بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیدضیاء مرتضوی, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 - شناخت و مراعات حقوق ديگران
     03 - سلام و مصافحه
     04 - حخوشرويى و خوشخويى
     05 - مردم‏دارى
     06 - صله رحم
     07 - ديد و بازديد
     08 - آداب مهمانى و ضيافت
     09 - با همسايگا
     10 - سوغات و عيادت
     11 - حريم خانه و زندگى
     12 - مزاحمت
     13 - كارگشايى
     14 - رازدارى
     15 -
     16 - هنر گوش دادن
     17 - برخورد كريمانه
     18 -
     19 - بندگى و آزادگى
     20 - آيين دوستىنعمت «دوست‏»
     21 - ابراز دوستى
     22 - شوخى و مزاح
     23 - تشويق
     24 - تقدير و سپاس
     25 - سازگارى
     26 - برخورد با سالمندان
     27 - نقدپذيرى
     28 - صداقت
     29 - «فهرست منابع‏»
     fehrest - اخلاق معاشرت
 

 

 
 

حريم خانه و زندگى

منظور، حريم زمينى و جغرافيايى مورد نظر نيست، بلكه حريم‏حقوقى و آسايش و آزادى افراد، منظور است.

زندگى شخصى افراد و اوضاع خصوصى داخل خانه و روابطدرونى، حد و حريمى دارد كه بايد پاس داشته شود،تا روابط دوستى وصفا نيز محفوظ بماند، چرا كه تعدى به اين حريم و مراعات نكردن اين‏حق، كدورتها ودشمنيهايى را در پى دارد.

بگذاريد سخن را اين گونه آغاز كنيم، با طرح يك سؤال:

آيا شما دوست داريد كسى سرزده و بى‏خبر، وارد خانه شمابشود؟

آيا ناراحت نمى‏شويد اگر ديگران، بدون رضايت‏شما در كيف وكمد يا اتاق و محل كار شما را باز كنند؟

آيا از ديد زدن ديگران به دست‏خط و نوشته‏هاى محرمانه ياخصوصى‏تان، بدتان نمى‏آيد؟

آيا اگر كسى از اسرار شما مطلع شود، يا آنكه خودتان رازى را باكسى در ميان بگذاريد، بخصوص اگر رازخانوادگى و مربوط به زندگى‏خصوصى شما باشد، او هم به ديگران برساند، خوب است؟

آيا خوشتان مى‏آيد كه بدون رضايت‏شما، كسى در اموال و وسايل‏شما تصرف كند؟

ديد زدن به درون خانه ديگران چطور؟

اينها و مسايلى از اين قبيل، نشان مى‏دهد كه شما براى زندگى وخانه خويش، حريمى قايل هستيد و دوستنداريد كه آنها ناديده گرفته‏شود. مراعات يا عدم مراعات اين نكات نيز، از جمله موضوعات‏«اخلاق معاشرتى‏»است كه در اسلام براى آن قانون و حكم خاص وجوددارد. اين مساله را كمى بازتر مطرح مى‏كنيم:

خانه، يا محل آرامش و ايمنى

به محل مسكونى هر فرد يا خانواده‏اى، «مسكن‏» هم گفته مى‏شود.يعنى اينكه خانه، محل قرار و استقرار وآرامش و سكون نفس واطمينان خاطر است. از اين رو، انسان بايد در محل سكونت‏خويش،احساس امنيت وآرامش داشته باشد. براى تامين اين «احساس آرامش‏»نيز، اقدامهاى گوناگونى لازم است. از طرز معمارى خانه ونداشتن‏اشراف بر آن و مناسب بودن همسايه‏ها گرفته، تا نحوه ارتباط ديگران وهمسايگان و ترددكنندگان بهخانه.

در اتاق خصوصى، نبايد كسى واهمه ورود ناگهانى ديگران راداشته باشد.

در خانه شخصى هم، نبايد ديگران بى‏اجازه يا بى‏رضايت‏ياسرزده وارد شوند. اگر خانه‏اى مصون از ديد زدنديگران وچشم‏چرانى نگاههاى آلوده نباشد، «مسكن‏» نيست، بلكه عامل تشنج واضطراب است.

اينكه بايد بر در خانه يا اتاق، «پرده‏» باشد، براى جلوگيرى از افتادن‏نگاه ناروا به درون خانه است. اينكه قبل ازورود به خانه‏اى بايد در زد،اجازه گرفت و خبر داد، براى همين نكته است. البته، هم صاحب خانه‏بايد در تجهيزخانه‏اش و تامين وسايلى كه به اين «ايمنى‏» و «آرامش‏» و«آسايش‏» كمك مى‏كند بكوشد، هم رهگذران،همسايگان، طبقات بالا وخانه‏هاى مشرف بايد نگاه خود را كنترل كنند.

اگر بر در خانه‏اى پرده نباشد، بايد كنار راست‏يا چپ ايستاد و درزد و يا صاحبخانه را صدا كرد، تا چشم به درونخانه نيفتد.

بگذاريد از اسوه اخلاق بياموزيم:

پيامبر اكرم(ص) كه رفتارش مايه درس و الگو براى همگان است،وقتى به در خانه كسى مى‏آمد، رو به روى درنمى‏ايستاد; بلكه سمت‏راست‏يا چپ قرار مى‏گرفت و مى‏فرمود: «السلام عليكم‏». با اين سلام‏دادن بلند، اجازهورود مى‏گرفت. زيرا آن روزها هنوز معمول نشده بودكه همه در برابر خانه‏شان پرده بياويزند. (1) .

يك بار هم «ابوسعيد خدرى‏» روبه‏روى خانه حضرت ايستاد و اذن‏ورود طلبيد. حضرت فرمود: روبه‏روى در،اجازه ورود مگير! (2) .

وقتى اشخاص به خانه شخصى خود وارد مى‏شوند، نوعى‏«پناهگاه‏» امن و آسوده را برگزيده‏اند تا استراحت كنندو آزاد باشند. اين‏نكته ايجاب مى‏كند كه حريم و حرمت داخله منزلها حفظ شود وبى‏اجازه، كسى وارد خانه‏هانگردد.

استيذان

در اينجا با يك واژه قرآنى و حديثى كه به همين مساله مربوطمى‏شود آشنا مى‏شويم. استيذان يعنى «اذنطلبيدن‏»، اجازه گرفتن ورخصت‏خواستن هنگام ورود به خانه يا اتاق كسى ديگر.

همچنان كه گذشت، خداوند خانه‏ها را محل آسايش افراد قرارداده و براى آنها احكام ويژه‏اى مقرر كرده است.چه بسا كسى خسته يابيمار يا بى‏حال است و آمادگى پذيرش كسى را ندارد.

يا در خانه‏اش كسى است كه با وجود او، نمى‏خواهد ديگرى راپذيرا باشد.

يا اوضاع خانه به نحوى است كه دوست ندارد ديگران، آن حالت‏و وضع را ببينند.

يا از نظر لباس و وضع پوشش در شرايطى است كه آماده آمدن‏كسى نيست، يا وقت و هنگامى است كه لباسها رادر آورده و به‏استراحت نيم‏روز يا شبانه پرداخته و مايل يا مهياى آن نيست كه كسى‏مزاحم يا وارد شود يا ... يا ...

به هر دليلى، گاهى شرايط به گونه‏اى است كه بى‏اذن وارد شدن،صاحبخانه را ناراحت مى‏كند. در چنين مواقعىبايد «اجازه‏» گرفت.

ديده‏ايد كه افراد يك خانه، وقتى از پيش، در جريان آمدن كسى‏باشند يا خودشان مهمان دعوت كرده باشند،خانه را مرتب و خود رامهياى پذيرش و پذيرايى مى‏كنند. ولى وقتى كسى بى‏خبر و سرزده‏وارد مى‏شود، هركدام به گوشه‏اى فرار مى‏كنند، يا با شتاب و عجله، به‏جمع و جور كردن وسايل خانه و سامان دادن به وضعظاهرى منزل‏مى‏پردازند. اين يعنى چه؟ يعنى اينكه افراد، هميشه آمادگى پذيرش‏ديگران را - بخصوص بى‏خبرو ناگهانى - ندارند.

در چنين مواردى وظيفه داريم كه «استيذان‏» يا «استيناس‏» كنيم وبدون خبر دادن و سرزده وارد نشويم، تا بهحريم امنيت‏شخصى افراددر درون خانه، تعدى نكرده باشيم.

نحوه خبر دادن متفاوت و بسته به شرايط و محيطها و اشخاص‏گوناگون است.

با «در زدن‏»، «اجازه گرفتن‏»، يا الله گفتن، زنگ زدن، سرفه كردن، پا برزمين كشيدن يا به هر وسيله ممكن بايدصاحب خانه يا ساكن اتاق ومحلى را خبر داد. اگر اجازه ورود داده شد، وارد مى‏شويم، و گرنه،بدون هيچ ناراحتىبرمى‏گرديم. همچنان كه اگر ما در شرايط نامساعدبوديم و براى ورود كسى به خانه يا محل كار، تمايل نشاننداديم،انتظار داريم كه نرنجد و اين را «توهين‏» تلقى نكند.

از پيشوايان بياموزيم

پيامبر اكرم(ص) همواره براى ورود به خانه ديگران، اجازه‏مى‏گرفت. اجازه گرفتنش هم به اين صورت بود كه باصداى بلند، به‏اهل خانه سلام مى‏داد و منتظر جواب مثبت مى‏ماند. حتى براى ورود به‏خانه دخترش فاطمهزهرا(س) نيز بيرون خانه مى‏ايستاد و با صداى‏بلند سلام مى‏كرد. شنيدن جواب از داخل خانه به معناى آمادگىآنان‏براى ورود پيامبر بود و آن حضرت داخل مى‏شد. (3) .

به نظر برخى فقها، اين اجازه گرفتن سه بار لازم است. برخى هم‏يك بار را كافى مى‏دانند. ولى رعايت جنبهاخلاقى اقتضا مى‏كند سه بار،اعلان قبلى شود.

امام صادق(ع) مى‏فرمايد:

براى ورود به خانه‏اى، اذن گرفتن و اعلام، سه بار است: بار اول، تابشنوند. بار دوم براى آنكه خود را جمع و جوركنند. در مرتبه سوم اگرمايل بودند اجازه دهند، والا، اذن نمى‏دهند و اجازه‏گيرنده برمى‏گردد:«الاستيذان ثلاثة:اولهن يسمعون، والثانية يحذرون و الثالثة ان شاؤوا اذنوا و ان‏شاؤوا لم يفعلوا، فيرجع المستاذن‏». (4) .

در سيره پيامبر نسبت‏به حضرت زهرا(س) نوشته‏اند كه گاهى درخانه آنها مى‏آمد، سلام مى‏داد، پاسخنمى‏شنيد. تا بار سوم، كه‏مى‏خواست‏برگردد، آنان جواب مى‏دادند. حضرت مى‏پرسيد: چراجواب نمى‏داديد؟مى‏گفتند: يا رسول‏الله، دوست داشتيم كه صداى تورا بشنويم (اين نمونه و شبيه آن در مورد قيس بن‏سعدبن‏عباده هم نقل‏شده است).

سرزده وارد خانه شدن، حتى خانه خود نيز ناپسند است. در آداب‏سفر آمده است كه پيامبر اكرم(ص) نهى كردكه اگر كسى شبانه ازمسافرت برگشت، سرزده وارد خانه شود، مگر آنكه قبلا اعلام كند وخبر دهد: «نهى رسولالله(ص) ان يطرق الرجل اهله ليلا اذا جاء من الغيبة حتى‏يؤذنهم.» (5) .

از زبان قرآن

گفتيم كه موضوع «استيذان‏»، در قرآن هم آمده است و نشان‏دهنده‏اهميت اين مساله در روابط اجتماعى وخانوادگى است. جايگاه اين‏مساله در آيات قرآن، بيشتر مسايل جنسى و نگاههاى ناخواسته است وآيات قبل وبعدش نيز به كنترل چشم و نگاه مرتبط است. چه بساسرزده وارد اتاق يا خانه يا محلى شدن، سبب مى‏شود كهنگاه به چهره‏يا اندام يا صحنه‏اى بيفتد كه ابليس وسوسه‏گر، انسان را به دام و كام فتنه‏بكشد. از اين‏رو اجازه ورودگرفتن، يك پيشگيرى احتياط‏آميز از هرنوع نگاه ناروا يا ديدن صحنه‏هاى ناپسند يا غير حلال است.

از زبان قرآن بشنويم كه مى‏فرمايد:

«اى ايمان آورده‏ها! به خانه‏هايى جز خانه خويش وارد نشويد; مگر آنكه قبلاخبر دهيد و اذن بگيريد و بر اهلخانه سلام كنيد. اين برايتان بهتر است; باشد كه پندبگيريد. اگر در خانه، كسى را نيافتيد، وارد خانه نشويد تاآنكه به شما اجازه دهند واگر به شما گفتند: «برگرديد»، شما هم برگرديد. اين برايتان پاكيزه‏تر (ورشددهنده‏تر)است.» (6) .

اگر اجازه داده نشد، بدون ناراحتى بايد برگشت. دليلى بر ناراحت‏شدن نيست. خانه، خانه ديگرى است و آمادهو متمايل نبوده كه واردشويم. اين «ادب قرآنى‏» است كه خدا به ما يادآورى مى‏كند كه نحوه‏ورود به خانه ديگران،هم با اجازه باشد، هم همراه با سلام، هم بدون‏ايجاد وحشت و اضطراب، به نحوى كه آنان احساس «انس‏»كنند;استيناس!

به تعبير مرحوم علامه طباطبايى: اين اجازه گرفتن براى ورود به‏خانه، كمك مى‏كند كه ساكن خانه خود رابپوشاند و از خودش ايمن وخاطرجمع باشد و اين روش پسنديده، كمك مى‏كند تا اخوت وبرادرى و الفت وتعاون عمومى در مسير آشكار كردن خوبيها وپوشاندن ناخوشاينديها استمرار يابد. (7) .

ابوايوب انصارى از پيامبر خدا مى‏پرسد كه يا رسول‏الله، اين‏استيناس كه در آيه قرآن مطرح است، چيست؟حضرت پاسخ مى‏دهد:گفتن سبحان‏الله، الحمدلله، الله اكبر، سرفه كردن براى اهل خانه. (8) .

روايت است كه مردى به رسول خدا عرض كرد: آيا من براى واردشدن نزد مادرم نيز اجازه بخواهم؟

پيامبر فرمود: آرى. آن مرد پرسيد: مادرم خدمتكارى جز من‏ندارد، آيا لازم است هر بار كه بر او وارد مى‏شوم،اذن و اجازه بگيرم؟حضرت فرمود: آيا دوست دارى كه مادرت را عريان ببينى؟ مرد گفت:نه. فرمود: پس اجازهبگير و وارد شو! (9) .

آموزش قرآن در باره استيناس و اذن گرفتن، هم در باره خانه‏هاى‏خودمان است، هم خانه ديگران و در هر دومورد، احترام گزاردن به‏حرمت‏ساكنان خانه و محترم شماردن حقوق شخصى آنان است.

اذن و اجازه

نهاد «خانواده‏»، از مقدسترين نهادهاست. سلامت و استوارى آن‏نيز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردهانسبت‏به تحكيم رشته‏هاى‏اين نهاد، يا گسستن پيوندها و آفت‏خيز كردن آن مؤثر است.

خانواده و خانه، حد و حريمى دارد كه بايد رعايت‏شود و موردتعدى و «مرزشكنى‏» قرار نگيرد. تهاجم و تعدى بهاين حدود و حقوق،گاهى هم از طريق «نگاه‏» است كه كنترل آن ضرورى است.

چشمهاى بى‏بها

آنچه سبب بى‏بهايى چشمها مى‏شود، بى‏محابايى آنهاست، يعنى‏شناختن حريمها و مراعات نكردن حقوقشخصى ديگران و ورود به‏قلمرو ممنوع.

چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظيم الهى است و ارزش آن برابر باكل وجود و جان آدمى است، تا آنجا كه اگركسى دو چشم ديگرى راكور كند، ديه كامل يك انسان بر عهده او است. (10) و ديه يك چشم، به قدرنصف ديهانسان است. اما همين چشم، اگر نگاه خائنانه كند و به خانه‏هاو عورات و اسرار و درون خانه مردم و به نواميسديگران نگاه دزدانه‏كند و در آن حالت، بزنند و آسيب ببيند، ديه ندارد. اين بى‏ارزشى چشم‏ناپاك را مى‏رساند كهبى‏اذن و به ناروا و حرام، وارد حريم ديگران‏مى‏شود و مرتكب گناه مى‏گردد. فتواى حضرت امام‏«قدس‏سره‏»چنين‏است:

«ديد زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق داردسنگ يا چيزى به طرف او پرتاب كندو ضمانى هم بر او نيست. حتى اگر به درون‏خانه‏هايى دور، با ابزارى (مثل دوربين قوى) نگاه كند، مثل آن استكه از نزديك‏نگاه كند. نگاه به درون خانه كسى از طريق نصب آينه نيز همين حكم را دارد.» (11) .

اين حرمت‏شكنى براى چشمهاى ناپاك، نهايت‏حرمت‏گذارى‏براى حقوق شخصى در زندگى خصوصىانسانهاست. در حديثى ازرسول اكرم(ص) آمده است:

«هر كس به خانه همسايه‏اش سرك بكشد تا به عورت مردى يا موى زنى يا بدن‏او نگاه كند، بر خداوند رواستكه او را همراه منافقان به آتش دوزخ افكند ... .» (12) .

و نيز فرموده است:

«من اطلع فى بيت‏بغير اذنهم فقد حل لهم ان يفقاوا عينه‏»; (13) .

هر كس بى‏اجازه، به خانه‏اى ديد بزند، آنان حق دارند كه چشمش‏را كور سازند. در حديث ديگرى امام صادق(ع) فرموده است: در چنين‏حالتى اگر چشمش را معيوب كنند، ديه‏اى بر آنان نيست. (14) .

در نقلهاى متعددى آمده است كه رسول خدا(ص) در خانه‏خويش مشغول شانه زدن خود بود - و با يكى ازهمسرانش بود - كسى‏از شكاف در، درون خانه را ديد مى‏زد. پيامبر اسلام فرمود: اگر نزديك‏تو بودم، چشمت رابا همين شانه درمى‏آوردم. يا: برخاست‏به سراغش‏رفت ... كه مرد، گريخته و صحنه را ترك كرده بود. (15) .

از اين سو، بى‏اجازه وارد حريم زندگى كسى شدن تا اين حدناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازه گرفتنبراى ورود به خانه‏ديگرى و استيذان و استيناس شده است (كه در بخش پيشين، به تفصيل‏گذشت).

درسى براى نوجوانان

ادب ديگرى كه قرآن مى‏آموزد و به سلامت‏خانوادگى و اخلاقى‏جوانان نابالغ مربوط مى‏شود، اجازه گرفتن براىورود به اتاق پدر ومادر است. اين نكته را، هم خود نوجوانان بايد رعايت كنند، و هم‏والدين بايد به نحوى شايستهو هنرمندانه و بدون بدآموزى و تحريك،آنان را توجيه كنند.

گاهى پدر و مادر، در اتاق خويش ممكن است‏به استراحت‏مشغول باشند، با لباسهاى راحت و وضعى متناسب باخواب. سرزده‏وارد شدن كودكانى كه در سنين قبل از بلوغ باشند، ممكن است‏عوارضى داشته باشد و نوجوانانرا به برخى مسايل انحرافى بكشد.اينجاست كه بايد نوجوانان، در بزنند، اجازه بگيرند و بى‏اطلاع و اذن،وارد اتاقديگران نشوند. آموزش قرآن اين است كه هم غلامان وخدمتكاران خانه، و هم كودكانى كه به سن بلوغ جنسىنرسيده‏اند، سه‏بار و در سه هنگام، اذن بگيرند. اين سه وقت عبارت است از:

1- پيش از نماز صبح.

2- هنگام استراحت ظهر.

3- شب، بعد از عشاء.

اين سه وقت را قرآن كريم به نام «راز» و «سر» پوشيدنى (عورت)ياد مى‏كند و جز اين سه وقت را - كه معمولاممكن است افراد در اين‏مواقع، با لباس زير و وضع خاص يا نيمه لخت‏يا بدون پوشش كافى‏باشند - بلامانع اعلاممى‏كند. متن آيه قرآن چنين است:

«يا ايها الذين امنوا ليستاذنكم الذين ملكت ايمانكم و الذين لم يبلغوا الحلم‏منكم ثلاث مرات: من قبل صلوةالفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعدصلوة العشاء ثلاث عورات لكم ...» (16) .

در اين آيه، يك مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براى ورودبه «خانه‏» را هم مطرح كرده است، يعنى ورود بهاتاق شخصى درمواقعى خاص. ممكن است‏برخى، تردد كودكان را نزد بزرگترها امرى‏ساده و عادى تلقى كنند وبچه‏ها از اين رهگذر، صحنه‏هايى ببينند و بامسايلى روبه‏رو شوند كه برايشان غير قابل هضم و درك يا بدآموزباشدو به انحراف بيفتند. اين مساله در يك نگاه عام‏تر، به كنترل روابطهمسران نسبت‏به توجه و ديدن وفهميدن كودكان مربوط مى‏شود كه ...بماند! و به اين اشاره بسنده كنيم و بگذريم، چرا كه مساله چندانمهم‏است كه بايد نوشته‏اى مفصل و مستقل پيرامون آن نگاشت.

به هر حال، اين مساله به ظاهر ساده و جزيى، از چنان اهميتى در«تصحيح معاشرت‏» دارد كه قرآن كريم بهتفصيل و با ذكر جزئيات به آن‏پرداخته است، تا خانواده‏ها و فرزندان گرفتار بيماريهاى روانى واخلاقى نشوند و ازآثار سوء عصبى و روانى نبودن كنترل و حريم درمعاشرتها، بخصوص در مورد خلوت‏سرا و تردد و ديدن وفهميدن‏كودكان، مصون بمانند. در پرونده بسيارى از گرفتاران به بيماريهاى‏جنسى و انحرافات اخلاقى از ايننوع، اعترافاتى به چشم مى‏خورد كه‏نشان‏دهنده تاثير منفى اين گونه ولنگاريها و نبودن حريم در معاشرتهااست.و توجه يافتن كودكان و نوجوانان به برخى از اسرار زندگى‏خصوصى والدين، كه آنان را به گناه مى‏كشد، جاىدقت و تامل است،كه حضرت امير(ع) فرمود: «كم من نظرة جلبت‏حسرة‏» (17) ، چه بسا نگاهى كه‏حسرت مى‏آورد!

چرا بى‏اجازه؟

بارى ... رعايت‏حريم حقوق ديگران در معاشرتها ما را به بحث ازاستيذان و استيناس كشاند. ولى سخن اصلى آناست كه احترام گذاشتن‏به اين حقوق فردى، شرط اخوت اسلامى در يك جامعه مكتبى است وپاى‏بندى به ايناصول، ضامن تداوم دوستيهاست.

اين عمل بى‏اذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق‏اشخاص نمى‏شود; دامنه‏اى گسترده دارد.

اگر كسى يادداشتى مى‏كند و نامه‏اى مى‏نويسد، نبايد دزدانه به آن‏نگاه كرد.

اگر كسى رازى را به امانت نزد ما مى‏گويد، نبايد خيانت كرد واسرارش را فاش ساخت.

اگر كسى كليد خانه، كمد، كيف يا سويچ ماشين و موتور را به‏دست ما داد، نبايد بيش از حدى كه يقين به اذن ورضايت او داريم، درآن تصرف كنيم.

اگر دو نفر با هم صحبت‏خصوصى مى‏كنند، چه حضورى، چه‏تلفنى، «گوش ايستادن‏» و به نجواها گوش كردن و«استراق سمع‏» كردن وشنود گذاشتن، جايز نيست.

اگر حامل نامه‏اى به ديگران هستيم، حق گشودن نامه و مطالعه‏محتواى آن را نداريم.

اگر پاكتى براى شخصى فرستاده مى‏شود و تاكيد مى‏كنند كه‏«شخصا مفتوح فرماييد»، ديگرى حق باز كردن ومطالعه آن را ندارد (مگربا اجازه طرف اصلى).

بى‏اجازه نمى‏توان سر كمد و كيف و جيب و دفتر كسى رفت وچيزى برداشت‏يا خواند يا تصرف كرد. اگر روىجزوه، بولتن ياخبرنامه‏اى مهر «محرمانه‏» خورده است، يا نقل مطلبى از جايى يا كسى‏منوط به «اجازه‏» دانستهشده است، در همه اين موارد، بى‏اذن كار كردن،نوعى خيانت است و دور از ادب اسلامى و انسانى.

اگر آلبومى «خانوادگى‏» است، ديگرى بى‏اجازه حق نگاه كردن به آن‏را ندارد.

اگر گفتند: راضى نيستيم مطالب اين دفتر را بخوانى، يا اگر مطلبى‏و انتقادى و مقاله‏اى نوشتند و با نوشتن«امضاء محفوظ‏» گفتند كه راضى‏به افشاى نام نيستند، افشاى آن خلاف ادب و قانون و وجدان است.

اگر كسى مطلبى را با ما در ميان گذاشت و تاكيد كرد كه: «راضى‏نيستم به كسى بگويى‏»، تا چه اندازه رعايتمى‏كنيم؟ آيا حاضريم اينها راهم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوريم و مراعات كنيم؟!

پس، مجموعه آنچه «راز شخصى‏» و اسرار زندگى خصوصى‏محسوب مى‏شود، بسيار است. تنها در خانه و اتاق ونامه و راز هم‏خلاصه نمى‏شود. ممكن است‏حتى نوعى از غذا و ميوه و خوراكى درخانه و يخچال و ... كسى باشدولى دوست نداشته باشد كه آن را بدانند.يا يك بيمارى يا نقص عضو و جسم در كسى باشد كه نخواهد ديگرى‏آنرا بداند. يا در شرايط بحرانى خاصى قرار داشته باشد كه نخواهدمردم بدانند. همه اينها در قلمرو «حريمشخصى‏» است و ورود به آن‏«اجازه‏» مى‏خواهد.

گاهى در يك خانواده، يك «اختلاف‏» است، ولى دوست ندارند كه‏اقوام و آشنايان از اين اختلاف باخبر شوند.وسوسه شدن براى پى‏بردن به آن، و فاش ساختن براى ديگران هم از همين مقوله غير مجاز وغير ماذون است.

«سيدقطب‏»، در اشاره به اين نكته لطيف قرآنى و آداب اجتماعى‏مى‏نويسد:

«امروز ما مسلمانان، نسبت‏به اين گونه امور دقيق و ظريف، حساسيت‏خود رااز دست داده‏ايم. گاهى شخصى بهخانه برادرش حمله‏ور مى‏شود، هر لحظه ازلحظات شب و روز كه باشد، برايش فرق نمى‏كند. آن قدر در مى‏زندتا باز كنند و اگردر به رويش باز نكنند برنمى‏گردد تا آنكه صاحب خانه را به ستوه آورد و دربگشايند. گاهى درخانه، تلفن وجود دارد و مى‏تواند پيش از آمدن، تلفنى تماس‏گرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند يا روشن شود كهموقعيت مناسب نيست. ولى اين‏راه و شيوه را رها مى‏كند تا بى‏خبر و بى‏موقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلىبه‏خانه‏اش رود. متاسفانه چنان شده كه عرف هم نمى‏پذيرد كه اگر چه صاحب خانه‏ناراحت و رنجيده شود، ازآمدن بى‏خبر و غير منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز،سرزده و بى‏خبر، هر لحظه كه بخواهيم وارد خانه هممى‏شويم و اگر وقت غذا باشدو غذاى مناسبى پيش ما نياورد، در دلمان مى‏رنجيم. يا شب ديرهنگام به خانهكسى‏مى‏رويم، اگر آخر شب از ما نخواهد كه همان جا بخوابيم، در دل رنجيده مى‏شويم،بى‏آنكه به عذر آنان دراين گونه مواقع توجه داشته باشيم. اين نشانه آن است كه ماهنوز، به ادب اسلام و ادب رسول خدا مؤدبنشده‏ايم، برده عرف خطاكاريم. ولى‏اگر همين گونه مراعات آداب را در غير مسلمانان ببينيم، برايمان شگفتجلوه‏مى‏كند و نمى‏كوشيم دريابيم كه ريشه اين ادبها در شريعت‏خود ما نهفته است و بايدبه آن اصل خويشبرگرديم ... .» (18) .

به هر حال، هر چند در نوع ارتباطات، گاهى با خويشاوندان ودوستان بسيار صميمى مواجه هستيم، ولى هرگزاين «مجوز» ورود به‏«منطقه ممنوعه‏» از زندگى شخصى آنان شمرده نمى‏شود، مگر آنكه «اذن‏صريح‏» داشتهباشيم.

در روايات، «نگاه‏» همچون تيرى مسموم از تيرهاى شيطان قلمدادشده است. گاهى «گناه‏»، در پى يك «نگاه‏»پديد مى‏آيد. و اگر كسى نتواندچشمها و پلكهاى خود را تحت اختيار و كنترل داشته باشد، به روزسياه مى‏نشيند. حيف است كه انسان از راه نگاه، جهنمى شود. به فرموده‏حضرت على(ع): چشمها شكارگاه شيطان است:«العيون مصائدالشيطان.» (19) .

اين سخن نيز از حضرت مسيح(ع) است كه:

«اياكم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق‏»; (20) .

از نگاه به آنچه «ممنوع‏» است‏بپرهيزيد، چرا كه چنين نگاهى بذرشهوت و رويش فسق و گناه است.

بكوشيم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آنچه‏خارج از قلمرو «اذن‏» و «اجازه‏» قرار دارد، وارد نشويم.

پى‏نوشتها:

1) تفسير فخر رازى، ج‏23، ص‏198.

2) همان.

3) تفسير نورالثقلين، ج‏3، ص‏586، تفسير نمونه، ج‏14، ص‏431.

4) وسائل‏الشيعه، ج‏14، ص‏141.

5) مكارم الاخلاق، ص‏266.

6) نور، آيه 27 و 28.

7) الميزان، ج‏15، ص‏118.

8) مجمع‏البيان، ج‏14، ص‏135.

9) همان.

10) رساله نوين، امام خمينى، ج‏4، ص‏285.

11) تحرير الوسيله، امام خمينى، ج‏1، ص‏492، بحث دفاع (مسايل 37 - 38 - 39 و ص‏491 مسايل‏30 و 31).

12) وسائل الشيعه، ج‏14، ص‏141.

13) منهج الصادقين، ملا فتح‏الله كاشانى، ج‏6، ص‏292.

14) وسائل الشيعه، ج‏19، ص‏50.

15) همان، ص‏48 و 49.

16) نور، آيه 58 (اين بحث را در تفسير نمونه ج‏14، ص‏538 مطالعه كنيد).

17) غرر الحكم، ج 4، ص 549.

18) فى ظلال القرآن، سيد قطب، ج‏6، ص‏91.

19) غرر الحكم، ج 1، ص 335.

20) ميزان الحكمه، ج‏10، ص‏71.