بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 6, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

ايـن مـى شـود كـه چـهـره انـقـلاب مـا را مـشـوه كـنـنـد، هـم درداخل و هم در خارج كه بگويند كه اين پاسداران انقلاب و اين كميته ها، همه كميته فلان وپاسدار انقلاب اسلام هستند و معذلك اين كارها دارد انجام مى گيرد، پس معلوم مى شود كهاسـلام ايـن وضـع را دارد، اسـلام ، ايـن آشـفـتـگى ها را اسلام مى خواهد. آنهايى كه دشمنندوقـتـى كه يك جا، دو جا، ده جا يك امر خلاف واقع بشود، ديگر ملاحظه اين را نمى كنند كهپـانـصـد جـا امر صحيح واقع شده است ، يك چند جا هم امر خلاف واقع شده است ،آن ها همانامر خلاف را انگشت روى آن مى گذارند و همه رامى كوبند، روحانيت را مى كوبند، اسلام رامـى كـوبـنـد، انـقـلاب را مـى كـوبـنـد. آن چـيـزى كـهمـشـكـل اسـت ايـن اسـت كـه بـايـد فـكـر ايـن مـطلب را كرد كه اينهايى كه سرخود رفتند وتـشـكـليـل كـمـيـته دادند، يا آنهايى كه سر خود نرفتند، لكن ديگران در آن نفوذ كردند وبـدون ايـنـكـه اشـخـاص صـالح تـوجـه داشـتـه بـاشـنـد آنـهـا نـفـوذ كـردنـد و كـم كـمتـحـمـيل كردند بر ديگران يك مسائل باطل را، بايد فكر اين معنا شد كه چه جور و از چهراه ما ميتوانيم اصلاح كنيم . نه اصلاح كميته هاى تهران ، از كميته هاى تهران كمتر حرفاسـت ، اصـلاح كميته هاى همه مملكت ، مثلا در هر شهرى كه چند نفر مثلا آدم نافذ يا معمم ياغـيـر مـعمم است به عدد آنها كميته هست ، كميته هائى كه هر كدام با ديگرى مخالف هستند وهـر كـدامـى جـز نـفـع بـه طـرف خـودشـان و اشـكـال بـه طـرف ديـگـر مـى كنند و كارهاىنابسامانى كه منافى با انقلاب است ، منافى با اسلام است انجام مى گيرد و ما نتوانستيمتـا حالا با كوششى كه كرديم به اينكه اين اختلافى كه بين بعضى ها هست رفع بكنيمو مـثـلا در هـر جـائى و در هـر نـقـطـه اى به اندازه اى كه لازم است كميته باشد و پاسدارانـقـلاب و بـا هم مخالفت نداشته باشند و به اندازه لزوم حفظ نظم و آرامش را بكنند، نهايـنـكـه آرامـش را بـه هـم بـزنـنـد، ايـن مـع الاسـف تـا حـالا تـوفـيـقحـاصـل نـشـده اسـت . مـا بـايـد ايـن نـواقـص را رفـع بـكـنـيـم . فـكـرى بـراىاصل وجود كميته و اصل وجود پاسدار انقلاب ضرورى است كه لازم است و بايد باشد. تاآنـوقـتـى كه ما احساس كنيم كه دولت سلطه پيدا كرده است بر امور و علامتش اين است كهخـلع سـلاح كرده است از مخالفين اسلام ، از مخالفين نهضت ، تا آنوقت ما لازم مى دانيم كهايـن كـميته ها باشند و پاسدارها هم بايد باشند و ما تقدير و تشكر مى كنيم هم از كميتههـا و آقـايـان كـه صـرف وقـتـشـان را كـرده انـد در يـك هـمـچو امرى و البته امرى است كهمـال هـمـه اسـت و مـال خـودشـان اسـت و هـم پـاسـدارهـاى انـقـلاب كـه ايـن قـدر زحـمـتمتحمل شدند و اينقدر كشته و قتل ها و شهيد داده اند، اين مورد تقدير همه است و مورد تقديراسـلام اسـت . اصـل مـسـاله كـه بايد اينها باشند و روى احتياجات لازم است وجود اينها، ايناصل مساله طرح نيست ، اين بايد باشد، اين مساله طرح است كه چطور ما اصلاح كنيم اينهارا، در مـثـلا فرض بفرمائيد كه فلان شهر كه واقع مى شود يك قضايائى مثلا به اسمايـنـكـه فـلانـى ، فـلان آدم فـرض كـنـيد كه ساواكى بوده است و فرار كرده مى ريزندمـنـزلش ، خـوب اين هيچ وجه شرعى و عقلائى ندارد كه كسى فرار كرده ، بريزند زن وبچه اش را بخواهند اذيت بكنند يا مثلا اگر يك كسى را بگيرند، روى غير موازين شرعيهاذيـت كـنـنـد، آزار كـنـنـد، شـكـنـجـه كـنـنـد و از ايـن مـسـائل ، ايـنمـسـائل را بـايـد يـك كـارى بـكنيد كه جلوگيرى بشود. تصفيه لازم دارد اين كميته ها، نهانـحـلال . بـايد باشد و بايد تصفيه بشود و بايد هم تصفيه بشود به اينكه اشخاصيا
هـيـات هـائى بـرونـد يـكـى يـكـى ايـن كـمـيـتـه هـا را مـلاحـظـه كـنـنـد و از اشـخـاص مـطلعاعمال اينها را بپرسند و ببينند چه كارهائى كرده اند و مسبب اين كارها چه اشخاصى هستندايـن را پـيـدا بـكـنـنـد و آن شـخـصـى را كـه مـفسد است يا كنار بگذارند و يا اگر مجازاتمـيـخـواهـد، مـجـازات بكنند و به جاى او يك شخص صالح بگذارند. درد مطلب اينجاست كهشـمـا يـك فـكـرى بـراى ايـن جـهـت بـايـد بـكـنـيـد كـه عـرض ‍ بـكـنـم كـه كـمـيـتـه هـا رااول اصـلاح بـكـنـيـد و اشـخـاصـى كه ضرر دارند، اشخاصى كه مفسد هستند آنها را كناربـگذاريد و اشخاصى صالح به جاى آنها بگذاريد. حتى در خود قم هم پيدا مى شود يكهمچو چيزى ، گاهى كارهاى خلاف مى شود.
لزوم هوشيارى ملت در تصفيه مغرضين
در هـر صـورت اصـل مـطـلب را كـه شـمـا مـى فـرمـائيـد، ايـنمـحل اشكالى است كه بايد باشد، لكن اصلاح هم بايد باشد. تصفيه كنيد و اين تصفيهرا بـايـد بـه دسـت خود آقايان و به هيات هائى كه قرار مى دهند و از اينها، اگر چنانچهايـن تصفيه ها بشود معلوم نيست كه ديگر انتقادى در كار باشد. انتقادات روى اين است كهاغـراض هـسـت در كار، اغراض زياد است از كميته ها كه تبليغات سوء بكنند به اينها، والاخوب ، اين مردمى كه در مساله آقاى طالقانى كه مورد احترام همه ما هست ، اين مردمى كه جلوافتادند و اين تظاهرات كردند، اينها براى خاطر آقاى طالقانى اين كار را كردند! يعنىايـنـهـا عـلاقـه دارنـد بـه آقـاى طـالقـانـى ؟! آن كـسـى كـه خـدا راقـبـول نـدارد بـا آقاى طالقانى كه خدا را قبول دارد عرض كنم كه شخص روحانى است ومـتـعـبـد بـه اسـلام اسـت ، براى او اين كارها را كردند؟! يا براى اينكه نگذارند يك محيطسـالم بـاشد؟ اينهايى كه براى ملت ما دارند دلسوزى مى كنند، رفراندم برخلاف مشىمـلت مـا بـود! ايـن رفـرانـدمـى كـه هـمـه مـلت بـا جـان ودل دنـبـالش بـودنـد ايـن بر خلاف مصلحت ملت بود كه اينها بعضى از صندوق ها را آتشزدنـد، بـعضى جاها عرض كنم با تفنگ رفتند جلوى مردم را گرفتند كه رفراندم نشود وتحريم كردند رفراندم را؟! چرا اين كار را كردند؟ اين براى اين بود كه ملت را اينها مىخـواهـنـد و مى خواهند كه مملكت ايران يك مملكت خوبى باشد؟! خوب ، ملت همين است و همينىاست كه همه ديدند كه با شوق و شعف و با وظيفه و با احساس وظيفه شرعى رفتند و راىدادنـد و مـشـت آنـهـا را هـم كه پنج ، شش تا گروه بودند كه همه هم مخالف بودند و روىهمرفته شان به قدر نيم درصد نشد جمعيتشان ، اينها مى بينند كه در رفراندم كه شكستخوردند، در بين مردم هم كه جايگاهى ندارند و ارباب ها هم كه منافعشان را تامين مى كنند،اگـر چـنانچه اينها حديت در كارها بكنند و آشوب در اينجا بكنند و نگذارند كه آرامش پيدابـشـود، از ايـن جـهـت جـلوى رفـرانـدم را مـى خـواسـتند بگيرند. خوب ، قضيه كشاورزى ،بـرخـلاف مصلحت ملت است كشاورزى ؟! چرا مى روند نمى گذارند كشاورزى بشود؟ و چرامـى رونـد تـحـريـك مـى كـنـنـد ايـن كـشـاورزهـا را كه شلوغ بكنند و مانع بشوند از اينكهكـشـاورزى بشود اينها نظر حسن دارند نسبت به اين ملت ؟! مى خواهند كه اين مستضعفين بهنوائى برسند؟ مى خواهند در مقابل آن هائى كه عرض بكنم كه ظلم به اين ملت
كـردند، اينها مى خواهند يك فعاليتى بكنند و هواى ملت را دارند و اشتياق دارند به اينكهاين ملت يك حال صحيحى پيدا بكند، يك وضع سامان دارى پيدا بكند؟! اگر اينطور است ،مـگـر كشاورزى مخالف با مصالح ملت است كه اينها افتاده اند در بين اين كشاورزها و همهرا دارند مانع مى شوند؟ مى آئيم سراغ كارخانه ها، كارخانه اگر راه بيفتد اين برخلافمصلحت مملكت ماست ؟ برخلاف مصلحت ملت ماست اين ؟! چرا مى آيند مى افتند در بين كارخانهدارهـا تـبـليـغـات سـوء مـى كـنـنـد و نـمـى گـذارنـد كـه راه بـيـفـتـد. هـمـه ايـنمـسـائل بـه مـا ايـن مـطـلب را نـشـان مى دهد كه يك عده اى ماءمورند از طرف خارجى ها (و منبـيـشـتـر احـتـمـال مـى دهـم آمـريكا باشد) ماءمورند از طرف اينها كه نگذارند ايران سالمبـاشـد، نـگـذارنـد آرام باشد. اين ماءموريت را اگر بتوانند در كارخانه ها انجام مى دهند،اگر بتوانند در كشاورزى انجام مى دهند، بتوانند در دانشگاه ها و در اينها كه يك مردم سادهاى هستند ولو تحصيل كرده اند و مشغول تحصيلند، لكن جوانند و زود تحت تاثير واقع مىشوند چهار تا كلمه عرض مى كنم چيزى كه به آنها مى گويند، زرق و برق دارى كه مىگويند، بازى مى خورند والا نه اينكه آنها سوء نيت داشته باشند. اينها مى افتند و زن وبچه و بچه ها و بزرگ ها و زن ها و مردها را بسيج مى كنند براى يك امرى كه اين امر راخـود آنـهـا بـا ريـشـه اش مـخـالفـنـد. خود آنها با آقاى طالقانى مخالفند و هر روزى كهدسـتـشان برسد سر او را مى برند و سر امثال او را، لكن حالا بهانه دستشان افتاده استكـه مـثـلا آقـاى طـالقـانـى رفته اند بيرون و اين بهانه دستشان افتاده و آن بساط را درمـدرسـه هـاى مـا و در خـيـابـان هـاى مـا ايـنـهـا درست كردند و براى كميته ها شروع كردندتبليغات سوء كردن . اينها يك دسته اى هستند كه فردا هم يك چيز ديگرى پيش مى آيد. منپـيـشـتـر گـفـتـه بـودم زمان طاغوت كه ما در مواقع معينى مى بينيم كه يك غائله بلند مىشـود، آن مـواقـع مـعـيـن يـك وقـت قـبـل از مـاه رمـضـان اسـت و يـك وقـتقبل از ماه محرم ، ماه رمضان براى دولت سابق يك خطرى داشت كه مبادا روحانيون (در مساجدمـردم مـجـتـمـع انـد، مـاه عـبـادت اسـت ) مـبـادا يـك تـبـليـغ سـوء بـر ضـد دولت بـشـود،قبل از ماه مبارك يك غائله درست مى كردند. غائله قضيه مثلا شهيد جاويد، يك ماه مبارك را ماهاغـفـلت مـى كـرديم كه ما از كجا داريم ، اشتباهمان از كجاست ، يك ماه مبارك ما سر يك مسالهجزئى به جان هم مى افتاديم ، اهل منبرها دو طايفه مى شدند، يك طايفه از آن ور، يك طايفهايـن ور، عـلمـا و مـثـلا چـيـزهـاى ما، طلبه هاى ما دو طايفه مى شدند، يك طايفه از آن ور، يكطـايـفـه ، يـك مـاه مـبـارك را مـا هـدر مى داديم كه ، دولت را بايد در اين ماه مبارك ما تنبيهشبـكنيم به يك چيزهايى ، يك مطالبى بگوييم ، اينها درست مى كردند اين مطلب را و ما راسـرگرم مى كردند به شهيد جاويد. يك ماه ، دو ماه ، سه ماه اين مى شد، همچو كه اين بهطرف سردى مى رفت و ماه محرم مثلا نزديك مى شد و مساءله مرحوم شمس آبادى را پيش مىآوردنـد، اى بـسـا شـمـس آبـادى ، حـالا شـايد هم خودشان يك همچو كارى مى كردند كه اينغـائله درست بشود، حالا خودشان هم نكرده باشند كس ديگرى كرده باشد، اما آنها غائله رادرست مى كردند و دو دسته راه مى انداختند يك دسته از آن ور و يك دسته از آن ور. قواى ماو نـيـروى مـا كـه بـايـد صـرف بـشود در مصالح اسلام ، سر اين قضيه هدر مى دادند تااينكه اين يك خرده اى سرد مى شد، وقتى كه اين سرد مى شد، مثلا نزديك يك ماه رمضان ياچى ، قضيه دكتر شريعتى را
پيش مى كشيدند، از آن ور يا الله شروع مى كردند تبليغات بر عليه او، از آن ور شروعمـى كـردنـد تبليغات عليه او، تمام قوا صرف مى شد سر اين و الان هم مشغولند، الان همآنـهـائى كـه مـى خواهند نگذارند كه اين مسائل ايران روى مصالح مسلمين چيز بشود حالا همايـن مـسـائل هـست ، وقتى اين هم سرد شد يك مساله ديگر. حالا شما خواهيد ديد بعد از اينكهمـثـلا ايـن غـائله اخـيـر از بـيـن رفـت و حـل شـد و چـنـانـچـهحـل اسـت و خـود آقـاى طـالقـانـى هـم الان هـسـتند در قم با ما ملاقات كردند و خود ايشان همنـاراحت از اين مسائل شدند كه يك همچو حرف هائى درست كرده اند، بعد از اينكه اين غائلهچـيـز شـد يك غائله اى درست مى كنند، حالا يا خودشان مى فرستند مثلا فرض كنيد كه يككـسـى را مـى گـيـرنـد مثلا احمد ما را مى گيرند ولو اينكه اگر احمد را بگيرند بكشند منحـرفـى نمى زنم اما اينها مى خواهند درست بكنند يا يك مثلا چيز را از علماى ايران پسرشرا مى گيرند يك كارى سرش مى آوردند و اين يك غائله پيدا مى شود، تا اين شد خودشانشروع مى كنند قبل از اينكه صاحبكار مشغول بشود و اظهار تاءثر بكند، آقايان تاثر مىكـنـنـد و مـصـيبت آقايان مى گويند. خود صاحبكار هيچ حرفى نمى زند اما آقايان سينه مىزنند اين چيست ؟ براى اين است كه نمى خواهند كه اين مملكت ما به دست خودمان باشد. اينهامـاءمـورند كه اين مملكت را كارى بكنند كه آن مسائل سابق دوباره با يك فرم ديگر، فرمشـاهنشاهى ديگر نمى شود اما با يك فرم ديگرى آنها عود بكنند و ما باز همان اختناق ها وهـمـان چـپـاولگرى هايى كه آنها داشتند، همان مال مردم را خوردن دوباره بيايد، يك مقدارىگير اينها بيايد و اينها هم استفاده اى بكنند. ما بايد الان تمام قوايمان را صرف كنيم دراينكه اينطور مسائل را كه اينها پيش مى آورند خنثى بكنيم . البته اينها اين مساله را پيشآوردند و چه بسا خود آنها اين مساله را مى خواستند بشود و خود آنها مثلا فلان را گرفتندو خـود آنـهـا خـواسـتـنـد چـيـز بشود بعدش هم هياهو كردند در صورتى كه صاحبكار همچوهـيـاهـويـى نكرده ، آنها شروع كردند هياهو كردن . در هر صورت اينكه راجع به كميته هاهـيـاهـو مـى كـنـنـد، ايـن امـر تازه اى نيست اينها بساطشان و اساس مسائلشان اين است يعنىتزشان اين است كه بكوبند هر چيزى را، هر نقطه اى را كه مى خواهد براى اين ملت ، يككـارى بـكـنـد. مـن عـرض كـردم شاهد بزرگى بر اينكه اينها حسن نظر ندارند و سوءنيتدارند، جلوگيرى از رفراندم بود. رفراندم را مى توانند بگويند ملى نبود؟! مى توانندبـگـويـند كه دست داشت ، دولتى در كار بود كه دستى رويش داشته باشد؟! مى توانندبـگـويـنـد يـك عـرض مـى كـنـم عـنـاصـرى در ايـنجا مخرب بوده اند؟! نمى توانند اين رابـگـويند. اينكه ديگر حرفى نبود كه ، كسى نمى تواند اين حرف را بزند لكن آنها باتـمـام قـوا كـوشيدند به اينكه جلوگيرى بكنند، هر جا توانستند بعضى از صندوق ها راآتـش زدنـد، بـعـضـى مـردم را اذيت كردند، مانع شدند از اينكه چه بشود، تحريم كردند.خـوب ، ايـن دليـل بـر ايـن اسـت كـه اينها نمى خواهند ما يك وضع خاص و يك وضعى نمىخواهند اين انقلاب به ثمر برسد، اينها مى دانند، خارجى ها لمس كردند مطلب را.
طريق مبارزه انبيا قيام برضد مستكبرين و قدرتمندان بوده است
سابقا يك مطلبى بود كه علمى بود كه اگر اجتماع كنند مردم با هم ،اگر يك ملتى باهممجتمع بشود، نمى شود جلويشان را
بـگـيـرند. روى آن مساله علمى اى كه داشتند آنها و ديد سياسى كه داشتند، نمى گذاشتنداقـشـار بـا هم نزديك بشوند. ماها را از دانشگاهى ها همچو دور كردند كه ماها آنها را تكفيرمـى كـرديـم ، آنـهـا مـا را تـحـمـيـق مـى كـردنـد. آنها مى گفتند اين دسته عرض مى كنم كهعمال دربار هستند، آخوند يعنى دربارى ، آخوند يعنى انگليسى . من خودم با آقاى حائرى وآن آقـاى حـائرى (اشـاره بـه يـكـى از حـضـار) در زمـان رضـاشـاه ظـاهـرا تـوىاتـومـبـيـل نـشسته بوديم ، اتومبيل هاى بزرگ ، چند نفر هم از طرف هاى آن طرف شهر مىآمـديـم تـهـران ، آن چـنـد نـفـر يـكـى شـان شـروع كـرد صـحـبـت كـردن ، گـفـت كـه من حالاسال هاى طولانى بود كه اين هيكل ها را نمى ديدم ، اينها را انگليس ها آورده اند در ايران و(ظـاهـرا گـفت ) يا در نجف ، انگليس ها آورده اند براى اينكه نگذارند كار ماها درست بشود،اينها عمال انگليس ‍ هستند. مادامى كه ما سوار بوديم اينها اين حرف ها را شروع كردند زدنو گـفتن به اينكه اينها چطورند. اينها وضعشان اين بود، تبليغاتى كردند به اينكه هرمـعمم و آخوندى دربارى است . اصل دين را، اينها دين را آن كه بجا آورده براى افيون استدين . اينها، قدرتمندها دين ها را ايجاد كرده اند و دينى را كه اينها ايجاد كردند قدرتمندهابـودنـد بـراى ايـنـكـه مـردم را خـواب بـكـنـنـد و آنـهـا قـدرت خـودشـان رااعـمـال بـكـنـنـد كه مبادا توده ها بر ضد قدرتمندها چيز بشوند، اينها با وعده بهشت و باوعـده ايـنـطـور چيزها مردم را آرام ميكنند، لالائى مى گويند براى مردم ، مردم را بيهوش مىكـنـنـد و قـدرتـمـنـدها مردم را مى چاپند، در صورتى كه اگر هر منصفى به تاريخ انبيامـراجـعـه كـنـد، مى بيند كه انبيا بودند كه توده ها را بيدار مى كردند بر ضد دولت ها.خـوب ايـن مـوسـى عـليـه السلام است كه توده مردم را، يك آدم شبان با يك عصا راه افتاد،تـوده مـردم را بـيـدار كـرد بـر ضـد فـرعـون ، نـه فـرعـون مـوسى را درست كرد براىخـوابـاندن آنجا، موسى مردم را تجهيز كرد براى اينكه جلوى قدرتمندها را بگيرند. اينتـاريـخ اسـلام مـا كـه دم دسـتـمـان است و همه تان مى دانيد، مى دانيد كه اينطور نبود كهقـدرتـمـنـدهـاى قـريـش حـضـرت رسول را درستش كرده باشند و دين اسلام را درست كردهبـاشـنـد بـراى ايـنـكـه تـوده را خـواب كـنـنـد. ايـن حـضـرترسـول بـود كـه تـوده هـا را بـيـدار كـرد، گداها را بيدار كرد، صعلوك ها را بيدار كرد،فقرا را بيدار كرد و بر ضد اين چيزها قيام كرد، بر ضد قدرتمندها. جنگ هاى پيغمبر همهبـا قـدرتـمندها بوده . اين طرف عبارت از يك عده بى ساز و برگ ، يك عده عرض ‍ بكنمكـه تـوده مـردم ، فـقـرا و ضعفا و مستضعفين ، آن طرف مستكبرين و عرض بكنم داراى كذا وكـذا. آن تـبليغات آنها به قدرى بوده است كه شايد در بين خود ماها و شايد در بين جوانهـاى مـا ايـن مـعـنـا را بـه بـاور رسـانـدنـد، بـه ثـبـت رسـانـدنـد كـه خـيـر،اصـل ديـن براى يك همچو چيزى است ، در صورتى كه عكس مطلب بوده است . در خارج همهمـى دانـند كه عكس بوده است ، هميشه نزاع ما بين پيغمبرها از توده ها شروع شده بر ضدمـسـتـكـبـران ، بـر ضـد قـدرتـمـنـدهـا.از آن ور اين روحانيون طرفدار دولت ها هستند يعنىدربـارى هـسـتـنـد، طـرفـدار دولت هـسـتـنـد شما اگر، سوابق را ما يادمان نيست و لكن من ازاول دولت رضـاشـاه تـا حـالا يـادم اسـت و وارد در جريان بودم و مطلع بودم ، شما البتهاكـثـرتـان يـادتـان نـيـست از اولش ، از بين ما شايد بعضى هايتان . آن كه با اين قدرتشيطانى در اين طول پنجاه و چند سال مخالفت كرد روحانيون بودند، تمام جبهه هاى
سـيـاسـى كـنـار بـودند، گاهى ممكن بود يك كلمه اى در خارج اينها بگويند، اما آن كه درداخل ، در داخل مملكت قيام كردند بر ضد رضاشاه ، علماى تبريز بودند. يك وقت هم علماىخـراسـان بـودند، يك وقت هم علماى اصفهان بودند كه در قم جمع شدند، كه ما همه اش راحـاضـر بـوديم . آن كه در مجلس مخالفت مى كرد، جبهه ملى نبود مدرس بود، نهضت آزادىنبود مدرس بود كه مى ايستاد و بر خلاف آنجا. اينها آن وقت چيزى نبودند، كارى نداشتندبه اين كارها، بعد كه چيز شد، خوب ،آنها حالا هستند ما كارى با آنها نداريم اما قضيه ايناست كه تبليغات بر ضد روحانيت دامنه دار بوده است و اين تبليغات براى خاطر اين بودهاسـت كـه آنها مى خواستند كه اين جناح روحانى را از مردم جدا بكنندتا نتوانند اينها با هممـجـتـمـع بشوندو تا نتوانند منافع اينها را در اختيار بگيرند. اين قضيه تز آنها و جهاتسياسى و ديدهاى علمى .
وحشت اجانب از قدرت روحى مردم و وحدت كلمه
امـروز ايـنها لمس كردند اين مسائل را، يعنى عينا در خارج ديدند كه اين ملت با هم كه شد،هـمـه چـيز آنها را به باد داد. اين ملت وقتى كه روحانى اش و عرض بكنم دانشگاهى اش ،بـازارى اش و عـرض بـكنم كشاورزش ، همه اينها با هم مجتمع شدند و يك كلام گفتند كهمـرگ بـر اين سلطنت و يك كلام گفتند ما جمهورى اسلامى مى خواهيم ، هيچ قدرتى نتوانستجـلوى ايـنـهـا را بـگـيـرد. ايـنـهـا الان وحـدت كـلمـه اى كـهحـاصـل اسـت و حـاصـل شد خطرى بود كه لمس كردند كه تمام قدرت هاى بزرگ نتوانستجلوى اين ملت را بگيرد و اين ملت با مشت خالى غلبه كرد بر آنها و نبود جز اينكه اسلامدر كار بود و مردم شهادت را طالب بودند و نبود الا اينكه همه با هم بودند و از آن بچهكـوچـك تـا آن پـيـرمـرد هـشـتـاد ساله همه يك حرف ميزدند. اين معنا را اينها لمس كردند، دررفـرانـدم اينها فهميدند قضيه چى هست ، فهميدند كه يك نفر آدم كه (در روزنامه بود يادر راديـو بـود يـادم نيست ) يك نفر آدمى كه اشتباه كرده است درانداختن راى خلاف ، گريهمـى كـنـد بـه ايـنكه من يك گناهى كردم كه بخشودنى نيست ، من جهنمى ديگر شدم . براىايـنـكـه اشـتباه خودش را اسباب اين معنا مى داند. آن مردى كه دوشش گرفتند، مريض بودهآمـده راى انـداخـتـه (در خمين شده ) راى انداخته و مرده . آن پيرمرد هشتاد ساله را توى چرخنشاندند، آن معلولين را، آن چيزها را توى چرخ نشاندند، آمدند پاى صندوق . كجا در دنياسـابـقـه دارد ايـن ؟ در كـجـاى دنـيا از يك مملكت سى و پنج ميليونى ، سى ميليون جمعيت ،بـيـسـت مـيـليـون جـمـعـيـت راى بـدهـند، راى مثبت ، در مقابلش ‍ نمى دانم چهارصد و چند نفر،چهارصد و چند هزار نفر، صد و چهل هزار نفر، كجاى دنيا يك همچو چيزى بوده ؟ نبوده . اينخـطـر وجـدانى است براى خارجى ها، اينها كه نمى توانند حالا به اين زودى چشم پوشىكنند از نفت ما، چشم پوشى كنند از اورانيوم ما، چشم پوشى كنند از مس ما، اينها كه به اينزودى نـمـى تـوانند دست بردارند. اينها مى بينند كه اگر اين قدرت همراه هم باشد و باهـم حـركـت بـكند و اين نهضت به اين گرمى كه هست باقى باشد ديگر اينها نمى توانندمطلب را متحولش كنند به يك مطلب ديگر. مردم
ايـران يـك تـحـول ذاتـى پـيـدا كـردنـد، خـدا كـرده ايـن را،مـتـحـول شـدنـد روحـا. تـحـول روحـى ايـن اسـت كـه سـابـق در چـنـدسـال پـيـش از ايـن يك پاسبان مى آمد در بازار تهران مى گفت كه يا بازار را ببنديد يابـيـرق بـزنـيـد. بـراى كـسـى قـدرت ايـن نـبـود، اصـلا حـققـائل بـراى خـودش ‍ نـبـود كـه نـه ، مـى شـود گفت نه . كى مى گفت نه ، هيچ كس . تماماقـشـار ايـنـطـور بـود كـه حـق قـائل نـبـودنـد بـراى خـودشـان . يـكتـحـول روحـى انـسـانـى پيدا شد به دست خداى تبارك و تعالى كه همين مردم بى ساز وبـرگـى كـه آن روز از يك پاسبان مى ترسيدند حالا ديگر از توپ و تانك نترسيدند وآمـدنـد ريـخـتـنـد بـرچـى و گـفـتـنـد مـرگ بـر شـاه . ايـنـهـا از ايـنتـحـول و از ايـن و حدت كلمه وحشت دارند، وحشت دارند و به صدد اين هستند كه بشكنند اينرا، از چـه راه بـشـكـنـنـد؟ از ايـن راه كـه كـمـيته ها وقتى كه مى بينند كه اينها مى تواننداستقرار نظم بدهند، اين را بشكنند، روحانيون اگر مى توانند چيز بكنند، اينها را بشكنند،كـارخـانـه هـا را بروند به هم بزنند، كشاورزى را به هم بزنند. اينها مى خواهند به همبزنند اوضاع مملكت ما را. اينها غفلت دارند، اين آقايان بزرگ ها غفلت از اين معنا دارند كهقضيه اين نيست كه بخواهند يك نظمى پيدا بشود، قضيه اين نيست كه بخواهند يك آرامشىپيدا بشود، قضيه اين نيست كه بخواهند براى ملت يك زندگى صحيحى پيدا بشود. شمابدانيد كه اگر چنانچه يك زندگى صحيحى براى ملت پيدا بشود اينها بيشتر تبليغاتمى كنند. اينها حالا كه نمونه اش را دارند مى بينند كه خوب ، مشغولند براى اينكه براىكـارمـنـدهـا يك كارى بكنند، براى عرض مى كنم كه كارخانه دارها يك كارى بكنند، براىمردم بى بضاعت كارى بكنند، براى بى خانه ها كارى بكنند، اينها حالا كه مى بينند اينكار نمونه اين است كه يك آرامشى در اين مملكت پيدا بشود و مردم به همان حالى كه دارندكـه مـتـحـول شـده انـد و نـمـى خـواهـنـد ديـگـر ديـگـران را بـه ايـنحـال بـاقـى بـاشـنـد و همه دنبال مثلا روحانيت هستند، اين معنا را مى خواهند به هم بزنند وبـشـكـنـنـد و ايـن جـز اينكه اين امورى كه هست ، اين اشخاصى كه هست تصفيه بشوند و ازمـمـلكـت خـارج بـشـونـد يـا بـه جـزاى خـودشـان بـرسـنـد راهحـل ديـگـرى نـدارد. اگر دولت بتواند اين كار را بكند، بسيار خوب ، بكند، همه ما هم مىخـواهيم . آن روز ديگر مگر بيكارند آقايان كه بخواهند كميته بازى كنند؟ آقايان هم خوبكار دارند، آقايان ، آقايان درس هايشان را رها كرده اند، بحث هايشان را رها كرده اند، همهكارهايشان را رها كرده اند آمده اند اينجا. مگر اين پاسدارها بيكارند كه بيايند شب و روزايـنـجـا بـايـسـتـنـد با خطر مرگ ، با كشته دادن ؟ اينها هم اگر چنانچه يك آرامش بشود واحساس كنند به اينكه خير، اين چيزها ديگر نيستند در كار، اين مفسدين رفتند از بين ، اينهاهـم مـى رونـد سـراغ كارشان . كار دارند، اينها بيكار كه نيستند. كاسب بوده است آمده استاينجا اين كار را مى كند و حالا با يك زندگى هيچى دارد اين كار را مى كند. اينها لازم استبـاشـنـد و غـفـلت اسـت از ايـن معناكه كسى بشكنداينهارا. دشمن ها مى شكنند، اگر دوست هانـفـهـمـيده اين را بشكنند اينها هم اشتباه كارند، نفهمند كه بخواهند اين پاسدارها را بشكنندواين كميته ها را، بايد البته آقايان تصفيه بكنند.
تاييد و تقويت كميته ها و پاسداران و اصلاح آنان
مـا هـر دو طـرف قـضـيـه را بـايـد بـبـيـنـيـم ، آن مـقـدار مـفـيـدشبلااشكال همه ما قائليم به اينكه بايد باشد واحدى حق ندارد دخالت بكند. آن طرف غيرمـفـيـدش و آن چـيـزى كـه مـفـسـده دارد بـايـد كـمـيـتـه هـاتـشـكـيـل بـشـود، گـروه هـايـى تـشـكـيـل بـشـود، شـوراهـايـىتـشـكـيـل بـشـود بـراى ايـنكه تصفيه بكند اين را. اگر يك روزى عاجز از تصفيه شديد،آنـوقـت بـاعـث ايـن مـى شـود كـه آيـا بـايد اينها باشند يا نه ، آنوقت بايد اين صحبت رابكنيد. بايد بگرديد دنبال اينكه اشخاص صالح پيدا كنيد. يكى يكى كميته ها را تفتيشبـكنيد، ديديد كه يك نفرى است كه مردم مثلا به او سوءظن دارند، او را ساواكى مى دانند،يا از عملش فهميديد كه مى خواهد چيز بكند، خلاف بكند، اين را برداريد كنار بگذاريد اورا، يك نفر آدم مورد اطمينان جايش بگذاريد. نه در تهران ، اين در همه جا بايد بشود. اينمساءله اى است كه در همه جا بايد بشود. بايد اين كميته ها اصلاح بشود و باقى باشد،تـا آن وقـتى باقى باشد كه دولت قدرت داشته باشد (و علامت قدرت دولت خلع سلاحمـخـالفين اسلام است ) تا آن وقت اينها بايد باشند. آن روزى دولت مى تواند گله كند ازكميته ها كه خلع سلاح كرده باشند. اگر اينها خلع سلاح كردند، يك روز كميته ها باقىماندند آن وقت بيائيد گله كنيد. اما تا مادامى كه دشمن هاى ما خلع سلاح نشده اند، تا مادامىكـه در تـهـران ، در خـود تـهـران يـك مـحـله را بـراى خـودشـان دولتمـسـتـقـل قـرار دادنـد و شـب نامه مى خوانند و عرض ميكنم عبور و مرور را از آنجا جايز نمىدانـنـد، تـا مادامى كه اين طور است ، ما پاسدارها را كنار بگذاريم ، راه را براى آنها بازكـنـيـم ؟! ايـن غـلط اسـت ، يـا نـفـهـمـى اسـت و يـا خـيـانـت ، يـا نـدانـم كارى است يا خيانت .مـاتحمل نمى كنيم اين را. ما پاسدارها را تقويت مى كنيم ، ما كميته ها را تقويت مى كنيم تاآن روزى كـه (ايـن را مـن پـيـشـتـر هـم گـفته ام ) تا آن روزى كه دولت قدرت پيدا بكند وبـتـوانـد عـرض مـى كنم كه جريان امور را بكند و ما علامت قوت دولت را اين مى دانيم كهخـلع سلاح بكند اينها را. آن روزى كه اينها را از تمام ايران خلع سلاح كردند كه در هيچجاى ايران ديگر كمونيست و نمى دانم چيز خلق در كار نبود، يا جناح ديگرى كه مضر بهاسلام است در كار نبود و مضر به انقلاب ماست در كار نبود، همه اينها مى روند سراغ كارخـودشـان . آقـايـان هـمـچـو نـيـست كه در اينجا يك چيزى بخواهند ببرند، يك منصبى براىآقـايـان نـيـسـت ، انـحـطـاط بـراى آقـايـان اسـت كـه آقـايـى كـه بـايـد درمحل خودش آقا باشد حالا آمده است خدمتگزار شده . اين روح اسلامى است كه آنها را وادار بهايـن كـار كـرده . پـاسـدارهـا، روح اسلامى آنها را وادار كرده به اين كار والا دنيا كه نمىتـوانـد آدم را وادار كـند كه برود خود را به كشتن بدهد براى هيچ . اين اسلام است كه اينكار را كرده . آنهايى كه مى خواهند اسلام را بشكنند، آنهائى . كه با روحانيت مخالفت مىكنند، با اسلام مخالفت مى كنند اينها ضد انقلاب هستند اسمش هر چه مى خواهد باشد.
در هـر صـورت ايـن كـليـات قـضـيـه اسـت كـه از آن طـرفـشبـلااشـكال لازم است و از آن طرفش تصفيه بلااشكال لازم است وبايد فكر تصفيه اش رابـكـنـيـم . امـاايـن خصوصياتى كه الان شما خوانديد و آن برنامه هائى كه داريد، من الاننـمى توانم چيزى درباره اش بگويم مگر اينكه مطالعه اش بكنم و بعدش بگويم بايدچه بكنيم ، لكن قدم
اول ايـن اسـت كـه آقـا قـبل از اينكه يك تصفيه اى واقع بشود شما هم خودتان هر چه خوبباشيد، كميته هاى چهارده گانه هم هر چه خوب باشند لكن اگر چهار تا كميته در تهران، ده تا كميته سر خود در تهران پيدا شد، در عموم مردم كه اطلاع از واقعيات ندارند، آنهارفتند يك فسادى كردند، خانه مردم ريختند خانمان مردم را غارت كردند، شرب خمر كردندتـوى عرض بكنم كه چى ، همه فسادها را كردند، خوب اين وضع اينطور مى شود كه مىگـويـنـد كـمـيـته ها اينطور، يك وقت مى گويند كميته ها. سابقا اينجور بود كه اگر يكبـقـالى كـم فـروشـى مـى كرد مى گفتند فلان بقال كم فروشى است . اگر يك آخوندىپـايش را كج مى گذاشت مى گفتند آخوندها اينطورند. نمى دانم اين از كجا پيدا شده بودكـه راجع به آخوندها يك نفر كه خلاف مى كرد مى گفتند آخوندها، راجع به ساير طبقات، آن يـك نـفـر گـنـاه سـر خـودش مـى گـذاشـتـنـد. و لهـذا بـراى جـمـعـيـتاهـل عـلم سنگين است مطلب ، يعنى يك وظيفه بسيار سنگين است . نبايد بگذارند كه يك معممخـداى نـخـواسـته يك خلافى در يكى از اين كميته ها، چون ميگويند كه از اين رقم هستند مننـمـى دانـم راسـت يـا دروغ بـاشـد، و لكـن بايد اجازه ندهيد كه يك معمم منحرف ، يك معممسازمانى كه بوده است توى اينها و از خود آنها بودند سرش عمامه گذاشته ، نبايد اينهارا اجـازه بـدهيد كه در اين كميته ها، وارد نشوند و يك خلاف بكنند و آن وقت بگويند كميتهها اينطورند. كميته ها نگاه نمى كنند كه ، كميته ها حفظ كردند مملكت را، اين كميته ها درستكردند، اين مملكت را، اين پاسداران انقلابند كه مملكت را حفظ كردند. اينها فكرش را نمىكـنـنـد. هـمـه هم دارند مى آيند هى به ما مى گويند كه آقا ما نمى توانيم درست بكنيم . ازهمه اين قواى انتظامى كه ما بايد تاييد كنيد از ما خوب ما بايد تاييد كنيم از شما، اما!!!از دولت ، از آنـهـا امـا دولت بـايـد تـاييد كند از اين پاسدارها و ما احتياج به تاييد آنهانداريم من خودم تاييد مى كنم اينها را، ما تاييد مى كنيم اينها را و بايد باشند لكن بايدتـصـفـيـه بـشـونـد. بـدون تـصـفـيـه اين نمى شود و اسباب اين مى شود كه همه تان را،ايـنـهائى كه مى خواهند ضرر بزنند به روحانيت ، همه را چيز بكنند، برايشان تبليغاتسوء بكنند. اين بايد درست بشود، اين ماحصل حرفى است كه من حالا مى توانم عرض كنمو مال بعدش را، بعدش ‍ را انشاءالله بعد.
لزوم عمل نمودن به وظايف اسلامى
لكـن رويـهـمرفته اين است كه در اين مسائل امورى كه مكروه است براى ما، امورى كه سختاسـت شنيدنش ، امورى كه سخت است پايدارى درباره آن ، اين شك ندارد كه هست لكن وظيفهاش اسـت . يـك مـسـاءله اين است كه يك جمعيتى فرض كن هست كه براى دنيا دارد اين كار رامى كند اينها اگر ببينند كه دنيايشان به زحمت است ، چيز است ، آسايش ندارند روز و شبكـار مـى كـنـنـد. خوب ، ما هم اينطور است ؟ اينطور كه نيست ، براى اينكه اگر براى دنيابـود كـه نـبـايد برويد توى آنجا خودتان را وقف كنيد براى اين زد و خوردهائى كه بهدرد شـمـا نـمـيـخـورد. ايـن بـراى خـداست . پس ما يك وظيفه شرعى داريم انجام مى دهيم اينوظيفه شرعى كه انجام مى دهيم با هر... نتوانستيم ، ما به
وظـيـفـه مـان عمل كرديم . حضرت امير هم نتوانست معاويه را از بين ببرد ولى وظيفه اش راعـمـل كـرد. مـا وظـيـفه مان را عمل مى كنيم ، اگر توانستيم كه كار را انجام بدهيم ، خوب هموظـيـفه ... ما كه از پيغمبر بالاتر نيستيم ، ما كه از اميرالمومنين بالاتر نيستيم ، ما كه ازسـيـدالشـهـدا بـالاتـر نـيـستيم ، آن وظيفه اش را عمل كرد، كشته هم شد، ما هم وظيفه مان راعـمـل مى كنيم . بنابراين نبايد ما از اين مكروهاتى كه پيش مى آيد، خصوصا اينطور امورجـنـجـالى كـه هـمـه مـى دانـنـد كـه فـلان طـايـفـه دارنـد بـه جـان آن كـهاصـل خـدا را قـبـول ندارد، براى عرض ميكنم كه آيت الله اش سينه مى زند، اين معلوم استكـه مـردم هـم مى دانند و خوب شما هم مى دانيد، همه هم مى دانند كه اين مساله توطئه است ويـك مـسـاله شيطنت است . و من اميدوارم نتوانند كارى بكنند و من متوقعم كه همه آقايان اتكاءبـه خـدا بـكـنـنـد، تـوجـه خـدا بـكـنـنـد كـه بـا تـوجـه بـه خـدا ايـن كـارهـاحـل مـى شـود و حـل شـد و وحـدت خـودشـان را حـفـظ كـنـنـد و مـاءيـوس نـبـاشـنـد ومـشـغـول كـارهـاى خـودشـان بـاشـنـد و البـتـه تـصـفـيـه را بـايـد بـكـنـنـد. خـود آقـايـانمـشـغـول بـشـونـد و تـصـفـيـه بـكـنـنـد. بـعـد از تـصـفـيـه كـسـى نـيـسـت كـه قـبـول نـداشـتـه بـاشـد اين را، چنانچه شما هم قبول داريد كه بعد از اينكه آرامش در اين مملكتپـيـدا شـد ديـگـر مـا كـارى به آنها نداريم ما مى خواهيم آرامش ‍ را ايجاد كنيم ، وقتى آرامشپيدا شد، خدمت ما هم به س ر رسيد و مى رويم سراغ كار خودمان كه من طلبه ام و درس مىخـوانـم ، آقـايـان هـم كـه هـركـدام بـه آقـائى شـان چـيـز مـى كـنـنـد. ايـنحاصل حرف من است حالا. بعد من هم اين را بايد نگاه كنم .
سوال آيت الله مهدوى كنى : در اينجا يك سوالى پيش آمد كه بعضى از عناصرى هستند كهظـاهـرا رهـبـرى حـضـرتـعـالى را قـبـول مـى كـنـنـد ولى در مـقـامعمل نه آئين نامه دادگاه هاى انقلاب را قبول دارند و نه آئين نامه هاى كميته مركزى را.
پـاسـخ امـام : خـوب ، ايـن جزو همان ها هستند كه يك وقت اين است كه يك آدمى است هواى نفسدارد، نـه اينكه مثلا از آنهاست كه مى خواهند انقلاب را به هم بزنند. گاهى هواى نفس استكـه دلش مـى خـواهـد كـه حـال خـودش هم يك مثلا چيزى داشته باشد. يك وقت اينطور است .اينها، بايد به آنها حالى كرد به اينكه حالا وقت اين كارها نيست ، حالا صحيح نيست اينكهآدم بـرود دنـبال هواى نفسش ، وقتش باقى است بعدها انشاءالله . يك وقت اين است كه نه ،مـوذى اسـت ، مى خواهد اين كارها را بكند براى اينكه به هم بزند اوضاع را. يكى از همينساواكى هاست ، يكى از همين نمى دانم فدايى هاست كه مى خواهند وضع را به هم بزنند وبـايـد تـلفـى كـرد كـه مـخـالف انـقـلاب و ضـد انـقـلاب و بـا آنـهـاعمل ضد انقلابى كرد.
سوال آيت الله مهدوى كنى : در ادارات دولتى ما مامورينى كه آنجا هستند از پاسدارها، آنهانه اينكه مخل نظم ادارات باشند ولى مشاهده مى كنند كه همان اوضاع سابق دارد تكرار مىشـود و ايـنـهـا نـمـى تـوانند تحمل آن اوضاع را بكنند. رفتند تذكراتى دادند. بله منشاءنگرانى ها بايد باشد.
مى خواستم عرض بكنم اينها منشاء نگرانى نيست .
پـاسـخ امام : بله اينها جزء خصوصيات مطلب است كه حالا من ديگر الان وقتم هم الان خستهام .
تاريخ 29/1/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان رفسنجان  
اين دست غيب الهى بود كه همه مردم بلاد از دهات تا شهرهاى بزرگ همه يك كلمه را مىگويند
بسم الله ارحمن الرحيم
ايـن حـقـيـقـتـى اسـت كـه بـايـد اعـتـراف كـرد كـه قـلعـه مـحـكـمـى بـود كـهاحـتـمـال فـتـح او نـمـى شـد و فـتـح شـد و دژ عـظـيـمـى بـود كـهاحـتـمـال شكستن او نمى رفت و شكسته شد. ملتى با نداشتن هيچ ابزار و ساز و سلاح برابر قدرت ها و بر قدرت شيطانى كه تا دندان مسلح بودند غلبه كرد لكن اين من نبودمكـه ايـن غـلبه را نصيب شما كرد اين خداى تبارك و تعالى بود. من در پاريس كه بودم ومـى شـنيدم كه تمام مردم بلاد از آن اقصا بلاد تا مركز، از دهات كوچك تا شهرستان هاىبـزرگ هـمـه بـا هـم متحد شدند و همه يك كلمه مى گويند و آن اينكه سلسله پهلوى نه وجـمـهـورى اسـلامـى آرى . مـن آنـجـا اينطور فهميدم كه اين دست ، دست غيب است . انسان نمىتـوانـد ايـن وحدت را تحصيل كند. انسان ها شعاع فعاليتشان محدود است ممكن است يك شهررا، يا يك استان را ممكن است كه به وحدت كلمه برساند ممكن است كه يك گروه از مردم راوحـدت كـلمـه درشـان ايجاد كند لكن يك كشور سى و چند ميليونى با اختلاف گروه ها، بااختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور آنها همه با هم مجتمع شدند و همه با هم دستبه هم دادند و يك مطلب را خواستند، اين نيست الا اينكه دست غيبى در كار است ، خداى تباركو تـعـالى بـه وسـيـله امـام زمان سلام الله عليه من از آنوقت ياس در من هيچ وقت نبوده استلكـن از آن وقـت بـسيار اميدوار شدم كه اين مطلب به پيروزى خواهد رسيد، البته اين معناكـه پـيـروزى بـه ايـن سـهـلى و بـه ايـن زودى نـصـيـب بشود، يك ملتى كه هيچ ندارد درمـقـابـل يـك قـدرت شـيـطـانـى ، بـا ايـنكه مثل آمريكا و انگلستان به صراحت و شوروى همپـشـتـيـبـانـى داشـتـنـد، هـمـه قـواى شـيـطـانـى دسـت بـه دسـت هـم داده بـودنـد درمقابل يك مشت ملت ، لكن اينجا قواى رحمانى در كار بود، با خداى تبارك و تعالى هيچ كسنـمـى تواند ستيزه كند، اينجا دست غيبى الهى بود و تا اين دست هست و تا اين عنايت الهىهست شما پيروزيد.
براى حفظ نهضت در برابر اخلال تفرقه افكنان و تبليغات شياطين بيدار باشيد
همت كنيد كه اين نهضت را به همانطور كه هست ، اين نهضت را به
هـمـيـن گـرمـى كـه هـسـت حـفـظ كـنـيـد. اگـر بـخـواهـيـد بـه يـك مـمـلكـتمـسـتـقـل ، آزاد، به يك كشورى كه خودش روى پاى خودش بايستد و كارهاى خودش را ادارهكـنـد، بـخـواهـيد به يك همچو كشورى برسيد و پيروز بشويد و تا آخر پيروزى را ادامهبـدهـيـد، بايد اين رمز پيروزى را حفظ كنيد. رمز پيروزى توجه به خدا بود. اشخاصىمى آمدند از جوان هاى برومند پيش من و مرا قسم مى دادند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم .اين عنايت خدا بود. اين تحول ، تحولى بود كه به دست بشر نمى نشد انجام بگيرد. درمـلت يـك تـحـول روحـى پـيـدا شـد. يـك تـحـول بـاطـنـى پـيـدا شـد، ايـنتـحـول بـاطـنى به دست خدا بود، با عنايت خدا بود. يك ملتى كه در چند وقت پيش از ايناگـر پـاسـبـانـى مـى آمـد در بـازار و مـى گـفـت بـايـدتـعـطـيـل كـنـيـد يـا بـايـد بـيـرق بـزنـيـد، كـسـى بـراى خـودش حـققائل نبود كه مخالفت كند، به اندك وقتى به آنجا رسيد كه ريختند در خيابان ها و مرگبر فلان گفتند، اعتنا به توپ و تانك و مسلسل نكردند، اعتنا بر قواى شيطانى نكردندايـن تـحـول ، تـحـول الهـى بـود. كـارى كـنـيـد كـه ايـنتـحـول از بين نرود. اينكه الان به دست آورديد و ملت ما به دست آوردند اين از بين نرود،وحـدت كـلمـه را حـفـظ كـنـيـد، تـوجـه بـه خـدا را تـقـويت بدهيد روح خودتان رامتوجه بهخـدابـكـنـيد.شياطينى كه دربين شمامى خواهند تفرقه بيندازند طرد كنيد. آنها را يا ارشادكنيد اگر قابل باشند و يا طرد كنيد.آمريكا باز چشمش به ايران است ، به نفت ايران است،بـه مـخـازن ايـران اسـت ، بـه ايـن زودى نـميتواند اغماض كند و ساير ممالك . شما اگربخواهيد اين چشم ها را كور كنيد واين دست ها را قطع كنيد، بايد با همين رمزى كه تاكنونپيش آمديد از اين به بعد هم اين رمز را حفظ كنيد، اين كليد را حفظ كنيد. آن رمز توجه بهخدا، همه يك مطلب و آن اسلام ، همه يك مطلب و آن ،شرك نه ، اسلام آرى . اگر اين رمز ازدسـت مـا خـداى نـخـواسـتـه گـرفـتـه بـشـود، اگـر ايـن شـيـاطـيـن كـه الانعـمـال آمـريـكـا و مـمـالك ديـگر در بين مردم هستند و آشوب مى كنند، نمى گذارند زراعت ما،كـشـاورزى مـا بـه جـريـان بـيـفـتـد، نـمى گذارند كارخانه هاى ما به جريان بيفتد، نمىگـذارند مدارس ما باز بشود، اگر اين عناصر در بين شما باشند و خداى نخواسته رخنهكنند و شما منفعل از حرف هاى آنها بشويد و جوان هاى ما غفلت كنند و توجه به آنها بكنندو تـبـعـيت از آنها بكنند و در خيابان ها راه بيفتند، تظاهر بكنند در زمانى كه تظاهر نبايدبكنند، اگر خداى نخواسته اين اشخاص فعالى كه با الهامات شيطانى مردم را مى خواهندمـنـحـرف كـنـنـد مـوفـق بـشـونـد مـن خـوف آن دارم كـه بـسـاط بـرگـردد بـهحال اول ، من خوف آن دارم كه باز اختناق پيش بيايد، من خوف آن دارم كه باز استقلالى كهمـا تـحـصيل كرديم از دست ما برود. عزيزان من بيدار بشويد، اينها كه در بين طبقات مردمافـتـاده انـد بـشـنـاسـيـد، ايـنها اگر چنانچه غمخوار ملت هستند، چرا نمى گذارند ملت آرامباشد؟ چرا نمى گذارند رفراندم انجام بگيرد؟ رفراندم كه امر ملى بود، چرا صندوق هارا آتـش زدنـد؟ چـرا مـردم را مـنـع مى كردند؟ تحريم مى كردند رفراندم را؟ رفراندم كهمـال مـلت بـود، آن كه ديگر مربوط به طاغوت نبود، مربوط به اجانب نبود، مربوط بهمـلت بـود، چـرا ايـن كـار را مـى كـردند؟ كشاورزى را چرا نمى گذارند به جريان بيفتد؟افتادند دور دهات وفساد مى كنند و نمى گذارند كه به جريان بيفتد. كارخانه هاى ايرانرا چرا نمى گذارند اينها به جريان بيفتد؟ براى اينكه اگر اينها به جريان بيفتد آرامشپيدا مى شود، اگر آرامش پيدا شد دست ارباب ها قطع خواهد شد
ايـنـها مى خواهند دست آنها باز باشد، اينها مى خواهند باز برگردانند به همان زمان ولوبـا يـك فرم ديگر، البته شاهنشاهى ديگر قابل عود نيست لكن به صورت هاى شيطانىديگر. بيدار بشويد، توجه داشته باشيد، هر كسى در هر جا هست توجه داشته باشد بهاينكه اين عناصر را طرد كند.
فرهنگ اساس ملت است ، اساس مليت يك ملت است
انـشـاءالله بـعـد از ايـنـكه استقرار پيدا كرد حكومت اسلامى ،نقيصه ها را همه با هم بايدرفـع بكنيم كه در راس آنها فرهنگ است . فرهنگ اساس ملت است ، اساس مليت يك ملت است، اسـاس اسـتـقلال يك ملت است و لهذا آنها كوشش كرده اند كه فرهنگ ما را استعمارى كنند.كوشش كردند كه نگذارند انسان پيدا بشود، آنها از انسان مى ترسند، از آدم مى ترسند.كـوشـش كـردنـد در ايـن سـال هـاى طـولانـى و خـصـوصـا در ايـن پـنـجـاه و چـنـدسال كه رجال در ايران پيدا نشود. تحصيلات را به طورى قرار دادند كه رشد تحصيلىو انسانى پيدا نشود. ما را همچو ترساندند، همچو با تبليغات خودشان ماها را ترساندندكه از خودمان مى ترسيديم ، به خودمان اعتماد نداشتيم . اگر يك كسى مريض مى شد مىگـفـتيم بايد برود به خارج در صورتى كه طبيب داشتيم . همچو با ما رفتار كردند و مارا لرزانـدنـد و ما را تهى كردند كه اگر مى خواستيم يك زمين ، يك راهى را اسفالت كنيممى گفتيم بايد از خارج بياوريم با اينكه داشتيم . بايد ارتش ما را خارجى ها اداره كنند،بـايـد نفت ما را خارجى ها بيايند اداره كنند با اينكه ما داشتيم . همه چيز آن براى اين بودكـه مـا را از آنكه بوديم تهى كردند، مغزهاى مارا شستشو كردند،اعتماد به نفس را از بينبـردنـد در مـا. جـوان هـا را بـا اعـتـمـاد بـه نـفـس ، بـااسـتـقـلال نـفـسـانـى بـار بـيـاوريـد. مـعـلم هـا!جـوان هـا رامـسـتـقـل ، آزاد بـار بـيـاوريد، متعمد به نفسشان كنيد. ما همه چيز داريم لكن آنها ما را همچوكردند كه خيال كنيم هيچ نداريم . ما ديديم كه با مشت تهى آنها را عقب زديم و توانستيم .پس توانائى داريم . مائى كه از يك سرهنگ مى ترسيديم ، از يك پاسبان مى ترسيديم، ديـديـد كـه بـچه هاى ما هم اعتنايى ديگر به تانك و توپ نكردند. پس ما داريم چيز ماخـدا داريـم . تا اعتماد به خدا هست ، تا توجه به خدا هست ، تا اينكه اين روحيه شجاعت درشما هست پيروز خواهيد بود. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه اقشار ملت راخواهانم و من دعاگو و خدمتگزار همه شما هستم .
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 30/1/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام حسن البكر رئيس جمهور عراق  
جناب آقاى احمد حسن البكر رئيس جمهورى كشور عراق
بسم الله الرحمن الرحيم
پـيـام مـودت آمـيـز آن جـنـاب در مـورد اسـتـقـرار جـمـهـورى اسـلامـى واصـل و مـوجـب تشكر شد. نهضت انفجارى ايران در اثر ديكتاتورى و اختناق و فشار رژيمپهلوى هشدارى بود براى همه مستكبرين در مقابل مستضعفين .
مـن اميدوارم همه دولت ها با ملت هاى خود با مسالمت رفتار كنند. دولت ها بايد در خدمت ملتهـا بـاشـنـد و مـلت ها پشتيبان آنان ، تا آسايش براى همگان باشد. عاقبت اختناق ها انفجاراست و آن نه صلاح ملت است و نه صلاح دولت . خداوند تعالى توفيق سلم و سعادت بههمه عنايت فرمايد.
والسلام و عليك
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 30/1/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان پالايشگاه هاى اصفهان و شيراز 
عـامـل پـيـروزى ، نـيـروى اسـلام بـود، نيروى ايمان جوانان به اسلام و خداى تبارك وتعالى بود
بسم الله الرحمن الرحيم
عامل پيروزى ، نيروى اسلام بود، نيروى ايمان جوانان به اسلام و خداى تبارك و تعالىبود من از همه شما آقايان كه از مناطق دور تشريف آورده ايد براى تفقد از ما و همبستگى بامـلت ايـران تـشـكـر مى كنم . من لازم است كه بعضى تذاكرات راعرض كنم . ماتااينجاكهبـحـمـدالله پـيـروزمـندانه آمديم بايد بفهميم كه با چه نيرو اين پيروزى دست آمد، اگرندانيم چه نيروئى بود، براى آتيه خطرناك است و اگر بدانيم چه نيروئى بود و اهتمامنـكـنـيـم بـراى حفظ آن ، براى آتيه كشور ما خطرناك است . نيروى پيروزمندانه ، نيروىاسـلام بـود، نـيـروى ايـمان جوانان ما به اسلام و به خداى تبارك و تعالى بود، توجهبـه مـقـصـد واحد كه آن اسلام و جمهورى اسلام و احكام اسلام بود و فداكارى ملت ما براىاسلام ، و شهادت را فوز عظيم دانستن رمز پيروزى بود. ما اگر وحدت كلمه نداشتيم ، هريك ، يك مقصدى داشت ، هر گروهى به طرفى مى كشيدند، ممكن نبود بر اين قوه شيطانىو قدرت هاى بزرگ كه در دنبال او بود پيروز شويم . اجنبى ها فهميدند كه ما با قدرتواحـد كـه قـدرت ايـمـان اسـت و وحـدت كـلمـه و اجتماع گروه هاى مختلف در يك كلمه پيروزشـديم و آنها خوف اين را دارند كه دست آنها تا ابد قطع شود، در صدد بر آمدند كه اينرمـز را از دسـت مـا بـگـيـرنـد و مـا را از ايـن سـلاح بـزرگ اسـلامـى خـلع كـنـنـد.عـمـال آنـهـا در اقـشـار مـلت راه افـتـادنـد و مـفـسـده مـى كـنـنـد، دانـشـگـاه هـا راتـعـطـيـل مـى كـنـند، دانشسراها را با توطئه تعطيل مى كنند، كشاورزى را نمى گذارند راهبـيـفـتـد، فـرهـنگ را نمى گذارند صورت اسلامى پيدا بكند، صنايع را نمى گذارند راهبيفتد. اينها بودند كه مى خواستند رفراندم را نگذارند تحقق پيدا بكند، اينها بودند كهبـعـضـى صـنـدوق هـاى رفـرانـدم را آتـش زدنـد و بـه بـعـضـى صندوق ها حمله كردند ورفـرانـدم را تـحـريـم كـردنـد و ايـنها فهميدند كه در بين ملت جائى ندارند و ملت ما باوحـدت كـلمـه و بـا قـدرت الهـى وايـمان ، بر همه مشكلات تا اينجا پيروز شده است ، مىخواهند نگذارند پيروزى ما به ثمر برسد. اينها هوادار ملت نيستند، اينها براى كارگر وبراى دهقان نمى خواهند خدمت كنند، اينها دشمن كارگر و دهقان هستند و به صورت دوست درآمده اند تا نگذارند براى آنها عمل مثبت انجام بگيرد. آيا رفراندم بر خلاف مسير ملت بودكـه آنـهـا مـخـالفت مى كردند؟ آيا كشاورزى بر خلاف مسير ملت است كه اينها مخالفت مىكنند؟ آيا راه انداختن صنايع و كارخانه ها
بر خلاف مسير ملت است كه اينها مخالفت مى كنند و با جديت جلوگيرى مى كنند؟ آيا خانهسـازى بـرخـلاف مـسـيـر مـلت اسـت كه در بين ملت حرف هاى نالايق پخش مى كنند؟ شما ازاعـمـال ايـنـهـا بـفـهـمـيـد كـه ايـنـهـا مـفـسـد هـسـتـنـد و ايـنـهـاعـمـال خـارجـى و مستعمرين هستند و مى خواهند ما را از مسير خودمان خارج كنند. مستعمرين لمسكـردنـد اين معنا را كه ما با وحدت كلمه پيروز شديم و آنها نتوانستند اين عنصر فاسد رادر ايران نگه دارند، با آنهمه جديت .
تـاكـيـد بـر هـوشـيـارى مـلت در مـقـابـل آشـوبـگـرى هـاىعمال اجانب و جلوگيرى از توطئه ها
از ايـن بـه بـعـد بـايد شما بيدار باشيد، هوشيار باشيد، نگذاريد اينها در بين صفوفشما رخنه كنند و نگذارند شما به مقصد خودتان برسيد. اينها نظر صحيح ندارند، اينهادلسـوز مـلت نيستند، اينها عمال اجانب هستند كه با صورت هاى فريبنده در بين اقشار ملتبـه راه افـتـادنـد و نـمـى گـذارند ايران يك آرامشى پيدا بكند تا اينكه براى همه اقشارزنـدگـى مـرفـه تـهـيـه شـود. ايـنـهـا مـى خـواهـنـد بـاگـل آلود كـردن آب ماهى بگيرند براى اجانب ، اينها مى خواهند باز چپاولگرى ها را اعادهبـدهـنـد، ايـنـهـا مـى خـواهـنـد باز اختناق را برگردانند، همه چيزها را به باد بدهند. شماآقايان ، شما جوان ها، شما اقشار ملت آن رمزى را كه به آن رمز پيروز شديد حفظ كنيد وآن حفظ وحدت كلمه است . اختلاف را كنار بگذاريد، با هم برادروار، با هم با يك صدا بهپـيـش بـرويـد و آن استقرار حكومت عدل اسلامى براى همه ، عدالت براى همه . اين مفسدينبـايـد بـدانـنـد كه اين براى ملت ما مضر است و براى خودشان هم مضر است . اين تفرقهافـكـنى ملت ما را به باد خواهد داد، اگر موفق بشوند خداى نخواسته . لكن بايد بدانندكـه مـا با ملايمت ، تا موقعى كه محتاج به ملايمت است ، با آنها رفتار ميكنيم و آن وقت كهتـكليف براى ما پيدا شد به طور ديگر عمل خواهيم كرد و در يك روز حساب را پاك خواهيمكرد.
مـن از شـمـا آقـايـان ، از تـمام ملت ايران ، از تمام اقشار ايران ، از دانشجويان محترم ، ازتـجـار، از كـارگران ، از كار فرمايان از همه ملت خواستارم كه حفظ كنند وحدت كلمه را،نـگـذارنـد ايـنـهـا در بـيـن اقـشـار شـمـا تـفـرقـه بـيـنـدازنـد. دقـت كـنـنـد كـه ايـنـهـاعمال خارجى هستند و مى خواهند با بهانه هاى مختلف آشوب بپا كنند. در اين چند روز ديديدكـه بـا بـهـانـه بـسـيـار مـبـتـذل كـه خود آن آقا با آن مخالف بود در خيابان ها ريختند ومدارسى را تعطيل كردند و مردم را اغفال كردند.
براى اينكه آشوب بپا شود. آنها متوجه باشند كه قدرت اين را ندارند كه تفرقه ما بينمـا و آقايان ديگر بيندازند و آقايان با هوشيارى جلوى اين تفرقه ها را مى گيرند. شماملت ماءموريد كه با هوشيارى جلوى اين تفرقه ها را بگيريد. جوانان عزيز ما در دانشگاهو در ساير مدارس موظفند كه از اين توطئه ها جلوگيرى كنند. عزيزان من اين توطئه گرىهـا بر ضد انقلاب است و اينها كه توطئه ميكنند بر ضد انقلاب هستند، تهمت ها كه ميزنندبـراى تـفـرقـه ، ضـد انقلاب است . انقلاب اسلامى را حفظ كنيد و اين نهضت را گرم نگهداريد. خداوند تمام شما را حفظ كند و ملت ما را به سعادت و سلامت برساند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
تاريخ : 1/2/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشسراهاى كرمانشاه و همدان  
ضرورت پرداختن به مسائل اصولى از قبيل سمپاشى ها و انحرافات
بسم الله الرحمن الرحيم
تـوفـيـق و سعادت همه اقشار ملت و شما خانم ها و آقايان حاضر در اينجا را از خداوند مىخـواهـم . شـمـا الان قـبـل از مـسـائل اصـولى بـه مـسـائل فـرعـى پـرداخـتـه ايـد،مـسـائل اصـولى مـا الان در بـيـن داريـم ، تـا آن مـسـائل اصـولىحـل نـشـود مسائل فرعى حل نخواهد شد. اين مسائل به آن مى ماند كه در آن وقتى كه ما همهبـا هـم بـراى شـكـسـتـن سد محكم خارجى ها و عمال آنها فرياد مى زديم ، شما حرف درستشدن دانشگاه يا درست شدن حوزه ها را بزنيد، در آن وقت بى موقع بود حالا هم همين طور.شـمـا الان گـرفـتـار مـسـائلى هـسـتـيـد كـه اگـر چـنـانـچـه آنمـسائل حل نشود، اين مسائل نخواهد حل شد. شما الان گرفتار انحرافاتى هستيد كه دامن مىزنـنـد و مـى خـواهـنـد مـمـلكـت مـا را مـنـحـرف كـنـنـد و بـاز بـهحـال سـابـق بـرگـردانـنـد. تـا ايـن انـحـراف و ايـن خـيـانت ها منقطع نشود و از بين نرود،مـسـائل فـرعـى اصـلاح نـمـى شـود. شـمـا الان ايـنمسائل را كه گفتيد و طرح كرده ايد، اين براى وقتى است كه ما بر اجانب غلبه پيدا كردهبـاشـيـم و آنـهـا را عـقـب رانـده بـاشـيـم . ما الان در بين راه هستيم ، ما نرسيديم به مقصد،سمپاشى ها در بين است ، جدا كردن ملت از علما يكى از آن چيزهائى است كه سمپاشى است .مـسـائلى كـه شـمـا طـرح كرديد، اين مسائل در موقع خودش مفيد و الان مضر است . الان اگرچـنـانـچـه ايـن مـسـائل را مـا بـخـواهـيـم تـعـقـيـب كـنـيـم ، بـعـضـى از ايـنمـسـائل اسـبـاب ايـن مـى شـود كـه تـفـرقـه در بـيـن مـلتحـاصـل بـشـود. مـا مـى خـواهـيـم كـه ايـن مـسـائل را در مـوقـع خـودش بـا فـرصـتحل بكنيم . الان وقتى است كه ما بايد مسائل اصلى را و آن قطع ايادى اين اجانب كه الان دربين كشور ما به طور گسترده اى هست قطع بكنيم بايد اين را فكر بكنيم الان غير از آن ،فـكـر كـردن در مـسـائل ديـگـر، فـكـر كـردن در فـروعـى اسـت كـه تـااصل درست نشود، نخواهد درست شد.

next page

fehrest page

back page