بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اسلام پزشک بی دارو, احمد امین شیرازى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ESLA0001 -
     ESLA0002 -
     ESLA0003 -
     ESLA0004 -
     ESLA0005 -
     ESLA0006 -
     ESLA0007 -
     ESLA0008 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

كود شيميايى 
صحبت از نان سفيد و زيانهاى آن بود، از نان سفيد بگذريم ، به بذر و كاشت گندمبپردازيم .
زمينى كه مى خواهد بذر را قبول كرده و آنرا سبز كند، بايد آماده و مستعد و نيرومند باشد،براى نيرومند كردن زمين به آن كود مى دهند، در زمانهاى سابق به زمين كودهاى حيوانى ومعمولى داده مى شد، ولى امروز كود شيميايى مى دهند، خوبست مقايسه اى بين اين دو كودبه عمل آوريم .
((هر وقت ممكن سد، غذايى را مصر كنيد، كهمحصول آن از زمينى بدست آمه باشد كه كود طبيعى و حيوانى به آن داده باشند، زيرا اززمينى كه با يك طبقه نازك كود شيميايى كشت و زرع مى شود محصولى به دست مى آيدكه از لحاظ مواد غذايى كاملا ضعيف و فقير است ، و مسلم است كه اگر چنين محصولىبخورد انسان يا حيوان برسد مواد حياتى لازم را به بدن نرسانده و جسم را براى حملهامراض مختلف مستعد مى كند و من مى دانم كسانى كه در شهرهاى بزرگ و صنعتى سكونتدارند به آسانى نمى توانند چنين غذايى را تهيه كرده و مصرف نمايند. ولى روزىخواهد رسيد كه چون برترى و اهميت چنين محصولى مسلم گردد، همه در پىمحصول زراعتى باشند كه با كود طبيعى و حيوانى به دست آمده باشد))(161)
نان جو 
نان جو، از جو تهيه مى شود، سبوسهاى جو، مانند سبوسهاى گندم مواد با ارزشى هستند.
((سبوس جو، داراى ويتامينهاى ((ب )) بمقدار زياد مى باشد، خوردن آن نيز سبب مىشود كه ميكروبهاى مفيدى كه در معده بوده و ويتامينهاى ((ب )) مى سازند رشد نموده ،مقدار زيادى ويتامين ب تحويل بدن انسان نمايند. بنابراين خوردن نان جو، با غذاهايىكه ويتامين ب زياد دارند جايز نيست ))(162)
معمولا در زندگى امروزه ، مردم براى نان گندم ارزش بيشترىقايل هستند، خوب است از نظر غذايى مقايسه يى بين ايندو نان بشود. تا ارزش بيشتر هركدام معلوم گردد.
((نان گندم مقدارى كلسيم بدن را رسوب مى دهد، ولى نان جو اين خاصيت را ندارد، وحتى داراى مقدارى كلسيم مى باشد، بنابراين خوردن نان گندم به مقدار كم براىكسانى كه غذاهاى متنوع و كلسيم دار مى خورند؛ و از حرارت آفتاب استفاده مى كنند،بسيار نافع است . زيرا كلسيم هاى كهنه در بدن آنها از بين رفته ، و جاى خود را بهكلسيم تازه مى دهد.
كسانيكه غذاى هاى متنوع نمى خوردند نبايد نان گندم سبوس دارميل نمايند، زيرا دچار كمبود كلسيم و فسفر خواهند شد، نان جو بعلت داشتن ويتامين ب وهمچنين اثر نيكويى كه در پرورش ميكروبهاى امعاء و مولد ويتامين ب دارد بسيار نافعاست ، و جوانى را حفظ مى كند و از سفيد شدن مو جلوگيرى مى كند))(163)
((نان جو و همچنين غذايى كه با جو پخته شود؛ داراى مقدار زيادى ويتامينهاى ((ب ))هستند و در تقويت ميكروبهاى مفيد روده ها موثر مى باشند، و از اين جهت است كه دهاتيهايىكه نان جو مى خورند دير پير مى شوند، موى سرشان نمى ريزد و جو و سبوس آن يكىاز بهترين درمان كلسترل مى باشد.(164)
غذاى پيشوايان ما 
خوب است برنامه اسلامى را از نظر نانها مورد توجه و دقت قرار بدهيم ، و خوراكپيشوايان اسلام را ببينيم ، البته اين بررسيها تنها از جنبه بهداشت غذايى صورت مىگيرد، و جنبه تقوى و زهد آن مورد بحث نيست .
140
((شخصى به نام ((سويد ابن غفله )) مى گويد بر على ابن ابى طالب (ع ) وارد شدم، ديدم ظرف ماستى در جلو نهاده كمى بوى ترشى از آن استشمام مى شد؛ و نيز در سفرهآنحضرت گرده نانى بود از جو كه سبوسهاى درشت آن در رويش پيدا بود، نان جوين رابا دست مى شكست ، و آنها را در ميان ظرف ماست مى انداخت على (ع ) بمن تعارف كرد كه ازغذايش بخورم ، گفتم روزه هستم فضه خدمتگذار خانه على در گوشه اى نشسته بود، بهاو گفتم : چرا مراعات حال اين پير مرد (على (ع )) را نمى كنيد؟ چرا نان از آرد الك نكردهباو مى دهيد! فضه گفت اين دلسوزى را ما قبلا كرده ايم ، اما خود آنحضرت دستور دادهكه نانش از آرد الك نكرده باشد سپس على (ع ) روى به جانب سويد ابن غفله كرد وفرمود: آنچه براى فضه گفتم اينك براى تو مى گويم : پدر و مادرم فداى رهبربزرگ اسلام پيامبر اكرم (ص ) باد كه نانش ‍ از آرد الك نكرده بود))(165)
چنانكه گفتيم صرف نظر از جنبه هاى تقوى و زهد، اگر اين غذاى على (ع ) را در چهاردهقرن قبل كه سخنى از ويتامين هاى سبوس و ارزش غذايى آن و نان جو نبوده مورد بررسىو مطالعه قرار بدهيم عظمت علمى پيامبر و ائمه بهتر و بيشتر براى ما روشن مى شودبعلاوه از روايت چنين بر مى آيد كه در آن زمان هم نان كم سبوس و پر سبوس بوده زيراسويد بن غفله مى گويد چرا نان از آرد پر سبوس و الك نكرده به على (ع ) مى دهيد سپسخود على (ع ) در مقام دفاع از خادمه خود (فضه ) مى گويد: من از پيامبرى پيروى مى كنمكه نان او نيز از آرد الك نكرده بود با در نظر گرفتن خواص نان جو و ارزش ‍ غذايىماست شما قضاوت كنيد كه نان جو و ماست چگونه غذاى با ارزشى خواهد بود!
علاوه بر اين قبلا ديديم كه نان جو طورى است كه انسان را از خوردن غذاهاى متنوع بىنياز مى كند؛ و افرادى مانند پيشوايان دينى ، كه ماءموريت الهى آنان ، تقويت جنبه هاىمعنوى و روحى اجتماع بشرى است ، بايد برنامه زندگى و مخصوصا غذايى آنها تسلىبخش جگرهاى سوخته و شكم هاى گرسنه باشد؛ تا آنها را از انحرافهاى اخلاقى ، ماننددزدى ، غارت ، و چپاول نجات دهد.
نان برنجى 
از اقسام نانها نيز، نان برنجى است ، براى پختن آن چند طريق است :
1 - برنج را چلو بپزند (يعنى آب كش كرده كه لعاب آن را گرفته باشند) بعد چلو راخشك كنند، و آرد كنند و با آب خمير نمايند سپس يكى دو ساعت بگذارند تا خمير چاق شود،بعدا نان بپزند.
2 - چلو پخته را نرم بسايند كه مانند خمير شود و نان بپزند.
3 - برنج را آرد نموده در وقت طبخ اندك اندك در آب جوشان بريزند و بر هم بزنند تاطبخ تمام يابد و مثل خمير شود و از آن خمير نان نازك بپزند.
نان برنجى تقريبا جزء شيرينى ها و خوردنيهاى تشريفاتى است ولى در عينحال از نانهاى بهداشتى است .
امام رضا(ع ) در اين باره مى فرمايد:
مادخل جوف المسول انفع من خبز الارز(166)
بهتر از نان برنجى چيزى براى شخص مسلول نيست .
و امام صادق (ع ) مى فرمايد:
اطعموا المبطون خبز الارز، فمادخل جوف المبطون شى انفع منه (167)
به شخص مبطون (كسى كه نمى تواند از خروج مدفوع خود جلوگيرى كند) نان برنجىبدهيد كه چيزى نافع تر از آن برايش نيست .
در كلام ديگرى از امام ششم نيز به كثير الغذا بودن اين نان اشاره شده است و نيزپيشواى ششم مى فرمايد:
ليس يبقى فى الجوف من غدوة الى الليل الاخبزالارز(168)
تنها نان برنجى است كه از صبح تا شب در معده باقى مى ماند.
يكى از دانشمندان غذايى قديم درباره نان برنجى چنين نوشته است :
((نان برنجى ، سرد بسيار خشك و معطش و مقوى بدن و كثير الغذا و جهتاسهال صفراوى و دموى و نيكو كردن رنگ رخسار و مؤ ثر.... و نيكو است براى افرادمسلول ))(169)
ماست  
ماست جزء غذاهاى قديمى انسانها است ، غذايى است كه بيشتر بعنوان نان خورش فقراءمحسوب مى شود و ثروتمندان آن را همراه غذا و در كنار سفره قرار مى دهند و داراى خواصو مزاياى بسيارى است .
و چون به اصطلاح ، طبيعت آن سرد، و به اصطلاح ديگر ويتامين ((ب )) آن زياد استگفته شده كه آنرا با ((زنيان )) بخورند.
عن ابى الحسن ع قال من اراد الماست و لا يضره فليصب عليها الها ضوم قلت و ما الهاضوم ! قال النانخواه (170)
هر كس مايل به خوردن ماست است و نيز مى خواهد كه زيانى به او نرسد زنيان در آنبريزد و بخورد.
دستورى كه از روايت فهميده ميشود تعادل بين اغذيه از نظر مواد غذايى است كه اين خوداصل بسيار اهميتى در سلامت بدن است .
((ماست براى اشخاص سرد مزاج خوب نيست رطوبت را زياد مى كند، محرك نيروى جنسىاست ))(171)
ولى زنيان به اصطلاح ، طبعى گرم دارد لذا بين هر دوتعادل غذايى برقرار مى شود.
دانستيم كه على (ع ) ماست را خورش خود قرار مى داد و اين هر چند غذاى زاهدانه اى استولى اهميت و قدرت غذايى آن امروز آشكار گشته است .
((از قرنها به اين طرف ماست يكى از مواد مهم غذايى وقابل جذب بوده است و تذكار اين نكته در اينجا لازم و ضرورى است كه كلمه ماست درتمام كشورهاى جهان به معناى غذاى طول عمر است .
ارمنيها ماست را ماتزون مى گويند اهالى يوگسلاوى ((كيسلوملكو)) و ((پير)) پادشاهسابق يوگسلاوى ضمن صحبت به من گفت و اطمينان داد كه غذاى بسيارى از صد ساله هاو سالخوردگان يوگسلاوى ماست است و آنها در اثر مصرف ماستطول عمر پيدا كرده و به صد سالگى مى رسند.
روسها ماست را به مقدار زياد با نان سياه مصرف كرده و از تندرستىكامل برخوردار ميشوند در فرانسه ماست را يا اورت ميگويند و آنرا با توت فرنگىجنگلى مخلوط كرده و مى خورند.
در جزيره سارونى ماست را ((ژيودو)) و در هندوستان ((دادهى )) و در مصر ((لبنالرب )) مى گويند كه تمام اين اصطلاحات به معناىطول عمر است .
ماست بيش از شير خاصيت دارد و بعلاوه كسانى هستند كه شير معمولى و تازه به آنهانمى سازد ولى ماست را به خوبى هضم كرده وتحليل مى برند زيرا نوعى مواد سفيده اى در ماست هست كه به سرعت هضم و جذب مىشود كلسيم آن براى اشخاص سالخورده بسيار مفيد است و زود جذب مى گردد و بسيارىاز ويتامين هاى گروه (ب ) را باكتريهاى ماست در روده ها ساخته و پرورش داده و به خونمى فرستد.
اشخاص سالخورده اى كه از گاز و عفونت روده هاى خود مى نالند اگر بطور مرتب ماستبخورند باكتريهاى غير مرثى نمى توانند در اسيد لاكتيك (172) ماست زنده بماننداين نست كه مرده و متدرجا تخليه مى شوند و در نتيجه گاز و عفونت روده آنها بكلىبرطرف مى گردد))(173)
پنير 
پنير نيز يكى از مشتقات شير است شير را بوسيله پنير مايه ، پنير مى كنند.
پنيرهاى كهنه ؛ تازه ، كم نمك ، پر نمك ، و پنيرهايى كه از شيرهاى گوناگون ساختهمى شوند همه با كمى تفاوت خواص پنير دارند.
قبل از همه به سراغ خواصى كه اسلام براى پنير بيان نموده مى رويم و نيز دستورخوردن آن را از اسلام ميگريم .
در اسلام گاهى پنير بعنوان غذايى ((مكروه )) معرفى شده است ، گاهى مستحب !توضيح آن كه :
اگر پنير را با مغز گردو بخورند مستحب است ولى تنها خوردن آه مكروه است .
اسلام براى خوردن پنير نيز وقت ، معين نموده است .
شامگاهان را وقت خوردن پنير دانسته است و نيز دستور مى دهد كه با گردو صرف گرددو اينك دو نمونه از سخنان پيشوايان اسلام را در اينجا مى آوريم :
1 - عن الرضا عن آبائه عن على بن الحسين عقال :
شيئان ما دخلا جوفا قط الا افسداه الجبن و القديد(174)
امام رضا(ع ) مى فرمايد:
دو چيزند كه هرگاه داخل معده شوند سبب فساد آن مى گردند: پنير و گوشت مانده .
2 - امام صادق (ع ) در ضمن خواص چند چيز مى فرمايد:
واللذان يضران من كل شى و لا ينفعان اللحم اليابس و الجبن (175)
دو چيز از هر جهت زيان آورند و سود نمى رساند: گوشت مانده خشكيده و پنير.
تا اينجا همه سخن از كراهت و مذمت بود، و قبل از اينكه سخن از استحباب و تعريف به ميانآيد خوب است با يك تجزيه علمى ، فلسفه كراهت پنير را بدانيم :
((پنير بكندى جذب و دفع مى شود و اشتهاى به غذا را كم مى كند، براى گرم خويان وكسانيكه مزاجى ملتهب دارند زيانش كمتر و بر عكس صاحبان طبيعت سرد و بلغمى از زيانخوردن و مصرف نمودن آن در صورت مداومت در امان نيستند همين پنير است كه در بعضىمزاجها باعث توليد قولنج بسيار شديد بنام ايلائوس يا انسداد روده مىگردد))(176)
بخوبى مذمت پنير روشن گشت كه ثقالت و در هضمى آن كه فشار بيش از حد به دستگاههاضمه مى دهد سبب كراهت آن است .
((بخاطر داشته باشيد پنير غذايى متراكم است و بايد آن را بجاى غذاهايى كه ازگوشت تهيه مى كنيد، مصرف شود و يا با غذاهاى كه ارزش كمترى دارند تركيب نموده ومصرف كنيد وقتى پنير را بعنوان دسر مى دهند بايد در آخر غذايى سبك باشد و هيچوقتنبايد دسر با غذاهاى سنگين و ثقيل مصرف نمود كه هضم آن معده را بزحمتبيندازد))(177)
خوبست نمونه سوم براى اثبات كراهت و ثقالت پنير را از يك طبيت عاليقدر قديمى بياننمائيم .
((طبيعت پنير در دوم سرد وتر، افعال و خواص آن ، مقوى معده و روده و مقوى گرده و ملينطبع و مولد خلط صالح و دير هضم ؛ و با مغز گردكان وصعتر (آوشن ) بغايت مسمن بدنو باعث نرمى جلد....))(178)
دستورهاى استحبابى اسلامى از اين قرار است :
مردى از حضرت صادق (ع ) درباره خاصيت پنير سؤال نمود حضرت به او فرمودند موجب ضرر است و منفعتى ندارد.
همان مرد شامگاه بر آن حضرت وارد شد ديد بر سفره اى كه امام ششم براى صرف شامنشسته اند ظرفى از پنير است دچار حيرت شد گفت شما امروز صبح از پنير مذمتفرموديد اينك بر سفره نهاده ايد.
حضرت فرمودند صبحگاهان خوردن پنير پسنديده نيست اما شامگاهان خوب است و ضمنابدان كه قوه باه را نيز زياد مى كند))(179)
البته چنانكه بعدا خواهيم گفت منظور از خوردن پنير در شامگاهان خوردن آن با مغز گردواست ليكن چرا خوردن آن توام با گردو براى صبحانه مناسب نباشد؟
1 - پنير چون مقادير زيادى كلسيم دارد؛ و كلسيم نيز خواب فراوان كلسيم بيشترى كهدر خون و مايع خارج سلول بدن است براى تغذيه مغز كه هنگام استراحت و خواب بهكلسيم بيشترى احتياج دارد بسوى آن مى آيد، و بواسطه ازدياد آهك است كه وقت خواب مغزبرنگ سفيد جلوه مى كند (به همين جهت سابغينخيال مى كردند هنگام خواب خون از مغز دور مى شود) پس در وقت خواب مغز به كلسيمبيشتر محتاج است ، پنير كه هم سرشار از كلسيم است پس بهترين غذا براى خواب راحت وعميق ، و بهترين غذا در اين وقت براى مغز، خوردن پنير در شامگاهان است (180)
گفته شده پنير مكروه است اگر تنها خورده شود، ولى مستحب است اگر توام با مغزگردو باشد.
عن النبى (ص ) الجبن داء و الجوز داء فاذا اجتمعامعا صارا دواء(181)
پيامبر اسلام فرمود پنير و گردو هر يك به تنهايى مضرند، اما اگر با هم جمع شوندمفيد و نافع مى گردند.
حالا بايد بدانيم چرا گردوى بدون پنير مضر است ؟ و باصطلاح روايات مكروه استپنير سرشار از كلسيم است و گردو نيز داراى فسفر است با توجه به اين دو مقدمهمعلوم مى گردد كه بايستى پنير را با گردو خورد زيرا: ((كلسيم و فسفر دو ماده باارزش و بسيار عالى است و اين هر دو در صورتى كه با هم وارد شوند هيچكدام بيهودهدفع نمى شوند، حالا اگر پنير بدون گردو (بدون فسفر) بخوريم چون كلسيمبسيارى را صرف كرده ايم ، در مقابل فسفر بدن دفع مى شود، هضم و جذب آنها بسياركاملتر و بهتر و آسان تر انجام مى گيرد))(182)
با پيشرفت علوم غذاشناسى و پزشكى ، ما بهتر و بيشتر بهعلل سلامتى ، و عمرهاى طويل اجداد خود پى مى بريم زيرا آنان بدون دانستن اين فلسفهو فعل و انفعالات ، و بدون پيروى از ديگران ، از يك برنامه تنظيم يافته همه جانبهاستفاده مى كردند، آن برنامه اى كه هر چه علم ترقى كند اهميت و ارزش آن بيش از پيشدرك مى شود، و با اين برنامه بود كه بدون ديدن دانشگاه ها سلامت خود را سالهاىسال حفظ مى كردند و آن برنامه همان برنامه اسلام است .
تخم مرغ 
در اينجا منظور از تخم مرغ تخم مرغ خانگى است البته تخم مرغهاى ديگرى هم هست كهبعدا به آنها اشاره ميشود.
((وزن يك تخم مرغ بطور متوسط 55گرم است كه 7 گرم آنرا پوست و بقيه تقريبا دوثلثش سفيده و يك ثلثش زرده مى باشد و 85 كالرى مى دهد.
در صد قسمت تخم مرغ كامل 74 گرم آب ، 8/12 مواد بياض البيضى ، 5/11 چربى ،7/. گلوسيدى ، 81 ميلى گرم سديم ، 100 پتاسيم ، 54 كلسيم ، 13 منيزيوم ، 33منگنز، 7/2 آهن ، 253/0مس ، 210 فسفر، 197 گوگرد، 120 كلر، 12 / 0ويتامين b1،34 /0ويتامين d و 1140 واحد ويتامين a معين شده پوست تخم مرغ از فسفات و كربنات دوكلسيم و منيزيوم درست شده است و داراى منافذ بسيارى است كه قسمت درونى آنرا پردهنازكى پوشانيده كه از دو ورقه درست شده است و در قسمت تحتانى تخم مرغ فاصلهبين آنها محتواى هوا است .
مقدار موادى كه در زرده تخم مرغ موجود است  
در زرده تخم مرغ خام درصد گرم : 9/49 گرم آب ، 3/16 مواد سفيده اى ، 9/31 چربى ،7 / 0 گرم قند، سديم 26 ميلى گرم ، پتاسيم 100، كلسيم 147 منيزيوم 16، آهن 2/7فسفر 586، گوگرد 194، كلر 124 ميلى گرم ويتامين a و در صد گرمش 355 كالرى .
مقدار موادى كه در سفيده تخم مرغ موجود است  
در سفيده تخم مرغ در هر صد گرم : 88 آب ، 8 / 10 سفيده اى ؛ يك درصد قند، سديم110، پتاسيم 100، آهك 20، منيزيوم 11، آهن 1 /0، فسفر 10، گوگرد 208، كلر 161ويتامين هاى 2 b، 23/0 نيكو تيل آميد 8ميلى گرم و هر صد گرمش 47 كالرى ،))(183)
از نظر اسلام بعضى از تخم مرغها حلال و بعضى حرامند بطور كلى ، تخم مرغ تابعحرام بودن يا حلال بودن گوشت پرنده اى است كه تخم مرغ از آن به وجود آمده و اگرنتوانستيم بفهميم كه فلان تخم مرغ از كدام مرغ است اسلام قاعده ديگرى براىشناسايى حرام و حلال تعيين كرده است .
هر تخم مرغى كه دو سرش مثل هم باشند خوردنش حرام است ولى تخم مرغهايى كه يكسر آنها پهن تر و يك سر ديگرش باريكتر است خوردنش ‍حلال مى باشد(184)
مصارف تخم مرغ 
پيشوايان اسلام ، براى تخم مرغ مصارفى تعيين نموده اند كه بعد از تحقيقاتدانشمندان و غذاشناسان اهميت اين مصارف از نظر خواص و مواد اوليه تخم مرغ فهميدهميشود در روايتى مى خوانيم كه :
ذكر عند ابى عبدالله البيض فقال اما انه حفيف يذهب بقرم اللحم و ليست له غائلةاللحم (185)
در خدمت امام ششم عليه السلام نامى از تخم مرغ برده شد آن حضرت فرمودند غذايى استسبك و هضم آن آسان و جانشين گوشت است ولى زيان گوشت را ندارد.
در هزار و چندين سالقبل كه غذاها تجزيه نشده بود، اين سخن اعجازآميز است و از آن دو مطلب استفاده مى شود:
1 - كلمه ((قرم )) معنى جالبى را مى رساند معناى ظاهرش به فارسى ((هوس )) اس وحديث چنين معنا مى شود كه تخم مرغ هوس گوشت خوارى را از بين مى برد زيرا همانطوركه انسان گاهى ميل به خوردن ترشى و سركه مى كند و گاهىميل به خورده كباب مى كند گاهى هم هوس خوردن گوشت مى نمايد كلمه ((قرم )) درلسان امام (ع ) همين معنا را مى فهماند يعنى كسى كه احساس مى كند كهمتمايل به گوشت است و دسترسى به گوشت پيدا نمى كند تخم مرغ بخورد.
2 - با مقياس علوم روز - چنانكه در مقدار مواد تخم مرغ نوشتيم - تخم مرغ از لحاظ داشتن((مواد سفيده اى )) كه پايه ساختمان سلولها هستند، نظير و شريك گوشت است ، امام (ع) تخم مرغ را جانشين گوشت قرار داده و آن را با روغن يا چربى يا غذا و ميوه ديگرىمقايسه نكرده است .
و در روايت ديگر چنين آمده است :
قال شكوت الى ابن الحسن قلة الولد فقال استغفرالله وكل البيض ‍ باالبصل (186)
راوى حديث مى گويد خدمت امام هشتم (ع ) از كمى اولاد شكايت كردم آن حضرت در جوابگلايه من دو اندرز فرمود: يكى طبى و ديگرى اخلاقى ،در مورد پند اخلاقى فرمود:((استغفار كن )) كنايه از اينكه خواسته ات را بعنوان گله و شكايت از خدا بيان ننما درمورد پند طبى فرمود تخم مرغ را با پياز بخور))
ما مى دانيم كه تخم مرغ تاءثير فراوان در ازدياد خون دارد و به هميندليل مى گويند ((چربى زرده از گلسترين ولستين درست شده كه دومى 9/8 درصد آن راتشكيل داده و در تقويت قواى جنسى و ساختن اسپرماتوزئيد موثر مى باشد))(187)
و نيز مى گويند:
((لستين غذاى سلولهاى عصبى بوده ؛ در كم خونيهاى مغزى و ضعف سلسله اعصاب موثراست به شرط آنكه مرغ دهاتى بوده باشد نه ماشينى يعنى با دانه و گياه پرورشيافته باشد نه با استخوان و خون و روغن ماهى و انتى بيوتيك (188)))
و نيز مى گويند:
((زياده روى در خوردن تخم مرغ ابتلاى به بيماريهاى قلبى و تصلب شرايين را آسانمى سازد و بويژه نزد كسانى كه كم حركتند))(189)
يك از اطباى قديمى در بيان اين خاصيت چنين مى گويد:
((افعال و خواص تخم مرغ ، زرده نيم برشت آن صالح آلكيموس كثير الغذا،قليل الفضول و مقوى دل و دماغ و بدن و مبهى (مقوى قوه باه ) و جهت اصلاححال سينه و خشونت آن و خشونت معده و روده و مثانه و قرحه گرده و مثانه و مقوى شخصىكه خون زياده از او دفع شده و يا ضعفى از قصد به هم رسانيده باشد))(190)
3 - در بيان خاصيت ديگر امام ششم (ع ) مى فرمود:
مح البيض خفيف و البياض ثقيل (191)
160
زرده تخم مرغ سبك و زود هضم اما سفيده آن سنگين و ديرتر هضم مى گردد.
تاءييد اين موضوع را كه زرده تخم مرغ زودتر از سفيده آن هضم مى گردد از دانشمندانديروز و امروز بشنويم .
((همان اندازه كه زرده خام خوردن ؛ مفيد است ، سفيده خام خوردن زيان آور بوده بايد كاملاسفت شده ميل نمود))(192)
محمد زكرياى رازى ، طبيب عاليقدر ايرانى مى گويد:
((سفيده تخم مرغ توليد بلغم لزج و غليظ در بدن نموده بايد از آن پرهيز نمود.
سفيده و سركه سازگار نيستند و با هم جسم سخت بدست مى آيد كه هضمىمشكل دارد بر عكس زرده و سركه به هضم و جذب كمك مى كنند. سفيده با نمك و روغن زيتونمعتدل بوده و هضم و دفع خوبى دارد))(193)
نمك  
نمك يا كلرور سديم چيزى است كه در اسلام به آن سفارش شده است :
رسول اكرم (ص ) مى فرمايد:
لا يصلح الطعام الا بالملح (194)
غذا جز با نمك اصلاح نمى شود.
نمك است كه ظاهرا غذا را خوشمزه و مطبوع مى سازد در واقع با آن خاصيت مى دهد.
((گذشته از آزمايشهاى علمى و اعمالفيزيولوژيكى نمك در بدن ، امروزه در بررسى هاى دقيقى كه بهعمل آمده بيش از پيش وجود نمك را در زندگى لازم دانسته اند و در آزمايشهاى كه بر روىحيوانات نموده اند ملاحظه گرديده چنانكه يك ماه ببدن حيوانى نمك نرسد تلف خواهد شدبنابراين مى توان نمك طعام يا كلرسديم را جزء مواد حياتى بشر دانست ))(195)
اسلام مخصوصا سفارش مى كند كه هنگام شروع و پس از پايان غذا نمك مصرف گردد.
پيامبر اسلام (ص ) به امير مؤ منان (ع ) فرموده است :
((افتتح بالملح و اختم به فانه من افتح بالملح و ختم به عوفى من اثنين و سبعيننوعا من انواع البلاء، منها الجنون و الجذام و البرص ))(196)
غذايت را با نمك شروع كن و با نمك پايان ده زيرا كسى كه اين دستور را مراعات كند ازامراض گوناگونى مصون خواهد ماند كه بعضى از آنها؛ ديوانگى ، جذام (خوره ) وپيسى است .
((كلرور سديم (197) يكى از املاح لازم براى بدن مى باشد، اين ملح (198) دوعمل مهم در بدن انجام مى دهد يكى عمل شيميايى و ديگرىعمل فيزيكى :
عمل شيميايى 
((كلرور سديم در غدد معده و اثنى عشر تجزه شده و اسيد كلريدريك (199) معده رادرست مى كند و بطورى كه تجزيه شده است اگر به حيوانى براى مدت نسبتا زيادىغذاهايى بدهند كه فاقد كلرور سديم و يا كلرورهاى ديگر باشد معده او اسيد كلريدريكترشح نمى كند و يا اگر بر عكس مقدار زيادى كلرور سديم يا كلرورهاى ديگر داده شودمقدار اسيد كلريدريك معده افزايش مى يابد هنگام هضم غذا به علت ترشح اسيدكلريدريك از معده ، حالت قليايى خون زياد مى شود و پيشاب هم به همين علت تيره مىگردد.
كلرور سديم اشتها را زياد مى كند (به علت توليد نمودن اسيد كلريدريك ) سديمحاصله از تجزيه كلرور سديم در غدد معده براى ساختن ترشحات لوز المعده به كار مىرود.
عمل فيزيكى : 
عبارتست از تنظيم فشار اسمزى بين مايعات و ياخته هاى بدن . چون هر آن به علت ورودمواد غذايى و آب به بدن و عمليات شيميايى كه در آن انجام مى گيرد ممكن استتعادل فشار اسمزى به هم بخورد و اين بهم خوردگى اسمزى ، به ضرر بدن تمام مىشود، لذا بايد املاحى در بدن وجود داشته باشند كه به آسانى بتوانند اينتعادل را بر قرار نمايند املاحى كه اين عمل را انجام مى دهند بايد داراى دو خاصيت مهمباشند. يكى آنكه مولكول آنها سبك باشد تا به آسانىنقل و انتقال يابد و ديگر اينكه حتى المقدورداخل در عمليات شيميايى نشود، كلرور سديم (نمك ) از املاحى است كه ايندو خاصيت رابحد اعلى دارا مى باشد به محض اينكه غلظت مايعات بدن از حيق تعداد مولكولها كم شودجاى آنها را پر مى كند و اگر اين غلظت فزونى يابد از ميدانعمل خارج مى گردد و به اين ترتيب فشار اسمزى هميشه ثابت مى باشد.
علاوه بر دو عمل مذكور كه كلرور سديم انجام مى دهد گمان مى رود كه در عمليات سوختبدن و دفع مواد مضره حاصله از آن مداخلاتى داشته باشند. دفع اوره و آميدها و بعضىمواد ديگر از راه كليه ها به كمك املاح قليايى و مخصوصا كلرور سديم انجام مى گيرد.
بدن انسان روزانه هفت الى 8 گرم كلرور سديم احتياج دارد و اين مقدار ممكن است به وسيلهاغذيه ، داخل بدن شود ولى گاهى هم به اندازه كافى از اين راه به بدن نمى رسد.بايد شخص ، آن را به غذاى خود بيفزايد))(200)
لازم به تذكر است كه دستور مصرف نمك قبل و بعد از غذا مربوطبحال عادى و سلامت بدن است . و اگر كسى بيمارى مخصوصى داشته باشد، كه نمكبرايش مضر تشخيص داده شود، مى بايست تا بهبودىكامل از مصرف نمك خوددارى كند.
و نيز تذكر اين نكته لازم است ، كه طبق دستور اسلام ، نمك خوردنقبل و عبد از غذا بايستى مقدار كم انجام شود، يعنىبخيال خاصيت بيشتر نبايد نمك هاى زيادى را با ناراحتى بر خودتحميل نمود زيرا در خود غذاها مقدارى نمك موجود است . اينك مقدار نمك به گرم در هر كيلوماده غذايى :
شير 5 / 1 الى 2 گرم
كره تازه 1 الى 14 گرم
تخم مرغ 35گرم
ماهى آب شيرين 48گرم
ماهى دريا 5 گرم
نخود 68گرم
لوبيا 50گرم
عدس 40 / 1 گرم
سيب زمينى 85گرم
برنج 07گرم
ميوه جات در حدود 25گرم
سركه 
((سركه در اثر تخمير الكل انگور يا خرما بوسيله نوع قارچ به نام ((ميكو در مآاستى )) بوجود مى آيد.
سركه تركيب شده از 7 تا 8 در صد ((اسيد استيك )) و نيز داراى مقدارى ((اسيد ماليك))، ((اسيد سيتريك )) و ((اسيد تارتريك )) كه مجموعا به نسبت تقريبى 2 تا 3گرم در ليتر مى باشد و همچنين بتپاترات دو پتاس و مقدارى مواد ملونه مى باشد.اسيدهاى نامبرده محرك ترشحات سلولهاى كبدى و صفرا مى باشد كه در نتيجه موجبجلوگيرى از زياد شدن اوره و چربى خون مى شود.))(201)
سركه از نظر اسلام خورشى است كه بسيار به آن توصيه شده و خوراك پيشواياندينى بوده است از امام صادق (ع ) نقل شده ست كه فرموده :
كان اميرالمومنين (ع ) اشبه الناس طعمةبرسول الله (ص ) كان ياكل الخبز و الخل و الزيت و يطعم الناس الخبز و اللحم(202)

شباهت غدا و خوراك على (ع ) به رسول خدا از همه بيشتر بود، زيرا خودش نان و سركهو روغن زيتون مى خورد ولى به مردم نان و گوشت مى داد.
روغن زيتون نيز از خوراكهاى معجزه آميز است كه در قسمت روغن از آن بحث مى شود امامصادق (ع ) نقل كرده كه اميرمومنان فرموده است :
نعم الادام الخل يكسر المرة و يحيى القلب (203)
سركه خورشى است نيكو صفرا را در هم مى شكند و قلب را زنده و روشن مى سازد.
اهميت اين كلمات و روايات ، با ترقى روز افزون علم و دانش ، روشن گرديده است .
((اگر بدانيم كه براى هضم غذا ترشحات معده ضرورت دارد، و اين ترشحات است كهروى مواد غذايى اثر كرده و آن را به صورتقابل براى بدن مى سازد. و نيز اگر بدانيم فعاليت كبد و ترشح صفرا فعاليت وترشحات معده را تكميل و مواد غذايى را جذب مى كند. و باز اگر بدانيم ، كبد چنانچه بهاصطلاح تنبل شود موجب ناراحتيهايى در بدن مى گردد مانند خستگى ، تلخى دهان و حتىاستفراغ و يبوست ، آنوقت بخواص سركه كه محرك ترشحات معده بوده و فعاليتسلولهاى كبد را زياد و موجب ترشح صفرا مى شود پى ميبريم ))(204)
در دستورات اسلامى علاوه بر آنكه سركه خورشى براى نان بحساب آمده ، در بسيارىاز روايات تاءكيد شده كه شروع و ختم غذا با سركه باشد. امام صادق (ع ) مى فرمايد:
ان الخل ليسد العقل(205)
سركه باعث تقويت عقل است .
بسيارى از متخصصين مواد غذايى بر اين عقيده اند كه مقدار كمى سركه هر روز با غذابايد مصرف شود تا نه تنها به هضم غذا كمك نمايد، بلكه موجب دفع اوره و سوختنچربى خون شود.
اصولا سالاد در تمام دنيا با سركه درست مى شود، و همچنين ترشيهاى مختلف كه باسركه ساخته مى شود به همين منظور كمك مى كند))(206)
امام صادق در روايتى چندين خاصيت ديگرى براى سركه بيان مى نمايند:
((الخل ينير القلب ، و قالخل الخمر يشد اللثة و يقتل دواب البطن و يشدالعقل (207)
سركه قلب را نورانى مى كند، سركه لثه دندان را محكم و كرمهاى معده را نابود وعقل را تقوين مى نمايد.
سركه بدو رقم ساخته مى شود:
1 - آب انگور يا خود انگور را در ظرف سفالى ريخته و 001/0 سركه در آن
نهاده و سر آنرا با گچ بسته مقابلمقابل آفتاب و در هواى گرم مى گذارند بعد از رسيدن سركه ميشود.
2 - آب انگور را در ظرف چينى يا سفالى ريخته و درب آن را محكم مى بندند ومقابل آفتاب ميگذارند شراب مى شود. بعد از شراب شدن مقدارى سركهداخل آن مى ريزند دو مرتبه در آن را مى بندند پس از چندى سركه مى شود و نيز سركهشراب از راه استحاله ساخته مى شود يعنى بعد از آنكه شراب شد بدون ريختن سركهخود بخود سركه مى شود. در كلام امام (ع ) كه فرموده سركه شراب منظورشان دو قسماخير است .
در خاتمه تذكر اين نكته لازم است ؛ سركه براى اشخاص سالم بعنوان پيشگيرى ازامراض احتمالى است بنابراين اگر كسى مريض باشد و از طرف طبيب ، خوردن سركهبرايش ممنوع شناخته شده باشد البته نبايد بخورد و اين خواص و مزايا و استحباببراى او نيست .
بخش سوم : ميوه ها 
ميوه ها بخش سوم اين كتاب را تشكيل مى دهند اهميتى كه اسلام براى ميوه هاقائل است بيشتر از بسيارى از غذاها است در قرآن مجيد آيات زيادى است كه بطور عمومنام ميوه ها را برده ، و آنها را دليل بر عظمت آفريدگار قرار داده ، و بعضى آيات از ميوهمشخص نامبرده است .
از آياتى كه بطور عمومى و خصوصى نام ميوه ها را بر ده اين آيه است .
و هو الذى انشا جنات معروشات و غير معروشات ، والنخل و الزرع مختلفا اكله و الزيتون و الرمان متشابها و غير متشابه كلوا من ثمرهاذااثمر...(208)
خداوند آفريد باغهايى كه نيازمند به داربست است ، و باغهايى كه نيازمند به آن نيستو نيز آفريد خرما و بذرهايى كه از جهت خوراك متفاوتند، و بوجود آورده زيتون و انار كهبرخى شبيه به هم ، و بعضى بى شباهت به يكديگرند، و هرگاه ميوه و ثمره آنهارسيد از آنها بهره بردارى كنيد.
در اين آيه ، از خرما، دانه هاى زراعتى (گندم ، جو و برنج ...) زيتون و انار نامبرده شده، ضمنا بايد دانست ميوه هايى كه در قرآن نام آنها برده شده از نظر خاصيت غذايى بابعضى ديگر از ميوه ها قابل مقايسه نيستند.
اهميت ميوه ها در نظر پيشواى اسلام پيغمبر(ص ) بقدرى زياد بوده كه در روايتى چنين آمدهاست :
كان رسول الله صل الله عليه و آله اذا اتى بفاكهة حديثة قلبها و وضعها علىعينيه و يقول : اللهم اريتنا اولها فارنا اخرها(209)
وقتى ميوه تازه اى براى پيغمبر(ص ) مى آورند آنرا مى بوسيد و بر دو چشم خويش مىگذارد و مى فرمود: بار خدايا. ابتداى آمدن اين ميوه را به ما نشان دادى اواخر اين ميوه رانيز به ما نشان ده .
از اين روايت دو مطلب استفاده مى شود:
1 - احترام به نعمتهاى خداوند، زيرا قدرت و علم خداوند در يك ميوه كاملا نمايان است كهاز چوب خشكى با گذشت چند ماه ميوه اى با طراوت ، زيبا خوش رنگ و معطر بوجود مىآورد.
2 - عظمت و اهميت ميوه از نظر مواد خوراكى و غذايى و تاءثيرى كه در سلامت و حفظ جوانىانسانها دارد...
بهتر است نقش ميوه در سلامت انسانها را از زبان يك پزشك غذا شناس ‍ بشنويم .
دكتر (اتو كارك ) مى گويد:
هر پوى كه به مصرف خريد ميوه ها برسانيد، سرمايه اى است كه بخوبى حفظ شده ومقاومت ما را در مقابل بيماريها افزايش مى دهد، شما ميگوئيد ميوه ها گران هستند من از شمامى پرسم دواها چطور؟(210)
ميوه منبعى از املاح معدنى اند 
در ميوه ها انواع و اقسام مواد معدنى كه هر يك به نوبه خود سازنده يك قسمت از بدن ماهستند وجود دارد مانند:
1 - آهن : آهن ميوه براى تجديد گلبولهاى قرمز خون در مورد كم خونى و بيمارى (زردىدختران ) اهميت زيادى دارد. و نسبت به آهنى كه در گوشت و تخم مرغ هست اين امتياز را داردكه به علت زيادى مواد سفيده اى ، توليد ناراحتى در بدن نمى كند.
2 - آهك : آهك به استخوانهاى بدن ما غذا مى دهد، و براى بيماريهايى مانند،سل ، انواع دمل و كورك ، سرطان ، ورم غده ها و عفونت غده ها لازم است و رژيمى كه سرشازاز ميوه باشد آهك (اكسيد كلسيم ) مورد احتياج بدن ما را فراهم مى سازد.
3 - فسفر: فسفر، ماده است كه براى مغز و انرژى عضلات فوق العاده لازم و ضدبيماريهاى عصبى مى باشد. پروفسور ((بوشار)) مى گويد:
بدون فسفر هيچ سلولى نمى تواند رشد كرده و افزايش يابد.
4 - منيزيم : منيزيم در ميوه ها زياد است و وجود آن معده و روده ها را به فعاليت مى اندازد وعمل هضم را آسان و بهتر مى سازد، كار سلسله اعصاب را مرتب مى كند و از سرطانجلوگيرى مى نمايد.
5 - پتاسيم : پتاسيم براى قلب مقوى است و ادرار را زياد مى كند،عمل امعاء را تقويت كرده مزاج را قليايى مى سازد، چينيها و ژاپنى ها زياد برنج مىخورند و چنانكه مى دانيد برنج داراى املاح پتاسيك مى باشد به همين جهت است كه آنهاكمتر به نقرس و رماتيسم مبتلا مى گردند.
6 - سديم : سديم ، كار امعاء را منظم مى سازد.
7 - گوگرد: گوگرد، خون را ضد عفونى و تصفيه مى كند براى عفونتهاى داخلى وبيماريهاى پوستى و برونشيت مفيد است .
8 - سيليس : سيليس ، استخوانها و رگها را محكم مى كند و جريان خون را به فعاليت وامى دارد وراشيتيسم و تصلب شرائين را معالجه مى كند.
9 - يد: براى كار غده ها و ترشحات داخلى مخصوصا ترشح غده و تروئيد لازم است ،يد، ضد اسكوربوت بوده و ادرار آور است ، بيماريهاى لنفاتيسم راشى تيسم ، سفليس ،نقرس و رماتيسم را معالجه مى كند.
10 - ارسنيك : ارسنيك ، نيرو و قوت مى بخشد، ازسل جلوگيرى مى كند هنگامى كه تب بر بدن وارد مى شود، مقدار زيادى آهن و املاح بدن ماتلف مى گردد.
به همين علت است اشخاصى كه حصبه يا مخملك مى گيرند بايد زياد ميوه بخورند.
11 - قند: قندى كه در ميوه جات موجود است غير از قند معمولى است و به مراتب از آن بهتراست ، قند ميوه ها براى نيرو بخشيدن به عضلات ما بسيار لازم است . قند ميوه ها مخلوطىاست از ((گلوگز)) و ((لولوز)) كه مستقيما هضم و جذب بدن مى شود و هيچ گونهوجه اشتراكى با قند معمولى ندارد.
قند ميوه ها براى اشخاص پرهيزدار اجازه داده شده تا آنرا مصرف كنند زيرا مصارف چنينقندى براى آنها مفيد است .(211)
ميوه ها را پوست نكنيد 
يكى از دستورهاى عالى اسلام كه پس از گذشت قرنها دانشمندان به فلسفه و حكمت آنپى برده اند، پوست نكندن ميوه ها است ، و اينكه نمونه اى از سخنان پيشوايان اسلام رااز نظر خوانندگان گرامى مى گذارنيم . امام صادق عليه السلام در مورد حالات پدرشامام باقر(ع ) مى فرمايد:
كان يكره تقشير الثمرة (212)
پوست كندن ميوه را مكروه مى داشت .
((پوست ميوه ها چون در مجاورت هوا و آفتاب قرار گرفته است بيش از گوشت آن داراىمقدار سرشارى از ويتامينها مخصوصا ويتامين (آ) مى باشد.
از طرف ديگر پوست ميوه ها داراى دياستازها مى باشد و يك دياساتاز مخمرى است كه يكماده غذايى را به ماده ديگر تبديل مى كند، همين طور طبيعت به كمك دياستاز هايى كه درپوست ميوه ها جمع كرده است گوشت ميوه ها راقابل هضم و جذب ساخته است ، بنابراين اگر پوست ميوه ها را كنده و به دور بريزيم ،مرتكب خطا و اشتباه بزرگى شده ايم ))(213)
ميوه ها را بشوئيم 
موضوع ديگر دستور شستشوى ميوه قبل از خوردن آن است . با پيشرفت دانش هر روزنقابى از چهره دستورات اسلام برداشته مى شود و عظمت پيشواى آن را به تمام جهانيانثابت مى كند، از جمله احاديث و سخنانى كه در مرد شستشوى ميوه ها آمده است حديثذيل است كه امام صادق (ع ) مى فرمايد:
ان لكل ثمرة سماما، فاذا اتيتم بها فامسوها بالماء او اغمسوها فىالماء))(214)
براى هر ميوه اى سمومى است وقتى به دست شما رسيد آنرا با آب شستشو بدهيد يا درميان آب فرو ببريد.
((ميوه هايى را كه مغازه هاى ميوه فروشى و يا در جلوى معابر پهن مى كنند، ممكن استمورد هجوم ميكروبها قرار گيرد، ميكروبهايى بر پوست آنها بنشينند بدون اين كه ازپوست داخل گوشت آن شود.
پس اگر ما ميوه هايى را كه از بازار مى خريم بشوئيم به احتياط نزديكتر است و بعلاوهبا شستن آن اگر ميوه ها را سم پاشى كرده باشند سم آن بر طرف مى گردد))(215)
ميوه هاى بهشتى 
ميوه ها انواع و اقسام فراوانى دارند هر كدام خاصيت مخصوص به خود را دارا مى باشند،ولى از بين همه ، بعضى داراى مزيت هاى بيشترى از نظر مواد حياتى و خواص غذايىهستند، اسلام از اين ميوه ها بيشتر تعريف نموده و آنها را بعنوان ميوه هاى بهشتى معرفىفرموده است .
امام صادق (ع ) در اين باره مى فرمايد:
خمس من فاكهة الجنة فى الدنيا، الرمان الامليسى و التفاح والسفرجل و العنب و الرطب المشان (216)
پنج ميوه از ميوه هاى بهشتى است : انار، سيب ، به ، انگور، و خرما.
در قرآن مجيد نيز بعضى از اين ميوه ها به اضافه زيتون و انجير ذكر شده است .
پس براى بيان خاصيت ميوه ها از انار كه جز و همين ميوه هاى بهشتى است شروع مى نمائيم.
انار 
درختى است از تيره ((گرانا تاسه )) كه به عربى رمان و به عبرى ريمون گويند،پيدايش آن را برخى از ايران دانسته اند و امروز در بيشتر نقاط جهان ديده مى شود وسابقه تقريبا چهار هزار ساله در ايران دارد.
تجزيه انار 
((مقدار آب دانه انار 74 درصد مى باشد. دانه انار بين 60 - 66 درصد انار راتشكيل مى دهد و 80 - 85 درصد انار دانه انار آب آن يا شيره انار بوده و بدين ترتيب50 درصد انار، آب انار است وزن مخصوص آب انار بطور متوسط 51 / 1 بوده و در يككيلو اب آنار 145 گرم ماده محلول موجود است كه عبارتند از گلوسيدها، پروتيدها، لپيدواسيدهاى آلى وتانن و ويتامين هاى مختلف و املاحمحلول .
180
در انارهاى مرغوب مقدار گلولز انار 9 - 10 گرم درصد گرم آب انار و در انارهاى ملس7 - 8 و در انارهاى ترش شمال ايران 4 - 5 گرم مى باشد.
مقدار قند غير احيا كننده در آب انار شيرين 9 / 1 گرم در 100 گرم بوده و در انار ترشتقريبا وجود ندارد پروتيد انار شيرين بين - 6- 9گرم آب انار مى باشد اسيدهاى انار عبارتند از:
اسيد تارتريك . (كه زياد كننده ترشحات لوزالمعده بوده و با اكسيدهاى فلزى تركيبشده تركيبات قى آور درست مى نمايند).
اسيد ساليسيليك كه در بيشتر ميوه جات رسيده وجود دارد (براى ترشحات معده مفيد بودهاشتها آور است ).
مقدار اسيد تارتريك در يك ليتر آب انار شيرين 6، ملس 12، ترش 5 / 37 مى باشد.
تانن يا جوهر مازويا اسيد تانيك يا اسيد گالو تانيك يا اسيد دعا تانيك يكى از اسيدهاىموجود در انار است .
مقدار تانن آب انار شيرين 14. /. - 17. /. - گرم در 100 گرم آب انار مى باشد.
تانن چون خاصيت انقباضى دارد در خونريزيهاى مختلف و اسهالهاى ساده و خونى از 1تا 4 گرم در روز مصرف مى شود بعلاوه در امراض جلدى بويژه زرد زخم و تعريق زيادجلدى بصورت مرحم مورد استعمال دارد.
مقدار ويتامين (ث ) انار شيرين تقريبا 15 ميلى گرم در ليتر بوده واگر انار كهنه ومخصوصا پوسيده باشد مقدارش كم ميشود.
عصاره خشك آب انار حدود 5 / 14 گرم و خاكستر 100 گرم آب انار شيرين 1 - 1 / 1گرم مى باشد.
فلزات موجود در خاكستر آب انار عبارتند: از آهن ، كلسيم ، منيزيم ، پتاسيم ، و شبهفلزاتش فسفر گوگرد و كلر است .))(217)
خواص انار 
ميتوان گفت تاءكيدى كه از جانب پيشوايان دينى درباره خوردن انواع انار (شيرين وترش و شيرين ) رسيده درباره هيچ ميوه ديگرى نيامده است . در حديثى از امام صادق (ع )چنين نقل شده كه فرمود:
((عليكم بالرمان فانه لم ياكله جائع الا اجزاه و لا شبعان الا امراه ))(218)
از انار استفاده كاملببريد زيرا اگر شخص گرسنه آنرا بخورد، او را كفايت مى كند و اگر شخص سيربخورد اشتها آور است .
1 - تقويت قوه باه
2 - نيكويى رخسار، در مورد تقويت باه مى گويند.
((املاح آب انار چون به صورت تركيب با مواد آلى است زود جذب شده و در راشيتيسم وكم خونى و ضعف اعصاب و تقويت عمومى بدن مورد مصرف دارد))(219)

next page

fehrest page

back page