بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر المیزان جلد 13, علامه محمدحسین طباطبایی رحمه الله علیه   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ALMIZA01 -
     ALMIZA02 -
     ALMIZA03 -
     ALMIZA04 -
     ALMIZA05 -
     ALMIZA06 -
     ALMIZA07 -
     ALMIZA08 -
     ALMIZA09 -
     ALMIZA10 -
     ALMIZA11 -
     ALMIZA12 -
     ALMIZA13 -
     ALMIZA14 -
     ALMIZA15 -
     ALMIZA16 -
     ALMIZA17 -
     ALMIZA18 -
     ALMIZA19 -
     ALMIZA20 -
     ALMIZA21 -
     ALMIZA22 -
     ALMIZA23 -
     ALMIZA24 -
     ALMIZA25 -
     ALMIZA26 -
     ALMIZA27 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

و به طورى كه ملاحظه مى كنيد اينها امورى است كه در ذيلش حقايق و اسرارى قرار دارد،و در حقيقت كلماتى است كاشف از مقاصدى ، و بياناتى است كه از حقايقى نهفته كه ذكرحكيم به سوى آنها دعوت مى كند پرده برمى دارد. و اين آيه ، از اين امور كه كلمات خدااست خبر مى دهد و كلمات خدا از مقاصدى كه زوال ناپذير است خبر مى دهد، و آيه شريفهدر اينكه در جائى قرار گرفته كه غرض سوره استيفاء شده و بيانش تمام گشته ومثالهايش زده شده نظير گفتار كسى مى ماند كه خيلى حرف زده و در آخر گفته باشدحرفهاى ما تمامى ندارد لذا به همين مقدار كه گفتيم اكتفاء مى كنيم - و خدا داناتر است .


قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربى ...



اشاره به معناى (كلمه خدا) و بيان مقصود از اينكه اگر درياها مركب باشدكلماتخدا را با آن نتوان نوشت
لفظ (كلمة ) هم بر جمله اطلاق مى شود و هم بر مفرد نظير آيه شريفه(قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله ) و در قرآنكريم بيشتر در گفتار خدا و حكم او استعمال شده مانند آيه (و تمت كلمة ربك الحسنىعلى بنى اسرائيل بما صبروا) و آيه (كذلك حقت كلمة ربك على الذين فسقوا انهم لا يؤمنون ) و آيه (و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم ) و آيات بسيار زياد ديگرى ازاين قبيل .
و معلوم است كه خداى تعالى تكلمش به دهان باز كردن نيست ، بلكه تكلم او همانفعل او است و افاضه وجودى است كه مى كند، همچنان كه فرموده : (انما قولنا لشى ءاذا اردناه ان نقول له كن فيكون ).
و اگر قرآن فعل خدا را (كلمه ) ناميده براى اين است كهفعل او بر وجود او دلالت مى كند. از همينجا است كه مسيح ، كلمه خدا ناميده مى شود، وقرآن كريم مى فرمايد: (انما المسيح عيسى ابن مريمرسول الله و كلمته ) و نيز از اينجا روشن مى شود كه هيچ عينى از اعيان خارجى و هيچواقعهاى از وقايع به وجود نمى آيد مگر آنكه از اين جهت كه بر ذات خداى تعالى دلالتدارد، كلمه او است . چيزى كه هست در عرف و اصطلاح قرآن كريم مخصوص امورى شده كهدلالتش بر ذات بارى عز اسمه ظاهر باشد، و در دلالتش خفاء و بطلان و تغييرىنباشد، همچنانكه فرموده : (و الحق اقول ) و نيز فرموده : (مايبدل القول لدى ) و چنين موجودى مثال روشنش عيسى بن مريم (عليهماالسلام ) و مواردقضاى حتمى خدا است . و نيز از همينجا روشن مى شود اينكه مفسرين (كلمات ) در آيه راحمل بر معلومات و يا مقدورات و يا ميعادهايى كه بهاهل ثواب و اهل عقاب داده شده نموده اند، صحيح نيست .
پس معناى اينكه فرمود: (قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربى ) اين است كه اگردرياها مركب باشد و با آن ، كلمات خدا را كه دلالت به خدا مى كنند بنويسم هر آينه آبدريا تمام مى شود و كلمات پروردگار تمام نمى شود.
و معناى (و لو جئنا بمثله مددا) اين است كه حتى اگر غير درياهاى دنيا درياى ديگرى همتهيه كنيم آن نيز خشك خواهد شد، قبل از اينكه كلمات پروردگار من تمام شود.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از (بمثله ) جنسمثل است ، نه يك مثل ، چون كلمه مثل هر وقت اضافه بهاصل شود از تناهى بيرون نمى رود، و چون كلمات خداى تعالى - يعنى معلوماتش - غيرمتناهى است ، لذا متناهى نمى تواند غير متناهى را ضبط كند - اين خلاصه گفتار مفسرمذكور است .
اين گفته در جاى خود صحيح است ليكن نه به خاطر تناهى و عدم تناهى ، و اينكه كلماتخدا غير متناهى است . بلكه به اين جهت است كه حقايقى كه كلمات بر آن دلالت مى كند ازحيث دلالتش غلبه بر مقادير دارد، و چگونه چنين نباشد با اينكه هر ذره از ذرات دريا هرقدر هم بسيار فرض شود وافى نيست كه دلالتهايش را برجمال و جلال خدا در طول وجود خودش ثبت كند تا چه رسد به اينكه غير درياها از موجوداتديگر هم به درياها اضافه شود.
و اينكه كلمه (بحر) در آيه شريفه تكرار شده ، و همچنين كلمه (ربى )كه اسمظاهر است در جاى ضمير به كار رفته تثبيت و تاكيد را مى رساند. و همچنين اينكه ازاسامى خداى تعالى فقط (رب ) ذكر شده و به ضمير متكلم اضافه گرديده نيزتاكيد را مى رساند به اضافه اينكه به مضاف اليه شرافت هم مى دهد.
بحث روايتى
(روايتى در ذيل آيه گذشته )
در تفسير قمى به سند خود از ابى بصير از امام صادق (عليهالسلام ) روايت آورده كه درذيل اين آيه فرموده : به تو خبر مى دهم كه كلام خدا نه آخر دارد و نه غايت ، و تا ابدانقطاع نمى پذيرد.
مؤ لف : اينكه كلمات خداى را به كلام تفسير فرموده گفتار گذشته ما را تاييد مى كند.
آيه 110 سوره كهف


قل إ نما أ نا بشر مثلكم يوحى إ لى أ نما إ لهكم إ له وحد فمن كان يرجوا لقاء ربهفليعمل عملا صلحا و لا يشرك بعبادة ربه أ حدا110



ترجمه آيه
بگو من فقط بشرى هستم همانند شما، كه به من وحى مى شود، حق اين است كه خداى شمايگانه است پس هر كه اميد دارد كه به پيشگاه پروردگار خويش رود بايدعمل شايسته كند و هيچكس را در عبادت پروردگارش شريك نكند ( 110 ).
بيان آيه
بيان آخرين آيه سوره ، كه به سه اصل : توحيد، نبوت و معاد اشاره دارد
اين آيه آخرين آيه سوره است كه غرض از بيان سوره را خلاصه مى كند، و در آناصول سهگانه دين را كه توحيد و نبوت و معاد است جمع كرده .
جمله (انما الهكم اله واحد مساله توحيد را، و جمله انما انا بشر مثلكم يوحى الى و جملهفليعمل عملا صالحا...) مساله نبوت را، و جمله (فمن كان يرجوا لقاء ربه ) مسالهمعاد را متعرض است .


قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد



كلمه (انما) ى اولى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را منحصر در بشريت ودر مانندى ساير بشرها مى سازد، به طورى كه هيچ چيزى زائد بر آنچه آنان دارندندارد و هيچ زيادتى براى خود ادعا نمى كند. و اين در حقيقت رد پندار مردم است كهخيال مى كنند كه ادعاى نبوت كرد ادعاى الوهيت و قدرت غيبى كرده است ،
و بر اساس همين پندار است كه از انبياء توقعهايى دارند كه جز خدا كسى علم و قدرتبر آنها را ندارد. در انحصار اول به امر خدا همه اينها را از خود نفى مى كند، و براى خوداثبات نمى كند مگر تنها و تنها مساله وحى را.
و انحصار دوم معبود را كه معبود ايشان هم هست منحصر در يكى مى كند، و اين همان توحيداست كه مى گويد اله تمامى عالم يك اله است .
جمله (فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل ...)مشتمل بر اجمال دعوت دينى است كه همان عمل صالح براى رضاى خداى واحد بى شريكاست ، و آنگاه اين معنا را متفرع كرده بر رجاء لقاء پروردگارمتعال و بازگشت به سوى او چون اگر حساب و جزائى در كار نباشد هيچ داعى و ملزمىنيست كه افراد را به پيروى از دين و به دست آوردن اعتقاد وعمل صحيح وادار سازد همچنانكه خود خداى تعالى فرموده : (ان الذين يضلون عنسبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ).
و اگر عمل صالح و شرك نورزيدن در عبادت رب را متفرع بر اعتقاد به معاد نموده بدينجهت است كه اعتقاد به وحدانيت خدا با شرك درعمل جمع نمى شوند، و با هم متناقضند. پس اگر اله واحد باشد در همه صفاتش كه يكىهم معبوديت است واحد است ، و در آن نيز شريك ندارد.
و اگر پيروى از دين را متفرع بر رجاء معاد كرد نه بر يقين به معاد بدين جهت بوده كهتنها احتمال بودن معاد كافى است كه آدمى را به پيروى از دين وادار سازد چون دفعضرر محتمل واجب است ، هر چند بعضيها گفته اند: كه مراد از لقاء، لقاء كرامت و ثواباست و اين تنها مورد رجاء است نه مورد قطع .
و اگر رجاء لقاى خداى را متفرع بر جمله (انما الهكم اله واحد) كرد بدين جهت بود كهبازگشت بندگان به سوى خداى سبحان از تماميت معناى الوهيت است ، زيرا خداى تعالىهر كمال مطلوب و هر وصف جميلى را دارد كه يكى از آنهافعل حق و حكم به عدل است و اين دو اقتضاء مى كند كه دوباره بندگان را به سوى خودبازگرداند و ميان آنان حكم كند همچنان كه خودش فرموده :
(و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروافويل للذين كفروا من النار ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارضام نجعل المتقين كالفجار).
بحث روايتى
(رواياتى درباره اخلاص در عمل و پرهيز از رياكارى )

در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابو نعيم - در كتاب صحابه - و ابن عساكر از طريقسدى صغير از كلبى از ابو صالح از ابن عباس ‍ روايت كرده اند كه گفت : جند بن زهيررا عادت چنين بود كه وقتى نماز مى خواند يا روزه مى گرفت يا تصدق مى داد، و مردمتعريفش ‍ مى كردند خيلى خوشحال مى شد و به همين جهت اين كارها را بيشتر مى كرد تامردم بيشتر تعريفش كنند. خداى تعالى در مذمتش ‍ اين آيه را فرستاد: (فمن كان يرجوالقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا).
مؤ لف : نظير اين روايت روايات ديگرى بدون ذكر اسم شخص معينى وارد شده ، و جا داردكه همه آنها حمل بر انطباق آيه بر مورد شود نه اينكهنزول آيه را در خصوص مورد بدانيم ، زيرا بعيد به نظر مى رسد كه خاتمه يك سورهاز سوره هاى قرآنى به خاطر سبب خاصى نازل شده باشد.
و در همان كتاب از ابن ابى حاتم از سعيد بن جبير روايت شده كه در تفسير آيه مورد بحثگفته است : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود پروردگار شما مىفرمايد:
من بهترين شريكم ، پس هر كس در عمل خودش احدى از خلق مرا شريك من قرار دهد من همهعمل او را به شريكم واگذار مى كنم تا همه اشمال او باشد و هيچ عملى را از بندهام قبول نمى كنم مگر آنچه را كه خالص براى منبياورد، آنگاه اين آيه را خواندند: (فمن كان يرجوا لقاء ربهفليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا).
و در تفسير عياشى از على بن سالم از امام صادق (عليهالسلام ) روايت كرده كه فرمود:
خداى تبارك و تعالى فرموده : من بهترين شريكم ، هر كس درعمل خويش كسى را شريك من كند من آن را قبول نمى كنم ، مگر آنچه را كه خالص براى منآورده باشد.
عياشى مى گويد: در روايت ديگرى از آن جناب آمده ، كه خداى تعالى فرموده : من بهترينشريكم ، هر كس عملى را هم براى من و هم براى غير من بجا آورد آنعمل مال آن كسى است كه وى با من شريكش كرده . و در الدر المنثور است كه احمد و ابنابى الدنيا و ابن مردويه و حاكم ( وى حديث را صحيح دانسته ) و بيهقى از شداد بن اوسروايت كرده اند كه گفت : من از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شنيدم كهفرمود: هر كس نماز بخواند و رياء كند شرك كرده و هر كه روزه بگيرد و رياء كند شركورزيده و هر كه صدقه دهد و رياء كند شرك ورزيده آنگاه اين آيه را خواند: (فمن كانيرجو لقاء ربه ...).
و در تفسير عياشى از زراره و حمران از امام باقر و امام صادق (عليهالسلام ) روايت كردهكه فرمودند: اگر بندهاى عملى كند كه با آن رحمت خدا و خانه آخرت را طلب كند آنگاهرضاى احدى از مردم را هم در آن دخالت دهد مشرك است .
مؤ لف : روايات در اين باب از طرق شيعه واهل سنت آن قدر زياد است كه نمى توان شمرد. و البته مراد از شرك در آنها شرك خفىاست كه با اصل ايمان منافات ندارد بلكه باكمال آن منافى است همچنان كه خداى تعالى فرموده : (و ما يؤ من اكثرهم بالله الا و هممشركون ) پس آيه شريفه با باطن خود شامل شرك خفى مى شود نه به ظاهرش .
و در الدر المنثور است كه طبرانى و ابن مردويه از ابى حكيم روايت كرده اند كه گفت :رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: اگر از قرآن غير از آيه آخر سوره كهفبر من نازل نشده بود همان يك آيه براى امت من كافى بود.
مؤ لف : وجه اين روايت در سابق گذشت .

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation