بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زکات برای همه, احمد محسنى گرکانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     zakat0001 -
     zakat0002 -
     zakat0003 -
     zakat0004 -
     zakat0005 -
     zakat0006 -
     zakat0007 -
     zakat0008 -
     zakat0009 -
     zakat0010 -
     zakat0011 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تقبيح مال اندوزان 
قرآن شريف ، فزون طلبى و تكثير ثروت كه آدمى را بخ خودمشغول كند و از سعادت باز دارد، مذمت كرده و فرموده است الهاكم التكاثروافكار عصر جاهليت را براى هميشه محكوم نموده است ،مال براى مردم زمان جاهليت آنقدر ارزشمند و گرانبها بود كه تا هنگام مرگ از پى آن مىدويد ند و براى آن تلاش مى نمودند تا سرشان بسنگ قبر بخورد حتى رزتمالمقابر آيا اين بيمارى و فزون طلبى در عصر ما نيست ؟ اگر هست با عصرجاهليت چه تفاوتى دارد؟ آرى اسلام افكار مردم جاهلى را در مورد ثروت ، دگرگون ساختو به آنان فهماند كه مال براى گذران زندگى و رفع نيازمندى است ، نه براى فخر ومباهات و آنان را كه - افراد مالدار و سرمايه دار را گروه برتر و ممتاز مى دانستند بهشدت محكوم كرد و با آن مبارزه نمود.
اسلام مكتب انفاق را ترويج كرد و به مسلمانان آموخت كه از آنچه خدا به شما داده قدرىانفاق كنيد و به آنها گوشزد كرد آنان كه از انفاق در راه خدابخل ورزيدند و حق بى نوايان را زير پا گذاشتند، عذاب دردناك الهى براى آنان است .
آنان كه در جمع ثورت و حفظ مكنت سخت جديت دارند و در راه احسان و انفاق و گشايشمشكلات بندگان خدا قمى بر نمى دارند به گمان باطلشان كه اين كار به سود آنهاست، به راستى كه در زيانيد و برايشان گران تمام مى شود، آنان چنان خسرانى كهقابل جبران نيست چرا كه وقتى از دينا مى روند، كافر مى ميرند و از اسلام با همه ادعايىكه در دنيا داشتند بهره اى نخواهند داشت .
آرى آنان كه از پرداخت زكاة در دنيا بخل مى ورزند و آن را انكار مى كنند (و در لسانروايات مانع الزكاة ناميده شده اند) در زمره كفارند و با آنان محشور مى شوند.
1- امام پنجم (عليه السلام ) فرمود: هيچ بنده اى نيست كه از دادن زكات مالش ، اندكىخوددارى كند. مگر آنكه خداوند آن مال را اژدهايى كند از آتيش و بگردنش بيفكند آنقدر نيشبه او مى زند تا از حساب قيامت فارغ شود، (اين بيان )قول خداوند متعال است كه مى فرمايد: سيطوقون ما بخلوا به يوم القيمةبخاطر اينكه بخل ورزيدند از دادن زكات (319)
2- ابوايوب انصارى از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله )نقل مى كند: آن حضرت فرمود هر كس مالى داشته باشد و حق خدا را از آنمال نپردازد، خداوند در روز قيامت مار مخصوصى را كه دو نقطه سياه بالاى چشمش ‍ قراردارد له زبيبتان (320) ولى درذيل همين حديث محشى گفته است : والصحيح زبيبتان (تثبه ، زبيبة ) يعنىدو نقطه سياه كه بالاى چشم مار و سگ باشد با ديدن آن ، منظره هولناكى براى بينندهپديد مى آيد كه تصور مى كند آن اژدها چهار چشم دارد.
ارزشهاى عادلانه اسلامى 
اسلام براى ارزشهاى عادلانه اجتماعى كه مى توان از آن به عدالت اجتماعى تعبير كرد،سرمايه گذارى بسيارى كرده است . يكى از راه هاى تحقيق عدالت اجتماعى ، انفاق در راهخداست . اين امر به قدرى اهميت دارد كه اولياى گرامى اسلام آن را مورد تاءييد قرار دادهو از آن بسيار سخن گفته اند و به عنوان فرهنگىاصيل و ارزشمند به مسلمانان توصيه نموده اند.
گامهايى كه اسلام در راه مواسات و ايجاد جامعه انسانى از راه انفاق پيموده به روشنىنشان مى دهد كه تا چه اندازه به اين اصل ارزشى اهتمام داشته است . اين نكته در اولينسخنرانى پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله ) و اولين تلاش سياسى ، درحكومت جديد التاءسيس اسلامى آن حضرت به موضوع مشاهده مى شود كه در گفتار هدايتبخش خود چنين فرمود:
اما بعد، اى مردم بوسيله انفاق براى خود سرمايه گذارى كنيد به خدا سوگند هر وقتيكى از سما مى ميرد اموال و احشام خود را ترك مى كند در حالى كه سرپرستى براى آنهانيست ، سپس خدايش به وى مى گويد، آيا رسول من به تو ابلاغ نكرد كه تو رامال دادم ، به تو خوبى كردم ؟ با اين حال چه توشه اى براى خود اندوخته اى ؟
سپس به چپ و راست خود نگاه مى كند چيزى نمى بيند سپس به جلوى خود مى نگرد چيزىجز جهنم نمى بيند بنابراين هر كس كه مى تواند خود را از آتش مصون بدارد (ولو بهيك دانه خرما) لازم است كه اقدام كند. هر كس ‍ كه قادر بر انفاق نيست پس بوسيله سخننيك ، خود را از آتش دوزخ برهاند، زيرا خداوندمتعال هر نيكى را به ده برابر تا هفتصد برابر عوض ‍ مى دهد و السلام عليكم و رحمةالله و بركاته : فمن استطاع ان يق وجهه من النار ولو بشق تمرةفليفعل و من لم يحبد فبكملة طيبة فانها تجرى الحسنة عشرة امثالها الى سبعة ماءة ضعف (321)
سرنوشت هولناك  
انسان بالطبع حريص و افزون طلب است و در مسير زيان خود قدم بر مى دارد مگر باايمان و كارهاى شايسته (عمل صالح ) خود را از زيان و خسران برهان ، آدمى هر قدرثروت اندوزد، حرص و طمعش بيشتر مى شود، پيوسته با خود در جنگ و ستيز است و بهاو هام ماليخوليائى دست به گريبان كه چرا از فلان عقب ماندم و كمتر دارم در حالى كهاگر يك لحظه فرك كند و به خود آيد، باور مى كند كه سرانجام با ناكامى از دنيا مىرود و عقوبت طغيان و آثار زيانبار بخل و خذلان ، برايش مى ماند.
اما به جاى سپاسگذارى و تقدير از آن همه نعمت هاى خدادادى و امكاناتى كه در اختيارشقرار گرفته ، به راه بخل ادامه مى دهد و از انفاق و احسان در راه خدا سرباز مى زند وسرنوشت خطرناكى لحظه به لحظه او را تعقيب مى كند. تا سرانجام او را به كيفرعمل زشتش برساند.
سرنوشت متخلف از فرمان زكات  
قرآن مجيد در آياتى چند، سرنوشت شوم و هولناك افرادى كه ازامتثال فرمان الهى در رابطه با زكات شانه خالى مى كنند هشدار مى دهد و عقوبات چندشآور مانع الزكات را گوشزد مى نمايد.
تا آنان كه از اداى زكات بخل مى ريزند و زكات را براى خود سودآورى مى داند بفهمند،اين تفكر باطل براى آنان گران تمام مى شود و جز زيان فاحش چيز ديگرى در برندارد.
سرنوشت گمان باطل 
قرآن ، سرنوشت بخيلان را در اين آيه شريفه توضيح مى دهد:
و لا يحسبن الذين يبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خيرا لهمبل هو شر لهم سيطوقون ما بخلوا به يوم القيمة (322) آنان كهبخل مى روزند، در آنچه خدا از فضلش به آنان عطا كرده ، گمان نكنند (عدم انفاق )براى آنها خير است بلكه برايشان شر است ، به زودى در روز هيامت به آنچهبخل نمودند همچون طوقى به گردن آنها خواهد افتاد.
روايات مانع الزكات  
رواياتى در خصوص مانع الزكاة و كيفر دنيوى و اخروى آن در تفسير آيه شريفه :
و لا تحسبن الذين يبخلون بما اتا هم الله من فضله الاية (323) ازائمه طاهرين نقل شده است ، ما بخشى از آنها را در اينجا مى آوريم : محمدبن مسلم گفت : ازحضرت ابى جعفر امام باقر (عليه السلام ) پرسيدم ؟ معنى سيطوقون ما بخلوابه يوم القيمة قال : مابخلوا به من الزكاة (324)

فرمود: زكات است كه بان بخل ورزيدند.
كيفر مانع الزكاة در قيامت  
1- رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايند: هيچ مالك شتر و گاو و گوسفندىكه به آنها زكات تعلق گرفته باشد و از پرداخت زكات خوددارى كدره نيست ، مگر آنكهروز قيامت در بيابانى سوزان ، نگه داشته مى شود، تمام حيوانات شاخدار، او را شاخمى زنند و نيش داران نيش مى زنند و سم داران او راپايمال مى كنند تا خداوند متعال از حساب خلائق فارغ شود.
و نيز هيچ صاحب مالى مانند خرما و گندم و جو و انگور نيست كه از دادن زكات خودارىكرده باشد مگر آنكه هفت طبقه زمين مشمول زكات ، به گردنش طوق مى شود تا روز قيامت. (325)
در تفسير آيه شريفه : سيطوقون ما بخلوا به يوم القيمة (326) آمدهتست : مارى كه از شدت زهر سرش مو ندارد، روز قيامت بگردن مانع الزكات - كسى كهزكات نداده و بخل ورزيده - طوق مى شود و گوشت او را مى خورد مانع الزكاةيطوق بشجاع اقرع ، يا كل من الحمه همين روايت در امالى شيخ طوسى قدسسره آمده با اين تفاوت كه مار قرعا (يك نوع مار وحشتناكى است ) بگردن مانع الزكاتپيچيده مى شود و مغز سر او را مى خورد مانع الزكاة يطوق بحية قرعاتاءكل من دماغه (327) اين است تفسيرقول خداى متعال در قرآن سيوقون ما بخلوا به يوم القيمة
2- در روايت ديگر از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : آن كسى كه در زكات مالشبخل مى ورزد، خدا در روز ستاخيز آن ملا را به افعى هولناكى از آتشتبديل مى كند،كه بالاى چشمش دو نقطه سياه مى باشد، هر بيننده اى او را چهار چشم مىبيند، و زنجير وار به گردن مانع الزكاة پيچيده مى شود، سپس گفته مى شود، ملازم اوباش آنگونه كه او ملازم تو بود در دنيا، اين است تفسير آيه شريفه 180 سورهآل عمران .
3- قال ابوعبدالله (عليه السلام ): دمان فى الاسلام لايقضى فيهما احد بحكمالله عزوجل حتى يقول قائمنا: الزانى الحصن يرجمعه ، مانع الزكاة يضرب عنقه(328)
امام صادق (عليه السلام ) فرموده دو خون است كه در اسلام هيچ يك از قضاة در آن به حكمالهى داورى نمى كند. تا اينكه قائم ما قيام كند آن دو خون عبارتند:
الف - مردى كه داراى همسر باشد و زناكند، آن حضرت او را سنگسار مى كند.
ب - كسى كه زكات مالش را نپردازد (مانع الزكاة ) گردن او را مى زند يضربعنقه (329)
4- امام صادق (عليه السلام ) درباره مانع الزكات فرموده : كسى كه از يك قيراط(330) زكات خوددارى كند ، هنگام مردن (به او گفته مى شود) بمير خواه (به دين )يهودى يا نصرانى من منع قراطا من الزكاة فليمت ان شاء يهوديا و ان شاءنصرانيا.
5- قال الصادق (عليه السلام ): فرض الله على هذه الامه اشد عليم من الزكاةفيها تهلك عامتهم بحارالانوار، ج 93، ص 22،وسائل الشيعه ، ج 9/28
ترجمه : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: خداوندمتعال چيزى را مهم تر و سخت تر از زكات بر اين امت واجب نكرده است (زيرا) هلاكت عموممردم (در اثر ندادن زكات ) مى باشد.
سؤ ال : چرا بر اثر عمل نكردن مانع الزكات به وظيفه اش ، همه مردم هلاكت شوند و آثارزشت آن دامنگير جامعه گردد؟
پاسخ : زكات ندادن آثار شوم و نحسى دارد كه اثر وضعى آن دامن همه را مى گيرد وبه اصطلاح دودش به چشم همه مى رود، چنانكه در آيه شريفه قرآن مى خوانيم : واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصة (331) از فتنه و گناهى بترسيدكه اثر آن تنها به ظالمان نمى رسد (آثارش همه را فرا مى گيرد).
نيامدن بارانهاى نافع ، كمبود ارزاق عمومى ، تورم و گرانى طاقت فرسا و دهها حوادثوحشتناك ناگهانى ديگر مى تواند آثار نامبارك گناه ندادن زكات باشد كه دامنگيرجامعه شده است .
اثر وضعى گناه مانع الزكاة و اموالى كه وجوهات شرعى آن داده نشده ، پى آمد ناميمونآن تنها دامن عده اى خود خواه و گناهكار را نگرفته بلكه آثار زيانبار آن دامنگير همهگرديده و شعله هاى سوزانش فضاى جامعه را تيره و تار كرده (332) ويژگى حوادثاجتماعى آن است كه هر گاه جامعه در اداى وظيفه خود كوتاهى كند، امر به معروف نكند نهىاز بديها نه نمايد و بر اثر آن هرج و مرج رواج پيدا كند، آن وقت است كه قانون شكنى، ناامنى و سيل بلا به جامعه سرازير مى شود، نيكان و بدان در آتش آن مى سوزند و هرچه فرياد زنند تاءثيرى به حال آنان نخواهد بخشيد.
قابل توجه است كه با اين حال نيكان جامعه وظيفه دارند، در برابر كج انديشان وبدكاران سكوت نكنند اگر سكوت كنند سرنوشتى جز عذاب مشترك به بدان نخواهندداشت .
6- عن الصادق عن ابائه (عليه السلام ) قالقال : رسول الله (صلى الله عليه وآله ): منانع الزكاة يجبر قصبه فى النار يعينامعائه فى النار و مثل له ماله فى النار فى صورة شجاع اقرع له زبيبان (يضرالانسانمنه و هو يبعه حتى يقضمه كما يقضم الفجل ويقول : انا مالك الذى يخلت به (333)
امام صادق (عليه السلام ) از پدرانش از قولرسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: مانع الزكات با تمام اعضايش به آتيشكشيده مى شود و مال او جلويش مجسم مى شود بهشكل مار مخصوصى شجاع اقرع ، مارى كه از زيادى زهر موى سرش ريختهاو را تعقيب مى كند تا انو را مى شكند و هلاك مى نمايد مانند توب كه شكسته و خورد مىشود و مى گويد من آن مال ترام كه بخل ورزيدى و حق فقراء را ادا نكردى .
7- عن على صلوات (عليه السلام ) انه اوصىفقال فى وصيته : و اوصى ولدى و اهلى و جميع المؤ منين و المؤ منات بتقوى اللهربهم الله الله فى الزكاة فاتها تطفى غضب ربكم . (334)
اميرالمؤ منين در وصيتش به فرزندان و خانواده و تمام مؤ منين و مؤ منات فرموده : شما رابه تقواى الهى و پروردگاتان سفارش مى كنم ، خدا را خدا را درباره زكات (فراموشنكنيد) چ كه زكات خشم پروردگار را خاموش ‍ مى كند.
8- عن جعفربن محمد (عليه السلام ) انه قال : فىقول الله غزوجل : حتى اذا جاء احدهم الموتقال رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت (335) قال (عليه السلام ) يعنى زكات را ترك كردم .
امام صادق (عليه السلام ) در بيان آيه شريفه فرمود: (آنها از رستاخيز در غفلتند) تا آنزمان كه وقت مرگ هر يك از آنان فرا رسد.
در آن حال هوشيار و نادم شده گويد: بارالها مرا به دنيا برگردان شايد به جبرانگذشته ، عمل صالح به جام آرم (و تدارك كنم ). امام صادق (عليه السلام ) با عبارتىموجز و كوتاه در تفسير (فيماتركت ) فرموده : زكات است كه در دنيا ترك كرده و ندادهاست اكنون در تاءسف عميق و جبران ناپذير فرو رفته (چرا كه ) به او خطاب مى شوداين تقاضا هرگز عملى نخواهد شد. به فرضمحال اگر به دنيا هم برگردى همان هستى كه بودى از كلمه لعلىاعمل صالحا مى توان فهميد كه برگشتن به دنيا سودى ندارد.
9- عن على (عليه السلام ) انه قال : من كثر ماله و لم يعط حقه فانما ماله حياتتنهشه يوم القيمه (336)
على (عليه السلام ) فرمود: هر كه ثروتش زياد شد و حق آن را ندارد، على التحيقثروتش مارهايى مى شود در قيامت و او را نيش مى زنند.
10- در كتاب وسائل الشيعه حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه آنحضرت فرموده : همانا خداوند بزرگ در اموال ثروتمندان براى فقراء حقى واجب كردهاست كه اغنياء ستايش نمى شوند، مگر به اداى آن حق و آن فريضه زكات است كه باپرداخت آن خونشان محفوظ مى گردد و مسلمان ناميده مى شوند.
ان الله عزوجل فرض الفقراء فى اموال الاغنياء قريضة ، لا يحمدون الا بادائهاو هى الزكاة ، بها حقنوادمائهم و بها سمو مسلمين . (337)
امام صادق (عليه السلام ) فرموده : دزدان سه گونه اند: 1- مانع الزكاة ، 2- كسى كهمهرزنان را حلال بداند، 3- و همچنين آنكه پول قرض كندا و نيت دادن آن را نداشته باشد.
توضيح :
اميرالمؤ منين در سخن كوتاهى فرمود: مجانبة السرقة ايجابا للعفة يعنىاجتناب از هر گونه دزدى موجب پاكدامنى و خوددارى از كار ناشايست مى گردد.
واژه عفت در اين جا به منظور معانى مختلف و گسترده اى كه دارداستعمال گرديده و بمعانى زير مى توان اشاره كرد:
1- كسيكه از حرام خوددارى كند عفت دارد.
2- كسيكه با كمال نيازمندى از كسى تقاضايى نكند.
3- آنكه در خصوص امر زنا و لواط و نگاه شهوت آلود به نواميس مردم ، خود را نگهدارد.
4- شخصى كه خود را از دزدى و خيانت دور نگه مى دارد، عفيف و پاكدامن است اين معنى باآنچه ابن ابى الحديد در شح نهج البلاغه آورده كه : عفت ، عدم طمع دراموال مردم است مغايرتى ندارد.
و همه اين معانى مى تواند در يك معنى جامع و آن باز ايستادن از هر چه نازيبا و نارواستارتكاب آن بگنجد و كلام حضرت على (عليه السلام ) هممحمول بر آن باشد.
بنابر اين مانع الزكات و كسيكه خوددارى از پرداخت زكات و نيز از دادن مهر زن واستنكاف از اداء دين كند امام صادق اينها را از دزدان به شمار آورد است كه با عفت فاصلهبسيار دارند.
12 - عن ابى عبدالله (عليه السلام ) قال : اذا فشت اربعة : ظهر، اربعة اذا فشا الزناظهرت الزلازل و اذا امسكت الزكاة هلكت الماشية و اذا جار الحكام فى القضاء امسك القطر منالسماء و اذا خفرت الذمه نصر المشركون على المسلمين . (338)
امام صادق (عليه السلام ) فرموده : زمانى كه چهار چيز علنى شود چهار چيز آشكار مىگردد.
1- هرگاه زنا آشكار شود زلزله ها پديدار گردد.
2- هرگاه از زكات خوددارى شود (و مردم از اداى زكات استنكاف كنند) جانداران هلاكشوند.
3-هر زمان كه قاضيان در قضاء ستم كنند، باران از آسمان نيابد.
4- زمانى كه پيمان بين مشركين و مسلمين شكست ، مشركان بر مسلمانان چيره شوند.
13- در توصيه رسول خدا به على (عليه السلام ) مى خوانيم : يا على كفر باللهالعظيم من هذه الامة عشرة : القتال و اساحر و الديوث و ناكح المرة حراما فى دبرها و ناكحالبهيمة و من نكح ذات محرم منه و الساعى فى الفتنة و بايع السلاح مناهل احراب و مانع الزكاة و من وجد سعة فمات و لم يحج .(339)
در وصيت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمده است : دهگروه از امت اسلامى به خداى بزرگ كافر شدند:
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: يا على از اين امت ده طائفه به خداىمتعال كفر ورزيدند: 1- مرد بسيار خونحوار و خون ريز، 2- جادوگر، 3- مردى كه دربارههمسر خود غيرت نشان ندهد، 4- كسى كه حراماعمل زناشوئى را از پشت انجام دهد، 5- آنكه عمل زناشوئى را با حيوان انجام دهد، 6- كسىكه با محرم خود نكاح كند، 7- كسى كه هموارهدنبال فتنه گرى باشد، 8- كسى كه اسلحه به كفر حربى بفروشد (عليه مسلمانها) 9-مانع الزكاة ، آنكه ، مال از مشمول زكات شود و ندهد. 10- آنكه وسعت مالى داشته و حجنكند تا بميرد. در صف يهود و نصرانى قرار مى گيرد و از اسلام نصيبى ندارد.
توضيح :
اينكه : در سفارش رسول خدا با اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمده است : امت من با داشتن اينصفات زشت به خدا كافر مى شوند اولا اهميت آن گناهان را مى رساند كه آلوده شدن بانبه كفر منجر مى شود و ثانيا ايمانشان محو مى گردد، و سبب خوارى و حرمان از رحمتالهى مى شود.
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود الكفر خذلان (340) و سببزوال النعم الكفران (341)
كفر سبب نا اميدى و ناسپاسى ، موجب زوال نعمت است و كفران نعمت هاى خداوند قدم را مىلغزاند و نعمت را مى ربايد و از بين مى برد. كفران النعميزل القدم ويسلب النعم (342)
14- عن الرضا عن آبائه (عليه السلام ) قال :قال رسول (صلى الله عليه وآله ): اول منيدخل النار متسلط لم يعدل و ذو ثروة من المال لم يعطالمال حقه و فقير فخور. (343)
امام رضا (عليه السلام ) از پدانش ار رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده كهرسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: نخستين فردى كهداخل آتش مى شود فرمان رواى مقتدرى است كه اجراى عدالت نكند و ثروتمندى كه حقوقمالى خود را ندهد و فقير مغرور.
توضيح :
ادا نكردن حقوق مالى از بخل است اميرالمؤ مين (عليه السلام ) فرموده :البخيل خازن لورثته (344) بخيل انباردار بازماندگانش مى باشد و نيزفرموده : بخل ننگ را بخاطر تنگ نظرى براى صاحب خود فراهم مى كند و او را وارد دوزخمى كند.
قال اميرالمؤ منين (عليه السلام ): البخل يكسب العار ويدخل النار (345)
در دستورات اسلامى آمده است : از رفاقت و دوستى با افراد تنگ نظر سخت دورى كنيد چراكه : در هنگام نيازمندى انسان را تنها مى گذارند او از خسيسى و دوروئى به پرهيزيد كهاين دو صفت از بدترين اخلاق آدمى است تبنبواالبخل و النفاق فهما من ادم الاخلاق (346)
15- شيخ طوسى قدس سره در امالى رواتى از اميرالمؤ منين (عليه السلام) نقل كرده كه در بخشى از آن آمده است .
و اوصيكم بالصلوة و حفظها، فانها خير العمل و هى عمود دينكم و بالزكاة (347)
سفارش مى كنم شما را به نگهدارى و مراقبت از نماز كه بهترينعمل و ستون دين شما است و به زكات كه (موجب فراوانى نعمت و آرامش در زندگى شمااست ) (چرا كه ) من از رسول خدا (كه درود خدا بر او و بر آلش ‍ باد) شنيدم مى فرمود:زكات پل اسلام است ، هر كس زكات بپردازد ازپل (به راحتى ) مى گذرد و هر كس منع كند آن را، جلو آنپل زندانى مى شود (آرى ) زكات غضب پرودگار را خاموش مى كند.
فانى سمعت رسول الله (صلى الله عليه وآله )يقول : الزكاة قنطرة الاسلام فمن اداها جاز القنطرة و من منعها احتبس دونها و هى تطفى غضبربكم . (348)
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) درباره نماز فرمود: نماز قلعه است در برابر حمله هاىشيطان يعنى او را از تهاجم و سوسه هاى ابليس نگاه مى دارد الصلوة حصن منسطوات الشيطان . (349)
و نيز در حديث ديگر فرمود: نماز قلعه خداى بسيار مهربان است ، و وسيله دور كردنشيطان (بحقيقت ) نماز دژ محكمى است كه خداىمتعال از براى محافظت بندگان خود قرار داده و مى توان شيطان را با آن توان و قدرتاز خود دور كرد. قال اميرالمؤ منين (عليه السلام ): الصلوة حصن الرحمن و مدحرةالشيطان . (350)
16- عن ابى عبدالله (عليه السلام ): انه قال ما ادى احد الزكاة فنقصت من ماله و لامنعهااحد فزادت فى ماله . (351)
حضرت صادق (عليه السلام ) فرمود: ثروت احدى با دادن زكات كم نمى شود (و نيز)هيچ فردى با ندادن زكات ثروتش زياد نمى شود، در اشتباهند آنان كه تصور مى كنندبا دادن زكات مالشان كم مى شود در حالى كه خداوند بركت و زيادىمال را در پرداختن زكات قرار داده است .
زكات مال بدركن كه فضله رز را چو باغبان ببرد بيشتر دهد انگور
كيفر گنج اندوزان 
و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فىسبيل الله فبشرهم بعذاب اليم .(352)
آنان كه طلا و نفره را ذخيره (كنز) مى كنند و در راه خدا انفاق نمى كنند (پيامبرم ) به عذابدردناك ، آنان را بشارت ده .
كننز: قرار دادن مال را روى مال و جمع كردن آن يك جا و دفع آن در زمين و نگهدارى آن است. راغب اصفهان در كتاب مفردات مى گويد: معناى كنز از اينجا نشاءت مى گيرد كه وقتىچيزى در ظرفى ذخيره شود، مثلا گفته مى شود، خرما را در ظرفى ذخيره كردم كنزتالتمر فى الوعاء (353) به هر كنز به معنى گنج است ، در مفهوم آن بر حسبمعنى لغوى ، جمع آورى و پنهان كردن مال و محافظت از آن است .
ذهب به معنى طلا و فضه به معنى نفره است . بعضى ازدانشمندان لغت ، طبق نقل طبرسى در مجمع البيان درباره اين دو لغت تعبير جالبى كردهاند و گفته اند: اينكه به طلا ذهب گفته مى شود براى آن است كه به زودىاز دست مى رود و بقاى ندارد (متاده ذهاب در لغت به معنى رفتن است ) و اينكه به نقرهفضه گفته مى شود به خاطر آن است كه به زودى پراكنده و متفرق مىگردد. (انفضاض در لغت به معنى پراكندگى است .) (354)
ريشه معانى طلا و نقره بر بى اعتبارى آنها دلالت مى كند و حقيقت اين زخارف را روشن مىسازد. اصل فلسفه وجود پول (طلا و نقره ) براى رونق بخشيدن به معاملات و گردشسريع مبادلات تجارى و امور اقتصادى است بنابراين آنها كهپول را پنهان مى كنند، موجب ركود اقتصادى و زيان جامعه هستند.
ثروت زياد و نعمت فراوان در افراد و ملتها براى آزمايش است ، اگر به وظيفه خودعمل نكنند و در آزمايش مردود شوند خذلان و مجازات الهى در انتظار آنان خواهد بود.
نمونه روشن از كيفر مانع الزكاة داستان قارون در قرآن است :  
پس از نابودى و هلاكت فرعون ، قارون كه همكار، هم فكر و در خط او و نماينده فرعوندر بنى اسرائيل و از همه مهمتر خزانه دار او بود، صاحب ثروت كلان گرديد.
البته اين اختلاف هست كه آيا قارون همه اين ثروت عظيم را از آن جهت كه كليد دارگنجهاى فرعون بود و بعد از هلاكت او همه آنها را تملك كرد و صاحب آن همه ثروت بادآورده شد يا از طريق علم كيميا و سپس از راه تجارت ؟ به هرحال قارون بعد از فرعون يكى از ثروتمندترين افراد عصر خود شده براى اينكه مورداعتراض پيروان حضرت موسى و آن حضرت قرار نگيرد، مانند همه دنياپرستان مغرور،چهره عوض كرد و از خط فرعونى ، خود را در خطر روحانيان قرار داد و در صف قاريانتورات قلمداد كرد.
قارون در بوته آزمايش  
حضرت موسى (عليه السلام ) از زكاة اموالش را مطالبه مى نمايد قارون با همان حالتتكبر و خوى استكبارى كه از ثروت كلان و عدم ايمانش ‍ سرچشمه مى گرفت به حضرتموسى (عليه السلام ) پاسخ منفى داد و به طغيان و سركشى خود ادامه داد.
دانشمندان بنى اسرائيل به قارون گفتند: خوشحالى نكن مغرور به ثروت نباش كه خداشادى كنندگان مغرور و متمرد را دوست نمى دارداذقال له قومه لا تفرح ان الله لا يحب الفرحين (355) بعد از اين تذكرناصحانه ، سخنان ديگر در قالب نصيحت به اين بيان گفتند:
1- آنچه خدا به تو داده به وسيله آن خانه آخرت را به دست آر و ابتغ فيماآتاك الله الدار الاخرة (356)
2- بهره و نصيبت را از دنيا فراموش نكن و لا تنس نصيبك من الدنيا (357)
اين يك واقعيت است هر كس كه به دنيا آمده ، حقى و سهمى از دنيا دارد، از نظر خوراك وپوشاك و مسكن به اندازه نياز و مازاد آن قابل بهره گيرى براى خودش نيست و قدرتاستفاده از آن را ندارد، خواه و نا خواه سهم بازماندگان است و انسان ، خزانه دار و امانتدار آنها مى باشد، در حديثى كوتاه و شيوا از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى خوانيم : يا بن آدم ما كسبت فوق قوتك فانت فيه خازن لغيرك (358)
اى پسر آدم : آنچه بيشتر از مقدار روزيت به دست مى آورد خزانه دار ديگرى هستى .
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) درباره دنيا سخنان روشن و روشنگرانه فراوانى دارد از جملهاينكه :
من ابصر بها بصرته و من البصر اليها اعمته : كسى كه به دنيا به چشم وسيلهبنگرد دنيا او را بينا مى كند و كسى كه به چشم هدف نگاه كند نابينايش خواهد كرد.بعبارت ديگر كسى كه به چشم عبرت به دنيا نگريست دنيا او را آگاه خواهد نمود و كسىكه به زينت و آرايش دنيا نگاه كرد دنيا او را نابينا گردانيد.
قارون با داشتن آن ثروت عظيم مى توانست از هلاكت فرعون عبرت بگيرد و بهره اجتماعىاز آن ببرد و به وسيله آن تحصيل سراى آخرت بنمايد دنيا و ثروت دنيا يا لذات آنمذموم نيست ، متاع دنيا به گونه اى است كه اگر در مسير كارهاى خوب و خير اجتماعى ازآن استفاده شود موجب فلاح است و اگر وسيله غرور و فريب كارى و ظلم و هوسرانى گرددسبب خذلان مى گردد، چه چيزى زشت تر از آن ؟
در تفسير آيه شريفه : و لا تنس نصيبك من الدنيا در روايتى از اميرالمؤ منين(عليه السلام ) چنين آمده است :
لا تنس صحتك و قدرت ؟ و فراغك و شبابك و نشاطك ان تطلب بها الاخره (359)
(پنج نعمت بزرگ الهى را هرگز فراموش نكن تندرستى ، نيرومندى و قوت ، فراغت ،جواين و نشاط، بوسيله اين نعمتها آخرت را تحصيل كن ، اين ها سرمايه ها و نعمتهايى استكه خداوند در دنيا نصيب بندگانش كرده است كه آنها را بيهوده و بى ثمر از دست ندهند.
3- سومين خير خواهى : همانگونه كه خدا به تو احسان كرده تو هم نيكى كن و احسنكما احسن الله اليك (360) اين يك امر طبيعى است كه انسان بايد در برابرخوبى ، خوبى و در مقابل بخشش ، بخشش كند هنگامى كه خداوند ثروتى به شخصىبيش از نياز زندگى اش مى دهد كه مى توان با آن اجتماع بزرگى را اداره كرد، نداىوجدانش او را هشدار مى دهد كه همه اين ثروت به تو تعلق ندارد، تو از سوى پرودگارنماينده اى در منتقل نمودن مازاد معيشت خود به مستمندان احسن كما احسن اللههمانطور كه خدا به تو نيكى كرده ، تو هم به ديگران نيكى كن .
4- چهارمين اندرز: مبادا ثروت ، تو را فريب دهد كه آن را در راه فساد و به كاربرىهرگز در روى زمين فساد مكن كه خدا فساد كنندگان را دوست نمى دارد و سرانجامفتنه و فساد در ارض ، جامعه را به تباهى مى كشد. و لا تبغ الفسادفى الارض ان الله لا يحب المفسدين (361)
پاسخ ‌هاى رسوا و بى منطق قارون 
قارون از روى غرور مانند غالب سرمايه داران بى ايمان درمقابل كسانى كه خير آنها را مى خواهند و نصيحت مى كنند گفت :
1- خودم اين ثروت را با علم و زرنگى كه داشتم به دست آوردمقال انما اوتيته على علم عندى (362) به كسى مربوط نيست كه ثروتمرا در چه راهى مصرف كنم به راهنمايى كسى نيز احتياج ندارم . خودم بهتر مى دانم در چهراهى آن را خرج كنم .
2- خداوند مرا شايسته اى ثروت دانسته كه به من عطا كرده و الا به ديگران هم مى داد.
3- شخص 3 به زحمت و رنج بسيارى كه متحملشده ام اين ثروت را تحصيل كرده ام ، ديگران اگر مى خواهند بايد زحمت بكشند آگاه وروشندلان بنى اسرائيل به قارون گفتند اين ثروت را خدا به تو داده فيما اتاكالله اما آن مستكبر جسورانه گفت آنچه دارم به قدرت و توان علمى خودم بدستآورم .
در تاريخ آمده است كه قارون در ميان انبوه جمعيت طرفدارانش با آخرين زينت و ثروتش دربين بنى اسرائيل ظاهر شد تمام توان و اقتدار مالى خود را به كار گرفت و در معرضتماشاى مردم بيچاره گذاشت فخرج على قومه فى زينته آنها كهدنياپرست و طالب آن بودند گفتند اى كاش ما نيز مانند قارون داراى اين همه امكانات وثروت بوديم و آنچه به او داده شده ، ما هم داشتيم كه به راستى او حظ عظيمى از اينثروت دارد. چشم بينندگان را پر كرده بود. اما در ميان جامعه بنىاسرائيل كسانى هم بودند كه خداوند آنها را بهره اى از علم و ايمان عطا فرموده بود اينمنظره را كه ديدند گفتند ثواب الهى از هر چيزى بهتر است (البته ) براى آن كسانى كهايمان و عمل صالح دارند. قرآن چه زيبا نظر دنيا پرستان و پرهيزكاران را در برابراين صحنه خيره كننده ترسيم كرده است :
قال الذين يريدون الحيواة الدنيا يا ليت لنامثل ما اوتى قارون
آنانكه زرق و برق دنيا دلشان را از جا كنده بود گفتند: اى كاش ما، مانند قارون داراىاين چنين ثروت و لذتى بوديم ، چه زندگى شيرين ، چه جاه و جبروتى ، به راستى اوبهره و حظ عظيمى از زندگى داراست . انه لذو حظ عظيم
در برابر اين خيل بزرگ دنيا پرستان ، گروه اندكى از بندگان عالم و سپاسگزار خداو قليل من عبادى الشكور كه افق فكر و انديشه آنان بر محور ايمان استواربود در آن جمع انبوه حاضر و ناظر آن هياهوى تو خالى بودند، گروهى كه پيوسته چشمبه ثواب به پاداش الهى دوخته اند و به اين بازى ها و نمايش هاى پوچى و مسخره دنيالبخند مى زنند گفتند: و قال الذين اوتوا العلم ويلكم ثواب الله خير لمن امن وعمل صالحا
آنانكه علم و دانش الهى به آنها داده شده بود (به دوستداران دنيا) گفتند: و اى برشما (اين چه گفتارى است ) ثواب و پاداش خدا براى كسانى كه ايمان و كار مفيد انجاممى دهند (به مراتب ) بهتر است (از زندگى زودگذر) پرواضح است : اينگونه ثوابها وارزشهاى الهى تنها در اختيار مردمى كه در زندگى صابر و شكيبا هستند قرار مى گيردولا يلقاها الا الصابرون
آرى كسانى كه در برابر كمبودها و محورميت ها، مردانه ايستادگى مى كنند و آنها كه دربوته آزمايش الهى خم به ابرو نمى آورند و همچون كوه محكم مى ايستند و استقامت مىنمايند، فقط ايمانشان به خداوند متعال است و بس قالوا بنا الله ثماستقاموا اينها لياقت ثواب و بزول ملائكه الهى را دارند كه مورد تكريم وپروردگار و ملائكه الله قرار گيرند. در مقابل آن صبر و استقامتى كه در برابر آنهمه محروميت ها به خرج دادند جا دارد، خداوند گروهى از فرشتگان را هنگام مرگ بعد ازآن به استقبال آنان بفرستد و مژده بهشت موعود را به آنها بدهند . و ابشر وباالجنة التى كنتم عدون .
آخرين طغيان و خيانت قارون 
آنگاه كه فرمان اخذ زكات از قارون بوسيله حضرت موسى (عليه السلام ) صادر مىشود و به قارون ابلاغ مى گردد، در اينجاست كه طغيان و سركشى قارون به اوج خودمى رسد و نهايت بى شرمى را از خود نشان مى دهد. داستان از اين قرار است :
كه روزى موسى (عليه السلام ) به قارون گفت خداوند به من دستور داده كه زكات مالترا براى نيازمندان بگيرم ، قارون با اندك تاءمل و حسابى كه كرد، فهميد بايد مبلغهنگفتى به عنوان زكات بپردازد، از تمكين دستور زكات خودارى كرد و راه مبارزه باموسى (عليه السلام ) را پيش گرفت ، نخست در ميان ثروتمندان بنىاسرائيل بر خاست و اظهار داشت كه موسى (عليه السلام ) مى خواهد به اسم زكاتاموال شما را بگيرد و مجانا بخورد. در صورتى كه آن چه گفته پذيرفتيد آيا حاضريداموالتان را اختيار او بگذاريد؟ معلوم است با اين طرز گفتار - همه گفتند نه !
دومين فكر شيطانى كه قارون به نظرش رسيد اين بود كه ساحت مقدس ‍ موسى (عليهالسلام ) را به اتهام زنا بيالايد به بنى اسرائيل گفت من راه خوبى پيدا كردم براىرسوا كردن موسى بايد براى او پرونده عمل منافى عفت درست كرد، زن بدكاره اى ازبنى اسرائيل را بگوئيم به خانه موسى (عليه السلام ) برود، سپس او را متهم كند كهبا او رابطه نامشروع زنا دارد آنها اين توطئه راقبول كردند، به سراغ آن زن فاحشه فرستادند و به او گفتند آنچه بخواهى به تومى دهيم كه در حضور موسى و مردم گواهى به اين كار بدهى كه موسى با تو زنا كرده، او اين پيشنهاد را پذيرفت .
قارون به سراغ موسى آمد و عرض كرد: مناسب است بنىاسرائيل را ارشاد فرمائيد و دستورات خدا را به آنها گوشزد كنيد موسى (عليه السلام) پيشنهاد قارون را كه جنبه تبليغى داشت پذيرفت ، در جلسه اى كه بنىاسرائيل در آن جمع بودند فرمود: خداوند دستور داده كه جز وى را نپرستيد و صله رحمبجا آوريد، احكام الهى را يكى پس از ديگرى بيان فرمود، تا رسيد به اينجا كه خدافرمود: مرد زنا كار اگر مرتكب زناى محصنه گردد بايد سنگسار شود. توطئه گرانبنى اسرائيل گفتند اگر چه خودت باشى ! ! گفت آرى اگر چه خودم باشم .
آنان با كمال بى شرمى ، رسوائى را به آخرين درجه رساندند و گفتند تو خود مرتكبزناى محصنه شده اى فورا آن زن بدكاره را حاضر كردند و به وى گفتند بگو آنچهواقع شده و گواهى بده .
حضرت موسى (عليه السلام ) رو كرد به او گفت : به خدا سوگندت مى دهم حقيقت رافاش كن ! با شنيدن اين سخن و ديدن حضرت موسى (عليه السلام ) مضطرب گرديد ولرزيد، گويا به او الهام شد و گفت اكنون كه چنين است من حقيقت را مى گويم : اينها بهمن پاداش مهمى داده اند كه من در حضور جمع تو را متهم به زنا كنم ، اما گواهى مى دهم كهتو پاكى و رسول خدائى . (363)
قعر زمين گورستان قارون شد 
فرمان هلاكت قارون اين بود: فخسفنا به و بداره الارض (364) ما قارونو خانه اش را در زمين فرو برديم . آرى آن كس كه ازعمل به دستورات الهى مانند (زكات سرباز بزند) دست قدرت و انتقام الهى او را زمينگير مى كند و به زندگيش پايان مى دهد. فما كان له من فئة ينضرونه من دونالله و ما كان من المنتصرين (365) (قارون ديگر در آنحال ) گروهى را نداشت كه او را در مقابل عقوبت هولناك الهى يارى كند و نيز قدرتنداشت تا خويشتن را يارى دهد. نه اطرافيانش و نهاموال و گنج هايش هيچ يك نتوانستند كمترين كمكى به او بكنند او را و اموالش را ازچنگال عذاب قهر الهى نجات دهند، بلكه قارون و جيره خورانش و ثروت افسانه اى اشيك جا به قعر زمين فرو رفتند.
اين است مجازات سركشان و طغيان گران بى ايمان و سرنوشت هولناك مانعين زكات ، ايناست نتيجه غرور و غفلت از فرمان حق تعالى و سرانجام پيروى از تمايلات نفسانى وشهوترانيها اين داستان قرآنى براى ما گوياى اين حقيقت است كه زندگانى هاى برزرق و برق هيجان انگيز هر چند دور نماى دل انگيز ودل ربا داشته باشد اما عاقبتش وحشت زا و چندش آور است .
از اين داستان آموزنده قرآن به خوبى روشن مى شود كه پى آمد گناه و انكار دستورالهى - براى كسانى كه هر چند به ظاهر خود را در گروه دين داران جا بزنند - كفر والحاد است ، همانطور كه قارون يك روز در زمره قاريان تورات و دانشمندان بنىاسرائيل بود و رابطه نزديك خويشاوند با موسى (عليه السلام ) داشت . اما ديدم كه باانكار حكم زكات سرانجام با كفر و بى ايمانى به زير زمين فرو رفت و به عذابدردناك دوزخ گرفتار شد.
مانع الزكاة مسلمان نيست  
در ذيل حديثى از اميرالمؤ منين (عليه السلام )، پس از آنكه مانع الزكاة را برابر رباخوار دانسته مى فرمايد: كسى كه زكاة مالش را ندهد مسلمان نيست و من لم يزك مالهفليس بمسلم (366)
هر كه مالش را پاك نكند، مسلم نيست ، با در نظر گرفتن روايات ديگر اگر ندادن زكاتبا انكار شد، از اسلام بهره اى ندارد، در بعض روايات آمده است كه مانع الزكاة مشركاست . (367)
اكثر مفسرين بر اين اعتقادند كه مراد از آيه شريفه والذين يكنزون الذهب و الفضة و لاينفقونها فى سبيل الله (368) مانعين زكاتند، آنان كه سرمايه ها را از هر سو جمعمى كنند و رد بانكه ذخيره و يا به صورت كالاى تجارتى در انبارها نگهدارى (گنج )مى نمايند و حقوق شرعى (زكاة ) آن را نمى پردازند عذاب دردناك قيامت در انتظار آنهاست، طبرسى صاحب تفسير مجمع البيان در ذيل آيه مباركه از پيامبر اكرم (صلى الله عليهوآله ) روايت كرده كه آن حضرت مى فرمايند: هر مالى كه حقوق الهى آن داده نشودگر چهظاهر و آشكار باشد (كنز) گنج است ، و هر مالى كه حقوق الهى آن داده شده باشد (كنز)گنج نيست فليس بكنز اگر چه آنمال مدفون در زمين باشد.
هنگامى كه اين آيه نازل شد و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) سه بار از طلا و نقرهاظهار كراهت و تنفر فرمود، اين معنى بر اصحابش گران آمد، عمر از حضرت پرسيد چهمالى به دست آوريم (كه مفيد باشد) فرمود: زبانى كه پيوسته به ياد خدا باشد، دلىكه سپاسگزارى باشد، همسر با ايمان كه در دين دارى ياور شما باشد. (369)
آنان كه زكات نمى دهند خائن و مشركند 
مردى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) پرسيد يارسول الله خداوند متعال مى فرمايد: وويل المشركين الذين لايوتون الزكاة و هم بالاخرة كافرون و اى بر مشركينكه زكاة نمى پردازند و نسبت به آخرت اعتقاد ندارند يعنى چه ؟ مشركين كه مسلمان نيستندتا زكاة بدهند، چگونه ترك زكات دليل بر كفر مى شود؟
حضرت فمرود: درست است كه خداوند مشركين و كفار را به خاطر ندادن زكات مورد خشمقرار نمى دهد. آيا نشنيدى (آيه قرآن را) كه مى فرمايد: فويل للمصلين ، الذين هم عن صلوتهم ساهون الذين هم يراؤ ن و ينعون الماعون (370) و اى بر نمازگزاران كه در نماز از ياد خدا رفتند، آنان كه در عباداتشانريا مى كنند و از ضروريات (371) زندگى و زكات منع مى نمايند.
از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده : ماعون يعنى زكاتمال و نيز در درالمنثور از طريقاهل سنت آمده است ماعون زكات واجب مى باشد. (372)
سپس رسول معظم اسلام (صلى الله عليه وآله ) فرمودند: به خدايى كه جان محمد (صلىالله عليه وآله ) در قبضه قدرت اوست هيچ فردى به خدا خيانت نمى كند در زكات مالشمگر آنكه به خدا مشرك شده ثم و الذين نفس محمد (صلى الله عليه وآله ) بيده ماخان الله احد شيئا من زكات ماله الا مشرك بالله
در اين روايت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: كسى كه زكات نمى دهد مشركاست و ندادن زكات را در حد خيانت به خدا و شرك دانسته است . چه سرنوشتى دردناك تربراى مانع الزكاة ، از اينكه به گمان مسلمان بودن و مسلمان مردن باشد، سرانجام مشركمحشور گردد.
بنابراين كسانى كه در نماز به ياد خدا نيستند و در برآوردن نيازمنديهاى جامعه بويژههمسايگانشان مضايقه مى كنند و از پرداخت زكات شانه خالى مى نمايند مورد ملامت قرارگرفته اند و خدا با كلمه واى (ويل ) آنان را مذمت نموده است .
اينان با اينكه نعمت هاى فراوان خداوند بهره مند مى شوند ولى حق آن را اداء نمى كنند وسپاسگزار نيستند، چه خيانتى از اين بزرگتر كه به بخشنده نعمت (ولى النعمه ) خودروا مى دارند؟
آرى ثروت و امكانات زياد در صورتى كه در راه خدا انفاق نشود. مفسده انگيز است ومجازات الهى را به دنبال دارد. گاه ثروت فراوان براى افراد و دولتها وسيله آزمايشآنهاست كه اگر از بوته آزمايش مردود و معيوب در آينده ، قطعا كيفر الهى ؛ در انتظارآنان خواهد بود.
بخش دهم : نقش زكات و تاءمين اجتماعى در حكومت اسلامى 
نقش مال در زندگى انسان 
خداوند متعال مال و ثروت را موجب قوام و آرامش زندگى بشر قرار داده است ،مال موجب عزت و از اركان اساسى زندگى آدميان قرار داده است ،مال موجب عزت و از اركان اساسى زندگى آدميان است و در حفظ نظام اجتماعى نقش مهمىدارد. به گونه اى كه حفظ دين و دنياى بشريت و به داشتناموال بستگى دارد، در صورتى كه ثروت به دست افراد نادان و نالايق نيافتد.
در قرآن مجيد آمده است : و لا تؤ توا السفهاء اموالكم التىجعل الله الكم قاما(373) اموالى كه خداوند مايه قوام زندگى شما قرارداده ، به سفيهان و ابلهان نسپاريد، مقصود از سفهاء در آيه مزبور آنهايى هستند كه سبكمغزند و رسد كافى در اداره امور نداند مانند يتيمان و ديوانگان ، آنان كه نمى توانند وطرز صحيحى از مال و سرمايه بهره بردارى كنند. با يك برداشت كلى از آيه شريفهمى توان گفت به طور كلى اموالتان را چه خصوصى باشد يا عمومى و حكومتى همچوناموال زكوى ، بدست افراد نا صالح نسپاريد. امور بيتالمال را به افرادى كه مورد اعتماد نيستند و تقوى ندارند واگذار نكنيد كه با سپردنمال به آنان و تصرف و مصرف بى جا و بيمورد، زيان خواهيد كرد. چرا كه دادن اختياربيت المال را با افراد ناصالح و نادان سبب مى شود كه كشور به رو شكستگى كشيدهشود و شيرازه اقتصاد از هم پاشيده گردد و خداوند بركاتش را از ميان جامعه برمىگيرد.
بعضى از فقيهان نامدار مانند شيخ مفيد (374) ابى الصلاح حلبى و قاضى نعمانرضوان الله تعالى عليهم .
پرداخت زكات و به طور كلى امور مالى مانند ماليات اسلامى را به امام و حاكم اسلامىواجب مى دانند زيرا معتقدند زكات بودجه اى است حكومتى و بايد در اختيار پيشوا و رهبراسلامى قرار گيرد، تا بر اساس ‍ مصلحت اسلام و مسلمين آن را به مصرف برساند. زيرافقهاء به جايگاه مصرف از ديگران آگاه ترند و نهايت و سواس را در مصرف به خرجمى دهند.
شيح مفيد اعلى الله مقامه در ذيل آيه شريفه : خذ من اموالهم صدقه (375)فرموده اند: خداوند به پيامبرش دستور داد صدقات را از مردم بگير تا از گناهپاك گردند و بر امت هم واجب كرد كه صدقات را به او بدهند زيرا اطلاعت پيغمبر را واجبو مخالفت با وى را حرام كرد.
زمانى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله ) حاضر باشد، بايد زكات را وى بدهند و پساز ارتحال آن حضرت بايستى زكات را در اختيار جانشين وى بگذارند تا آنجا كه فرمود:پس از انقضاى دوره نواب خاص ، در اختيار فقهاى مودر اطمينان شيعه بگذارند زيرا فقيه، موارد مصرف زكات و احتياج جامعه را از ديگران كه بهمسائل فقهى آگاهى ندارند بهتر مى داند. لان الفقيه اعرف بموضعها ممن لا فقهله فى دين الله (376)

next page

fehrest page

back page