بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب کشکول جبهه, مؤ سسه فرهنگى نور ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     19770001 -
     19770002 -
     19770003 -
     19770004 -
     19770005 -
     19770006 -
     19770007 -
     19770008 -
     19770009 -
     19770010 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

325 زن پنجم

مرد چاقى داراى چهار زن بود. روزى به شدت بيمار شد به طورى كه قدرت حركتنداشت . ناچار اين چهار زن هر يك دست و پاى او را مى گرفتند و جابجا مى كردند.
يك روز كه پيرمرد را از پله ها پائين مى بردند سرش به پله خورد و آسيب ديد، نالهاش بلند شد و زير لب گفت : انشاءالله وقتى حالم خوب شد، بايد زن ديگر بگيرم كهاگر دوباره كسالت پيدا كردم ، سرم را بگيرد كه به پله نخورد.
زنها چون اين سخن شنيدند، گفتند: واى بر تو! پيرمرد، تو پايت لب گور است . هنوزآرزوى زن پنجمى دارى ؟
پيرمرد: من كه براى خودم نمى گويم ، دلم براى شما مى سوزد.
زنان : پس پنج زن ديگر بگير تا ما هم آخر عمرى يك نفس راحتى بكشيم .
پير مرد خنديد و گفت : عجله نكنيد، يكى ، يكى !!


326 حكم نماز و گواه فاسق

از اعمش پرسيدند: آيا نماز پشت سر فاسق صحيح است ؟
گفت : بدون وضوء اشكال ندارد.
پرسيدند: شهادتش چطور؟
گفت : با دو شاهد عادل ديگر، شهادتش هم قبول است !!


327 غلام حرف شنو

ارباب ثروتمندى غلام تنبلى داشت . روزى به او گفت : برو مقدارى انگور و انجير ازبازار بخر، و فورا برگرد.
غلام پس از چند ساعت برگشت ، ولى فقط انجير خريده بود.
ارباب ، او را به شدت تنبيه كرد، و گفت : از اين پس يادت باشد وقتى كارى به توگفتم بجاى يكى ، سه كار انجام دهى ، نه به جاى دو كار، يكى .
غلام گفت : چشم ارباب .
اتفاقا پس از اين ماجرا، ارباب سخت بيمار شد. به غلامش گفت : برو فورا دكتر بياور.غلام رفت و با خود سه نفر آورد و به اربابش ‍ گفت : قربان اين يكى دكتر است و آنيكى هم غسال و سومى قبركن ، امتثال امر شد قربان ؟!


328 بدهكار زيرك

گروهى شخصى را نزد قاضى بردند و ادعا كردند: اين شخص صد هزار تومان به مابدهكار است .
بدهكار گفت : جناب قاضى ، اينها راست مى گويند. لكن من از آنان فرصت مى خواهم تازمين و گاو و گوسفندانم را بفروشم و دين خود را ادا كنم .
طلبكاران : جناب قاضى ، او دروغ مى گويد. او هيچ چيز ندارد، به اين بهانه مى خواهدفرار كند.
بدهكار: جناب قاضى ، شما خودتان شنيديد، آنان به مفلس بودن من گواهى دادند، پسچگونه از من مالشان را مطالبه مى كنند.
پس قاضى دستور داد بدهكار را آزاد نمايند.


329 مطالبه اجرت

شخصى بدهى فراوانى داشت ، و قادر بر پرداخت ديون خود نبود. قاضى شهر دستورداد: هيچكس به او چيزى قرض ندهد و هر كس قرض داد بايد صبر كند و از او مطالبهننمايد.
همچنين امر كرد بدهكار را سوار بر قاطرى كنند و در شهر بگردانند تا مردم او رابشناسند و از معامله با او احتراز كنند.
مردى او را بر قاطر خود سوار كرد و از صبح تا ظهر در شهر گرداند. وقتى او را پيادهكرد، گفت : اجرت مرا بده .
بدهكار گفت : احمق از صبح تاكنون در شهر فرياد مى زنى اين شخص چيزى ندارد وكسى با او معامله نكند، حالا از من اجرت مى خواهى ؟!


330 توبه بهلول نباش

روزى معاذ بن جبل با حالتى گريان خدمت پيامبر آمد و سلام كرد.
حضرت جواب فرمودند و پرسيدند: چرا گريه مى كنى ؟
گفت : يا رسول الله ، جوانى خوش سيما بيرون ايستاده و مانند زن جوان مرده ، اشك مىريزد و اجازه شرفيابى به محضر شما را دارد.
حضرت اجازه ورود دادند. جوان وارد شد و سلام كرد.
پيامبر جواب دادند و فرمودند: اى جوان ، چرا گريه مى كنى ؟
گفت : چگونه گريه نكنم و حال آنكه مرتكب گناهانى شده ام ، كه اگر خداىعزوجل بخواهد مرا به بعضى از آنها مؤ اخذه كند، مرا به جهنم خواهد برد، و يقين دارمخداوند به زودى مرا مؤ اخذه خواهد فرمود و هرگز مرا نخواهد بخشيد.
پيامبر فرمود: آيا به خدا شرك ورزيده اى ؟
گفت : به خدا پناه مى برم از اينكه براى او شريكقائل باشم .
فرمود: آيا كسى را به ناحق كشته اى ؟ عرض كرد: نه .
آنگاه پيامبر فرمود: بنابراين خداوند گناهان تو را مى آمرزد، اگر چه به بزرگىكوهها باشد.
جوان گفت : گناهان من بزرگتر از كوهها است .
حضرت فرمود: خداوند گناهانت را مى بخشد، اگر چه به بزرگى زمينها و درياها، و بهاندازه برگهاى درختان و سنگريزه هاى بيابان باشد.
جوان : از اينها هم بزرگتر و بيشتر است .
پيامبر: خداوند گناهان تو را مى آمرزد، هر چند به اندازه آسمانها و ستارگان ، و مانندعرش و كرسى باشد.
جوان : از اين هم بزرگتر است .
در اينجا پيامبر نگاه غضب آلودى به جوان كردند و فرمودند: خاموش باش ، اى جوان ، آياگناهان تو بزرگتر است يا پروردگار تو؟
جوان سرش را پائين انداخت و پاسخ داد: هيچ چيز از پروردگارم بزرگتر نيست و او ازهر چيزى بزرگتر و عظيمتر است .
آنگاه فرمود: آيا جز آنست كه خداى بزرگ ، گناه بزرگ را مى بخشايد؟
گفت : نه ، به خدا سوگند، همينطور است .
پس از اين گفتگو او يكى از گناهانش را براى پيامبر بيان كرد.
جوان عرض كرد: من هفت سال نبش قبر و كفن دزدى مى كردم ، تا اينكه شبى براى دزديدنكفن دخترى از انصار رفتم و شيطان مرا وسوسه كرد. هنگام مراجعت صدائى از پشت سرشنيدم كه مى گفت : يا شاب ويل لك من ديان يوم الدين واى بر تو!اى جوان ، از حاكم روز جزا، روزى كه خداوند بين من و تو حكم كند.
سپس گفت : يا رسول الله ، با اينهمه گناه گمان نمى برم هرگز نسيم بهشت رااستشمام كنم .
پيامبر اكرم : اى فاسق از من دور شو، مى ترسم به آتش تو بسوزم . چقدر تو به آتشدوزخ نزديك هستى .
جوان به بازار شهر رفت ، مقدارى آذوقه تهيه كرد، و سر به كوه و بيابان گذاشت . وبه پرستش خداوند متعال پرداخت . او در حالى كه دستهايش را به گردنش آويخته بود،با خداى خويش چنين راز و نياز مى كرد: خداى من ، اين بنده تو،بهلول است كه دستش را به گردن انداخته است . اى خداى من ، تو مرا مى شناسى و گناهمرا مى دانى ، پس از من درگذر كه از كرده خود سخت پشيمانم . خدايا پيش پيامبرت اظهارندامت و توبه كردم ، مرا نپذيرفت و از خود براند و بر خوف من افزود. پس اى مولاى من ،به عزت و جلالت ، ترا سوگند مى دهم و از تو مى خواهم مرا از رحمت خويش نوميد مفرما ودعايم را رد مكن .
بهلول تا چهل روز اين كلمات را با سوز و گداز مى گفت : و اشك مى ريخت ، به طورىكه حيوانات وحشى و درندگان بر او مى گريستند.
روز چهلم دستش را به آسمان بلند كرد و عرضه داشت : پروردگارا، با حاجت من چهكردى ؟ آيا مرا پذيرفتى ؟ خدايا اگر دعاى مرا مستجاب كرده اى و مرا بخشيده اى ،رسولت را آگاه ساز. و اگر دعايم را اجابت نفرموده اى و مرا نبخشيده اى و مى خواهى مراكيفر كنى ، پس هر چه سريعتر آتشى بفرست تا مرا بسوزاند، يا بلائىنازل فرما كه مرا هلاك گرداند و مرا از رسوائى روز قيامت نجات بخشد. در اينجا اينآيات نازل شد:
وَالَّذينَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَو ظَلَمُوا اَنفُسَهُم ذَكَرُوا اللهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَنيَغفِرُ الذُّنُوبَ اِلا اللهُ وَ لَم يُصِرُّوا عَلى مافَعَلُوا وَ هُم يَعلَمُونَ * اُولئِكَ جَزاؤُهُم مَغفِرَةٌ مِنرَبِّهِم وَ جَناتٌ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدينَ فيها وَ نِعمَ اَجرُ العامِلينَ(214).
كسانى كه مرتكب عمل زشتى مى شوند يا به خودشان ظلم مى كنند و در آن هنگام ، خدا را وعقوبت او را به ياد مى آورند. پس از گناهانشان پشيمان مى شوند و توبه مى كنند و ازخداوند آمرزش و مغفرت مى طلبند. كيست جز خدا كه گناهان را مى بخشد، آنهم از كسانىكه اصرار بر ارتكاب گناه ندارند و پس از پشيمانى براى هميشه گناه را ترك مىكنند. پاداش آنان ، غفران الهى و باغهاى بهشتى است كه از زير آنها نهرهائى جارى استو آنان در آن باغها مخلد هستند و چه نيكوست پاداش آنان كه براى رضاى خدا كار مى كنند.
پيامبر پس از نزول آيه كريمه از خانه بيرون آمد. در حالى كه اين آيه را مى خواند وتبسم مى نمود، از اصحاب سؤ ال كردند: اين جوان كجا است ؟
معاذ گفت : يا رسول الله او به فلان كوه رفته است . حضرت با اصحاب به سوى آنكوه حركت كردند و از كوه بالا رفتند، مشاهده نمودند اين جوان بين دو سنگ زير آفتابسوزان ايستاده و دستها را به گردن بسته ، صورتش از شدت حرارت آفتاب سياهگشته ، مژه هاى چشمش از كثرت گريه ريخته ، با اينحال با خداى خود مناجات مى كرد.
سيدى قد احسنت خلقى و احسنت صورتى ، فليت شعرى ماذا تريد بى ؟
اء فى النار تحرقنى او فى جوارك تسكننى ؟.
خداى من تو خلقت مرا نيكو ساختى ، تو صورت مرا نيكو آفريدى ، اى كاش مى دانستم ،مى خواهى با من گنهكار چه كنى ؟ آيا مرا در آتش غضب مى سوزانى يا در جوار رحمتت جاىمى دهى ؟ خداى من ، احسان بسيار به من كردى ، نعمت فراوان به من ارزانى داشتى ، اىكاش مى دانستم عاقبت كار من چه خواهد شد؟ آيامرا به سوى بهشت مى برى يا در آتشدوزخ مى افكنى ؟
مولاى من ، گناه من از آسمانها و زمين ، و عرش و كرسى تو بزرگتر است . اما اى كاش مىدانستم خطايم را مى بخشى يا مرا روز قيامت رسوا و مفتضح مى كنى ؟
آرى بهلول تائب اينگونه با خداى خويش راز و نياز مى كرد و اشك مى ريخت و خاك برسر خود مى پاشيد. جانداران دور او را گرفته و پرندگان بالاى سرش صف كشيدهبودند و با گريه جانسوز بهلول آنها هم گريه مى كردند.
پيامبر به بهلول نزديك شد. دستهايش را از گردنش باز كرد و خاك را از سرش پاكنمود و فرمود: اى بهلول ، خدا توبه ترا قبول كرد. تو از دوزخ آزاد گشتى .
سپس به اصحابش فرمود: هكذا تداركوا الذنوب كما تداركها بهلول .
اين گونه گناهانتان را جبران كنيد، چنانكه بهلول گناهانش را تدارك كرد. آنگاه اينآيات را تلاوت فرمود و بهلول تائب را به بهشت بشارت داد.


331 در مذمت دنيا

پيامبر اكرم : كسى كه دنيا را دوست دارد به آخرتش ضرر مى رساند، و كسى كه آخرترا دوست دارد، به دنيايش ضرر مى زند. پس ‍ آخرت را بر دنيا، و بقاء را بر فناءترجيح دهيد.
از حكيمى پرسيدند: دنيا براى كيست ؟ گفت : براى كسى كه آن را ترك كند.
پرسيدند: آخرت براى كيست ؟ گفت : براى كسى كه آن را طلب كند.
حكيمى گفت : دنيا ويرانه اى بيش نيست و ويران تر،دل كسى است كه آن را آباد كند. و بهشت آبادانى است و آبادتر، قلب كسى است كه آن رامى طلبد.
عاقل دنيا را ترك كند، پيش از آنكه دنيا او را ترك گويد، و قبرش را بسازدقبل از آنكه داخل آن شود، و پروردگارش را قبل از ملاقات از خود راضى كند.
امام كاظم عليه السلام فرمود: مثل دنيا، مثل آب دريا است . انسان تشنه هر اندازه بيشتربنوشد، عطش او زياد تر مى شود تا اينكه او را هلاك كند.
مثل الدنيا مثل ماء البحر، كلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتى يقتله .
همچنين فرمود: كن فى الدنيا كساكن دار ليست له انما ينتظر الرحيل .(215)


332 خصال مؤ من

امام صادق عليه السلام : مؤ من ، مؤ من نيست مگر اينكه عقلشكامل باشد و عقل ، كامل نيست مگر ده خصلت داشته باشد:
1 - مردم به خير و خوبى او اميدوار باشند.
2 - مردم از شر و بدى او ايمن باشند.
3 - خير كثير خود را قليل ، و خير قليل ديگران را كثير بشمارد.
4 - شر قليل خود را كثير، و شر كثير ديگران راقليل بشمارد.
5 - دلش به سبب تلاش براى رفع نيازمنديهاملول و افسرده نگردد.
6 - از زحمت براى كسب علم ناراحت و خسته نشود.
7 - ذلت از عزت نزد او محبوبتر باشد.
8 - فقر از ثروت پيش او نيكوتر باشد.
9 - از دنيا به مقدار قوت و نياز خود اكتفاء نمايد.
10 - هر كسى را ملاقات كند او را از خود بهتر و با تقواتر بداند، زيرا مردم دو دستهاند: يك دسته از او بهتر، و دسته ديگر از او بدترند. پس هنگامى كه با بهتر از خودملاقات مى كند، به او تواضع نمايد تا اينكه به او ملحق شود. و هنگامى كه با بدتراز خود ملاقات مى كند، بگويد: شايد بدى او در ظاهر است و در باطن انسان خوبى است .


333 آرزوى مرگ

پيامبر بر شخص گرفتارى گذشتند كه از شدت ناراحتى آروزى مرگ مى كرد.
فرمود: آروزى مرگ نكن ، زيرا اگر انسان نيكوكارى باشى ،اعمال نيكت را زياد مى كنى . و اگر انسان بدكارى باشى ، با ادامه حيات ، امكان توبه وجبران بديهاى گذشته را پيدا خواهى كرد.
همچنين طبق روايت امام كاظم عليه السلام شنيد: مردى آرزوى مرگ مى كند.
فرمود: آيا بين تو و خدا خويشاوندى هست كه به خاطر آن از تو حمايت كند؟
عرض كرد: نه .
فرمود: آيا حسنات فراوان دارى كه از سيئات تو بيشتر باشد؟
عرض كرد: نه .
فرمود: در اين صورت تو آرزوى هلاكت ابدى براى خود مى كنى .


334 قوام دين و دنيا

اميرمؤ منان عليه السلام به جابر ابن عبدالله انصارى فرمود(216): اى جابر، قوام دينو دنيا به چهار چيز است .
1 - عالم عامل : عالمى كه علمش را بكار بندد و به مقتضاى علمشعمل كند.
2 - جاهل متعلم : جاهلى كه از فرا گرفتن علم سر باز نزند و در راه كسب علم بكوشد.
3 - ثروتمند سخى : كسى كه نسبت به اموالشبخل نورزد و آن را در راه مصالح جامعه و تاءمين نيازمنديهاى مستمندان صرف نمايد.
4 - فقير متقى : نيازمندى كه آخرتش را به دنيا نفروشد و از راهحلال طلب روزى كند.
پس هرگاه عالم علمش را تضييع كند و مطيع و منقاد احكام دين نباشد،جاهل از فرا گرفتن علم سر باز زند. و هرگاه ثروتمندبخل ورزد، فقير آخرتش را به دنيايش بفروشد.
پس بايد دانست تعلم جاهل به عمل عالم بستگى دارد. هنگامى كهجاهل ببيند عالمى معصيت مى كند و به مقتضاى علم خودعمل نمى نمايد، مى گويد: چرا كسب علم كنم ؟ زيرا ثمره علم فسق و معصيت است . به همينخاطر جاهل از تعلم استنكاف مى كند.
همچنين تقواى فقير به سخاوت ثروتمند بستگى دارد. هنگامى كه ثروتمند ازبذل مال خود در جهت تهيدستان بخل ورزد، عدم مواسات و احتياج شديد و ضرورت زندگىفقراء را به حرام مى كشاند تا از راه غير مشروع طلب روزى كنند و فقير آخرتش را بهدنيايش بفروشد.


335 روزى انسان

اميرمؤ منان عليه السلام : رزق بر دو قسم است : رزقى كه تو آن را طلب مى كنى . وديگر رزقى كه آن تو را طلب مى كند. پس اگر تو به سراغ روزى خود نروى ، آن بهسراغ تو خواهد آمد. بنابراين حريص مباش و به آنچه هر روز برايت مى رسد، بسنده كن.(217)
امام صادق عليه السلام : اَلناسُ سَواءٌ كَاءَسنانِ المُشطِ(218)
مردم مانند دندانه هاى شانه با هم برابرند.


336 اسراف و تبذير

امام صادق عليه السلام فرمود: اميرالمؤ منين براى كارگزاران و فرمانداران خودبخشنامه اى صادر كرد و آنها را به جلوگيرى از اسراف و تبذير فرمان داد و فرمود:
قلمهاى خود را ريز بتراشيد، سطرها را نزديك به هم و با فاصله كم بنويسيد، جملاتاضافى را حذف كنيد، الفاظ را براى تفهيم مطلب و افاده معنى به كار گيريد، ازبازى با الفاظ و قلم فرسائى اجتناب ورزيد تا كاغذ و مركب و وقت مردم بيش از اندازهضايع نگردد و بيت المال مسلمين متحمل ضرر نشود.(219)
در جائى كه در يك امر ساده نامه نگارى بايد چنين نكات دقيقى را رعايت نمود. پس درمورد خوراك و پوشاك ، مسكن و مركب ، و سايروسائل زندگى شخصى واجتماعى چگونه بايد بود؟
اسراف و تبذير در زمينه ها و ابعاد مختلف مطرح ، و داراى مراتبى است كه پائين تريندرجه آن شايد عدم رعايت نكات پنجگانه فوق در نامه نگارى وامثال آن باشد. و بالاترين درجه اسراف آن است كه سلاطين جور و صاحبان سرمايه هاىبزرگ انجام مى دهند. چنانكه قرآن از فرعون به عنوان مسرف ياد مى كند.
وَ اِنَّهُ لَمِنَ المُسرِفينَ(220)
در قرآن 24 آيه درباره اسراف و تبذير وجود دارد.
وَ لاتُبَذِّر تَبذيرا اِنَّ المُبَذِّرينَ كانُوا اِخوانَ الشَّياطينَ وَ كانَ الشَّيطانُ لِرَبِّهِكَفُورا(221)
اين اندازه اسراف نكنيد، زيرا اسراف كنندگان برادران شياطين هستند و شيطان براىپروردگارش بسيار ناسپاس است .
2 - كُلُوا وَاشرَبُوا وَ لاتُسرِفُوا اِنَّهُ لايُحِبُّ المُسرِفينَ(222)
بخوريد و بياشاميد. ولى اسراف نكنيد كه خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد.
3 - ثُمَّ اِنَّ كَثيرا مَنهُم بَعدَ ذلِكَ فِى الاَرضِ لَمُسرِفُونَ(223)
بسيارى از مردم در زمين اسراف مى كنند.
4 - كَذلِكَ زُيِّنَ لِلمُسرِفينَ ما كانُوا يَعمَلُونَ(224)
عمل مسرفين برايشان زيبا جلوه مى كند و از اسراف لذت مى برند.
انسان بايد در همه امور راه اعتدال و ميانه روى را بپيمايد.خير الاموراوسطها
چنانكه خداوند عزوجل در دو آيه به اين مطلب اشاره مى فرمايد:
1 - وَ الَّذينَ اِذا اَنفَقُوا لَم يُسرِفُوا وَ لَم يَقتُرُوا وَ كانَ بَينَ ذلِكَقَواما(225).
كسانى كه هنگام انفاق نه افراط و زياده روى كنند و نه تفريط و سختگيرى ، بلكه بهاندازه و به جا انفاق كنند، آنان نزد خدا پاداشاعمال نيك خود را مى برند.
2 - وَ لاتَجعَل يَدَكَ مَغلُولَةً اِلى عُنُقِكَ وَ لاتَبسُطها كُلُّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلُومامَحسُورا(226)
نه آنچنان دستت به گردنت بسته باشد كه هيچ چيز به هيچ كس ندهى ، و نه آنقدر بازباشد كه بى حد و بى حساب به همه بدهى و سپس از كرده خود ناراحت و اندوهگين شوى. بلكه همواره حد وسط را اختيار كن و از افراط وتفريط بپرهيز.
امام صادق عليه السلام فرمود:اِتَّقِ اللهَ وَلاتُسرِف وَ لاتَقتُر وَ كُن بَينَ ذلِكَقَواما


337 سخن بيهوده

ابو بكر بن عياش گويد: چهار پادشاه در مذمت سخن با هم بحث مى كردند. يكى گفت : منبر آنچه گفته ام پشيمانم ، در حالى كه بر آنچه نگفته ام پشيمان نيستم .
ديگرى گفت : من هنگامى كه سخن مى گويم ، آن سخن مالك من ، و من مملوك آن مى شوم .ولى وقتى سخنى نگفته ام ، من مالك آن ، و آن مملوك من است .
سومى گفت : من بر انكار آنچه نگفته ام ، توانا ترم از آنچه گفته ام .
چهارمى گفت : من تعجب مى كنم از گوينده اى كه اگر سخنش بر او برگردد، به اوضرر مى رساند، و اگر سخن او زيان بخش نباشد، سودى نيز برايش ندارد.


338 تكبر فقراء

اميرمؤ منان عليه السلام فرمود: ما احسن تواضع الاغنياء للفقراء لما عندالله
و احسن منه تيه الفقراء على الاغنياء اتكالا على الله سبحانه .
چه نيكو است تواضع ثروتمندان براى درماندگان ، به خاطر ثوابى كه نزد خداونددارند. و نيكوتر از آن ، تكبر فقيران بر ثروتمندان است به خاطر اعتمادى كهبرخداوند سبحان دارند.
از حاتم طائى پرسيدند: بلند همت تر از خود در جهان ديده اى ؟
گفت : آرى ، روزى چهل شتر كشتم و مردم را به مهمانى دعوت كردم . در همان روز پيرمردىرا ديدم در بيابان با زحمت خارها را جمع آورى مى كند، گفتم : امروز همه ميهمان حاتمطائى هستند و بر سر سفره او گرد آمده اند. تو چرا به ميهمانى او نمى روى ؟ پاسخداد:

هر كه نان از عمل خويش خورد
منت حاتم طائى نبرد

پس انصاف دادم او از من بلند همت تر و جوانمردتر است .

339 مثل حريص

امام باقر عليه السلام فرمود: مثل الحريص على الدنيامثل دودة القز.
مثل حريص بر دنيا مثل كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر به دور خود ابريشم مى تند.خود را محصورتر، و امكان خلاصى خود را كمتر مى كند، به طورى كه در ميان حصارابريشمى كه خود ايجاد كرده است ، هلاك مى شود.


340 بر خود رحم كنيد

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
فارحموا نفوسكم فانكم قد جربتموها فى مصائب الدنيا.
اى مردم بر خودتان رحم كنيد، زيرا شما ناتوانى و بى تابى ، جزع و فزع خود را درمصيبت هاى دنيا تجربه كرديد، پس چگونه آتش ‍ دوزخ راتحمل مى كنيد.


341 ميزان

حضرت اميرالمؤ منين به فرزندش امام مجتبى سفارش فرمود:
فرزندم ، خودت را بين خود و ديگران ميزان قرار بده .
پس هر چه را براى خودت دوست دارى ، براى ديگران هم دوست بدار.
آنچه را براى خودت نمى خواهى ، براى ديگران نيز مخواه .
به ديگران نيكى كن چنانچه دوست دارى ديگران به تو نيكى كنند.
آنچه را براى ديگران زشت مى شمارى ، براى خودت نيز زشت بشمار.
آنچه را براى خود مى پسندى ، براى مردم بپسند.
آنچه را نمى دانى مگوى ، بلكه هر آنچه مى دانى براى مردم باز گو مكن . زيرا همهمردم قدرت درك تمام مطالب را ندارند.
آنچه را دوست ندارى مردم درباره تو بگويند، تو درباره مردم مگوى .


342 گنجينه نيكى

امام باقر عليه السلام فرمود: چهار چيز از گنجينه هاى نيكى است (227):
1 - كتمان حاجت
2 - كتمان صدقه .
3 - كتمان درد
4 - كتمان مصيبت .


343 مثل دنيا و آخرت

الدنيا و الاخرة عدوان متعاديان و سبيلان مختلفان ، من احب الدنيا و والاها ابغض الاخرةو عاداها، مثلهما مثل المشرق و المغرب ، و الماشى بينهما لايزداد من احدهما قربا الا ازداد منالاخر بعدا(228).
اميرالمؤ منين مى فرمايد: دنيا و آخرت دو دشمن ستيزه گر، و دو راه جدا از يكديگرند. هركس دنيا را دوست بدارد و به دنبال آن برود، دشمن آخرت و در ستيز با آن مى باشد.مثل دنيا و آخرت مثل مشرق و مغرب است . كسى كه بين اين دو حركت كند، به يكى نزديكنمى شود مگر اينكه از ديگرى دور گردد.


344 سر انجام بخيل

سلمان فارسى : سرانجام بخيل يكى از اين هفت حالت است .(229)
1 - مى ميرد و مالش به وارث مى رسد و او آن را در معصيت خدا مصرف مى كند.
2 - خدا ظالمى را بر او مسلط مى كند و اموالش را با خفت و خوارى مى گيرد.
3 - گرفتار هوى و هوس مى شود و همه اموال خود را تباه مى كند.
4 - به فكر ساختن ويرانه اى مى افتد و ثروتش را در اين راه از دست مى دهد.
5 - به معصيت و نكبتى گرفتار مى شود مانند غرق شدن ، آتش سوزى و سرقت .
6 - به درد بى درمانى مبتلا مى شود و ثروت خود را صرف مداوا مى كند.
7 - ثروتش را در محلى به خاك مى سپارد و بعد فراموش مى كند و آن را نمى يابد.


345 فوائد مساجد

اميرالمؤ منين عليه السلام طبق روايت فرمود: رفتن به مسجد هشت فائده دارد:(230)
1 يافتن دوستى كه در راه خدا با او رفاقت كند و از وى بهره مند گردد.
2 تحصيل علم نفيس و جديد.
3 فرا گرفتن آيه اى از محكمات قرآن .
4 رحمتى كه در انتظارش بوده تا شاملحال او گردد.
5 پندى كه او را از هلاكت برهاند.
6 سخنى بشنود كه او را هدايت كند.
7 پيدايش خشيت در قلبش كه او را از ارتكاب معصيت باز دارد.
8 حيائى كه موجب ترك گناه شود.


346 آثار وضعى گناه

پيامبر اكرم : هرگاه ده خصلت در امت من پديد آيد، خداوندمتعال ايشان را به ده چيز كيفر دهد.
1 - هر گاه دعا كم كنند، بلاء نازل گردد.
2 - هر گاه صدقه ندهند، بيمارى فراوان مى شود.
3 - هر گاه زكات نپردازند، حيوانات تلف مى شود.
4 - هر گاه حكام ستم كنند، باران نيايد و خشكسالى خواهد شد.
5 - هر گاه زنا شيوع يابد، مرگ زودرس و نابهنگام فراوان شود.
6 - هر گاه ربا خوارى زياد شود، زلزله بسيار به وقوع پيوندد.
7 - هر گاه بر خلاف احكام الهى حكومت كنند، دشمن بر آنها تسلط مى يابد.
8 - هر گاه پيمان خود را نقض كنند، به قتل و خونريزى گرفتار شوند.
10 - هر گاه كم فروشى و گران فروشى كنند، به قحطى و كمبود ارزاق مبتلا گردند.
سپس اين آيه را تلاوت فرمود:
ظَهَرَ الفَسادُ فِى البَرِّ وَ البَحرِ بِما كَسَبَت اَيدِى الناسِ لِيُذيقَهُم بَعضَ الَّذىعَمِلُوا لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ(231).
فساد در خشكى و دريا به سبب اعمال زشت مردم پديد مى آيد، زيرا خداوند مى خواهد كيفربعضى از اعمالى را كه مرتكب گشته اند در همين دنيا به آنان بچشاند، تا شايد عبرتبگيرند وبه راه راست و مسير درست برگردند.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
ما من نكبة تصيب العبد الا بذنب (232).
هيچ مصيبتى به انسان نمى رسد مگر به سبب گناهى كه مرتكب شده است .


347 سخت تر از سخت

محمد بن قيس از امام باقر عليه السلام نقل مى كند: جمعيت زيادى در محضر اميرالمؤ منينعليه السلام بودند. شخصى برخاست و از حضرت سؤ الاتى كرد. و آشكار شد كه او رامعاويه فرستاده تا مسائلى را كه پادشاه روم از معاويه كرده و او از جواب عاجز مانده ،از حضرت امير بپرسد. يكى از آن سؤ الات اين بود:
ما عشرة اشياء بعضها اشد من بعض ؟.
آن ده چيزى كه يكى از ديگرى سختتر است چيست ؟
حضرت امير پاسخ را بر عهده امام مجتبى گذاشت و ايشان در جواب فرمود:
1 - سخت ترين چيزى كه خداوند آن را آفريده ، سنگ است .
2 - سخت تر از سنگ ، آهن است كه به وسيله آن سنگ شكسته مى شود.
3 - سخت تر از آهن ، آتش است كه آهن را ذوب مى كند.
4 - سخت تر از آتش ، آب است كه آتش را خاموش مى كند.
5 - سخت تر از آب ، ابر است كه آب را با خود در فضاحمل مى كند.
6 - سخت تر از ابر، باد است كه ابر را به حركت در مى آورد.
7 - سخت تر از باد، فرشته اى است كه باد را مى فرستد.
8 - سخت تر از فرشته موكل بر باد، عزرائيل است كه او را مى ميراند.
9 - سخت تر از عزرائيل ، مرگ است كه عزرائيل را مى ميراند.
10 - سخت تر از مرگ ، فرمان پروردگار است كه مرگ را نيز نابود مى سازد.
در اينجا مرد شامى گفت : گواهى مى دهم كه تو به راستى ، فرزندرسول خدائى ، و حضرت على عليه السلام به امر حكومت از معاويه سزاوارتر است .
آنگاه مرد شامى پاسخ سؤ الات را نوشته و براى معاويه برد و معاويه هم براى قيصرروم فرستاد.
پس از چندى از پادشاه روم نامه اى به دست معاويه رسيد كه در آن نوشته شده بود:ما هذا جوابك و ما هو الا من معدن النبوة و موضع الرساله ، اى معاويه چرا باسخن ديگرى با من سخن مى گوئى ، و پاسخى كه از خودت نيست ، به من مى دهى . بهمسيح سوگند، اين جواب از تو نيست و جواب جز از خاندان رسالت نمى باشد.
آگاه باش كه اگر يك درهم از من بخواهى ، نخواهم داد.


348 گرفتارى ده طائفه

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: ده طائفه خود و ديگران را گرفتار مى كنند.
1 - كسى كه بهره اش از علم اندك است و با زحمت مى خواهد به مردم علم فراوان بياموزد.
2 - مرد دانشمند برد بارى كه زيرك و با هوش نيست .
3 - كسى كه دنبال چيزى رود كه به آن نرسد و لياقت احراز آن را ندارد.
4 - كسى كه زحمت بسيار مى كشد، ولى حوصله و ظرفيتتحمل آن را ندارد.
5 - كسى كه قدرت تحمل سختيها را دارد، ولى دانش و تخصص لازم را ندارد.
6 - كسى كه تخصص دارد، اما تعهد ندارد (متخصص غير متعهد)
7 - كسى كه تعهد دارد، ولى تخصص ندارد (متعهد غير متخصص )
8 - دانشمندى كه دنيا را دوست دارد و همه چيز را براى دنيايش مى خواهد.
9 - كسى كه نسبت به مردم مهربان است ، ولى از انفاق آنچه داردبخل مى ورزد.
10 - كسى كه با داناتر از خود مجادله كند و سخن حق نپذيرد.


349 اقسام مستى

اميرالمؤ منين عليه السلام : مستى چهار قسم است :
1 مستى جوانى 2 مستى ثروت . 3 مستى خواب 4 مستى رياست .


350 زهد زهاد

امام سجاد عليه السلام فرمود:
ان الدنيا قد ارتحلت مدبرة و ان الاخرة قد ترحلت مقبلة
و لكل واحد منهما بنون فكونوا من ابناء الاخرة و لاتكونوا من ابناء الدنيا.
دنيا كوچ كرده و مى رود، و آخرت كوچ كرده و مى آيد، و براى هر كدام فرزندانى است .پس شما از فرزندان آخرت باشيد، نه از فرزندان دنيا، از كسانى باشيد كه نسبت بهدنيا بى رغبت و نسبت به آخرت راغب هستند. و از زاهدان در دنيا و راغبان به آخرت باشيد.زيرا زاهدان ، زمين را مسكن ، خاك را بستر، كلوخ را بالش وآب را عطر قرار داده اند و بهآن اكتفا مى كنند.
بدانيد كسى كه مشتاق بهشت است در انجام اعمال نيك پيشى و سرعت مى گيرد و از لذات وهواهاى نفسانى باز مى ايستد. كسى كه از آتش دوزخ مى ترسد، به توبه از گناهانمبادرت مى ورزد و از محرمات و ارتكاب معاصى بر مى گردد. كسى كه در دنيا زهد پيشهكند، مصيبتها و سختيها بر او آسان شود و از آنها ناراحت نشود.
بدانيد خداوند بندگانى با تقوا دارد كه به آخرت و ثواب آندل بسته اند، آنان مانند كسانى هستند كه اهل بهشت را در بهشت مى بينند كه چگونه بهنعمات الهى متنعم و از حيات ابدى بر خوردارند و مانند كسانى هستند كهاهل دوزخ را در آتش دوزخ مى بينند كه چگونه عذاب مى شوند.
مردم از شر آنان در امان هستند. زيرا قلوبشان از خوف خدا متوجه مردم نيست ، و چشمهايشاناز حرام بسته و نيازهايشان به مردم كم است ، و در زندگى به كم قناعت كرده اند.خلاصه سختى چند روز كوتاه دنيا را به خاطر طولانى بودن حسرت قيامتتحمل مى كنند.


351 سير صعودى انسان

امام صادق عليه السلام : كسى كه دو روزش از حيث رشد روحانى وكمال معنوى مساوى باشد، مغبون است .
كسى كه امروزش از ديروزش بهتر باشد، مورد غبطه مردم است .
كسى كه امروزش نسبت به ديروزش بدتر باشد، ملعون است .
كسى كه پيوسته معنويت و تعالى روحى بيشترى نسبت به گذشته در خود احساس نكند وسير صعودى در جهت كمالات و نيل به اهداف متعالى انسانى نداشته باشد، پس او سيرنزولى دارد و مرگ براى چنين كسى بهتر از زندگى است .


352 قناعت و سيادت

روايت شده اميرالمؤ منين از جلو دكان قصابى مى گذشتند. قصاب عرض كرد: يا اميرالمؤمنين اين گوشت پروار خوبى است . از آن بخريد.
حضرت فرمود: الان پول ندارم .
عرض كرد: من به شما نسيه مى دهم .
فرمود: من به شكم خود نسيه مى دهم و به جاى اينكه تو بر دريافت قيمت گوشت صبركنى ، من بر خوردن گوشت صبر مى كنم .


353 انتخاب داماد

شخصى خدمت امام مجتبى عليه السلام رسيد و عرض كرد: دخترى دارم به نظر شما او رابه تزويج چه كسى در آوردم ؟
حضرت فرمود: او را به نكاح شخص با تقوائى در آور. زيرا اگر متقى ، همسرش رادوست داشته باشد، او را اكرام و احترام كند، و اگر دوست نداشته باشد، به او ستم و جفانكند.


354 با سه نفر مشورت مكن

حضرت امير در نامه به مالك اشتر فرمود: با سه نفر مشورت نكن .
1 - بخيل : زيرا تو را از احسان باز مى دارد و از فقر و تنگدستى مى ترساند.
2 - ترسو: زيرا تو را در هر كارى ضعيف و ناتوان جلوه مى دهد.
3 - حريص : زيرا ثروت اندوزى را از هر طريق برايت زيبا مى نماياند.


355 چهار مسئله

شخصى خدمت امام على عليه السلام عرض كرد:چهار مسئله دارم .
حضرت فرمود: بپرس ، اگر چه چهل مسئله باشد. پرسيد:
واجب چيست و واجب تر كدام است ؟ نزديك چيست و نزديك تر كدام است ؟
شگفت چيست و شگفت تر كدام است ؟ مشكل چيست ومشكل تر كدام است ؟
حضرت فرمودند: واجب اطاعت خدا است و اوجب ترك معصيت .
نزديك قيامت است و نزديك تر مرگ .
عجيب دنيا است و عجيب تر علاقه به دنيا.
مشكل قبر است و مشكل تر بدون زاد و توشه مردن است .


356 اقسام غيبت

رسول خدا عليه آلاف التحية و الثناء فرمود: غيبت چهار قسم است : يكى به كفر، ديگرىبه نفاق ، سومى به گناه و چهارمى به مباح منجر مى شود.
قسم اول آنست كه هر گاه از غيبت كننده بپرسند: چرا غيبت مى كنى ؟ بگويد: اين غيبت نيست .اين قسم از غيبت كفر است ، زيرا به انكار حكم خدا منتهى مى شود.
دوم آنكه غيبت كننده به نام غيبت شونده تصريح نكند، ولى شنونده بداند مراد او كيست .
سوم آنكه هر گاه غيبت به غيبت كننده برسد، او را نگران و مضطرب سازد.
چهارم غيبت حاكم فاسق جائر كه مباح مى باشد.


357 در جستجوى چهار چيز

حكيمى گفت : چهار چيز را در چهار چيز مى جستم ، و در چهار چيز ديگر يافتم .
1 - بى نيازى را در ثروت مى طلبيدم ، ولى آن را در قناعت يافتم .
2 - عزت را در حسب و نسب جويا بودم ، ولى آن را در تقوى پيدا كردم .
3 - راحتى و آسايش را در كثرت مال مى ديدم ، ولى در كمىمال ديدم .
4 - نعمت را در خوراك و پوشاك و نيل به تمنيات نفس مى جستم ، ولى آن را در سلامتىبدن يافتم .


358 تصرف حلال و حرام

امام صادق عليه السلام به ابان بن تغلب فرمود: آيا تو گمان مى كنى خداوند بهكسى كه چيزى عطا فرموده ، به خاطر آن است كه او نزد خدا عزيز و بزرگ است ؟ وكسى را كه از چيزى محروم ساخته ، به خاطر آنست كه او نزد خدا خوار وذليل است ؟ خير، چنين نيست ، بلكه مال ، مال خداوند است و خداوند آنرا نزد انسان به امانتگذاشته و به امانت داران اجازه داده تا در راه رفع نيازمنديهاى خود (تاءمين خوراك ،پوشاك ، ازدواج ، وسيله نقليه ) در حد معمول و متعارف و شاءن خويش ازمال الله استفاده نمايند و زائد بر آن را به مستمندان (كسانى كه قدرت بر تاءمين هزينهزندگى خود ندارند) برگردانند و از اختلال در نظام اجتماعى پيشگيرى كنند.
پس هر كس اين گونه در مال خداوند تصرف كند، آنچه مى خورد و مى آشامد و سوار مىشود و ازدواج مى كند، برايش حلال است ، و هر كس جز اين درمال خداوند و امانت الهى تصرف نمايد، استفاده نامشروع نموده و تصرف او حرام است .سپس امام عليه السلام فرمود: لاتُسرِفوُا اِنَّ اللهَ لايُحِبُّ المُسرِفينَ.


359 حالات ششگانه جسم و روح

حضرت اميرمؤ منان عليه السلام فرمود:
جسم شش حالت دارد: سلامتى و بيمارى ، مرگ و حيات ، خواب و بيدارى .
همچنين روح آدمى داراى اين شش حالت است :
حيات آن علم و دانش است و مرگ آن جهل و نادانى .
بيمارى آن شك و ترديد است و سلامتى آن قطع و يقين .
خوابش غفلت و فراموشى از خويشتن است و بيداريش حفظ و مراقبت .


360 اخلاص و سعادت

قال على عليه السلام :
فطوبى لمن اخلص لله عمله و علمه ، و حبه و بغضه ، و اخذه و تركه ، و كلامه وصمته ، و فعله و قوله ، و بخ بخ لعالم عمل فجد و خاف البيات فاءعدواستعد
امير المؤ منين عليه السلام در وصاياى خود به فرزندش امام حسين عليه السلام فرمود:
خوشا به حال كسى كه در ده چيز اخلاص ورزد و آنها را فقط براى رضاى حق تعالىانجام دهد. علم و عمل ، دوستى و دشمنى ، گرفتن و رها كردن ، سخن گفتن و سكوت كردن ،گفتار و كردار.
همچنين فرمود: خو شا به حال آن عالمى كه به مقتضاى علم خودعمل كند و تلاش ورزد و از شبيخون مرگ بترسد. پس براى مرگ آماده باشد و مهيا گردد.


361 راه نجات

شخصى محضر پيامبر اكرم عرض كرد: يا رسولالله ، عمل اهل بهشت چيست ؟
فرمود: راستگوئى ، زيرا هنگامى كه انسان راستگو باشد، كار نيك مى كند، و هنگامى كهكار نيك كند، ايمان مى آورد، و هرگاه ايمان آورد،داخل بهشت مى شود.
عرض كرد: يا رسول الله ، عمل اهل دوزخ چيست ؟
فرمود: دروغگوئى ، زيرا هرگاه انسان دروغ بگويد، كار زشت مى كند، هنگامى كه مرتكبكار زشتى شود، كافر مى شود، و چون كفر ورزد،داخل دوزخ گردد.
شخص ديگرى خدمت پيامبر رسيد و عرض كرد:
يا رَسُولَ الل هِ دُلَّنى عَلى عَمَلٍ اءَتَقَرَّبُ بِهِ اِلَى اللهِ تَعالى .
مرا به عملى راهنمائى كنيد كه بسبب آن به خدا تقرب بجويم .
فقال صلى الله عليه و آله : و لا تَكذِب . پس حضرت فرمود: دروغ مگو.


362 رد شمس

گويند شمس الشعراء در مدح سپهسالار ناصر الدين شاه كه قمر السلطنه لقب داشت ،قطعه اى سرود. ولى اجازه نيافت آن را در حضور وى بخواند. بلكه سپهسالار، شاعر رااز دربار خود راند.
آنگاه شمس اين بيت را در هجو قمر انشاد كرد:

گر تو رد شمس كردى در صدارت كار نيست
من به سلك شاعرى شقالقمر خواهم نمود


363 سخن چين

امام صادق عليه السلام فرمود: از دوستى با سه نفر بپرهيز.
1 - خائن : زيرا كسى كه امروز به سود تو به ديگرى خيانت كند، فردا به سودديگرى به تو خيانت خواهد كرد.
2 - ظالم : زيرا كسى كه امروز به سود تو بر ديگرى جفا كند، فردا به نفع ديگرانبر تو ستم خواهد كرد.
3 - نمام : زيرا كسى كه امروز از ديگرى نزد تو بدگوئى و سخن چينى كند، فردا ازتو نزد ديگران بدگوئى خواهد كرد.(233)


364 چهار گروه

الف ) كسى كه مى داند، ولى نمى داند كه مى داند، او فراموشكار است و بايد به يادشآورد.
ب )كسى كه نمى داند و مى داند كه نمى داند، اوجاهل است و بايد او را ارشاد نمود.
ج ) كسى كه نمى داند و نمى داند كه نمى داند، او ابله است . و بايد او را بهحال خود واگذاشت .
د) كسى كه مى داند و مى داند كه مى داند، او عالم است و بايد از او پيروى كرد.
و بدان كه ثمره درخت علم چهار چيز است :
1 خشيت از خدا 2 مهربانى با مردم .
3 صبر در ناملايمات و هواهاى نفسانى 4 زهد نسبت به دنيا و مافيها.

آن كس كه بداند و بداند كه بداند
اسب طرب خويش بهمنزل برساند

آن كس كه نداند و بداند كه نداند
لنگان خرك خويش به مقصد بجهاند

آن كس كه نداند و نداند كه نداند
درجهل مركب ابد الدهر بماند


365 مشترى شيطان

حضرت عيسى عليه السلام شيطان را ديد كه پنج شتر سرخ موى را حركت مى دهد درحالى كه بارهائى بر پشت آن شتران قرار داده بود.
عيسى مسيح از شيطان در باره مشتريان بارها پرسيد؟
گفت :مال التجاره اى است كه به دنبال مشترى آن مى گردم .
پرسيد: مال التجاره ات چيست و مشترى آنها كيست ؟
گفت : يكى ظلم است كه مشترى آن سلاطين هستند.
ديگرى تكبر است كه مشترى آن ثروتمندان هستند.
سومى حسد است كه مشتريش دانشمندان هستند.
چهارمى خيانت است كه مشتريش بازرگانان هستند.
و پنجمى مكر است كه مشتريش زنان مى باشند.(234)


366 پنج مسئله

شقيق بن ابراهيم گويد: من پنج مسئله را از هفتصد عالم پرسيدم ، همه يك جواب دادند.
پرسيدم : عاقل كيست ؟ گفتند: كسى كه دنيا را دوست ندارد و به آندل نبندد.
پرسيدم : زيرك كيست ؟ گفتند: كسى كه دنيا او را فريب ندهد.
پرسيدم بى نياز كيست ؟ گفتند: كسى كه به قسمت و روزى خدا راضى باشد.
پرسيدم : فقير كيست ؟ گفتند: كسى كه همواره در انديشه زياد كردنمال است .
پرسيدم : بخيل كيست ؟ گفتند: كسى كه حق الله را نپردازد.


367 شگفت انگيز

سلمان فارسى : از سه كس در شگفتم :
از كسى كه به دنبال دنيا مى دود، و مرگ بهدنبال او مى دود.
از كسى كه از خدا غافل است در حالى كه خدا لحظه اى از اوغافل نيست .
از كسى كه شادمان است و نمى داند خدا از او راضى است .


368 مرگ نقد

شخصى از احنف بن قيس پرسيد: بهترين عطاء خدا به بنده چيست ؟
گفت : عقل .
پرسيد: اگر نبود؟ گفت :خلق نيكو.
پرسيد: اگر نبود؟ گفت : رفيق موافق .
پرسيد: اگر نبود؟ گفت : قلبى كه با خدا مرتبط باشد.
پرسيد: اگر نبود؟ گفت : سكوت طولانى .
پرسيد: اگر نبود؟ گفت : مرگ نقد.
براستى براى انسانى كه نه عقل دارد و نه خلق نيكو، نه يار مهربان و نه قلب خاشع ،و نمى تواند سكوت اختيار كند، مرگ براى او بهترين هديه است .


369 شرط آزادى

قال على عليه السلام :
مَن قامَ بِشَرائِطِ الحُرِيَّةِ فَاءَهلٌ لِلعِتقِ وَ مَن قَصُرَ عَن اَحكامِها اُعيدَ اِلَىالرِّقِّ.
هر كس به شرائط آزادى قيام كند، سزاوار آزادى است . و هر كس ازآن كوتاهى كند، بهبردگى واسارت برگردد.


370 حد متعارف

هر چيز اندازه اى دارد كه نبايد از آن تجاوز نمود.
سخاوت بيش از اندازه ، اسراف ، و احتياط بيش از حد، ترس است .
صرفه جوئى بيش از مقدار متعارف بخل است .
شجاعت بيش از اندازه تهور و بى باكى ، و نشانه نادانى است .


371 ديوان زمزم

شاعرى به زيارت خانه خدا رفته بود. وقتى بازگشت دوستانش به ديدارش آمدند و ازهر درى سخنى گفتند.
شاعر گفت : چون به كعبه رسيدم ديوان خود را براى تيمن و تبرك در حجرالاسود ماليدم.
ظريفى گفت : شايسته بود در آب زمزم نيز شستشو مى دادى !!


372 گناه آشكار

پيامبر خدا فرمود: ضرر گناه پنهانى تنها متوجه شخص گنهكار مى شود، ولى زيانگناه آشكار متوجه همه مردم مى گردد.
اظهار گناه خود گناه است و بايد از اظهار گناه خود براى ديگران پرهيز نمود.


373 گرفتار

امام صادق 7 : كسى كه به دنيا دل ببندد، به سه خصلت گرفتار مى شود.
1 هَمُّ لايُنفى : غم و اندوهى كه هرگز از دلشزائل نشود.
2 اَمَلٌ لايُدرَكُ: آرزوئى كه هرگز بر آورده نگردد.
3 رَجاءٌ لايُنالُ: اميدى كه هرگز به آن دست نيابد.


374 دو هشدار

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله : با فرا رسيدن دوران پيرى دوصفت درانسان جوان مىشود:
حرص و آرزو.
اميرالمؤ منين عليه السلام : قبل از تصميم مشورت كن ،وپيش از اقدام به عاقبت آن بينديش .


375 هفت معما

1 - سنگين تر از آسمان چيست ؟ تهمت به بيگناه .
2 - پهناورتر از زمين چيست ؟ دامنه حق .
3 - بى نيازتر از دريا چيست ؟ قلب قانع .
4 - سخت تر از سنگ چيست ؟ قلب منافق .
5 - داغ تر از آتش چيست ؟ سلطان جائر.
6 - سردتر از زمهرير چيست ؟ احتياج به بخيل .
7 - تلخ ‌تر از سم چيست ؟ صبر.(235)


376 جانبازى

جان باختن به خاك در دوست كار ماست
در راه دوست كشته شدن افتخار ماست

از جسم و جان گذشتن و ببريدن از منى
دل را به دست دوست سپردن شعار ماست

ما را ديار عشق بود مسكن ابد
جاويد زندگانى ما در ديار ماست

اندر مناى عشق چو قربان مى شويم
با دوست همنشين شدن اين كار كار ماست

چون مرغ خوش نشست به هر شاخه ننگريم
هر شاخه اى نه جاى مقام و گذارماست

در خاك طاير دل ، ما را نشست نيست
بستان عشق جايگه و مرغزار ماست


377 زنده يا مرده

حكيمى گفت : گروهى مرده اند، ولى يادشان دل را زنده مى كند.
و گروهى زنده اند، ولى ديدنشان دل را مى ميراند.


378 بخيل و سخى

امام رضا عليه السلام فرمود: سخى از طعام مردم مى خورد تا مردم از طعام او بخورند.وبخيل از طعام مردم نمى خورد تا مردم از طعام او نخورند.(236)
سخى به خدا و بهشت و مردم نزديك است و بخيل از هر سه دور است .
السخى قريب من الله و قريب من الجنة و قريب من الناس .
و البخيل بعيد من الله و بعيد من الجنة و بعيد من الناس .
امام صادق عليه السلام : سخاوتمند واقعى كسى است كه داراى سه خصلت باشد:
1 - مالش را در فراوانى و تنگدستى ببخشد.
2 - مالش را به مستحق انفاق كند.
3 - بداند آنچه را از خدا در مقابل انفاق خود مى گيرد، از آنچه در راه او انفاق مى كند،بزرگتر و بيشتر است .


379 چهار حاكم در جهان

چهار نفر در طول تاريخ بشر بر سراسر جهان حكومت يافته اند. دو نفر از آنان مسلمانبوده اند: سليمان و ذوالقرنين ، و دو نفر كافر: نمرود و شداد.(237)


380 دو انحراف بزرگ

رسول خدا فرمود: بيشتر مردم به خاطر دو چيزداخل دوزخ مى شوند: يكى انحراف زبان ، و ديگرى انحراف جنسى .


381 سخن حق

امام كاظم عليه السلام به يكى از شيعيان خود فرمود:
اتق الله و قل الحق و ان كان فيه هلاكك فان فيه نجاتك .
واتق الله و دع الباطل و ان كان فيه نجاتك فان فيه هلاكك .(238)
از خدا بترس و حق بگو، اگر چه هلاكت ظاهرى تو در گفتن حق باشد، زيرا نجات حقيقىتو در كلام حق است . و از خدا بترس و باطل را ترك كن ، اگر چه نجات ظاهرى تو درسخن باطل باشد، زيرا هلاكت واقعى تو در كلامباطل است .
پيامبر خدا فرمود:
قُولُوا الحَقَّ وَ لَو عَلى اَنفُسِكُم .
سخن حق بگوئيد اگر چه بر زيان خودتان باشد.


382 تبديل تاريخ

روش تبديل تاريخ هجرى شمسى به ميلادى : روز مورد نظر اگر بيناول فروردين تا يازدهم دى ماه باشد، عدد (621) و اگر بين يازدهم ديماه تا پاياناسفند باشد عدد (622) را به سال شمسى مى افزائيم تاسال ميلادى به دست آيد.
مثال :22 بهمن 1357 سال پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى ايران مطابق است با1979ميلادى .1979 622 + 1357
نكته قابل توجه اينكه روزهاى ماههاى هجرى شمسى و ميلادى در تمام سالها ثابت است وهيچگاه تغيير نمى كند. بنابراين هميشه 22 بهمن با 11 فوريه ،اول فروردين با 21 مارس مطابق است . همچنيناول ماه مى روز جهانى كارگر با 11 ارديبهشت ، واول ژانويه با 11 دى مصادف است .
براى تبديل تاريخ ميلادى به هجرى شمسى كافى است اگر روز مورد نظر بيناول ژانويه تا 21 مارس باشد، عدد 622، و اگر بين 22 مارس تا پايان دسامبرباشد، عدد 621 را از سال ميلادى كسر كنيم . مثلاً ششم آگوست 1945 ميلادى روزبمباران اتمى هيروشيما مطابق با 15 مرداد سال 1324 مى باشد.
1324 621 1945
همچنين 11 نوامبر سال 1918 ميلادى روز پايانجنگاول جهانى با 20 آبان سال 1297 ه‍ ش . مطابقت دارد.1297 621 -1918


383 دزد متدين

آقا شما هم اتومبيلتان را قفل و زنجير مى كنيد؟
راننده : البته ، نبايد احتياط را ترك كرد.
آخر شما كه مالتان حلال است ، مالحلال را كه دزد نمى برد.
راننده : در هر قشرى همه جور آدم پيدا مى شود.احتمال دارد دزد متدينى باشد كه بخواهد مالحلال بخورد؟!


384 حل اختلاف

مادر: پسرمان ماشاءالله بزرگ شده ، درسش را هم تمام كرده ، كار هم گرفته ، پسانداز مختصرى هم دارد. خلاصه زمان ازدواجش فرا رسيده است .
پدر : اتفاقا من هم مدتى است به همين فكر هستم . بايد به تدريج مقدمات كار را فراهمكنيم . همين امروز كه از سر كار برگردد، در اين مورد با او صحبت خواهم كرد و دخترعمويش را برايش پيشنهاد مى دهم و خواستگارى مى كنم .
مادر: نفهميدم ، چطور شد؟ لازم نكرده ، من خودم دختر خاله اش را برايش در نظر گرفتم .فقط خواهرزاده ام برازنده پسر من است .
مشاجره و گفتگو در اين رابطه بالا مى گيرد، در اين ميان پسر وارد مى شود و مى گويد:چى شده ، چرا با هم اينطور بحث و دعوى مى كنيد؟
مادر: پسرم ، من معتقدم هيچكس براى ازدواج با تو بهتر از دختر خاله ات نيست .پدر: خير،به نظر من ، مناسب ترين فرد، دختر عمويت مى باشد، لاغير.
پسر: اينكه دعوا ندارد به خاطر اينكه هم پدر و هم مادر از من راضى باشيد، با هر دوازدواج مى كنم .


385 اسم اعظم

محدث قمى در مفاتيح الجنان گويد: اسم اعظم در يكى از آيات پنجگانه اى است كه بالفظ جلاله الله شروع و به لفظ هو ختم مى گردد.
1 - الله لا اله الا هو الحى القيوم لاتاءخذه سنة و لانوم ، له ما فى السموات و مافى الارض ، من ذا الذى يشفع عنده الا باذنه يعلم ما بين ايديهم و ماخلفهم و لايحيطونبشى ء من علمه الا بما شاء وسع كرسيه السموات و الارض و لايؤ ده حفظهما و هو العلىالعظيم (239).
2 - الله لا اله الا هو الحى القيوم نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه وانزل التورية و الانجيل من قبل هدى للناس وانزل الفرقان (240).
3 - الله لا اله الا هو ليجمعنكم الى يوم القيامة لا ريب فيه و من اصدق من اللهحديثا(241).
4 - الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنى (242).
5 - الله لا اله الا هو و على الله فليتوكل المؤ منون (243).
هر كس به تعداد حروف كلمه طيبه الله لا اله الا هو و تعداد معصومين عليهمالسلام چهارده مرتبه هر يك را بخواند انشاءالله حاجت روا خواهد شد.
البته با توجه به نكته ياد شده ، بايد آيه ديگرى را بر آن افزود.
6 - الله لا اله الا هو رب العرش العظيم (244).


next page

fehrest page

back page