بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 3, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AYAT-101 -
     AYAT-102 -
     AYAT-103 -
     AYAT-104 -
     AYAT-105 -
     AYAT-106 -
     AYAT-107 -
     AYAT-108 -
     AYAT-109 -
     AYAT-110 -
     AYAT-111 -
     AYAT-112 -
     AYAT-113 -
     AYAT-114 -
     AYAT-115 -
     AYAT-116 -
     AYAT-117 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

سيماى سوره يهود 
اين سوره در سال هاى آخر حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مكّهنازل شده است ، سال هايى كه به جهت وفات حضرت ابوطالب و حضرت خديجهمسلمانان در شرايط بسيار سختى بسر مى بردند.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: سوره ى هود مرا پير كرد.(1) زيرا آيه ىاستقامت در اين سوره نازل شده است : (فاستقم كما امرت و من تاب معك )(2) همانگونه كه به تو دستور داده شده پايدارى و صبر كن و ياران تو نيز بايد پايدارىكنند. امّا بى صبرى ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آن حضرت را زجر مى داد.
محتواى اين سوره كه يكصدوبيست وسه آيه دارد، تاريخ پيامبران و به خصوص حضرتنوح عليه السّلام و توجّه به مسائل اعتقادى است . از دقّت در تاريخ انبيا استفاده مى شودكه حركت انبيا يك جريان مستمر تاريخى است ، نه يك حادثه ى زودگذر. تاريخپيامبران و اقوام آنان قانون مند است و مطالعه ى آن رمز سقوط يا عزّت ملّت ها را روشن مىسازد و نشان مى دهد كه دين از جامعه جدا نيست و سرنوشت جامعه بستگى تمام به دين وآئين مردم آن جامعه دارد.
در اين سوره پنج مرتبه نام حضرت هود عليه السّلام آمده است كه برابر با تكرار ايننام در باقى قرآن است .
بِسْمِ اللّه الرَّحْم نِ الرَّحِيِمِ
به نام خداوند بخشنده ى مهربان .
تفسير آيه : (1) الَّر كِتَبٌ اءُحْكِمَتْ ءَايتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ 
ترجمه : 
الف لام را، (قرآن ) كتابى است كه آيات آن استوار گشته ، آنگاه از جانب حكيمى آگاه ،شرح و تفصيل داده شده است .
تفسير آيه : (2) اءَلا تَعْبُدُوَّاْ إِلا اللّهَ إِنَّنِى لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ 
ترجمه : 
كه جز خداوند يكتا را نپرستيد، همانا از طرف او براى شما هشدار دهنده و بشارت دهندههستم .
نكته ها : 
O قرآن از همين حروف الفبا تشكيل شده كه همواره در اختيار همه هست ، امّا خداوند ازهمين حروف ساده ، كتابى ساخته كه كسى نمى تواند مشابه آن را بياورد. چنانكه انساناز خاك ، آجر و سفال مى سازد، ولى خداوند ازهمين خاك ، هزاران نوعگل ، گياه ، ميوه ، حيوان و انسان خلق مى كند. آرى ، همان گونه كه قدرت خداوند را درنظام تكوين مى بينيم ، قدرت او را در كتاب تشريع نيز مشاهده مى كنيم .
O قرآن كتابى است هم محكم و هم مفصّل ، نه تناقض دارد و نه تهافت ، هم فصيحاست و هم بليغ ، محتوايش در فصل ها و سوره هاى مختلف جداى از يكديگر امّا بهدنبال هم آمده است .
O قرآن ، كتابى است محكم كه يك روح دارد و آن روحِ توحيد است و تمام داستان ها ومواعظ و احكام و آيات قرآن ، تفصيل همان روح توحيد است .
O قرآن كتابى است محكم ، نه تغيير و تحريف يافته و نهقابل شكّ و ترديد است . بناى آن بر حدس و فرض نيست ، بلكه همه ى مطالبش ‍ محكم واستوار است .
پيام ها : 
1- قرآن كتاب بس مهم است . (((كتابٌ)) نكره وتنوين دارد كه رمز عظمت است )
2- الفاظ و محتواى قرآن ، نشانه ى عظمت آن است . (آية )
3- بنيان قرآن ، محكم واستوار است وهيچ چيزى نمى تواند سببتزلزل آن شود، بلكه با پيشرفت علم ، اسرار اين كتاب بيشتر كشف مى شود. (احكمتآياته )
4- قانون و كتاب ، هم بايد محكم باشد و هم روشن و واضح . (احكمت ... ثمّ فصّلت) (قوانين غير الهى ، يا محكم نيست ، يا روشن نيست و يا قانونگذار طبق حكمت و مصلحتو آگاهى ، قانون را وضع نكرده است )
5- قرآن ، هم استدلالى و تزلزل ناپذير است و هم جامع تمام ابعاد زندگى دنيوى واخروى مى باشد. (احكمت ... ثمّ فصّلت )
6- كليّات قرآن يكجا بر قلب پيامبر صلّى اللّه عليه و آلهنازل شده ، آنگاه در مدّت بيست و سه سال تفصيل داده شده است . (احكمت ... ثمّ فصّلت)
7- چون خداوند حكيم است ، كتابش محكم است و چون خبير است ، تمام نيازها راتفصيل داده است . (احكمت ... ثمّ فصّلت من لدن حكيم خبير)
8- دعوت به يكتاپرستى ، سرلوحه ى پيام همه ى انبياست . (الاّ تعبدوا الاّ اللّه)
9- فلسفه ى نزول كتب آسمانى ، توحيد و پاكسازى جامعه از شرك است . (كتابٌ احكمتآياته ... الاّ تعبدوا الاّ اللّه )
10- دعوت به يكتاپرستى و هشدار و بشارت ، نمونه ى سخن استوار خداوند است .(احكمت آياته ... الاّ تعبدوا الاّ اللّه )
11- پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از جانب خدا، امّا براى سعادت مردم آمده است . (انّنىلكم منه )
12- شيوه ى تبليغ پيامبران ، هشدار و بشارت است . (نذيرٌ و بشير)
تفسير آيه : (3) وَاءَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوَّاْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَعاً حَسَناًإِلَىَّاءَجَلٍ مُّسَمّىً وَيُؤْتِ كُلَّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَإِنِّىَّ اءَخَافُعَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ
ترجمه : 
و از پروردگارتان طلب مغفرت كنيد و بسوى او بازگرديد تا شما را به بهره اىنيكو تا مدّتى معيّن (كه عمر داريد) كامياب كند و به هر بافضيلتى فزونى بخشد واگر (ازبندگى خدا) روى بگردانيد، همانا من از عذاب روزى بزرگ بر شما بيمناكم .
نكته ها : 
O در آيه ى قبل ، توحيد مطرح شد و در اين آيه ، بازگشت به خداوند و قرارگرفتن در مدار توحيد مطرح است .
O (مَتاعاً حَسناً) يعنى زندگى دلنشين همراه با آرامش روحى ، در برابر كسانى كهبه خاطر اِعراض از ياد خدا، معيشه ى ضنك و زندگى تلخ دارند، گرچه از نظر مادّياتدر آسايش و رفاه هستند.
پيام ها : 
1- يكى از وظائف پيامبران ، بازسازى منحرفان است . (استغفروا ربّكمثمّتوبوا)
2- تا انسان خود را از گناه پاك نكند وسبكبال نشود، نمى تواند به سوى حقّ پروازكند. (استغفروا ربّكم ثمّ توبوا)
3- محو گناه كافى نيست ، حركت بسوى خدا لازم است . (استغفروا ربّكم ثمّتوبوا)
4- توبه واجب است . (توبوا اليه )
5- توبه از گناه ، سبب بازگشت الطاف مادّى خدا نيز مى شود. (توبوا...يمتّعكم )
6- امكاناتى كه در اختيار كافران وگنهكاران است ، چون در راه فساد و فتنه به كار مىرود، مبارك و حسن نيست . (متاعاً حسناً)
7- زندگى خوب ، مورد توجّه اسلام است . (متاعاً حسناً)
8- ايمان وتوبه ، زندگى انسان را تا آخرعمر بيمه مى كند. (يمتّعكم ... الى اجلٍمسمّى )
9- توبه ، رمز كاميابىِ كيفى و كمّى است . (متاعاً حسناً الى اجلٍ مسمّى )
10- توبه ، عامل جلوگيرى از مرگ هاى ناگهانى است . (الى اجلٍ مسمّى )
11- تاريخ وزمان مرگ ، بر انسان مجهول است . (الى اجلٍ مسمّى )
12- درجات در قيامت متفاوت است . هركس فضيلت بيشترى در دنيا كسب كند، لطف بيشترى درآخرت دريافت خواهد كرد. (يؤ ت كلّذى فضلٍفضله )
13- پيامبران دلسوز مردمند. جمله ى (انى اخاف عليكم ) در قرآن زياد آمده است .
14- ترك توبه ، گناه كبيره است . (و ان تولّوا ... عذاب يومٍ كبير)
تفسير آيه : (4) إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ 
ترجمه : 
بازگشت شما به سوى خداست و او بر هر چيزى تواناست .
تفسير آيه : (5)اءَلاََّ إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُ اءَلاَحِينَ يَسْتَغْشُون َثِيابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِالصُّدُورِ
ترجمه : 
بدانيد كه مخالفان براى آنكه خود را از پيامبر پنهان دارند، سر و سينه هاى خود را بههم نزديك مى كنند و لباس هاى خويش را بر سر مى كشند (تا شناخته نشوند،غافل از آنكه ) خداوند تمام كارهاى سرّى و آشكار آنان را مى داند. همانا او به اسراردرون سينه ها آگاه است .
نكته ها : 
O ((يَثنُون ))، به معناى نزديك قراردادن و خم كردن دو چيز است ؛ (((اثنان )) يعنىدوتا) و به كينه در دل گرفتن نيز گفته مى شود. بنابراين جمله (يثنون صدورهم ) يابه معناى آن است كه كفّار سينه هاى خود را براى حرف هاى محرمانه و توطئه عليه انبيابه هم نزديك مى كنند و يا به معناى آن است كه آنها كينه ى انبيا را دردل دارند.
O در آيه ى 7 سوره ى نوح مى خوانيم : (جعلوا اصابعهم فى اذانهم و استغشواثيابهم ) يعنى كفّار انگشتان خود را در گوش هايشان مى گذارند و لباسشان را برسر مى كشند تا نداى انبيا را نشنوند.
O مهم ترين اشكال منكرين معاد دو چيز است :
الف : چه قدرتى مى تواند مردگان را زنده كند، كه آيه ى 4 مى فرمايد: (هو علىكل شيئٍ قدير) خداوند بر هر كارى قادر است .
ب : چگونه ذرّات پخش شده يكجا جمع مى شوند، كه آيه ى 5 مى فرمايد:( انه عليمبذات الصدور)
پيام ها : 
1- بازگشت ما تنها به سوى خداست ، نه ديگران . (الى اللّه مرجعكم )
2- در آيات قبل توحيد و نبوّت مطرح بود، اين آيهاصل معاد را مطرح مى كند. (الى اللّه مرجعكم )
3- بر فرض اهداف شوم خود را از پيامبر مخفى بداريد، خداوند كه عالم به اسرارسينه هاست . (يَثنون صدورهم ليستخفوا منه ... انّه عليم بذات الصدور)
ج زء ( 12 ) 
تفسير آيه : (6) وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِى الاَْرْضِ إِلا عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُمُسْتَقَرَّهَاوَمُسْتَوْدَعَهَاكُلُّ فِى كِتَبٍ مُّبِينٍ
ترجمه : 
و هيچ جنبنده اى در زمين نيست ، مگر آنكه روزى او بر خداست و او قرارگاه دائمى و جايگاهموقّت او را مى داند. همه در كتاب آشكارى ثبت است .
نكته ها : 
O كلمه ى ((دابّة )) از ((دَبيب )) به معناى آهسته راه رفتن و قدم هاى كوچكبرداشتن است ، ولى به هر جنبنده اى اطلاق مى شود.
O ((رزق )) به معناى بخشش مستمرّ است ، چه مادّى و چه معنوى ، و لذا در دعا مىخوانيم : ((الّلهم ارزقنى ... قلبا خاشعا...و لسانا ذاكرا... وعلماً نافعا))(3) رزقى كهخداوند مى دهد از هر جهت مناسب با موجودات است ، مثلاً غذاى كودك در شكم مادر به تناسبنياز او تغيير مى كند تا آنكه پس از تولّد تبديل به شيرى گوارا مى شود و الاّ انسانبا چه قدرتى مى توانست به نوزاد در رحمِ مادر غذا برساند و يا نوزاد چگونه مىتوانست غذاى خود را بدست آورد. كايّن من دابةٍلاتحمل رزقها الله يرزقها)(4)
O ((مستقرّ))، به معناى جايگاه ثابت و ((مستودع )) به معناى وديعه گذاشتن وگرفتن آن است كه كنايه از جايگاه موقّت است .
O حضرت على عليه السّلام در وصيّت به فرزندش امام حسن مى فرمايد: رزقدوگونه است : نوعى از آن را بايد با تلاش و كوشش ‍ بدست آورى و نوعى ديگر خودبه سراغ تو مى آيد.(5) (مثل نور، باران وهوا در طبيعت و هوش ، حافظه واستعداد درانسان )
پس مراد آيه آن نيست كه در گوشه اى بنشينيم و منتظرنزول غذاى آسمانى باشيم ، بلكه منظور آن است كه هم كار و تلاش داشته باشيم و همآنچه را بدست مى آوريم رزقى از جانب خدا بدانيم ، لذا همه ى پيشوايان دينى ما كار مىكرده اند.
O لازمه ى رزق رسانى به همه ى موجودات ، علم به مكان و نياز آنهاست ، بايد يكسيستم بسيار دقيق وجود داشته باشد كه آخرين آمار، آخرين نيازها و آخرين قرارگاه رابداند. تعداد انسان ها و حيوانات از دريايى ، هوايى و صحرايى و همه ى موجودات ريز ودرشت با ويژگى هاى گوناگون و نيازهاى بسيار متنوّع آنان را بداند. (يعلم مستقرهاو مستودعها)
O اگر همه ى امور در كتاب مبين است (كلٌ فى كتاب مبين )، پس كسى كه علمكتاب را داشته باشد، همه چيز را مى داند. در آيه آخر سوره ى رعد مى خوانيم : به كفّاربگو: شاهد من خداوند است و كسى كه علم كتاب را دارا است . روايات شيعه و سنّى مىگويند كه مراد از اين شخص حضرت على عليه السّلام است .
O خداوند دو سنّت دارد: يكى سنّت رزق رسانى و يكى سنّت اجراى امور از طريقاسباب و وسايل ، بنابراين رسيدن به رزق منافاتى با قانون تلاش انسان ها ندارد.
پيام ها : 
1- موجود زنده ، حقّ تغذيه دارد و خداوند اين حقّ را بر خود واجب كرده است . (ما من دابّةفى الارض الاّ على اللّه رزقها)
2- رزق ما بدست خداست ، در برابر ديگران گردن خم نكنيم . (ما من دابّة ... الاّ علىاللّه رزقها)
3- درباره ى روزى ، نه حرص بورزيم و نه بترسيم . (و ما من دابّة ... الاّ على اللّهرزقها)
4- خداوند، هم منابع رزق را در اختيار ما قرار داده و همعقل و وسيله ى استخراج ، اكتشاف و تحصيل آن را به ما عطا كرده است .(الاّ على اللهرزقها)
5- هركجا برويم ، زير نظر خدا هستيم . چه در سفر و چه در حضر. (يعلم مستقرّها ومستودعها)
6- همه ى اطلاعات و آمار اين جهان به طور دقيق در مركزى ثبت و ضبط مى شود. (كلٌفى كتاب مبين )
تفسير آيه : (7) وَهُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضَ فِى سِتَّةِ اءَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَىالْمَآءِلِيَبْلُوَكُمْ اءَيُّكُمْ اءَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِلَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ اِنْ هَذَآ إِلا سِحْرٌ مُّبِينٌ
ترجمه : 
او كسى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز (دوران ) آفريد و عرش (حكومت ) او بر آبقرار داشت ، تا شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتريد و اگر بگويى كه شماپس ازمرگ زنده خواهيد شد، همانا كفّار خواهند گفت : اين نيست مگر سحرى آشكار.
نكته ها : 
O مراد از شش روز در آيه ، شش مرحله و دوران است . زيرا در ابتداى آفرينش ،خورشيدى نبود تا شب و روزى باشد.
O كلمه ى ((عَرش )) به سقف و مكان مسقّف و داربست و همچنين به تختِ بلند و بزرگپادشاهان اطلاق مى شود و گاهى به عنوان كنايه از قدرت بكار رفته است . مثلاً مىگويند: فلانى بر تخت نشست ، يا آنكه فلانى را از تخت پائين كشيدند، يعنى قدرتشاز بين رفت .
O سؤ ال : اين آيه ، هدف خلقت را آزمايش انسان مى داند، (ليَبلوَكم ) ولىآيات ديگر امور ديگرى را بيان كرده اند، چگونه است ؟
پاسخ : هدف ها در طول يكديگر و به صورت مرحله اى است ، چنانكه شخمِ زمين براىكشت است و كشت براى گندم و گندم براى نان و نان براى انسان . آيات قرآن نيزمراحلى را براى هدف خلقت انسان بيان كرده است :
الف : آفرينش براى آزمايش است . (لِيَبلوَكم )
ب : آزمايش ، براى جدا كردن خوبان از بدان است . (لِيميز اللّه الخبيث من الطيّب )(6)
ج : جدا كردن خوبان از بدان ، براى جزا و كيفرِ متناسب است . (لتُجزىكل نفس بماكسبت )(7)
د: جزا و كيفرِ متناسب ، براى عمل به وعده بوده است . (وعداً علينا)(8)
O حضرت على عليه السّلام فرمود: آزمايش خداوند براى دانستن نيست ، بلكه آزمايشاو براى بروز عكس العمل از انسان است ، تا اگر عملش ‍ خوب بود، پاداش گيرد و اگربد بود، كيفر بيند.(9)
O در روايات ، (احسن عملا) به ((احسن عقلا و اورع عن محارم اللّه و اسرعفى طاعة اللّه ))(10) و در بعضى روايات به ((ازهد فى الدنيا))(11) تفسير شدهاست ، چنانكه امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: حُسنعمل ، يعنى عملِ همراه علم ، اخلاص و تقوى ، نهعمل زياد.(12)
پيام ها : 
1- جهان ، براى انسان آفريده شده است . (خلق السموات و الارض ... ليبلوكم )
2- گرچه قدرت الهى مى تواند همه چيز را در يك لحظه بيافريند، ولى حكمت الهىاقتضا مى كند كه آفرينش تدريجى باشد. (خلق ... فى ستة ايّام )
3- سرچشمه ى مادّى آسمان ها وزمين ، آب ويا موادّ مذابّ بوده است . (كان عرشه علىالماء)
4- آب ، قبل از آسمان ها و زمين وجود داشته است .(كان عرشه على الماء)
5- هدف از آفرينش همه ى موجودات ، رشد معنوى واختيارى انسان بوده است . (خلقالسموات و الارض ... ليبلوكم ايّكم احسن عملاً)
6- كيفيّت عمل مهم است ، نه كميّت آن . (ايّكم احسن عملاً)
7- آسمان و زمين براى كار نيك آفريده شده ، نه براى كاميابى و لذّت طلبى وغافل بودن . (ايّكم احسن عملاً)
8- منكرين معاد، برهان ندارند و فقط تهمت مى زنند. (ان هذا الاّ سحرٌ مبين )
تفسير آيه : (8) وَلَئِنْ اءَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلَىَّ اءُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ اءَلاَيَوْمَ يَاءْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ
ترجمه : 
وهرگاه عذاب را تا مدّت محدودى از آنان به تاءخير بيندازيم ، (به مسخره ) مى گويند:چه عاملى جلوى عذاب ما را گرفت ؟ بدانيد روزى كه قهر وعذاب ما به سراغشان بيايد،ازايشان بازگشتى نيست و آنچه بدان مسخره مى كردند، آنان را فراخواهد گرفت .
نكته ها : 
O كلمه ى ((اُمّة ))، هم به گروهى كه هدف مشترك دارند گفته مى شود وهم به معناىزمان است . در اين آيه ، مراد از (الى اُمّة مَعدودَة )، زمانِ مشخّص ومحدود است . چنانكه درسوره ى يوسف آيه ى 45 نيز مى خوانيم : (وادّكر بعد اُمّةٍ) يعنى زندانىِآزاد شده ، پس ازمدّتى به ياد يوسف افتاد.
O طبق بعضى روايات ، يكى از مصاديقِ (اُمّة مَعدودَة ) زمان قيام حضرت مهدى عليهالسّلام است ، يعنى خداوند تا آن زمان عذاب را از اين امّت برداشته است .(13)
O تاءخير عذاب الهى مصالحى دارد؛ همچون توفيق توبه براى گنهكاران ، تولّدفرزندانِ مؤ من از والدين منحرف ، علاوه بر آنكه وجود افراد صالح و دعاى آنان ، سببتاءخير در نزول عذاب الهى مى گردد.
پيام ها : 
1- كارهاى خداوند، زمان بندى دارد. (اخّرنا ... الى امّةٍ معدودة )
2- قهر خداوند قابل تاءخير است . (اخّرنا...)
3- مهلت ومدّت تاءخير قهر وعذاب الهى ، اندك است . (الى امّةٍ معدودة )
4- تاءخير در عذاب ، نشانه ى لطف خداست ، نهدليل ضعف خدا. پس آن را مسخره نكنيم . (و لئن اخّرنا ... ليقولنّ ما يحبسه )
5- قهر الهى ، از مسخره كنندگان برداشته نمى شود. (ليس مصروفاً عنهم )
6- به مهلت خداوند مغرور نشويم كه عذاب الهى دير و زود دارد، امّا سوخت و سوز ندارد.(يوم ياءتيهم ليس مصروفا عنهم )
7- شيوه ى برخورد كفّار، مسخره كردن عقايد دينى است . (كانوا به يستهزؤ ن )
تفسير آيه : (9) وَلَئِنْ اءَذَقْنَا الاِْنْسَنَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَوُسٌ كَفُورٌ 
ترجمه : 
واگر به انسان از جانب خود نعمتى بچشانيم ، سپس آن را از او بازپس گيريم ، همانا اونوميد و ناسپاس خواهد بود.
نكته ها :
O نه هر نعمتى نشانه ى محبّت خداست و نه گرفتن هر نعمتى ، نشانه ى قهر وغضب است ، بلكه چه بسا آزمايش الهى است .
O انسان چون حكمت الهى و مصالح را نمى داند، زود قضاوت مى كند، ماءيوس مىشود و كفر مى ورزد.
پيام ها : 
1- كاميابى هاى انسان تنها در حدّ چشيدن است . (اذقنا الناس ...)
2- نعمت هاى الهى ، فضل و رحمت خداست ، نه استحقاق ما. (اذقنا... رحمةً)
3- اگر مدّت كاميابى انسان طول كشيد، مغرور نشويم . (اذقنا... ثمّ نزعناها)(((ثمّ)) نشانه ى مدّتى طولانى است )
4- دادن ها و گرفتن ها به دست اوست . (اذقنا... نزعناها)
5- گرفتن رحمت از انسان ، براى او سخت است . (نزعناها) (((نَزع )) كشيدن همراهبا سختى است )
6- انسان كم ظرفيّت است و با از دست دادن نعمتى ، از رحمت گسترده ى الهى ماءيوس مىشود. (ثمّ نزعناها ... انّه ليؤ س )
7- ايمان ما به خداوند نبايد وابسته به كاميابى ها وشيرينى هاى زندگى باشد.(نزعناها... انّه ليؤ س )
8- ياءس از رحمت خداوند، مقدّمه ى كفر وناسپاسى است .(14) (انّه ليؤ سٌكفور)
تفسير آيه : (10) وَلَئِنْ اءَذَقْنَهُ نَعْمَآءَ بَعْدَ ضَرَّآءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُعَنِّىَّإِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ
ترجمه : 
و اگر پس از سختى و محنتى كه به انسان رسيده ، نعمتى به او بچشانيم (چنان مغرورمى شود كه ) مى گويد: همانا گرفتارى ها از من دور شد (و ديگربه سراغم نخواهد آمد)،بى گمان او شادمان و فخرفروش است .
نكته ها : 
O روزگار هميشه يكسان نيست ، بلكه طبق روايات : ((الدَّهر يَومان ، يَومٌ لك ويومٌ عليك ، فان كان لك فلاتبطر و ان كان عَليك فاصبر فكلاهما ستُختَبر))،(15)روزگار دو چهره دارد: گاهى با تو و گاهى بر عليه توست . آنگاه كه به نفع توست، مغرور مشو و آنگاه كه به ضرر توست ، صبر پيشه كن ، زيرا در هرحال مورد آزمايش الهى هستى .
O نعمت هايى كه پس از سختى ها و مشكلات به انسان مى رسد، بايدعامل شكر و ذكر باشد، نه وسيله ى فخر و طرب .
O دو چيز شادى را خطرناك مى كند: يكىتحليل غلط،هب السيئات عنّى ) و ديگر آنكه اين شادى سبب تحقير ديگرانو فخرفروشى خود شود. (لفرحٌ فخور)
پيام ها : 
1- انسان كم ظرفيّت است وبااندك نعمتى ، فخرفروشى مى كند.(اذقنا...لفرحٌفخور)
2- قرآن داراى آهنگ موزون و موسيقى خاصّى است . (((نعماء)) هم آهنگ((ضرّاء)) و ((ليؤ س ‍ كفور)) هم وزن ((لفرح فخور)) است )
3- سختى ها و شادى ها زودگذرند. (اذقنا... مسّته )
4- فكر اينكه سختى ها ديگر به انسان روى نمى آورد، تصوّر باطلى است . (ذهبالسيئات عنّى )
5- كاميابى ها را نشانه ى محبوبيّت نزد خداوند ندانيم و نگوييم : ديگر گرفتارنخواهم شد! (ذهب السيئات عنّى )
6- تحليل ها و بينش هاى غلط، سبب رفتار نادرست مى شود. گمان مى كند كه هيچ بدىندارد، (ذهب السيئات عنّى ) لذا فخرفروشى مى كند. (لفرح فخور)
7- شخصيّت بعضى انسان ها متزلزل و وابسته به حوادث بيرونى است ، نه كمالاتدرونى . گاهى (يؤ س كفور) و گاهى (فرحٌ فخور) است .
تفسير آيه : (11) إِلا الَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ اءُوْلََّئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌوَاءَجْرٌكَبِيرٌ
ترجمه : 
مگر كسانى كه (در سايه ى ايمان واقعى ،) اهل صبروعمل صالح هستند، (نه با رفتن نعمت ماءيوس و نه با آمدن آن فخرفروشى نمى كنند.)براى آنان مغفرت وپاداشى بزرگ خواهد بود.
نكته ها : 
O تمام مواردى كه قرآن از عمل صالح سخن به ميان آورده ، در كنار ايمان است ،(آمنوا و عملوا الصالحات ) جز در اين آيه كه مى فرمايد: (صبروا و عملواالصالحات ) كه البتّه مراد از صابران در اين آيه نيز همان مؤ منان واقعى است ،لكن چون در برابر افراد كم ظرفيّت مطرح شده است ، به جاى ((آمنوا)) تعبير بهبروا) شده است .
O صبر، تنها در برابر تلخى ها نيست ، بلكه در رفاه و شادى نيز بايد صبركرد وگرنه سبب طغيان انسان خواهد شد. چنانكه بنىاسرائيل وقتى از تحت سلطه ى فرعون خارج شده و به رفاه و آزادى رسيدند، (جعلكمملوكاً)(16) طغيان كردند، به سراغ گوساله پرستى رفتند و در برابر نهى ازمنكر هارون ، تا مرز پيامبر كشى پيش رفتند. (وكادوا يقتلوننى )(17)
پيام ها : 
1- صبر در برابر حوادثِ تلخ و شيرين زندگى ، از بهترين مصاديقعمل صالح است . (صبروا و عملوا الصالحات )
2- مؤ من ، نه ياءس دارد ونه كفران وتفاخر، بلكه نشكن ومقاوم است . (صبروا)
3- عمل صالح ، سبب پايدار شدن صبر است . (صبروا و عملوا الصالحات )
4- صبر و پايدارى وسيله ى آمرزش گناهان است . (الذين صبروا ... لهم مغفرة )
5- اگر بدانيم كه چه پاداشى در انتظار ماست ، صبر براى ما شيرين مى شود.(الذين صبروا... لهم مغفرة و اجرٌ كبير)
6- دفع خطر، مهم تر از جلب منفعت است . اوّل (مغفرة )، آنگاه (اجر كبير)
تفسير آيه : (12) فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىَّ إِلَيْكَ وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُكَ اءَنيَقُولُواْلَوْلاََّ اءُنزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ اءَوْ جَآءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَآ اءَنتَ نَذِيرٌ وَاللّهُ عَلَى كُلِّشَىْءٍ وَكِيلٌ
ترجمه : 
پس شايد تو (به خاطر عدم پذيرش مردم ، ابلاغِ) بعض از آنچه را كه به تو وحى مىشود واگذارى و (شايد) سينه ات به خاطر آن (حرفها) كه مى گويند: چرا گنجى بر اونازل نشده ، يا فرشته اى با او نيامده ، تنگ شده باشد. (مبادا چنين باشد، كه ) تو فقطهشدار دهنده اى و خداوند بر هر چيزى ناظر و نگهبان است .
نكته ها : 
O گاهى كفّار از پيامبر مى خواستند كوه هاى مكّه را با معجزه به طلاتبديل كند و يا فرشته اى براى تاءييد او نازل شود، از سوى ديگر بعضى به خاطربغض و كينه حاضر نبودند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنچه را مربوط به حضرتعلى عليه السّلام است ، بيان كند و اگر هم بيان مى فرمود، نمى پذيرفتند. لذا پيامبرصلّى اللّه عليه و آله سينه اش تنگ و ناراحت مى شد و در نتيجه پيام آيات را به تاءخيرمى انداخت و اين با عصمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله منافاتى ندارد. زيرا گاهى ابلاغپيام الهى فورى نيست و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هم روى ملاحظاتى كه آن همشخصى نيست ، (بلكه بر اساس مصلحت است ،) ابلاغ آيات را به تاءخير مى انداخت . امّابا نزول اين آيه ، آن ملاحظات هم كنار گذاشته مى شود و با قاطعيّت ، پيام آيه ابلاغمى گردد.
O ممكن است ترك بيان وحى تنها نسبت به برخى افراد لجوج بوده كه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله از هدايت آنان ماءيوس بوده است ، لكن خداوند مى فرمايد: گرچهايشان ايمان نخواهند آورد، امّا تو وظيفه ى خودت را ترك نكن .
O شايد معناى آيه اين باشد كه كفّار افرادى بى تفاوت و بهانه گير هستند كهگويا تو وحى ما را بر آنان نخوانده اى ، و شايد مراد اين باشد كه انديشه ى تاءخيرو ترك ابلاغ برخى از آيات قرآن ، مايه ى دلتنگى تو است .
پيام ها : 
1- مبلّغ بايد در ابلاغ كلام خدا قاطع باشد و ملاحظه ى حرف ها و بهانه هاى مردم رانكند. (فلعلّك تاركٌ ... ان يقولوا)
2- در شيوه ى برخورد و ارشاد بجاى آنكه بگوييم : تو چنين هستى ، بگوييم : گويا،شايد، مبادا چنين باشى . (فلعلك ) بجاى ((انّك ))
3- كفّار علاوه بر اذيّت ها و آزارهاى جسمانى ، با بهانه گيرى هاى مختلف ، پيامبر صلّىاللّه عليه و آله را در فشار قرار مى دادند. (ضائق به صدرك ان يقولوا ...)
4- عقل مردم در چشم آنهاست ، رسالت را در كنار ثروت مى پذيرند. (لولاانزل عليه كنزٌ)
5- ما ضامن وظيفه هستيم ، نه نتيجه ، تو به وظيفه اتعمل كن ، باقى امور را به خداوند واگذار. (انّما انت نذير و الله علىكل شيئ وكيل )
6- وظيفه ى مبلّغ انذار مردم است ، نه اجبار مردم به ايمان آوردن . (انّما انت نذير)
7- تحقّق بخشيدن به معجزات درخواستى مردم ، كار خداست . (انّما انت نذير)
تفسير آيه : (13) اءَمْ يَقُولُونَ افْتَرَيهُ قُلْ فَاءْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِمُفْتَرَيَت ٍوَادْعُواْمَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنْتُمْ صَدِقينَ
ترجمه : 
يا اينكه مى گويند: (او) قرآن را از پيش خود بافته و ساخته است ! بگو: اگر راست مىگوييد، شما هم ده سوره مثل اين از پيشِخود ساخته ها، بياوريد و(براى اين كار) هر كس ازغير خدا را كه مى خواهيد (نيز به كمك ) دعوت كنيد.
نكته ها : 
O قرآن ، تنها از نظر فصاحت و بلاغت معجزه نيست ، بلكه از نظر معارف ، مواعظ،براهين ، اخبار غيبى و قوانين نيز معجزه است ، زيرا جمله ى (وادعوا من استطعتم )دعوت از همه ى مردم است ، نه فقط عرب هايى كه فصاحت و بلاغت قرآن را مى فهمند،چنانكه در آيه ى ديگرى نيز مى فرمايد: (قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ على اءن ياءتوابمثل هذا القرآن لاياءتون بمثله و لوكان بعضهم لبعض ‍ ظهيرا) اگر تمام انس و جنّجمع شوند نمى توانند مثل قرآن را بياورند.(18)
O جهات اعجاز قرآن بسيار است : حلاوت و شيرينى الفاظ آن در قرائت ، يكنواختبودن محتواى آن با آنكه در مدّت 23 سال نازل شده است ، بيان علومى كه تا آن زمانخبرى از آنها نبود، پيشگويى امورى كه بعداً به وقوع پيوست ، اِخبار از تاريخ اقوامگذشته كه نشانى از آنها باقى نمانده است ، بيان قوانينى جامع وكامل در همه ى ابعاد فردى و اجتماعى زندگى انسان ، دور ماندن از هرگونه تحريف ،تغيير، كهنه شدن و به فراموشى سپرده شدن درطول قرن هاى متمادى .
O با اين همه تخفيف و آن همه تحريك ، باز هم بشر عاجز است . قرآن در يكجا مىفرمايد: مثل تمام قرآن را بياوريد، (ان ياءتوابمثل هذا القرآن )(19)، يكجا مى فرمايد:مثل ده سوره ى قرآن بياوريد (همين آيه )، جاى ديگر باز هم تخفيف داده و مى فرمايد: يكسوره مثل قرآن بياوريد. (فاءتوا بسورةٍ من مثله )(20) علاوه بر اين تخفيف ها،انواع تحريك ها را نيز بكار برده است . يكجا مى فرمايد: اگر جن و انس پشت به پشتهم دهند، نمى توانند. يكجا مى فرمايد: از همه ى مغزهاى كره ى زمين دعوت كنيد، امّا هرگزنمى توانيد كه مثل قرآن بياوريد. تاريخ نيز ثابت كرده است كه دشمنانى كه جنگ هاىبسيارى عليه اسلام به راه انداخته اند، توطئه ها چيده اند، امّا هرگز نتوانستند حتّى يكسوره مثل قرآن بياورند، آيا معجزه غير از اين است ؟
پيام ها : 
1- كفّار بجاى آنكه دليل وبرهانى بياورند، به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تهمت مىزدند كه قرآن ساخته ى خود توست ، نه كلام خدا. (يقولون افتريه )
2- قرآن ، معجزه ى جاودان تاريخ است . (وادعوا من استطعتم )
تفسير آيه : (14) فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّمَآ اءُنزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ وَاءَن لاَّإِلَه َإِلا هُوَ فَهَلْ اءَنتُم مُّسْلِمُونَ
ترجمه : 
پس اگر از عُهده ى اجابت (درخواست ) شما برنيامدند، بدانيد آنچه كهنازل شده ، به علم خداست واينكه معبودى جز اونيست ، پس آيا (در اين صورت ) تسليم مىشويد؟!
نكته ها : 
O كفّار به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تهمت مى زدند كه قرآن را نزد كسى فراگرفته است : (فهى تملى عليه )(21) قرآن به آنان پاسخ مى دهد كه منشاءاين كتاب ، علم الهى است ، نه املاى ديگران ، گاهى نيز مى گفتند: قرآن از خود اوست ،لكن ديگران به او كمك كرده اند. (اعانه عليه قومٌ اخرون )(22) اين آيه پاسخهمه ى آن تهمت هاست .
پيام ها : 
1- سرچشمه ى قرآن ، علم بى نهايت الهى است . (انّماانزل بعلم الله )
2- قرآن حدس و فرضيه يا خيال و انديشه بشرى نيست ، بلكه بر اساس علم خداونداست . (انزل بعلم الله )
3- قرآن محدود به زمان ، مكان ، نژاد و نسل خاصّى نيست ، چون بر اساس علم خداوند است. (انزل بعلم الله )
4- اسرار قرآن ، همچون علمِ بى نهايت خداوند نامتناهى است .(انزل بعلم الله )
5- كفر و ترديد دشمنان ، سبب تزلزل شما در حقّانيّت قرآن و وحدانيّت خداوند نشود.(فان لم يستجيبوا ... انزل بعلم الله و ان لا اله الاّ هو)
تفسير آيه : (15) مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ اءَعْمَلَهُمْ فِيهَاوَهُم ْفِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ
ترجمه : 
كسانى كه زندگانى دنيا و زيبايى هاى آن را بخواهند، ما در همين دنيا (نتيجه ى )اعمالشان را بطور كامل مى دهيم ، و در آن هيچ كم و كاستى نخواهد بود.
نكته ها : 
O سؤ ال : اين آيه مى فرمايد: ما به دنياطلبان بدون كم و كاست و به طوركامل نتيجه ى اعمالشان را در دنيا خواهيم داد، امّا در موارد ديگرى مى فرمايد: (من كانيريد العاجلة عجّلنا له فيها ما نشاء لمن نريد)(23) به هر كس و به هر مقدار كهبخواهيم عطا مى كنيم . جمع ميان اين آيات چگونه است ؟
پاسخ : دراين آيه مى فرمايد: نتيجه ى كارشان را مى دهيم ، (اعمالهم ) ولى درآن آيه مسئله ى كار مطرح نيست ، بلكه آرزو مطرح است كه خداوند مى فرمايد: بعضى بهگوشه اى از آرزوهاى خود مى رسند.
O كسانى كه ايمان به معاد ندارند و يا براى خداوند كار نمى كنند، طلبى ازپروردگار ندارند و در برابر خدمات و اختراعات و اكتشافات خود در همين دنيا به نام ونانى مى رسند. كسى مى تواند به پاداش ‍ اخروى انتظار داشته باشد كه به آن ايمانداشته باشد و الاّ كسى كه نه خدا را قبول دارد و نه معاد را، چه توقّعى از خداوند دارد؟
O انسان اگر به جاى آخرت ، دنيا، به جاى باقى ، فانى و به جاى نامحدود، هدفمحدود را دنبال كند، نتيجه ى عملش نيز محدود به همين دنياى فانى خواهد بود.
پيام ها : 
1- انگيزه و هدف مهمّ است ، نه فقط خود عمل . (من كان يريد الحياة الدنيا)
2- انسان اختيار دارد و مى تواند آن گونه كه مى خواهد اراده كند. (من كان يريد)
3- خداوند عادل است ، حتّى كسانى كه براى او كار نكنند، پاداش آنها را بدون كم و كاستدر دنيا مى دهد. (نوفّ اليهم ... لايبخسون )
4- دليل نپذيرفتن حقّ، دنياطلبى است . (فان لم يستجيبوا... من كان يريد الحياةالدنيا)
تفسير آيه : (16) اءُوْلََّئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الاَْخِرَةِ إِلا النَّارُ وَحَبِطَ مَاصَنَعُواْفِيهَاوَبَطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه : 
(امّا) آنان كسانى هستند كه در قيامت ، جز آتش چيزى ندارند و آنچه در دنيا ساخته اند برباد رفته ، و اعمالى كه انجام مى دهند باطل و بى اثر خواهد بود.
نكته ها : 
O آنجا كه وظيفه ى انسان عبادت بوده و نياز به قصد قربت داشته است ،عمل بدون قصد قربت باطل است و آنجا كه قصد قربت لازم نبوده وعمل به خاطر دنيا انجام شده است ، نتيجه ى آن محدود به دنياست و در قيامت آنعمل حبط و محو مى شود.
O شخصى از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نگاهش به دخترى افتاد و بهسوى او دست درازى كرد. در طول راه ديوارى فروريخت و صورت او را مجروح كرد.پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با شنيدن اين ماجرا فرمودند: خداوند در همين دنيا تو راكيفر داد تا به آخرت كشيده نشود. چنانكه افرادى هستند كه خداوند پاداش كارهاى آنان رادر همين دنيا مى دهد تا در آخرت طلبى نداشته باشند.(24)
O حضرت على عليه السّلام هنگام تلاوت اين آيه مى فرمود: چگونه بر آتشىصبر كنم ، كه اگر جرقه اى از آن بر زمين افتد، همه ى روئيدنى هاى آن را مىسوزاند.(25)
پيام ها : 
1- دست دنيا گرايان در آخرت خالى است . (ليس لهم فى الاخرة )
2- عمل براىِ دنيا و يا از روى ريا، در آخرت پوچ وتباه است . (حبط ماصنعوا فيها وباطلٌ)
تفسير آيه : (17) اءَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِكِتَبُ مُوسَىَّ إِمَاماً وَرَحْمَةً اءُوْلََّئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الاَْحْزَابِ فَالنَّارُمَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِى مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَيُؤْمِنُونَ
ترجمه : 
آيا آن كس كه (همچون پيامبر اسلام ) دليل روشنى(مثل قرآن ) از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدى از اوست ، و پيش از او (نيز)كتاب موسى (كه ) رهبر و رحمت بوده است (بر آمدن او بشارت داده ، مانند كسى است كه اينخصوصيات را نداشته باشد؟)، آنان (كسانى كه حق جو هستند) به او ايمان مى آورند، وهر كس از احزاب (و گروه هاى مختلف ) كه به او كافر شود، وعدگاهش آتش است . پس ،از آن در ترديد مباش (كه ) قطعاً آن (وحى ، كلامِ) حقّى است (كه ) ازپروردگارت(نازل شده )، اگر چه اكثر مردم ايمان نياورند.
نكته ها : 
O روايات بسيارى از ائمه معصومين عليهم السّلام رسيده است كه مراد از(شاهد) در اين آيه على بن ابى طالب عليهما السّلام است .(26) چنانكه خودحضرت على عليه السّلام نيز در خطبه اى فرمود: مُراد از شاهد من هستم .
O طبق اين آيه ، شاهد و گواه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از اوست ، نه جداى از او.و طبق روايات شيعه و سنّى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: من از علىّ هستم و علىّاز من است .(27)
O در آخرين آيه ى سوره ى رعد آمده است كه وقتى كفّار به پيامبر صلّى اللّه عليهو آله گفتند: (لست مرسلاً) پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به امر خداوند پاسخ مىدهد: (كفى باللّه شهيداً بينى و بينكم و مَن عنده علم الكتاب ) يعنى براى گواهىميان من و شما، خداوند و كسى كه علم كتاب نزد اوست كافى است . در آنجا نيز طبق رواياتشيعه و سنّى مُراد از (مَن عنده علم الكتاب ) على بن ابى طالب عليهما السّلام است كهشهيد و گواه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است . در آنجا شهيد و در اينجا شاهد است .
پيام ها : 
1- در تبليغ ، با شيوه ى سؤ ال ، وجدان هاى سالم را به قضاوت بطلبيم . (افمنكان )
2- قرآن ، حجّت خداوند بر مردم است . (بينةٍ من ربّه )
3- كسى كه در زمان حيات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله همراه و دنباله رو اوست ، پس ازپيامبر صلّى اللّه عليه و آله هم جانشين پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است . (يتلوه)
4- وجود پيروان راستين ، وارسته و فداكار، يكى از راههاى شناخت و حقّانيّت پيامبران است. (بيّنة ... شاهدٌ منه )
5- خداوند حجّت را بر مردم تمام كرده است ، هم خود قرآن معجزه است و هم گواهى چونعلى بن ابى طالب عليهما السّلام دارد و هم تورات ازقبل بشارت آن را داده است . (بينةٍ من ربه ... شاهدٌ منه ... و من قبله كتاب موسى )
6- كتب آسمانى ، مؤ يّد يكديگرند. (من قبله كتاب موسى )
7- در تبليغ ، شناخت مخاطب يك اصل است ، چون در حجاز يهوديان بيش از مسيحيان بودهاند، خطاب قرآن با آنان است ، گرچه در انجيل هم بشارات بسيارى آمده است . (من قبلهكتاب موسى )
8- كتب آسمانى و قوانين الهى ، راه هدايت و وسيله ى رحمت براى مردم هستند. (اماماً ورحمة )
9- مردم بايد كتاب آسمانى را امام وپيشواى خود قرار دهند. (كتاب موسى اماماً)
10- امامت و رحمت بايد در كنار هم باشند. (اماماً و رحمة )
11- ملاك و محور، حقّ باشد نه حزب . بجاى توجّه به حزب و نژاد و منطقه ،بدنبال پيروى از حقّ باشيم . (و من يكفر به من الاحزاب )
12- همه ى مردم از هر گروه و طايفه و حزب بايد به قرآن رو آورند وگرنه گرفتارقهر الهى هستند. (و من يكفر به من الاحزاب فالنار موعده )
13- كفر برخى از مردم سبب دلسردى و تزلزل مؤ منان نشود. (و من يكفر ... فلاتكفى مريةٍ منه )
14- اكثريّت ، نشانه ى حقانيّت نيست . (الحق من ربّك ... اكثر الناس لايؤ منون )
تفسير آيه : (18) وَمَنْ اءَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً اءُوْلََّئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَىرَبِّهِم ْوَيَقُولُ الاَْشْهَدُ هََّؤُلاََّءِ الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ اءَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّلِمِينَ
ترجمه : 
و كيست ستمكارتر از آنكه بر خداوند دروغ مى بندد؟ آنان (در قيامت ) بر پروردگارشانعرضه مى شوند و شاهدان (آن روز انبيا و فرشتگان ) خواهند گفت : اينها همان كسانىهستند كه بر پروردگارشان دروغ بستند. بدانيد، لعنت خدا بر ستمگران باد.
نكته ها : 
O دادگاه قيامت ، گواهان بسيار دارد:
الف : خداوند، كه شاهد بر همه ى اعمال ماست . (انّ الله علىكل شيئٍ شهيد)(28)
ب : پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله . (فكيف اذا جئنا منكل امّةٍ بشهيد و جئنا بك على هولاء شهيداً)(29) چگونه استحال آنها در آن روز كه براى هر امّتى گواهى بياوريم و تو را گواه بر آنها قرار دهيم.
ج : امامان معصوم عليهم السّلام . (و كذلك جعلناكم امّةً وسطاً لتكونوا شهداء علىالناس )(30) ما شما را امّت ميانه قرار داديم تا گواه بر مردم باشيد. طبق رواياتمراد از امّت ، امامان معصومند، زيرا ساير افراد امّت ، از علم و عصمت لازم براى گواهى درآن روز برخوردار نيستند.
پيام ها : 
1- افترا بر خداوند، بزرگ ترين ظلم هاست . نويسندگان و گويندگان مذهبى ، مراقبگ-فتار و نوشتار خود باشند. (و من اظلم ممن افترى على اللّه )
2- بزرگى و زشتى ظلم ، بستگى به متعلّق آن دارد. (اظلم ممّن افترى على اللّه )
3- در قيامت پرده ها كنار مى رود و امرى پنهان نمى ماند.(يعرضون على ربّهم )
4- در قيامت گواهان بسيارى شهادت خواهند داد، پس مراقب كار خود باشيم . (ويقول الاشهاد)

next page

fehrest page