد. در اين راستا دانشمندان درد آشناى حوزه هاى علميّه ، با تاءليف كتب مناسب در جهت تبليغ دين گام هاى بسيارى برداشتند.
كتاب حاضر كه بخشى از مجموعه دوازده جلدى ((تفسير نور)) مى باشد، در جهت مهجوريت زاديى از قرآن و ارائه پيام هاى انسان ساز كلام الهى به شيوه اى نو و قلمى شيوا، توسط حجّت الاسلام والمسلمين محسن قرائتى به رشته تحرير درآمده است كه در سال 76 به عنوان كتاب سال جمهورى اسلامى ايران معرّفى گرديد.
بدنبال چاپ اوّلين مجلدات اين تفسير، نظرات و پيشنهادات بسيارى از سوى فضلاى حوزه و دانشگاه طرح گرديد كه بيانگر علاقه و توجّه قشر فرهنگى جامعه ، به شناخت مفاهيم قرآن كريم از طريق اين شيوه مى باشد.
اكنون به جهت آشنايى با شيوه ى كار و چگونگى ارائه تفسير نور، اين موارد به اختصار بيان مى شود كه خود نيز مى تواند راهگشاى طلاب جوان در جهت فعاليّت هاى تفسيرى باشد.
شيوه كار
پس از انتخاب حداقل دوازده تفسير معتبر از مفسّران شيعه و اهل سنّت ، از قدما و معاصران ، چند تن از طلاب فاضل با مطالعه دقيق آنها، به استخراج نكات و برداشت هاى تفسيرى آنها پرداخته و به صورت مكتوب آن را در اختيار مؤ لّف قرار مى دهند.
ايشان ضمن مطالعه ى آن مطالب ، خود نيز به تحقيق و تتبّع پرداخته و با توجّه به نيازهاى دينى جامعه ، پيام هاى راهبردى قرآن را براى نسل امروز كه تشنه ى دريافت مفاهيم قرآنى هستند، در قالب نكات و پيام هاى آيه ، با نثرى ساده و روان ارائه مى دهند. البتّه در برخى موارد نيز برداشت هاى خود را مورد بحث و تبادل نظر با برخى بزرگان حوزه قرار مى دهند.
نوشته هاى ايشان پس از ارائه در برنامه آينه وحى راديو، ويراستارى شده و قبل از چاپ يكبار ديگر توسط خودشان مورد بازبينى نهايى قرار مى گيرد.
شيوه ارائه
مطالب هر آيه در قالب 5 عنوان ارائه مى گردد:
1 متن آيه ، كه با رسم الخط عثمان طه و با اعراب كامل ، تايپ و چندين بار مورد دقّت قرار گرفته است .
2 ترجمه هر آيه ، كه به صورت گروهى و زير نظر مؤ لّف محترم و با استفاده از بهترين ترجمه هاى موجود، (حداقل 6 ترجمه ) نگارش يافته و به جهت گويايى و روانى آن ، مطالب توضيحى مورد لزوم در ميان پرانتز آمده است .
3 نكته ها، كه امور زير در اين قالب عرضه گرديده است :
الف : بيان ريشه و ترجمه ى لغات مشكل آيه .
ب : بيان شاءن نزول آيه كه در فهم محتواى آيه نقش كليدى داشته است .
ج : بيان آيات مرتبط با آيه كه در فهم موضوعى قرآن تاءثير به سزايى دارد.
د: بيان روايات ذيل آيه ، كه در اين بخش با توجّه به گستردگى روايات ، تنها به ذكر نمونه هايى بسنده شده است .
ه‍ : بيان برخى توضيحات براى روشن تر شدن مفهوم آيه .
و: طرح برخى پرسش ها و پاسخ ‌گويى به آنها.
4 پيام ها، كه مقصود اصلى مؤ لّف از اين تفسير همين بخش بوده است تا نشان دهد قرآن كتاب زندگى بشر در همه ى عصرها و براى همه نسل هاست . البته مستند برداشت هاى مؤ لّف ، چنانكه در پايان هر پيام آمده است يكى از امور زير مى باشد:
الف : مفردات كلمات هر آيه .
ب : عبارتى مركّب از چند كلمه .
ج : رابطه ى صدر و ذيل آيه .
د: رابطه ى هر آيه با آيات قبل .
5 پاورقى كه نشانى آيات و روايات و كتب تفسيرى را باختصار آورده است . همچنين مطالبى مربوط به آيه كه در قالب نكته ها و پيام ها نمى گنجيده ، در پاورقى ذكر شده است .
تذكّرات لازم :
1 گاهى تعداد نكته ها و پيام هاى يك آيه ، از يك مورد تجاوز نكرده است كه به جهت حفظ قالب كار، بازهم عنوان نكته ها و پيام ها به صورت جمع آمده است .
2 در مورد كتب تفسيرى ، هرجا كه مراد، مطالب آن تفسير در ذيل آيه بوده است ، نشانى جلد و صفحه ذكر نشده است .
همكاران محترم : در پايان از زحمات حجج اسلام آقايان : سيّدجواد بهشتى ، محمود متوسل ، بلوچيان ، كلباسى و متوسلى كه در تتبّع و بررسى تفاسير و تصحيح نهايى اين جلد، نهايت همكارى را داشته اند صميمانه تشكّر مى گردد.
و همچنين اعلام مى داريم : با همه ى تلاش هايى كه در جهت حفظ اصول و قواعد فوق و تصحيح اغلاط تايپى صورت گرفته است ، يقينا نواقص و كاستى هايى در عرضه اين تفسير وجود دارد كه اميدواريم همچون گذشته خوانندگان گرامى بذل محبّت نموده و با ارسال نظرات و پيشنهادات خود، به نشانى : تهران صندوق پستى 586/14185 ما را در جهت اصلاح و تكميل آن يارى نمايند و پيشاپيش سپاس ما را پذيرا باشند.
مركز فرهنگى درسهايى از قرآن
سيماى سوره ى اِسراء
سوره ى ((اِسراء))، يكصد و يازده آيه دارد و بنابر قول مشهور مكّى است . البتّه بعضى پنج آيه ى 26، 32، 33، 57 و 78 را مدنى مى دانند.
اين سوره ؛ به جهت كلمه ى اوّل آن ، ((سبحان )) وبه خاطر ماجراى معراج ، ((اِسراء)) و به سبب بازگويى داستان بنى اسرائيل ، ((بنى اسرائيل )) نامگذارى شده است .
در اين سوره همچون ديگر سوره هاى مكّى ، موضوعاتى از قبيل : توحيد، معاد، نصايح سودمند و مبارزه با هرگونه شرك ، ظلم و انحراف ، سنّت ها وقوانين فردى واجتماعى در تاريخ ، تاريخچه ى آدم و ابليس ، پيامبر اسلام و موقعيّت آن حضرت در مكّه ، بيان شده است . از مسائل عمده و قابل توجّه در اين سوره ، معراج حضرت رسول صلى الله عليه و آله است .
شروع سوره با ((تسبيح )) خداست و پايان آن با ((حمد)) و ستايش او.
در روايات به تلاوت اين سوره در شب هاى جمعه سفارش شده و از جمله فوائد آن ، ديدار امام زمان عليه السلام دانسته شده است .(9)
بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِيِمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
(1) سُبْحَنَ الَّذِى اءَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَا الَّذِى بَرَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ ءَايَتِنَآ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ
ترجمه :
پاك و منزّه است آن (خدايى ) كه بنده اش را از مسجدالحرام تا مسجد الاقصى كه اطرافش را بركت داده ايم شبانه ، بُرد، تا از نشانه هاى خود به او نشان دهيم . همانا او شنوا و بيناست .
نكته ها
O معراج ، مقدّس ترين سفر در طول تاريخ است ، مسافرش پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ، فرودگاهش مسجدالحرام ، گذرگاهش مسجد الاقصى ، ميزبانش خدا، هدف آن ديدن آيات الهى ، سوغاتى اش اخبار آسمان ها و ملكوت و بالا بردن سطح فهم بشر از دنياى مادّى بوده است .(10)
O بر اساس روايات ، پيامبر يك سال قبل از هجرت ، پس از نماز مغرب در مسجدالحرام ، از طريق مسجدالاقصى به وسيله ى ((بُراق ))(11)به آسمان ها رفت و چون بازگشت ، نماز صبح را در مسجدالحرام خواند.(12)
O معراج پيامبر، جسمانى و در بيدارى بوده ، نه در خواب و با روح ! و اصل آن از ضروريات دين و مورد اتّفاق همه ى فرقه هاى اسلامى است .(13) روايات متواتر(14) و برخى دعاها و زيارتنامه ها هم به اين مساءله اشاره دارد و در برخى احاديث ، منكر آن كافر معرّفى شده است .
O خداوند، حضرت آدم را از آسمان به زمين آورد، ولى حضرت رسول صلى الله عليه و آله را از زمين به آسمان برد.(15) پيامبر در آن شب ، عوالم بالا، ملكوت آسمان ها و عجائب آفرينش را ديده (16) و با انبيا ملاقات كردند.(17) و احاديث قدسى در اين سفر بر آن حضرت وارد شده است ، رهبرى و ولايت على عليه السلام مطرح شد، در اين سفر، حضرت رسول ، بهشت و جهنّم را ديد، وضعيّت بهشتيان و نعمت هايشان و دوزخيان و عذاب هايشان از مشاهدات ديگر پيامبر بود. وقتى پيامبر داستان معراج را بيان فرمود، بعضى مردم كم ظرفيّت از دين برگشتند.(18)
اشكال و جواب :
O بعضى در مورد معراج و سفر آسمانى پيامبر صلى الله عليه و آله ، سؤ ال ها يا شبهه هايى را مطرح مى كنند، از قبيل اينكه : در فضاى بيرون جوّ، هوا نيست ، گرماى سوزان و سرماى كشنده هست ، مشكل بى وزنى وجود دارد، اشعّه هاى كيهانى خطرناك است ، يك شب براى سير در آسمان ها كوتاه است و اگر كسى بخواهد در فضا سير كند، بايد سرعتى شبيه سرعت نور يا بيشتر داشته باشد، براى فرار از جاذبه بايد سرعتى معادل 40000 كيلومتر در ساعت داشت و امثال اينها.
پاسخ اجمالى شبهات اين است : اصل معراج در قرآن وروايات متواتر آمده (19) و آنچه مهم است ، ايمان به اصل آن است وايمان به جزئيّاتش ضرورى نيست .(20) از طرفى معجزه بايد عقلا محال نباشد وچون معراج از معجزات پيامبراسلام صلى الله عليه و آله است ، مشمول قواعد كلّى همه ى معجزات مى شود. بقيّه ى مشكلات وشبهات نيز با توجّه به قدرت الهى قابل حلّ است . علاوه برآنكه امروزه كه انسان ، هواپيما و قمرمصنوعى وسفينه هاى فضايى به كرات ديگر مى فرستد، پذيرفتن معراج آسان است .
چنانكه قرآن ، جابه جايى تخت بلقيس را از كشورى به كشور ديگر در يك چشم به هم زدن مطرح مى كند كه اين مساءله ، مشكل طىّ مسافت را حلّ مى كند.
پيام ها :
1 معراج ، لغو نيست ، بلكه اسرارى قابل توجّه دارد. (سبحان الذى اسرى ...)
2 معراج ، اردوى خصوصى و بازديد علمى پيامبر بود، وگرنه خداوند بى مكان است . (سبحان الذى اسرى ... )
3 عبوديّت ، مقدّمه ى پرواز است و عروج ، بى خروج از صفات رذيله ، ممكن نيست . (اسرى بعبده )
4 انسان اگر هم به معراج برود، باز ((عبد)) است . پس درباره ى اولياى خدا غلوّ نكنيم . (اسرى بعبده )
5 عبوديّت ، از افتخارات پيامبر و زمينه ى دريافت هاى الهى اوست . (بعبده )
6 پيامبرى كه امتّش در آينده از فضانوردان نيز خواهند بود، لازم است به معراج و سفر آسمانى رفته باشد. (اسرى بعبده )
7 براى قرب به خدا، شب بهترين وقت است .(21) (اسرى ... ليلا)للّه
8 شب معراج ، شب بسيار مهمى است . (ليلا ) نكره آمده است .
9 اگر استعداد وشايستگى باشد، پرواز يكشبه انجام مى گيرد.(اسرى بعبده ليلا)
10 مسجد، بهترين سكوى پرواز معنوى مؤ من است . (من المسجد )
11 مسجد بايد محور كارهاى ما باشد. (من المسجدالحرام الى المسجدالاقصى )
12 حركت هاى مقدّس ، بايد از راههاى مقدّس باشد. (اسرى ... من المسجدللّه )
13 سرسبزى و بركات ، بايد بر محور مسجد باشد. (المسجد... باركنا حوله )
14 بيت المقدّس و حوالى آن ، محلّ نزول بركات آسمانى ، مقّر پيامبران و فرودگاه فرشتگان در تاريخ بوده است . (باركنا حوله )
15 ظرفيّت علمى انسان ، از دانستنى هاى زمين بيشتر و شگفتى هاى آسمان نيز از زمين بيشتر است . (اسرى ... لنريه من آياتنا)
16 هدف معراج ، كسب معرفت و رشد معنوى بود. (لنريه من آياتنا )
17 آيات الهى آن قدر بى انتهاست كه رسول خدا نيز توان دستيابى به همه ى آنها را ندارد. (من آياتنا) (22)
18 خداوند، به مخالفان هشدار مى دهد كه آنان را مى بيند و سخنانشان را مى شنود. (السميع البصير )
(2) وَ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَبَ وَجَعَلْناهُ هُدىً لِّبَنِىَّ إِسْرََّءِيلَ اءَلا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِى وَكِيلاً
ترجمه :
ما به موسى كتاب (آسمانى ) داديم واو را هدايت گر بنى اسرائيل قرار داديم ، كه غير از من تكيه گاه و كارسازى نگيريد.
نكته ها
O در قرآن ، بارها سفارش به توكّل بر خدا و دورى از توكّل به غير او شده و در كنار فرمان به توكّل ، دليل آن نيز بيان شده است . مثلا در سوره اعراف مى فرمايد: چون خداوند علم بى نهايت دارد، بر او توكّل كن .(23) و در سوره يوسف مى فرمايد: چون حكومت بدست اوست ، پس بر او توكّل كن .(24) و يا در سوره نساء مى فرمايد: چون مالك بى چون و چرا اوست ، پس ‍ او را وكيل خود بگير.(25)
O رسالت حضرت موسى جهانى بوده است ، هر چند در اين آيه ، موسى عليه السلام را براى بنى اسرائيل هادى مى داند، ولى در جاى ديگر او را برگزيده و هادى تمام مردم مى داند: (نورا و هدىً للنّاس )(26) ، (اصطفيتُك على النّاس ) (27).
پيام ها :
1 در تبليغ ، هموطن وهمشهرى بودنِ مبلّغ با مخاطبان تاثير دارد. (هدىً لبنى اسرائيل )
2 عصاره ى دعوت پيامبران ، توحيد است . (آتينا موسى الكتاب ... الاّ تتّخذوا)
3 انسان نياز به تكيه گاه دارد، و انبيا، خداوند را تكيه گاه واقعى او معرّفى مى كنند. (الاّ تتّخذوا من دونى وكيلا )
(3) ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْداً شَكُوراً
ترجمه :
(اى بنى اسرائيل !) اى فرزندانِ كسانى كه آنان را همراه نوح ، سوار (بر كشتى ) كرديم و (نجات داديم !) همانا نوح ، بنده اى بسيار شكرگزار بود (شما هم مثل او باشيد، تا نجات يابيد).
نكته ها
O حضرت نوح را ((پدر دوّم )) انسان گفته اند، چون در طوفان نوح ، همه ى مردم غرق شدند، جز آنان كه در كشتى همراه نوح بودند. از اين رو معناى ((ذُرّيّة مَن حَمَلنا)) همانند جمله ى ((يا بنى آدم )) است .
O حضرت نوح در ميان پيامبران ، بيش از همه عمر كرد و همواره گرفتار اذيّت و آزار كفّار و لجوجان بود، ولى بنده اى بسيار شاكر بود.(28) خداوند نيز براى حضرت نوح ، حساب ويژه اى باز كرده و سلام مخصوص به او داده است .(29)
پيام ها :
1 در مكتب انبيا بودن و همراهى با آنان ، رمز نجات و بقاى انسان است . (ذرّية مَن حملنا مع نوحٍ)
2 تاريخِ گذشتگان ، عامل تربيت و هشدار براى آيندگان است . (ذرّية مَن حملنا )
3 توجّه دادن فرزندان به شرافت و ايمان نياكان ، راهى عاطفى براى تربيت و پذيرش دعوت و مسئوليّت آنان است . (ذرّية مَن حملنا)
4 عبوديّت وبندگى خدا، زمينه ايمنى از حوادث و مهالك است . (حَملنا مع نوح انّه كان عبدا شكورا )
5 تجليل از مردان والا و اسوه ، از عوامل تربيت است . (كان عبدا شكورا)للّه
6 يكى از بركات شكور بودن ، ذرّيه پايدار داشتن است .(ذرّية مَن ... عبدا شكورا )
(4) وَقَضَيْنَآ إِلَى بَنِىَّ إِسْرََّءِيلَ فِى الْكِتَا بِ لَتُفْسِدُنَّ فِى الاَْرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً
ترجمه :
ما در كتاب (تورات )، به بنى اسرائيل اعلام كرديم كه قطعا شما دوبار در زمين فساد مى كنيد و برترى جويىِ بزرگى خواهيد كرد.
نكته ها
O ممكن است دو نوبت فساد بنى اسرائيل ؛ يك بار به خاطر شهادت شعيا و مخالفت آرميا و يك بار هم به خاطر قتل زكريّا و يحيى بوده باشد، البتّه احتمال ماجراهاى ديگرى نيز داده شده كه در آيات بعد به آن اشاره مى شود.
O بهشت مخصوص كسانى است كه از هرگونه برترى طلبى و استكبار دورى كنند، نه كسانى كه خود را برتر و بزرگ تر از ديگران بدانند. (تلك الدار الاخرة نجعلها للّذين لا يريدون علوّا فى الارض و لافسادا )(30)
پيام ها :
1 كتاب هاى آسمانى ، از آينده نيز خبر داده اند. (قضينا)
2 سوابق قوم يهود، در تورات هم ثبت شده است . (فى الكتاب )
3 فساد، شامل انواع فسادهاى جانى ، فرهنگى ، اقتصادى ، نظامى و سياسى مى شود. (لتفسدن ) مطلق آمده است .
4 برترى جويى و فساد در زمين ، از خصلت هاى دنياطلبان است . (لتفسدن فى الارض و لتعلنّ )
5 فسادى خطرناك تر است كه ريشه ى استكبارى داشته باشد و تكرار شود. (لتفسدنّ... مرّتين و لتعلنّ)
6 گاهى مستضعفين نيز مستكبر مى شوند. (ولتَعلُنّ علوّا كبيرا )
(5) فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ اءُولَهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَّنَآ اءُوْلِى بَاءْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً
ترجمه :
پس همين كه وعده ى نخستين فتنه فرا رسد، گروهى از بندگان توانمند و جنگجوى خويش را (براى سركوبى شما) بر انگيزيم . پس درون خانه ها را جستجو كنند (تا فتنه گران را يافته كيفر دهند) و آن ، وعده اى قطعى است .
نكته ها
O قرآن ، براى آن گروهى كه فسادگران بنى اسرائيل را سركوب مى كنند، مصداقى بيان نكرده است . امّادر تفاسير، آن را به بخت النصّر، طالوت ، پادشاه روم ، هيتلر و... تطبيق داده اند، ولى هيچ كدام از آنان ، با كلمه ى مقدّس ((بَعثنا)) كه براى قيامت و بعثت انبيا آمده ، و((عبادا لنا)) كه براى افرادى همچون پيامبران بكار رفته است ، سازگار نيست . بنابراين شايد نظر آيه به آينده اى باشد كه هنوز نيامده است .
پيام ها :
1 از سنّت هاى الهى ، نابودى مستكبران طغيان گر است . (بعثنا عليكم للّه )
2 تحقّق وعده هاى الهى ، به معناى كنار بودن انسان از وظيفه ى جهاد نيست . (بعثنا عليكم عبادا)
3 جهاد و مبارزه با مستكبران ، مخصوص اسلام نيست . (بعثنا... اولى باءس شديد )
4 دست بالاى دست بسيار است . بنى اسرائيل طغيان كردند، خدا هم برتر از آنان را برايشان مسلطّ مى سازد. (بعثنا... اولى باءس شديد)
5 فراهم آوردن قدرت براى سركوبى فتنه گران و سلب امنيّت از آنان ، حتّى از طريق گشت خانه به خانه ، كارى نيكو است . (فجاسوا خلال الدّيار )
6 پيشگويى هاى آسمانى ، حتما به وقوع مى پيوندد. (وعدا مفعولا)
(6) ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَاءَمْدَدْنَكُم بِاءَمْوَلٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَكُمْ اءَكْثَرَ نَفِيراً
ترجمه :
سپس ، جنگ را به سود شما و عليه آنان برگردانيم و شما را با اموال و فرزندان كمك كنيم و نفرات شما را بيشتر قرار دهيم .
نكته ها
O ظاهر آيه اين است كه پس از فسادگرى و شكست بنى اسرائيل ، خداوند دوباره آنان را با سرمايه و فرزندان سروسامان دهد، ولى احتمال دارد مخاطب ((رددنا لكم الكرّة ))، همان ((عبادا لنا اولى باءس )) آيه قبل باشد، يعنى به بندگان سلحشور خويش دو لطف داريم : يكى تارومار كردن متجاوزان بنى اسرائيل ، و ديگرى به قدرت و حكومت رساندن آنان .
پيام ها :
1 مهلت دادن و امتحان مجدّد از طريق سرمايه وفرزندان ، از سنّت هاى الهى است . (رددنا لكم )
2 سرمايه ونيروى انسانى ، وسيله قدرت وحكومت است . (امددناكم باموالٍ وبنين )
3 لطف خدا، هم شامل فرد گنهكارى مى شود كه توبه كند، و هم امّت گنهكار كه گوشمالى شده باشد. (رددنا لكم الكرّة )
4 كثرت جمعيّت ، از نعمت هاى الهى است . (جعلناكم اكثر نفيرا )
(7) إِنْ اءَحْسَنتُمْ اءَحْسَنتُمْ لاَِنْفُسِكُمْ وَإِنْ اءَسَاءْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ الاَْخِرَةِ لِيَسَُُّواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ اءَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيراً
ترجمه :
اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى كرده ايد واگر بدى كنيد (باز هم ) به خود بد كرده ايد. پس همين كه وعده ى (فسادگرى ) دوّم فرا رسد (جنگجويان نيرومند و مؤ من را براى قلع وقمع شما مى فرستيم ) تا سيماى (نظامى وعزّت دنيوى ) شما را زشت نمايند و(براى گرفتن قدرت ) به مسجدالاقصى وارد شوند، همان گونه كه بار نخست وارد شدند وتاآنچه را زير سلطه درآورده اند، به سختى ويران كنند.
نكته ها
O آنچه در حوادث تاريخى اهميّت داشته و موجب سازندگى مى شود، عبرت ها و درسهاى آن است ، نه جزئيات حوادث . ماجراى تارومار شدن مستكبران يهود به دست بندگان مؤ من خدا كه در دو آيه ى اخير بيان شده ، براى اين است كه بگويد: استكبار وكفر، بى پاسخ نيست . چون همين هدف كلّى و تربيتى مقصود بوده است ، لذا آيه به ذكر جزئيات درگيرى و نفرات و سلاح نپرداخته است ، مثل داستان حضرت يوسف عليه السلام كه چون هدف تربيتى و عفاف آموزى دارد، خيلى از جزئيّات داستان ، حتّى نام زليخا نيز مطرح نشده است .
O گرچه بعضى تفاسير، استكبار و فساد يهود و قلع و قمع شدن آنان را در دو نوبت ، به افرادى در گذشته هاى دور يا نزديك نسبت داده اند و مسجدالاقصى در طول چند هزار سال ، بارها شاهد حوادث و خاطرات تلخ بوده است ، ولى شايد با توجّه به آيات وروايات ، بايد منتظر تجاوز و استكبار اسرائيل در آينده و ريشه كن شدن آنان از سوى بندگان صالح خدا باشيم . چنانكه از ظاهر آيه ى 5 و 6 بر مى آيد، كه هنوز چنين فساد گسترده اى در زمين از طرف بنى اسرائيل وچنين قلع و قمع مهمى توسط مردان خدا انجام نشده است .(31)
O روايات متعدّدى كه در ذيل اين آيه در تفاسير آمده است ، برخى نابودى يهوديان متجاوز را به قبل از قيام حضرت مهدى عليه السلام توسط انقلابيون مؤ من دانسته است ، كه شمشيرهاى خود را بر دوش نهاده ، تا مرز شهادت پيش مى روند و زمينه ساز حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام مى شوند. و برخى وقوع آن را در زمان ظهور امام زمان دانسته كه متجاوزان يهود، قلع و قمع خواهند شد.(32)
پيام ها :
1 نيكى و بدى ما، به خداوند سود يا زيانى نمى رساند بلكه نتيجه آن به خود ما باز مى گردد. (ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اءساءتم فلها )
2 اوّل بايد از نيكى ها دم زد، سپس از بدى ها. (ان احسنتم ... ان اساءتم )للّه
3 انسان در انتخاب و چگونگى عمل خويش ، آزاد است . (ان احسنتم ... ان اساءتم )
4 فراز ونشيب هاى تاريخ ونابودى يهود بدنبال بلندپروازى آن ، بر پايه قانون و سنّت الهى مى باشد. (ان احسنتم احسنتم ...)
5 مساجد، پيوسته پايگاه قدرت اديان و سمبل قدرت بوده و آزاد كردن مساجد از سلطه ى كفار از وظائف مؤ منان است . براى سركوب يهوديان متجاوز، مردان خدا وارد بيت المقدّس مى شوند، چنانكه مسلمانان با فتح مكّه وارد مسجدالحرام شدند. (ليدخلوا المسجدللّه )
6 براى تقويت حق ، قلع و قمع مستكبران لازم است . (و ليتبّروا ما علوا تتبيرا)
(8) عَسَى رَبُّكُمْ اءَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَفِرِينَ حَصِيراً
ترجمه :
اميد است كه پروردگارتان بر شما رحم كند و اگر باز گرديد (و دوباره فتنه كنيد) ما نيز برمى گرديم (و قهر خود را مى فرستيم ) و ما دوزخ را براى كافران ، زندانى سخت قرار داده ايم .
نكته ها
O ((حَصير))، از((حَصر)) به معناى در تنگنا و محاصره افتادن است . به فرش حصيرى نيز از آن جهت حصير مى گويند كه در هم بافته شده است .
پيام ها :
1 ياءس و نااميدى از رحمت الهى روا نيست . خداوند، براى مفسدان نيز راه بازگشت را باز گذارده است . (عسى ربكم ان يرحمكم )
2 محور كار مربى بايد رحمت و محبّت باشد. (ربّكم ، يرحمكم )
3 در شيوه ى هدايت ، ابتدا از رحم ومهربانى بگوييم ، سپس از هشدار و تهديد استفاده كنيم . (يرحمكم ... عدنا)
4 قهر الهى وابسته به عملكرد خود ماست . (ان عدتم عدنا )
5 فسادى كه توبه در پى نداشته باشد، به كفر مى انجامد. (و جعلنا جهنّم للكافرين )
6 دوزخيان هيچ راه فرارى ندارند. (حصيرا )
(9) إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يَهْدِى لِلَّتِى هِىَ اءَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّلِحَتِ اءَنَّ لَهُمْ اءَجْراً كَبِيراً
ترجمه :
همانا اين قرآن به استوارترين راه ، هدايت مى كند و به مؤ منانى كه كارهاى شايسته انجام مى دهند، بشارت مى دهد كه برايشان پاداش بزرگى است .
(10) وَاءَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ اءَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً اءَلِيماً
ترجمه :
و آنان كه به آخرت ايمان نمى آورند، برايشان عذابى دردناك ، آماده كرده ايم .
نكته ها
O جمله ى ((يهدى للّتى هى اقوم )) را دو گونه مى توان معنا كرد:
الف : قرآن به پايدارترين شيوه هدايت مى كند.
ب : قرآن استوارترين ملّت ها و امّت ها را هدايت مى كند.
پيام ها :
1 خرافات و اوهام در منطق استوار قرآن راه ندارد. (يهدى للّتى هى اقوم )
2 قرآن تنها كتابى است كه قوانين ابدى و ثابت دارد. (يهدى للّتى هى اقوم )
3 دريافت اجر به ايمان و عمل نياز دارد، (المؤ منين الذين يعملون الصالحات ) ولى براى دوزخى شدن ، كفر به تنهايى كافى است . (الذين لايؤ منون ... لهم عذابا )
4 عذاب الهى از هم اكنون آماده است . (اعتدنا)
5 بيم واميد در كنار هم بايد باشد. (اجرا كبيرا... عذابا اليما )
(11) وَيَدْعُ الاِْنْسَنُ بِالشَّرِّ دُعَآءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الاِْنسَنُ عَجُولاًَ
ترجمه :
و انسان (شتابزده و نادان ) همانگونه كه خير را مى طلبد، شرّ را هم مى طلبد. و انسان همواره عجول است .
نكته ها
O در قرآن از شتاب زدگى انسان و شرّخواهى او بارها سخن به ميان آمده است : (و يستعجلونك بالسيّئة قبل الحسنه )(33) يعنى از تو عذاب فورى مى خواهند. در آيه اى ديگر از قول كافران مى فرمايد: (امطر علينا حجارةً من السماء) (34) مى گويند: خدايا اگر دين حقّ است ، از آسمان بر ما سنگ بباران . سرچشمه ى اين شتاب ها جهل و عناد و تعصّب است .
O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: ((انّما اهلك الناس العجلة ))(35) بيشترين هلاكت و تباهى انسان از عجله است . بسيارى از نفرين هايى را هم كه انسان عليه خود يا فرزندانش مى كند از همين عجله است .
پيام ها :
1 عجله و شتاب از آفات فكر و عمل بشر است . (و يدع الانسان بالشرّ... عجولا )
2 انسان فطرتا خيرگِراست . (يدع الانسان بالشرّ دعائه بالخير)للّه تشبيه شرّخواهى انسان به خيرخواهى او، نشانه آن است كه انسان در اصل ، خيرگِرا مى باشد.
3 آنان كه به هدايت استوار قرآن (يهدى للتى هى اقوم ) راه نيابند، شتابزده سراغ شرّ خواهند رفت . (يدع الانسان بالشرّ)
4 عجله در نهاد هر انسانى وجود دارد، امّا بايد جاى استفاده ى صحيح آن را بشناسيم . (كان الانسان عجولا )
(12) وَجَعَلْنَا الَّيْلَ وَالنَّهَارَ ءَايَتَيْنِ فَمَحَوْنَآ ءَايَةَ الَّيْلِ وَجَعَلْنَآ ءَايَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِّتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسَابَ وَكُلَّ شَىْءٍ فَصَّلْنَهُ تَفْصِيلاً
ترجمه :
و ما شب و روز را دو نشانه (از قدرت خود) قرار داديم ، پس نشانه ى شب (روشنى ماه ) را زدوديم و نشانه ى روز (خورشيد) را روشنگر ساختيم تا فضل و روزى از پروردگارتان بجوييد و تا شمار سالها و حساب را بدانيد و ما هر چيز را به روشنى بيان كرديم .
نكته ها
O شايد دليل اينكه در قرآن معمولا كلمه ى شب مقدّم بر روز آمده است ، اين باشد كه تاريكى زمين از خودش است و روشنايى آن از خورشيد.
پيام ها :
1 گردش زمين به دور خود و پيدايش روز و شب و تغييرات آن ، طبق اراده ى حكيمانه ى الهى است ، نه تصادفى . (جعلنا ... مَحَونا... لتبتغوا )
2 روز براى كار و شب براى استراحت است . (آية النهار مبصرةً لتبتغوا)
3 با آنكه فضل و رحمت از خداست ، ولى ما نيز بايد تلاش كنيم . (لتبتغواللّه )
4 آماده سازى زمينه هاى كسب روزى ، از شئون ربوبيّت الهى است . (لتبتغوا فضلا من ربّكم )
5 روزى ، از سوى خداست ، به زرنگى خود مغرور نشويم . (فضلا من ربّكم )
6 تدبير نظام آفرينش ، بى هدف نيست و در اين تدبير، محور هدف ها انسان است . (لتبتغوا ... لتعلموا)
7 شب و روز، تقويمى طبيعى ، دائمى ، همگانى ، آسان و قابل فهم ، و وسيله اى براى نظم و برنامه ريزى مى باشد. (لتعلموا عدد السنين و الحساب )
8 در نظام هستى ، همه چيز منظّم ، قانون مند و تفكيك شده است تا اصطكاك و تداخل و فروپاشى پيش نيايد. (وكل شى ء فصّلناه تفصيلا)
(13) وَ كُلَّ إِنسَنٍ اءَلْزَمْنَهُ طََّئِرَهُ فِى عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَ مَةِ كِتَ باً يَلْقَ هُ مَنشُوراً
ترجمه :
وكارنامه ى هرانسانى را در گردنش بسته ايم و روز قيامت براى او نوشته اى بيرون آوريم كه آن را در برابر خود گشوده مى بيند.
نكته ها
O كلمه ((طائر)) در آيه كنايه از عمل انسان است ، زيرا اعمال انسان همچون پرنده پرواز دارد تا به صاحبش برسد و پرونده عمل هر كس ، از خير و شرّ، به گردنش آويخته مى شود.
O در قرآن بارها به مساءله نامه ى عمل اشاره شده و در آيات مختلف نكاتى مطرح گرديده است ، از جمله :
1 نامه ى عمل براى همه است . (كلّ انسان الزمناه طائره ...)
2 در آن نامه چيزى فروگذار نشده است . (لا يغادر صغيرةً ولا كبيرة للّه )(36)
3 مجرمان از آن مى ترسند. (فترى المجرمين مشفقين ممّافيه ) (37)
4 خود انسان با خواندن نامه ى عملش ، حاكم و داور است . (اقرء كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا )(38)
5 رستگاران ، كتابشان به دست راست داده مى شود و دوزخيان به دست چپ . (اوتى كتابه بيمينه ... بشماله ) (39)
پيام ها :
1 حساب و كتاب ، براى همه است واستثنا ندارد. (كلّ انسان )
2 همه ى انسان ها با كارت شناسايىِ اعمال ، در محشر حضور پيدا مى كنند. (كلّ انسان الزمناه طائره فى عنقه )
3 عمل انسان ، ملازم انسان است . (الزمناه ... فى عنقه )
4 براى خدا همه ى عمل ها روشن است ، به گردن آويختن نامه ى اعمال ، براى فهميدن خود انسان است . (نخرج له )
5 همه ى اعمال و حركات انسان ثبت مى شود. (كتابا يلقاه )
6 گرچه ثبت اعمال در دنيا براى انسان محسوس نيست ، ولى در قيامت ، آن را خواهد ديد. (يلقاه )
7 نامه ى اعمال انسان در قيامت ، باز و افشا مى شود (يلقاه منشورا )
(14) اِقْرَاءْ كِتَبَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً
ترجمه :
(در قيامت به انسان گفته مى شود:) كتابت را بخوان ، كافى است كه امروز، خودت حسابگر خويش باشى .
نكته ها
O امام صادق عليه السلام مى فرمايد: انسان ، اعمال خويش را در پرونده ى خود چنان واضح مى بيند كه گويى همان ساعت آن را مرتكب شده است .(40)
O فخر رازى مى گويد: مراد از كتاب ، صفحه ى روح است كه اعمال انسان در آن اثر مى گذارد و مراد از خواندن ، درك و فهم آن است .(41) در تفسير الميزان ، از كتاب ، به نفس اعمال تفسير شده است .
O در روايات بسيارى توصيه شده كه انسان پيش از قيامت ، به حساب كار خود رسيدگى كند. ((حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا))(42) و اينگونه محاسبه ها، زمينه ى بيدارى انسان و نبود آن نشانه ى غفلت اوست . در حديث آمده است : هر كس در دنيا از خود حساب بكشد، حسابش در آخرت آسان است . پس بايد در همين دنيا كتاب زندگى و پرونده ى اعمال خود را بخوانيم تا ضعف ها را جبران و از بدى ها توبه كرده و به اعمال نيك خود بيافزاييم .(43)
پيام ها :
1 در قيامت ، همه ى مردم قادر به خواندن نامه ى اعمال خود مى شوند. (اقرء )
2 در قيامت ، وجدان ها بيدار مى شود. (نفسك )
3 قيامت ، تنها دادگاهى است كه مجرم عليه خودش حكم مى كند. (كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا )
(15) مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ لاَتَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اءُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً
ترجمه :
هر كس هدايت يافت ، پس همانا به سود خويش هدايت يافته است و هر كس گمراه شد، تنها به زيان خويش گمراه شده است و هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمى كشد و ما هرگز عذاب كننده نبوده ايم ، مگر آنكه پيامبرى بفرستيم (و اتمام حجّت كنيم ).
نكته ها
O با توجّه به آيات 25 انعام و 13 عنكبوت و روايات ، پيشوايان كفر و گمراهى ، علاوه بر بار گناهان خود، بار گناهِ پيروان خود را نيز بر دوش مى كشند، بدون آنكه از گناه پيروان ، چيزى برداشته شود. زيرا اسباب گ مراهى آنان را فراهم كرده اند.
پيام ها :
1 انسان در انتخاب راه ، آزاد است . (مَن اهتدى ... مَن ضَلّ )
2 هدايت پذيرى به سود خود انسان و كفر واعراض ، به زيان خود اوست ؛ سود و زيانى به خدا نمى رسد. (يهتدى لنفسه ... يضلّ عليها)
3 هر كس ، گرفتار عمل خويش است . (لاتزر وازرة وزر اخرى )
4 اوّل بايد از مثبت ها سخن گفت ، بعد از منفى ها. ((مَن اِهتدى )) قبل از ((مَن ضلّ)) آمده است .
5 سنّت خدا بر آن است كه كسى يا امّتى را بدون بيان و اتمام حجّت ، عذاب نكند. (ما كنّا معذّبين حتّى نبعث رسولاً)
6 عقل ، به تنهايى براى سعادت بشر كافى نيست ، هدايت انبيا لازم است . (حتى نبعث رسولاً )
7 انبيا براى هدايت بشر، از ابتداى خلقت بوده اند. (ماكنّا معذّبين حتّى نبعث رسولاً)
8 لازمه ى آخرت ، آمدن انبياست ، چون براى بازخواست شدن انسان ، قبلاً بايد شرح وظايفش را از طريق پيامبران دريافت كند. (وما كنا معذبين ... )
(16) وَ إِذَآ اءَرَدْنَآ اءَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً اءَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَهَا تَدْمِيراً
ترجمه :
و هرگاه بخواهيم (مردم ) منطقه اى را (به كيفر گناهشان ) هلاك كنيم ، به خوشگذرانان آنان فرمان مى دهيم ، پس در آن مخالفت و عصيان مى كنند، كه مستحقّ عذاب و قهر الهى مى شوند، سپس ‍ آنجارا به سختى درهم مى كوبيم .
نكته ها
O ((اَمَرنا مُترفيها))، يعنى بزرگان قوم را فرمان به اطاعت مى دهيم ، زيرا خداوند به فسق و گناه دستور نمى دهد، بلكه به عدل و احسان فرمان مى دهد. شيوه ى هلاك كردن خدا به اين نحواست كه به اطاعت دستور مى دهد، مرفّهان بى درد مخالفت مى كنند و افراد عادّى هم از آنان پيروى مى كنند، آنگاه قهر الهى بر همگان حتمى و محقق مى شود، و عذاب و غضب الهى فرا مى رسد.
O اراده ى قهر خداى حكيم ، براساس زمينه هاى گناه و خصلت هاى منفى ماست ، و گرنه خداوند مهربان ، بى جهت اراده ى هلاك قومى را نمى كند. به فرموده ى حضرت رضا عليه السلام : اراده ى الهى در اين آيه ، مشروط به فسق ماست .(44)
پيام ها :
1 يكى از شيوه هاى قهر و كيفر الهى ، رفاه زدگى و فرورفتن در نعمت هاست . (اردنا ان نهلك قرية ... )
2 وجود مترفين در جامعه ، زمينه ساز قهر الهى است . (ففسقوا فيها فحقّ ...)
3 سقوط اخلاقى و اجتماعى جامعه ، به دست رؤ ساى مرفّه آنان است . (امرنا مترفيها ففسقوا )
4 مرفّهان بى درد، پيش از ديگران در برابر دعوت انبيا مى ايستند، چون رفاه ، معمولا سرچشمه ى فساد است . (امرنا مترفيها ففسقوا)
5 مهلت دادن به نافرمانان ، سنّت الهى است . (امرنا، ففسقوا، فحقّللّه )
6 تهديدهاى الهى را جدّى بگيريم و خود را اصلاح كنيم ، چون عامل اجراى تهديدهاى الهى عملكرد خودماست . (ففسقوا فيها فحقّ عليها القول )
7 بدون اتمام حجّت ، عذاب الهى نازل نمى شود. (امرنا، ففسقوا، فحقّ، فدمّرنا )
8 قهر و عذاب الهى ، شديد است . (فدمّرناها تدميرا)
9 همه چيز و همه كار با قدرت الهى انجام مى شود. (اردنا، نهلك ، امرنا، دمّرنا )

next page

fehrest page

back page