بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 2, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     DAF00001 -
     DAF00002 -
     DAF00003 -
     DAF00004 -
     DAF00005 -
     DAF00006 -
     DAF00007 -
     DAF00008 -
     DAF00009 -
     DAF00010 -
     DAF00011 -
     DAF00012 -
     DAF00013 -
     DAF00014 -
     DAF00015 -
     DAF00016 -
     DAF00017 -
     DAF00018 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه :(35) وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَماً مِّنْ اءَهْلِهِ وَحَكَماً مِّنْ اءَهْلِهَآ إِنْ يُرِيدَآ إِصْلَحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَآ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً خَبِيراً
ترجمه :
و اگر از (ناسازگارى و) جدايى ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داشتيد، پس داورى از خانواده ى شوهر، و داورى از خانواده ى زن برگزينيد (تا به اختلاف آن دو رسيدگى كنند) اگر اين دو بناى اصلاح داشته باشند خداوند ميان آن دو را به توافق مى رساند، زيرا خداوند، (از نيّات همه ) با خبر و آگاه است .
نكته ها 
O اين آيه ، براى رفع اختلاف ميان زن و شوهر، و پيشگيرى از وقوع طلاق ، يك دادگاه خانوادگى را با امتيازات زير مطرح مى كند:
1- داوران ، از هردو فاميل باشند تا سوز، تعهّد وخيرخواهى بيشترى داشته باشند.
2- اين دادگاه ، نياز به بودجه ندارد.
3- رسيدگى به اختلاف در اين دادگاه ، سريع ، بدون تراكم پرونده و مشكلات كارِ ادارى است .
4- اسرار دادگاه به بيگانگان نمى رسد ومسائل اختلافى در ميان خودشان مى ماند.
5- چون داوران از خود فاميلند، مورد اعتماد طرفين مى باشند.
O براى حل همه مشكلات ، انتخاب داور جايز است . امام باقر عليه السّلام در پاسخ اعتراضى كه به پذيرش حكميّت در صفّين براى حضرت على عليه السّلام بود اين آيه را تلاوت فرمودند.(273)
O از امام صادق عليه السّلام درباره ى (فابعثوا حَكما...) سؤ ال شد، حضرت فرمود: حَكمين نمى توانند به طلاق وجدايى حكم كنند، مگر آنكه از طرفين اجازه داشته باشند.(274)
پيام ها 
1- علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. نگرانى از شقاق و جدايى كافى است تا اقدام به گزينش داوران شود. (ان خفتم )
2- قبل از نگرانى از شقاق ، در زندگى مردم دخالت نكنيم . (وان خفتم )
3- طلاق و جدايى ، سزاوار ترس و نگرانى است . (خفتم شقاق )
4- زن و شوهر، يك روح در دو پيكرند. كلمه (شقاق ) در جايى بكار مى رود كه يك حقيقت به دو قسمت تقسيم شود.
5- اقدام براى اصلاح ميان زن و شوهر بايد سريع باشد. حرف ((فاء)) در جمله (فابعثوا) براى تسريع است .
6- جامعه در برابر اختلافات خانواده ها، مسئوليّت دارد. (وان خفتم ... فابعثوا)
7- بستگان ، در رفع اختلاف خانواده ها، مسئوليّت بيشترى دارند. (من اهله )
8- زن ومرد در انتخاب داور، حقّ يكسان دارند. (حَكماً من اهله و حَكماً من اهلها)
9- در جامعه به افرادى اعتماد كنيم و داورى آنان را بپذيريم . (فابعثوا حكما...)
10- مشكلات مردم را با كمك خود مردم حل كنيم . (فابعثوا حكما من اهله )
11- از آشتى دادن نااميد و ماءيوس و نسبت به آن بى تفاوت نباشيم . (فابعثوا)
12- بيش از نگرانى ، موج ايجاد نكنيم ، يك داور براى هر يك كافى است . (حَكما من اهله و حَكما من اهلها)
13- اسلام به مسائل شورايى وكدخدامنشى توجّه دارد. (حكما من اهله و... اهلها)
14- همه مسائل را به قاضى و دادگاه نكشانيد، خودتان درون گروهى حل كنيد. (فابعثوا حكما من اهله )
15- هرجا سخن از حقّ و حقوق است ، طرفين بايد حضور داشته باشند. (حكما من اهله و حَكما من اهلها)
16- بايد زن و شوهر، داورى داوران انتخاب شده را بپذيرند. (لازمه انتخاب داور، اطاعت از حكم اوست .)
17- در انتخاب داور بايد به آگاهى ، رازدارى واصلاح طلبى آنان توجّه كرد. (ان يريدا اصلاحا)
18- هرجا حسن نيّت و بناى اصلاح باشد، توفيق الهى هم سرازير مى شود. (ان يريدا اصلاحاً يوفّق اللّه بينهما)
19- دلها بدست خداست . (يوفّق اللّه بينهما)
20- به عقل و تدبير خود مغرور نشويد، توفيق را از خداوند بدانيد. (يوفّق اللّه )
21- طرح قرآن براى اصلاح خانواده برخاسته از علم و حكمت الهى است . (عليماً خبيراً)
22- بايد حسن نيّت داشت ، چرا كه خداوند، به انگيزه هاى همه آگاه است . (انّ اللّه كان عليماً خبيراً)
تفسير آيه :(36) وَاعْبُدُواْ اللَّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَ لِدَينِ إِحْسَناً وَبِذِى الْقُرْبَى وَالْيَتَمَى وَالْمَسَكِينِ وَالْجَارِ ذِى الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ اءَيْمَنُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَيُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً
ترجمه :
و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و به بستگان و يتيمان و بينوايان و همسايه ى نزديك و همسايه ى دور و يار هم نشين و در راه مانده و زيردستان و بردگانتان (نيز نيكى كنيد.) همانا خداوند، هر كه را متكبّر و فخرفروش باشد، دوست نمى دارد.
نكته ها 
O اين آيه ، از حقّ خدا (واعبدوااللّه ) تا حقّ بردگان (ملكت ايمانكم ) را بيان كرده و اين نشانه ى جامعيّت اسلام است .
O (الجار ذى القربى والجار الجنب )، شامل همسايه ى فاميل و غير فاميل ، هم عقيده و غير هم عقيده نيز مى شود. به گفته ى روايات تا چهل خانه از هر طرف ، همسايه اند.(275) يعنى در مناطق كوچك ، همه همسايه اند.
O (الصاحب بالجنب )، شامل رفقاى دائمى يا موقّت ، رفقاى سفر، يا آنان كه به اميد نفعى سراغ انسان مى آيند، مى شود.
O (ابن السبيل )، ممكن است در وطن خود متمكن باشد و ما شناختى از او و بستگانش نداشته باشيم ، فقط بدانيم كه درمانده ى در سفر و فرزند راه است كه بايد مورد حمايت قرار گيرد.
O (مختال )، كسى است كه در دنياى خيال ، خود را بزرگ مى پندارد و تكبر مى كند. اگر به اسب هم ((خيل )) مى گويند چون متكبّرانه راه مى رود.
O احسان به پدر و مادر، شامل محبّت ، خدمت ، كمك مالى ، علمى ، عاطفى و مشورت با آنان مى شود.
O شرط احسان به والدين خوب بودن آنان نيست ، ولى اطاعت از والدين در صورتى است كه آنان به امرى بر خلاف رضاى خدا فرمان ندهند.
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام پدران اين امّت هستند، زيرا در قرآن آمده : (اعبدوا اللّه ... و بالوالدين احسانا)(276)
پيام ها 
1- تنها عبادت خدا كافى نيست ، دورى از هرگونه شرك و ريا لازم است . (واعبدوا اللّه ولاتشركوا...)
2- نيكى به پدر و مادر، در كنار بندگى خدا وتوحيد مطرح است . (واعبدوااللّه ... و بالوالدين احسانا)
3- خداپرست واقعى بايد نسبت به بستگان ، محرومان و همسايگان خود، متعهّد و مسئول باشد. (اعبدوااللّه ... ذى القربى و اليتامى )
4- همسايگان دور نيز بر انسان حقّ دارند. (الجار الجنب )
5- در احسان كردن به اولويّت ها توجّه كنيد. نام والدين قبل از بستگان و نام آنان قبل از يتيمان آمده است .
6- بى توجّهى به والدين و بستگان و يتيمان و محرومان جامعه ، نشانه ى تكبّر و فخر فروشى است . (ان اللّه لايحبّ من كان مختالاً فخوراً)
7- احسان ، بايد همراه با تواضع باشد. در ابتداى آيه سفارش به احسان شده و در پايان از تكبّر نهى نموده است . (لايحبّ كلّ مختال )
تفسير آيه :(37) الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَاءْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاَعْتَدْنَا لِلْكَفِرِينَ عَذَاباً مُّهِيناً
ترجمه :
(متكبّران خود برتربين ) كسانى هستند كه (هم خود) بخل مى ورزند و (هم ) مردم را به بخل فرمان مى دهند و آنچه را كه خداوند از فضل خود به آنان بخشيده پنهان مى دارند. و ما براى كفران كنندگان نعمت ها عذابى خواركننده آماده كرده ايم .
نكته ها
O بخل ، علاوه بر بخل ورزيدن در اموال و نبخشيدن به ديگران ، شامل بخل نسبت به علم ، آبرو، قدرت و امكانات نيز مى شود.
پيام ها 
1- امراض روحى انسان ، گسترش يافتنى است . افراد بخيل و مريض ، دوست دارند ديگران هم بخيل باشند. (يبخلون و ياءمرون الناس بالبخل )
2- بخيل از محبّت خدا محروم است . (لا يحبّ كلّ مختال ...الّذين يبخلون )
3- از نشانه هاى تكبّر و فخرفروشى ، بخل كردن است . (مختال فخور الّذين يبخلون )
4- اظهار نعمت هاى الهى نوعى شكر، و كتمان آن يك نوع ناسپاسى و كفران است . (يكتمون ما اتاهم اللّه )
5- بخيل ، براى ترك احسان فقرنمايى مى كند. (يبخلون و يكتمون )
6- نعمت ها فضل خداست ، نه تنها نتيجه ى تلاش وتدبير ما. (آتاهم اللّه من فضله )
7- اگر بدانيم نعمت ها از اوست بخل نمى كنيم . (اتاهم اللّه من فضله )
8- بخل ، گاهى مى تواند زمينه ساز كفر باشد.(277) (يبخلون ... كافرين )
9- كيفر تكبر در دنيا تحقير در آخرت است . (مختال مهين )
تفسير آيه :(38) وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ اءَمْوَ لَهُمْ رِئَآءَ النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَنُ لَهُ قَرِيناً فَسَآءَ قَرِيناً
ترجمه :
و (متكبّران خودبرتربين ) كسانى هستند كه اموال خود را از روى ريا و براى نشان دادن به مردم انفاق مى كنند و به خدا و روز قيامت ايمان ندارند و هر كس كه شيطان همدم او باشد، پس چه بد همدمى است .
نكته ها 
O شيطان ، گاهى از دور چيزى را به افراد القا و وسوسه مى كند و گاهى از نزديك همدم آنان مى شود. مؤ منان از وسوسه ها و القائات شيطان مى گريزند، امّا آنگونه كه در آيه ى 36 سوره ى زخرف مى خوانيم : (من يعش عن ذكر الرّحمان نقيّض له شيطاناً فهو له قرين ) هركه از ياد خدا رخ برتافت ، شيطانى براى او برمى انگيزيم تا يار و همنشين دائمى او باشد.
پيام ها 
1- هم بخل وترك انفاق بد است ، هم انفاق ريايى . در آيه ى پيش از بخل نكوهش شد و در اينجا از بخشش هاى رياكارانه . (يبخلون ، ينفقون ... رئاء الناس )
2- عامل ريا، عدم ايمان واقعى به خدا و قيامت است . (رئاء الناس و لايؤ منون باللّه و لا باليوم الا خر)
3- هدف از انفاق ، تنها سير كردن گرسنگان نيست ، چون اين هدف با رياكارى هم تاءمين مى شود. بلكه هدف ، رشد معنوى انفاق كننده نيز مى باشد. (ينفقون اموالهم رئاء الناس )
4- خداوند رياكاران را دوست ندارد. (لايحبّ كلّ مختال ... والّذين ينفقون رئاء الناس )
5- دل كه از خدا تهى شد، جايگاه هميشگى شيطان مى شود. (لايؤ منون باللّه ... يكن الشيطان له قريناً)
تفسير آيه :(39) وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَاءَنْفَقُواْ مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَكَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيماً
ترجمه :
و بر ايشان چه مى شد، اگر به خداوند و روز قيامت ايمان مى آوردند و از آنچه خداوند، روزى آنان كرده (از روى اخلاص ، نه ريا) انفاق مى كردند؟ و خداوند به نيّت آنان داناست .
پيام ها 
1- اظهار تاءسف بر حال منحرفان ، يكى از راههاى هشدار وتبليغ است . (و ماذا عليهم ...)
2- لازمه ى ايمان به خدا، انفاق به محرومان است . (آمنوا... انفقوا)
3- انفاق فقط در اموال نيست ، بلكه از هرچه كه خداوند داده ، (علم ، آبرو، مقام ...) پسنديده است . (ممّا رزقهم اللّه )
4- اگر بدانيم كه نعمت ها از خداوند است ، روحيّه ى انفاق در ما قوى مى شود. (رزقهم اللّه )
5- افراد بخيل ، يا رياكار بدانند كه زير نظر خدايند. (كان اللّه بهم عليما)
تفسير آيه :(40) إِنَّ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَّدُنْهُ اءَجْراً عَظِيماً
ترجمه :
همانا خداوند، به مقدار ذرّه اى هم ستم نمى كند و اگر كار نيكى باشد آن را دوچندان مى كند و از جانب خويش نيز پاداش بزرگى عطا مى كند.
نكته ها 
O معمولاً ريشه ى ظلم ، يا جهل است يا ترس ، يا نياز، يا حرص و... ولى خداوند غنى و دانا و منزّه است ، پس ظلم نمى كند. به علاوه خداوند خود به عدل و احسان فرمان داده ، چگونه ظلم مى كند؟ البتّه پاداش خداوند، چند برابر (ده برابر تا هفتصد برابر) است واين احسان و لطف اوست .
پيام ها 
1- خداوند عادل است ومجازات هاى او عكس العمل كردارهاى خودماست . (ان اللّه لايظلم ...)
2- كيفرهاى الهى مطابق جرم ، ولى پاداش هاى الهى چند برابر است . (يضاعف )
3- خداوند، علاوه بر افزايش حسنات ، از جانب خود نيز اجر عظيم مى دهد. (من لدنه اجراً عظيماً)
تفسير آيه :(41) فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ اءُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هََّؤُلاََّءِ شَهِيداً
ترجمه :
پس چگونه خواهد بود آنگاه كه از هر امّتى گواهى (از خودشان ) بيآوريم و تو را نيز بر آنان گواه آوريم ؟!
نكته ها 
O مضمون اين آيه كه گواه بودن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر اعمال امّت را بيان مى كند، در موارد ديگرى هم آمده است .(278)
O وقتى ابن مسعود، اين آيه را در ضمن تلاوتش بر پيامبر مى خواند، اشك آن حضرت جارى مى شد.(279)
O گرچه خداوند نيازى به آوردن شاهد ندارد، ولى انسان به گونه اى است كه هرچه بيشتر حضور شاهدان را حس كند، براى تربيت و تقوايش مؤ ثّرتر است . كسى كه در تلويزيون براى ميليونها نفر صحبت مى كند، چون همه او را مى بينند، وقتى عطسه اى يا اشتباهى مى كند، بيشتر خجالت مى كشد.
O به نقل آيات قرآن ، شهود در قيامت بسيارند؛ از جمله خداوند،(280) پيامبران ،(281) امامان معصوم ،(282) فرشتگان ،(283) زمين ،(284) زمان ،(285) اعضاى بدن (286) و قيامت ، روز اقامه ى شاهدان است . (يوم يقوم الاشهاد)(287)
O سنّت الهى بر آن است كه پيامبر هر امّتى شاهد آنان باشد. پس از رحلت پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله نيز بايد كسى كه در صفات ، همچون پيامبر است ، شاهد بر مردم باشد. امام صادق عليه السّلام فرمود: در هر قرنى (زمانى ) امامى از ما اهل بيت ، شاهد بر مردم است و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شاهد بر ماست .(288)
O حضرت على عليه السّلام بعد از تلاوت اين آيه فرمود: ((هو محمّد شهيد على الشهداء و الشهداء هم الرّسل )).(289)
پيام ها 
1- پيامبران ، اسوه ى مردم در دنيا و شاهد بر مردم در آخرتند. (من كلّ اُمّة بشهيد)
2- لازمه ى گواه بودن ، علم داشتن است ، پس انبيا از كارهاى ما آگاهند. (بشهيدٍ)
3- پيامبر اسلام اشرف انبياست ، چون انبيا بر اعمال اُمّت خود گواهند، ولى پيامبر اسلام بر اعمال انبيا گواه است . (جئناك بك على هؤ لاء شهيدا)
تفسير آيه :(42) يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَعَصَوُاْ الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهمْ الاَْرْضُ وَلاَ يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً
ترجمه :
در چنين روز، كسانى كه كفر ورزيدند و پيامبر را نافرمانى كردند، آرزو مى كنند كه اى كاش با زمين يكسان مى شدند و هيچ سخنى را نمى توانند از خدا كتمان كنند.
نكته ها 
O كفّار معصيت كار، پيش از اقامه ى شهود، منكر گناه و فساد خود مى شوند و در پى راه فرارند و مى گويند: (واللّه ربّنا ما كنّا مشركين )(290) به خدا سوگند ما مشرك نبوديم . ولى وقتى گواهان حقايق را گفتند، ديگر جايى براى كتمان نيست .
O در آيات قرآن ، آرزوهاى حسرت بار گناهكاران به اين گونه مطرح است :
كاش خاك بودم . كاش در خاك محو بودم . كاش با فلانى دوست نمى شدم . كاش در دنيا اهل تعقّل و فكر بودم . كاش با همان مرگ ، فانى شده بودم ...
پيام ها 
1- نافرمانى از دستورهاى حكومتى پيامبر، در رديف كفر به خداست . (كفروا و عصوا الرسول )
2- روز قيامت ، روز حسرت و آرزوست . (يودّ... لوتسوّى )
3- روز قيامت ، هيچ سخن و مطلبى پوشيده نمى ماند. (لايكتمون اللّه حديثا)
تفسير آيه :(43) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلَو ةَ وَاءَنْتُمْ سُكَ رَى حَتَّى تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُباً إ لا عَابِرِى سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُواْ وَإِنْ كُنْتُمْ مَّرْضَىَّ اءَوْ عَلَى سَفَرٍ اءَوْ جَآءَ اءَحَدٌ مِّنْكُمْ مِّنَ الْغَآئِطِ اءَوْ لَمَسْتُمْ النِّسَآءَ فَلَمْ تَجِدُواْ مَآءً فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُواْبِوُجُوهِكُمْ وَاءَيْدِيَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوّاً غَفُوراً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا آنكه بدانيد چه مى گوييد. و نيز در حال جنابت نزديك (مكان ) نماز، (مسجد) نشويد، مگر به طور عبورى (و بى توقّف ) تا اينكه غسل كنيد. و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از جاى گودى (كنايه از قضاى حاجت ) آمد، يا تماسى (و آميزش جنسى ) با زنان داشتيد و (در اين موارد) آب نيافتيد، پس بر زمين (و خاك ) پاك و دلپسندى تيمّم كنيد، (دو كف دست بر خاك زنيد) آنگاه صورت ودست هايتان را مسح كنيد، همانا خداوند، بخشنده و آمرزنده است .
نكته ها 
O چون تحريم شراب ، در صدر اسلام به صورت تدريجى انجام گرفت . ابتدا شراب به عنوان نوشابه نامطلوب معرّفى شد؛ (ومن الثمرات النخيل و الاعناب تتّخذون منه سَكرا و رزقا حسنا)(291) سپس اين آيه نازل شد(292) ونماز در حال مستى را نهى كرد، آنگاه زيان آن را بيش از منافعش دانست ، (يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للنّاس و اثمهما اكبر من نفعهما)(293) سپس از مصرف آن به عنوان عنصرى پليد و شيطانى نهى شد. (انّما الخمر و الميسر... رجس من عمل الشيطان )(294)
O در روايات (295) آمده كه از نماز در حالت خواب آلودگى و كسالت و سنگينى پرهيز كنيد. آيات ديگر نيز، نماز از روى كسالت را از نشانه هاى منافقان دانسته است .(296)
O ((غائط)) يعنى مكان گود. چون در قديم گودال هايى براى قضاى حاجت فراهم مى كردند، غائط كنايه از رفتن براى تخلّى است .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: ((صَعيد))، موضع بلندى است كه آب از آنجا جارى شود.(297)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مقصود از ((لامستم )) جماع است ، ولى خداوند ستّار است و ستر را دوست دارد.(298)
پيام ها 
1- مقام نماز به حدى رفيع است كه شرابخوار نبايد به آن نزديك شود. (لاتقربوا الصلوة و انتم سُكارى )
2- در نماز، تنها اذكار وحركات كافى نيست ، توجّه وشعور لازم است . (حتى تعلموا...)
3- عبادات ناآگاهانه ، بى ارزش است ، گرچه تكليف را ساقط مى كند. (حتى تعلموا ما تقولون )
4- در مسجد، نبايد با حالت جنابت وارد شد. (ولا جنبا...)
5- در غسل ، شستن تمام بدن لازم است . چون در آيه نام عضو خاصّى برده نشده است . (تغتسلوا)
6- احتمال خطر وضرر، يا تكليف را از انسان برمى دارد و يا سبب تخفيف تكليف مى شود. (و ان كنتم مرضى ... فتيمّموا)
7- در تعبيرات و گفتار، بايد ادب را رعايت كرد. (تعبير برگشت از گودى براى قضاى حاجت و لمس زنان ، كنايه از آميزش جنسى است وگرنه تنها لمس سبب وضو نمى شود.)(299) (من الغائط او لامستم النار)
8- احكام خدا، ترخيص دارد ولى تعطيل ندارد. اگر آب نبود، بايد تيمم كرد. (فلم تجدوا ماءً فتيمّموا)
9- شرط ارتباط با خدا از طريق نماز، طهارت و پاكى است ، وضو يا تيمّم . (فلم تجدوا ماء فتيمّموا)
10- تيمّم بايد بر خاك پاك باشد. (صعيداً طيّباً)
11- تخفيف احكام ، نمودى از رحمت و مغفرت الهى است . (فلم تجدوا ماءً فتيمّموا... غفوراً رحيماً)
تفسير آيه :(44) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الذَّيِنَ اءُوتُواْ نَصِيباً مِّن الكِتَبِ يَشْتَرُونَ الضَّلَلَةَ وَ يُرِيدُونَ اءَن تَضِلُّواْ السَّبِيلَ
ترجمه :
آيا نديدى آنان را كه بهره اى از كتاب خدا به آنان داده شده بود (به جاى آنكه هدايت كسب كنند) گمراهى مى خرند و مى خواهند شما (نيز) راه را گم كنيد.
پيام ها 
1- علم به كتاب آسمانى ، به تنهايى براى هدايت كافى نيست . (اُتوا نصيبا من الكتاب ... يشترون الضّلالة )
2- آگاهى علماى اهل كتاب از تعاليم الهى ناقص است و همين نقص زمينه ى انحراف مى شود. (نصيباً من الكتاب يشترون الضّلالة )
3- دانشمندان منحرف ، از علم و مقام خود سوء استفاده كرده و در كمين انحراف و گمراهى ديگرانند. (يريدون ان تضلّوا السبيل )
تفسير آيه :(45) وَاللَّهُ اءَعْلَمُ بِاءَعْدَآئكُمْ وَكَفَى بِاللَّهِ وَلِيَّاً وَكَفَى بِاللَّهِ نَصِيراً
ترجمه :
و خداوند به دشمنان شما داناتر است و كافى است كه خدا سرپرست شما باشد و كافى است كه خدا ياور شما باشد.
پيام ها 
1- ممكن است ما در شناخت دشمن اشتباه كنيم ، ولى خداوند دشمنان واقعى ما را بهتر مى شناسد. (واللّه اءعلم باعدائكم )
2- با وعده هاى الهى مبنى بر ولايت ونصرت مؤ منان ، نبايد از توطئه ها و دشمنى ها ترسيد. (و كفى باللّه وليّاً)
3- ولايت بايد همراه با قدرت و نصرت باشد. (وليّاً و كفى باللّه نصيراً)
تفسير آيه :(46) مِنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِه وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَ عِنَا لَيّاً بِاءَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْناً فِى الدِّينِ وَلَوْ اءَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَاءَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانُظرْنَا لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَاءَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلا قَلِيلاً
ترجمه :
بعضى از يهوديان ، سخنان را از جايگاهش تحريف مى كنند (و بجاى آنكه بگويند: شنيديم و اطاعت كرديم ) مى گويند: شنيديم و نافرمانى كرديم (و بى ادبانه به پيامبر اسلام مى گويند:) بشنو كه هرگز نشنوى و ما را تحميق كن ، (اين گونه مى گويند) تا با زبان خود حقايق را بگردانند و در دين شما طعنه زنند و اگر مى گفتند: (كلام خدا) را شنيديم و اطاعت كرديم و (كلام ما را) بشنو و به حال ما بنگر (تا حقايق را بهتر درك كنيم ) برايشان بهتر بود و با منطق سازگارتر، ولى خداوند آنان را به خاطر كفر و سرسختى شان لعن كرد، پس جز اندكى توفيق ايمان نيافتند.
نكته ها 
O تعبير (سَمِعنا و عَصَينا) مثل آن است كه در فارسى از روى مسخره مى گويند: از تو گفتن و از ما گوش نكردن .
O كلمه ى ((راعِنا را مسلمانان به رسول خدا مى گفتند، و منظورشان اين بود كه مراقب و متوجّه ما باش ، امّا يهود با تحريف اين كلمه ، معناى زشتى را اراده مى كردند. چون كلمه ى ((راعِنا)) را اگر از ريشه ى ((رعى )) بگيرند، معنايش مراعات كردن است و اگر از ((رعونت )) گرفته شود و با تشديد نون ((راعنّا)) خوانده شود، به معناى آن است كه ما را احمق كن . يهود با پيچيدن زبانشان و جابجا كردن كلمات و حروف ، مسلمانان را تحقير و پيامبر را مسخره مى كردند.
پيام ها 
1- گناه عدّه اى از يك گروه را نبايد به گردن همه ى آنان انداخت . (مِن الّذين ...)
2- تحريف در مفاهيم لغات و فرهنگ ، از گناهان كليدى و زمينه ساز گناهان ديگر و تضعيف مكتب است . (ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين )
3- توهين به مقدّسات و شكستن حريم ها، حربه ى هميشگى كافران است . (واسمع غير مسمع )
4- اجابت دعوت انبيا، مايه ى نيكى و استوارى است . (خيراً لهم و اَقوَم )
5- سرنوشت انسان ، نتيجه ى انتخاب و عملكرد خود اوست . (لعنهم اللّه بكفرهم )
تفسير آيه :(47) يََّاءيُّهَا الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتبَ ءَامِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ اءَن نَّطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَىَّ اءَدْبَارِهَآ اءَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّآ اءَصحبَ السَّبْتِ وَكَانَ اءَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً
ترجمه :
اى كسانى كه به شما كتاب (آسمانى ) داده شده ! به آنچه نازل كرديم كه تصديق كننده ى چيزى است كه با شماست ، (تورات وانجيل ) ايمان آوريد، پيش از آنكه چهره هايى را محو و نابينا كنيم ، پس به پشت برگردانيم ، يا مورد لعن خويش سازيم ، آنگونه كه اصحابِ روزِ شنبه (يهوديان متخلّف ) را لعنت كرديم . و فرمان خداوند، شدنى است .
نكته ها 
O منظور از محو و برگشت چهره ها، مى تواند، دگرگونى دل و فطرت سالم و عقل و هوش ، از مسير سعادت باشد، كه در نتيجه ى لجاجت و سرسختى در برابر آيات الهى ، بجاى يك قدم به جلو، گامى به عقب مى روند و چهره ى انسانى شان مسخ و محو مى شود. شايد هم منظور، برگشتِ ظاهرى صورت به پشت سر و مسخ چهره باشد، يا تغيير شكل در قيامت .
O اصحاب سَبت ، يهوديان متخلّفى بودند كه فرمان خدا را مبنى بر تحريم صيد ماهى در روزهاى شنبه نافرمانى كرده و با يك نيرنگ ، ماهيان را در روز شنبه حبس و روز يكشنبه صيد مى كردند. آنان به قهر الهى گرفتار شدند و صورت هايشان به شكل بوزينه ، مسخ شد.(300)
پيام ها 
1- اسلام ، پيروان اديان ديگر را به دين خدا دعوت مى كند. (يا ايهاالّذين اوتوا الكتاب آمنوا)
2- چهره هاى علمى و آگاهان جامعه ، مسئول تر و مورد خطاب بيشتر خداوند هستند. (يا ايها الّذين اوتوا الكتاب آمنوا)
3- در شيوه ى دعوت و تبليغ ، بايد به اعتقادات و مشتركاتِ حقّ ديگران احترام گذاشت . (مصدقاً لما معكم )
4- اصول كلّى برنامه هاى همه ى انبيا، با هم هماهنگ است . (مصدّقاً لما معكم )
5- در برابر افراد لجوج ، بايد از اهرم تهديد استفاده كرد. (من قبل ان نطمس )
6- براى تاءثير تهديد، بايد نمونه هاى عينى و عملى آن را گوشزد كرد. (كما لعنا اصحاب السبت )
7- قهر الهى نسبت به لجوجان ، يك سنّت است . (كما لعنّا اصحاب السبت )
8- فرمان خداوند، قطعى است . (كان امراللّه مفعولاً)
تفسير آيه :(48) إِنَّ اللَّهَ لاَ يَغْفِرُ اءَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَ لِكَ لِمَن يَشَآءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىَّ إِثْماً عَظِيماً
ترجمه :
همانا خداوند، اين كه به او شرك ورزيده شود نمى بخشد، ولى هر چه پايين تر باشد، براى هر كه بخواهد مى بخشد. و هر كس به خداوند شرك ورزد به تحقيق گناهى بزرگ بر ساخته است .
نكته ها 
O موضوع شرك ، بيش از دويست بار در قرآن مطرح شده و از هر گونه توجّه به غيرخدا، تحت هر عنوان (بت پرستى ، رياكارى ، گرايش هاى غير الهى ، مادّه گرايى و...) انتقاد شده است . مضمون اين آيه ، عيناً در آيه 116 همين سوره تكرار شده است و تكرار، عامل هدايت است .
O از آنجا كه شرك ، خروج از مدار حقّ و بريدن از خدا و پيوستن به ديگرى است ، بدون توبه آمرزيده نمى شود، ولى اگر مشرك ، دست از شرك بردارد و توبه ى واقعى كند، خداوند مى آمرزد. در آيه 54 سوره ى زمر، مى فرمايد: خداوند، همه گناهان را مى آمرزد، پس از رحمت او ماءيوس نباشيد و به درگاهش توبه كنيد.
O چون هيچ كس نمى داند نظر رحمت حكيمانه ى خدا متوجه چه كسى خواهد شد، پس جايى براى غرور و جراءت به گناه ، باقى نمى ماند.
O عوامل بخشش چند چيز است : 1 توبه . 2 انجام نيكى ها. 3 دورى از گناهان كبيره . 4 شفاعت . 5 عفو الهى . (تمام موارد در اين آيه مطرح است )
O امام صادق عليه السّلام درباره ى ((يغفر ما دون ذلك )) فرمود: مقصود گناهان كبيره وگناهان ديگر است ، (كه خداوند اگر بخواهد بدون توبه نيز مى بخشد).(301)
پيام ها 
1- شرك ، منفورترين گناه و مانع بخشايش الهى است . (لايغفر ان يشرك به )
2- بخشايش گناهان ، مربوط به اراده ى حكيمانه خداست . (لمن يشاء)
3- شرك ، ادّعايى بى دليل و دروغى بزرگ است . (فقد افترى اثما عظيما)
تفسير آيه :(49) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ اءَنفُسَهُم بَلِ اللَّهُ يُزَكّىِ مَن يَشَآءُ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً
ترجمه :
آيا نديدى كسانى كه خود را پاك و بى عيب مى شمردند؟ (چنين نيست ) بلكه خداوند، هر كس را بخواهد پاك مى گرداند و آنان به اندازه نخ هسته خرما ظلم نمى شوند.
نكته ها 
O خودستايى و خويشتن را بى عيب دانستن و خود را برگزيده و ممتاز ديدن ، مورد نكوهش قرآن است ، چنانكه مى فرمايد: (فلا تزكّوا انفسكم هو اعلم بمن اتّقى )(302) از خود ستايش نكنيد، خداوند داناتر است كه متّقى كيست .
حضرت على عليه السّلام در خطبه ى ((همام )) يكى از نشانه هاى متّقين را اين مى داند كه هرگاه ستايش شوند، مى هراسند.
پيام ها 
1- خودستايى كه برخاسته از غرور وبزرگ بينى است ، جايز نيست . (يزكّون انفسهم )
2- تزكيه اى ارزش دارد كه بر اساس دستورات الهى باشد، نه ارشادات بشرى . (بل اللّه يزكّى من يشاء)
3- كيفرهاى الهى ، نتيجه اعمال ناپسند انسان است ، نه ظلم خدا. (لايظلمون فتيلا)
تفسير آيه :(50) انظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الكَذِبَ وَكَفَى بِهِ إِثْماً مُّبِيناً 
ترجمه :
بنگر چگونه بر خدا دروغ مى بندند! و همين گناه آشكار براى (مجازات ) آنان بس است .
نكته ها 
O خودبرتربينى يهود كه خود را نژاد برتر و فرزندان و محبوبان خدا مى دانستند بزرگ ترين افترا بر خداست ، چون خداوند هيچ كسى را فرزند خويش قرار نداده و همه در نزد او برابرند و امتياز، براى ايمان و تقوى است .
O در افترا، علاوه بر دروغ ، تهمت ، ايذاء، ظلم و هتك حيثيّت هم هست . افترا بر خدا روزه را باطل مى كند.
O امام باقر عليه السّلام فرمود: دروغ ، از شرابخوارى بدتر است ، ولى افترا از دروغ هم سخت تر است .
پيام ها 
1- پيامبر موظّف به شناخت وارزيابى اعمال وعقائد اهل كتاب است . (انظر كيف يفترون ...)
2- تزكيه ى نابجاى نفس و خود را مقرّب درگاه خدا دانستن ، افترا بر خدا و مانع رشد است . كلمه ((اثم )) در لغت به چيزى گفته مى شود كه انسان را از صلاح و ثواب باز دارد. (كفى به اثما مبينا)
تفسير آيه :(51) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ اءُوتُواْ نَصِيباً مِّن الْكِتَبِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَروُاْ هََّؤُلاََّءِ اءَهْدَى مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ سَبِيلاً
ترجمه :
آيا كسانى را كه بهره اى از كتاب (خدا) به آنها داده شده ، نديده اى كه به بت و طاغوت ايمان مى آورند و درباره كفّار مى گويند: اينان از كسانى كه (به اسلام و محمّد صلّى اللّه عليه و آله ايمان آورده اند، راه يافته ترند.
نكته ها 
O پس از جنگ اُحد، جمعى از يهوديان به مكّه رفتند تا بر ضد مسلمانان ، با مشركان هم پيمان شوند و براى دلخوشى و اطمينان كفّار، در برابر بت هاى آنان سجده كردند و گفتند: بت پرستى شما از اسلام مسلمانان بهتر است .
O ((جِبت ))، كه به بت ، ساحر و كاهن گفته مى شود، يكبار در قرآن آمده ولى كلمه ى ((طاغوت ))، از ريشه ى ((طغيان ))، هشت مرتبه آمده است . شايد مراد از جِبت و طاغوت ، همان دو بت باشد كه يهوديان در برابر آنها سجده كردند، و شايد مراد از جبت ، بت باشد و مراد از طاغوت ، بت پرستان و حاميان بت پرستى باشد.
پيام ها 
1- آگاهى ناقص از دين ، زمينه ى انحراف است . (نصيباً من الكتاب )
2- دشمنان ، براى مبارزه با اسلام حتّى از عقايد خود دست مى كشند (سجده ى يهود بر بت ، به خاطر خشنودى مشركان و هماهنگى بر ضد مسلمانان ). (يؤ منون بالجبت و الطاغوت )
3- روح لجاجت وعناد، مسير قضاوت را عوض مى كند. (يؤ منون بالجبت و الطاغوت و يقولون ... هؤ لاء اهدى ...)
تفسير آيه :(52) اءُوْلََّئكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِد لَهُ نَصِيراً 
ترجمه :
آنانند كسانى كه خداوند، لعنتشان كرده است و هر كس را خدا لعن كند، هرگز براى او ياورى نخواهى يافت .
پيام ها 
1- هر اتّحادى عليه حقّ ملعون است . همسويى اهل كتاب با مشركان عليه اسلام سبب لعنت آنان شد. (لعنهم اللّه )
2- پيمان هاى نامقدّس دشمنان عليه حقّ، هرگز به نتيجه ى مطلوب نمى رسد و در برابر اراده ى خدا سودى ندارد. (فلن تجد له نصيراً)
3- منفور خدا، هميشه مغلوب خواهد بود. (و من يلعن اللّه فلن تجدله نصيراً)
تفسير آيه :(53) اءَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً 
ترجمه :
آيا براى آنان (يهوديان ) بهره اى از حكومت است ؟ كه در آن هنگام ذرّه اى به مردم نمى دادند.
نكته ها 
O ((نَقير)) يا گودى پشت هسته ى خرماست ، و يا آن چيزى است كه پرندگان با منقار خود برمى دارند و كنايه از امر ناچيز و اندك است .
O امام باقر عليه السّلام درباره ى ((نصيب من الملك )) فرمود: مقصود امامت و خلافت است و مقصود از ((الناس )) ما اهل بيت هستيم .(303) يعنى اگر كسانى به قدرت برسند به اندازه نخ هسته ى خرمايى به اهل بيت عليهم السّلام قدرت نخواهند داد.
O در تفسير مجمع البيان آمده كه يهود به قدرى انحصار طلبند كه اگر قدرتى به دست آورند، به ديگران نمى دهند. اين معنى ، با روحيّه ى بخل و تنگ نظرى يهود، سازگارتر است .
پيام ها 
1- از قضاوت هاى نابجاى ديگران درباره ى دينتان نگران نباشيد. (ام لهم نصيبٌ)
2- حكومتِ نامحدود، مخصوص خداست . هر فرد و قومى گوشه اى از حكومت را آن هم براى چند روزى بدست مى گيرد. (نصيب من الملك )
3- دشمنان خود را بشناسيد، كه اگر به قدرت برسند، شمارا به كلّى ناديده مى گيرند. (لايؤ تون الناس ...)
4- كسى كه حكومت و قدرت را بدست مى گيرد بايد به فكر رفاه مردم باشد. (نصيب من الملك ... لايؤ تون )
تفسير آيه :(54) اءَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَآ ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَيْنَآ ءَالَ إِبْرَ هيم الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَءَاتَيْنَهُم مُّلْكاً عَظِيماً
ترجمه :
يا اينكه (يهوديان ) نسبت به مردم (مسلمان ) به خاطر آنچه كه خداوند از فضل خويش به آنان داده است ، حسد مى ورزند. همانا ما قبلاً به آل ابراهيم (كه شما از نسل او هستيد نيز) كتاب آسمانى و حكمت و سلطنت بزرگى داديم . (چرا اكنون به آل محمّد عليهم السّلام ندهيم ؟)
نكته ها 
O آيه ى قبل اشاره به بخل يهود بود و در اين آيه به حسادتشان اشاره شده است و حسد از بخل بدتر است . چون در بخل مال خود را نمى بخشد، ولى در حسد از بخششِ ديگرى هم ناراحت است .
يهود كه پيشتر مورد لطف و نعمت خدا قرار گرفته اند، چرا از اينكه ديگران به نعمت و قدرتى برسند، از روى حسد، ناراحت مى شوند؟ چرا آل ابراهيم برخوردار باشند و آل محمّد و بنى هاشم ، محروم ؟ در روايات ، اهل بيت فرموده اند: آنان كه مورد حسادت قرار گرفته اند، ماييم .(304)
O در حديث از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم كه فرمود: مراد از ((كتاب ))، نبوّت و مراد از ((حكمت ))، فهم و قضاوت و مراد از ((ملك عظيم ))، اطاعت مردم است .(305) امام باقر عليه السّلام در تفسير ((ملك عظيم )) فرمود: مراد آن است كه خداوند در ميان آنان امامان بر حقّ قرار داد.(306) در حديث ديگر از حضرت على عليه السّلام مى خوانيم كه فرمود: مراد از آل ابراهيم ما اهل بيت پيامبريم .(307)
پيام ها 
1- حسود، در مقابل اراده ى خدا قد علم مى كند. (يحسدون الناس على ما آتاهم اللّه )
2- منشاء همه ى نعمت ها و بهره گيرى ها فضل خداست . (من فضله ) به جاى آرزوى زوال نعمت ديگران ، از خداوند آرزوى فضل او را داشته باشيد.
3- همسويى اهل كتاب با مشركان و قضاوت بر اينكه شرك شما بهتر از توحيد مسلمانان است ، به خاطر حسادت است . در آيات قبل خوانديم كه يهوديان به مشركان گفتند: (هولاء اهدى ...) در اين آيه مى خوانيم : (ام يحسدون )
4- همه ى الطاف از اوست . (سه بار كلمه (آتينا) تكرار شده است )
5- حكومت الهى بايد بدست كسانى باشد كه قبل از حكومت ، داراى مقام معنوى و علمى و بينش بالايى باشند. نام كتاب و حكمت قبل از ملك عظيم آمده است . (آرى نعمت هاى معنوى بر مادّى مقدّم است .) (آتينا... الكتاب و الحكمة و آتيناهم مُلكا عظيما)
تفسير آيه :(55) فَمِنْهُم مَّنْ ءَامَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً 
ترجمه :
پس بعضى از يهوديان به او (پيامبر اسلام ) ايمان آوردند و بعضى (نه تنها ايمان نياوردند، بلكه ) از ايمان آوردن مردم جلوگيرى كردند، و شعله ى سوزان دوزخ ، براى كيفر آنان بس است .
تفسير آيه :(56) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَِايَتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَاراً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزاً حَكِيماً
ترجمه :
همانا به زودى كسانى را كه به آيات ما كافر شدند در آتشى خواهيم افكند. هر چه پوست بدنشان بسوزد، پوست ديگرى بجاى آن قرار مى دهيم تا كيفر را بچشند. همانا خداوند توانا و حكيم است
نكته ها 
O چون آنان هر لحظه ، لجاجت مى كنند پس بايد هر لحظه با پوست جديد كيفر شوند. چنانكه در تفسير صافى آمده است : ((ابن ابى العوجاء)) يكى از مخالفان دين در عصر ائمه ، از امام صادق عليه السّلام پرسيد: گناه پوست جديد چيست ؟ امام فرمود: پوست جديد، از سوخته هاى همان پوست اوّل است ، مثل خشتى كه شكسته و خورد مى شود و بار ديگر گل و خشت تازه اى ساخته مى شود.
پيام ها 
1- كيفر كافران دائمى است . (بدّلناهم جلوداً)
2- پوست جديد، به خاطر چشيدن عذاب شديد است . (چون در سوختن ، بيشتر درد و سوزش مربوط به پوست است واگر آتش به استخوان برسد، درد كم مى شود). (بدّلناهم جلوداً)
3- معاد جسمانى است . (بدّلناهم جلوداً)
4- هرگز عذاب ، به خاطر استمرار، براى كافران عادّى نمى شود. (ليذوقوا العذاب )
5- عذاب كردن دائمى كفّار حكيمانه است و هيچ نيروئى قادر بر جلوگيرى از قهر خداوند در دوزخ نيست . (عزيزاً حكيماً)
تفسير آيه :(57) وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ خَلِديِنَ فِيهَآ اءَبَداً لَّهُمْ فِيهَآ اءَزْوَ جٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلاً
ترجمه :
وكسانى را كه ايمان آورده وكارهاى نيك انجام داده اند، به زودى در باغ هايى كه از زير (درختان ) آن نهرها جارى است وارد مى كنيم . آنان هميشه در آن جاودانند، برايشان در آن جا همسرانى پاكيزه است و آنان را در سايه هايى پايدار (بدون سردى وگرمى و طوفان ) درآوريم .
نكته ها 
O در تربيت بايد بيم واميد در كنار هم باشد. در آيه قبل بيم بود واين آيه اميد است .
O ((ظَليل ))، سايه ى كشيده و ممتد است .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از ازواج مطهره همسرانى هستند كه از آلودگى به حيض و حدث پاكند.(308)
پيام ها 
1- ايمان و عمل صالح دو شرط اساسى براى ورود به بهشت است . (امنوا و عملوا الصالحات سندخلهم )
2- لطف خدا سريع تر از قهر اوست . (در آيه قبل براى دوزخيان حرف ((سوف )) بكار رفته كه نشانه آينده دور است ، ولى در اين آيه حرف ((سين )) (سيدخلهم ) كه نشانه ى آينده نزديك است )
3- پاكى همسران بهشتى هم جسمى است و هم روحى . ((مُطهّرة )) به كسى گفته مى شود كه از نظر جسمى و روحى هر دو پاك و منزّه باشد.
تفسير آيه :(58) إِنَّ اللَّهَ يَاءْمُرُكُمْ اءَن تُؤَدُّواْ الاَمَنَتِ إِلَى اءَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ اءَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيَعاً بَصِيراً
ترجمه :
همانا خداوند فرمانتان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد و هرگاه ميان مردم داورى كرديد، به عدل حكم كنيد. چه نيك است آنچه كه خداوند شما را بدان پند مى دهد. بى گمان خداوند شنواى بيناست .
نكته ها 
O امانتدارى و رفتار عادلانه و دور از تبعيض ، از نشانه هاى مهم ايمان است ، چنانكه خيانت به امانت ، علامت نفاق است . در حديث است : به ركوع و سجود طولانى افراد نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و امانتدارى آنان بنگريد.(309)
O در روايات متعدّد، منظور از امانت ، رهبرى جامعه معرّفى شده كه اهلش اهل بيت عليهم السّلام مى باشند. اين مصداق بارز عمل به اين آيه است .
آرى ، كليد خوشبختى جامعه ، بر سر كار بودن افراد لايق ورفتار عادلانه است و منشاء نابسامانى هاى اجتماعى ، رياست نااهلان وقضاوت هاى ظالمانه است .(310)
خيانت در امانت شامل كتمان علم ، حرفه وحقّ، تصاحب اموال مردم ، اطاعت از رهبران غير الهى ، انتخاب همسر يا معلّم نااهل براى فرزندان و... مى شود.
O امام باقر وامام صادق عليهما السّلام فرمودند: اوامر ونواهى خدا امانت هاى الهى است .(311)
O امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه فرمود: خداوند امر فرموده كه هر امامى آنچه در نزدش است به امام بعد از خود بسپارد.(312)
O امانت سه گونه است :
الف : ميان انسان وخدا. (وظايف وواجباتى كه بر انسان تعيين شده است .)(313)
ب : ميان انسان و ديگران . (اموال يا اسرار ديگران نزد انسان )
ج : ميان انسان و خودش . (مثل علم و عمر و قدرت كه در دست ما امانتند.)
پيام ها 
1- سپردن امور به كاردانان و قضاوت عادلانه ، از مصاديق عمل صالح و از نشانه هاى ايمان است . (با توجّه به آيه قبل )
2- هر امانتى صاحبى دارد وهركس لياقت واستعداد كار ومقامى را دارد. (اهلها)
3- در اداى امانت و دادگرى ، ايمان شرط نيست . نسبت به همه ى مردم بايد امين و دادگر بود. (اهلها، الناس )
4- قاضى و حاكم بايد عادل باشد. (تحكموا بالعدل )
5- تشكيل حكومت لازم است . لازمه ى سپردن مسئوليّت ها به اهلش و قضاوت عادلانه برقرارى نظام و حكومت الهى است . (تؤ دّوا الامانات ... تحكموا بالعدل )
6- موعظه ى خوب ، آن است كه علاوه بر پندهاى اخلاقى ، به مسائل اجتماعى و قضايى هم توجّه كند. (نعمّا يعظكم به )
7- اگر مردم هم خيانت در امانت يا ستم در قضاوت را نفهمند، خدا بينا و شنواست . (انّ اللّه كان سميعاً بصيراً)
 تفسير آيه :(59) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ اءَطِيعُواْ اللَّهَ وَاءَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاءُوْلِى الاَْمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَ زَعْتُمْ فِى شَىْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهَ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ ذَ لِكَ خَيْرٌ وَاءَحْسَن ُتَاءْوِيل ا
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را اطاعت كنيد و از رسول و اولى الامر خود (جانشينان پيامبر) اطاعت كنيد. پس اگر درباره چيزى نزاع كرديد آن را به حكم خدا و پيامبر ارجاع دهيد، اگر به خدا و قيامت ايمان داريد. اين (رجوع به قرآن و سنّت براى حلّ اختلاف ) بهتر و پايانش نيكوتراست .
نكته ها 
O آيه ى قبل ، بيان وظايف حكّام بود كه دادگر و امانتدار باشند، اين آيه به وظيفه ى مردم در برابر خدا و پيامبر اشاره مى كند. با وجود سه مرجع ((خدا))، ((پيامبر)) و ((اولى الامر)) هرگز مردم در بن بست قرار نمى گيرند.
آمدن اين سه مرجع براى اطاعت ، با توحيد قرآنى منافات ندارد، چون اطاعت از پيامبر و اولى الامر نيز، شعاعى از اطاعت خدا و در طول آن است ، نه در عرض آن و به فرمان خداوند اطاعت از اين دو لازم است .
O در تفسير نمونه به نقل از ابن عباس آمده است كه وقتى پيامبر اسلام ، هنگام عزيمت به تبوك ، على عليه السّلام را در مدينه به جاى خود نهاد و فرمود: (انت منّى بمنزلة هارون من موسى ) اين آيه نازل شد.
O در آيه قبل سفارش شد كه امانات به اهلش سپرده شود. اين آيه گويا مى فرمايد: اين سپردن به اهل ، در سايه اطاعت از خدا و رسول و اولى الامر است .
O تكرار فرمانِ (اطيعوا) رمز تنوّع دستورهاست . پيامبر گاهى بيان احكام الهى مى كرد، گاهى دستور حكومتى مى داد ودو منصب ((رسالت )) و((حكومت )) داشت . قرآن گاهى خطاب به پيامبر مى فرمايد: (انزلنا اليك الذّكر لتبيّن للناس ما نزل اليهم )(314) آنچه را نازل كرده ايم براى مردم بيان كن . و گاهى مى فرمايد: (لتحكم بين الناس بما اراك اللّه )(315) ميان مردم بر اساس قوانين الهى ، حكومت و قضاوت كن .
O قرآن درباره مفسدان ، مسرفان ، گمراهان ، جاهلان ، جبّاران و... دستور (لاتطع ) و (لاتتّبع ) مى دهد. بنابراين موارد (اطيعوا) بايد كسانى باشند كه از اطاعتشان نهى نشده باشد و اطاعتشان در تضادّ با اوامر خدا و رسول قرار نگيرد.
O در آيه اطاعت از اولى الامر مطرح شده است ، ولى به هنگام نزاع ، مراجعه به آنان مطرح نشده ، بلكه تنها مرجع حلّ نزاع ، خدا و رسول معرفى شده اند. و اين نشانه آن است كه اگر در شناخت اولى الامر و مصداق آن نيز نزاع شد به خدا و رسول مراجعه كنيد كه در روايات نبوى ، اولى الامر اهل بيت پيامبر معرفى شده اند.(316)
O حسين بن ابى العلاء گويد: من عقيده ام را درباره ى اوصياى پيامبر واينكه اطاعت آنها واجب است ، بر امام صادق عليه السّلام عرضه كردم ، حضرت فرمود: آرى چنين است ، اينان همان كسانى هستند كه خداوند درباره ى آنان فرموده : ((اطيعوا اللّه ...)) و همان كسانى اند كه درباره ى آنها فرموده : (انمّا وليّكم اللّه ... و هم راكعون )(317)
O حضرت على عليه السّلام در خطبه 125 نهج البلاغه و عهدنامه مالك اشتر فرمودند: مراد از مراجعه به خدا و رسول ، مراجعه به آيات محكمات وسنّتى كه همه بر آن اتّفاق داشته باشند.
O حضرت على عليه السّلام فرمود: هر حاكمى كه به غير از نظر اهل بيت معصوم پيامبر عليهم السّلام قضاوت كند، طاغوت است .(318)
پيام ها 
1- مردم بايد نظام اسلامى را بپذيرند و از رهبران الهى آن در قول و عمل پشتيبانى كنند. (اطيعوااللّه و اطيعواالرسول و اولى الامر منكم )
2- اسلام مكتبى است كه عقايد و سياستش بهم آميخته است . اطاعت از رسول و اولى الامر كه امرى سياسى است ، به ايمان به خدا و قيامت كه امرى اعتقادى است ، آميخته است . (اطيعوااللّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر)
3- سلسله مراتب در اطاعت بايد حفظ شود. (اللّه ، الرسول ، اولى الامر)
4- اولى الامر بايد همچون پيامبر معصوم باشند، تا اطاعت از آنها در رديف اطاعت پيامبر، بى چون و چرا باشد. (اطيعواالرسول و اولى الامر)
5- اطاعت از حاكمى واجب است كه مؤ من و از خود مردم با ايمان باشد. (اطيعوا... منكم )
6- نام اولى الامر در كنار نام خدا و رسول ، همراه با اطاعت مطلق ، نشان آن است كه مسئول حكومت و نظام اسلامى بايد از قداست والايى برخوردار باشد. (اطيعواالرسول و اولى الامر)
7- نشانه ى ايمان واقعى ، مراجعه به خدا و رسول ، هنگام تنازع و بالا گرفتن درگيرى هاست و اطاعت در شرايط عادّى كار مهمّى نيست . (فان تنازعتم )
8- يكى از وظايف حكومت اسلامى ايجاد وحدت و حل تنازعات است . (ان تنازعتم ...)
9- دين كامل بايد براى همه ى اختلاف ها، راه حل داشته باشد. ( فى شى ء فردوه الى اللّه و الرسول )
10- پذيرش فرمان از حكومت هاى غير الهى و طاغوت ، حرام است . (فردّوه الى اللّه والرسول )
11- اگر همه ى فرقه ها، قرآن و سنّت را مَرجع بدانند، اختلاف ها حل شده ، وحدت و يكپارچگى حاكم مى شود. (فردّوه الى اللّه والرسول )
12- مخالفان با احكام خدا و رسول و رهبران الهى ، بايد در ايمان خود شك كنند. (ان كنتم تؤ منون ...)
13- برنامه عملى اسلام بر اساس برنامه اعتقادى آن است . (اطيعوا... ان كنتم تؤ منون ) به عبارت ديگر ايمان به خدا و قيامت ، پشتوانه ى اجرايى احكام اسلام و مايه ى پرهيز از نافرمانى خدا و رسول است .
14- دورانديشى و رعايت مصالح درازمدّت ، ميزان ارزش است . (احسن تاءويلا)

next page

fehrest page

back page