پایگاه اینترنتی انهار | کتابخانه الکترونیکی انهار | گنجینه صوتی انهار
استخاره اینترنتی | مشاوره اینترنی | پاسخ به احکام شرعی | توضیح المسائل مراجع
اِلىَ الْخَيْراتِ الْعامِلينَ لِلْباقِياتِ الصّالِحاتِ السّاعينَ اِلى رَفيعِ
شتابان بوده و براى باقيات صالحات كار مى كنند و به رسيدن به درجات عالى و بلند كوشايند
الدَّرَجاتِ اِنَّكَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ وَبِالاِْجابَةِ جَديرٌ بِرَحْمَتِكَ يا
كه براستى تو بر هر چيز توانايى و به اجابت خواسته ام سزاوار به رحمتت اى
اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
مهربانترين مهربانان
هشتم : مناجات اهل ارادت
به نام خداى بخشاينده مهربان
سُبْحانَكَ ما اَضْيَقَ الْطُّرُقَ عَلى مَنْ لَمْ تَكُنْ دَليلَهُ وَما اَوْضَحَ الْحَقَّ
منزهى تو! چه اندازه تنگ است راهها بر كسى كه تواءش رهنمون نباشى و چه اندازه حقيقت روشن است
عِنْدَ مَنْ هَدَيْتَهُ سَبيلَهُ اِلهى فَاسْلُكْ بِنا سُبُلَ الْوُصُولِ اِلَيْكَ وَسَيِّرْنا
براى كسيكه تو راهش را نشانش داده اى خدايا پس ما را به راههاى رسيدن به درگاهت بدار و از
فى اَقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَيْكَ قَرِّبْ عَلَيْنَا الْبَعيدَ وَسَهِّلْ عَلَيْنَا
نزديكترين راهى كه به تو رسند ما را ببَر دور را بر ما نزديك گردان و راههاى سخت و
الْعَسيرَ الشَّديدَ وَاَلْحِقْنا بِعِبادِكَ الَّذينَ هُمْ بِالْبِدارِ اِلَيْكَ يُسارِعوُنَ
و دشوار را بر ما آسان و هموار ساز و ملحقمان دار به آن بندگانت كه در پيشى گرفتن به سويت شتاب كنند
وَبابَكَ عَلَى الدَّوامِ يَطْرُقُونَ وَاِيّاكَ فِى اللَّيْلِ وَالنَّهارِ يَعْبُدُونَ وَهُمْ
و يكسره بطور مداوم در خانه ات را مى كوبند و در شب و روز تو را پرستش كنند و آنها
مِنْ هَيْبَتِكَ مُشْفِقُونَ الَّذينَ صَفَّيْتَ لَهُمُ الْمَشارِبَ وَبَلَّغْتَهُمُ
از هيبتت ترسانند آنانكه آبخورشان را پاك كردى و بخواسته هايشان رسانيدى
الرَّغاَّئِبَ وَاَنْجَحْتَ لَهُمُ الْمَطالِبَ وَقَضَيْتَ لَهُمْ مِنْ فَضْلِكَ الْمَاءرِبَ
و به دادن آنچه جويايش بودند كامرواشان ساختى و حاجتهاشان را از فضل خويش برآوردى
وَمَلاَْتَ لَهُمْ ضَماَّئِرَهُمْ مِنْ حُبِّكَ وَرَوَّيْتَهُمْ مِنْ صافى شِرْبِكَ فَبِكَ
و دلهاشان را سرشار از دوستى خويش كردى و از آب زلال معرفتت سيرابشان كردى پس بوسيله
اِلى لَذيذِ مُناجاتِكَ وَصَلُوا وَمِنْكَ اَقْصى مَقاصِدِهِمْ حَصَّلُوا فَيا مَنْ
تو به لذت مناجاتت نائل گشتند و از ناحيه تو بالاترين مقاصدشان را بدست آوردند پس اى
هُوَ عَلَى الْمُقْبِلينَ عَلَيْهِ مُقْبِلٌ وَبِالْعَطْفِ عَلَيْهِمْ عاَّئِدٌ مُفْضِلٌ
كسى كه بر آنانكه به سويش رو كنند رو آورى و با توجه بدانها مهرورزى و نعمت بخشى و اى آنكه نسبت به
وَبِالْغافِلينَ عَنْ ذِكْرِهِ رَحيمٌ رَؤُفٌ وَبِجَذْبِهِمْ اِلى بابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌ
بى خبران و غافلان از ذكر خود رحيم و مهربانى و با جلب آنان به درگاهت دوستدار و مهرورزى از تو
اَسْئَلُكَ اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ اَوْفَرِهِمْ مِنْكَ حَظّاً وَاَعْلاهُمْ عِنْدَكَ مَنْزِلاً
خواهم از كسانى قرارم دهى كه بهره بيشترى از تو دريافت داشته و مرتبه والاترى را حائز گشته
وَاَجْزَلِهِمْ مِنْ وُدِّكَ قِسْماً وَاَفْضَلِهِمْ فى مَعْرِفَتِكَ نَصيباً فَقَدِ انْقَطَعَتْ
و از دوستيت نصيب بيشترى عايدش شده و در معرفتت سهم زيادترى بهره اش داده اند زيرا كه توجه من از همه جا
اِلَيْكَ هِمَّتى وَانْصَرَفَتْ نَحْوَكَ رَغْبَتى فَاَنْتَ لا غَيْرُكَ مُرادى وَلَكَ
بسوى تو منقطع شده و اراده و آرزويم به جانب تو گشته است پس مراد من تنها تويى نه ديگرى
لا لِسِواكَ سَهَرى وَسُهادى وَلِقاَّؤُكَ قُرَّةُ عَيْنى وَوَصْلُكَ مُنى
و شب زنده دارى و بى خوابيم فقط بخاطر تو است نه غير تو و ديدارت نور چشم من است و وصل تو
نَفْسى وَاِلَيْكَ شَوْقى وَفى مَحَبَّتِكَ وَلَهى وَاِلى هَواكَ صَبابَتى
آرزوى جان من و بسوى تو است اشتياقم و در وادى محبت تو سرگشته ام ، و در هواى تو است دلدادگيم
وَرِضاكَ بُغْيَتى وَ رُؤْيَتُكَ حاجَتى وَجِوارُكَ طَلَبى وَقُرْبُكَ غايَةُ
و خوشنودى تو است مقصودم و ديدار تو است حاجت من و نعمت جوارت مطلوب من است نزديكى و قرب به تو منتهاى
سُؤْلى وَفى مُناجاتِكَ رَوْحى وَراحَتى وَعِنْدَكَ دَواَّءُ عِلَّتى وَشِفاَّءُ
خواسته من است و در مناجات با تو است خوشى و راحتيم و پيش تو است داروى دردم و شفاى
غُلَّتى وَبَرْدُ لَوْعَتى وَكَشْفُ كُرْبَتى فَكُنْ اَنيسى فى وَحْشَتى وَمُقيلَ
جگر سوخته ام و تسكين حرارت دلم و برطرف شدن دشواريم پس اى خدا بوده باش تو انيس و همدمم در حال وحشتم و گذرنده
عَثْرَتى وَغافِرَ زَلَّتى وَقابِلَ تَوْبَتى وَمُجيبَ دَعْوَتى وَوَلِىَّ
از لغزشم و آمرزنده گناهم و پذيرنده توبه ام و اجابت كننده دعايم و سرپرست
عِصْمَتى وَمُغْنِىَ فاقَتى وَلا تَقْطَعْنى عَنْكَ وَلا تُبْعِدْنى مِنْكَ يا
نگهداريم و توانگرى ده از نداريم و مرا از خويش جدايم مكن و از درگاهت دورم منما اى
نَعيمى وَجَنَّتى وَيا دُنْياىَ وَآخِرَتى يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
تو نعيم و جنت من و اى دنيا و آخرتم اى مهربانترين مهربانان
نهم : مناجات دوستان
به نام خداى بخشاينده مهربان
اِلهى مَنْ ذَاالَّذى ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً وَمَنْ ذَاالَّذى
خدايا نيست كه شيرينى محبت تو را چشيده باشد و جز تو آهنگ ديگرى را بكند و كيست كه به مقام
اَنِسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغى عَنْكَ حِوَلاً اِلهى فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَيْتَهُ
قرب تو انس گرفته باشد و درصدد روگرداندن از تو باشد خدايا قرار ده ما را از زمره كسانى كه
لِقُرْبِكَ وَوِلايَتِكَ وَاَخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَّتِكَ وَشَوَّقْتَهُ اِلى لِقاَّئِكَ
براى قرب و دوستيت برگزيده اى و براى عشق و محبتت خالصش گردانده و به ديدارت شائقش كرده و به قضا
وَرَضَّيْتَهُ بِقَضاَّئِكَ وَمَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ اِلى وَجْهِكَ وَحَبَوْتَهُ بِرِضاكَ
و قدرت راضيش ساخته و به ديدن رويت به او نعمت بخشيده و به خوشنودى خويش مخصوصش گردانده
وَاَعَذْتَهُ مِنْ هَجْرِكَ وَقِلاكَ وَبَوَّاْتَهُ مَقْعَدَالصِّدْقِ فى جِوارِكَ
و از غم هجران و فراقت پناهش داده و در جايگاه راستى در جوار خويش جايش داده و
وَخَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِكَ وَاَهَّلْتَهُ لِعِبادَتِكَ وَهَيَّمْتَ قَلْبَهُ لاِِرادَتِكَ
به معرفت خويش مخصوصش كرده و براى پرستش و عبادتت او را لايق كردى و در ارادت خويش دل شيدايش كردى
وَاجْتَبَيْتَهُ لِمُشاهَدَتِكَ وَاَخْلَيْتَ وَجْهَهُ لَكَ وَفَرَّغْتَ فُؤ ادَهُ لِحُبِّكَ
و براى مشاهده جمالت انتخابش كردى و رويش را براى خودت از اغيار خالى كردى و دلش را براى محبت خويش فارغ كردى
وَرَغَّبْتَهُ فيما عِنْدَكَ وَاَلْهَمْتَهُ ذِكْرَكَ وَاَوْزَعْتَهُ شُكْرَكَ وَشَغَلْتَهُ
و تنها بدانچه نزد تو است راغبش كردى و ذكر خويش را بدو الهام كردى و سپاسگزاريت را بدون نصيب كردى
بِطاعَتِكَ وَصَيَّرْتَهُ مِنْ صالِحى بَرِيَّتِكَ وَاخْتَرْتَهُ لِمُناجاتِكَ
و به طاعت خود سرگرمش ساختى و او را از بندگان شايسته ات گرداندى و براى مناجات خويش انتخابش كردى
وَقَطَعْتَ عَنْهُ كُلَّشَىْءٍ يَقْطَعُهُ عَنْكَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ
و بريدى از او هر چه را كه موجب بريدنش از تو گردد خدايا قرار ده ما را از كسانى كه شيوه شان در زندگى
الاِْرْتِياحُ اِلَيْكَ وَالْحَنينُ وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالاْنينُ جِباهُهُمْ ساجِدَةٌ
شادمانى با تو و زارى به درگاه تو است و روزگارشان آه و ناله است پيشانيهاشان در برابر عظمتت به خاك
لِعَظَمَتِكَ وَعُيُونُهُمْ ساهِرَةٌ فى خِدْمَتِكَ وَدُمُوعُهُمْ ساَّئِلَةٌ مِنْ
افتاده و از ديدگانشان در خدمتت يكسره بيدار است و سرشكشان از
خَشْيَتِكَ وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ وَاَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهابَتِكَ
ترس تو ريزان و دلهاشان به محبتت آويزان و قلبهاشان از هيبتت از جا كنده شده است
يا مَنْ اَنْوارُ قُدْسِهِ لاِبْصارِ مُحِبّيهِ راَّئِقَةٌ وَسُبُحاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ
اى كه انوار قدسش براى ديدگان دوستانش در كمال درخشندگى است و پرتوافكنيهاى جمالش براى قلوب
عارِفيهِ شاَّئِفَةٌ يا مُنى قُلُوبِ الْمُشْتاقينَ وَيا غايَةَ امالِ الْمُحِبّينَ
عارفان زداينده (چركيها) است اى آرمان دل مشتاقان و اى منتهاى آرزوى دوستان
اَسْئَلُكَ حُبَّكَ وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنى اِلى قُرْبِكَ
از تو خواهم دوستى خودت و دوستى دوستدارانت و دوستى هر عملى كه مرا به قرب تو واصل گرداند
وَاَنْ تَجْعَلَكَ اَحَبَّ اِلَىَّ مِمّا سِواكَ وَاَنْ تَجْعَلَ حُبّى اِيّاكَ قاَّئِداً اِلى
و تو را در پيش من محبوبتر از ماسواى تو قرار دهد و از تو خواهم كه دوستيم را نسبت به تو جلودارم قرار دهى تا
رِضْوانِكَ وَشَوْقى اِلَيْكَ ذائِداً عَنْ عِصْيانِكَ وَامْنُنْ بِالنَّظَرِ اِلَيْكَ
مرا به رضوانت بكشاند و اشتياقم را به سويت چنان كنى كه بازدارنده از نافرمانيت باشد و بر من منت نِه به اينكه بر من توجهى
عَلَىَّ وَانْظُرْ بِعَيْنِ الْوُدِّ وَالْعَطْفِ اِلَىَّ وَلا تَصْرِفْ عَنّى وَجْهَكَ
فرمايى و با ديده دوستى و عطوفت بر من بنگرى و رو از من مگردانى
وَاجْعَلْنى مِنْ اَهْلِ الاِْ سْعادِ وَالْحِظْوَةِ عِنْدَكَ يامُجيبُ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
و مرا از جمله سعادتمندان و بهره مندان نزد خود قرار دهى اى پاسخ دهنده اى مهربانترين مهربانان
دهم : مناجات توسل جويان
به نام خداى بخشاينده مهربان
اِلهى لَيْسَ لى وَسيلَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَواطِفُ رَاْفَتِكَ وَلا لى ذَريعَةٌ
خدايا وسيله اى به درگاهت ندارم جز عواطف مهرت و به سويت دست آويزى ندارم
اِلَيْكَ اِلاّ عَوارِفُ رَحْمَتِكَ وَشَفاعَةُ نَبِيِّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ وَمُنْقِذِ الاُْمَّةِ
جز آنچه معروف است از رحمتت و شفاعت پيامبرت پيامبر رحمت و نجات ده امت
مِنَ الْغُمَّةِ فَاجْعَلْهُما لى سَبَباً اِلى نَيْلِ غُفْرانِكَ وَصَيِّرْهُما لى وُصْلَةً
از غم و اندوه پس اى خدا همان دو را وسيله رسيدنم به آمرزشت قرار ده و سببى براى رسيدنم
اِلىَ الْفَوْزِ بِرِضْوانِكَ وَقَدْ حَلَّ رَجاَّئى بِحَرَمِ كَرَمِكَ وَحَطَّ طَمَعى
به سعادت خوشنوديت گردان زيرا كه بار اميدم در حريم كرمت فرود آمده و مركب طمعم به
بِفِناَّءِ جُودِكَ فَحَقِّقْ فيكَ اَمَلى وَاخْتِمْ بِالْخَيْرِ عَمَلى وَاجْعَلْنى مِنْ
آستانه جود تو زانو زده پس اى خدا به آرزوى من جامه عمل پوشان و پايان كارم را بخير گردان و
صَفْوَتِكَ الَّذينَ اَحْلَلْتَهُمْ بُحْبُوحَةَ جنَّتِكَ وَبوَّاءْتَهُمْ دارَ كَرامَتِكَ
در زمره آن دسته از برگزيدگانت قرارم ده كه در وسط بهشتت فرودشان آوردى و در خانه بزرگوارى خويش جاشان دادى
وَاَقْرَرْتَ اَعْيُنَهُمْ بِالنَّظَرِ اِلَيْكَ يَوْمَ لِقاَّئِكَ وَاَوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِ
و ديده آنها را در روز ديدار به همان نظر كردنشان بسويت روشن كردى و جايگاههاى راستى را در جوار خويش بديشان
فى جِوارِكَ يا مَنْ لا يَفِدُ الْوافِدُونَ عَلى اَكْرَمَ مِنْهُ وَلا يَجِدُ
سپردى اى كه واردين بر كريمتر از او وارد نشوند و قاصدان
الْقاصِدُونَ اَرْحَمَ مِنْهُ يا خَيْرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحيدٌ وَيا اَعْطَفَ مَنْ اَوى
مهربانتر از او نيابند اى بهترين كسى كه شخص در تنهايى با او خلوت كند و اى مهربانترين كسى كه شخص آواره
اِلَيْهِ طَريدٌ اِلى سَعَةِ عَفْوِكَ مَدَدْتُ يَدى وَبِذَيْلِ كَرَمِكَ اَعْلَقْتُ كَفّى
به درگاهش جا و مسكن گيرد به سوى عفو وسيعت دست (نياز) دراز كرده و به ذيل كرم تو چنگ (حاجت ) انداخته ام
فَلا تُولِنِى الْحِرْمانَ وَلا تُبْلِنى بِالْخَيْبَةِ وَالْخُسْرانِ يا سَميعَ الدُّعاَّءِ
پس مرا محروم برمگردان و به زيان و خسران دچارم مساز اى شنواى دعا
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
اى مهربانترين مهربانان
يازدهم : مناجات نيازمندان
به نام خداى بخشاينده مهربان
اِلهى كَسْرى لا يَجْبُرُهُ اِلاّ لُطْفُكَ وَحَنانُكَ وَفَقْرى لايُغْنيهِ اِلاّ
خدايا شكست مرا جز لطف و مهر تو چيزى جبران نكند و نداريم را جز
عَطْفُكَ وَاِحْسانُكَ وَرَوْعَتى لا يُسَكِّنُها اِلاّ اَمانُكَ وَذِلَّتى لا يُعِزُّهاَّ
توجه و احسان تو برطرف نسازد و هراس و وحشتم را جز امان تو آرام نكند و خواريم را جز
اِلاّ سُلْطانُكَ وَاُمْنِيَّتى لا يُبَلِّغُنيهاَّ اِلاّ فَضْلُكَ وَخَلَّتى لا يَسُدُّها اِلاّ
سلطنت تو به عزت مبدل نسازد و جز فضل تو چيزى مرا به آرزويم نرساند و فقر و احتياجم را جز احسان تو
طَوْلُكَ وَحاجَتى لا يَقْضيها غَيْرُكَ وَكَرْبى لا يُفَرِّجُهُ سِوى رَحْمَتِكَ
پر نكند و حاجتم را جز تو برنياورد و گره از گرفتاريم جز رحمت تو نگشايد و درماندگيم را
وَضُرّى لا يَكْشِفُهُ غَيْرُ رَاْفَتِكَ وَغُلَّتى لا يُبَرِّدُها اِلاّ وَصْلُكَ
جز مهر تو برطرف نكند و سوز دلم را جز وصل تو فرو ننشاند
وَلَوْعَتى لا يُطْفيها اِلاّ لِقاَّؤُكَ وَشَوْقى اِلَيْكَ لا يَبُلُّهُ اِلا النَّظَرُ اِلى
و شعله درونم را جز لقاء تو خاموش نسازد و بر آتش اشتياقم جز نظر به جلوه ات چيزى آب
وَجْهِكَ وَقَرارى لا يَقِّرُّدُونَ دُنُوّى مِنْكَ وَلَهْفَتى لا يَرُدُّها اِلاّ
نريزد و قرارى ندارم جز در نزديكى تو و حسرت و افسوسم را جز نسيم جانبخش رحمتت باز مگرداند
رَوْحُكَ وَسُقْمى لا يَشْفيهِ اِلاّ طِبُّكَ وَغَمّى لا يُزيلُهُ اِلاّ قُرْبُكَ
و دردم را جز طبابت تو درمان نكند و اندوهم را جز قرب تو نزدايد
وَجُرْحى لا يُبْرِئُهُ اِلاّ صَفْحُكَ وَرَيْنُ قَلْبى لا يَجْلُوهُ اِلاّ عَفْوُكَ
و زخمم را جز گذشت تو التيام نبخشد و زنگ دلم را جز عفو تو پاك نكند و انديشه هاى
وَوَسْواسُ صَدْرى لا يُزيحُهُ اِلاّ اَمْرُكَ فَيا مُنْتَهى اَمَلِ الاْمِلينَ وَيا
باطل درونم را جز فرمان تو برطرف نكند پس اى منتها آرزوى آرزومندان و اى سرحد
غايَةَ سُؤْلِ السّاَّئِلينَ وَيا اَقْصى طَلِبَةِ الطّالِبينَ وَيا اَعْلى رَغْبَةِ
نهايى خواسته درخواست كنندگان و اى آخرين مرحله مطلوب طلب كنندگان و اى بالاترين خواهش
الرّاغِبينَ وَيا وَلِىَّ الصّالِحينَ وَيا اَمانَ الْخاَّئِفينَ وَيا مُجيبَ دَعْوَةِ
خواهشمندان و اى سرپرست شايستگان و اى امان بخش ترسناكان و اى اجابت كننده دعاى
الْمُضْطَرّينَ وَيا ذُخْرَ الْمُعْدِمينَ وَيا كَنْزَ الْباَّئِسينَ وَيا غِياثَ
درماندگان و اى ذخيره نداران و اى گنج مستمندان و اى فريادرس
الْمُسْتَغيثينَ وَيا قاضِىَ حَواَّئِجِ الْفُقَراَّءِ وَالْمَساكينَ وَيا اَكرَمَ
فريادخواهان و اى برآرنده حاجات فقيران و بيچارگان و اى بزرگوارترين
الاْكْرَمينَ وَيا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ لَكَ تَخَضُّعى وَسُؤ الى وَاِلَيْكَ
بزرگواران و اى مهربانترين مهربانان به درگاه تو است فروتنى و خواسته ام و به سوى
تَضَرُّعى وَابْتِهالى اَسْئَلُكَ اَنْ تُنيلَنى مِنْ رَوْحِ رِضْوانِكَ وَتُديمَ
تو است زارى و ناله ام از تو خواهم كه مرا به نسيم جانبخش خوشنوديت برسانى و نعمتهايى را كه
عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِكَ وَها اَنَا بِبابِ كَرَمِكَ واقِفٌ وَلِنَفَحاتِ بِرِّكَ
از روى امتنان به من دادى ادامه دهى و من هم اكنون به در خانه كرمت ايستاده و خود را در معرض
مُتَعَرِّضٌ وَبِحَبْلِكَ الشَّديدِ مُعْتَصِمٌ وَبِعُرْوَتِكَ الْوُثْقى مُتَمَسِّكٌ
وزش نسيمهاى رحمتت قرار داده و به رشته محكمت چسبيده و به دستاويز محكمت چنگ زده ام
اِلهى اِرْحَمْ عَبْدَكَ الذَّليلَ ذَاالّلِسانِ الْكَليلِ وَالْعَمَلِ الْقَليلِ وَامْنُنْ
خدايا ترحم كن به اين بنده ذليلت كه زبانش كُند و عملش اندك است و بر او
عَلَيْهِ بِطَوْلِكَ الْجَزيلِ وَاكْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّكَ الظَّليلِ يا كَريمُ يا جَميلُ
بوسيله احسان فراوانت منت بنه و او را در زير سايه پايدارت بِبَر اى بزرگوار اى زيبابخش
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
اى مهربانترين مهربانان
دوازدهم : مناجات عارفان
به نام خداى بخشاينده مهربان
اِلهى قَصُرَتِ الاْلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَناَّئِكَ كَما يَليقُ بِجَلالِكَ وَعَجَزَتِ
خدايا زبانها قاصر است از رسيدن به ثناى تو آنطور كه شايسته جلال تو است و عقلها
الْعُقُولُ عَنْ اِدْراكِ كُنْهِ جَمالِكَ وَانْحَسَرَتِ الاْبْصارُدُونَ النَّظَرِ اِلى
عاجز است از ادراك كنه جمالت و ديده ها تار و بى فروغ ماند از نظر كردن به سوى انوار
سُبُحاتِ وَجْهِكَ وَلَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَريقاً اِلى مَعْرِفَتِكَ اِلاّ بِالْعَجْزِ
ذاتت و قرار ندادى براى خلق خود راهى به سوى شناسائيت جز به اظهار عجز
عَنْ مَعْرِفَتِكَ اِلهى فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذينَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوْقِ
از شناسائيت خدايا پس ما را از كسانى قرار ده كه درختهاى شوق
اِلَيْكَ فى حَداَّئِقِ صُدُورِهِمْ وَاَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْ
بسوى تو در بوستانهاى سينه شان ريشه محكم كرده و سوز محبتت سراسر دلشان را فراگرفته
فَهُمْ اِلى اَوْكارِ الاْفْكارِ يَاْوُونَ وَفى رِياضِ الْقُرْبِ وَالْمُكاشَفَةِ
پس آنها به آشيانه هاى انديشه ها جاى گيرند و در چمنزارهاى قرب به تو و مكاشفه
يَرْتَعُونَ وَمِنْ حِياضِ الْمَحَبَّةِ بِكَاْسِ الْمُلاطَفَةِ يَكْرَعُونَ وَشَرايِعَ
مى چرند و از حوضهاى محبت به جام ملاطفت (آب حيات ) بنوشند و در كنار نهرهاى
الْمُصافاتِ يَرِدُونَ قَدْ كُشِفَ الْغِطاَّءُ عَنْ اَبْصارِهِمْ وَانْجَلَتْ ظُلْمَةُ
صفا وارد گشته اند در حالى كه پرده از پيش ديدگانشان برداشته شده و تاريكى شبهه و
الرَّيْبِ عَنْ عَقاَّئِدِهِمْ وَضَماَّئِرِهِمْ وَانْتَفَتْ مُخالَجَةُ الشَّكِّ عَنْ
ترديد از صفحه عقايد و نهادشان زائل گشته و يكسره خلجان شك و ريب از
قُلُوبِهِمْ وَسَراَّئِرِهِمْ وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقيقِ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُمْ وَعَلَتْ
دلها و درونشان بيرون رفته و دريچه هاى سينه شان بواسطه استوار شدن معرفت بازگشته و همتهاشان
لِسَبْقِ السَّعادَةِ فِى الزَّهادَةِ هِمَمُهُمْ وَعَذُبَ فى مَعينِ الْمُعامَلَةِ
براى پيشى گرفتن در خوشبختى در اثر پارسايى بلند گرديده و نوشيدنيهاشان در چشمه كردار
شِرْبُهُمْ وَطابَ فى مَجْلِسِ الاُْنْسِ سِرُّهُمْ وَاَمِنَ فى مَوْطِنِ الْمَخافَةِ
شيرين و گوارا شده و درونشان در محفل انس با تو پاكيزه گشته و راهشان در جاهاى هولناك
سِرْبُهُمْ وَاطْمَاَنَّتْ بِالرُّجُوعِ اِلى رَبِّ الاْرْبابِ اَنْفُسُهُمْ وَتَيَقَّنَتْ
امن گشته و جانهاى ايشان در بازگشت بسوى رب الارباب مطمئن گرديده و روانشان
بِالْفَوْزِ وَالْفَلاحِ اَرْواحُهُمْ وَقَرَّتْ بِالنَّظَرِ اِلى مَحْبُوبِهِمْ اَعْيُنُهُمْ
به فيروزى و رستگارى يقين پيدا كرده و ديدگانشان به واسطه ديدار محبوب روشن گشته
وَاسْتَقَرَّ بِاِدْراكِ السُّؤْلِ وَنَيْلِ الْمَاءْمُولِ قَرارُهُمْ وَرَبِحَتْ فى بَيْعِ
و به واسطه رسيدن به مقصود و نائل شدن به آرزوهاى خويش قرارى يافته و سوداگرى ايشان بواسطه فروختن
الدُّنْيا بِالاْخِرَةِ تِجارَتُهُمْ اِلهى ما اَلَذَّ خَواطِرَ الاِْلْهامِ بِذِكْرِكَ عَلَى
دنيا به آخرت كاملاً سودمند گشته است خدايا چه اندازه لذيذ است ياد تو در دلها كه بوسيله الهام خطور كند
الْقُلُوبِ وَما اَحْلَى الْمَسيرَ اِلَيْكَ بِالاْوْهامِ فى مَسالِكِ الْغُيُوبِ وَما
و چقدر شيرين است سير بسوى تو با مركب انديشه ها كه در راههاى غيب صورت مى گيرد و چقدر
اَطْيَبَ طَعْمَ حُبِّكَ وَما اَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِكَ فَاَعِذْنا مِنْ طَرْدِكَ
گوارا است طعم دوستى تو و چه شيرين است شربت قرب تو پس اى خدا ما را از راندن
وَاِبْعادِكَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَخَصِّ عارِفيكَ وَاَصْلَحِ عِبادِكَ وَاَصْدَقِ
و دور كردنت پناه ده و قرارمان ده از مخصوص ترين عارفانت و از شايسته ترين بندگانت و راستگوترين
طاَّئِعيكَ وَاَخْلَصِ عُبّادِكَ يا عَظيمُ يا جَليلُ يا كَريمُ يا مُنيلُ
فرمانبردارانت و خالص ترين پرستش كنندگانت اى عظيم اى با جلالت اى بزرگوار اى عطابخش
بِرَحْمَتِكَ وَمَنِّكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
به رحمت و احسانت اى مهربانترين مهربانان
سيزدهم : مناجات يادكنندگان حق
به نام خداى بخشاينده مهربان
اِلهى لَوْ لاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِكَ لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْرى اِيّاكَ عَلى
خدايا اگر پذيرفتن فرمانت واجب نبود تو را پاكتر از آن مى دانستم كه من نام تو را به زبان آرم گذشته
اَنَّ ذِكْرى لَكَ بِقَدْرى لا بِقَدْرِكَ وَما عَسى اَنْ يَبْلُغَ مِقْدارى حَتّى
از اينكه ذكرى كه من از تو كنم به اندازه فهم من است نه به مقدار مقام تو و تازه مگر چه اندازه اميد است
اُجْعَلَ مَحَلاًّ لِتَقْديسِكَ وَمِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَيْنا جَرَيانُ ذِكْرِكَ عَلى
قدرم بالا رود كه محل تقديس (و به پاكى ستودن ) تو قرار گيرم و از بزرگترين نعمتهاى تو بر ما همان جريان داشتن ذكر تو بر
اَلْسِنَتِنا وَاِذْنُكَ لَنا بِدُعاَّئِكَ وَتَنْزيهِكَ وَتَسْبيحِكَ اِلهى فَاَلْهِمْنا
زبان ما است و همان اجازه اى است كه براى دعا كردن و به پاكى ستودنت به ما دادى خدايا پس ذكر
ذِكْرَكَ فِى الْخَلاَّءِ وَالْمَلاَّءِ وَاللَّيْلِوَالنَّه ارِ وَالاِْعْلا نِ وَالاِْسْر ارِ وَفِى
خويش را به ما الهام كن در خلوت و جلوت و شب و روز و آشكار و نهان و در
السَّرّاَّءِ وَالضَّرّاَّءِ وَآنِسْنا بِالذِّكْرِ الْخَفِىِّ وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّكِىِّ
خوشى و ناخوشى و ما را به ذكر خفى و پنهانت ماءنوس كن و به كار پاكيزه و كوشش خداپسند
وَالسَّعْىِ الْمَرْضِىِّ وَجازِنا بِالْميزانِ الْوَفِىِّ اِلهى بِكَ هامَتِ
وادار و پاداش ما را به سنگ تمام بده خدايا دلهاى شيدا همه سرگشته
الْقُلُوبُ الْوالِهَةُ وَعَلى مَعْرِفَتِكَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَبايِنَةُ فَلا
و تشنه تواءند و خِرَدهاى متفرق و جدا همه در مورد شناسايى و معرفت تو متفق گشته اند و از اينرو
تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ اِلاّ بِذِكْراكَ وَلا تَسْكُنُ النُّفُوسُ اِلاّ عِنْدَ رُؤْياكَ اَنْتَ
دلها جز به ياد تو آرام نگيرند و جانها جز به مشاهده جمالت تسكين نيابند تويى كه در هر جا
الْمُسَبَّحُ فى كُلِّ مَكانٍ وَالْمَعْبُودُ فى كُلِّ زَمانٍ وَالْمَوْجُودُ فى كُلِّ
تسبيحت گويند و در هر زمانى پرستش كنند و در هر آن موجود بوده اى و به هر
اَوانٍ وَالْمَدْعُوُّ بِكُلِّ لِسانٍ وَالْمُعَظَّمُ فى كُلِّ جَنانٍ وَاَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ
زبان تو را خوانند و در هر دلى تو را به بزرگى ياد كنند و از تو آمرزش خواهم از هر
لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ وَمِنْ كُلِّ راحَةٍ بِغَيْرِ اُنْسِكَ وَمِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ
لذتى جز لذت تو و از هر آسايشى جز انس با تو و از هر شادمانى بجز
قُرْبِكَ وَمِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَيْرِ طاعَتِكَ اِلهى اَنْتَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ يا
قرب تو و از هر سرگرمى به جز فرمانبرداريت خدايا تو فرمودى و گفته ات حق است ((اى
اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثيراً وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَاَصيلاً
كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد ياد كردن بسيار و تسبيح او گوئيد در بامداد و پسين ))
وَقُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ فَاذْكُرُونى اَذْكُرْكُمْ فَاَمَرْتَنا بِذِكْرِكَ وَوَعَدْ تَنا
ونيز فرمودى وگفته ات حق است ((مرا ياد كنيد تا من هم شما را ياد كنم )) پس تو ما را به ياد كردنت دستور فرمودى وبه ما وعده دادى
عَلَيْهِ اَنْتَذْكُرَنا تَشْريفاً لَنا وَتَفْخيماً وَاِعْظاماً وَها نَحْنُ ذاكِرُوكَ كَما
كه براى شرافت و عزت و عظمت بخشى به ما تو هم ما را ياد كنى و ما هم اكنون مطابق فرمانت تو را
اَمَرْتَنا فَاَنْجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا يا ذاكِرَ الذّاكِرينَ وَيا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
ياد كنيم پس تو هم به وعده خويش وفا كن اى كه از يادكنندگانت ياد كنى و اى مهربانترين مهربانان
چهاردهم : مناجات معتصمان
به نام خداى بخشاينده مهربان
اَللّهُمَّ يا مَلاذَ اللاَّّئِذينَ وَي ا مَع اذَ الْع اَّئِذينَ وَي ا مُنْجِىَ الْه الِكينَ وَي ا
خدايا اى پناه پناه جويان و اى پناه ده پناهندگان و اى نجات دهنده هلاك شدگان و اى
عاصِمَ الْباَّئِسينَ وَيا راحِمَ الْمَساكينِ وَيا مُجيبَ الْمُضْطَرّينَ
نگهدار بيچارگان و اى مهرورز مسكينان و اى اجابت كننده درماندگان
وَياكَنْزَ الْمُفْتَقِرينَ وَيا جابِرَ الْمُنْكَسِرينَ وَيا مَاءوَى الْمُنْقَطِعينَ وَيا
و اى گنج فقيران و اى جبران كننده دل شكستگان و اى جاى ده دور از وطنان و اى
ناصِرَ الْمُسْتَضْعَفينَ وَيا مُجيرَ الْخاَّئِفينَ وَيا مُغيثَ الْمَكْرُوبينَ وَيا
ياور آنانكه ناتوانشان شمرده اند و اى پناه ده ترسناكان و اى فريادرس غمديدگان و اى
حِصْنَ اللاّجينَ اِنْ لَمْ اَعُذْ بِعِزَّتِكَ فَبِمَنْ اَعُوذُ وَاِنْ لَمْ اَلُذْ بِقُدْرَتِكَ
قلعه محكم پناهندگان اگر من به عزت تو پناه نياورم پس به كه پناه برم و اگر به قدرت تو
فَبِمَنْ اَلوُذُ وَقَدْ اَلْجَاَتْنِى الذُّنُوبُ اِلىَ التَّشَبُّثِ بِاَذْيالِ عَفْوِكَ
دست پناهندگى دراز نكنم پس به كه پناهنده شوم (خدايا) گناهان مرا ناچار كرده كه به دامان عفوت چنگ زنم
وَاَحْوَجَتْنِى الْخَطايا اِلىَ اسْتِفْتاحِ اَبْوابِ صَفْحِكَ وَدَعَتْنِى الاِْساَّئَةُ
و خطاها مرا نيازمند كرده كه از تو بخواهم درهاى چشم پوشيت را به رويم بگشايى و بديها
اِلَى الاِْناخَةِ بِفِناَّءِ عِزِّكَ وَحَمَلَتْنِى الْمَخافَةُ مِنْ نِقْمَتِكَ عَلَى الْتَّمَسُّكِ
مرا بدينجا كشانده كه به آستان عزت تو بار اندازم و ترس از انتقام مرا واداشته كه
بِعُرْوَةِ عَطْفِكَ وَما حَقُّ مَنِ اعْتَصَمَ بِحَبْلِكَ اَنْ يُخْذَلَ وَلا يَليقُ بِمَنِ
به رشته محكم مهر تو چنگ زنم و براستى آنكس كه به ريسمان تو چنگ زند سزاوار خوارى نيست و آنكس
اسْتَجارَ بِعِزِّكَ اَنْ يُسْلَمَ اَوْ يُهْمَلَ اِلهى فَلا تُخْلِنا مِنْ حِمايَتِكَ وَلا
كه به عزت تو پناهنده شود تسليم كردنش و يا واگذاردنش شايسته نيست پس اى خدا ما را از حمايت خويش وامگذار و
تُعْرِنا مِنْ رِعايَتِكَ وَذُدْنا عَنْ مَوارِدِ الْهَلَكَةِ فَاِنّا بِعَيْنِكَ وَفى كَنَفِكَ
از رعايت خود باز مدار و از پرتگاههاى هلاكت بازدار زيرا ما در تحت توجه تو و در كنف حمايت تو
وَلَكَ اَسْئَلُكَ بِاَهْلِ خاَّصَّتِكَ مِنْ مَلاَّئِكَتِكَ وَالصّ الِحينَ مِنْ بَرِيَّتِكَ
و از آن توئيم از تو خواهم به حق خاصان درگاهت از فرشتگان و شايستگان از بندگانت