بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زیتون (ترجمه خصائص الحسینیه ), آیه الله شیخ جعفر شوشترى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     M-700001 -
     M-700002 -
     M-700003 -
     M-700004 -
     M-700005 -
     M-700006 -
     M-700007 -
     M-700008 -
     M-700009 -
     M-700010 -
     M-700011 -
     M-700012 -
     M-700013 -
     M-700014 -
     M-700015 -
     M-700016 -
     M-700017 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

وجه دوم
وجه دوم اين است كه تشنگى آن حضرت در چهار عضو ايشان اثر گذاشت : لب مباركشان ازشدت تشنگى خشكيده شد. كبد ايشان در اثر نبودن آب تفتيده گرديد.
خود امام عليه السلام وقتى اظهار تشنگى كرد از اين مساءله خبر داد. امام عليه السلامقبل از آن ، تا زمانى كه بر روى پاى خود ايستاده بود اين موضوع را اظهار نكرد، بلكهزمانى كه نااميد شد و دريافت دشمن نيز يقين پيدا كرده كه ايشان زنده نمى ماند، خطاببه آنها گفت : قطره آبى به من بدهيد، جگرم از تشنگى پاره پاره شد. آن طور كه درحديث آمده است ، زبان امام نيز از شدت گرداندن در دهان ، مجروح شده بود و چشم ايشاننيز از شدت تشنگى تيره و تار شده بود. در حديثجبرئيل به آدم آمده است : اى آدم ! كاش او را مى ديدى در حالى كه فرياد و اعطشا مى زند.
بر شهيد آغشته به خونى گريه كنيد كه ديدگان بسيارى بر او گريه كردند و برآن تشنه لبى گريه كنيد كه اگر تمام آب درياها مركب شوند و براى مدح و ثناى اوبه كار روند نمى توان مدح او را نوشت .
باب درختان
بهترين درختان ، درختى است كه از ناحيه آن ، به موسى عليه السلام خطاب آمد همانامن خدايم . در روايات آمده است كه آن درخت درمحل قبر حسين عليه السلام بوده است . و با فضيلت ترين درخت خرما،نخل مريم است كه خطاب به مريم عليهاالسلام وحى شد شاخه آن درخت را تكان بده. و فرزندش عيسى عليه السلام نيز در پاى آن متولد گرديد، كه در روايات آمده آندرخت در كربلا بوده است .
باب درياها
ويژگى امام حسين عليه السلام نسبت به درياها اين است كه وقتى آن حضرت به شهادترسيد، فرشته درياها فرياد زد كه لباس غم و اندوه بر تن كنيد كه فرزندرسول خدا را سر بريدند.
باب كوه ها
شريف ترين كوه ها، طور سينا مى باشد؛ روايت است كه آن كوه درمحل قبر حسين عليه السلام است . اين كوه همان جودى (كوهى ) است كه كشتى نجات جهان(سفينه نوح ) بر آن استقرار يافت .
اينك اگر به احوال ما نظر افكنى ، ملاحظه خواهى كرد همان گونه كه على عليه السلامفرمود: دنيا شما را به ميان كشتى مى كشاند كه دردل درياها گرفتار طوفان هاى شديد است . كسانى كه از اين كشتى غرق شوند، نجاتپيدا نمى كنند و آنهايى هم كه نجات يابند به سمت مهلكه ايى در حركتند.
آن گاه كه فرمان خداوند صادر شود ما نمى دانيم اين كشتى كه به آن پناه آورده ايم چهوضعيتى دارد؛ اما آنگاه كه بر جودى (كوه ) حسين عليه السلام استقرار يابد، اميد نجات وسلامت خواهيم داشت .
باب انس و جن
خداوند از انسان ها، اصحاب خاصى به حسين عليه السلام عطا فرمود و اين گونه آنها راتوصيف كرده كه هيچ كس اصحابى بهتر و باوفاتر از او (حسين ) ندارد.
البته اين مساءله از حالات آنها هم مشخص است . همچنين خداوند به حسين عليه السلام ازميان انسان ها پيروانى به او عطا كرده كه محبت خاصى به آن حضرت دارند و آن محبت رابا افعال خاصى بروز مى دهند كه تحت ملاحظه تقرب به خداوند وارد نمى شوند؛بلكه اگر به آنها گفته شود كه اين كارها معصيت است ، وقعى نمى گذارند. اين مساءلهدر بعضى از حالت هاى آنها در لطمه زدن و مجروح ساختن خودشان در روز عاشوراپيداست . برخى از افراد مورد وثوق براى مننقل كرده اند كه در كشور چين ، شيعيانى هستند كه در روز عاشورا به شيوه خاصى سينهمى زنند و كانال هايى حفر مى كنند و آن را پر از هيزم مى نمايند و آتش مى زنند و در آنفرو مى روند و بر سينه مى زنند و از آن چند بار مى گذرند و مى گويند حرارت آتشرا احساس ‍ نمى كنيم .
اما جن ؛ خداوند از جن به حسين عليه السلام انصارى عطا فرمود كه هنگام خروج امام ازمدينه خدمت ايشان رسيدند و حضرت به آنها فرمود: وعده ما، قبر و بقعه من ، هر وقت بهآنجا وارد شدم ، نزد من آييد. همچنين يارانى از جن در روز عاشورا به خدمت امام رسيدند، اماآن بزرگوار لقاى پروردگار را برگزيد و به آنها اجازه شركت در جنگ را نداد. گروهديگرى از جن شب يازدهم محرم آمدند و ملاحظه كردند امام به شهادت رسيده است ، آنگاهگرد پيكر مطهر امام ناله و زارى سر دادند و مرثيه خواندند. همچنين در بصره ، مدينه ،كوفه و بيت المقدس براى امام مرثيه خواندند و عزادارى كردند. تعدادى از جنيان نيز باناله و فرياد در تمام اقطار جهان ندا سر دادند كه حسين كشته شد. در آن شب هايى هم كهبدن امام بر روى زمين افتاده بود، زنان جن در اطراف پيكر آن حضرت نوحه سرايى مىكردند و فرياد و احسينا و گريه شان بلند بود.
باب ويژگى هاى وحوش نسبت به آن حضرت
قبل از دفن امام ، خداوند به وحوشى امر كرد كه براى آن حضرت عزادارى كنند؛ كما اينكهدر روايت آمده است كه آهويى در كربلا با عيسى عليه السلام (در اين باره ) سخن گفتهاست .
باب خصوصيات پرندگان
خداوند پرندگان را نوحه سراى حسين عليه السلام قرار داد. همچنين آنهابال هاى خود را بر پيكر مطهر امام گشودند و در مدينه كنار قبر جدشرسول خدا، براى امام نوحه سرايى كردند و خبر شهادت حسين عليه السلام را بهپرندگان ديگر رساندند.
باب مربوط به اسبان و شتران
خداوند اسب رسول الله را به امام حسين عليه السلام اختصاص داد كه شايد همان اسبىباشد كه ذوالجناح ناميده مى شود. مركبى كه در تشنگى اقتداى به صاحبش كرد و در اينكار او را بر خود مقدم شمرد؛ زيرا وقتى هنگامه نبرد وارد بر آب شدند، ذوالجناح دهانشرا در آب گذاشت و امام فرمود: تو تشنه اى و من هم تشنه ؛ به خدا سوگند تا ننوشى ،من آب نمى نوشم . آنگاه ذوالجناح سرش را بر داشت ، به اين معنا كه اى مولاى من تا شماآب ننوشيد من نمى نوشم . سپس امام فرمود: بنوش من هم مى نوشم ؛ آنگاه دستش را بهطرف آب برد و سپس آن ماجرا واقع شد كه بعدا خواهد آمد.
همچنين بعد از شهادت امام ، اين اسب به شكوه از قاتلان آن حضرت ، فرياد ستم از امتىسر داد كه فرزند دختر پيامبر خدا را كشتند. و نيز آن طور كه در روايت آمده با ناله وزارى خبر شهادت امام را به اهل بيتش رساند.
از شتران نيز خداوند ناقه اى را به آن حضرت اختصاص داد كه صبح عاشورا بر آنسوار شد و روى آن خطبه ايراد نمود و سپس از آن پياده شد و به عقبة بن سمعان فرمود كه آن را عقال كن (يعنى بخوابان و دستهايش را ببند). اين ناقه همچنان درحال عقال بود تا حضرت به شهادت رسيد، آنگاه سر خود را بر زمين كوبيد تا مرد.
باب آنچه از اوضاع دنيايى به حسين اختصاص يافت
با اينكه خداوند متعال دنيا را براى اوليايش نخواسته است ، اما از آنجا حسين عليه السلامرا از آب و غذا منع كردند و بدن ايشان را دفن نكرده رها نمودند، خداوند سه چيز از جنسهمان چيزهايى كه ايشان را از آن منع كردند، به حسين عليه السلام عطا فرمود. يعنىبراى ايشان سقايت ، اطعام و عمارت متصل دايم تا روز قيامت قرار داد.
درباره سقايت بايد گفت كه ، اين كار در كنار قبر شريفش در شب عاشورا پاداش ويژه اىدارد. در روايت وارد شده است كسى كه شب عاشورا در كنار قبر آن حضرت ديگران راسيراب كند، مانند كسى است سپاهيان حسين عليه السلام را سيراب كرده باشد. از اينمساءله استنباط مى شود، سقايتى كه پاداش آن اولين پاداشى است كه روز قيامت دادهشود، بزرگترين اجر آن به حسين عطشان اختصاص دارد؛ از اين رو شيعيان آن حضرت درهر جايى كه فى سبيل الله به ديگران آب دهند، اين كار را به نام آن حضرت انجام مىدهند. تا جايى كه گويا تنها براى حسين عليه السلام سقايت انجام مى شود.
موضوع اطعام در مراسم عزادارى آن حضرت ، هميشه ، بويژه در ماه محرم و شايد در تمامروزهاى سال استمرار دارد؛ و اگر آنچه در مجالس عزاى آن حضرت به عنوان اطعام بهمصرف مى رسد، به تعداد روزهاى سال تقسيم شود، هر روز بيش از يك خروار مى شود.
درباره عمارت آن حضرت ؛ از آنجا كه پيكر آن حضرت را بر زمين رها كردند، خداوند درمقابل - آن طور كه جبرئيل از جانب خداوند خبر داد و حضرت زينب از امام سجاد آن خبر راروايت كرد - بارگاه رفيعى به امام داد كه تا روز قيامت به علو و مرتبه آن افزوده مىشود؛ از اين روست كه عمارت و تعمير بيت الله الحرام و عتبات مقدسه به اتمام رسيده وكار بناى و ساخت آنها به پايان رسيده است ، اما حرم حسينى از روزى كه بنا شد تاروزى كه متوكل آن را ويران كرد و دوباره خودش آن را ساخت ، خلفا و سلاطين به ساخت وساز آن اشتغال داشته اند و اين كار پايانى نخواهد داشت و بناها و نقاشان و تذهيب كارانبه طور دايم مشغول به آن هستند و ظاهرا اين امر تا روز قيامت استمرار داشته باشد.
احترامات ويژه به هر آنچه به آن حضرت تعلق دارد:
اولين آن مربوط به حامله شدن به آن حضرت است كه در فرمايش پيامبر صلى اللهعليه وآله حالت هاى حضرت زهراء سلام الله عليها آشكار است . پيامبر خطاب به حضرتفاطمه فرمودند: من در پيشانى تو نورى مى بينم و تو براى اين خلق ، حجتى به دنيامى آورى . همچنين حضرت زهراء فرمودند: در زمان باردارى به حسين ، در خانه تاريكنياز به چراغ نداشتم . در دوران باردارى صداى تقديس و تسبيح او را مى شنيدم . هرگاه مى خوابيدم دو شخص نورانى را در خواب مى ديدم كه بر من قرآن قرائت مى كنند.
دوم ؛ احترام خاص و تبريك و تهنيت به مناسبت ولادت آن حضرت است .
هنگام ولادت حسين عليه السلام پنج قسم وحىنازل شد. خداوند به بهشت رضوان وحى فرستاد كه جنان را به احترام و كرامت فرزندىكه براى محمد صلى الله عليه وآله به دنيا آمده است ، خوشبو كنند و زينت ببخشند. بهحورالعين وحى فرستاد كه به احترام اين مولود خود را زينت كنند. به ملائكه وحى كردكه بپاخيزند و صف ببندند و به كرامت اين مولود تسبيح ، حمد، ثنا و تكبير بگويند. بهجبرئيل عليه السلام وحى كرد كه با هزار گروه ، كه هر هزار گروه هزار هزار فرشتهاند، و به همراه فرشتگان روحانى كه مشعل هايى از نور به دست دارند، بر اسب هاىابلق مزين شده به قبه هاى در و ياقوت بر بيت پيامبرم فرود آييد و بر او مناسبت اينمولود تهنيت گوييد. اين تعداد فرشته و اين كيفيت براى اداى تبريك به پيامبر جاىتاءمل دارد.
سوم ؛ احترامات ويژه به نامگذارى ايشان است . خداوند بهجبرئيل فرمود به پيامبر خبر بده و نام او را حسين نهاده ام . خداوند همچنين در كتابش ازحسين نام برده و او را به اوصاف خاصى توصيف كرده است و آن طور كه در روايت آمده درآسمان ها نيز اسامى خاصى به حسين عليه السلام اختصاص داده است .
چهارم ؛ احترام ويژه به عزادارى آن حضرت است . خداوند بعد از تهنيت به پيامبر ونامگذارى حسين عليه السلام ، به جبرئيل فرمود كه به او بگو امت تو حسين را خواهندكشت .
پنجم ؛ احترام ويژه براى قابله آن حضرت مى باشد. خداوند حوريه خاصى را كهبرتر از حور است ، به هنگام ولادت حسين عليه السلام ، به عنوان قابله آن حضرتفرستاد.
ششم ؛ احترام ويژه به گهواره آن حضرت مى باشد، كه فطرس (ملك ) به آن پناهبرد.(16)
هفتم ؛ احترام مخصوص به جنباندن گهواره حسين عليه السلام است كه ملائكه وميكائيل گهواره جنبان آن حضرت بودند.
هشتم ؛ احترام ويژه به سخن گفتن با او در گهواره است . خداوندجبرئيل را ماءمور كرد كه با حسين عليه السلام در گهواره سخن بگويد.
نهم ؛ احترام مخصوص به شيرخوارگى حسين عليه السلام مى باشد. خداوند حسين عليهالسلام را از زبان مبارك پيامبر و انگشت ابهام ايشان تغذيه كرد. ضمن اينكه آن حضرتاز سينه مادرى شير نوشيده است كه خداوند آن را اشرف از همه سينه ها قرار داده است ؛ولى از آنجا كه پيامبر اسلام اشرف و افضل از همه است ، مصداق آنچه در زيارت جابرخطاب به امام حسين عليه السلام آمده ، براى آن حضرت تحقق يافت . در زيارت مذكور مىخوانيم : دستان (پيامبر) رحمت تو را تغذيه كرد و از سينه ايمان شير نوشيدى و در دامناسلام تربيت يافتى .
دهم ؛ احترام خاص به لباس آن حضرت است . خداوند به امام حسين عليه السلام لباسمخصوصى اهداء كرد. پيامبر صلى الله عليه وآله ، هنگامى كه آن را بر حسين عليهالسلام پوشاند درباره آن فرمود: اين هديه اى است كه پروردگارم به حسين اهداءفرموده و من آن را بر او مى پوشانم .
يازدهم ؛ احترام ويژه به قبر آن حضرت است . از شگفتى هاى قبر امام حسين عليه السلاماين است كه هيچ قبرى قبل از آنكه بدنى در آن به خاك سپرده شود، زيارت نشد، اما مدفنامام حسين عليه السلام را تمام پيامبران از آدم تا خاتم (عليهم السلام )قبل از دفن زيارت كردند.
دوازدهم ؛ احترام ويژه به اشكى است كه براى حسين عليه السلام ريخته مى شود. طبقرواياتى كه بعدا خواهد آمد، اشك چشم دوستان و عزاداران حسينى را جمع مى كنند و براىگريه كننده ذخيره مى نمايند و فرشتگان آن را با آب حيات ممزوج مى كنند.
سيزدهم ؛ احترام مخصوص به خون آن حضرت مى باشد. خون حسين عليه السلام از چناناحترام و قداستى برخوردار است كه پيامبر با دست مباركشان آن را جمع كرد و در شيشه اىسبز رنگ قرار داد كه آن شيشه را ملكى از مقامى عظيم به همين منظور آورد.
چهاردهم ؛ احترام مخصوص به محل جريان اشك است . چهره آنكه بر حسين عليه السلامگريه كند، چون محل جريان اشك چشم اوست ، هرگز گرد پريشانى و ذلت بر او ننشيند.
پانزدهم ؛ احترام خاص به مجلس آن حضرت است . به اين مساءله هنگام يادآورى خواصمجالس حسينى پرداخته خواهد شد.
شانزدهم ؛ احترام ويژه به شفاعت آن حضرت مى باشد. خداوند چنان احترامى براى شفاعتحسين عليه السلام قايل است كه ايشان را در روز ولادتشان شفيع ملائكه قرار داد و در روزقيامت نيز مردم از شفاعت او برخوردار خواهند شد.
هفدهم ؛ احترام مخصوص به خاك حريم قبر امام حسين عليه السلام مى باشد.
علاوه بر حرمت و شرافت خاك قبر شريف امام حسين عليه السلام ، خاك اطراف قبر امام نيزداراى حرمت است كه احترام آن از حيث نزديكى و دور بودن با قبر شريف تفاوت مى كند.همچنين خداوند در روز دحوالارض ‍ كربلا را براى مدفن امام برگزيد و براى آنخصوصياتى قايل شد كه عبارتست از:
* از امام باقر عليه السلام به سندهاى معتبر روايت شده است كه خداوند اين سرزمين راقبل از خلق كعبه آفريد و آن را تقديس كرد و مبارك شمرد.
* همچنين از آن حضرت به سندهاى متعدد نقل شده است كه اين سرزمينقبل از خلق موجودات ، مقدس و مبارك بوده و همچنان مى باشد. حتى خداوند آن را برترينسرزمين در بهشت و بهترين منزل و مسكنى قرار داد كه اوليايش را در آن ساكن مى گرداند.
* خداوند تربت كربلا را از نوع تربت بهشت قرار داد.
* از امام سجاد عليه السلام نقل شده است كه وقتى زلزله قيامت برپا شود، سرزمينكربلا با تربت نورانى و پاكش - همان طور كه هست - در جايگاه وفيعى قرار مى گيردو در بالاترين و برترين روضه از رياض جنت قرار داده مى شود و در ميان رياض جنت آنطور مى درخشد كه ستاره زهره در ميان ستارگان ديگر مى درخشد، و نور آن ديدگاناهل بهشت را خيره مى كند و ندا مى دهد من سرزمين مقدس ، طيب و مبارك خداوند هستم كه (پيكر)سيدالشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در بر دارم .
* ذكر تسبيح و استغفار با دانه هايى كه از تربت كربلا ساخته شده باشد، ثوابشهفتاد برابر است . گرداندن تسبيح از تربت كربلا بدون ذكر نيز ثواب تسبيح را دارد.
* اگر از خاك كربلا تسبيح ساخته شود و هنگام صبح گفته شود: خدايا من صبح كردمو تو را حمد و ستايش مى كنم و تو را شايسته واهل ستايش ‍ مى دانم ، تا زمانى كه تسبيح در دستم مى چرخد تو خود آن را شمارش كن (وبه حساب حمد و ستايش خودت قرار بده )، تا وقتى آن تسبيح را در دست دارد، براى اوثواب حمد و ذكر تسبيح مى نويسند، و اگر آن ذكر راقبل از اينكه بخوابد، بگويد و تسبيح را زير سر بگذارد - بر اساس روايتنقل شده از امام سجاد عليه السلام - همان ثواب را براى او مقرر مى دارند.
* سجده بر خاك كربلا، حجاب هاى هفتگانه را پاره مى كند. مفهوم اين حديث يا شكافتنآسمان ها براى صعود است و يا منظور حجاب هاى هفتگانه را پاره مى كند. مفهوم اين حديثيا شكافتن آسمان ها براى صعود است و يا منظور حجاب هاى هفتگانه گناهان است كه -بنابر روايت معاذبن جبل - مانع قبولى اعمال مى شوند.
* خوردن هر نوع گلى حرام است و در روايت از امام صادق عليه السلام آمده است كهمثل خوردن گوشت خوك است و اگر كسى خاك بخورد و بميرد بر او نماز نگذارند؛ مگرخوردن خاك قبر امام حسين عليه السلام براى شفا يافتن . البته اين كار نسبت به مكانبرداشتن آن خاك ، نگهدارى ، خوردن و نيت بر آن ، شرايط و آدابى دارد كه عمده ترين آننيت است . در حديث از ابن ابى يعفور با سندهاى متعدد آمده است كهنقل كرده است : به ابى عبدالله (امام صادق ) عليه السلام گفتم انسان از خاك قبر امامحسين بر مى دارد و از آن بهره مند مى شود، اما غير از خاك قبر او را بر مى دارد ولى از آنمنتفع نمى شود. امام فرمودند: سوگند به خدايى كه جز او نيست ، هر كس از آن خاك بردارد و اعتقاد داشته باشد كه خداوند به واسطه آن به او نفع مى رساند، قطعا چنين خواهدشد.
البته اثر اين تربت اگر آن را نپوشانند، از بين مى رود؛ چون جن و شياطين آن را مسحمى كنند و آن طور كه در روايت آمده پوشاندن آن نيز راه هايى دارد.
* خاك كربلا را با خود داشتن ، انسان را پناه مى دهد و او را از امور ترس آور مصون مىدارد، البته اگر به نيت حمل شود.
* در روايت آمده است ؛ گذاشتن خاك كربلا در كالايى كه براى داد و ستد است ، موجببركت در آن مى شود.
* در روايت آمده است كه به كام فرزندان خود پس از ولادت ، تربت قبر امام حسين عليهالسلام برسانيد كه موجب امان است .
* اگر به همراه ميت در قبر او مقدارى از تربت حسين عليه السلام قرار دهند، در امان است. نقل شده است كه زنى بدكاره بود و فرزندان خود را مى كشت ، وقتى مرد و دفن شد،زمين چندين بار جنازه او را بيرون افكند، به دستور يكى از امامان مقدارى از تربت قبرحسين عليه السلام را با او دفن كردند، ديگر زمين جسد او را بيرون نينداخت .
* مستحب است حنوط را با تربت كربلاى حسين عليه السلام مخلوط نمود.
* دفن در خاك كربلا موجب ورود به بهشت - بدون حساب - است .
* حورالعين تربت قبر حسين عليه السلام را به عنوان هديه براى متبرك شدن ، ازفرشتگانى كه به زمين نازل مى شوند، درخواست مى كنند.
* تربت قبر حسين را هر ملكى برداشته و آن را به پيامبر صلى الله عليه وآله اهداءنموده است .
* پيامبر و حسين عليهماالسلام نيز خودشان از آن برداشته اند.
* همان طور كه در روايت آمده در اين خاك قبل از دفن امام حسين عليه السلام ، دويستپيامبر، دويست وصى و دويست سبط كه همه از شهدا هستند، دفن شده اند.
* بوييدن تربت حسين عليه السلام موجب جارى شدن اشك است و اين موضوعقبل از دفن آن حضرت نيز براى پيامبر اسلام و امام حسين اتفاق افتاد.
* تربت امام حسين عليه السلام ، آنگاه كه خون آن حضرت به زمين ريخته شد، به خونتبديل گرديد. اين مساءله از روايت هاى فراوان از جمله روايتى كه نزد ام سلمه است وعامه و خاصه آن را نقل كرده اند، آشكار مى شود. پيامبر اسلام آن حضرت تربت را كهجبرئيل در شب معراج برايش آورده بود، با دست شريف خود به ام سلمه داد و به اوفرمود: اين خاك را نگه دار و هر زمان به خونتبديل شد، فرزندم كشته شده است . ام سلمه مى گويد: من آن را در شيشه قرار دادم و هرروز به آن نگاه مى كردم و مى گريستم تا روز عاشورا در ماه محرم هنگام صبح به آننگاه كردم ، خاك به همان حال خود بود، سپس بعدازظهر مراجعه كردم و ناگهان ديدم كهبه خون تبديل شده است ؛ آنگاه فرياد زدم . سلمى مى گويد: من ديدم كه آن شيشهمقابل اوست و خون از آن مى جوشد.
* ورود به خاك كربلا موجب حزن و اندوه مى شود، بويژه وقتى به قبر شريف نزديكشوى و ملاحظه كنى كه قبر فرزندش در پائين پاى مبارك ايشان قرار داد. در روايت آمدهاست كه هر كس به قبر فرزندش در پائين پاى ايشان نگاه كند،مشمول رحمت حق واقع مى شود.
* در روايت آمده است كه هر فرشته اى كه به خدمت پيامبر رسيد، با او مقدارى تربتكربلا بود و هر پيامبرى كه كربلا را زيارت كرده ، از تربت آن برداشته و آن رابوئيده است و خاك كربلا مقام همه پيامبران تا روز قيامت است .
* خداوند در مقابل هتك حرمت امام توسط دشمن ، براى ايشان احترام مخصوصى مقررفرموده است ؛ تا جايى كه حتى آنانى كه حرمت امام را شكسته و در صدداذلال آن حضرت بر آمدند، خودشان امام را عزيز شمرده و احترام كرده اند، كه من اين معنا رادر نزديك به چهل قضيه ملاحظه كرده ام . براى تاءئيد اين امر كافى است كه بهجزئيات سرگذشت كسانى كه بر امام جسارت كردند و حرمت او را شكستند، دقت كنى .
از سوى ديگر، اذلال و هتك حرمت يك موضوع است و كشته و مجروح شدن به دست دشمن ،موضوع ديگرى . و از آنجا كه از جمله الطاف واجب بر خداوند اين است كه اوليايش را بهنحوى ذليل نگرداند كه دل ها از آنها روى گردان شوند، آنها را در عين ضعف و تنگدستىظاهرى ، آنچنان قرار داده است كه غنا، صولت و هيبت و وقارشان ديدگان را پر مى كند وبر قلب ها چيره مى سازد.
خداوند در اين زمينه براى امام مظلوم ما، ويژگى خاصى راقابل ذكر شده اند (كه فقط به ذكر چند نمونه اكتفا مى شود):
معاويه اولين كسى بود كه علاقه مند به كشتن امام حسين عليه السلام بود، اما همين معاويهدر وصيتش به يزيد، او را به احترام به امام توصيه كرد. او گفت : من نسبت به تو ازحسين بن على نگرانم ، اما اگر بر او پيروز شدى حقش را رعايت كن ، زيرا او پاره جگررسول خداست .
اولين كسى كه دستور كشتن امام را داد، وليد حاكم مدينه بود. اما او گفت : از اين كه بهريختن خون حسين مبتلا شوم ، به خدا پناه مى برم .
پسر سعد - كه لعنت بر او باد - زمانى تصميم به جنگ با امام گرفت ، ايشان را احترامكرد و ابياتى سرود؛ از جمله گفت :
ملك رى را رها مى كنم در حالى كه رى آرزوى من است ؛ يا اينكه با كشتن حسين گناهكار مىشوم . كشتن او موجب آتشى است كه حجاب و مانعى براى آن وجود ندارد، اما ملك رى نورچشم من است .
شمر نيز وقتى دستور هجوم بر آن حضرت را صادر كرد، ايشان را احترام نمود او گفت :حسين حريف بزرگوار و كريمى است كه كشته شدن به دست او عار نيست .
حامل راءس حسين عليه السلام نيز امام را احترام كرد. او گفت ركاب مرا از طلا و نقره پر كنكه من سيد بزرگوارى را كشته ام كه پدر و مادر او بهترين خلق خدايند.
آنانى كه هم است بر پيكر مطهر امام حسين عليه السلام دوانيدند، آن حضرت را احترامكردند و با سرودن اشعارى به ايشان تعظيم نمودند. حتى يزيد - كه لعنت خدا بر اوباد - آنگاه كه سر امام حسين عليه السلام در مقابلش بود، با مدح و ستايشى كه از امامنمود، ايشان را احترام كرد.
علاوه بر اينها، همزمان با اين موضوع كه برخى در صدد برآمدند با زبان ، هتك حرمتامام را نمايند، مسائلى رخ داد كه نشان از احترام خاص امام دارد؛ از جمله : كسى در شبعاشورا به امام گفت : تو را بشارت باد بر آتش ، كه خداوند اين گفته او را همزمان كردبا اين مساءله كه اسبش رم كرد و او پايش در ركاب گير كرد و اسب او را به طرف خندقآتش برد و در آنجا افكند. در همين مورد باز گفته شده كه فردى در آن روز به امام حسينعليه السلام گفت : اى حسين ! از طرف رسول خدا چه حرمتى به تو رسيده است ؟ در همانساعت براى قضاى حاجت بيرون رفت و مارى او را نيش ‍ زد و او در ميان آلودگى ها وكثافات خود در جا مرد. همچنين شخصى به امام گفت : به آب نگاه كن اما تو حق نوشيدن ازآن را ندارى تا تشنه از دنيا بروى . در همينحال امام فرمود: خدايا! او را تشنه بميران . آنگاه حالتى به او دست داد كه فريادالعطش سر داد. مشك آبى به او دادند، او نوشيد و باز فرياد تشنگى سر مى داد تا ازعطش مرد.
* طعام امام از احترام خاصى برخوردار است . خداوند، هر گاه امام ميلشان كشيد، از ميوههاى بهشتى به ايشان اهداء فرمودند كه حديث رطب و گلابى و سيب از آن جمله است . بلكههر طعامى كه از بهشت به جد، پدر، مادر و برادر ايشان اهدا گرديد، عمدتا به استدعاىايشان يا به خاطر او بود.
* براى لباس امام نيز تشريفات مخصوصى وجود دارد. خداوند حسن و حسينعليهماالسلام را مختص به اين گردانيد كه بارها از لباس هاى بهشتى به آن دو اهداءنمايد، اما خداوند امام حسين عليه السلام را به لباس ‍ مخصوصى ملبس فرمودند.
ام سلمه مى گويد: ديدم پيامبر لباسى بر حسين مى پوشاند كه مانند آن را در دنيانديده بودم ، از ايشان در اين باره سؤ ال كردم . فرمودند: اين هديه اى از جانب خداوندبراى حسين است و من آن را بر او مى پوشانم .
عنوان پنجم : حسين مظهر الطاف خاص ربانى
حسين مظهر الطاف خاص
اين عنوان در بيان اين است كه حسين عليه السلام مظهر الطاف خاص الهى است و از آن بهاين گونه تعبير شده است كه خداوند دستش را بر سر حسين عليه السلام نهاد. البته اينتعبير كنايه از نهايت نظر رحمت به آن حضرت است و آن طور كه در روايات صحيح آمدهدر دو چيز ظاهر شده است : اول ؛ آنچه خود به آن حضرت به آننايل شده اند، دوم ؛ آنچه مردم به واسطه امام حسين عليه السلام به آن دست مى يابند؛كه توضيح آنها چنين است :
اول : مرتبه خاصى از قرب به خداست كه نهقابل توصيف است و نه قابل تصور؛ كه يكى از شاخه هاى آن قرار دادن امامت در ذريهامام حسين عليه السلام است .
دوم : امور بسيارى در اين باره وجود دارد كه از جمله آنها اين است كه تربت آن حضرتموجب شفاست و در زير قبه آن حضرت دعا اجابت مى شود. البته عمده ترين ، عظيم ترينو جليل ترين اين امور آن است كه خداوند امام حسين عليه السلام را سبب كلى رحمت خود بربندگانش قرار داد و بندگانش را براى رحمتش آفريد، پس آن حضرت را به اين ترتيبعمده علت و سبب رحمت قرار داد و آنجا كه پيامبر اسلام رحمت براى جهانيان است ، خداوندحسين را از پيامبر و پيامبر را از حسين قرار داد. لذا پيامبر فرمود: حسين از من است و من ازحسين بنابراين حسين عليه السلام جايگاه قرار گرفتن دست رحمت است و رحمت ازاوست . حسين از دست رحمت تغذيه كرد و در دامن رحمت پرورش يافت ، از زبان رحمت نوشيدو گوشت و خون او از رحمت روييد و نور چشم رحمت است . او ريحانه رحمت است و جايگاهشسينه رحمت و مركبش دوش رحمت و مسيرش ‍ به سوى رحمت و معدن خاص رحمت است و مجمعاسباب رحمت . حسين جامع وسايل رحمت ، منبع سرچشمه هاى رحمت ، سيراب كننده روندگانبه سوى سرچشمه هاى رحمت و محل غرس درختان باغ هاى رحمت و مظهر ثمرات رحمت ومحل رويش شاخه هاى رحمت و محرك مواد رحمت و ابرهاى بركات رحمت است ، و به واسطه اوعالم در جايگاه عفو و رحمت قرار مى گيرد و ورود به دايره وسيع رحمت خداوند به واسطهاو محقق مى گردد و با رحمت بر او، رحمت واسعه خداوند محقق و مكتوب مى گردد و حسينعليه السلام حلقه وصل رحمت است .
آيا در قلب تو نسبت به حسين رحم و سفقتى است كه از جمله گريه كنندگان بر اوباشى ، تا پروردگار رحمت بر تو درود بفرستد و به تو گفته شود: درود خدا برتو اى صاحب رحمت و درود خدا بر تو اى راحم رحمت !!
حسين واسطه رحمت الهى
اين عنوان براى تبيين وسايل رحمت توسط امام حسين عليه السلام است كه ادامه اين بحثنياز به ذكر و مقدمه دارد:
هشدارهاى آسمانى
مقدمه اول :
1 - آيا انسان گمان مى كند كه بيهوده و رها شده است . اى انسان گمان نكن كه بيهودهآفريده شده اى و تو را رها ساخته اند و مپندار كه بيهوده خواهى رفت ؛ چرا كه خالق توحكيم ، توانا و بى نياز و منزه از هر كار عبث و بيهوده است .
2 - اى انسان بعد از آنكه تو چيزى نبودى ، توسط خطاب هاى تكوينى به وجود آمدى .با خطابى به خاك تبديل شدى ، با خطاب ديگرى نبات شدى ؛ آنگاه با خطابى به غذاو سپس به نطفه ، بعد به علقه ، آنگاه به خطاب ديگرى ، استخوان شدى و بعدلباسى از گوشت بر آن افزود و به خطاب ديگرى انسان شدى . سپس با خطابديگرى از جانب خداوند داراى عقل و قواى ديگر شدى .
3 - آنگاه كه به مقتضاى آن خطاب ها به وجود آمدى ، اقسام خطاب هاى تكليفى متوجه توشد كه از آن ، انواع خطاب ها و دستورات نسبت به تو متفرغ شد كه تبيين و تشريح آنهاچنين است :
اينك تو مخاطب واقع شده اى كه اعتقادات و صفاتى داشته باشى ، واجبات و مستحباتبدنى و اعمالى را انجام دهى و صفات ، افعال ، گفته هاو اعمالى را ترك كنى . سپسمخاطب پيام هاى ديگرى هستى كه ابتدا بايد آنها را بدانى ، بعدعمل كنى .
4 - بعد از آن تو مورد خطاب هاى ارشادى درباره انجام طاعات و سبقت به سوى خوبىها، انتخاب وسيله براى رسيدن به خدا، انتخاب راه به سوى خدا، قرض دادن به خدا،جهاد در راه خدا، شتافتن به سوى مغفرت خدا، و امورى از اينقبيل واقع شدى .
5 - بعد از آنكه تو مخاطب اين خطاب ها واقع شدى ، مطالبات تكوينى متوجه تو مىشود و هنگامى كه اجل فرا رسد، ماءمور قبض روح جان تو را به مفارقت از بدن ، قواىجسمانى تو را به سقوط و چشمانت را به باريك شدن ، گوش هايت را به كر شدن ،زبانت را به لال شدن فرا مى خواند و خطاب به تو مى گويد: هر آنچه در دست دارى وچشم هايت آنها را مى بيند فورا رها كن ؛ و به مجرد اين خطاب همه آنها تحقق پيدا مى كند وتو قادر نيستى به اين ماءمور الهى پاسخ مثبت ندهى .
6 - بعد از آنكه اين مسائل تحقق يافت و بعد از آنكه اجزاى وجودت از روح و جسمت جدا شد،تو در معرض خطاب هاى ديگرى ، درباره اجتماع اجزاى پيكر خود و بازگشت روح به آن -همان طور كه اينك هست - واقع مى شوى . اين امر نيز به مجرد آن كه تو مورد خطاب واقعمى شوى ، محقق خواهد شد. آنگاه خطاب مى رسد اقراء كتابك كفى بنفسك اليومعليك حسيبا (17) خودت كتاب اعمالت را بخوان كه تو تنها براى حسابخويش كافى هستى . آنگاه تو آن را يا با دست راست و يا با دست چپ و يا از پشت سر مىگيرى و مى خوانى . سپس يا مى گويى اى كاش كتابم را به من نمى دادند و از حسابمخبر نداشتم و يا مى گويى بياييد كتابم را بخوانيد، من مى پنداشتم كه حساب خود راخواهم ديد.
8 - از جمله خطاب هاى ديگرى كه از جانب خداوند متوجه بندگان است ، اين خطاب است كه :اى بندگان من ! ترسى نداشته باشيد و اندوهگين نباشيد. به عده ديگرى نيز خطاب مىشود: وامتازوا اليوم ايها المجرمون (18) اى بدكاران امروز شما ازصف نيكوكاران جدا شويد.
9 - خطاب هاى ديگرى نيز از جانب ملائكه محشر بهاهل محشر مى شود، از جمله اينكه وقفوهم انهم مسئولون (19) آنها رانگهداريد كه بايد از آنها پرسش شود.
همچنين وقتى ملائكه با برخى از مؤ منان ملاقات كنند خطاب به آنها مى گويند ابشروا بالجنة التى كنتم توعدون (20) شما را بشارت باد بر بهشتىكه به شما وعده داده شد. و در رابطه با بعضى از گناهكاران نيز خطاب مى شود: آنهارا بگيريد و به غل و زنجير بكشيد. دقت كن ببين آيا تو خود را براىامتثال اين پيام ها آمده كرده اى !!
مقدمه دوم
بايد بدانى كه تو گرفتار مصيبت هايى هستى كه حتى تصور آنها هم عظيم و سنگيناست ، چرا كه :
الف : تو هدف مصيبت هاى وارده ، اسير آرزوها، هدف بلاها و در حلقوم آسياى مرگ هستى ؛در درون كشتى طوفان زده اى قرار دارى كه نمى دانى چه موقع غرق مى شود؛ دشمنانتو را احاطه كرده اند و هر يك به طرفى مى كشانند.
ب : مصيبتى در راه توست كه آن را درك نمى كنى ، اما وقتى امام على عليه السلام از آنياد مى كند، چون مار گزيده بر خود مى پيچيد و چون فرزند از دست داده گريه مى كند.آن مصيبت اين است كه راه دراز است و منزلگاه هولناك ، اما زاد و توشه و كم و پاء برهنهاست ؛ نه مركبى دارى و دست تو خالى است و راه وحشتناك است .
ج : بلا و مصيبت تو بسى بزرگ است و وخامتحال تو از حد گذشته است ؛ چرا كه وجودت را آتش هاى فراوانى فرا گرفته است . توهمان كسى هستى كه ، قلب ، بدن ، زبان ، بطن و پاهايت به شعله هاى آتش گناهانگرفتار است . تو در صحنه نبرد گناهان مقهور و مقتولى ؛ تو اسير نفس اماره شيطانى .تمام اعضاء و جوارحت را آتش فرا گرفته و اجزاى اعضاى انسانيت تو تكه تكه شده وصد هزار زخم گناه بر تن دارى و اسب هاى ضلالت اعضاى هدايت تو راپايمال كرده اند.
د: بلا و مصيبت بزرگى كه امكان فرار و خلاصى از آن نيست ، اين است كه تو يا فقيريا غنى هستى و چون پا به سن بگذارى ، نيروهاى جسمانى ات رو به ضعف مى گذارد واگر غنى باشى از آن چه دارى لذت نمى برى و اگر فقير باشى مصيبت هاى فقر همبر آن افزوده مى شود و محبوب ترين كسان خود را به رنج و زحمت مى اندازى ، تا جايىكه آرزوى مرگ تو را مى كنند و همه از تو گريزان مى شوند و چون از دنيا بروى تورا در قبرى مى گذارند كه آن را براى خفتن آماده نكرده اى و باعمل صالح مفروش نساخته اى و چون وارد آن شوى در آن با چهره اى عبوس و بدنى بىتحرك و اعضايى از كار افتاده باقى مانى و همدم و مصاحب تو مورها، كرم ها، عقرب ها وسوسك ها مى باشند و چون از آن جا بيرون شوى به محشرى مى روى كه زمينش آتش ‍ وسقف آن آتشى از خورشيد و اطرافش آتشى از گناهان است . اگر آنجا بمانى چگونه مىتوانى تحمل كنى !! و اگر بخواهى بروى ، به كجا مى روى ، راه فرار ندارى !!
اگر بدانى كه به اين بلاها و مصيبت ها گرفتار مى شوى لباس سياه بر تن مى كنىو بر خاكستر مى نشينى و اهل و عيال و مال و فرزند را رها مى كنى . چنانچه على عليهالسلام فرمود: اگر به مورى كه بر شما پوشيده است و من از آن خبر دارم ، شما هم باخبر بوديد، سر به بيابان مى گذاشتيد و بر چهره خود مى زديد و نسبت به كارهايتانگريه مى كرديد و اموال خود را بدون نگهبان رها مى كرديد و كسى متعرض آن نمى شد وهر كس به فكر گرفتارى خويش بود. چنين مصيبتى چنان شما رامشغول به خود مى كند كه شما را از هر مصيبت ديگرى كه براى شما، يا فرزندان يابرادرانت پيش آمده ، غافل مى كند.
و چون اين مقدمات براى تو روشن شد، بدان كه خامسآل عبا و سيدالشهداء حضرت ابا عبدالله الحسين عليه التحية و الثناء، فرمانى از جانبخداوند را به جا آورد كه در صحيفه مخصوص ايشان نوشته شده وجبرئيل آن را از جانب خداوند آورد و نزد پيامبر اسلام به وديعت نهاد و سپس پيامبر آن رابه على و بعد على آن را به حسن مجتبى سپرد و آن حضرت نيز آن را به هنگام وصيتشبه امام حسين سپرد.
امام حسين عليه السلام فرمان خاصى از تكاليف خاص خودشان را به جاى آورد كه براىكسانى كه به وسايل حسينى متوسل شوند، (اجر و مزد) تكاليف ارشادىحاصل مى شود. و با امتثال او امر تكليفى و تحمل مصيبت ها از جانب امام حسين عليه السلام ؛به كسانى كه با آن حضرت تمسك مى جويند، اجر و پاداشى داده مى شود كه به وسيلهآن تمام مصيبت ها مرتفع مى شود و از آن ، نجات از كيفرهاحاصل مى شود. و هنگامى كه امام انجام آن تكليف خاص را پذيرفت ، مخاطب خطابى واقعشد كه به واسطه آن ، براى متوسلان به آن حضرت خطاب هاى فوق طاقت و بسيارشديد مرتفع گرديد.
پس در وسايل حسينى ، امتثال امر به اطاعت ها و امر به نماز، روزه ، صدقات ، حج ، عمره وجهاد حاصل مى شود و ثواب آنها به دست مى آيد. بلكه ثوابى براى توحاصل شود كه تصور وقوع آن نمى شود؛ مانند ثواب نماز و حج و جهاد در ركاب پيامبراسلام صلى الله عليه وآله . بالاتر از اين براى تو ثواب اعمالىحاصل مى شود كه بر حسب عدد و مقدار امكان وقوع آن وجود ندارد، مانند اينكه صد حج بهجا آورى .
در وسايل حسينى امورى است كه به واسطه آن ثواب صد هزار حج براى توحاصل مى شود و گاهى در يك زيارت به هر قدم ثواب صد هزار حج براى توحاصل مى شود. علاوه بر اين ، ممكن است براى تو ثوابىحاصل شود كه وقوع آن فى نفسه ، امكان پذير نيست ؛ به عنوانمثال تنها يك بار امكان اين وجود دارد كه انسان در راه خدا كشته شود و در خون خود شناورگردد، در حالى كه در وسايل حسينى امورى است كهمعادل هزار بار در خون خود در راه خدا شناور شدن است .
به واسطه وسايل حسينى مصيبت هايى كه اينك درباره تو محقق گشته ، مرتفع مى شود،در حالى كه تو آن را درك نمى كنى و از تو بلاهايى دفع مى شود كه در معرض ابتلاىبه آنها هستى و موانعى كه بر سر راه تو قرار دارند، هموار مى شوند و تو را از ترسو وحشت هايى كه در جاده اى كه در آن گام بر مى دارى ايمن نگه مى دارد و به واسطه آن، امتثال از خطاب هاى تكليفى و ارشادى حاصل مى شود و صفات پسنديده به دست مى آيدو تاءثير صفات مهلك از بين مى رود و مغفرت براى گناهكارانحاصل مى شود و موانع ورود به بهشت ، كه شخص به دست خود ايجاد كرده ، از ميان مىرود و درهاى جهنم كه انسان آن را بروى خويش باز كرده ، بسته مى شود و آتشى كه اينكاو را فرا گرفته خاموش مى شود.
به واسطه حسين ارتقاى درجات و بلكه رفيع ترين درجاتحاصل مى شود.
بالاتر از اينها، در وسايل حسينى درجاتى وجود دارد كه فوق تصور است .
توضيح اين مطالب به گوشى شنوا و حضور قلب احتياج دارد. پس حضور پيدا كن وگوش دل بسپار، كه اينك از جانب پروردگارت خطاب هاى فراوانى متوجه تو است كهتو را به خود مى آورد، و بعد از مدتى حالتى براى توحاصل مى شود كه همان قيامت صغرى است و خطاب هايى متوجه توست كه چه سنگين ودشوارند!
پس هشدار، هشدار! بعد از آن ، حالت ديگرى براى توحاصل مى شود كه همان قيامت كبرى است و خطاب هايى متوجه تو مى شود كه چه بزرگ ،سهمناك و هول انگيزند!! اما امتثال تمام اين خطاب ها به واسطه حسين عليه السلامحاصل مى شود كه البته در اين جا سه كيفيت وجود دارد:
كيفيت اول ؛ تشريح تحصيلامتثال از خطاب ها
كيفيت اول ؛ داراى چند قسم است :
خطاب اول ؛ خطاب عبادت :
خداوند تعالى فرموده است : يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم والذين منقبلكم لعلكم تتقون (21) اى مردم ! پروردگارتان را بپرستيد و كسى كهشما و پيشنيان شما را آفريد، شايد تقوا پيشه كنيد.
اين خطاب بر زبان 124 هزار پيامبر، اوصيا، صالحان ، ملائكه ، حكما، عرفا و پيرواناديان جارى شده است . پس دقت كن ببين آيا خدا را مطابق بااصول و آيين يكى از اديان سابق يا بر اساس دينى كه اينك مدعى پيروى از آن هستى ،عبادت مى كنى . آنگاه دقت كن و ملاحظه نما، آيا تمامطول عمر، نصف عمر، يكسال ، يك ماه ، يك روز يا ساعتى از عمر خودت را صرف عبادتپروردگارت كرده اى ؟! بعد خوب فكر كن ببين عبادت تو از كدام نوع عبادت است .البته كه عبادت تو از نوع عبادت مكرمين ، برگزديدگان ، مخلصان و از نوع عبادتكسانى كه درباره آنها خداوند فرمود كه شيطان هيچ نوع سلطه اى بر آنها ندارد، نيستو همچنين از نوع عبادت مؤ منان نيست ؛ زيرا تو هيچ يك از صفات آنها را ندارى . عبادت تواز نوع عبادت انسان هاى باتقوا نيست ، چرا كه در تو علامت تقوا وجود ندارد. كما اينكهعبادت تو از نوع عبادت بندگانى كه نسبت به خود اسراف كردند و خداوند خطاب بهآنها فرمود از رحمت خدا نااميد نشويد (22) نيست ، چرا كه خداوند فرموده استكه به سوى پروردگارتان باز گرديد، در حالى كه تو از توبه كنندگان نيستىكه مخاطب لاتقنطوا واقع شوى .
آنگاه به عبادت خود از پروردگارت بنگر؛ عبادت تو، عبادت خالص و خاص نيست ،بلكه مانند عبادت بردگان كه از ترس از عذابش باشد، هم نيست . حتى مانند عبادت تجاربه اميد و طمع بهشت هم نيست . اى كاش ‍ به اين اكتفا مى كرديم كه خدا را عبادت نكنيم ،اما، ما به جاى او دشمن خودمان و دشمن خدا را عبادت كرديم .
حتى اكتفا به عبادت يك اله نكرديم ، بلكه هواى نفس ، دنيا، در هم و الهه هاىبى شمارى را پرستش كرديم . به يك قسم از پرستش آنها هم اكتفا نكرديم ، بلكه بهاقسام مختلف عبادت كه قابل تصور باشد، آنها را عبادت كرديم .
پس چون به عبادت پروردگارت از جانب خودت پى بردى ، بدان كه مى توان باتوسل به حسين عليه السلام به جميع اقسام عبادت ها و همه انواع عبادت ها و عبادت تمامعمر دست يافت و مى توان به واسطه آن حضرت به مرتبه عبوديت - به جميع انواع واقسام آن - نايل آمد؛ كه توضيح اين امور در چند مطلب است :
مطلب اول :
چون به زيارت حسين عليه السلامنايل شوى ، به مراتبى از عبادت مكرمين - كه همان ملائكه باشند - دست مى يابى ؛ چراكه علو درجات و مراتب آنها در اثر مراتب عبادتشان است . درود و صلوات ملائكه ، تسبيحو تقديس آنها در تمام دوران عبادتشان تا روز قيامتشامل حال زائران حسين مى شود، بالاتر از اين ملائكه ، به نيابت از او تا روز قيامت زائرحسين عليه السلام هستند.
اينجاست كه معنى برخى از روايات كه مى فرمايد هر كس حسين عليه السلام رازيارت كند، از بندگان مكرم خداوند مى باشد آشكار مى شود.
مطلب دوم :
چون حسين عليه السلام را زيارت كنى ، بهره اى از عبادتبرگزيدگان - كه همان انبياء سلام الله عليهم باشند - نصيب تو خواهد شد. كه بعضىاز خواص آن ، قرار گرفتن در درجات پيامبر و اوصيا عليهم السلام ، بر سر سفره آنهانشستن ، مصافحه آنها با تو در حق تو و سخن گفتن با تو و سلام و درود آنها بر تواست .
مطلب سوم :
به واسطه ويژگى هاىوسايل حسينى ، بهره و نصيبى از عبادت صالحان ، مخلصان ، مؤ منان ، متقين و زاهدين وخائفين براى تو حاصل مى شود كه تفصيل اين مطالب از روايت هاى مخصوص ظاهر مىشود و همان طور كه تمام مراتب بندگان براى توحاصل شود، ثواب همه عبادت ها از جمله خطاب هاى نماز، زكات ، حج ، عمره و جهاد و وقوفو صدقات و ثواب عالى ترين درجات نيات و ثواب عبادت تمام عمر، براى توحاصل مى شود.
مطلب چهارم :
به واسطه وسايل حسينى ، اين ويژگى نصيب تو مى شود كه مخاطباين پيام خداوند واقع شوى كه لا تنقنطوا من رحمة لله ، ان الله نغفر الذنوبجميعا (23) از رحمت خدا نااميد نشويد كه خداوند همه گناهان را مى آمرزد. اينامر با گريه بر آن حضرت و زيارت قبر ايشانحاصل مى شود. آمرزش و مغفرت خداوند تنها شامل گناهان گذشته نمى شود، بلكهگناهان آينده را نيز شامل مى گردد و نه تنها همه گناهان تو را، كه تمام گناهان والدينتو و همه كسانى را كه تو دوست دارى مى آمرزد.تفصيل اين مساءله هنگام ذكر روايت ها خواهد آمد.

next page

fehrest page

back page