بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب غروب سرخ فام, سید محمدرضا غیاثى کرمانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     SORKH001 -
     SORKH002 -
     SORKH003 -
 

 

 
 

 

1- محدث قمى ، نفس المهموم ، ح 31.
2- خوارزمى ، مقتل ، ج 2، ص 100.
3- جرجى زيدان ، فاجعه كربلا، ترجمه : محمّد على شيرازى ، ص 4.
4- مطفّفين / 18.
5- ((عمه خود درخت خرما را گرامى بداريد؛ چرا كه از بقيهگل آدم خلق شده است ))؛ (لازم به تذكّر است كه اين روايت در جلد 66 بحارالانوار، ص ‍129 و ص 142 با اختلاف در عبارت آمده است ).
6- نساء / 3.
7- ((اى يارى شده ، بميران )) اين شعار انقلابيون بدر بوده كه بعدا به صورترمز هر حركت انقلابى درآمده است .
8- قصص / 22؛ ((آنگاه كه موسى عليه السّلام به سمت مدين متوجه گرديد، گفت :اميد است كه خدايم مرا به راه راست هدايت فرمايد)).
9- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 166؛ ((مرگ همچون گلوبندى درخشان بر گلوى دخترىجوان بر فرزندان آدم نقش بسته است و من همانند شوق يعقوب نسبت به ديدار يوسف ،شوق ديدار گذشتگان خود را دارم )).
10- ((هرقل )) نام امپراطور روم بود كه معاويه و يزيد بهدليل تجمل گرايى هاى خود به اين نام خوانده شده اند.
11- هود / 41؛ ((حركت و توقف كشتى با نام خداست )).
12- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 139؛ ((و من به جهت آشوب و فتنه و فساد و ظلم خارجنشدم ؛ بلكه خارج شدم تا در ميان امّت جدّم اصلاح ايجاد كنم . مى خواهم امر به معروف ونهى از منكر نمايم و به روش جدّ و پدرم على بن ابيطالب رفتار كنم .
13- نهج البلاغه فيض الاسلام ، خطبه 51؛ ((اگر زنده باشيد و مقهور ظالمان ، درحقيقت مرده ايد؛ و اگر بميريد و غالب بر ستمگران باشيد، در حقيقت زنده ايد)).
14- ((ارقط)) يعنى خال خالى و چون ابن زيادمثل پلنگ خال داشته است در همه جاى اين كتاب با اين وصف خوانده شده است .
15- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 159؛ ((سوگند ياد كردم كه جز از روى آزادگى نميرم .هرچند كه مرگ را امر ناگوارى ببينم )).
16- او براى غربت و مظلوميت فرزند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گريه مى كندكه به سوى اين شهر در حركت است نه براى خود.
17- يعنى كارى مكن كه عرب با كشتن تو ننگ ابدى پيدا كند.
18- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 176؛ ((اى ديدگان ! در ريختن اشك بكوشيد، چه كسىپس از من بر شهيدان خواهد گريست ؟، بر قومى كه مرگ آنان را مى كشاند، به سمتمقدرات به منظور تحقق وعده اى )).
19- اعراف / 82؛ ((اينان مردمانى هستند كه به پاكى دعوت مى كنند)).
20- (...يَحْسَبُهُ الظَّمآنُ ماءا...)، نور / 39.
21- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 171؛ ((مى روم و مرگ براى جوانمرد عارغ نيست درصورتى كه نيّت او حق باشد و از روى تسليم به حق جهاد كند)).
((اگر زنده بمانم پشيمان نيستم و اگر بميرم ملامت نمى شوم . براى تو همين بس كهزنده باشى و بينى ات به خاك ماليده شود)).
22- ((هركس كه به ما ملحق شود، شهيد مى شود و هركس از ما جدا شود، به پيروزىنخواهد رسيد)).
23- ((ابرص )) به معناى ((پيس )) است و چون شمر بن ذى الجوشن داراى اين صفتبوده در اين كتاب به اين نام خوانده مى شود.
24- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 193؛ ((مردمان بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آناناست و تا وقتى به دين پايبند هستند كه زندگى آنان اداره مى شود)).
25- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 274؛ (( خوارى و ذلت از ما (خاندان ) دور است ... مرگبهتر از پذيرش ذلّت است )).
26- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 274؛ ((ننگ (اسارت ) بهتر از ورود در جهنّم است )).
27- احزاب / 23؛ ((بر سر پيمانى كه با خدا بسته اند تا مرحله صدق ايستادهاند)).
28- ((خداوند متعال امروز به شما و من اجازه كشته شدن داده است ؛ پس بر شما بادبه صبر و جنگ ))، (لازم به تذكر است كه اين روايت در بحارالانوار، ج 45، ص 86 باعبارت ديگر آمده است ).
29- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 226؛ ((خداوندا! تو در هر ناراحتى تكيه گاه من و در هرگرفتارى اميد من و در هر حادثه اى پشتيبان و نيروى من هستى ... خداوندا! چه بسيار امورناگوارى را كه باعث ضعيف شدن قلب و بيچارگى و بريدن دوستان و شماتت دشمنانگشته ، بر من نازل فرمودى ؛ در حالى كه من از شوق و رغبت به سوى تو شكايت آوردمو به غير از تو از همه دل بريدم ؛ و تو آن امور را بر طرف نمودى . پس تو ولىِّ هرنعمت و منتهاى هر آرزويى )).
30- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 227؛ ((اى مردم ! سخنم را بشنويد و (در كشتن من ) شتابنكنيد تا شما را به آن حقى كه بر گردن من داريد، موعظه نموده غ ودليل آمدن خود را به اين سرزمين بيان كنم . پس اگر عذرم را پذيرفتيد، و سخنم راتصديق كرديد و در حق من انصاف داشتيد كه سعادتمند خواهيد بود و ديگر مرا تحت فشارقرار نخواهيد داد و اگر عذر مرا نپذيرفتيد و انصاف را رعايت نكرديد، پس بر منبشوريد و از اين امر نگران نباشيد. سپس كارم را يكسره كنيد و مهلتم ندهيد. بدون شك ،ولىّ و سرپرست من ، آن خدايى است كه اين كتاب رانازل كرده ؛ و او ولىّ و سرپرست همه صالحان است)).
31- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 227؛ ((اى مردم ! خداوند دنيا را خلق نمود و آن را دار فناو زوال قرار داد كه هر روزى در دست اهل آن دگرگون مى شود. مغرور، آن كسى است كهدنيا او را فريفته گرداند و بدبخت و تيره روز آن است كه مفتون دنيا گردد. پس اين دنياشما را نفريبد چرا كه دنيا طمع و اميد كسانى را كه به آندل بسته اند، قطع مى كند. شما را مى بينم كه بر كارى اجتماع نموده ايد كه خدايتان رابه خشم درآورده ايد و روى مباركش را از شما برگردانده است و عذاب خود را بر شمانازل نموده است . پس ، پروردگار ما خوب پروردگارى است و شما بد بندگانى هستيد.اقرار و اعتراف به اطاعت كرديد و ايمان به محمّد آورديد؛ و سپس به خاندان او هجوم آوردهقصد كشتن آنان را داريد شيطان بر شما چيره گشته و ياد خداى بزرگ را از شما دوركرده است . اف بر شما باد! و آنچه را كه اراده نموده ايد. انّا للّه و انا اليه راجعون . ماهمه از خداييم و به سوى خدا باز مى گرديم و اينان گروهى هستند كه پس از ايمانكافر شدند و دور باد قوم ستمگر از رحمت پروردگار!)).
32- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 228؛ ((اى مردم ! بنگريد كه من از چه خاندانى هستم .سپس به خويشتن خويش رجوع و خود را سرزنش كنيد و بنگريد كه آيا كشتن من جايز است... آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم ؟ آيا فرزند جانشين و پسرعموى پيامبر شمانيستم ؟ آيا فرزند اولين مؤ من به خدا و پيامبر نيستم ؟ آيا حمزه سيدالشهدا عموى پدرمنيست ؟ آيا جعفر طيّار عموى من نيست ؟... آيا سخن پيامبر در مورد من و برادرم را نشنيديد كهفرمود: اين دو سرور جوانان بهشت هستند؟ پس اگر آنچه را كه مى گويم تصديق مىكنيد، در حالى كه حق هم همين است ، به خدا سوگند! از روزى كه دانستم خداوند بردروغگويان و كسانى كه به وى نسبت دروغ بدهند، خشم مى ورزد هرگز به عمد سخندروغى نگفته ام ؛ و اگر مرا تكذيب مى كنيد، پس از كسانى كه در بين شما هستند بپرسيداز جابر بن عبداللّه انصارى و ابوسعيد خدرى وسهل بن سعد ساعدى و زيد بن ارقم و انس بن مالك بپرسيد. آنان به شما خواهند گفتكه اين مطلب را درباره من و برادرم از زبان پيامبر شنيده اند؛ آنگاه از كشتن من صرفنظر خواهيد كرد)).
33- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 228؛ ((اگر در اين مطلب ترديد داريد، آيا شك داريدكه من فرزند پيامبر شما هستم ؟! به خدا سوگند! كه در شرق و غرب عالم غير از من درميان شما و غير شما كسى فرزند پيامبرتان نيست . واى بر شما! آيا به خاطر آن كهكسى را از شما كشته ام به كشتنم برخاستيد؟ يا به سبب مالى كه از شما خورده ام ؟ يابه جهت زخمى كه بر شما وارد ساخته ام ؟))
34- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 229؛ ((به خدا سوگند! دست ذلت به آنان ، نخواهم دادو مانند بردگان فرار نخواهم كرد. اى بندگان خدا من به خداى خود و شما پناه مى برماز اينكه مرا متهم كنيد! پناه به خداى خود و شما مى برم از هر مستكبرى كه به روزرستاخير ايمان ندارد)).
35- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 230؛ ((بارخدايا! مااهل بيت پيامبرت و فرزندانش و خويشاوندان اوييم . نابود كن كسى را كه بر ما ستم نمودو حق ما را غصب كرد! همانا تو نزديك و شنوايى )).
36- حج / 2؛ ((روزى كه زنان شيرده از نوزادان خودغافل مى شوند... و مردم را مست مى بينى در حالى كه مست نيستند)).
37- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 237؛ ((خداوند شما را بيامرزد؛ بشتابيد به سوى مرگكه ازآن گريزى نيست ؛ بى گمان اين تيرها پيك دشمن به سوى شمايند)).
38- بقره / 25.
39- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 239؛ ((غضب خداوند بر يهود شدت غ گرفت آنگاه كهبراى وى فرزند قرار دادند؛ و خشم و غضبش بر نصارا شديد شد آنگاه كه گفتند:خداوند، يكى از سه خداست ؛ و آن زمان كه مجوس ، خورشيد و ماه را عبادت و پرستشكردند، خشم و غضب پروردگار زياد شد؛ و نيز آنگاه كه قومى متّفق شدند تا فرزنددختر پيامبرشان را بكشند، خداوند بشدّت خشمگين شد. آگاه باشيد! به خدا سوگند! هيچيك از خواسته هاى آنان را اجابت نمى كنم تا اين كه خداوند را ملاقات كنم در حالى كهچهره ام به خونم رنگين شده باشد)).
40- (انا للّه وانا إ ليه راجعون ) گفتن را ((استرجاع )) گويند .
41- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 244؛ ((خود و ياران خود را در محضر خداوند مى بينم )).
42- مقرّم ، مقتلالحسين ، ص 246؛ ((اى بزرگواران ! اين بهشت است كه درهاى خود را به روى شماگشوده است و نهرهايش به هم پيوسته و ميوه هايش رسيده است ؛ و اين پيامبر خدا و شهيدانراه خدايند كه در انتظار مقدم شمايند و مژده آمدن شما را مى دهند؛ پس از دين خدا و دينپيامبر و حرم رسول اللّه حمايت كنيد)).
43- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 247؛ ((پيش برو كه هدايت شدى و هدايت كردى امروزجدّت پيامبر و حسن و علىّ مرتضى و جعفر ذوالجناحين جوانمرد و حمزه سيدالشهدا، شهيدزنده را ملاقات خواهم كرد)).
44- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 247؛ ((خداوند تو را اى زهير! دور نگرداند و قاتلانتو را لعنت كند مثل لعنت شدگانى كه به شكل ميمون و خوك مسخ شدند)).
45- مائده / 27؛ ((از يكى پذيرفته و از ديگرى مردود گرديد)).
46- نور / 37؛ ((تجارت و خريد و فروش ، آنان را از ياد خداغافل نكرده است )).
47- ((خدايا! او را با محمَّد صلّى اللّه عليه و آله محشور گردان و منزلت او را بهمنزلت آل پيامبر نزديك بفرما)).
48- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 257؛ ((اى عمر سعد، خداوند خويشان تو را نابود سازدچنانكه خويشان مرا از بين بردى و قرابت من با پيامبر را ناديده گرفتى ... و خداوندكسى را بر تو مسلط گرداند كه سر تو را در بسترت از تن جدا كند)).
49- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 257؛ ((خداوندا! شاهد اين قوم باش ! به سوى آنانجوانى حركت مى كند كه شبيه ترين مردم به پيامبرت محمد از لحاظ صورت و سيرت وسخن گفتن است و ما هر گاه مشتاق زيارت پيامبرت بوديم ، به چهره او مى نگريستيم .خداوندا! بركات زمين را از اين قوم بازدار!)).
50- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 260؛ ((خدا حافظ اى اباعبداللّه ! اينك جدمرسول خدا مرا از جام خود سيراب كرد كه هرگز تشنه نخواهم شد و مى گويد كه يك جامهم براى تو نگه داشته است )).
51- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 260؛ ((بعد از تو خاك بر سر دنيا چه قدر اينان برخداوند رحمان و بر هتك حرمت رسول جَرى و بى باكند!)).
52- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 265؛ ((دور باد از رحمت خداوند قومى كه تو را كشتند!جدّ تو فرداى قيامت ، دشمن آنان است . به خدا سوگند دشوار است بر عمويت كه تو او رابه كمك فراخوانى ، ولى نتواند به تو پاسخ بدهد و يا پاسخش بى فايده باشد)).
53- بقره / 74؛ ((از برخى از سنگها نهرهاى آب جارى مى شود)).
54- ((شمشيرهايتان را از خون سيراب كنيد تا بتوانيد آب بياشاميد)).
55- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 268؛ ((اى نفس (عباس )! پس از حسين ، خوار شو و نخواهكه زنده بمانى )).
56- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 268؛ ((از مرگ نمى هراسم آنگاه كه مرگ رو بروى مناست . تا آنگاه كه در حوادث دردآور كه با آن مواجه مى شوم غوطه ور گردم . جان منفداى نواده پاك پيامبر گردد! من عباس هستم كه با مشك بر مى گردم و از حوادث روزنبرد، هراسى ندارم )).
57- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 269؛ ((به خدا قسم ! اگر دست راستم را قطع كرديد،همواره از دينم و امام و پيشوايم ، فرزند پاك پيامبر امين كه داراى يقين صادق است ، حمايتمى كنم )).
58- ((خدا حافظ اى اباعبداللّه !)).
59- ((آه ! از بى ياورى بعد از تو)).
60- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 271؛ ((آيا كسى هست كه از حرم پيامبر صلّى اللّه عليهو آله دفاع كند؟ آيا موحّدى هست كه از خداوند در مورد ما بترسد؟)).
61- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 271؛ ((او را نگه دار تا (با كشته شدن او) زمين ازنسل آل محمَّد صلّى اللّه عليه و آله خالى نماند)).
62- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 272؛ ((واى بر اين امّت آنگاه كه جدّت پيامبر صلّى اللّهعليه و آله دشمن آنان باشد)).
63- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 273؛ ((آنچه بر من فرود مى آيد چون در محضر خداونداست آسان مى باشد. خدايا! تو شاهدى بر اين قوم كه شبيه ترين مردم به پيامبرت راكشتند)).
64- همان ؛ ((رهايش كن اى حسين كه در بهشت براى او شير دهنده اى است )).
65- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 274؛ ((من حسين فرزند على هستم ، قصد دارم كه (درمقابل ستمگران ) خضوع نكنم )).
66- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 275؛ ((اى پيروانآل ابوسفيان ! اگر دين نداريد و از قيامت نمى هراسيد، در دنياى خود، آزادمرد باشيدواگر عرب هستيد چنانكه گمان مى كنيد، به پدران خويش برگرديد)).
67- مقرّم ، مقتل الحسين ، 275؛ ((من هستم كه با شما مى جنگم و زنان گناهى ندارند.پس لشكر خود را از حمله به حرم من تا زنده ام باز داريد)).
68- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 278؛ ((خداوندا! توحال مرا در ميان اين تبهكاران مى بينى . خداوندا از شمار آنان بكاه و آنان را ريشه كنبنما و يك نفر از آنان را بر روى زمين باقى مگذار و هرگز آنان را نيامرز)).
69- يوسف / 100؛ ((اين تعبير همان خوابى بود كه قبلاً ديده بودم و خداوند آن رامطابق با واقع قرار داد)).
70- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 282؛ ((خداوندا، تو مكانتى والا و جبروتى عظيم دارى وبه سختى مجازات مى كنى . تو از خلايق بى نيازى . قلمرو كبريائيت گسترده است . برهر چه كه اراده كنى توانايى . رحمت تو نزديك و وعده تو صادق است . نعمتتسيل آسا جارى و بلايت زيباست . وقتى كه تو را بخوانند نزديك هستى . و بر هر چه كهخلق كردى ، احاطه دارى ؛ تو را از روى نياز و فقر مى خوانم و به تو رو مى آورم . برحكم تو صبر مى كنم . اى خدا جز تو پروردگارى نيست !)).
71- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 283؛ ((اى ستمديده ! اى ستمديده ! از امتى كه فرزنددخت رسول اللّه را كشتند)).
72- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 284؛ ((اى محمد! اى پدرم ! اى على ! اى جعفر! و اى حمزهبه فريادم برسيد! اين حسين است كه در هامون قرار گرفته و در كربلا افتاده است .كاش آسمان به زمين مى آمد و اى كاش كوهها منفجر مى شدند!...)).
73- ((آيا در بين شما يك مسلمان وجود ندارد؟)).
74- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 308؛ ((اى يادگار جدّم ، تو را چه شده است كه چنين جانمى بازى ؟)).
75- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 307؛ ((خداوندا! اين قربانى را از ماقبول كن !)).
76- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 307؛ ((شيعيان من ! هرگاه كه آب گواراغ نوشيديد، ازمن ياد كنيد؛ يا اگر شنيديد كه كسى غريب مانده يا شهيد شده براى من گريه كنيد)).