بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب پرتوی از اسرار حج, عباسعلى زارعى سبزوارى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     PARTO001 -
     PARTO002 -
     PARTO003 -
     PARTO004 -
     PARTO005 -
     PARTO006 -
     PARTO007 -
     PARTO008 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

3 شاذروان 
به برآمدگى كه در اطراف خانه كعبه براى تعيين حدود اصلى و اوليه خانه ايجاد شده((شاذروان )) مى گويند؛ چنانكه از بعضى احاديث استفاده مى شود كه خانه كعبه بارهادچار حادثه شده و در معرض تخريب قرار گرفته و دوباره تجديد بنا گشته است .
در زمان عبدالملك بن مروان لشكرى به سرپرستى حجاج بن يوسف براى دستگيرىعبداللّه بن زبير به مكه اعزام شد. طبق روايتى كه در فروع كافىنقل شده ،(84) وقتى حجاج خانه كعبه را خراب كرد و ابن زبير را كُشت ، مردم به خانهكعبه هجوم آورده و خاك آن را بردند. و هنگامى كه تصميم گرفتند خانه كعبه را مجدداًبسازند، مار بزرگى ظاهر و مانع از ساختن خانه گرديد. اين خبر را به حجاجرسانيدند. او از مردم چاره جويى كرد. پيرمردى ، على بن الحسين عليه السّلام را براىچاره جويى معرفى كرد. از امام عليه السّلام چاره جويى كردند و آن حضرت فرمود:
((بايد تمام خاكهايى كه مردم برده اند برگردد)).
حجاج دستور داد تا مردم تمام خاكها را برگردانند، وقتى تمام خاكها را برگرداندند،خانه كعبه دوباره تجديد بنا شد.
در اين تجديد بنا، حجاج دستور داد هر چهار قسمت خانه كعبه را به يك ميزان به سمتداخل خانه برده و بسازند. و براى تعيين حدود اصلى و اوليه خانه ، اطراف آن را بهارتفاع حدود 25 سانتى متر بالا بردند و آن ((شاذروان )) است . و در واقع جزء خانهكعبه محسوب مى شود كه زايران بايد خارج از آن حد طواف كنند.
4 و 5 درب و ناودان 
((درب خانه كعبه )) در ضلع شرقى خانه كعبه قرار دارد و ((ناودان )) آن كه از جنس طلامى باشد، بين ركن شمالى و غربى بر بالاى بام خانه قرار گرفته است .
6 پرده كعبه 
خانه كعبه را با پارچه اى مى پوشانند. و اين كار را ((پرده دارى يا كسوت خانه خدا))مى گويند. طبق بعضى از روايات ، اولى كسى كه خانه خدا را پرده پوشانيد، حضرتآدم عليه السّلام بوده است .
ابوبصير از امام صادق عليه السّلام نقل كرده است : ((اولين كسى كه خانه خدا را با موپوشانيد حضرت آدم عليه السّلام بوده است )).(85)
و در ((من لايحضره الفقيه )) روايت كرده است نخستين كسى كه خانه خدا را با پارچهپوشانيد، حضرت ابراهيم عليه السّلام بوده است .(86)
و طبق بعضى ديگر از روايات ، اولين كسى كه خانه خدا را پرده پوشانيد، حضرتاسماعيل عليه السّلام بوده است .(87)
7 مستجار 
مكانى كه در نزديكى ركن يمانى ، پشت خانه كعبه و در موازات درب خانه كعبه است ،((مستجار)) نام دارد. نام ديگر مستجار، ((ملتزم )) يا ((منفوذ)) است .
دعا نزد خانه كعبه 
كنار خانه كعبه ، بهترين مكان براى دعا و راز و نياز با خداوند است ؛ زيرا قداست و عظمتاين مكان ايجاب مى كند تا در آنجا دعا زودتر اجابت شود. و لذا بايد از اين فرصتنورانى و مكان ملكوتى استفاده كافى ببريم . و بهترين و كاملترين راه براى دعا نزدخانه خدا اين است كه سيره پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه اطهارعليهم السّلام اپيروى كنيم و دعاهايى را كه آنان نزد خانه خدا مى خوانده اند ما نيز به پيروى از آنانبر زبان جارى نماييم . پس شايسته است در اينجا ادعيه اى را كه پيامبر اكرم صلّى اللّهعليه و آله ائمه اطهارعليهم السّلام نزد خانه خدا مى خوانده اند، ذكر كنيم .
دعاى پيامبرصلّى اللّه عليه و آله  
در حديثى نقل شده است كه وقتى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله خانه كعبه را طوافمى كرد و به ركن يمانى مى رسيد، سرش را به سوى كعبه بلند مى كرد و مى فرمود:
((اَلْحَمْدُللّه الَّذِى شَرَّفَكَ وَعَظَّمَكَ وَالحَمْدُللّه الَّذى بَعَثَنى وَجَعَلَ عَلِيّاً إ ماماً، اللّهُمَّ اهْدِ لَدُخِيارَ خَلْقِكَ وَجَنِّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ)).(88)
دعاى ائمه اطهارعليهم السّلام  
امام حسن عليه السّلام در كنار ركن ايستاد و فرمود:
((اِلهى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ فَلَمْ تَجِدْنى شاكِراً وَابْتَلَيْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى صابِراً، فَلااَنْتَسَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْكِ الشُّكْرِ وَلااءَنْتَ اءَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْكِ الصَّبْرِ، اِلهى مايَكُونُ مِنَالكَريمِ اِلاّ الكَرَم )).(89)
و امام سجادعليه السّلام در كنار خانه خدا فرمود:
((سَيِّدى ! سَيِّدى ! هذِهِ يَداىَ قَدْ مَدَرْتُها إ لَيْكَ بِالذُّنوبِ مَمْلُوَّةٌ وَعَيْناىَ بِالرِجاءِ مَمْدُودَةٌوَحَقُّ لِمَنْ دَعاكَ بِالنَدْمِ تَذَلُّلاً اءنْ تُحيبَهُ بِالكَرَمِ تَفَضُّلاً.
سَيِّدى ! اءَمِنْ اءهْلِ الشِّقاءِ خَلَقْتَنى فَاءَطيلُ بُكائى ؟ اءَمْ مِنْ اءهْلِ السَّعادَةِ خَلَقْتَنىفَاءَبْشِرُ رَجائى ؟
سَيِّدى ! اءلِضَرْبِ المَقامِعِ خَلَقْتَ اءعْضايى اءمْ لِشُرْبِ الحَميم خَلَقْتَ امْعائى ؟
سَيِّدى ! لَوْ اءَنَّ عَبُداً اسْتَطاعَ الهَرْبَ مِنْ مَوُلاهُ لَكُنْتُ اءوَّلَ الهارِبينَ مِنْكَ، لكِنّى اَعْلَمُانّى لااءَفوُتُكَ.
سَيِّدى ! لَو اءنَّ عَذابى مِمّا يَزيدُ فى مُلْكِكَ لَسَاءَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ، غَيْرَ اءنِّى اَعْلَمُاءنَّهُ لايَزيدُ فى مُلْكِكَ طاعَةُ المُطيعينَ وَلايَنْقُصُ مِنْهُ مَعْصِيَةُ العاصين .
سَيِّدى ! مَا اءَنَا وَماخَطَرى ، هَبْ لى بِفَضْلِكَ وَجَلَّلْنى بِسِتْرِكَ وَاعْفِ عَنْ تَوبيخىبِكَرَمِ وَجْهِكَ.
إ لهى وَسَيِّدى ! ارْحَمْنى مَصْرُوعاً عَلَى الفَراشِ تَقَلُّبَنى اءَيْدى اَحِبَّتى وَارْحَمْنىمَطْرُوحاً عَلَى المُفتَصِلِ يَغْسِلُنى صالِحَ جِيرَتى وَارْحَمْنى مَحْمُولاً قَد تَناوَلَ الاَقْرَباءُاءَطْرافُ جنازَتى وَارْحَمْ فى ذلِكَ البَيْتِ المُظْلِكَ وَحْشَتى وَوَحْدَتى وَغُرْبَتى )).(90)
يعنى : ((آقاى من ! آقاى من ! اين دستهاى من است كه پر از گناه به سوى تو دراز مى كنمو چشمانم به اميد تو دوخته شده است . و شايسته است كسى را كه با پشيمانى و درحالت خوارى تو را بخواند، با فضل و كرم خويش به او پاسخ دهى .
آقاى من ! آيا مرا از اهل شقاوت آفريدى تا گريه ام را طولانى كنم يا ازاهل سعادت آفريدى تا اميدوار باشم ؟
آقاى من ! آيا اعضا و جوارح مرا براى زدن و سركوبى آفريده اى ، يا روده هايم را براىآشاميدن آب جوشان خلق كرده اى ؟
آقاى من ! اگر عبدى باشد كه بتواند به سوى مولايش بكريزد، من اولين كس هستم كهبه سوى تو مى گريزم ، ولى مى دانم كه من تو را ترك نمى كنم (تا دوباره بهسوى تو بگريزم )
آقاى من ! اگر در تحت فرمانروايى تو عذاب من زياد شده است ، پس از تو صبر بر آنرا مى خواهم ، ولى من يقين داردم كه اطاعت كسانى كه تو را اطاعت مى كنند، بر ملك وفرمانروايى تو چيزى اضافه نمى كند معصيت كسانى كه تو را معصيت مى نمايند، از آنچيزى كم نمى كند.
آقاى من ! چه كنم كه بيم دارم ، به فضل خود بر من ببخش و با پوشش ‍ خود، مرابپوشان . و با گرم خويش ، از توبيخ من درگذر.
خداى من ! و مولاى من ! لطف و مرحمت خود را شامل من گردان ، آنگاه كه زمينگير شدم ،دوستانم به كمك من بيايند و آنگاه كه در غسّالخانه هستم ، بهترين همسايه ام مراغسل دهد و آنگاه كه مرا در تابوت حمل مى كنند، نزديكانم پيرامون جنازه ام باشند. و در آنقبر تاريك ، بر وحشت و تنهايى و بى كسى من ترّحم كن )).
اين دعا بسيار پرمحتوا و عالى است ، خداوند به همه ما توفيق دهد كه بتوانيم اين دعا رابا توجه و اخلاص كامل در كنار خانه خدا بخوانيم و فيض ‍ ببريم .
ساير ائمه اطهارعليهم السّلام نيز در كنار خانه خدا به گونه اى با خدا راز و نياز مىكرده اند كه گويا جز او كسى را در پيش روى خود نمى ديده اند. و ما هميشه بايد دعاكنيم و از خداوند بخواهيم تا توفيق دعاى با اخلاص را در كنار خانه خودش به ما عنايتكند؛ زيرا اگر دعا در كنار خانه خدا با اخلاص باشد بدون شك اجابت مى شود؛ چونفلسفه وجودى خانه كعبه اين است كه بندگان خدا پيرامون اين خانه طواف مى كنند و ازخداوند بخواهند تا گناهانشان را ببخشد.
لذت دعا نزد خانه خدا و نتيجه اخروى و معنوى آن را كسانى درك مى كنند كه به مقام ومنزلت اين مكان قدسى آشنا باشند. و اگر كسى به مقام و منزلت اين مكان و ملكوتىبودن آن آشنا باشد، هيچگاه از عبادت و راز و نياز به درگاه حضرت حق بارى تعالى دركنار خانه كعبه ، خسته نمى شود.
((طاووس فقيه )) مى گويد: ((امام چهارم ، سيد الساجدين عليه السّلام را در كنار خانهكعبه ديدم كه شب تا صبح طواف و عبادت مى كرد. وقتى كنار خانه كعبه خلوت شد وديگر كسى را در كنار خانه نديد، به آسمان نگريست و فرمود:
((الهى ! غارَتُ نُجُومُ سَماواتِكَ وَهَجَعَتْ عُيُونُ آنامِكَ وَاءبْوابُكَ مُفْتَحاتٌ لِلسّائلِين ،جِْتُكَ وتَرحَمْنى وَتَرينى وَجْهَ جَدّى مُحَمَّدصلّى اللّه عليه و آله فى عَرَصاتِ القِيامَةِ))
يعنى : ((پروردگارا! اكنون ستارگان آسمانهاست خاموش شده و همه افراد خوابيده اند.و درهاى رحمت تو براى گداها مفتوح است . من اكنون به نزد تو آمده ام تا مرا ببخشى ومورد رحمت قرار دهى و در روز قيامت ، مرا در صورت جدّم محمدصلّى اللّه عليه و آله بينى)).
سپس امام سجادعليه السّلام گريست و فرمود:
((وَعِزَّتِكَ! وَجَلالِكَ! مااءَرَدْتُ بِمَعْصِيَتى مُخالِفَتَكَ وَماعَصَيْتُكَ اِذْ عَصَيْتُكَ وَاَنَابِكَشاكّ وَلابِنِكالِكَ جاهِل وَلالِعُقوبَتِكَ مُتَعَرِّض وَلكِنْ سَوَلْتْ لى نَفسىِ وَاَعانَنى عَلىذلِكَ سَتْرُكَ المُرضى بِهِ عَلَيَّ، فَاءَنا الا نُ مِنْ عَذابِكَ مَنْ يَستنقِذُنى وَبِحَبْلِ مَنْ اعْتَصِمُإ نْ قَطَعْتَ حَبْلَكَ عَنّى ، فَواسَوْاءَتاهُ غَداً مِنَ الوُقُوفِ بَينَ يَدَيْكَ إ ذا قيلَ لِلْمُخّفينَ جُوزواوَلِلْمُثْقِلينَ حُطّوا، اءَمَعَ المُخْفين اءَجُوزُ اءَوْمَعَ المُثْقِلينَ اءَحْطُّ؟ وَيْلى كُلَّما طالَ عُمرىكَثَرْتُ خَطاياىَ وَلَمْ اءَتُبْ، اءما آنٌ لى اءَنْ اسْتَحي مِنْ رَبِّى ؟)).
يعنى : ((به عزت و جلالت سوگند مى خورم كه با گناه خويش قصد مخالفت تو راننموده ام . و اگر معصيتى را مرتكب شده ام به خاطر اين نبوده است كه به تو شك دارم ،يا به تنبيه تو، جاهل باشم و يا عقوبت تو را ناديده گرفته باشم ، بلكه هواى نفس ،مرا به وسوسه انداخت و اينكه تو آن گناه را مى پوشانى نيز مرا به انجام آن وادارنمود. اكنون با خود مى گويم چه كسى مرا از عذاب تو نجات مى دهد؟ و اگر توريسمانت را از من بُبّرى ، به ريسمان چه كسى چنگ بزنم . واى بر فردا! آنگاه كهروبه روى تو به سبكبالان گفته مى شود: ((برويد)). و به سنگين بالان گفته مىشود: ((توقّف كنيد)). آيا من با سبكبالان هستم يا با سنگين بالان هستم تا بمانم ؟ واىبر من ! كه هر اندازه از عمرم مى گذارد، خطاهايم بيشتر مى شود در حالى كه توبهنكرده ام . آيا وقت آن نرسيده است كه از پروردگارم خجالت بكشم ؟)).
و سپس امام عليه السّلام گريست و اين شعر را سرود:

اءَتَحْرُقَنى بِالنّارِ ياغايَةُ المُنى
فَاءَيْنَ رَجائى ثُمَّ اءَيْنَ مُحِبَّتى
اءَتَبْتُ بِاءعْمالٍ قَباحٍ رَدِيَّةٍ
وَمافِى الوَرى خَلْقٌ جَنى كَجِنايَتى
يعنى : ((اى هدف آرزومندان ! آيا مرا با آتش مى سوزانى ! پس اميد و محبّت من به كجارفته ؟ من با اعمالى زشت و پست ، نزد تو آمده ام و در جهان ، هيچ كس نيست كهمثل من چنين جنايتى مرتكب شده باشد)).
من چنين جنايتى مرتكب شده باشد)).
پس از سرودن اين شعر،گريست و فرمود:
((سُبْحانَكَ تَعْصى كَاءَنَّكَ لاتَرى ، وَتَحْلِمُ كَاءَنَّكَ لَمْ تُعصى ، تَتَوَدَّدُ إ لى خَلْقِكَبِحُسْنِ الصَّنيع كَاءَنَّ بِكَ لِحاجَةٍ إ لَيْهِمْ وَاءنْتَ ياسَيِّدىَّ! الغِنى عَنْهُمْ)).
پس از اين كلمات ، به حالت سجده بر روى زمين افتاد.
در اين هنگام من نزديك رفتم و سر مبارك آن حضرت را آهسته گرفتم و روى زانوهايمگذاشتم و گريستم به طورى كه اشكهايم جارى شد و روى صورت آن حضرت ريخت .
آن حضرت حركت كرد و نشست و فرمود: ((چه كسى من را از ذكر پروردگارم بازداشت ؟)).
گفتم : من ((طاووس )) هستم . (سپس پرسيدم ) اين چه بى لياقتى و ترسى است كه درتو مى بينم ؟ اين كار را ما كه گناهكار هستيم بايد انجام دهيم ! نه شما كه پدرت حسينبن على و مادرت فاطمه زهرا و جدّت رسول خداست .
آن حضرت فرمود: ((هرگز! هرگز اى طاووس ! پدر و مادر و جدّم را واگذار؛ زيرا خداوندبهشت را خلق كرده است براى كسى كه او را اطاعت نموده و كار نيك انجام دهد هرچند بنده اىحبشى باشد. و آتش را آفريده است براى كسى كه او را معصيت كند هرچند از طايفه قريشباشد. آيا نشنيده اى كه خداوند مى فرمايد:
(فَاِذا نُفِخَ فىِ الصُورِ فَلاانْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلايَتَساءَلُون ).(91)
به خدا سوگند فردا هيچ كس تو را يارى نمى كند مگرعمل شايسته اى كه پيش فرستاده باشى )).(92)
اين حديث ، بيانگر اهميت دعا و راز و نياز در كنار خانه كعبه است .
امام صادق عليه السّلام نيز در كنار خانه كعبه ، چنين دعا مى كند:
((اللّهم من قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَالفَرَجُ وَالعاقِبَةُ، اَلّلهُمَّ اِنَّ عَمَلى ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لىوَاغْفِرلى مَااطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنّى وَخَفي على خَلْقِكَ وَتَسْتَجِيرُ مِنَ النّارِ)).(93)
و طبق حديث ديگرى از امام رضاعليه السّلام نقل شده است كه آن حضرت وقتى رو به روى((ركن يمانى )) قرار مى گرفت ، دستهاى خود را به سوى آسمان بلند مى كرد و مىفرمود:
((يا اَللّه ! يا وَلِىُّ الصافِيَةِ! وَ ياخالِقُ العافِيَةِ! و يا رازِقُ العافِيَةِ! وَالمُنْعِمُبِالافِيَةِ وَالمَنّانُ بِالعافِيَةِ وَالمُتفضّلُ بِالعافِيَةِ عَلَىَّ وَعَلَى جَميعِ خَلْقِكَ، يا رَحْمانُالدُّنيا وَالا خِرَةِ وَرَحيمُهَما! صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْزُقنا العافِيَةَ وَدَوامَ العافِيَةِ وَتَمامَالعافِيَةِ وَشُكْرَ العافِيَةِ في الدُّنيا وَالا خِرَةِ يا اَرْحَمُ الرّاحِمين )).(94)
وداع با كعبه 
درباره چگونگى و آداب وداع با خانه خدا نيز از ائمه اطهارعليهم السّلام دستوراتى واردشده است . در حديثى ((معاوية بن عمّار)) از امام صادق عليه السّلامنقل مى كند كه آن حضرت عليه السّلام رمود:
((هرگاه خواستى از مكه خارج شده و نزد خانواده ات برگردى ، با خانه خدا وداع وخداحافظى كن . ابتدا هفت مرتبه پيرامون كعبه طواف كن و اگر توانستى در هر مرتبه ،حجرالاسود و ركن يمانى را با دستهاى خود بگير، و اگر نتوانستى ، طواف را ازحجرالاسود شروع و در ركن يمانى ختم كن . و اگر اين را هم نتوانستى ، هر طور كه مقدوراست انجام بده . و سپس به ركن مستجار آمده و مانند اولين روزى كه به مكه آمدى ،عمل كن و هر دعايى كه خواستى بخوان . و سپس از آن ، حجرالاسود را دربغل گرفته و شكم خود را به ديوار كعبه چسبانيده و يك دست را بر روى حجرالاسود ودست ديگر را بر ديوار نزديك به درب كعبه بگذار و بر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و اهل بيت او صلوات بفرست و سپس بگو:
((الّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمِّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ وَاءَمِينِكَ و جَيبِكَ وَنَجيِّكَوَخَيِرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ.
الّلهُمَّ! كَمابَلَّغَ رِسالاتَكَ وَجاهَدَ فى سَبيلِكَ وَصَدَّعَ بِاءمْرِكَ وَاُوذِىَ فى جَنْبِكَ وَعَبَدَكَحَتى اَتاهُ اليَقين .
الّلهُمَّ! اقِلبْنى مُفْلىً مُنْبِحاً مُسْتَجاباً لى بِاءفْضَلِ مايَرْجَعُ بِهِ اءحدٌ مِنْ وَفْدِكَ مِنَالمَغْفِرَةِ وَالبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ وَالعافِيَة .
الّلهُمَّ! إ نْ اءمتَّنى فَاغْفِرلى وَإ نْ اَحْيَيْتَنى فَارْزُقْنيه مِنْ قابِلٍ.
الَّلهُمَّ! لاَتَجْعَلُهُ آخِرُّ العَهْدِ مِنْ بَيْتِكَ.
الَّلهُمَّ! إ نّى عَبْدُكَ وَابنُ عَبْدِكَ وَابنُ اَمَتِكَ، حَمَلْتَنى عَلى دَوابِكَ وَسيَّرْتَنى فى بِلادِكَحَتّى اءَقْدَمْتَنى حَرَمَكَ وَاءَمْنَكَ وَقَدْ كانَ فى حُسْنِ ظَنّى بِكَ اءَنْ تَغْفِرَلى ذُنُوبِى فَإ نْكُنتَ قَدْ غَفَرْتَ لى ذُنُوبى فَازُدُدْ عَنّى وَقَرِّبْنى إ لَيْكَ زُلْفى وَلاتُباعِدْنى وَإ ن كُنْتَلَمْ تَغْفِرْلى فَمِنَ الا نِ فَاغْفِرلى قَبْلَ اءَنْ تَناءى عَنْ بَيْتِكَ دارى ، فَهذا اءَوانُانْصِرافى إِنْ كُنتَ اءَذْنْتَ لى غَيرُ راغِبٍ عَنْكَ وَلاعَنْ بَيْتِكَوَلامُسْتَبْدِل بِكَ وَلابِهِ.
الَّلهُمَّ! احْفَظْنى مِنْ يَيْنَ يَدَىَّ وَمِنْ خَلْفى وَعَنْ يَمينى وَسَمْن شِمافى حَتّى تُبَلِّغُْنىاءَهْلى فَإ ذا بَلَّغْتَنى اءَهْلى فَاكْفنى مَؤْونَةَ عِبادَكَ وَعَيالِى فَاِنَّكَ وَلِىُّ ذلِكَ مِنْ خَلْقِكَوَمِنّى )).
پس از خواندن اين دعا به كنار چاه زمزم آمده و از آب آن بياشام . و پس ‍ از آن به بيرونرفته و بگو:
((آئبون تائبون عابدون لربّنا حامدون إ لى ربنا راغبون إ لى اللّه راجعون إ ن شإ اللّه)).
((معاوية بن عمّار)) مى گويد: ((خود امام صادق عليه السّلام وقتى خانه كعبه را وداع گفتو خواست از مسجدالحرام خارج شود، در كنار درب مسجد تا مدت زيادى به سجده رفت وسپس حركت كرد و از مسجد خارج شد)).(95)
بخش سوّم : مسجد الحرام و اسرار آن 
حدود مسجدالحرام 
((مسجدالحرام )) از قديميترين مساجد است . عظمت و قداست اين مسجد، از همه مساجد بيشتراست . ((مسجدالحرام )) تنها مسجدى است كه در قرآن كريم از آن به عظمت و شوكت نامبرده شده است . خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
(يا اَيُّهَالَّذينَ امَنُوا اِنَّما المُشْرِكُونض ‍ نَجِسٌ فَلايَقْرِبُوا المَسْجِدِالحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْهذا...).(96)
و نيز مى فرمايد: (لَقَدْ صَدَقَ اللّه رَسُولَهُ الرُّءْيا بِالحَقِّ لَتَدْخُلَنَّ المسجدالحرام...)(97)
و لازم است قبل از هر موضوعى ، حدود مسجدالحرام مشخص شود.
از بعضى روايات استفاده مى شود كه حضرت ابراهيم و حضرتاسماعيل عليهماالسّلام سجدالحرام را از طرف مشرق به صفا و مروه محدود كرده اند.(98)
پس از تحقيق و تفحّص راجع به اين موضوع ، نتيجه مى گيريم كه مسجدالحرام ابتداداراى محدوده و فضاى مشخصى بوده است . ودليل روشن آن اين است كه در قرآن كريم فرموده است :
(فلا يقربوا المسجدالحرام )؛ يعنى : ((مشركين نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند)).
و يا مى فرمايد: ((لتدخلنّ المسجدالحرام )؛ يعنى : ((تاداخل در مسجدالحرام شوند)).
امر نمودن خداوند به اينكه مشركين نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند و همچنينداخل شدن رسول خدا و همراهان او به مسجدالحرام ، مستلزم اين است كه محدوده مسجدالحراممشخص بوده باشد. پس مسجدالحرام در ابتدا داراى حدود مشخصى بوده است هرچند اكنون آنمحدوده اصلى ، نامشخص است .
براى مسجدالحرام پس از ظهور اسلام و بخصوص در زمان خليفه دوم ، فضاى معيّنى درنظرگرفته شد و پيرامون آن ديوار كشيدند. همچنين بعد از خليفه دوّم ، در زمان خليفهسوم و سپس در دوران حكومت عباسيان ، در فضا مساحت مسجدالحرام تغييراتى انجام گرفتو مسجد را بزرگتر بنا كردند. اين تغييرات ادامه پيدا كرد تاكنون كهآل سعود مساحت مسجد را به بيش از 356 هزار متر مربع افزايش ‍ داده اند.
جايگاه معنوى مسجدالحرام 
عظمت و قداست و شوكت مسجدالحرام در حدّى بالاست كه هيچ مسجدى با او همتراز نمىباشد؛ زيرا خداوند براى اين مسجد، ويژگيهايى قرار داده است كه براى هيچ مسجدىقرار نداده است . و آن ويژگيها عبارتند از:
1 تحريم ورود مشركين به مسجدالحرام 
در قرآن كريم صراحتاً از داخل شدن مشركين به مسجدالحرام نهى شده است ، خداوند مىفرمايد:
(يا اَيُّهَا الَذِينَ آمَنُوا اِنَّما المُشْرِكُونَ نَجِسٌ فَلايَقْرِبُوا المَسْجِدُالحَرام بَعْدَ عامِهِمْهذا...)(99)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! مشركين نجس هستند و پس از اين نبايد به مسجدالحرامنزديك شوند)).
در اين آيه از نزديك شدن مشركين به مسجدالحرام ممانعت شده است ؛ زيرا قداست وپاكيزگى و عظمت اين مكان با نزديك شدن كسى كه نجس است ، هيچ سازگارى ندارد. اينمكان ، مورد نظر خدا و جايگاه عاشقان اوست ، پس هر كس كه پاك و منزّه از شركت و نجاستدرونى باشد، اجازه ورود به آن را دارد و هر كس كه آلوده به شرك و نجاست درونىباشد، حق ورود به آنجا را ندارد.
2 امن بودن مسجدالحرام 
از ويژگيهاى مسجدالحرام ، امنيت آن است . كسى كه بهداخل مسجدالحرام پناه ببرد، امنيت پيدا كند و كسى حق آزار و اذيت او را ندارد، زيرامسجدالحرام جزء حرم خداست و هر كسى كه داخل حرم خدا شود، امنيت دارد؛ همانطور كهخداوند مى فرمايد:
(وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً)(100) يعنى : ((و هر كسى كهداخل حرم خدا شود، امنيت دارد)).
از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: آيا منظور از اين آيه كه مى فرمايد: ((هركسى كهداخل آن شود، امنيت دارد))، خانه كعبه است يا حرم خدا؟
آن حضرت فرمودند: هر كسى كه در حرم داخل شود و به آنجا پناه ببرد از غضب خداوند درامان است . و هر حيوان وحشى و پرنده اى كه داخل حرم شود، از اذيت و آزار ديگران در اماناست تا هنگامى كه از حرم خارج شود)).
از اين روايت و ساير روايات استفاده مى شود كه اذيت و آزار رساندن به ديگران درمسجدالحرام كه جزء حرم خدا مى باشد، حرام است .
شايد فلسفه نامگذارى اين مسجد به ((المسجدالحرام )) اين باشد كه گشتن و يا اذيت وآزار رساندن به هر موجود زنده اى در آن حرام است .
و ممكن است علت نامگذارى آن به ((مسجدالحرام )) احترام ويژه اى باشد كه اين مسجد نزدخداوند دارد؛ زيرا بعضى از روايات بيانگر اين مطلب است كه محدوده مسجدالحرام مكانىاست كه ميخ خيمه بهشتى در آنجا كوبيده شده . در روايتى ازرسول خداصلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود:
((وقتى كه آدم و حواعليهماالسّلام به زمين هبوط كردند، مدتى دور از هم و در تنهايى مىزيستند و براى رسيدن به همديگر، به درگاه خداوند تضرّع و گريه كردند تا خداوندبر آنان ترحّم نمود و به جبرئيل دستور داد خيمه اى از خيمه هاى بهشتى را به زمين بردهو آدم و حوا را در آن خيمه جمع كرد. اين خيمه داراى ستوتى بسيار نورانى و از جنسياقوت سرخ بود، تا هر جا نور اين ستون امتداد داشت ، خداوند به احترام ستون و خيمهبهشتى آن را جزء حرم خود قرار داد)).
و در همين روايت مى فرمايد: ((اين خيمه داراى طنابهايى بود كه ميخ آنها در محدودهمسجدالحرام كوبيده مى شد)).(101) لذا ممكن است فلسفه نامگذارى مسجدالحرام ، احترامويژه اى باشد كه اين مكان به لحاظ آن خيمه و ستون بهشتى دارد.
3 نماز و دعا در مسجدالحرام 
يكى ديگر از ويژگيهاى مسجدالحرام اين است كه نماز و دعا در مسجدالحرام ، در مقايسه بانماز و دعا در ساير مساجد از بيشترين اجر و ثواب برخوردار است . فقها و علما در رسالههاى علمّيه به اين مطلب تصريح كرده اند. و روايات زيادى نيز در اين رابطه وارد شدهاست .
در بعضى از روايات ، يك نماز در مسجدالحرام رامعادل با صد هزار نماز دانسته اند.(102)
و در بعضى از روايات ، نماز فرادا در مسجدالحرام از نماز جماعت درمنزل ، افضل دانسته شده است .(103)
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام فرموده است :
((النافِلَةُ في المَسْجِدِالحَرامِ الاَْعْظَمِ تَعْدِلُ عُمْرَةً مَبْرُورَةً وَصَلاةُ الفَريضَةِ تَعْدِلُ حَجَّةًمُتَقَبَّلَة ))(104)
يعنى : ((نماز نافله در مسجدالحرام برابر با عمره مبرور و نماز واجب در آن برابر باحج مقبول است )).
دعا و راز و نياز به درگاه خداوند نيز در مسجدالحرام از منزلت ويژه اى برخوردار است ؛زيرا در اين مسجد، خانه خدا كه خانه رحمت و مغفرت هست قرار دارد، و خود اين مسجد در شهرمكه كه شهر ((اُمُّ رُحْم )) هست ، قرار گرفته است . پس اگر كسى با اخلاص و فروتنىكامل وارد مسجدالحرام شود و به درگاه خداوند مناجات كند، خداوند دعاى او را اجابت خواهدكرد.
ائمه اطهارعليهم السّلام در اين مسجد، نمازهاى زيادى با سجده هاى طولانى اقامه مى كردهاند و اين گوياى اهميت نماز و دعا در مسجدالحرام است .
مكانهاى معنوى مسجدالحرام 
در مسجدالحرام ، مكانها و جايگاههاى بسيار مقدس و با عظمتى وجود دارد كه در واقع وجوداين جايگاهها به مسجدالحرام ، عزّت و قداست ويژه اى بخشيده است .
1 كعبه 
((كعبه )) مهمترين جايگاه در مسجدالحرام است . و راجع به اهميّت و فلسفه وجود آن ،درگذشته مطالبى را مرقوم داشتيم .
2- حجرالاسود 
((حجرالاسود)) همانطور كه از اسم آن پيداست ، سنگ سياهى است كه در ركن شرقى باارتفاع يك متر و نيم از زمين قرار دارد. اين سنگ بهشكل بيضى و در قابى از نقره قرار گرفته است . در اينجا بايد چند نكته را پيرامونحجرالاسود تذكر دهيم :
الف ماهيت حجرالاسود:
حجرالاسود، ياقوت سفيد از ياقوتهاى بهشت بوده است كه خداوند آن را در كوه((ابوقبيس )) قرار داد و به حضرت ابراهيم واسماعيل عليهماالسّلام وحى كرد تا آن را از كوه ابوقبيس ، استخراج نمايند و به همينشكل كه اكنون هست ، در كعبه جاسازى نمايند.
و از حضرت على عليه السّلام نقل گرديده است كه پيش از حضرت ابراهيم واسماعيل عليهماالسّلام خداوند اين سنگ را از بهشت همراه حضرت آدم عليه السّلام به زمينفرستاد و آن حضرت سنگ را در همين مكان كنونى قرار داد، ولى پس از طوفان نوح عليهالسّلام حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهماالسّلام از طريق وحى ، آن را از كوه ابوقبيساستخراج نمودند.(105)
اين سنگ كه ابتدا ياقوت بسيار سفيد و نورانى بود، بر اثر تماس كفّار و مشركين باآن و معصيت گناهكاران ، رنگ آن تغيير پيدا كرد و سياه شد.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بر عايشه كه درحال طواف بود فرمود: ((اگر چنين بود كه خداوند اين سنگ را بر اثر پليدى و نجاساتدوران جاهليت متاءثّار سازد، اكنون هر دردى با آن شفا پيدا مى كرد و اين سنگ به همانشكلى بود كه در اوّل ، خداوند آن را با آن شكل به زمين فرستاد و خداوند آن را به همانحالت اوّلى كه داشت ، ظاهر مى كرد. اين سنگ ، ابتدا ياقوتى سفيد از ياقوتهاى بهشتبود، ولى خداوند زيبايى آن را بر اثر معصيت گناهكاران ، تغيير داد...)).(106)
و در روايت ديگرى از اميرالمؤ منين على عليه السّلامنقل شده است كه آن حضرت فرمود: ((حجرالاسود در ابتدا سنگى بود كه سفيدى آن مانندسفيدى مرواريد و درخشش آن مانند ياقوت بود، سپس دستهاى كفّار آن را سياهكرد...)).(107)
ب استلام حجرالاسود:
((استلام )) يعنى ((دست كشيدن )) استلام حجرالاسود، يكى ازاعمال مستحبى است كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه اطهارعليهم السّلام انجامدادن آن را بسيار سفارش كرده اند. و در بسيارى از روايات ، استلام حجرالاسود به عنوانسنّت رسول خدا معرفى شده است .
البته در استلام حجرالاسود لازم است رعايت ديگران بشود و چنانچه موجب اذيت و آزارديگران شود، بهتر است از دور به آن اشاره كنيم .
از امام رضاعليه السّلام پرسيدند: آيا در استلام حجرالاسود، وقتى مردم زياد شدند وازدحام كردند كسى حق دارد براى استلام آن ، ضارعه كند؟
آن حضرت فرمود: ((در اين صورت با دست خود به حجرالاسود اشاره كن )).(108)
و در روايت ديگرى نقل شده است كه از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: چرا حجرالاسودرا استلام نمى كنى ؟
آن حضرت فرمود: ((اءكرِهُ اءن اُوذيَ ضعيفاً اءو اءتاءذّي )).(109)
يعنى : ((نمى خواهم انسان ضعيفى را اذيت كرده باشم يا خود، اذيت شوم )).
نقل شده است كه در مكّه مردى از كارگزاران بنى اميّه زندگى مى كرد كه به او ((ابنابى عوانه )) مى گفتند. اين شخص با اهل بيت پيامبرعليهم السّلام دشمنى داشت و هرگاهامام صادق عليه السّلام ا يكى از بزرگان اهل بيت عليهم السّلام وارد مكه مى شد، آن مرداو را به بازيچه مى گرفت . روزى نزد امام صادق عليه السّلام آمد در حالى كه آنحضرت در طواف بود، به او عرض كرد: نظر شما درباره استلام حجرالاسود چيست ؟
آن حضرت فرمود: ((رسولخداصلّى اللّه عليه و آله آن را استلام مى كرد)).
او عرض كرد: من نديده ام شما آن را استلام كنى .
آن حضرت فرمود: ((نمى خواهم انسان ضعيفى را اذيت كرده يا خود اذيت شوم .
آن مرد به امام صادق عليه السّلام عرض كرد: من گمان مى كردم كهرسول خداصلّى اللّه عليه و آله ن را استلام مى كرد ((يعنى به اذيت ديگران يا خودشكارى نداشت ))؟
امام صادق عليه السّلام فرمود: آرى ، رسول خداصلّى اللّه عليه و آله آن را استلام مىكرد ولى مردم وقتى پيامبرصلّى اللّه عليه و آله را مى ديدند، حقّش را ادا مى كردند و راهرا براى او باز مى نمودند ولكن حقّ مرا را ادا نمى كنند)).(110)

next page

fehrest page

back page