بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دعاشناسی موضوعی دعاشناسی موضوعی دعاشناسی موضوعی, علیرضا فراهانى منش   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     DOA00001 -
     DOA00002 -
     DOA00003 -
     DOA00004 -
     DOA00005 -
     DOA00006 -
     DOA00007 -
     DOA00008 -
     DOA00009 -
     DOA00010 -
     DOA00011 -
     DOA00012 -
     DOA00013 -
     DOA00014 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

دامنه جود و بخشش خداوند
(45) ((يا اَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوادٍ!)).
((اى بخشنده تر از هر بخشنده !)).
(8) ((يا ذَاالْجُودِ وَالسَّخاء!)).
((اى بخشنده و بلند نظر!)).
(15) ((يا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ!)).
((اى دارنده بخشش و نيكى !)).
(80) ((يا ذَاالْجُودِ وَالنِّعَمِ!)).
((اى صاحب بخشش و نعمت !)).
(82) ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).
((اى كسى كه با جود و بخشش ، گرامى مى دارد!)).
(82) ((يا مَنْ جادَ بِلُطْفِهِ!)).
((اى كسى كه به سبب لطفش مى بخشد!)).
(100) ((يا جَواداً لا يَبْخَلُ!)).
((اى بخشنده اى كه تنگ نظرى نمى كند!)).
((جود)) به معناى ((سخاوت و بخشندگى )) است . كسى كه داراى چنين صفتى است ،مايل است از آنچه دارد به ديگران ببخشايد و آنها را از داشته هاى خويش بهره مند سازد.و خداوند ((جواد)) است به اين معنا كه از هيچگونه بخشش و دِهِشى به مخلوقات و بندگانخود دريغ ندارد.
O ((يا اَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوادٍ!)).
((اى بخشنده تر از هربخشنده !)).
بالاترين ((جود و بخشش )) از آن پروردگارمتعال است ، بلكه بايد گفت تنها جواد حقيقى ، خود خداوند است چه اينكه ديگران اگرداراى جود هستند، اولاً: اين صفت را خداوند به آنان بخشيده است و ثانيا: آنچه را هم كه بهوسيله آن جود و بخشش ‍ مى كنند، خداوند به آنان داده است .
جود خداوند آنقدر فراوان است كه حضرت در ((مناجات شعبانيه )) چنين مى فرمايد:
((اِلهى جُودُكَ بَسَطَ اَمَلى !)).
((بارالها! سخاوت تو آرزوى مرا گسترانيده است )).
يعنى هنگامى كه به جود تو مى نگرم ، تحقق آرزوهاى خويش را در آن مى يابم و وسعتجود تو موجب مى شود كه آرزوهاى خود را در چيز كوچكى محدود نكنم بلكه آن را تا كرانههاى ناپيدا براى ادراكات معمولى ، بگسترانم .
البته شناختى كه اولياى الهى از ((جود)) پروردگارمتعال دارند و آرزويى كه به دنبال آن هستند با شناخت و آرزوى ما بسيار متفاوت است . مامعمولاً جود و بخشش الهى را در ابعاد مادى و آن هم به مقدارى كم مى شناسيم و آرزوهاىمانيز (هرچند بلند بالا هم باشد) در همين چارچوب مى گنجد، در صورتى كه جود مادىپروردگار متعال با تمام عظمتش در مقابل جود معنوى او بسيار حقير مى نمايد.
لازم به ذكر است كه بسيارى از مطالبى كه در باب نعمتهاى الهى بيان شد در اينجانيز جارى است ؛ يعنى جود الهى نيز مراتب مختلفى دارد و خداوند بر اساس حسابىبسيار دقيق به هركسى به مقدار لياقت و قابليتش جود مى نمايد و مى بخشد. بنابراين ،لازم است كه آدمى تمام سعى و كوشش خود را در راه دستيابى به جود بى انتهاىپروردگار، صرف نمايد و با كردار ناشايست ، خود را از آن محروم نسازد.
نكته ديگرى كه جمله ((يا اَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوادٍ!))، به ما گوشزد مى كند آن است كه مبادا جودو بخشش ‍ ديگران ، ما را از خداى خود غافل كند و گمان كنيم كه فلان فرد يا فلانگروه ، جوادترين افراد هستند پس به دنبال آنان روان شويم و از جودِ اَجود موجودات ،محروم بمانيم .
براى همين ملاحظه مى كنيم كه اولياى الهى چشم به جود پروردگارمتعال دوخته و تمام خواسته هاى خود را از آن بخشنده كريم طلب مى كنند. در دعاى ابىحمزه ثمالى ، حضرت چنين مى فرمايد:
((يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَاَجْوَدَ مَنْ اَعْطى ! اَعْطِنى سُؤْلى فى نَفْسى وَاَهْلى وَوالِدَىَّ وَوَلَدىوَاَهْلِ حُزانَتى وَاِخْوانى فيكَ)).
((اى بهترين درخواست شونده ! و اى بخشنده ترين عطا كننده ! خواسته هايم را در موردخودم و بستگانم و والدين و فرزندانم و نزديكان و برادران دينى ام به من عطا كن )).
البته همانطور كه گفته شد، آن بزرگان را به جود الهى معرفتى دگر است ، معرفتىكه چنين مى گويد:
((فَوَعِزَّتِكَ يا سَيِّدى ! لَوْ نَهَرْتنى ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ، لِمَاانْتَهى اِلَىَّ مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ)).(217)
((به عزتت قسم اى سرورم ! كه اگر مرا از خود برانى و دور كنى ، هرگز از درگاهتنخواهم رفت و از خواهش و تملق به درگاهت دست برنخواهم داشت ؛ زيرا به جود و كرمتآگاهم و معرفت آن به من رسيده است )).
O ((يا ذَاالْجُودِ وَالسَّخاءِ!)).
((اى صاحب بخشش و بلند نظرى !)).
O ((يا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ!)).
((اى صاحب بخشندگى و نيكى نمودن !)).
O ((يا ذَاالْجُودِ وَالنِّعَمِ!)).
((اى دارنده بخشش و نعمت !)).
در اين عبارات ، ((جود)) را مى توان منشاء صفات دوّم دانست ؛ يعنى خداوندمتعال چون جواد است ، پس سخى و محسن و منعم است .
البته بايد دانست كه اين صفات و صفات مشابهى مانندفضل ، كرم ، رحمت ، عطاء و ... با يكديگر قريب المعنى و متناسب مى باشند و بدين جهتدر ادعيه نيز معمولاً به همراه يكديگر ذكر مى شوند، هرچند از لحاظ منطقى نيز رابطه اىدقيق و ظريف ما بين اين اوصاف برقرار است .
به هرحال ، تناسب مابين جود و صفات مذكور آشكار است ، ((سخاوت )) به معناىجوانمردى و بلندنظرى و بخشندگى است ((احسان )) نيز به معناى نيكى نمودن است و((نعمت )) هم به معناى راحتى آورنده و آسايش دهنده مى باشد،حال كسى كه داراى جود، بذل و بخشش ‍ است ، در او بلند نظرى و جوانمردى نيز هست . وچنين شخصى ، البته اهل احسان و نيكى نمودن به ديگران نيز مى باشد. واعمال و افعال و نيات اين شخص نيز براى ديگران نعمت به شمار مى آيد.
O ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).
((اى كسى كه با بخشش گرامى مى دارد!)).
((اكرام )) به معناى گرامى داشتن و ارجمند نمودن است . خداوندمتعال به وسيله جود خود، بندگانش را كرامت مى بخشد و آنان را بزرگ و گرامى مىدارد. بذل و بخشش ‍ الهى در هربُعد و جهتى كه باشد، چون بخشش و عطايى از جانبپروردگار متعال است ، موجب رفع نقصى از انسان و كسب كمالى براى اوست . و اين همانچيزى است كه موجب كرامت و بزرگوارى انسان مى شود؛ مثلاً اگر خداوندمتعال به سبب جود خود، انسان را عفو نمايد و گناهان او را ببخشايد، در واقع او را اكرامنموده است ؛ زيرا از بين رفتن گناهان و خطاها به منزله از دست دادن نقايص و پستيهاست واين همان گرامى شدن آدمى است .
و يا اگر خداوند متعال با جود و بخشش خود، انسان را در ابعاد مادى يا معنوى مستغنى وبى نياز سازد، همانگونه كه حضرت ابى عبداللّه (عليه السّلام ) در دعاى روز عرفهمى فرمايد:
O ((اَنْتَ الَّذى بِجُودِكَ اَغْنَيْتَنى !)).
((خدايا! اين تويى كه با جودت مرا غنا بخشيدى !)).
اين غنا موجب كرامت انسان مى شود؛ يعنى خداوند با اين غنا آدمى را اكرام نموده است ؛ مثلاًخداوند به جود خودش به افرادى كه شايستگى آن را دارند، بصيرت ، معرفت ، قدرتدستيابى به حقايق و كمالات و... عنايت مى كند و يا از نظر مادى آنان را بى نياز ازديگران مى سازد كه تمام اين امور در واقع اكرام انسان از سوى پروردگار قادرمتعال است .
O ((يا مَنْ جادَ بِلُطْفِهِ!)).
((اى كسى كه به سبب لطفش ، مى بخشد!)).
((لطف )) به معناى مهربانى و ملايمت است ، اين مهربانى سبب جود وبذل و بخشش ‍ مى شود؛ زيرا وقتى كه شخصى نسبت به ديگرى لطف داشته و مهربانباشد، سعى مى كند نيازمنديهاى او را برطرف نمايد و از آنچه در توان دارد به او بدهدو ببخشد. واضح است كه هرمقدار لطف پروردگارمتعال نسبت به بنده اى بيشتر باشد، جود الهى نيز نسبت به آن بنده ، فزونى خواهدگرفت .
O ((يا جَواداً لا يَبْخَلُ!)).
((اى بخشنده اى كه تنگ نظرى ندارد!)).
((بخل )) ضد ((جود)) و به معناى تنگ نظرى و امساك و امتناع است . و معلوم است كسى كهجواد باشد هيچگاه بخيل نخواهد بود. اما در ((مناجات شعبانيه )) براى آنكه جود الهىشامل حال آدمى بشود، يك شرط به اين جمله اضافه شده است :
((يا جَواداً لا يَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ!)).
((اى بخشنده اى كه از اميدوار به ثوابت ، دريغ نمى كنى !)).
يعنى يكى از شرايط لازم براى رسيدن به جود الهى آن است كه آدمى به پاداش و دِهِش ‍پروردگار متعال ((اميدوار)) باشد، بنابراين ، كسى كه به هر دليلى از درگاه بارىتعالى نااميد است ، نمى تواند منتظر بخشش خداوند باشد.
به عبارت ديگر، دستيابى به جود الهى مستلزم داشتن يك حالت و قابليت خاص روحىبه نام ((اميد و رجاست ))؛ زيرا كسى كه نااميد از بخششهاى الهى است ، يا خداوند راناتوان مى داند و يا خود را به لحاظ گناه مستحق نمى داند، كه در صورتاول بايد ايمان و عقيده خود را اصلاح نمايد و در صورت دوّم بايد موانع را برطرفسازد.
در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) نيز در باره نقش ((رجا)) چنين مى فرمايد:
((وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلرّاجى بِمَوْضعِ اِجابَةٍ!)).
((بارالها! من مى دانم كه تو خواسته كسانى را كه اميدوار هستند، اجابت مى كنى وبرآورده مى سازى )).
همچنين در دعاى ابى حمزه ثمالى درباره رفتن به سوى جود پروردگارمتعال و ترك انسانهاى بخيل ، چنين آمده است :
((وَاَنَّ فِى اللَّهْفِ اِلى جُودِكَ وَالرِّضا بِقَضائِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلينَ وَمَنْدُوحَةً عَمّافى اَيْدِى الْمُستَاءثِرينَ)).
((بارالها! در ناليدن به درگاه جود و بذلت و راضى بودن به قضا و قدرت ،عوضى وجود دارد از ندادن افراد بخيل ، و بى نيازى وجود دارد از آنچه در دست دنياطلبان است )).
يعنى اگر انسان منتظر بخشش پروردگار متعال و راضى به قضا و قدر الهى باشد،هرچند اين انتظار و رضايت سخت باشد، اما آنچه از اين رهگذر نصيب انسان مى شود،بسيار بهتر از آن است كه آدمى به انسانهاىبخيل روى آورد و به دنيايى كه در دست ديگران است ، چشم داشته باشد.
اكنون كه سخن از ((بخل )) به ميان آمد، بايد دانست كه بخلِ آدمى ، وسعت زيادى دارد ويكى از بدترين بخلها، بخل انسان در انجام كارهاى نيك است ؛ يعنى اينكه انسان ازبذل و بخشش تواناييها و سرمايه هاى خود در راه پروردگارمتعال ، خوددارى و امتناع ورزد، در حالى كه تمام اين سرمايه ها و توانمندى ها را خداوندبه انسان عنايت نموده است . در همين رابطه در ((تعقيب نماز ظهر)) چنين آمده است :
((اَللّهُمَّ ... اِنْ دامَ بُخْلى فَاَنْتَ اَجْوَدُ ... اَللّهُمَّ وَاقْمَعْ بُخْلِى بِفَضْلِ جُودِكَ)).
((بارالها! ... هرچند من بخيل هستم اما جود تو بيشتر است ، ... بارالها!بخل مرا به فراوانى جود خودت ، از بين ببر)).
يعنى خداوندا! تو به بخل من كه مانع از انجام كارهاى خير مى شود نظر نكن ، بلكه باجود خودت با من رفتار نما و به سبب آن ، بخل مرا هم از من بگير تا بتوانم آنگونه كهتو مى خواهى عمل نمايم .
نگاهى ديگر به جود و كرم خداوند
قبلاً درباره وسعت و دامنه ((جود الهى )) سخن گفته شد، اينك به گوشه هاى ديگرى ازاين مطلب مى پردازيم در دعاى ابى حمزه ثمالى چنين آمده است :
((حجَّتى يا اَللّه ! فى جُرْاءتى عَلى مَسئَلَتِكَ مَعَ اِتْيانى ماتَكْرَهُ، جُودُكَ وَكَرَمُكَ)).
((بارالها! آنچه موجب مى شود كه من با وجود گناه باز هم به درگاه تو بيايم و از توخواسته هايم را بطلبم ، جود و كرم تو است )).
يعنى جود و كرم تو آنقدر گسترده است كه موجب مى شود من با تمام كردارهاى قبيحوزشتم ازتودست برندارم .درقرآن كريم نيز اين سخن به گونه اى ديگر بيان شدهاست :
(قُلْ يا عِبادِىَ الَّذينَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ ... ).(218)
((بگو اى بندگانم كه بر خود ستم كرده ايد از رحمت پروردگار ماءيوس و نااميدنباشيد)).
چه اينكه جود پروردگار متعال از رحمت او ناشى مى شود. يا به عبارتى ، جود ازمصاديق رحمت الهى است .
و در جاى ديگرى از همان دعا چنين آمده است :
((اَنْتَ الْجَوادُ الَّذى لا يَضيقُ عَفْوُكَ)).
((بارالها! تو بخشنده و جوادى هستى كه عفو و گذشتت كم و نارسا نيست )).
بنابراين ، ما جود الهى را نبايد منحصر در دادن آب و نان بدانيم ، بلكه دادن و بخشيدنِعفو مغفرت و ... از جانب خداوند متعال به انسان ، از بارزترين و ضرورى ترين مصاديقجود پروردگار متعال مى باشد؛ همچنانكه تقرب به درگاه الهى نيز با جود الهى ميّسرمى شود.
در دعاى كميل ، حضرت چنين مى فرمايند:
((اَسْئَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ تُدنِيَنى مِنْ قُرْبِكَ)).
((به جود و بخششت از تو مى خواهم كه مرا به قرب خويش نزديك سازى )).
و در جاى ديگرى از همان دعاى شريف ابى حمزه ، وسعت جود و بخشش الهى چنين بيان شدهاست :
((وَاَىُّ جَهْلٍ يارَبِّ لا يَسَعُهُ جُودُكَ!)).
((و كدامين جهالت و نادانى است خدايا! كه جود تو آن را فرا نگيرد وشامل نشود)).
يعنى همه خلافها و گناهاى ما انسانها، نوعى جهالت و نادانى محسوب مى شود، اما جودپروردگار متعال آنقدر فراوان و وسيع است كه مى تواند تمام اين جهالتها را فرابگيرد. اين فراگيرى به اين معنا است كه خداوندمتعال با جود و بخشش فراوان خود، از اين جهالتها مى گذرد و يا با دادن تواناييها وقابليتهاى لازم به انسان ، آدمى را از اين جهالتها خلاصى مى بخشد.
مطلب ديگرى كه قبلاً نيز در باره آن سخن گفته شد، اميدوارى و چشم دوختن به جود وبخشش الهى است . در دعاى ابى حمزه ثمالى چنين مى فريايد:
((وَاِلى جُودِكَ وَكَرَمِكَ اَرْفَعُ بَصَرى )).
((به جود و كرم تو چشم دوخته ام )).
و در جاى ديگر از همان دعا آمده است :
((وَبِجُودِكَ اَقْصُدُ طَلِبَتى )).
((با جود تو به دنبال خواسته هايم مى باشم )).
يعنى چون جود و بخشش تو را در نظر مى گيرم ، در رسيدن به مطلوب خويش اميدوار مىشوم و به دنبال آن روان مى گردم .
در ((دعاى روز عرفه )) نيز درباره نوعى از جود پروردگارمتعال چنين آمده است :
((اَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبينَ)).
((بارالها! قبل از اينكه از تو درخواست بشود، تو بخشنده بخششها هستى )).
در واقع بسيارى از سرمايه هاى گوناگون ما در دايره اين جود الهى قرار مى گيردسرمايه ها و داشته هايى كه ما در حال استفاده از آنها مى باشيم اما معمولاً از بخشنده ودهنده آنها غافل هستيم ، سرمايه هايى كه ما براى به دست آوردن و داشتن آنها از خداوندتقاضايى نكرده ايم و خداوند به جود فراوان خود آنها را به ما داده است .
اما نوعى ديگر از جود الهى ، وجود دارد كه رسيدن به آن مستلزم ((درخواست )) ازپروردگار متعال مى باشد؛ يعنى بدون يك درخواست واقعى ، انسان سزاوار آن نمىشود. بدين جهت ، چنين درخواستى را در دعاها مشاهده مى كنيم . در ((دعاىكميل ))، حضرت چنين مى فرمايند:
((وَجُدْلى بِجُودكَ)).
((به بخشش خود بر من ببخش )).
و در دعا ابى حمزه آمده است :
((فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَيْنا ... وَجُدْ عَلَيْنا فَاِنّا مُحْتاجُونَ اِلى نَيْلِكَ)).
((بارالها! تو شايسته آنى كه بر ما جود و بخشندگى نمايى ، ... و بر ما بخشندگىنما كه ما به عطاى تو احتياج داريم )).
و در اين ميان ، دسته اى از بندگان الهى آنچنان شايستگى جود و كرم الهى را پيدا مىكنند كه همانند باب الحوايج ؛ حضرت امام موسى كاظم (عليه السّلام ) در ((دعاى جوشنصغير)) چنين مى فرمايند:
((فَقَدْ فَضَّلْتَنى عَلى كَثيرٍ مِنْ خَلْقِكَ جُوداً مِنْكَ وَكَرَماً لا بِاسْتِحْقاقٍ مِنّى )).
((بارالها! مرا بر بسيارى از خلق خود برترى بخشيدى و اين به خاطر جود و كرمى استكه تو دارى ، نه به خاطر استحقاقى كه من دارم )).
خداوند، كريمتر از هر كريم است
(1) ((يا كَريمُ!)).
((اى ارجمند و بزرگوار!)).
(33) ((يا اَكْرَمَ مِنْ كُلِّ كَريمٍ!)).
((اى ارجمندتر از هر ارجمند!)).
(27) ((يا اَكْرَمَ الاَْكْرَمينَ!)).
((اى بزرگوارترين بزرگواران !)).
(91) ((يا اَكْرَمَ الْكُرَماءِ!)).
((اى گرانمايه ترين گرانمايه ها!)).
(23) ((يا ذَاالْكَرامَةِ الظّاهِرَةِ!)).
((اى دارنده كرامت آشكار!)).
(82) ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).
((اى كسى كه با جود و بخشش گرامى مى دارد!)).
(93) ((يا مُكْرِمُ!)).
((اى گرامى دارنده !)).
(30) ((يا مُكْرِمَ مَنِ اسْتَكْرَمَهُ!)).
((اى اكرام كننده آن كس كه از تو طلب اكرام نمايد!)).
((كرم و كرامت )) به معناى شرافت ، بزرگوارى ، گرانمايه بودن ، ارجمند بودن ،ارزشمند بودن و با مقدار بودن است . يكى از نتايج بارز چنين صفتى ، بخشش وبخشندگى است . بنابراين ، ((كرم )) با ((جود، سخاوت وفضل )) قريب المعنى مى باشد.
O ((يا كَريمُ!)).
((اى بزرگوار و ارجمند!)).
O ((يا اَكْرَمَ مِنْ كُلِّ كَريمٍ!)).
((اى بزرگوارتر از هر بزرگوار!)).
O ((يا اَكْرمَ الاَْكْرَمينَ!)).
((اى بزرگوارترين بزرگواران !)).
O ((يا اَكْرَمَ الْكُرَماءِ!)).
((اى گرانمايه ترين گرانمايه ها!)).
((كريم )) يعنى داشتن بزرگوارى و ارزشمندى فراوان و هميشگى ، و خداوندمتعال ((كريم )) است از آن جهت كه هرآنچه مايه كرامت و ارزش است ، براى پروردگاروجود دارد؛ يعنى خداوند صاحب و مالك همه خوبيها و ارزندگيهاست آن هم در حد اعلى ،بنابراين ، خداوند نه تنها كريم است ، بلكه ((اكرم )) هم مى باشد؛ زيرا ديگران اگرداراى كرم باشند، اين كرامت را از خداوند متعال كسب نموده اند و خود فاقد همه چيز مىباشند.
قرآن كريم در سوره الرحمن ، چنين مى فرمايد:
(تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِى الْجَلالِ وَالاِْكْرامِ ).(219)
((پربركت است نام پروردگارت كه داراى جلال و اكرام است )).
((جلال )) در اين آيه اشاره به صفات جلاليه پروردگارمتعال دارد؛ يعنى صفاتى كه بيان كننده پاكى و تنزيه خداوند از هر عيب و نقصى دارند؛مانند علوّ، عزّت ، تعالى و... اين صفات در واقع علوّ و رفعت بارى تعالى را مى رسانند.
و ((اكرام )) نيز اشاره به صفات جماليه پروردگارمتعال دارد؛ يعنى صفاتى كه بيان كننده وجود خوبيها و حسنها براى پروردگارمتعال است ؛ مانند علم ، قدرت ، حيات ، رحمت و ... بنابراين ، هرآنچه موجب كرامتى باشد،در بالاترين مرتبه اش براى ذات اقدس الهى ، وجود دارد.
((در ((دعاى روز عرفه )) نيز حضرت چنين مى فرمايند:
((يا مَنْ لَهُ اَكْرَمُ الاَْسْماءِ!)).
((اى كسى كه باارزشترين و گرانقدرترين اسمها از آن تو است !)).
حال ، آنچه براى ما در اين رابطه مهم است اين است كه توجه نماييم درمقابل چگونه خدايى قرار گرفته ايم و در برابر پروردگارى با اين همه كرامتچگونه بايد رفتار نموده و چگونه بايداز اين همه كرم الهى استفاده و بهره بردارىكنيم و با جهالتها و غفلتها، خود را از آن محروم نسازيم . بدين جهت ملاحظه مى كنيم كهاولياى بزرگ الهى چگونه از كرم بى كران خداوند بهره برده و آن را واسطهدرخواستهاى خود قرار داده اند:
((جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتى وَبِدعائِكَ تَوَسُّلى مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقاقٍ لاِ سْتِماعِكَ مِنّى وَلاَاسْتيجابٍ لِعَفْوِكَ عَنّى ، بَلْ لِثِقَتى بِكَرَمِكَ وَسُكُونى اِلى صِدْقِ وَعْدِكَ)).(220)
((بارالها! از تو يارى مى طلبم و با خواندنت به توتوسل مى جويم نه از جهت آنكه مستحق آن باشم كه سخنم را بشنوى يا واجب باشد كهعفوت را شامل من گردانى ، بلكه از آن جهت كه به كرم تو اطمينان دارم و به راستى وعدههايت ، خاطر جمع هستم )).
O ((يا ذَاالْكَرامَةِ الظّاهِرَةِ!)).
((اى دارنده كرامت آشكار!)).
ممكن است منظور اين باشد كه بزرگوارى و بخشش الهى آنقدر فراوان و فراگير استكه همگان مى توانند آن را مشاهده و ملاحظه كنند. مقدارى توجه به ابعاد گوناگونزندگى و جهان خلقت ، اين مطلب را براى آدمى روشن مى كند. و اين درمقابل كرامتهاى غيرظاهرى پروردگار متعال است ؛ يعنى كرامتهايى كه تنها افراد خاصكه داراى قابليتهاى خاصى مى باشند، قادر به درك و احساس آنها هستند.
در ((تعقيب نماز ظهر)) نيز چنين آمده است :
((اَللّهُمَّ اغْفِرْلى ... كَثيرَ تَفْريطى بِظاهِرِ كَرَمِكَ)).
((بارالها! با كرم و بزرگوارى آشكارت ، از خطاها و لغزشهاى فراوان من درگذر)).
يعنى اگر تفريط و خطاى من فراوان است ، كرم و بخشش تو نيز فراوان و آشكار است .
O ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).(221)
((اى كسى كه با جود و بخششت ، گرامى مى دارى !)).
خداوند چگونه انسان را اكرام مى كند و به او ارزش مى دهد؟ در پاسخ بايد گفت : با جودو بخششهاى فراوان خود هر خير و خوبى كه به سبب جود الهى به انسان برسد، درواقع اكرام انسان از سوى خداوند متعال است . در((اعمال روزهاى ماه رمضان )) چنين آمده است :
((اَللّهُمَّ ... وَلَم يَسئَلِ الْعِبادُ مِثْلَكَ كَرَماً وَجُوداً!)).
((بارالها! ... بندگانت تاكنون از كسى كه در جود و كرم مانند تو باشد، درخواستنكرده اند)).
O ((يا مُكْرِمُ!)).
((اى گرامى دارنده !)).
((يا مُكْرِمَ مَنِ اسْتَكْرَمَهُ!)).
((اى اكرام كننده آن كس كه از تو طلب اكرام نمايد!)).
اين جمله بيان كننده يكى از شرايط مهم دستيابى به كرم الهى مى باشد. و آن عبارت استاز ((استكرام ))؛ يعنى طلب كرامت نمودن از پروردگارمتعال . به عبارت ديگر، بايد از انسان ((طلبى )) صورت گيرد تا از خداوندمتعال ((بخششى )) به انجام برسد بدين جهت ، ملاحظه مى كنيم كه اولياى الهى در ادعيهمباركشان با زبانها و بيانهاى گوناگون بهدنبال كرم خداى خويش مى باشند. البته واضح است كه هراندازه اين درخواست و طلبحقيقى تر باشد و هراندازه معرفت آدمى به كرم پروردگارمتعال بيشتر باشد، دستيابى به اين مقصود، عملى تر خواهد شد.
البته در اينجا هم مانند بقيه موارد، بسيارى از ما انسانها دچار اشتباه شده و كرامت وارجمندى را در جاهاى ديگر و در دستان افراد ديگرى جستجو مى كنيم ، در حالى كه حضرتدر دعاى ابى حمزه ثمالى چنين مى فرمايند:
((وَالْحَمْدُ للّهِِ الَّذى وَكَلَنى اِلَيْهِ فَاَكْرَمَنى وَلَم يَكِلْنى اِلىَ النّاس فَيُهينُونى )).
((حمد و ستايش خدايى را كه امور مرا به خودش واگذار نمود و در نتيجه مرا گرامى داشتو اكرام نمود و مرا به مردم واگذار نكرد تا آنان مرا خوار و پست نمايند)).
ما معمولاً كرامت و بزرگوارى را در امور دنيوى مى بينيم و با هزار و يك پستى بهدنبال اين كرامتهاى خيالى ، روان و دوان مى شويم . چه بسيار از پستيها و ذلتها كه درميان ما انسانها رنگ شرافت و كرامت به خود گرفته است و چه بسيار انسانهاى پست وبى ارزش ‍ كه در جايگاه كرامت بخشيدن به ديگران قرار گرفته اند!
به هرحال ، رسيدن به كرامت حقيقى كه همان كرامت الهى است ، آنچنان مهم است كه پيامبرگرامى اسلام (صلّى اللّه عليه و آله ) آن را هدف از بعثت خود بيان مى فرمايند:
((اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاقِ)).(222)
((من برانگيخته شدم تا ارزشهاى اخلاقى راكامل كنم )).
بنابراين ، انبياى الهى هدفشان از زحمات و تعليماتشان آن بوده است كه بشر را ازپستيها و ذلتهاى گوناگون نجات بخشند و او را به ارزشهاى والا و حقيقى برسانند. واينجاست كه تمامى دستورات و تعاليم دينى معنا پيدا مى كند.
كرامت انسان
قرآن كريم در مورد انسان مى فرمايد:
(وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَمَ ... وَفَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً ).(223)
((و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم ... و آنها را بر بسيارى از مخلوقات خودبرترى بخشيديم )).
يعنى خداوند متعال با بخشيدن ويژگيهايى به انسان ، او را بر ديگر مخلوقات برترىداده است ؛ مثلاً خداوند متعال به آدمى عقل و شعور خاصى عنايت نموده است كه بسيارى ازمخلوقات ديگر فاقد آن مى باشند. و اين خود موجب برترى و كرامت آدمى مى شود. امابايد دانست برترى و كرامت حقيقى زمانى حاصل مى شود كه انسان از مواهب الهى در جهتصحيح استفاده نمايد. در غير اين صورت ، اين بخششها نه تنها موجب سعادت و كرامتانسان نمى شود بلكه او را در مرتبه اى پايين تر از ديگر موجودات قرار مى دهد. درستمانند آنكه براى اكرام شخصى ، ثروتى به او داده شود اما آن شخص از اين ثروت ، درجهت تباهى خود استفاده نمايد.
مطلب ديگر آنكه : همانگونه كه قبلاً بيان شد، مقتضاى كرم و بزرگوارى پروردگارمتعال ، بخشش است و يكى از نمونه هاى بارز و مهم گذشت ، بخشيدن گناهان و خطاهاىآدمى است ؛ زيرا با اين كرم ، آدمى هم از عذابهاى اُخروى نجات مى يابد و هم در دنيا ازظلمتها و ناپاكيها پاك مى شود و توانايى حركت در طريق سعادت را مى يابد. اينجاستكه ملاحظه مى كنيم چگونه اولياى الهى با چنگ زدن به دامان كرم الهى ، چنين بخشش وكرمى را از خداوند درخواست مى كنند در ((دعاى ابى حمزه ثمالى ))، حضرت چنين مىفرمايند:
((اِذا رَاَيْتُ مَوْلاىَ ذُنُوبى فَزِعْتُ وَاِذا رَاَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ)).
((بارالها! آنگاه كه به گناهان خود مى نگرم ، گريزان و ترسناك مى شوم ، اما هنگامىكه به كرم و بزرگوارى تو نگاه مى كنم ، اميدوار شده و طمع مى كنم )).
و در جاى ديگر مى فرمايد:
((وَلا تُؤ اخِذْنى بِاَسْوَءِ عَمَلى فَاِنَّ كَرَمَكَ يَجِلُّ عَنْ مُجازاةِ الْمذْنِبينَ)).
((بارالها! مرا به كردار زشتم بازخواست و مؤ اخذه مكن ؛ چه اينكه كرم و بخشش توبالاتر از آن است كه گنهكاران را مجازات نمايى )).
و در جاى ديگر آمده است :
((تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ)).
((با كرم خويش ، گناهان را مى پوشانى )).
و در ((مناجات شعبانيه )) چنين آمده است :
((اِلهى ... اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ اِذِالْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ)).
((بارالها! ... از تو طلب عفو مى كنم ؛ زيرا عفو، ويژگى كرم و بزرگوارى تو است )).
اين اميد و معرفت به كرم الهى تا بدانجاست كه حضرت در ((دعاىكميل )) چنين مى فرمايند:
((هَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ)).
((خدايا! گيرم كه بر حرارت آتش تو صبر نمودم ، اما بر دورى و چشم پوشى از كرمتچگونه صبر نمايم )).
و در ((مناجات شعبانيه )) پايبندى خود را به كرم الهى چنين بيان مى فرمايند:
((اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاَْياسِ وَلاَ انْقَطَعَ رَجائى مِنْ جَميلِ كَرَمِكَ)).
((بارالها! بر حسن ظنى كه به تو دارم نااميدى و ياءس را غالب نمى كنم و اميدم از كرمزيبايت هرگز قطع نخواهد شد)).
و در ((اعمال شب نيمه شعبان )) آمده است :
((اَللّهُمَّ فَلا تَحْرِمْنى ما رَجَوْتُ مِن كَرَمِكَ)).
((خداوندا! مرا از آن اميدى كه به كرمت دارم محروم مگردان )).
در مقابلِ ((كرم و كرامت )) پروردگار متعال ، ((پستى و لئامت )) ما انسانها قرار دارد؛يعنى ما انسانها صرف نظر از يارى پروردگارمتعال و به صورت مستقل از نور الهى ، موجوداتى ناقص و ظلمانى هستيم كه جز بدىچيزى در ما وجود ندارد.
حضرت در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) در اين باره چنين مى فرمايد:
ُكَ اِلَيْنا نازِلٌ وَشَرُّنا اِلَيْكَ صاعِدٌ وَلَمْ يَزَلْ وَلايَزالُ مَلَكٌ كَريمٌ، يَاءْتيكَ عَنّا بِعَمَلٍ قَبيحٍفَلا يَمْنَعُكَ ذلِكَ مِنْ اَنْ تَحُوطَنا بِنِعَمِكَ وَتَتَفَضَّلَ عَلَيْنا بِالائِكَ فَسُبْحانَكَ مااَحْلَمَكَوَاَعْظَمَكَ وَاَكْرَمَكَ)).
((خير و خوبى تو به سوى ما سرازير است و شرّ و بدى ما به سوى تو بلند است . اماهميشه تا بوده و هست تو خداى كريمى هستى ،اعمال زشت ما به سوى تو مى آيد اما اين موجب نمى شود كه نعمتهايت ما را فرا نگيرد وخوبيهايت را بر ما نبخشى . پس اى خداى سبحان ! تو چقدر بردبار و بزرگ وبزرگوار هستى )).
در ((دعاى روز عرفه )) نيز حضرت چنين مى فرمايند:
((اِلهى مِنّى مايَليقُ بِلُؤْمى وَمِنْكَ مايَليقُ بِكَرَمِكَ)).
((بارالها! از من آن برآيد كه سزاوار پستى ام مى باشد و از تو آن شايد كه به كرمتسزد)).
و مشابه اين عبارت ، در ((دعاى ابى حمزه )) چنين آمده است :
((لَئِنْ طالَبْتَنى بِلُؤْمى لاَُ طالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ)).
((خدايا! اگر مرا به پستى ام بگيرى ، به راستى تو را به كرمت خواهم گرفت )).
يعنى خدايا! تو مطابق شاءن من با من رفتار مكن بلكه بر طبق شاءن خودت با من معامله كن؛ زيرا شاءن و مقام موجودى چون من جز پستى و بى مقدارى چيزى نيست و مطابق با چنينشاءنى است كه اين همه خلاف و عصيان از من سر مى زند، اما آنچه از موجودى چون توشايد و بايد، كرم است و بزرگوارى و اميد من نيز فقط به همين است و بس .
و در ((دعاى روز عرفه )) نيز حضرت چنين مى فرمايند:
((اِلهى كُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى ، اَنْطَقَنى كَرَمُكَ)).
((خدايا! هرگاه كه لئامت و بى مقداريم مرا گنگ ولال مى كند، كرم و بزرگواريت مرا به زبان مى آورد)).
يعنى چون به خويشتن مى نگرم ، چيزى براى گفتن ندارم ، اما آنگاه كه به كرم تو نگاهمى كنم . زبانم براى طلب و درخواست گشوده مى شود:
((وَبِكَرَمِكَ اَىْ رَبِّ اَسْتَفْتِحُ دعائى !)).(224)
((با توجه به كرم تو اى پروردگار! خواندن و خواستنم را آغاز مى كنم )).
و در ((دعاى روز عرفه )) آمده است :
((وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِكَرَمِكَ عَلَيْكَ)).
((خدايا! علم و آگاهيم به كرمت مرا به سوى تو كشانده است )).
مطلب ديگر آنكه : همانگونه كه در اين جهان ما را به كرم الهى احتياج است ، در جهانآخرت نيز ما نيازمندان به كرامت پروردگار متعال مى باشيم . در ((دعاى ابى حمزهثمالى )) چنين مى فرمايد:
((وَاجْعَلْ لى فى لِقائِكَ الرّاحَةَ وَالْفَرَجَ وَالْكَرامَةَ)).
((بارالها! در رسيدن و لقائت ، براى من آرامش ، گشايش و كرامت قرار بده )).
و در جاى ديگر از همان دعا آمده است :
((يا مَنْ ... اَشارَ لى فِى الاْ خِرَةِ اِلى عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ)).
((اى خداوندى كه در جهان آخرت به من عفو و كرمت را نشان مى دهى )).
و مطلب ديگر آنكه خداوند متعال به برخى از اولياى خود چنان كرامتى عنايت فرموده استكه بايد آنان را مجسمه كرامت دانست . هرگونه نزديكى و معرفت به اين بزرگان ، سببكسب كرامت و هرگونه دورى از آنان سبب سلب كرامت مى شود اينجاست كه بايداز روىآوردن به اين اولياى بزرگ الهى غفلت نكرد و با چنگ زدن به دامان ايشان خود را ازكرمآنان بهره مندكرددر((اعمال روز سيم شعبان )) چنين آمده است :
((اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍوَعِتْرَتِهِ...اَللّهُمَّوَكَمااَكْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ فَاَكْرِمْنابِزُلْفَتِهِ)).
((بارالها! بر محمد و خاندانش درود فرست ... بارالها! همچنانكه ما را به معرفت آنحضرت كرامت بخشيدى ، پس به تقرب و نزديكى به آن حضرت نيز اكرام نما)).
يعنى در واقع ((معرفت و نزديكى )) به آن حضرت ، سرمايه هاى عظيمى هستند كه موجبگرامى شدن و ارزشمند بودن آدمى مى گردند و به انسان شرافت و بزرگوارى مىبخشند. در ((زيارت عاشورا)) نيز درباره سيدالشهداء حضرت اباعبداللّه الحسين (عليهالسّلام ) چنين آمده است :
((فَاسْئَلُ اللّهَ الَّذى اَكْرَمَ مَقامَكَ وَاَكْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍمِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ)).
((از خداوندى كه مقام و مرتبه تو را بلند نمود و گرامى داشت و مرا هم به واسطه شماكرامت بخشيد، مى خواهم كه خونخواهى شما را در ركاب امامى يارى شده ازاهل بيت پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله ) نصيبم فرمايد)).
و در جاى ديگر از همان زيارت آمده است :
((فَاَسْئَلُ اللّهَ الَّذى اَكْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ ...)).
((از خداوندى كه مرا به سبب شناخت و معرفت شما و دوستان شما كرامت داد مى خواهم كه...)).
و در ((زيارت عاشوراى غير معروفه )) آمده است :
((اَسْئَلُ اللّهَ الّذى اَكْرَمَ يا مَوالِىَّ مَقامَكُمْ وَشَرَّفَ مَنْزِلَتَكُمْ وَشَاءْنَكُمْ اَنْ يُكْرِمَنىبِوِلايَتِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ وَالاِْيتمامِ بِكُمْ)).
((اى سرورانم ! از خداوندى كه مقام شما را گرامى نمود و جايگاه و مرتبه شما را شرافتبخشيد، مى خواهم كه مرا هم به وسيله دوستى و محبت و اقتدا به شما گرامى نمايد)).
يعنى ولايت و محبت آن بزرگان ، تغييراتى در انسان ايجاد مى كند و سرمايه هايى را بهانسان مى بخشد كه سبب پيدا شدن كرامت حقيقى در آدمى مى شود.
همچنين درباره كريم بودن اين بزرگان الهى ، در زيارت حضرت صاحب -عجل اللّه تعالى فرجه الشريف - ((در صبح جمعه )) چنين آمده است :
((اَنْتَ يا مَوْلاىَ! كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ!)).
((تو اى سرورم ! كريمى از اولاد كريمان هستى )).
و در ((زيارت جامعه كبيره )) آمده است :
((اَلسّلامُ عَلَيْكُمْ يا ... اُصُولَ الْكَرَمِ!)).
((سلام بر شما اى ... ريشه هاى كرامت !)).
حسن ختام بحث را جمله اى از حضرت سيدالسّاجدين - عليه الاف التحية والسلام - در دعاىابى حمزه ثمالى قرار مى دهيم :
((فَوَعِزَّتِكَ لَوِ انْتَهَرْتَنى مابَرِحْتُ مِنْ بابِكَ وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِما اُلْهِمَ قَلْبىمِنَ الْمَعْرِفَةِ بِكَرَمِكَ وَسَعَةِ رَحْمَتِكَ)).
((به عزتت قسم ! كه اگر مرا از خود برانى ، هرگز از درگاهت به جايى نخواهم رفتو از تملق و خواهش از تو، دست برنخواهم داشت ؛ زيرا قلبم مملوّ از معرفت به كرم وبزرگوارى و رحمت واسعه تو است )).

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation