بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب الفبای زندگی ( آشنایی با اصول تحکیم خانواده ), جواد محدثى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     19870001 -
     19870002 -
     19870003 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

آنچه در آغاز زندگى و تشكيل خانواده و در هنگامه خواستگارى و عقد و عروسى به نظرنا چيز و غير مهم جلوه مى كند، گاهى در آينده سبب بروز مشاجرات واختلاف مى شود. در گرما گرم اول ازدواج ، شايد هر دو طرف براى پا گرفتن يكوصلت ، چنين وانمود كنند كه با هر شرطى موافقند و در هر شرايطى سازگارندو هر مهريه اى را مى پذيرند. ولى در بستر زمان ، وقتى به نتوانستن برخوردكنند، ناسازگارى چهره زشت و ناهنجار خود را نشان مى دهد، مگر آنكه زوجينبتوانند صفاى زندگى را بر اين گونه ناهنجاريها غلبه دهند.
در ايجاد تفاهم اقتصادى در زندگى مشترك ، دو جانب مؤ ثر است :
يك طرف قضيه به بانو مربوط مى شود، طرف ديگر به آقا.
يكى بايد قناعت به خرج دهد، يكى هم بايد بر تلاش بيفزايد.
يكى بايد كم توقع و صبور باشد، ديگرى هم بايد ازبخل و سختگيرى بى مورد و بيش از حد دست بردارد.
هزينه هاى لازم
گر چه تامين مخارج زندگى بر عهده مرد خانه است ، ولى زن نيز نبايد خارج از وسع وتوان مادى شوهر، توقع داشته باشد.
گر چه زن ، بايد صبورى و تحمل و قناعت پيشه كند، ولى مرد هم بايد در حد توان ووسع خويش ، بر زن و فرزندان خود وسعت و گشايش دهد و از آنچه خداوند روزى كردهاست ، خرج كند. اين همكارى ، به استحكام بنيان خانواده كمك مى كند.
در حديثى امام كاظم (عليه السلام ) فرموده است :
ينبغى للرجل ان يوسع على عياله كى لا يتمنوا موته (31)؛
سزاوار است كه مرد، بر خانواده خود گشايش و وسعت دهد، تااهل خانه آرزوى مرگ او را نداشته باشند.
و اين سخن ، شوخى نيست . نمونه هاى واقعى آن را در جامعه خودمان فراوان مى توانيافت . خرج كردن براى خانواده و رفع نيازهاى آنان ، تاكيد و سفارش پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله ) است كه فرمود:
ابدا بمن تعول ... (32) از خانواده و افراد تحتتكفل خود آغاز كن .
اگر مرد، در حدى كه وظيفه اوست و در توان او مى گنجد، به تامين نيازهاى همسر وفرزندانش نپردازد، هم از چشمها مى افتد، هم آنان عقده اى مى شوند، هم حقشان زير پاگذاشته مى شود، هم در پى فسحت و گشايش و وسعت در دوره پس از او چشم بهآينده مى دوزند و از روزنه مرگ پدر يا همسر، به آن آينده دلپذير و راحت و پر نعمت مىنگرند.
اگر مرد آنچه را كه حق خانواده است ، تهيه كرد، منت هم نبايد بگذارد.
منت نهادن بر خرج كردنها، هم شيرينى آن خرج و هزينه را به زهرتبديل مى كند، هم اجر و ثواب آن را از بين مى برد. قرآن كريم دستور مى دهد: صدقاتخودتان را با منت نهادن و آزار دادن ، باطل نكنيد. (33) اگر زن و مرد، وظيفه خود رابشناسد و به آن عمل كنند، زمينه اى براى بسيارى از مشكلات خانوادگىپيدا نخواهد شد.
پس هم بايد به تعادل اقتصادى انديشيد، هم از ريخت و پاشهاى غير ضرورىدر مخارج و مصارف پرهيز كرد، هم سختگيرى هاى بى جا و آزار دهنده را كنار گذاشت ، همبا تفاهم و تبادل نظر به برنامه ريزى درست و قوام بخش زندگى پرداخت ، هم معيارخرد و منطق را به كار گرفت نه هوسها و تجمل گراييهاىمشكل آفرين و چشم و هم چشميهاى حسودانه را، هم نيازهاى واقعى را از نيازهاى كاذب باز شناخت ، هم بر سختيها و ناداريها و كمبودهاتحمل داشت ، هم صفاى خانه و خانواده را با مطرح ساختن نزاعهاى مالى و پولى بر همنزد، هم سطح زندگى را بر مبناى سطح در آمد تنظيم كرد و استوار ساخت ، هماز درون خانواده هاى گرفتار تشريفات كه بسيار تلخ و رنج آور است عبرت گرفت ، همخواسته هاى خود را بر طرف مقابل تحميل نكرد، هم قناعت را به عنوان يك سرمايهمعنوى پاس داشت ، كه گفته اند: چو دخلت نيست ، خرج آهسته تر كن .
اينهاست پايه هاى قوام و استحكام خيمه عفاف و بنيان خانواده .
حقوق و وظايف دو جانبه
از جايگاه والاى نهاد خانواده و اهميت ازدواج و پذيرفتن مسؤ وليت سخن گفتيم . سلامتخانواده از آتش اختلاف و نزاع ، محور ديگر بحث بود كه به آن پرداختيم و براىحل اختلافات خانوادگى از داور خانوادگى بهره گرفتيم . چونمسايل مالى و اقتصادى خانواده مى توانست مايه بروز تشنج در رفتار زوجين شود، دربحث موازنه دخل و خرج به برنامه ريزى درست در اين مقوله اشاره كرديم . اينكماييم و شناخت وظايف دو جانبه و حقوق طرفين و تقسيم كار، كه مى تواندتعادلى در نظام خانواده پديد آورد.
شناخت حقوق
در بسيارى مواقع ، نشناختن حق و وظيفه ، ريشه عدم انجام وظيفه است و اين تقصيربه آن جهل باز مى گردد و اگر آگاهى از وظيفه وجود داشته باشد، تا حدىجلوى كوتاهيها و تخلفات گرفته مى شود.
پس در يك مجموعه - كه از آحاد تشكيل مى شود و هر كدام از افراد، وظايفى بر دوش دارند،- گام نخست آن است كه وظيفه را بشناسند، سپس به آنعمل كنند. بروز اختلال در امور، گاهى ريشه در مشخص نبودن حد و حريم تكاليف و وظايفاشخاص و هر كس كار را به ديگرى محول مى كند، يا انتظار انجام كارهايى را از ديگراندارد كه شرعا و قانونا بر عهده آنان نيست و توقع اينان نابجا و غير منطقى است . اگردر جامعه اى هم بخواهد حق عمل و اجرا شود و تيغ عدالت ، تخطى كنندگان از آنرا ادب كند، لازم است اشخاص ، هم حق را بشناسند و هم محدوده وظايف خويش را درقبال آن .
وظايف دو جانبه
در يك خانواده ، دو طرفى كه زندگى مشترك دارند، حقوقمتقابل نيز دارند. وقتى زن و شوهر، همچنين اوليا و فرزندان هر كدام وظيفه اى نسبتبه طرف مقابل دارند، اگر آن را بشناسند و به آنعمل كنند، على القاعده نبايد در خانه مشكل و اختلافى پديد آيد.
در سامان يافتن مساله حقوق و وظايف در خانواده سه مرحله وجود دارد:
اول : شناخت اين حقوق و وظايف
دوم : عمل به آن وظيفه و تكليف
مراعات دو جانبه اين حقوق
اگر اين سه با هم در رفتار و معاشرت خانوادگى وجود داشته باشد، كار به بروزمشاجره و دعوا و شكايت و دادگاه و زندان و جدايى و... كشيده نمى شود و محلى براى نزاعنخواهد بود.
بايد هم زن در برابر شوهرش مطيع ، صبور،متحمل ، قدردان و وفادار باشد، هم شوهر نسبت به همسرش بردبار، نيكوكار، قدر شناس، احترام گذار و تامين كننده نيازهاى معيشتى و آسايش باشد.
اگر صبورى و قناعت و پرهيز از پرخاش و بددهنى و بى احترامى خوب است ، بايد از هردو سو باشد، نه آنكه يكى به خود حق بدهد هر چه خواست بگويد و هر چه خواست انجامدهد، ولى از طرف مقابل انتظار داشته باشد كه جز تسليم و سكوت وتحمل و ادب ، برخوردى نداشته باشد و در مقابل هتاكيها و بى حرمتيهاى او حتى پاسخىمعمولى هم ندهد! نكته مهم ، پذيرش در سويه اين حقوق و مراعات آنها از دو طرف است .اين حقوق ، در كتابهاى تربيتى و اخلاقى و حديثى فراوان و متعدد است . در احاديث آمدهاست كه : زن از شوهر خويش ، فرمانبردارى داشته باشد، بى رضايت او كارى نكند وجايى نرود، نسبت به او حالت تمكين داشته باشد، شوهر را نيازارد، او را اندوهگيننسازد، در خانه خدمت كند، شوهر دارى نمايد، رضايت او را از هر جهت جلب كند، چراغ روشنكند، غذا بپزد، خانه را مرتب كند، وقتى شوهر مى آيد از اواستقبال كند و آنگاه كه از خانه بيرون مى رود بدرقه اش كند، خود را براى غير شوهرشنيارايد، بى اجازه و رضايت او در اموالش دخل و تصرف نكند و... (34) از سوى ديگربر عهده مرد است كه لوازم زندگى و خوراك و پوشاك و مسكن را تهيه كند، در حد توانبر خانواده اش وسعت و گشايش دهد، احترام زن را نگه دارد و از آزار و ضرب و شتم اوبپرهيزد، خود را براى همسرش آراسته و مرتب سازد، بخشى از وقت خود را صرفرسيدگى به كارهاى خانه و انس با خانواده كند، با مدارا و خوش زبانى برخورد كندو... طبيعى است كه اگر زن و شوهر، هر دو به اين وظايفعمل كنند، خانه و خانواده اى خواهند داشت با صفا، آرام ، گرم و با محبت كه زمينه رشداخلاقى و تعالى فرهنگى خود و فرزندانشان نيز فراهم خواهد بود.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود:خيركم ، خيركم لاهله و انا خيركم لاهلى(35)؛ بهترين شما كسى است كه نسبت به خانواده اش بهتر باشد و من بهترينشمايم نسبت به خانواده ام .
از سوى ديگر آن حضرت فرموده است :لا تودى المراة حق اللهعزوجل حتى تودى حق زوجها(36)؛ زن هرگز حق خدا را ادا نمى كند مگر آنكه حقهمسرش را ادا كرده باشد. يعنى حقگزارى نسبت به خداوند نيز وابسته به رعايت حقوقشوهر است و اگر در اين زمينه قصور و خلاف باشد، نمازها و عبادتها و حقوق الهى همچندان ارزش و اعتبارى ندارد.
اگر در روايات است كه : زن ، محبت خويش را نسبت به شوهر ابراز كند و خويش را براىاو بيارايد و سخنان دلپسند بگويد تا در چشم ودل شوهرش جاى بگيرد، اين را هم گفته اند كه شوهر، در بيرون از خانه حريم نگاهها وارتباطهايش را نگه دارد و به نواميس ‍ ديگران چشم ندوزد و چون از سفر باز مى گرددبراى همسرش سوغاتى بياورد و هديه بدهد و نيازهاى عاطفى و جنسى او را بر آورد و...
اگر همسران پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله ) به سفارش قرآن كريم ، به زندگىبا قناعت و زاهدانه آن حضرت مى ساختند، آن حضرت نيز در كارهاى خانه كمك مى كرد، ازهر چه مى خوردند مى خورد و هرگز از هيچ غذايى بد نمى گفت . اين است مفهومعدل و انصاف در زندگى مشترك و خانوادگى . مراعات دو جانبه نسبت به حقوقمتقابل زن و شوهر، رمز دوام و استحكام بنيان خانواده و تقويت انس و الفت در ميان همسراناست .
تقسيم كار
از نمونه هاى بارز مراعات حقوق طرفين ، تقسيم كارهاى خانه و زندگى ميان زن و شوهراست .
وقتى بار سنگين خانواده بر دوش دو انسانى است كه با هم زندگى مشترك دارند، چارهاى جز تقسيم اين بار و كار نيست ، تانه كارى بر زمين بماند و نه بارها بر دوش يكىسنگينى كند.
اساس حرمت گزارى به حقوق انسان ، شناخت و مراعات حقوق و وظايفاست ، نه صرفا شعار به سود حقوق بشر! همين كه اسلام براى زن ، حق مالكيت واستقلال اقتصادى و انتخاب و... قرار داده است ، نشانه حرمت نهادن به اوست . اينكه شوهردر مقابل همسرش وظايف و تعهداتى دارد، نشانه ديگرى از اين حق و احترام است .
خانواده اى كه بر شالوده محبت استوار شده باشد، هر يك از زن و شوهر، بيش ازآنچه كه وظيفه شان است ، كار و تلاش مى كنند، آن هم عاشقانه و از روى مهر واحساس رضايت و خرسندى .
در حالات و سيره رسول خدا (صلى الله عليه و آله )نقل شده است كه آن حضرت حتى در كارهاى خانه ، به همسرانش كمك مى كرد: و يخدمفى مهنة اهله (37) كه اين بالاتر از تقسيم كار است .
وقتى به داورى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله )، كارهاى بيرون خانه و درونخانه ، در زندگى مشترك ميان حضرت على (عليه السلام ) و فاطمه زهرا عليها السلام ،تقسيم شد، دختر بزرگوار پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از اين تقسيم كار بسيارخردسند گرديد. بخصوص كه مى ديد با تخصيص كارهاىداخل خانه به وى ، از برخورد با مردان و نامحرمان در بيرون از خانه و هم صحبت شدنبا آنان دور مى ماند و اين براى حيا و عفاف زن مناسب تر است . (38)
آنچه مانع بروز تشنج و تنش در رفتار همسران است ، وجود حد و حريم براى كارها ووظايف هر يك و انتظار و توقع از يكديگر در محدوده همان حد و حريم و مراعات آن حدود وحقوق است .
بار كارها را بايد هر دو به دوش بكشند. كارهاى سنگين و خستگى آور و گوناگون خانه، اگر به دوش يكى بيفتد و ديگرى بى خيال و راحت طلبانه و آسوده خاطر به خواب وتفريح و استراحت و مسافرتهاى خود برسد و غم خانه و فكر مشكلات را نداشته باشد،ظلمى در حق ديگرى است ، چه زن باشد، چه شوهر. البته در اين گونه موارد، اين زنانهستند كه مظلوم خانواده مى شوند و حقشان تباه مى گردد.
اين سخن زيباى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) كه من بهترين شما نسبت به همسرانخودم هستم . اگر جلوه هاى متعددى داشته باشد، يكى هم رافت و عطوفت و كمك و تفقدو حق گزارى و قدرشناسى نسبت به زنان است كه حضرترسول (صلى الله عليه و آله ) هم عملا چنان بوده ، هم به چنين رفتار متعالى وبزرگوارانه اى سفارش مى فرمود و از ستم و اجحاف در حق زنان نهى مى كرد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ملعون ملعون من ضيع منيعول ؛ (39)
ملعون است ، ملعون است كسى كه فرد مورد تكفل خويش را تباه سازد.
تباه ساختن حق افراد زير دست و تحت تكفل ، كه همسرم هم يكى از آنان است ، موجب استحقاقلعنت الهى مى شود.
تقسيم كار و مسؤ وليتها نيز بايد با مراعات توان جسمى و ظرفيت وجودى و طاقت فردىباشد و از تحميل تكليفى فوق طاعت بر هر يك از آن دو پرهيز شود.
پايان اين بخش را حديثى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) و سخنى از امام صادق(عليه السلام ) قرار مى دهيم .
مردى خدمت پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله ) آمد و در ستايش از اخلاق همسر خود چنين گفت: من زنى دارم كه هرگاه وارد خانه مى شوم از مناستقبال مى كند و به پيشوازم مى آيد و هرگاه كه از خانه بيرون مى روم ، مرا بدرقه ومشايعت مى كند. هر گاه مرا اندوهگين و ناراحت مى بيند، از علت غم و اندوهم مى پرسد.پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: اين زن را به بهشت بشارت بده و به اوبگو كه تو يكى از كاركنان و كارگزاران خدا هستى و براى هر روز تو، اجر و پاداشهفتاد شهيد است . (40)
در سخنى ارزشمند، امام صادق (عليه السلام ) فرموده است :
مرد در زندگى با همسر خود، بى نياز از سه چيز نيست :
1- همراهى و هماهنگى با او، تا به اين وسيله ، موافقت و محبت و دوستى او را جلب كند.
2- رفتار نيك و حسن خلق با همسر و به دست آوردندل او و با آراستگى و حسن ظاهر و جلوه زيبا در چشم او.
3- توسعه و گشايش در مسايل معيشتى .
زن نيز در زندگى با شوهرش بى نياز از سه چيز نيست ، تا توافقكامل با او پديد آيد:
1- نگهداشتن خود از هر گونه آلودگى و ناپاكى ، تا بدترين وسيلهدل شوهر به او اطمينان پيدا كند و در حالات خوشايند و ناپسند و خوب و بد، اطمينانشمحفوظ بماند.
2- نگهدارى شايسته از شوهر و مراقبت از او، تا عواطف او را نسبت به خويش جلب كند وهنگام لغزش از سوى خود، آن عاطفه او را كمك كند.
3- اظهار عشق و محبت به شوهر و خويش را آراستن و به هياءتى زيبا در آمدن تا در چشمشوهر، زيبا جلوه كند و محبت افزون گردد. (41)
رعايت اين نكات ، از نظر عاطفى و تحولات روحى در خانواده ، شرايط مناسب ترى رابراى برپايى خيمه عفاف پديد مى آورد و ضامن استحكام بنيان خانواده درسايه تعاليم مكتبى است .
شوراى خانوادگى
تاثير مشورت
خودراءيى ، استبداد به راءى ، تك روى و خود محورى ، پايه بسيارى از ناهنجاريهاست .در مسايل خانوادگى نيز تصميم گيريهاى يكطرفه و بدون مشورت با ساير افرادخانه ، اغلب مساله ساز است .
هم احترام گذاشتن به همسر و فرزندان ايجاب مى كند كه درباره موضوعاتى كه بهامور خانواده مربوط مى شود، با آنان مشورت شود، هم ثمره آن ، بهره گيرى ازافكار آنان است .
چه خوب است كه خانه ها، مجلس شوراى خانوادگى باشند و اعضاى خانواده ،همه حق نظر دادن داشته باشند و مسايل و مشكلات خانواده را با سر انگشت مشورت وتبادل نظر حل كنند.
لازمه يك زندگى جمعى ، تفاهم ، حسن ظن و اعتماد است . بكارگيرى اصل مشورت در خانه ، اين عناصر مورد نياز را در پديد آمدن محيط و جمعى صميمىو متعادل فراهم مى سازد.
مثلا اگر مرد، بخواهد بدون همفكرى با همسرش يك مهمانى بدهد، يا زن بدون هماهنگى ومشورت به ديدن اقوام خود، يا فرزند بدون طرح مساله با والدين ، به يك اردو ومسافرت برود، يا بدون نظر خواهى از هم ، تصميم بگيرند خانه را بفروشند يا خانهاى بخرند يا تغيير شغل دهند، يا تغييراتى در ساختمان و بناى خانه پديد آورند، اينگونه تك رويها اغلب مساله ساز و بحران آفرين وحداقل زمينه ساز گله و شكايت مى شود.
اين ضرب المثل : همه چيز را همگان دانند از يك حكمت ريشه دار خبر مى دهد. گاهىعلاقه به يك چيز و كار، انسان را از ديدن ضعفها و درك معايب آن كر و كور مى سازد.مشورت و رايزنى با ديگران ، براى درستى يك تصميم وعمل ، بستر مناسبترى فراهم مى آورد. اشخاصى هم كه در خانه مورد مشورت قرار مىگيرند و به نظر و راءى آنها توجه مى شود، احساس شخصيت مى كنند و در كارهاى خانه، بيشتر احساس مسؤ وليت و نقش و جايگاه مى كنند.
مشاور پير يا جوان ؟
البته در مشورت ، سن و سال چندان مهم نيست . آنچه رايزنيها را اعتبار مى بخشد و مشورترا ارزشمند و قابل اعتماد مى سازد، عقل ، تجربه و ايمان وصداقت است . مشاوره با خردمندان مجرب و مؤ منان صادق ، مانع آسيب در تصميم وعمل مى شود و چون على القاعده ، پيران كارآزموده و سالمندان جهان ديده ، با تجربهترند و تجربه بالاتر از علم است ، توصيه شده كه با سالمندان مجرب مشورت كنند.در خانه ، ديدگاه بزرگ خانواده و خاندان مى تواند طرف مشورت خوبى به شمار آيد.حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايد: افضل من شاورت ذوى التجارب ؛(42)
برترين كسى كه با آنان مشورت مى كنى ، صاحبان تجربه هايند.
در سخنى از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) مساءلهعقل ملاك قرار گرفته است . مى فرمايد:استرشدواالعاقل و لا تعصوه فتندموا(43).
با خردمند مشورت كنيد و راه رشد را جويا شويد و نافرمانى او نكنيد كه پشيمان مىشويد.
هرچند تصميم نهايى در خانواده ، با بزرگ خانه است ، ولى چرا بايد خود را ازانديشه و فكرى بقيه افراد، محروم ساخت ؟ اگر در خانه ، بزرگترى باشد كه دانش وتجربه افزونترى دارد، چه بهتر كه از نظرات پخته او هم استفاده شود. و اگر جوانانتيز هوش ‍ و با استعداد و آگاه هم باشند، مشورت با آنان به خاطر تيزهوشى و فراستو جولان ذهنى و سرعت انتقالى كه دارند، مى تواند بسيار كارساز باشد.
حضرت امير (عليه السلام ) در سخنى حكيمانه فرموده است :
هرگاه در كارى نيازمند مشورت بودى ، آن را ابتدا با جوانان در ميان بگذار، چرا كهذهن و فكر آنان تيزتر است و سرعت انتقالشان بيشتر. سپس آن را با سالمندان باتجربه هم در ميان بگذار و بر آنان عرضه كن ، تا نيك و بد و قوت و ضعف آن را پىجويى كنند و بهترين را انتخاب كنند، چون تجربه آنان بيشتر است.(44)
در اين كلام علوى ، هم ذهن باز و فكر تيز معيار به شمار آمده است ، همتجربه كه اغلب در پيران جهان ديده است . هر كس به خاطر برخوردارى ازمواهبى مى تواند طرف مشورت قرار گيرد و ما را در تصميم گيرى درست تر، يارى كند.در روايت است كه جمعى از اصحاب نزد امام رضا (عليه السلام ) بودند. از پدربزرگوارش امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) ياد شد. حضرت فرمود:عقل و خرد او قابل مقايسه با عقل ديگران نبود، ولى درحال گاهى با غلامان سياه خود مشورت مى كرد. وقتى مى گفتند: آيا با چنين شخصىمشورت مى كنى ؟ مى فرمود: خداى متعال چه بسا فتح و گشايش را بر زبان اين شخصقرار داده است !(45)
حرمت بزرگان
پدر و مادر، به معناى واقعى كلمه چراغ خانه اند. بخصوص اگر به سنبالايى رسيده باشند، محور وحدت و رمز همبستگى و كانون الفت در افراد خانواده اند. هماحترامشان لازمتر است ، هم حقوقى اخلاقى و معاشرتى شان بيشتر است .
در فرهنگ دينى و آداب تربيتى ما، بزرگداشت و حرمت نهادن به بزرگ ، يكوظيفه است . توصيه حضرت امير (عليه السلام ) اين است كه دانشمند را به خاطر عملش وبزرگسال را به خاطر سن و سالش بايد احترام كرديكرم العالم لعلمه و الكبيرلسنه (46).
كانون خانواده ، بشدت محتاج اين تكريمها و حرمت نهادنها به بزرگان است ، تا از ارادهو تدبير و كار آرايى بزرگان در حل مشكلات و ايجاد صفا و صميميت و رفع منازعاتبهترين بهره گرفته شود. وقتى بزرگ خانواده مى تواند به عنوان مشاور عالى نظر بدهد و نظرش حرف آخر و فيصله دهنده برخى كشمكشها باشد كه جايگاه والا و ممتاز و مورد اعتماد و حرمت را داشته باشد.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هر كس كه به بزرگ ما احترام نگذارد و به كوچك ماترحم نكند، از ما نيست . (47)
اگر ما امروز، زير بال و پدر و مادر سالخورده خود را نگيريم و اگر بهبزرگترها و صاحبان تجربه در خانواده احترام نگذاريم ، از كجا كه فردا،فرزندان ما هنگام نيازمان ، به كمك بشتابند، يا هنگام نيازشان از انديشه و تجربه ورهنمود ما بهره گيرند؟ وقتى ما به آنان با رفتار خودمان شيوه محبت و احترام بهبزرگترها را نياموزيم ، در كدام مكتب و از رفتار چه كس بياموزند كه با بزرگان وسالخوردگان و اهل خرد و تجربه ، برخوردى انسانى ، احترام آميز، حق شناسانه وتجربه آموزانه داشته باشند؟
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: البركة مع اءكابركم . (48)
بركت و خير ماندگار، با بزرگان شماست . آيا بهره مندى از انديشه و تجربه و نظرمشورتى ، بركت نيست ؟ يك پيرمرد در ميان خاندانش ، همچون پيامبرى است در ميانامت خويش . اين كلام حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) است . يعنى همان بركت وهدايت و روشنگرى و حمايت و محوريت براى وحدت و عامليت در انسجام و همبستگى كه يكپيامبر در ميان مردم دارد، پيرمرد با ايمان و تجربه هم همان جايگاه و نقش را در خاندانشدارد.
چه بسيار اختلافهاى خانوادگى كه پس از فوت بزرگ خاندان به وجود مى آيدو افراد از هم جدا مى شوند و رابطه ها و رفت و آمدها كمتر مى شود. اين از نشانه هاىهمان بركت وجودى آنان است كه اثر آن را در فقدانشان بهتر مى توان دريافت .پس تا وقتى هستند، چرا قدرشان ندانيم و بر صدرشان ننشانيم و از آنچه كه آنان درخشت خام مى بينند و جوانان در آينه كم كمتر مى بينند، فيض و بهره نبريم ؟
حرمت نهادن هم در ظاهر و گفتار و برخورد است ، هم در ارج نهادن به افكار و رهنمودها وهدايتهاى آنان كه برخاسته از ايمان و نشاءت گرفته از تجاربشان است .
پدر و مادر وقتى مى توانند محور حديث در يك خانواده باشند كه افراد خانواده واعضاى فاميل ، شاءن آنان را بشناسند و مطابق آن شاءن و جايگاه ، احترام و اطاعتو تواضع كنند. اين گونه زندگيها گرمتر و رابطه ها صميمى تر و مستحكم تر است .خطاها و مشكلاتى هم كه اغلب نتيجه خامى و بى تجربگى است ، كمتر پيش خواهد آمد.
صداقت در نظريه مشورتى
گاهى كسانى در موردى خاص ، تجربه يا دانش كافى ندارند. وقتى طرف مشورت قرارمى گيرند، بايد صادقانه به ناتوانى يا كم اطلاعى خويش اعتراف كنند، تا از اينرهگذر، ديگران به خطا دچار نشوند.
مشاور (چه در خانه چه بيرون ) بايد صداقت و امانت داشته باشد و در محدوده دانايى وآگاهى خود نظر بدهد.
در رسالة الحقوق امام سجاد (عليه السلام ) چنين آمده است :
حق مشورت كننده با تو، اين است كه اگر در مورد مشورت ، راءى و فكرى دارى ، درخير خواهى نهايت تلاش را بكنى و آنچه را مى دانى به او برسانى ، به نحوى كهاگر تو به جاى او بودى همان كارى را مى كردى كه به او مى گويى . اين را هم همراهبا نرمش و ملاطفت انجام بده . و اگر در آن مورد، راءيى نداشتى ولى كسى را مى شناسىكه مورد اطمينان توست و به راءى او راضى هستى و مطمئن و او را به عنوان مشاور خودتمى پسندى ، پس او را نزد او راهنمايى كن ، تا نه خيرى را از او مضايقه كرده باشى ونه خير خواهى را از او باز داشته باشى . (49)
در اين كلام ، چند محور مهم ديده مى شود:
اول : اينكه انسان خود را براى اظهار نظر درباره هر چيزى صالح و شايسته نداند و درحيطه علم و كارشناسى خود، نظر مشورتى بدهد.
دوم : اينكه انسان به درستى و صدق و استحكام نظر مشورتى خود اطمينان داشته باشد،در حدى كه خودش هم بتواند به آن عمل كند.
سوم : اينكه صلاح طرف را مراعات كند، نه موقعيت شخصى خويش را.
چهارم : اينكه اگر خود، نظر و تجربه خاصى ندارد، او را به مراكز و اشخاص صالحو خبره راهنمايى كند و نقش وساطت در خير رسانى ايفا كند.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:من استشار اءخاه فلم ينصحه محض الراءى سلبهالله عزوجل راءيه (50)؛
هر كس با برادر دينى اش مشورت كند و او راءى خالص و بى شائبه اى به او ارائهندهد (خيانت در نظريه مشورتى ) خداوند عقل و تدبيرش را مى گيرد.
اين سخن ، در مشورتهاى خانوادگى نيز صادق است .
وقتى افراد خانواده به مشاوره در امرى مى نشينند، بايد صلاح جمع و مصلحتعمومى را مورد نظر قرار دهند، نه آنكه هر كس از زاويه نفع شخصى به مساءلهبنگرد و نظرى هم كه مى دهد، با در نظر گرفتن منافع خودش باشد!
اميد است كه با تشكيل گهگاه شوراى خانوادگى ، از معضلات خانه كاسته شود وكانون خانواده ، با استحكام بيشترى بر پاى بماند و پناهگاهى مطمئن براى افرادخانواده باشد.
حرمت و حريم بزرگترها
حفظ جايگاه
علاقه به محبوبيت در وجود همه هست . هر كس دوست دارد مورد توجه و عنايت قرارگيرد و به جايگاه او در مجموعه هايى كه به سر مى برد، احترام شود، چه در خانه ، يامدرسه ، يا اداره و جامعه و...
بخصوص كسانى كه نسبت به ديگران خوبى كرده و زحمت كشيده اند، انتظار دارندزحماتشان مورد توجه و تقدير قرار گيرد و اگر كسانى بر سر سفره آنان نشسته اندو نمك خورده اند، نمكدان نشكنند و بى مهرى و بى اعتنايى به صاحب حق و صاحب نعمتنكنند.
پدران و مادران و بزرگان فاميل و سالخوردگان يك خانه و خانواده ، از همين رو توقعدارند كه كوچكترها، فرزندان و نوه ها قدر آنان را بشناسند و در مراعات و اداى حقشانكوتاهى نكنند.
حرمت نهادن به سالمندان ، نشانه قدرشناسى است .
وقتى پدر و مادر، يا يكى از افراد فاميل به سن كهولت و پيرى مى رسند، هم مراقبتبيشترى لازم دارند، هم متوقعند كه در آن سنين از احترام بيشترى برخوردار باشند وجايگاه آنان در خانواده محفوظ بماند.
به همان اندازه كه يك كودك ، وقتى احساس كند در يك خانواده مورد بى مهرى است و جاىخوبى ندارد و به او اعتنايى نمى شود، گرفتار عقده حقارت مى شود،سالمندانى هم كه احساس كنند اهل خانه ، وجود آنان را براى خود مايه زحمت مىدانند و او را اضافى مى شمارند، دچار افسردگى و اندوه زندگانى تلخ وماءيوسانه مى سازد.
پيران گاهى حساسيتهاى بيش از حد و زود رنجى هاى سريع دارند. در اين سن وسال ، بايد بيشتر به آنان محبت نشان داد، تا احساس زيادى بودن يا سرباربودن نكنند.
حيات عاطفى
ارج نهادن به والدين و بزرگترها، نشانه حيات عاطفى و رشد عقلى ووظيفه شناسى در قبال يك عمر، زحمت و جانفشانى و رنج كشيدنهاى بى توقع و بدونچشمداشت است .
بى مهرى و بى اعتنايى ، آنان را دل شكسته مى سازد و آدمى را عاق والدين مى سازد. عقوق و دل آزرده كردن پدر و مادر، آثار منفى و جبران ناپذيربراى فرزندان دارد و موجب سلب توفيق و نيك فرجامى آنان مى شود. از سوى ديگر نيزشكستن پر و بال عواطف و احساس شادابى سالمندان و اندوهگين و رنجيده ساختن آنان است واين از انصاف و اخلاق انسانى دور است .
امام على (عليه السلام ) فرمود:
من احزن والديه فقد عقهما؛ (51)
هر كس پدر و مادر خويش را اندوهگين و آزرده سازد، نسبت به آنان عاق شده است .
حتى نگاه به آنان ، بايد همراه با مهر و عاطفه باشد. نگاههاى مهرآميز، همه را از جملهبزرگسالان را خوشحال مى كند و از زندگى در كنار اين گونه فرزندان احساس لذت وخوشبختى مى كنند. امام صادق (عليه السلام ) در مورد نوع رفتار با والدين مى فرمايد:
لا تملاء عينك من النظر اليها الا برحمة و رقة ، و لا ترفع صوتك فوق اصواتهما، ولا يدك فوق ايديهما، و لا تتقدم قدامهما(52)؛
به پدر و مادرتان نگاه پر مهر داشته باشيد و صدايتان را بر سرشان بلند نكنيد وبر سرشان داد نزنيد، دست روى آنان بلند نكنيد و در راه رفتن از آنان جلو نيفتيد.
اينها تعليمات مكتب است كه خيمه عفاف را بر سر پا و چراغ خانواده را روشن نگه مىدارد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نيز فرموده است :
النظر الى الوالدين براءفة و رحمة عبادة (53)
نگاه فرزند به چهره پدر و مادر از روى محبت و شفقت نسبت به آنان ، عبادت است.
آرى ، عبادت ! نگاه هم گاهى عبادت خدا مى شود، تا با چه انگيزه و براى چه هدفىباشد و چه دلهايى را شاد سازد و آثار خوبى در پى داشته باشد. شيوه زندگىغربى ، ترك پدر و مادر سالخورده و رها كردن سالمندان ناتوان و سپردن آنان بهمراكز ويژه نگهدارى سالمندان است ، تا چيزى مانع و مزاحم رفاه و لذت و آزادى آناننشود، هر چند در اين راه ، عواطف بشرى و ارزشهاى انسانى قربانى شود.
اما آيين محمدى ، به نگهدارى ، احترام ، محبت ، مراقبت ، خدمت ، پرستارى ، بر و احسان نسبتبه والدين و سالمندان دستور مى دهد.
جايگاه سالمندان را در خانواده ها از ياد نبريم و قدر اين چراغهاى خانه را بدانيم .
حق بزرگترها
تنها كودكان و جوانان نيستند كه نسبت به والدين خويش ، وظيفه دارند، بلكهخود آنان كه پدر و مادر شده اند و سنى هم از آنان گذشته است ، نسبت به پدر و مادرخودشان وظيفه مندند، چه در حال حياتشان ، چه پس از فوتشان .
چنان نيست كه اگر زن و مردى خودشان صاحب فرزند شدند و به مقام مادرى و پدرىرسيدند، ديگر تكليفى نسبت به والدين خود ندارند.
سر كشى كردن به پدر و مادر، جويا شدن از حالشان ، رفع نيازهايشان ، همكارى دركارها، همدردى در مشكلات ، كمك به معيشت و درمان و پرستارى ، همه و همه از وظايفى استكه تا واپسين لحظات حياتشان بر دوش انسان است . و اين هرگز نمى تواند اداى حقبزرگ آنان باشد كه عمرى به پاى فرزندانشان چون شمع سوخته اند و اين نهالها رابرومند و رشيد ساخته اند.
سزا نيست كه در برابر عمرى سوختن و ساختن ، بى مهرى و جفا ببينند و سخن درشتبشنوند. احاديث متعددى در ذيل آيه اى كه مى فرمايد به پدر و مادر خود اف نگوييد: (و لاتقل لهما اف ) آمده است كه اگر خداوند چيزى كمتر و ناچيزتر از اف هم مى دانست، از آن نهى مى كرد و اين كمترين مرتبه عقوق است و از جمله رفتار مربوط به عاق شدن ،آن است كه كسى به پدر و مادر خويش بنگرد و نگاهش را تندى و بد زبانى و هتاكىكجا؟
سعدى مى گويد:
روزى به غرور جوانى بانگ بر مادر زدم ،دل آزرده به كنجى نشست و گريان همى گفت : مگر خردى فراموش كردى كه درشتى مىكنى ؟
چه خوش گفت زالى به فرزند خويش     چو ديدش پلنگ افكن و پيل تن
گر از عهد خرديت ياد آمدى     كه بيچاره بودى در آغوش من
نكردى در اين روز بر من جفا     كه تو شير مردى و من پيرزن
(54)
پس نبايد فراموش كنيم كه چه بوديم و چه هستيم .
اگر جوان و رشيد و توانمنديم ، روزى هم پدر و مادرمان همچون ما بوده اند كه امروزپير و ضعف و ناتوان شده اند. همين ضعف و پيرى در انتظار ما نيز هست . اگر طالب آنيمكه در دوران كهولت و عجز و از كار افتادگى ، فرزندانمان عصاى دستمان و بازوى پرتوانمان باشند، بايد خود ما نسبت به والدين خويش چنين باشيم . با اينعمل ، شيوه انسانى و اسلامى رفتار با پدر و مادر را به آنان بياموزيم . كسى كه حقبزرگترها را نشناسد و مراعات نكند، چگونه انتظار دارد كه ديگران حق شناس او باشندو حرمتشان را پاس ‍ بدارند؟!
سعدى چه خوب سروده است :
سالها بر تو بگذرد كه گذار       نكنى سوى تربت پدرت
تو به جاى پدر چه كردى خير       تا همان چشم دارى از پسرت ؟(55)
حق شناسى و حق گزارى
آنچه انسان را در مقام اين شناخت حق و اداى وظيفه مى نشاند، توجه بهخدمات و زحمات اولياست . امام زين العابدين (عليه السلام ) در رساله رسالة الحقوق، آنجا كه حق پدر و مادر و وظيفه فرزندان را نسبت به آنان بيان مى كند، از جمله برهمين آگاهى بخشى و معرفت آموزى تاءكيد مى فرمايد. نسبت به مادر مى فرمايد:
و اما حق مادرت آن است كه بدانى او تو را در جايىحمل كرده كه هيچ كس ، ديگرى را آنجا و آن گونهحمل نمى كند، از ميوه جانش تو را غذا داده كه كسى چنين نمى كند. تو را با گوش و چشم ودست و پا و پوست و موى خود و با همه اعضا و اندامش ‍ نگهدارى و محافظت كرده است وآنچه در اين راه ، رنج و ناملايمات ديده ، همه را با روى خوش و آغوش باز پذيرفته وغم و سنگينى آن را بر دوش كشيده است . راضى شده كه خود، گرسنه بماند و تو سيرشوى ، خود عريان بماند و تو را بپوشاند، خودش ‍ تشنه باشد و تو سيراب باشى ،خود در آفتاب بماند و تو سايه نشين باشى ، با زحمت و رنجى كه مى كشد، تو را بهنعمت و برخوردارى برساند، در راه تو سرما و گرماى دنيا را به جان بخرد. حق او برتو آن است كه اينها را بدانى و بر اين همه رنج ، سپاسگزارش باشى ، كه البته جزبا توفيق و يارى خدا، نخواهى توانست حقش را ادا كنى . (56)
تو تا يك مختصر جانى بگيرى       كند جان مختصر، بيچاره مادر
به مكتب چون روى تا باز گردى       بود چشمش به در، بيچاره مادر
نبيند هيچ كس زحمت به دنيا       ز مادر بيشتر، بيچاره مادر
تمام حاصلش از زحمت اين است       كه دارد يك پسر، بيچاره مادر
نيكى به پدر و مادر، آثار و نتايج ارزنده اى در دنيا و آخرت دارد.
در حديثى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) آمده است كه فرمود:
من سره اءن يمد له فى عمره ، و يبسط له فى رزقه ،فليصل اءبويه ؛ فان صلتهما طاعة الله ؛
هر كس دوست دارد و خرسند مى گردد كه عمرش طولانى و رزق و روزى اش فراوان گردد،پس به پدر و مادر خويش نيكى كند، چرا كه نيكى و پيوند به آن دو، طاعت از خداوند است.
زمينه كسب بهشت
وقتى بهشت ، زير پاى مادران است ، وقتى نگاه محبت آميز به والدين ، عبادت خداست ،وقتى احسان به آنان ، عمر و روزى را زياد مى كند، پس چرا از اين زمينه هاى كسببهشت غافل شويم ؟
سعيد بن مسيب (يكى از ياران پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله )نقل مى كند: همراه رسول (صلى الله عليه و آله ) بوديم . بر فراز كوهى رفتيم . ازآنجا دره اى در چشم انداز ما قرار داشت . آنجا نگاهم به جوانى افتاد كه به چراندنگوسفندان و به شبانى مشغول بود. از جوانى اش خوشم آمد. به پيامبر (صلى اللهعليه و آله ) گفتم : يا رسول الله ، چه جوانى ! كاش جوانى اين فرد، در راه خدا صرفمى شد. رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) فرمود: چه مى دانى ؟ شايد در راه خدا صرفمى كند و تو نمى دانى ؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آن جوان را صدا كرد و از وى پرسيد:
اى جوان ! آيا كسى را دارى كه به او رسيدگى كنى و خرجش را بدهى و تحتتكفل تو باشد؟
گفت : آرى . حضرت پرسيد: او كيست ؟ گفت : مادرم .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: خوب است . برو مواظب او باش ، كه بهشتزير پاى مادر است . (57)
عبادت دانستن اين خدمت ، منت نگذاشتن ، آن را وظيفه دانستن ، سبب مى شود كه چنين عملى انسانرا به خدا و بهشت برساند.
تا مى توان راه بهشت در پيش گرفت و با جلب رضاى والدين ، رضايت خدا را خريد،چرا روى آوردن به بى مهرى نسبت به آنان و رنجاندنشان ، كه عذاب خدا و سلب توفيقرا در پى دارد و دلها را مى ميراند، ياس مى آفريند و حرمت بزرگان و حريم سالمندانشكسته مى شود و كانون خانه ، تيره و بى فروغ مى شود.
فرزندان و حق تربيت
فرزند، گوهرى است نفيس كه در صدف خانواده رشد مى كند و در سايه تربيتو تاءديب پدر و مادر، قيمتى مى شود.
والدين ، هر چه بيشتر در تربيت فرزند بكوشند و سرمايه گذارى مادى ومعنوى كنند و بيش از پول ، وقت صرف كنند و حوصله به خرج دهند،ثمره آن به خودشان بر مى گردد و از محصول شيرين اين بوستان بهره مند مى شوند.
وظيفه اى به نام تربيت
نيازهاى روحى و عاطفى از يك سو، نياز به ادب و تربيت از سوىديگر، والدين را در قبال كودكان مسؤ ول مى سازد و حقى و تكليفى بر دوش آنان مىگذارد. طبعا اداى اين حق ، واجب است و كوتاهى در آن ، مستوجب عقوبت از سوى خدا و ملامت ازسوى مردم است .
در روايات متعددى از وظايف والدين نسبت به فرزندان ، حسن الادب به شمار آمدهاست ، يعنى تربيت نيكو و ادب شايسته . رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از جمله اينوظايف را، تعيين نام نيكو و تربيت نيكو دانسته است ان يحسن اسمه و يحسن ادبه .
ميراث ادب و تربيت ، گرانمايه ترين چيزى است كه اوليا، براى فرزندان خود برجاى مى گذارند. به تعبير حضرت على (عليه السلام ):
ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن (58)؛
هيچ پدرى به فرزند خويش ، عطا و بخششى برتر از ادب نيكو، نبخشيده است .
و اين كلام حضرت امير (عليه السلام ) جاودانه مى درخشد كه : لا ميراث كالادب .البته اين وقتى است كه پدر و مادر نسبت به ارزشهاى دينى و اخلاقى و تربيتىحساسيت داشته باشند و در نظرشان مهم جلوه كند. گاهى مادر وقتى مى بيند فرزندشميوه اى نشسته را مى خورد، يا ديوار را خط مى كشد، يا ظرفى را مى شكند، يا لباسهاىتازه اش را خراب و كثيف مى كند، ناراحت مى شود و نسبت به اين ناهنجارى رفتارى از خود واكنش نشان مى دهد.
ولى ... وقتى مى بيند فرزندش دروغ مى گويد، يا دورويى نشان مى دهد، يا نسبت بهامور اخلاقى و معنوى بى اعتنايى مى كند، يا ازوسايل همكلاسى خود برداشته به خانه مى آورد، يا نسبت به كودكان ديگر حسادت ودشمنى مى ورزد، آيا اينجا هم عكس العمل نشان مى دهد؟
اگر پدر و مادر، نسبت به ناهنجاريهاى اخلاقى و معنوى هم واكنش نشان دهد و از بروزگناه ، حسد، نيرنگ ، دزدى ، ترك نماز، ارتباط نادرست ، ولخرجيهاى زشت ، در زندگىفرزندانشان نگران بشوند، نشانه درك صحيح مسايل و خوبيها و بديهاى زندگى است .
بعضيها به زحمت حاضرند كه بپذيرند تربيت هم يكى از وظايف آنان درمقابل فرزندان است و اگر كوتاهى و سهل انگارى و اشتباه كنند، مسؤ ولند.
واريز به حساب والدين !
از جمله عواملى كه احساس وظيفه در قبال تربيت فرزندان را مى افزايد، توجه به ايننكته است كه مردم ، خوب و بد و تربيت و بى تربيتى فرزندان را به حساب والدينمى گذارند و از چشم آنان مى بينند. در حسابرسى آخرت هم پدر و مادر از اين مسالهبازخواست مى شوند.
در رساله حقوق امام سجاد (عليه السلام ) به روشنى بر اين نكته تاءكيد شدهاست .
حضرت مى فرمايد:
و اما حق ولدك ، فتعلم انه منك ، و مضاف اليك فىعاجل الدنيا بخيره و شره ، و انك مسؤ ول عما وليته من حسن الادب ، و الدلالة على ربه ، والمعونة على طاعته فيك و فى نفسه ، فمثاب على ذلك و معاقب ،فاعمل فى اءمره عمل المتزين بحسن اءثره عليه فىعاجل الدنيا، المعذر الى ربه فيما بينك و بينه بحسن القيام ، و الاخذ له منه (59)؛
و اما حق فرزندت آن است كه بدانى او از توست و خير و شر او در همين دنيا به تو نسبتداده مى شود و تو نسبت به تربيت شايسته او و راهنمايى اش به سمت و سوى خدا و كمكبه خدا پرستى اش ، مسؤ ولى و در اين مورد، پاداش يا كيفر داده خواهى شد. پس در كارتربيت فرزند، چنان رفتار كن كه اگر در اين دنيا آثار خوب داشت ، مايه آراستگى وزينت تو باشد و با رسيدگى شايسته اى كه نسبت به او داشته اى ، نزد پروردگارتعذر و حجت داشته باشى !
دامنه اين تربيت ، باورهاى دينى و اعتقادات و اخلاقيات را همشامل مى شود و صرفا در آداب اجتماعى خلاصه نمى شود.
تربيت مكتبى فرزندان ، رسالت سنگين والدين است و در سايه چنين تربيتى ،نسلى خداشناس ، متعهد، پاكدامن و مؤ دب به جامعه اسلامىتحويل مى شود. در حديث ياد شده ، آثار چنان تربيت را خدايى زيستن ،اهل اطاعت بودن ، مايه آراستگى و آبروى والدين بودن و در پيشگاهخداوند عذر داشتن به شمار آورده است . آنچه اين آثار را فراهم مى سازد، تربيتبر اساس مبانى دين و رهنمودهاى اهل بيت پيامبر است .اصول و روشهاى چنين تربيتى بايد از فرهنگ اسلام و باورهاى دينىگرفته شود، تا اين حق به شايستگى ادا گردد.
در احاديث متعددى بر نام نيك ، آموزش سواد و نوشتن و فراهم ساختنزمينه ازدواج تاءكيد فراوان شده است . در سايه اين حقوق ، فرزندان هم از نظرشخصيت اجتماعى تاءمين مى شوند، هم از نظر دانش و معلومات ، هم از نظر نيازهاى عاطفى ،غريزى و جنسى تا به حرام و گناه نيفتند.
از اين گونه رهنمودها بر مى آيد كه دامنه تربيت فرزندان و اداى حقوق آنان به سالهاىكودكى منحصر نمى شود. وقتى به سن بلوغ رسيدند و نياز به همسر گزينى داشتند،والدين بايد بسترى مناسب براى تاءمين اين نياز فراهم سازند و عفاف فرزندان خويشرا تضمين كنند.
تعبير و اءن يعف فرجه اذا اءدرك كه در بعضى احاديث است ، ناظر به همينمساءله است .
تربيت دينى
در يك جامعه اسلامى ، انتظار از خانواده هاى مسلمان آن است كه فرزندان را مسلمان و مؤ من بار آورند.
البته كلى گويى در تربيت كودكان دردى را دوا نمى كند. در مساءله چهبايد كرد؟ هر چه بيشتر سراغ مصداقهاى عينى و نمونه هاى جزيى برويم ،موفقتريم . تقيد والدين به مراعات مسايل مذهبى مى تواند برنامه هاى اسلام را در چشمانداز فرزندان زيبا و جذاب جلوه دهد، و عملكرد نسنجيده و رفتار سوء آنان ، ارزشهاىمكتبى را از رونق و اعتبار مى اندازد.
مثلا آموزش نماز يكى از اين برنامه هاست كه اولياى دين به آن سفارش كردهاند. ياد دادن قرآن يا زمينه سازى براى فراگيرى اين كتاب آسمانى ، وظيفه و حقديگرى به شمار آمده است . وقتى مادرى پز مى دهد كه كودكش انگليسى ياد گرفته است، يا به كلاس ‍ كامپيوتر مى رود، اگر به قرآن آموزى و نماز خوانى او هم افتخار كند، گرايش به معنويات را در جان فرزند و در نهاد خانواده ريشه دارترمى كند. ولى اگر خجالت بكشد چه ؟... اين است كه مى گوييم كيفيت عملى و برخوردوالدين با مقوله هاى تربيت مكتبى ، در جذب يا دفع فرزندان مؤ ثر است .
در حديثى ، امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ما كودكانمان را از هفت سالگى به روزه گرفتن دستور مى دهيم ، در حدى كهبتوانند، تا نصف روز يا كمتر و بيشتر. هر گاه تشنه و گرسنه شدند، مى گوييم تاافطار كنند. اين كار را براى اين انجام مى دهيم كه به روزه عادت كنند و طاقتبياورند. شما فرزندانتان را وقتى به نه سالگى رسيدند، در حد ظرفيت و توانشانبه روزه تشويق كنيد و چون تشنه شوند، بخورند... (60)
اين همان شيوه بستر سازى و آماده سازى براى مسلمان زيستن است كه با تمهيدات وبرخوردهاى تربيتى والدين انجام مى گيرد، يعنى ايجاد شوق براى برنامه هاى دينى وكسب آمادگى براى انجام تكاليف واجب در زمان و شرايط خاص خودش . اين گامى در جهترشد معنوى فرزندان است و چه كسى بهتر از پدر و مادر مى تواند اين نقش را ايفاكند؟(61)
ياوران معروف
والدين مى توانند (و بايد) بازو و پشتيبان و پشتوانه فرزندانشان در كارهاى نيكباشند. اين وظيفه در روايات مكررى با عباراتى از اينقبيل رحم الله من اءعان ولده على اكبر بيان شده است . آسان سازى كارهاىشايسته و پرهيز از سختگيريهاى نابجا و جلوگيرى از زمينه هاى بروز عقوق ونافرمانى از اين باب است .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: خداوند رحمت كند كسى را كه فرزندشرا در مسير نيكى اش يارى رساند. پرسيدند: چگونه در نيكى يارى اش كند؟ فرمود:كارهاى آسان و شدنى را از او بپذيرد، و از كارهاى سخت و دشوار او در گذرد و با اوبه تندى و خشونت رفتار نكند، چرا كه ميان فرزندان و وارد شدنشان به قلمرو كفر،چيزى جز اين فاصله نيست كه عاق شوند يا دچار قطع گردند....(62)
انس و الفت داشتن با فرزندان ، صميميت و محبت و دوستى با آنان ، به خوب شدن وخوبى كردن آنان كمك مى كند و رابطه عاطفى سبب جذب به خواسته هاى تربيتى مىشود. از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) چنين روايت شده است :
رحم الله عبدا اءعان ولده على بره بالاحسان اليه ، و التالف له ، و تعليمه ، وتاءديبه (63)؛
خداوند رحمت كند بنده اى را كه به فرزندش كمك كند تا او نيكوكار شود، به وسيلهنيكى كردن به او، الفت داشتن و گرم گرفتن با وى و با آموزش و تربيت او.
اگر كسى فرزندانش را دوست بدارد و محبت خود را ابراز كند و در ابراز محبت هم مراعاتمساوات و عدالت كند، هم موجب رضاى الهى است ، هم رشد دهنده معنوى فرزندان و تاءميننيازهاى عاطفى آنان است . اين گونه نگاه محبت آميز، عبادت نيز به شمار آمده است. بوسيدن فرزندان از روى محبت نيز عبادت است و حسنه محسوب مىشود.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود:نظر الوالد الى ولده حبا له عبادة(64). و نيز از كلمات نورانى آن حضرت است كه : منقبل ولده كتب الله له حسنة . (65)
شايد نگاه محبت آميز يا بوسيدن فرزند، در ابتداى نظر از مقوله هاى تربيتفرزند به شمار نيايد، ولى آيا مگر نه اينكه در تربيت ، توجه به نيازها وتاءمين خواسته ها و رشد دادن به ابعاد روحى و فكرى و اخلاقى مهم است ؟ و مگر نهاينكه بسيارى از كودكان از كمبود محبت رنج مى برند و در سايه بى مهرىوالدين و سردى محيط خانه و روابط والدين با آنان ، گرفتار عقده مى شوند وگاهى دست به خودكشى و فرار از خانه مى زنند؟
در تعاليم اسلام ، بر مسايلى همچون دست كشيدن بر سر كودكان از روى محبت ، نكوهش ازنبوسيدن اولاد، مساوات در محبت و بوسه ، عدالت در توجه به فرزندان ، بازى كردنبا كودكان ، لزوم وفا به وعده اى كه به آنان مى دهيم ، توجه به نظافت و تميزىبچه ها و... تاءكيد شده است . اينها جلوه هايى از رهنمودهاى تربيت مكتبى است .
خانواده مكتبى ، لزوما بايد شيوه تربيت فرزند را نيز از تعاليم مكتب فرا گيرد، تافرزندانش آبرو بخش خانواده و مكتب و مايه آسايش ‍ و آبروى خانواده و روشناى كانونخانه شوند. فرزندان ، شيوه صحيح اخلاق و ادب را در معاشرت از كجا بايد بياموزند ودر كدام مكتب ؟ جز در مكتب والدين ؟
برخى از رهنمودهاى تربيتى اسلام نسبت به شيوه رفتار مؤ دبانه فرزندان نسبت بهبزرگترها و والدين چنين است :
در راه رفتن ، بر پدر يا استاد، نبايد مقدم شد.
به احترام آنان بايد از جاى برخاست .
با آنان به تندى و پرخاش نبايد سخن گفت .
در كارها بايد كمكشان كرد و بازوى آنان شد.
از نافرمانى ، تخلف ، تمرد، و بى اعتنايى نسبت به آنان بايد پرهيز كرد.
اين گونه آداب را فرزندان به صورت غريزى و فطرى نمى دانند. بايد از طريقوالدين به كوچكترها آموزش داده شود، تا با بزرگترها، با معلمانشان ، باخدمتگزارانشان ، حتى با خواهر و برادر و دوست بزرگتر از خودشان اين گونه رفتاركنند.
آشتى ميان دو نسل
ضرورت الگو
مدل رفتار ضرورى ترين نياز فرزندان ما در تربيت است . به چه كسى بايدبنگرند كه رفتارش قابل الگو گيرى باشد؟ و اساسا چه كسى راقبول دارند، تا او را نمونه انتخاب كنند و از رفتارش الگو گيرى كنند؟

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation