بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 3, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AYAT-101 -
     AYAT-102 -
     AYAT-103 -
     AYAT-104 -
     AYAT-105 -
     AYAT-106 -
     AYAT-107 -
     AYAT-108 -
     AYAT-109 -
     AYAT-110 -
     AYAT-111 -
     AYAT-112 -
     AYAT-113 -
     AYAT-114 -
     AYAT-115 -
     AYAT-116 -
     AYAT-117 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه : (52) قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنآ إِلا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْاءَن يُصِيبَكُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ اءَوْ بِاءَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوَّاْ إِنَّا مَعَكُممُّتَرَبِّصُونَ
ترجمه : 
(اى پيامبر! به منافقان ) بگو: آيا براى ما جز يكى از دو نيكى (فتح يا شهادت ) راانتظار داريد؟ ولى ما منتظريم كه عذاب خداوند يا از سوى خودش يا به دست ما به شمابرسد. پس شما منتظر باشيد، ما نيز با شما در انتظار مى مانيم .
نكته ها : 
O اين آيه ، توضيحى بر آيه ى قبل است كه خدا را مولاى مؤ منان دانست ، خدايى كهجز خير نمى نويسد و حتّى اگر شهادت هم مقرّر كند، خير وخوبى است .
O امام باقر عليه السّلام در تفسير (احدى الحسنيين ) فرمودند: مراد يا مرگدر راه خدا و يا درك ظهور امام زمان عليه السّلام است .(231)
پيام ها : 
1- بايد ديدگاه ((احدى الحسنيين )) را براى دوست ودشمن ، تبيين وتبليغ كرد.(قل )
2- ارزشها و ملاك هاى ارزش گذارى ، در بينش مؤ منان و منافقان متفاوت است . (احدىالحسنيين ) در ديد اهل ايمان ، رفتن يا ماندن مهم نيست ، مهم در خط بودن است ، لذا فتحيا شهادت ، هر دو پيروزى است .
3- منافقان ، اگر در جنگ ودرگيرى با نظام اسلامى كشته شوند، دوزخى اند و اگربدون جنگ هم بميرند، اهل دوزخ ‌اند. پس به دست مؤ منان ، يا از سوى خدا گرفتار عذابمى شوند. (من عنده او بايدينا)
4- مؤ من ، به هدف ونتيجه ى كار يقين دارد. (فتربّصوا انّا معكم متربّصون )
تفسير آيه : (53) قُلْ اءَنْفِقُواْ طَوْعاً اءَوْ كَرْهاً لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ إِنَّكُمْ كُنتُمْقَوْماًفَسِقِينَ
ترجمه : 
(به منافقانى كه به جاى حضور در جبهه ، قصد كمك مالى دارند) بگو: چه از روىعلاقه انفاق كنيد وچه از روى كراهت ، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد،زيرا شماقومى فاسق بوده ايد.
نكته ها : 
O به گفته ى تفاسير، منافقانى كه در جنگ تبوك شركت نكردند، مى خواستند باكمك مالى به جبهه ، خود را شريك پيروزى بدانند.
O قبول نشدن انفاق منافقان ، يا به اين معنى است كه در دنيا كمك هاى مالى از آناندريافت نمى شود، يا آنكه در آخرت پاداشى ندارند.
پيام ها : 
1- انفاق تنها براى سير كردن شكم نيست ، اصلاح روح و رشد معنوى هم مورد نظر اسلاماست . (انفقوا طوعاً او كرهاً)
2- روح ، نيّت و باطن افراد، در ارزش اعمالشان اثر دارد. منافقى كه از پيروزىمسلمانان ناراحت و از آسيب رسيدن به آنان خوشحال مى شود، اعمالش با اين آلودگىباطن ، بى اثر است . (انفقوا... لن يُتقبّل )
3- خدمات وانفاق هاى منافقان ، بى ارزش است وحبط مى شود. (انفقوا...لن يُتقبّل)
4- هر كمكى را از هر كسى قبول نكنيم . (لنيتقبّل منكم )
5- شرط قبولى اعمال ، تقوا و پاكدلى است ومسائل سياسى ، اجتماعى ، عبادى و اخلاقى با هم پيوند دارند. (لنيُتقبّل ... كنتم قوما فاسقين )
6- فسق ، مانع قبولى اعمال است . (انّكم ... فاسقين )
تفسير آيه : (54) وَمَا مَنَعَهُمْ اءَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَتُهُمْ إِلاَّ اءَنَّهُمْ كَفَرُواْبِاللّه ِوَبِرَسُولِهِ وَ لاَ يَاءْتُونَ الصَّلَوةَ إِلا وَهُمْ كُسَالَى وَلاَ يُنفِقُونَ إِلا وَهُمْكَرِهُونَ
ترجمه : 
و چيزى منافقان را از پذيرفته شدن انفاقشان منع نكرد، جز اينكه به خدا و پيامبرشكافر شدند و نماز را جز از روى كسالت و بى حالى به جا نمى آورندو جز از روىكراهت و بى ميلى انفاق نمى كنند.
نكته ها : 
O در آيه ى قبل ، به صورت فرض بيان شد كه منافقان ، چه با علاقه و چه ازروى بى ميلى اگر انفاق كنند، پذيرفته نيست . اينجا صورت واقعى و وجود خارجى رابيان مى كند كه انفاقشان از روى كراهت است ، نه علاقه .
O از امتيازات درآمدهاى دولت اسلامى ازقبيل خمس ، زكات ، صدقات و انفاقات بر ديگر درآمدهاى دولتى ، مواردذيل است :
1- افراد، با اراده و انتخاب و بر اساس وجدان دينى مى پردازند.
2- بدون ترس و با قصد قربت مى پردازند.
3- پرداخت هاى مالى را غنيمت و ذخيره ى قيامت مى دانند.
4- گيرنده ى مال را عالِم عادل انتخاب مى كنند.
5- مورد مصرف را مى دانند و زير نظر دارند.
6- ساده زيستى را شرط گيرنده مى دانند و خدا را شكر مى كنند.
پيام ها : 
1- با كفر، كسالت و كراهت ، اعمال خير پذيرفته نيست . (ما منعهم انتقبل منهم نفقاتهم ...)
2- خداوند در قرآن ، بارها منافق را كافر دانسته است . (انّهم كفروا)
3- متخلّفان از جنگ تبوك ، به ظاهر مسلمان ولى در باطن كافرند. (انّهم كفروا)
4- ارزش دهنده به كارها، نيّت و نشاط و عشق است . آرى انگيزه مهّم است ، نه حركاتفيزيكى !(232) (كُسالى ، كارهون )
5- هدف اسلام از انفاق ، رشد انتخابى ومعنوى است ، نه تنها سير كردن شكم . زيرا باكمك منافقين شكم هايى سير مى شود، امّا رشد معنوى براى كمك كنندهحاصل نمى شود. (كفروا باللّه ... و هم كارهون )
6- از نشانه هاى نفاق ، نماز با كسالت ، (كُسالى ) وانفاق با كراهت است . (كارهون )
تفسير آيه : (55) فَلاَ تُعْجِبْكَ اءَمْوَلُهُمْ وَلاََّ اءَوْلَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَافِىالْحَيَو ةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ اءَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَفِرُونَ
ترجمه : 
پس اموال و فرزندان منافقان تو را به شگفتى نيندازد. جز اين نيست كه خداوند مى خواهدبه اين وسيله آنان را در زندگى دنيا عذاب كند و جانشاندرحال كفر، خارج شود.
نكته ها : 
O ((تَزهَق )) به معناى خارج شدن همراه با دشوارى و تاءسّف و حسرت است .
O نهى خدا از تعجّب ، دليل بر وجود اين تعجّب در پيامبر نيست ، بلكه جنبه ىپيشگيرى دارد.
O در نهج البلاغه ، لحظات جان دادن گروهى ترسيم شده است كه اموالشان در آنهنگام ، در برابر چشمشان جلوه مى كند و از اينكه آنها را مى گذارند و مى روند، عذاب مىكشند.(233)
O راههاى عذاب شدن به وسيله ى مال از اينقبيل است : عذاب در تهيّه آن ، در نگهدارىِ آن از سرقت و حريق و مردم حسود، به جا گذاشتنو رفتن هنگام جان دادن ، پاسخگويى در قيامت براى چگونگى تهيّه و مصرف آن .
پيام ها : 
1- مؤ منان معاصر پيامبر در مقايسه با منافقان ، در ضعف مالى بودند. (فلا تعجبكاموالهم ...)
2- چه بسيار نعمت هايى كه در باطن نقمت است و چه بسا توان هاى اقتصادى كه وسيله ىنابودى و بدبختى مى شود.(ليعذّبهم بها )
3- به ذلّت كشاندن ثروتمندانِ منافق ، از سنّت هاى الهى است .(ليعذّبهم بها)
4- عذاب الهى تنها در آخرت نيست ، در دنيا هم وجود دارد. (فى الحياة الدنيا)
5- مرگ ، جدايى روح از بدن است ، نه نيست و فانى شدن . (تَزهق )
6- جان منافق ، ارزش گرفتن ندارد، خود خارج مى شود. (تَزهق )
7- منافقِ ثروتمند، سخت جان مى دهد. (تزهق انفسهم )
8- مال و اولاد فراوانت منافقان ، زمينه ى كافر مردن آنان است . (فلا تعجبك اموالهم ...تزهق انفسهم و هم كافرون )
9- به عاقبت امور توجّه كنيد، نه به جلوه هاى آن . (فلا تعجبك اموالهم ... تزهق انفسهمو هم كافرون )
تفسير آيه : (56) وَ يَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنكُمْ وَمَا هُم مِّنكُمْ وَلَكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ 
ترجمه : 
منافقان به خدا قسم مى خورند كه همانا آنان از شمايند، در حالى كه (دروغ مى گويند و)از شما نيستند، بلكه آنان گروهى هستند كه (از شما) مى ترسند(يا مياندل و زبان و عملشان جدايى است ).
نكته ها : 
O ((يَفرَقون ))، به معناى شدّت خوف است ، گويى قلبشان از ترس ‍ متلاشى مىشود.
پيام ها : 
1- يكى از ابزار كار منافقان ، سوگند دروغ است . (يحلفون )
2- در قبول توبه ى منافق و باور كردن ادّعايش عجله نكنيد، چون آنان دروغگويند. (وما هم منكم )
3- افشاى چهره ى منافقان لازم است . (و ما هم منكم )
4- ترس و وحشت قلبى ، از نشانه هاى ديگر منافقان است . (قوم يفرقون )
تفسير آيه : (57) لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَاً اءوْ مَغَرَتٍ اءَوْ مُدَّخَلاً لَّوَلَّوْاْ إِلَيْهِ وَهُمْ يَجْمَحُونَ 
ترجمه : 
اگر (منافقان ) پناهگاه يا غارها يا گريزگاهى بيابند، البتّه شتابان به آن روى مىآورند.
نكته ها : 
O ((مَلجَاء))، پناهگاه است و ((مَغارات ))، جمع ((مَغارة )) به معناى غار.((مُدّخل )) راه پنهان و نقب گونه ى زيرزمينى است . ((يَجمحون )) از ((جماح )) به معناىحركت شتابانى است كه نتوان جلوى آن را گرفت ، و به اسب چموش ، ((جموح )) مىگويند.
O منافقان يا از ترس ، اظهار ايمان مى كنند، يا از روى طمع بهمال و مقام . آيه گروه اوّل را مى گويد.(234)
پيام ها : 
1- منافق ، هراسان و در پى فرصت است تا از وضع موجود بگريزد.(لو يجدون...)
2- محيط جامعه ى اسلامى براى منافقان ، قابلتحمّل نيست . (لو يجدون ...)
(زندگى منافقان آوارگى است و با مسلمانان زندگى اضطرارى دارند)
3- رنج واضطراب منافقان در جامعه ى اسلامى ، با وجود داشتنمال و فرزند، نمونه اى از عذاب دنيوى آنان است . در دو آيهقبل فرمود: (يريد اللّه ليعذّبهم بها فى الحيوة الدنيا) و در اين آيه مىفرمايد: (لو يجدون )
4- منافقان در جنگ و گريزشان با مؤ منان ، تيز و چابك اند. (يجمحون )
تفسير آيه : (58) وَمِنْهُم مَّن يَلْمِزُكَ فِى الصَّدَقَتِ فَإِنْ اءُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَإِنلَّم ْيُعْطَوْاْمِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ
ترجمه : 
و بعضى از منافقان در صدقات (تقسيم زكات )، به تو عيب مى گيرند. پس اگر چيزىاز آن (اموال ) به آنان داده شود، راضى مى شوند (و تو راعادل مى شمارند)، ولى اگر چيزى به آنان داده نشود، به ناگاه آنان خشمگين مى شوند(و تو را به بى عدالتى متّهم مى كنند).
نكته ها : 
O ((لَمز))، عيب جويى روبروست و اگر پشت سر عيب جويى كنند، ((هَمز)) است .
O شخصى كه بعدها رهبر خوارج و مارقين شد، در تقسيم غنايم جنگ حُنين به پيامبر صلّىاللّه عليه و آله اعتراض كرد و گفت : به عدالت رفتار كن !!
حضرت فرمود: چه كسى از من عادل تر است ؟ عمر خواست به خاطر اين جسارت او رابكشد، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: رهايش كنيد، او پيروانى خواهد داشت كه چنانعبادت كنند كه شما عبادت هاى خويش را نسبت به آنها ناچيز خواهيد شمرد (اشاره به عبادتهاى خشك و بى ولايت آنان ). با آن همه عبادت از دين خارج مى شوند، همچون خروج تير ازكمان . سرانجام آن شخص در جنگ نهروان به دست على عليه السّلام به هلاكت رسيد.
پيام ها : 
1- منافق ، حتّى نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيش مى زند و جسارت مى كند.(يلمزك )
2- لبه ى تيز حملات منافقان و تبليغات سوء آنان ، رهبرى است . (يلمزك )
3- همه ى اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آلهعادل نبوده اند. (و منهم من يلمزك )
4- مسئولان نظام اسلامى نبايد تحت تاءثير عيب جويى هاى منافقان قرار گيرند.(ومنهم من يلمزك )
5- تقسيم اموال عمومى ، چنان دقيق و حسّاس است كه گاهى پيامبر را هم متّهم مى كنند.(يلمزك فى الصدقات )
6- آغاز برخى انحراف ها، بى ادبى و جسارت به رهبر است كه از خودخواهى سرچشمهمى گيرد. (با توجّه به شاءن نزول )
7- انگيزه ى انتقادها، گاهى منافع شخصى است ، نه دلسوزى . (فان اعطوا)
8- سياست گذارى امور مالى و اقتصادى جامعه اسلامى ، از شئون پيامبر و از اختياراترهبر است . (فان اعطوا... و ان لم يعطوا)
9- منافق به حقّ خود قانع نيست ، خودخواه وبى منطق است . (فان اعطوا منها رضوا و انلم يعطوا... يسخطون )
10- كينه و دشمنى و طعن و قضاوت به ناحقِ بعضى مردم ، به خاطر از دست دادن منافعمادّى و شخصى است .(235) (و ان لم يعطوا...يسخطون ) (آرى ، ريشه ىبعضى تحليل هاى نادرست ، انگيزه هاى درونى است )
تفسير آيه : (59) وَلَوْ اءَنَّهُمْ رَضُواْ مَآ ءَاتَهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْحَسْبُنَااللّهُ سَيُؤْتِينَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّآ إِلَى اللّهِ رَغِبُونَ
ترجمه : 
اگر آنان به آنچه خدا و پيامبرش به آنان داده اند راضى مى شدند و مى گفتند: خداوند(و آنچه او صلاح بداند) براى ما بس است ، خدا و پيامبرش به زودى ازفضل خود به ما خواهند داد و ما تنها به پروردگار، راغب و اميدواريم ، (اگر چنين مىگفتند، براى آنان بهتر بود).
نكته ها : 
O در اين آيه چهار مرحله مطرح شده است :
1- رضا و تسليم به تقدير الهى . (رضوا ما آتاهم اللّه )
2- اظهار رضايت به زبان . (قالوا حسبنا اللّه )
3- اميد به فضل و كرم الهى . (سيؤ تينا ...)
4- بى توجّهى به دنيا و رغبت به خداوند. (الى اللّه راغبون )
پيام ها : 
1- منافقان هرگز از خداوند و تقديرهاى او راضى نمى شوند. (ولو)
2- سياست گذارى و تصميم گيرى در نحوه ى تقسيم و صرف بيتالمال و امور مالى واقتصادى با خدا وپيامبر ورهبر امّت اسلامى است . (آتاهم اللّهورسوله )
3- تنها نبايد به تنگناها نگريست ، صبر، آينده بهترى را پيش مى آورد. (سيؤتينا)
4- تلخى محروميّت هاى دنيوى ، با وعده هاى قطعى خداوند به مؤ منان و نعمت هاى بهشتى ،شيرين مى شود. (سيؤ تينا)
5- ما از خداوند طلبكار نيستيم ، هر چه عطا كند ازفضل خويش است . (فضله )
6- الطاف الهى از طريق پيامبران و اوليا به ما مى رسد. (فضله و رسوله )
7- محبّت خدا، زمينه ساز صبر، رضا و قناعت است . (الى اللّه راغبون )
تفسير آيه : (60) إِنَّمَا الصَّدَقَتُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسَكِينَ وَالْعَمِلِينَ عَلَيْهَاوَالْمُؤَلَّفَةِقُلُوبُهُمْ وَفِى الرِّقَابِ وَالْغَرِمِينَ وَفِى سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِفَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
ترجمه : 
همانا صدقات (زكات )، براى نيازمندان ودرمانده گان وكارگزارانِ زكات وجلب دلها وآزادى بردگان واداى بدهى بدهكاران و(هزينه ى جهاد) در راه خدا وتاءمين در راه مانده است، اين دستور، فرمانى است از جانب خدا و خداوند، دانا و حكيم است .
نكته ها : 
O ((صَدقه )) و ((صِداق ))، از ((صِدق )) است . ((صَدقه ))، نشان صداقت در ايمانبه خدا و ((صِداق )) يا مهريه ، نشانه ى صِدق و راستى در علاقه به همسر است .
O مراد از صدقه در اين آيه ، زكات واجب است .
O ((فَقير))، از ((فَقر))، به معناى كسى است كه نادارى ، ستون فقراتش را مى شكند. و((مسكين ))، از ((مَسكن ))، يعنى آنكه به خاطر نادارى ، خانه نشين شده است . طبق بعضىروايات ، فقير نادارى است كه از مردم درخواست نمى كند، ولى مسكين كسى است كه ازشدّت بينوايى ، سؤ ال و درخواست مى كند.(236)
O از اينكه در آيات قبل ، منافقان از نحوه ى تقسيماموال به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عيب مى گرفتند؛ (يلمزك فى الصدقات )و در اين آيه ، صدقات تنها براى گروه هاى خاصّى اجازه داده شده ، مى فهميم كهمنافقان ، به زكات چشم داشته اند.
O (العاملين عليها)، عاملان زكات ، همه ى آنانند كه در جمع آورى ، نگهدارى، توزيع و محاسبات زكات ، زحمت مى كشند كه اجرت آنان از زكات پرداخت مى شود.
O (مؤ لّفة قلوبهم )، آنانند كه زمينه اى براى گرايش به اسلام ندارند وبا مصرف بخشى از زكات ، مى توان قلوب آنان را جذب كرد.
البتّه پرداخت زكات براى تاءليف قلوب ، به مفهوم ايمان آوردنِ پولى نيست ، بلكهزمينه سازى براى حصول درك و آموزش و سپس معرفت وايمان است . ((يتاءلّفهم ويعلّمهم كى ما يعرفوا))(237)
O(الغارمين ) كه يكى از مصارف زكات است ، بدهكارانى هستند كه بىتقصير زيربار قرض رفته اند، مثل آنان كه در آتش سوزى ،سيل ، غرق كشتى و حوادث طبيعى ديگر، هستى و دارايى خود را از دست داده اند.
امام صادق عليه السّلام فرمود: ((ايّما مؤ من او مسلمِ ماتَ وترك ديناً و لم يكن فى فسادٍولا اسرافِ فعلى الا مام ان يقضيه ))(238) هر مؤ من يا مسلمانى كه بميرد و بدهى برجاى گذارد، كه بر اساس فساد و اسراف نباشد، پرداخت بدهى او بر امام است .
O ( فى سبيل اللّه )، همه ى كارهاى خداپسندانه است وشامل مواردى چون تبليغات دينى ، خدماتِ رفاهى و گره گشايى از مشكلات مسلمانان مىشود. گرچه مصداق بارز آن در غالب تفاسير، جنگ وجهاد معرّفى شده است .
O (ابن السبيل )، كسى است كه در وطن خويش توانگر است ، ولى در سفر،گرفتار و بى پول شده است .
سيماى زكات 
O حكم زكات در مكّه نازل شده است ، امّا به علّت كمى مسلمانان و اندك بودنپول زكات ، مردم خودشان مى پرداختند. پس ازتشكيل حكومت اسلامى در مدينه ، مساءله ى گرفتن زكات از مردم و واريز كردن آن به بيتالمال و تمركز آن توسّط حاكم اسلامى مطرح شد. (خذ من اموالهم صدقة)(239)
O زكات مخصوص اسلام نيست ، بلكه در اديان پيشين نيز بوده است . حضرت عيسىعليه السّلام در گهواره به سخن آمد وگفت : (اوصانى بالصلوةِ والزّكوة)(240) و حضرت موسى عليه السّلام خطاب به بنىاسرائيل مى فرمايد: (اقيموا الصلوة واتُوا الزّكوة )(241) و درباره ى عمومپيامبران مى خوانيم : (وجعلناهم ائمّةً يهدون بامرنا واوحينا اليهم فعلَ الخيراتِ واقامَالصلوة وايتاء الزكوة )(242)
O در قرآن چهار تعبير براى زكات بيان شده است :
1- ايتاء مال . ( وآتى المال على حبّه ذوى القربى )(243)
2- صدقه . ( خذ من اموالهم صدقة )(244)
3- انفاق . (يقيموا الصلوة وينفقوا)(245)
4- زكات . (يقيمون الصلاة ويؤ تون الزكوة )(246)
O در قرآن ، معمولاً زكات همراه با نماز آمده است و طبق روايات ، شرط قبولى نماز،پرداخت زكات است . اين پيوند رابطه ى با خدا ورابطه ى با مردم را مى رساند.
در قرآن هيچ يك از واجبات دين ، اين گونه مقارن با نماز نيامده است .
O گرفتن زكات بر سادات حرام است ، گروهى از بنى هاشم از پيامبر صلّى اللّهعليه و آله تقاضا كردند تا مسئول جمع آورى زكات چهارپايان باشند و بدين وسيلهسهمى به عنوان كارگزاران زكات نصيبشان گردد. حضرت فرمودند: زكات بر من وشما حرام است .(247) مگر آنكه دهنده و گيرنده ى زكات هر دو سيّد باشند.
O قانون زكات ، به معناى تمايل اسلام به وجود قشرِ فقيرِ زكات گيرنده وثروتمندِ زكات دهنده نيست ، بلكه راه حلّى براى يك واقعيّت خارجى جامعه است . اغنيا همگاهى با پديده هايى چون سرقت ، آتش سوزى ، تصادف ، جنگ و اسارت مواجه مىشوند و در نظام اسلامى بايد بودجه اى براى تاءمين اجتماعى باشد.
O در روايات آمده است : خداوند در مال اغنيا به مقدار حلّمشكل نيازمندان حقّى قرار داده است و اگر مى دانست كه برايشان كافى نيست ، آن را مىافزود. اگر مردم حقوق فقرا را به آنان مى پرداختند، همه زندگى خوبى داشتند و اگراغنيا زكات مى دادند، فقيرى در كار نبود.(248)
Oبر خلاف عقيده ى بعضى در مورد جلوگيرى از افزايش ‍ درآمد افراد و محدودساختن آن ، اسلام عقيده دارد كه بايد به انسان آزادى نسبى داد تا با تلاش ، ابتكار وبهره گيرى از طبيعت رشد كند، ولى ماليات هم بپردازد.
O شرط مصرف زكاتِ در راه خدا، (فىسبيل اللّه ) فقر نيست ، بلكه در هر جا كه كمك به حاكميّت خطّ اسلام كند، مى توانخرج كرد.(249)
O براى نجات جامعه از شرّ افراد شرور، مى توان از زكات استفاده كرد و اينمشمولِ (والمؤ لفة قلوبهم ) است .(250)
O اگر بر گردن كسى ، ديه ثابت شد و توان پرداخت نداشت ،مشمول (والغارمين ) است و مى توان از زكات به او كمك كرد.(251)
O شايد تعبير (وفى الرقاب )،شامل مصرف زكات براى آزادسازى زندانيان يا تاءمين مخارج آنان هم بشود.
O تقسيم زكات در موارد هشتگانه ، لازم نيست يكسان باشد؛ بلكه زير نظر حاكم اسلامىو به مقدار نياز و ضرورت تقسيم مى شود.
O زكات ، عامل تعديل ثروت است .
O زكات ، تشكّر عملى از داده هاى الهى است .
O زكات ، فاصله ى طبقاتى را كاسته ، كينه ى ميان فقرا و ثروتمندان را مىزدايد.
O زكات ، روح سخاوت و رحمت را در انسان زنده ساخته ، از دنيا طلبى و وابستگى مادّىمى كاهد.
O زكات ، پشتوانه ى تاءمين اجتماعى محرومان است . به فقير مى گويد: نگراننباش ، به ورشكسته مى گويد: تلاش مجدّد كن ، به مسافر مى گويد: از ماندن در راهنترس ، به كارمند مى گويد: سهم تو محفوظ است ، به بردگان وعده ى آزادى مى دهد،بازار خدمات الهى را رونق مى بخشد و دل هاى ديگران را به اسلام جذب مى كند.
O غفلت از ياد خدا، بهره كشى از مردم ، سنگدلى ، طغيان و عيّاشى ، ثمره ى تكاثرو ثروت اندوزى است و زكات ، داروى اين بيمارى است .
O زكات ، علاوه بر محروميت زدايى ، گرايش به اسلام را مى افزايد و يالااقل موجب ترك همكارى افراد با دشمنان اسلام مى گردد. چنانكه در روايات آمده است كهگاهى افرادى كه ايمان ضعيفى دارند، با كمك هاى مالى و نزديك شدن به اسلام ،ايمانشان استوار مى شود.(252)
O زكات كه نمودارى از نظام اسلامى است زمينه ساز عدالت اجتماعى ، فقرزدايى ،تاءمين كارمندان ، محبوبيت بين المللى ، آزادى بردگان وافراد در بند، به حركت درآوردننيروها، حفظ آيين وكيان مسلمانان وگسترش خدمات عمومى است .
پيام ها : 
1- زكات ، نشانه ى صداقت در اظهار ايمان است . (انّما الصدقات )
2- تقسيم زكات براساس وحى است ، نه توقّعات . درمقابل عيب جويى منافقان ، فرمود: (انّما الصدقات للفقراء و...)
3- مصرف زكات در غير موارد هشتگانه ى اين آيه ، جايز نيست . (انّما الصدقات )
4- يكى از اصول عدالت اجتماعى اسلامى ، بيمه و تاءمين زندگى محرومان است .(انّماالصدقات للفقراء)
5- همه ى دارايى هاى انسان از خودش نيست ، ديگران هم در آن سهم دارند. (للفقراء و...)
6- پرداخت كنندگان زكات ، نبايد بر فقيران منّت بگذارند، چون سهم زكات ، ملكخودشان است . (للفقراء)
7- فقرزدايى بايد در راءس برنامه هاى نظام اسلامى باشد. (فريضة من اللّه )ابتدا (للفقراء) مطرح شد و سپس ‍ موارد ديگر.
8- تاءمين زندگى كسانى كه به دنبال اقامه ى احكام و فرائض دينى هستند، لازم است .(والعالمين عليها)
9- هر كارى بها و ارزشى دارد، خواه كارگر و كننده ى آن نيازمند باشد، يا غنى .(العاملين عليها)
10- همچنان كه قاضى بايد تاءمين شود تا به فكر رشوه نيفتد، دست اندركاران زكاتهم بايد تاءمين شوند تا به فكر رشوه و اختلاس نيفتند. (العاملين عليها)
11- براى جمع آورى زكات ، بايد كسانى از سوى حكومت اسلامى ماءمور شوند.(العاملين عليها)
12- مسائل مادى و معنوى ، به هم آميخته است . (والمؤ لفة قلوبهم )
13- اسلام ، برخلاف استعمارگران دروغگو ولاف زن ، با حلّ مشكلات اقتصادى جامعه ها وبه قصد قربت ، همراه با برهان و ارشاد، مكتب خود را توسعه مى دهد. (المؤ لفةقلوبهم )
14- از وظايف دولت اسلامى آن است كه مال را وسيله ى جذب دلها قرار دهد.(253)(والمؤ لفة قلوبهم )
15- اسلام براى آزادى بردگان ، بودجه قرار داده است . (وفى الرقاب )
16- مخارج تشكيلات زكات ، بر دولت تحميل نمى شود، بلكه خودكفاست . (العاملينعليها)
17- حكومت اسلامى ، مسئول گرفتن زكات و پرداختِ بجاى آن است ، تا فقرا، خود مستقيماًنزد اغنيا نروند و احساس حقارت نكنند.(254) (العاملين عليها)
18- بودجه ى جهاد و دفاع از سرزمين اسلامى از زكات و به دوش مردم است . (فىسبيل اللّه )
19- مال ، بايد وسيله ى قرب به خدا باشد. (فىسبيل اللّه )
20- اسلام با تاءمين بودجه براى واماندگان در سفر، به مساءله ى سفر، تجارت وسياحت بها داده است . (ابن السبيل )
21- قانون زكات ، قانونى حساب شده و حكيمانه است . (انمّا الزكاة ... فريضةً...عليم حكيم )
22- اسلام ، تنها دين عبادت نيست ، قوانين اقتصادى هم دارد. (فريضةً)
تفسير آيه : (61) وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَيَقُولُونَ هُوَ اءُذُنٌ قُلْ اءُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْيُؤْمِن ُبِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ ورَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِلَهُمْ عَذَاب ٌاءَلِيمٌ
ترجمه : 
برخى از منافقان ، پيامبر را آزار مى دهند ومى گويند: او سراپا گوش است . (و به سخنهر كس گوش مى دهد.) بگو: گوش دادن او به نفع شماست ، او به خداوند ايمان دارد و مؤمنان را تصديق مى كند و براى هر كس از شما كه ايمان آورد، مايه ى رحمت است و آنان كهرسول خدا را اذيّت وآزار مى دهند، عذابى دردناك دارند.
نكته ها : 
O مقصود از (منهم )؛ يا گروه منافقان است ، يا برخى افراد سست ايمان كهاز روى ترس در جبهه شركت نكردند وپس از جنگ ، عذر وبهانه مى آوردند.
O به فرموده ى روايات ، به دليل تماس هاى دائمى پيامبر صلّى اللّه عليه و آلهبا على عليه السّلام ، عدّه اى از منافقان آن حضرت را ساده لوح و زودباور معرّفى مىكردند.(255)
O پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((مَن آذانى فى عترتى فعليه لعنة اللّه ))كسى كه اهل بيت مرا اذيّت كند، لعنت خدا بر او باد. در مورد حضرت فاطمه عليها السّلامنيز فرمود: ((مَن آذاها فقد آذانى )) هركس فاطمه را اذيّت كند، مرا اذيّت نموده است.(256)
پيام ها : 
1- گروهى دائما پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را اذيّت مى كردند. (يؤ ذون) (فعل مضارع ، رمز استمرار است )
2- همه ى اصحاب پيامبر، عادل نبودند و برخى پيامبر را مى آزردند. (يؤ ذون )
3- رهبرى امّت ، ملازم آزار ديدن از خودى وبيگانه است . (يؤ ذون النبى )
4- آزار پيامبر، كفر است .(257) تقابل(الّذين يؤ ذون ) با (الذين آمنوا)
5- منافقان حتّى عليه پيامبر نيز تبليغات وجوسازى مى كردند. (يقولون هو اُذن)
6- خداوند، پيامبرش را از حرف هاى محرمانه و درونْگروهىِ مخالفان ، آگاه مى سازد.(يقولون هو اُذن )
7- به همه مردم اجازه ى سخن بدهيد تا نگويند حاضر به شنيدن حرف ما نيستيد، هرچندبه ساده لوحى متّهم شويد.(يقولون هو اذن )
8- از آداب گوش دادن ، توجّه با تمام وجود به سخنانِ گوينده است . كلمه ى (اُذن ) بهمعناى آن است كه او سر تا پا گوش است .
9- گاهى به خاطر مصلحتِ امّت بايد از بعضى شنيده هاتغافل كرد.(اُذن خيرلكم )
10- گاهى آثار تربيتى و اجتماعى يا سياسىِ سكوت ، بيش از برخورد و اعلام موضعاست . (اذن )
11- از صفات يك رهبر آگاه ، سعه ى صدر، گوش دادن به حرف همه ى گروهها،برخورد محبّت آميز با آنان ، عيب پوشى و بازگذاشتن راه عذر و توبه ى مردم است .(قل هو اُذن خير)
12- با روى باز و از روى خيرخواهى ، شنواىِ سخن مردم باشيد. (اُذن خيرٍ لكم )
13- سكوت در برابر شنيده ها، هميشه نشانه ى رضايت نيست . (اذن خير لكم )
14- آزار ديده را حمايت كنيد. خداوند در برابر سخن دشمن كه پيامبر را (اُذن ) مى گفت ،چهار ارزش براى آن حضرت بيان مى كند: (اذن خير لكم )، (يؤ من باللّه)، (يؤ من للمؤ منين )، (رحمة للذين آمنوا)
15- اگر مؤ منى خبرى داد، سخن او را تصديق كنيد. (يؤ من للمؤ منين )
16- گرچه پيامبر براى جهانيان رحمت است ، ولى بهره بردن از اين رحمت ، مخصوصاهل ايمان است . (رحمة للذين آمنوا)
17- از كيفر آزار پيامبر بترسيد. (لهم عذاب اليم )
تفسير آيه : (62) يَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللّهُ وَرَسُولُهُ اءَحَقُّ اءَن يُرْضُوهُإِن كَانُواْ مُؤْمِنِينَ
ترجمه : 
(منافقان ) براى شما به خدا سوگند مى خورند تا شما را راضى كنند، در حالى كهاگر ايمان آورده اند، شايسته تر آن است كه خدا و رسولش را راضى كنند.
پيام ها : 
1- منافق ، پيوسته در بيم ، وحشت و اضطراب است و مى خواهد با سوگند و تظاهر، ازاعتقادات مذهبى مردم سوء استفاده كرده و توجّه آنان را به خود جلب كند.(يحلفون...لكم )
2- فريب هر سوگندى را مخوريد، چون گاهى مقدّسات ، دستاويز نامقدّسين قرار مىگيرد.(يحلفون باللّه )
3- براى مؤ من ، رضايت خداوند اصل است ، نه پسند مردم .(واللّه ...احقّ انيرضوه )
4- رضايت رسول ، همان رضايت الهى است . (اللّه و رسوله احقّ ان يرضوه ) ونفرمود: ((يرضوهما))(258)
5- هركس رضاى خلق را بر رضاى خالق ترجيح دهد، سهمى از نفاق دارد و بايد توبيخشود. (اللّه و رسوله احقّ ان يرضوه ان كانوا مؤ منين )
تفسير آيه : (63) اءَلَمْ يَعْلَمُوَّاْ اءَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَاءَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَخَلِداًفِيهَاذَلِكَ الْخِزْىُ الْعظِيمُ
ترجمه : 
آيا ندانستند كه هركس با خدا و پيامبرش دشمنى كند، كيفرش آتش دوزخ است و پيوسته درآن خواهد بود؟ اين است خوارى و رسوائى بزرگ (كه بهره ى مخالفان است ).
نكته ها : 
O (يُحادِد اللّه )، يا به معناى محدود كردن قدرت خداست ، گويا خداوند دراِعمال قهر نسبت به آنان محدود است . يا اين كه خدا را دست بسته مى پنداشتند.
فخر رازى ، اين واژه را از ((حَديد)) به معناى سرسختى دانسته و گفته است : ((محادّة ))يا به معنى تجاوز از قانون الهى است يا به معناى آنكه خود را يك طرف و خدا را درسوى ديگر پنداشتن است .
پيام ها : 
1- مخالفت با رهبرى حق ، مخالفت با خداست . (مَن يُحادد اللّه و رسوله )
2- حفظ آبرو از طريق سوگند دروغ ، نمونه ى دشمنى و سرسختى با خداست .(يحلفون باللّه ... يحادد اللّه )
3- ثمره ى سرسختى افراد آگاه در برابر دين خدا، دوزخ ابدى است .(اءلم يعلموا...فانّ له نار جهنّم )
4- ياد دوزخ مى تواند مانع سرسختى و لجاجت باشد. (فانّ له نار جهنّم )
تفسير آيه : (64) يَحْذَرُ الْمُنَفِقُونَ اءَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَافِى قُلُوبِهِم ْقُلِ اسْتَهْزِءُوَّاْ إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ
ترجمه : 
منافقان بيم دارند كه سوره اى به زيان آناننازل شود كه از آنچه در درونشان است ، خبر دهد. بگو: (هرچه مى خواهيد) مسخره كنيد،قطعاً خداوندآنچه را كه (از آشكار شدنش ) بيم داريد، آشكار خواهد كرد.
نكته ها : 
O در شاءن نزول آيه گفته اند: گروهى از منافقان ، تصميم گرفتند شتر پيامبررا در بازگشت از جنگ تبوك در گردنه اى رَم دهند تا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كشتهشود. رسول خدا از تصميم آنان از طريق وحى با خبر شد.
در حالى كه عمّار و حُذيفه از جلو و پشت سر حضرت مراقب بودند، به گردنه رسيدند ومنافقان حمله كردند. پيامبر آنان را شناخت و نامشان را به حُذيفه گفت . او پرسيد: چرافرمان قتلشان را نمى دهى ؟ فرمود: نمى خواهم بگويند كه محمّد صلّى اللّه عليه و آلهچون به قدرت رسيد، مسلمانان را كشت .(259)
O منافقان در غياب پيامبر، از روى استهزا مى گفتند: او مى خواهد كاخهاى شام راتسخير كند! اين آيه نازل شد و آنان را تهديد به رسوايى كرد.(260)
O كلمه ى ((سوره ))، يعنى مجموعه اى از آيات الهى . اين كلمه براى 114سوره ى قرآن ، اصطلاح شده است ، و در همان صدر اسلام ، براى همه شناخته شده بود.
پيام ها : 
1- منافق ، هر لحظه از افشا شدن چهره اش نگران است . (يحذر المنافقون )
2- منافقان مى دانستند كه خداوند بر كارشان آگاه است و پيامبر اسلام حقّ است و با خدارابطه دارد، به همين دليل نگران نزول سوره اى و افشا شدن خود بودند. (يحذرالمنافقون ...)
3- آيات قرآن بر اساس نيازها و به تدريجنازل مى شده است . (ان تنزّل سورة ...)
4- استهزا، شيوه ى منافقان است .(استهزؤ وا) (شايد مراد از استهزا، نفاق باشد)
5- سنّت و وعده ى الهى در مورد منافقان ، افشاگرى است ، پس از نيش هاى آنان نگراننباشيم . (انّ اللّه مخرجٌ)
6- اراده ى خداوند، بر تمايل منافقان غالب است . (يحذر... انّ اللّه مخرج )
7- تهديد منافقان لازم است . (انّ اللّه مخرج )
تفسير آيه : (65) وَلَئِن سَاءَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْاءَبِاللّه ِوَءَايَتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِءُونَ
ترجمه : 
اگر از منافقان بپرسى (چرا مسخره كرديد؟) قطعاً مى گويند: ما فقط شوخى و بازى مىكرديم (و غرضى نداشتيم ). بگو: آيا خداوند و آيات او و پيامبرش رامسخره مى كرديد!؟
نكته ها : 
O ((خَوْض )) در زبان عربى به معناى ، پانهادن درگِل است و در قرآن به ورود در كارهاى ناپسند گفته مى شود.
O آيه ، مربوط به جنگ تبوك است كه منافقان قصد كشتن پيامبر را در بازگشتداشتند. يكى از آنان گفته بود: اگر توطئه فاش شد، چه كنيم ؟ ديگرى گفت : مىگوييم مزاح و شوخى بود. در واقع عذرى بدتر از گناه آوردند.(261)
پيام ها : 
1- دروغ و توجيه گرى ، از كارهاى دائمى منافقان است . (لئن ساءلتهمليقولنّ)
2- عقب نشينى ، احساس ضعف و تزوير و اصرار بر خلاف ، حتّى پس از افشاى توطئهنشانه ى منافق است . (ليقولنّ نخوض و نلعب )
3- خداوند از توجيه گرى ها و آينده منافقان خبر داده و آنان را رسوا كرده است .(ليقولنّ نخوض و نلعب )
4- منافقان براى تبرئه خود هم سوگند خوردند و هم قصد خود را صددرصد شوخىدانستند. (لام در ((ليقولنّ)) حرف قسم و ((انّما)) حصر را مى رساند)
5- پيامبر ماءمور توبيخ منافقان است . (قل اءباللّه وآياته ...)
6- شوخى با مقدّسات دينى جايز نيست . (اءباللّه وآياته ورسوله كنتم تستهزؤن )
تفسير آيه : (66) لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَنِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَآئِفَةٍمِّنكُم ْنُعَذِّبُ طَآئِفَةً بِاءنَّهُمْ كَانُواْ مُجْرِمينَ
ترجمه : 
(بى جهت ) عذر و بهانه نياوريد. همانا شما بعد از ايمانتان كافر شديد. اگر ازگروهى از شما (به خاطر توبه يا آنكه باراوّل اوست ) درگذريم ، گروهى (ديگر)را به خاطر سابقه ى جرمشان كيفر مى دهيم .
نكته ها : 
O درباره ى اينكه كدام گروه از منافقان عفو مى شوند اقوالى است :
الف : آنان كه توبه كنند.(262)
ب : آنان كه در حاشيه و كنار استهزاكنندگان بوده اند.(263) ولى از سردمداران آنانپذيرفته نمى شود.
ج : آنان كه عفوشان به مصلحت نظام و حكومت است .(264)
د: آنان كه تنها مدّت كوتاهى منحرف شدند، درمقابل آنان كه جرمشان ريشه دار و سابقه دار و همچنان استمرار دارد. (كانوامجرمين )
پيام ها : 
1- عذر دروغگويان ومسخره كنندگان در همه جا پذيرفته نيست . (لاتعتذروا...)
2- ارتداد، سبب نپذيرفتن هر عذرى است . (قد كفرتم بعد ايمانكم )
3- به ايمان امروز خود مغرور نشويم ، چون خطرِ سوء عاقبت و مرتد شدن وجود دارد.(قد كفرتم بعد ايمانكم )
4- توهين و استهزا به خدا و پيامبر و آيات الهى ، كفر است . (تستهزؤ ن ، كفرتم)
5- منافق ، در حقيقت كافر است . (كفرتم )
6- هنگام تهديدِ مخالفان و منافقان توطئه گر، همه ى راهها را نبنديم . (نعف )
7- بعضى از منافقان قابل عفوند، البتّه اگر توبه كنند. (نعف عن طائفة ) (نفاقنيز داراى مراتبى است )
8- دليل كيفرِ منافقان ، كفر و جرم سابقه دار آنان است . (نعذّب ... كانوا مجرمين )
تفسير آيه : (67) الْمُنَفِقُونَ وَالْمُنَفِقَتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَاءْمُرُونَ بِالْمُنكَرِوَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ اءَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّالْمُنَفِقِينَ هُمُ الْفَسِقُونَ
ترجمه : 
مردان و زنانِ منافق ، از يكديگرند (از يك قماشند)، به منكر فرمان مى دهند و از معروفنهى مى كنند و دستهاى خود را (از بخشش و انفاق ) مى بندند. خدا را فراموش كرده اند،پس خداوند نيز آنان را فراموش كرده است . همانا منافقان ، همان فاسقانند.
نكته ها : 
O در صدر اسلام ، زنان منافقى بودند كه همچون مردان در فساد مؤ ثر بودند.
O سؤ ال : خداوند كه فراموشى ندارد، (و ما كان ربّك نسيّاً)(265)پس اين آيه كه مى فرمايد: خداوند آنان را فراموش كرد، به چه معنايى است ؟
پاسخ : نسبت دادن فراموشى به خداوند، مجازى است ، يعنى خداوند با آنانمثل فراموش شده ها عمل مى كند (نه آنكه فراموششان كند) .
امام رضا
عليه السّلام فرمود: كيفر كسى كه خدا وقيامت را فراموش كند، آن است كهخود را فراموش كند.(266) وحضرت على عليه السّلام فرمود: فراموش ‍ كردن خداوندآن است كه آنان را از خير محروم كند.(267)
پيام ها : 
1- زن و مرد هر دو، در اصلاح يا فساد جامعه نقش دارند. (المنافقون ، المنافقات )
2- بعضى از منافقان نقش رهبر دارند و بعضى ديگر، تاءثيرپذيرند. (بعضهم منبعض ) (نفاق داراى مراتبى است )
3- اهلِ نفاق با درجات مختلفشان ، اصول و عملكردهاى مشتركى دارند. (بعضهم من بعض)
4- منافقان ، هرچند سوگند بخورند كه از شمايند، باور نكنيد، زيرا آنان جزء باندخودشانند. (بعضهم من بعض )
5- ميان منافقان رابطه اى قوى مى باشد. (بعضهم من بعض )
6- اشاعه ى فحشا و دعوت به منكرات و نهى از خوبى ها، نشانه ى نفاق است .(ياءمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف )
7- در فرهنگ منافقان ، خير رسانى وجود ندارد. (يقبضون ايديهم )
8- تركِ امر به معروف ، نهى از منكر و انفاق در راه خدا، نشانه ى فراموش كردن خداست. (نسوا اللّه )
9- محروميّت از لطف الهى و فراموش شدن ، نتيجه ى فراموش كردن خداوند است .(فنسيهم )
10- كيفرهاى الهى ، با كردار انسان متناسب است . (نسوااللّه فنسيهم )
11- منافقان در محاسبات خود، مردم را در نظر مى گيرند، نه خدا را. (نسوااللّه )
12- نفاق و دوروئى ، فسق است . (هم الفاسقون )
تفسير آيه : (68) وَعَدَ اللّهُ الْمُنَفِقِينَ وَالْمُنَفِقَتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَخَلِدِينَ فِيهَاهِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ
ترجمه : 
خداوند به مردان و زنان منافق و به كافران ، وعده ى آتش دوزخ را داده ، كه پيوسته درآن خواهند بود. آن (دوزخ ) برايشان بس است و خداوند آنان رالعنت كرده (واز لطف خويشدور ساخته ) و برايشان عذابى پايدار است .
پيام ها : 
1- زن و مرد در برابر تكاليف الهى مساوى هستند. (المنافقين و المنافقات )
2- كيفرهاى الهى نتيجه عملكرد خود ما ومقابله بهمثل است . (در آيه 65، منافقان مسلمانان را به بازى گرفته و استهزا مى كردند، در اينآيه خداوند با كلمه ى ((وعد)) و ((حسبهم )) كه نشانه ى وعده به خوبىو كفايت رضايت بخش است ، به نوعى آنان را استهزا و تحقير كرده است )
3- وعده ى دوزخ ، ابتدا براى منافقان است ، سپس كافران . (وعد اللّه المنافقين والمنافقات والكفّار)
4- منافقان ، هرچند در دنيا خود را در كنار مؤ منان جاى دهند، ولى در آخرت ، در رديف كفّارخواهند بود. (المنافقين ... والكفّار)
5- دوزخ ، مجموعه ى هرگونه رنج و بلاست ، پس براى منافقان و كافران كافى است .(هى حسبهم )
تفسير آيه : (69) كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوَّاْ اءَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَاءَكْثَرَ اءَمْوَلاًوَاءَوْلَداًفَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلَقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِى خَاضُوَّاْ اءُوْلََّئِكَ حَبِطَت ْاءَعْمَلُهُمْ فِى الْدُّنْيَا وَالا خِرَةِوَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْخَسِرُونَ
ترجمه : 
(حالِ شما منافقان ،) همچون كسانى است كه پيش از شما بودند، (با آنكه ) آناننيرومندتر از شما و ثروت مندتر و صاحب فرزندان بيشترى بودند، پس آنان ازنصيبشان بهره مند شدند، شما نيز همان گونه كه پيشينيانِ شما متمتّع شدند، بهره ىخود را برديد و(در روش باطل خود) فرو رفتيد، چنانكه آنان فرورفتند. آنها اعمالشاندر دنيا و آخرت محو شد و آنان همان زيانكارانند.
نكته ها : 
O ((خَلاق )) در آيه ، به معناى مطلقِ بهره و نصيب است ، گرچه در لغت به معناىاخلاق و خُلقيّاتى است كه انسان كسب مى كند.
O مراد از حبطِ عمل در دنيا، شايد افشاى چهره ى واقعى منافقان و بى ارزش شدنكارهاى نيك آنان باشد.
پيام ها : 
1- تاريخ و سرنوشت امّت ها، به يكديگر شبيه است . (كالّذين من قبلكم )
2- راه كفر و نفاق هميشه بوده وسنّت الهى نيز يكسان است . (كالّذين من قبلكم )
3- قدرت نظامى ، (قوّة ) و اقتصادى ، (اموالاً) و نيروى انسانى ،(اولاداً) مانع قهر الهى نيست .
4- منافقان وكفّار، به قدرت ، مال وفرزند خود تكيه دارند. (كانوا اشدّمنكم قوّةو...)
5- در بهره مند شدن از منافع دنيوى ، ايمان شرط نيست ، كفّار و منافقان نيز نصيب دارند.(فاستمتعوا)
6- كامجويى ها و كاميابى هاى دنيوى ، زود گذر است . (فاستمتعوا بخلاقهم )
7- دليلكاميابى مخالفان انبيا از دنيا، خلق و خوى و تلاش آنان است . (فاستمتعوابخلاقهم )
8- هر كاميابى و نعمتى ، نشانه ى لطف الهى نيست . (فاستمتعوا... حبطت اعمالهم )
9- خداوند در دنيا براى منحرفان از حق ، بهره اى قرار داده است . (خلاقهم ) ولىدر آخرت ، هيچ بهره و نصيبى ندارند.(268)
10- فرو رفتن و غرق شدن در فساد و دين ستيزى ،عامل سقوط است . (خضتم ، خاضوا) وگرنه ، توبه و بازسازى پس از هرگناه ،مى تواند نجات بخش باشد.
11- كفر ونفاق ، سبب حبط اعمال است . (حبطت )

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation