بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق در خانواده و تربیت فرزند, سید محمد نجفى یزدى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AKHLAG01 -
     AKHLAG02 -
     AKHLAG03 -
     AKHLAG04 -
     AKHLAG05 -
     AKHLAG06 -
     AKHLAG07 -
     AKHLAG08 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

با زنها، زيبا صحبت كنيد 
(( فداروهن على كل حال و احسنوا لهن المقال لعلهن يحسنالفعال ))
اميرالمؤ منين عليه السلام در ضمن بياناتى كه راجع به صفات ناپسند (برخى )بانوان همانند خودپسندى و تكبر، ناشكرى و بى صبرى و مانند اينها ايراد نمود وتوصيه فرمود كه مراقب زنها باشيد تا به هلاكت نيفتند و سرپرستى خانواده را بهآنها نسپاريد فرمود:
با زنها در هر حالى مدارا كنيد (سخنان تند و زشت بر زبان نياوريد) شايد (در اثر اينرفتار نيكويى شما) آنها كارهاى خود را درست كنند(36)
اذيت و آزار به همسر مجازات دارد 
بزرگى از علماء اعلام و سلسله جليله سادات كه شايد از ذكر نام شريفش ‍ راضىنباشد نقل فرمود: وقتى پدر علامه ام را در خواب ديدم و پرسشهايى از ايشان نموده وپاسخهايى شنيدم ، پرسيدم : ارواحى كه در عالم برزخ معذبند، عذاب و سختيهاى آنهاچگونه است ؟
در پاسخ فرمود: آنچه براى تو كه هنوز در عالم دنيا هستى از عذاب برزخ و ناچارى آنمى توان بيان كرد مثل آن است كه در دره اى باشى و از چهار سمت كوههاى بسيار مرتفعىكه هيچ توانايى بر بالا رفتن از آنها نباشد تو را بر گرفته باشد و در آنحال گرگى هم تو را دنبال كند و هيچ راه فرارى از او نباشد (عذاب برزخ هم چنين است )
پرسيدم : آيا خيراتى كه در دنيا براى شما انجام داده ام به شما رسيده و كيفيت بهرهمندى شما از خيرات ما چگونه است ؟
در پاسخ فرمود: بلى تمام آنها به من رسيده است و اما كيفيت بهره مندى از آنها را هم باذكر مثالى براى شما بيان مى كنم .
هرگاه در حمام گرم و بسيار پر جمعيتى باشى كه در اثر بخار و حرارت ، نفس ‍ كشيدنتسخت باشد در آن حال گوشه درب حمام باز شود و نسيمى خنك به تو برسد چقدرشاداب و راحت و آزاد مى شوى ؟! چنين است حال ما هنگام رسيدن خيرات شما!
صورت نورانى و لبهاى چركين 
ايشان مى گويد: چون بدن پدرم را سالم و نورانى ديدم و تنها لبهاى او زخمى و آلودهبه چرك خون بود از ايشان سبب زخم بودن لبهايش را پرسيدم و گفتم اگر كارى ازدست من بر مى آيد براى بهبود لبهاى شما بفرمائيد تا انجام دهم ؟
در پاسخ فرمود: تنها علاج آنها بدست علويه مادر شما است ، زيرا سبب اهانتى بود كهدر دنيا به او مى نمودم و چون نامش سكينه است و هر وقت او را صدا مى زدم خانم سكو مىگفتم ، او رنجيده خاطر مى شد، اگر بتوانى او را از من راضى كنى اميد بهبودى هست .ايشان از خواب بيدار شده گويد:
اين مطلب را به مادرم گفتم در جواب گفت : بلى پدر شما هر وقت مرا مى خواند از روىتحقير مى گفت خانم سكو و من سخت آزرده و رنجيده مى شدم ولى اظهار نمى كردم و احترامايشان چيزى نمى گفتم و چون فعلا گرفتار و ناراحت است او راحلال نموده و از او راضى هستم و از صميم قلب برايش دعا مى كنم (37)
زن خوب سعادت است  
(( من سعادة المراة الزوجة الصالحة ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از خوشبختى مرد، داشتن زن شايسته است(38)

زن خوب فرمانبردار پارسا
كند مرد درويش را پادشا
چو مستور باشد زن خوبروى
به ديدار او در بهشت است شوى
دست روى همسر بلند نكنيد 
(( انى اتعجب ممن يضرب امراته و هو بالضرب اولى منها ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده : تعجب مى كنم از مردى كه همسرش ‍ را مى زنددر حالى كه خويش مستحق تر است به كتك خوردن .(39) (خود دهها خطا را انجام داده استاما تحمل يك خطا را ندارد).
خشونت و محبت ؟! 
(( ايضرب احدكم المراة ثم يظل معانقها ))
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: كسى كه همسرش را نمى زند چگونه دست در گردن او مىكند.(40) (وقتى كانون زندگى بايد با شعله هاى محبت گرم باشد، زدن همسر بهشدت از اين صميميت مى كاهد).
گذشت و مروت  
آورده اند كه مردى زن زيبائى داشت ، چند سالى باكمال خوشى با هم زندگى نمودند، تا اينكه ناگاه زن در اثر آبله صورتش از زيبايىافتاد.
شوهر جوانمردى وى براى اينكه مبادا همسرش از اين حادثه خجالت كشد و غمگين شود،روزى چون سر از خواب برداشت ، شروع كرد به فرياد كردن و گريستن و بر سر وصورت مى زد، زن پرسيد چه شد است ؟ گفت : دريغا كه هر دو چشم من نابينا شده و جايىرا نمى بينم ، و مدت بيست سال باقيمانده عمر خود را با اينحال سپرى كرد، تا مبادا همسرش از زشتى رخسارش خجالت كشد.
عفو حق زن است  
اسحاق ابن عمار مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : حق زن بر شوهرچيست ؟ حضرت فرمود: او را سير كند، لباس بپوشاند، و اگر خطائى كرد از او درگذرد.(41)
حضرت هود و همسر ايشان 
حضرت هود يكى از پيامبران الهى است ، او همسر بدى داشت ، اما برايش ‍ دعا مى كرد، ازعلت اين كار پرسيدند؟ فرمود: خداوند هيچ مؤ منى را نيافريد، مگر اينكه دشمنى دارد كهاو را اذيت مى كند! دشمن من هم همين زن من است ، اگر دشمنم در اختيار خودم باشد بهتر ازاين است كه من در اختيار دشمنم باشم (42)
پاداش مرد صبور 
(( من صبر على خلق امراة سينة الخلق و احتسب فى ذلك الاجر اعطاه الله ثواب الشاكرين))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر مردى كه اخلاق بد همسر خود را به خاطرپاداش آن ، تحمل كند، خداوند پاداش شاكرين به او عطا خواهد نمود.(43)
مهربانى و محبت به بانوان 
(( العبد كلما ازداد للنساء حبا ازداد فى الايمان فضلا ))
امام صادق عليه السلام فرمود: بنده هر چه محبتش به بانوان زيادتر شود ايمانشبيشتر فضيلت مى يابد(44)
شيرينى جاودانه 
(( قول الرجل للمراة انى احبك لا يذهب من قلبها ابدا ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شوهرى كه به همسرش بگويد دوستت دارم ،اين سخن هميشه در دل زن خواهد ماند(45) (زيرا بانوان دوست دارند خود را محبوب شوهرببينند و اين اظهار محبت ، نشان دهنده علاقه و موجب محبت نيز مى شود.)
سفارش نسبت به زن 
(( اوصافى جبرئيل بالمراءة حتى ظننت انه لا ينبغى طلاقها الا من فاحشة مبينة . ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيلآنقدر راجع به زن به من سفارش كرد كه گمان كردم جز در كار زشت آشكار نمى شودزن را طلاق گفت .(46)
با غيرت باشيد 
(( يا اهل العراق نبئت ان نسائكم يدافعن الرجال فى الطريق اما تستحون لعن الله منلايغار ))
حضرت امير عليه السلام فرمود: اى اهل عراق (اى مردم ) شنيده ام كه زنهاى شما در راهرفتن با مردها برخورد پيدا مى كنند، آيا خجالت نمى كشيد، خدا لعنت كند بى غيرتها را(هيچ لزومى ندارد بانوان براى مسائل جزئى در كوچه و بازار تردد كنند و موجب تحريكو تهييج غرائز ديگران شوند آن هم با عدم رعايتمسائل عفت در لباس و سخن و حركات خود.)(47)
اين مرد جهنمى است  
(( من اضر بامراءة حتى تفتدى منه نفسها لم يرض الله له بعقوبة دون النار. ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر مردى كه همسرش را آزار دهد تا مهرش راببخشد و جانش را آزار كند، خداوند به كمتر از جهنم او راضى نخواهد شد.(48)
بهشت بر او حرام است  
(( حرمت الجنة على الديوث ))
حضرت صادق عليه السلام فرمود: بهشت بر ديوث حرام است (كسى كه از آميزش همسرشبا اجانب ناراحت نيست )(49)
از اعدام تا شهادت به خاطر پنج خصلت  
امام باقر عليه السلام فرمود: چند اسير (مشرك و بت پرست كه جز اسلام از آنهاپذيرفته نشود و آنها هم اسلام را نپذيرفته بودند) نزد پيامبر آوردند، حضرت دستورداد ايشان را بكشند، ليكن يكى از ايشان را جدا نمود، آن مرد گفت : چرا مرا آزاد كردى ؟حضرت فرمود: جبرئيل از طرف خدا به من خبر داد كه تو پنج خصلت دارى كه خدا ورسول او آن را دوست مى دارند، نسبت به خانواده خودت به شدت غيرتمند هستى ، سخاوتو خوش ‍ خلقى و راستگوئى و شجاعت دارى ، آن مرد كه اين سخن را شنيد مسلمان شد واسلامش نيكو گرديد و با پيامبر جهاد كرد تا شهيد شد(50)
بى غيرتى پستى است  
(( كان ابى ابراهيم غيورا و انا اغير منه و ارغم الله انف من لايغار من المؤ منين . ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پدرم ابراهيم با غيرت بود و من از او باغيرت ترم ، خدا به خاك مالد بينى آن مؤ منى را كه غيرت ندارد(51) (شوهر بايد تامى تواند همسر خود را از معاشرت نامشروع دراعمال و مجالس ‍ حفظ كند، بى حجابى يا بد حجابى ، شوخى با اجانب و شركت درمحافل نامحرم بدون ضرورت ، از كم غيرتى مرد است ).
همسرانتان را حفظ كنيد 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به پدران خود نيكى كنيد تا فرزندانتان بهشما نيكى كنند، نسبت به زنان مردم عفت پيشه كنيد تا زنان شما با عفت باشند.(52)
اين هم صدقه است  
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى فرمود: آيا امروز را روزه دارى ؟ (گوياجمعه بوده است ) گفت : نه . فرمود: به فقيرى غذا داده اى ؟ گفت : نه . فرمود: برو نزدخانواده ات كه اين خود انفاق است .(53)
بيشترين خير در زنهاست  
(( اكثر الخير فى النساء ))
امام صادق عليه السلام فرمود: بيشترين خير در زنهاست (شكم مادر و اخلاق و پرورش اوسرمنشاء استعداد و پيشرفت هر خدمتگذار و خيرانديش است ). و مى شود معناى حديث اينباشد كه : نسبت به بانوان نيكى بسيار نمائيد.(54)
سه نعمت بى حساب  
(( ثلاثه لا يحاسب عليهن المؤ من طعام يا كله و ثوب يلبسه و زوجة صالحه تعاونه ويحصن بها فرجه ))
امام صادق عليه السلام فرمود: سه چيز است كه بر مؤ من حسابرسى ندارد، غذائى كهمى خورد، لباسى كه مى پوشد، و زن نيكوئى كه او را يارى داده و شهوت خود را به اوكنترل مى كند.(55)
اينجا اطاعت نكنيد 
حضرت امير عليه السلام فرمود: هر كه در چهار چيز به حرف زنش گوش ‍ دهد، خداوندبه صورت ، او را در آتش افكند، گفتند آنها چيست ؟ فرمود: در پوشيدن لباس نازك ، دررفتن به حمامها (زيرا رعايت عفت كلام و بدن را نمى كنند) در رفتن به عروسى (زيرارعايت حجاب و جدائى زن و مرد نمى شود بعلاوه بد زبانيها، چشم و هم چشمى و تفاخربى جا و بهانه جوئيها از اثرات اين مراكز است ) و نوحه خوانيها(56) (كه سابقابراى اموات خود مى گرفتند و زنها مراعات مسائل اسلامى را نمى كردند، بطور كلى مردبايد مراقب رفت و آمدهاى همسر خود باشد و او را از رفتن به مجالسى كه زمينه سازفساد و موجب وسوسه شيطانى مى باشد منع كند.)
به سخن اين زن گوش ندهيد 
(( طاعة المراة ندامة ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اطاعت كردن از زن پشيمانى آورد(57)
مؤ لف گويد: شايد منظور از اين حديث و امثال آن ، اطاعت از بانوانى است كهعقل و دين آنها اسير هواها و هوسهاى بى مورد است ، همچنانكه در بسيارى از افراد مشاهدهمى شود، بانوانى كه توقعات بى جا از شوهران خويش دارند و بدون در نظر گرفتنضروريات زندگى و درآمد و شئونات خانواده چه بسا روى چشم و هم چشمى و يا احيانااحساسات بى جا، در خواستهائى مى كنند، انجام اين دستورات موجب ندامت است ، آنبانوئى كه از روى كم فكرى ، شوهرش را تشويق به جدائى از پدر و مادر و يافاميل مى كند اطاعتش ندامت مى آورد، آن بانوئى كه شوهرش را وادار به حرام و مخارجحرام و يا بيهوده مى كند اطاعتش موجب ندامت است ، آن بانوئى كه هنگام جنگ و شهامت وشهادت ، شوهر و فرزندانش را تشويق به سستى مى كند اطاعتش موجب ندامت است ، آنبانوئى كه شوهرش را و يا دخترى كه پدرش را تشويق به خريدنوسائل گمراه كننده و يا تفريحات ناسالم و يا مجالس گناه و يا خريدن لباسهاىناهنجار مى كند اطاعتش ‍ موجب ندامت است ، خلاصه آنكه بانوان بايد در خواستهاى خود رامطابق عقل و درايت و دين قرار دهند نه طبق احساسات و هوسهاى بيهوده همچنانكه مردها بايددر انجام تقاضاهاى بانوان طبق عقل و درايت و دينعمل كنند و زمام زندگى را خود بدست گيرند نه همسرانشان .
مشورت با همسر شايسته او را سعادتمند كرد 
امام هفتم موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: در بنىاسرائيل مرد شايسته اى بود كه همسر شايسته اى نيز داشت ، شبى در خواب ديد كه بهاو خبر دادند، عمر تو فلان مقدار است و چند سال را براى او معين كردند، و به او گفتند:خداوند مقدر كرده است نصف عمرت را در وسعت و ثروت باشى و نصف ديگر را درتنگدستى باشى ، حالا خودت انتخاب كن ، كداميك را مى خواهىاول بگذرانى ؟
آن مرد در خواب جواب داد: من همسر شايسته اى دارم كه شريك زندگى من است ، با اومشورت مى كنم و جواب مى دهم ، چون صبح شد خواب خويش را با همسرش در ميان گذاشت، زنش گفت : نيمه اول را انتخاب كن ، اول در عاقبت باشيم ، شايد خداوند به ما رحم كند ونعمت خود را بر ما تمام كند. شب بعد، همان شخص به خواب او آمد و پرسيد: تصميم توچه شد؟ آن مرد گفت : نيمه اول را انتخاب كردم ،قبول شد، از آن به بعد دنيا از هر طرف به او رو كرد و نعمتش زياد شد، همسرش به اوگفت : به فاميلت و نيازمندان رسيدگى كن ، به همسايه و برادرت خدمت كن و بخشش نما،تا اينكه نيمه اول تمام شد و آن وقت موعود فرا رسيد، باز آن مرد را در خواب ديد، اينباربه او گفت : خداوند متعال از اين كار خير تو تشكر نمود و مقدر نمود تا آخر عمر خود رادر رفاه و ثروت زندگى كنى .(58)
خير دنيا و آخرت در چهار چيز است  
نوه امام مجتبى عليه السلام از مادرش دختر امام حسين عليه السلام و ايشان از امام حسين وايشان از پدرشان حضرت على عليه السلام و ايشان از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله روايت مى كند كه فرمودند:
كسى كه در دنيا به او چهار چيز داده شد، خير دنيا و آخرت را به او داده اند، و بهره خودرا از دنيا برده است (1) ورع و پرهيزكارى كه او را از حرام باز دارد (2) اخلاقى كه ميانمردم زندگى كند (3) بردبارى كه با آن نادانى مردم را دفع كند (4) زن شايسته اى كهاو را در دين و دنيا كمك دهد(59)
صفاتى كه زنان در مردان مى پسندند 
تو مرد رهى واقف راه باش
زحال زنان نيز آگاه باش
1 - مال و ثروت ، چرا كه موجب رونق خانه و زندگى و زيبائى جامه و خانه مى شود واين امور مورد توجه بانوان است ، اما مرد مى بايست باعقل و فكر در تاءمين اين گونه خواسته ها اقدام كند.
2 - قدرت و توانايى ، چرا كه زن و مرد را نگهدار خود مى داند و مى خواهد پشتيبان اوقوى باشد.
3 - مردانگى و غيرتمند بودن مرد.
4 - استقلال در زندگى ، بگونه اى كه مرد آزادانه زندگى كند و زير بار منت ديگرىنباشد.
5 - ميان مردم با آبرو و با شخصيت باشد.
6 - اهل سخن و شيرين كلام و شوخ باشد چرا كه زن از مرد خاموش و بى سرو صدا رنجمى برد.
7 - وضع سر و لباس او تميز و زيبا و مرتب باشد.
8 - گاهى با هديه و سوغاتى و گاهى با سخن علاقه خود را ابراز كند.
9 - گاهى سخنان و كارهاى زن را تحسين كند.
10 - رعايت ادب و نزاكت را بكند.
11 - خوش سليقه باشد و نسبت به كارهاى زن در خانه بى تفاوت نباشد، بلكه بهآنها نظارت كند و اگر سستى يا ناهنجارى مثل كثافت و بى انضباطى ديد بى تفاوتنباشد وگرنه زن نيز سرد و بى تفاوت مى شود.
چهار چيز كمر شكن 
پيامبر اكرم به حضرت امير عليه السلام در ضمن سفارشات خود فرمود: يا على چهارچيز، پشت انسان را مى شكند، (يعنى بسيار سخت و گران و غيرقابل تحمل است ) (1) پيشوايى كه معصيت خدا مى كند ولى حرفش را گوش مى كنند. (2)زنى كه شوهرش او را مراعات مى كند ولى او به شوهر خيانت مى كند. (3) تنگدستى كهصاحب آن چاره ندارد. (4) همسايه بدى كه درمحل اقامت دائمى انسان باشد.(60)
اين زن نفرين كرد و خودش مرد 
مردى با زنش نزد حضرت صادق آمد و از بد اخلاقى زن خود شكايت كرد، حضرت به آنزن فرمود: چرا شوهرت از تو شكايت مى كند، زن شروع كرد به شوهرش نفرين كردن ،حضرت فرمود: اگر همينطور (بر اين كنيه و بر اخلاقى و نفرين ) ادامه دهى بيش از سهروز زنده نيستى ، زن (با گستاخى ) گفت : برايم مهم نيست كه هرگز او را نبينم (يعنىبميرم و راحت شوم ) در روايت است كه اين زن بيش از سه روز عمر نكرد و مرد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: اين زن متجاوز بود و خداوند عمرش را كوتاه كرد وشوهرش را راحت نمود.(61)
طلا باشيد نه خاك ! 
حضرت صادق عليه السلام فرمود: زن گردنبند است ، توجه كن چه چيزى به گردن مىآويزى ، براى زن قيمت (مشخصى ) نيست ، نه خوبش و نه بدش ، اما خوبانشان را با طلاو نقره برابرى نمى كنند چون طلا و نقره بهترند، اما زن بد، ارزش (مشتى ) خاك را همندارد، خاك از آن بهتر است (زن خوب همواره سعادت آفرين و زن بد سبب سياه كردنزندگى مى شود و هيچكدام از اين دو بهتر با طلا و خاكقابل مقايسه نيست )(62)
پيرى زودرس  
(( كان من دعا رسول الله صلى الله عليه و آله اعوذ بك من امراة تشيبنىقبل مشيبى .))
امام صادق عليه السلام فرمود: يكى از دعاهاى پيامبر صلى الله عليه و آله اين بود كهخدايا به تو پناه مى برم از همسرى كه قبل از پيرى مرا پير كند.(63)
دل آرام باشد مرد نيكخواه
و ليك از زن بد خدايا پناه
با اين سخن اعمال زن باطل مى شود 
(( ايما امراة قالت لزوجها ما رايت قط من وجهك خيرا فقد حبط عملها ))
امام صادق عليه السلام فرمود: هر زنى كه شوهر خويش بگويد از تو خيرى نديده ام ،اعمالش باطل مى گردد.(64)
دستورهاى بيجا ندهيد 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر زنى كه با شوهر مدارا نكند و او را بهآنچه نمى تواند وادار كند، خداوند هيچ كار خوبى از اوقبول نمى كند و خدا را در حالى كه بر او خشمگين است ملاقات مى كند.(65)
بلاى سفر به كه در خانه جنگ  
تهى پاى رفتن به از كفش تنگ
بلاى سفر به كه در خانه جنگ
به زندان قاضى گرفتار، به
كه در خانه بينى بر ابرو گره
در خرمى بر سرايى ببند
كه بانگ زن از وى برآيد بلند
كسى را بينى گرفتار زن
مكن سعد يا طعنه بروى مزن
تو هم جور بينى و بارش كشى
اگر يك سحر در كنارش كشى
بر زنها هم حرام است  
(( اشتد غضب الله على امراءة ذات بعل ملات عينها من غير زوجها ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خشم خدا شديد است بر زن شوهردارى كه چشمخويش را با نگاه به اجانب پر كند.(66) (نگاه زن هم به نامحرممثل نگاه مرد به زن اشكال دارد).
سه چيز شوم 
راوى گويد نزد امام صادق عليه السلام سخن از شوم بودن مى كرديم ، حضرت فرمود:شومى در سه چيز است در زن و اسب و خانه ، اما شومى زن در زياد بودن مهر او و ناراحتكردن شوهر است و اما اسب ، شومى او را رام نبودن او و چموشى آن است و اما خانه شومىآن در تنگ و كوچك بودن آن و بدى همسايه ها و عيوب زياد داشتن است .(67)
جزاى سركوفت زدن بر شوهر 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر تمامى آنچه روى زمين از طلا و نقره رازنى به خانه شوهر ببرد ولى يكروز بر شوهرش سركوفت زند و بگويد تو چه كارهاى مال خودم است ، اعمال او باطل مى شود و لو از عابدترين مردم باشد مگر اينكه توبهكند و برگردد و از شوهرش معذرت خواهى كند.(68)
و در حديث ديگرى فرمود: هر زنى كه بر شوهرش بخاطر مالش منت گذارد و بگويد تواز دارائى من مى خورى ، اگر تمام آن مال را در راه خدا صدقه دهد خداوند از اوقبول نمى كند مگر اينكه شوهرش از او راضى شود.(69)
زن و تقاضاى طلاق 
(( ايما امراءة ساءلت زوجها الطلاق من غير باءس فحرام عليها رائحة الجنة .))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر زنى كه بهدليل از شوهرش ‍ تقاضاى طلاق كند بوى بهشت بر او حرام است .(70)
واسطه ملعون 
من عمل فى فرقة بين امراءة و زوجهان كان عليه غضب الله و لعنته فى و الاخره .))
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه براى جدائى زن و شوهرى گام بردارد خشم و لعنت خدابر او است در دنيا و آخرت .(71)
خداوند از طلاق نفرت دارد 
همانا خداوند جائى كه در آن عروسى واقع شود دوست مى دارد و جائى كه در آن طلاقواقع شود دشمن مى دارد، خداوند از هيچ كارىمثل طلاق نفرت ندارد.(72)
صفات پسنديده و ناپسند شوهر 
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: از بهترين مردان شما مرد با تقوى و پاكيزه و دست باز استكه نگاه او سالم باشد (به نامحرم نظر نكند) و به پدر و مادرش ‍ مهربان بوده و عيانخود را به ديگرى محتاج نكند و فرمود: از بدترين مردان مرد تهمت زننده اى است كهبخيل و بد دهن باشد، تنها غذا خورده ، ميهمان دوست نباشد، همسر و خدمتكار خويش را بزندو عيال خويش را به ديگرى محتاج كند و پدر و مادرش را اذيت نمايد.(73)
صفات پسنديده و ناپسند زن 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيا به شما بگويم بدترين زنها كيست ؟زنى است كه در ميان خانواده خودش خوار بوده ولى نزد شوهرش ‍ تكبر مى كند، نازا وكينه توز است ، از كار زشت پرهيزى ندارد، وقتى شوهرش نيست زينت خود را به ديگراننشان مى دهد، ولى بر شوهرش ‍ امتناع مى كند، به سخن شوهرش گوش نمى كند و اطاعتاو نمى نمايد، وقتى شوهر با او - در كاميابى - خلوت مى كند، همانند مركب چموش ‍ امتناعمى كند، همو كه نه عذرى مى پذيرد و نه از خطائى مى گذرد.
و فرمود: بهترين زنهاى شما زنى است بچه زا و مهربان و با عفت باشد، نزد خانواده -پدر و مادر - عزيز و نزد شوهر متواضع باشد، زيبائى و زينت خود را وقف شوهر كند واز ديگران بپوشاند، سخن شوهر را گوش كند و از او اطاعت نمايد، و چون شوهر با اوخلوت كند خواسته او را انجام دهد، و همانند مردها اظهار شوق در زناشوئى - نكند (بلكهخود را نگه دارد و متين باشد تا نزد شوهر عزيز گردد).(74)
اخلاق در خانواده : محبت اساس موفقيت خانواده 
اعضاء يك خانواده كه ركن مهم آن زن و شوهر هستند، گذشته از ضرورتهائى كه آنها رادور هم جمع مى كند، بايد از پيوندى مقدس و درونى كه همان محبت و احساس علاقه بهيكديگر است ، برخوردار باشند.
زن و شوهر نبايد به حكم ضرورت ، با هم زندگى كنند، در هنگام ساختن يك بنا، ميانآجرها هرگز علاقه در كار نيست ، فقط به حكم ضرورت در كنار هم قرار گرفته اند.
ولى در كانون خانواده چطور؟ آيا در زندگى مشترك آنها هم بايد به حكم ضرورتها وناچاريها با هم باشند؟ مسلما خير، كانون خانواده بايد از بنياد محكمترى كه همان علاقه ومحبت است ، برخوردار باشد، حكمت متعاليه حضرت حق ، در يك حسابرسى و نقشه كشىدقيق بهترين فرصت را براى پى ريزى اين بنياد دراوائل ازدواج ايجاد كرده است ، شور و نشاط جوانى ، شهوت و احساس محبت بسيار به همسردر اوائل ازدواج ، فرصت طلائى است كه همراه با پيوند جنسى ، پيوند دو قلب هم انجامگيرد و اين عروس و داماد هستند كه بايد از اين فرصت و بهانه ، نهايت استفاده را بكنند،و با انجام عوامل محبت آن را به گونه اى گسترش دهند كه تا پايان عمر همديگر را دوستو دلسوز هم بدانند.
اخلاق در خانواده : فرصت طلائى براى پيوند جاودانه 
عروس و داماد بايد توجه داشته باشند آن شور و عشق اوليه ازدواج كه به خاطرمسائل جنسى و تازگى آن موجب علاقه شديد آنها نسبت به يكديگر شده است تا آخر عمرخود بخود باقى نمى ماند، اگر از اين فرصت طلائى براى ايجاد پيوند عميق دوستى وحقيقى ميان خود در ماوراى مسائل جنسى استفاده نكنيد، هنگام رنگ باختنمسائل جنسى ، دچار مسائل عديده اى خواهيد شد كه چه بسا تا آخر عمر دست به گريبانشما خواهد بود.
اين شور و علاقه اگر فقط بر مبناى مسائل جنسى باشد پس از مدتى نه چندان طولانىحساسيت خود را از دست مى دهد و واقعيت زندگى بعد مهم زندگى مى شود، زيرا آنهيجانات و تحريكات شهوى و جذبه هاى اوليه از كار افتاده و آنميل شديد كاسته شده و كسانى كه موفق شده باشند در آن فرصت محبت خود را دردل يكديگر جا كنند، پشتوانه اى محكم جايگزين آن نموده اند كه تا آخر عمر ضامن اجرائىسعادت آنان خواهد بود. و ما در اين مبحث بر آنيم كه توفيق الهى راههاى ايجاد اين محبت راكه پايه يك زندگى شيرين است جستجو كنيم ، تا بتوانيم اعضاء خانواده رامثل دو دوست در كنارهم داشته باشيم و دوست نداريم كه پس از گذشت مدتى از سر آغازازدواج ، وقتى كه واقعيات زندگى نمايان شد و گرد و غبار شهوات كاسته شد، زن وشوهر خود را نسبت به يكديگر بى علاقه ببيند.
زندگى نبايد بگونه باشد كه با هم بسازند، سازش بوى جنگ و سپس تظاهر بهصلح از روى ناچارى مى دهد، بايد با هم بجوشند، غمخوار يكديگر باشند، از ديدنيكديگر لذت ببرند، نشاط مى يابد، سرمست مى شود و روحيه مى گيرد - خلاصه دلهابايد با هم باشد نه جسم تنها، آن خانواده اى كه اساس آن بخاطر ناچاريها است زنداناست نه خانه ، آن زن و شوهرى كه به خاطر فرزندانشان با هم هستند و مى ترسند اگرجدا شوند فرزندانشان ضايع گردند، خانه آنها اداره است ، ميان زن و شوهر اگر غير ازمحبت چيز ديگرى سبب اجتماعشان گردد موفق نخواهند بود، و اعضاء خانواده چه زن و چهشوهر به سختى بايد مراقب باشند و اين حقيقت را با تمام وجود درك كنند و بپذيرند كهخانه ، زندان نيست و آنها هم سلولى نيستند، خانه اداره نيست و آنهامثل دو كارمند نيستند، خانه ميدان جنگ نيست و آنها درمقابل دشمن قرار ندارند، اينها هيچ نيست ، خانه كانون گرم صفا و محبت است و در يك كلمهخانه محيط دوستانه زندگى است و ازدواج يك اشتراك و همكارى مقدس براى رسيدن بهسعادت مى باشد.
نياز به محبت  
مسائل و احتياجات زندگى نبايد زن و شوهر را از توجه به نيازهاى يكديگر و شخصيتآنها غافل كند، زوجين بايد دقت كنند، حتى اگردنبال زندگى شيرين هستند بايد در درجه اول همسر خود را سالم و با نشاط داشتهباشند، اگر هزاران وسيله رفاهى فراهم شود امادل خوش و نشاط نباشد زندگى شيرين نيست .
حتى اگر يكى از طرفين از روى كوته فكرى به فكر سعادت و رفاه خود بيش ‍ ازطرف ديگر هم باشد باز بايد كارى كند كه نشاط و سلامتى روحى و جسمى همسر خود رابه بهترين وجه فراهم كند، گرچه اساس اين تفكر كه همسر خود را فقط به خاطر بهرهورى و سودجوئى يكطرفه خواستن ، فكرى خام و ابلهانه است .
در اين راستاست كه بايد به شدت مراقب باشند، تا حقيقت هستى و رگ حساس همسر خودكه همان روح و روحيات اوست نه تنها لطمه نخورد كه از نشاط و سلامتى بيشترىبرخوردار شود.
همه مى دانيم زندگى مشكلات دارد، موانع و سختيها در راه خواسته هاى به حق يا ناحقموجود است و مهمترين عامل موفقيت در مبارزه با مشكلات ، استقامت و همت و دلگرمى است ،روحيه شخص خود باخته و دلسرد و بى رمق درمقابل كوچكترين حوادث از كاهى كوهى مى سازد، تا چه رسد به كوه مشكلات ، اينجا چهبايد كرد؟ يك همسر شايسته مخصوصا بانوان چه بايد بكنند؟ آيا بايد صرف نظر ازمشكلات شوهر و مسائل درونى و بيرونى او، به فكر توقعات خود اگر چه بجا هم هست ،باشند؟ و نه تنها موجب دلگرمى نشده كه روحيه او را خرابتر گردانند؟ هرگز.
در اين موارد بيش از خواسته هاى خود سعى كنيد به فكر همسرتان باشيد، با محبت وملاطفت و اظهار لطف و صفا و انجام نمودهائى از تواضع و خوش رفتارى ، روح او را آرامشداده و موجب شويد خانه محيط آرام بخشى براى او باشد و شما باعث تجديد قواى روحى وجسمى او باشيد - حالا كه بسيارى از مردم اجتماع بر خلاف دستورات دين و مكتباهل بيت عليهم السلام و بر خلاف وجدان و عقل خود، گرگ صفتى پيش گرفته اند، ومنتظرند با كوچكترين بهانه ، يكديگر را پاره كنند، و همچون گرگها بر سر منافعمادى به جان يكديگر افتاده اند، سعى كنيد كه محيط خانه براى وى جاى امنى باشد بهدور از اين جنگ و گريز.
اخلاق در خانواده : راه كمك به همسر و دلگرمى در زندگى 
خستگى مال روح است نه جسم و نه مشكلات ، درد و رنجمال روح است نه بدن ، ترس و بزدلى مال روح است نه بدن ، خود باختگىمال روح است نه بدن ، خلاصه مركز اصلى اغلب صفات انسان روح است ، گرچه زمينهآن در مسائل مادى ايجاد مى شود، مشكلات در خارج وجود انسان پديد مى آيند، ولى روحخسته مى شود.
آنچه سخت است وجود مشكلات نيست ، بلكه سختى در خستگى روح است ، والا روح بلند وپر استقامت از مقابله با مشكلات نه تنها ضرر نمى بيند كه آبديده تر هم مى شود و برتجربيات خود نيز در مقابله با مشكلات مى افزايد.
مشكل حقيقى اين است كه سختيهاى زندگى روح كسى را افسرده و خسته و بى طاقت كند،روح اگر افسرده باشد دچار بزرگترين نقصها شده است گرچه هيچ مشكلى در زندگىمادى نداشته باشد، و برعكس روح اگر با نشاط و نيرومند شد بزرگترين موفقيتها راداشته و بدست خواهد آورد، گر چه مشكلات چون كوهها بر سر راه او باشند.
راه موفق شدن در زندگى براى هر كسى در مقابله با مشكلات و سختيها يكى از دو راهاست : 1 - برداشتن مشكلات خارجى و موانع 2 - تقويت روحيه ، راهاول ، راهى است كه اغلب مردم به آن مى انديشند و آن را تنها راهحل مشكل نيز مى پندارند، و سعى مى كنند كه اين مشكلها بوجود نيايد و اگر هم آمد مىخواهند همانها را برطرف كنند، و به همان نيز قانع هستند، و هر كس را نيز بدونمشكل مادى يافتند خوشبخت مى دانند و طبعا هر كه مشكلات مادى دارد همچون فقر و مرض وشغل پائين و غيره بى چاره و ناكام مى پندارند، و اين طرز فكر در عكسالعمل مردم نسبت به طبقات جامعه كاملا هويدا است .
و لذا چون راه حل اين مشكلات را در بر طرف كردن آن مى دانند، اگر نتوانند مثلا به يكبيمار كمك كنند و يا نياز نيازمندى را بر طرف كنند، خود را ناتوان از كمك به وى مىبينند، در مسائل خانوادگى هم اگر با اين سطح فكر رفتار كنيم ، چه بسا همسرىبگويد من كه نمى توانم در مسائل مالى ، ادارى و غيره به او كمك كنم ، پس وظيفه اىندارم .
اما راه حل دومى نيز هست كه بسيار مؤ ثرتر و مفيدتر نيز خواهد بود، به اين صورت كهانسان توجه كند، فشار مشكلات بر روح آدمى است ، لذا با تقويت روحيه خود و يا كسىكه درگير مشكلات است او را در مقابله با مشكلات قدرتمند گرداند، كارى كند كه خودبتواند مشكلاتش را بر طرف كند، يعنى درست از همان راهى كه مشكلات فشار مى آورند،آن را برطرف كنيم ، اينراه از جهتى بسيار آسان تر و عمومى تر خواهد بود، و بسيارنيز مؤ ثر مى باشد.
وقتى كسى را يافتند كه در اثر مشكلات تحت فشار روحى قرار دارد نگران است ودلگرمى را از دست داده ، روحيه او را تقويت كنيد، تفاوت و امتياز مهم اين راه از روشاول اين است كه اگر بخواهيم مشكلات خارجى را برطرف كنيم ، چون مشكلات انواع مختلفدارند، يكنفر نمى تواند از هر جهت به او كمك كند.
همچنانكه تعداد زياد مشكلات اگر با كمك مداوم تواءم باشد موجب تنبلى و وابستگىروحى مى شود و امكان كمك هم براى امثال همسران نيست ، بر خلاف روش دوم كه ربطىبه زيادى مشكلات و تنوع آنها و مخراج گسترده ندارد.
گفتن چند جمله سنجيده و مؤ ثر، همراه با اخلاق و رفتار محبت آميز و تشويق صميمانه ،بهترين كمك براى تقويت روحيه است چه از معلم به شاگرد، يا همسر به همسر، يا پدربه فرزندان و ديگران .
بعد از بيان آن مقدمه عروس و داماد مى توانند بخوبى رمز هميارى و خدمت به يكديگر رادريابند.
اگر ساختمان وجودى هر انسانى به گونه اى است كه خواه يا ناخواه درمقابل تشويق و دلگرمى و صميميت و محبت قوت مى گيرد و متاءثر مى شود.
چرا از اين وسيله مهم در راه موفقيت زندگى استفاده نكنيد؟ با محبت و ايجاد علاقه و اخلاقخوب و مودبانه و صفا و صميميت مى توانيد پشوانه محكمى براى زندگى خود و موفقيتشوهر در مقابله با مشكلات و در نتيجه سعادت خود فراهم كنيد.
انسان نيازمند و تشنه محبت است  
انسان هر قدر هم كه بزرگ باشد، چه از نظر سن و يا مقام ، باز از تنهائى گريزاناست ، احتياج به دوستى صميمى و يكرنگ دارد، دوست دارد علاقه خود را براى كسى كهنسبت به وى علاقه مند است صرف كند، بشرط آنكه طرف او واقعا طرف به وى علاقه مندباشد.
زوجين بايد سعى كنند، اين نياز را برطرف كنند، يعنى از نظر دوستى نيز يكديگر راغناء كنند، اگر پاى محبت در ميان آمد، فضاى محبت و عالم دوستى و شور و هيجان محبت ،عالم ديگرى دارد با آثار و روشهاى مخصوص بخود.
خلاصه آنكه در فضاى محبت معادلات و معيارها بطور كلى دگرگون مى شود، و انسان بهجهت ساختمان روحى خود مثل يك ماهى مى ماند كه در فضاى محبت ، نشاط مى يابد و رشد مىكند، خطاها، سختى ها، كمبودها، مرضها، همه و همه جلوه ديگرى دارند، تو گوئى اكسيرىاست كه اگر به سخت ترين مشكلات زده شود آن را راحت و زيبا مى كند.
افسوس كه قدر اين گوهر و ارتباط و تاءثير آن در زندگى خانوادگى و اجتماعىناشناخته است .
انسان تشنه محبت است ، اگر آب زلال محبتى از كسى يافت با تمام وجود به او علاقه مندمى شود و انس مى گيرد وگرنه بناچار وقتى آبزلال و شيرين نبود به آب شور هم بسنده مى كند.
براى همسرتان آب شيرين ، و گوارائى باشيد در محبت ، و غذاى لذيذ و خوشمزه اى ازمحبت تدارك ببينيد كه مشتاقانه بسوى خانه آيد، نه آب شور دواى تلخى كه بناچاربايد خورد و تحمل كرد.
شرط اول محبت ، شناخت روحيات همسر است . 
اولين قدم براى ايجاد محبت شناخت يكديگر و روحيات طرفين است ، اينكه يك سلسله مفاهيمو دستورات را شما ياد بگيريد و بدون درك موقعيت مناسب همسرتان آن را بكار بريد چهبسا برعكس نتيجه مى دهد.
خلاصه آنكه عقل و هوش و درايت و ذكاوت همسر در اين راه مهمترين وسيله براى موفقيت است.
اينكه شوهر يا همسر شما از چه چيز خوشحال مى شود و يا ناراحت مى شود؟ نسبت به چهكسانى يا چه كارهائى علاقه مند است ؟ چه وقت خسته است ؟ چه وقت بايد او صحبت كرد وچه صحبتى بايد كرد؟ چه موقع بايد نيازهاى مادى خانواده يا خود را بازگو كنيد، درچه شرائطى بايد گله كرد؟ چگونه بايد گفت ؟
اينها از امورى نيست كه بتوان براى آن مقررات دقيقى وضع كرد. هر انسانى در شرائطخاص خود بسر مى برد، چه زن و چه مرد، روحيات او در اثر خانواده و اجتماع و مدرسه وغيره به اشكال مختلف شكل گرفته است .
اين همسر هوشمند و عاقل است كه در رهگذار زندگى بايد همسر خود را درك كند، او را وموقعيت خانوادگى و اجتماعى و اخلاقى او را درك كند.
همچنانكه اغلب همسران نسبت به لباس و غذا و يا كيفيت آرايش دلخواه يكديگر آگاهى مىيابند و سعى مى كنند حتى المقدور آن را رعايت كنند، مثلا يك بانوى هوشمند سعى نمىكند غذائى درست كند كه فقط خودش ‍ علاقه مند به آن است و شوهرش از آن متنفر است .
درست همين روش را بايد در تمامى مسائلزندگى پياده كرده ، و اين احتياج به شناخت همه جانبه از همسر دارد.
با توقعات و روحيات نامطلوب چگونه بايد برخورد كرد؟ 
البته معلوم است منظور روحيات فاسد و ضداسلامى همسر شما نيست درمقابل روحيات فاسد و نامناسب همسر بايد ايستادگى كرد اما نه بگونه كه نه تنها ازآن اخلاق دست نكشد بلكه به شما هم بدبين شود خاص و موقعيت سنجى همراه با لطف ومحبت مى خواهد. اگر همسرتان احساس كند شما دوست او هستيد، سخن دوستانه مخصوصا ازيك دوست قابل پذيرش ‍ است . ولو سخت باشد، اما اگر شخصيت او را در اين راستا ناديدهگرفتيد، نه تنها از اخلاق نامناسب خود دست نمى كشد بلكه نسبت به شما نيز كم علاقهمى شود.
هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد. 
هرگاه خواستيد چيزى تقاضا كنيد، نبايد فقط به فكر گرفتن تقاضاى خود باشيد وبه هر قيمتى شده آن را بدست آوريد، اين كار مناسب محيط خانواده نيست بلكه به ميدانجنگ و يا جنگل شبيه تر است .
مثلا شما براى خودتان يا فرزندانتان لباس مى خواهيد، شوهر شما وارد خانه مى شود،بدون در نظر گرفتن موقعيت ، شروع مى كنيد به در خواست كردن ، و چه بسا كه عكسالعمل تند او - گرچه نابجاست - روبرو مى شويد ودنبال آن ممكن است مسئله ادامه يابد و كم كم عواقب سوء پيدا كند، و با زياد شدن تدريجىكدورتها رشته محبت پاره مى شود.
ولى يك بانوى عاقل مى داند هنگامى كه هنوز شوهر خستگى كار روزانه را بر دوش مىكشد و براى استراحت به خانه آمده ، وقت گذاشتن كار ديگرى بر عهده وى نيست ، او بايدصبر كند تا شوهر خستگى بگيرد، سپس با وى راجع بهمسائل مختلف اندكى صحبت كند، چه بسا در امور زندگى دچار مشكلاتى باشد، اعصابشدر اثر حادثه اى كوفته شده باشد، مخارج تازه اى برايش پيش آمده باشد، كه اگربى حساب و كتاب ، تقاضا كند مسلما جواب منفى خواهد گرفت ، و اگر موقعيت مناسب بودبا نرمى و از روى محبت ، تقاضاى منطقى خود را بنمايد.
اين همسر اشتباه مى كند. 
آن همسرانى كه گمان مى كنند اگر با سرسختى و درشتى و به زحمت انداختن همسر خودخواسته خود را تحميل كرده به دست آورده اند، زيرك و موفق هستند، بسيار در اشتباهند،آنها مثل كسى هستند كه براى خريد قند به مغازه اى رفته بود، صاحب مغازه كه سنگترازوى او از گل پخته بود، مقدارى در ترازو گذاشت ، رفت تا قند را بياورد.
خريدار كه به خوردن گل عادت داشت ، موقعيت را مغتنم شمرد و شروع كرد مقدارى از آنگل در ترازو را خوردن ، صاحب مغازه هم متوجه نشد و با آن گلها قند را كشيد وتحويل داد، خريدار بيچاره خوشحال از اينكه زرنگى كرده و صاحب مغازه را فريب داده وگل او خورده است ، رفت غافل از اينكه كم شدنگل موجب كم شدن قند او شده است و او به خود ضرر زده است .
آرى ، آن همسرى كه خوشحال است از اينكه با سختى و ايجاد ناراحتى به خواسته خودرسيده ، در حقيقت با بدست آوردن آن خواسته ، سنگ زيرين زندگى كه همان محبت و علاقهاست را به يك يا چند خواسته فروخته است . محبتى كه شيرين تر از قند است را داده وگل آلوده اى را كه با ناراحتى همراه شده گرفته است .
كيفيت محبت و ابعاد آن در انسان 
هر انسانى بر حسب بافت روحى عقائد و ارزشهاى مسلط و يا مهمى كه دارد،مسائل و امورى براى او اهميت مى يابد و به نسبت شدت و ضعفشكل گيرى روح و فكر او نسبت به امور مختلف ، از خود عكسالعمل نشان مى دهد، انتظار اينكه اگر كسى به چيزى يا انسانى ، علاقه داشت تحت هرشرائط و هر شكلى محبت را حفظ كند، بدون در نظر گرفتن ارزشهاى مهم و مسلط روحى وفكرى وى ، جاهلانه است .
اينكه انسان به چه چيز بايد اهميت دهد و چه چيزى لايق است كه بيش از هر چيزى محبتانسان را جلب كند و محبوب انسان شود يك مسئله است ؟ و اينكه دوست و همسر يا پدر و مادرچه چيز را در درجه اول اهميت قرار مى دهند مسئله ديگرى است ؟
هميشه اينطور نيست كه محبتها بر طبق بايدها باشد، بلكه برعكس در صد كمى از محبتهادر آن درجه كه بايد باشد هست .
مثلا ما مسلمانان معتقديم مسلمان بايد محبتش به خدا و رهبران دينى بيش ‍ از محبت او به هرچيز ديگر باشد، ولى آيا در واقعيت چنين است ؟ هرگز، زيرا محبتى كه بسيارى از ماهانسبت به زن و فرزند و مال و مقام و غذا و لباس و آرزوهاى خود داريم با محبتى كه بهخدا داريم قابل مقايسه نيست ، ما براى بدست آوردنمسائل غيرالهى با شوق اقدام مى كنيم و تحمل مشقت مى نماييم و انتظارى هم نداريم ، اماهمينكه پاى مخارج الهى و تحمل زحمت براى خدا پيش آيد، قدمها سست مى شود و دستهابخيل مى گردد!
اين نمونه ها نشان مى دهد كه ما در اعتقاد خدا راقبول داريم و به او هم محبت مى ورزيم ، اما نه بمقدارى كه معتقديم بايد محبت داشت ،درصدى از محبت به خدا و پيامبر و دين را هر مسلمانى دارد، اما به تناسب حالات روحىافراد و صفاى روح و اخلاق حميده و يا رذيله ومسائل فكر و ارزشهاى ديگر، مقدار اين محبت فرق مى كند، و به تناسب همان مقدار محبت ،براى دين خرج مى كنند.
مثلا اگر مسلمانى به دين 20 درجه محبت دارد اگر موردى پيش آيد كه به آن 50 درجهعلاقه دارد، مثلا علاقه او به مال بيش از علاقه به دين باشد، مى بينيم كه مسئله دينى رارها مى كند و آن كار خلاف دين را مرتكب مى شود؟ البته در اين بينمسائل قابل بررسى بسيار است .
منظور اين است كه بدانيم دوستى مراتب دارد، اگر كسى در اثر برخورد با موردى ، نسبتبه مسئله اظهار بى علاقه گى كرد، دليل اين نيست كه مطلقا بى علاقه است بلكه فقطمى فهماند به آن چيز ديگر علاقه بيشترى دارد.
معيار و اندازه محبت در زن و شوهر 
با اين مقدمه آنچه بيان شد كه زندگى محتاج محبت است و بدون محبت پايه هاى خانوادهاستوار نيست ، منظور اين نيست كه زن نسبت به شوهر و يا شوهر به زن بايد چنان محبتىداشته باشد كه هيچ چيز را مثل آن دوست نداشته باشد، اينكه بعضى از همسران توقعدارند همسرشان بايد آنها را بر همه چيز و همه كس مقدم دارد، توقع نابجائى است .
توقع معقول از يك همسر آن است كه محبت يك همسر را داشته باشد، يعنى همسر خود رابعنوان يك همسر پذيرفته و محبت همسرى را داشته باشد، دقت كنيد، محبت خاص همسر،يعنى شوهر آن محبتى كه بايد يك شوهر به زن داشته باشد و زن آن محبتى را كه يكزن بايد به شوهر داشته باشد در همان حد زن و شوهرى ، داشته باشد، و طبعا ايندرجه مخصوص ‍ و معينى از علاقه خواهد بود.
مرا بيشتر دوست دارى يا...؟ 
اينكه يك زن شوهرش بپرسد مرا بيشتر دوست دارى يا پدر و مادرت را؟ سؤال نامعقولى است ، محبت به پدر و مادر سبك و گونه ديگرى است كه ربطى به زن وشوهر ندارد و اگر شوهر بگويد پدر و مادرم را بيشتر دوست دارم ، نبايد زن ناراحت شودكه پس مرا دوست ندارى يا كمتر دوست دارى - هر كس بايد پدر و مادر را بيش از دوست وهمسايه و فاميل و همسر و غيره از مردم عادى دوست داشته باشد، و محبت هر كسى در جاى خودمطلوب است ، بنابراين اگر كسى پدر و مادرش را بر ديگرى مقدم كند،دليل بى محبتى نيست ، توقع اينكه همسر شما، اگر شما را دوست دارد بايد بر همه چيزمقدم كند، انتظار واهى و بيهوده است .
گذشته از اينكه در همان محبت زن و شوهرى هم افراد درجات مختلف دارند، و تا وقتى بهحد افراط و تفريط نرسيده نبايد توقع بيشتر داشت .
اينگونه همسر قابل سرزنش است  
آرى آن شوهرى كه قنارى خود را بيش از همسرش پذيرفته ،قابل سرزنش ‍ است ، و يا آن همسرى كه لباس و آرايش را بر شوهرش مقدم مى نمايدقابل سرزنش است ، اينكه مرد، به عيش و نوش با دوستان بپردازد و از همسرش ‍ غفلتكند، قابل سرزنش است ، اينكه زن متوقع باشد كه هميشه بايد همراه مرد باشد و مرد رامقيد كند، كه در هر سفرى بايد او هم باشد و مرد حق ندارد با دوستانش به جائى رود ياتنهائى به يك ميهمانى رود، توقع بى جاست .
همچنانكه اگر مردى يا زنى بدون هيچ مصلحتى ، پدر و مادر را در هر كارى خانواده خوددخالت دهد و خواسته همسر را ناديده بگيرد كار بجائى نيست ، اينكه حتما بايد در هركارى پدر و مادر نظر دهند وگرنه ديگرى ناراحت مى شود كار غلطى است كه نه فرزندبايد انجام دهد و نه پدر و مادر انديشمند بايد توقع اين كار را داشته باشند.
برخوردهاى تند مقطعى معيار بى محبتى نيست  
اگر همسر شما، در يك حالت خاص قرار گرفت و كارى كرد كه شما ناراحت شديد، كسىيا چيزى را بر شما مقدم كرد، دليل بر بى محبتى او نيست و يادليل بر كم محبتى او از مقدارى كه بايد باشد بعنوان يك همسر نيست ، اگر همسر شماتصميم پدر و مادر خود را بر شما مقدم كرد و يا احيانا خواسته يك دوست را بر خواستهشما مقدم كرد، جاى نگرانى نيست .
كدام پدر و مادرى است كه فرزندش را توبيخ نكرده باشد ولى با اينحال دليل بى محبتى آنها نبوده است ، اينكه يك يا چندبار تصميم دوستى مقدم مى شودقابل مقايسه با آن همه توافق او با نظرهاى شما نيست ، يك يا چندبار مخالفت معيار بىمحبتى و كم محبتى نيست و نبايد انتظار داشت كه همسر شما به شما چنان محبتى داشتهباشد كه تحت هيچ شرائطى با شما مخالفت نكند.
مسلما يك بار مخالفت با شما براى همسر شما سبك تر است از ناراحت كردن دوستى كهاحيانا موجب كدورت و جدائى مى گردد.
در محبت توقع بى مورد نداشته باشيد 
اگر همسر شما به مال و مقام و آبرو و غذا و لباس اهميت مى دهد، حتما بايد رعايت خواستهاو را بنمائيد، زيرا هيچ معلوم نيست كه محبت زناشوئى و زندگى او چنان بالا و شديدباشد كه بتواند از تمامى آنها چشم بپوشد.
و احيانا اگر به خاطر غذا و لباس و غيره ناراحت هم بشود - كه نبايد بشود - شما نبايداين را دليل بى محبتى او بگيريد بلكه بايد متوجه باشيد كه او به دو يا چند چيزعلاقه دارد، هم به شما و هم به مسائل ديگر، و اين انتظار كه همسر من نبايد هيچ چيزديگرى را دوست داشته باشد يا بايد مرا بيش از همه دوست بدارد بطورى كه هر چيزىرا فداى من كند و در سايه اين محبت تمام تمايلات خود را فراموش كند و سختى ها راتحمل كند، انتظارى جاهلانه است كه با شكست و ناكامى مواجه مى شود، و در اين راستاخشونتهائى كه احيانا از همسر شما در اثر غضب و خشم صادر مى شود اگر ادامه نيابد ومقطعى باشد، چه بسا دلالت بر بى محبتى نمى كند، درحال خشم گاهى آدمى خود را و عزيزترين افراد را دشنام مى دهد يا ميزند، ولى بعدپشيمان مى شود.
معيار محبت اين نيست كه هيچ وقت خشم نكند، آرى آن محبت بى اندازه كه به عشق تعبير مىشود مانع از غضب است ولى هرگز ميان زن و شوهر نبايد انتظار چنين عشق عميق داشت ،علاقه و محبت زوجين به يكديگر، در حد اعتدال كافى است .
منتظر محبت نباشيد، محبت كنيد. 
حتى دشمن را هم مى شود دوست كرد. 
بسيارى از افراد از جمله دو دوست يا همسران جوان و غير جوان وقتى در اثر بروز مشكلاتو مسائل مختلف كه اغلب آنها ناشى از جهال طرفين است چه در مقام برخورد و چه در مقامپاسخگوئى و عكس العمل - كه مى توانسته اند حتى آتشى را كه ديگرى شعله ور كردهاست با پاسخ مناسب خاموش كنند اما به آتش افروزى پرداختند. به هردليل كه ميان آنها كدورت ايجاد شد، گمان مى كنند كه ديگر از دوست و همسر خود سردشده و نسبت به او بى علاقه شده اند. و چاره جز بريدن و جدا شدن ندارند.
اين افراد غافلند از اينكه محبت و صفا همانطورقابل زوال و نيستى است ، قابل ايجاد و برقرارى هم هست ، محبتمثل حيات نيست كه چون برود ديگر برنگردد، حتى آهن سرد را هم دوباره مى شود گرمكرد و جوش ‍ داد.
گرچه توقع محبت و دوستى از افرادى كه نسبت به هم سرد و بى تفاوت شده اندمشكل است ، ولى نتيجه بسيار عالى است ، شما كهقبول داريد اگر اين سردى موجود تبديل به حرارت و صفا شود باز دوست و همسر خود رامى خواهيد، بسيار خوب ، دست بكار شويد و باعوامل محبت زا اين محبت را ايجاد كنيد و مطمئن باشيد كه موفق خواهيد شد.
خداوند به پيامبرش مى فرمايد: بدى را به نيكى پاسخ ده ، خواهى يافت كه دشمن توهمانند دوست صميمى خواهد شد(75) و چه بسيارند افرادى كه موفق شده اند از اينروش به نيكى استفاده كنند، و زندگى خود را مجددا با صفا گردانند.
محبت را بايد هميشه گرم نگهداشت  
محبت و صفا و گرمى و و صميميت كه لازمه زندگى مشترك و رمز موفقيت خانواده است ، هرچند پديده بسيار مهم و گرانقدرى است كه هرگز با معيارهاى مادىقابل مقايسه نيست و آنقدر ارزشمند است كه حقيقت ارزشمند مقام انسانى زيبنده آن است و بههر موجودى كه اين اكسير زده شود، نسبت به محبوب سر از پا نمى شناسد، و غافلان ازمحبت هرگز نمى توانند حال و هواى يك عاشق علاقمند را درك كنند.
به هر حال هر قدر كه اين علاقه ارزشمند است ،مثل تمام امور ارزشمند ديگر ايجاد و محافظت از آن نيز كار راحتى نخواهد بود.
غرض ما اين است كه دوستان مخصوصا همسران جوان بدانند كه محبت خود بخود نمى ماند،اين اكسير ارزشمند را در وجود خود و همسرتان بايد همواره پر حرارت نگه داريد، بهعلاقه و محبت سابق تكيه نكنيد، تا مى توانيد محبت كنيد، لطف كنيد، صفا نشان دهيد، وعوامل محبت كه در ميان شما حاكم است به سردى و ظلمت گرايش پيدا نكند.
كسى كه گرمى و نور نمى خواهد زحمتى هم نمى كشد و همه چيز على القاعده سرد و بىنور است ، اما كسيكه نور و گرمى مى خواهد بايد آتش ‍ روشن كند، و اگر مى خواهد نور وحرارت باقى باشد، بايد همواره اين آتش ‍ را روشن نگه دارد و الا اگرغافل شود و بجاى رعايت آتش سرگرم مثلا مطالعه ومسائل ديگر شود، بناچار آتش خاموش مى شود، نور و گرماى موجود نبايد ما را از ادامه آنغافل نكند.
كانون خانواده نيز همينطور است ، شور و حرارتى كهاول ازدواج بدست مى آيد، نبايد عروس و داماد راغافل كند و بدون توجه به اينكه اين حرارت و صفا احتياج به مواظبت و نگه دارى دارد،مشغول زندگى شوند، و چون مدتى گذشت كم كم آتش محبت و صفا رو بهافول نهد و چون بفكر روشن نگه داشتن آن درطول زندگى نبوده اند، پس از مدتى كانون دل خود را سرد و بى رونق نسبت به يكديگراحساس مى كنند.
پس همواره مراقب باشيد، چه زن و چه مرد، نبايد مشكلاتمنزل و خارج ، كسب و كار و لباس و آرايش و مرض و سلامتى و غيره چنان ما را به خودمشغول كند كه هرگز متوجه مساله اصلى خانوادگى يعنى صفا و صميميت نشويم .
آرى گاهى هم خود را از مسائل اطراف جدا كنيد و محاسبه كنيد كه همسرتان علاقه اش نسبتبه شما چگونه است ، شما نسبت به او چه علاقه داريد، اگر احساس نقصانى مى كنيدسعى كنيد كه آن را با ايجاد محبت برطرف كنيد.

next page

fehrest page

back page