بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آقا بزرگ تهرانی, محمد صحتى سردرودى ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     fehrest -
 

 

 
 

فصل ششم: از چشم ياران

بسيارى از صاحب نظران و انديشمندان، اعجابو اجلال خويش را در مورد شخصيت‏شيخ آقا بزرگ‏تهرانى پنهاننداشته‏اند و با سخنانى كه حاكى از عظمت روحى و مقام بلند علمى شيخ است وى راستوده‏اند و كارهاىگرانسنگ و طاقت فرساى او را ارج نهاده‏اند. سخنانى را كه در پنجاه سال گذشته به‏تجليل از شيخ و آثارماندگارش گفته شده است اگر در يكجا گردآورى شود شايد از صد صفحه هم بيشترباشد و اگر چكامه‏ها وسروده‏هاى شاعران را نيز كه در مدحاو گفته‏اند به آن اضافه شود خود كتابى بزرگ‏و قطور خواهد شد. حال ماابتداء چند سخن سبز و پرمعنى از دانشمندان شيعى و از دوستان و آشنايان‏شيخ نقل مى‏كنيم و سپس به سراغسخنانى مى‏ريوم كه از ديگران و دگر انديشان گرد آورده‏ايم:

1 - علامه شيخ عبدالحسين امينى تبريزى:

«با دست تكريم و احترام، كتاب پاك و كريمى (1) را كه پر از مرواريدهاى درشت و درهاى درخشان بوداز قلم شيخبزرگ و بزرگوارمان، يادگار نيكمردان گذشته «بقية السلف الصالح‏» حجة الاسلام آية الله‏سماحة الحاج الشيخ آقابزرگ تهرانى دريافت كرديم.... با هزاران شكر و تشكر و سپاس از او.» (2) .

2 - علامه مصلح شيخ محمد حسين كاشف الغطاء:

«... روح همت و نشاط، مصداق راستين اراده و عزم در جهان امروز، دانشمند علامه،جامع علم و تقوا،احياگرسنت و سيره اسلامى،نابود كننده بدعتها، برادر و دوست و ياور ما در راه خدا، شيخ آقا بزرگ‏تهرانى [است] خداوى را با عنايتهاى مخصوص و الطاف ويژه خويش تاييد كند و همچنان محكم ومستدام، پايدار دارد...» (3) .

3 - آيت الله سيد حسن صدر عاملى

وى كه بيشتر با اثر گرانبهايش «تاسيس الشيعه‏» شناخته مى‏شود، در ضمن تقريظى كه براى الذريعه‏نوشت‏باچنان القاب و اوصاف ثناگسترى از شيخ ياد كرد كه بالاتر از آن قابل تصور نيست. ما نيز بهترچنين ديديم كهمتن همانالقاب و اوصاف را در اينجا بياوريم،او از محقق تهرانى اين چنين نام برده‏است:

«الاجل الافخم الافضل و البحر الكامل الاكمل، انموذج السلف و ابوالفضايل و الطرف، المحدث الفقيه‏و الرجالىالنبيه و الاصولى الخبير، الشيخ محمد حسن معروف به شيخ آقا بزرگ تهرانى.... به راستى كه‏آثار دانشمندان رازنده كرد و آنها را از تباهى و نابودى مصون داشت و چنان در تارخى ثبت كرد كه دلهابه سوى آن پر مى‏كشد وگوشها از شنيدنش تيز مى‏گردد. با گذشت روزگاران نام نيك و ذكر جميل او ازميان نخواهد رفت و پاداش نيكىرا كه خدا براى احياگران اثار و اخبار دينش خواهد داد، ارزانى اوخواهد شد...» (4) .

4 - اديب توانا، علامه محمد على اردوبادى

«خداوند سبحان در اين اواخر بزرگمردى از مردان بزرگ امت و يگانه قهرمانى از قهرمانان مسلمانان‏را براىحفظ كيان و آبروى شيعه برانگيخت و او كسى جز علامع‏ء اكبر حجة الاسلام شيخ محمد محسن‏رازى [تهرانى]نبود...» (5) .

5 - آية الله سيد موسى شبيرى زنجانى:

«آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى، هشتاد سال مداوم در رشته‏هاى متنوع علوم اسلامى،مخصوصا علم تراجمو كتابشناسى، با زحمتى طاقت فرسا اشتغال داشت و حدود شصت‏سال يا بيشتراست كه كتابهاى ايشان مرجعبسيار مهم اهل تحقيق است و بسيارى از رجال اسلامى، اماميه و غيراماميه از اين دانشمند عاليمقام اجازهروايتى تحصيل كرده‏اند.... رحمة الله عليه رحمة واسعة.» (6) .

6 - استاد سيد محمد حسن آل طالقانى:

«شيخ ما امام تهرانى با روحى طاهر و طيب به سوى حق شتافت. نامه اعمالش را با گناهان سياه‏نساخت و بهكثافت طمع و آز نيالود. بارفتن او بركتى از بركتهاى آسمانى از ميان ما برداشته شد و چراغ‏فروزانى كه هميشهراه خير و طريق حق و فضيلت را روشن مى‏كرد خاموش شد و پرچم بزرگى كه زمان‏زيادى بر آشسمانضيلت‏سايه گسترده بود به خاك افتاد. و زمين جسد پاكى را در خود نهفته ساخت‏كه از روزى حلال و غذاىكافى سير نشد و هيچ وقت در رگهايش خون كثيفى كه از حرام توليد شده باشدجريان نيافت.

زمين قلب سليمى را در آغوش گرفت كه حقد و حسد و يا هيچگونه سوء ظن و نيت‏شر نم شناختاامام تهرانى ازميان ما رفت اما نام و آوازه بلندى را پس از خود فرانهاد كه هميشه به گوشها خواهد خوردو ياد زنده‏اش هيچوقت نابود يا فراموش نخواهد شد.» (7) .

7 - استاد بزرگوار علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى (قدس سره):

«شيخ مشايخ معاصر، بزرگ پژوهشگران و فهرست نگاران، حجت و دليل تاريخ، احياگر آثارگذشتگان، نمونهناب تقوا و صلاح، شيخ آقا بزرگ تهرانى رحمه الله[است]. (8) .

استاد بزرگوار مرحوم علامه طباطبايى يزدى رضوان الله عليه ارادت ويژه‏اى به شيخ آقا بزرگ داشت‏وگاهگاهى كه از او به بزرگى ياد مى‏كرد با عناوينى چون: «شيخناالمقدس‏» (9) و «شيخنا العلامه‏» (10) نام‏مى‏برد ومى‏گفت:

«شيخ بزرگ ما مرحوم محقق تهرانى روح بزرگ داشت، 25 سال با او بودم اما براى يك بار هم نديدم‏پشت‏سركسى بدگويى يا غيبت كند....» (11) .

8 - حجة الاسلام سيد محمد على خيرالدين:

«خسارتى كه جامعه علمى از فقدان حج كبرى، علامه موثق و معتمد آيت الله امام شيخ آقا بزرگ‏تهرانى - رحمهالله رحمة واسعه - ديد به راستى كه خسارت بزرگى بود چرا كه او از شخصيتهائى بود كه‏بسيار اندك به دستمى‏ايند. گذشته از جايگاه علميو از اينكه او در كشورهاى اسلامى با علم و تقوا، زهدو اخلاق، پاكدلى و اخلاصشناخته شده بود و در كشورهاى غربى هم به خبره بودن و فرهنيخته وكاركشتگى در جهاد علمى و پژوهش وكاوش شناخته مى‏شد. علاوه بر همه اينها او داراى سيرت ورفتارى بود كه پر از پندها و عبرتهاى آموزنده است.كلمه‏هاى چون مردانگى و دلير مردى، ايثار واخلاص و... با همه معناهايى كه به اين كلمه‏ها بار مى‏شود، در اوتجلى يافته بود.» (12) .

9 - استاد محمد رضا حكيمى:

«شيخ آقا بزرگ، در طول سالهاى نجف - همچنان روزگاران گذشته خويش - به پيگيرى كارهاى‏تحقيقى وادامه رسالت علمى خود شب و روز مى‏گذارنيد و با امانت و اخلاص تمام، به تاليف و نشراطلاعات خود اشتغالداشت. حوادث اندوه آفرين روزگار، پيشآمدهاى نامنتظر، و بيماريهاى درد خيز -كه در زندگى وى بسيار بود -هيچيك نتوانستند او را در كار سست كنند و رنگ ناتوانى و ضعف به جوهروجود او بزنند.

شيخ در اخلاق اسلامى و تقواى نفس و طهارت ضمير نيز از نمونه‏هاى اندكيابى بود كه احوالات آنان،اصحابائمه طاهرين و علماى بزرگ شيعه را به ياد مى‏آورد.» (13) .

استاد بزرگوار و ولايتمدار معاصر، محمدرضا حكيمى آنگاه كه از سه اثر بزرگ و آبرو افرين شيعى درصد سالاخير ياد مى‏كند، مى‏نويسد:

«هنگامى كه حماسه آفرينان پياپى در رسيدند، حماسه سرايان بايد به پاخيزند و حماسه آنان رابسرايند. آنان كهحماسه‏هاى ژرف را، حماسه‏ژهاى پاك را، حماسه‏هاى والا را مى‏سرايند خود نيزحماسه آفرينند. كدام حماسه،ژرف‏تر و پاك‏تر و والتر از «الغدير»، از«الذريعه‏»، از «بيان الفرقان‏»؟

الغدير مى‏گويد: حق با على است.

الذريعه مى‏گويد: فرهنگ پهناور اسلام در گرو شيعه على است.

بيان الفرقان مى‏گويد: معارف حقه و علوم الهيه در نزد على و اولاد على است. (14) .

استاد حكيمى پس از آن كه يكى از اثار وزين و ولايت گستر خويش را به نام شيخ آقا بزرگ مى‏نامد ودر هفتاد واندى صفحه از محقق تهرانى، و از آثار ايمان و اخلاص او مى‏نويسد، در نهايت نيز از آن‏بزرگمرد تاريخ چنين ناممى‏برد:

«علامه كبير، مؤلف مجاهد، متتبع كم مانند،خادم دين و جامعه، عاشق كتاب و فرهنگ، ناشر علم وفضيلت،عالم ربانى، و تربيت‏يافته مكتب جعفر بن محمد(ع)، حضرت شيخ آقا بزرگ تهرانى - رحمة الله‏عليه.» (15) .

10 - نويسنده نامدار جلال آل احمد

ايشان پس از انتشار جلد پنجم الذريعه مقاله‏اى رات در معرفى آن منتشر ساخت كه ضمن آن‏مى‏نويسد:

«براستى بايد گفت كمتر محقق و كتابدار و يا مطالعه كننده‏اى در تاريخ ايران بعد از اسلام مى‏تواندخود را ازاين مجموعه گرانبها بى‏نياز بداند.» (16) .

11 - استاد سيد مرتضى نجومى:

«مرحوم حاج شيخ (رحمة الله عليه) بسيار بزگوار، سليم النفس، خود نگهدار، حليم و دائم الاشتغال‏و الكتابهبودند، به مجرد آنكه از نوشتن يا مطالعه دست مى‏كشيدند تا قدرى استراحت كنند مى‏ديدم‏آهسته به ذكر خدامشغول است.».

استاد نجومى در سخن ديگرى مى‏گويد:

«اصولا بنده معتقدم كه حاج شيخ بر اثر خدمت‏ساليان متمادى به اسلام، داشتن خلوص، خضوع،خشوع،ملكهسلامت نفس و ارامش روان، سلوك الهى بر ايشان پيدا شده بود.» (17) .

12 - استاد شيخ نصرالله شبسترى:

«نابغه عظيم الشان، حضرت استاد آقا حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى از دانشمندان اسلامى و.... [از] اين‏مغز متفكر،اين قلب مطمئن، اين ديده بينا، اين دانشمند توانا،اين بزرگمرد افتخار بخش و اين قهرمان‏شب زنده دار [چهمى‏توان گفت]. (18) .

در حديث ديگران

تا اينجا هرچه نقل شد سخنانى بود كه علماء و انديشمندان شيعه در حق محقق تهرانى گفته‏اند،البته نههمهسخنان گفته شده كه فقط بخش اندكى شايد برخى چنين تصور كنند كه اين بزرگان بيشتربه خاطر اينكهمحقق آثار شيعه را احياء كرده است او را چنين ستوده‏اند اما با توجه به سخنانى كه پس ازاين نقل خواهيم كردمعلوم خواهد شد كه نه چنين است. و آن مهم درست است كه نقشى در اين‏ستاشيها و بزرگداشتها دارد ولىهمه مطلب اين نيست و اگر هم تنها همان باشد خود كار بس بزرگ وگسترده‏اى است چرا كه احياى آثار اسلامو عرب حتى ايران، در گروه احياى آثار شيعه است و محقق‏تهرانى با كارهاى بزرگى كه كرده است اين همه رايكجا احياء كرده است، حال بهتر است وصف محقق رااز زبان برخى دانشمندان غير شيعه و غير اسلامى بشنويمچرا كه گفته‏اند:

بهتر آن باشد كه سر دلبران.

گفته آيد در حديث ديگران.

1. استاد يوسف اسعد داغر بيروتى (19)

«به خدا سوگند اگر براى شيعه، در قرن چهاردهم هجرى نمى‏بود جز امينى بزرگ و الغديرش، ومرحوم سيدمحسن امين و اعيان الشيعه‏اش، و علامه كبير شيخ آقا بزرگ و الذريعه‏اش، در نظرخردمندان، همين مرداندين براى خدمت‏به علم و اجتماع و هدايت افكار كافى بود....» (20) .

همين دانشمند مسيحى آنگاه كه كتابش «دور الكتب العربية فى الخافقين‏» را به شيخ اهداء مى‏كند،چنينمى‏نويسد:

«الى عبقرية التارخى و شيخ الباحثين‏».

- براى نابغه و اعجوبه تاريخ، پير پژوهشگران و سرور انديشمندان. (21) .

2. استاد عبدالجبار اعظمى، رئيس هيئت «دار الثقافة الاسلامية‏» در بغداد:

«زندگانى امام فقيد [شيخ آقا بزرگ] همه‏اش جهاد در راه خدا و براى خوشنودى خدا بود، حقا كه وى‏در زهد وخويشتن دارى، در قناعت و سخت گيرى بر خويشتن، نمونه يگانه‏اى از نيكمردان گذشته بود.از دنيا و لذتهاىمادى آن دوى جست و از زعامت و رياست‏با اينكه لياقت آن را داشت اجتناب كرد. به‏درستى كه او اسوه نيك وصاحب سيرت روشن و خصلت نيكو بود.... هدف و قصدش در زندگى خدمت‏به‏شريعت غراء و دانش و انسانيت‏باهم بود.... و كتابش الذريعه كه تكمله‏اى در تكميل كتاب «كشف‏الظنون‏» شمرده مى‏شود. [!] از معجزات قلم وتاليف در اين روزگار است و...» (22) .

3. استاد شبيب مالكى، استاندار وقت كربلا:

«مجاهد كبير، اية الله العظمى آقا بزرگ - طيب الله ثراه - خود دائرة المعارف كاملى در گستره دانش‏بود.گذشته از اينكه يكى از شخصيتهاى شاخص در مجال علم و معرفت محسوب مى‏شود بزرگى ازبزرگان وطن، وقهرمان ملى بود...» (23) .

4. دكتر جاسم محمد خلف، رئيس دانشگاه بغداد:

«آقابزرگ پيش ما مجهول نبود تا پس از مرگش شناخته شده باشد. آثار او هميشه در پيش ديد مابود. درحقيقت تمام آنچه را كه شيخ نوشته، آثارى است كه دانشگاهيان به هيچ وجه از آن بى‏نيازنيستند. در ميزان مادانشگاهيان، براى هر دانشور جستجوگرى كه با پژوهش زندگى كند، او نمونه نيك‏و ايده‏آلى است. با داشتنچنين نمونه نابى است كه هر دانشورى بايد از پس دانش جز نشر دانش و ازتاليف جز جاودانه كردن تاليف وتحكيم حقايق و حفظ تارخى رانخواهد. چرا كه او چنين بود و درست‏به خاطر همين مهم بود كه دانشمندان وشرق شناسان در شرق و غرب زمين، او را بزرگ‏مى‏داشتند.» (24) .

پى‏نوشتها:

1) منظور اجازه نامه مفصلى است كه شيخ آقا بزرگ براى علامه امينى نوشته بود، رك، فصل آثار همين دفتر.

2) الغدير، ج‏10، ص ح، اين سخن را علامه امينى زمانى در حق شيخ نوشت كه او هنوز زنده بود.

3) اين سخن تنها بخش كوتاهى است از مقدمه‏اى كه علامه كاشف الغطاء بر جلد اول الذريعه نوشته بود.

4) همان، الذريعه، ج‏1، ص‏4.

5) همان، مقدمه، به اندكى تصرف.

6) يادنامه علامه امين، ص‏72.

7) الشيخ آغا بزرگ الطهرانى فقيد العلم و الادب، ص‏16.

8) الغدير فى التراث الاسلامى، ص‏236.

9) همان، ص‏57.

10) همان، ص‏101.

11) استاد اين سخن را در ضمن مصاحبه‏اى كه با صدا و سيما داشت فرمود، نوار مصاحبه در صدا و سيما و...موجود است.

12) الشيخ آغا بزرگ الطهرانى فقيد العلم، ص‏17.

13) شيخ آقا بزرگ، ص‏7.

14) همان، مقدمه ص‏21.

15) همان، ص‏65.

16) همان، ص‏15، به نقل از مجله «سخن‏» س‏2، ش‏11 - 12، دى و بهمن 1324.

17) نورعلم، شماره 38، ص‏42 - 48.

18) همان، ص‏50، به نقل ازكتاب «وفادار باشيد»، ص‏6، 7.

19) دانشمند و محقق مسيحى، مورخ پركار و صاحب آثار فراوان از جمله: «مصادر الدراسة الادبيه‏».

20) حساس‏ترين فراز تاريخ،ص‏139، به نقل از الغدير، مقدمه، ص ك.

21) كيهان فرهنگى، سال دوم، شماره دوم، ص‏9.

22) الشيخ آغا بزرگ الطهارنى فقيد العلم و الادب، ص‏6 - 7.

23) همان، ص‏12.

24) همان، ص‏18.