بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 6, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

وحـدت كـلمـه زيـر لواى اسـلام و پـرچـم تـوحـيـدحاصل شد
در ايـن دو سـال اخـير كه ظلم آنها اوج گرفت و ملت هم كم كم طاقتش تمام شد و قيام كرد،نـهـضـت كـرد، يـك نـهـضـت اسـلامـى بـراى اسـلام ، بـراى احـيـاى سـنـترسـول الله (ص ) و يـك وحـدتـى بـه خـواسـت خـداى تـبارك و تعالى در همه جا از مرزهاگـرفـتـه تـا مـراكـز، از شـهـرسـتـان هـا تـا دهـات و قـصـبـات ، يـك وحـدت كـلمـهحـاصـل شـد و ايـن وحـدت كـلمـه زيـر لواى اسـلام و پـرچـم تـوحـيـدحاصل شد كه اگر اسلام نبود و يك جنبش ملى ، فرض كنيد يك جنبش سياسى بود، به اينطـور گـسـتـرش نـمـى شـد. جـنـبـش هـاى سـيـاسى ، جنبش هاى ملى از باب اينكه به اسلامارتـبـاطـى ندارد، در يك محدوده كوچكى يك اشخاص محدودى گسترش پيدا مى كنند اينطورگـسـترش كه بچه هاى كوچك تا پيرمردها احزاب ، قشرهاى مختلف بدون اينكه يك طايفهاى بـيـن طايفه اى باشد، اين نهضت گسترش پيدا كرد اين نبود الا اين اراده خداى تبارك وتعالى ، براى اينكه ملت اسلام را مى خواست ، همه ، در هر جا كه ملاحظه كرديد مى گفتندكـه مـا جـمـهـورى اسـلامى مى خواهيم ، ما سلسله پهلوى نمى خواهيم ، از اين جهت اين نهضتپـيـش بـرد و يـك مـطـلبـى كـه هـمـه ، هـمـه مـتـفـكـريـن ، سـيـاسـيـونمحال مى دانستند، به اراده خدا تحقق پيدا كرد و
الان كـه مـا بـا هم مجتمع هستيم همه درقم و شما از مرز، بدون اينكه خوفى از كسى داشتهبـاشـيـد از سـازمان امنيتى و از ارتشى و از دولتى خوف داشته باشيد آمديد با ما در ايناطاق مجتمع شديد.
هوشيارى در مقابل توطئه منحرفين و ريشه هاى گنديده رژيم سابق
و ايـن از بـركـات ايـن پـيـشرفت است كه اين سد طاغوتى شكسته شد و قشرهاى ظالمانهفـرو ريـخـت و ما آزاد شديم و مملكت ما از دست چپاولگرها هم بيرون رفت مهمش . حالا كه ماآزاد شـديـم و مـملكتمان را از دست ديگران گرفتيم آنها آرام نمى نشينند، آنها الان در صددهـسـتـنـد كـه تـوطـئه هـائى بكنند، يك اشخاصى را مامور كردند كه در اطراف مملكت طرفشـمـابيايند يك چيزى بگويند، در تهران يك جور، در خوزستان يك طور، در كردستان يكطـور، در بـلوچـستان يك طور، در خراسان ، در كرمان ، اينها ماءمورهايى هستند كه از طرفاجانب منتشرند الان و يك ريشه هائى از همان رژيم سابقند و يك مقدار هم از همين منحرفين بااسم هاى مختلف ، اينها ماءمورند كه نگذارند مملكت آرام باشد، اختلاف ايجاد كنند هر جا بهيـك صـورتـى ، طـرف مـرزها كه برادرهاى ما در آنجا هستند به صورت اين مذهب و آن مذهباخـتلاف ايجاد مى كنند، در آنهائى كه لسانشان ترك است ، با آنهائى كه لسانشان كرداسـت ، بـا آنـهـائى كـه لسـانـشـان فـارس است به عنوان عشيره اى ، به عنوان اينكه اينگـروه بـا آن گـروه دو زبـان دارنـد، دو فـرهـنـگ دارنـد، از ايـن راه ، كـردسـتان عليحده ،آذربـايـجان عليحده ، خراسان عليحده ، به اين اسباب مختلف و تشبثات مختلفه مى خواهندكـه بين برادرها را به هم بريزند. درتهران كه هم بيائيد مى بينيد كه به يك صورتهاى ديگرى مى ريزند توى دانشگاه ها، نمى گذارند دانشگاه ها باز بشود، هر چند روزىيك بهانه اى درست مى كنند با اين بهانه يك تظاهراتى مى كنند و يك اجتماعى مى كنند ويك اختلافاتى مى خواهند ايجاد بكنند. الان كه ما و شما برادرها با هم نشستيم اينجا، بايدبـا هـم درد دلمـان را بگوئيم كه چى است درد ما و درمان چى است . درد فعلى ما همين ريشههـائى اسـت كـه ، ريـشـه هـاى گـنـديـده اى كـه از رژيـم سـابـق مـانـده اسـت ومـشـغـول مـفـسـده هستند، در كارخانه ها مى روند نمى گذارند كارخانه ها به كار بيفتد، درصـحـراهـا و بـيـابـان هـا و كـشاورزى مى روند نمى گذارند كشاورزى به راه بيفتد، بينرعايا اختلاف مى اندازند در هر جا به يك صورتى اينها دارند اختلاف مى اندازند. اين درداسـت اگـر ايـن درد خـداى نـخـواسته علاج نشود، من خوف اين را دارم كه همان مسائلى كه ماپـنجاه و چند سال به آن مبتلا بوديم و همه شما تلخى آن را چشيديد به صورت بدترىبـاز بـرگردد به صورت غير صورت شاهنشاهى يك صورت ديگرى ، يا اگر بتوانندبـه همان صورت . من خوف اين را دارم كه اگر ما علاج اين مصيبت را، اين درد را نكنيم همانمـسـائل بـرگـردد دوباره ، همان سازمان امنيت و همان ماءمورين دولت و همان بساط كه امكاننداشت براى ما يك همچو روزى با هم بنشينيم صحبت كنيم . اگر رژيم سابق بود حالا شماهمه توى حبس بوديد، از دم اين در كه آمده بوديد همه را گرفته بودند و بعد هم ريختهبـودنـد مـا را بـرده بـودند. به شكرانه اين نعمتى كه خداى تبارك و تعالى به ما اعطافـرمـود و مـا را بـر طـاغـوت غلبه داد و براى علاج اين دردى كه الان هست ، هيچ چيز علاجنيست و هيچ
چيز شكرانه اين نعمت نيست الا اينكه ما با هم برادروار مجتمع باشيم .
(قيام لله ) تنها موعظه خداوند تبارك و تعالى
دو مـطـلب را در نـظـر بـگـيـريـد: يكى وحدت كلمه كه همه با هم باشيد و يكى براى خدابـودن كه قياممان و نهضتمان براى خدا باشد. خداى تبارك و تعالى دستور داده است بهرسـول اكـرم (ص ) كـه بگو به امت ما كه من يك موعظه دارم فقط يك دانه موعظه و آن ايناسـت كـه بـراى خـدا قـيـام كـنـيد، قيام كنيد براى خدا. (اعظكم بواحده ان تقوموالله ) اگرچـنـانـچـه يك نفر هستيد و مى خواهيد براى خدا قيام كنيد، قيام كنيد. براى خدا باشد، اگراجـتماعى هم هست قيامتان براى خدا باشد. اين موعظه اى است كه خداى تبارك و تعالى بهوسـيـله وحـى بـراى مـا ملت فرستاده و فرموده همين يك موعظه را من دارم . توى اين موعظههمه چيز هست اگر چنانچه ملت قيام بكند و قيام براى خدا باشد اين ملت پيروز است . الانمـا بايد به اين دستور الهى رفتار كنيم و اين نهضت كه تا اينجا رسانديد و بحمد اللهقيام را كرديد و تا حالا هم آنطورى كه من فهمم لله بود يعنى همه مان اسلام را خواستيم ،ايـن مـطـلب را ما بايد نگهش داريم يعنى اين يك مساءله اى است الهى ، مكلفيم ما، مائى كهمـسـلمـان هـسـتـيـم ، تـابع دستورات خدا هستيم ، مكلفيم كه اين نهضت را كه براى خدا بودحفظش كنيم ، حفظش به اين است كه با كمال هوشيارى ملاحظه كنيد كه اينهائى كه مى آيندو مـى گـويـنـد كه شما باكى دو طايفه ايد، شما كردستانى هستيد، آنها لرستانى هستند،آنـهـا كـجا، با كمال هوشيارى ببينيد كه اينها كى هستند، چرا اين حرف را حالا مى زنند يكمـلتـى كـه هـمـه بـا هم پا شدند مى خواهند زندگى خودشان را اداره كنند، مى خواهند دستاجـانـب را از مـمـلكت خودشان كوتاه كنند و كوتاه هم كردند، آنى كه حالا مى آيد مى گويدكـه شما سنى هستيد شيعه هستند، شما كردستانى هستيد و آنها لرستانى هستند و شما جبههگذا هستيد، در شهرها هم شما جزء چه حزبى هستيد، فلان توى چه حزبى هست ، اينها را مابايد با هوشيارى دقت كنيم ، ملاحظه كنيم ، مطالعه كنيم در حالشان كه اينها از كجا الهاممـى گـيـرنـد كه مى آيند مردم را نمى گذارند آرام باشند، اينها را كى وادار مى كند، پشتپـرده چـه دسـتـى هـسـت كـه ايـنـهـا را وادار مـى كند كه (نگذاريد كارخانه ها راه بيفتد) درصـورتـى كـه اگـر كـارخـانـه هـا راه بـيـفـتد، خوب ، زندگى روزمره مردم اداره مى شود(نـگـذاريـد كشاورزى تحقق پيدا كند) اگر كشاورزى تحقق پيدا كند به صلاح ملت است .چـه اشـخـاصـى ايـنـهـا هـسـتـنـد؟ از كجا اينها الهام ميگيرند؟ از كجا آمدند؟ از آن طرف مرزبـسـيـارى از ايـنـهـا در آنوقتى كه شلوغ شد و انقلاب شد و و جلو افتادند مسلمين و ريشهاينها را خواستند بكنند، اين اشخاصى كه تهيه شده بودند براى آشوب ، هى از آن طرفمـرزبـا تـذكـره هـاى سـاخـتـگـى و امـثـال ذلك ، خـيـلى شان اينجورى آمدند، يك اقشارى همبـودنـدكـه در خـود آنـجاها بودند و از تتمه همان دستگاه بودند و جيره خوار آنها بودند،ديـدنـد كـه الان خـطـر بـرايـشـان هـسـت وقتى دست ارباب ها كوتاه شد، نوكرها هم محرومشـوند، اينها هستند كه افتادند توى جمعيت ، بين شما مى آيند يك حرف را زنند، بين دستهديگر مى روند ديگر مى روند يك حرف مى زنند، آذربايجان يك جور حرف
مى زنند، كردستان يك جور حرف مى زنند، هر جا يك طور. ماها اگر تحت تاثير اينها واقعبـشـويـم كه دنبال آنى را كه آنها مى خواهند كه همه به هم بريزند و برادرها بريزندبـه جان هم ، اگر يك همچو چيزى بشود، آنها قدرت پيدا مى كنند و از پشت خنجر مى زنندبه ما.
رفتار برادرانه و حفظ وحدت كلمه از دستورات مهم اسلام
مـا بـايـد همه با هم توجه به اين بكنيم كه همانطورى كه اسلام فرموده است (واعتصمو ابـحـبـل الله حـمـيـعـا ولاتـفـرقـوا) هـمـه بـا هـم دسـت بـه هـم بـدهـيـد و اعـتـصـام بـهحبل خدا بكنيد و براى خدا اجتماع كنيد و تفرقه نباشد در كار، از تفرقه بترسيد، همه مان، ايـن مـسـاله واضحى است كه امروز آنچه ما را پيش برد اين وحدت كلمه بود، تفرقه اينوحدت كلمه را از بين مى برد، وقتى كه از بين برد اين رمزى كه رمز پيروزى ما بود ازدسـتـمـان گرفته مى شود، گرفته كه شد شكست مى خوريم . اگر خداى نخواسته ما درايـن نـهـضـت شـكـسـت بـخـوريـم ديـگـر ايـران بـه حـالاسـتـقـلال بـر نخواهد گشت ، ديگر ايران به حال آزادى بر نخواهد گشت براى اينكه يكنـمونه بود اين نهضت ، يعنى شايد در طول تاريخ يك همچو نهضتى تحقق نداشته است .ايـن يك امر نمونه اى بود و يك چيزى نيست كه بشود تكرار بشود، دوباره از سر گيرد،كـسـى بتواند يك همچو نهضتى را ايجاد بكند، بايد آنوقت ما تن در بدهيم به اسارت تاآخـر، نـسـل هـاى بـعـد هـم هـمـيـن طـور تـا آخـر. بـنـابـرايـنعـقل و دين و وجدان انسان اقتضاء مى كند همانطور كه اسلام فرموده است كه همه برادريد،(المـومـنـين اخوه ) برادرند همه ، همانطور كه اسلام دستور داده است كه شماها برادريد باهـم ، بـايد به برادرى رفتار كنيد يعنى اگر دو تابرادر را يك كسى به او حمله بكند،دوتـائى بـا هـم آن را دفع و نابود مى كنند. الان ما مورد حمله اين قشر قليلى كه از اينهامـانـده است هستيم ، حمله شان يك حمله سياسى است كه بريزند نگذارند ما مجتمع بشويم ،مـتـفـرق از هـم بـاشـيم . شماها بايد بيدار بشويد، همه باهم دست برادرى بدهيد و براىخاطر قرآن ، براى خاطر حفظ احكام خدا، براى خاطر خدا دست از اختلافات و حرفهائى كهاينها منتشر مى كنند دست برداريد، همه با هم برادروار اين اقشار را هم بيرون بريزيم ،هـمـه بـا هـم در هـم در يـك مـحـيط انسانى اسلامى آرام زندگى بكنيم . من از خداى تبارك وتـعـالى خـواستارم كه همه مسلمين را در هر جا هستند ارشاد كند، همه مسلمين را در هر جا هستندسـعـادتـمـنـد كـنـد، وحـدت كـلمه را بين همه مسلمين در هر جا هستند متحقق گرداند و خصوصابرادرهاى ايرانى ما.
در مرزهائى كه شما هستيد مسووليت زيادتر هست
از خـدا مـى خواهم كه اين برادرهاى ايرانى ما را هم هوشيار كند، هم توجه به ايشان بدهدكـه گـوش بـه ايـن حـرفـهـائى كـه اينها مى آيند مى زنند، اينها همه غرض دارند، مرضدارنـد، گـوش به حرف اينها ندهند، همه باهم برادروار انشاء الله به زندگى خودشانادامـه بـدهـنـد و آنـجـا در سر حدات شما، در مرزهايى كه شما هستيد مسؤ وليت در مرز خيلىزيادتر هست ، چنانكه در مركز هم زياد است . اينجا يك
نـحـو مـسـؤ وليـتـى اسـت بـراى اهـل مـركـز، آنـجـا يـك نـحـو مـسـؤ وليـتـى اسـت بـراىاهـل مـرز. مـرزنـشـيـن هـا بـه وظـيـفـه شـرعـى مـرزنـشـيـنـى شـانعـمـل بـكـنـنـد و مـركـزنـشـيـن هـا بـه وظـيـفـه شـرعـى مـركـزنـشـيـنـى شـانعـمـل بكنند تا انشاءالله با وحدت كلمه و رفع اختلافات و نبودن اختلافات و نترسيدن ،ايـنـهـا مـى تـرسـانـنـد، مـنـتـشـر كـرده بـودنـد كـه مـسـلمـانـان مـى خـواهـنـد يـهـودى هـا راقتل عام كنند، چند روز پيش از اين يهودى ها روسايشان آمده بودند اينجا، گفتيم كه خوب ،شـمـا ديـديـد كه مسلمان ها پيروز شدند، يهودى ها هم دارند زندگى شان را مى كنند، بهيـهـودى ها كارى ندارند. اينها مى خواهند نگذارند كه دو نفر با هم باشند و ما بايد علاجكنيم اين درد را به اينكه در مقابل آنها بايستيم و با هم باشيم . از خداى تعالى خواستارمكـه هـمـه مـسـلمـيـن را در هر جا هستند ارشاد كند، همه مسلمين را در هر جا هستند سعادتمند كند،وحدت كلمه را بين همه مسلمين در هر جا هستند متحقق فرمايد و خصوصا برادرهاى ايرانى ما.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 29/2/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم بحرين و پاكستان  
توطئه جدائى اقشار جهت دستيابى اجنبى ها بر منابع شرق
بسم الله الرحمن الرحيم
يـكـى از بزرگترين نتايجى كه ما از اين نهضت مى بريم و برديم ، همين مواجه شدن بابـرادرهـائى كه در طول اين مدت ها مواجه نشديم . در اين مجلس ، الان برادرهاى ايرانى ،بـحـريـنـى ، پـاكستانى دور هم نشسته ايم و مشكلات خودمان را مى توانيم بيان كنيم . درطـول بـيـش ‍ از سـيـصـد سـال كـه اجـنـبـى هـا راه پـيـدا كـردنـد بـه شـرقمـشـغـول شدند در همه جا، جهات شرق ، در جهات مادى ، در جهات معنوى ، در روحيات گروههـاى مـخـتـلفـى كه در شرق موجود است ، مطالعات دقيق كرده اند و بررسى ها و به اينجارسيدند كه اولا در شرق يك ممالك غنى هست از حيث مخازن زير زمينى و همين طور روى زمينىاز قـبـيـل مـراتـع بزرگ و غنى و جنگل هاى بسيار زياد و غنى مخازن نفتى كه مطلع هستيد وسـايـر مـخـازن كـه بـسـيارى از آنها را شايد الان هم خود شرقى ها مطلع نيستند، لكن آنهاآمـدنـد و رفـتـه انـد و گـرديـده انـد. آنـوقـت كـه آناتـومـبـيـل و امـثـال ايـنـها نبوده است ، اينها با شتر و با قافله حركت مى كردند و به اسمسـيـاح مـى آمـدنـد اطـراف هـمـان كـشـورهائى را كه مى ديدند و ابزار و آلاتى كه داشتند،عـكـسـبـردارى مـى كـردنـد و بـر مـخـازن زيـر زمـيـنـى را، اطـلاع بـر آن پـيدا مى كردند ومـطـالعـاتى هم در روحيات مردم داشتند و به اينجا رسيدند كه اگر بخواهند اين مخازن راتـصاحب كنند، بايد چه بكنند. فكر كردند كه اگر چنانچه اينها با هم باشند، اگر همهمـمـالك شـرقـى بـا هم باشند و اجتماع داشته باشند امكان ندارد كه به مخازن اينها دستبيابند پس ‍ بايد قشرها را از هم جدا كرد.
تبليغات وسيع ضد اسلامى جهت چپاولگرى بيشتر
يـكـى از مـسـائلى كـه خـيـلى مورد اهميت است براى ما و براى آنها هم بوده است اينكه اگراسـلام آنـطـورى كـه هـسـت ، مـسلمين بر آن دست بيابند، باز منافع آنها به خطر مى افتد.كـوشـش كردند با تبليغات مختلفه ، كارشناس هاى مختلف كه مطلق اديان را از چشم مردمبـيـنـدازنـد، بـخصوص اسلام را از چشم مردم بيندازند، تبليغات كردند كه اسلام اصلشافـيـون جـامـعـه اسـت و اديان براى اين آمده است كه مردم را خواب بكند تا اشخاص مقتدر وسـلاطـيـن بـيـايـنـد و مـردم رابـچـاپـنـد، ايـن قشرهاى دينى مردم را خواب كنند، و همين طوردنبال اين افتادند كه قشر روحانى را در بين مردم منحط كنند. (روحانيين مردم
كـهـنـه پرستى هستند فناتيك هستند، اينها دربارى هستند،اينها براى سلاطين كار مى كنند)ايـن هـم يك تبليغ وسيعى بود كه مع الاسف در هر دو تبليغ توفيق هائى پيدا كردند. يكقـشـر جـوان كـه بـى اطـلاع از مـسـائل و عمق مسائل را ادراك نمى كردند، اينها راجع به آنتبليغ اول هم كه اديان افيون جامعه هستند باورشان آمد و شروع كردند اينها هم به تبعآنـهـا ايـنـجـور تـبـليـغات را كردند. و اين درست بر عكس ‍ آن چيزى است كه اديان به حسبتـاريـخ و ديـن اسـلام كـه تـاريـخـش ديـگـر نـزديـك اسـت بـه ما، درست بر خلاف آنطورمـسـائل بـود. آنـها مى گفتند اديان را سلاطين ايجاد كردند براى اينكه مردم را اينها خوابكنند و آنها بچاپند و اينها هجمه نكنند، اينها قيام نكنند و نهضت نكنند، در صورتى كه هركـس تـاريـخ را بـبـيـنـد مـى بـيـنـد كـه اديـان بودند كه مردم مستضعف را به ضد سلاطينشوراندند.
قيام كنندگان برضد طاغوت در طول تاريخ روحانيون بودند
حـضـرت مـوسى يك شبان با يك عصا حركت كرد و فرعون را سرنگون كرد با همين جمعيتمـستضعف ، نه اينكه فرعون موسى را درست كرد براى خواب كردن . موسى مردم را بيداركرد براى به هم زدن اوضاع او. تاريخ اسلام نزديك است به ما، هر كس كه مطالعه كردهبـاشـد مـى دانـد كـه پـيـغـمـبـر اسـلام در مـكـه كـه بودند از همين مردم مستضعف و طبقه بهاصـطـلاح آنـهـا صـفـر، و تجار قريش و ثروتمندان آنوقت و قدرتمندان آنوقت همه با اومـخالف بودند، نه اينكه قدرتمندان او را آورده بودند كه مردم را خواب بكند ايشان بودكـه تـا مـكـه بـود نـمـى تـوانـسـت اظـهـار وجـود بـكـنـد، زيـر زمـيـنـىمـشـغول فعاليت بود ودار و دسته ترتيب مى داد براى خودش ، وقتى كه ديدند آنجا نمىشـود، از آنجا هجرت فرمودند به مدينه ، در مدينه هم كه آمدند وارد شدند به يك نفر ازهـمـيـن مـردم طبقه سه به اصطلاح آنها و اشخاصى هم كه جمع شدند دور ايشان عبارت ازهـمـيـن فـقـرا بـودند. جنگ هاى پيغمبر همه اش با اغنيا بود و با گردن كلفت ها بود و باثروتمندها بود.
ايـن عـكس آنطورى است كه آنها تبليغ كردند و جوان هاى بى اطلاع ما هم تبعيت كردند. نهايـنكه فرعون موسى را درست كرد كه مردم را خواب كند، موسى مردم را بيدار كرد براىايـنـكـه فـرعـون را از بـيـن بـبرد. نه اينكه قريش و ثروتمندان پيغمبر را درست كردندبراى اينكه مردم را خواب كند، پيغمبر اين فقرا را بلند كرد و نهضت داد براى اينكه اغنيارا سـركـوب كند و سرجاى خودشان بنشاند. بعد هم كه يك قدرى نضج پيدا كرد اسلام ،باز همين طبقه ضعيف و مستضعف بودند كه حمله كردند به دو امپراطورى بزرگ دنيا كه رمو ايـران بـودنـد. رم و ايـران پيغمبر را درست نكردند پيغمبر رم و ايران را راند و شكستداد.
از آن طـرف مـى آئيـم سـراغ روحـانـيون كه تبليغ روى آنها باشد كه روحانيون دربارىهستند، اينها را انگليسى ها آوردند اينجا براى اينكه نگذارند مردم بيدار بشوند، نگذارندمـردم بـر خـلاف مـصالح آنها عمل بكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را بداند مى داندكـه در طـول تـاريـخ آنـى كـه بـر ضـد قـدرت قـيـام كـرده روحانيون بود نه اينكه آنهاروحانيون را درست كردند، روحانيون مردم را بعث كردند بر ضد آنها.
محمدرضا و پدرش خيانتكارترين افراد در تاريخ ايران
و ما در ايران ، در اين مدتى كه خودمان يادمان هست (كه من از همه شما بيشتر يادم هست ) ايناسـت كـه از آن اولى كه رضاخان آمد در ايران كودتا كرد تا حالائى كه بحمدالله غلبهحاصل شد، در طول اين پنجاه سال كه شايد سخت ترين ايام بود بر ملت ايران ، و اينهااگر جنايتكارتر از همه سلاطين سابق نبودند، خيانتكارتر بودند.
مـمـكـن اسـت كـسـى بـگـويـد كـه آقـا محمد قجر هم مثل آنها جنايتكار بوده ، اما آقا محمد قجرمثل اينها خيانتكار نبود، در تاريخ نيست كه محمد خان قجر براى مملكت ديگرى منافع مملكتخـودش را داده بـاشـد. جـنـايـتـكـار بـود اما خيانتكار نبود. همين طور سلاطين سابق جنايتكاربـودنـد همه شان ، همه بد بودند، اما خيانت مثل اين عنصر فاسد، هيچ يك از سلاطين ايرانخيانت اين جورى نكردند. اينها از پدر و پسر، در اين مملكت خيانت هاكردند كه به اين زودىمـا نـمـى تـوانيم مطلع شويم . الان قراردادهائى كه با اين ممالك بزرگ كردند پيش اينحكومت حكومت ما محير العقول است كه اين چه جور قراردادهائى هست . مى گويند اين قراردادهاجورى است كه ما هر طرفش را بگيريم ضرردارد. همه كارهائى كه اينها كردند خيانت بهمملكت خودشان ، به ملت خودشان بود. سلاطين سابق خيانت به اين معنى كم داشتند، شايددر قـاجـار بـود يـك قدرى ، اما كم بوده است . قبل از اينها خيانت به اين معنى نبوده است اماايـنها خيانت هائى كردند كه به اين زودى تاريخ نمى تواند كشف كند و شايد بعضى ازآنـهـا تـا آخـر هـم كـشـف نـشود. آنقدرى از آن كه كشف شده مورد تعجب اشخاص است كه الانمطالعه مى كنند درباره آنها. وزارتخانه ها فرصت پيدا كرده اند و مطالعه مى كنند راجعبه قراردادهائى كه اينها با ممالك كرده اند كه چطور قراردادهاى فاسدى بوده كه اينهاكردند و الان يك از گرفتارى هاى بزرگ دولت ما اين است كه با اين قراردادها بايد چهكـرد. مـى گـويـنـد هر طرفش را مى گيريم اشكال دارد، جورى درست كرده اند كه در آنهاعلى ايحال ضرراست .
آن كه پنجاه سال بر ضد رژيم شاهنشاهى قيام كرد علما بودند
در هـر صـورت ، در ايـن طول تاريخ كه ما يادمان هست آن كه قيام كرد بر ضد اين قدرتهـا، روحـانـيـون بـودنـد كـه در هـمـيـن پـنـجـاه و چـنـدسال چند دفعه قيام كردند و البته قدرت آنها زياد بود شكست خوردند. آذربايجان و مشهدقـيام كرد، تقريبا يك قيام عمومى اصفهان كرد از همه علماى بلاد بودند، لكن قدرت زيادبـود و ايـن قـدرت زيـاد شـكـست اينها را، حبس كردند اينها را، تبعيد كردند اينها را، علماىدرجه يك را حبس و تبعيد كردند، علماى آذربايجان را كه درجه يك بودند، آنها را آوردند وبردند به سقز يا سنقر و به آنجا تبعيد كردند و مدت ها در آنجا بودند. علماى مشهد را،هـمـه را گـرفـتـنـد آوردنـد حـبـس در تـهران . علماى اصفهان را شكستند آن نهضت شان را ونـتـوانـسـتـنـد كـارى بـكـنـنـد. در تـمـام ايـن مـدت پـنـجـاهسـال آن كـه قـيـام كرد بر ضد اينها علما بودند و لا غير، هيچ كس ، ملت هم همراه علما بودتا آن اندازه كه مى توانستند. آنوقت البته اين نهضتى كه حالا پيدا شده است حالا نبود ونمى شد، لكن
از طرف علما نهضت شد و شكست خوردند، و كشته دادند، حبس شدند، تبعيد شدند. پس اينكهمـى گـويـنـد ايـنـهـا دربـاريـنـد، خـيـر، ايـنـهـا دربارى نيستند، اينها ضد درباريند، ضددربـاريـنـد را دربـارى مـعـرفـى كردند براى اينكه اينها را از نظر مردم بيندازند. و معالاسـف ايـن هم بيشتر از آن حرف اول تاثير كرد، به طورى كه در زمان رضاخان بسيارىاز مـردم بـرگـشـتـنـد، بـسـياريشان ، بسيارى از جوان ها برگشتند از علما. اين هم يكى ازكارهائى بودكه اينها كردند.
مسلمين را از هم جدا كردند
از كـارهـاى ديـگرى كه كردند اين است كه بين طوائف با هم مقابله مى اندازند كه نخواهندمـجـتـمـع بـاشـنـد. تـرسـيـدند كه اگر اسلام شد همه مجتمع شوند، اسلام را خواسته اندبـزنـنـد. اگـر عـلمـا و روحانيون باشند، همه را تحت يك بيرق مى برند، علما را بايد ازبـيـن بـبـرنـد. خـوب حـالا بـه ايـن قـدر هـم كفايت نكرد، بين خود مردم جدائى بيندازند باتـبـليـغـات كـردسـتـان ، بـلوچـسـتـان ، بـخـتـيـارى ، خـراسـان ، درداخل ايران ، پاكستان و ايران ، آن عليحده اين عليحده ، نمى دانم ممالك عربى ، بحرين ،نـمـى دانـم كـذا وكـذا وكـذا، هـر كـدام عليحده ، اينها را از هم جدا كردند، تكه تكه كردند.مـسـلمـين را از هم جدا كردند، تكه تكه كردند. در اين جنگ عمومى كه غلبه پيدا كردند آنهاعـليه عثمانى كه يك دولت بسيار بزرگى بود و از مصر تا حجاز تا خيلى جاهاى ديگربـود ايـن را تـكـه تـكـه كـردنـد و هـر جـايش را به يك كسى دادند، به يكى از نوكرهاىخـودشـان (يـعـنـى خـارجـى هـا) اداره شـان بـكـنـنـد. ايـن حـكـومـت هـا رامـقابل هم قرار دادند، سلطان كذا و سلطان كذا، رئيس جمهور كذا و رئيس جمهور كذا، همه رامـقـابل هم قرار دادند، همه را دشمن هم كردند، اين دشمن آن و آن دشمن اين . حالا كنار نشستهاند و بردند همه چيز ما را. اينها با هم دشمنى كردند خودشان با هم دشمنى كردند. در هرمـملكتى هم احزاب درست كردند، حزب هاى مختلف ، حزب هائى كه همه مخالف هم هستند، اينآن را بـكـوبـد و آن ايـن را بـكوبد، جبهه هاى مختلف ، حزب هاى مختلف من حيث لايشعر هم ومـسـلمـيـن مـع الاسـف بـه واسـطـه عـدم تـوجـه بـه عـمـقمسائل تحت تاءثير واقع شده و مى شوند. دولت عراق عليحده و دولت ايران عليحده ، هردو مـسـلم امـا با هم دعوا و جنگ دارند. دولت پاكستان عليحده ، دولت كذا عليحده و همه شانمسلم اما با هم جنگ دارند، دعوا دارند.
آيا مسلمين و خصوصا حكومت هاى اسلامى چه وقت مى خواهند بيدار بشوند؟
ايـنـهـا نـقـشـه هـائى بـوده اسـت كـه ايـنـهـا درسـت كـردنـد و كـشـيـدنـد و ايـنـهـا رامقابل هم قرار دادند و نمى دانم چه وقت شود كه مسلمين بيدار بشوند. چه وقت ممكن است كهدولت هاى ما، ملت هاى اسلامى چه وقت مى خواهند چشم هايشان را باز كنند. آيا نمى فهمند؟يـا مـى فـهـمـنـد و نـمـى كـنـنـد؟ اگـر نـمـى فـهـمـنـد، بـايـد تـوجـه كـنـنـد بـهمـسـائل كـه بـبـيـنـند بدبختى مسلمين از كجا شروع مى شود و چه هست آن دردى كه مسلمين رااينطور كرده كه خزائن آنها را مى برند و خودشان روى خزائن خودشان گرسنگى
مـى خـورنـد. اين نفت به اين سرشارى را بردند و ملت ما گرسنه مانده است و همه جا همينطـور، آيا مسلمين و خصوصا حكومت هاى اسلامى چه وقت خواهند بيدار بشوند و چه وقتى مىخـواهند اغراض شخصيه خودشان و آمال شخصى خودشان را كنار بگذارند و برا ى ملت هاخـدمـت بـكـنـنـد؟ مـسـلمـيـن يـك مـيـليـارد تـقـريـبـا جـمـعـيـتـنـد، الان يـك مـيـليـارد جمعيت دنيا راتشكيل مى دهند، با دارا بودن همه چيز، ممالك غنى و همه چيز دار، وسيع ، مملكت ايران سىو پنج ميليون حالا گويند جمعيت دارد، وسعتش آنقدر است كه براى صد و پنجاه ميليون تادويـسـت مـيـليون جمعيت كافى است ، يعنى اگر دويست ميليون جمعيت داشته باشد، در ايرانبـه رفـاه زندگى مى كنند و همين طور ممالك ديگر وسيعند. عراق وسيع است و جمعيت كمىدارد. چه وقت مى خواهند اين حكومت ها بيدار بشوند و دست از اغراضشان بردارند؟ و چه وقتمـى خـواهند مسلمين توجه بكنند به اينكه مصالحشان چه است و دردشان چه است ؟ و چه وقتبايد دوا كنند اين درد را؟
نگذاشتند به اينكه مااسلام را آنطورى كه هست بفهميم
يكى از كارهاى بزرگى كه شده است و گمانم اين است كه آنها، آن شياطين كرده اند، ايناست كه قرآن و اسلام را آنطورى كه هست نگذاشتند ما بفهميم ، نگذاشتند مسلمان ها بفهمند،نفوذ كرده است اين تبليغات حتى در عمق حوزه هاى دينى نجف و قم ، اين معنى كه يك مقدار ازاسلام و يك قدرى از اسلام مطرح است بين علماى اسلام ، يك قدرى از اسلام است ، باقى آنمـانـده اسـت آن زير و مخفى است . نگذاشتند به اينكه ما اسلام را آنطورى كه هست بفهميم ،بـراى ايـنـكـه يـكى از خطرهائى كه براى خودشان مى ديدند همين بود كه اگر اسلام راآنـجـورى كـه هـسـت بـفهمند، همه به آن رو مى آوردند و براى آنها ديگر مقامى باقى نمىمـانـد، نـخـواستند درست بشود، تعليمات اسلام را ديدند وقتى كه انگليسى ها آمده بودندعـراق ، يـكـى شـان شـنـيـده بـود كه يكى اذان مى گويد، گفتند اين چيست . گفتند اذان مىگـويـد. گفته بود به امپراطورى انگلستان هم ضرر دارد اين ؟ گفتند نه . گفت : (هر چهمـى خـواهد اذان بگويد). اين بحث و مباحثه اى كه ما مى كنيم به امپراطورى انگلستان و بهجمهورى آمريكا و به نمى دانم جمهورى شوروى ضرر ندارد، آنها خيلى هم به آن باد مىزنـنـد كه زياد بشود و بحث تفصيل پيدا بكند. آنچه براى آنها ضرر دارد، نمى گذارنددرسـت بـشـود. چـه وقـت مـى شـود كـه مسلمان ها توجه بكنند به تعليمات اسلام ؟ توجهبـكـنـنـد بـه ايـنـكـه صـدر اسـلام چـه جـور بـود؟ چـه وقـت تـوجه بكنند به اين ، وضعرسـول اكـرم (ص ) وضـع ائمه ما وضع خلفا، كه چه جور بودند آنها؟ چه جور زندگىمـى كردند و چه جور پيشبرد كردند اينطور؟ يك مشت جمعيتى كه هيچ چيز نداشتند چطور دوامپراطورى را اينطور از بين بردند.
رمز پيروزى ما وحدت كلمه ، اسلام و روحيه شهادت طلبى بود
نظير او را در ايران ما ديديم ، نظير همان معنى كه در صدر اسلام بود در ايران واقع شديك
جمعيتى كه (حالا شما چند تا تفنگ مى بينيد به دوش بعضى هست ، اين تفنگ هائى است كهاز آنها گرفته اند والا تفنگ نداشتند اينها) آنطورى كه به من مى گفتند صبح كه مى شدهر كس از خواب پا مى شد و بيرون مى خواست برود از خانه يك چوبى ، يك عصائى ، يككارد مطبخى ، چند تا سنگ ، چند تا آجر بر مى داشتند و مى رفتند به جنگ ، طرف چه داشت؟ تـانـگ و توپ و مسلسل و خمپاره ، همه چيز، از بالاى سر، از پائين ، از همه جا، لكن اينجمعيت يك چيز داشت و آن ايمان ، يك پشتوانه داشت و آن خدا، يك مقصد داشت و آن اسلام . همهاز اول ايـران تا مركز، تا آخر هر جا رفتى فرياد مرگ بر شاه و ما جمهورى اسلامى مىخـواهـيـم بـلنـد بـود. نـه از مردم عادى ، از آن بچه هاى كوچك و اينقدرى (اشاره به كودكخـردسال كه در كنار امام بود) كه تازه زبان باز كرده اند، از آن بچه هاى دبستانى تاآن پـيـرمردهائى كه توى مريض خانه خوابيده بودند، نه يك قشر، علما، معممين ، طلاب ،دانـشـگـاهـى هـا، ادارى ، هـمـه و هـمـه يك مطلب مى خواستند و آن اينكه جمهورى اسلامى و ماجمهورى اسلامى مى خواهيم . اين معنى بود كه رمز پيروزى بود.
ايـن معنى كه مردم همانطورى كه در صدر اسلام جنگجويان اسلام مى گفتند ما اگر بكشيمبـهـشت است اگر كشته بشويم بهشت است ، شهادت را براى خودشان فوز مى دانستند، درملت ما پيدا شده . به دست كى ؟ به دست خدا، مگر امكان دارد كه يك بشرى ، يك انسانى ،افـرادى بـتـوانند اين كارها را بكنند. اين تحول امكان ندارد، خدا كرد اين كار را. مسلمان هاچـه وقـت مـى خـواهـند كه يك همچو روحيه اى پيدا بكنند كه شهادت را براى خودشان فوزبدانند و بايستند مقابل اشخاص خائن و خيانتكار را سرجاى خود بنشانند.
پشتوانه شاه ابر قدرت ها و قدرت هاى كوچك بودند
قـدرتـى كـه در ايران بود مى گفتند در شرق نيست ، آن قدرت نظامى كه در ايران بود،در شرق نبود چنانچه مى گفتند پشتوانه اى كه اينها داشتند، همه قدرت هاى بزرگ بود،هـمـه ابـرقـدرت ها و همه قدرت هاى كوچكتر. يكى از ممالك اسلامى (حالا يكى مى گويد،شـايـد، شـايـد يـكـى بـوده ) از مـمـالك اسـلامـى درطـول ايـن مـبـارزه اى كـه ايـران مـى كرد، پشتيبانى از ما نكرد، همه از شاه مى كردند، همهشـان ، خـوب ، شـاه بـود بـا آن قـدرت كـه مـى گـفـتـنـدمـثل اين قدرت در شرق نيست و پشتيبانش همه مسلم و غير مسلم ، از ابرقدرت ها گرفته تاقـدرت هـاى كـوچـك ، تـا هـمـيـن شـيـخ نـشـيـن هـاى شـمـا هـمـه مـوافـق بـودنـد واغـفـال كـرده بـودنـد بـرادرهـاى ما را. در بعضى از اين مقاطع خليج بحيثى كه برادرهاىاسـلامـى خـيـال كـردنـد كـه اگـر شاه نباشد ديگر اسلام از بين مى رود، اگر شاه نباشدشيعه اصلش بكلى از بين مى رود. همچو تزريق كرده بودند كه اين برادرهاى مؤ من متدينهمچو حاليشان شده بود كه اگراين نباشد ديگر هيچ چيز نيست . من وقتى كه پاريس بودمهى مى گفتند كه اگر اين برود چه مى شود. گفتم كه هيچ نمى شود، يك دزد مى رود. حالاهـم هـمـيـن شده ، ما حالا هيچ غصه اى نداريم . دزد را بيرون كرديم دست دزد قطع شد، دستخيانتكارهاى خارجى قطع شد.
گرفتارى هاى ما ثمره رژيم سابق است ، نه انقلاب
حـالا مـا گرفتارى كه داريم ، گرفتارى خانوادگى است . اين كه دعوا ندارد، چيزى نيستكـه مـا الان البـتـه گـرفـتارى حالا گرفتارى خانوادگى است ، گرفتارى سازمان امنيتديگر ما نداريم ، گرفتارى و فلان خارجى را ما نداريم ، حالا ديگر خوفى نداريم ، الاننـشـسـتـه ايـم بـا هـم و داريـم صحبت مى كنيم گرفتارى ما حالا گرفتارى اين است كه آنبرادر ما كمتر چيز دارد و فلانى زيادتر دارد، خانه ندارد و.... اين كه چيزى نيست . خوبايـنـهـا كه از اول بود، گرفتارى ها هم از اول بود منتها حالا هم شياطين دوره افتاده اند كهخوب چه شد؟ كو؟ كو خانه ؟ كو زندگى ؟هى تبليغات . من به بعضى شان مى گفتم كهايـن نـادارى مـال حـالا نـيـست ، اينكه از اول بوده . انقلاب آيا اينها را بوجود آورده ؟! رفتنشاه ندارى را بار آورده است ؟! ديگر اين نادارى جرمش گردن ماست ، اگر اينطور است كهچون شاه رفته برق و اسفالت ، مريضخانه و اينها را نداريد، اگر اينطور بود، آنوقتما مجرم بوديم و بايد جبران بكنيم ، اما اگر اين بوده و ما حالا وارد شده ايم در يك مرحلهاى كـه نـه برق بود، نه آب بود و نه آسفالت هست و حتى در خود اين تهران و در محلاتتـهران چيزى نيست ، و به ما چه مى گوئيد؟ آن كارى كه مى بايد مى كرديم اين است كهشـمـا را آزاد كـرديـم ، آزاديد حالا تا خودتان كار كنيد. شما آنوقت در قيد بوديد، در حبسبـوديـد و هـر روز يـك مـاءمورى بالاى سرتان مى آمد و تحكم بر شما مى كرد و يك كلمهاگـر مى گفتيد به حبس ‍ مى رفتيد. اين الان از سر شما برداشته است و شما راحت شديد.حالا شما چه ايرادى داريد؟ مگر ما شما را بى آسفالت كرديم كه حالا آمديد سراغ ما، مگرمـا شـمـا را بـى بـرق كـرديـم ؟ ايـن گرفتارى هائى بوده است كه در همه جاى ايران ازاول بـوده اسـت و مـا وارد شـده ايم در اين گرفتارى و دولت وارد شده در اين گرفتارى .خـوب ، ايـن بـايد رفع بشود. اين گرفتارى چه شد؟ يعنى چه كه چه شد؟ بهتر از اينچه ، كه يك سدى راملت شكستند كه امكان نداشت كه اين سد شكسته شود الا به اراده الله، از ايـن بـهـتـر چـه مـى خـواهد بشود؟ بهتر از آزادى چه نعمتى است كه الان داريم ؟ خوبپـيـشـتـر فـقـيـر بـوديـم ، حـالا بـايـد كـوشـش كـنـيـم كـه از ايـن فـقـر بـيـرون بـيـائيممـشـغـول بـشـويـم بـه كار، تا فقرمان از بين برود. آنها مانع بودند از اينكه ما زراعت ،بكنيم به اسم اصلاحات ارضى نمى گذاشتند زراعت ما تحقق پيدا بكند، حالا آزاديد زراعتبكنيد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 29/2/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مسجد الرضا تهران  
به دنبال گفتار، بايد عمل باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
مـسـائل و مـطـالب هـمـيـن بـود كـه آقـا خـوانـدنـد. مـهـمعـمـل اسـت ، يـك مـطـالبـى اسـت كـه مـعلوم است ، همه به طور كلى مى دانيم ، مى دانيم كهتـاكـنـون با وحدت كلمه وتوجه به اسلام به اينجارسيديم و مى دانيم كه تا اين وحدتكـلمـه نـبـاشـد و تـا تـوجـه بـه اسـلام نـبـاشـد نـمـى تـوانـيـم پـيـشـرفـت بـكـنـيـم .مـسـائل بـه حـسـب عـلمـى و بـه حـسـب كـلى مـعـلوم اسـت لكـن عـمـده ايـن اسـت كـه مـادنـبـال ايـن مـسـائل مـعـلوم عـمـل بـكـنـيـم يـعـنـى هـمـانـطـورى كـه مـلت بـاعـمـل خودش ، با توجه خودش به اسلام و قيام و نهضت خودش و با عدم خوف از تانك ها ومـسـلسـل ها و نظامى ها و قدرت هاى شيطانى حركت كرد، نهضت كرد، ريخت به خيابان ها وهـجـوم كـرد و شـكـسـت داد طرف را، البته با يارى خداى تبارك و تعالى ، اين حركت ، ايننـهـضـت ، بـايد محفوظ بماند يعنى عملا ماها كه همه مان پاسداران انقلاب اسلامى هستيم وهـمـه خـدمـتـگـزار بـه اسـلام هـسـتـيـم ، چـنـيـن نـبـاشـد كـه هـمـيـشـه بـگـوئيـم وعـمـل نـبـاشـد، بـايـد دنـبـال گـفـتـار عـمـل بـاشـد، چـنـانـچـه اگـر هـزار گـفـتـار بـود وعـمـل نـبـود، ايـن قـدرت سـر جـاى خـودش بـود، لكـن تـبـليـغـات شـد و مـردمعـمـل كـردنـد، ايـن عـمـل بـود، عـمـل دسـت جـمـعـى بـود كـه پـيـروزى را آورد، واتكال به خداى تبارك و تعالى .
ترميم خرابى هاى مملكت با اتكال به خدا و وحدت همه جانبه
حـالا هـم مـا باز احتياج به همين عمل و همين وحدت و همين توجه به خدا داريم و اينطور نيستكه ما پيروز شده باشيم . ما يك سدى را شكستيم ، ريشه هايش باز يك قدرى هست و علاوهبـر ايـنـكه اين ريشه ها را بايد باز قطع كرد و از بين برد علاوه بر اين ، كار مشكلترايـن اسـت كـه يـك سـازمـانـى داد بـه اوضـاع مـمـلكـت و خـرابـى هـائى كـه درطـول اقـلا پـنـجـاه و چـند سال در اين زمان (سابقا هم بود) خرابى هائى كه براى كشورحـاصـل شـده اسـت ، چـه از نـاحـيـه فـرهـنـگ ، چـه از نـاحـيـه اقتصاد و چه از نواحى ديگرحـاصـل شـده اسـت ، بـايـد آنـهـا را بـعـد از پـيـروزى تـام وكامل ، آنها را منقلب كرد و اصلاح كرد و اين امريست كه بايد با دست همه ، نه تنها دولتمـى تـوانـد و نـه تـنـهـا روحـانـيـت مـى تواند و نه تنها ساير اقشار، چنانچه در پيشبردتـاكـنـون اگـر يـك قـشـرى از اقـشـار خـواسـت نـهـضتى ايجاد كند و خودش و خودش بروددنـبـال ايـن كـارهـا، هـيـچ امـكـان نـداشـت ، ايـن وقـتـى امـكـان پـيـدا كـرد و يـك امـرمحال
بـه نـظـر اشـخـاص مـادى تـحـقـق پـيـدا كـرد كـه بـا مـعـنـويـت و اسـلامحاصل شد. پيشبرد نهضت با پرهيز از آمال شخصى و توجه به مقصد
بـايـد ايـن كـارهـائى كـه بـعـد مى خواهد بشود، كارهائى كه بعد از اين بايد تحقق پيدابـكـنـد، چه اين پاكسازى در اين قشرهاى گنديده اى كه الان بين مردم مجتمع اند، بين مردممـنـتـشـرنـد و مـى خـواهـند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد و چه بعد از اين پاكسازى ،بـراى نوسازى مملكت كه خراب كرده اند حالا بايد آباد بشود، اينها با لفظ درست نمىشـود، ايـنـهـا عـمـل خـواهـد، چـنـانـكـه تـا حـالا كـه آمـده ايـمبـاعـمـل آمـده ايـم ، هـر چه لفظ هم بود فايده نداشت ، بايد همه ما همانطورى كه تا حالاشـمـا جـوان هـا و مرد و زن همه با هم حركت كردند و اين سد را شكستند، به حركت خودشانادامه بدهند، سست نشوند، حالا بر نگردند سراغ اينكه من مثلا فلان حاجت را دارم .
الان مـا بـاز نـرسـيـديـم بـه آنـجـائى كـه حـاجـات را بـتوانيم برآوريم ، همانطورى كهقـبـل از ايـنـكـه ايـن سد را، سد بزرگى كه جلو ملت ما افتاده بود، مى خواستيم بشكنيم ،چـطـور در آنـوقـتـى كـه هـمه توجه به اين داشتيم كه اين سلسله بايد برود، هيچ ديگرتـوجـه بـه اين نبود كه من حالا مثلا زندگيم چطور است ، خانه دارم يا ندارم ، اين حرف هااصـلا مـطـرح نـبـود اگر آن وقت هم اين حرف ها مطرح بود پيشرفت نمى شد. آن وقت مردمهـمـه يـك تـوجـه داشتند و از ساير چيزها غفلت كرده بودند، آن يك توجه اينكه بايد اينسـلسـله بـرود كـه خـائن اسـت و بـايـد يـك حـكـومـت اسـلامـى پـيـدا بـشـود. هـمـانـطور كهقـبل از اينكه ما اين سد بزرگ را بشكنيم ، در حالى كه توجه داشتيم به شكستن اين سد،از كـارهـا و از حـالات خـودمـان غـافـل بـوديـم كـه مـن مـثـلا فـلان حـاجـت را دارم ،غـافـل بوديم و اين غفلت و توجه به مقصد پيشبرد كرد، همين طور حالا هم بايد اين چيزهارعايت بشود چون ما بين راه هستيم ، باز نرسيديم به مقصد، ما راه داريم ، طولانى است راه.
تاءكيد به ملت در آماده باش و حفظ روحيه تحرك
بـايـد بـاز مـلت ايـن حـال آمـاده بـاش را كـه داشـتـه اسـت وحـال تـحـركـى كـه داشـتـه است ، اين را حفظش بكند و از اين چيزهائى كه دست هاى اجانب ونـاپـاك بـيـن مـردم منتشر مى كنند اعتنا نكند به اينها، اينهائى كه مى آيند و نمى گذارندكـارهـا انـجام بگيرد از ايشان جلوگيرى بشود تا اينكه اين نهضت به آخر برسد. نهضتبـيـن راهـى مـثمر ثمر نيست ، نهضت به آخر برسد، يك دولت مستقر پيدا بشود، يك مجلسشـوراى مـلى ، نـه بـه آن مـعـنـائى كه در زمان هاى سابق پيدا مى شد كه مردم بى اطلاعبودند، يك مجلسى كه به نظر خود مردم باشد، مردم خودشان نظر داشته باشند، مقدراتدست خود مردم باشد، اينها تحقق پيدا بكند، آنوقت مردم بروند سراغ اينكه ما فقير هستيم.
دعوت ملت و دولت به صبر و همت در اصلاح امور
خيلى ها مى آيند، مثلا يك جمعيت هائى كه (در ناحيه ما فقر است و هيچ يك از آثار تمدن نيستو مـريـض خـانـه نـداريـم و اسـفـالت نـداريـم و آب نـداريـم )، و از ايـنمـسـائل ، مـن گـفـتـم بـه بـعـضـى هـا كـه خـوب ايـن حـالا پـيـدا شـده اسـت ، يـا ازاول بـوده اسـت ؟ مـعـلوم اسـت كـه ايـن هـمـيـشـه بـوده ، قـبـلا بـوده ، چـيـزى كـه ازاول بـوده اسـت ، بـه مـجـرد ايـنـكـه آنـهـائى كـه خـراب كـردنـد، يـاعمل نكردند و رفتند، اين يكدفعه بايد درست بشود؟! اينكه امكان ندارد. خوب ، حالا ما يككـارى كـرديـم كـه ايـنـهـا رفـتـند، فرض كنيد كه ما ديگر عرضه اينكه كار ديگر انجامبـدهـيم نداريم ، حالا دست خودتان است ، خودتان درست كنيد. البته اينكه عرض مى كنم ،نه اين است كه عرضه اش نباشد، هست ، انشاء الله درست هم مى شود اما اين يك همتى ملى والهى خواهد، از ملت صبر و كار، از دولت صبر و كار، هر دو بايد هم صبر داشته باشندو هـم كـار بـكـنـند. دولت صبر بر اين هجوم هائى كه از اطراف به او مى شود بكند، ملتصبر كند در اينكه اين نادارى و اين گرفتارى كه همه مى دانيم از سابق بوده ، حالا پيدانـشـده ، ايـن چـيـزى كـه از سـابـق بـوده يـك قـدرى ديـگـرتـامـل كنند، يك قدرى ديگر صبر كنند تا اينكه بتواند دولت اقتصاد خودش را درست كند،كارخانه ها را راه بياندازد، كشاورزى راه بيفتد تا اينكه اين امور اصلاح بشود.
نـاراضـى تـراشـى و اخـلالگـرى عـمـال اجـانـب بـا عـلم بـه دستاوردهاى عظيم انقلاباسلامى
اين معنا كه مرتب جمعيت ها بيايند و بگويند كه ما چيز نداريم ، اين ناچار يك دست هائى ازپـشـت پـرده ايـنها را بعث مى كنند، همان هائى كه مى خواهند اين گرفتارى تا آخر باشد،ايـنـهـائى كـه مـى روند مى گويند (خوب حالا چه شد؟ باز هم دولت اسلامى شد و براىشما الان نه اسفالتى هست ، نه چيزى ). مثل اينكه همين كه مهر دولت اسلامى خورد به يكجائى ، همان مهر بايد يكدفعه همه كارها را درست بكند، ملت ما بايد بداند كه اين چيزىكـه ايـنـهـا مـى آيند و مى گويند (چه شد و دولت اسلام هم آمد و كارى نكرد) اينها آنهائىهستند كه مى خواهند هيچ كارى نشود، نه آنهائى هستند كه مى خواهند يك كارى بشود، براىاينكه اينها اشخاصى نيستند كه بى اطلاع باشند، اينها اشخاصى هستند كه مطالعه كردهانـد، عـمـال يـك دولت هـائى هستند كه در اين امور مطالعه كرده اند، اينها بنايشان بر ايناسـت كـه بـا هـر جـورى كـه هـسـت نـاراضـى درسـت كـنـنـد، بـرونـدداخـل دهـات بـگـويـنـد كـه (چـه شـد، حالا چه شد) اين دهاتى بيچاره هم نمى تواند به اوبـگـويـد كـه ايـن شـد كـه مـا حـالا نـمى ترسيم از دولت ، نمى ترسيم از ساواك ، نمىتـرسـيـم از ايـنكه يك كسى بيايد با شلاق روى سر ما بزند و ما را اذيت بكند، بهتر ازايـن چـه مى خواستى بشود؟ حالا ما فرض مى كنيم هيچ چيز هم نشده ، آزادى بهترين نعمتىاسـت كـه خـدا بـراى بشر قرار داده ، اينها كه مى آيند و مى گويند كه چه شد، نه اينكهنـدانـند چه شده ، مى دانند كارى شده است كه دست ارباب ها را كوتاه كرده ، مى دانند كهخـيـلى كـار شـده ، مـى دانـنـد كه يك معجزه اى شده است . كه دست ارباب ها كوتاه شده چهبكنيم كه دست ارباب ها دوباره باز بشود؟ برويم بگوئيم كه (چه
شـد؟ چـيـزى نـشـد، هـيـچ خبرى نشد.) اينها مى دانند كه اين قدرت شيطانى شكست و رفت ،ايـنـهـا مى دانند كه نفت براى خودمان شده است و خودمان بايد ديگر از آن برداشت بكنيم ،ايـنـها دانند كه آمريكا و شوروى و انگلستان و ساير ابرقدرت ها نمى توانند ديگر الاندر مـمـلكت ما تصرفى بكنند، ولو شياطين شان مشغولند لكن خودشان نمى توانند بيايندمـسـتـقـيـمـا يك دخالتى بكنند چنانچه مى كردند، اينها مى دانند اينها را، نه اينكه غافلند،اينها استادند در فن خودشان ، تحصيل كرده اند اينها، اينها را آنها تربيت كرده اند، اجنبىها تربيت كرده اند براى اينكه يك همچو موقعى به دردشان بخورند. مى خواهند الان اذهانرا از آن معنائى كه همه دنبالش بوديم كه پهلوى و امثالش نه و حكومت اسلامى آرى ، (نه) آن شـد ولى (آرى ) هـنـوز نـشـده ، مـا فـقـط راى داديـم ، هـمـه شـمـا راى داديـد به اينكه(جمهورى اسلامى ) اما تا حالا جمهورى اسلامى پياده نشده ، اينها خوف اين را دارند كه اينجـمـهـورى اسـلامـى تـحـقق پيدا بكند، يعنى بعد از راى ، واقعش هم واقع بشود، از اين مىترسند، مى خواهند نگذارند اين بشود، چنانچه مى خواستند نگذارند راى بدهند مردم . خيلىاز صـنـدوق هـا را از قـرارى كـه بـه مـا اطلاع دادند سوزاندند، خيلى جاها مسلح رفتند كهنگذارند مردم راى بدهند، با اينكه اين راى ملى بود و مردم خواستند راى خودشان را بدهند،هـمـه هم با اشتياق ، چرا مى خواستند نگذارند؟ براى اينكه مى ديدند با اين راى دستشانكـوتـاه مـى شود حالا هم بينند كه خوب رايش را دادند، تا حالا كه نشده ، بگذاريم نشود،يـك كـارى بكنيم كه نشود، چه بكنيم كه نشود؟ برويم در بين اقشار ملت ، هر جا كه بههـر كـس برسيم ، بگوئيم تا حالا چه شد هيچ چيز كه نشد، پس ناراضى درست كنيم ، يكدست كارگر را از كار باز بداريم ، يك دسته دهقان را از كشاورزى باز بداريم ، مدارسرا از ايـنـكـه مـشـغـول كـارشـان بـاشـنـد، دانـشـگـاه هـا را از ايـنـكـهمشغول كارشان باشند باز بداريم . نگذاريم كه يك سامانى پيدا بكند اين مملكت و از آننـهـضـتـى كه اينها داشتند و هيچ كارى به اينكه حالا من چه دارم و چه ندارم ، نبود، آن وقتكه مى ريختند توى خيابان ها و فرياد مى كردند كه مرگ بر اين كذا، هيچ ابدا به فكرايـن نـبـودنـد، كـه مـن شـب مى روم منزل شايد شام نداشته باشم ، هيچ به فكر نبود، اينروحـيـه بـود كه پيروزى آورد، اين روحيه را مى خواهند از ما بگيرند. حالا باز متوجه بهايـنـكـه (مـن خـانـه ام چـطور است و خوب چه شد، حالا كه نشد، حالا كجاست خانه )، الان مىخـواهـنـد خـانه بسازند براى اينها، اينها باز نمى گذارند، اينها باز مى آيند و مانع مىشـونـد، بـه هـر اسـمـى ، دارنـد بـه شـمـا مـسـتـضـعـف مـى گـويـنـد، شـمـاقـبـول نـكـنـيـد. آنـهـا فـهـمـنـد مـستضعف يعنى چه ، به اينها بد حالى مى كنند. ما همه جزءمستضعفين هستيم ، يعنى ما اشخاصى بوديم كه ابرقدرت ها ما را ضعيف شمردند، ما را هيچمـى دانـسـتـنـد، مـا مـى خـواهـيـم از ايـن جـهـت بـيـرون بـيـائيـم . مـى افـتـنـددنـبـال ايـنـهـا كه (اينها مى گويند ما مى خواهيم خانه براى مستضعفين بسازيم ، مگر شمامـسـتـضـعـفـيـد؟ خـيـر، شما خيلى كذا هستيد) از اينها. هر راهى كه بتوانند يك اخلالى بكنند،اخـلال مى كنند و همه نظر اخلالگرها به اين است كه نگذارند كه ايران براى خودش يكسامانى پيدا بكند كه دست آنها تا ابد كوتاه بشود.
به حرف هاى باطل گوش نكرده و خون جوانان را به هدر ندهيد
شما جوان ها كه تا حالا رسانديد مطلب را به اينجا، ملت ما كه با همه اقشارش ، باجان وخـون خـودش رسـانـد مـطـلب را بـه ايـنجا، مبادابه اين حرف ها گوش بكند و خون جوانانخـودش را هـدر بـدهـد. اگـر بـه حـرف هـاى ايـنها گوش بكنيد، اگر اينها وارد دانشگاهىشـونـد، جـوان هاى دانشگاهى ما به حرف اينها گوش بدهند، اگر در كارخانه ها كه اينهاوارد مـى شـونـد جـوانان كارخانه اى ما به اينها گوش بدهند، اگر در كشاورزى وارد مىشـونـد و در صحرا و بيابان ها مى ريزند و نمى گذارند كشاورزى بشود، گوش بدهندبه اين حرف ها، اگر ما همه گوش بدهيم به اين حرف ها، اين حرف ها معنايش اين است كهباز همان آش و همان كاسه ، همان خارجى ها و همان بردن همه چيز ما، همان قلدرى ها يك كسديـگـر را مـى آورنـد بـالاى سـر مـا بـا هـمـان قـلدرى و بـدتـر ازاول .
خـيـال نـكنيد كه اين قلدرى اگر پيدا بشود مثل قلدرى اين است ، خير، پوست را از سر همهشـمـا مـى كـنـد اگـر خـداى نـخـواسـتـه عـود كـنـد آن مـسـائل . ايـنها فهميدند كه ما يك چنينپـاسـدارانـى داريـم داخـل مـمـلكـت ، شـمـا را اول خـواهـنـد كـشـت ،اول آن جـوان هـائى كـه قـدرتـمـنـد هـسـتـنـد و ايـنـهـا از آنـهـا ضـربـه خـوردنـد،اول حساب شما را صاف مى كنند، بعد هم حساب همه را. الان نبايد رعيت به فكر اين باشدكـه آب مـن كـم اسـت ، آب تـو از اول كـم بـود، امـسـال هم كه خدا به شما باران داد. نبايدكـارخـانـه اى خـيـال كـنـد كـه مـن حـالا چـه كـم دارم و چـه نـقـصـى دارم ، ايـن نـقـص ازاول بـوده . نـبـايـد حـالا مـردم بـه فـكـر ايـن بـاشند كه من حالا خانه ندارم ، تو خانه ازاول نداشتى ، تازه نشده است اين .
دست به دست هم بدهيد براى تحقق حكومت عدل اسلامى
شـمـا بـايـد هـمـه دسـت بـه دسـت هـم بـدهـيـد كـه ايـن نـهـضت را به آخر برسانيد، حكومتعدل اسلامى پيدا بشود، محقق بشود، خارجيت پيدا بكند، بعدا برويم سراغ اين فروع كهخوب ، حالا حكومت اسلامى پيدا شد يا الله شروع كنيد، اما نه اين كه (يا الله ) يعنى الانبـده ، شـروع كـنـيـد. بـه كـار، مـشـغـولنـد آقـا، مـلت بـدانـد كـه دولتمشغول كار است اما كار اينقدر زياد است كه به اين زودى انجام نمى گيرد.
هوشيارانه و با توجه به مسائل اصولى در قطع ريشه هاى فساد بكوشيد
امـا اگـر مـا غفلت كنيم از آن مقصد اصلى مان كه كندن اين ريشه هاى فاسدى كه زير خاكهـسـت در ايـن مـمـلكـت مـا و دارنـد اخلال مى كنند، اگر ما غفلت كنيم از كندن اين ريشه ها، اينريـشـه هـا رشد مى كنند، بعد درخت تناور مى شوند و بعد ريشه ما را قطع مى كنند. غفلتاز ايـن نـكنيد، نرويد سراغ اينكه خانه ام چه و زندگيم چه ، برويد مملكتتان بينيد مملكتچه جور است ، اول مملكت را اصلاح بكنيم بعد برويم سراغ خانه و لانه خودمان . مبادا كهايـنـهـا مـا را اغـفـال بـكـنـند و اين تبليغات غلط و سوئى كه مى كنند كه براى خودشان واربابانشان خيلى خوب است و براى ملت ما ذلت آور است ، مبادا بين شما بيايند و بگويندكـه خـوب چـطـور شـد حـالا، و از ايـن حـرف هـائى كـه مـى زنـنـد و شـمـا رااغفال كنند از
آن مـقـصـد اصلى كه عبارت از پيشبرد اين نهضت است و به آخر رساندن ، آخر رساندن آنوقـتـى كـه بـكـلى ريـشـه هـا كـنـده بـشـود و يك مملكت اسلامى با احكام نورانى اسلامى وعـدل اسـلامـى پيدا بشود، دنبال آن برويم ، سراغ اين فروعى كه هست . من هم گرفتارىدارم ، مـردم هـمه گرفتارند، اين آقا هم گرفتارى دارند، شما هم گرفتاريد، اما الان وقتگـريـه و زارى نـيـسـت ، الان وقـت الله اكبر و باز جلو رفتن است . بايد هوشيار و بيداربـاشيم همه ، آنها هوشيارند، بيدارند، آنهائى كه افتاده اند دور، توى دانشگاه ، دانشگاهرا تـعـطـيـل مـى كـنـنـد، مـى رونـد عـرض مـى كـنـم كـه تـوى كـارخـانـه ها، كارخانه را ياتـعـطـيل مى كنند و يا نمى گذارند كار بكنند يا مى گويند كم كار كنيد، توى ادارات مىرونـد و كـم كـارى ايـجـاد مـى كـنند، آنها هوشيارند و مى دانند دارند چه مى كنند، آنها روىنـقـشـه دارنـد عـمـل مـى كـنند، شما هوشيار باشيد، ما هوشيار باشيم ، ملت هوشيار باشد،توجه به فروع نكند و از چيزهاى اصلى غفلت بكند.
شما پاسداران به عالم ثابت كرديد كه ايران يك مملكت زنده است
خـداونـد انشاءالله همه شما پاسدارها را براى اسلام نگه دارد، شما افتخار ما هستيد، شماكسانى هستيد كه آن از زندگيتان را اين عالم ثابت كرديد، شما به عالم ثابت كرديد كهايـران يـك مـمـلكـت زنـده اسـت ، مملكتى است كه مى تواند خودش روى پاى خودش بايستد،مـمـلكـتـى است كه مى تواند جلوى اشخاصى كه مى خواهند بچاپند آنها را بگيرد. خداوندبه شما قدرت زيادتر بدهد. همه را به وظائف اسلاميمان ، به وظائف كشورمان و ملى مانآشنا بكند.
سلام بر همه شما.

next page

fehrest page

back page