بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد اول, عبداللّه مبلغى آبادانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ADYAN001 -
     ADYAN002 -
     ADYAN003 -
     ADYAN004 -
     ADYAN005 -
     ADYAN006 -
     ADYAN007 -
     ADYAN008 -
     ADYAN009 -
     ADYAN010 -
     ADYAN011 -
     ADYAN012 -
     ADYAN013 -
     ADYAN014 -
     ADYAN015 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

قانون ((اهميسا)) در آئين جين ؛
اهميسا عدم آزادى حيات است . ازار جانداران بدترين گناه در آئين جين است . مفهوم فلسفىانسانى اين قاعده ، نفى هر گونه انديشه خصومت و خشونت و جنگ وجدال در ذهن است . اين قاعده كم و بيش در آئين بودا و هندو و ديگر اديان وجود دارد، اما بهشدت آئين جين . در اين آئين هر گاه رهبر مذهبى راه مى پيمايد، يك نفر با جارو جلوى پاىاو را جارو مى كند تا مبادا حشره اى را ناديده زير پا كند و تلف شود كه در اين صورتگناه بزرگى مرتكب شده است . پارسايان اين فرقه اغلب اوقات پارچه اى روى دهانخود مى بندند تا حشرات وارد دهانشان نشده و تلف نگردند. آنان در تاريكى شب آب نمىنوشند، چرا كه شايد حشره اى را تلف كنند. اين قاعده در برخى مناطق جان پيروانى دارد.يكى از دستورات حاصله از اين قاعده اين است كه هرگز آتشى روشن نگردد: كسى كهآتش روشن مى كند، جانداران فراوانى را مى سوزاند. پس مردعاقل كه پاى بند شريعت و احكام است ، هرگز آتش روشن نمى كند. گاندى رهبر نهضتآزادى و استقلال هند كاملا تحت تاثير اين آئين و قاعده قرار گرفته بود و مى گفت :
اهميسا پايه و اساس زندگى سياسى من است .(251)
فلسفه آفرينش از ديدگاه ، آئين جين ؛
آئين جين در مورد آفرينش جهان به نوعى ثنويت دعوت مى كند. اين آئين معتقد به اصالتروح و اصالت ماده است : جهان هستى مركب از ((جيوا)) و ((اجيوا)) است .
((جيوا)) يعنى ارواح يا ذرات جان دارى كه در جهان هستى پراكنده اند، نه خلق شده اند ونه فانى مى شوند و به يكديگر شبيه اند و ابدى اند. اما ((آجيوا)) جزء ديگر جهاناست و داراى معانى وسيعى است كه مشتمل بر امور زير است :
1 خلا؛ حوزه عدم و وجود.
2 دارما؛ كه به وسيله او حركت موجودات فراهم مى گردد.
3 آدارما؛ كه آرامش و سكون جهان در رابطه با او است .
4 كالا؛ كه زمان پيدايش تحولات را امكان پذير مى سازد.
5 بودگلا؛ يا مواد تركيبى از عناصر گوناگون و رنگ و طعم و خواص ديگر. گاه((جيوا)) با ((آجيوا)) (روشنى و تاريكى ) درهم مى شوند و اين آميختگى باعث مىگردد كه ((جيوا)) با آن همه شفافيت كدر و آلوده گردد. در اين موقع است كه زندگىانسانها با آلام و رنج دست به گريبان مى شود. راه رهائى از اين رنج و آلام اين است كهروح و ماده از هم جدا شوند. طبق عقايد اين مكتب و مذهب ، جهان ازلى و ابدى است و ادوارى بىاندازه طولانى صعودى و نزولى را مى پيمايد. بشر نيز ابدى و فنا ناپذير است . اينبشر است كه مراحل تحول روحى را طى مى كند. اگر چه به ظاهر انسانها و تمامموجودات مى ميرند، ولى رد حقيقت مرگ وجود ندارد، زيرا وجود چون حلقه هاى زنجير بهممرتبط است . بنابراين موجودات از يك جهت مى ميرند؛ ولى با چهره ديگر زنده مى شوندواين ((تناسخ )) است . امتياز انسان بر ديگر موجودات اين است كه مى تواند خود را ازقيود مادى و آلام و تجديد حيات نجات دهد، اما جانداران ديگر اين قدرت و نيرو را ندارند.خلاصه اين كه آئين جين رفتار پاك را شرط اصلى رستگارى مى داند و از ديگر اديانبه ويژه از آئين برهمنان تنها تناسخ را كه ((سامسارا)) و ((كارما)) يا وحدت واتصال است و نيز ((نيروانا)) را قبول دارد. مذهب جين ، ايناصول را از آئين برهمنى گرفته و با تغيير در آنها پذيرفته است .(252)
رياضت جينى ؛
برهنگى بخشى از رياضت مذهب جين است . و راهى براىوصول به نيروانا و پايان رنجها. مؤ منان به آئين موظفند لباس نپوشند و فقط سترعورت كنند و به حداقل آن اكتفا نمايند و در سرما و گرما چنين باشند. برخى از مؤ منان ازاين تعليم و دستور مذهبى اطاعت كرده و برخى به ان وقعى نمى نهند.
برهنگان و پوشيدگان اين دو دسته را تشكيل مى دهند كه به هميندليل با يكديگر درگير بوده و هستند. در حال حاضر فقط پارسيان متعبد چنين مى كنند.آئين جين جمعا به 84 فرقه تقسيم شده است . پيشينه اين رياضت ريشه در تعاليماوليه آئين جين دارد. دستورات اوليه رياضت جينىشامل برهنگى مطلق و گرسنگى مطلق بود تا اگر كسى هلاك شود، به مقامى بزرگنائل گردد. انتحار بخشى از اين رياضت بود؛ اين اقدام مى توانست از طريقاعمال رياضت هاى سخت صورت گيرد. گياه خوارى زندگى زاهدانه آئين جين است و چنينامساكى مى تواند ريشه پليد ماديت را از ذات آدمى بر كند و نورانى گردد تا دچار بلاىتناسخ نشود.(253)
تحقيق پيرامون بنيانگذار مذهب جين ؛
محققان مى گويند در اواسط قرن ششم ق .م . در خانواده اى توانگر ازطبقه((كشاتريا)) فرزندى به دنيا آمد. والدين او پيرو فرقه اى بودندكه لباس دريوزگى را براى خود افتخار و انتحار را امتياز و بركت و شرافت مىدانستند. اين فرزندوقتى به سى سالگى رسيد، والدين با گرسنگى عمدى بهحيات خود پايان دادند. اينحادثه در روح فرزند تاءثير گذاشت . او به دنياپشت كرد؛ لباس از تن در آورد ومثل مرتاض دربنگال غربى به آوارگى پرداخت . براى تزكيه نفس و خودشناسى اقدامبهكارها و مطالعاتى كرد. سيزده سال را در اين راه كوشيد. گروهى از مردم اوراپيروى كردند و اين گروه بعده پيشواى خود را مهاويرا ( قهرمان بزرگ ) نامنهادند وبه پيروى از اعتقادات برجسته و مشخص خود نام جين را بر خودنهادند.
روحانيون جين ؛ مهاويرا از ميان پيروان خود، گروهى از مردان مجرد را به عنوان روحانيوناين آئين معين كرد و نيز دسته اى از زنان تارك دنيا را جمع آورد. در سن 72 سالگى درگذشت و حدود چهارده هزرا پيرو داشت . اين كيش به تدريج به صورت مجموعه اى ازغريب ترين اديان تاريخ در آمد.(254)
آئين بودا و زندگى نامه او
بيوگرافى و شرج حال
بودا؟ نام اصلى او ((سيدرتا)) است ، مردى از خاندان ((كاشاتريا)) از شاهزادگان واشراف هند كه در منطقه ((بنارس )) به دنيا آمد. پدرش چون اثارحمل در همسر خود مشاهده كرد، ((برهمنان )) ايالت بنارس را فراخواند و از آينده كودكاز آنان سئوال كرد. برهمنان مى گويند كه اين بوداى بيدار كننده جهان خواهد بود وراهبى بزرگ و پرشهرت خواهد شد. پدر از چنين پيشگوئى اى سخت نگران شد؛ چرا كهفرزندى مى خواست تا قدرت و ثروت او را به ارث برد و حاكم بر سرنوشت رعاياباشد، نه اينكه راهب و تارك دنيا گردد. وقتى كودك متولد شد، براى او شرايطزندگى ويژه اى تدارك ديد تا با پيشگوئى راهبان بستيزد و سرنوشت بودا را عوض ‍كند. براى وصول به اين مطلوب كليه روابط او را محدود ساخت تا هيچگونه تماسى باراهبان و مرتاضان و تاركان دنيا نداشته باشد. اين وضع تا 16 سالگى سيدرتاادامه داشت . بودا از زندگى يكنواخت در كاخ خسته شد، لذا روزى از پيرمرد قصه گويشمى خواند تا او را به گردش ببرد. اولين برخورد ((سيدرتا)) در اين گردش باپيرمردى قد خميده با موهاى سفيد و حالى پريشان است . و اين چهره تازه و جديدى استكه ((سيدرتا)) در وراى ديوارهاى قصر مى ديد. اين كيست ؟ قصه گويش مى گويد: اينمرد مانند من و تو جوانى داشته و اكنون چنين پير و فرتوت شده است .
((سيدرتا)) توضيح بيشترى مى خواهد. قصه گو ادامه مى دهد: اين مرحله اى است كههمه بايد به آن برسند، من نيز در آينده چنين پير خواهم شد. سيدرتا مى گويد: اينپيرى و كهولت در من هم پديدار خواهد شد؟ قصه گويش پاسخ مى دهد: آرى در شما نيزپديد خواهد آمد. مى گويد: حتما بايد پير شوم ؟ قصه مى گويد: حتما پير خواهى شد.بودا حالتش ‍ دگرگون مى شود و دستور مى دهد تا او را به كاخ بازگرداند. بودادگرگون شده بود و در فكر فرو رفته بود، در انديشه پيرى هيولاى وحشتناكى كه درآينده در انتظار او است . اين كابوس زندگى بودا را دچار بحران كرد. بودا چند روز بعدنيز به سياحت رفت . اين بار بودا مردى بيمار و از پا افتاده را ديد كه با مرگ دست وپنجه نرم مى كرد. از قصه گو پرسيد: اين كيست ؟
قصه گو مى گويد: اين مرد بيمار و ناتوان است . بودا مى پرسد: بيمارى چيست ؟ جوابمى شنود كه : بيمارى نوعى گرفتارى و تحول جسمى است كه در آدميان پديد مى آيد وسلامتى را سلب مى كند. بودا مى پرسد: آيا ممكن است اين بيمارى در من راه يابد؟ قصهگو پاسخ مى دهد: آرى به سراغ تو نيز خواهد آمد. بودا مى پرسد: آيا من نيز چنين زار ونزار خواهم شد؟ قصه گو مى گويد: آرى تو نيز چنين خواهى شد. سيدرتا مى گويد:مرا به خانه بازگردانيد، امروز گردش مرا بس است . دوران خلوت و انزواى بودا آغازشد. وى به پيرى بيمارى و عواقب آن مى انديشيد. بار ديگر بودا راهى سياحت مى شود واين بار مرده اى را مى بيند و دوباره سئوالات او آغاز مى شود: اين كيست و چيست ؟ چرا مرده؟ آيا من نيز خواهم مرد؟ از سرنوشت او مى پرسد، جواب مى شنود كه در آن جهان ديگركسى را ندارد، و كسى او را نمى شناسد، و... بودا برخود مى لرزد، مى ترسد و به كاخباز مى گردد. دوران امساك بودا شروع مى شود، از همه كس و همه چيز جدا مى شود، سختدر انديشه پيرى بيمارى و مرگ فرو رفته است . بار ديگر به سياحت مى رود و اينبار فرد فقير ژنده پوشى را مى بيند كه در عالم خلسه فرو رفته ، با سرىتراشيده و حالتى متغير، همچون كوه استوار و محكمم كه گوئى با تمام مظاهر مادى دنيادر حال جنگ است و در آستانه پيروزى بر دنيا و مافيها قرار دارد. سئوالات بودا آغاز مىشود: اين كيست ؟ چرا چنين كرده ؟ با مردم قهر است ؟ با زندگى چى ؟ و جواب مى شنودكه او مردى راهب است ، مرتاض است ، رياضت مى كشد. و سئوالات بودا: مرتاض ؟ رياضت؟ آرى رياضت يعنى مبارزه با غرايز و بريدن از جاذبه هاى مادى و دنيوى و پيوستن بهدنيائى ديگر... سخنان قصه گوى بودا در او اثر عميقى مى كند. تقاضا مى كند كه وىرا به نزد مرتاض ببرد تا از سخنان او درسى بياموزد. در اين ديدار، زندگى آرام وبى دغدغه راهب تاءثير شگرفى بر بودا گذاشت و ميسر زندگى او را به طور كلىدگرگون كرد و سرانجام از او شخصيت و آئينى ساخت كه امروز در چند كشور بزرگجهان پيروان فراوانى دارد(255)
بودا در ((كاپيلاواستو)) در جنوب ((نپال ))درسال 560 يا 563 ق .م متولد شد. نام قبيله و خاندان او ((گوتما)) بود، لذا وىرا ملقببه ((سكيا مونسى )) يعنى داناى قبيله ((ساكيا)) كردند. و چون بعدابه ارشاد وهدايت مردم جامعه خويش پرداخت ، او را ((بودا)) يعنى نور و درخشانگفته اند. اين نام ولقب تا به امروز در ميان جوامع بشرى به رسميت شناخته شده وتعاليم او نيز به همينعنوان ((بودائيسم بودائى )) ناميده مى شود. پدر بودايكى از پادشاهان يك ايالت هندوبد. در قلمرو سلطنت او، افكار برهمنى و فلسفههاى مختلف هندى حضور داشت . محور اينآراء و افكار فلسفى همان گونه كه درمباحث گذشته آمد، بر تزكيه و نجات انسان درتلقى هندى آن استوار بود. وآنگونه كه گذشت ، پدر هراسان از سرنوشت فرزند چنانتدابيرى انديشيد ومراقبت هائى معمول داشت . اما ديديم كه بودا ازكاخمجلل پاى به بيرون نهاد و دگرگون شد. محققان تاريخ اديان برآنند كه دوحادثه مهمدر كاخ زندگى بودا او را متحول نمود. اين دو حادثه به لحاظ محتوىهمان برخوردهاىخارج از كاخ را در بردارد. حادثه نخست بيمارى يك رقاصه استكه توجه بودا را بهخود جلب كرد، رقاصه اى كه مبتلا بهبيمارىسل بود و سرنوشت دردناك خود و خواهرش را كه او نيز ازبيمارىسل در گذشته بود، براى بودا باز گفته بود. حادثه دوم وصيتاين رقاصه درحال مرگ به بودا است كه از فقر و پيرى مادرش براى اوگفته بود. پيش گوئىبرهمنان درباره سيدرتا والدين او را نگران ساختهبود. طرح ازدواج بودا تلاشىبراى رهائى از خلوت گزينى او است . اما بوداديگر متعلق به اين دنيا نيست و ازدواجنتوانست او را از تفكر و انديشه باز دارد وخلاء وجودى او را پر كند. سيدرتا همچنان درخلوت خويش ، غرق در دناى ديگرىاست . مشاهدات بودا (پيرى بيمارى فقر، مرگ ،رياضت و...) سخت او را به خودمشغول كرده است . او از مرتاض آموخته بود كه بايد((رنج )) را رها كرد و بى((بى رنجى )) رسيد؛ به ((بى رنگى ))، به ((بىنيازى )) و... مرتاضبه اينها رسيده بود و بودا در انديشه شدن ، رسيدن و رهائى ازرنج . اينكه بودافرزندى دارد. و در شب تصميم و سرنوشت به اتاق همسر و فرزندشمى رود،مادر و فرزند خوابيده بودند، بودا آن دو را از خواب بيدار نمى كند و با آنانوداعمى كند. از تاريكى شب استفاده كرد وراهىجنگل شد .اندكى بعد اسبش را نيز رها مى كند تا يادگار اشرافيت را باخود نداشتهباشد. در انبوه جنگل گم مى شود، مى رود و مى رود تا بهپنج برهمن كهنسال مى رسد. به جمع آنان مى پيوندد. رياضت بودا آغازشد. او در اين راه آنچنانكوشيد كه در آستانه ((نيروانا)) قرار گرفت .تا آنجا متعالى شد كه بر همهپارسايان روزگار خويش پيشى جست . او ديگر((سيدرتا))، ((كاشاتريا)) و... نيست، ((بودا))ست كه تارك تمام لذات مادى وتجملات دنيوى است . ((بودا)) از ((شهرت)) رنج مى برد و بار ديگر ازجامعه فاصله مى گيرد. در كنار درختىمنزل مى كند و تصميمى مى گيرددر زير همين درخت بماند تا بميرد. اين درخت ((بو))بود. ((بودهى )) از ريشه((بيدار شدن )) و آگاه شدن ، روشن شدن ، ((اشراق )) وعرفان )) است .((بودا)) سالها در كنار درخت ((بو)) مى ماند تا پيروز مى شود،نجات مىيابد و به حقيقت مى رسد. آنگاه لباس بودائى بر تن مى كند. گويند نام اواز هميندرخت ((بودهى )) گرفته شده است .
در پاى همين درخت به ((نيروانا)) ( حقيقت مطلق ) رسيد. از زير همين درخت بهزادگاهشبرگشت ، ژنده پوش ، برهنه پا، درويش وار و در هيبت يك ((مرتاض)). ابتدا مردمزادگاهش را دعوت مى كند، برخى از مردم دعوت او را پذيرفتند وبرخى ديگر زندگىمادى را ترجيح دادند. بودا درسال 483 ق .م . در سن هشتاد سالگى درگذشت . آخرينكلام وى خطاب به راهباناين بود: ((هر چه مركب است ، دستخوش تباهى و فنا است .))پيروان اوليه بودا،نخستين معبد بودائى ((سانگها)) را بنا كردند و دعوت خود رادرشمال هند آغاز نمودند(256)
افسانه هاى بودا؛
گويند روزى كه بودا در زير درخت بو به تفكر و خلسه فرو رفته بود، بازرگانىبا قافه و كالى تجارى خود از آنجا عبور مى كردد. بازرگان را نظر به بودا افتاد، اوو همراهانش به ديدار وى شتافتند و صدقاتى در كنارش يا در كشكولش انداختند. اين((كشكول )) بعدها سمبل رياضت كشان بودائى شد.
بازرگان مزبور و ياران او در كنار ((بودا)) نشستند و به او غذا تعارف كردند.((بودا)) به آرامى غذا خورد. دو بازرگان كه ((تاپوسا)) و ((بهالى كا)) نامداشتند، در مقابل او زانو زده و گفتند: ((اى بوداى مقدس ! ما به تو و آئين تو پناه مىآوريم و از تو مى خواهيم كه ما را تا پايان عمر از پيروان خود بشمار آورى )) اين دوبازرگان از نخستين پيروان بودا بشمار مى روند. بازرگانان از نزد بودا برخاستهبه سوى آن پنج راهب رفتند، راهبان به آنان توجهى نكردند. وقتى بودا به نزدشانآمد، به استقبال او شتافتند. چون بودا جلوس كرد، راهبان به دورش حلقه زدند. راهبانپرسيدند: آيا سرانجام به مقصود خود دست يافتى و به درك حقيقتنائل شدى بودا گفت : آرى مرتاضان با ترديد گفتند: اى گوتاما! چگونه به معرفت ونجات راه يافتى در صورتى كه زهد و رياضت را ترك گفتى و به زندگى مادىپرداختى (مقصود خوردن غذاى بازرگانان بود)! بودا گفت : ((جويندگان حقيقت هرگزدر دام ماديان و لذائذ دنيا گرفتار نمى شوند.))
((گوش فرا دهيد! تا هنگامى كه چرخ زمان بگردد و آدمى زندگى كند،عمل نيز وجود خواده داشت . و چون بذر نيكى كاشتى ، ثمر خوب درو مى شود، و چوناعمال بد باشد، جز بدى و رنج چه انتظارى مى توان داشت . پس ‍ بايد تا مى توان ،نيكى كرد و از پليدى و بدى دورى جست و از علائق و شهوات خود را دور نگاه داشت . چنينافرادى مرگ برايشان زندگى جاويد و پر از سعادت است كه از اين رهگذر به نيروانانائل مى شوند، زيرا هر گاه خواهش و تمنائى وجود نداشت ، ((رنج و گرفتارى نيزنخواهد بود.))(257)
((ودا)) و ((بودا))؛ برخورد منفى بودا با متون مقدس وداها، اعتبار و قداست آنها را درجامعه هند پائين آورد. بودا درباره متون ودائى مى گويد: مى گويند وداها كتب مقدسه ،معلم ربانى و سرمشق زندگى هستند، اما من مى گويم كه چنين نيست ، وداها تا اين اندازهكه مردم براى آنها ارزش قائلند، داراى ارزش نيستند، وداها مقدس نيستند، زيرا راههاىبيهوده را به مردم مى آموزند، مانند دعا، نماز و قربانى كردن كه مراسمى بيهوده وعارى از حقيقت اند. وداها مقدس نيستند؛ چون مردم را به پرتگاه اختلافات نژادى دعوت مىكنند، و اين تعليمى نادرست است . اما من مى گويم كه آدميان عموما مساوى و يكسان خلقشده اند و آنگاه به دو گروه تقسيم گرديده اند:
1 نيكان .
2 پليدان .
شرافت مقياس انان است ؛ افرادى كه در زندگى نيكى كنند و راه صواب پيمايند، ازگروه شريفان و نيكان هستند و انان كه به زشتى دست آلايند، بدكاران و گمراهانند و...بودا مى گويد: من اعتقاد به خلقت طبقاتى ندارم ، زيرا جهان هستى نه آغازى دارد و نهپايانى خواهد داشت ...
بنابراين وداها چه به مردم آموختنه اند و كدام روش را تعليم داده اند(258)؟
اصول اساسى تعاليم بودا؛
محور آئين بودا بر ((حقيقت جوئى )) استوار است و طالبان حقيقت بايداصول اساسى چهارگانه اى را باور داشته و به آنهاعمل نمايند. اين اصول دذاراى فروعى است كه فروع آن نيز متفرع بر فروعى ديگر است.
اصل اول : دوكا؛ يعنى ((رنج ))، زندگى رنج است از ولادت تا مرگ ، رنج كودكى ،رنج نوجوانى ، رنج جوانى ، رنج پيرى بيمارى فقر، اضطراب مرگ و... اين رنجها رابايد شناخت .
اصل دوم : ((منشاء رنج ))؛ آمال و آرزوها، هوسها و علائق فراوان آدمى منشاء رنج است . اينمنشاءها را نيز بايد شناخت .
اصل سوم : ((قطع رنج ))، ستيز با خواسته ها و غرايز مادى هوسها و آنچه رنج آوراست و اين با رياضت بودائى ممكن است .
اصل چهارم گ طريق قطع و دفن رنج است كه بايد جوينده حقيقت آن را بياموزد. و اينتعاليم بوداست .
فروع حاصله از اين اصول چهارگانه ، بر هشت است :
1 ايمان پاك ؛ در زندگى به راستى و درستى بايد گام نهاد.
2 اراده پاك ؛ با ايمان پاك اراده پاك حاصل تواند شد.
3 گفتار پاك ؛ راست بايد گفت و به حق بايد گفت .
4 كردار پاك ؛ كردار پاك از ايمان پاك مى باشد.
5 كسب و كار پاك ؛ كسب پاك و مشروع با اخلاق و امانت دارى بايد باشد.
6 كوشش پاك ؛ پرهيز از وسوسه هاى ناپاك و بدى ها و...
7 انديشه پاك ؛ تصورات پاك و انديشه پاك بايد داشت .
8 تمركز كامل انديشه ؛ بايد تمركز فكر و انديشه داشت تا كارها درست آيد.
هر بودائى بايد به اصول و فروع عمل كند تا آرامش خاطر يابد و از رنج رها شود ونجات يابد.(259)
اخلاقيات بودا؛
بودا ابتدا به پرهيز دعوت مى كند و نصيحت مى نمايد.
الف : ((نبايد كرد))ها:
1 موجودات زنده را نبايد كشت .
2 اموال ديگران را نبايد تصاحب كرد.
3 به ناموس ديگران نبايد تجاوز كرد.
4 دروغ نبايد گفت .
5 شراب سكر آور نبايد نوشيد.
ب : ((بايد كرد))ها:
1 بايد رنج فردى را ترك كرد.
2 بايد در رنج زندگان انديشيد.
3 بايد در رنج جامعه جهانى شريك بود.
4 بايد حسن نيت داشت .
5 بايد دلسوز ديگران بود.
6 بايد عفو و بخشش داشت .
7 بايد فداكار و خدمتگزار مردم بود.
8 بايد از حيله و فريب پرهيز كرد.
9 بايد از پرخورى و شكم پرورى دور كرد.
10 بايد از لهو و لعب دورى كرد.
11 بايد از زيور الات و عطريات پرهيز كرد.
12 بايد از خوابيدن در بستر نرم دورى كرد.
13 بايد از قبول سيم و زر و مال دنيا دست برداشت .(260)
ج : ((بودا)) و ((زن )):
به نظر مى رسد كه در ديدگان بودا ((زن )) جزء ((آلودگى ها)) باشد، اما در منطقاخلاقى بودا محترم است . به همين دليل كه مرد را از زنا باز مى دارد و حرمت همسر مرد راواجب مى شمارد. از ديدگاه بودا ((بدرفتارى آلايش ‍ زن است و چشم تنگى آلايش بخشنده، كردارهاى بد در اين و آن جهان آلودگى اند.))(261)
مراسم و علائم بودائى ؛
مراسم بودائى بر خلاف مراسم پيچيده ودائى ؛ بسيارسهل و ساده است . اين مراسم به تعليم خود بودا به يادگار مانده است :
1 تراشيدن سر و صورت كه خود نوعى رياضت و رنج در جهان مادى است .
2 لباس زرد پوشيدن كه مبين اضطراب درونى يك بودائى مذهب بشمار مى رود.
3 آرامش و تامل درونى ، كه هر بودائى در هر روز پس از فراغت از كارهاى روزانه ، چندساعتى در خويش فرو رفته و خود را از جهان مادى بيرون كند.
4 انداختن كشكول بر دوش يا دست ؛ بر هر بودائى لازم است كهكشكول گدائى بر دوش يا در دست داشته باشد تا اگر روح نخوت و غرور در او طغيانكند، اين عمل وى را تسليم و آرام سازد.(262)
نيروانا؛ در سخنان بودا ((نيروانه )) بسيار بكار رفته است .
((نيروانه )) روح كلام و ايده آل بودا است . ((نيروانه چون ذات بيمرگى )) است :((ارهت )) مى كوشد تا از آنچه جاويد نيست ، آزادى بيابد و به ذات بيمرگى برسد.
نيروانه چون ذات بيمرگى ، جاويد و خواستنى است ؛ نيكبختى است . رهرو به بيمرگىرسيده ، به چنان يقينى آراسته است كه استوارى آن چون استوارى زمين و پايدارى آن چونپايدارى آستانه در است . او چون درياچه اى است كه ازگل و لاى آزاد است ؛ بى آلايش و پاك است . او در اين حالت آرامش جاويد چهره اى درخشاندارد؛ از اين ((جاويدى )) جائى است كه در آن نه زمينى است ، نه آبى ، نه فروغى ، نههوائى ، نه نامحدودى مكان ، نه محدودى دانستگى ، نه ادراك ، نه ايستادن ، نه رفتن ، نهماندن ، نه مرگ ، بى پايدارى بى پيشرفت و بى پايگاه است ؛ اين پايان رنج است.))(263)
مسير نيروانه ؛ ((بودا)) مى گويد: همه چيز جهان در آتش است و از آتش ‍ مى سوزد.چيزها از چه در آتش اند؟ از آتش شهوت ، كينه و فريب . من مى گويم كه از زاييده شدن ،مرگ ، پيرى ، اندوه و زارى ، رنج و غم و نوميدى است كه چيزها در آتش اند. رهروى كهراه هشتگانه عالى را پيموده و به فرونشاندن اين سه آتش توفيق يافته ، سردى وآرامش آن را مى شناسد.
رهرو اگر در سير عوالم درونى خود به نيروانه برسد و زيست او همچنان برقرارباشد، نيروانه او ((ذات نيروانه با در كار بودن بنياد)) خوانده مى شود. مراد از((بنياد)) همان پنج بخش هستى ساز است و از آنجا كه ندانستن و تشنگى (دو علت دوبارهزائيده شدن ) به آنها مى چسبند، آن را بنياد خوانده اند. رهروكامل يا هرهت اگر در مسير خود به نيروانه دست يابد، و اين همزمان با مرگ او باشد، آنرا ذات نيروانه با در كار بودن بنياد مى خوانند كه به پرى نيروانه هم معروف است .بايد توجه داشت كه اين دو مقام نيروانه دو نيروانه جداگانه نيستند، بلكه به اعتبار آنكه ارهت آنگاه كه زيست او برقرار باشد، يا آن كه در مرگ به نيروانه رسيده باشد،يكى از اين دو نام به نيروانه او داده مى شود. نيروانه ، ذات بيمرگى است . سراسر راههشتگانه عالى و به طور كلى همه ((ذمه راه ميانه )) وسيله رسيدن به مقصود، يعنىنيروانه است كه آغاز آن آزادى و اوج آن ذات بيمرگى است . در اين باره كه راه هشتگانهوسيله است نه مقصود، در بسيارى از گفتارهاى بودا سخن گفته شده است كه يكى دونمونه از آنها آورده مى شود:
اى رهروان ! هر چه فرو نشاندن ((شهوت ))، فرو نشاندن ((كينه )) و فرو نشاندن((فريب )) است ، ((ذات بيمرگ )) خوانده مى شود. اين راه هشتگانه عالى خود راهى استكه به بيمرگى مى انجامد....
اى ((راه ))! آنجا كه ((كالبدى )) هست ، ((ماره )) چيزهائى از طبيعت ((ماره ))، يا هرآنچه از ميان رفتنى است ، او آنجاست ، پس ، اى ((راه ))! به ((كالبد)) چون ((ماره ))نگاه كن . آن را چون طبيعت ((ماره )) بدان ، آن را چون چيزى از ميان رفتنى ، چون باد وآماس ، چون قلاب ، چون درد و چون سرچشمه درد بدان ، هر كه آن را چنين بنگرد، آن رادرست نگريسته است ....
ولى ، اى سرور! درست نگريستن براى چه مقصودى است ؟
درست نگريستن براى ((بيزارى )) است .
ولى ، اى سرور! بيزارى براى چه مقصودى ؟
((بيزارى )) براى آنكه ((بى شهوتى )) به وجود آيد.
ولى ، ((بى شهوتى )) براى چه مقصودى ؟
- بى شهوتى ، براى ((آزاد شدن )).
ولى ، آزادى براى چه مقصودى ؟
اى ((راده ))، آزادى براى ((نيروانه )).
- ولى ، اى سرور! مقصود از ((نيروانه )) چيست ؟
اى راده ، اين پرسشى است كه بسى دور مى رود.
اين ((پرسش )) از دايره ((پاسخ )) بيرون است . براى فروشدن در ((نيروانه ))،براى به آن سو و نزد ((نيروانه )) رفتن ، براى اوج در ((نيروانه )) است كه راهقدسى را زندگانى مى كنند)).(264)
مقصود بودا از ناآگاه يعنى بيدرد، بيكاره و تن آسا است . ((در آئين بودا ((آگاهى ))مقام برجسته اى دارد. ((آگاهى )) يعنى : توجه همراه با هوشيارى و كوشش و همت است وبنياد هر گونه پيشرفتى در زندگى ((رهروى )) است ...آگاهى نيز بنياد همهحالتهاى شايسته است و نيرومندترين اين حالتها به شمار مى آيد. آخرين سخن بودا بههنگام مرگ اين بود كه گفت : ((بيدار و هوشيار كوشش كنيد)).(265)
شهوت و كينه و فريب : (سه آتش يا سه ريشه ) شهوت ؛ يعنى انديشه نادرست ، ادراكناپاكى ، كشتن ، دزديدن ، كامجوئى ، دروغ گوئى ، بدگوئى ، درشتگوئى ، ياوهگوئى ، حرض ، بدخواهى ، و نظرهاى نادرست ، اينها چيزهائى هستند كه يا از شهوت يااز كينه يا از فريب پيدا مى شوند. يعنى دشمنى و خشم ، فريب ؛ يعنى دانستن درغين ،انديشه نابجا و نادانى است . ايه سه ، ريشه هاى كردارهاى ناشايسته اند.
مراد از ريشه يا علت آن شرايطى است كه بودنشان تعيين كننده ويژگى اخلاقى يككردار ارادى است .(266)
بيمرگى ، راه بيمرگى ؛ راه ، حالت ((جنبه منفى نيروانه است كه به طور مثبتبرترين آزادى معنوى است )). بيمرگى به ذات جاويد نيروانه اشاره مى كند.(267)
شريفان ؛ مراد از شريفان ، همان ((آرياها))ست ، مراد از آريائى در متن هاى بودائى ،صفت نجيب ، عالى و شريف است نه صفت يك نژاد خاص .(268)
ارهت ؛ يعنى مرد تمام ، مرد ارزنده . و يكى از چهارتن شريف .(269) و اين چهار تنانسانهاى ايده آل فلسفه بودا مى باشند:
1 به رود رسيده يا سوته پننه .
2 يك بار باز آمده يا سكد آگامى .
3 بى بازگشت يا آناگامى .
4 ارهت يا مرد تمام .(270)
آزادى از بند؛ (يوگا) به معناى يوغ و بند است و در اصطلاح به چهار آلودگى گفتهمى شود كه همان كام ، وجود، نظرهاى نادرست و نادانى است . ((يوگاكاهما)) يعنى((آزادى از چهار آلودگى ))(271)
نيروانه ؛ واژه ((نيروانه )) كه پالى آن ((نبانه )) است ، دو اشتقاق پذيرفته است ؛يكى كه آن را ساخته شده از دو جزء: 1 نير يعنى نه و وا مى داند. ((وا)) يعنى : بادزدن ، وزيدن ، دميدن ، نيسوا يعنى خاموش شدن چراغ ، آتش و مانند اينها، و نيروانه يعنىخاموش شده ، سرد شده ، فرو نشسته ، فرو نشانده .
نظر ديگر اين است كه نيروانه از دو جزء: 1 نير و وانه ساخته شده است . وانه يعنىشهوت ، تشنگى و طلب : از آنجا كه روگرداندن (نى ) از وانه يعنى شهوت است ، آن رانيروانه مى خوانند.(272)
رهرو؛ در لغت به معناى گدا و درويش است . ولى در اصطلاح بودائى به كسى گفته مىشود كه راه هشتگانه عالى را در انجمن رهروان مى پيمايد. در زمان بودا، در هند،مرتاضان دوره گرد بسيار بوده اند كه همه را به نام پارى باجاكا مى خوانده اند.
نام اينان بارها در متن هاى كهن بودايى آورده شده است . و اغلب نيز به نام عمومى ترسمنه براهمنه ناميده شده اند. اينان گاهى گروه وار و در جرگه هاى گوناگون مىزيستند. در يوزگى مى كردند، زندگانى مرتاضانه در پيش مى گرفتند و بى خانمانبودند، ويژگى برجسته شان بينوائى ، بى جفت و بى فرزند بودن و ساده زيستنبود. هم اينان بودند كه راه را براى انجمن رهروان بودائى باز كردند. رهرو زن ،((بكونى ))، و ((بكشونى )) خوانده مى شود.(273)
چهار حقيقت عالى ؛
بودا با پيمودن راه هشتگانه عالى به چهار حقيقت رسيد؛ يعنى به حقيقت درباره رنج ،حقيقت درباره خاستگاه رنج ، حقيقت رهائى از رنج و حقيقت آن راه كه به رهائى از رنج مىانجامد. اين راه خود به تنهائى هدف نيست ، مقصد و مقصودى دارد كه همانا ((نيروانه ))است و ذات ((جاويدى )).(274)
نيروانه و مسير آن را دانستيم . اينك آن چهار حقيقت را دريابيم تا در مسير نيروانه به سرمنزل مقصود برسيم :
1 حقيقت عالى رنج (دوكاهام آريا ساكام )؛ بودا مى گويد: زائيده شدن رنج است ، پيرىرنج است ، بيمارى رنج است ، مرگ رنج است ، از عزيزان دور بودن رنج است ، باناعزيزان محشور شدن رنج است ، به آرزو نرسيدن رنج است . سخن كوتاه ، همه پنجبخش دلبستگى رنج اند.
2 خاستگاه رنج ؛ خاستگاه رنج تشنگى است .(تاناهاميل و طلب ) يعنى تشنگى كام ، تشنگى هستى و تشنگى نيستى . و همينتشنگى است كهبه دوباره زائيده شدن راه مى برد و بسته به كامرانى است .
3 رهائى از رنج ؛ رهائى از رنج همان رهائى از تشنگى است . يعنى رها كردن آن ،روگرداندن از آن ، آزادى و وارستن از آن است تا نشانى از آن به جا نماند، چون تشنگىاز راه حس ها پيدا مى شود، پس رهائى از آن در خويشتن دارى و نگهدارى از درهاى حس است .
4 راه رهائى از رنج ؛ اين راه همان راستى و درستى در شناخت ، در انديشه ،
در گفتار، در كردار، در زيست ، در كوشش ، در آگاهى و در يك دلى ، يعنى سمادى است.(275) يعنى راه هشتگانه عالى .
راه هشتگانه عالى ؛
1 شناخت درست ؛ يعنى شناختن چهار حقيقت عالى .
2 انديشه درست ؛ آزادى از هوس ، بدخواهى و بيزارى و آزادى از آزار و ستمگرى .
3 گفتار درست ؛ خوددارى از دروغگوئى ، چرندبافى ، درشت گوئى و ياوه گوئى .
4 كردار درست ؛ پرهيز از آزردن زندگان ، يعنى كشتن ، دزدى بى عفتى .
5 زيست درست ؛ خوددارى از پيشه هائى كه براى ديگران زيان آور باشد؛ چون اسلحهفروشى ، برده فروشى ، طالع بينى و...
6 كوشش درست ؛ براى دور ماندن از بدى پيروز شدن بر هر گونه بدى و شكوفاندنو نگاهداشتن هر نيكى كه در رهرو پيدا مى شود.
7 آگاهى درست ؛ رهرو در اين گام درباره تن ، احساسات ،دل و...آگاهى روشن دارد و آگاه زندگى مى كند.
8 يكدلى درست ؛ يعنى با آگاهى درست رو كردن به نگرش و به هر پله نگرشدل سپردن .(276)
كتب مقدس ؛
كهن ترين كتب بودائى موجود به زبان پالى مرسوم به تى پتكه يا سه سبد ياكانون پالى مى باشد. ((سه سبد)) شامل :
1 ونيه پتكه يا سبد روشن
2 سوته پتكه يا سبد آئين
3 ابى ذمه پتكه يا سبد آئين برتر.
((سوته پتكه )) از پنج مجموعه فراهم آمده است كه به ((پنج نكايه )) معروف اند.يكى از اين مجموعه ها كودكه نكايه يعنى مجموعه گفتارهاى كوتاه است كه خود ازپانزده كتاب ساخته شده است . يكى از اين پانزده كتاب به ((ذمه پده )) يا ((ذمه پده)) معروف است .(277)
مجموعه هاى بودائى :
1 آنگوتارا نيكايا (نكايه ).
2 ديا نيكايا (نكايه ).
3 ميجمى ايمانيكيا (نكايه ).
4 سامى يوتانكايه .
5 سوتانى پاتا (متن كهن بودائى ).(278)
6 پيتاكا (سبدهاى قانون ) تاليف 241 ق .مشامل :
الف : حكايات ، ب : انضباط، ج : شريعت .
7 ياتاگا.
8 كنجور و تنجور.(279)
مرگ بودا؛ و انشعاب در آئين او
همان گونه كه آمد، ((سيدارته گتمه )) از خاندان سكيه درجنگل لومبن (نپال كنونى ) متولد شد. تاريخ تولد او به درستى روشن نيست ، قرن ششمق .م . قرن مورد توافق زمان بودا است . پدرش : ((سودودنه )) است .(280) بودا درسال 483 ق .م . در سن هشتاد سالگى در گذشت .(281) جان ناس ‍ مى گويد: ((وىاحتمالا در سال 560 ق .م . در شمال هند در يكصد مايلىشمال شهر بنارس متولد گريده است . پدرش راجه يا سلطانى بوده است كه بر قبيلهساكيا فرمانروائى مى كرده است . بارى چهل و پنجسال بر بودا گذشت . در طى اين مدت وى دائما به وعظ و تعليم و تربيت امورمشغول بود. سرانجام در هنگامى كه عازم مسافرت به بلدىمجهول بود...، در هشتمين روز سفر خويش وقتش به سر رسيد. پس از صرف مختصر طعامىهنگام ظهر در خانه زرگرى به نام چوندا، بسختى بيمار گرديد و اندكى بر نيامد كهجام مرگ رانوشيده ، در ميان دو درخت صندل جان شيرين را تسلم كرد.))(282)
انشعاب در آئين بودا؛ در اواسط قرن سوم ق .م . آئين بودا با حمايت آسوكا پادشاهقدرتمد هند رواج يافت . گسترش اين آئين در سراسر هند باعث شد تا جنگ و رنج و ستم ونابسامانيهاى اخلاقى اجتماعى كاهى يابد. دو قرن بعد از درگذشت ((آسوكا)) مذهببودائى در هند كاملا فراگير شد. از اين دوران به بعد بود كه از اعتبار و گستردگىدين بودا به تدريج كاسته شد. از قرن هفتم ميلادى تا قرن دوازدهم ميلادى دوران عزلتآئين بودا است . آنگاه اين آئين از مرزهاى هند گذشت و پا به سيلان ، بيرمانى ، سيام ،كامبوج ، تركستان ، تبت ، چين ، كره ، ژاپن و... گذاشت و در اين كشورها رواج يافت .سرنوشت اوليه اين آئين پس از مرگ بودا (دو قرن بعد) دستخوش ‍ حوادث شد و بههيجده شاخه يا فرقه يا رنگ تقسيم شد. از ميان اين هيجده فرقه ، دو فرقه بزرگ ،مشخص گرديد: فرقه ناقل كوچك و فرقه ،ناقل بزرگ پديدار شدند.
ناقل كوچك يعنى طريقه اى كه وسيله نجات فرد مى گردد وناقل بزرگ وسيله اى است كه مؤ من مى تواند ديگران رابا خود هماهنگ و همراه سازد. ايندو فرقه بعدها ((ماهايانا)) و ((هيتايانا)) نام گرفتند و سپس فرقه سومى كه((لاما)) نام گرفت ، پديدار شد. فرقه ((ماهايانا)) كه سختگيرى هاى كمترى دارد،امروزه در ((چين ))، ((كره )) و ((ژاپن )) و آسياى جنوبى رواج دارد. مذهب ((هيتايانا))كه فرقه سنت گراى بودائى است و مبتنى بر تعاليم عصر ((بودا)) است ، در((سيلان )) و ((بيرمانى )) پيروانى فراوان دارد.
نيروانا در تلقى اين فرقه عبارت است از: ((زوال و نيستى و فناى مطلق )). پيروان اينفرقه معتقدند كه نجات در هيچ است و بر اين باورند كه پارسايان در نيروانا ديگرنمى توانند به مقام بودائى دست يابند و دوباره به اين جهان آيند و در نجات خلقبكشوند. اما فرقه ماهايانا، نيروانا را يك نوع بهشت پرآرامش مى داند. در اعتقاد عوامبودائيان نيروانا بهشت حقيقى تلقى شده است . و نيز مى گويند پارسايان كه درنيروانا منزل كرده اند، مى توانند به مقام بودائى برسند و در راه نجات انسانهابكوشند. بوداى واقعى روزى ظاهر خواهد شد و بشريت از وجود او بهره مند خواهند شد. دراين مذهب يك نوع دوزخ براى متوفى كه اگر مجرم و گناهكار باشد، وجود دارد. اما مذهب((لاما)) كه در تبت رواج دارد، معجونى از انديشه ها و عقايد و آراء اديان بدوى است .
((لاما)) به معناى برتر و عالى تر است .(283)
فرقه هاى : ((ويب هاشى كا))، ((سوت ران تى كا))، جوكاچارا)) و ((مادهيامى كا))نيز از شاخه هاى ((هيتايانا)) و ((ماهايانا)) مى باشند. در اين شاخه نوعى ((واقعگرائى )) نهفته است . مثلا در شاخه ((ويب هاشى كا))، واقع گرائى بدون واسطه دركار است . و در ((سوت ران تى كا)) واقع بينى غير مستقيم اشراق گونه اى به چشممى خورد.
((جوكاچارا)) روش سنتى بودائى در طريق رياضت نفس و جسم را تبليغ مىكند.(284) اين فرقه ها كدام بخشى از تعاليم بودا را حفظ كرده اند و مانند طبيعت هرمذهب ديگر در تفسير و تبيين تعاليم و روش بودا با يكديگر اختلاف دارند. اما دامنه و عمقاين اختلاف به گونه اى نيست كه آنها را درمقابل يكديگر قرار دهد. هر چند كه مذهب يا فرقه سنت گراى هيتايانا بيشترى به خرجمى دهد و سخت گيرى بسيارى دارد.
آيا وجود ((بودا)) يك افسانه است ؟
برخى دانشمندان معتقدند كه وجود بودا افسانه اى بيش نيست . كرن دانشمند هند شناسهلندى مى گويد بودا افسانه اى است كه نپال ، تبت و چين ساخته شده . افسانه بودا ازافسانه كريشنا كمتر ارزش تاريخى دارد. سنارت هند شناس فرانسوى در كتاببررسى افسانه بودا مى گويد كه بودا، افسانه خورشيد آسمان است ، همان گونه كهخورشيد از تاريكى بيرون مى آيد، بودا هم از مايا (تصور وخيال ) متولد مى شود. مادرش مانند ظلمت اندكى پس از طلوع فرزندش آفتاب ناپديد مىگردد. اما بر خلاف اين دسته از هند شناسان ، گروهى ديگر از جمله اولنبرگ معتقد استكه بودا واقعيت خارجى داشته و يك شخصيت تاريخى است نه اساطيرى .محل و زمان تولد او بر اساس قطعه سنگ بدست آمده اى مشخص است . در قرن سومقبل از ميلاد پادشاه بزرگ بودائى آسوكا او را احترام نموده است .
اين قطعه سنگ در سال 1896 م كشف شده است . درسال 1898 ميلادى زائرين بودائى سبوئى را كشف كرده اند كه مدعى بودند خاكستربودا در اين سبو است .(285)
مسئله ((خدا)) در آئين بودا؛ فليسين شاله مى گويد با آنكه دين بودا خدايان بىشمارى در زمين و آسمان دارد، ولى كلا بدون خدا است . در تلقى بودا خدايان موجوداتىمانند سايرين تابع تحولات عمومى هستند. با اين همه ، بى خدائى دراصول اين آئين تصريح نشده است . بهر حال اين آئين نقطهمقابل آئين ((برهمن )) و ((ودا)) ست . آئين بودا ((روح جهان )) رابه رسميت نمىشناسد. ((برهمن )) و ((آتمان )) را قبول ندارد، به ((وجود قائم بالذاتى ))قائل نيست . هيچ چيز را ثابت و ابدى نمى داند، همه چيز در حركت و درحال تغيير و فساد و زوال است . به هيچ جوهرى مادى (مركب و مجرد) باور ندارد. در اينآئين سخن از ((وجود)) و ((لاوجود)) نيست . بودا درباره خدايان مى گويد آنها هممثل انسانها زوال پذير و فانى هستند. بيقرارى و عدم ثبات جهان بر خدايان نيز حكومت مىكند. اگر چه عمر خدايان بيشتر از عمر انسان است ، ولى ناپايدار و غير جاويدان هستند.پس چون در اين آئين خدايى وجود ندارد، مراسم مذهبى طبعا وجود ندارد. آنچه هست ، يادبوداست . بودائيان براى بودا مقام خدادى در نظر ندارند و به اومتوسل نمى شوند و برايش دعا نمى خوانند.
او فقط شخصيتى است كه بر اثر رياضت و مبارزه با چهار رنج معروف ، به((نيروانا)) راه يافته و در قلب نجات يافتگان هميشه حاضر است . تنها كارى كهبودائيان در مقابل مجسمه بودا انجام مى دهند، پرتاب دستهگل است . آنان در هر ماه چهار بار براى ترويج دين در معابد جمع مى شوند. بودائيان دراطراف استوپا (در هند) گرد مى آيند و مراسم يادبود انجام مى دهند. در اين بنا از خاكسترمقدسين بودا نگهدارى مى شود.(286)
اديان و مذاهب نوظهور هند؛
الف : آئين برهما سماج ؛
هند سرزمين شگفتيهاى بسيار، همچنان دست اندر كار نماياندن استعداد فلسفى و نبوغانسانى خويش است . هند زادگاه انديشه ها و تفكرات فلسفى عرفانى اشراقى انفسىجهان بشمار مى رود. كلكسيونى از سه ميليون انديشه و مكتب و مذهب و مسلك و...
هند براستى مهد آزادى عقيده است . دموكراسى عقيدتىتحميل شده بر هند، راز بزرگ اين سرزمين اسرارآميز است .
در سال 1828 ميلادى فردى به نام ((رام ماهون )) آئين ((برهما سماج )) را اختراعكرد. برهما سماج يعنى جامعه برهما كه در ميان هندوان به جامعه پيروان برهمن مشهوراست . ((رام ماهون )) ابتدا به تحقيق در اديان و مكاتب بزرگ پرداخت و اطلاعاتفراوانى به دست آورد. او كه زبانهاى چندى مى دانست ، در متون مقدس مذهبى اديان و مذاهبجديد و قديم جهان به مطالعه پرداخت . پس از اين مطالعه بود كه دين مسيح را بر ديگراديان ترجيح داد و به مردم هند معرفى نمود. او در آغاز قرن نوزدهم مبلغ رسمى دين مسيحدر سراسر هند شد. ((ماهون )) به اين بسنده نكرد و خود دست اندركار پروردن مذهبىجديد شد. با استخدام برخى تعاليم بودا و برهمن و دين عيسى ، تركيبى جديد آراست .اين مذهب التقاطى پيروان فراوانى يافت . وارث ماهون فردى به نام ((سوامى )) عليهاين آئين شوريد و جامعه آريان را پديد آورد كه سازمان طبقاتى ، چند خدائى و خرافات وبت پرستى را احكام حضرت مسيح را به باد انتقاد گرفت . او بيشتر از آئين ودا متاءثربود. آئين او با استقبال روبرو شد و هزاران پيرو يافت . وارثان اين آئين ، دو زن غيرهندى ((هلنا)) و ((آنى برانت )) به آئين هندو روى خوش نشان دادند و از آن تاءثيرپذيرفتند. بنابراين آئين ((برهما سماج )) به دگرديسى هاى متضادى پرداخت وسرانجام در آئين هندو متوقف شد.(287)

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation