بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب بهجت عارفان, ( )
 
 

بخش های کتاب

     b01 - بهجت عارفان در حديث ديگران
     b02 - بهجت عارفان در حديث ديگران
     b03 - بهجت عارفان در حديث ديگران
     b04 - بهجت عارفان در حديث ديگران
     b05 - بهجت عارفان در حديث ديگران
     b06 - بهجت عارفان در حديث ديگران
     b08 - بهجت عارفان در حديث ديگران
     b09 - بهجت عارفان در حديث ديگران
     fehrest - بهجت عارفان در حديث ديگران
 

 

 
 
back pagefehrest pagenext page

س: اساتيدى كه آيت الله بهجت از آنها اجازاتى داشتند چه كسانى بودند؟ج: من فقط مىدانم كه ايشان از مرحوم شريعت و شيخ شوشترى و آقاى كمپانى اجازه داشتند; اما اين اجازهها به چه نحوى بود اطّلاع ندارم.س: روشن است كه وضع زندگى آقا در قبل از مرجعيّت و بعد از آن هيچ فرقى نكرده است، همان مسجد و همان خانه. نظر حضرتعالى در اين باره چيست؟ج: بارها آمدند براى ايشان خانه بخرند ولى قبول نكردند. من خودم چند بار به ايشان عرض كردم: آقا! اين منزل خراب است، از نظر شرعى هم معلوم نيست آدم بتواند اينجا زندگى كند. اصلاً يتوجّهى به حرف ما نكردند انگار اص ما حرفى نزديم و فقط حرف خودشان را مىگفتند.س: نظر حضرتعالى در رابطه با مطرح كردن مرجعيّت ايشان چه بود؟ج: درباره مرجعيّت نيز من بعد از امام خمينى و آيت الله اراكى و آيت الله گلپايگانى ـ قدّس الله اسرار همـ در جامعه مدّرسين اعلام كردم كه ايشان ارجح است.س: ديدارهايى را كه آيت الله بهجت با مسئولين كشور و تازگى با جناب آقاى رئيس جمهور داشته و دارند معمولاً تلويزيون پخش نمىكند، آيا اين روش خاصّ ايشان است؟ج: بله، آقا خيلى بدشان مىآيد. مانع مىشوند كه عكس ايشان را در تلويزيون نشان دهند. اين سبك خاصّ خودش است.س: ارتباط مقام معظّم رهبرى با ايشان چگونه است؟ج: مقام معظّم رهبرى هر وقت قم مىآيند به خدمت ايشان رسيده و آقا را زيارت مىكنند.س: به عنوان آخرين سؤال، اگر مطلب خاصّ ديگرى درباره ايشان لازم است بفرماييد.ج: امثال آقاى بهجت هميشه در دوران كم بوده است، ايشان در همه زمينهها به ويژه از نظر اخلاقى و معنوى سطح بالايى دارند، و از وجودشان بايد بهره برد. ولى متأسّفانه اين گونه شخصيّتها وقتى از دنيا مىروند درباره آنان اظهار مىشود كه: از نظر علمى چنين بودند، و از نظر تقوا و معنويت چنان. شخصيّتهايى مانند آقايان اراكى، گلپايگانى و بهاءالدينى اينها استوانههاى اخلاق و انسانيّت بودند. وقتى از دنيا رفتند تعريف و تمجيدها شروع شد.سخن من اين است كه: نبايد كم سعادتى كنيم و از گوهرهايى كه خداوند در اختيار ما گذاشته بهره بريم، لذا همگان بهويژه جوانانى كه در پى مسائل اخلاقى هستند خدمت ايشان بروند و تقاضا كنند كه ايشان حداقل هفتهاى نيم ساعت يك درس اخلاق داشته باشند; البتّه نفس ديدن ايشان نيز انسانساز است، به خدمتشان شرفياب شويد و استفاده كنيد.

گفتار ششم

مصاحبه آيت الله محمّد هادى فقهى

آيت الله محمّدهادى فقهى در سال 1314 هـ..ش. در يك خانواده روحانى به دنيا آمد. و پس از طّى دروس مقدّماتى نزد والد خود و در مدارس تبريز در سال 1334 هـ..ش. وارد حوزه علميّه قم گرديد و پس از پايان بردن سطح عالى در سال 1336 با علّامه طباطبايى ـ قدسّسّره ـ آشنا و در درس تفسير، اسفار و شفاى ايشان شركت جست و نيز در درس خارج از محضر امام خمينى ـ قدّس سره ـ و همچنين حدود 9 سال از وجود پربار آيتاللهالعظمى بهجت ـ مدّظلّهالعالى ـ استفاده نمود بعد از پيروزى انقلاب مسؤليّتهاى متعّدد از جمله امامت جمعه شهرستان بيرجند را به عهده گرفت و اكنون در تهران به تبليغ و تعليم علوم اسلامى و تبيين معارف ناب قرآنى اشتغال دارد. كتاب سنن النبى نوشته علّامه طباطبايى توسط ايشان ترجمه و تحقيق شده است. اين مصاحبه در محلّ دفتر جامعه روحانيّت مبارز شرق تهران توسط نگارنده انجام شده است.س: ضمن تشكر از اينكه وقت خود را جهت انجام مصاحبه در اختيار ما قرار داديد، به عنوان اوّلين سؤال، نحوه و زمان آشنايى خود با آيت الله بهجت را براى ما
بيان فرماييد.ج: بسم الله الرحمن الرحيم. نخست بايد بگويم كه مصاحبه امثال بنده درباره اين شخصيّت بزرگوار خيلى جالب نيست، زيرا مقام ايشان خيلى بالاتر از آن است كه امثال بنده بتواند معرّفى كند، كسانى كه با ايشان هم دورهاى بودند و در درس مرحوم آقاى قاضى شركت مىكردند، مانند آيت الله قوچانى، علّامه طباطبايى و ... بايد
معرفى كنند.در روايتى آمده كه على(عليه السلام) فرمود: «كانَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله) مُكَفَّراً لايُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ، وَ لَقَدْ كانَ مَعْرُوفُهُ عَلَى الْقُرَشىِّ وَالْعَرَبِىِّ وَ الْعَجَمىِّ. وَ مَنْ كانَ اَعْظَمَ مَعْرُوفاً مِنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله)عَلى هذَا الْخَلْقِ؟ وَ كَذلِكَ نَحْنُ اَهْلَ الْبَيْتِ مُكَفّرَونَ لايُشْكَرُ مَعْرُوفُنا، وَ خِيارُ الْمُؤْمِنينَ مُكَفَّروُنَ لايُشْكَرُ مَعْرُوفُهُمْ.»(21)ـ «رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پيوسته مورد ناسپاسى قرار مىگرفت و از كارهاى نيك او سپاسگذارى نمىشد، در حالى كه نيكىهاى او شامل بر قريش و عرب و عجم بود. و اساساً چه كسى نيكوكارتر از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نسبت به خلايق مىباشد؟! و ما اهل بيت نيز اينچنين هستيم و همواره مورد ناسپاسى قرار گرفته و از كارهاى نيكمان سپاسگذارى نمىشود. و مؤمنان خوب و گزيده نيز چنين هستند و همواره مورد ناسپاسى قرار مىگيرند و كسى از كارهاى نيكشان سپاسگذارى نمىكند.ولى چون تقاضا كرديد، به برخى نكات درباره زندگى ايشان از جهت تاريخى اشاره مىكنم: زمان آشنايى من با ايشان به آنجا برمىگردد كه تازه وارد حوزه علميّه قم شده و در مدرسه حجّتيه ساكن بودم، آن زمان منزل آقا نزديك مدرسه بود، و من بارها مىديدم كه يك روحانى مانند كوه استوار و به آرامى و با متانت خاصّى قدم برمىداشت، و به هر كسى مىرسيدند اوّل سلام مىكرد، و با لبخند مليحى احوالپرسى مىنمود و مىگذشت. آن هنگام من واقعاً در باطن به آن بزرگوار ارادت پيدا كردم، و مدّتى گذشت كه ايشان را نديدم، تا اينكه به خدمت علاّمه طباطبايى(قدس سره)رسيدم و ايشان ضمن نام بردن از شاگردان مرحوم قاضى، نام آيت الله بهجت را نيز ذكر كردند. اينجا بود كه تازه فهميدم آن آقاى بزرگوارى كه جنب مدرسه حجتيّه بارها ديده بودم، آيت الله بهجت بوده است.س: در اين مدّتى كه خدمت ايشان بوديد، چه ويژگىهاى اخلاقى جالبى در وجود و نحوه رفتار و گفتار ايشان مشاهده نموديد، اگر ممكن است برخى از آنها را بيان فرماييد.ج: خصوصّيات اخلاقى عجيبى در ايشان وجود دارد كه بايد از آنها درس بگيريم در اينجا به برخى اشاره مىكنم: كتوم بودن در حدّ اعلاايشان انسان كتومى هستند. ما استادانى داشتيم وقتى كه خدمتشان مىرسيديم و طالب بعضى از مسائل بوديم ابا نداشتند و بيان مىكردند، اما ايشان با اينكه مىديدند كه بعضى از رفقا طالب هستند ولى حالتى داشتند كه هرگز درباره خودشان صحبت نمىكردند و حتّى آن مسائلى را كه از بزرگان ياد گرفته بودند بروز نمىدادند.برعكس، برخى از علماى ديگر به عنوان مثال آيت الله قوچانى هنگامى كه به ايران تشريف آورده بودند، در منزل يكى از دوستان در ارتباط با مسائلى صحبت شد و جواب دادند و در پايان فرمودند: با من مكاتبه كنيد، جواب سؤالهايتان را مىدهم.علاّمه طباطبايى(قدس سره) نيز اين گونه بودند.علاقه و توسّل به اهل بيت(عليه السلام)از جمله ويژگىهاى معظّمله، علاقه شديد ايشان به اهل بيت(عليهم السلام)و توسّل به آن بزرگواران مىباشد. من مكرّر ديدهام كه ايشان زيارت عاشورا را با صد لعن و سلام مىخواندند.ياد كرد از علما و فقهاايشان احترام خاصّى به علما و فقها مىگذاردند و از آنان بسيار ياد و تجليل مىكردند. روزى درباره حوزه تبريز از بنده مطالبى را سؤال كردند و من توضيح دادم. ايشان متأثر شدند و فرمودند: روزى شخصيّتهاى علمى تبريز زبانزد، و حوزهاش نيز از حوزههاى بامحتوا بود.يك بار نيز فرمودند: اهالى تهران نسبت به علما فداكارى كردند. در زمان رضا پهلوى كه با علما در افتاده بود و آنان را خلع لباس مىكرد هيچ جاى ايران مثل تهران نديدم از علما حمايت كنند، اهل تهران علما را در خانههايشان نگه مىداشتند تا آسيبى به آنها نرسد.زهدزهد ايشان زهد واقعى است نه تصنّعى. اخيراً كه خدمتشان رسيديم درست همان قاليچه دو مترى كه حدود 30 سال پيش در خانهشان بود، باقى است. اين بزرگوار از آن دسته اولياى خدا است كه دنيا پيش چشمشان كوچك است، اميرالمؤمنين على(عليه السلام) مىفرمايد:«عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَما دُونَهُ فى اَعْيُنِهِمْ.»(22)خداوند در افق جان آنان بزرگ است، و لذا ماسواى آن در چشمهايشان كوچك است.عبادتنماز ايشان معنويّت خاصّى را داراست، و بركت و نعمت بزرگى است كه اگر انسان پشتسر علما نماز بخواند آثار فراوان در زندگى او مىگذارد.روايتى به خاطرم آمد كه ابن كثير در كتاب «البداية والنهاية»(23) و خطيب بغدادى در كتاب «تاريخ بغداد»(24) از امام حسن مجتبى(عليه السلام)نقل كرده است، و با اندك اختلافى در نهج البلاغه از على(عليه السلام) نقل شده است: بنابر نقل نهج البلاغه، حضرت على(عليه السلام) مىفرمايد:كانَ لى فيما مَضى اَخٌ فِى اللّهِ،وَ كانَ يُعظِّمُهُ فى عَيْنى صِغَرُ الدُّنْيا فى عَيْنِهِ،وَ كانَ خارِجاً مِنْ سُلْطانِ بَطْنِهِ فَلا يَشْتَهى ما لايَجِدُ وَ لا يُكْثِرُ اِذا وَجَدَ،وَ كانَ اَكْثَرَ دَهْرِهِ صامِتاً، فَاِنْ قالَ بَذَّ القائلينَ، وَ نَقَعَ غَليلَ السّائلينَ،وَ كانَ ضَعيفاً مُسْتَضْعَفاً، فَاِنْ جاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غاد وَّصِلُّ واد، لايُدْلى بِحُجَّة حَتّى يَأْتِىَ قاضِياً،وَ كانَ لايَلُومُ اَحَداً عَلى ما يَجِدُ الْعُذْرَ فى مِثْلِهِ حَتّى يَسْمَعَ اعْتِذارَهُ،وَ كانَ لايَشْكُو وَجَعاً اِلاّ عِنْدَ بُرْئِهِ،وَ كانَ يَفْعَلُ ما يَقُولُ وَ لا يَقُولُ ما لا يَفْعَلُ،وَ كانَ اِنْ غُلِبَ عَلَى الْكَلامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ،وَ كانَ عَلى اَنْ يَسْمَعَ اَحْرَصَ مِنْهُ عَلى اَنْ يَتَكَلَّمَ،وَ كانَ إِذا بَدَهَهُ اَمْرانِ نَظَرَ اَيُّهُما اَقْرَبُ اِلَى الْهَوى فَخالَفَهُ،فَعَلَيْكُمْ بِهذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوها و تَنافَسُوا فيها، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطيعُوها، فَاعْلَمُوا اَنَّ اَخْذَ الْقَليلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثيرِ.»(25)در گذشته برادرى در راه خدا]= برادر ايمانى[ داشتم.و كوچكى دنيا در چشم او، وى را در نظر من بزرگ مىنمود.او از چيرگى شكم خويش آزاد بود، لذا نه به آنچه نداشت گرايش و تمايل نشان مىداد، و نه وقتى مىيافت زيادهروى مىنمود.او در بيشتر عمر خويش خاموش بود، و اگر لب به سخن مىگشود بر سخنوران تفوّق مىيافت و سوز تشنگى پرسشگران را
فرو مىنشاند.او ضعيف ناتوان شمرده مىشد و مىنمود،ولى هرگاه وقت جدّيّت فرا مىرسيد بسان شير بيشه مىخروشيد و چونان، بيابان به دشمن مىپيچيد، و برهان خود را جز در نزد قاضى مطرح نمىكرداو هيچ كسى را بر آنچه در موردش امكان توجيهى بود پيش از شنيدن پوزش او سرزنش نمىكرد.او از هيچ درد و بيمارى جز به هنگام برطرف شدن آن نمىناليد.او آنچه را كه مىگفت عمل مىكرد، و آنچه را كه خود عمل نمىكرد نمىگفت.او پيوسته چنين بود كه در سخن امكان شكستن بود، هرگز در سكوت شكستپذير نبود. او بر شنيدن، آزمندتر از گفتن بود.و هرگاه دو چيز براى او پيش مىآمد مىانديشيد كه كداميك به هوى و هوسش نزديكتر است و با هواى خود مخالفت مىكرد و آن را انجام مىداد.پس بر شما باد آراسته شدن به اين خلق و خويها، پيوسته ملازم آنها بوده و با يكديگر در تحصيل آن رقابت كنيد، و اگر همه را نتوانستيد، مسلّماً دست يافتن به اندك از آن از ترك همگى بهتر است. به نظر بنده آيت الله بهجت مصداق بارز اين كلام اميرالمؤمنين صلوات الله عليه در زمان ما هستند.س: لطفاً به پارهاى از تذكّرات و درسهايى كه در طول آشنايىتان با ايشان استفاده نمودهايد براى ما
بيان فرماييد.ج: ايشان تذكّرات و مطالب بسيار فرمودهاند كه به برخى
اشاره مىكنم:كامل بودن دستورات شارع براى هدايت انسانهاايشان بارها مىفرمود (به اين مضمون) كه: شارع مقدّس تمام دستورات و مطالبى را كه براى هدايت انسانها لازم است، بيان فرموده است و اگر براى رسيدن به كمال راههاى ديگرى وجود داشت قطعاً شارع مقدّس بيان مىفرمودند.نماز اول وقتروزى فرمودند: «اگر كسى مقيّد باشد نماز را اوّل وقت بخواند، به جايى كه بايد برسد خواهد رسيد.» و ايشان روى اين مسأله خيلى تأكيد داشتند.احترام به علماايشان خيلى به علما احترام مىگذاشتند و از هيچ عالمى بدگويى نمىكردند و در افتادن و بدگويى كردن با آنان را از موجبات سوءعاقبت مىدانستند و مىفرمودند: «در احاديث داريم كه اگر كسى به معلّمش يا يكى از علما بىاحترامى كند، از عمرش خيرى نمىبيند.»اهميّت و ارزش كار روحانيتايشان به شغل روحانيّت خيلى اهميّت مىدادند، و نظرشان اين بود كه روحانى بايد وظايف خود را خوب انجام دهد، و حتّى الامكان به كارهايى كه از وظايف ويژه روحانيّون محسوب نمىشود
مشغول نگردد.يكى از دوستان بزرگوار و مُلّا، كه با هم در درس آيت الله بهجت شركت مىجستيم به نيّت خدمت به نسل نو، به آموزش و پرورش روى آورده و در يكى از دبيرستانها تدريس مىكرد، ولى ما رسماً مىديديم كه آيت الله بهجت با اين روش مخالف بودند و روزهايى كه ايشان درس مىآمدند، به محض اينكه نگاه آقاى بهجت به او مىافتاد مىفرمود: شما كه در علوم حوزوى زحمت كشيدهايد، كارهاى آخوندى انجام بدهيد، و كارهاى مربوط به آموزش و پرورش را ديگران نيز مىتوانند انجام دهند، امّا كارهاى شماها را ديگران نمىتوانند انجام بدهند حتّى اسم مىبردند و مىگفتند: مثلاً در مسجدى امام جماعت بشويد.علّت اين فرمايش آيت الله بهجت آن است كه: بيش از هزار سال است كه دست ما از معصوم كوتاه شده است، و همين آقايان روحانيّون و حوزهها هستند كه دين را حفظ كردهاند، لذا ايشان تأكيد بسيار داشتند كه روحانيّت بايد تنها كارهاى علمى و امورى را كه مربوط به آنهاست انجام دهند.اكنون، در تهران حوزهاى داريم كه بيش از دويست نفر طلبه از خواهران در آن مشغول تحصيل هستند، و در بين آنان افرادى هستند كه دانشگاه را نيز ديدهاند، و هم درس مىخوانند و هم
درس مىدهند.روزى به خدمت حضرت آيت الله بهجت رسيدم و درباره كارهايى كه انجام مىدهم، پرسيدم و عرض كردم: حوزهاى داريم با اين خصوصيّات. انتظار داشتم خيلى من را تشويق كنند.فرمودند: خود شما تدريس مىكنى؟ گفتم: حقيقتش اين است يك مدّتى لُمْعَتَيْن را به آنان تدريس مىكردم، بعد در اثر پيش آمدن مشاغل فراوان ديدم كه هم بايد مسجد را اداره كنم و هم جاى ديگرى هستم، لذا از تدريس دست كشيدم. ايشان خيلى ناراحت شدند و تقريباً فرمودند: قبول نيست.س: چند سال در درس ايشان شركت جستيد، نيز ويژگى درس آقا چه بود؟ج: حدود 9 سال در درس ايشان شركت مىجستم،ايشان از شاگردان مرحوم كمپانى و مانند ايشان خيلى در اصول دقيق هستند.ويژگى ديگر درس ايشان آن بود كه پيش از شروع درس لااقل ده دقيقه جملات تكان دهنده را بيان مىفرمودند، آيهاى يا حديثى بيان مىكردند و، بخصوص روزهاى چهارشنبه كه آخرين روز درس هفته است، دو برابر صحبت مىكردند. اين شيوه را ايشان پيوسته ادامه مىدادند و به ياد ندارم كه حتّى يك روز ترك كرده باشند.ولى افسوس آن وقت آن مطالب نفيس را يادداشت نكردم، هرگاه اين مطالب را به ياد مىآورم ناراحت مىشوم.س: درباره بُعد سياسى ايشان نيز مطالبى را براى ما بيان فرماييد.ج: ابتدا عرض كنم شخصى كه اسلام و روش اهل بيت(عليهم السلام) را شناخته و اطّلاعات كامل داشته باشد، هيچ وقت حاضر نخواهد بود كه ساكت بنشيند و افراد ضدّ دين بيايند و دين و قرآن را از بين ببرند ايشان نيز در درس گاهى در اين باره مطالبى را بيان مىفرمودند. زمانى كه امام را تبعيد كردند ايشان در درس فرمودند: «كسانى نيستند بروند اين سران را بكشند؟ يعنى چند نفر از وزراى طاغوت را بكشند.» و مىفرمودند: «از آنجا كه اينان هدفى عالى ندارند و تنها دنيا را مىخواهند، لذا خيلى مىترسند و اگر يك نفر كشته بشود، بقيّه حساب كار خودشان را مىكنند.»س: اگر خاطرههاى جالب و شنيدنى و آموزندهاى از ايشان به ياد داريد بيان فرماييد.ج: در اينجا چند خاطره را بيان مىكنم:يكى اينكه: زمانى يك سرى خوابهايى ديده بودم و مشكلى برايم پيش آمده بود. خدمت علاّمه طباطبايى(قدس سره) رسيدم و بازگو نمودم و ايشان خيلى خوشحال شدند و فرمودند: اين نشانه فلان مسأله است، فعلاً شما عجله نكنيد. دست نگه داريد و مطالب ديگرى را نيز
بيان فرمودند.يك سال طول كشيد، و همچنان از آن مشكلى كه براى من پيش آمده بود بسيار ناراحت بودم. روزى زودتر از همه در درس آيت الله بهجت حاضر شدم. آقا تشريف آوردند، لذا فرصت را غنيمت شمرده و عرض كردم: آقا! اين گرفتارى برايم پيش آمده، چه كار كنم؟ ايشان خيلى بىاعتنايى كردند. و براى اينكه غرورم نگيرد پنجره را زدند و به فرزندانشان كه در حياط بودند اشاره كردند و به يكى از آنان مطالبى را گفتند بعد به من رو كردند و فرمودند: اين طبيعى است، و به مزاج مربوط است. ولى من كه هم به علّامه طباطبايى و هم به آيت الله بهجت اعتقاد كامل داشتم، به نظرم احساس كردم كه جواب اين دو بزرگوار با هم سازگارى ندارد و واقعاً گيج شده بودم. از طرفى نظر علاّمه را (كه بيشتر در جريان احوالات من بود و جزئيّات مسائل را براى ايشان شرح داده بودم)ترجيح مىدادم، و از سوى ديگر نظر آيت الله بهجت را; ولى جالب آنكه علاّمه طباطبايى بعد از يك سال فرمودند: «اين چيز طبيعى، و به مزاج مربوط است.»نمونه ديگر اينكه: بسيارى از روزها بعد از درس، همراه با آقازاده ايشان در خدمت آيت الله بهجت به سوى خارج شهر و زمينهاى مزروعى بعد از پل صفائيّه (آن زمان بعد از پل صفائيّه زمين مزروعى بود) مىرفتيم و در آنجا نماز مغرب و عشا را به امامت آقا مىخوانديم. گاهى مىخواستم عبايم را زير ايشان بيندازم ولى قبول نمىفرمودند. در بين راه نيز گاهى مطالبى را بيان مىكردند كه من متأسّفم كه آنها را ثبت نكردهام. يادم مىآيد روزى فرمودند: «زبان تركى از وسيعترين زبانهاست.»من از اين كلام آقا فهميدم كه ايشان تركى هم بلد هستند چون اگر نبودند نمىتوانستند اين مقايسه را انجام بدهند.روز ديگر فرمودند: «انسان با انسان ديگر هزار درجه فاصله دارد، بلكه مسأله از اين هم بالاتر است.»خاطره ديگر اينكه: با چند نفر از رفقا كه از شاگردان اخلاقى علاّمه طباطبايى(قدس سره) محسوب مىشدند به جمكران رفته بوديم و مشغول انجام اعمال مسجد جمكران و نماز امام زمان(عج) بوديم كه ناگهان ديديم آيت الله العظمى بهجت نيز به جمكران تشريف آوردند و اين براى ما خيلى جالب بود، چون آن زمان ايشان را خوب مىشناختيم. وقت نماز مغرب و عشا كه شد خوشحال بوديم كه پشت سر ايشان نماز جماعت مىخوانيم، اما هر چه اصرار كرديم آقا قبول نكردند كه نماز جماعت را به امامت ايشان بخوانيم. بعد فرمودند: «يكى از شما امام جماعت شود و نماز را بخوانيد.»س: به عنوان آخرين سؤال اگر بخواهيد ايشان را در يك جمله معرّفى كنيد چه مىفرماييد؟ج: اگر شجره طيّبه انسانيّت، غير از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام)ميوه سالم داده باشد كه حتماً داده است، يكى از آن ميوههاى سالم وجود مقدّس آيت الله العظمى بهجت است.

گفتار هفتم

مصاحبه حضرت آيت الله محمّد حسين احمد فقيه يزدى

حضرت آيتالله محمّد حسين احمدى فقيه يزدى در خانواده روحانى ديده به جهان گشود.ايشان تحصيل علوم دينى را در محضر پدر بزرگوارش آيت الله حاج مُلاّ احمد احمدى آغاز نمود و پس از گذراندن دروس سطح نزد استادان معتبر همچون حضرات آيات آيةالّلهى، علومى، طباطبايى، بروجردى و شهيد صدوقى ـ قدّس الله اسرارهم ـ، درس خارج فقه و اصول را در محضر حضرات آيات عظام ميلانى، خوانسارى، گلپايگانى، اراكى، سيد على بهبهانى، فكور، مرتضى حايرى و بهاءالدّينى ـ قدّس الله اسرارهم ـ فرا گرفت، و علوم هيئت، فلسفه، حديث، تفسير و عرفان را در محضر وارستگانى مانند مرحوم علاّمه طباطبايى ، رفيعى قزوينى، شعرانى، حكيم الهى قمشهاى و متفكّر شهيد مرتضى مطهرى ـ قدّس الله اسرارهم ـ آموخت. تا اينكه به مرتبه اجتهاد نايل آمدند،معظّمله مدتى است كه در حوزه علميّه قم به تدريس خارج فقه و اصول مشغول هستند و افزون بر اين كتابهاى صلاة مسافر، رساله صلح، انفال در فقه، و مباحث الفاظ و مبحث قطع و ظنّ در اصول از آثار علمى ايشان محسوب مىگردد.معظّم له از ابتداى نهضت اسلامى همواره با حضرت امام خمينى(قدس سره)، هم گام بوده و در تحقّق آرمانهاى ايشان، تلاش نيكو داشته است. ايشان بعداز انقلاب مسؤوليّتهايى داشته كه از جمله آن نماينده حضرت امام خمينى(قدس سره) در استان هرمزگان و امامجمعه بندرعبّاس حدود 10 سال و مسؤول نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه علوم پزشكى ايران از سال 1374 تاكنون را مىشود ذكر كرد.اين مصاحبه در منزل معظّمله توسط نگارنده انجام
شده است.س: لطفاً نحوه آشنايى خود با آيت الله العظمى بهجت و مدّت استفاده از محضر ايشان را بيان بفرماييد.ج: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و صلى الله على سيد المرسلين، محمّد و آله الطاهرين و لعنةالله على
اعدائهم اجمعين.نحوه آشنايى ما با حضرت آيت الله العظمى بهجت به سالهايى دور برمىگردد. بنابر آنچه به خاطر دارم علّت آشنايى ما با ايشان اين بود كه از آيت الله العظمى فكور(قدس سره) فضائل آقاى بهجت را شنيديم.آقاى فكور نصف سال را در نجف بودند، و نصف سال را به ايران و قم مىآمدند و به گفته مرحوم آقاى داماد ييلاق و قشلاق مىكردند، يعنى ايّام گرماى سال را به نجف مشرّف مىشدند، و ايّام خنك را به قم. لذا آقاى داماد(قدس سره) به طنز مىفرمودند: ايشان ييلاق و قشلاق مىكردند. بارى ما براى اوّلين بار خصوصّيات اخلاقى و چهره علمى، فكرى و اخلاقى آقاى بهجت را از ايشان شنيديم، و ايشان آقاى بهجت را هم از دورانى كه در نجف بودند مىشناختند و هم در قم و نظرشان اين بود كه ما خدمت آقاى بهجت برسيم و از محضر ايشان استفاده كنيم. ما نيز چون به جنبههاى علمى، فكرى و تقوايى آقاى فكور اعتقاد داشتيم، فرمايش ايشان باعث شد كه تا مدّت مديدى (كه اينك درست به خاطر ندارم) به خدمت حضرت آيت الله العظمى بهجت رسيديم و از محضر ايشان استفاده كرديم، به ويژه در فواصلى كه بيشتر فرصت پيدا مىكرديم و بهتر مىشد به صورت خصوصىتر از محضرشان استفاده نمود و از بحثهاى خاصّى كه مطرح مىفرمودند استفاده كرد، به خدمت ايشان مىرسيديم و بهره مىبرديم.س: ويژگىهاى شخصيتى را كه در طول آشنايى خود با ايشان مشاهده نمودهايد، بيان بفرماييد.ج: پيش از پاسخ دادن به پرسش شما، مقدّمتاً بايد عرض كنم كه: هماره در حوزههاى علميّه به ويژه در حوزه علميّه قم و نجف افراد بسيار باعظمت و ارزشمند و افراد شاخص بودهاند. و جهات گوناگونى باعث شده كه ارزش و عظمت آنها بين سايرين ديگر جلوهگر گردد.به نظر مىرسد بتوان سرّ اين عظمت و جلوهگرى و جذّابيّت بزرگان را در چهار محور خلاصه نمود:1ـ جنبه علمىمحور نخست، همان جنبه علمى آنان است كه در حوزهها بيشتر علم «فقه» و «اصول» مطرح بوده است; هر چند در گذشته تفسير قرآن، علم كلام، فلسفه، نجوم، طب، و حتّى رياضيات نيز
رايج بودهاند.بنابراين هر شخصى كه در حوزههاى علميّه در اين علوم از سايرين برترى داشته، جلوه خاصّ و عظمت خاصّى پيدا مىكرده است.2ـ تقوا و پرهيزكارىمحود دوّم، جنبه تقوا و پرهيزكارى افراد است. تقوا و ورع در حوزههاى علميّه برخلاف مراكز علمى ديگر، يك ارزش و عظمت محسوب مىشود، و علم بدون تقوا نه تنها مفيد نيست، بلكه مضرّ است و باعث نقص آن شخص و عالم مىشود، از اين رو هر چه درجات تقوا و ورع شخص در حوزههاى علميّه بيشتر باشد، محوريّت وسيعترى پيدا نموده و عظمت مقام او به اوج خود مىرسد.3ـ جامعيّتسومين محورى كه در حوزههاى علميّه خيلى عظمت دارد، مسأله جامعيّت است، و اگر كسى هم از جهات علمى و تقوايى، و هم از لحاظ اجتماعى، فكرى، سياسى و ارتباط اجتماعى و مردمى سرشناس بوده و جامع همه اين موارد باشد، قهراً نظرها و فكرها متوجّه او شده و محور قرار مىگيرد.
back pagefehrest pagenext page