بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دیدار با ابرار, نورالدین على لو   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     FOOTNT01 -
     KSK00001 -
     KSK00002 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

4- محمد باقر شفتى رشتى (ملقب به حجه الاسلام )  
اين دانشمند بزرگ در سال 1175ه‍ ق . در روستاى جزره در استان شمالى ايراناز توابع شهرستان طارم چشم به جهان گشود، در هفت سالگى به شفتنقل مكان كرد. پس از مدتى براى كسب علم به عراق هجرت نمود. درسال 1192ه‍ ق . كه سال اجازه گرفتن سيد بحرالعلوم از عبدالباقى امام جمعه است دردرس بحرالعلوم بد نجف حاضر شد و پس از گذراندنمراحل مختلف علوم به كاظمين و سپس به قم مراجعه كرد و مدتى در كاشان در محضر مرحومنراقى زانوى ادب زد و پس از آن در اصفهان اقامت گزيد ومشغول تدريس ‍ شد. حجه الاسلام شفتى به مقامى رسيد و در عصر خود يگانه اى شد كهدومى نداشت ، او نصف شب ، از خواب بيدار مى شد، ساعاتى كه همه در بستر خواب بهسر مى بردند تا صبح در صحن كتابخانه خود به تضرع و زارى مى پرداخت ، و مانندپروانه دور شمع بى تاب مى شد، دعا و مناجات مى خواند، بر سر و سينه اش مى زدبه گونه اى كه همسايه ها صداى ضجه و ناله او را مى شنيدند. تا اينكه از شدتگريه بيمار شد، پزشكان از گريه او را منع كردند، وقتى مصيبت در نزد او خوانده مىشد چنان ناله مى كرد كه ذاكرين تا او در مجلس حضور داشت از ذكر مصيبت خوددارى مىكردند. زمانى كه او در نجف اشرف حضور داشت چنان در فقر مالى به سر مى برد كه درتصور كسى نمى گنجيد. (61) زمانى كه در خدمت سيد بحرالعلوم درس مى خواند مياناو و (كلباسى ) محبت و دوستى عميقى وجود داشت . روزى او به ديدن سيد شفتى رفت . باكمال ناباورى مشاهده كرد كه شفتى را از آن حال نجات داد. اين مرد بيشتر ايام بهمنزل بحرالعلوم مى رفت و از آب و غذاى سيد بحرالعلوم استفاده مى كرد. سيد از فقرشفتى اطلاع يافت . روزى به او گفت : تو بايد در هنگام صرف غذا نزد من بيايى!اصرار زيادى كرد كه حجه الاسلام نپذيرفت سرانجام ، شفتى عرض كرد: استاد اگر دراين مساله زياد اصرار كنى مجبور مى شوم از نجف بيرون روم ، اگر مى خواهيد در خدمتشما باشم در اين مسائل به من تكليف نكيند پس از اين سيد بحرالعلوم سكوت كرد.(62)
داستان بند جگر  
حجه الاسلام كه توان خريدن گوشت را نداشت روزى براى خريدن بند جگر به بازاررفت ، هنگام بازگشت از بازار از كنار خرابه اى گذشت ، حجه الاسلام ، سگى را با چندبچه در خرابه ديد او پى برد كه مدتى است اين سگ و بچه هايش غذا نخورده اند. اينمرد خدا گرسنگى خود و خانواده اش را ناديده گرفت و غذا را به سگ داد و دست خالى بهمنزل بازگشت . (63)
دست در خزانه خدا  
نقل شده است در زمان فتحعلى شاه كه حجه الاسلام مسجدى را بنا مى كرد، روزى فتحعلىشاه قاجار براى بازديد از مسجدى كه شفتى درست مى كرد به آنمحل آمد، فتحعلى شاه به حجه الاسلام گفت : آيا مرا نيز در ساختن اين مسجد شريك مى كنى؟ اين مسجد خيلى بزرگ است ، و شما قدرت اتمام آن را ندارى ، سيدقبول نكرد و در پاسخ شاه گفت : دست من در خزانه خداوند عالم است ، و شاه از اين سخنگهربار او در سكوتى عميق فرو رفت . (64)
از جمله كارهايى كه اين فقيه گرانمايه انجام داد، اجراى حدود الهى بود. او خود به بهامر معروف و نهى از منكر مى پرداخت و در اجراى قوانين الهى در جامعه اسلامى كوشا بود.
دو مغازه قصابى و نانوايى براى فقرا باز كرده بود تا كسانى كه توان خريد نان وگوشت نداشته نان و گوشت خود را از اين محل تامين كنند.
او در سال 1260ه‍ ق در شهر اصفهان به ملكوتيان پيوست . روحش شاد، يادشگرامى باد.
5- سيد يعقوب كوه كمرى  
اين مرد در سال (1176ه‍ ق ) چشم به جهان گشود و پس از مدتى در درس مخزن علم ودرياى علوم سيد بحر العلوم شركت كرد، او در ميان شاگردان سيد بحرالعلوم به كندفهمى و دير گرفتن مطالب معروف بود، بطورى كه از درس و بحث سيد چيزى نمىفهميد، در يكى از شبها جد بزرگوارش مولا على (عليه السلام ) را در خواب ديد و به آنحضرت از كمى حافظه و درك نكردن درس شكايت كرد. مولا على (عليه السلام ) به وىفرمود: بگو بسم الله الرحمن الرحيم سيد يعقوب كوه كمره اى تكرار كرد.وقتى از خواب بيدار شد پى برد آنچه بايد بداند مى داند. سيد يعقوب در درس سيدبحرالعلوم حاضر شد و پشت سر هم به استاداشكال كرد.
سيد بحرالعلوم رو به او كرد و گفت : همان كس كه بسم الله ... را به تو يابدداده به من تا ولاالضالين را آموخته است .
سيد يعقوب سكوت كرد. سيد ادامه داد: فعلا وظيفه تو اين است كه به (شهرى خوى )(65) كه مركز صوفيان شده است بر وى و مردم آن جا را از افكار آنان نجات دهى . اينسيد معظم ، به دستور استاد خود متوجه (شهر خوى ) گرديد، مدتى رامشغول درس و بحث و ساير امور ديگر مردم شد، سيد يعقوب كوه كمره اى تاسال 1256ه‍ ق . (سال وفات او) در شهرستان خوى ماندگار شد و در آن شهر به خاكسپرده شد. براى او مقبره اى ساخته اند كه امروز زيارتگاه شيفتگان و دوستداراناهل بيت عصمت و امامت است . در روزهاى پنجشنبه و جمعه زوار فراوانى از اطراف آن شهر وشهرهاى ديگر براى زيارت آن سيد به خوى سفر مى كنند و با قربانى كردن گوسفندارادت و علاقه خود را به اهل بيت عليهم السلام ابراز مى دارند. (66)
ديگر شاگردان  
6- سيد صدرالدين عاملى اصفهانى او در جوانى در مجلس درس سيد بحرالعلومشركت كرد و از خرمن علم و دانش او خوشه ها چيد.
در سال 1263ه‍ ق . چشم از جهان فرو بست .
7- سيد دلدار على نقوى رضوى نصير آبادى لكهنوى (67) او درسال 1166ه‍ ق در نصير آباد هند چشم به جهان گشود. اجداد اواهل سبزوار بودند كه بعدها به هند مهاجرت كردند.
سيد دلدار على نقوى در سال 1200ه‍ ق . در هند در مبعث پيامبر بزرگ اسلام ، اولين نمازجمعه را براى شيعيان هند اقامه كرد. اين مرد بزرگ درسال 1235ه‍ ق . روح بلندش به عالم ملكوت پرواز كرد و در حسينيه اى كه خود بناكرده بود در لكهنو به خاك سپرده شد.
8- شيخ محمد ابراهيم كلباسى
اين مرد متقى و پرهيزكار در سال 1180ه‍ ق . متولد شد و پس از مدتى به مقام والاىمرجعيت رسيد. در نجف از شاگردان بنام بحرالعلوم به شمار مى رفت او پس از بهره هاىفراوانى كه از علماء نجف برد به قم مراجعت كرد و پس از كسب فيض از محضر ميرزاىقمى به اصفهان سفر كرد و مشغول ارشاد در آن ديار شد.
سرانجام در سال 1262ه‍ ق . اين جهان را وداع گفت و در جنب مسجد حكيم به خاك سپرده شد.(68)
9- زين العابدين سلماسى كاظمى
شاگرد پير بحرالعلوم ، كه هميشه از ملازمان و همراهان او بوده و از خواص سيد بهشمار مى رفت و بيشتر سيد بحرالعلوم از زبان اين مرد پرهيزكار تعريف شده است .شيخ زين العابدين بانى قبه مباركه سامراء مى باشد، اين مرد بزرگ از جمله كسانىاست كه به خدمت امام عصر (عليه السلام ) رسيده است او درسال 1266ه‍ ق . در كاظمين وفات كرده و در كنار مقبره شيخ مفيد به خاك سپرده شد.(69)
10- شيخ عبدالحسين الاعم (تولد 1177 ق . وفات 1247 ق در نجف اشرف ).
11- سيد على فرزند سيد محمد (تولد 1161ه‍ ق وفات 1231 ق در كربلا)
12- سيد قصير محمد فرزند معصوم رضوى خراسانى (ولايت 1180ق ، وفات 1255 قدر مشهد مقدس ).
13- اسد الله كاظمى (متوفاى 1234 ق ).
14- ابو على الحائرى صاحب منتهى المقال (متولد 1159 ق ، متوفاى 1216 ق ) نامبردهاولين كسى است كه شرح حال بحرالعلوم را در كتبا خود نگاشته است .
15- عبدالله شبر (متوفاى 1244 ق ).
16- محمد تقى اصفهانى ، صاحب حاشيه معالم (در گذشته 1248 ق )
17- سيد مجاهد، صاحب كتاب المناهل (متوفاى 1242 ق )
18- محسن اعرجى (متوفاى 1227 ق )
19- محمد مهدى نراقى (متوفاى 1209 ق )
20- سيد صادق فحام (متوفاى 1204 ق ) اين مرد استاد بحرالعلوم در ادبيات بود.
21- ميرزا محمد عبدالصانع نيشابورى اخبارى .
22- شيخ حسين نجف .
شاگردان (70) سيد بحرالعلوم بيش از اينها مى باشند كه ما بطور اختصار به نامچند تن از آنها اشاره كرديم .
مناظره با يهود  
سيد جواد املى صاحب كتاب مفتاح الكرامه كه شاگرد بحرالعلوم بوده مناظرات او را دررساله اى جداگانه نوشته كه در اينجا بخشى از آن را از كتاب اختران تابناك مى آوريم : در ماه ذيحجه سال 1211ه‍ ق با علامه بحرالعلوم از نجف اشرف براىزيارت حضرت سيد الشهداء ارواحنا فداه از راه آب عازم كربلاى معلا شديم . عبور ما بهقريه ذوالكفل كه ساكنين آن سه هزار يهودى بودند، افتاد. در اين مسافرتگروهى از طلاب هم در حضور علامه بحرالعلوم بودند.
موقعى كه يهود خبر ورود علامه بحر العلوم را شنيدند براىاستقبال وى شتافتند و در حضور آن بزرگوار بودند تا اينكه وى نزديك كاروانسرايىكه دستور فرموده بود آن را تعمير نمايند پياده شد. يهوديان آمدند و باكمال ادب در اطراف علامه بحرالعلوم حلقه زدند و علامه بحرالعلوم باكمال خوش اخلاقى مراسم خوش آمد را با آنان برگزار نمود. در ميان گروه يهود دو نفربه نام : داوود و عزيز از علماى ايشان به شمار مى رفتند.
داوود مشغول سخن گفتن شد سيد بحرالعلوم ضمن بحثهايى كه مطرح شد گفت : آيا دركتاب تورات شما اختلاف هست يا نه ؟ گفتند: نه ، فرمود: چگونه اختلافى در توراتشما نباشد در صورتى كه سه فرقه شديد، هر كدام از اين فرقه ها به فرقه هاىمتعدد تقسيم شدند. تا اينكه هفتاد و يك فرقهتشكيل دادند، فرقه سامر هم اكنون با شما اختلاف فراوانى دارند و آن توراتى است كهنزد شما مى باشد!
يهوديان گفتند: ما قبول داريم ، اين ها فرق دارد ولى نمى دانيم اين اختلاف از كجاسرچشمه گرفته ، گرچه چنين اختلافى در بين تورات ما موجود است ولى در عينحال ما در اصل دين با يكديگر اختلافى نداريم .
بحرالعلوم گفت : چگونه اختلاف نداريد؟ من الان ثابت مى كنم كه اختلاف داريد خوببگوييد آيا اين تورات كه فعلا در دست شماست بدون كم و زياد همان توراتى است كهخدا بر حضرت موسى نازل كرد؟
يهوديان گفتند: آرى ، اين همان كتاب آسمانى است و نقصانى در او راه نيافته است .
بحرالعلوم گفت : چگونه اين ادعا صحيح است در صورتى كه در تورات فعلى شمموضوعات قبيح و زننده به چشم مى خورد، و چه بسا موجب كفر شما مى شود؟! از جمله آنكه ساختن گوساله را كه مورد پرستش قرار گرفت ، به حضرت هارون و پيامبر وصىحضرت موسى نسبت مى دهد... بگوئيد بدانم كه آيا خداى حكيم ، شريعت و دينى راتشريع كرده كه نماز نداشته باشد؟
يهوديان گفتند: ابدا، بلكه نماز در كليه اديان بوده و هيچ دين و مذهبى بدون نماز وجودنداشته است .
بحر العلوم فرمود: بگوئيد اين نمازى كه مى خوانيد مدرك آن در كجاست ، در صورتىكه اسفار پنجگانه تورات شما را بررسى و مطالعه كرديم و چنين نمازى را كهشما مى خوانيد در آن نيافتيم .
بعضى از آنها گفتند: ما اين نمازى را كه مى خوانيم از فحوا و قرينه هاى سخنان توراتبه دست آورده ايم .
سيد گفت : بحث درباره ذكر دعايى نيست كه در همه اوقات به جا مى آوريد، بلكه حرفدر نمازى است كه با اجزاء و شرايط و در اوقات مخصوص ازقبيل صبح ، عصر و عشاء به جا مى آوريد و آن را به تفلاه شجريت و تفلاهمنحا و تفلاه عرب مى ناميد، و در موقع خواندن آنها متوجه بيت المقدس مىشويد.
موضوع ديگر اينكه شما به چه دليل در موقع خواندن نماز به بيت المقدس رو مى كنيد؟در صورتى كه كه اين عمل شما را دچار مشكل مى كند و آن اينكه : آن جا را حضرت داوودعليه السلام بنا نهاد و ساختمان آن را حضرت سليمان (عليه السلام ) به پايانرسانيد. از طرفى مدت فاصله بين حضرت موسى و سليمان عليهما السلام پانصدسال بوده ، اينك بگوييد: نمازى كه حضرت موسى و پيامبران بعد از او مى خواندند بهچه نحوى خوانده مى شده ؟ اين انتقاد به حج شما هم وارد است حجى كه شما بجا مىآوريد، اصلا از زمان حضرت موسى تا زمان حضرت سليمان مشروع نبوده است ، پس معلوممى شود اين نماز و حجى كه شما به جا مى آوريد از اختراعات و ساخته خود شماست ،چنانچه دليل و برهانى بر غير اينكه شنيديد داريد بياوريد!
يهوديان گفتند: ما اين نماز را از گفته هاى انبياء درك نموده و به جا مى آوريم ،بحرالعلوم گفت : اين ادعا اصل و ريشه ندارد، چون پيامبرانى كه بعد از حضرت موسى(عليه السلام ) مبعوث شدند تابع دين و شريعت آن حضرت بودند، آنان دين جديدىنياورده بودند كه داراى چنين نمازى كه شما مى خوانيد باشد، از طرفى هم نمى توانگفت : پيامبران پس از موسى (عليه السلام ) به تورات چيزى اضافه يا كم كردهباشند، پس شكى نيست كه اين تحريفات و مجعولات كه در تورات شما انجام گرفته ازطرف افراد نادان و بى بند و بار بوده است .
مطلب ديگر اينكه : آيا براى عالمان شما جايز است كه تورات را بر خلاف شريعتموسى تفسير كنند؟ به چه دليل مى گوييد اينگونه حج و نماز از ناحيه پيامبران به مارسيده است ؟!
آنها كه نتوانستند جواب بحرالعلوم را بدهند همچنان متحير ماندند، و از علم فراوان اين مردبزرگ دچار تعجب گرديدند.
يكى از يهوديان گفت : ما مى گوييم اصلا در زمان موسى نمازى در كار نبوده و لازم همنيست ما به نماز معتقد باشيم . سيد بحرالعلوم گفت :
سبحان الله ! آيا چنين نيست كه شما الان قرار كرديد و گفتيد: نماز در تمام اديان وشرايع بوده ، پس چگونه مى شود گفت : نماز جزء دستورهاى دين و شرع حضرت موسىكه در آن زمان بزرگترين اديان به شمار مى رفته ، نبوده است ؟!
يهوديان از جواب عاجر شدند، و بزرگ آنان از اين تناقضات همچنان سر خجلت به زيرافكند، آنگاه سربرداشت و پس از اينكه رو به طرف بحرالعلوم كرد گفت : توضيحات وشرح اين نماز كه شما مسلمانان مى خوانيد نيز در قرآن داده نشده ، پس شما مسلمانانطريقه خواندن نمازهاى خود را از كجا آورده ايد؟ بحرالعلوم گفت : دستور نماز مسلماناندر چند جاى قرآن داده شده و طريق خواندن آن از روايات پيامبر بزرگ اسلام (صلى اللهعليه وآله ) به ما رسيده و بين نماز ما و نماز شما خيلى فرق است ، زيرا قرآن مجيد بهما دستور خواندن نماز را مى دهد و روايات پيامبر اسلام هم طريقه خواندن آنرا تعيين مىنمايد، برخلاف نماز شما كه نه در تورات نامى از آن برده شده و نه هيچ پيامبرى آن راتشريع و تجويز نموده است .
آنها گفتند: ما حرفهاى شما را تصديق مى نمائيم و صحيح مى دانيم ، سيد بحرالعلومگفت : پس چرا شما به احكام دين خود عمل نمى كنيد، در حالى كه تورات به اينگونهموضوعات تصريح كرده و شما هم مى گوييد اين همان توراتى است كه بر حضرتموسى عليه السلام نازل شده و دستخوش تحريف تغيير نگرديده است ، از طرفى هم ،احكام و دستورهاى خدا عمومى است ، و در هر مكان و زمانشامل حال كليه افراد مى شود.
موضوع ديگر اينكه : شما معتقديد تورات و دين شما نسخ نشده و بعد از حضرت موسى ،پيامبرى مثل حضرت عيسى و حضرت محمد صلى الله عليه و آله نيامده كه دين شما رامنسوخ و باطل نمايد. و شما هم آن دو را به پيامبرقبول نداريد. اكنون كه شما دين و تورات خود از هر جهت صحيح مى دانيد چرا بهدستورهاى آن عمل نمى كنيد؟
آنها چون از مطلب مطرح شده نتيجه نگرفتند، باز مطالب ديگرى را عنوان كردند. يكى ازبزرگان آنان گفت : چرا شما به احكام توراتعمل نمى كنيد، در صورتى كه اين تورات ماانزل الله است ، يعنى خدا آن رانازل كرده ، از طرفى در قرآن شما مى گويد:
و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون (71)
سيد بحرالعلوم گفت : چون پيامبرى حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله براىما ثابت و دين آن حضرت ناسخ اديان پيشين است ، ما دستور آن بزرگوار راعمل مى كنيم . قسمتى از تورات از قبيل قصاص را نيزعمل مى نمائيم ، ولى نه از باب اينكه در تورات آمده بلكه براى اينكه اينگونه احكام درقرآن مجيد ما نوشته شده است ، شما هم به شريعت تورات موسىعمل مى كنيد و اديان قبل از آن را قبول نداريد، بعد از مطالبى چند علامه بحرالعلومخطاب به آنها فرمود: اگر من مى دانستم شما طالب حقيد بيش از ايندليل و برهانى كه شنيديد براى شما شرح مى دادم ، ولى باز براى اتمام حجت شما راموعظه مى نمايم و مى گويم : راجع به دين و مذهب از پدران و پدر بزرگان خود تبعيتنكنيد و دست از تعصب و خود خواهى برداريد، زيرا اين دنيا فانى و نابود شدنى است وهر كس شربت مرگ خواهد چشيد. عاقل و باهوش كسى است كه عقائد مذهبى خود را از روىدليل و برهان درك كند، زيرا كه معقول نيست همه اديان و مذاهب مختلف در يك زمان بر حقباشند. پس بنابراين هر انسان عاقل بايد بكوشد دين و مذهب حق را از ميان اين همه اديانمختلف درك كند. بطور يقين فرداى قيامت خداى بزرگ اين عذر را نمى پذيرد كه انسانبگويد: ما در دين و مذهب خود از پدران و اجداد خود تبعيت نموديم . اگر نه چنين باشد كهشنيديد بايد بت پرستان و آتش پرستان نيز رستگار و برحق باشند.
يهوديان گفتند: سخنان شما همه منطقى و متين است و ما هم طالب حقيم ولى ما به اين لحاظدين حضرت موسى را پذيرفتيم كه مى بينيم يهود و نصارا و مسلمانان عموما به پيامبرىحضرت معتقدند ولى درباره حضرت محمد صلى الله عليه و آله و عيسى عليه السلاماختلاف دارند، ما دين او را نپذيرفتيم كه هيچكس اختلاف درباره او ندارد.
بحرالعلوم گفت : مسلمانان پيامبرى حضرت موسى و عيسى عليهما السلام را معتقد شده اندبخاطر اينكه قرآن و اخبار پيامبر اسلام از آن خبر داده است ، اگر غير از اين بود يقينامعتقد نمى شدند.
يكى از جوانان يهود به نام عزيز متوجه بحرالعلوم شد و گفت : من يك عرضمختصر دارم كه خيلى مفيد است ، تقاضا دارم توجه بفرمائيد.
بحرالعلوم گفت : مانعى ندارد، حرف خود را مطرح كن .
عزيز گفت : در تورات ما نوشته ، بعد از حضرت موسى پيامبرى از فرزندان برادرانما به وجود مى آيد نه از فرزندان اسماعيل ، درحالى كه حضرت محمد صلى الله عليه وآله از فرزندان حضرت اسماعيل عليه السلام بود.
بحر العلوم گفت : اينطور نيست كه تو مى گوئى ، بلكه در تورات ، در سفر پنجم ،فصل دوازدهم ميگويد: خداى سبحان به حضرت موسى وحى كرد و فرمود: من در نظر دارمپيامبرى از فرزندان برادرانشان از براى آنان بفرستم ، تو به بنىاسرائيل بگو به آن پيامبر ايمان بياورند، و سخن او را گوش كنند، شكى نيست كهفرزندان حضرت اسماعيل برادران حضرت يعقوب كه او رااسرائيل مى گفتند بوده اند، چون يعقوب فرزند اسحاق بن ابراهيمخليل بوده و اسماعيل هم فرزند حضرت ابراهيم عليه السلام بوده ، اكنون كه حضرتاسماعيل و اسحاق برادر بوده اند پس ترديدى نيست كه منظور از برادران يعقوب هماناسماعيل است ، و حضرت محمد صلى الله عليه و آله هم از فرزندان حضرتاسماعيل مى باشد، عزيز از اين جواب اساسى عاجز شد و رنگ صورت او دگرگونگرديد و تا پايان مجلس چيزى نگفت .
بعد علامه بحرالعلوم خطاب به آنها كرد و گفت : اگردليل و برهان ديگرى داريد بياوريد و يا كسى از بزرگان شما كه اعلم از شما باشددلائل خود را بياورد. يكى از آنها متوجه سيد شد و گفت : ما پيامبرى حضرت موسى رابدين جهت قبول داريم كه داراى كشف و كرامات و معجزات بود. بحرالعلوم گفت : آيا شمامعجزات او را به چشم خود ديديد؟
يهوديان گفتند: نه
بحرالعلوم ادامه داد: آيا نه چنين است كه معجزات پيامبر ما را هم شنيده ايد؟ پس چرامعجزات موسى را قبول داريد ولى معجزات حضرت محمد صلى الله عليه و آله راقبول نداريد و انكار مى كنيد، در صورتى كه حضرت موسى چند صدسال قبل از حضرت محمد صلى الله عليه و آله بوده است ؟
اى گروه يهود، اگر حضرت ابراهيم خليل عليه السلام كهقبل از حضرت موسى بوده از شما سئوال كند و بگويد: چرا دين و مذهب مرا ترك نموديد ودين موسى را پذيرفتيد، چه خواهيد گفت ؟
آنها گفتند: ما مى گوئيم : چون تو قبل از موسى بودى دين وى راقبول كرديم زيرا هر گاه پيامبر جديدى بيايد دين پيامبر قبلى از بين خواهد رفت .
بحرالعلوم گفت : اگر حضرت محمد صلى الله عليه و آله به شما بگويد اى گروهيهود: من پيامبرى بودم بعد از حضرت موسى مبعوث شدم و داراى معجزات هم بودم و صاحبقرآن كه تا قيامت باقى خواهد ماند، پس چرا به من ايمان نياورديد، چه خواهيد گفت ؟
گروه يهود محكوم گرديدند و چيزى نگفتند.
بحرالعلوم پس از اين استدلال رو به بزرگ آنها كرد و گفت : تو كه بزرگ اين گروهمحسوب مى شوى آيا تا كنون براى بدست آوردن دين حق اقدام كرده اى ؟
او گفت : انصافا درصدد برنيامده ام و براى تشخيص آن قدمى برنداشته ام و دربارهحقانيت دين محمد صلى الله عليه و آله تحقيقى بهعمل نياورده ام ، اكنون در نظر دارم كه در اين باره مطالعه كنم و نتيجه مطالعات خود رابه شما شرح دهم .
سيد جواد (صاحب مفتاح الكرامه ) كه اين مناظرات را در كتاب خود نگاشته مى گويد: آنگروه يهود اسلام آوردند و اسلام آنان بسيار قوى و نيكو شد. (72)
بخش چهارم : آثار بحرالعلوم 
آثار علمى  
همانگونه كه در چند جاى كتاب يادآورى شده ، به علت دقت و عمق علمى از سيد بحرالعلوم، تاليفات كم يا ناقص به جا مانده است كه نسبت به مقام والايى كه دارد ناچيز مىباشد، آثارى كه از آنها در كتابهاى شرح حال نام برده اند و بعضى از آنها چاپگرديده و برخى چاپ نشده بدين قرار است :
1- المصابيح فى الفقه ، كه سه جلد است .
2- الفوائد فى الاصول . (چاپ شده است )
3- مشكاه الهدايه .
4- الدره النجفيه ، رساله معروف سيد در فقه مى باشد كه تا بهحال مثل آن در فقه نوشته نشده و چندين بار چاپ شده است و عالمانى چند بر اين كتابچندين شرح بزرگ نوشته اند. در اين كتاب سيد بحرالعلوم علم فقه را به نظم كشيدهاست . و مولف جواهر ابيات اين (دره ) را منزله نصوص و رواياتنقل كرده و به آن استدلال نموده است . از شرح هاى معتبر اين كتاب مى توان از المواهبالسنيه نوشته ميرزا محمود طباطبائى بروجردى نام برد.
5- رساله فى الفقير و الغنى كه در كتاب مصابيح ايشان درج شده است .
6- رساله اى درباره عصير زبيبى (فشرده كشمكش وقتى بجوشد پاك است يا خير؟)
7- شرح الوافيه ، در علم اصول فقه كه تا بحث حقيقت و مجاز را داراست .
8- رساله اى در مناظره با يهود در ذى الكفل .
9- تحفه الكرام در تاريخ مكه و بيت الله الحرام .
10- مناسك حج
11- قواعد الشكوك
12- مبلغ النظر فى حكم قاصد الاربعه فى السفر، در كتاب نماز (مفتاح الكرامه ) آمدهاست .
13- حاشيه بر كتاب طهارت شرايع .
14- جوابهايى از مسائل حج .
15- حاشيه بر ذخيره سبزوارى
16- دره بهيه در نظم رئوس مسائل اصوليه .
17- رساله فى انفعال ماء القليل .
18- كتاب رجال (معروف به فوائد الرجاليه ) كه كتابى گرانبهاست و كسانيكه بعد ازبحرالعلوم به نگارش كتاب رجال پرداخته اند همه از كتاب او استفاده كرده اند. اين كتابخود، در نزد صاحب نظران و اهل فن بى نظير است ، و چندين بار چاپ شده است .
19- ديوان شعر كه به خطر خود علامه بحرالعلوم مى باشد.
20- رساله اى فارسى در شناخت خدا كه به زبان فارسى مى باشد. (سير و سلوك ).(73)
شعر بحر العلوم  
شعر و ادبيات بحرالعلوم در سطح بالايى قرار داشت ، شعرهاى او در فقه واصول و رجال نمونه اى از آثار گرانبهاى اوست كه از آن درياى بىساحل به يادگار مانده است همچنين به نظم درآوردن اصحاب اجماع ، كه زينت بخش كتبرجالى شيعه است و سروده هاى ديگر. ما به خاطر تبرك و تيمن سرودهايى عالم عارف رادر رثاى سالار شهيدان بطور خلاصه اشاره مى كنيم :

الله اكبر ماذا الحادث الجلل
وقد تزلزلسهل الارض والجبل ؟
ما هذه الزفرات الصاعدات اسى
كانها من لهيب القلب تشتعل ؟
ترجمه : اين چه حادثه اى بزرگى است ، كه از بزرگى آنها كوه و بيابانمتزلزل شده است . اين ناله ها از چه بلند است . گويا ناله ها از سوز قلب ها زبانه مىكشند.
ما للعيون منها الدامع جاريه
منها تخد خدود اوهى تنهمل ؟
چيست چشم ها را كه چشمه هاى اشك از آن جارى است ، و جويبارى از آنها بر روى رخسار مىدود؟
كان نفخه صور الحشر قد فجئت
فالناس سكرى ولا سكر ولا ثمل ؟
گويا صور اسرافيل دميده شده و قيامت برپاست و مردم مست اند در صورتى كه بهوشندو مست نيستند. اين اشعار با دوازده بند جانسوز و زيباى شاعر فارسى زبان محتشمكاشانى قابل مقايسه است .
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتماست
واز جمله اشعار او پاسخى است كه به شعرهاى ملا محمد مهدى نراقى صاحب كتاب جامعالسعادات داده است . نراقى از ايران اشعارى براى سيد بحرالعلوم به نجف اشرففرستاد.
اشعار مرحوم نراقى چنين است :
الا قل لسكان دار الحبيب
هنيئا لكم فى الجنان الخلود
هان ، به ساكنان خانه دوست بگو بهشت جاودان گوارايتان باد.
افيضوا علينا من الماء فيضا فى
ضا فنحن عطاش و انتم
به كام ما هم آب زلال برسانيد، كه ما تشنه ايم و شماسيراب .
جواب بحرالعلوم چنين بود:
الا قل لمولى يرى من بعيد
ديار الحبيب بعين الشهود (74)
هان بگو به مولايى كه از راه دور با ديده شهود، محبوب و ديار دوست را مى بيند.
لك الفضل من شاهد غائب
على شاهد غائب بالصدود
فنحن على الماء نشكو الظماء
و فزتم على بعدكم بالورود (75)
برترى تراست كه غايب هستى ولى حضور دارى ،برترى دارى بر حاضرى كه از ديدار محروم است .
آثار اجتماعى  
از مسئوليت هاى سنگين و خطير، عهده دارى مرجعيت جامعه اسلامى است . مخصوصا كسى كههم عهده دار امور عامه مردم و هم اداره حوزه آن جامعه باشد، او با اين همه مسئوليت هايىسنگين كه به عهده داشت باز از خود آثار علمى و اجتماعى و معنوى گرانبهايى بهيادگار گذاشته است ، كه ما مختصرى از آن را بطور نمونه يادآورى كرديم . و هم اكنونبه آثار اجتماعى و معنوى او مى پردازيم .
1- بالا آوردن ارتفاع مسجد كوفه كه به دستور سيد به انجام رسيد.
در مورد علت اين اقدام بعضى چنين بيان كرده اند: اين كار براى اين بود كه خود نهايىكه در جنگ ها ريخته مى شد به آن مسجد كشيده نشود و در صورت خون آلود شدن مسجدآسان و راحت پاك و تطير شود. (76)
2- مشخص كردن مقام و جايگاه حضرت حجه بن الحسن ارواحنا له الفدا در مسجد سهله ، وبنا گذارى قبه اى از كاشى هاى خوب و عالى از رقى در اين جايگاه مقدس كه تعيين اينمكان بعد از تشرف به محضر مقام قدسى ولايت بود. (77)
3- بنا كردن گلدسته در صحن شريف علوى در طرف جنوبى آن ، و تعمير ديوارهاى صحنها و حجره ها كه در حال خرابى بود. نقل شده در اين رابطه نامه اى به سلطان ايران(فتحعلى شاه قاجار) نوشت و مخارج آنها را به او بيان فرمود، سلطان فوراامتثال امر كرد و مخارج مورد نياز تعميرات را فرستاد. (78)
4- تعميراتى در مسجد شيخ طوسى در نجف اشرف درسال (1198ه‍ ق ) به ترغيب و راهنمايى اين سيد بزرگوار صورت گرفت .
5- كتابخانه خطى (مكتبه بحرالعلوم ) اين كتابخانهشامل كتابهاى نفيش خطى ، با كاغذهاى اعلا و مزين شده به طلا و جواهر كه در زمان ايشانهيچكدام چاپ نشده بود كه بعد از فوت ايشان به اولاد اومستقل شد. (79)
6- مشخص كردن جايگاه مسجد راس الحسين عليه السلام در نجف اشرف به امر بحرالعلوم. نقل شده كه سيد به خواص و دوستان صميمى خود مى فرمود: كه اينجا موضع سر امامحسين عليه السلام است .
7- تعيين جايگاه قبر مختار ثقفى كه الان معروف به قبر مسلم مى باشد.
8- تعيين جايگاه مرقد حضرت هود و صالح عليهما السلام در نجف اشرف و در جهت شمالىاز شهر نجف كه از قبرهاى معروف و مشهور و زيارتگاه عاشقان و دوستداران مكتب وحىالهى است . (80)
جاى آن در عصر سيد علامت گذارى شد و بناى آنها از گچ و سنگهاى معمولى بود تاتوفيق شامل حال يك ايرانى گرديد و آن مكانهاى عطرآگين را با سنگهاى گران قيمتبازسازى كرد. جايى كه سيد تعيين كرد دهها متر با جاى اولى آنها فاصله دارد، و اينمكان نورانى در وادى السلام مى باشد. (81)
9- اضافه كردن مقدارى از اراضى به مسافت حرم مطهر كه فعلا به آن صورت است ، وايجاد تاسيساتى در اطراف حرم مطهر كه مورد نياز زوار بود. تشخيص آثار فرسوده وقبور پنهان اولياء و نوادگان ائمه عليهم السلام ، و سعى در تعيين دقيق جهت قبله ازكارهاى اين علامه زمان و يگانه دوران بود.
بخش چهارم : كرامات بحرالعلوم 
آنان كه خاك را به نظر كيما كنند
آيا شود كه گوشه چشمى به ما كنند
جا دارد كسى كه با امام عصر (عليه السلام ) ملاقات كرده نگاهش كيميا باشد و از اوكراماتى سر بزند، و جا دارد اهل تسنن درباره او بگويند:
لو كان حقا ما يقول الشيعه الاماميه فى مهدويه ولد امام العسكرى (عليه السلام ) لكانهذا السيد المهدى ، هو ذلك الامام المقام
اگر آنچه كه شيعه اماميه در مورد مهدويت فرزند امام عسگرى عليه السلام مى گويند حقاست كه اين سيد همان مهدى باشد. (82)
در اين فصل چند نمونه از كرامات او را از نظر خوانندگان عزيز مى گذرانيم ، تا عظمتو بزرگى بحرالعلوم بيشتر براى دوستداراناهل بيت (عليهم السلام ) روشن گردد.
قصه سرداب  
اين داستان را سيد مرتضى طباطبائى كه از نزديكان سيد بحرالعلوم و هميشه همراه اوبود نقل كرده است
در سفر زيارت سامراء همراه او بودم ، وى را حجره اى بود كه تنها در آنجا مى خوابيد ومن نيز حجره اى داشتم متصل به آن حجره ، و در همهاحوال مراقب و مواظب سيد بودم ، شبها مردم نزد او جمع مى شدند تا اينكه پاسى از شبمى گذشت ، روزى بطور معمول نشست و مردم دور او حلقه زدند، از قيافه مبارك او ديدممثل اينكه امروز دوست ندارد اجتماع مردم را (مثل پرنده اى كه خود را به اين طرف و آن طرفقفس مى زند تا خود را آزاد كند) و دوست دارد دور او خلوت بشود، با هر كس كه سخن مىگويد در سخنان او نشانه اى از عجله بود. مردم متفرق و پراكنده شدند، و جز من كسىباقى نماند، مرا نيز امر فرمود كه بيرون بروم ، به حجره خود رفتم ، و دراحوال اين سيد بزرگوار با خودم فكر مى كردم . در اين شب خواب را از چشمان خود كنارزده ، زمانى صبر نمودم آنگاه مخفى بيرون آمدم كه ازحال سيد جويا شوم ، ديدم در حجره سيد بسته است ، از شكاف در نگاه كردم ديدم چراغ اوروشن است و كسى در حجره نيست ، داخل حجره شدم ، و از وضعمنزل دانستم كه امشب را نخوابيده و بجاى رفته است . خود را پنهان داشتم و سپس با پاىبرهنه در طلب سيد برآمده ، داخل صحن شريف شدم . ديدم درهاى حرم عسكريين (امام هادى وامام عسكرى ) عليهما السلام بسته است ، در طرف خارج حرم جستجو كردم اثرى از اونيافتم ، داخل سرداب شدم ، ديدم درها، باز است . از پله هاى آن آهسته پايين رفتم ،بطورى كه هيچ حسى و حركتى از من ظاهر نشود، همهمه اى شنيدم از سرداب ، ديدممثل اينكه گويا با كسى سخن مى گويد، ولى من كلمات او را تشخيص نمى دادم . تا اينكهسه يا چهار پله مانده بود، من در نهايت آهستگى مى رفتم . ناگاه سيد بحرالعلوم از همانمكان بلند شد و گفت : سيد مرتضى چه مى كنى ؟ چرا از خانه بيرون آمدى ، پس در جاىخود ميخكوب شدم ، به فكر فرو رفتم و ساكتمثل چوب خشك شدم ، جوابى با معذرت دادم و در ميان عذرخواهى از پله ها پايين رفتم تاآنجا كه صحنه را مشاهده مى نمودم سيد را ديدم كه تنها رو به قبله ايستاده و اثرى ازكسى ديگر نيست . دانستم كه او با كسى سخن مى گفت و شايد با آنكه هنوز غائب از ديدههاى ماست ، سلام الله عليه . (83)
سكوت در نماز  
آخوند زين العابدين سلماسى مى گويد: شبى بحرالعلوم در وقت مغرب در پشت مرقدمطهر عسكريين عليهما السلام به نماز ايستاد و ما جمعى از اصحاب و ياران در پشت سر اوبه نماز ايستاديم ، نماز را تا به تشهد آخر رسانيد و (السلام علينا) را هم گفت ، و هنوزالسلام عليكم را نگفته بود كه ساكت شد و هيچ تكلمى نكرد، ما گمان كرديم كه آن جنابرا سهو يا فراموشى عارض شده است ، پس از گذشت مدتى در آن وقت گفت : السلامعليكم ... ما همه تعجب كرديم ، و از عظمت او كسى جرات نداشت راز سكوت او را در نمازبپرسد، آخوند (زين العابدين سلماسى ) گفت : من با رفيق ديگرى كه داشتيم گفتيم : كهامشب در وقت غذا ما شام نمى خوريم (از خصوصيات بحرالعلوم اين بود كه اگر كسى سرسفره او مى نشست و غذا نمى خورد ناراحت مى شد و اصرار مى كرد غذا بخورد) و چون اوراضى نمى شود كه كسى در مجلس حاضر باشد و غذا نخورد، لابد بيان مى كند، وقتىشام آوردند ما نخورديم ، فرمود: بخوريد. ما عرض كرديم تا سر سكوت در نماز رابيان نفرمايى ما نمى خوريم سرانجام پس از اصرار فرمود: بخوريد بيان مى كنم ،بعد از غذا فرمود: كه چون من سلام اول را گفتم ديدم امام عصر ارواحنا له الفدا بهزيارت جد و پدرش به اندرون حرم آمد، پس زبانم لكنت گرفت ، و از هيبت امام قدرتتكلم نيافتم ، و در ميان نماز بودم و قدرت برخاستن نداشتم ، و نمى توانستم نماز راقطع كنم ، در مقام احترام امام آن قدر زبان من لكنت گرفت ، تا امام از زيارت جد و پدرشفارغ شد و مراجعت فرمود، آن وقت به حال خويش آمدم و زبانم جريان پيدا كرد و سلامدوم (نماز) را دادم . (84)
تلاوت قرآن  
چه خوش است صوت قرآن
ز تو دلربا شنيدن
به رخت نظاره كردن
سخن خدا شنيدن
ميرزا حسين لاهيجى رشتى ، از شيخ زين العابدين سلماسىنقل كرده است :
روزى بحرالعلوم وارد حرم مطهر امام على (عليه السلام ) شد، بيت فوق را زمزمه مى كردو پس از آن بحرالعلوم سوال كردم سبب خواندن اين بيت چه بود؟ فرمود: چون وارد حرمحضرت على (عليه السلام ) شدم ديدم حجه بن الحسن عليه السلام در بالاى سر به آوازبلند قرآن تلاوت مى كند.
چون صداى آن بزرگوار را شنيدم اين شعر را خواندم . پس وارد حرم شد قرائت را تركنمود و از حرم بيرون رفت . (85)
دست در دست يار  
مردى از آخوند زين العابدين سلماسى نقل مى كند كه گفت : روزى نشسته بوديم در درسسيد بحرالعلوم در نجف اشرف ، عالم محقق ميرزاى قمى ، كه در آنسال از ايران براى زيارت ائمه عليهم السلام و انجام فريضه حج آمده بود وارد شد.شاگردان بحرالعلوم متفرق شده بودند. كسانى كه در مجلس بودند و من با سه نفر ازياران نزديك او كه در مرتبه و درجه اعلاى تقوا و پرهيزكارى و اجتهاد بودند مانديم ،ميرزاى قمى خطاب به بحرالعلوم گفت : شما فايز شديد و دريافت نموديد مرتبهولادت روحانى و جسمانى و قرب مكان ظاهرى و باطنى را. پس چيزى براى ما نيز تصديقكنيد از آن نعمت هاى غير متناهى كه به دست آورده ايد.
سيد، بدون تامل فرمود: من شب گذشته يا دو شبقبل (ترديد از رواى است ) به مسجد كوفه رفته بودم براى اداى نافله شب ، با قصداينكه اول صبح به نجف اشرف برگردم ، و مباحثه و درس و بحثتعطيل نشود، و چون از مسجد بيرون آمدم ، شوق مسجد سهله در كوفه در دلم افتاد و ازترس اينكه در نجف به درس نمى رسم ، فكر و خيالم را از آن منصرف كردم ولى شوقمپيوسته زياد مى شد و قلب ميل مى كرد، در حالى كه مردد بودم ناگاه بادى وزيد وغبارى برخاست و مرا به آن طرف حركت داد اندكى نگذشت كه مرا، در مسجد سهله بر زمينگذاشت ، داخل مسجد شدم ديدم كه از زوار و رفت و آمد خالى است و كسى را نيافتم جزشخص جليل و بزرگوارى كه مشغول مناجات با قاضى الحاجات بود او با كلماتى كهقلب را دگرگون و چشم را گريان مى نمود، مناجات مى كرد.
حالم متغير و دلم از جا كنده شد و زانوهايم لرزيد و از شنيدن آن كلمات و دعاهايى كههرگز به گوشم نخورده بود و چشمم در جايى نديده بود اشكم جارى شد. دانستم كهمناجات كننده خود، آن كلمات را انشاء مى كند، نه آنكه از محفوظات خود مى خواند. در جاىخود ايستادم و گوش به آن كلمات فرادادم و از آنها لذت مى بردم تا اينكه از مناجاتفارغ شد، پس ملتفت من شد و به زبان فارسى فرمود: مهدى بيا، پس چند قدمى پيشرفتم و ايستادم آنگه امر فرمود كه پيش روم ، اندكى جلو رفتم و توقف كردم ، باز امرفرمود به پيش بروم و فرمود: ادب در فرمانبرى است ، پيش رفتم تا به آنجا كه دستآن جناب به من و دست من به او رسيد و سخنانى گفت . شيخ سلماسى گويد: چون كلامبه اينجا رسيد يك دفعه دست از سخن كشيد. (86)
جا دارد آن سروده اين جا يادآورى شود.
يار گرفت از كرم ، دست من خسته را
باز رهاند از فراق ، اين دل بشكسته را
با همه ناز و عتاب باز به او خوشدلم
چون شنود گاه گاه ناله آهسته را (87)
مانند دريا  
محقق قمى صاحب كتاب قوانين مى فرمايد: من با علامه بحرالعلوم در درس آقا وحيدبهبهانى (استاد كل ) هم مباحثه بوديم ، اغلب من براى او بحث را تقرير مى كردم ، تااينكه من به ايران آمدم و كم كم ، شهرت علمى سيد بحرالعلوم به همه جا رسيد و منتعجب مى كردم تا زمانى كه خدا توفيق عنايت فرمود، تا براى زيارت عتبات موفق بشوم. وقتى به نجف اشرف مشرف شدم ، سيد را ملاقات كرده مساله اى عنوان شد، ديدم سيدبحرالعلوم ، درياى مواج و عميق از دانش هاست ، پرسيدم ؟ آقا ما كه با هم بوديم شما اينمرتبه را نداشتيد، و از من استفاده مى كرديد، حال شما را مانند دريا مى بينيم ، فرمود:ميرزا اين از اسرار است كه به تو مى گويم تا من زنده ام به كسى نگو، و كتمان بدار،من قبول كردم فرمود: چگونه اينطور نباشم ، و حالا آنكه آقايم مرا شبى در مسجد كوفهبه سينه مبارك خود چسباند. (88)
آرزوى نماز  
از جمله داستانهاى شنيدنى از كرامات بحرالعلوم اين است كه روزى خواهرش در بستربيمارى بود و از بيمارى خود به سيد شكايت مى كرد و از دنيا رفتن خود را باز مىيابى و به آرزويى مى رسى كه من نخواهم رسيد، من آرزو مى كنم كه شيخ حسين نجف ،(كه در زهد و تقوى مرتبه بالايى دارد) بر من نماز بخواند ولى او نماز نمى گذارد.ولى اى خواهر او بر شما نماز خواهد خواند، نقل كرده اند كه جريان همينطور شد و بعد ازدرگذشت بحرالعلوم شيخ حسين نجف در بستر پيرى و بيمارى افتاده بود كه خبردرگذشت خواهر بحرالعلوم را به او رساندند، آن شيخ كه به شدت تب كرده بود ازبستر بلند و مثل حال صحت رفت و بر او نماز خواند، و بعد برگشت بهمنزل باز همان تب شديد بر او عارض شد. (89)
غروب آفتاب  
روز 24 ذى حجه 1112ق . يا ماه رجب بود كه بحرالعلوم رخ از ديار فانى برتافت وبه عالم بالا پرواز كرد. او از مدتها قبل توان تدريس نداشت و درمنزل به مطالعه و تاليف ميگذرانيد و سرانجام او با غروب خود قلب عاشقان ، و شيفتگانولايت و امامت را داغدار و مجروح كرد.
او دريايى از علم را با خود همراه برد، دربمنزل او به روى دوستان بسته شد، دوستانى كه او را پدرى مهربانى و رئوف ودلسوز و محرم اسرار مى دانستند. او بيش از پنجاه و هفت بهار را سپرى نكرده بود كهدعوت حق را لبيك گفت و روح بلند او به سوى رب العالمين بازگشت و براستى معناىاين حديث تحقق يافت كه :
اذا مات العالم ثلم فى الاسلام ثلمه لا يسدها شيى .
وقتى عالمى از دنيا برود رخنه و شكافى در دين پيدا مى شود كه چيزى جاى آن را پرنمى كند.
درگذشت بحرالعلوم در عالم اسلام اثرى عميق گذاشت و دنياى شيعه را در ماتم فروبرد. و حوزه هاى علميه را مدتى بى پدر گذاشت . گرچه شاگردان بزرگىمثل شيخ جعفر كاشف الغطاء از او يادگار ماند، ولى باز جاى بحرالعلوم خالى بود.وقتى خبر درگذشت او به گوش مردم رسيد، سراسيمه و حيرت زده به خيابان ها ريختند.گويا از خواب سنگين ناگهان بيدار شدند، جارچيان خبر را به مردم رساندند. مردم همهبر سر و سينه زنان به طرف خانه اميد هميشگى دويدند، در گوشه اى ازمنزل ايستاده و مانند مرغ پرشكسته به يكديگر تسليت دادند و اشك مى ريختند. فريادهابلند بود كه ، اى واى مدرسه اخلاق بسته شد، معلم عرفان از دنيا رفت . مردم سينهزنان ، گريه كنان ، دور جنازه سيد بحرالعلوم را گرفتند و مانند پروانه حلقه زدند،صداى ناله از شهر نجف بالا رفت . گويا ملائكه هم با مردم آن سامان همناله شده بودند.صداى زمزمه ياران و دوستداران از آن شهر به آسمان و عرش اعلى بلند شد.
در روايت خوانده ايم كه چون مومنى و دوستى از خدا به عالم ابدى و ديار يار سفر كندجايى كه در آن عبادت مى كرده به مدت چهل روز بر او گريه مى كند، و فرشتگان برمومن گريه مى كنند. (90) براستى زمين و زمان بر درياى ايمان و علم و اخلاص گريهكرد.
نماز بر جنازه بحرالعلوم  
از داستانهاى جالبى كه از كرامات بحرالعلوم حساب مى شود، جريان نماز ميتبحرالعلوم است . صاحب برهان قاطع ، از آخوند زين العابدين سلماسىنقل كرده ، چون بيمارى سيد بحرالعلوم سخت شد، به ما كه دور او را گرفته بوديمگفت : من دوست داشتم شيخ جليل شيخ حسين نجف كه در اثر كثرت زهد و عبادت ضربالمثل است بر من نماز بخواند ولى بر من نماز نمى خواند مگر جناب عالم ربانى ميرزامهدى شهرستانى (او از معاصران و دوستان بحرالعلوم بود و درسال 1216ه‍ ق وفات يافت ) ما از اين خبر سيد تعجب كرديم ، چون ميرزاى ذكر شده دراين هنگام در كربلا بود، و بعد چندان طولى نكشيد كه بحرالعلوم از دنيا رفت و ما بهانجام مقدمات كفن و دفن او پرداختيم ، و هنوز از ميرزا مهدى شهرستانى خبرى نبود و من درفكر بودم ، براى اينكه من در مدت دوستى با بحرالعلوم از او خبر نادرست و دروغ نشنيدهبودم . من در اين باره سرگردان بودم تا او راغسل داديم و كفن كرديم و به صحن شريف مرتضوى (عليه السلام ) براى نماز و طوافدور حرم مطهر آورديم . گروهى از بزرگان علماء و فقهاءمثل شيخ جعفر كاشف الغطاء و شيخ حسين نجف همراه ما بودند. و وقت نماز بر او رسيده بودو دل من از آنچه شنيده بودم تنگ شد كه يكبار از طرف درب شرقى صحن جمعيت به دوسو رفتند و راه باز شد، ديدم سيد بزرگوار سيد مهدى شهرستانى است و با لباسسفر وارد صحن شد هنوز خسته بود چون به جنازه رسيد علما او را كه جامع الشرايط بودپيش بردند و به امامت او بر پيكر سيد نماز خوانديم و دلم شاد شد. و خدا را شكر كردمكه شك ما را برطرف كرد.
سيد مهدى شهرستانى جريان آمدن خود به نجف اشرف را چنين بازگو كرده كه : نمازظهر را در مسجد خويش در كربلا خوانده و به خانه برگشتم . نامه اى از نجف دريافتكرديم كه از سيد بحرالعلوم نااميد شده اند، من به خانه رفتم و بى درنگ سوار برمركب شدم و يكسره آمدم و به هنگام ورود مواجه باحمل جنازه بحرالعلوم شدم . (ناقل اين جريان على رضا اصفهانى از شيخ زين العابدينسلماسى است ) (91)
بارگاه بحرالعلوم  
بعد از نماز بدن مبارك را به مكانى كه او به فرزند بزرگ خود سيد رضا طباطبايىبحرالعلوم وصيت كرده بود و به بعضى از دوستان نيز گفته بودحمل كردند. او اظهار كرده بود كه دوست دارد در جنب مرقد شيخ طوسى (متوفاى 460ه‍ ق )دفن شود. عده اى از بزرگان نقل كرده اند كه هنگام دفن كه خاك بر پيكر آن مرجعبزرگ مى ريختند، از بين حاضران صدايى شنيدند كه اين دو بيت را مى خواند ولى تابه حال گوينده آن شناخته نشده است :
لله قبرك من قبر تضمنه
علم النبيين من نوح الى الخلف
كانت حياتك احياء لما شرعوا
وفى مماتك موت العلم والشرف (92)
چه قبرى كه در خود علم پيامبران را از نوح و بعد از او در بردارد زندگى تو احياگرشرع اسلام بود و مرگ تو مرگ علم و شرف است .
در تاريخ وفات او اين شعر را سروده اند كهسال وفات آن عالم بزرگ مى باشد:
عجب غمى است كه دل زين مصيبت جانكاه
به سينه خون شد و بيرون ز چشم پر نم رفت
خرد چو سال وفات از تو جست با وى گوى
سمى مهدى صاحب زمان ز عالم رفت
اين حروف مطابق با 1212 است . 1212 - 16 به اضافه 1196 ق . 
مقبره آن عالم بزرگ هم اكنون زيارتگاه دوستدارن علم و مرجعيت و جايگاه نيايش علاقهمندان اهل بيت عصمت و طهارت است و نيازمندان فراوان ، مانند روزگار زندگى او هم و غمخود را با استمداد از روح بلند وى برطرف مى نمايند.
بعد از درگذشت او مجالس ترحيم و ختم از سوى خانواده آن مرحوم و از سوى طبقات مختلفبرگزار شد و چندين روز بازارها بسته بود. بعد از فوت او زبان شاعران به مدح ومرثيه او باز شد و در وصف يار از دست رفته شعرها سرودند كه به يكى دو نمونه ازآنها اكتفا مى كنيم .
ابتدا سروده اى از زبان شيخ جعفر كاشف الغطاء، سپس سروده اى از سيد صادقآل بحرالعلوم در مدح او ذكر مى كنيم .
سروده كاشف الغطاء در مدح استاد:
لسانى عن احصاء فضلك قاصر
و فكرى عن ادارك كنهك حاسر
جمعت من الاخلاق كل فضيله
فلا فضل الا عن جنابك صادر
يكلفنى صحبى نشيد مديحكم
لزعمهم انى على ذاك قادر
فقلت لهم هيهات لست بقائل
لشمس الصحى يا شمس ضوئك ظاهر
و ماكنت للبدر المنير بناعت
له ابدا بالنور و الليل عاكر (93)
سروده از سيد صادق آل بحرالعلوم :
بحرالعلوم صاحب النماقب
سيد اهل الفضل ذى التجارب
محقق المعقول و المنقول
مدقق الفروع و الاصول برتقى ورع امام بمثله لم تسمع الايام
و فضله فى سائر الاقطار
كالشمس فى رابعه النهار
و كم كرامات له مشتهره
و قد غدت فى عصره مزدهره (94)
روحش شاد،
يادش گرامى و راهش مستدام باد
نورالدين على لو
حوزه علميه قم
30/ 6 / 1372

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation