بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نمونه جلد 6, جمعی از فضلا   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     NEMOON01 -
     NEMOON02 -
     NEMOON03 -
     NEMOON04 -
     NEMOON05 -
     NEMOON06 -
     NEMOON07 -
     NEMOON08 -
     NEMOON09 -
     NEMOON10 -
     NEMOON11 -
     NEMOON12 -
     NEMOON13 -
     NEMOON14 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

سپس گفت : پروردگارا اين درخواست نابجا تنها كار جمعى از سفهاى ما بود
(آيا ما را به خاطر كار آنها هلاك مى كنى ؟) (اتهلكنا بمافعل السفهاء منا).
بعضى از مفسران وجود كلمه رجفه (لرزه ) را در اين آيه و وجود كلمه صاعقه در آيه 55سوره بقره كه مربوط به تقاضاى رويت پروردگار استدليل بر تفاوت اين دو ميقات گرفته اند، ولى چنانكه سابقا هم گفته ايم ، صاعقه دربسيارى از اوقات با لرزه شديد همراه است ، زيرا بر اثر برخورد الكتريسته هاى مثبتو منفى كه اولى در ابر و دومى در زمين است ، جرقه عظيمى به وجود مى آيد كه كوهها وزمينها را به لرزه در مى آورد و گاهى از هم متلاشى مى كند، در داستان صالح (ع ) نيز درمورد بلائى كه بر اين جمعيت گنهكار نازل شد، گاهى تعبير به (صاعقه ) شده(سوره فصلت آيه 17) و گاهى به (رجفة ) (سوره اعراف آيه 78).
و نيز بعضى از مفسران تعبير بما فعل السفهاء منا (به كارى كه سفهاى ما كرده اند) رادليل بر اين گرفته اند كه مجازات در اينجا به خاطر عملى بوده كه از بنىاسرائيل سرزده (همانند گوساله پرستى ) نه بخاطر سخنى كه در مورد تقاضاى رؤ يتخدا داشتند.
پاسخ اين سخن نيز روشن است ، زيرا سخن نيز يكى ازافعال انسان است ، و اطلاق (فعل ) بر (سخن ) چيز تازه و غير معمولى نيست ، مثلاهنگامى كه مى گوئيم خداوند در قيامت به همه كارهاى ما پاداش و كيفر مى دهد، مسلما اينتعبير، سخنان ما را نيز در بر خواهد گرفت .
سپس موسى (عليه السلام ) به دنبال اين تضرع و تقاضا از پيشگاه خدا عرضه مىدارد: (پروردگارا مى دانيم اين آزمايش تو بود كه هر كه را بخواهى (و مستحق ببينى )با آن گمراه مى كنى و هر كس را بخواهى (و شايسته بدانى ) هدايت مى نمائى ) (ان هىالا فتنتك ).
در اينجا نيز مفسران در زمينه معنى (فتنه ) سخن بسيار دارند، ولى با توجه
به اينكه (فتنه ) در قرآن مجيد مكرر به معنى آزمايش و امتحان آمده است ، چنانكه درآيه 28 سوره انفال انما اموالكم و اولادكم فتنه : (سرمايه ها و فرزندان شما وسيلهآزمايش شما هستند) (و همچنين آيه 2 سوره عنكبوت و آيه 126 سوره توبه ) مفهوم آيهمورد بحث چندان پيچيده نيست .
زيرا بدون شك بنى اسرائيل در اين صحنه با آزمايش شديدى روبرو شدند، و خداوندبه آنها نشان داد كه اين تقاضا (تقاضاى رؤ يت او) يك تقاضاى بى مورد و نابجا ومحال است .
و در پايان آيه موسى (عليه السلام ) عرض مى كند: (بار الها تنها تو ولى وسرپرست مائى ، ما را ببخش و مشمول رحمت خود قرار ده ، تو بهترين آمرزندگانى )(انت ولينا فاغفر لنا و ارحمنا و انت خير الغافرين ).
از مجموع آيات و روايات استفاده مى شود كه سرانجام هلاك شدگان بار ديگر زندگى رااز سر گرفتند و به اتفاق موسى (عليه السلام ) به سوى بنىاسرائيل بازگشتند، و آنچه را ديده بودند براى آنها بازگو نمودند و به تبليغ وارشاد آن مردم بيخبر پرداختند.
در آيه بعد دنباله تقاضاى موسى (عليه السلام ) از پروردگار وتكميل مساله توبه كه در آيات قبل به آن اشاره شد چنين آمده است ، موسى مى گويد:
(خداوندا در اين جهان و در سراى ديگر نيكى براى ما مقرر بدار) (و اكتب لنا فى هذهالدنيا حسنة و فى الاخرة ).
(حسنة ) به معنى هر گونه نيكى و زيبائى و خوبى است ، بنابراين همه نعمتها وهمچنين توفيق عمل صالح و آمرزش و بهشت و هر گونه سعادت راشامل مى شود، و دليلى ندارد - همانند بعضى از مفسران - آنرا مخصوص به يك قسمت ازاين مواهب بدانيم .
سپس دليل اين تقاضا را چنين بيان مى كند: (ما به سوى تو بازگشت كرده ايم و ازسخنانى كه سفيهان ما گفته اند كه شايسته مقام با عظمت تو نبود، پوزش طلبيده ايم) (انا هدنا اليك ).
(هدنا) از ماده هود (بر وزن صوت ) به معنى بازگشت تواءم با نرمى و آرامش است وبه طورى كه بعضى از لغويين گفته اند، هم بازگشت از خير به شر راشامل مى شود و هم از شر به خير را ولى در بسيارى از موارد به معنى توبه و بازگشتبه اطاعت فرمان خدا آمده است .
راغب در كتاب مفردات از بعضى نقل مى كند: (كه نامگذارى (قوم يهود) به اين نام ،بخاطر همين سخنى است كه با خدا داشتند و در واقع اين نام يكنوع مدح و ستايش از آنهابوده و زنده كننده خاطره بازگشت آنها به سوى خدا، سپس معنى اصلى فراموش شده وبه عنوان نامى روى اين قوم و ملت باقى مانده است ).
ولى با توجه به اينكه بعضى ديگر از لغويين معنى آن را هر گونه بازگشت از شربه خير و يا از خير به شر ذكر كرده اند، مى توان گفت اين كلمه چندان متضمن مدح نيستبلكه ممكن است حكايت از نوسان روحى و ناپايدارى اخلاقى اين جمعيت كند.
بعضى ديگر از مفسران گفته اند علت نامگذارى اين قوم به (يهود) ارتباطى با اينسخن ندارد بلكه در اصل از ماده (يهوذا) كه نام يكى از فرزندان يعقوب است گرفتهشده و سپس ذال تبديل به دال گرديده و يهودا شده و منسوب به آن يهودى مى باشد.
سرانجام خداوند دعاى موسى (عليه السلام ) را به اجابت مى رساند و توبه او را
مى پذيرد، ولى نه بدون قيد و شرط، بلكه با شرائطى كه درذيل آيه آمده است ، مى گويد:
(خداوند فرمود عذاب و كيفرم را به هر كس بخواهم (و مستحق ببينم ) مى رسانم )(قال عذابى اصيب به من اشاء).
بارها گفته ايم كه (مشيت ) در اينگونه موارد بلكه در همه موارد به معنى خواست مطلقو بدون قيد و شرط نيست ، بلكه خواست تواءم با حكمت و شايستگى ها و لياقتها است وبه اين ترتيب پاسخ هر گونه اشكالى در اين زمينه روشن مى شود.
سپس اضافه مى كند: (اما رحمت من همه چيز را در بر گرفته است ) (و رحمتى وسعتكل شى ).
اين رحمت واسعه پروردگار ممكن است اشاره به نعمتها و بركات دنيوى باشد كه همگانرا در برگرفته و بر و فاجر و نيك و بد از آن بهره مى برند.
و نيز مى تواند اشاره به همه رحمت هاى مادى و معنوى باشد زيرا نعمتهاى معنوىاختصاص به قوم و جمعيتى ندارد، هر چند شرائطى دارد كه بدون آن ،شامل كسى نمى شود، و به تعبير ديگر درهاى رحمت الهى به روى همگان گشوده است واين خود مردمند كه بايد تصميم بگيرند و از اين در وارد شوند و اگر كسانى شرائطورود در آن را فراهم نسازند دليل بر تقصير خود آنها است ، نه محدود بودن رحمت خدا(تفسير دوم با مفهوم آيه و جمله هاى كه بعد مى آيد سازگارتر و مناسبتر است ).
ولى براى اينكه كسانى خيال نكنند پذيرش توبه و يا وسعت رحمت پروردگار و عموميتآن ، بى قيد و شرط و بدون حساب و كتاب است ، در پايان آيه اضافه مى كند (منبزودى رحمتم را براى كسانى كه سه كار را انجام مى دهند مى نويسم ، آنها كه تقواپيشه مى كنند، و آنها كه زكات مى پردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مى آورند)(فساءكتبها للذين يتقون و يوتون الزكاة
و الذين هم بآياتنا يؤ منون )
(تقوا) اشاره به پرهيز از هر گونه گناه و آلودگى است .
و زكات به معنى وسيع كلمه و طبق حديث معروفلكل شى زكاة : (براى همه نعمتها و مواهب الهى ، زكاتى هست ) تماماعمال نيك را شامل مى شود.
و جمله و الذين هم بآياتنا يومنون ، ايمان به مقدسات را فرا مى گيرد.
و به اين ترتيب آيه مشتمل بر يك برنامه كامل و جامع است .
و اگر زكات را به معنى خصوص زكات مال تفسير كنيم ، ذكر آن از ميان ساير وظائفالهى به خاطر اهميتى است كه در عدالت اجتماعى دارد.
در حديثى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنيننقل شده است كه حضرت مشغول نماز بود، شنيد مرد عربى مى گويد: اللهم ارحمنى ومحمدا و لا ترحم معنا احدا (خداوندا تنها من و محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) رامشمول رحمت قرار بده و هيچكس ديگر را در اين رحمت وارد مكن )! هنگامى كه پيامبر (صلىاللّه عليه و آله و سلّم ) سلام نماز را داد رو به او كرده فرمود: لقد تحجرت واسعا!يعنى (موضوع نامحدود و وسيعى را محدود ساختى و جنبه اختصاصى به آن دادى )!اشاره به اينكه رحمت بى پايان خدا به هيچ صورت نمى تواند محدود به من و توباشد.
آيه و ترجمه


الذين يتبعون الرسول النبى الاءمى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورئة والانجيل ياءمرهم بالمعروف و ينهئهم عن المنكر ويحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث و يضع عنهم اصرهم والاءغلل التى كانت عليهم فالذين ءامنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذىاءنزل معه اولئك هم المفلحون(157)


ترجمه :
157 - آنها كه از فرستاده (خدا) پيامبر (امى ) پيروى مى كنند كسى كه صفاتش را درتورات و انجيلى كه نزدشان است مى يابند و آنها را به معروف دستور مى دهد و از منكرباز مى دارد، پاكيزه ها را براى آنها حلال مى شمرد، ناپاكها را تحريم مى كند، وبارهاى سنگين و زنجيرهائى را كه بر آنها بود (از دوش و گردنشان بر مى دارد آنها كهبه او ايمان آوردند و حمايتش كردند و ياريش نمودند و از نورى كه با اونازل شده پيروى كردند آنان رستگارانند.
تفسير :
از چنين پيامبرى پيروى كنيد
اين آيه در حقيقت ، مكمل آيه گذشته درباره صفات كسانى است كهمشمول رحمت واسعه پروردگار هستند، يعنى پس از ذكر صفات سه گانه تقوى و اداءزكات و ايمان به آيات پروردگار، در اين آيه صفات ديگرى به عنوان توضيح براىآنها ذكر مى كند و آن پيروى از پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، زيراايمان به خدا از ايمان به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و پيروى از مكتبش ‍جدائى ناپذير است ، همچنين
تقوا و زكات نيز بدون پيروى از رهبرى اوتكميل نمى شود.
لذا مى گويد: (كسانى مشمول اين رحمت مى شوند كه از فرستاده پروردگار پيروىكنند) (الذين يتبعون الرسول ).
سپس براى اين رسول ، شش صفت علاوه بر مقام رسالت بيان مى كند:
1 - او پيامبر خدا است (النبى ).
نبى به كسى گفته مى شود كه پيام خدا را بيان مى كند و به او، وحىنازل مى شود - هر چند مامور به دعوت و تبليغ نباشد - امارسول كسى است كه علاوه بر مقام نبوت ، مامور به دعوت و تبليغ به سوى آئين خدا وايستادگى در اين مسير مى باشد.
در حقيقت رسالت مقامى است بالاتر از نبوت ، بنابراين در معنى رسالت ، نبوت هم افتادهاست ، ولى چون آيه در مقام تشريح و توضيح وتفصيل پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، آن دو را مستقلا ذكر كرده . در واقعآنچه به طور سربسته در مفهوم رسول افتاده ، به صورتمستقل و روشن به عنوان تجزيه و تحليل صفات او ذكر شده است .
2 - پيامبرى كه درس نخوانده و از ميان توده جمعيت برخاسته ، از سرزمين مكه ام القرى ،كانون اصلى توحيد طلوع كرده است (الامى ).
درباره مفهوم (امى ) كه از ماده (ام ) بمعنى مادر يا (امت ) به معنى جمعيت گرفتهشده است در ميان مفسران گفتگو است ، جمعى آنرا به معنى درس نخوانده مى دانند، يعنىبه همان حالتى كه از مادر متولد شده باقى مانده و مكتب استادى را نديده است ، و بعضىآن را به معنى كسى كه از ميان امت و توده مردم برخاسته ، نه از ميان اشراف ، و مترفين وجباران ، و بعضى به مناسبت اينكه مكه را (ام القرى ) مى گويند اين كلمه را مرادف(مكى ) دانسته اند.
روايات اسلامى كه در منابع مختلف حديث وارد شده نيز بعضى آنرا
به معنى درس نخوانده و بعضى آنرا به معنى مكى تفسير كرده اند.
ولى هيچ مانعى ندارد كه كلمه (امى ) اشاره به هر سه مفهوم بوده باشد و بارهاگفته ايم كه استعمال يك لفظ در چند معنى ، هيچگونه مانعى ندارد، و در ادبيات عربشواهد فراوانى براى اين موضوع وجود دارد. (درباره امى بودن پيامبر (صلى اللّه عليهو آله و سلّم ) بعد از تكميل تفسير اين آيه مشروحا بحث خواهيم كرد).
3 - (پيامبرى كه صفات و علامات و نشانه ها ودلائل حقانيت او را در كتب آسمانى پيشين (تورات وانجيل مشاهده مى كنند) (الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة والانجيل ).
در زمينه وجود بشارات مختلف در كتب عهدين (تورات وانجيل ) حتى تورات و انجيل تحريف يافته كنونى نيز پس ازتكميل تفسير اين آيه بحث جداگانه خواهيم داشت .
4 - (پيامبرى كه محتواى دعوت او با فرمانعقل كاملا سازگار است ، به نيكى ها و آنچه خرد آن را مى شناسد و نزدش معروف است ،دعوت مى كند، و از بديها و زشتيها و آنچه خرد ناشناس مى شمرد، نهى مى نمايد)(ياءمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر).
5 - محتواى دعوت او با فطرت سليم هم آهنگ است ، (طيبات و آنچه را طبع سليم مىپسندد، براى آنها حلال مى شمرد، و آنچه خبيث و تنفرآميز مى باشد بر آنها تحريم مىكند) (و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث ).
6 - او بسان مدعيان دروغين نبوت و رسالت كه هدفشان به زنجير كشيدن توده هاى مردم واستعمار و استثمار آنها است ، نيست ، نه تنها بندى بر آنها نمى گذارد، بلكه (بارهارا از دوش آنان بر مى دارد، و غل و زنجيرهائى را كه
بر دست و پا و گردنشان سنگينى مى كرد، مى شكند) (و يضع عنهم اصرهم والاغلال التى كانت عليهم )(1).
و چون اين صفات ششگانه به ضميمه مقام رسالت كه مجموعا هفت صفت مى شود،رويهمرفته نشانه روشن و دليل آشكارى بر صدق دعوت او است اضافه مى كند:(كسانى كه به او ايمان بياورند و مقامش را بزرگ بشمرند و او را در ابلاغ رسالتشيارى كنند، و از نور آشكارى كه با او نازل شده يعنى قرآن مجيد پيروى كنند بدون شكچنين افرادى رستگارانند) (فالذين آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذىانزل معه اولئك هم المفلحون ).
(عزروه ) از ماده (تعزير) به معنى حمايت و يارى كردن آميخته با احترام وبزرگداشت است ، و بعضى گفته اند كه اصل آن به معنى ، (منع و جلوگيرى ) است ،اگر جلوگيرى از دشمن باشد، مفهوم آن يارى كردن است ، و اگر جلوگيرى از گناهباشد، مفهوم آن مجازات و تنبيه است ، و لذا به مجازاتهاى خفيف تعزير مى گويند.
قابل توجه اينكه در آيه فوق به جاى (انزل اليه )(انزل معه ) (با او نازل گرديد) آمده است ، در حالى كه مى دانيم شخص پيامبر (صلىاللّه عليه و آله و سلّم ) نزولى از آسمان نداشت ، ولى چون نبوت و رسالت او همراهقرآن از طرف خدا نازل شد، تعبير به (معه ) شده است .
نكته ها
در اينجا به چند موضوع مهم بايد توجه داشت :
1 - پنج دليل براى نبوت در يك آيه
در هيچيك از آيات قرآن دلائل حقانيت دعوت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )همانند آيه فوق يكجا بيان نشده است ، اگر درست در صفات هفتگانه اى كه خداوند در اينآيه براى پيامبرش ذكر كرده دقت كنيم ، پنجدليل روشن براى اثبات نبوت او خواهيم يافت .
نخست اينكه او (امى ) بود و درس نخوانده ، اما بااينحال كتابى آورد كه نه تنها سرنوشت مردم حجاز را دگرگون ساخت ، بلكه نقطهبازگشت مهمى در تاريخ بشريت بود، حتى آنها كه او را به نبوت نپذيرفته اند درعظمت كتاب و تعليماتش ترديد ندارند، آيا از يك انسان درس نخوانده ، و مكتب نديده ، وپرورش يافته يك محيط جهل و بربريت روى حسابهاى عادى ممكن است چنين كارى انجامپذيرد؟.
دوم اينكه دلائل نبوت او با تعبيرات مختلف در كتب آسمانى پيشين وجود دارد آنچنانكهانسان را به حقانيت او مطمئن مى سازد، بشاراتى در آنها آمده است كه تنها بر او تطبيق مىگردد.
سوم اينكه محتويات دعوت او با عقل و خرد سازگار است ، زيرا دعوت به معروف و نهىاز منكرات و زشتيها مى كند، و اين موضوع با مطالعه تعليماتش به خوبى روشن است .
چهارم محتويات دعوت او با طبع سليم و فطرت هماهنگ است .
پنجم اگر او از طرف خدا نبود، حتما به خاطر منافع خويش دست به چنين كارى مى زد ودر اين صورت نه تنها نبايد غل و زنجيرها را از مردم بگشايد بلكه بايد آنها را همچناندر جهل و بيخبرى نگهدارد تا بهتر بتواند آنها را استثمار كند، در حالى كه مى بينيم اوزنجيرهاى گران را از دست و پاى بشريت گشود:
زنجير جهل و نادانى از طريق دعوت پيگير و مستمر به علم و دانش .
زنجير بت پرستى و خرافات از راه دعوت به توحيد.
زنجير انواع تبعيضات و زندگى طبقاتى از طريق دعوت به اخوت دينى و برادرىاسلامى ، و مساوات در برابر قانون .
و زنجيرهاى ديگر، هر يك از اينها به تنهائى دليلى است بر حقانيت دعوت او و مجموعآنها دليلى روشنتر.
2 - چگونه پيامبر امى بود؟
درباره مفهوم (امى ) همانطور كه در بالا گفته شد، سهاحتمال معروف وجود دارد، نخست اينكه به معنى درس نخوانده است ، دوم اينكه به معنىكسى است كه در سرزمين مكه تولد يافته و از مكه برخاسته است ، سوم به معنى كسىاست كه از ميان امت و توده مردم قيام كرده است ، ولى معروفتر از همه تفسيراول است كه با موارد استعمال اين كلمه نيز سازگارتر مى باشد، و همانگونه كه گفتيمممكن است هر سه معنى با هم مراد باشد.
در اينكه پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به مكتب نرفت و خط ننوشت ، درميان مورخان بحثى نيست و قرآن نيز صريحا در آيه 48 سوره عنكبوت درباره وضعپيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قبل از بعثت مى گويد و ما كنت تتلوا من قبله من كتابو لا تخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون : (پيش از اين نه كتابى مى خواندى و نه بادست خود چيزى مى نوشتى تا موجب ترديد دشمنانى كه مى خواهند سخنان تراابطال كنند گردد).
اصولا در محيط حجاز به اندازهاى باسواد كم بود كه افراد باسواد كاملا معروف وشناخته شده بودند، در مكه كه مركز حجاز محسوب مى شد تعداد كسانى كه از مردان مىتوانستند بخوانند و بنويسند از 17 نفر تجاوز نمى كرد
و از زنان تنها يك زن بود كه سواد خواندن و نوشتن داشت .
مسلما در چنين محيطى اگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نزد معلمى خواندن ونوشتن را آموخته بود كاملا معروف و مشهور مى شد. و به فرض اينكه نبوتش رانپذيريم او چگونه مى توانست با صراحت در كتاب خويش اين موضوع را نفى كند؟ آيامردم به او اعتراض نمى كردند كه درس خواندن تو مسلم است ، اين قرينه روشنى برامى بودن او است .
و در هر حال وجود اين صفت در پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تاكيدى در زمينهنبوت او بود تا هر گونه احتمالى جز ارتباط به خداوند و جهان ماوراء طبيعت در زمينهدعوت او منتفى گردد.
اين در مورد دوران قبل از نبوت و اما پس از بعثت نيز در هيچيك از تواريخنقل نشده است كه او خواندن و نوشتن را از كسى فرا گرفته باشد، بنابراين به همانحال امى بودن تا پايان عمر باقى ماند.
ولى اشتباه بزرگى كه بايد در اينجا از آن اجتناب كرد اين است كه درس نخواندن غير ازبى سواد بودن است و كسانى كه كلمه (امى ) را به معنى (بى سواد) تفسير مىكنند، گويا توجه به اين تفاوت ندارند.
هيچ مانعى ندارد كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به تعليم الهى ، خواندن - يا- خواندن و نوشتن را بداند، بى آنكه نزد انسانى فرا گرفته باشد، زيرا چنيناطلاعى بدون ترديد از كمالات انسانى است ومكمل مقام نبوت است .
شاهد اين سخن آن است كه در رواياتى كه از امامان اهلبيت (عليهم السلام )نقل شده مى خوانيم : پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى توانست بخواند و يا همتوانائى خواندن داشت و هم توانائى نوشتن .
اما براى اينكه جائى براى كوچكترين ترديد براى دعوت او نماند از اين توانائىاستفاده نمى كرد.
و اينكه بعضى گفته اند توانائى بر خواندن و نوشتن ، كمالى محسوب نمى شود،بلكه اين دو علم كليدى براى رسيدن به كمالات علمى هستند نه علم واقعى وكمال حقيقى پاسخش در خودش نهفته است ، زيرا آگاهى از وسيله كمالات خود نيز كمالىاست روشن .
ممكن است گفته شود در دو روايت كه از ائمه اهلبيت (عليه مالسلام )نقل شده ، صريحا تفسير (امى ) به درس نخوانده ، نفى گرديده است ، و تنها بهمعنى كسى كه به (ام القرى ) (مكه ) منسوب است تفسير شده .
در پاسخ مى گوئيم يكى از اين دو روايت به اصطلاح (مرفوعه ) است و سند آنفاقد ارزش ، و روايت دوم از (جعفر بن محمد صوفى )نقل شده كه از نظر علم رجال شخص مجهولى است .
و اما اينكه بعضى تصور كرده اند كه آيه دوم سوره جمعه يتلوا عليهم آياته و يزكيهم ويعلمهم الكتاب و الحكمة و آيات ديگرى كه به اين مضمون استدليل بر آن است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قرآن را از روى نوشته برمردم مى خواند كاملا اشتباه است ، زيرا تلاوت هم به خواندن از روى نوشته گفته مىشود و هم به خواندن از حفظ، كسانى كه قرآن يا اشعار يا ادعيه را از حفظ مى خوانند،تعبير به تلاوت در مورد آنها بسيار فراوان است . از مجموع آنچه گفتيم چنين نتيجه مىگيريم كه :
1 - پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به طور قطع ، نزد كسى خواندن و نوشتن رافرا نگرفته بود، و به اين ترتيب يكى از صفات او اين است كه نزد استادى درسنخوانده است .
2 - هيچگونه دليل معتبرى در دست نداريم كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )قبل از نبوت يا بعد از آن عملا چيزى را خوانده يا نوشته باشد.
3 - اين موضوع منافاتى با آن ندارد كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بهتعليم پروردگار قادر بر خواندن يا نوشتن بوده باشد.
بشارت ظهور پيامبر در كتب عهدين
گرچه شواهد قطعى تاريخى و همچنين محتويات كتب مقدسه يهود و نصارى (تورات واناجيل ) نشان كه اينها كتابهاى آسمانى نازل شده بر موسى و عيسى (عليهماالسلام )نيستند و دست تحريف به سوى آنها دراز شده است بلكه بعضى از ميان رفته اند و آنچهامروز به نام كتب مقدسه در ميان آنها است مخلوطى است از زائيده هاى افكار بشرى وقسمتى از تعليماتى كه بر موسى (عليه السلام ) و عيسى (عليه السلام )نازل گرديده و در دست شاگردان بوده .
بنابراين اگر جملههائى كه صراحت كامل درباره بشارت ظهور پيامبر اسلام (صلى اللّهعليه و آله و سلّم ) داشته باشد در آنها ديده نشود جاى تعجب نخواهد بود.
ولى با اين حال در همين كتب تحريف يافته عباراتى ديده مى شود كه اشارهقابل ملاحظهاى به ظهور اين پيامبر بزرگ دارد كه جمعى از دانشمندان ما آنها را دركتابها يا مقاله هائى كه در اين موضوع نگاشته اند جمع آورى نموده ، و چون ذكر آنهمهبشارات و بحث و گفتگو پيرامون دلالت آنهابطول مى انجامد ما تنها به چند قسمت به عنوان نمونه اشاره مى كنيم .
1 - در تورات سفر تكوين فصل 17 شماره 17 تا 20 چنين مى خوانيم : (و ابراهيم بهخدا گفت كه اى كاش اسماعيل در حضور تو زندگى نمايد ... و در
حق اسماعيل (دعاى ) ترا شنيدم اينك به او بركت دادم و او را بارور گردانيده به غايتزياد خواهم نمود و دوازده سرور توليد خواهد نمود و او را امت عظيمى خواهم نمود).
2 - در سفر پيدايش باب 49 شماره 10 مى خوانيم :
(عصاى سلطنت از يهودا و فرمانفرمائى از پيش پايش نهضت خواهد نمود تا وقتى كه(شيلوه ) بيايد كه به او امتها جمع خواهد شد.)
قابل توجه اينكه يكى از معانى شيلوه - طبق تصريح مسترها كس در كتاب قاموس مقدس -فرستادن مى باشد و با كلمه (رسول ) يارسول الله موافق است .
3 - در انجيل يوحنا باب 14 شماره 15 و 16 چنين مى خوانيم : (اگر شما مرا دوست داريداحكام مرا نگاه داريد و من از پدر خواهم خواست و او تسلى دهنده ديگر به شما خواهد داد كهتا به ابد با شما خواهد ماند).
4 - و در همان انجيل يوحنا باب 15 شماره 26 مى خوانيم : (و چون آن تسلى دهنده بيايدكه من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد يعنى روح راستى كه از طرف پدر مى آيد اودرباره من شهادت خواهد داد.)
5 - و نيز در همان انجيل يوحنا باب 16 شماره 7 به بعد مى خوانيم : (ليكن به شماراست مى گويم كه شما را مفيد است كه من بروم كه اگر من نروم آن تسلى دهنده به نزدشما نخواهد آمد اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد ... اما چون او يعنى روحراستى بيايد او شما را به تمامى راستى ارشاد خواهد نمود، زيرا كه او از پيش خودسخن نخواهد گفت بلكه هر آنچه مى شنود خواهد گفت و شما را به آينده خبر خواهد داد.)
نكته شايان توجه اينكه : در اناجيل فارسى در جمله هاى بالا كه ازانجيل يوحنا است كلمه (تسلى دهنده ) آمده ، ولى درانجيل عربى چاپ لندن (مطبعه ويليام وطس -سال 1857) به جاى آن (فارقليطا) ذكر شده است .
آيه و ترجمه


قل يأ يها الناس إ نى رسول الله إ ليكم جميعا الذى له ملك السموت و الا رض لا إ له إ لاهو يحى و يميت فامنوا بالله و رسوله النبى الا مى الذى يؤ من بالله و كلمته و اتبعوهلعلكم تهتدون (158)


ترجمه :
158 - بگو: اى مردم ! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم ، همان خدائى كه حكومتآسمانها و زمين از آن او است ، معبودى جز او نيست ، زنده مى كند و مى ميراند پس ايمانبياوريد به خدا و فرستاده اش ، آن پيامبر درس نخوانده اى كه ايمان به خدا و كلماتش ‍دارد و از او پيروى كنيد تا هدايت يابيد.
تفسير :
دعوت جهانى پيامبر
در حديثى از امام مجتبى چنين مى خوانيم : عده اى از يهود نزد پيامبر (صلى اللّه عليه و آلهو سلّم ) آمدند و گفتند: اى محمد توئى كه گمان مى برى فرستاده خدائى و همانند موسى(عليه السلام ) بر تو وحى فرستاده مى شود؟!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كمى سكوت كرد، سپس فرمود: آرى منم سيدفرزندان آدم و به اين افتخار نمى كنم ، من خاتم پيامبران و پيشواى پرهيزكاران وفرستاده پروردگار جهانيانم
آنها سؤ ال كردند به سوى چه كسى ؟ به سوى عرب يا عجم يا ما؟
(خداوند آيه فوق را نازل كرد، و رسالت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بهتمام جهانيان با صراحت در ضمن آن شرح داد).
ولى با اين حال پيوند و ارتباط آيه با آيهقبل در زمينه صفات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و دعوت به پيروى از آئين اوجاى انكار نيست .
نخست به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد: (بگو اى مردم منفرستاده خدا به سوى همه شما هستم ) (قل يا ايها الناس انىرسول الله اليكم جميعا).
اين آيه همانند آيات بسيارى ديگر از قرآن مجيد،دليل روشنى بر جهانى بودن دعوت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است .
در آيه 28 سوره سبا نيز مى خوانيم و ما ارسلناك الا كافة للناس : ترا جز به سوىهمه مردم نفرستاديم .
و در آيه 19 سوره انعام مى خوانيم : و اوحى الى هذا القرآن لانذركم به و من بلغ : (اينقرآن به من وحى شده تا شما و تمام كسانى را كه قرآن به آنها مى رسد انذار كنم ).
و در آغاز سوره فرقان مى خوانيم : تبارك الذىانزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيرا: (پاينده و برقرار است خداوندى كهقرآن را بر بنده اش فرستاد كه جهانيان را از مسئوليتهايشان بيم دهد).
اينها نمونه آياتى است كه گواه جهانى بودن دعوت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه وآله و سلّم ) است و در اين باره باز هم به خواست پروردگارذيل آيه 7 سوره شورى بحث خواهيم كرد، و درذيل آيه 92 سوره انعام نيز بحث نسبتا مشروحى در اين زمينه داشتيم سپس خدائى را كهپيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به سوى او دعوت مى كند با سه صفت معرفى مىكند:
(خداوندى كه حكومت آسمانها و زمينها از آن او است ) (الذى له ملك السماوات و الارض ).
(خداوندى كه معبودى شايسته پرستش جز او وجود ندارد) (لا اله الا هو).
(خداوندى كه زنده مى كند و مى ميراند و نظام حيات و مرگ به فرمان او است ) (يحيىو يميت ).
و به اين ترتيب ، الوهيت غير خالق آسمان و زمين ، و هر گونه بت ، و همچنين تثليث مسيحيترا نفى مى كند، و نيز قدرت پروردگار را بر رسالت جهانى پيامبر (صلى اللّه عليه وآله و سلّم ) و توانائى او را بر امر معاد تاكيد مى كند.
و در پايان از همه مردم جهان دعوت مى كند كه (به خدا و فرستاده او پيامبر درسنخوانده و قيام كننده از ميان توده هاى جمعيت ايمان بياورند) (فامنوا بالله و رسولهالنبى الامى ).
(پيامبرى كه تنها ديگران را دعوت به اين حقايق نمى كند، بلكه در درجهاول خودش به آنچه مى گويد، يعنى به خدا و سخنان او ايمان دارد (الذى يؤ من بالله وكلماته ).
نه تنها آياتى را كه بر خودش نازل شده مى پذيرد، بلكه تمام كتب راستين انبياءپيشين را نيز مى پذيرد.
ايمان او به آئينش كه از خلال اعمال و رفتارش آشكار است ، خوددليل روشنى بر حقانيت او است ، زيرا عمل يك گوينده ، نشان مى دهد كه تا چه اندازه بهگفته خود مؤ من است ، و ايمان او به گفتارش يكى از نشانه هاى صدق و راستگوئى اواست تمام تاريخ پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به اين حقيقت گواهى مى دهد، كهاو بيش از همه به تعليمات خويش و آيات قرآن پايبند بود و ايمان داشت .
آرى (از چنين پيامبرى بايد پيروى كنيد، تا نور هدايت در قلب شما بتابد و در مسيرسعادت قرار گيريد (و اتبعوه لعلكم تهتدون ).
اشاره به اينكه ايمان به تنهائى كافى نيست ، بلكه در صورتى مفيد خواهد بود كهبا پيروى عملى تكميل گردد.
جالب توجه اينكه آيه فوق در مكه نازل شده است كه در آن روز پيروان اسلام ، در اقليتشديدى قرار داشتند، آنچنان كه شايد كمتر كسىاحتمال مى داد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) حتى بر مكه مسلط شود، تا چه رسدبه جزيره عرب و يا قسمت مهم دنيا.
بنابراين كسانى كه فكر مى كنند پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نخستمدعى رسالت بر مكه بود و هنگامى كه آئينش بالا گرفت به فكر تسلط بر حجاز افتادو سپس در فكر كشورهاى ديگر فرو رفت و نامه به سلاطين دنيا نوشت و اعلام جهانىبودن آئينش ‍ را كرد پاسخ همه آنها را آيه فوق كه در مكهنازل شده است مى دهد، و مى گويد: او از آغاز كار دعوت جهانى خود را آشكار ساخت .
آيه و ترجمه


و من قوم موسى اءمة يهدون بالحق و به يعدلون (159)
و قطعنهم اثنتى عشرة اءسباطا اءمما و اءوحينا إ لى موسى إ ذ استسقئه قومه اءنِ اضرِببعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا قد علمكل اءناس مشربهم و ظللنا عليهم الغمم و اءنزلنا عليهم المن و السلوى كلوا من طيبت مارزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا اءنفسهم يظلمون (160)


ترجمه :
159 - و از قوم موسى گروهى به سوى حق هدايت مى كنند و حاكم به حق و عدالتند.
160 - و آنها را به دوازده گروه كه هر يك شاخهاى (از دودماناسرائيل ) بودند تقسيم كرديم و هنگامى كه موسى تقاضاى آب (براى قوم تشنه كامشدر بيابان ) كرد به او وحى فرستاديم كه عصاى خود را بر سنگ بزن ناگهان دوازدهچشمه از آن بيرون ريخت آنچنان كه هر گروه چشمه خود را مى شناختند و ابر را بر سرآنها سايبان ساختيم و بر آنها من و سلوى فرستاديم (و به از آنان گفتيم ) از روزيهاىپاكيزه كه به شما داده ايم بخوريد (و سپاس خدا را بجا آوريد ولى آنها نافرمانى وستم كردند) اما به ما ستم نكردند لكن به خودشان ستم نمودند.
تفسير
گوشهاى از نعمتهاى خدا به بنى اسرائيل
در آيات فوق باز سخن پيرامون بنى اسرائيل و سرنوشت و رويدادهاى تاريخ آنها است .
در آيه نخست اشاره به واقعيتى مى كند كه شبيه آن را در قرآن ديده ايم
واقعيتى كه حكايت از روح حق طلبى قرآن دارد، و آن احترام به موقعيت اقليتهاى صالح استيعنى : چنان نبود كه بنى اسرائيل يكپارچه فاسد و مفسد باشند و اين نژاد عموما مردمىگمراه و سركش معرفى شوند بلكه در برابر اكثريت مفسده جو، اقليتى وجود داشتندصالح و ناهماهنگ با كارهاى اكثريت ، قرآن براى اين اقليت صالح اهميت خاصىقائل شده است و مى گويد: از قوم موسى (عليه السلام ) گروهى هستند كه دعوت بهسوى حق مى كنند و حاكم به حق و عدالتند (و من قوم موسى امة يهدون بالحق و بهيعدلون ).
اين آيه ممكن است اشاره به گروه كوچكى باشد كه تسليم در برابر سامرى و دعوت اونشدند و همه جا حامى و طرفدار مكتب موسى (عليه السلام ) بودند و يا گروههاى صالحديگرى كه بعد از موسى (عليه السلام ) بروى كار آمدند.
ولى اين معنى با ظاهر آيه چندان سازگار نيست ، زيرا (يهدون ) و (يعدلون )فعل مضارع است و حداقل حكايت از زمان حال يعنى عصرنزول قرآن مى كند و وجود چنين گروهى را در آن زمان اثبات مى نمايد، مگر اينكه كلمه(كان ) در تقدير بگيريم ، تا آيه اشاره به زمان گذشته بوده باشد و مى دانيمتقدير گرفتن بدون وجود قرينه خلاف ظاهر است .
و نيز مى تواند ناظر به اقليتى از يهود كه در عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلّم ) مى زيستند بوده باشد همانها كه تدريجا و پس از مطالعه كافى روى دعوتپيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سرانجام اسلام را پذيرفتند و در جمع مسلمانانراستين و حاميان مخلص ‍ در آمدند، اين تفسير با ظاهر آيه وفعل مضارع كه در آن به كار رفته است هماهنگتر است .
و اينكه در پارهاى از روايات شيعه و اهل سنت وارد شده كه اين آيه اشاره به گروهكوچكى است از بنى اسرائيل كه در ماوارء چين زندگى دارند، زندگى عادلانه و تواءم باتقوا و خداشناسى و خداپرستى ، علاوه بر اينكه با آنچه از وضع جهان آگاهيمسازگار نيست و تواريخ موجود اين موضوع را تاييد نمى كند،
احاديث مزبور از حيث سند معتبر نمى باشد، و نمى توان به عنوان يك حديث صحيح طبققواعد علم رجال روى آنها تكيه كرد.
در آيه بعد اشاره به چند قسمت از نعمتهاى خدا بر بنىاسرائيل مى كند. نخست مى گويد: (ما آنها را به دوازده گروه تقسيم كرديم ) (تانظمى عادلانه و دور از برخوردهاى خشونت آميز در ميانشان حكومت كند) (و قطعناهم اثنتىعشرة اسباطا امما).
روشن است هنگامى كه يك ملت داراى تقسيم بنديهاى صحيح و منظم بوده باشد، و هر بخشو يا هر گروه تحت رهبرى رهبر لايقى قرار گيرد، اداره آنها آسانتر و رعايت عدالت درميانشان سهلتر خواهد بود، و به همين دليل تمام كشورهاى جهان مى كوشند از ايناصل پيروى كنند.
كلمه (اسباط) جمع (سبط) بر وزن ثبت و همچنين بر وزن سفت ) دراصل به معنى توسعه و گسترش چيزى به آسانى و راحتى است ، سپس به فرزندان -مخصوصا نوه ها- و شاخه هاى يك فاميل ، سبط و اسباط گفته شده است .
در اينجا منظور از اسباط همان تيره هاى بنىاسرائيل است كه هر كدام از يكى از فرزندان يعقوب (عليه السلام ) منشعب شده بودند.
نعمت ديگر اينكه هنگامى كه بنى اسرائيل در بيابان سوزان ، به سوى بيت المقدس درحركت بودند و گرفتار عطش سوزان و تشنگى خطرناكى شدند، و از موسى (عليهالسلام ) تقاضاى آب كردند، (به او وحى فرستاديم كه عصايت را بر سنگ بزن و اوچنين كرد، ناگهان دوازده چشمه از سنگ جوشيد) (و اوحينا الى موسى اذا ستسقاه قومه اناضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتى عشرة عينا).
و آنچنان اين چشمه ها در ميان آنها تقسيم شد كه هر كدام به خوبى چشمه خود را مىشناختند (قد علم كل اناس مشربهم ).
از اين جمله استفاده مى شود كه اين دوازده چشمه كه از آن صخره عظيم جوشيد نشانه ها وتفاوتهائى داشته است ، آنچنان كه هر كدام از اسباط بنىاسرائيل چشمه خود را مى شناختند و اين خود سبب مى شد كه اختلافى در ميان آنها بروزنكند و نظم و انضباط حكمفرما گردد و آسانتر سيراب شوند.
نعمت ديگر اينكه در آن بيابان سوزان كه پناهگاهى وجود نداشت ، ابر را بر سر آنهاسايه افكن ساختيم (و ظللنا عليهم الغمام ).
بالاخره چهارمين نعمت اين بود كه من و سلوى را به عنوان دو غذاى لذيذ و نيرو بخش برآنها فرستاديم (و انزلنا عليهم المن و السلوى ).
درباره (من ) و (سلوى ) اين دو غذاى مطبوع و مفيد كه خداوند به بنىاسرائيل در آن بيابان ارزانى داشت ، مفسران تفسيرهاى گوناگونى دارند كه ما در جلداول همين تفسير ذيل آيه 57 سوره بقره بيان كرديم و گفتيم بعيد نيست كه (من )يكنوع عسل طبيعى بوده كه در دل كوههاى مجاور وجود داشته و يا شيره هاى مخصوصنباتى بوده كه در درختانى كه در گوشه و كنار آن بيابان مى روئيده ظاهر مى شده است، و (سلوى ) يكنوع پرنده حلال گوشت شبيه به - كبوتر بوده است .
و به آنها گفتيم از غذاهاى پاكيزهاى كه در اختيار شما گذارده ايم بخوريد (و فرمان خدارا به كار بنديد) (كلوا من طيبات من رزقناكم ).
اما آنها خوردند و كفران و ناسپاسى كردند، آنها (به ما ستم نكردند بلكه به خودشانستم روا داشتند (و ما ظلمونا و لكن كانوا انفسهم يظلمون )
بايد توجه داشت كه مضمون اين آيه با تفاوت مختصرى ، در سوره بقره آيات 57 و 60آمده است منتهى در آنجا به جاى (انبجست )، (انفجرت ). آمده است ، و به عقيده جمعى ازمفسران تفاوت اين دو عبارت در اين است كه
كه (انفجرت ) به معنى (بيرون ريختن آب با فشار و كثرت ) است ، ولى(انبجست ) به معنى (بيرون ريختن آب بطور مختصر و كم ) است ، و اين تفاوتشايد اشاره به آن است كه چشمه هاى آب ناگهانى از آن صخره عظيم بيرون نريخت تامايه وحشت گردد، و توانائى كنترل آن را نداشته باشند بلكه نخست به آرامى بيرونريخت و سپس گسترش پيدا كرد و به حد وفور رسيد.
بعضى ديگر از مفسران معتقدند كه اين دو كلمه هر دو به يك مفهوم است .
آيه و ترجمه


و إ ذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية و كلوا منها حيث شئتم و قولوا حطة و ادخلوا الباب سجدانغفر لكم خطيئتكم سنزيد المحسنين(161)
فبدل الذين ظلموا منهم قولا غير الذى قيل لهم فاءرسلنا عليهم رجزا من السماء بما كانوايظلمون (162)


ترجمه :
161 - و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه به آنها گفته شد در اين قريه (بيت المقدس )ساكن شويد و از هر جا (و بهر كيفيت ) بخواهيد از آن بخوريد (و بهره گيريد) و بگوئيدخداوندا! گناهان ما را بريز، و از در (بيت المقدس ) با تواضع وارد شويد، اگر چنينكنيد گناهان شما را مى بخشيم و نيكوكاران را پاداش بيشتر خواهيم داد.
162- اما كسانى كه از آنها ظلم و ستم (بر خويشتن ) كردند اين سخن (و آن برنامه ها) رادگرگون ساختند و غير از آنچه به آنها گفته شده بود انجام دادند لذا بخاطر ستمىكه روا داشتند بلائى از آسمان بر آنها
تفسير :
در تعقيب آيات گذشته در اين دو آيه اشاره به قسمت ديگرى از مواهب پروردگار بهبنى اسرائيل و طغيانگرى آنان در برابر اين مواهب شده است .
نخست مى گويد: (به خاطر بياوريد هنگامى را كه به آنها گفته شد در اين سرزمين(بيت المقدس ) ساكن گرديد و از نعمتهاى فراوان آن ، در هر نقطه و هر گونه كه مىخواهيد استفاده كنيد) (و اذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية و كلوا منها حيث شئتم ).
و به آنها گفتيم (از خداوند تقاضاى ريزش گناه و بخشش خطاهايتان كنيد، و از در بيتالمقدس با خضوع و تعظيم وارد شويد (و قولوا حطة و ادخلوا الباب سجدا).
كه اگر اين برنامه ها را انجام دهيد، خطاهائى را كه مرتكب شده ايد مى بخشيم ، و بهنيكوكاران پاداش بيشتر و بهتر خواهيم داد (نغفر لكم خطيئاتكم سنزيد المحسنين ).
ولى با اينكه درهاى رحمت به روى آنها گشوده بود، و اگر از فرصت استفاده مى كردندمى توانستند، گذشته و آينده خود را اصلاح كنند، اما ستمكاران بنىاسرائيل نه تنها استفاده نكردند بلكه فرمان پروردگار را بر خلاف آنچه به آنهاگفته شده بود عمل كردند (فبدل الذين ظلموا منهم قولا غير الذىقيل لهم ).
(سرانجام به خاطر اين نافرمانى و طغيان و ظلم و ستم بر خويشتن و بر - ديگرانعذابى از آسمان بر آنها نازل كرديم (فارسلنا عليهم رجزا من السماء بما كانوا يظلمون).
بايد توجه داشت كه مضمون اين دو آيه نيز با تفاوت مختصرى در سوره بقره آيه 58 و59 آمده است و ما تفسير آن را بطور مشروحتر در جلداول صفحه 182 و 183 آورديم .
تنها تفاوت مهمى كه ميان آيات مورد بحث و آيات سوره بقره است اين است كه در اينجا درپايان مى گويد بما كانوا يظلمون و در آنجا بما كانوا يفسقون و شايد تفاوت اين دوبه خاطر آن باشد كه گناهان داراى دو جنبه است ، يكى جنبه مربوط به پروردگار وديگرى جنبه مربوط به خود انسان ، قرآن در آيه سوره بقره با تعبير به فسق كهمفهومش خروج از اطاعت و فرمان خدا است ، اشاره به جنبهاول كرده و در آيه مورد بحث با تعبير به ظلم اشاره به جنبه دوم نموده است .
(حطه ) چيست و چه معنى دارد؟
قابل توجه اينكه بنى اسرائيل ماءمور بودند كه به هنگام ورود به بيت - المقدسدل و جان و روح خود را با يك توبه خالصانه و واقعى كه در كلمه حطه خلاصه مىشد، از آلودگى به گناهان گذشته بشويند، و از آنهمه جرائمى كهقبل از ورود به بيت المقدس مخصوصا آزارهائى كه به پيامبر بزرگشان موسى بنعمران نمودند از خدا تقاضاى بخشش كنند.
كلمه حطه كه در واقع شعار آنها به هنگام ورود به بيت المقدس بود، صورت اختصارىاز جمله (مسئلتنا حطه ) يعنى تقاضاى ما ريزش گناهان ما و يا ريزش باران عفو ورحمتت بر ما است زيرا حطه در اصل به معنىنزول چيزى از طرف بالا است .
اما اين شعار مانند همه شعارها به اين مفهوم -
زبان جارى كنند بلكه مى بايست زبانشان ترجمان روح و تمام ذرات وجودشان باشد اماهمانطور كه در آيه بعد آمده است بسيارى از آنها حتى اين شعار تربيتى را مسخ كردند، وبه شكل زننده اى در آوردند و آن را يك وسيله مسخره و تفريح ساختند.
آيه و ترجمه


و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إ ذ يعدون فى السبت إ ذ تاءتيهم حيتانهميوم سبتهم شرعا و يوم لا يسبتون لا تاءتيهم كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون (163)
و إ ذ قالت اءمة منهم لم تعظون قوما الله مهلكهم اءو معذبهم عذابا شديدا قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون (164)
فلما نسوا ما ذكروا به اءنجينا الذين ينهون عن السوء و اءخذنا الذين ظلموا بعذاب بيسبما كانوا يفسقون (165)
فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خسين (166)


ترجمه :
163 - و از آنها درباره (سرگذشت شهرى كه درساحل دريا بود سوال كن ، و (بخاطر بياور هنگامى را كه آنها در روز شنبه تجاوز (وطغيان در برابر قانون خدا) مى كردند، همان هنگام كه ماهيانشان روز شنبه (كه روزتعطيل و استراحت - شان بود) آشكار مى شدند اما در غير روز شنبه به سراغ آنها نمىآمدند، اينگونه آنها را به چيزى آزمايش كرديم كه در برابر آن نافرمانى مى نمودند.
164 - و هنگامى را كه گروهى از آنها (به گروه ديگر ) گفتند چرا جمعى (گنهكار) رااندرز مى دهيد كه سرانجام خداوند آنها را هلاك خواهد كرد و يا به عذاب شديدى گرفتارخواهد ساخت (آنها را به حال خود واگذاريد تا نابود شوند) گفتند: (اين اندرزها) براىاعتذار (و رفع مسئوليت ) در پيشگاه پروردگار شماست ، به علاوه شايد آنها (بپذيرندو از گناه بازايستند و) تقوى پيشه كنند.
165 - اما هنگامى كه تذكراتى را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند، نهىكنندگان از بدى را رهائى بخشيديم و آنها را كه ستم كردند به عذاب شديدى بخاطرنافرمانى شان
گرفتار ساختيم .
166 - هنگامى كه در برابر فرمانى كه به آنها داده شده بود سركشى نمودند به آنهاگفتيم به شكل ميمونها در آئيد و طرد شويد.
تفسير :
يك سرگذشت عبرت انگيز
در اين آيات صحنه ديگرى از تاريخ پرماجراى بنىاسرائيل ، كه مربوط به جمعى از آنها است كه درساحل دريائى زندگى مى كردند، آمده است ، منتها روى سخن در آن به پيامبر اسلام (صلىاللّه عليه و آله و سلّم ) است ، و به او مى گويد كه از يهود معاصر خويش ‍ درباره اينجمعيت سوال كند يعنى اين خاطره را به وسيلهسوال در ذهن آنان مجسم ساز، تا از آن پند گيرند، و از سركشى و كيفرى كه در انتظارسركشان است بپرهيزند.
اين سرگذشت ، چنانكه در روايات اسلامى به آن اشاره شده مربوط به جمعى از بنىاسرائيل است كه در ساحل يكى از درياها (ظاهرا درياى احمر بوده كه در كنار سرزمينفلسطين قرار دارد) در بندرى بنام ايله (كه امروز بنام بندر ايلات معروف مى باشد)زندگى مى كردند و از طرف خداوند به عنوان آزمايش و امتحان دستورى به آنها داده شد وآن اينكه صيد ماهى را در آن روز تعطيل كنند اما آنها با آن دستور مخالفت كردند وگرفتار مجازات دردناكى شدند كه شرح آنرا در اين آيات مى خوانيم .
در نخستين آيه مى فرمايد: (از قوم يهود معاصر خويش ماجراى شهرى را كه در كناردريا قرار داشت سؤ ال كن ) (و اسئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر).
(و به ياد آنها بياور زمانى را كه در روز شنبه از قانون پروردگار تجاوز
مى كردند) (اذ يعدون فى السبت ).
زيرا روز شنبه تعطيل آنها بود و وظيفه داشتند، دست از كار و كسب و صيد ماهى بكشند وبه مراسم عبادت آن روز بپردازند، اما آنها اين دستور را زير پا گذاردند.
سپس قرآن آنچه را در جمله قبل سربسته بيان كرده بود چنين شرح مى دهد به خاطربياور (آن هنگام را كه ماهيان در روز شنبه در روى آب آشكار مى شدند و در غير روزشنبه ماهى كمتر به سراغ آنها مى آمد) (اذ تاتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعا).
(سبت ) در لغت به معنى تعطيلعمل براى استراحت است و اينكه در قرآن در سوره (نبا) مى خوانيم و جعلنا نومكمسباتا (خواب شما را مايه راحت شما قرار داديم نيز اشاره به همين موضوع است ، و روزشنبه را از اين جهت (يوم السبت ) ناميده اند كه برنامه هاى كسب و كار معمولى در آنتعطيل مى شد، سپس اين نام بر اين روز باقى ماند.
بديهى است جمعيتى كه در كنار دريا زندگى مى كنند، قسمت مهمى از تغذيه و درآمدشاناز طريق صيد ماهى است ، و گويا به خاطرتعطيل مستمرى كه قبلا در روز شنبه در ميان آنهامعمول بود، ماهيان در آن روز احساس امنيت از نظر صيادان مى كردند و دسته دسته به روىآب ظاهر مى شدند اما در روزهاى ديگر كه صيادان در تعقيب آنها بودند در اعماق آب فرومى رفتند!
اين موضوع خواه جنبه طبيعى داشته ، و يا يك جنبه فوق العاده و الهى ، وسيلهاى بودبراى امتحان و آزمايش اين جمعيت لذا قرآن مى گويد: ما اين چنين آنها را به چيزى كه دربرابر آن مخالفت مى كردند آزمايش مى كرديم (كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون ).
در حقيقت جمله (بما كانوا يفسقون ) اشاره به آن است كه آزمايش آنها
به چيزى بود كه آنها را به سوى خود جلب و به نافرمانى دعوت مى كرد و همهآزمايشها همين گونه است ، زيرا آزمايش بايد ميزان مقاومت افراد را در برابر كشش گناهانمشخص كند و اگر گناه كششى به سوى خود نداشت ، آزمايش مفهومى نمى داشت .
هنگامى كه اين جمعيت از بنى اسرائيل در برابر اين آزمايش بزرگ كه با زندگى آنانكاملا آميخته بود قرار گرفتند، به سه گروه تقسيم شدند:
(گروه اول ) كه اكثريت را تشكيل مى دادند، به مخالفت با اين فرمان الهىبرخاستند.
(گروه دوم ) كه قاعدتا اقليت كوچكى بودند، در برابر گروهاول به وظيفه امر به معروف و نهى از منكر قيام كردند.
(گروه سوم )، ساكتان و بى طرفان بودند، كه نه همگامى با گناهكاران داشتند ونه وظيفه نهى از منكر را انجام مى دادند.
در آيه دوم مورد بحث ، گفتگوى اين گروه را با نهى كنندگان شرح مى دهد و مى گويد:(بخاطر بياور هنگامى كه جمعى از آنها به جمع ديگرى گفتند: چرا قومى را اندرز مىدهيد كه خداوند سرانجام آنها را هلاك مى كند و يا به عذاب دردناكى كيفر خواهد داد) (و اذقالت امة منهم لم تعظون قوما الله مهلكهم او معذبهم عذابا شديدا).
(آنها در پاسخ گفتند: ما به خاطر اين نهى از منكر مى كنيم كه وظيفه خود را در پيشگاهپروردگارتان انجام داده و در برابر او مسئوليتى نداشته باشيم ، بعلاوه شايدسخنان ما در دل آنها مؤ ثر افتد و دست از طغيان و سركشى بردارند) (قالوا معذرة الىربكم و لعلهم يتقون ).

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation