بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تربیت اسلامی با تاءکید بر دیدگاههای امام خمینی, دکتر محمدرضا شرفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     TARBIA01 -
     TARBIA02 -
     TARBIA03 -
     TARBIA04 -
     TARBIA05 -
     TARBIA06 -
     TARBIA07 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

كرامت كارگر  
رسول اكرم (ص ) درباهر حق كارگر فرمودند:
اعط الاجير حقه قبل ان يجف عرقه
حق كارگر را پيش از آنكه عرقش خشك شود، به او عطاكن .
از ارزشهاى متعالى اسلام ، فرهنگ غنى و جامعى است كه جايگاه و منزلت واقعى هر چيزىرا به خوبى و به روشنى ، تبيين كرده است . از آن جمله مى توان بهعامل كار و تلاش ؛ يعنى كارگر اشاره كرد. اسلام همان اندازه كه براى كار، قداستقايل است و پيامبر(ص ) نيز فرمود: هر كس كارى مى كند بايد آن را خوب انجامدهد
علاوه بر آن براى منزلت و كرمت كارگر نيز مقام والايىقايل مى باشد، وبه گفته امام خمينى اول شخص اسلام ، مسبب اسلام بودت و شارعاسلام از قبل خداى تبارك و تعالى ، رفتار او با كارگر، آن بود كه عرض كردم كه كفدست كارگر را با تواضع بوسيد و اين نشان كارگرى را بوسيد و براى كارگرانافتخار ايجادكرد.
در اين بخش ، گزيده اى از سخنان امام را در تكريم منزلت كارگران ارائه مى كنيم :
اسلام براى كارگر ارزش قايلاست ، براى كارگر و كار ارج قايل است و احترامقايل است
همان طورى كه يك شخص عالم ، يك شخص مجاهد را توصيف مى كند، شخص كارگر،زارع ، هر كارگرى را، مى گويد همه شان مثل همند،مثل شانه اى كه اين رده هايى كه دارد، همه هم قد هستند
بايد ملت اسلام ملت ايران بدانند كه اين قشرهاى ميليونى ملت كه در كارخانجات ودرامور كشاورزى مشغول خدمت هستند، برگزيدگان خداى تبارك و تعالى هستند مورد عنايتاسلام و صاحب اسلام هستند
كارگران از ارزشمندترين طبقه و سودمندترين گروه در جامعه ها هستند
چرخ عظيم جوامع بشرى با دست تواناى كارگران در حركت و چرخش است . حيات يكملت مرهو كار و كارگر است
روز كارگر، روز همه ملت است
بررسى وتحليل گفتار امام در خصوص كار و كارگر، مبين جايگاه والا و ارزشمندى استكه شارع مقدس اسلام براى اين موضوع در نظر گرفته است در نگرش ايشان ، كارگراز، حيث منزلت همانند يك عالم ، يك مجاهد و برگزيده خداى تبارك و تعالى است و اينها هميعنى عاليترين جايگاه و منزلتى كه يك رهبر معنوى براى كارگرقايل است .
كرامت در قانون اساسى  
قانون اساسى نيز منزلت ويژه اى براى انسانقايل است . در اصل دوم قانون اساسى بند ششم چنين آمده است : جمهورى اسلامى ،نظامى است بر پايه ايمان به خداى يكتا، وحى الهى ، معاد،عدل ، امامت و كرامت و ارزشهاى والاى انسان و آزادى تواءم با مسؤ وليت او در برابرخدا
در اصل بيستم همين قانون آمده است :
همه افراد ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوقانسانى ، سياسى ، اقتصادى ، اجتماعى و فرهنگى با رعايت موازين اسلامىبرخوردارند
كرامت در سيره امام خمينى  
در زندگى سراسر تلاش و مبارزه امام ، ايشان حتى از توجه بهمسايل اخلاقى و تربيتى غافل نبودند، به ويژه رعايت عزت و كرامت نفس ‍ ديگران و اينامر به خصوص در برخورد با بانوان ، جوانان ، كارگران و مستضعفان ، كاملا مشهودوملموس بود.
دراين بخش فقط به ذكر يك نمونه اكتفا مى شود، هر چند اين به منزله قطره اى ازدرياست ، ولى علاقه مندان مى توانند براى آگاهى بيشتر به كتابهاى سيره آنبزرگوار مراجعه كنند
يكى از نزديكان ايشان نقل مى كنند كه : در آخرين شبى كه امام درمنزل بودند و مى خواستند ايشان رابه بيمارستان ببرند، من و دكتر، كنار امام ايستادهبوديم . خانم داشتند مى آمدند، سر پله ها كه رسيدند امام فرمودند: خانم خداحافظ،شما ديگر زحمت نكشيد ايشان ظاهرا متوجه نشدند، يك بار ديگر امام فرمودند:خداحافظ، شما نياييد و بار سوم در حالى كه دست به سينه مباركشان گرفتهبودند. خيلى مؤ دبانه فرمودند: خداحافظ خانم امام هميشه با احترام و خلى مؤدب با همسرشان صحبت مى كردند. همان طور كه با همه مردم مؤ دب بودند
رويكرد امام به مردم ، پيوسته با كرامت و شخصيت آميخته بود دراوايل پيروزى انقلاب ، يكى از حقوقدانان درميان صحبتهاى خود در محضر امام جمله اى مىگويد كه حكايت از اين داشت كه انقلاب ما در شرايطى پيروز شده است كه قحطالرجال است و شايد ما براى پستها افراد كافى نداشته باشيم .
امام فرمودند:
بحمدالله اسلام عزيز، رجال و نساى فراوان تربيت كرده است . آنچه ما نداريم ،معرفت الرجال است . ان شاءالله انقلاب وسيله اى مى شود تا ما نسبت بهرجال اين مردم معرفت بيشترى پيدا كنيم و از وجود آنها استفاده كنيم
قائدى كه روزنامه نگار فرانسوى است مى نويسد: بايد بگويم تصورى كه من ازامام هميشه در قلبم محفوظ دارم ، اين است كه او مردى است كه به يك ملت شخصيت بخشيد وبر قلوب ملتى كه او را انتخاب كردند، حكومت مى كرد
تجزيه و تحليل  
از بررسى مطالب مربوط به روش تكريم منزلت چند نكته تحليلى زيرحاصل مى شود:
1. در مكتب تربيتى اسلام ، انسان فطرى ، از اصالت برخوردار است و هر آنچه به حفظو صيانت شخصيت وى مربوط باشد نيز از اصالت برخوردار مى باشد، وهر آنچه بهمنزلت و جايگاه اخلاقى و انسانى او لطمه وارد كند، از ديدگاه اين حكمت مردود است .
2. چون بنا به فرموده قرآن كريم ولله العزة و لرسوله و للمؤ منين
عزت از آن خدا، رسولش و مؤ منان است در حقيقت خداوند انسان مؤ من را منزلتى خاصبخشيده و تكريم منزلت او را پس از ذات اقدس خود و رسولش ، بيان فرموده است .
3. رويكرد اين مكتب تربيتى به آدمى رويكرد كمى نيست ، بلكه كيفى است به اين مفهومكه احترام وتكريم منزلت آدمى به بزرگسالى نيست ، بلكه مسلمانخردسال هم باشد، مستلزم احترام است ، از اين روى در چنين مكتبى ، كودكان نيز همانندبزرگسالان از احترام وتكريم شايسته اى برخوردارند.
در كلامى از رسول خدا(ص ) چنين آمده است :
لاتحقرن احدا من السملمين فان صغيرهم عندالله كبير
هيچ يك از مسلمانان را تحقير نكنيد و كوچك نشماريد، زيرا مسلمانين كه در نظر شما كوچكاست نزد خداوند بزرگ است .
4. تكريم منزلت دراين مكتب ، جنبه عام دارد، و قشرهايى از جامعه كه درمكاتب ديگر ازپايگاه قابل احترامى برخوردار نيستند، دراين بينش (اسلام ) از منزلتى والابرخوردارند. فلسفه تربيتى اسلام ، زنان ، جوانان ، كودكان ، كارگران و مستضعفانرا با نگاهى آكنده از كرامت و منزلت انسانى مى نگرد.
5. تاءملى در زندگينامه درخشان و پرفروغ امام خمينى اين نكته را آشكار مى سازد كهآنچه باعث شد كه ايشان از يك شخصيت استثنايى در تاريخ معاصر برخوردار باشند،صرفا در مقام علمى ، فلسفى ، اجتهاد و نظاير آن خلاصه نمى شود، بلكه در رعايتدقايق اخلاقى و تربيت خاصى است كه از نگاه برخى از انديشمندان مخفى بود.
6. امام در حقيقت انقلاب اسلامى را مقدمه اى براى انقلاب فرهنگى ، انقلاب اخلاقى وتربيتى تلقى كردند، لذا چه در سخن و چه در سيره ، و تقويت مبانى اخلاقى جامعهاهتمام داشتد و از جمله آثار شكوهمند نهضت اسلامى ايشان ، احياى مقام و منزلت زنان ،كودكان ، جوانان ، كارگران ، كشاورزان ، و مستضعفان را مى توان برشمرد.
آثار تربيتى اين روش  
از معيارهاى ارزشيابى هر روش تربيتى ، توجه به آثار آن ست ، برخى از پيامدهاىاين روش عبارتند از:
1. تكريم منزلت ، در فرد امنيت مى آفريند. زمانى كه آدمى احساس ‍ پذيرش ازجانبديگران پيدا مى كند. درون وى آكنده از امنيت و ثبات مى شود.
2. تكريم منزلت در روابط انسانى روحيه اعتمادمتقابل ايجاد مى كند و درسايه چنين اعتمادى ، مناسبات انسانى توسعه مى يابد و از عمق وغناى بيشترى برخوردار مى شود.
3. تكريم منزلت درفرد، ظرفيت لازم را براى همانندسازى ايجاد ميكند و نتيجه آن اقتدابه الگوها واسوه هاى حسنه و متعالى است .
5. تكريم منزلت ، موجب مصونيت فرد در برابر لغزشهاى اخلاقى و گناه ستيزى مى شود.
من كرمت عليه نفسه ، هانت عليه شهواته
6. تكريم ، منزلت ، هسته مركزى اعتماد به نفس را در فرد رشد مى دهد و بهتكامل واقعى مى رساند.
توصيه هاى تربيتى  
اينك براى مربيان ، معلمان ، و والدين علاقه مند، نكاتى را توصيه مى كنيم .
1. تكريم منزلت ، امرى صرفا قلبى و درونى نيست ، بلكه بايد درعمل ، كلام و ارتباطات انسانى تجلى يابد. چنانچه كسى را مورد احترام قرار ميدهيم ،بايد به زبان نيز چنين واقعيتى رابه او تفهيم كنيم .
2. تكريم منزلت ، به هنر خوب شنيدن نيز متكى است .اگر سخنان ديگران رابا حوصله و گشاده رويى و علاقمندى . مورد توجه قرار دهيم نشانه مطمئنى بر تكريممنزلت آنان محسوب مى شود.
3. تفويض مسؤ وليت به كودكان ، نوجوانان و جوانان ، به فراخور ظرفيت و توان آنها، از عواملى است كه در تكريم منزلتشان مؤ ثر است ، چه آنكه فرد باور دارد كه بهلحاظ احترام به شخصيت اوست كه مسؤ وليتى به وى واگذاز كرده اند.
4. براى توسعه و تقويت حس منزلت در افراد، ضرورى است بيشتر بر جنبه هاى مثبتوقوت آنان تاءكيد كنيم و در ابراز علاقه مندى و شكوفايى از شخصيتشان ، كوتاهىنكينم .
5. از راهكارهاى تكريم منزلت ، بزرگ نمايى نكردن جنبه هاى ضعف و منفى ديگران است ،يكى از مفاهيم بزرگوارى شخصيت ، پرده پوشى و ستاريت نسبت به خطاهاى جزيىديگران است .
6. اعطاى فرصت به ديگران براى ابراز وجود و اظهار نظر، راهكار مطئنى در جهتتكريم منزلت آنان محسوب مى شود.
6. روش اظهار تواضع  
خداوند به موسى (ع ) وحى كرد كه مى دانى چرا از ميان مردم تو را براى سخن گفتنانتخاب كردم ؟ موسى عرض كرد: خداوندا، نمى دانم ، خداوند فرمود: من ظاهر و باطن همهبندگانم را ديدم ، از تو كسى متواضعتر نسبت به خودم نديدم .
يكى از نيازهاى درونى آدمى ، گرايش به تعالى و پيشرفت(كمال جويى ) است . در اين راستا، هر پديده و رفتارى كه پيشرفت وى را مورد تاءييدقرار دهد يا در موقعيت تهديد كننده اى نسبت به او نباشد، در حقيقت به مانند آن است كهنياز درونى را ارضا كرده است . مثبت گرايى ، شيوه اى است كه بر پيشرفت فرد صحمى گذارد و ابراز تواضع نسبت به فرد او را از هرگونه موقعيت تهديد كنندهرها مى كند و احساس ايمنى بدو مى بخشد.
امام خمينى (س ) در تفاوت بين تواضع و تملق گفته اند:
يك وقت رذيله حب دنيا و جذبه طلب شرف و جاه انسان رابه تواضع وا ميدارد. اين خلقتواضع نيست ، اين تملق و چاپلوسى است و ازرذايل نفسانيه است ، صاحب اين خلق از فقرا تواضع نكند، مگر آنكه در آنها طمعى داشتهباشد، يا طعمه سراغ كند.
تواضع در نگاه معصوم (ع )  
فرهنگ غنى و انسان ساز، سرشار از روايات اخلاقى و از جمله در باب تواضع است .براى رعايت اختصار، نمونه هايى را نقل مى كنيم :
رسول اكرم (ص ) مى فرمايند:
به استاد وبه شاگرد خود تواضع كنيد و (در زمره ) دانشمندان سركش مباشيد
و نيز ايشان فرمودند:
خداوند به من وحى فرستاد كه فروتنى كنيد تا كسى بر كسى افتخار نكند و كسىبر كسى تعدى نكند
و از كلمات قصار ايشان است كه :
تواضع كنيد كه تواضع در دل است و مسلمان نبايد مسلمان را آزار كند
امام باقر فرمودند:
از نشانه هاى تواضع آن است كه در مجالس در هر مكانى كه جا بود بنشينى و به هركس كه برخورد كردى ، سلام كنى و از مجادله دست بردارى ، هرچند كه حق باتوباشد
امام حسن عسگرى (ع ) نيز فرمودند:
تواضع و فروتنى ، نعمتى است كه هيچ گاه مورد حسادت قرار نمى گيرد
تجزيه و تحليل  
مرورى دقيق بر فرمايشهاى معصومان ، نكات اخلاقى و تربيتى را روشن مى سازد كه درذيل بدان اشاره مى كنيم ، تواضع به عنوان يك روش تربيتى ، اختصاص ، به استادندارد، بلكه به شاگرد نيز بايد تعميم يابد. ديگر مكاتب غالبا امر به تواضعنسبت به استاد مى كنند، در حالى كه مكتب تربيتى اسلام امر به تواضع هم نسبت بهاستاد و هم نسبت به شاگرد مى فرمايد.
نكته ديگرى كه در اين تحليل به دست مى آيد، مربوط به منشاء تواضع است كه آن رامعصوم (ع ) در دل مى دانند، يعنى اين روش ‍ تربيتى ، زمانى مؤ ثر است كه ازدل برخيزد وفرد عميقا بدان معتقد باشد، وگرنه تواضع ظاهرى ، تاءثيرى ظاهرى وسطحى خواهد داشت .
برداشت ديگرى كه حاصل مى شود، نشانه تواضع و آن ترك مجادله است ، ولو اينكه حقبا فرد باشد، بايد از مجادله بپرهيزد. اين روايت بيانگر نكته اى عميق است كه اگر چهحق ، هميشه حق است ، ولى در مقابل با حق بزرگتر (ترك مخاصمه و مجادله ) لازمهتواضع آن است كه از حق كوچكتر صرف نظر شود.
تواضع در نگاه امام خمينى (س )  
رويكرد امام به مساءله تواضع ، به منزله سيره انبياست ، ايشان برآنند كه :
سيره انبيا براى اين بوده است كه در مقابل طاغوت ، محكم مى ايستادند و درمقابل ضعفا و فقرا و مستضعفين و مستمندان فروتن بودند، آن طورى كه وقتى عرب واردمى شود در مسجد رسول الله ، مى گويد، كدام يكى تان (پيامبر اسلام (ص ) هستيد؟ دروقتى كه رسول الله آن وقت حاكم بود، آن وقت در مدينه بودند، در مدينهتشكيل حكومت بود، لكن وضعش اين طورى بود
ايشان در خصوص تواضع انبيا، به حضرت عيسى بن مريم (ع ) اشاره ميكنند و مىگويند:
عيسى بن مريم به حواريين گفت : من حاجتى به شماها دارم ، آن را برآوريد.گفتند:حاجتت رواست اى روح الله ! پس برخاست و پاهاى آنها را شستشو داد. گفتند: ما سزاوارتربوديم در اين كار از تو فرمود: سزاوارترين مردم به خدمت نمودن به خلق ، عالم است ومن براى شما اين گونه تواضع كردم كه شما نيز براى مردم بعد از من اين گونهتواضع كنيد و آن گاه عيسى (ع ) گفت : به تواضع تعمير مى شود حكمت ، نه بهتكبر، چنان كه در زمين نرم زراعت مى رويد نه در كوهستان
آثار تكبر  
به مصداق تعرف الاشياءباضدادها برخى از آثار تواضع را مى توان درتقابل باآثار تكبر مدنظر قرار داد. دركلمات معصومان - عليهم السلام - آمده است كه :
تكبر بدترين آفت عقل و خرد است
تكبر باعث نابودى دين است و به همين سبب بود كه شيطان مطرود درگاه حق شد
اگر تكبر كنى ، خدا تو را بر زمين مى زند
هيچ چيز به اندازه تكبر، بغض و نفرت مردم را باعث نمى شود.
به هر اندازه كه انسان تكبر كند، به همان نسبت از عقلش كم مى شود، خواه كم باشديا زياد
در يك نگاه ، مى توان چنين نتيجه گيرى كرد كه فرد متكبر (فاقد تواضع ) به ديانت ،عقل و خرد خود آسيب مى زند، و مطرود مردم مى شود و از رشد وتعالى معنوى باز مى ماند.
آثار تربيتى روش تواضع  
از محتواى كلام معصومان - عليهم السلام - چنين بر مى آيد كه ابراز تواضع نسبت به ديگران مترتب بر آثار زير مى باشد:
تواضع نشانه شرف و بزرگى انسان است
تواضع براى خدا موجب مى شود كه خداوند شخص را به مقام رفيع برساند
تواضع موجب جلب رحمت الهى مى شود
تواضع (رعايت حدود مرزها درمناسبات با ديگران موجب احترام وبزرگداشتديگران نسبت به فرد مى شود.

فرشتگانى بر بندگان ماءمورند، هر كس براى خدا تواضع كند رفعت مقام مىيابد
تواضع در سيره امام خمينى  
به عنوان يك فضيلت اخلاقى ، تواضع از منزلت خاصى برخوردار است و از هر فردكه تجلى يابد، قابل تحسين مى باشد وليكن از رهبرى كه بر ميليونها قلب حكومت مىكرد شايسته بهترين تجليل هاست .
يكى از ياران امام در مورد لحظه فرود هواپيمانقل ميكند كه : ديديم كه آقاى پسنديده - برادر بزرگ امام - وارد هواپيما شدند...وبعد امام بر حسب روحيه اى كه نسبت به برادر بزرگترشان داشتند، فرمودند، آقاىپسنديده جلوتر بيفتند، چون هيچگاه امام از ايشان سبقت نمى گرفتند، آقاى پسنديده همنمى توانستند جلوتر از امام راه بيفتد امام فرمودند: پس شما جلوتر از ما از هواپيمابرويد بيرون والا من جلوتر از شما نخواهم رفت
تواضع نسبت به مردم ، جلوه ديگرى از شخصيت معنوى امام را به تصوير مى كشد.تعبير امام در لحظاتى كه در بهشت زهرا در وسط جمعيت به شدت تحت فشار بودند اينبود كه : بهترين لحظات من همان موقعى بود كه زير دست و پاى مردم داشتم از بينمى رفتم .
انگيزه تكبر  
معمولا براى رفتارهاى نامطلوب ، انديشمندان بهدنبال يافتن انگيزه هستند يكى از انگيزه هاى رفتار ناپسند تكبر، وجود خلاءها و كاستهاىدرون آدمى است . به عنوان مثال ، افرادى كه به ديگران اعتماد ندارند و در مناسباتاجتماعى ناتوان هستند، اين گونه وانمود مى كنند كه مثلا در شرايط فعلى نمى توان بهديگران اعتماد كرد يا مردم قابل اعتماد نيستند.
حضرت امام صادق (ع ) فرمودند:
هيچ كسى به بيمارى تكبر دچار نمى شود، مگر به سبب عقده حقارت و ذلتى كه دراندرون خويش احساس مى كند
توصيه هاى تربيتى  

يكى قطره باران ز ابرى چكيد
خجل شد چو پهناى دريا بديد
كه جايى كه درياست من كيستم
گر او هست حقا كه من نيستم
چو خود را به چشم حقارت بديد
صدف در كنارش به جان پروريد
سپهرش به جايى رسانيد كار
كه شد نامور لؤ لؤ شاهوار
بلندى از آن يافت كو پست شد
در نيستى كوفت تا هست شد
تواضع كند هوشمند گزين
نهد شاخ پرميوه سر بر زمين
(سعدى )
اينك جا دارد سفارشهايى چند به مربيان و معلمان و نيز والدين - كه آنها نيز معلم فنزندگى اند - ارائه كنيم :
1. پيامبر(ص ) چون طبيب نفوس بود، از جانب خداوند ماءمور شد كه نسبت به مردممتواضع باشد.
واخفض حناحك لمن اتبعك من المؤ منين
و هم او فرمود كه : خداوند متعال به من وحى كرد (كه به شما اعلام كنم تا) تواضع وفروتنى را پيشه خود سازيد
لذا رعايت شيوه تواضع و فروتنى به منزله يك قاعده اخلاقى و رفتار با عموم مردماست
2. در فضاى ارتباطى معلم نسبت به شاگرد، به طور مؤ كد، اين قاعده اخلاقى بايدمراعات شود، زيرا چنانچه معلم و مربى ، در رفتار خويش فروتنى را تجلى بخشد، مىتواند بدين وسيله اعتماد شاگردانش را به گونه مطلوبى جلب كند.
3. اعتراف معلم به عجز و ناتوانى در مسايلى كه بدانها احاطه ندارد، از نشانه هاىتواضع و صداقت علمى است و در تربيت اخلاقى شاگردان نيز تاءثير بسزايى دارد.
حضرت على (ع ) فرمود:
وقتى از شما راجع به چيزى سؤ ال كردند كه علم و آگاهى درباره آن نداريد، راهفرار و گريز را در پيش گيريد. عرض كردند: اين فرار و گريز چگونه است ؟فرمود: بگوييد: خدا بهتر مى داند
ابن عباس مى گويد: اگر عالم و دانشمند (راجع به حقايقى كه بدان علم و آگاهى كافىندارد، بى اطلاعى خود را اعلام نكند و) كلمه لا ارى : نمى دانم را از نظر دور داردواز گفتن آن امتناع ورزد، موجبات گرفتارى و نابودى شخصيت برجسته معنوى خويش رافراهم مى كند

يكى از دانشمندان برجسته گفته است : لاارى ثلث العلم ؛يعنى توجه و اهتمام معلمو بيانگر اهميتى است كه وى براى شاگردان و درس خويشقايل است و در آمادگى اخلاقى معلم از جمله رعايت حسن خلق و فروتنى مؤ ثر است .
5. خروج معلم از كلاس ، پس از آنكه ، همه شاگردان كلاس را ترك كردند، از ويژگيهاىتربيت اخلاقى معلم محسوب ميشود. يكى از بزرگان مى گويد: چنين عملى باعث مىشود كه معلم ، دچار غرور نشود، زيرا چه بسا اگر معلمى زودتر از شاگردان كلاس راترك كند، صداى قدمهاى آنان كه از پشت سر او شنيده مى شود، احساسى از غرور و تكبردر او بيافريند
6. ابتداى به سلام كه از نشانه هاى تواضع است ، به عنوان ايكدستوالعمل اخلاقى در بهبود مناسبات معلم - شاگرد تاءثير دارد.
حضرت امام محمد باقر (ع ) فرمودند:
از نشانه هاى تواضع آن است كه در مجالس در هر مكانى كه جا بود بنشينى و به هركس برخورد كردى سلام كنى و از مجادله (مراء) بپرهيزى ، هرچند كه حق با توباشد
7. در مجاورات و ارتباط كلامى با ديگران ، ابتدا به آن ها فرصت سخن گفتن دادن و آنانرا برخود مقدم داشتن ، از نشانه هاى ديگر تواضع است و در جلب محبت و تاءليف قلوبتاءثير فراوانى دارد.
8. در پاره اى ازموارد، به جهت سكوت حاكم بر مجلس يامحفل دوستانه ، احساس سنگينى و دشوارى در فضاى ارتباط انسانى به وجود مى آيد،چنانچه فردبا طرح مطلبى سنجيده ، ديگران را به ارتباط كلامى تشويق كند يا در ادامهسخن ديگران مطبى بيفزايد در حقيقت عامل به تواضع مى باشد.
9. تذكر لغزش و اشتباه ، قبل از پايان درس ، از جانب معلم مى تواند معرف تواضع وىباشد. اگر معلم به طور ناگهانى متوجه بيان يا پاسخ صحيحى شد، بايد، هرچهزودتر - قبل از آن كه شاگردان و حاضران متفرق شوند - آن بيان و پاسخ صحيح راتذكر دهد
10. چنانچه در حين تدريس ، يكى از شاگردان اشكالى بر معلم وارد آورد و معلم آناشكال را وارد ببيند يا سخن او را بر مطلب خويش از لحاظ عملى عاليتر ببيند، لازم استبه جهت رعايت تواضع معلمى و حفظ صداقت آن را بپذيرد و به ديگران كه در كلاسحضور دارند، اعلام كند.
7. روش ساده زيستى 
سوگند به خدا كه على - عليه السلام - همانند بندگان مى خورد و همچون آنان مىنشست و به راستى پنج سال حكومت كرد، اما آجرى بر روى آجرى و خشتى بر روى خشتىنگذارد و زمينى از آن خود نكرد و سيم و زر به ميراث نگذاشت آن حضرت به مردم نانگندم و گوشت خورانيد، ولى خود به منزل شد و نان جو و زيتون و سركهتناول فرمود
يكى از شيوه هاى تربيتى كه هم در جهت تربيت نفس (خودسازى ) و هم درزمينهتربيت نفوس (تربيت اجتماعى ) كارآمد است ، روش ساده زيستى مى باشد.بررسى تحليلى زندگى پيامبران الهى و اولياى عظيم و شاگردان مكتب آنان ، گوياىواقعيتى مسلم و غير قابل انكار است كه آنان درحداقل زندگى و معيشت به سر مى بردند و هرگز چشمداشتى بهمال دنيا و تنعم آن نداشتند.
امام خمينى از شخصيتهاى مورد نظر اين مبحث است ، ايشان چه در گفتار و چه در رفتارهرگز از اصول ساده زيستى كه مرام ايشان بود، لحظه اى فاصله نگرفتند، و در علم وعمل ملزم بدان بودند و در شاءن و منزلت حضرت على (ع ) مى نويسند:
حضرت امير (ع ) مى فرمايد (به حسب نقل ) كه شايد در سرحدات يك كسى گرسنهباشد، به خودش رنج مى دهد كه مبادا يك كسى از او گرسنه تر باشد، آن امير ماست اوآقاى ماست ، امام ماست ، ما هى مى گوييم امام و اقتدا نكنيم به او، در كارها هيچ اقتدا نباشد.امام معنايش اين است ، شيعه معنايش اين است كه مشايعت كنند (از ايشان )
ساده زيستى در كلام امام خمينى (س )  
در اين بخش برگزيده اى از سخنان آن بزرگوار را در خصوص شيوه ساده زيستىارائه مى كنيم :
شما مى بينيد كه بزرگترين افراد بشر انبيابودند و ساده ترين از همه هم آنهابودند. در عين حالى كه بزرگتر از همه بودند و همه ، آنها را به بزرگى مى شناختند،در عين حال ساده ترين افراد بودند، در وضع زندگى شان ، تمام انبيا، اين طور بودندو تاريخ همه آنها را نشان مى دهد كه با وضع بسيار ساده اىعمل مى كردند
اگر بخواهيد بى خوف و هراس در مقابلباطل بايستيد، و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان و سلاحهاى پيشرفته آنان و شياطين وتوطئه هاى آنان در روح شمااثر نگذارد و شما را از ميدان به در نكند، خود را به سادهزيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد
نكته اى كه بايد تاءكيد نمايم ، مساءله ساده زيستى و زهدگرايى علما و روحانيت متعهداسلام است كه من متواضعانه و به عنوان يك پدر پير از همه فرزندان وعزيزان روحانىخود مى خواهم كه از زى روحانى خود خارج نشوند و از گرايش به تجملات و زرق وبرق دنيا كه دون شاءن روحانيت و اعتبار نظام جمهورى اسلامى ايران است ، پرهيزكنند

مردم بايد تصميم خود را بگيرند، يا رفاه و مصرف گرايى ياتحمل سختى و استقلال و اين مساءله ممكن است چند سالىطول بكشد ولى مردم ما يقينا دومين راه را كه استقلال و شرافت و كرامت است انتخاب خواهندكرد
به نمايندگانى راءى دهند كه ... طعم تلخ فقر را چشيده باشند
در مجلس ما يك نفر ازاشراف نيست ، همه از همين مردم هستند كه در بين بازار راه مى روندو از همين جمعيت هستند
افتخار انقلاب ما، حمايت از پابرهنگان است
محرومان ، ولى نعمت ما هستند
خير دنيا و آخرت در رسيدگى به حال محرومان است
و من مطمئنم كه ملت عزيز ايران ، يك لحظهاستقلال خود را با هزار سال زندگى در ناز و نعمت ولى وابسته به اجانب و بيگانگانمعاوضه نمى كند
آن روزى كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشندچطور و زرق و برق دنيا - خداى نخواسته - در آنها تاءثير بكند، آن روز است كه بايد مافاتحه اسلام را بخوانيم .
امام در مقايسه ميان نعمتها ونقمتهاى زندگى و چگونگى ارتباط آنها بايكديگر مىفرمايند:
قدرى فكر كن در حال اهل دنيا از سابقين تا اين زمان كه مى بينى ملاحظه كند. زحمتهاىآنها و رنجهاى آنها در مقابل راحت آنها چقدر زيادتر وبالاتر است ، در صورتى كه براىهر كسى هم راحتى و خوشى پيدا نمى شود
ساده زيستى در سيره امام خمينى  
شما ملاحظه كنيد كه يك نفر كه خليفه مسلمين است ، زمامدار امور است ، خليفه است ، اينچه وضعى داشته است ، در حالى كه خليفه است مى خواهد نماز جمعه بخواند، لباسزيادى ندارد، مى رود بالاى منبر، آن لباسى كه دارد حركت مى دهد - به حسبنقل - تا خشك بشود. دو تا لباس ندارد
زندگى امام خمينى مشحون از لحظه ها و حالاتى است كه در يك كلمه مى توان آن را بهساده زيستى تعبير كرد. گرچه نمى توان همه آن زيباييها و اخلاصها را كه درساده زيستى امام نهفته بود به تصوير كشيد، ولى جا دارد كه برخى از آن نمونه هاىفراموش نشدنى را در اينجا، از زبان اطرافيان ، يادآورى كنيم :
هواى نجف بسيار گرم بود و در بعضى مواقع درجه حرارت از پنجاه درجه بالا مى رفت وانسان را كلافه مى كرد، روزى با چند نفر از برادران پيش ايشان رفته و گفتيم : آقا!اين گرما شديد است و شما هم مسن هستيد، همه مردم شبها به كوفه مى روند، آنجا هوايشبهتر است . شما هم به آنجابرويد، ايشان در جواب گفتند: من چطور براى هواى خوببه كوفه بروم ، در صورتى كه برادران من در ايران ، در زندان به سر مىبرند
هنگامى كه امام در حومه پاريس به سر مى بردند و در ايران نفت كمياب شد و مردم ازنظر گرم كردن خانه هاى خود در فشار بودند، امام فرمودند: من براى همدردى با ملتايران ، اتاق خود را سرد نگه مى دارم .
يادم هست ، يك روز شخصى پيش امام آمد و درحالى كه عباى مندرس خود را نشان مى داد گفت: عباى من پاره است ، به من كمكى بفرماييد. امامدنبال عباى خود گشت و آن را به او نشان داد و فرمود: ببين عباى من هم پاره است
وقتى تلويزيون فرانسه ، زدگى ساده ايشان را براى مردم نشان ميدهد، مسيحيت و بهخصوص آيين كاتوليك - كه دربار پاپ و تشريفاتمجلل آن رامعرفى ميكند - تكان مى خورد و حركت پوينده تشيع مطرح مى شود.
آثار تربيتى ساده زيستى  
در بيان آثار ساده زيستى ، به چند مورد مهم كه عمدتا ماهيت اخلاقى و تربيتى دارداشاره مى شود:
1. ساده زيستى موجب آن مى شود كه حتى حداقل دلبستگى به دنياى مادى در فرد بهوجود نيايد تا او ارزشهاى معنوى و اخلاقى را بر هر چيز ديگرى ترجيح دهد.
2. مقاومت آدمى در برابر سختيها و دشواريهاى زندگى ، ظرفيتتحمل او را افزايش مى دهد و به نوبه خود در برابر مشكلات بزرگتر زندگى ، بهترايستادگى خواهد كرد.
3. بخش قابل توجهياز نگرانيهاى درونى ، ناشى از تعلقات مادى چگونگىتحصيل و نامگذارى آنهاست زمانى كه زندگى در سطح ساده اى تنظيم شود، اين بخش ازنگرانيها نيز روح آدمى را آزار نخواهد داد و درنتيجه آرامش روحى وبهداشت روانى او بهترتاءمين خواهد شد.
4. ساده زيستى ، انسان را از حالت محافظه كارى به حالت آزادگىمتحول مى كند، زيرا در چنين صورتى (ساده زيستى )، هيچعامل خوف و هراسى نمى تواند بر انسان بگذارد، چون كسى كه در نهايت ساده زيستىبه سر مى برد، چيزى براى از دست دادن ندارد، لذا بى جهت نبود كه امام خمينى ، رمزايستادگى در مقابل باطل را عادت كردن به ساده زيستى مى دانستند.
5. ساده زيستى ، در رشد قوه فهم و ذكاوت انسان نيز مؤ ثر است
در كتاب ملاصدرا، فيلسوف و متفكر بزرگ اسلامى اثر چند تن از دانشمندان بيگانه ازجمله هانرى كربن آمده است : ملاصدار مى گفت : چون يك بخش از گناهان نتيجهپرخورى و شكم پرورى است ، بايد در صرف غذا امساك كردو همواره اين شعر سعدى رامى خواند:
اندرون از طعام خالى دار
تا در آن نور معرفت بينى
6. ساده زيستى ، فرصت و امكان همدلى و همدردى آدمى را با نيازمندان و مستمندان فراهممى كند چه در اين صورت آنان با مشاهده ساده زيستى عالمان و دانشمندان و استادان ،نوعى تسلى خاطر مى يابند، و اينان نيز بيش از هر زمان مى توانند درد آشناى محرومانجامعه باشند
8. روش دوست يابى  
اى داوود به عقلا و بزرگان بنى اسرائيل بگو با مردم متقى و پرهيزكار معاشرت كنندواگر مردم متقى را نيافتند با علما هم صحبت شوند، اگر آنها را هم نيافتند با عقلا همصحبت شوند، زيرا تقوا و علم و عقل هر سه درجاتى هستند كه در يك نفر كمتر يافت مىشود
انسان موجودى مدنى الطبع است و فطرتا اجتماعى و نيز به مناسبات مطلوب با ديگراننيازمند است . دوست و هم صحبت داشتن يكى از راههاى مناسب براى پاسخ به اين نياز است .ارزش ‍ دوستيها زمانى آشكار ميشود كه سختى و دشوارى تنهايى ها را درك كنيم . ولىبايد توجه داشت كه انتخاب دوستان يكدل و صميمى ، كار چندان آسانى نيست ودشوارتر از آن حفظ دوستيهاى موجود است .
در قداست دوستى و محبت ، همين كافى است كه خداوند تعالى ، رحمانيت و رحيميت را به خوداختصاص داده است . امام خمينى در اثر نفيس خود با عنوانچهل حديث ، روايت زير را نقل مى كند:
از براى رحمت صد جزء است كه يك جزء از آن در اين عالمنازل شده است و به آن يك جزء اين رحمتهايى كه در اين عالم است ، متحقق استمثل رحمت بين فرزند و والدين و امثال آن
جايگاه دوستى در تربيت  
جستجوى نسبت ميان دوستى و تربيت ، در حقيقت يافتن رابطه منطقى ميان اين دو پديده است .دوستى نقطه آغاز وانجام تربيت است ؛ به اين معنا كه مربى از شيوه دوست شدن باشاگرد بهره مى گيرد و او را به رشد و تعالى مى رساند كه در نهايت به دوستى باخداوند منجر مى شود
دوست شدن با ديگران به ويژه كودكان و نوجوانان ، گام اولى است كه راه را براىنفوذ در شخصيت آنان هموار مى كند. لذا معلمان و مربيانى كه از شيوه دوست شدن باشاگردان مدد مى گيرند، در كار خويش به توفيق بيشترى دست مى يابند. به همينميزان ، والدينى هك از طريق دوستى و صميميت با فرزندانشان ارتباط برقرار مى كنند،از ساير والدين موفقترند.
به همين لحاظ امام صادق (ع ) ضمن حديثى مى فرمايند:
اگر كسى را دوست داشتى به خودش اظهار كن ، اين كار روابط دوستى را ميان شمااستوار مى سازد
نكته مهم اين حديث ، به جريان انداختن احساسات وعواطف درونى و سرايت بخشيدن آنها برزبان است ، زيرا هميشه ظاهر آدمى ترجمان كامل باطن او نيست و زبان واسطه اى درانتقال آنها از باطن به ظاهر است .
مطلب ديگرى كه جاى طرح آن است ، ميزان و كيفيت دوستى با ديگران است . در ميانخيل دوستان چه كسى را بايد بيشتر مورد محبت قرار داد؟
امام باقر (ع ) در پاسخ به اين سؤ ال مى فرمايند:
دوستانت را به اندازه تقوايشان دوست داشته باش
ويژگيهاى دوست مطلوب  
با توجه به تاءثيرات قطعى و غير قابل انكار دوست در شخصيت آدمى ، مى توان گفتكه انتخاب دوست ، در حقيقت انتخاب يك راه ، يك شخصيت و يك آينده است .حال بايد از ملاكها و معيارهاى انتخاب دوست سخن گفت .
پيامبر اسلام (ص ) فرمودند:
حضرت عيسى (ع ) به امت خود فرمود: با كسى مجالست (نشست و برخاست ) كنيد كه :1. ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد. 2.گفتارش بر علم و دانش شما بيفزايد. 3.كردارش شما را مشتاق آخرت كند 4. صالح و پرهيزكار باشد
حضرت على عليه السلام فرمودند:
سزاوار نيست از براى مرد مسلمان كه دوستى كند با فاسق ، زيرا كه او زينت ميدهدبراى او عمل خود را و دوست مى دارد كه او نيزمثل خودش باشد و اعانت نمى كند او را بر امر دنيا و آخرتش و رفت و آمد با او ضرر و عيباست براى او
5. كيظم غيظ (خويشتندارى ) داشته باشد.
حضرت امام صادق (ع ) فرمودند:
هر كه سه بار از تو خشمگين شد و حرف زشتى نزد، با او طرح دوستى افكن
7. زيبايى و آبروى دوست را جمال خود ببيند و زشتى دوست را زشتى خود بداند.
8. دست يافتن به مال يا رسيدن به مقام ، روش دوستانه او را نسبت به دوست تغيير ندهد.
9.در زمينه رفاقت از آنچه و هر چه در اختيار دارد، نسبت به دوست مضايقه نكند.
10. دوست را در مواقع آلام و مصايب ترك نكند
نكته قابل تاءمل آن است كه اجتماع صفات مذكور، به ندرت در مردم يافت مى شود، لذاچنانچه برخى از ويژگيهاى مذكور نيز در شخص ‍ مورد نظر براى دوستى يافت شود،مى تواند براى آدمى كفايت كند و همزمان ، فرد نيز متقابلا در شخصيت خود، كفايتهاى لازمرا براى دوستى ديگران فراهم آورد.
شيوه حفظ دوست  
شيوه دوست يابى متضمن دو مرحله است : يكى گزينش دوست مطلوب و ديگرى حفظ ونگهدارى او برخى از مردم در اولى موفقند، ولى در دوم ناكام و برخى ديگر در هر دومرحله به كاميابى مى رسند براى حفظ و نگهدارى دوست ، ازحكما و دانشمندان سخنانبسيارى نقل شده است كه به منظور اختصار، صرفا از حضرت لقمان حكيم مطلبى رانقل مى كنيم . ايشان در سفارشهايى به فرزند خود مى فرمايد:
پسرجان ، در همنشينى با مردم ، بر خلاف رويه آنان رفتار نكن ، چيزى كه طاقت ندارندبر آنان تحميل مكن ، چه در اين صورت رفيقى كه بايد يار و ياور تو باشد، از توكناره مى گيرد و در ميان جامعه تنها مى مانى ، نه رفيق همدمى دارى و نه برادر مددكارى، چون تنها شدى بى پناه و ذليل مى شوى . در برابر كسى كه پوزش پذير نيست عذرنياور.
در كارها از آن كه دوست نمى دارد مزد بگيرد كمك نخواه ، چون آن كه مزد مى گيرد كار تورا چون كار خويش با جديت انجام مى دهد، آن مزد براى او سود دنياست ، و براى تو ذخيرهآخرت ياران و برادرانى كه از آن ها كمك مى خواهى بايداهل محبت باشند، به قدر كفاف خويش داشته باشند، آبرومند و عفيف باشند، در حضورشكرگزار و در غياب به ياد تو باشند.
پسرم ! زود رنج و بداخلاق و بى صبر نباش كه با اين صفاتا هيچ رفيقى برايت نمىماند. خود را به صبر و تاءنى در كارها وادار

سعدى نيز در ضرورت حفظ دوستان مى گويد:
دوستى را كه به عمرى فرا چنگ آرند، نشايد كه به يكدم بيازارند.
سنگى به چند سال شد لعل پاره اى
زنهار تا به يك نفسش نشكنى به سنگ
آثار تربيتى معاشرت با نيكان  
يكى از انديشمندان مى گويد: كسى كه مى خواهد نقاش خوبى بشود، بايد سرمشقهاىعالى انتخاب و از روى آن مشق كند، همين طور هم كسى كهميل دارد زندگانيش منزه و پاكيزه باشد، بايد بهترين اشخاص را سرمشق خود قرار دهد وآن قدر بكوشد تا به پاى آن ها برسد و حتى از آنها درگذرد
بايد اعتراف كرد كه به لحاظ گستردگى دامنه نفوذ تاءثير دوستيها در ساختماناخلاقى انسان ، هرگز نمى توان آثار مترتب بر آنها راكامل بيان كرد، ليكن در حد مقدورات لازم است به برخى از مهمترين آنها اشاراتى داشتهباشيم :
1. دوستى با خوبان ، آدمى را درشمار آنان قرار مى دهد
2. در صورت نفوذ و تاءثير شديد اخلاقى درست ، آدمى برتر از دوست به تعالىخواهد رسيد.
3. دامنه تجربه هاى آدمى در پرتو دوستيها وسيعتر عمق آن بيشتر ميشود.
4. دوستى با نيكان ، آدمى را در فن زندگى ، مبتحر و كارآمد مى كند.
5. مصاحبت نيكو، آدمى را در غلبه بر تنهايىكسل كننده يارى مى كند.
6. معاشرت صحيح نظر، و احساس مثبت ديگران را متوجه آدمى مى كند و درباره او جز بهنيكويى داورى نخواهد كرد.
7. حسن نظر ديگران به چنين فردى ، اعتماد و اطمينان آنان را متوجه او مى سازد و راه رابراى اعتماد متقابل باز مى كند.
8. چون شخصيت آدمى معدل و برايند شخصيت دوستان اوست ، لذا انتخاب دوستان خوب ،معدل شخصيت آدمى را بالا مى بردو بر اعتبار آن مى افزايد.
9.مجالست با نيكان ، موجب پرورش قوه عزم و اراده و حسن پيشرفت و تفوق بر طبيعتشخص مى شود.
10. غالبا روح آدمى در پرتو مناسبات اجتماعى تقويت مى شود و به طريق اولى درمراودات اجتماعى نيكو، روح به عاليترين درجه تقويت و نيرومندى خود مى رسد.
11. محدوديت فرصت آدمى براى آموختن ، موجب كه اين محدوديت در مناسبات و روابطدوستانه ، به نحوى جبران شود. بديهى است كه بخشى از آموخته هاى مورد نياز خود رااز دوستان و اطرافيان كسب مى كنيم .
تاءثيرات معاشرت در كلام امام خمينى (س )  
امام به سان مربى اخلاق ، عرفان و تربيت جامعه ، در خصوص تاءثير مصاحبتها ومعاشرتها نيز همانند ساير حوزه هاى انديشه و تفكر نظرهاى ارزنده بيان كرده اند.ايشان در بخشى از نامه عرفان خويش ‍ به فرزند بزرگوارشان مى نويسند:
از وصيتها(ى ) من كه در آستان مرگ ، و نفسهاى آخر را مى كشم به تو كه از نعمتجوانى برخوردارى ، آن است كه معاشران خود و دوستان خويش را از اشخاص وارسته ومتعهد، و متوجه به معنويات و آنان كه به حب دنيا و زخارف آن گرايش ندارند و ازمال ومنال به اندازه كفايت و حد متعارف پا بيرون نمى گذارند، و مجالس و محافلشانآلوده به گناه نيست واز خلاق كريمه برخوردارند، انتخاب كن كه تاءثير معاشرت در دوطرف صلاح و فساد اجتناب ناپذير است و سعى كند از مجالسى كه انسان را از ياد خداغافل ميكند پرهيز نمايى كه با خوگرفتن به اين مجالس ممكن است از انسان ، سلبتوفيق شود كه مصيبتى است جبران ناپذير
معاشرت و مجالست در سيره امام خمينى  
از عوامل ارزشيابى هر پديده اخلاقى ، توجه به آثار آن است به عنوانمثال ، در زمينه مجالستها، و آثار آن ، حضرت امام سجاد (ع ) مى فرمايند:
مجالس الصالحين داعية الى الصلاح
مجلسهاى افراد صالح و شايسته ، دعوت كننده به سوى شايستگى است .
يكى از ياران امام و بزرگان حوزه چنين مى نويسند: در آن زمان ، معروف كه حاج آقاروح الله ، جسله مذاكرات اخلاقى دارند، كه جوانان را مى سازند. به اين لحاظ من علاقهپيدا كردم در اين جلسات حاضر شوم ... خوب به ياد دارم اين است كه ايشان يك روزفرمودند: كسانى كه قدم در راه سازندگى خود برمى دارند، برايشان گاه يك روزنههاى نورانيتى پيدا مى شود و اين روزنه ، هرچه بيشتر محافظت گردد، بيشتر مىشود
همين يار قديمى امام مى نويسند: از خصوصيات بارز ايشان كه از تواضعشان نشاءتمى گرفت ، اين بود كه ابتداى به سلام مى كردند، البته نه سلام به من ، بلكه بهنوع افراد. ما از جلسات معمولى هم در حضور ايشان استفاده هاى اخلاقى مى كرديم
آيت الله بهاءالدينى در توصيف برخى از خصوصيات امام مى نويسند: در جلساتىكه با دوستانش داست ، هميشه دوستانش ‍ را جلو مى انداخت و خودشدنبال آنها مى آمد. با اين حركت از دوستانش تجليل مى كرد

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation