بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیدضیاء مرتضوی, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 - شناخت و مراعات حقوق ديگران
     03 - سلام و مصافحه
     04 - حخوشرويى و خوشخويى
     05 - مردم‏دارى
     06 - صله رحم
     07 - ديد و بازديد
     08 - آداب مهمانى و ضيافت
     09 - با همسايگا
     10 - سوغات و عيادت
     11 - حريم خانه و زندگى
     12 - مزاحمت
     13 - كارگشايى
     14 - رازدارى
     15 -
     16 - هنر گوش دادن
     17 - برخورد كريمانه
     18 -
     19 - بندگى و آزادگى
     20 - آيين دوستىنعمت «دوست‏»
     21 - ابراز دوستى
     22 - شوخى و مزاح
     23 - تشويق
     24 - تقدير و سپاس
     25 - سازگارى
     26 - برخورد با سالمندان
     27 - نقدپذيرى
     28 - صداقت
     29 - «فهرست منابع‏»
     fehrest - اخلاق معاشرت
 

 

 
 

آداب مهمانى و ضيافت

از برجسته‏ترين خصلتهاى نيكمردان و آزادگان، كرم و سخاوت‏است. و همين آزادگى از تعلقات و خوى بذل وبخشش است كه‏ديگران را اسير محبت و احسان مى‏كند.

«ضيافت‏» و داشتن دستى باز و سفره‏اى گشوده و عطايى پيوسته ومهمان‏دارى و مهمان‏نوازى، از نشانه‏ها وجلوه‏هاى اين روحيه فتوت وجوانمردى است.

معاشرتها، ديد و بازديدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت‏«مهمانى‏» است. از اين رو آشنايى با آداب ضيافت ورسوم دينى مهمانى،در محدوده «اخلاق‏» معاشرت مى‏گنجد. اين موضوع، دو جنبه و دوطرف دارد: يكى كسىكه مهمان مى‏كند، ديگرى آن كه مهمان مى‏شود.و هر كدام را آداب و روش و حد و حدودى است، قابل بحث.

مهمان، بركت‏خانه

بعضى، از مهمان گريزانند. برخى هم مهمان‏دوستند. هر كدام هم‏نشان‏دهنده خصلت درونى افراد است. حضرتعلى(ع) را اندوهگين‏ديدند. پرسيدند: يا على! سبب اندوه شما چيست؟ فرمود: «يك هفته‏است كه مهمانى برايمنيامده است!...» (1) .

اين كجا؟ و آن كه آمدن مهمان را نزول بلا مى‏شمارد و كوه غم بردلش مى‏افتد و عزا مى‏گيرد، كجا؟ بركت‏خانه،در آمد و شد مهمان‏است. مهمان رحمت الهى است و پذيرايى از مهمان، توفيقى ارجمنداست كه نصيب هر كسنمى‏شود. مهمان حبيب خداست. درضرب‏المثلهاى ايرانى است كه: «مهمان، روزى خود را مى‏آورد.» (2) البتهاين‏ضرب‏المثل، از احاديث اسلامى گرفته شده و ريشه‏اى دينى دارد. ازحضرت رسول(ص) روايت است كه:«الضيف ينزل برزقه ...»; (3) مهمان،روزى خود را نازل مى‏كند. البته اضافه بر اين، گناهان صاحبخانه وميزبان راهم مى‏زدايد و اين بركتى شگفت است. باز هم در اين زمينه‏حديثى از امام صادق(ع) بشنويم كه به يكى ازيارانش به نام «حسين بن‏نعيم‏» فرمود:

- آيا برادران دينى‏ات را دوست دارى؟

- آرى.

- آيا به تهيدستان آنان سود مى‏رسانى؟

- آرى.

- سزاوار است كه دوستداران خدا را دوست‏بدارى. به خداسوگند، نفع تو به هيچ يك از آنان نمى‏رسد، مگر آنكهدوستشان بدارى.راستى، آيا آنان را به خانه خودت دعوت مى‏كنى؟

- آرى. هرگز غذا نمى‏خورم مگر آنكه پيش من دو سه نفر يا كمتر وبيشتر از برادران هستند.

حضرت فرمود:

- آگاه باش كه فضيلت آنان بر تو، بيش از برترى تو بر آنان است!

(راوى كه با شنيدن اين سخن به تعجب آمده بود، پرسيد:).

- فدايت‏شوم! من به آنان طعام مى‏دهم، مركب خويش را دراختيارشان مى‏گذارم، با اين حال آنان برتر از منند؟

- آرى! چون وقتى آنان به خانه تو وارد مى‏شوند، همراه خود،آمرزش تو و خانواده‏ات را همراه مى‏آورند و چونمى‏روند، گناهان توو خانواده‏ات را با خويش مى‏برند. (4) .

كسى كه خانه‏اى وسيع، امكاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد،شكرانه نعمتهاى الهى را گاهى بايد با انفاق وصدقه، گاهى با اطعام ومهمانى، هديه، دستگيرى از بينوايان، كمك به محرومان و ... ادا كند، وگرنه شهرت وثروت و مال، وبال او خواهد شد.

«وليمه‏»، يك سنت دينى

در باره اينكه كى بايد سور و اطعام داد، و به چه كسانى و چگونه،در دستورهاى دينى، آداب و نكات فراوانى آمدهاست كه به بعضى‏اشاره مى‏شود.

موارد مهمانى

از توصيه‏هاى حضرت رسول به اميرالمؤمنين(ع) يكى هم اين‏بود:

«يا على! لا وليمة الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وكار او ركاز»; (5) .

يا على! جز در اين پنج مورد، وليمه‏اى (اطعام و مهمانى‏دادن)نيست: ازدواج و عروسى، تولد نوزاد، ختنه كردنكودك، ساختن ياخريدن خانه، بازگشت از سفر حج.

در اين موارد، سزاوار است كه انسان به اين بهانه و مناسبت،سفره‏اى بگسترد، ذبحى كند و مؤمنان را به مهمانىدعوت كند.

در حديث ديگرى از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمود: هر كس‏مسجدى ساخت، گوسفند چاقى را ذبح كند واز گوشت آن به محرومان‏بينوا اطعام كند و از خداوند بخواهد كه شر سركشان جن و انس وشيطانها را از او دوركند. (6) .

مهمانى براى هر يك از موارد ياد شده، سنتى اسلامى است كه دلهارا به هم مهربانتر و صفا و صميميت ميانجامعه را بيشتر مى‏كند و اقوام‏و دوستان، يكديگر را مى‏بينند و آشناتر مى‏شوند، روحها شاداب‏تر وزندگيهابانشاطتر مى‏شود.

در زندگى اولياء دين و پيشوايان معصوم نيز، نمونه‏هاى فراوانى ازاين گونه ضيافتها ديده مى‏شود. از جمله به ايننمونه دقت كنيد: امام‏هفتم، حضرت كاظم(ع) براى تولد يكى از فرزندانش وليمه و اطعام‏داد و به مدت سه روزدر مسجدها و كوچه‏ها، در ظرفهايى به مردم‏«فالوده‏» داده شد. برخى پشت‏سر، اين كار را بر حضرت عيبگرفتند.وقتى امام كاظم شنيد، در پاسخ آن عيبجويى، به سنت انبيا و روش‏پيامبر اكرم(ص) استناد نمود. (7) .

مهمان‏نوازى

گرچه باديه‏نشينان عرب به مهمان‏نوازى معروفند، همچنين‏عشاير خودمان در ايران، ولى در بسيارى از شهرهاو مناطق، باجلوه‏هاى زيباى مهمان‏دوستى مواجه مى‏شويد. شايد شما هم نام‏برخى از شهرها و مناطق را بهعنوان مهمان‏نواز و مهمان‏دوست‏شنيده‏ايد كه در اين خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام. اين نيزريشه درفرهنگ دينى و باورهاى مذهبى دارد و تعليمى است كه ازقرآن و دين فرا گرفته‏اند. اساسا دين ما، يكى ازمؤثرترين عوامل‏شكل‏دهنده به «فرهنگ عمومى‏» در جامعه ايرانى و اسلامى است.

در روايات اسلامى، حتى فصلى به عنوان «باب اقراء الضيف واكرامه‏» (8) وجود دارد كه به تكريم و گرامى داشتن واحترام و پذيرايى ازمهمان سفارش مى‏كند و مهمان‏دوستى را خوش مى‏دارد و خوشحال‏شدن از آمدن مهمان رابسيار نيكو مى‏شمارد و خانه بى‏مهمان را دور ازفرشتگان مى‏داند.

امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پيامبر(ص) فرموده‏است:

«اذا دخل الرجل بلدة فهو ضيف على من بها من اهل دينه، حتى يرحل‏عنهم ...»; (9) .

هرگاه كسى وارد شهرى شد، او مهمان همدينان خودش در آن‏شهر است، تا آنكه آنجا را ترك كند.

وقتى تازه‏واردى به يك شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود وآنان وظيفه اكرام و مهمان‏نوازى دارند، ورودمهمان به خانه شخصى‏يك مسلمان، ضرورت اكرام و پذيرايى بيشترى را داراست. از همين‏جاست كه اگر شهرىپذيراى مهمانهاى خارجى، سيلزدگان، آوارگان‏جنگ، آسيب‏ديدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از يككشورهمسايه باشد، به حكم وظيفه انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظيفه‏آن شهروندان است كه با آغوشىباز و گرم و برخوردى كريمانه وبزرگوارانه، مهمان‏نوازى كنند. از پيامبر اكرم(ص) روايت‏شده است كه‏فرمود:«اكرموا الضيوف و اقروا الضيوف‏» (10) ، مهمانها را اكرام و پذيرايى كنيد.

پرهيز از اسراف و ريا

هر عمل خير و شايسته‏اى، گاهى دچار برخى آفتها مى‏شود. با همه‏ستايشى كه از پذيرايى شايسته از مهمانشده، اگر جنبه تعادل رعايت‏نشود و به مرز اسراف و ولخرجيهايى برسد كه اغلب، روى چشم وهم‏چشمى است،يا ريشه در خودنمايى و تفاخر دارد، ناپسند است وهمين كار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبيت نزد خدامى‏افتد.

اطعام، با همه ارزشى كه دارد، آنجاست كه «فى‏الله‏» و «لله‏» باشد و به‏قصد سير كردن شكمى گرسنه يا شادكردن برادرى مؤمن يا تقويت‏رابطه‏هاى خويشاوندى و صله رحم باشد.

درست است كه از نعمت الهى بايد بهره گرفت، اما با حفظ حد ومرز ارزشى آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، وانجام دادن آن كار به‏صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف‏پذير!

روزى حضرت امير(ع) به «علاء بن زياد» كه خانه‏اى وسيع و مجلل‏براى خود ساخته بود، فرمود: با اين خانهبزرگ، در اين دنيا مى‏خواهى‏چه كنى؟ تو در آخرت، به چنين منزل وسيعى بيش از دنيا نياز دارى;مگر آنكهبخواهى از همين خانه وسيع دنيوى، به آخرت برسى، مثل‏اينكه در اين خانه از مهمان پذيرايى كنى، صله رحمنمايى، به بستگانت‏برسى، حقوقى را كه از اين خانه بر گردن دوست تو ادا كنى. در اين‏صورت، از همين خانه بهآخرت مى‏رسى! ... (11) .

گاهى اصل مهمانى‏دادن، رياكارى است. گاهى نوع غذا و محل‏اطعام و كيفيت‏سفره‏چيدن، تظاهر و خودنمايىاست. گاهى مهمانهاى‏خاص و مدعوين، شايسته اطعام نيستند، يا با انگيزه‏هاى رياكارانه وحسابگرانه و مصلحتانديشانه دعوت مى‏شوند.

همه اينها نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى. پيامبر خدا(ص)فرمود: هركس طعامى را از روى ريا و خودنمايىاطعام كند و مهمانى‏دهد، در روز قيامت، همانند آن را خداوند از طعامهاى دوزخى به اومى‏خوراند. (12) .

و امام باقر(ع) فرمود: «وليمه‏»، در حد يكى دو روز، كرامت وبزرگوارى است، بيشتر از آن، ريا و سمعه است:

«الوليمة يوم او يومين مكرمة و مازاد رياء و سمعة.» (13) .

البته اينها در سوردادنها و مهمانيهاى رايج و مرسوم به مناسبتهاى‏ياد شده است. اما اصل مهمان‏دوستى و كرم واطعام به محرومان،سخاوتى است كه هرچه بيشتر و مستمرتر باشد، بهتر و زيبنده‏تر است.

«هاشم‏»، جد بزرگ رسول خدا، هميشه سفره‏اى باز داشت و غذاى‏آماده او و خانه مهيايش براى عامه مردم، او رابه سيادت و آقايى قريش‏رسانده بود.

«حاتم طايى‏»، سخاوتمند معروف عرب، خانه‏اى داشت كه ملجامردم و محل اميد بينوايان و مسافران و مهمانانمختلف بود.

امام حسن مجتبى(ع) مهمانخانه‏اى در منزل داشت كه به طورمعمول، از طبقات مختلف، بويژه افراد غريب وبى‏خانه و بينوا ومسافران و يتيمان و محرومان، پيوسته از آن بهره‏مند مى‏شدند.

براى كريمان بلندهمت، «اطعام‏» لذتى بيش از طعام خوردن دارد وحظ روحى آنان از اين رهگذر است.

چه زيباست اين كلام مولا على(ع) كه فرمود:

«قوت الاجساد الطعام، و قوت الارواح الاطعام‏»; (14) .

قوت و غذاى جسم، غذا خوردن است، ولى غذاى روح، اطعام وغذا دادن.

كسى مى‏گفت: بزرگترين لذت روحى من وقتى است كه عده‏اى‏نيازمند و تهيدست را به مهمانى دعوت كنم وآنها سر سفره نشسته ومشغول خوردن باشند و من از دور، اين صحنه را نگاه كنم و لذت ببرم!

در «قابوسنامه‏» چنين توصيه مى‏كند:

«چون ميهمان كنى، از خوبى و بدى خوردنيها عذر مخواه، كه اين طبع‏بازاريان باشد، هر ساعت مگوى كه فلانچيز بخور، خوب است! يا چرانمى‏خورى؟ يا من نتوانستم سزاى تو كنم، كه اينها سخن كسانى است كه يكبارميهمانى كنند.» (15) .

آداب مهمانى

ضيافت و مهمانى دو طرف دارد:

يكى مهمان مى‏شود، ديگرى ميزبان است.

يكى بر سر سفره ديگرى مى‏نشيند و طعام مى‏خورد، ديگرى‏سفره مى‏گسترد و اطعام مى‏كند. لذت يكى در غذاخوردن است، وديگرى در طعام دادن.

اصل مهمانى و ضيافت و مواردى را كه در اسلام، توصيه به‏مهمانى دادن شده است، بحث كرديم و با ميزبانانسخن گفتيم. اينك‏سخن با مهمان است و آداب مهمانى رفتن.

مهمان يا دردسر؟

در فرهنگ دينى ما، مهمان حبيب خدا و مايه بركت است، هديه‏اى‏از سوى پروردگار و عامل افزايش رزق و سببآمرزش گناهان‏صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است. اينها همه بجا و درست،چرا كه فرموده معصومين وتعاليم مكتب است. اما در همين جا «هزارنكته باريكتر ز مو» وجود دارد كه اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمتورنجش صاحبخانه شود و او را به درد سر بيندازد، آن وقت چه؟ باز هم‏رحمت است؟!

البته همه يكسان نيستند و روحيه‏ها متفاوت است. بعضيها آمادگى‏پذيرش مهمان ندارند. برخى از وضع مالىمناسبى براى مهمان‏نوازى وخرج ضيافت‏برخوردار نيستند. بعضى از نظر جا و منزل و امكانات‏پذيرايىآبرومندانه از مهمان در مضيقه و فشارند. بعضيها اشتغالاتى‏دارند كه مهمانى مزاحم وقت و يا كارشان خواهدشد. اينجاست كه‏خود مهمان بايد مراعات حال طرف را بكند، انتظار بيش از حد نداشته‏باشد، بى‏خبر وبى‏دعوت نرود، ديروقت و نابهنگام بر سر صاحب‏منزل فرود نيايد و او را به تكلف و زحمت نيفكند (البتهفرودهاى‏اضطرارى مستثنى است!...).

سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان در باره ادب مهمان شدن درخانه پيامبر(ص) چنين است:

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد!

بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه پيامبر نشويد،

و هر گاه دعوت شديد، داخل شويد،

و چون غذا خورديد، پخش شويد (و برويد) و براى حرف زدن (و گپ زدن)ننشينيد، اين كار شما سبب اذيتپيامبر است و از شما خجالت مى‏كشد، ولى‏خداوند از گفتن حق، حيا نمى‏كند!» (16) .

در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، ديگر مهمان،اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلكه مايهبركت و سبب‏خوشحالى خواهد بود و از همين جاست كه به مساله «تكلف‏»برمى‏خوريم كه پيامدهاى بدى دارد ومايه تلخكاميهايى در زندگى‏است.

«تكلف‏» يا «ماحضر»؟

در مثلهاى زيباى فارسى است كه: «رسيده، رسيده خورد»،

يا اينكه: «مهمان، هر كه باشد، در خانه هر چه باشد». (17) .

چيزى به نام «حفظ آبرو» يا «حيثيت‏»، براى برخى چنان تكلف‏آور ومشقت‏بار است كه براى آن خود را بهزحمتهاى بسيار دچار مى‏كنند وبه هر قيمتى شده از مهمان پذيرايى مى‏كنند، مبادا كه آبرويشان برود.البتهتوقعات نابجاى برخى مهمانان هم در اين مساله دخالت دارد.

اين گونه مهمان كه ميزبان را به «تكلف‏» و زحمت مى‏افكند، نه تنهارحمت نيست كه شوم است. اگر ميان مردم وخويشاوندان صفا وصداقت و صميميت‏باشد و مهمانى از راه برسد و ديروقت‏يا نابهنگام‏باشد، بايد به هر چه كه«هست‏» قناعت كرد. نه مهمان توقع زيادى داشته‏باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بيفكند. در اين صورت،دوستيهاو رفت و آمدها تداوم مى‏يابد.

اما رفت و آمدهاى هزينه‏ساز و خرج‏تراش و تكلف‏آور، سبب‏كاهش ديد و بازديدها و مهمانيها و موجب قطعرابطه‏ها يا كاهش وسردى آن مى‏گردد. درسى از امير مؤمنان(ع) بياموزيم:

مردى حضرت على(ع) را به خانه دعوت كرد. حضرت فرمود: به‏سه شرط مى‏آيم. آن مرد پرسيد: آن شرايطچيست؟ امام پاسخ داد:

يكى اينكه از بيرون خانه چيزى برايم تهيه نكنى.

دوم آنكه آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخيره نسازى (هر چه‏دارى بياورى).

سوم آنكه به خانواده‏ات اجحاف و فشار وارد نياورى.

مرد گفت: باشد، مى‏پذيرم.

حضرت قبول كرد و مهمان خانه او شد. (18) .

اين حديث، درسهاى عظيم و نكات ظريفى را بيان مى‏كند. بعضيهابه خانواده و همسر خويش زحمت‏بسيارمى‏دهند و تهيه بساط و مواديك سفره و پخت و پز را به او تحميل مى‏كنند تا يك مهمانى آبرومند برپا شود.زحمتش را خانم مى‏كشد، ولى پزش را آقا مى‏دهد. اين نوعى‏ستم به خانواده است و روا نيست كه از سوى مردانجام گيرد.

در مهمانى رفتن، هم مهمان نبايد متوقع باشد كه براى او چنين وچنان كنند و به «ماحضر» - هر چه كه موجوداست - قانع باشد، و هم‏صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عيال، تحميل نكند.

رسول خدا(ص) فرمود: مهمان تا دو شب مورد اكرام و پذيرايى‏قرار مى‏گيرد. اگر شب سوم فرا رسيد، ديگر او ازاهل خانه محسوب‏مى‏شود، هر چه كه بود، مى‏خورد. (19) .

نيز از آن حضرت روايت است:

به خانه ديگرى چنان وارد نشويد و مهمان نرويد كه چيزى نداشته‏باشند تا خرج و انفاق كنند. (20) اين براى حفظآبرو و عزت صاحبخانه‏است كه نزد مهمان شرمنده و سرافكنده نشود. در ضرب‏المثلهاى‏فارسى است كه: «مهمانديروقت (يا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است‏».

سلمان و مسلمانى

روش مسلمانى را بايد از حضرت «سلمان‏» آموخت كه اهل قناعت‏و ساده‏زيستى بود و پرهيز از تكلف و تجمل. ازاين‏رو سلمان فارسى‏در فضيلتها و ارزشها از «اهل‏بيت‏» به شمار مى‏آمد. (سلمان منااهل‏البيت). بارى، نقلخاطره‏اى از سلمان مناسب اين بحث است:

يكى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل‏» مى‏گويد: من به اتفاق‏دوستم به خانه سلمان فارسى رفتيم و مدتىنشستيم. هنگام غذا فرارسيد. سلمان گفت: اگر نبود آنكه رسول خدا(ص) از تكلف وخويشتن را به زحمتافكندن نهى كرده است، برايتان غذاى خوبترى‏فراهم مى‏كردم. سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمكآورد وجلوى مهمانان گذاشت. رفيقم گفت: كاش همراه اين نمك، مقدارى‏سعتر (مرزه و آويشن) بود! سلمانرفت و ظرف آب خويش را «گرو»نهاد و كمى مرزه فراهم كرد و سر سفره نهاد. وقتى غذا خورديم،دوستم گفت:خدا را شكر كه به روزى خدا قانعيم! سلمان گفت: اگر به‏رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود!... (21) .

سلمان اهل تكلف نبود. ولى وقتى مهمان، خواسته‏اى را بر زبان‏آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچارشد كه براى رضاى‏خاطر مهمان آن را تامين كند، هر چند با «رهن‏» گذاشتن وسيله زندگى!

بسيارى اوقات، نه تنها در مهمانيها، بلكه در مجموعه رفت وآمدها و روابط، توقعات بيجاى افراد از يكديگر، بارسنگينى را به‏دوش ديگران مى‏گذارد و اين هيچ پسنديده و اسلامى نيست! مهمان‏خوب كسى است كه وقتى بهخانه كسى مى‏رود، بخصوص اگر بدون‏اطلاع دادن قبلى باشد، همان جا كه كفشهايش را از پا در مى‏آورد، توقع‏وانتظار را هم از خود جدا كند و بيرون در بگذارد و وارد شود، تاجاى‏هيچ گله‏اى نباشد. وقتى بارى بر دوشميزبان سنگينى نكند، اين گونه‏مهمانى بى‏زحمت و رنج است و اگر خدا كمك كند و همراه مهمان،روزى او راهم بفرستد كه چه بهتر.

در حديث است: «لا تكلفوا للضيف‏» يا «لا يتكلفن احد لضيفه ما لايقدر»; (22) براى پذيرايى از مهمان، خود را بيشاز حد توان به زحمت ومشقت نيندازيد.

مى‏بينيد كه مساله، ظريف است و مرزها گاهى آشفته مى‏شود. هم‏دعوت به پذيرايى از مهمان كرده‏اند، هم نهىاز تكلف! هم مهمان راموهبت الهى شمرده‏اند و مايه رزق و بركت‏خانه دانسته‏اند، هم ايجاداذيت و سختى براىميزبان را نهى كرده‏اند. شناخت تكليف صحيح،هم براى مهمان هم ميزبان، دقت و ظرافت مى‏طلبد.

مهمان ناخوانده

روابط مودت‏آميز در جامعه اسلامى و ميان برادران دينى وخانواده‏ها، بايد در سطحى باشد كه رفت و آمدهاگرم، و مهمانى‏دادنهاصميمى، مهمانى‏رفتنها بى‏تكلف، و پذيراييها خودمانى و بى‏گله باشد.اين مطلوب نهايىاست، ولى رعايت آدابى خاص، بويژه آنجا كه‏محبتها و صميميتها در حدى نيست كه «هيچ آدابى و القابى مجوى‏»،ضرورى است. يكى از اين نكات، بى‏دعوت به مهمانى نرفتن است،يكى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن!گرچه ميزبانان معمولامى‏گويند: «خوب، چه مى‏شد مهمانتان را هم مى‏آوريد، غريبه كه نيستيد،مى‏آوريد و دورهم بوديم و ... .»

اما توصيه اسلام به پرهيز از اين مساله است. حتى همراه بردن‏كودكان به مهمانى، اگر دعوت نشده‏اند، گاهىاشكال شرعى هم‏پيدا مى‏كند، بويژه اگر در دعوتنامه قيد شده باشد كه: «لطفا از آوردن‏بچه ... .»

امام صادق(ع) از رسول خدا نقل مى‏كند كه فرمود: «هر گاه يكى ازشما به مهمانى و طعامى دعوت شديد،فرزند خود را همراه نبريد، اگر چنين كنيد،كارى ناروا و غاصبانه كرده‏ايد.» (23) اين همان عادت ناپسند «طفيلى‏»و «قفيلى‏»بردن همراه است. و ... سومى را هم كه صاحبخانه مى‏شناسد!

در حديث ديگرى پيامبر اسلام به حضرت على(ع) در ضمن‏وصايايى فرمود:

«يا على! هشت گروهند كه اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش‏كنند، نه ديگرى را. يكى از آنانكسى است كه به مهمانى‏اى كه دعوت نشده برود وبر سر سفره ناخوانده بنشيند:

«الذاهب الى مائدة لم يدع اليها ... .» (24) .

گله نداشتن

مشهور است كه: «سفره نينداخته يك عيب دارد. سفره انداخته هزارعيب!» اين مثل همان كلام ديگر است كهمى‏گويند: ديكته نوشته نشده،غلط ندارد!

وقتى كسانى مهمانى مى‏دهند، بخصوص به صورت دسته‏جمعى‏و عمومى، چيزى به نام «گلايه‏» مطرح مى‏شود.البته ما نبايد اهل گله‏باشيم كه چرا مثلا ما را خبر نكردند، مگر غريبه بوديم كه دعوت نشديم‏و ... . از طرفديگر هم ميزبان بايد خود را براى گلايه‏هاى احتمالى‏آماده كند.

اما آنچه براى ديگران بسيار كارساز است، «عدم توقع‏» است. نتيجه‏اين روحيه، آرامش وجدان و آسايش دروناست. اگر كسى از دوستان،بستگان، همسايگان و همكاران، سورى داد و ما جزو مدعوين نبوديم،چه جاى گلايه؟ ... مگر به ما بدهكار بوده است؟ شايد دسترسى‏نداشته، شايد فراموش كرده كه بگويد و از قلم افتاده‏ايم، شايد ازنظر جاو غذا، امكانات و ظرفيت نبوده، و ... يا به هر دليل ديگرى به ما نگفته‏است.

چرا به ما بر بخورد و غبار كدورت بر آينه دوستيهايمان بنشيند؟!حيف است كه حريم و مرز دوستيها وخويشاونديها با اين گونه‏مسايل، آشفته گردد.

زبان به گلايه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجيده‏مى‏كند، هم نشانه كم‏ظرفيتى و دون‏همتى وحقارت نفس گله كننده‏است.

مناعت طبع، گوهرى است كه نبايد آن را با سنگ «توقعهاى كوچك‏»شكست! اگر به مهمانى هم رفتيم و غذا وجا و شرايط بر طبق ميل وانتظارمان نبود، باز هم عيب‏جويى و شكوه، مناسب نيست; زيراگلايه‏هاى بعدى، نهعيوب و كاستيهاى گذشته را اصلاح مى‏كند، نه‏چيزى عايد ما مى‏شود. تنها پايين بودن سطح انديشه و افقفرهنگ‏خويش را با اين كار، نشان داده‏ايم.

ايثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همين‏جاهاست! پس همت‏بلند دار ... مبادا صفاى دوستى وخويشاوندى باچنين توقعهايى به كدورت مبدل شود. حيف است!

پى‏نوشتها:

1) ميزان‏الحكمه، ج‏5، ص‏521.

2) امثال و حكم، دهخدا، ج‏4، حرف ميم.

3) ميزان‏الحكمه، ج‏5، ص‏520، وسائل‏الشيعه، ج‏16، ص‏459.

4) كافى، ج‏2، ص‏201، حديث 8 و 9.

5) وسائل‏الشيعه، ج‏16، ص‏454.

6) همان، حديث 4.

7) همان، ص‏452، حديث 2.

8) بحارالانوار (بيروت)، ج‏72، ص‏458.

9) همان، ص‏462.

10) كنزالعمال، ج‏9، ص‏245.

11) نهج‏البلاغه، خطبه 209.

12) وسائل‏الشيعه، ج‏16، ص‏455.

13) همان، ص‏456.

14) بحارالانوار، ج‏72، ص‏456.

15) رهنمون، ص‏748.

16) سوره احزاب، آيه 53 (لا تدخلوا بيوت النبى ...).

17) امثال و حكم، دهخدا، ج‏4، كلمه «مهمان‏».

18) بحارالانوار (چاپ بيروت)، ج‏72، ص‏451، حديث 4.

19) وسائل‏الشيعه، ج‏16، ص‏456.

20) همان، حديث 2.

21) ميزان الحكمه، ج‏5، ص‏525 (به نقل از بحارالانوار، ج‏22، ص‏384).

22) كنز العمال، ج‏16، ص‏248.

23) بحارالانوار، ج‏72، ص‏445.

24) همان، ص‏444، حديث 1 و ص‏452، حديث 6.