بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 22, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

در جمع علماى اعلام و حجج اسلام در نجف اشرف  
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
بـنـده مـى خـواستم امروز مباحثه بكنم لكن ديروز دو نفر از آقايان آمدند و مطالبى گفتندكـه مـوجب تاسف شد و لازم شد كه من يك تذكراتى به آقايان عرض بكنم . حتى بعضى!!! گفتند در پرده گفتند !!! كه اگر يك جلوگيرى نشود، ممكن است كه يك اختلاف شديد ويك زدوخورد راه بيفتد در بعضى موارد. و من نمى دانم كه اين اختلافات سر چى است ؟ سردنـيـا هـسـت ؟ شـمـا كه دنيا نداشتيد. ما و شما كه دنيا نداريم كه سر دنيا اين اختلافات راداشته باشيم . همه زندگى هاى ما را كه روى هم بريزند آن همسر يك زندگى اشخاص ‍مـرفـه نـيـسـت . بـراى امـر خـيـلى مبتذل و خيلى پيش پا افتاده آيا لازم است كه آقايان قيامبكنند و با هم جبهه بندى كنند؟ و خوف اين برود كه سه دسته از آقايان در بعضى مواردبـريـزنـد بـه جان هم ؟ شما احتمال نمى دهيد كه يك دستى در كار باشد براى اينكه اينحـوزه هـا را مـفـتـضـح كـنـد، از ايـن مـفـتـضـح تـر؟ شـمـااحـتـمـال نـمـى دهـيـد كـه دشـمـن دنـبـال ايـن مـطـلب بـاشـد و دسـت داشـتـه بـاشـد در ايـنمـسـايل به طورى كه شما ملتفت نشويد از پشت يك حجابى باشد با آن زرنگى هايى كهايـنـهـا دارنـد و سـيـاسـتـى كـه ايـنـها دارند و خدعه ها و فريبى كه اينها دارند يك دستىدنـبـال ايـن مـطـلب بـاشـد، دسـت نـاپـاكى و بخواهد شما را در جامعه مفتضح كند و بعد ازافـتـضـاح از بـيـن بـبـرد و مـردم تـشـكـر كـنـنـد بـر ايـنـكـه ايـن آخـونـدهـا از بين رفتند،احتمال اين معنا نمى رود؟ به صورت ديانت به صورت !!! عرض مى كنم كه !!! مقدسى ،بـه صـورت ظـاهـرالصـلاح اشـخـاصى وارد بشوند در بين شما، يا اشخاصى اشخاصديـگـرى را كـه از خـود شـمـا هـسـتـنـد اغـفـال كـنـنـد و ايـناغـفـال شده ها در بين شما بيايند و يك مطالبى را پخش بكنند كه به واسطه اين مطالبيك مفسده هايى پيدا بشود علاوه بر اين مفسده هايى كه در حوزه ها انسان مى بيند.
ما عددمان اصلش چند تاست ؟ / ما/ عدد ما كه الان در نجف هستيم و در اعتاب مقدسه ديگر و درايـران و در سـاير ممالكى كه حوزه شيعه هست ، شما عددتان چند تاست ؟ به / يك / بيستهـزار مـى رسـد عـدد شـمـا؟ حـوزه هاى ما به بيست هزار، ما فرض مى كنيم شما دويست هزارجـمـعـيـت باشيد از آخوند ده و غير ده و اينها، دويست هزار جمعيت شما باشيد، اين دويست هزارجمعيت اگر چنانچه باهم بودند و اجتماع داشتند و همان طورى كه اسلام دعوت كرده است اينها هم تبعيت مى كردنداز آنـهـا خـيـلى كـار بر مى آمد، لكن دويست هزار نفرى كه ، اگر نگويم دويست هزار راى ،آراى مـتـشـتـت و مـخـتـلف دارنـد هـر كـسـى ، هـر جـبـهـه اى بـهقـول شـمـا يـك راى مـستقلى دارد كه روى آن راى جبهه هاى ديگر را مى كوبد اگر بنا شدجـمـعـيت ما اين طور شد كه در داخل خودمان ما يكديگر را مفتضح كرديم ، پيرمردمان پيرمردرا، جـوانـمـان جـوان را، جـوانـمـان پـيرمرد را، پيرمردمان جوان را مفتضح كرديم و يك دستهـايـى هـم در دنـبـال قـضـيـه بـود كه علاوه بر اين مفسده اى كه هست و انسان مى بيند، يكآشـوبـى در حـوزه هـا بـه پـا كـنـد بـه اسـم جـبـهـه كـذا و جـبـهـه كـذا ودنبال اين آشوب يك نتيجه هايى ، آنهايى كه مى خواهند اين حوزه ها نباشند و اينها را مضربـه حـال خـودشان مى دانند، آنها يك نتايجى ببرند و با اين نتيجه ملت هم به شما اظهارتاسف نكند، بگويد اينها وضعشان اين بود كه ديديد و وضعشان اين است كه مى بينيد.
مـن مـتـاسـفـم كـه يك نفر جوان از اروپا آمده بود اينجا و يكى دو دفعه با من ملاقات كرد وشـايـد/ هفت هشت روز/ پنج شش روز، هفت هشت روز، يك همچو چيزى ، خيلى كم اينجا بود، بهيـكـى از آقـايان گفته بود !!! به من صحبتى نكرد !!! به يكى از آقايان گفته بود كهخـوب شـد كـه مـن كـه آخوندزاده ام آمدم نجف ، اگر يك كس ديگرى مى آمد و اين وضع را مىديد چه مى كرد؟ من نمى دانم كه در اين چند روز، در اين چهار پنج روز يك نفر، يك نفر آدممـحـصـل خـارجى كه از سنخ ما هم نيست ولو پدرش از سنخ ماست خودش از صنف ما هم نيست ،ايـن در ايـن حـوزه مـبـاركـه چـى ديـده اسـت ؟ بـا چه اشخاصى تماس پيدا كرده ، اينها چهمـطـالبـى بـه ايـن آدم گـفـتـنـد كـه بـايـد اظـهـار تـاسـف كـنـد. يـك نـفـر آدممحصل جديد، اظهار تاسف كند از اينكه چرا وضع نجف اين طور است . اگر يك دست هايى دركـار بـاشـد و شـمـا را هـمـان دست ها وادار كند كه من از جبهه كذا و زيد از جبهه كذا و آن ازجـبـهـه كـذا، حـتـى در يـك مـدرسه شما با هم جبهه بندى كنيد و خداى نخواسته اگر راستبـاشـد ايـن مـطلب ، يك وقتى يك انفجارى در يك مدرسه پيدا بشود و از آن مدرسه هم بهمدرسه ديگر سرايت كند و از آن طايفه هم به طايفه ديگر سرايت كند و دست هاى ناپاكىهم اينها را دامن بزند و اين آتش را روشن كند، علاوه بر اينكه در دنيا ما كاذب مى شويم ونـجـف سـاقـط مـى شـود، نـه من و شما تنها، يك حوزه هزار ساله دينى ساقط مى شود، يكاشخاص عالم متدين كه بحمدالله باز فراوانند، اينها هم در جامعه ساقط مى شوند، علاوهبر اين ما جواب خدا را چه بدهيم .
عالم اگر خداى نخواسته منحرف شد، يك امت را منحرف مى كند
ايـنـكـه در روايـات مـا هـسـت كـه اهـل جـهـنـم مـتـاذى مـى شـونـد از بوى عالمى كه به علمشعـمـل نكند، اين براى چيست كه عالم وضعش اين طور است ؟ اين براى اين است كه فرق استمـا بـين عالم و غير عالم ، از جهاتى فرق است . عالم اگر خداى نخواسته منحرف شد، يكامت را ممكن است منحرف بكند من خودم ديدم اين مطلب را كه در بعضى از شهرستان هايى كهدر ايام تابستان ما مى رفتيم ، بعضى از شهرستان ها را من مى ديدم كه اينها بسيار مادببه آداب شرع جامعه آنجا، مودب به آدابهـسـتـنـد مـثل محلات كه آنوقت ها اين جور بود، انسان وقتى ملاحظه مى كرد مى ديد كه عالمخـوبـى دارد چـنـد تـا مـلاى مـتـدين خوب اگر در يك جامعه اى ، در يك شهرى چند نفر ملاىمتوجه به ديانت ، عاقل و عامل به علم خودش باشد، لازم نيست موعظه كند اصلا خود وجود اومـوعـظـه اسـت . مـا اشخاصى را ديديم كه وجودشان در انسان تاثير مى كرد. ملاهايى يكوقـتـى در قـم بـود كـه خـود وجـودشـان ، اصل انسان وقتى نگاه مى كرد به او، همان نگاهمـوعـظـه بـود از آن طـرف مـا الان مـى بـينيم كه ، تهران را كه من يك قدرى اطلاع دارم !!!محلات مختلف تهران فرق دارد !!! يك گوشه مى بينيد كه يك آدم منحرف آنجا معمم است ياامـام جـمـاعت شده است ، يك طايفه اى را منحرف كرده است . اين گندش چقدر است ؟ همان گنداسـت كـه آنجا به مشام مى رسد يك گندى است كه ما در دنيا تهيه مى كنيم ، نه يكى ، يكگـنـدى را بـه ما اضافه بكنند، اين گند خود ماست . هر چه در عالم آخرت واقع مى شود،يك چيزى است كه از اينجا ما تهيه كرده ايم و وارد مى كنيم در عالم آخرت . به ما يك چيزىخـارج از عـملمان نمى دهند، اعمال ماست اينها. وقتى بنا شد كه يك عالمى مفسده جو باشد ويك حوزه را در معرض خطر قرار بدهد، اين گندش يك حوزه را، بلكه يك امت را مى گيرد وهـمين گند است كه الان شامه ما درست نمى تواند ادراك كند، وقتى كه در جهنم رفتيم خداىنـخـواسته ، آنجا ادراك مى كند شم ها و اين گندى كه از اين عالم بلند شده است و در دنيااين طور كرده ، آنجا مردم را متاءذى مى كند. و در همين روايت است كه (اشد الناس حسره )آنـهـايـى هـسـتند كه دعوت مى كنند اشخاص را به صلاح و خير و آنها استجابت مى كنند وعمل مى كنند به قول اين آدم و آنها در بهشت مى روند. آن وقت خود اين آدم عالمى است كه بهعـلم خـودش عـمـل نـمـى كـنـد و در جـهـنـم مـى رود. آن شـايـد مـى بـيـنـد آنـهـا را كـه آنبقال بود كه به واسطه ارشاد من و به واسطه امر و نهى من الان وارد شده است در....... وايـن مـنـم كـه بـه واسـطه اينكه عمل نكردم به علم خودم وارد شدم در اين . اين چقدر حسرتدارد. وظايف عالم خيلى زياد است . همان طورى كه آن همه تعريف از براى عالم شده است درروايات كريمه ، در قرآن هم تعريف شده است . وظايفى كه در روايات شريفه ما وارد شدهاسـت مـراجـعـه بـفـرمـايـيـد، كـتـاب كـافـى را مـراجـعـه بـفـرمـايـيـد، كـتـابوسـايـل را، آن ابـوابـى كـه مـعـد بـراى ايـن چـيـزهـاسـت ، مـراجـعـه بـفـرمـايـيـد،اصـول كافى خصوصا در اين مساله ، در اين مسايل مراجعه بفرماييد كه آن وظايفى كه ازبـراى مـلاهـاسـت ، آن وظـايفى كه از براى اهل علم هست ، آن آدابى كه از براى مفيد و مستفيدهـسـت . آقـا ايـن اصـطلاحات ، خدا مى داند كه اين اصطلاحات يك ... به عهده ماست ، خدا مىداند كه اين اصطلاحات هر چه زيادتر شد اگر تهذيبى در كار نباشد، به ضرر دنيا وآخـرت جـامـعـه مـسـلمـين تمام مى شود. اصطلاحات اثرى ندارد. علم توحيد اگر چنانچه ...نـبـاشـد آن هـواى نـفـس ، هـمـان عـلم تـوحـيـد بـراى انـسـان وبال خواهد شد. چه بسا اشخاصى كه عالم به علم توحيد بودند و منحرف كردند خلايقىرا، اشـخـاصـى را مـنـحـرف كـردنـد، و حـال ايـنـكـه عـالم بـه علم توحيد بودند. چه بسااشخاصى كههـمـيـن اطـلاعـات شـما را بهتر مى دانستند لكن از باب اينكه انحراف داشتند وقتى كه واردشدند در يك جامعه ، منحرف كردند يك جامعه را از امورى كه بايد مواظبت بشود و نكته ايناست كه عالم وضعش اين طورى است / اين است كه ساير مردم / اصلا وضع اين جور شده ،اگـر، يـك بـقـالى يـك خـلافـى بـكـنـد، مـردم مـى گـويـنـد فـلانبـقـال آدم بـدى اسـت ، يـك عـطـارى ، يك ادارى ، يك كذا، اين طور مى گويند لكن اگر يكآخـونـدى يـك كـارى را بـكـنـد، مـى گـويـنـد آخوندها كذا/ اين / نمى گويند كه ، آخوند راتجزيه و تحليل نمى كنند كه در بين آخوند، خوب ، اينها هم بشرند، دو طايفه هستند، يكطـايـفـه شـان مـردم صـالحى هستند يك طايفه شان هم مردم !!! نعوذبالله !!! غير صالحىهـسـتند، اينجا تجزيه نمى كنند. اينجا اگر من يك كار بدى بكنم ، مى گويند آخوندها كذاهـسـتـنـد. اين لطمه اش به اسلام وارد مى شود اين لطمه اش به حوزه هاى ديانتى وارد مىشـود، ايـن لطـمـه اش بـه احـكام اسلام وارد مى شود. اگر چنانچه شما خودتان حذف كنيدخـودتـان را و خـود جـامـعـه هـاى عـلمى به جان هم بيفتند و هم را حذف كنند و فحش بدهند وتـفـسـيـق بـكـنـنـد و تـكـفـيـر بـكـنـنـد و !!! عـرض ‍ بـكـنـم !!! هـيـاهـو درسـت كـنـنـد وامـثـال ذلك ، اگـر مـا خـودمـان را بـشـكـنـيـم و خـودمان را از بين ببريم ، در جامعه ديگر ازقول ما اسلام قوت نمى گيرد. ما نمى توانيم پخش اسلام بكنيم .
ايـن امـانت است در دست ما آقا، خداى تبارك و تعالى دينش را امانتا در دست ما الان اشخاصىكـه در ايـنـجـا هـستيم ، اشخاصى كه در جاهاى ديگر هستند امانت گذاشته خدا اين ديانت را،خـيـانت به اين امانت نكنيد. اين جبهه بندى ها خيانت است . مگر شما از دو دين هستيد؟ مگر مذهبشـمـا شـعـب مختلفه دارد؟ مگر ملاهاى شما هر كدام به يك دينى دعوت مى كنند؟ جبهه بندىيعنى چه ؟ اين دنبال آن ملا، آن دنبال آن ملا اينها غلط است ، اينها كفر است ، اينها از كباير،از اعـظم كباير است ، اگر چنانچه اين .... در آن مترتب بشود، نكنيد اينطور. اين اختلافاتجـزيـى تـر، يـك مـطـالب خـيـلى غـيـر ارزنـده اسـت ، خـيـلىمـبـتـذل ، از جـهـت مـادى حـسـاب كـنـنـد هـيـچ نـيـسـت . مـگـر آقـايـان بـه شـمـا چـى مـى دهـنـد،پول سيگارتان را من در يك روزنامه اى ، مجله اى !!! كجا يادم نيست الان !!! يك وقتى ديدمكـه بـودجه اى را كه پاپ براى آن كشيشى كه در واشنگتن دارد، آن بودجه اى كه براىهـمـان كشيشى كه در واشنگتن است ، آنوقت من يادم است كه حساب كردم حساب كرديم ديديمشد/ قلم / يك قلمى بود كه از تمام بودجه اى كه حوزه هاى شيعه دارند بيشتر بود. شماچيزى نداريد كه سر آن دعوا كنيد، سر ديانت است ديانت هم كه دعوا ندارد. الحمدلله ديانتداريـد، امـا ديـانـت كـه دعـوا نـدارد. سـر هـمه اينها به دنيا بر مى گردد. انسان خودش رابـازى مـى دهـد كـه مـن در فـلان جـبـهـه كه واقع شدم تكليف شرعى اقتضا مى كند. تكليفشـرعـى اقـتـضا مى كند كه انسان اهانت كند به مسلمين ؟ اهانت كند به ملا؟ اهانت كند به !!!عـرض مـى كـنـم كـه !!! همجنس خودش ؟! اين تكليف شرعى است ؟! دنياست آقا اينها، هواهاىنفس است .
انسان اگر چنانچه در خلال تحصيلى كه مشغولتحصيل است يك قدم هم براى تهذيب نفسبـردارد، ايـن حـوزه هـا فـاقـد شـدنـد ايـن مطالب را نيست الان كسى كه همه اش ... هم نمىگـويـنـد، هـمـه اش آن اشـخـاصـى كـه حـالا هـم يـك حوزه تهذيبى داشته باشند، يك حوزهاخـلاقـى داشـتـه بـاشـنـد، يـك حـوزه موعظه اى داشته باشند، يك دست هاى ناپاك اينها راسـاقـط كـرده ، يـعـنـى ايـن حـوزه هـا را سـاقـط كـرده (اى آقـا! فـلانـىاهـل مـنـبـر اسـت .) فـلانـى خـوب اهـل مـنـبـر بـاشـد، حـضـرت امـيـر هـماهل منبر بود. اينها براى اين است كه اين حوزه ها از اين معنوياتى كه دارند ساقط بشوند،مـاديـات هم كه ندارند، يك آبرويى هم كه در جامعه دارند كه دولت ها از اين آبرويى كهاينها در جامعه دارند مى ترسند، از من و جناب عالى كه نمى ترسند، من و شما كه قدرتىنـداريـم . اگـر از يـك آخوندى ، از يك مرجعى بترسند، نه از دعاى او مى ترسند و نه ازنـفـريـن او مـى ترسند، كى آنها اعتقاد به دعا و نفرين دارند؟ آنها از ملتها مى ترسند مىتـرسـنـد كـه اگـر اهانتى به فلان بكنند، ملت ها بر آنها چه بشود. اگر ما به جان همبـيـفـتـيـم و من آن را تكفير كنم ، او من را تكفير كند، هر دومان ساقط بشويم . خوب در بينمـلتـهـا هـم ، مـلت هـم از دسـت مـا مى رود، چنانچه رفته است حالا، يك مقدار كمى اش ‍ مانده ،بـاقـى اش از بـيـن رفـتـه . هـمـه اش ، وقـتـى كـه انـسـان مـى شـنـود از اشـخـاص هـىاشـكـال بـر ايـن است كه آخوندها اين جورند و اين جورند. در خصوص نجف يك زوايدى هستكـه در سـايـر جاها نيست ، اين از مختصات نجف است . حوزه ، حوزه قديمى هزار ساله است .ديگر حوزه ها، حوزه هاى جديد هستند. حوزه در جوار حضرت امير واقع شده است . ديگران درجوار حضرت امير نيستند. خوب ، ما بايد يك قدرى مطالعه كنيم در وضع زندگى اين مردبزرگ . ما ادعا مى كنيم شيعه هستيم ، چه شيعه اى ؟! خوب آن زهد دارد، من كه ندارم ، بازشيعه ام ؟! او تقوا دارد، ما نداريم ، باز شيعه هستيم ؟! او وضع زندگى اش چطور است ،مـا نـداريـم ، بـاز هـم شـيـعـه هستيم .... آخر شيعه بايد يك مشايعتى از او كرده باشد، يكتـبـعـيتى از او كرده باشد تا شيعه باشد من مى ترسم كه وقتى رسيد به اينجايى كهمـوت آمـد بـراى مـا، مـا از ايـن ، از ايـن مـذهـب شـيـعـه و از ايـن اسـلام و از/ ايـن / ايـنـهـااصـل خـارج بـشـويـم و خـداى نـخـواسـتـه از ايـن دنـيـا بـرويـم . اگـر بـنـا بـاشـد كـهاعـمـال مـا ايـن طـور بـاشـد كـه وضـع زنـدگـى مـا، وضـعاعمال ما اين نحو باشد كه انسان ملاحظه مى كند، بترسيد از اينكه خداى نخواسته در آخرعـمـر وقـتـى كـه چيز شد در يك روايتى هست كه وقتى كه نفس به اينجا رسيد يا نفس بهايـنجا رسيد (و اشاره به حلقوم كرد) عالم ديگر برايش توبه نيست براى اينكه در آيهشريفه فرموده است كه آنهايى كه عمل مى كنند به جهالتين ، آنها برايشان توبه است .وقتى كه عالم حالا كه مهلت دارد، توبه مى تواند بكند، اما به شما سند دادند كه از اينمجلس ‍ مى توانيد بيرون برويد؟ شايد صاعقه آمد. سندى ندادند كه ، به شما سند دادندكـه تـا فـردا زنـده هـسـتـيـد؟ شـايـد نـبـوديـد. بـه مـا سـنـد داده انـد كـه تـا دهسـال ديـگر زنده هستيم ؟ خوب ، شايد نبوديم . اگر جوان ها به فكر نباشند و به فكرنـيـفـتـند، ما به پيرى رسيده ايم و مصيبت را مى دانيم آقا من كه حالا آمدم به شما عرض مىكنم ، نه اينكه خود من يك آدمى هستم ، آدم شدن ، مرحوم آقاى آشيخ مى گفتمـحـال اسـت ، من عرض كردم كه سنم يك قدرى از شما زيادتر است و شما وقتى به سراغمـنـبـر مـى آيـيد اينجا، حرف من را گوش كنيد، از اين جهت به شما عرض مى كنم ، تا جوانهـسـتيد مى توانيد يك كارى انجام بدهيد، ريشه هاى فساد در قلب جوان ضعيف است . هر چهبزرگ شد، آن روايت را ملاحظه كرديد، من سابقا ديدم كه قلب انسان نقطه سفيد است بعدكـه / چـيـز مـى كـنـد/ گـنـاه مى كند نقطه سياهى پيدا مى شود كه هر چه گناه زياد بشودسـيـاهـى اش سياهتر مى شود. اين جوان قلبش لطيف است ، ملكوتى است لكن وقتى كه واردشـد در ايـن جـامـعـه هـا، وارد شـد در اين چيزها كم كم خداى نخواسته اطلاعات پيدا مى كند،دائمـا يـك كـارى مـى كند، يك شب و روزى از او نمى گذرد الا اينكه يك كار!!! نعوذ بالله!!! خـلافـى مى كند. خوب ، آن يك نقطه سودا در قلبش پيدا مى شود، نه در اين قلب ، درآن قـلبـى كه نفسانى و روحانى است ، كم كم اين نقطه سياه زياد مى شود. وقتى كه بهپـيرى رسيد و قلبش سياه شده است او نمى تواند به اين زودى ها آن قلب را برگرداندبـه حـال اول لكن شما جوان ها مى توانيد، قدرت داريد، قدرت جوانى داريد. از اين طرفقـدرت جوانى داريد، از آن طرف اين امور در شما ضعيف است الان . هر چه سن شما اضافهبـشـود و هر قدمى كه برداريد و برداريم به !!! روى !!! به طرف آخرت ، آن چيزهايىكه منافى است با سعادت انسان ، زياد مى شود، قدرت هم كم مى شود. به سن پيرى كهرسـيـد نـمـى تـواند ديگر، از او نمى آيد توبه . خوب ، توبه يك امرى نيست كه انسانبـالفـظ (اتـوب الى الله ) كـارش درست بشود. ندامت است ، اين ندامت به اين زودى هانـمـى آيـد بـراى اشـخـاصـى كـه پـنـجـاه سـال غـيـبـت كـرده ، پـنـجـاهسال فحش داده ، او ديگر سقوط كرده در كفر و غيبت او نمى تواند، او تا آخر عمر مبتلاست .امـا جـوان ها كه گاهى اتفاق مى افتد، و نگذاريد اتفاق بيفتد، اگر يك مجلسى ديديد كهغـيبت مى كنند، در يك روايتى مثل اينكه هست كه حضرت مى فرمايد پاشو از اين مجلس ، مىگـويـد نـمى شود، گفت اگر به پدرت فحش مى داد پا نمى شدى كه جلو بگيرى ؟ پامـى شـدى ديـگر. مثل اينكه همچو روايتى هست . نگذاريد غيبت بشود. ((السامع احد المغتابين) ايـن جـور نـيـست كه او غيبت مى كند، منى هم كه گوش مى كنم (احد المغتابين ) هستم .نـگـذاريد كه اين مفسده ها پيدا بشود، خودتان را نصيحت كنيد. آقا شما چند نفر جوانيد كهعـمـرتـان را گـذاشـتـيـد روى ايـن كـار، در صـورتـى كـه ايـن كـار براى شما يك منابعسرشارى ندارد، جوانى تان را داريد تلف مى كنيد، اگر چنانچه اين جوانى را در راه خدابـدهـيـد و در راه خـدا تـلف بـكـنيد تلف نشده ، براى شما باقى است . اگر چنانچه خداىنـخـواسـته شما هم مثل ساير اهل دنيا باشيد، جوانى از دست تان برود، آنها دنيا را دارند،شـمـا جـوانـى را داديـد دنـيـا را هـم نـداريـد،(خسرالدنيا و الاخره ). خوب ، اينها دنيا رالااقـل دارنـد. اگـر بـنـا شد كه حب دنيا و حب نفس در ما همچو غلبه كند كه نگذارد حقايق راببينيم ، نگذارد واقعيات را ملاحظه كنيم ، سر راه هدايت ما بشود، كم كم زياد بشود اين معناتـا آنـجـايـى كـه گـفـتـه مـى شـود كـه شـيـطـان ايـمـان را مـى خـواهـد، هـمـهوسايل براى اين است كه ايمان را از انسان بگيرد، اين آخر امر ايمان را از دست ما بگيرد،كسى سند ندارد كه من ايمانم همين طور صاف ، زيرا شايد مستودع باشد.
من بايد جديت كنم ، شما بايد جديت كنيد، مهذب كنيد خودتان را، موظفيد علاوه بر تهذيبخـودتـان ، رفـقـايـتـان را هـم مـهـذب كـنـيـد، ايـن جـرم شـمـامـثل جرم سايرين نيست . در روايت است .... اگر چنانچه عالم ارتكاب يك معصيتى بكند، اينجامعه را فاسد مى كند(اذا فسد العالم فسد العالم ). اين يك مطلب واضحى است كه هرمقدارى كه شعاع وجودى آن عالم است همان مقدار فاسد مى كند. الان عالمهايى پيدا مى شودكـه در، فـرض كـنـيد كه يك جايى ، در تهران ، در جاهاى ديگر پيدا مى شود كه همان جاكـه هـسـتـنـد يك محله را به گند زده اند. خوب گند اين آخوند در آنجا يك محله را برده ، درجهنم هم گندش را همه مى شنوند، اذيت مى كند همه را. وظيفه نداريم ؟! آقا! اين قرآن ، اينقـرآن كـريـم پـيـش مـا امانت است ، ما وظيفه نداريم حفظ اين قرآن كريم را بكنيم . حفظ ايناحـكام اسلام را ما وظيفه نداريم بكنيم ؟! وظيفه ما همان است كه يك مطالب اصولى را بحثكـنـيـم و تا آخر، بعد از پنجاه سال كه مطالب اصولى هم خيلى درست شده است وقتى كهاخـلاقـش را !!! عـرض مى كنم كه !!! آدابش را، آداب دينى اش را اينها، اينها نيست اين طور.بـايـد از اول ايـن مـطـلب را شـمـا در نـظـر داشـتـه بـاشـيـد، شـمـا جوانيد، مى توانيد، ازاول هـر قـدمى كه براى علم برمى داريد همان قدر يك قدم هم براى تقوا برداريد، براىتهذيب نفس برداريد، براى اينكه هواى نفس را كم كنيد برداريد.
اين دسته بندى ها فسق است ، حوزه را ضايع مى كند
بـراى چـى شما نزاع با هم داريد؟ آخر چه تان است ؟ چه دشمنى اى با هم داريد شما؟ هركـدام از يـك بلدى هستيد، همه تان هم اهل علم هستيد و همه تان هم انشاء الله خوب هستيد. چرابايد اين طور باشد كه بگويند كه آقايان اگر چنانچه يك صحبتى نشود، اگر چنانچهيـك موعظه اى نشود، ممكن است يك انفجارى حاصل بشود، ممكن است كه / به هم / به جان همبـيـفـتـنـد. آخـر چـرا، سـر چـى شـمـا دعـوا داريـد؟ شـمـاخيال مى كنيد دعواى شما، دعواى بين دو نفر پهلوان است ؟ دعواى شما پيش خدا اعظم از همهمـعـاصى است /براى اينكه يك / از بسيارى معاصى است براى اينكه يك جامعه را شما بهگـنـد مـى زنـيـد، يـك نجف را شما ساقط مى كنيد در نظر مردم . نجف اگر ساقط شد ديانتاسـلام سـاقط است . شما بايد /با/ وقتى كه وارد اينجا مى شويد، وقتى اينجا هستيد و ازايـنـجـا مـى خـواهـيـد بـرويد در يك شهر ديگرى ، بايد مردم آن شهر از علم شما، از اخلاقشـمـا، از !!! عـرض مـى كـنـم كـه !!! اعـمـال شـما، از همه اينها بايد استفاده كنند و موعظهگـيـرنـد. شـمـا خـيـال نـكنيد تا آخر عمر بتوانيد با رياكارى كارتان را درست كنيد كه /بـيـخـود/ مـن هـمه كارها را مى كنم ولى مى روم آنجا با ريا. نمى توانيد، بالاخره كشف مىشـود فـسـاد. خـوب ، فـرض كـنـيـد تـوانـسـتـيـد، چـنـدسال عمر مى كنيد؟ چند سال با ريا و با تزوير و با خدعه و با فحش به مردم زندگىمـى كـنـيـد؟ صد و بيست سال ؟ و حال اينكه صد و بيست ساله در بين ما نيست . مگر در بينمـردم هـم خـيـلى ، خـيـلى ، خـيـلى كـم انـد. حـالا مـا فـرض مـى كـنـيـم صـد و بـيـسـتسـال ، شـما صد و بيست سال با خدعه و فريب توانستيد يك زندگى ، چه زندگى اى ؟چه زندگى اى ؟ يك زندگى طلبگى ،يـك زنـدگـى مـبـتـذل ، مـا فـرض مـى كـنـيـم يـك زنـدگـىمـثـل هـارون الرشـيـد، ايـنطور فرض مى كنيم كه يك زندگى اى شما بعد از صد و بيستسـال عـمـر مـى كـنـيـد و يـك زنـدگـى اى پـيـدا مـى كـنـيـدمثل هارون الرشيد. صد و بيست سال در مقابل غيرمتناهى چه نسبتى دارد؟ بعدش ‍ غير متناهىمـعذبيد اگر چنانچه به ديانت اسلام اعتقاد داريد. اگر اعتقاد انسان باقى ماند و اين طورچـيـزهـا، خوب فشارها وارد مى كند، خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش ،عقل داده به اينها!!! عرض مى كنم كه !!! قوه اينكه بتواند خودشان را تهذيب كنند داده است، اكـتـفـا بـه ايـن نكرده ، انبيا فرستاده است ، كتاب فرستاده است ، اوليا فرستاده است ،مـهـذبـيـن فـرستاده است . اگر اينها تاثير نكرد باز فشارهايى در دنيا به آنها وارد مىكند. اينها عناياتى است كه از طرف حق تعالى است كه فشار بر آنها وارد مى كند، يوغ وخـنـاق بـر آنـهـا وارد مى كند، حبس شان مى برد و !!! عرض مى كنم كه !!! جلويشان را درامور مى گيرند، عمامه شان را بر مى دارند، هزار اهانت ها مى كنند اينها همه عناياتى استكه خدا بر شماها دارد و ما خودمان نمى فهميم كه اينها عنايت است . اگر چنانچه با اين همآدم نـشـد، در مـرض هـا فـشـارها بر او وارد مى شود، اگر در آنجا هم نشد،(عندالنزع )فشار زياد بر او وارد مى شود، اگر آن هم نشد آن مهالك و آن عقباتى كه در كار هست ، درآن عقبات ، در برازخ و در آن عقبات بر او چيز واقع مى شود، اگر نشد در قيامت بر او يكفـشـارهـايـى وارد مـى شـود، بـراى ايـنكه جهنم نرود. لكن اگر نشد، چطور؟(اخرالدواءالكـى ) خـدا نـكـنـد بـه او بـرسـد. در روايـتـى هـسـت كـه ((يـلبـثـون فيه احقابا) اينمـال اشـخـاصـى است كه اهل !!! عرض مى كنم كه !!! هدايت هستند يعنى اشخاصى هستند كهديـانـتـشـان مـحـفـوظ اسـت ، بـراى مـن و جـنـابـعـالى ، آنـوقـت هـر حـقـب اش چـنـد هـزارسال . آقا شما الان يك سنگ گرمى را نمى توانيد دستتان بگيريد، آتش است ، بترسيد ازآتش ، اين آتش ها را از حوزه ها بيرون كنيد، از قلب هايتان اين اختلافات را بيرون بكنيد،مهذب كنيد خودتان را. شما مى خواهيد وارد بشويد در يك جامعه اى ، تهذيب كنيد آنها را. ازشما كه تهذيب بر نمى آيد، كسى كه خودش را نتواند اداره كند ديگران را مى تواند؟ ايندسـتـه بـنـدى هـا غـلط اسـت ، ايـن دسـته بندى ها فسق است ، حوزه ها را ضايع مى كند اينكارها، دست برداريد از اين لوطى گرى ها.
مـن هـمـه اش ، خـيـلى خـوف از ايـن مـطلب دارم كه يك اشخاصى در بين اين جمعيت ها پيدا مىشود، پيدا شده باشد، ممكن هم هست كه توى اينجا، توى مدرسه ها نباشد، توى مدرسه هامـمكن است اصل نباشد و همه اشخاص مهذب و خوب باشند لكن او به وسائط، وسائط بهواسـطه ، واسطه به واسطه برسد به آنكه تكليف شرعى درست كنند. تكليف شرعى منايـن اسـت كـه بـايد /از/ چه بكنم ، تكليف شرعى او هم اين است كه بايد چه بكند. با اينتـكـليـف شرعى يك فسادى در حوزه نجف ايجاد بكنند. آنها از آدم مى ترسند، مى خواهند اينآدمـهـا سـاقـط بـشـوند. آنها مى خواهند آدمها را ساقط كنند، آن دست ها بيايد حوزه ها را اينطور كند كه اگر يك جوانى كه براى آتيه اسلام مفيد هست يا اشخاصىبـراى آتـيه اسلام مفيد هستند، اينها ساقط بشوند در جمعيت كه نتوانند ديگر فايده بدهندبه اسلام و مسلمين . شما بايد فايده بدهيد به اسلام و الا يك موجود بى فايده اى كه درايـنـجـا بـاشد و نه درس بخواند، نه درس بدهد، نه هيچ ، اين چه اثرى دارد؟ اينها اگرچـنـانـچـه تـحـصـيـل كـرده اند، چه كرده اند آنهايى كه در اينجا هيچ كارى ندارند، خوب ،بـرونـد مشغول كار بشوند، مشغول تهذيب مردم بشوند. شما جوان ها بايد خودتان را مهياكـنـيـد بـراى آتـيـه ، آتـيـه شما بدتر از آتيه ماست ، ما آتيه مان تمام شد ديگر، من چندسـال ديـگـر هـسـتـم ؟ مـن هفتاد سالم است ، از ما تمام شد، ما اين نفس هاى آخر هستيم چند روزديگر مى گذرد و تمام مى شود. شما براى آتيه اسلام بايد به درد بخوريد، آتيه شمايـك آتـيـه بـدى اسـت . بـايد مجهز بشويد، دست هاى دشمن هاى كثير براى شما هست از هرطـبـقـه ، مـجـهـز بشويد، تهذيب كنيد خودتان را آقا، اخلاقتان را تهذيب كنيد، حب دنيا را ازدلتـان بـيرون كنيد، اين دنياى ناداشته . آنها حب دنيا دارند، دنيايش را هم دارند، من و شماحـبـش را داريـم ، آن مـفـسده اش را داريم ، آن مصلحتش را نداريم ، خودش را نداريم ، حبش راداريم . ((حب الدنيا راس كل خطيئه ) (ماذئبان ضاريان ... غنم هذا من الاوله و هذا من الاخره) ظاهرا از حب نفس است ، از حب دنياست يك همچو چيزهايى . آن ، حالا اگر با اين تعبير همنباشد، واقع مطلب همين است . دين اسلام ، دين ما را از بين مى برد اين حب نفس ، اين حب جاه ،اين حب مسند اينها دين را از بين مى برد، يك قدرى فكر كنيد كه اين حب را از دلتان بيرونبكنيد. چيزى نيست . آخر اين صحيح نيست كه اينها حب دنيا داشته باشند آن هم اين دنيا.
مـن تـكـليـفـم ايـن بـود كـه امـروز به آقايان اين مطالب را عرض بكنم و آن مقدارى كه ازقبل من است ابلاغ بكنم به آقايان كه آقايان خيلى توجه داشته باشند اين نحوه كارها كهانـجـام مـى گيرد يا بنا دارند انجام بدهند يا امثال ذلك ، اينها به ضرر آبروى خودشانتـنـهـا تـمام نمى شود، به ضرر ابروى يك جامعه تمام مى شود، به ضرر آبروى ملتتـمـام مـى شـود، بـه اسلام تمام مى شود، و شما خيلى مسئوليد در اين باب اگر چنانچهجـلوى مـفـاسـد را نـگـيـريـد. دسـت بـرداريـد از ايـن طـور اخـتـلافـات جـزيـى وامـثـال ايـن اخـتـلافـات جـزيـى كـه خـيـلى مـبـتـذل اسـت ،مـبـتـذل ، خـودمـان ايـن را نـمى فهميم چقدر مبتذليم . ما يك اشخاصى هستيم كه دنيا را راسخودمان كرديم حب نفس ‍ ما...
پاسخ به نامه يكى از دانشجويان خارج از كشور 
اخيرا در ايران شايع كرده بودند كه اينجانب اجازه ندادم نماينده دانشجويان مقيم اروپا راكـه بـراى مـلاقـات مـن آمده بودند، ملاقات حاصل شود. و نيز جمعى كه به نمايندگى ازمـسـلمـيـن مـقـيـم اروپـا آمـده انـد، بـدون مـلاقـات بـرگـشـتـه انـد و از ايـنقبيل مطالب ، با آنكه مطلب ، خلاف واقع بوده است و ممكن است اين نحو شايعات از دستگاهباشد براى نگران نمودن جوانان دانشگاهى و ايجاد شكاف بين اينجانب و آنها، خوب استرفـع ايـن سـوء تـفـاهـم را خود آقايان دانشجويان مقيم اروپا بنمايند، چون دستگاه از ايننحو امور استفاده مى كند.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
پاسخ به نامه يكى از افاضل حوزه علميه قم  
بسم الله الرحمن الرحيم
به عرض عالى مى رساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم بود، موجب تشكرگرديد. سلامت و توفيق جناب عالى را خواستار است . حالت اين جانب بحمدالله بد نيست ،لكـن براى حوزه علميه قم نگران هستم . خوف آن است كه اگر غيبت اين جانب طولانى شود،آقـايـان فـضـلا تزلزلى پيدا كنند. از خداوند اصلاح امور را خواستارم . جناب عالى بهحـضـرات افـاضـل ايـدهـم الله تـعـالى تـذكـر دهـيـد كـه ايـن جـانـبكمال ميل دارم كه بين آنها باشم و در شادى و غم آنها شريك باشم . فضلا و اعلام قم كهحـقا وفادارى خود را اثبات فرمودند، مايه اميد اين جانب مى باشند و چشم من به وجود آنهاروشـن اسـت . در اول وقـت رفـع مـنـع ، به خواست خداوند تعالى خود را در بين آنها خواهمديد.
مـطـلب ديـگر كه لازم است جناب عالى به هر وسيله كه صلاح مى دانيد ابلاغ فرماييد درقـم و تـهـران و جـاهـاى ديـگـر، قـضـيـه عـدم وصـول تـلگـرافـات اسـت از ايـران . روزاول و دوم ورود، مـقـدارى تـلگـراف واصـل شـد، الا نـادرى كـه يـا آدرسمجهول بود يا امضا معلوم نبود، پس ‍ از آن ناگهان نامه و تلگراف قطع شد و معلوم شدجـلوگـيـرى شـده اسـت ، از بعضى شهرستان ها هم خبر منع رسيد. ممكن است منظور آنها اينباشد كه ايجاد نگرانى نمايند. جناب عالى و ساير موالى محترم ، اين نكته را تذكر دهيدو ابلاغ فرماييد كه تلگرافات اگر نرسيد به اين سبب بوده .
مـطـالبـى كـه مـرقـوم شـده بود، ملاحظه شد. از خداوند تعالى توفيق اعتصام در امور راخـواهانم . از جناب عالى و ساير آقايان ملتمس ‍ دعاى خير براى حسن عاقبت هستم . صورتتـلگـرافـى كـه فـرستاده بوديد ملاحظه شد، لكن اصلش نرسيده . از آقايان مدرسين وفضلا متشكرم و توفيق و تاييد همه را از خداوند تعالى خواستارم .
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
پاسخ به نامه شهيد ثقه الاسلام آقاى سعيدى  
بسمه تعالى
بـه عـرض مـى رسـانـد: مـرقـوم شـريـف كـه حاكى از سلامت مزاج محترم بود، موجب تشكرگـرديـد. شـرحى راجع به اوضاع اظهار نگرانى نموده بوديد، با آنكه حق با شما استلكـن اگـر انسان در اين اوضاع و احوال قيام به وظيفه كند و موفق به خدمت شود نگرانىنـدارد. نـگـرانـى آنـجـاسـت كه به خدمت قيام نكند و از وظيفه !!! خداى نخواسته !!! شانهخالى كند.
امـيـد اسـت ان شـاءالله خـداونـد تـعـالى به امثال جناب عالى توفيق عنايت فرمايد كه درمـقـابـل هـمـه نـاراحـتـى ها و ناگوارى ها محكم بايستيد و از پيش آمدها هر چه باشد مايوسنـشويد. خداوند تعالى با شما است و با عمل به وظيفه تاييد خواهد فرمود و بر فرضشـكـسـت صورى ، فتح نهايى با اهل تقوا و عامل به وظيفه است . اين ارعاد و ابراق و فتحباب ظلم حاكى از ضعف است (وانما يحتاج الى الظلم الضعيف ). جناب عالى در امور جاريهنـگـران نـبـاشـيد و ضعف به خودتان راه ندهيد، انشاءالله اين امور موقتى است وامد آن سرخواهد آمد.
امـا راجـع بـه مـسـائلى كه مرقوم شده بود، راجع به رايو در صورتى كه به هيچ وجهاسـتـفـاده مـحـرم از آن نشود، خريد و فروشش جايز است و اما استفاده هاى محلله مانع ندارد.راجـع بـه ريـش بـه هـمـان احـتـيـاط باقى هستم . راجع به دولت ، مالك مى دانم . و اگرمـطـالبـى از ايـن جـانـب مـسـمـوع شـد بـى مـراجـعـه بـه خـود مـنقـبـول نـفـرمـاييد چون اخيرا گويا افتراهايى بسته مى شود و اين آخرين دشمنى است . ازجناب عالى رجاى دعاى خير دارم .
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
پاسخ به نامه آقاى ابوجهاد  
بسم الله الرحمن الرحيم
بـرادر مـحـتـرم جـنـاب آقاى ابوجهاد عضو كميته مركزى الفتح و عضو شوراى فرماندهىكل نيروهاى عاصفه ايده الله تعالىمـرقـوم شـريـف واصل ، از اظهار همدردى با ملت مظلوم ايران و احساس مسووليت اسلامى درشـركـت بـا خـواسـتـه هـاى مـشـروع آنـان كـمـال تـشـكـرحاصل ، از خداوند تعالى توفيق جناب عالى و ساير برادران اسلامى فلسطين را كه درراه احقاق حق قيام نموده اند خواستارم .
مـن امـيـدوارم كـه نـهـضـت اسـلامـى ايـران كـه بـا ابـعـاد گـسـتـرده اش بـى سـابـقـه درطـول تـاريخ است ، در كنار برادران مسلمان فلسطين به آرمان هاى انسانى و اسلامى خودبرسند و بيرق ظلم و جنايت را براى هميشه سرنگون و پرچم با عظمت اسلام را در اهتزازدر آورنـد و هـمـزمـان بـا آن بـرادران مـا دسـت جـنـايـتـكـاراسـرائيـل و جـرثـومـه فـسـاد را قطع و پرچم پيروزى را برفراز مسجد اقصى برقرارنمايند.
اين جانب در طول مبارزات با شاه جانى اسرائيل را محكوم و يكى از مواد مخالفت با شاه راكـمـك بـه اسـرائيـل دشـمـن اسـلام و انـسـانـيـت قـرار دادم . مـلت بـزرگ ايـران كـه درطـول تـاريـخ از نـظـام مـنـحـط شـاهـنـشـاهـى رنـج بـرده و در پـنـجـاه و چـنـدسال سلطنت غير قانونى سلسله پهلوى در زير چكمه دژخيمان آن خرد شده و تمام مخازن وثـروت كـشـورش بـه دسـت جـنـايـتـكـار شـاه بـه بـاد فـنا رفته و با طرح هاى خائنانهنـفـتـخـواران مـفـتـخـوار هـر چـه بـيـشـتـر به عقب رانده شده است ، اكنون به خواست خداوندمتعال به پاخاسته ، و در طول و عرض مملكت با يك اراده مصمم ، نابودى نظام شاهنشاهىرا خـواسـتـار و حـكـومـت جـمـهورى اسلامى را به جاى آن خواهانند و خواست آنان كه آزادى واسـتـقـلال و بـرقـرارى حـكومت عدل است ، امرى است كه سرلوحه حقوق بشر و مورد تاييدجـوامـع انـسانى است و بالاتر آنكه موافق رضاى خداى بزرگ است ، اميد پيروزى نهايىدر آن زيـاد اسـت . و بر انسان هايى كه به فطرت اصلى خود باقى هستند كمك به آنانطبيعى است .
من از اينكه نهضت انقلابى آزاديبخش الفتح امكانات خود را در اختيار ما قرار داده و در نجاتمـلت مـسـلمان ما از دست تبهكار غارتگران بين المللى و وابستگان آنان كوشا است ، تشكرمـى كنم و دست آنان را برادرانه مى فشارم . من به حكم اخوت اسلامى از آنان به طور جدمـى خـواهـم كـه از كـمـك بـه فـرقـه هـاى وابـسـتـه بـه چـپ و راسـت كـهعامل بدبختى هاى مستضعفين مى باشند، خوددارى كنند و ازكـمـك هـاى تـبـليـغاتى و غير آن به برادران مسلم خود مضايقه ننمايند. ما در صورت دستيافتن به قدرت از نهضت مقدس شما پشتيبانى مى كنيم و اكنون نيز نفت را كه مايه حياتاسـرائيـل غـاصـب اسـت و شـاه با دست خيانتكار خود براى ادامه جنگ با مسلمين به روى آنهاگـشـود، قـطع نموديم . ما در صورت تشكيل جمهورى اسلامى از يهوديان ايرانى كه بهفـلسـطـيـن هـجـرت كـرده و در شـرايـط تـبـعـيـض بسيار ناگوارى تحت استثمار يهودياناروپـايـى و امريكايى به سر مى برند دعوت خواهيم كرد كه به وطن خود برگردند وآزادنـه و مـحـتـرمانه به زندگى خود ادامه دهند و از تعدياتى كه در زمان حكومت هاى جوربر آنان شده مصون خواهند بود.
مـن از مـردم مـسـلمـان و شـيـعـيـان جـنـوب لبـنـان كـه در راهاسـتـقـلال و آزادى كـشـور خـود و در دفـاع از مـلت مـظـلوم فـلسـطـيـن كـوشش مى كنند و باتـظـاهـرات خـود در روز تـاسـوعـا هـمـبستگى خود را با ملت مسلمان و ستمديده ايران اعلامنـمـودنـد، تـشـكـر مـى كـنـم و امـيـدوارم بـا اراده مـصـمـم خـود بـه مـبـارزه عـليـهاسـرائيـل ، دشـمـن اسـلام و مـسـلمـيـن ادامـه داده هـمـگـام بـا نـهـضـتاصيل و اسلامى برادران مسلمان خود در ايران و فلسطين همه غاصبين و استعمارگران را ازكشور خود رانده و به خرابكارى و قتل و غارت آنان خاتمه دهند. عظمت اسلام و مسلمين را ازخـداونـد تـعالى خواستار و قطع ايادى اجانب را اميدوارم . درود من بر شما سرباز اسلام .توفيق و تاييد شما را خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
پـــاســـخ بـه نـامـه پر احساس كودك يازده ساله اى كه پس اندازش را به جبهه هاىجمگتحميلى هديه كرده است
بسمه تعالى
فـرزنـدم عـزيـزم ! وجـهـى را كـه فـرسـتـاده بـوديـد بـراى جـبـهـه هـاواصـل شـد. خـيـلى از روحـيـه شـمـا عزيز خوشحال شدم ولى من خواهش ‍ مى كنم اين وجه راخودتان صرف كنيد. من به جاى شما خدمت به جبهه انشاءالله مى كنم .
روح الله الموسوى الخمينى
تلگراف به شاه  
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور مبارك اعليحضرت همايونىتـلگـراف مـبـنى بر آنكه اعليحضرت بيش از هر كس در حفظ شعاير مذهبى كوشا هستند وتـلگراف اين جانب را براى دولت ارسال داشتند و توفيق اين جانب را در ترويج مقرراتاسـلامـى و هـدايـت عـوام خـواسـتـار شـدند، موجب تشكر گرديد. البته ملت مسلمان ايران ازاعليحضرت همين انتظار را دارند. فرموده اعليحضرت موافق است با آنچه از پيغمبر اسلام!!! صـلى الله عـليـه وآله بـه ما رسيده (اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمهفمن لم يفعل فعليه لعنه الله ) البته شغل روحانى ، ارشاد و هدايت ملت است . مع الاسفبـا آنـكـه بـه آقـاى اسدالله علم در اين بدعتى كه مى خواهد در اسلام بگذارد تنبه دادم ومـفاسدش را گوشزد كردم ، ايشان نه به امر خداوند قاهر گردن نهادند و نه به قانوناسـاسـى و قـانـون مـجـلس اعتنا نمودند و نه امر ملوكانه را اطاعت كردند و نه به نصيحتعلماى اسلام توجه نمودند و نه به خواست ملت مسلمان كه طومارها و تلگرافات و مكاتيببـسـيـار آنـهـا از اقـطـار كـشـور نـزد اين جانب و علماى اعلام قم و تهران موجود است وقعىگـذاشـتـند و نه به اجتماعات انبوه قم و تهران و ساير شهرستان ها و ارشاد مفيد خطباىاسلام احترامى قائل شدند.
آقاى علم از نشر افكار عمومى در مطبوعات و انعكاس تلگرافات مسلمين و اظهار تظلم آنهابـه اعـليـحـضـرت و عـلمـاى مـلت جـلوگـيـرى كـرده و مـى كند و بر خلاف قانون اساسىمـطـبـوعات كشور را مختنق كرده و به وسيله مامورين در اطراف مملكت ، ملت مسلمان را كه مىخـواهـند عرض حال خود را به اعليحضرت و علماى ملت برسانند، ارعاب و تهديد مى كند.آقـاى عـلم تـخـلف خـود را از قـانـون اسـلام و قـانون اساسى اعلام و بر ملا نموده . آقاىاسـدالله عـلم گـمـان كـرده با تبديل كردن قسم به قرآن مجيد، را به كتاب آسمانى ممكناسـت قـرآن كـريـم را از رسـمـيـت انـداخـت و (اوسـتـا) و(انجيل ) و بعض كتب ضاله را قرين آن يا به جاى آن قرار داد. اين شخص تخلف از قانوناساسى را به بهانه الزامات بين المللى شعار خود دانسته با آنكه الزامات بين المللىمـربـوط به مذهب و قانون اساسى نيست . تشبث به الزامات بين المللى براى سركوبىقرآن كريم و اسلام و قانون اساسى و ملت جرم بزرگ و ذنب لايغفر است .
ايـن جـانـب بـه حـكـم خـيرخواهى براى ملت اسلام ، اعليحضرت را متوجه مى كنم به اينكهاطميناننـفـرمـايـيـد بـه عـنـاصرى كه با چاپلوسى و اظهار چاكرى و خانه زادى مى خواهند تمامكـارهـاى خـلاف ديـن و قـانون را كرده و به اعليحضرت نسبت دهند و قانون اساسى را كهضامن اساسى مليت و سلطنت است ، با تصويبنامه هاى خائنانه و غلط از اعتبار بيندازند تانـقشه هاى شوم دشمنان اسلام و ملت را عملى كنند.انتظار ملت مسلمان آن است كه با امر اكيدآقـاى عـلم را مـلزم فـرمـاييد از قانون اسلام و قانون اساسى تبعيت كند و از جسارتى كهبـه سـاحـت مـقدس قرآن كريم نموده استغفار نمايد و الا ناگزيرم در نامه سرگشاده بهاعـليـحـضـرت مـطـالب ديـگـرى را تـذكـر دهـم . از خـداونـد تـعـالىاستقلال ممالك اسلامى و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مساءلت مى نمايم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 27/2/1340
حـــكـــم انـــتـصـاب ثـقـه الاسـلام آقـاى صـادق احسان بخش در مورد انجام امور حسبيه وشرعيه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحـمـدلله رب العـالمـيـن والصـلوه والسـلام عـلى مـحـمـد و آله الطاهرين و لعنه الله علىاعدائهم اجمعين .
و بعد جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقه الاسلام ، الخطيب المحترم آقاى آقا شيخ صادق احسانبـخـش !!! دامـت افـاضـاتـه و كـثـرالله امـثاله !!! كه مدتى عمر شريف خود را مصروف درتـحـصـيـل فـضـل و كـمـال نـمـودنـد و اكـنـون نـيـز از مـروجـيـن مـحـتـرم وافاضل معظم هستند، از طرف حقير مجازند در تصدى امور حسبيه و شرعيه كه تصدى آن درعصر غيبت ولى امر و ناموس دهر (عجل الله فرجه الشريف و جعلنا الله فداه ) از مختصاتفـقيه جامع الشرايط است ، پس از براى ايشان است تصدى امور مذكوره با رعايت احتياط.و نـيـز جـنـاب ايـشـان مـجـازنـد در اخـذ سـهـمـيـن مـبـاركـيـن وايـصـال سهم سادات را به محل مقرر آن و صرف سهم مبارك امام عليه السلام را در اعاشهخودشان به نحو اقتصاد در صورت احتياج و صرف يك ثلث از بقيه را در ترويج ديانتمـقـدسـه اسـلام و عـلو كـلمـه حق و ايصال دو ثلث ديگر را نزد حقير براى صرف در حوزهعلميه .
و اوصـيـه ايـده الله تـعـالى : (بـمـا اوصـى بـه السـلف الصـالح من ملازمه التقوى والتمسك بعروه الاحتياط و ارجو من جنابه ان لاينسانى من صالح دعواته ).
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 15/3/1340
فرمان به ثقه الاسلام آقاى صادق خلخالى  
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين والصلوه والسلام على محمد وآله الطاهرين و لعنه الله على اعدائهماجمعين .
و بـعـد جـناب مستطاب قدوه الاعلام و ملاذالانام و ثقه الاسلام آقاى آقا شيخ صادق خلخالى!!! دامـت افـاضـاتـه و كـثـرالله تـعـالى امـثـاله !!! كـه مـدت هـا عـمـر شـريـف را درتـحـصـيـل عـلوم شـرعـيـه و فـضـايـل نـفـسـانـيـه صـرف نـمـوده انـد و بـحـمـدالله بـهكمال علم و فضل نايل گرديده اند، از قبل حقير مجازند در تصدى امور حسبيه و شرعيه كهتـصـدى آن در عـصـر غيبت ولى امر !!! عجل الله فرجه الشريف !!! از مختصات فقيه جامعالشـرايـط است : (فله التصدى لما ذكر مع مراعات الاحتياط) و نيز جناب ايشان مجازند دراخـذ سـهـم مـبـارك امـام !!! عـليه السلام !!! و صرف در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد وصـرف ثـلث از بـقـيـه را در تـرويـج ديـانـت مـقـدسـه وايصال دو ثلث ديگر را نزد حقير براى صرف در حوزه مباركه علميه . واوصيه ايده اللهتـعـالى : (بـمـا اوصـى بـه السـلف الصـالح مـن مـلازمـه التـقـوى و التـجنب عن الهوىوالتـمـسـك بـعـروه الاحـتياط فى الدين و الدنيا و ارجو منه ان لاينسانى من صالح دعواتهوالسلام عليه و على اخواننا المومنين و رحمه الله و بركاته ).
روح الله الموسوى خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
بـه نـظـر ايـنـجـانـب مصاحبه آقاى نخست وزير به هيچ وجه ارزش قانونى نداشت و نظرايـنـجـانـب را تـامـيـن نـنـمود زيرا چيزى كه در هيات دولت به صورت تصويبنامه در آمد،مـصـاحـبـه و درج در مـطـبـوعات تاثيرى در آن ندارد و آن تصويبنامه بر فرض قانونىبـودنـش بـه قـوت خـود بـاقـى اسـت و امـا نكاتى كه در تلگراف آقاى نخست وزير بهآقايان علماء اعلام قم بود خيلى جالب است :
1 !!! راجـع بـه حـلف بـه كـتـاب آسـمـانـى مى نويسد مراد قرآن مجيد است ، البته ما اينتـفـسـير را از شخص ايشان براى تبرئه خودشان از هتك به قرآن كريم ، به حكم اسلامپذيرفتيم لكن تفسير ايشان از تصويبنامه به هيچ وجه ارزش قانونى ندارد و تصويبكـتاب آسمانى به اطلاق خود كه شامل ساير كتب منحرفه و ضاله است ، در نظر آنها بهقـوت خـود بـاقى است و نقش آقاى نخست وزير اغفال مردم است و همان خطر كه براى قرآنمجيد پيش آمده است به واسطه اين تصويبنامه مخالف شرع و قانون ، به دست خيانتكارانبـه ديـن و مـمـلكـت بـه قـوت خـود بـاقـى است و هيچ مسلمانى نمى تواند قرآن مجيد را درمعرض خطر ببيند و سهل انگارى كند.
2 !!! آنچه ايشان نوشته اند كه در مجلس اقليت هاى مذهبى به كتاب خودشان قسم ياد مىكـردنـد، اشـتـباه است و هيچ گاه كتاب منسوب به زردشت و ساير كتب منحرفه را در مجلسنـمـى آوردنـد، صـورت قـسـم نـامـه نيز شاهد است كه تمام وكلا به يك نحو قسم ياد مىكردند.
3 !!! بـه ايـنـكـه نـوشـتـه اند در مملكت اسلام انتخاب كننده و انتخاب شونده مسلمان است ،ربـطـى بـه مـفـاد تـصويبنامه ندارد و وعده اصلاح ، الزام آور نيست و به هيچ وجه ارزشقـانـونى ندارد و ما را قانع نمى كند و اگر فرضا آقاى علم بنويسد اين سه امر كه درتـصـويـبـنـامـه مـذكـور اسـت لغـو است ، باز ارزش قانونى ندارد زيرا چيزى كه در هياتوزيـران تـصـويب شد، به الغاى آقاى نخست وزير لغو نمى شود و به قوت خود باقىاسـت ، بـنـابـرايـن خـطـر بـزرگـى كـه بـراى اسـلام واسـتـقـلال و كـيـان مـملكت به واسطه اين تصويبنامه كه شايد به دست جاسوسان يهود وصـهـيونيست ها تهيه شده براى نابودى استقلال و بهم زدن اقتصاد مملكت ، به قوت خودبـه نـظـر دولت آقـاى عـلم بـاقـى اسـت و دولت خـود را ذيـحـق مـى دانـد كـه بـه آنعمل كند، هر چند مخالف قانون شرع يا قانون اساسى باشد يا برخلاف احساسات دينىو مـلى بـيـسـت مـيـليـون جمعيت ايران يا تمام مسلمين باشد زيرا تا در هيات وزيران تجديدنظر به عمل نيايد واصلاح نشود، به قوت خود باقى است و اينجانب در تعجب هستم كه چرا آقايان وزرا زيربـار ايـن مـسـووليـت بـزرگ قـانـونى مى روند و اقدام به تجديد نظر نمى كنند و نمىخـواهـنـد خـود را در نـزد مـلت هـاى بـزرگ ، مـتـمـدن و ملت خود را سربلند كنند. خضوع درمـقـابـل مـذهـب و قانون ، تجديد نظر در تصويبنامه ها و تسليم مذهب و قانون شدن ، علامتشهادت و تمدن است و موافق نزاكت بين المللى است و سرپيچى از قانون و سرسختى درمقابل خواست ملت ، از عادات قرون وسطى و خلاف نزاكت است . و خوب است وزراى يك مملكتكـهـنـسـال حـاضر نشوند چنين معرفى شوند و عقب افتادگى و عدم رشد يك ملت بزرگ راثـابـت كـنند. با اعمال خلاف مذهب و قوانين ، منع شديد مطبوعات در تمام كشور، جلوگيرىاز انعكاس اين نهضت بزرگ ملى و قانونى بى سابقه يا كم سابقه ، كه يك ملت براىدفاع از مذهب و قانون اساسى قيام نموده و در تمام كشور هماهنگ شده اند، براى يك دولتمـدعى تمدن ، ننگ است ، و ما احساس خجلت و سرشكستگى مى كنيم در ميان خبرگزارى ها وسـفـارتـخـانـه هـاى خـارجـى ، و مـا مـلت ايـران را از ايـن گـونـهاعـمـال قـرون وسـطـائى تبرئه مى كنيم و تمام گناه را از معدودى تطميع شده يا تهديدشده مى دانيم . اشخاص شريف به مذهب مقدس ‍ خود و به قانون اساسى احترام مى گذارندو از كارهائى كه براى ملت و استقلال مملكت خطر دارد، اجتناب مى كنند.
ايـنجانب حسب وظيفه شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مى كنم ، قرآن كريم واسـلام در مـعـرض خـطر است . استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيست هاستكـه در ايـران بـه حـزب بـهـائى ظـاهـر شـدنـد و مدتى نخواهد گذشت كه با اين سكوتمـرگـبـار مـسـلمـيـن ، تـمـام اقـتـصـاد ايـن مـمـلكـت را بـا تـايـيـدعـمـال خـود قـبـضـه مـى كـنـنـد و مـلت مـسـلمـان را از هـسـتـى در تمام شوون ساقط مى كنند.تـلويزيون ايران پايگاه جاسوسى يهود است و دولت ها ناظر آن هستند و از آن تاييد مىكـنـنـد. مـلت مـسلمان تا رفع اين خطرها نشود، سكوت نمى كند و اگر كسى سكوت كند درپـيـشـگـاه خـداونـد قـاهـر، مـسـوول و در ايـن عـالم مـحـكـوم بـهزوال است .
4 !!! آنـچـه آقـاى نـخـسـت وزيـر راجـع بـه انـتـخـاب زن هـا تـلگـراف نـمـوده انـد،مـحـل تـعجب است ، مى گويند اين انتخاب ، مشابهت انتخاب شهردارى هاست كه دخالت زن هادر آن تـصـويـب شـد و اعـتـراض نـشـد، اولا انـجـمـن هـاى ايـالتـى و ولايـتـى قـانـونمـسـتـقـل دارد و زن هـا در آن قانون مستثنى هستند، آقاى نخست وزير قانون مجلس را نسبت بهخـود انـجـمـن هاى ايالتى و ولايتى ناديده گرفته و به مشابه آن تشبث كرده اند و خوباسـت خـود ايـشـان ايـن را هـر تـفسير كنند و ثانيا به طورى كه مطلعين مى گويند، قانونشـهـردارى هـا از مـجـلس نـگـذشـتـه و در بـعض كميسيون هاى مجلس وارد شده و فرضا كهگذشته باشد ربطى به انجمن هاى ايالتى ندارد و ثالثا اگر چيزى از مجلس گذشتو مـخالف قانون اساسى بود، ارزش قانونى ندارد و اين امر از هر مجلسى بگذرد مطرودو وكلاى آن قابل تعقيب هستند.
5 !!! نـوشـتـه انـد كـه ايـن موضوع عرفى است ، اگر منظور آن است كه مربوط به حكمشـرع نيست ، بسيار عجب است زيرا تمام موضوعات عرفيه در شرع حكم دارد و اين آقاياناز قوانين اسلام اطلاع ندارند و از حقوق اسلامى بى خبرند، حكم اين موضوع عرفى را ازعلماء اسلام بايد پرسيد.
6 !!! آنچه اخيرا نوشته اند كه اگر حرام مى دانيد بايد به مجلس رجوع كنيد، البته درمـوقـعـش به مجلس تذكر خواهند داد لكن بايد به آقاى نخست وزير بگويم هيچ مجلسى وهـيـچ مـقـامـى نـمـى تـواند برخلاف شرع اسلام و مذهب جعفرى ، تصويبى كند يا قانونىبـگـذرانـد، رجوع نمائيد به اصل دوم متمم قانون اساسى . بحمدالله ملت مسلمان و علماىاسـلام زنـده و پـاينده هستند و هر دست خيانتكارى كه به اساس اسلام و نواميس مسلمين درازشود قطع مى كنند. (والله غالب على امره )
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 17/7/1341

next page

fehrest page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation