بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 1, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - اخلاق در قرآن
     002 - اخلاق در قرآن
     003 - اخلاق در قرآن
     004 - اخلاق در قرآن
     005 - اخلاق در قرآن
     006 - اخلاق در قرآن
     007 - اخلاق در قرآن
     008 - اخلاق در قرآن
     009 - اخلاق در قرآن
     010 - اخلاق در قرآن
     011 - اخلاق در قرآن
     012 - اخلاق در قرآن
     013 - اخلاق در قرآن
     014 - اخلاق در قرآن
     015 - اخلاق در قرآن
     016 - اخلاق در قرآن
     017 - اخلاق در قرآن
     018 - اخلاق در قرآن
     019 - اخلاق در قرآن
     020 - اخلاق در قرآن
     021 - اخلاق در قرآن
     022 - اخلاق در قرآن
     023 - اخلاق در قرآن
     024 - اخلاق در قرآن
     025 - اخلاق در قرآن
     026 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 


1. نهج البلاغه، خطبه 87.

2. بحار، جلد 14، صفحه 520 .

3. بحار، جلد 5، صفحه 55 .

[274]

كه قلب هيچ مسلمانى نبايد درباره آن خيانت كند (و همه مسلمين بايد آن را رعايت كنند): خالص كردن عمل براى خدا، و خيرخواهى براى پيشوايان اسلام و ملازمت جماعت مسلمين و جدا نشدن از آن.»(1)

2 ـ در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم كه اخلاص از اسرار الهى است: «اَلاِْخلاصُ سِرٌّ مِنْ اَسْرارِى اَسْتَوْدِعُهُ قَلْبَ مَنْ اَحْبَبْتُهُ مِنْ عِبادى; اخلاص يكى زا اسرار من است و آن را در قلب هر كس از بندگانم را كه دوست بدارم به وديعه مى گذارم.»(2)

3 ـ امير مؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايد: «اَلاِْخلاصُ اَشرَفُ نِهايَة; اخلاص با ارزشترين مقامى است كه انسان به آن مى رسد.»(3)

4 ـ و در تعبير بلند ديگر مى فرمايد: «اَلاِْخلاصُ اَعْلَى الاِْيْمانِ; اخلاص برترين مقام ايمان است.»(4)

5 ـ و در تعبير پرمعناى ديگرى از همان امام مى خوانيم: «فى اِخْلاصِ الاَعْمالِ تَنافَسَ اُولوُا النُّهى وَ الاَْلْبابِ; رقابت عاقلان و انديشمندان با يكديگر در اخلاص عمل است.»(5)

6 ـ اين مسأله تا آنجا اهمّيّت دارد كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) تفاوت مقامات مؤمنان را در تفاوت درجات اخلاص مى شمرد و مى فرمايد: «بِالاِْخلاصِ تَتَفاضَلُ مَراتِبُ الْمُؤْمِنِينَ»(6)

7 ـ اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز آخرين مرحله يقين را اخلاص معرّفى مى كند و مى فرمايد: «غايَةُ الْيَقِيْنِ اَلاِْخْلاصُ»(7)

8 ـ اخلاص بقدرى اهمّيّت دارد كه مقدار مختصرى از عمل كه با آن باشد سبب نجات انسان مى گردد، چنان كه در حديث رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است: «اَخْلِصْ قَلبَكَ يَكْفِكَ القَليلُ مِنَ الْعَمَلِ»(8)

9 ـ اخلاص تا آن حد اهمّيّت دارد كه على(عليه السلام) آن را عبادت مقرّبان درگاه خدا


1. محجّة البيضاء، جلد 8، صفحه 125 ـ حديث بطور كامل در خصال شيخ صدوق، باب الثّلاثه، صفحه 167، نيز آمده است.

2. محجّة البيضاء، جلد 8، صفحه 125.

3. تصنيف الغرر، صفحه 197، رقم 3894.

4. غرر الحكم، جلد 1، صفحه 30.

5. غرر الحكم، جلد 2، صفحه 513.

6. ميزان الحكمه، ماده خلص جلد 1، صفحه 754.

7. غرر الحكم، جلد 2، صفحه 503.

8. بحارالانوار، جلد 70، صفحه 175 ذيل حديث 15.

[275]

مى شمرد، و مى گويد: «اَلاِْخُلاصُ عِبادَةُ الْمُقَرَّبينَ.»(1)

10 ـ اين بحث دامنه دار را با حديث جالب ديگرى از على(عليه السلام) به پايان مى بريم كه فرمود: «طُوبى لِمَنْ اَخْلَصَ للّهِ الْعِبادَةَ وَ الدُّعاءَ وَلَمْ يَشْغَلْ قَلْبَهُ بِما تَرى عَيْناهُ، وَ لَمْ يَنْسَ ذِكرَ اللّه بِما تَسْمَعُ اُذُناهُ وَ لَمْ يَحْزَنْ صَدْرُهُ بِما اُعْطِىَ غَيْرَهُ; خوشا به حال كسى كه عبادت و دعايش را براى خدا خالص كند، و قلب خود را به آنچه مى بيند مشغول ندارد، و ياد خدا را با آنچه مى شنود، به فراموشى نسپرد، درونش به خاطر نعمتهايى كه به ديگران داده شده است، غمگين نشود.»(2)

* * *

 

حقيقت اخلاص

مرحوم فيض كاشانى در محجّة البيضاء در اين زمينه چنين مى نويسد: «حقيقت اخلاص آن است كه نيّت انسان از هرگونه شرك خفى و جلىّ پاك باشد»، قرآن مجيد مى فرمايد: وَ اِنَّ لَكُمْ فِى الاَْنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمّا فى بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْث وَ دَم لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِيْنَ; در وجود چهارپايان براى شما درسهاى عبرتى است، چرا كه از درون شكم آنها، از ميان غذاهاى هضم شده و خون، شير خالص و گوارا به شما مى نوشانيم.(3)

«شير خالص آن است كه نه رگه هاى خون در آن باشد، و نه اثرى از آلودگى درون شكم و نه غير آن، صاف و پاك و بدون غلّ و غش باشد; نيّت و عمل خالص نيز همان گونه است، بايد هيچ انگيزه اى جز انگيزه الهى بر آن حاكم نگردد.»(4)

در روايات اسلامى نيز تعبيرات بسيار لطيفى درباره حقيقت اخلاص و نشانه هاى مخلصين بيان شده كه به بخشى از آن اشاره مى كنيم:

1 ـ در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «اِنَّ لِكُّلِ حَقٍّ حَقيقَةً وَ مابَلَغَ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الاِْخْلاصِ حَتّى لا يُحِبَّ اَنْ يُحْمَدَ عَلى شَىء مِنْ عَمَل لِلّهِ; هر حقيقتى نشانه اى دارد، هيچ بنده اى به حقيقت اخلاص نمى رسد مگر زمانى كه دوست نداشته باشد كه


1. غرر الحكم، جلد 1، صفحه 25 (رقم 718).

2. اصول كافى، جلد، صفحه 16.

3. سوره نحل، آيه 66.

4. المحجّة البيضاء، جلد 8،صفحه 128 (باتلخيص).

[276]

او را به خاطر اعمال الهى اش بستانيد.»(1)

2 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «اَمّا عَلامَةُ الْمُخْلِصِ فَاَرْبَعَةٌ; يَسْلِمُ قَلْبهُ، وَ تَسْلِمُ جوارِحهُ، وَ بَذَلَ خَيْرَهُ وَ كَفَّ شَرَّهُ; امّا علائم مخلص چهار چيز است: قلبش تسليم خداست، همچنين اعضايش تسليم فرمان اوست، خير خود را در اختيار مردم مى گذارد و شرّ خود را باز مى دارد.»(2)

3 ـ در حديث ديگرى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «لايَكُونُ الْعَبْدُ عابِداً لِلّهِ حَقَّ عِبادَتِهِ حَتّـى يَنْقَطِعَ عَنِ الخَلْقِ كُلِّهِ اِلَيْهِ، فَحِيْنَئِذ يَقُولُ هذا خالِصٌ لى فَيَـتَقَبَّلَهُ بِكَرَمِهِ; هيچ عبادت كننده اى حقّ عبادت خدا را به جا نمى آورد، مگر اين كه از تمام مخلوقات چشم بردارد و متوجّه او شود; در اين هنگام، خداوند مى فرمايد: اين براى من خالص شده است; پس به كرمش او را مى پذيرد.»(3)

4 ـ و بالاخره امام صادق(عليه السلام) جان سخن را در يك جمله كوتاه خلاصه كرده، و درباره اخلاص مى فرمايد: «ما اَنْعَمَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلى عَبْد اَجَلَّ مِنْ اَنْ لايَكُونَ فى قَلْبِهِ مَعَ اللّهِ غَيْرُهُ; خداوند متعال نعمتى بزرگتر از اين به بنده اى نداده است كه در قلبش با خدا، ديگرى نباشد.»(4)

اكنون با توجّه به اهمّيّت فوق العاده اخلاص، و تأثير عميق آن در پيمودن راه حق، و وصول به مقامات عاليه قرب الى اللّه، اين سؤال پيش مى آيد كه اخلاص را چگونه مى توان به دست آورد؟

بى شك اخلاص نيّت هميشه برخاسته از ايمان و يقين و عمق معارف الهيّه است; هر قدر يقين انسان به توحيد افعالى خدا بيشتر باشد و هيچ مؤثّرى را در عالم هستى، جز ذات پاك او نشناسد، و همه چيز را از او و از ناحيه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملى در عالم امكان وجود دارد، آن را نيز سر بر فرمان او ببيند چنين كسى اعمالش توأم با خلوص است; زيرا جز خدا مبدأ تأثيرى نمى بيند كه براى او كار كند.

اين حقيقت در روايات اسلامى در عبارات كوتاه و پر معنايى منعكس است: امام


1. بحار، جلد 69، صفحه 304.

2. تحف العقول، صفحه 16.

3. مستدرك الوسائل، جلد 1، صفحه 101.

4. همان مدرك.

[277]

علىّ بن ابيطالب(عليه السلام) در حديثى مى فرمايد: «اَلاِْخْلاصُ ثَمَرَةُ الْيَقينِ; اخلاص ميوه درخت يقين است.»(1)

و از آنجا كه عبادت به مقتضاى وَاُعْبُدْ رَبَّكَ حَتّى يَأتِيَكَ الْيَقينُ يكى از اسباب يقين مى باشد، در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است كه «اَلاِْخْلاصُ ثَمَرَةُ الِْعبادَةِ; اخلاص ميوه درخت عبادت است.»(2)

و نيز از آنجا كه علم و معرفت يكى از سر چشمه هاى يقين است، و يقين چنان كه گفتيم سرچشمه اخلاص است، در حديثى از همان حضرت آمده است كه فرمود: «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ اِخْلاصُ الْعَمَلِ; ميوه علم، اخلاص عمل است.»(3)

و بالاخره در گفتار جامعى از مولى على(عليه السلام) به سرچشمه هاى اخلاص چنين اشاره شده است: «اَوَّلُ الدِّيْنِ مَعْرفَتُهُ، وَ كَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْديقُ بِهِ، وَ كَمالُ التَّصْديقِ بِهِ تَوحِيدُهُ، وَ كَمالَ تَوْحِيِدهِ الاِْخْلاصُ لَهُ; سرآغاز دين معرفت خداست، و كمال معرفتش تصديق ذات اوست، و كمال تصديق ذاتش، توحيد و شهادت بر يگانگى او مى باشد; و كمال توحيد او اخلاص است.»(4)

 

موانع اخلاص

بزرگان علم اخلاق در اين زمينه اشارات روشن و دقيقى دارند، بعضى معتقدند اخلاص موانع و آفات آشكار و نهان دارد; بعضى بسيار قوى و خطرناك و بعضى ضعيفتر است، و شيطان و هواى نفس براى مشوب ساختن ذهن انسان و گرفتن صفا و اخلاص و آلوده كردن اعمال به ريا نهايت تلاش و كوشش را مى كنند.

بعضى از مراحل ريا كارى و آلودگى نيّت به قدرى روشن است كه هر كسى آن را در مى يابد; مثل اين كه شيطان در نمازگزار نفوذ مى كند و مى گويد نماز را آرام و آهسته و با


1. غرر الحكم جلد 1، صفحه 30 (شماره 903).

2. غرر الحكم، جلد1، صفحه 17 (شماره 444).

3. غرر الحكم، جلد 1، صفحه 361 (شماره 55).

4. نهج البلاغه، خطبه 1.

[278]

آداب و خشوع انجام ده، تا حاضران تو را انسانى مؤمن و صالح بدانند و هرگز به غيبت تو آلوده نشوند، اين يك فريب آشكار از ناحيه شيطان است!

گاه اين وسوسه هاى شيطانى به شكل مخفى ترى صورت مى گيرد، و در لباس اطاعت ظاهر مى شود; مثلاً، مى گويد: تو انسان برجسته اى و مردم به تو نگاه مى كنند، اگر نماز و اعمالت را زيبا سازى ديگران به تو اقتدا كرده و در ثواب آنها شريك خواهى شد، و انسان بى خبر گاه تسليم چنين وسوسه اى مى شود، و در درّه هولناك ريا سقوط مى كند.

گاه وسوسه هاى شيطان از اين هم پيچيده تر و پنهان تر است; مثل اين كه به نماز گزار مى گويد انسان مخلص كسى است كه در خلوت و جلوت يكسان باشد، كسى كه عبادتش در خلوات كمتر از جلوات باشد، ريا كار است، و به اين ترتيب او را وادار مى كند كه در خلوت نماز خود را جالب و جاذب كند تا بتواند در بيرون و در مقابل مردم نيز چنين كند و به اهداف خود برسد اين نيز يك نوع ريا كارى خفى است كه ممكن است بسيارى از آن غافل شوند و از درك آن عاجز گردند. و همچنين مراحل مخفى تر و پنهان تر.(1)

براستى موانع و آفات اخلاص به قدرى زياد و متنوّع و پنهان است كه هيچ انسانى جز از طريق پناه بردن به لطف الهى از آن رهايى نمى يابد.

در روايات اسلامى نيز هشدارهاى مهمّى درباره آفات اخلاص آمده است:

از جمله در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «كَيْفَ يَسْتَطيعُ الاِْخْلاصَ مَنْ يَغْلِبُهُ الْهَوى; چگونه توانايى بر اخلاص دارد كسى كه هواى نفس بر او غالب است؟»(2)

در حقيقت، عمده ترين آفت اخلاص و مهمترين مانع آن در اين حديث شريف بيان شده است. آرى! هواى نفس است كه سرچشمه اخلاص را تيره و تاريك مى سازد.

در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار مى خوانيم: «قَلِّلِ الاْمالَ تَخْلُصُ لَكَ اْلاَعْمالُ; آرزوها را كم كن (و دامنه آرزوهاى دور و دراز را جمع نما) تا اعمال تو خالص شود!»(3)

اين نكته حائز اهمّيّت است كه گاه انسان در اين مورد، گرفتار وسواس مى شود كه آن خود يكى ديگر از نيرنگهاى شيطان است، به او مى گويد به نماز جماعت مرو، چرا كه در


1. محجّة البيضاء، جلد 8، صفحه 133.

2. غرر الحكم، جلد 2، صفحه 553، شماره 4.

3. غرر الحكم، حديث 2906.

[279]

آنجا ممكن است نيّتت آلوده شود، فقط در خانه نماز بخوان، يا هنگامى كه در ميان جمعيّت به نماز بر مى خيزى مستحبّات را ترك كن و نماز را بسيار سريع و دست و پا شكسته بخوان مبادا آلوده ريا گردى. و بسيار ديده ايم افرادى را كه به خاطر همين گرفتارى از مستحبّات مؤكدّى كه شرع، به آن دعوت كرده است باز مانده اند.

و شايد به همين دليل است كه قرآن مجيد مردم را دعوت به انفاق پنهان و آشكار هر دوكرده است.مى فرمايد:«اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُم بِالَّليْلِ وَالنَّهارِ سِرّاً وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَرَبِّهِمْ وَلاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاهُمْ يَحْزَنُونَ;آنها كه اموال خود را شب و روز، پنهان و آشكار انفاق مى كنند مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى شوند.»(1)

اين بحث را با ذكر نكته ديگرى پايان مى دهيم و آن اين كه داشتن اخلاص در خلوت و تنهايى. چندان افتخار نيست، مهم آن است كه انسان در جلوت و در ميان مردم و در مرئى و منظر همگان بتواند اعمال خالصانه انجام دهد.

 

آثار اخلاص

از آنجا كه اخلاص گرانبهاترين گوهرى است كه در خزانه قلب و روح انسان پيدا مى شود، آثار فوق العاده مهمّى نيز دارد كه در روايات اسلامى با تعبيرات كوتاه و بسيار پر معنى به آن اشاره شده است.

در حديث معروفى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «ما اَخْلَصَ عَبْدٌ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ اَرْبَعِينَ صَباحاً اِلاّ جَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ; هيچ بنده اى از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پيشه خود نمى سازد مگر اين كه چشمه هاى حكمت و دانش از قلبش بر زبانش جارى مى شود.»(2)

در حديث ديگرى از امام علىّ بن ابيطالب(عليه السلام) مى خوانيم: «عِنْدَ تَحَقُّقِ الاِْخْلاصِ تَسْتَنيرُ البَصائِرُ; به هنگام تحقّق اخلاص، چشم بصيرت انسان نورانى مى شود.»(3)


1. سوره بقره، آيه 274.

2. عيون اخبار الرّضا، جلد 2، صفحه 69; بحارالانوار، جلد 67، صفحه 242.

3. غرر الحكم، جلد 2،صفحه 490، شماره 12.

[280]

در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «فى اِخْلاصِ النِّيّاتِ نَجاحُ الاُمُورُ; در اخلاص نيّت پيروزى در كارها است.»(1)

اين نكته روشن است كه هر قدر نيّت خالصتر باشد به باطن كارها اهمّيّت بيشترى داده مى شود تا به ظاهر كار، و به تعبير ديگر، محكم كارى در حدّ اعلى خواهد بود; به همين دليل پيروزى در كار تضمين خواهد شد. و بعكس اگر نيّت آلوده به ريا باشد به ظاهر بيش از باطن اهمّيّت داده مى شود و كارها و برنامه ها توخالى مى گردد و همين امر سبب شكست است.

و نيز به همين دليل، در حديث ديگرى از همان امام (عليه السلام) مى خوانيم: «لَو خَلَصَتِ النِّيّاتُ لَزَكَّتِ الاَعْمالُ; اگر نيّات خالص شود اعمال پاكيزه خواهد شد.»(2)

* * *

 

ريا كارى

نقطه مقابل اخلاص «ريا» است، كه در آيات و روايات اسلامى از آن مذمّت شده است و آن را عاملى براى بطلان اعمال و نشانه اى از نشانه هاى منافقان و نوعى شرك به خدا معرفى كرده اند.

رياكارى تخريب كننده فضائل اخلاقى و عاملى براى پاشيدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست. رياكارى اعمال را تو خالى و انسان را از پرداختن به محتوا و حقيقت عمل باز مى دارد.

رياكارى يكى از ابزارهاى مهّم شيطان براى گمراه ساختن انسانهاست.

با اين اشاره به آيات قرآن باز مى گرديم و چهره رياكاران و نتيجه اعمال آنها را بررسى مى كنيم.

1 ـ يا اَيُّهَا الَّذِينَ آْمَنُوا لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الاَْذى كَالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لايُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَومِ الاَْخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوان عَلَيْهِ تُرابٌ فَاصابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ


1. غرر الحكم، جلد 2، صفحه 14، شماره 68.

2. غرر الحكم، جلد 2، صفحه 603، شماره 11.

[281]

صَلْداً لايَقْدِرُونَ عَلى شَىء مِّمّا كَسَبُوا وَ اللّه لاْيَهْدِى الْقَومَ الكافِرينَ    (سوره بقره، آيه 264)

2 ـ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لاَ يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَـدَاً    (سوره كهف، آيه 110)

3 ـ اِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُوْنَ اللّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ اِذَا قَامُوا اِلَى الصَّلوةِ قَامُوا كُسَالى يُرَآؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللّهَ اِلاّ قَلِيلاً    (سوره نساء، آيه 142)

4 ـ وَ الَّذينَ يُنْفِـقُونَ اَمْوالَـهُمْ رِئَـاءَ النَّاسِ وَ لاَ يُؤْمِنـُونَ بِاللّهِ وَ لاَ بِالْيَوْمِ الاْخِرِ وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِيناً فَسَآءَ قَرِيناً   (سوره نساء، آيه 38)

5 ـ وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطٌ   (سوره انفال، آيه 47)

6 ـ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ، الَّذينَ هُمْ يُرآؤُنَ وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ    (سوره ماعون، آيات 4 تا 7)

 

ترجمه:

1 ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد بخششهاى خود را با منّت و آزار باطل نسازيد همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كند و به خدا و روز رستاخيز ايمان نمى آورد (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاكها و بذرها را بشويد) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند، آنها از كارى كه انجام داده اند چيزى به دست نمى آورند و خداوند جمعيّت كافران را هدايت نمى كند!

2 ـ پس هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد بايد كارى شايسته انجام دهد و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند.

3 ـ منافقان مى خواهند خدا را فريب دهند در حالى كه او آنها را فريب مى دهد و هنگامى كه به نماز بر مى خيزند با كسالت بر مى خيزند و در برابر مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى نمايند.

4 ـ و آنها كسانى هستند كه اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كنند و ايمان

[282]

به خدا و روز باز پسين ندارند (چرا كه شيطان رفيق و همنشين آنها است) و كسى كه شيطان قرين او باشد بد همنشين و قرينى دارد.

5 ـ و مانند كسانى نباشيد كه از روى هوا پرستى و غرور و خود نمائى در برابر مردم از سرزمين خود (به سوى ميدان بدر) بيرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز مى داشتند (و سرانجام شكست خوردند) و خداوند به آنچه عمل مى كنند احاطه (و آگاهى) دارد.

6 ـ پس واى بر نماز گزارانى كه، در نماز خود سهل انگارى مى كنند، همان كسانى كه ريا مى كنند، و ديگران را از وسائل ضرورى زندگى منع مى نمايند!

 

شرح و تفسير

در نخستين آيه، منّت گذاردن و آزار دادن و ريا كردن در يك رديف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودى صدقات (و اعمال نيك) معرفى مى كند بلكه تعبيراتى از اين آيه نشان مى دهد كه شخص ريا كار ايمان به خدا و روز آخرت ندارد; مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد انفاقهاى خود را با منّت و آزار باطل نكنيد!» (يا اَيـُّهَا الَّذينَ آمَـنُوا لاتُـبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الاَْذى) سپس اين گونه افراد را به كسى تشبيه مى كنند كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى نمايد و به خدا روز رستاخيز ايمان ندارد! (كَالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لايُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَومِ الاَْخِرِ)

در ذيل آيه، مثال بسيار گويا و پر معنائى براى اين گونه اشخاص زده و مى فرمايد: «مثل (كار) او همچون قطعه سنگى است كه بر آن قشر نازكى از خاك باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران بر آن فرود آيد (و همه خاكها و بذرها را با خود بشويد و با خود ببرد) و آن را صاف (و خالى از همه چيز رها سازد)!» (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوان عَلَيْهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً)

اين گونه اشخاص (به يقين) «از كارى كه انجام داده اند بهره اى نمى گيرند و خداوند كافران را هدايت نمى كند!» (لايَقـْدِرُونَ عَلى شَىء مِّـمّا كـَسَبُوا وَ اللّهُ لاْيَهْـدِى الْـقَوْمَ الكاِفِرينَ)

در اين آيه تلويحاً يك بار رياكاران را فاقد ايمان به خدا و روز قيامت معرفى كرده و

[283]

يك بار به عنوان قوم كافر، و اعمال آنها را هيچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش مى شمرد چرا كه بذر اعمالشان در سرزمين ريا كارى پاشيده شده كه هيچ گونه آمادگى براى رشد و نمو ندارد.اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه رياكاران خودشان همانند قطعه سنگى هستند كه قشر نازكى از خاك بر آن است و هيچ گونه بذر مفيدى را پرورش نمى دهد; آرى! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذ ناپذير و اعمالشان بى ريشه و نيّاتشان آلوده است.

جالب اين كه در آيه اى كه پشت سر اين آيه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغى پر بركت تشبيه مى كند كه بذر و نهال صالح در آن كاشته شده و باران كافى بر آن مى بارد و نور آفتاب از هر سو به آن مى تابد و نسيم باد از هر طرف به آن مىوزد و ميوه و ثمره آن را مضاعف مى سازد.

* * *

در دومين آيه، پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مخاطب قرار داده و دستور مى دهد مسأله توحيد خالص را به عنوان اصل اساسى اسلام به مردم برساند; مى فرمايد: «بگو من بشرى همچون شما هستم (تنها امتياز من اين است كه) به من وحى مى شود كه معبود شما تنها يكى است» (قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلـهُكُمْ اِلهٌ واحِدٌ)

سپس نتيجه گيرى مى كند كه بر اين اساس، اعمال بايد از هر نظر خالص و خالى از شرك باشد و مى فرمايد: «پس هر كس اميد به لقاى پروردگارش را دارد بايد عمل صالح انجام دهد و كسى را در عبادت پروردگارش شريك نسازد!» (فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لاَ يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدَاً)

به اين ترتيب، شرك در عبادت، هم اساس توحيد را ويران مى سازد و هم اعتقاد به معاد را; و به تعبير ديگر، گذرنامه ورود در بهشت جاويدان عمل خالص است.

قابل توجّه اين كه در شأن نزول اين آيه آمده است كه مردى به نام «جُنْدَب بن زُهِيْر خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) عرض كرد من كارهايم را براى خدا به جا مى آورم و هدفم رضاى اوست امّا هنگامى كه مردم از آن آگاه مى شوند مسرور و شاد مى شوم; پيامبر فرمود: «اِنَّ اللّهَ طَيِّبٌ وَ لايَقْبَلُ اِلاَّالَطَيِّبَ وَ لايَقْبَلُ ما شُورِكَ فيهِ; خداوند پاك است و جز

[284]

عمل پاك را نمى پذيرد و عملى كه غير او در آن شركت داده شود مقبول او نخواهد بود!» سپس آيه فوق نازل شد.(1)

در شأن نزول ديگرى آمده است كه مردى خدمتش عرض كرد: «من جهاد فى سبيل اللّه را دوست دارم و در عين حال دوست دارم مردم موقعيّت مرا در جهاد بدانند.» در اين هنگام آيه فوق نازل شد.(2)

شبيه همين معنى در مورد انفاق در راه خدا و صله رحم نيز نقل شده است(3) و نشان مى دهد كه آيه بالا بعد از سؤالات گوناگون در مورد اعمال آلوده به اهداف غير خدائى نازل شده است و ريا كار به عنوان مشرك و كسى كه ايمان محكمى به آخرت ندارد، معرفى گرديده است.

در حديث ديگرى نيز از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «مَنْ صَلّى يُرائِى فَقَدْ اَشْرَكَ وَ مَنْ صامَ يُرائى فَقَدْ اَشْرَكَ وَ مَنْ تَصَّدقَ يُرائى فَقَدْ اَشْرَكَ ثُمَّ قَرَءَ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ ...; كسى كه نماز را به خاطر ريا بخواند مشرك شده و كسى كه روزه را براى ريا به جا آورد مشرك شده و كسى كه صدقه و انفاق را براى ريا انجام دهد مشرك شده سپس آيه: فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ ... را تلاوت فرمود.»(4)

* * *

در سومين آيه، ريا را يكى از اعمال منافقان شمرده مى فرمايد: «منافقين مى خواهند خدا را فريب دهند در حالى كه او آنها را فريب مى دهد و هنگامى كه به نماز مى ايستند از روى كسالت است و در برابر مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى كنند!» (اِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ اِذَا قامُوا اِلَى الصَّلوةِ قَامُوا كُسَالى يُرآؤُنَ النَّاسَ وَ لاَ يَذْكُرُونَ اللّهَ اِلاّ قَلِيلاً)

اين نكته قابل توجّه است كه نفاق نوعى دوگانگى ظاهر و باطن است و رياكارى نيز شكل ديگرى از دوگانگى ظاهر و باطن مى باشد چرا كه ظاهر عمل الهى و باطن آن شيطانى و ريائى است و به خاطر جلب توجّه مردم! بنابراين، طبيعى است كه ريا جزء


1 و 2 و 3 . تفسير قرطبى، جلد 6، صفحه 4108، و 4109

4. الدّر المنشور (طبق تفسير الميزان، جلد 13، صفحه 407)

[285]

برنامه منافقان باشد.

* * *

در چهارمين آيه، اعمال ريائى را همرديف عدم ايمان به خدا و روز قيامت و همنشينى با شيطان شمرده مى فرمايد: «آنها كسانى هستند كه اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كنند و ايمان به خداوند و روز باز پسين ندارند (چرا كه شيطان رفيق و همنشين آنها است) و كسى كه شيطان قرين اوست بد قرينى انتخاب كرده است» (وَ الَّذينَ يُنفِقُونَ اَمْوالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الاْخِرِ وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِيْناً فَسَآءَ قَرِيناً ).

به اين ترتيب، رياكاران دوست شيطان و فاقد ايمان قاطع به مبدأ و معاد هستند.

* * *

در پنجمين آيه، خداوند مسلمانان را از همسوئى با كفّار كه اعمالشان رياكارانه و از روى هوا پرستى و خود نمائى بوده است نهى مى كند،مى فرمايد: «مانند كسانى نباشيد كه از سرزمين خود به خاطر هواپرستى و غرور و خودنمائى در برابر مردم بيرون آمدند! و مردم را از راه خدا باز مى داشتند و خداوند به آنچه عمل مى كنند احاطه (كامل) دارد.» (وَ لاتَكُونُوا كالـَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ يَصـُدّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيْطٌ)

طبق قرائنى كه در آيه موجود است بتصديق مفسّران، آيه اشاره به حركت سپاهيان قريش به سوى ميدان بدر است كه به هنگام خارج شدن از مكّه آلات لهو و لعب و بعضى از خوانندگان و شراب همراه خود آوردند حتّى اگر دم از بت پرستى مى زدند آنهم رياكارانه و عملاً براى جلب نظر بت پرستان بود.

بعضى ازمفسّران نيزگفته اند ازآنجا كه بدر يكى از مراكز تجمّع و از بازارهاى عرب بود و درعرض سال گاهى در آنجا اجتماع مى كردند، ابوجهل مخصوصاً وسائل عيش و نوش را با خود برد و هدفش اين بود كه از همه كسانى كه با آنجا آشنا بودند زهر چشم بگيرد.

به هر حال قرآن مؤمنان را از اين گونه كارها نهى مى كند و به آنها دستور مى دهد كه با رعايت تقوا و اخلاص بر همه مشكلات غلبه كنند و سرنوشت رياكاران هوسباز و بى تقوا

[286]

را در ميدان بدر فراموش ننمايند.

* * *

در آخرين آيه مورد بحث، باز هم از رياكارى به بيان ديگرى نكوهش مى كند و مى فرمايد: «واى بر نماز گزارانى كه نماز را به دست فراموشى مى سپارند و از آن غفلت مى كنند، آنها كه ريا مى كنند و مردم را از ضروريّات زندگى باز مى دارند» (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ ، اَلَّذينَ هُمْ يُرآؤُنَ وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ ).

تعبير به «ويل» در قرآن مجيد در 27 مورد آمده است و غالباً در مورد گناهان بسيار سنگين و خطرناك است. به كار بردن، اين تعبير در مورد رياكاران نيز حكايت از شدّت زشتى عمل آنها مى كند.

از آنچه در آيات بالا آمد زشتى اين گناه و خطرات آن براى سعادت انسان آشكار مى شود و بخوبى روشن مى گردد كه يكى از موانع مهمّ تهذيب نفس و پاكى قلب و روح همين ريا كارى است كه نقطه مقابل آن خلوص نيّت و پاكى دل است.

* * *

 

ريا در روايات اسلامى

در احاديث اسلامى فوق العاده به اين مسأله اهمّيّت داده شده و رياكارى به عنوان يكى از خطرناكترين گناهان معرفى شده است كه به گوشه اى از آن در ذيل اشاره مى شود:

1 ـ در حديثى از پيغمبر اكرم مى خوانيم: «اَخْوَفُ ما اَخافُ عَلَيكُمْ اَلرِّيا وَالشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةُ; خطرناكترين چيزى كه از آن بر شما مى ترسم رياكارى و شهوت پنهانى است!»(1)

ظاهراً منظور از شهوت پنهانى همان انگيزه هاى مخفى رياكارى است.

2 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «اَدْنَى الرِّياءِ شِرْكٌ; كمترين ريا شرك به خداست.»(2)

3 ـ باز از همان حضرت آمده است كه فرمود: «لايَقْبَلُ اللّهُ عَمَلاً فيهِ مِقْدارُ ذَرَّة مِنْ


1. محجّة البيضاء، جلد 6، صفحه 141 .

1 و 2 و 3 و 4. محجّة البيضاء، جلد 6، صفحه 141 .

[287]

رِياء; خداوند عملى را كه ذرّه اى از ريا در آن باشد قبول نمى كند!»(1)

4 ـ در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است «اِنَّ المُـرائِى يُـنادى عَـلَيْهِ يَـوْمَ الْقِيامَةِ يا فاجِرُ يا غادِرُ يامُرائى ضَلَّ عَمَلُكَ وَ حَبَطَ اَجْرُكَ اِذْهَبْ فَخُذْ اَجْرَكَ مِمَّنْ كُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ; روز قيامت شخص ريا كار را صدا مى كنند و مى گويند اى فاجر! اى حيله گر پيمان شكن! و اى رياكار! اعمال تو گم شد و اجر تو نابود گشت برو و پاداش خود را از كسى كه براى او عمل كردى بگير!»(2)

5 ـ يكى از اصحاب مى گويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله) را گريان ديدم، عرض كردم: چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: «اِنّى تَخَوَّفْتُ عَلى اُمَّتى الشِّرْكَ، َامّا اِنَّهُمْ لايَعَبُدُونَ صَنَماً وَ لا شَمْساً وَ لا قَمَراً وَ لا حَجَراً، وَ لكِنَّهُمْ يُرائُونَ بِاَعْمالِهِمْ; من بر امتّم از شرك و چند گانه پرستى بيمناكم! بدانيد آنها بت نخواهند پرستيد و نه خورشيد و ماه و قطعات سنگ را، ولى در اعمالشان ريا مى كنند (و از اين طريق وارد وادى شرك مى شوند).»(3)

6 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: اِنَّ الْمَلَكَ لَيَصْعَدُ بِعَمَلِ الْعَبْدِ مُبْتَهِجاً بِهِ فَاِذا صَعَدَ بِحَسَناتِهِ يَقُولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِجْعَلُوها فى سِجِّين اِنَّهُ لَيْسَ اِيّاىَ اَرادَ بِها; فرشته عمل بنده اى را با شادى به آسمان مى برد هنگامى كه حسنات او را به بالا مى برد خداوند عزّوجل مى فرمايد آن را در جهنّم قرار دهيد، او عمل خود را به نيّت من انجام نداده است!»(4)

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation