بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 3, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

تاريخ سخنرانى : 13/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون سوئد
سؤ ال : شاه با دكتر امينى وارد مذاكراتى شده است كه نشان مى دهد شاه حاضر به عقبنشينى ها و نرمش هائى مى باشد، او زندانيان سياسى را آزاد ساخته است . آيا حضرت آيتالله مى توانند نقشى را براى شاه در يك دولت با آزادى هاى بيشتر بپذيرند؟
جواب : شاه مدتى است كه مشغول اجراى نقشه اى است كه ملت را فريب دهد، با اشخاصىمذاكره و عقب نشينى هائى كرده كه براى فريب ملت است اما ملت حاضر نيست كه شاهباشد، هر قدر هم عقب نشينى كند. حرف قاطع با پشتيبانى ملت اين است كه شاه باجنايتهائى كه نسبت به ملت و كشور و خيانت هائى كه تا كنون كرده استقابل پذيرش نيست ، نه خودش و نه سلسله اش ، بايد اين سلسله منقرض شود. طرزحكومت با رفراندم تعيين مى شود.
سؤ ال : گفته ايد كه اگر لازم باشد به جنگ مسلحانه دعوت خواهيد كرد، آيا هنوز هم ايننظر را داريد؟
جواب : ما حتى الامكان از جنگ مسلحانه پرهيز داريم و معتقديم به همين ترتيب كه ملت پيشمى رود، كار را حل كنيم اما اگر سرسختى نشان دهد و ابرقدرت ها هم به او كمك كنند ممكناست در اين مطلب تجديد نظر كنيم .
تاريخ : 14/8/57
پيام امام خمينى به مردم غيور كردستان به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در آنسامان
بسمه تعالى
سلام بر برادران اسلامى كردستان كه با قيام دلاورانه به نهضت اسلامى سايربرادران پيوسته و با شجاعت و شهامت در مقابل طاغوت ايستاده ،مجال را بر دشمن اسلام و كشور تنگ كرده اند. امروز ما مكلف هستيم كه در هر لباس و هرشغل هستيم از اختلاف كلمه احتراز و به وحدت اسلامى كه پيوسته مورد سفارش كتاب وسنت است گرايش نموده و كلمه حق را عليا و كلمهباطل را سفلى قرار دهيم .
در اين موقع حساس كه كشور ما و اسلام عزيز در معرض خطر عظيم است تكليف همه گروهها و افراد خطير و عظيم است . سستى و سردى درحال حاضر و اختلاف و افتراق كلمه ، در حكم انتحار و به هدر دادن خون فرزندان اسلاماست .
ما از همت بزرگ فرزندان كرد اسلام و از جوانان برومند آزاديخواه واستقلال طلب آن سامان تشكر و تقدير مى كنيم . ما و شما در صف واحد درمقابل طاغوت بپاخاسته و از كيان اسلام و كشور بزرگ اسلامى دفاع مى كنيم و با ايثارخون جوانان عزيز، درخت رشد ملت را آبيارى مى نماييم .
اينجانب از مساعى جميله شما برادران محترم قدردانى نموده توفيقتان را در فرو ريختنپايه ستمگرى از خداوند تعالى خواستارم . الحق ملت ايران با همبستگى بيمانند خود وايستادگى در مقابل دشمنان اسلام و كشور، يك ملت نمونه است كه نام بزرگ خود را درتاريخ ثبت و راه مبارزه با ستمگران را به ملت هاى مظلوم آموخت .
برداران محترم ! در اين نهضت مقدس كه تشكيل حكومت اسلامى سرلوحه اهداف آن است وضمانت از آزادى و استقلال از ثمرات آن ، صبور باشيد وگول تبليغات انگل هاى سود طلب را نخوريد و به خداى بزرگ و قرآن كريم اتكاء كنيدو به پيش رويد. خداوند با صابران است و دست حق با عدالتخواهان مى باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 14/8/57
بيانات امام خمينى در مورد تبليغات اجانب عليه اسلام و روحانيت
طرح (افيونى بودن اسلام ) توطئه اى براى استثمار
بسم الله الرحمن الرحيم
باز امروز در روزنامه هاى شوروى (براى من ترجمه كرده بودند) در يكى از آنها تيترشاين بود كه اسلام افيون جامعه است .
ما هر نظامى را يك دفعه ملاحظه مى كنيم ، خود نظام را، مثلا نظام شاهنشاهى ، نظامجمهورى ، يكى هم حكومت اسلام است . يك وقتى متن اسلام را بررسى مى كنيم ببينيم كه آيامتن ماهيت اسلام چطور است ، آيا اين افيون است و در دعوت هايى كه كرده است دعوت كردهاست به اينكه مردم چرت بزنند؟ بخوابند؟ تنبلى كنند؟ يك بررسى راجع به خود متناسلام است كه سندش قرآن است (از همه سندها، بالاتر در اسلام قرآن است ) يك بررسىدر قرآن بايد بشود و آن كسانى كه گوششان پيش روزنامه ها و عرض ‍ مى كنم كه مبلغينخارجى هست بايد سربسته و در بسته يك مطلبى راقبول نكنند. كسى كه يك مطلبى بشنود و قبل از اينكه دليلى بر آن مطلب پيدا بكندقبول كند، اين از فطرت انسانى خارج است . فطرت انسانى اينطور است كه مطلبى راهمين طورى قبول نمى كند تا هر چه گفتند فوراقبول كند، اين طور نيست ، بلكه اگر مطلبى به او تبليغ كردند يا مطلبى را گفتند،اين دليل مى خواهد كه به چه دليل شما يك همچو مطلبى را مثلا مى گوييد.
اينها مى گويند، مال حالا هم نيست ، سابقه دار است مساله و ريشه اش هم براى اين است كهاين ملت اسلام را از قرآن جدا كنند، از اسلام جدا كنند. اين تبليغاتى كه شده است و ازتعبيراتشان گاهى (اسلام افيون جامعه است ) (كه همين امروز آنچه من خواندم نوشته بوديا ديروز ديدم ) گاهى (دين افيون جامعه است ) وقتى دين را مى گويند كه افيون جامعهاست ، بايد انسان ببيند كه اولا اين حرفى كه اينها مى گويند و تبليغى كه اينها مىكنند، اساس اين حرف چه است ، براى چه يك نفر روزنامه نويسى كه در شوروى هست اويك همچو مطلبى را، تيترى را در روزنامه اش مى نويسد، اين چه نظرى دارد كه از آنطرف دنيا يك همچو مطلبى را مى نويسد كه اسلام كذا يا دين كذا؟ و اساس اين مطلب چههست ؟
اساس اين مطلب همين است كه اينها كه مى خواهند استفاده بكنند از شما و مملكت شما، استثماركنند شما را و مملكت شما را هم هر چه دارد ببرند، بايد آن چيزهايى كهاحتمال مى دهند كه مانع باشد از اين غارتگرى ، اينها را از جلو بردارند كه آزادانهبتوانند يك كارى را كه مى خواهند انجام
بدهند، چه بكنند؟ اين مانع يا احتمال مانعيت در چه هست ؟ يكى در اسلام است ، خود اسلام يادين ، - اينها ديدند كه دين يك مطلب - نه اينكه اينها همين طورى خودشان گفتند، اينهامطالعات كردند و روى مطالعات اين مسايل را مى گويند، طرح مى كنند. اينها متن قرآن رامطالعه كرده اند، اسلام را هم مطالعه كردند و فهميده اند كه قرآن يك كتابى است كهاگر مسلمان ها به آن اتصال پيدا كنند، تودهنى مى زند به اين اقوامى كه مى خواهندبيايند سلطه پيدا كنند بر مسلمين . قرآن مى گويد هرگز خداى تبارك و تعالى سلطهاى براى غير مسلم بر مسلم قرار نداده است ، هرگز نبايد يك همچو چيزى واقع بشود، يكتسلطى ، يك راهى ، اصلا يك راه نبايد پيدا بكند (لنيجعل الله للكافرين على المسلمين سبيبلا) اصلا راه نبايد داشته باشند. مشركين و اينقدرت هاى فاسده ، راه نبايد داشته باشند بر مسلمين .
اينها مطالعه كردند، ديدند كه وضع قرآن و اسلام و متون اسلام چه است كه اگر اينمتون را مسلمين بر آن اطلاع پيدا كنند و اتصال پيدا كنند مسلمين بر قرآن و متشبث بشوندبه قرآن و اسلام ، فاتحه اين غارتگرى ها و اين سلطه جويى ها را مى خوانند، پس چهبكنند كه اين سلطه جويى ها به قوت خودش باقى باشد و اين غارتگرى ها هم ادامهپيدا كند؟ اينها بايد اين ملت را از اسلام جدا كنند. اديان ديگر هم ، چون اين مطلب تابعبه آنطور كه مثلا پانصد سال ، هزار سال سابقه داشته باشد نداشته است . آنوقتىكه اروپايى ها راه پيدا كردند به ممالك شرق و ديدند كه يك طعمه خوبى است ممالكشرق و براى بلعيدن اين طعمه مطالعات كردند، اينمسايل پيدا شده است . اينكه ساير اديان را هم مى گويند مقدمه اين است كه اسلام رابگويند و الا آن اديان ديگر خيلى مورد احتياطشان نيست ، مقدمه اين است كه اسلام را در نظرمسلمين از آن پايه اى كه دارد منحطش كنند، مسلمين را از اسلام جدا بكنند، به ذهنشان بياورندكه اسلام يك دينى است كه آمده است كه جامعه را خواب كند تا قدرتمندها بخورند اينجامعه را، منطق اينها اين است (يعنى منطق نيست ) حرف اينها اين است و حرف هم روى ايناساس است كه مى خواهند كه با اين كلام ، با اين تبليغات شما را جدا كنند از اسلام .بايد همين طورى ، جوان هاى ما همين طور قبول كنند كه تا در يك روزنامه اى ، در يككتابى ، در يك مجله اى نوشته شد كه اسلام افيون جامعه است همه دست بگيرند وبگويند همين است ؟! كسى كه يك مطلبى را همين طورىقبول كند، اين اصل از فطرت اسلامى ، از فطرت انسانى خارج است . فطرت انسانىبراى هر مطلبى كه واضح نيست دليل طلب مى كند، همينطورىقبول نمى كند.
شواهد و آثار تاريخى ، متون و اسناد قرآن و حديت ، دليلى بر تحرك اسلام
خوب ما بايد مطالعه كنيم ، ببينيم كه آيا متن اسلام كه سندش قرآن و حديث است ، اين متناسلام اينطورى است ؟! قرآن اينطورى است كه جامعه را دعوت كرده به اينكه خواببروند و قلدرها بخورند اين جامعه را؟! سلاطين و - نمى دانم - اينها بخورند اينجامعه را و هر كارى دارند، هر سلطه اى كه دارند آن سلطه را تحقق بدهند؟! يا قرآناينجور نيست ؟ اين خيلى دقت نمى خواهد، يك نظر سطحى مى خواهد به قرآن كه قرآن رابخواند يك نظر سطحى ببينند كه در قرآن راجع به جنگ ها چقدر است
و جنگ ها با كى بوده ، چقدر آيات ما راجع به جنگ ها و آداب جنگ و تحريك به جنگ و واداركردن و امر كردن و الزام كردن به اينكه مسلمين بايد بروند سراغقتال و جنگ ، چقدر آيات است و جنگ با كى بوده است اين يك مساله سطحى است اين ديگردقت و علميت نمى خواهد، جنگها با مشركين بوده است . در حجاز اولى كه شروع به جنگ شد،خوب پيغمبر اكرم در مدينه بودند و عده هم كم بود و - عرض مى كنم - تا اندازه اىكه توانستند، قبلا كه در مكه بودند نقشه كشى بود، مساله ، مساله درست كردن كار وسازنده كردن بود كه افراد را بسازند و آنجا هممجال اينكه يك كارى انجام بدهد، ندادند مشركين . اين مشركين ثروتمند و قدرتمند هيچمجال ندادند كه پيغمبر دعوت بكند در مكه ، چندينسال هم مثل حبس بود، در آنجا بلكه همه اش در مكه كه بود يك حبسى بود براى او(مثل حالاى ايران كه يك حبسى است براى مردم ، حالا نمى خواهم چه بكنم ) وقتى كه ايشانديگر از مكه يا مايوس ‍ شدند يا ديدند كه مدينه براى كارشان بهتر است با مدينه اىها روابط پيدا كردند و روابط زير زمينى و سرى پيدا كردند و مطلب را مهيا كردند ورفتند مدينه . مدينه رفتند و خيلى طول نكشيد كه جنگ ها شروع شد به دعوت قرآن يعنىمتن اسلام ، يعنى سند اسلام ، جنگ ها در مدينه شروع شد و چندين جنگ ، زياد جنگ ها بودهاست ، اين جنگ ها با كى بوده است ؟
افيونى كه اينها مى گويند مى گويند كه اسلام كه افيون جامعه است اسلام آمده استمردم طبقه سه و فقرا را بر ايشان لالائى بگويد، خوابشان بكند تا آن قدرتمندهابخورند آنها را، منافع آنها را بلع كنند!! بلكه اديان را مى گويند اينها كهاصل اديان را آن قدرتمندها درست كرده اند براى همين معنا، يك دينى درست كرده اند كهمردم را دعوت كنند به اينكه مردم مزاحمت با آنها نكنند، دعوت كنند به اينكه بخوريد وكتك بخوريد و صحبت هم نكنيد، حرفى نزنيد. ببينيم اين جنگ هاى متعددى كه در اسلامواقع شده ، زمان رسول اكرم بوده (حالا بعد از زمانرسول اكرم باز حرف ديگر است ) زمان خود پيغمبر اسلام بوده است كه متن اسلام است ،ديگر هيچ حاشيه نيست ، متن اسلام است ، قرآن است و آن كه قرآن را آورده است براى مردم ،آنى كه اينها مى گويند كه دين را قدرتمندها درست كردند كه آن ضعفا و فقرا را،منافعشان را استثمار كنند و استعمار كنند، ببينيم كه آيا اين جنگ ها، جنگ اينطور بوده استكه پيغمبر اكرم همدست شده است با قدرتمندها و حمله كرد، به فقرا؟! يا با فقرا ساختهو حمله كرده به قدرتمندها؟ هر كس همان ظواهراول تاريخ را ببيند مى بيند اينطورى بوده كه پيغمبر يك دسته فقير دورش جمع بودهاند يك دسته بوده اند كه هيچ جا نداشتند غير صفه اصحاب صفه ، يعنى يك جائى كهتوى اين حياط يك جايى شما فرض كنيد كه يك جائى بود به آن صفه مى گفتند، اينهاآنقدر بى جا بودند كه اصحاب صفه اى داشتند و اصحاب پيغمبر بودند و آنجا مىخوابيدند، اينقدر بى چيز بودند، چيزى نداشتند اينها، فقرا بودند، اينها بودند كه درجنگ ها يك خرما را (در تاريخ است اينها) يك دانه خرما را اين مى گذاشت دهانش كه يك خردهاى چيز پيدا كند در مى آورد مى داد به آن ، آن هم مى گذاشت دهانش بعد در مى آورد مى دادبه آن ، جنگ هم بود. دارائيشان اين بود، وضع زندگى ، آنى كه اطراف پيغمبر جمع شدهبودند گداها بودند، خوب فقرا و گداها جمع شدند دور پيغمبر، همين فقرا و
گداها با تعليم قرآن در زمان خود رسول اكرم حجاز را فتح كردند، آنهايى كه هيچىبودند، يعنى پيغمبر نتوانست مكه بماند، شب ، نصف شبى فرار كرد از مكه به مدينهبعد از اينكه روابطش را با مدنى ها و با بعضى از مدنى ها درست كرده بود فرار كرداز آنجا به مدينه نصف شب و نمى توانست در آنجا هيچ كارى انجام بدهد. وقتى هم آمدمدينه وارد شد به يك عده اى كه همانطور كه عرض ‍ كردم اينها از فقرا بودند. نه اينكهاينها از اغنيا و ثروتمندها بودند و پيغمبر با ثروتمندها بست و بند كرد كه فقرا را مثلاخاموش ‍ كند.
تمام جنگ هائى كه پيغمبر كرده است با اين مشركين عرب ، مشركين طاغى بوده ، مشركينقدرتمند بوده ، جنگجو بوده منتهى تعليمات اسلام و آن دلدارى هائى كه اسلام به اينعدد كم مى داده است آنها را جورى تربيت كرده بودند كه يكى آنها يك وقت صد نفر را مىكشت . يك نفرشان صد تا را مى كشت . تعليم اسلام بوده است ، يعنى اسلام يك جورانسان و يك جور آدمى بار مى آورده است كه درمقابل قدرت ها از هيچ چيز نمى ترسيدند، همچو قدرتمند اينها بار آمده بودند كه يكيشانمى گفت كه من با شصت هزار نفر، اين مال بعد از اسلام است ، بعد از پيغمبر اكرم است ،شصت هزار نفر لشكر آن طليعه لشكر روم شصت هزار نفر بودند، طليعه اش يعنى آنهاكه جلو آمدند كه لشكر حالا عقبند. اسلام اينطور آدم هائى مى سازد كه گفت كه سى نفربيايد همراه من مى رويم توى شصت هزار نفر آدم . سى نفر! سى تا يكى ! با او چك وچانه كردند كه آقا نمى شود، قبول كرد كه شصت نفر، شصت تا آدم رفت و شصت هزاررومى را عقب نشاند. خوب رفتند شبيخون زدند و با شمشير آنها را زدند و شكستشان دادندآنها را. اينها طبقه فقرا حالا زمان پيغمبر را داشتم عرض مى كردم كه ما بايد ببينيم كهآيا اين قرآن كه متن اسلام است و اين پيغمبر كه آورنده اسلام و آنوقت اسلام بى حواشىبوده و خود اسلام بوده ، متن اسلام بوده ، اين اسلام در آن متن اوليه اى كه هيچ ديگرتصرفى از هيچ جا در آن نبوده ، اين آيا مردم را دعوت كرده به اينكه با اغنياء بسازيد؟!اغنيا اگر از شما چيزى بردند، اين قدرت ها اگر آمدند ومال شما را برداشتند، شما ديگر حرف نزنيد؟! شما انشاءالله بهشت مى رويد، حرفنزنيد؟! يا همين قرآن مردم را، اين گداها را - عرض مى كنم - فقير، آن فقيرها كه نهمكان داشتند و يك عده كثيرى از آنها روى صفه مسجد يعنى يك جاى بى سقف ، زمين بى سقفآنجا زندگى مى كردند و پهلوى هم مى خوابيدند و هيچ چيز هم نداشتند كه بخورند، يكچيزى يابه آنان مى دادند از اين طرف و آن طرف مى رفتند پيدا مى كردند مى خوردند وآن جمعيتى كه يك خرما را اين طورى دور مى زدند، با اين جمعيت راه افتاد و حجاز را،قدرتمندها را عقب زد، اين افيون است ؟ يا اين محرك است ؟ تو با اين حرفت مى خواهىافيون درست كنى . اينهائى كه اين حرف را زدند كه اسلام افيون است ، مى خواهند مسلمينرا خواب كنند، مى خواهند مسلمين را از اسلام جدا كنند و مسلمين خواب بروند و آنهامال مسلمين را بخورند. اين كلام افيون است ، نه اسلام افيون است . اينكه مى گوئيد اسلامافيون جامعه است ، خود اين براى اغفال مردم است . چيزهائى كه براىاغفال مردم است اين افيون است ، نه اينكه آمده است ، نه آن حقيقتى كه آمده و در همان زمانخودش با يك عده فقير، مملكت حجاز را فتح كرده
و عدل و انصاف را تا آخر حجاز برده . اين زمان خود پيغمبر است ، بعد كه قدرت پيدا شدو عرض بكنم كه قوه پيدا شد در همان قرن اول اسلام ، در همان قرن مثلا سىسال ، در همان قرن هاى اول ، سى سال اول و سى و پنجسال اول ، دو تا امپراطورى را اينها شكست دادند، امپراطور روم و امپراطور ايران ، ايران رافتح كردند، روم را فتح كردند، اين افيون است ؟!
اين اسلام آمده است كه بسازد با كسرى و مردم را بگويد تبعيت كنيد از كسرى ؟! اين آمدهاست كه بسازد با سلطان روم و بگويد به مردم روم ، تعليم كند كه بسازيد با اينها؟!يا اين آمد و دو تا امپراطورى را شكست داد و عقبشان زد براى اينكهعدل را در عالم و براى اين فقرا براى اينكه اين فقرا را آنها مى خوردند جلويشان رابگيرد؟
مرديكه تو روزنامه ، حالا اين را مى نويسد، در يك همچو زمانى اين مطلب را مى نويسد كهافيون است . خوب پيش تر يك غفلت هائى بوده است ، شده است يك غفلت هائى اما خوب الانمردم ، جوان هاى ما قرآن را نگاه كردند، از قرآن هم اطلاع دارند، مع الاسف خوب بعضىشان هم همين طور يك چيزى قبول مى كنند، همين طور يك صدائى كه مى آيد اينها دنبالشمى روند. يك صدائى بلند شود اينها هم دنبالش مى روند اما انسان ، آدم بايد اگر يكمطلبى را شنيد راجع به يك نظامى ، راجع به يك جهتى مطلبى را شنيد، بايد برودمطالعه كند ببيند صحيح مى گويد اين آدم . اين مرديكه كه نوشته است اسلام افيونجامعه ، اين واقعا اسلام افيون جامعه است ؟! اين خود اسلام . مى آئيم سراغ آنهائى كهاسلام در زمان خودش يعنى زمانى كه متن بوده است و پيغمبر بوده و قرآن ، پيغمبر بوده وقرآن ، بعدش هم در زمان هاى بعدى كه اسلام با چيزها، جنگ ها، جنگ هاى بين همين طايفهطبقه سه بوده است با امپراطورى ها، منتها اسلام همچو قدرتى داده بود به اين يك عدهجمعيت كم چند هزارى كه رفتند امپراطورى روم را فتح كردند و امپراطورى ايران را هم فتحكردند، امپراطورى ايران كه وقتى كه مثلا در جنگ ها تجهيز قوا مى كردند، اسب هايشان چهو عرض ‍ مى كنم زين هاى اسب طلا، نمى دانم چه بساطى اينها داشتند، همين سر و پابرهنه ها را، همين هائى كه پياده مى رفتند و چندتايشان يك شتر داشتند و البته يكى يكشمشير داشتند، قدرت داشتند، شمشير داشتند اما چند نفر با هم يك شتر داشتند و چند نفربا هم مثلا يك اسب ، ده تا اسب در يك جمعيتشان پيدا مى شد، اسبى نداشتند، شتر حسابىنداشتند، اسبى نداشتند، آذوقه حسابى نداشتند اما قدرت داده بود اسلام به اينها يعنىتحت تعليمات متن اسلام و آن كسى كه متن اسلام را پياده كرده بود، يك همچو قدرتى بهمسلمين داده بود كه همين آدم هائى كه ديروز چيزى نبودند و يك عده فقرائى با هم آنجا مىلوليدند، امروز شمشير را كشيدند و دو تا امپراطورى كه تمام دنيا، آنوقت از اينجاهاخبرى نبوده ، آنوقت اين دو تا امپراطورى بوده است و يكى روم بوده و يكى ايران بودهاست ، اين دو امپراطورى را، اين يك مشت عرب مفلوك و گدا كه شمشير چند تا در اين مثلا دههزار، بيست هزار نفر بوده ، اينها همه شمشير نداشتند، همه زره نداشتند، همه چيز نداشتند،با همين دست خالى راه افتادند لكن قدرت روحى داشتند،مثل ما نبودند كه ضعيف النفس و ضعيف القلب باشند، قدرت روحى -روحى - داده بود
اسلام به آنها، همين عده قليل با همين قدرت الهى كه به آنها داده شده بود و پشتوانه اىكه اسلام دنبالش بود و دعوتى كه اسلام مى كرد از اينها، راه افتادند و آن دو تاامپراطورى بزرگ را شكست دادند و فتح كردند. ايران فتح شد در زمانقبل از اينكه سى سال از اسلام بگذرد، ايران فتح شد و روم فتح شد و مملكت اسلام رفتتا آن طرف افريقا و تا همه جا، تا اسپانيا رفت خوب بعد بيعرضگى كردند خود مسلمانها كه يك مساله ديگر است .
پس ما متن اسلام را كه مطالعه بكنيم اينجور نبوده است كه متن اسلام آمده است كه سلاطين راتسلط بدهد بر فقرا، بر طبقه بعد، قدرتمندها را سلطه بدهد بر غير قدرتمندها، متناسلام اينجور نبوده است .
حجت ما در نزاع با دستگاه جبار پهلوى مبارزات حضرت امير(ع ) و حضرت سيدالشهداءاست
آنهائى كه دعوت به اسلام مى كردند مثل خود پيغمبر و بعدش مثلا خلفاى اولى كه يكجور ديگرى بودند و بعدش حضرت امير سلام الله عليه ، اينها چه جور بودند؟ اينها چهجور آدم هائى بودند؟ چه جور زندگى مى كردند؟ آيا اينها هم از آنها بودند كه ملاىدربارى بودند؟ مثلا پيغمبر دربارى خودش بوده است ؟! يا اينكه پيغمبر با دربارها جنگكرده ، دربارها را شكسته ؟ حضرت امير دربارى بوده است ؟! يا حضرت امير هم جنگ كردهبا يك قدرتى كه متشبث به اسلام هم بوده مثل معاويه كه حجت ما الان بر اين نزاعى كهبين ، بر اين مبارزه اى كه بين مسلمين و بين اين دستگاه فاسده است حجت ما در جواز اين ولزوم اين عمل ، حضرت امير سلام الله عليه است وعمل سيدالشهدا سلام الله عليه كه دو نفر آدمى كه اينها قدرت داشتند، آن شامات را آنهاگرفته بودند و تحت قدرتشان بود و جنگ ها، چيزها داشتند، فوج هاى از سرباز داشتنداينها كه مسلمان بودند. حالا كسى به ما بگويد خوب اين مرديكه كه قرآن چاپ كرده است. اين مسلمان است ؟! ما حجتمان بر اين است كه اگر چنانچه اين مبارزه را ادامه بدهيم و صدهزار نفر از ما كشته بشود، براى دفع ظلم اينها و براى اينكه دست آنها را از مملكتاسلامى كوتاه كنيم ارزش دارد. حجتمان هم كار حضرت امير سلام الله عليه و كار حضرتسيدالشهدا سلام الله عليه است . يزيد هم يك قدرتمند بود و يك سلطان بود و عرض مىكنم كه همه بساط سلطنت را يزيد داشت ، بعد از معاويه او بود ديگر، حضرت سيدالشهدا به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟ باظل الله طرف شد؟ (سلطان را نبايد دست زد). به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟سلطان عصرى كه شهادتين را مى داد و مى گفت من خليفه پيغمبر هستم . براى اينكه يك آدمقاچاق بود، براى اينكه يك آدمى بود كه مى خواست اين ملت را استثمار كند، مى خواستبخورد اين ملت را، منافع ملت را مى خواست خودش بخورد و اتباعش بخورند، آنقدرى كهاو خورد بيشتر است از اينقدرى كه اين آقا مى خورد؟! حساب بايد كرد. اينها هم عبارت استاز آن كسانى كه در صدر اسلام بودند و اسلام با دست اينها قدرتمند شده و بسط پيداكرده . خود پيغمبر با
قدرتمندها جنگ كرده و بعدش هم آنهائى كه صدراول بودند باز با قدرتمندها و سلاطين جنگ كردند، بعدش هم حضرت امير با قدرتمندهاجنگ كرده است ، كجايش افيون بوده ؟ كجاى اينها دربارى بودند؟
تجلى دمواكرسى واقعى در سير و سلوك حاكمان صدر اسلام با توده هاى مردم
مى گويند كه ما مى خواهيم كه يك مملكتى باشد دمواكرسى باشد. شما حساب بكنيد كه ،ببينيد كه اسلام (ما حساب صدر اسلام را مى خواهيم بكنيم كه متن اسلام است ، خود اسلام ومتن اسلام است ) ببينيم كه آيا اين حكومت اسلام و اين رژيم اسلام ، يك رژيم دموكراسىبوده است ؟ يك رژيم قلدرى و استبداد بوده ؟ شما اين قصه هايى را كه تاريخنقل كرده است ، اين قصه ها زيادند اما حالا يكى دو تا قصه اش ، اين قصه هائى كهتاريخ نقل كرده شبيه اين را در يكى از ممالك كه درجهاول از دموكراسى را دارد بياوريد بعد بگوئيد كه اين بهتر از آن ، يك قصهمال رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (قصه هاست منتها حالا من يكيش را مى گويم )يك قصه مال حضرت امير سلام الله عليه ، يك قصه هممال عمر. وقتى كه عمر مى خواست برود به مصر براى اينكه فتح كرده بودند مصر را وقدرتمند شده بود اسلام ، همه جا را گرفته بودند، مى خواست وارد بشود به مصر، يكشتر بود، و خودش بود و يكى هم همراهش ، سوار اين شتر يكيشان مى نشست و آن يكىجلويش را مى گرفت و مى برد، آن كه خسته مى شد (قسمت كرده بودند) اين سوار مى شد.آنوقتى كه وارد (به حسب تاريخ ) مصر شدند، نوبت آن غلام بود كه سوار باشد وآقاى خليفه جلو شترش را گرفته بود و داشت مى بردش كه مردم مصر آمده بودند بهاستقبال . خليفه عبارت از اين بود، ما عمر را قبول نداريم اما اينعمل ، عمل اسلامى آنوقت بوده يعنى نقش اسلام بوده است ولو خودش يك آدمى بوده كه مانپذيرفتيم او را، اما عملى كه كرده است اين عملى بوده كه نقش اسلام اين بوده يعنىپيغمبر هم اين صورت بود. يعنى پيغمبر هم سوار يك الاغى مى شده يك كسى هم پشتش مىنشسته و مساله برايش مى گفته ، آن را تعليمش مى كرده ، آن پشت سرى را تعليمش مىكرده . شما در تمام اين دموكراسى ها بياوريد كه اينجورى باشد كه سلطان وقت كهسلطنتش چند مقابل ايران بوده است ، چند مقابل فرانسه بوده ، شما بياوريد يك سلطاندموكراتى كه با غلام خودش اينجورى رفتار بكند كه آن سوار بشود، يك شتر باشد وچيزى بيشتر از اين نه ، آن جمال و جلال هيچ نباشد در كار. هر سلطانى دموكراتى را كهبياوريد اگر بخواهد وارد يك مملكت شكست خورده بشود، ببينيد با چه جورى وارد مىشود، آنها چه جورى وارد مى شوند، اين هم وارد شده در يك مملكتى كه فتح شده است ،سوار شتر غلام و خودش حالا نوبت او هست ، خودش ‍ دستش را جلو گرفته و افسار شتر رادارد مى كشد، آمدند اشراف مصر آنجا و همه هم تعظيم كردند. اين تعليم اسلام بوده . خودپيغمبر اكرم وقتى كه در يك جمعيتى بودند و نشسته بودند مى خواستند مثلا مسالهبگويند و صحبت بكنند و قضاوت بكنند و همه كارها، وضع جورى بوده است كه كسىوارد مى شد از خارج و او را نمى شناخت نمى دانست كدام يكى آقاست عرض مى كنم كهسلطان به اصطلاح هست و كدام يكى رعيت است ، اينها دور هم نشسته بودند با هم وعدهكرده بودند،
صحبت مى كردند، هيچ معلوم نبود كه پيغمبر اين است يا اين است يا او هست ، دور تا دورنشسته بودند، اين مسندى هم كه براى من ، شما براى من درست كرديد اين هم نبوده . روىزمين مى نشستند، همين روى زمين مى نشستند، همان روى زمين نهارشان را مى خوردند، آن هم آننهار، شما خيال كرديد يك نهارى درست مى كردند، سفره مى انداختند، يك بساطى بودهاست ؟ همان آدمى كه ، همين حضرت اميرى كه سلطنتش بيشتر از چندمقابل ايران بوده ، سفره اش چى بوده ؟ يك ظرفى بوده كه توى آن نان هاى جو بوده وسرش را هم مهر مى كرده كه مبادا دخترش مثلا يا پسرش ترحم كنند و توى اين يك چيزىبريزند، يك چربى ، يك روغنى كه يك خرده نرم بشود، سرش را مهر مى كرده كه دستبه آن نزنند وقتى مى خورده . اين نان خشك خوراك اين امپراطور بوده كه از مملكت ايرانبيشتر تحت امپراطوريش بوده ، آن سلوكش كه گفتم .
دو تا قصه از آنها نقل مى كنم ، حضرت رسول (ص ) در آن اواخر عمرشان رفتند منبرفرمودند كه هر كس به من حقى دارد بگويد. خوب كسى حقى نداشته بود. يك عرب پاشد گفت من يك حقى دارم (چى هست )؟ شما در جنگ كذا كه مى رفتيد يك شلاقى به من زديد(به كجا زدم )؟ به شانه ام (بيا عوضش بزن ) گفت نه من آنوقت شانه ام باز بوده ،شما هم شانه تان را باز كنيد، (بسيار خوب ) شانه را باز كرد، عرب رفت بوسيد،گفت من مى خواستم ببوسم بدن رسول الله را، يعنى مساله اين بوده و مطلب اين است كهيك رئيس مطلق حجاز آنوقت بوده است . و جاهاى ديگر، او بيايد بالاى منبر و بگويد هركس حق دارد بگويد، يك نفر نيايد بگويد به اينكه توده شاهى از من برداشتى . حالااگر چنانچه هر يك از اين ممالك دموكراسى را بياوريد، يكى برود بالاى منبر بگويدكه هر كه حق دارد بگويد، اولا" مى گويد اين را؟ حق مى دهد به ملت كه اگر يك شلاقىزده باشد بيا شلاقت را بزن ؟ اين حق را كدام دموكراسى ، كدام سلطان ، كدام رئيسجمهور، كدام عرض مى كنم سلطان عادل رئيس جمهورعادل و دموكراسى يك همچو كارى مى كند؟ اين اسلامى است كه مى گوييد استبداد است واين دموكراسى هاى ديگر. ما مى گوييم كه دموكراسى نيست ممالك شما، استبداد باصورت هاى مختلف ، رئيس جمهورى هاى شما هم مستبدند به صورت هاى مختلف منتها اسم ،اسما خيلى زياد است ، الفاظ خيلى زياد است ، محتوا ندارد.
حكومت اسلامى تجلى دمواكرسى و برابرى مردم درمقابل قانون
حضرت امير سلام الله عليه آنوقتى كه سلطنتش (من تعبير به سلطنت مى كنم روى مذاقحالا والا نبايد اين تعبير را بكنم ) خلافتش كه همين نظير سلطنت ها بوده است ، يعنى نظيربه اين معنا كه همه جا تحت ولاى او بوده است چندينمقابل ايران بوده حجاز و مصر و عراق و ايران و خيلى جاها، قاضى خودش نصب كردهبراى قضاوت ، عربى رفته ، يهودى است ، رفته است شكايت كرده پيش قاضى ازحضرت امير كه يك زرهى از من است پيش ايشان ، حالا من كه چيزش را نمى دانم امااصل متن قضيه را مى دانم ، قاضى خواست حضرت امير را، رفت در محضر قاضى اى كهخودش او را نصب كرده است ، قاضى حضرت امير را احضار كرد، رفت ، نشستند جلو او،حتى تعليم داده به قاضى ظاهرا در همين جا است كه (نه ، به من زيادتر از اين نبايداحترام كنى ، قضاوت بايد همچو هر دو على السواء باشيم ) يكى يهودى بود و يكى همرئيس عرض مى كنم كه از ايران گرفته تا حجاز تا مصر تا عراق ، قاضى رسيدگىكرد و حكم بر ضد حضرت امير داد. شما پيدا بكنيد در تمام دوره هاى سلطنت ها و رئيسجمهورها و اينها يك همچو وضعى كه يك رئيسى با يك يهودى كه تبعش بوده و با آنقاضى اى كه قاضى اى بوده است كه خودش رعيت است آن قاضى ، شما پيدا كنيد يكهمچو قضيه اى در تمام جمهورى ها، در تمام سلطنت ها، در تمام رژيم ها تا ما بگوئيمرژيم اسلام يك رژيمى است كه پائين تر از ساير رژيم هاست . ما كه رژيم اسلام را مىخواهيم . يك همچو چيزى مى خواهيم . ما كه مى گوئيم حكومت اسلام ، همچو چيزى مى خواهيم .ما مى خواهيم يك حكومتى باشد كه اگر قاضى دادگسترى او را احضار كرد، برود آنجا.حالا به اعليحضرت مى شود گفت كه شما، يك كسى بگويد كه شمامال مرا غصب كرديد؟! يكى از اين مازندرانى ها برود بگويد كه شمامال مرا غصب كرديد؟! قاضى جرات مى كند؟! حالا هم حتى ، حالا هم كه همه بچه ها دارند دادمى زنند كه مرگ بر شاه ، همين حالا هم جرات مى كند قاضى كه احضاريه بفرستد براىاعليحضرت ؟! حالا چند سال پيش از اين را كه مى دانيد چه مصيبتى بود. رئيس جمهورىاينجا چطور، قاضى ، قاضى دادگسترى احضارش ميكند؟ احضار كرد، مى رود آن محضر؟بنشيند حكم بر خلافش بكند، بى چون و چراقبول مى كند؟ ما كه مى گوئيم حكومت اسلام ، اينها تبليغات مى كنند كه اينها مى خواهندهرج و مرج كنند. اين هرج و مرج است كه ما مى خواهيم ما اين را مى خواهيم ، ما مى خواهيم يكحاكمى در همه ايران (اگر انشاءالله موفق بشوند مسلمين ) در همه ممالك اسلامى ، يكحكومت باشد آنجورى ، يك حكومت باشد كه مال مردم را نخورد، يك حكومت باشد كه براىقانون متواضع باشد يعنى سر پيش قانون فرود بياورد، قانون هر چه گفتقبول بكند، نه اينكه قانون براى مردم عادى باشد، قدرتمندها از قانون مستثنى باشند.الان ماليات قدرتمندها نمى دهند، تقسيم اراضى قدرتمندها نشده است ، قدرتمندها، اينحرف ها نيست . علم تا پريروز هم همه املاكش سر جاى خودش ‍ بود براى اينكه وزيردربار بود و نخست وزير بود نيست اين حرف ها حرف است اين حرف ها، اصلاحات ، بازىبود اين حرف ها انقلاب سفيد همه اش بازى بود.
تبليغات طويل المدت اجانب براى جداسازى صفوف مردم از روحانيت
من حالا خسته شدم لكن به شما آقايان عرض بكنم تبليغات سيصد ساله است كه اسلامرا، مسلمين و اسلام را از هم جدا كرده . تبليغات قريب سيصد ساله است كه روحانيين را باشما جدا كرده . روحانيين در زمان رضا شاه پهلوى سوار اتومبيلشان نمى كردند. مرحومحاج شيخ عباس تهرانى رحمه الله گفت من عراق مى خواستم سواراتومبيل بشوم شوفر گفت كه ما دو تا طايفه را سوار
نمى كنيم يكى آخوند يكى فاحشه را. زمان رضا شاه ما اينجور بوديم . زمان اين هم كهشما داريد مى بينيد. آنها تبليغاتى است كه از خارج براى اين است شما را از روحانيينجدا كنند، از اسلام جدا كنند آنوقت تمام منافع شما را ببرند و يكى نباشد بگويد نه .
نهضت اسلامى ايران ، مشت محكمى بر دهان غارتگران شرق و غرب
من حالا ديگر حال اين را، وقت اين را ندارم كه بعد بيائيم سراغ اين طبقات بعد و بعد ازآن اوائل اسلام و ببينيم كه كى بوده است كه تا حالا كه ما اينجا نشستيم ، بر ضد اينسلاطين قيام كرده ، اين چه جمعيتى بوده اند، آيا اينها مسلمين بوده اند يا نه ؟ اين مردى كهالان نوشته است كه اسلام افيون جامعه است ، الان اين قيامى كه در ايران شده است ونهضتى كه الان بالفعل شده است ، اين نهضت ، نهضت اسلامى است يا نهضت ديگرى ؟ ايننهضت اسلامى به بركت اسلام و عرض مى كنم كه - مسلمين ، به راه مسلمين پيدا شده است، داد اسلام است كه بلند شده است و دارد با مشت مى زند تو دهن شوروى يا تو دهن آمريكا،اين افيون است ؟! اسلام افيون است ؟! تو الان مى گويى افيون است كه مردم را دلسردكنى ، بگذارند نفت ها را بخوريد و گازها را بخوريد. خودت هم مى دانى كه افيون نيست. همه شماها مى دانيد كه اسلام محرك است . اسلام مردم را رو به ترقى برده است ، روبه جنگ برده ، رو به جدال با كفار برده است و با شماها.
غفلت نورزيد كه اجانب براى اغفال شما نقشه كشيده اند
الان در يك وقتى مى گويند كه اسلام افيون است كه مملكت ايران و سى ميليون اسلامى ومسلم قيام كردند بر ضد قدرت ها و همه هم اسلام است كه اينها را وادار كرده بود و همه داداسلام دارند مى زنند در يك همچو وقتى اين مردك مى نويسد كه اسلام افيون جامعه است ،شايد چند تا جوان هم از آنها كه غفلت دارند از امور، همين طورىقبول بكنند، بيدار بشويد آقا! اى جوان هاى ما بيدار بشويد! بدانيد نقشه ها چه استبراى چه شما را مى خواهند دور كنند از اسلام ؟ براى چه شما را مى خواهند به مكتب هاىديگر نزديك كنند؟ اينها خير شما را نمى خواهند، اينها مى خواهند شما را ببلعند. اسلامنمى گذارد شما را ببلعند، روحانيت اسلام نمى خواهد شما را ببلعند. انشاءالله خداوند همهشما را توفيق بدهد. مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاتة
تاريخ : 14/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون هلند
سؤ ال : به نظر شما علت تظاهرات اخير ايران چيست ؟پيش بينى مى كنيد چه نوعاتفاقى رخ دهد؟
جواب : علت تظاهرات ، كارهائى است كه شاه در اين مدت كرده است مردم از اختناق وكشتارها ناراضى و تظاهرات رو به ازياد است . پيش بينى مى شود كه اگر خيلى دامنهپيدا كند، انقلاب بالاترى پيش آيد، اگر شاه بهعقل آيد و زودتر خودش كنار رود، آرامش ‍ نسبى تحقق پيدا خواهد كرد.
سؤ ال : برنامه سياسى شما چيست ؟ آيا شما مبارزه مسلحانه يا ترور شاه را روشقابل قبولى مى دانيد؟
جواب :برنامه ما اين است كه با ادامه همين تظاهراتى كه در ايران جريان دارد، انشاءاللهمسائل حل شود و اگر چنانچه ديديم قابل حل نيست ، مبارزه مسلحانه را مورد بررسى قرارخواهيم داد.
سؤ ال : شما مى خواهيد چه نوع رژيمى را جانشين نظام كنونى سازيد؟ آيا شما تمدناسلامى را با تمدن غربى كنونى ناسازگار مى دانيد؟
جواب : رژيمى كه به جاى رژيم ظالمانه شاه خواهد نشست ، رژيم عادلانه اى است كهشبيه آن رژيم در دموكراسى غرب نيست و پيدا نخواهد شد. ممكن است دموكراسى مطلوب مابا دموكراسى هائى كه در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموكراسى اى كه ما مى خواهيمبه وجود آوريم ، در غرب وجود ندارد. دموكراسى اسلام ، كاملتر از دموكراسى غرب است.
سؤ ال : اخيراشما سلطنت را كه در قانون اساسى 1906 آمده است مورد انكار قرار داديد،آيا در اين مورد توضيحى داريد؟
جواب : اكنون همه ملت ايران بپاخاسته و رژيم سلطنتى را نمى خواهند. رژيم سلطنتى كهمستندش
قانون اساسى است ، بايد مطابق با آراء ملت باشد و ملت قاطبتا بر خلاف آن راى دادهاند. بنابر اين رژيم سلطنتى محكوم است و بكلى بايد از بين برود.
سؤ ال : آيا حضرتعالى در مبارزه عليه شاه بهتر و موثرتر نبود كه دعوت شاه را بهايران پذيرفته و به ايران برمى گشتيد؟
جواب : من براى آگاه كردن دنيا بهتر مى دانم در اينجا باشم . در ايران هنوز اختناق وجوددارد، لذا رفتن به ايران فعلا" منتفى است .
تاريخ : 14/8/57
پيام امام خمينى به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در دانشگاه
تشبثات و فريبكارى هاى شاه و طرفدارانش براى بقاى سلطنت
بسم الله الرحمن الرحيم
درود به ملت شريف و شجاع ايران ايدهم الله تعالى .
من نمى دانم از كدام مصيبت هاى ملت و از كدام جنايت هاى شاه بنويسم ، قلم من عاجز است . آياجناياتى را كه در دانشگاه به دست دژخيمان شاه واقع شد، متذكر شوم يا از كشتارهائىكه در سراسر ايران به امر اين جنايتكار حرفه اى صورت گرفت ؟ من قدرت ندارمجنايات سراسر ايران را كه برادران و خواهران ما را به خاك و خون كشيده بشمارم . هرروز اخبار واصله ما را به جنايات بزرگ تازه اى آگاه مى گرداند، هر روز فرزنداناسلام به مصيبت هاى تازه اى مبتلا هستند. كار شاه و حكومت او به رسوائى كشيده شده استو در پناه كولى ها و اشرار جيره خوار مى خواهد خود را حفظ كند و در عينحال از فريبكارى دست نكشيده و مى خواهد باتشكيل حكومت به اصطلاح ملى و با تزهاى مبتذل و تبليغات بى اساس و بيهوده ملت رااغفال كند و بعضى از شاهدوستان طرفدار آمريكا را برانگيخته كه از طرفى مردم را ازبركنار رفتن شاه بترسانند كه با وضع جغرافيائى ايران اگر شاه برود مملكت مىرود و از طرفى براى نجات شاه به دوره گردى بپردازند و اشخاصى را از روحانى وسياسى با خود همراه كنند، غافل از آنكه مردم چنان آشنا بهمسائل سياسى شده اند كه اين حركات مذبوحانه را به چيزى حساب نمى كنند.
ملت ايران شاه را اساس تمام خيانت ها و جنايت ها مى داند
ملت ايران شاه را مى شناسد كه اوست اساس تمام خرابى ها و خيانت ها و جنايت ها، اوستكه ابرقدرت ها را بر شوون سياسى و اقتصادى و نظامى و فرهنگى كشور مسلط نموده وبا مهلت دادن به او كشور از دست مى رود. اين طرح هاى خائنانه مملكت را به نيستىتهديد مى كند، اين طرح ها از حلقوم طرفداران آمريكاست . ملت غيور ايران بپاخاسته تاكشور را از پرتگاه نيستى نجات دهد و دست غارتگران را كوتاه كند و طرح هاى خائنانهرا بر هم زند. ملتى كه در عزاى عزيزان خويش به سوك نشسته و تمام جنايات را ازشاه مى داند، طرح سازش با شاه را چگونه مى پذيرد؟
اين از خدا بى خبران و خائنان به ملت و اسلام مى خواهند شاه را در مسند سلطنت نگهداشتهو سپس به قدرت شيطانى رسانند تا خشك و تر را به آتش انتقام بسوزانند.
خواست ملت ، الغاى رژيم غير شرعى و غير قانونى پهلوى
اكنون كه ملت ايران بر سر دو راهى مرگ و حيات و آزادى و اسارت واستقلال و استعمار و عدالت اقتصادى و استثمار واقع است و در پيشگاه خداوند تعالى ونسل آتيه مسوول است ، بايد تا رسيدن به هدف ، نهضت را هر چه شور انگيزتر ادامهدهد، و طمع كسانى را كه با توطئه هاى شيطانى مى خواهند خون جوانان ما را به هدردهند. قطع كند و به اين مصلحت انديشى هاى مامورين شاه و آمريكا با مشت گره كرده جوابدهد و به تذكرات زير توجه نمايد:
1- هدف اسلامى ما بر چيده شدن رژيم سلطنتى و سرنگونى سلطنت سلسله پهلوى استكه غير قانونى و غير شرعى بودن آن بر همه روشن است و خيانت و جنايت بى پايان آنروشنتر و ملت ايران با هر طرحى كه لازمه اش بقاء نظام شاهنشاهى و حفظ سلسله پهلوىاست مخالف است و هيچ ابهامى در اين پيشنهاد كه ملت ايران با رفراندم خود در سراسركشور مكرر اعلام نموده نيست و نظام حكومتى ايران جمهورى اسلامى است كه حافظاستقلال و دموكراسى است و بر اساس موازين و قوانين اسلامى اعلام مى شود و ما اينپيشنهاد را در آتيه نزديك به آراء عمومى رسما مراجعه مى كنيم و هر كس و يا هر گروهكه با اين پيشنهادهاى سه گانه موافق نيست راه او غير از راه ما و ملت ايران است .
نهضت را در تمام ابعاد ادامه دهيد
2- براى رسيدن به اين هدف مقدس لازم است به نهضت اسلامى به همه ابعادش ادامه داد:
الف -ادامه اعتصابات در تمام دستگاه هاى دولتى و هدف اصلى اعتصاب همان است كه دربند اول ذكر شد.
ب -پشتيبانى از اعتصابات كارمندان موسسات دولتى بخصوص كارمندان و كارگرانشركت نفت و جلوگيرى از هدر دادن اين مخزن عظيم و ادامه اعتصابات تا رسيدن به هدفاسلامى .
ج - كمك مالى به كسانى كه در اثر اعتصابات ضرر ديده اند، اعم از اصناف شجاع وكارگران و زحمتكشان متدين و محروم و كارمندان محترم و كمك براى ادامه اعتصاب در همهاقشار.
ارتش و قواى انتظامى از اوامر شاه سرپيچى و به ملت بپيوندند
بر صاحب منصبان و سران نيروهاى هوائى ، زمينى و دريائى است كه با افراد خود بهملت بپيوندند كه اطاعت شاه اطاعت طاغوت است و بر سربازان و ساير قواى انتظامى استكه از اوامرى كه بر خلاف مسير ملت است سرپيچى كنند كه اطاعت اين اوامر مخالفت باقرآن مجيد و پيغمبر اسلام
(ص ) و امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف مى باشد و بر خانواده ها و عائلهارتش و ساير قواى انتظامى است كه آنان را از مخالفت با ملت و از ظلم و ستم بهخواهران و برادران اسلامى خود باز دارند و آنان را بر ايناعمال ظالمانه مواخذه كنند كه عاقبت اين ستمكارى ها به ضرر آنان است . اينجانب از ملتشريف و شجاع ايران تشكر مى كنم كه با شجاعت و پايدارى خود كنگره هاى قصرستمكارى را يكى پس از ديگرى فرو ريخت و دليرانه اين بت شيطانى را شكست .
صبور باشيد كه پيروزى نزديك و خدا با صابران است
عزيزان من ! صبور باشيد كه پيروزى نهائى نزديك و خدا با صابران است . خود وفرزندان نسل آتيه را سرفراز كنيد كه ايران امروز جايگاه آزادگان است و سستى وهراس به خود راه ندهيد كه نمى دهيد و به وسوسه هاى شيطانى بستگان دستگاه ظلمگوش فرا ندهيد. شما ملت ايران و همت و شجاعت شما زبانزد جهانيان و سرمشقآزاديخواهان است . من از اين راه دور چشم اميد به شما دوخته ام و آنچه در قدرت دارم در خدمتبه شما كه خدمت به حق است نثار مى كنم و صداى آزاديخواهى واستقلال طلبى شما را به گوش جهانيان رسانده و مى رسانم و از خداوند تعالى سلامتو عظمت شما ملت نجيب بزرگ را خواهانم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 15/8/57
بيانات امام خمينى در مورد توبه و تعهدات فريبكارانه شاه
تعهد بر جبران اشتباهات گذشته و استمداد از روحانيون ، از تشبثات شاه براى حفظسلطنت
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
باز شاه به دو وسيله براى نجات خودش متوسل شد، يكى به وسيله فريب ، يكى بهوسيله سرنيزه . به وسيله فريب اين بود كه نطقى كه كرد التزام داد، تعهد داد به ملتكه اين اشتباهاتى كه كرده است ديگر همچو اشتباهى نمى شود و از اين به بعد ديگر بهقانون اساسى به همه معنا عمل مى شود و جبران آن اشتباهاتى كه كرده بوده ميكند و ازعموم ملت خواستار شد كه دست از اين مخالفت بردارند و از آيات عظما و علماى اعلامخواستار شد كه مردم را هدايت كنند كه آنها آرام باشند و از ساير اقشار ملت ازقبيل كارگرها و محصلين و جوان ها و همه اينها خواستار اين شد كه از اين مخالفت ها دستبردارند و به ايران فكر كنند.
در حرف هاى ايشان خيلى مسائل هست ، يكى اينكه بررسى بشود كه آيا اين كارهائى كهتا حالا انجام داده است ، اشتباهات بوده يا تعمدات بوده . اين مخالفت هائى كه از قانونكرده ، از اسلام كرده ، اين خيانت هائى كه به ملت كرده ، اين جنايت هائى كه كرده است ،آيا آنطور كه ادعا ميكند اين اشتباهى اين كار را كرده است ؟ مثلا اين نفتى كه به آمريكا دادهخيال كرده است كه اينها يك طايفه اى از، يك محله اى از ايران است ؟ يك شهرى از شهرهاىايران است و نفت را دارد به ايرانى ها مى دهد؟! اين اسلحه هايى كه به درد ما نمى خورد وبه جاى نفت پايگاه براى آمريكا درست كرده استخيال كرده است كه اين اسلحه ها ارز است ؟! پول است ؟! اشتباه كرده اين ؟! بهخيال اينكه دارد پول مى گيرد ليره مى گيرد اين چيزها را گرفته است ؟! اين جنايت هائىكه در ايران تا حالا كرده است ، حبس هائى كه كرده است ، زجرهائى كه كرده است شكنجههائى كه داده است ، قتل هاى عامى كه كرده است اينها اشتباهى بوده است ؟! مثلا به مدرسهفيضيه كه ايشان كماندوها را فرستادند و ريختند در مدرسه فيضيه و قرآن ها را آتشزدند، عمامه ها را آتش ‍ زدند، جوان ها را دست و پا شكستند، حجره ها را خراب كردند،شكستند، خيال مى كرده است كه اين يك جائى از روسيه است و حمله به روسيه است واشتباهى ، اشتباه از كار درآمده ؟! عقيده ايشان اين بوده است كه مدرسه فيضيه يك جائىاست كه از محل هاى
اجانب است ؟! يا اين اشخاصى كه ايشان حبس كرده اشتباه كرده است و اين اعتقادش اين بودهاست كه در باغستان اينها را برده است ؟! و حالا معلوم شده نه ، اين حبس بوده نه باغ !!اين اشخاصى را كه از علما در حبس رفتند يا كشته شدند يا پاى آنها را در روغن داغگذاشتند يا آنطور كه مى گويند اره كردند پاى بعضى ها را و همين طور ازرجال سياسى ، اشتباهات بوده ؟! اينها تخيلات بوده است ؟ حالا ازاين اشتباهات ديگرايشان نمى كنند و حالا تعهد دارند مى دهند؟! مگر همين ايشان نبودند كهاول سلطنتشان قسم خوردند، تعهد دادند (خوب كسى كه بخواهد سلطنت پيدا بكند اينتعهدات رابايد بدهد) ايشان تعهد داده است و همين التزامات كه حالا دارد مى گويد آنوقتهم داده است و بعد از آن تعهدات و التزامات اين كارها را كرده است ، حالا يك تعهد ديگرىكه مى دهد يعنى حالا فرق كرده است اين تعهد با آن تعهد؟! يعنى حالا مى گويد تعهدىاست كه ديگر قابل برگشت نيست ؟!اين تعهد آنوقت برگشت داشته اما حالا اين تعهد ديگرقابل برگشت نيست ؟! حالا اين اشتباهاتى كه كرده است . چطور جبران شده است ؟ بيش ازده سال عمر يك انسان را، نه يك انسان ، آنقدر انسان را دهسال در حبس ، در يك محفظه با آن وضع ، با آن شكنجه ها، با آن اذيت ها، با آن اهانت ها، دهسال ، پانزده سال يك قدرى كمتر، يك قدرى بيشتر عمر اينها را تلف كرده ، اينهاجبرانش چيست ؟ همين تعهد آقا جبران كرد اينها را كه من تعهد كرده ام ؟! يكى كسى كهاينقدر جنايت كرده ، حالا به مجرد اينكه آمد تعهد كرد حالا مى خواهد تمام بشود قضيه ؟حالا ما فرض مى كنيم كه خير تعهد ايشان صادقانه است ، فرض است بر او (مطلب معلوماست ) رضا شاه به مرحوم فيروز آبادى وقتى آمده بود به نجف ، مرحوم فيروز آبادى درحرم ملاقات كرده بود، رضا شاه گفته بود من مقلد شما هستم آقامرحوم فيروز آبادى گفتهبود (مطلب معلوم است ).
قضاوت ايشان من را ياد كتاب موش و گربه انداخت امروز. كتاب ارزنده اى است كتاب موشو گربه ، كتاب آموزنده اى است . اين همان وضعحال سلاطين و قلدرها را در وقت قدرت و در وقت كمى قدرت ، وضع حيله بازى آنها را مجسمكرده است به اسم كتاب موش و گربه كه سجاده را يك وقت انداخته و نماز خوانده وتوبه كرده و پيش خدا استغفار كرده كه من ديگر كارى نمى كنم ، تا اين موش هاى بيچارهبازى خوردند و برايش چيز بردند و امثال ذالك و بعد هم افتاد پنج تا از آنها رايكدفعه گرفت . آنوقت يكى يكى مى گرفت حالا پنج تا پنج تا. ما مى دانيم كه شماتوبه تان همان توبه گرگ است ، همان توبه گربه است ، اين را ملت ديگر مى داند،لازم نيست اينقدر شما زحمت بكشيد و هى حرف بزنيد. اين آيات عظام و علماء اعلام كه حالاايشان مى گويند كه (هدايت كنيد مردم را، چه بكنيد) اينها آنها بودند كه تا ديروز هروقتى كه اين صحبت مى كرد (ارتجاع سياه ) اسم اينها بود. در لغت شاه اينها مرتجعينبودند آن هم مرتجعين سياه .

next page

fehrest page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation