پایگاه اینترنتی انهار | کتابخانه الکترونیکی انهار | گنجینه صوتی انهار
استخاره اینترنتی | مشاوره اینترنی | پاسخ به احکام شرعی | توضیح المسائل مراجع
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لِنَعْماَّئِكَ مِنَ الشّاكِرينَ
درود فرست بر محمد و آل محمد و قرار ده مرا از سپاسگزاران نعمتهايت و از يادكنندگان
وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ اِل- هى وَكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ يُق اسِى
عطايا و مراحمت خدايا و چه بسا بنده اى كه شب و روزش را در حال جنگ بسر مى برد و خود را آماده
الْحَرْبَ وَمُباشَرَةَ الْقِتالِ بِنَفْسِهِ قَدْ غَشِيَتْهُ الاْعْداَّءُ مِنْ كُلِّ جانِبٍ
پيكار كرده دشمنان با شمشير و نيزه و ساير وسايل جنگى از هر سو احاطه اش كرده اند
بِالسُّيُوفِ وَالرِّماحِ وَآلَةِ الْحَرْبِ يَتَقَعْقَعُ فِى الْحَديدِ قَدْ بَلَغَ
و او در زير آن همه اسلحه هاى آهنين گم شده و حد اعلاى كوشش خود را براى نجات مى كند
مَجْهُودَهُ لا يَعْرِفُ حيلَةً وَلا يَجِدُ مَهْرَباً قَدْ اُدْنِفَ بِالْجِراحاتِ اَوْ
ولى راه چاره و گريزى ندارد و زخمهاى گران برداشته يا
مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ تَحْتَ السَّنابِكِ وَالاْرْجُلِ يَتَمَنّى شَرْبَةً مِنْ ماَّءٍ اَوْ
زير سم اسبها و پاها در خون خويش غلطيده آرزوى يك شربت آب يا
نَظْرَةً اِلى اَهْلِهِ وَوَلَدِهِ لا يَقْدِرُ عَلَيْها وَاَنَا فى عافِيَةٍ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ
يك نظر به زن و فرزند خود را دارد ولى هيچ يك برايش ميسر نيست و من از اتمام آنها در عافيت و سلامت بسر برم
فَلَكَ الْحَمْدُ يا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا يَعْجَلُ صَلِّ
پس ستايش خاص تو است اى پروردگار نيرومند شكست ناپذير و بردبار بى شتاب درود فرست
عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجَعَلْنى لِنَعْماَّئِكَ مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ
بر محمد و آل محمد و قرار ده مرا از سپاسگزاران نعمتهايت و از يادكنندگان عطاها
مِنَ الذّاكِرينَ اِلهى وَكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ فى ظُلُماتِ
و بخششهايت خدايا و چه بسا بنده اى كه شب و روز كند در تاريكيهاى
الْبِحارِ وَعَواصِفِ الرِّياحِ وَالاْهْوالِ وَالاْ مْواجِ يَتَوقَّعُ الغَرَقَ
درياها و يا تندبادها و هراسها و امواج خروشان دريا كه انتظار غرق
وَالْهَلاكَ لا يَقْدِرُ عَلى حيلَةٍ اَوْ مُبْتَلىً بِصاعِقَةٍ اَوْ هَدْمٍ اَوْ حَرْقٍ اَوْ
و هلاكت را مى كشد و راه چاره ندارد يا آن كس كه گرفتار شده به صاعقه يا زير آوار رفتن يا آتش سوزى يا
شَرْقٍ اَوْ خَسْفٍ اَوْ مَسْخٍ اَوْ قَذْفٍ وَاَنَا فى عافِيَةٍ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ فَلَكَ
استخوان به گلو گير كردن يا به زمين فرو رفتن يا مسخ يا در پرتگاهى گير كرده ومن از اينها همه آسوده و راحت هستم پس
الْحَمْدُ يا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا يَجْعَلُ صَلِّ عَلى
خاص تو است ستايش اى پروردگار نيرومند شكست ناپذير و بردبار بى شتاب درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلنى لِنَعْماَّئِكَ مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ
محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهايت و از يادكنندگان عطاها و
الذّاكِرينَ اِلهى وكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى واَصْبَحَ مُسافِراً شاخِصاً عَنْ
مرحمتهايت خدايا و چه بسا بنده اى كه شب و روزش در مسافرت مى گذرد دور از
اَهْلِهِ وَوَلَدِهِ مُتَحَيِّراً فِى الْمَفاوِزِ تائِهاً مَعَ الْوُحُوشِ وَالْبَهاَّئِمِ
زن و فرزند حيران در بيابانها در حال سرگردانى با حيوانات وحشى و چهارپا
وَالْهَواَّمِّ وَحِيداً فَريداً لا يَعْرِفُ حيلَةً وَلا يَهْتَدى سَبيلاً اَوْ مُتَاَذِّياً
و گزنده تك و تنها زندگى مى كند نه چاره اى به نظرش مى رسد و نه راه به جايى برد يا دچار آزار
بِبَرْدٍ اَوْ حَرٍّ اَوْ جُوعٍ اَوْ عُرْىٍ اَوْ غَيْرِهِ مِنَ الشَّداَّئِدِ مِمَّا اَنَا مِنْهُ خِلْوٌ
سرما يا گرما يا گرسنگى يا برهنگى يا ساير سختيها شده كه من از آنها همه آسوده ام
فى عافِيَةٍ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ فَلَكَ الْحَمْدُ يا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ وَذى
و در تندرستى و آسايش از آنها هستم پس خاص تو است ستايش اى پروردگار نيرومند شكست ناپذير و
اَناةٍ لا يَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنى لِنَعْمآئِكَ مِنَ
بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهايت و از
الشّاكِرينَ ولاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ اِل- هى وَسَيِّدى وكَمْ مِنْ عَبْدٍ
ياد كنندگان عطايا و مراحمتت اى خدا و اى آقاى من و چه بسا بنده اى كه بسر برد
اَمْسى وَاَصْبَحَ فَقيراً عاَّئِلاً عارِياً مُمْلِقاً مُخْفِقاً مَهْجُوراً جائِعاً
شب و روز خود را در حال فقر و تنگدستى و برهنگى و ياءس و هجران دوستان و گرسنگى و
ظَمْئانَ يَنْتَظِرُ مَنْ يَعُودُ عَلَيْهِ بِفَضْلٍ اَوْ عَبْدٍ وَجيهٍ عِنْدَكَ هُوَ اَوْجَهُ
تشنگى و چشم براه است تا آيا كسى بر او احسانى كند يا (چه بسا) برده و غلام آبرومندى در پيش تو كه از من
مِنّى عِنْدَكَ وَاَشدُّ عِبادَةً لَكَ مَغْلُولاً مَقْهُوراً قَدْ حُمِّلَ ثِقْلاً مِنْ تَعَبِ
كه آزادم آبرومندتر و عبادت و طاعتش به درگاه تو بيشتر است و زير زنجير و قدرت ارباب است و بار سنگين بردگى بر دوش
الْعَناَّءِ وَشِدَّةِ الْعُبُودِيَّةِ وَكُلْفَةِ الرِّقِّ وَثِقْلِ الضَّريبَةِ اَوْ مُبْتَلاً بِبَلا ءٍ
دارد چه از رنج و تعب و چه سختى كارهاى بردگى و چه مشقت غلام بودن وچه پرداخت وجه سنگين به ارباب خود يا آن شخصى
شَديدٍ لا قِبَلَ لَهُ [بِهِ] اِلاّ بِمَنَّكَ عَلَيْهِ واَنَا الْمَخْدُومُ الْمُنَعَّمُ الْمُعافَى
كه به بلاء و سختى دچارگشته و تاب تحمل آن را ندارد جز اينكه تو در رفع آن بر او كمك كنى ولى مرا هم ديگران خدمت كنند
الْمَكَرَّمُ فى عافِيَةٍ مِمّا هُوَ فيهِ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى ذلِكَ كُلِّهِ مِنْ مُقْتَدرٍ
وهم نعمت بخشند وهم تندرست وگرامى وازآنچه اوبدان گرفتاراست آسوده ام پس ستايش دربرابر اين همه نعمت خاص تواست كه نيرومندى
لا يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا يَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجَعْلنى
هستى شكست ناپذير و بردبارى هستى كه شتاب نكند درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده
لِنَعْماَّئِكَ مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ [اِل- هى وَسَيِّدى
از شكرگزاران نعمتهايت و از يادكنندگان عطايا و مراحمت اى معبود و آقاى من
وَكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى واَصْبَحَ شَريداً طَريداً حَيرانَ مُتَحَيِّراً جاَّئِعاً
چه بسا بنده اى كه بسر برد شب و روز خود را در حال آوارگى و حيرانى و سرگردانى و گرسنگى
خائِفاً خاسِراً فِى الصَّحارى وَالْبَرارى قَدْ اَحْرَقَهُ الْحَرُّ وَالْبَرْدُ وَهُوَ
ترسان و زيان رسيده در ميان صحراها و بيابانها سرما و گرما او را بى تاب كرده و
فى ضَرٍّ مِنَ الْعَيْشِ وَضَنْكٍ مِنَ الْحَيوةِ وَذُلٍّ مِنَ المَقامِ يَنْظُرُ اِلى
در وضع فلاكت بار و زندگى سخت و جاى خوار و پستى بسر مى برد و از روى حسرت به
نَفْسِهِ حَسْرَةً لا يَقْدِرُ لَها عَلى ضَرٍّ وَلا نَفْعٍ وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ
خود مى نگرد و قدرت بر سود و زيان خود ندارد و من
بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ فَلا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ مِنْ مُقْتَدرٍ لا يُغْلَبُ وَذى
به واسطه جود و كرم تو از اينها همه آسوده ام پس معبودى جز تو نيست منزهى تو اى خداى نيرومند شكست ناپذير و
اَناةٍ لاتَعْجَلُ صَلِّعَلى مُحَمَّدٍ وَآلِمُحَمَّدٍ واْجعَلْنى لاَنْعُمِكَمِنَالشّاكِرينَ
بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتها
ولاِلاَّئِكَمِنَالذ اكِرينَوَارْحَمْنى بِرَحْمَتِكَ ي ا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ نسخة المجلسي ]
و يادكنندگان عطاهايت و به رحمت خويش بر من رحم كن اى ارحم الراحمين * * * * * * * * * * *
اِلهى وَسَيِّدى وَ كَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ عَليلاً مَريضاً سَقيماً مُدْنِفاً
اى خدا و اى آقاى من چه بسا بنده اى كه بسر برد شب و روز خود را در حال دردمندى و بيمارى و ناخوشى كه در بستر
عَلى فُرُشِ العِلَّةِ وَفى لِباسِها يَتَقَلَّبُ يَميناً وشِمالاً لا يَعْرِفُ شَيْئاً
بيمارى و جامه ناخوشى افتاده و از شدت ناراحتى به اين پهلو و آن پهلو مى چرخد و چيزى
مِنْ لَذَّةِ الطَّعامِ وَلا مِنْ لَذَّةِ الشَّرابِ يَنْظُرُ اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً لايَسْتَطيعُ
از لذت نوشيدنى و خوراك نمى فهمد و از روى حسرت به خود مى نگرد و قدرتى
لَه ا ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ فَلا اِلهَ إ لاّ
بر سود و زيان خود ندارد ولى من به واسطه جود و كرم تو از تمام اينها آسوده ام پس معبودى جز تو نيست
اَنْتَ سُبْحانَكَ مِنْ مُقْتَدرٍ لا يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا يَعْجَلُ صَلِّ عَلى
منزهى تو اى خداى نيرومند شكست ناپذير و بردبار بى شتاب درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاْجعَلْنى لَكَ مِنَ الْعابِدينَ وَلِنعَماَّئِكَ مِنَ
محمد و آل محمد و قرارم ده از زمره پرستش كنندگان خود و از جمله سپاسگزاران نعمتهايت و
الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ وَارْحَمْنى بِرحْمَتِكَ ي ا اَرْحَمَ
يادكنندگان عطاهايت و به رحمت خود بر من ترحم كن اى مهربانترين
الرّاحِمينَ مَوْلاىَ وَسَيِّدى وَكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ وَقَدْ دَنا
مهربانان اى سرور من و اى آقاى من و چه بسا بنده اى كه بسر برد شب و روز خود را در حالى كه
يَوْمَهُ مِنْ حَتْفِهِ واَحْدَقَ بِهِ مَلَكُ الْمَوْتِ فى اَعْوانِهِ يُعالِجُ سَكَراتِ
عمرش بسرآمده و فرشته مرگ با اعوان و يارانش دور بستر او را گرفته و او در سختيهاى جان كندن و گردابهاى
الْمَوْتِ وَحِياضَهُ تَدُورُ عَيْناهُ يَميناً وَشِمالاً يَنْظُرُ اِلى اَحِبّاَّئِهِ
مرگ غوطه مى خورد چشمانش به راست و چپ مى گردد نگاه به دوستان و
وَاَوِدّاَّئِهِ واَخِلاَّّئِهِ قَدْ مُنِعَ مِنَ الكَلا مِ وَحُجِبَ عَنِ الخِط ابِ يَنْظُرُ
رفقا و ياران صميمى خود مى كند و ياراى سخن گفتن ندارد و از گفتار بازمانده از روى حسرت به خود مى نگرد
اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً لايَسْتَطيعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِكَكُلِّهِ
كه هيچ بر سود و زيان خود قادر نيست و من اى خدا به واسطه
بِجُودِكَ وَكَرمِكَ فَلا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ وَذى
جود و كرم تو از اينها همه آسوده ام پس معبودى نيست جز تو منزهى تو اى نيرومند شكست ناپذير و
اَناةٍ لا يَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنى لِنَعْماَّئِكَ مِنَ
بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهايت و از
الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِكَ ي ا اَرْحَمَ
يادكنندگان عطاها و بخششهايت و به رحمت خود بر من ترحم كن اى مهربانترين
الرّاحِمينَ مَوْلاىَ وَسَيِّدى وَكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ فى مَضائِقِ
مهربانان اى سرور و آقاى من و چه بسا بنده اى كه بسر برد شب و روز خود را در تنگناهاى
الحُبُوسِ وَالسُّجُونِ وَكُرَبِها وَذُلِّها وَحَديدِها يَتَداوَلُهُ اَعْوانُها
زندانها و محبسها و در ناراحتيها و خوارى و زنجير آهنين زندان گرفتار است و زندانبانها
وَزَبانِيَتُها فَلا يَدْرى اَىُّ حالٍ يُفْعَلُ بِهِ وَاَىُّ مُثْلَةٍ يُمَثَّلُ بِهِ فَهُوَ فى
دژخيمان دست بدست اورا بگردانند واو نمى داند به چه سرنوشتى دچار خواهد شد و چه عضوى از او را قطع خواهندكردپس آن
ضُرٍّ مِنَ الْعَيْشِ وَضَنْكٍ مِنَ الْحَيوةِ يَنْظُرُ اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً
بيچاره در وضع فلاكت بار و زندگى سختى بسر مى برد از روى حسرت به خود مى نگرد كه
لايَسْتَطيعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ
قادر بر سود و زيان خود نيست و من به واسطه جود و كرم تو از اينها همه آسوده ام
فَلا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا يَعْجَلُ
پس معبودى جز تو نيست منزهى تو اى نيرومند شكست ناپذير و بردبار بى شتاب
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لَكَ مِنَ الْعابِدينَ ولِنَعْماَّئِكَ
درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده در زمره پرستش كنندگان خود و شكرگذاران نعمتهايت
مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِكَ ي ا اَرْحَمَ
و از يادكنندگان عطاهايت و به رحمت خويش بر من ترحم كن اى مهربانترين
الرّاحِمينَ سَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ
مهربانان اى آقاى من و سرور من و چه بسا بنده اى كه بسر برد شب و روزش را در حالى كه
عَلَيْهِ القَضاَّءُ وَاَحْدَقَ بِهِ الْبَلاَّءُ وَف ارَقَ اَوِدّ اَّئَهُ وَاَحِبّ اَّئَهُ وَاَخِلاَّّئَهُ
به سرنوشت بدى دچار گشته و گرفتارى از چهار طرف او را احاطه كرده و از دوستان و ياران و رفقاى صميمى دور گشته
وَاَمْسى اَسيراً حَقيراً ذَليلاً فى اَيْدِى الْكُفّارِ وَالاْعْداَّءِ يَتَداوَلُونَهُ
و شبش در حال اسارت و كوچكى و ذلت در دست كفار و دشمنان بسر آيد كه او را دست بدست
يَميناً وَشِمالاً قَدْ حُصِرَ فِى الْمَطاميرِ وَثُقِّلَ بِالْحَديدِ لا يَرى شَيْئاً
به راست و چپ بگردانند و در سياه چالها زندانى شده و به زنجير و آهن بسته نه از روشنى دنيا ببيند
مِنْ ضِياَّءِ الدُّنْيا وَلا مِنْ رَوْحِها يَنْظُرُ اِلَى نَفْسِهِ حَسْرَةً لا يَسْتَطيعُ
و نه از نسيم جان بخشش بر او بوزد از روى حسرت به خويشتن بنگرد و قادر بر
لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ فَلا اِلهَ إ لاّ
سود و زيان خويش نباشد و من به واسطه جود و كرم تو از اينها همه آسوده ام پس معبودى جز تو نيست
اَنْتَ سُبْحانَكَ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا يَعْجَلُ صَلِّ عَلى
منزهى تو اى نيرومند شكست ناپذير و بردبار بى شتاب درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لَكَ مِنَ الْعابِدينَ وَلِنَعْماَّئِكَ مِنَ
محمد وآل محمد و قرارم ده از پرستش كنندگانت و از سپاسگزاران نعمتهايت و از
الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِكَ ي ا اَرْحَمَ
يادكنندگان عطاهايت و به رحمت خود به من ترحم كن اى مهربانترين
الرّاحِمينَ [ اِلهى وَسَيِّدِى وَكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ قَدِ اشتاقَ
مهربانان # اى خداى من و آقايم و چه بسا بنده اى كه شام و يا صبح كرده و روى ميلى كه
اِلَى الدُّنْيا للِرَّغْبَةِ فيها اِلى اَنْ خاطَرَ بِنَفْسِهِ وَمالِهِ حِرْصاً مِنْهُ عَلَيْها
بدنيا دارد مشتاقانه خود و مالش را به خطر انداخته از روى حرصى كه بر آن دارد
قَدْ رَكِبَ الْفُلْكَ وَكُسِرَتْ بِهِ وَهُوَ فى آفاقِ الْبِحارِ وَظُلَمِها يَنْظُرُ اِلى
سوار بر كشتى شده و كشتى او شكسته و او در كرانه ها و تاريكيهاى دريا از روى
نَفْسِهِ حَسْرَةً لا يَقْدِرُ لَها على ضَرٍّ وَلا نَفْعٍ وَاَنَا خِلْوٌ ذلِكَ كُلِّهِ
حسرت به خود مى نگرد قدرتى بر سود و زيان خود ندارد و من
بِجُوِدكَ وَكَرَمِكَ فَلا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ وَذى
به جود و كرم تو از همه اينها آسوده ام پس معبودى جز تو نيست منزهى تو اى نيرومند شكست ناپذير و
اَناةٍ لا يَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لَكَ مِنَ
بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و قرارم ده از
الْعابِدينَ وَلِنَعْماَّئِكَ مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ
پرستش كنندگانت و از سپاسگزاران نعمتهايت و از ياد كنندگان عطاهايت و به
وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ اِلهى وَسَيِّدى وَكَمْ مِنْ
رحمتت به من ترحم كن اى مهربانترين مهربانان اى معبود من و آقايم و چه بسا
عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ عَلَيْهِ الْقَضاَّءُ وَاَحْدَقَ بِهِ الْبَلاَّءُ والكُفّارُ
بنده اى كه شب و يا صبح كرده و قضا بر او ادامه يافته و بلا و كفار
والاْعْداءُ وَاَخَذَتْهُ الرِّماحُ وَالسُّيُوفُ وَالسِّهامُ وَجُدِّلَ صَريعاً وَقَدْ
و دشمنان او را احاطه كرده و نيزه ها و شمشيرها و تيرها دورش را گرفته و برو در
شَرِبَتِ الاْرْضُ مِنْ دَمِهِ واَكَلَتِ السِّباعُ وَالطَّيْرُ مِنْ لَحْمِهِ وَاَنَا خِلْوٌ
افتاده زمين از خونش رنگين و درندگان و پرندگان گوشتش مى خورند و من
مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ لا بِاسْتِحْقاقٍ مِنّى يا لا اِلهَ إ لاّ اَنْتَ
به جود و كرم تو از آن آسوده ام نه اينكه مستحق آن باشم اى كه معبودى جز تو نيست
سُبْحانَكَ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا تَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
منزهى اى نيرومند شكست ناپذير و بردبار بى شتاب درود فرست بر محمد
وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لِنَعْماَّئِكَ مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ
و آل محمد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهايت و يادكنندگان
الذّاكِرينَ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ - نسخة المجلسى ]
عطاهايت و به رحمتت به من ترحم كن اى مهربانترين مهربانان * * * * *
وَعِزَّتِكَ يا كَريمُ لاََطْلُبَنَّ مِمّا لَدَيْكَ وَلاَُلِحَّنَّ عَلَيْكَ وَلاَمُدَّنَّ يَدى
سوگند به عزت تو اى بزرگوار كه من از آنچه پيش تو است مى خواهم و در اين باره پافشارى دارم و دستم را
نَحْوَكَ مَعَ جُرْمِها اِلَيْكَ يا رَبِّ فَبِمَنْ اَعُوذُ وَبِمَنْ اَلُوذُ لا اَحَدَ لى اِلاّاَنْتَ
با اينكه گناهكار است به سويت دراز كنم پروردگارا (اگر به درگاه تو نيايم ) به كه پناه ببرم و به كه روآورم كسى را جز تو ندارم
اَفَتَرُدُّنى وَاَنْتَ مُعَوَّلى وَعَلَيْكَ مُتَّكَلى اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذى
آيا تو هم مرا برانى در صورتى كه تو تكيه گاه منى و توكلم بر تو است از تو خواهم به حق آن نامت كه
وَضَعْتَهُ عَلَى السَّم اَّءِ فَاْستَقَلَّتْ وَعَلَى الاْرْضِ فَاسْتَقَرَّتْ وَعَلَى
بر آسمان نهادى و پابرجا شد و بر زمين نهادى و مستقر شد و بر
الْجِبالِ فَرَسَتْ وَعَلَى اللَّيْلِ فَاَظْلَمَ وَعَلَى النَّهارِ فَاسْتَنارَ اَنْ تُصَلِّىَ
كوهها نهادى استوار شد و بر شب نهادى تاريك شد و بر روز نهادى روشن گرديد كه درود فرستى
عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمِّدٍ وَاَنْ تَقْضِىَ لى حَواَّئِجى كُلَّها وَتَغْفِرَ لى
بر محمد و آل محمد و همه حاجتهاى مرا برآورى و همه گناهانم بيامرزى
ذُنُوبى كُلَّها صَغيرَها وَكَبيرَها وَتُوَسِّعَ عَلَىَّ مِنَ الرِّزْقِ ما تُبَلِّغُنى بِهِ
چه كوچك باشد و چه بزرگ و روزيم را به اندازه اى فراخ گردانى كه به وسيله آن به
شَرَفَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ مَوْلاىَ بِكَ اسْتَعَنْتُ فَصَلِّ
شرافت دنيا و آخرت برسم اى مهربانترين مهربانان اى سرور من به تو يارى جويم پس درود فرست
عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واَعِنّى وَبِكَ اسْتَجَرْتُ فَاَجِرْنى واَغْنِنى
بر محمد و آل محمد و ياريم ده و به تو پناه آورده ام پس پناهم ده و مرا
بِطاعَتِكَ عَنْ طاعَةِ عِبادِكَ وَبِمَسْئَلَتِكَ عَنْ مَسْئَلَةِ خَلْقِكَ وَانْقُلْنى
به وسيله اطاعت خويش از اطاعت بندگانت بى نياز كن و به وسيله درخواست از خود
مِنْ ذُلِّ الْفَقْرِ اِلى عِزِّ الْغِنى وَمِنْ ذُلِّ الْمَعاصى اِلى عِزِّ الطّاعَةِ فَقَدْ
از درخواست مخلوقت مستغنى ساز و مرا از ذلت ندارى و فقر بسوى عزت دارايى منتقل كن و از خوارى گناهان به شوكت اطاعت ببر
فَضَّلْتَنى عَلى كَثيرٍ مِنْ خَلْقِكَ جُوداً مِنْكَ وَكَرَماً لا بِاسْتِحْقاقٍ مِنّى
زيرا كه تو از روى جود و كرم خويش مرا بر بسيارى از خلق خويش برترى دادى و اين نه به خاطر استحقاق من بود
اِلهى فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى ذلِكَ كُلِّهِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
خدايا پس ستايش خاص تو است در همه اينها درود فرست بر محمد و آل محمد
وَاجْعَلْنى لِنَعْماَّئِكَ مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ پس به سجده
و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهايت و يادكنندگان عطاهايت * * * * * * *
برو و بگو: سَجَدَ وَجْهِىَ الذَّليلُ لِوَجْهِكَ الْعَزيزِ الْجَليلِ سَجَدَ وَجْهِىَ
* * * * به خاك افتاد روى خوارم براى روى عزيز و بزرگوارت به خاك افتاد روى
البالى اْلفانى لِوَجْهِكَ الدّاَّئِم الْباقى سَجَدَ وَجْهِىَ الْفَقيرُ لِوَجْهِكَ
كهنه و فانى من در برابر روى جاويدان و هميشگى تو به خاك افتاد روى فقير من براى روى
الْغَنِىِّ الْكَبيرِ سَجَدَ وَجْهى وَسَمْعى وَبَصَرى وَلَحْمى وَدَمى
بى نياز بزرگ تو به خاك افتاد رو و گوش و چشم و گوشت و خون
وَجِلْدى وَعَظْمى وَما اَقَلَّتِ الاْرْضُ مِنّى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ اَللّهُمَّ
و پوست و استخوان و هرچه از من كه روى زمين است براى خدا پروردگار جهانيان خدايا
عُدْ عَلى جَهْلى بِحِلْمِكَ وَعَلى فَقْرى بِغِناكَ وَعَلى ذُلّى بِعِزِّكَ
بر نادانى من به بردبارى خويش بازگرد و بر نيازمنديم به بى نيازيت و بر خواريم به عزت و
وَسُلْطانِكَ وَعَلى ضَعْفى بِقُوَّتِكَ وَعَلى خَوْفى بِاَمْنِكَ وَعَلى ذُنُوبى
سلطنتت و بر ناتوانيم به توانائيت و بر ترسم به امان بخشيت و بر گناهان
وَخطاياىَ بِعَفْوِكَ وَرَحْمَتِكَ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْرَءُ بِكَ
و خطاهايم به عفو و رحمتت اى بخشاينده اى مهربان خدايا من
فى نَحْرِ فُلانِ بْنِ فُلان واَعُوُذ بِكَ مِنْ شَرِّهِ فَاكْفِنيهِ بِما كَفَيْتَ بِهِ اَنْبِياَّئَكَ
دفع فلان پسر فلان دشمنم را از تو خواهم و از شر او به تو پناه برم پس شرش را از من دور كن هرطور كه از پيمبران
وَاَوْلِياَّئَكَ مِنْ خَلْقِكَ وَصالِحى عِبادِكَ مِنْ فَراعِنَةِ خَلْقِكَ وَطُغاةِ
و اولياء خود از خلقت و بندگان شايسته ات شر ياغيان و سركشان را دور كردى و
عُداتِكَ وَشَرِّ جَميعِ خَلْقِكَ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ اِنَّكَ عَلى
پناه برم به تو از شر همه خلقت به رحمتت اى مهربانترين مهربانان كه تو بر
كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ.
هر چيز توانايى و بس است ما را خدا و نيكو وكيلى خواهد بود.
دعاى سيفى صغير
معروف به دعاى قاموس
شيخ اجلّ ثقة الا سلام نورى عطَّرَ اللّهُ مرقده در صحيفه ثانيه علويّه آنرا ذكر كرده و فرموده كه از براى اين دعا در كلمات ارباب طلسمات و تسخيرات شرح غريبى است و از براى او آثار عجيبه ذكر كرده اند و من چون اعتماد بر آن نداشتم ذكر نكردم لكن اصل دعا را ذكر مى كنم تَسامُحا و تَاَسِّيا بالعُلماء الا علامِ و دعا اين است :
بنام خداى بخشاينده مهربان
رَبِّ اَدْخِلْنى فى لُجَّةِ بَحْرِ اَحَدِيَّتِكَ وَطَمْطامِ يَمِّ وَحْدانِيَّتِكَ وَقَوِّنى
پروردگارا مرا در ميان درياى يگانگيت و در دل اقيانوس يكتائيت وارد كن و نيرويم ده
بِقُوَّةِ سَطْوَةِ سُلْطانِ فَرْدانِيَّتِكَ حَتّى اَخْرُجَ اِلى فَضاَّءِ سَعَةِ رَحْمَتِكَ
به نيروى پيروز فرمانروايى تنهائيت تا من به فضاى وسيع رحمتت درآيم
وَفى وَجْهى لَمَعاتُ بَرْقِ الْقُرْبِ مِنْ اثارِ حِمايَتِكَ مَهيباً بِهَيْبَتِكَ
در حالى كه در چهره ام پرتوهايى از برق نزديكى به تو از آثار حمايتت موجود باشد و از هيبت تو هيبتى
عَزيزاً بِعِنايَتِكَ مُتَجَلِّلاً مُكَرَّماً بِتَعْليمِكَ وَتَزْكِيَتِكَ واَلْبِسْنى خِلَعَ
گرفته باشد و به عنايت تو نيرومند گشته و به بركت تعليم و پرورش تو با شوكت و گرامى شده باشد و خلعت
الْعِزَّةِ وَالْقَبُولِ وَسَهِّلْ لى مَناهِجَ الْوُصْلَةِ والْوُصُولِ وَتَوِّجْنى بِتاجِ
عزت و قبولى درگاهت را به من بپوشان و راههاى وصول و رسيدن به درگاهت را برايم هموار ساز و تاج
الْكَرامَةِ وَالْوَقارِ وَاَلِّفْ بَيْنى وَبَيْنَ اَحِبّاَّئِكَ فى دارِ الدُّنْيا وَدارِ
بزرگوارى و وقار بر سرم نه و ميان من و دوستانت را در دنيا و آخرت آشتى و الفت بده و
الْقَرارِ وَارْزُقْنى مِنْ نُورِ اسْمِكَ هَيْبَةً وَسَطْوَةً تَنْقادُ لِىَ الْقُلُوبُ
از روشنى نام بزرگوارت هيبت و سطوتى روزى من كن كه دلها و ارواح مطيع و منقاد من گردند
وَالاْرْواحُ وَتَخْضَعُ لَدَىَّ النُّفوُسُ وَالاْشْباحُ يا مَنْ ذَلَّتْ لَهُ رِقابُ
و نفوس و اشباح در پيش من فروتن گردند اى كه در برابرش گردنكشان خوار و
الْجَبابِرَةِ وَخَضَعَتْ لَدَيْهِ اَعْناقُ الاْكاسِرَةِ لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْكَ اِلاّ
پادشاهان خاضع و تسليمند راه نجات و پناهگاهى از تو جز بسوى تو نيست و كمكى نيست مگر
اِلَيْكَ وَلا اِعانَةَ اِلاّ بِكَ وَلاَ اتِّكاَّءَ اِلاّ عَلَيْكَ ادْفَعْ عَنّى كَيْدَ
بوسيله خودت و اعتمادى نيست جز بر تو دور كن از من بدانديشى
الْحاسِدينَ وَظُلُماتِ شَرِّ المُعانِدينَ وَارْحَمْنى تَحْتَ سُرادِقاتِ
حسودان و تاريكيهاى شر ستيزه جويان را و در زير پرده هاى عرش خود بر من ترحم كن
عَرْشِكَ يا اَكْرَمَ الاْكْرَمينَ اَيِّدْ ظاهِرى فى تَحْصيلِ مَراضيكَ وَنَوِّرْ
اى بزرگوارترين بزرگواران يارى ده ظاهرم را در تحصيل موجبات خوشنوديت و نورانى كن
قَلْبى وَسِرّى بِالاِْطِّلاعِ عَلى مَناهِجِ مَساعيكَ اِلهى كَيْفَ اَصْدُرُ
دل و اندرونم را به آگاه شدن بر راههاى وصول به سويت خدايا چگونه
عَنْ بابِكَ بِخَيْبَةٍ مِنْكَ وَقَدْ وَرَدْتُهُ عَلى ثِقَةٍ بِكَ وَكَيْفَ تُؤْيِسُنى مِنْ
از در خانه ات ماءيوسانه بازگردم در صورتى كه با اطمينان به تو بدينجا آمده ام و چگونه از
عَطاَّئِكَ وَقَدْ اَمَرْتَنى بِدُعاَّئِكَ وَها اَنَا مُقْبِلٌ عَلَيْكَ مُلْتَجِئٌ اِلَيْكَ
عطا و بخششت نوميدم سازى در صورتى كه خودت به دعا كردن وادارم كردى و هم اكنون من رو به تو آورده ام و پناهنده به تو
باعِدْ بَيْنى وَبيْنَ اَعْداَّئى كَما باعَدْتَ بَيْنَ اَعْداَّئى اِخْتَطِفْ اَبْصارَهُمْ
گشته ام ميان من و دشمنانم را دور كن چنانكه ميانه خود آن دشمنانم را جدايى انداختى و به وسيله نور قدس خود
عَنّى بِنُورِ قُدْسِكَ وَجَلالِ مَجْدِكَ اِنَّكَ اَنْتَ اللّهُ المُعْطى جَلاَّئِلَ النِّعَمِ
و شوكت مجدت چشمانشان را از من نابينا كن كه همانا تويى خدايى كه به رازگويانت نعمتهاى بزرگ
الْمُكَرَّمَةِ لِمَنْ ناجاكَ بِلَطاَّئِفِ رَحْمَتِكَ يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا ذَا الْجَلالِ
و پرارزش عطا كنى به وسيله ريزه كاريهاى رحمتت اى زنده اى پاينده اى صاحب جلال