بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب میزان الحکمة ج 9, آیت الله محمد محمدى رى شهرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_001 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_002 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_003 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_005 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_006 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_007 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_008 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_009 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_010 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_011 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_012 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_013 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_014 - ميزان الحكمة ج 9
     miz9_015 - ميزان الحكمة ج 9
 

 

 
 

 

ـ پيامبر خدا(ص ) : در روز فتح مكه , فرمود : خداى تبارك و تعالى به وسيله اسلام نخوت جاهليت و نـازش بـه پـدران و خاندانهاى جاهلى را از شما زدود اى مردم ! شما از آدم هستيد وآدم از گل آفريده شد بدانيد كه امروز, بهترين شما نزد خدا و گراميترين شما در پيشگاه اوپرهيزگارترين و فـرمـانبردارترين شما از اوست بدانيد كه عربيت به پدرى نيست كه (شما را)به دنيا مى آورد بلكه عـربـيـت يـك زبان است كه با آن سخن گفته مى شود پس , هر كس در كار وعمل كوتاهى كند, شرافت خانوادگيش او را به خشنودى خدا نرساند.
ـ آنـانـى كـه بـه پـدران مـرده خـود كـه در حـقـيقت زغال جهنمند فخر مى فروشند از اين كار دسـت بـردارنـد و گـرنه در نزد خداى عزوجل پست تراز سرگين غلتانكى هستند كه با بينى خود سـرگـين را مى غلتاند خداوند نخوتها و فخرفروشيهاى خاندانى جاهليت را از شما برده است (در اسلام )يا مؤمن پرهيزگار است و يا نابكار بدبخت مردم فرزندان آدم هستند و آدم از خاكى آفريده شده .

ـ آفت بزرگى خاندان , فخرفروشى است .

ـ آفت بزرگى خاندان , فخرفروشى و خودپسندى است .

ـ امام على (ع ) : نازنده به خود, برتر از نازنده به پدر خود است .

ـ امـام صـادق (ع ) : مردى خدمت پيامبر خدا(ص ) آمد و عرض كرد : اى پيامبر خدا! من فلان پسر فـلان هـسـتم او نه پشت خود را شمرد پيامبر خدا(ص ) به او فرمود : تو دهمين نفر آنان دردوزخ هستى .

ـ امـام عـلـى (ع ), بعد از تلاوت آيه ((تفاخر به بيشتر داشتن شما را به غفلت انداخت تا جايى كه به ديـدن گـورهـا رفـتـيـد)), فـرمـود : آيـا بـه گـورهاى پدرانشان افتخار مى كنند؟
يا به فزونى شـمـارهـلاك شـدگـان (خـود) بـه هم مى نازند؟
از پيكرهايى كه بى جان و متلاشى شده اند و از حـركتهايى كه آرام گرفته اند, بازگشت به اين جهان را چشم دارند حال آن كه آن مردگان مايه عبرت باشندسزاوارتر است تا باعث فخرفروشى .

آنچه كه فخر كردن بدان نشايد.

ـ امـام عـلـى (ع ) : پـيامبر خدا(ص ) هرگاه فضيلتى از خود ياد مى كرد, مى فرمود : (قصدم ) فخر وخودستايى نيست .

ـ پيامبر خدا(ص ) : قصدم فخرفروشى نيست اما هنگامى كه به آسمان برده شدم جبرئيل (ع )اذان و اقـامـه گـفـت و هـر يك از جملات آنها را دو بار تكرار كرد و سپس به من گفت : جلوبايست اى محمد! من جلو ايستادم و براى آنان نماز خواندم .

ـ بـزنـطـى : خـدمـت حـضـرت ابـوالحسن (ع ) رسيدم آن حضرت شروع به صحبت با من كرد و مـن مـى پـرسيدم و ايشان پاسخم را مى دادند, تا آن كه پاس زيادى از شب گذشت چون خواستم بـروم بـه من فرمود : اى احمد! مى روى يا شب را همين جا مى مانى ؟
عرض كردم : فدايت شوم هر چـه شـما بفرماييد اگر دستور دهيد بروم مى روم و اگر امر كنيد بمانم مى مانم فرمود : بمان در اين وقت شب گزمه ها بيرونند و مردم در آرامش و خواب به سر مى برند.
بزنطى مى گويد : حضرت رفت من كه خيال كردم ايشان وارد اندرونى شده اند در پيشگاه خدا به سـجـده افتادم و گفتم : خدا را سپاس , حجت خدا و وارث دانش پيامبران از ميان برادرانم به من انـس گرفت و به من اظهار محبت كرد در حالى كه در سجده و شكرگزارى بودم يكباره متوجه شـدم كـه حـضرت با پايش به سينه من زد من برخاستم حضرت دستم را گرفت و فشرد وسپس فـرمـود : اى احـمـد! امـيـرالـمـؤمـنـيـن (ع ) از صـعـصعة بن صوحان كه بيمار بود عيادت كرد وقـتـى برخاست كه برود, فرمود : اى صعصعه ! مبادا از اين كه من به عيادت تو آمده ام بر برادرانت فخربفروشى , از خدا بترس ابوالحسن (ع ) اين جمله را فرمود و از نزد من رفت .

ـ امـام عـلـى (ع ) هنگامى كه از صعصعه عيادت كرد : اى صعصعه ! مبادا عيادت من از خود رامايه فخر و مباهات بر مردمت قرار دهى صعصعه گفت : نه به خدا اى اميرالمؤمنين , بلكه آن رانعمتى در خور سپاس به حساب مى آورم على (ع ) فرمود اى صعصعه ! تا آن جا كه من مى دانم تومردى كم زحـمـت بوده اى و ياريگر ديگران صعصعه عرض كرد : به خدا قسم شما نيز تا جايى كه مى دانم به كـتـاب خـدا دانـايـى و خدا در دل و سينه تو بزرگ و با عظمت است و نسبت به مؤمنان مهربان و دلسوزى .

آنچه شايسته افتخار است .

ـ امام على (ع ) ـ در مناجات خود ـ الهى ! مرا همين عزت و سرفرازى بس كه بنده تو هستم وهمين افتخار بس كه تو خداوندگار من هستى .

ـ بـايـد بـه هـمـتـهـاى والا و پـايـبندى به عهد و پيمانها و كوشش در بخشندگى و بزرگوارى افتخاركرد, نه به استخوانهاى پوسيده و خصلتهاى پست و نكوهيده .

ـ امـام صـادق (ع ) : سه چيز است كه افتخار مؤمن و زيور او در دنيا و آخرت است : نماز آخرشب و چشم نداشتن به آنچه مردم دارند و ولايت و دوستى او نسبت به امام از خاندان محمد(ص ).
ـ دو نفر در حضور امام على (ع ) بر يكديگر فخر فروختند حضرت فرمود : آيا به پيكرهايى پوسيده و روحـهـايـى كـه در آتـشـند به يكديگر فخر مى فروشيد؟
اگر عقل و خرد داشته باشى , ازخوى و خصلتى برخوردارى و اگر با تقوا باشى , كرامت و بزرگوارى دارى و گرنه خر از تو بهتراست و تو از احدى بهتر نيستى .

در نقلى ديگر آمده است : اگر او عقل نداشته باشد تو جايگزينى دارى و اگر او تقوا نداشته باشد تو كرامت دارى و گرنه الاغ از شما دو تن بهتر است و تو از هيچ كس بهتر نيستى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : فقر, افتخار من است .

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation