بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 1, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - اخلاق در قرآن
     002 - اخلاق در قرآن
     003 - اخلاق در قرآن
     004 - اخلاق در قرآن
     005 - اخلاق در قرآن
     006 - اخلاق در قرآن
     007 - اخلاق در قرآن
     008 - اخلاق در قرآن
     009 - اخلاق در قرآن
     010 - اخلاق در قرآن
     011 - اخلاق در قرآن
     012 - اخلاق در قرآن
     013 - اخلاق در قرآن
     014 - اخلاق در قرآن
     015 - اخلاق در قرآن
     016 - اخلاق در قرآن
     017 - اخلاق در قرآن
     018 - اخلاق در قرآن
     019 - اخلاق در قرآن
     020 - اخلاق در قرآن
     021 - اخلاق در قرآن
     022 - اخلاق در قرآن
     023 - اخلاق در قرآن
     024 - اخلاق در قرآن
     025 - اخلاق در قرآن
     026 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

آرى! تا آئينه قلب از زنگار گناه پاك نشود و روح و جان انسان با آب توبه شستشو نگردد و نور توبه ظلمت و تاريكى گناه را از درون قلب بيرون نكند، پيمودن راه تهذيب اخلاق و سير سلوك الى اللّه و رسيدن به جوار قرب پروردگار و غرق شدن در نور هدايت و جذبه هاى وصف ناپذير عرفانى، غير ممكن است.

اين نخستين منزلگاه است، منزلگاهى كه از همه سرنوشت سازتر و مهمتر است و جز با نيروى اراده و عزم راسخ و استمداد از الطاف الهى، گذشت از آن ممكن نيست.

* * *

 

گام دوم: مشارطه

در مورد گامهاى سير و سلوك، كه بخشى از آن در ميان علماى بزرگ و رهروان اين راه مشترك است در گذشته فهرست وار سخن گفته ايم، اكنون نوبت آن رسيده كه اين مراحل را با تكيه بر آيات و روايات به گونه اى مبسوط گسترده تر بيان كنيم.

نخستين گامى كه علماى بزرگ اخلاق بعد از توبه ذكر كرده اند، همان «مشارطه» است، و منظور از آن شرط كردن با نفس خويش است با تذكّرات و ياد آورى هايى كه همه روز تكرار شود، و بهترين وقت آن را بعد از فراغت از نماز صبح و نورانيّت به انوار اين عبادت بزرگ الهى دانسته اند.


1. سوره مؤمن (غافر)، آيات 7 تا 9.

2. اصول كافى، جلد 2، صفحه 432.

[247]

به اين طريق،كه نفس خويش را مخاطب قرار دهد و به او ياد آور شود كه من جز سرمايه گرانبهاى عمر كالايى ندارم،و اگر از دست برود تمام هستيم از دست رفته، و با ياد آورى سوره شريفه «وَ الْعَصْرِ اِنَّ الاِْنْسانَ لَفى خُسْر» به نفس خويش بگويد: با از دست رفتن اين سرمايه، من گرفتار خسران عظيم مى شوم، مگر اين كه كالايى از آن گرانبهاتر به دست آورم، كالايى كه در همان سوره در ادامه آيات آمده است: «اِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الْصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبْرِ; مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و يكديگر را به حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبائى و استقامت توصيه نموده اند!

بايد به خود بگويد: «فكر كن عمر تو پايان يافته، و از مشاهده حوادث بعد از مرگ و ديدن حقايق تلخ و ناگوارى كه با كنار رفتن حجابها آشكار مى شود سخت پشيمان شده اى و فرياد بر آورده اى «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّى اَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ; اى (فرشتگان) پـروردگار، شما را به خـدا مرا باز گردانيد تا عمل صالـح انجام دهم در برابر كوتاهيهايى كه كردم!»    (سوره مؤمنون، آيه 100)

باز فرض كن پاسخ منفى «كَلاّ» را از آنها نشنيدى و به در خواست تو عمل كردند و امروز به جهان بازگشته اى، بگو چه كارى براى جبران كوتاهيها و تقصيرات گذشته مى خواهى انجام دهى؟!

سپس به نفس خويش در مورد اعضاء هفتگانه، يعنى چشم و گوش و زبان و دست و پا و شكم و فرج(1) نيز سفارش كن و بگو اينها خدمتگزاران تو، و سر بر فرمان تو دارند، آيا مى دانى جهنّم هفت در دارد، و از هر درى گروه خاصّى از مردم وارد مى شوند؟ و آيا مى دانى كه اين درهاى هفتگانه احتمالاً براى كسانى است كه با اين اعضاى هفتگانه عصيان كنند، بيا و با كنترل دقيق اين اعضاء درهاى دوزخ را به روى خود ببند، و درهاى بهشت را به روى خود بگشا!

و نيز سفارش مراقبت از اعضاى خود را به نفس بنما، كه اين نعمتهاى بزرگ الهى را


1. «فرج» اشاره به شهوت جنسى است.

[248]

در طريق معصيت او به كار نگيرد و اين مواهب عظيم را تنها وسيله طاعت او قرار دهد.

از بعضى از دعاهاى امام سجّاد(عليه السلام) در صحيفه سجّاديّه بر مى آيد كه آن بزرگوار نيز عنايت خاصّى به مسأله «مشارطه» داشته اند.

در دعاى سى و يكم، دعاى معروف توبه، در پيشگاه خداوند عرض مى كند: «وَلَكَ يا رَبِّ شَرْطى اَلاّ اَعُودَ فى مَكْرُوهِكَ، وَ ضَمانى اَنْ لا اَرْجِعَ فى مَذْمُومِكَ وَ عَهْدى اَنْ اَهْجُرَ جَميْعَ معاصِيْكَ; پروردگارا! شرطى در پيشگاه تو كرده ام كه به آنچه دوست ندارى، باز نگردم، و تضمين مى كنم به سراغ آنچه را تو مذمّت كرده اى نروم و عهد مى كنم كه از جميع گناهانت دورى گزينم.»

از آيات قرآن نيز استفاده مى شود كه ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره مسائل مهم با خدا عهد و پيمان داشتند كه آن نيز نوعى مشارطه است، در آيه 23 سوره احزاب مى خوانيم: «مِنَ الْمُؤمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوااللّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَّنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً; در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بسته اند صادقانه ايستاده اند، بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند) و بعضى ديگر در انتظارند و هرگز تبديل و تغييرى در عهد و پيمان خود ندادند!(1)»

اين در حالى بود كه بعضى ديگر با خدا عهد مى بستند و شرط مى كردند و آن را مى شكستند. در همان سوره احزاب، در آيه 15، چنين مى خوانيم: « وَلَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِنْ قَبْلُ لايُوَلُّونَ الاَْدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللّهِ مَسْئُولاً; (گروهى كه در جنگ احزاب مردم را به بازگشت از ميدان تشويق مى كردند) پيش از آن با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند، و عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و همگى در برابر آن مسؤولند)!»

در حديثى از امام اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: « مَنْ لَمْ يَتَعاهَدْ النَّقْصُ مِنْ نَفْسِهِ غَلَبَ عَلَيْهِ الْهَوى، وَ مَنْ كانَ فى نَقْص فَالْمَوْتُ خَيرٌ لَهُ; كسى كه بررسى نقصان نفس خويش نكند، هواى نفس بر او چيره مى شود; و كسى كه پيوسته در حال سقوط و نقصان است، مرگ براى او بهتر است!»(2)


1. بحارالانوار، جلد 67، صفحه 64.

2. بحار الانوار، جلد 67، صفحه 64.

[249]

كوتاه سخن اين كه: «مشارطه» از گامهاى مهمّى است كه براى تهذيب اخلاق برداشته مى شود; و بدون آن، ابرهاى تيره و تار غفلت و غرور، سايه تاريك و شوم خود را بر دل و جان آدمى مى افكند، و نجات او بسيار مشكل است.

 

گام سوم: مراقبه

«مراقبه» از ماده «رَقَبَه» به معنى «گردن»، گرفته شده و از آنجا كه انسان به هنگام نظارت و مواظبت از چيزى گردن مى كشد، و اوضاع را زير نظر مى گيرد، اين واژه بر معنى نظارت و مواظبت و تحقيق و زير نظر گرفتن چيزى، اطلاق شده است.

اين واژه در تعبيرات علماى اخلاق در مورد «مراقبت از خويشتن» به كار مى رود، و مرحله اى است بعد از «مشارطه» يعنى انسان بعد از عهد و پيمان با خويش براى طاعت فرمان الهى و پرهيز از گناه بايد مراقب پاكى خويش باشد، چرا كه اگر غفلت كند، ممكن است تمام شرط و پيمانها به هم بريزد.

البتّه پيش از آن كه انسان مراقب خويش باشد، فرشتگان الهى مراقب اعمال او هستند; قرآن مجيد مى فرمايد:: «وَ اِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظينَ ; بى شك حافظان و مراقبانى بر شما گمارده شده است (كه اعمال شما را به دقّت زير نظر دارند)!»    (سوره انفطار، آيه 10)

در اينجا منظور از «حافظين» همان حافظان و مراقبان اعمال است به قرينه آيات بعد كه مى فرمايد: «يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ; آنها مى دانند شما چه مى كنيد.»(1)

و در آيه 18 سوره ق مى فرمايد: «مايَلْفِظُ مِنْ قَوْل اِلاّلَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ; انسان هيچ سخنى را تلفّظ نمى كندمگر اين كه نزد آن فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموريت است.»

و از آن بالاتر، خداوند عالم و قادر، هميشه و در همه جا مراقب اعمال ما است.

در آيه 1 سوره نساءمى خوانيم:«اِنَّ اللّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً;به يقين خداوند مراقب شماست!»

همين معنى در آيه 52 سوره احزاب نيز آمده است; مى فرمايد: «وَ كانَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَىء رَقيباً; و خداوند ناظر و مراقب هر چيزى است!»


1. سوره انفطار، آيه 12.

[250]

و در آيه 14 سوره عَلَقْ مى خوانيم: «اَلَمْ يَعْلَمْ بِاَنَّ اللّهَ يَرى; آيا انسان نمى داند كه خداوند (همه اعمالش را) مى بيند؟!»

و در آيه 21 سوره سبا آمده است: «وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَىء حَفيظٌ; پروردگار تو نگهبان و مراقب هر چيز است.»

ولى سالكان راه خدا، و رهروان راه دوست كه پيوسته در طريق تقوا و تهذيب نفوس گام بر مى دارند، پيش از آن كه فرشتگان خداوند مراقب اعمال آنها باشند خودشان مراقب اعمالشان هستند.

و به تعبير ديگر، اين مراقبت از درون مى جوشد، نه از برون; و به همين دليل، تأثير آن، بسيار زياد، و نقش آن فوق العاده مهم است. البتّه توجّه به «مراقبت از برون» سبب مى شود كه پايه هاى «مراقبت از درون» محكم گردد.

در حقيقت انسان در اين دنيا به كسى مى ماند كه داراى گوهرهاى گرانبهايى است و از يك بازار آشفته مى گذرد، و مى خواهد با آن بهترين متاعها را برى خود تهيّه كند در حالى كه اطرافش را دزدان و شيّادان گرفته اند، چنين كسى اگر لحظه اى از سرمايه نفيس خويش غافل گردد، آن را به غارت مى برند، و او مى ماند و يك عالم اندوه و افسوس.

دقيقاً همين گونه است، شياطين جنّ و انس در اين جهان انسان را احاطه كرده اند و هوا و هوسهاى درون او را به سوى خود مى خوانند، اگر خويش را به خدا نسپارد و مراقب اعمال خويش نباشد سرمايه ايمان و تقواى او به غارت مى رود و دست خالى از اين جهان به سراى ديگر منتقل خواهد شد.

در آيات قرآن و روايات اسلامى اشارات فراوانى نسبت به اين مرحله آمده است; از جمله:

1 ـ در آيه 14 سوره علق مى خوانيم: «اَلمْ يَعْلَمْ بِاَنَّ اللّهَ يَرى; آيا انسان نمى داند كه خدا او و اعمالش را مى بيند» كه هم اشاره به مراقبت پروردگار نسبت به اعمال انسان است، و هم اين كه او بايد مراقب خويش باشد.

و در جاى ديگر خطاب به مؤمنان مى فرمايد: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد وَ اتَّقُوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بَما تَعْمَلُونَ; اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از

[251]

(مخالفت) خدا بپرهيزيد و هر كس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است.»    (سوره حشر، آيه 18)

جمله وَ لْتَنْظُر نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد در واقع همان مفهوم مراقبه را مى رساند.

همين معنى در جاى ديگر قرآن، در شكل محدودترى بيان گرديده، مى فرمايد: «فَلْيَنْظُرِ الاِْنْسانُ اِلى طَعامِهِ; انسان بايد به طعام خويش بنگرد (و مراقب باشد كه آيا از طريق حلال آنها را فراهم ساخته يا از طريق حرام)!»    (سوره عبس، آيه 24)(1)

2 ـ در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه در تفسير احسان (در آيه شريفه اِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسان) فرمود: «اَلاِحْسانُ اَنْ تَعْبُدَ اللّهَ كَاَنَّكَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ يَراكَ; نيكوكارى به اين است كه آن چنان خدا را پرستش كنى كه گويى او را مى بينى، و اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند.»(2)

بديهى است كه توجّه به اين حقيقت كه خداوند در همه جا و در هر حال و در هر زمان، ناظر و شاهد و مراقب اعمال ما است، روح مراقبت را در ما زنده مى كند، تا پيوسته مراقب اعمال خويش باشيم.

3 ـ در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) آمده است كه فرمود: «يَنْبَغى اَنْ يَكُونَ الرَّجُلُ مُهَيْمِناً عَلى نَفْسِهِ، مُراقِباً قَلْبَهُ، حافِظاً لِسانَهُ; سزاوار است انسان بر خويشتن مسلّط و هميشه مراقب قلب خود و نگاهدار زبان خويش باشد!»(3)

4 ـ در حديثى از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده است: «مَنْ رَعْى قَلْبَهُ عَنِ الْغَفْلَةِ وَ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهْوَةِ وَ عَقْلَهُ عَنِ الْجَهْلِ، فَقَدْ دَخَلَ فى ديوانِ الْمُتَنَبِّهينَ، ثُمَّ مَنْ رَعى عَمَلَهُ عَنِ الْهَوى، وَ دينَهُ عَنِ البِدْعَةِ، وَ مالَهُ عَنِ الْحَرامِ فَهُوَ مِنْ جُمْلَةِ الصّالِحينَ; كسى كه مراقب قلبش در برابر غفلت، و نفسش در برابر شهوت، و عقلش در مقابل جهل باشد، نام او


1. آنچه در بالا آمد يكى از تفاسير آيه است، تفسير ديگرى كه در آيات سوره عبس نيز شواهدى بر آن وجود دارد اين است كه معنى آيه نظر كردن به طعام براى كشف نكات توحيدى و آيات عظمت خلقت است، در عين حال دو تفسير با هم منافاتى ندارد.

2. كنز العمّال، حديث 5254، جلد 3، صفحه 22، بحارالانوار، جلد 25، صفحه 204.

3. غرر الحكم.

[252]

در دفتر بيداران و آگاهان ثبت مى شود، و آن كسى كه مراقب عملش از نفوذ هوا پرستى و دينش از نفوذ بدعت، و مالش از آلودگى به حرام بوده باشد در زمره صالحان است.»(1)

5 ـ در حديث قدسى مى خوانيم خداوند مى فرمايد: «يا بُؤْساً لِلْقانِطِينَ مِنْ رَحْمَتى، وَ يا بُؤْساً لِمَنْ عَصانى وَ لَمْ يُراقِبْنى; بدا به حال كسانى كه از رحمت من مأيوس شوند، و بدا با حال كسى كه نافرمانى من كند، و مراقب (حضور) من نباشد.»(2)

6 ـ دريكى از خطب اميرمؤمنان على(عليه السلام)آمده است:«فَرَحِمَ اللّهُ امْرَءً راقَبَ رَبَّهُ وَ تَنَكَّبَ ذَنْبَهُ،وَكابَرَ هَواهُ،وَكَذَّبَ مُناهُ;خدارحمت كند كسى راكه(دراعمال خويش) مراقب پروردگارش باشد، واز گناه بپرهيزد و با هواى نفس خويش مبارزه كند و آرزوهاى واهى را تكذيب نمايد.»(3)

7 ـ در نهج البلاغه نيز آمده است: « فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ تَقِيِّةَ ذى لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ ... وَ راقَبَ فى يَوْمِهِ غَدَهُ; پس تقواى الهى پيشه كنيد اى بندگان خدا، تقواى انديشمندى كه تفكر قلب او را به خود مشغول داشته ... و امروز مراقب فردا (ى قيامت) خويش است.»(4)

آرى! «مراقبت» از خويشتن يا پروردگار يا قيامت كه در اين روايات آمده همه به يك معنى است; يعنى، مراقب اعمال و اخلاق خويش بودن، و نظارت دقيق بر آن داشتن، و همه روز و در همه حال و در هر جا به كارهايى كه از وى سر مى زند، توجّه كند.

كوتاه سخن اين كه: رهروان راه حق و سالكان طريق الى اللّه بايد بعد از «مشارطه»، يعنى عهد و پيمان بستن با خود و خداى خويش جهت اطاعت و بندگى حقّ و تهذيب نفس، بطور مداوم مراقب خود باشند كه اين پيمان الهى شكسته نشود، و درست همانند طلبكارى كه از همپيمانانش مطالبه پرداخت ديون مى كند، از نفس خويش مطالبه وفاى به اين عهد الهى را بنمايد; بديهى است هرگونه غفلت سبب عقب ماندگى و ضرر و زيان فاحش است، همان گونه كه اگر انسان در مطالبات مادّى اش كوتاهى كند، به آسانى سرمايه هاى خود را از دست مى دهد، بخصوص اين كه در برابر افرادى فريبكار و فرصت طلب قرار گيرد.

 


1. بحارالانوار، جلد 67، صفحه 68.

2. اصول كافى، جلد 2، صفحه 67.

3. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 349.

4. نهج البلاغه، خطبه 83 (خطبه غرّاء)

[253]

گام چهارم: محاسبه

چهارمين گامى كه علماى اخلاق براى رهروان اين راه ذكر كرده اند، محاسبه است; و منظور اين است كه هر كس در پايان هر سال يا ماه و هفته و يا در پايان هر روز به محاسبه كارهاى خويشتن بپردازد، و عملكرد خود را در زمينه خوبيها و بديها، اطاعت و عصيان، خدا پرستى و هوا پرستى دقيقاً مورد محاسبه قرار دهد، و درست مانند تاجر موشكاف و دقيقى كه همه روز يا هر هفته و هر ماه و هر سال به حسابرسى تجارتخانه خود مى پردازد و سود و زيان خويش را از دفاتر تجارى بيرون مى كشد و ترازنامه و بيلان تنظيم مى كند، به يك محاسبه الهى و معنوى دست زند و همين كار را در مورد اعمال و اخلاق خويش انجام دهد.

روشن است محاسبه چه در امر دين باشد يا دنيا يكى از دو فايده مهم را دارد: اگر صورتحساب، سود كلانى را نشان دهد، دليل بر صحّت عمل و درستى راه و لزوم تعقيب آن است; و هر گاه زيان مهمّى را نشان دهد دليل بر وجود بحران و خطر و احتمالاً افراد مغرض و دزد و خائن و يا خطا كار و ناآگاه در تجارتخانه اوست كه بايد هر چه زودتر براى اصلاح آن وضع كوشيد.

در اين زمينه نيز در منابع اسلامى اعم از آيات و روايات اشارات پر معنايى ديده مى شود.

آيات زيادى از قرآن خبر از وجود نظم و حساب در مجموعه جهان آفرينش مى دهد، و انسانها را به دقّت و انديشه در اين نظم و حساب دعوت مى كند; از جمله، مى فرمايد:

«وَ اَلسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ ـ اَنْ لاتَطْغَوا فى الْميزانِ; آسمان را برافراشت و ميزان و قانون در آن گذاشت، تا در ميزان طغيان نكنيد (و از مسير عدالت و حساب منحرف نشويد)!»   (الرّحمن، آيات 7 و 8).

در جاى ديگر مى خوانيم: «وَ كُلُّ شَىْء عَنُدَهُ بِمِقْدار; و هر چيز نزد او (خدا) مقدار معينى (حساب روشنى) دارد..»    (سوره رعد، آيه 8).

و نيز مى فرمايد: «وَ اِنْ مِنْ شَىْء اِلاّ عِنْدَنا خَزائـِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعْلُوْم; و خزائن

[254]

همه چيز فقط نزد ما است و ما جز به اندازه معيّن آن را نازل نمى كنيم.»   (سوره حجر، آيه 21)

از سوى ديگر قرآن مجيد در آيات متعدّدى از حساب دقيق روز قيامت خبر داده است; از جمله، از زبان لقمان حكيم خطاب به فرزندش چنين نقل مى كند: « يا بُنَىَّ اِنَّها اِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَكُنْ فى صَخْرَة اَو فِى السَّمواتِ اَو فِى الاَْرْضِ يَأتِ بِهَا اللّهُ اِنَّ اللّهَ لَطيفٌ خَبيرٌ; پسرم! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (كار نيك يا بد) باشد و در دل سنگى يا در (گوشه اى) از آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را (در قيامت براى حساب) مى آورد; خداوند دقيق و آگاه است!»    (سوره لقمان، آيه 16).

و نيز مى فـرمايد: « وَ اِنْ تُبْدُوا ما فى اَنْفُسِكُمْ اَو تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللّهُ; اگر آنچه را در دل داريد آشكار كنيد يا پنهان نماييد، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه مى كند.»    (سوره بقره، آيه 284).

اين مسأله بقدرى مهم است كه يكى از نامهاى روز قيامت، «يوم الحساب» است: «اِنَّ الَّـذينَ يَضِلـُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ لَهُـمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ; كسانـى كـه از راه خدا منحرف مى شوند، به خاطر فراموش كـردن روز حساب عـذاب شديدى دارنـد!»     (سوره ص، آيه 26)

مسأله حساب در قيامت بقدرى روشن و آشكار است كه انسان را در آنجا حسابرس خودش مى سازند، و به او گفته مى شود: «اِقْرَءْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً; (در آن روز به انسان گفته مى شود) نامه اعمالت را بخوان، كافى است كه امروز خود حسابگر خود باشى!»    (سوره اسراء، آيه 14).

با اين حال و با توجّه به اين شرايط كه همه چيز در دنيا و آخرت داراى حساب است، چگونه انسان مى تواند از حساب خويش در اين جهان غافل بماند; او كه بايد فردا به حساب خود برسد چه بهتر كه در اين دنيا ناظر بر حساب خويش باشد; او كه مى داند همه چيز در اين جهان حساب و كتابى دارد چرا خود را از حساب و كتاب دور دارد؟!

بنابراين، مجموعه آيات فوق و مانند آن اين پيام مهم را براى همه انسانها دارد كه هرگز محاسبه را فراموش نكنيد، و اگر مى خواهيد بار شما فردا سبك باشد، در اين جهان به حساب خويش برسيد، پيش از آن كه در آن جهان به حساب شما برسند.

[255]

در روايات اسلامى، مسأله از اين هم گسترده تر است; از جمله:

1 ـ درحديث معروف رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم:«حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهّزُوا لِلْعَرْضِ الاَْكْبَرِ;خويشتن را محاسبه كنيد پيش از آن كه به حساب شما برسند و خويش را وزن كنيد قبل از آن كه شما را وزن كنند! (و ارزش خود را تعيين كنيد پيش از آن كه ارزش شما را تعيين نمايند) و آماده شويد براى عرضه بزرگ (روز قيامت)!»(1)

2 ـ در حديث ديگر از همان حضرت خطاب به ابوذر مى خوانيم: « يا اَباذَرْ حاسِبْ نَفْسَكَ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبَ فاِنَّهُ اَهْوَنُ لِحِسابِكَ غَدَاً وَزِنْ نَفْسَكَ قَبْلَ اَنْ تُوزَنَ ...; اى ابوذر! به حساب خويش برس، پيش از آن كه به حساب تو برسند، چرا كه اين كار براى حساب فرداى قيامت تو آسانتر است، و خود را وزن كن پيش از آن كه تو را وزن كنند!»(2)

3 ـ در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: « ما اَحَقَّ لِلاِْنسانِ اَنْ تَكُونَ لَهُ ساعَةٌ لايَشْغَلُهُ شاغِلٌ يُحاسِبُ فِيْها نَفْسَهُ، فَيَنْظُرَ فيمَا اكْتَسَبَ لَها وَ عَلَيْها فى لَيْلِها وَ نَهارِها; چقدر شايسته است كه انسان ساعتى براى خود داشته باشد، كه هيچ چيز او را به خود مشغول نسازد و در اين ساعت، محاسبه خويش كند و بنگرد چه كارى به سود خود انجام داده و چه كارى به زيان خود، در آن شب و در آن روز.»(3)

در اين حديث بوضوح مسأله محاسبه در هر روز، آن هم در ساعتى كه فراغت بطور كامل حاصل باشد، آمده است; و اين امر از شايسته ترين اموربراى انسان شمرده شده است.

4 ـ همين معنى درحديث امام صادق(عليه السلام) به شكل ديگرى آمده است، مى فرمايد:«حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسْلِم يَعْرِفُنا، اَنْ يُعْرِضَ عَمَلَهُ فى كُلِّ يَوْم وَ لَيْلَة عَلى نَفْسِهِ، فَيَكوُنُ مُحاسِبَ نَفْسِهِ، فَاِن رَأى حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنْها وَ اِنْ رأى سَيِّـئَةً اِستَغْـفَرَ مِنْها لِئَلاّ يُخْزى يَوْمَ الْقِيامَةِ; بر هر مسلمانى كه معرفت ما را دارد لازم است كه اعمال خود را در هر روز و شب، بر خويشتن عرضه بدارد، و حسابگر نفس خود باشد; اگر حسنه اى مشاهده كرد براى افزودن آن كوشش كند، و اگر سيّئه اى ملاحظه نمود از آن استغفار نمايد، مبادا روز قيامت رسوا گردد!»(4)


1. بحارالانوار، جلد 67، صفحه 73.

2. امالى طوسى، (طبق نقل ميزان الحكمه، جلد 1، صفحه 619).

3. مستدرك الوسائل، جلد 12، صفحه 154.

4. تحف العقول، صفحه 221.

[256]

5 ـ همين معنى از امام كاظم(عليه السلام) به گونه ديگرى روايت شده است; فرمود: «ياهِشامُ لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسَبْ نَفْسَهُ فى كُلِّ يَومِ فَاِنْ عَمِلَ حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنْهُ وَ اِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اِسْتَغْـفَرَ اللّهَ مِنْهُ وَ تابَ; كسى كه هر روز به حساب خويش نرسد از ما نيست، اگر كار خوبى انجام داده از خدا توفيق فزونى طلبد (و خدا را بر آن سپاس گويد)و اگر عمل بدى انجام داده استغفار كند و به سوى خدا برگردد و توبه كند!»(1)

روايات در اين زمينه فراوان است، علاقه مندان مى توانند براى توضيح بيشتر به مستدرك الوسائل، كتاب الجهاد، ابواب الجهاد النّفس، مراجعه نمايند(2).

اين روايات بخوبى نشان مى دهد كه مسأله محاسبه نفس در اسلام از اهمّيّت والائى برخوردار است، و كسانى كه اهل محاسبه نفس نيستند، از پيروان راستين ائمّه اهل بيت(عليهم السلام) محسوب نمى شوند!

در اين روايات به فلسفه و حكمت اين كار نيز بروشنى اشاره شده است كه اين كار مى تواند مايه فزونى حسنات، و جلوگيرى از سيّئات و جبران آنها گردد، و از سقوط انسان در گرداب هلاكت و غرق شدن در درياى غفلت و بى خبرى جلوگيرى كند.

راستى چرا ما با امور مادّى و معنوى حدّاقل يكسان برخورد نكنيم؟! امور مادّى ما حساب و كتاب و دفترروزنامه و دفتر انبار و دفتر كل و دفاتر ديگر دارد،ولى براى امور معنوى حتّى حاضر به يك حساب به اصطلاح سرانگشتى نيز نباشيم، در حالى كه امور معنوى به درجات بالاتر و والاتر است و اصولاً قابل مقايسه با امور مادى نيست! به همين دليل، در حديث پر معنايى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «لايَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتّى يُحاسِبَ نَفْسَهُ اَشَدَّ مِنْ مُحاسَبَةِ الشَّريـكِ شَريْـكَهُ، وَ السَيِّدِ عَبْدَهُ ; انسان هرگز اهل ايمان نخواهد شد مگر اين كه در حسابرسى خويش سختگير باشد; حتّى سختگيرتر از حساب شريك نسبت به شريكش و مولى نسبت به غلامش!»(3)


1. مستدرك الوسائل، جلد 12، صفحه 153.

2. مستدرك الوسائل، جلد 12، صفحه 152 تا 156 ـ همين معنى در اصول كافى، جلد2، باب محاسبة العمل، صفحه 453، حديث 2، آمده است.

3. محاسبه النّفس سيد بن طاووس، صفحه 14 ـ بحارالانوار، جلد 67، صفحه 72، حديث 22.

[257]

اين موضوع به اندازه اى مهم است كه حتّى جمعى از بزرگان كتابهائى در موضوع «محاسبة النّفس» نوشته اند، از جمله محاسبة النّفس مرحوم سيّد بن طاووس حلّى (متوفّاى سنه 664 هـ . ق) و محاسبه النّفس مرحوم كفعى (از علماى قرن نهم هجرى) و محاسبة النّفس فى اصلاح عمل اليوم و الاعتذار من الامس مرحوم حاج ميرزا على حائـرى مرعشـى (متوفّاى 1344 هـ . ق ) و محاسبه النّفس سيد على مرعشى
(متوفّاى 1080 هـ . ق) است.(1)

در اينجا اشاره به چند نكته لازم به نظر مى رسد:

1 ـ در اين كه چگونه بايد نفس را «محاسبه» كرد و خويشتن را پاى حساب حاضر نمود و مورد باز خواست قرار داد; بهترين طريق همان است كه در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده كه بعد از نقل حديث پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كه فرمود: «اَكْيَسُ الكَيِّسينَ مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ; عاقل ترين مردم كسى است كه به محاسبه خويش پردازد» مردى از آن حضرت پرسيد «يا اَميرَالْمُؤمِنينَ وَ كَيْفَ يُحاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَهَ; اى اميرمؤمنان! انسان چگونه نفس خويش را محاسبه كند؟»

امام ضمن بيان مشروحى چنين فرمود:

«هنگامى كه صبح را به شام مى رساند، نفس خويش را مخاطب ساخته چنين گويد: اى نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد،و خداوند از تو درباره آن سؤال مى كند كه در چه راه آن را سپرى كردى؟ چه عملى در آن انجام دادى؟ آيا به ياد خدا بودى، و حمد او را به جا آوردى؟ آيا حق برادر مؤمن را ادا كردى؟ آيا غم و اندوهى از دل او زدودى؟ و در غياب او زن و فرزندش را حفظ كردى؟ آيا حقّ بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا كردى؟ آيا با استفاده از آبروى خويش، جلو غيبت برادر مؤمن را گرفتى؟ آيا مسلمانى را يارى نمودى؟ راستى چه كار (مثبتى) امروز انجام دادى؟!

سپس آنچه را كه انجام داده به ياد مى آورد، اگر به خاطرش آمد كه عمل خيرى از او سر زده، حمد خداوند متعال و تكبير او را به خاطر توفيقى كه به او عنايت كرده به جا


1. الذّريعه، جلد20.

[258]

مى آورد، و اگر معصيت و تقصيرى به خاطرش آمد، از خداوند متعال آمرزش مى طلبد و تصميم برترك آن در آينده مى گيرد، و آثار آن را از نفس خويش با تجديد صلوات بر محمّد و آل پاكش، و عرضه بيعت با اميرمؤمنان(عليه السلام) برخويشتن و قبول آن و اعاده لعن بر دشمنان و مانعان از حقوقش، محو مى كند; هنگامى كه اين محاسبه (جامع و كامل) را انجام داد، خداوند مى فرمايد: «من به خاطر دوستى تو با دوستانم و دشمنيت با دشمنانم (و محاسبه جامعى كه با نفس خويش داشتى) در مورد گناهانت به تو سختگيرى نمى كنم و تو را مشمول عفو خود خواهم ساخت!»(1)

آرى اين است بهترين طرز محاسبه نفس!

2 ـ آثار محاسبه نفس چيست؟ از آنچه در بحثهاى گذشته آمد، پاسخ اين سؤال روشن مى شود، ولى بسيار بجاست، از تعبيراتى كه در احاديث اسلامى آمده است در اينجا بهره گيرى كنيم:

در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ وَقَفَ عَلى عُيُوبِهِ وَ اَحاطَ بِذُنُوبِهِ، وَ اِسْتَقالَ الذُّنُوبَ وَ اَصْلَحَ الْعُيُوبَ; كسى كه محاسبه نفس خويشتن كند، بر عيوب خويش واقف مى شود، و از گناهانش با خبر مى گردد (و به دنبال آن) از گناه توبه مى كند، و عيوب را اصلاح مى نمايد»(2)

و نيز از همان امام(عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ سَعَدَ; كسى كه به محاسبه خويشتن پردازد، سعادتمند مى شود.»(3)

و باز در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «ثَمَرَةُ الْمحاسَبَةِ صَلاحُ الْنَّفْسِ; ميوه درخت محاسبه اصلاح نفس است.»(4)

بعضى از بزرگان علم اخلاق در توضيح حقيقت محاسبه، چنين گفته اند كه مانند محاسبه با شريك است كه درباره سرمايه و سود و زيان بينديشد، اگر سودى حاصل شده، سهم خود را از شريك بگيرد و تشكّر كند و اگر خسرانى حاصل گشته او را ضامن بشمرد و وادار به جبران در آينده كند.


1. بحارالانوار، جلد 89، صفحه 250.

2. غرر الحكم.

3. مستدرك، جلد 12، صفحه 154.

4. غرر الحكم.

[259]

سرمايه مهمّ انسان يعنى عمر كه در اختيار نفس اوست نيز همين گونه است; سود آن كارهاى خير، و خسران آن گناهان است; و موسم تجارت تمام طول روز، و شريك او در معامله، نفس امّاره است.

نخست درباره فرائض مطالبه كند، اگر انجام يافته خدا را شكر گويد، و خويشتن را به ادامه اين راه ترغيب كند، و اگر فريضه اى از دست رفته، قضاى آن را مطالبه كند، و اگر انجام يافته ولى بطورى ناقص بوده، وادار به جبران از طريق نوافل كند، و اگر معصيتى مرتكب شده، او را باز خواست كند و جبران آن را بطلبد; درست همان گونه كه تاجر با شريكش محاسبه مى كند،كه حتّى جزئى ترين امور، و كمترين مبلغ را در حساب فرو گذارى نمى كند، تا در معامله مغبون نگردد; بخصوص كه انسان در برابر نفس امّاره قرار گرفته كه خدعه گر است و نيرنگباز، و مكّار و افسونگر ...!

در واقع كارى را كه فرشتگان الهى در قيامت با او انجام مى دهند او در دنيا با خويشتن انجام دهد; و حتّى به هنگام محاسبه، افكارى كه در مغز او خطور كرده، و قيام و قعود و خوردن آشاميدن و خواب و سكوت را مورد محاسبه قرار دهد، و مثلاً سؤال كند چرا فلانجا ساكت شدى؟ و چرا در فلان مورد تكلّم نمودى ... (و سزاوار است انسان محاسبه نفس خويشتن را روز به روز، و ساعت به ساعت انجام دهد وگرنه رشته كار از دست او بيرون مى رود); هرگاه انسان براى هر معصيتى كه در طول عمر انجام مى دهد، سنگى در حياط خانه خود بيندازد، بزودى حياط خانه او پر مى شود; عيب كار اينجاست كه انسان در حفظ و حساب معاصى سهل انگارى مى كند ولى دو فرشته اى كه مأمور حفظ اعمال او هستند همه را ثبت و ضبط مى كنند; و بالاتر از همه، خداوند همه را احصاء مى فرمايد; همان گونه كه قرآن مى گويد: «اَحْصاهُ اللّهُ وَ نَسُوهُ; خداوند حساب آنها را نگه داشته و آنان فراموشش كرده اند!»    (سوره مجادله، آيه 6)(1)

به عنوان حسن ختام، اين بحث را با حديثى درباره چگونگى حساب روز قيامت كه از آن مى توان روش محاسبه دنيا را فرا گرفت پايان مى دهيم:


1. محجّة البيضاء، جلد 8، صفحه 167 (باتلخيص)

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation