بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد اول, عبداللّه مبلغى آبادانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ADYAN001 -
     ADYAN002 -
     ADYAN003 -
     ADYAN004 -
     ADYAN005 -
     ADYAN006 -
     ADYAN007 -
     ADYAN008 -
     ADYAN009 -
     ADYAN010 -
     ADYAN011 -
     ADYAN012 -
     ADYAN013 -
     ADYAN014 -
     ADYAN015 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

طبقه روحانيون و كاهنان ؛
كاركنان دستگاه خدايان را اين طبقه تشكيل مى داد؛ و فقط كاهنان حق داشتند وارد جايگاهخدايان شوند. كاهن به خدايان غذا مى داد و مشعلهاى معابد را روشن مى كرد. در تلقىمصريان ، كاهن با خدايان سخن مى گفت : و دستور خدايان را به مردم ى رساند و نيزواسطه بين مردم و خدايان بود مصريان براى اينكه خود را شايسته الطاف و مراحمخدايان گردانند، در برابر روحانيون قربانى مى كردند، كشاورزان كيسه هاى غله وطاقه هاى كرباس مى آوردند و برده داران و ثروتمندان طلا و نقره هديه مى كردند،فراعنه مقدارى از غنائم جنگى را مى بخشيدند و همه اين هدايا و نذور ارباب و رعايا بهدست كاهنان و روحانيان مى افتاد و بدين سان اين طبقه از ثروتمندان بزرگ مصر بودند.وظيفه ديگر روحانيون و كهنه ، تحكيم پايه هاى قدرت فرعون زمانشان بود. روحانيونبراى تثبين قدرت فرعونى از عقايد و باورهاى مردم استفاده مى كردند و به مردم مىگفتند كه فرعون خداى مهربان است و هر يك از دستورهاى او بايد بدون چون و چرا انجامشود و هر كس از فرمان فرعون زمان سرپيجى كند، از فرمان خدايان سرپيچيده است .روحانيون دستگاه فرعون به مردم مى گفتند كه خدايان فرمان بران را دوست دارند و ازعاصيان بدشان مى آيد. نافرمانان بشدت مجازات خواهند شد و به دست خداى آتورگرفتار مى آيند.(91)
مصريان عقيده داشتند كه آتور خداى دنياى مردگان است . اوست كه مردگان را محاكمه مىكند. اگر ميت در حال حيات برخلاف خواست خدايان رفتار كرده باشد، مورد خشم و غضبآتور قرار خواهد گرفت و اگر خدايان از او راضى باشند، آتور نيز راضى خواهد بود.عذاب آتور مسلط كردن غول وحشتناكى بر ميت بود كه ميت گناهكار را مى خورد(92)
((كاهنان سود جو و نيزنگ باز مصرى مردم را وامى داشتند تا براى كاميابى مردگان خودو نجات آنان مرده نامه اى بخرند (كه در آن طلسماتى نقاشى شده و افسون و اورادى ازطرف كاهنان بر آن خوانده شده بود) تا سبب مغفرت در نزد ((اوزيريس )) خداى امواتشود.))(93)
((طوايف مختلف مصريان به ((اوزيرس )) يا خداى اموات و جهان حشر و نشر و ((غب ))خداى زمين ، و ((نات ))؛ خداى آسمانها و خداى هميشه پيروز، و ((اوفه )) خداى عيش وطرب و نوازندگى ، و ((ثوت )) خداى مرغان ، و ((ايبس )) خداى كارها ومشاغل و... معتقد بودند.))(94)
((اصل اوزيريس ممكن است مربوط به دوره قبل از تاريخ باشد.
بعضى بر آنند كه پرستش اين خدا از سرزمين ليبى به مصر آمده و در آنجا آن را مانندآب حيات بخش كه در بيابان خشك باعث روئيدن نباتات مى شده ، مى پرستيده اند.بعضى ديگر بر آنند كه چون اوزيريس به صورت انسانى نمايانده مى شود، ظاهرا ازكشور شام به مصر امده باشد و در آنجا آن را مانند خداى كشت و زرع پرستش مى نمودهاند. ولى بعدا مصرى ها آن را خداى مستقلى دانسته و گفتند ((اوزيريس )) از آميزش خداىمذكر ((جب )) با الهى زمين يا خداى مؤ منث ((نوت )) خداى آسمان زائيده شده و پس از آنبا خواهرش ايزيس مزاوجت كرده است ...))(95)
تلاش براى يكتاپرستى و ممانعت روحانيون ؛
در عهد سلسله هجدهم در قرن چهارده قبل از ميلاد پادشاهى به نام ((آمن هتپ )) چهارم يا((آمنوفيس )) چهارم يكتاپرستى را در مصر برقرار كرد يكى از خدايان به نام ((آتون)) (مظهر قرص آفتاب ) را كه تا آن زمان چندان ارزش نداشت ، به عنوان خدا پذيرفت .چون در ((تب )) نفوذ روحانيون ((آمون )) بيشتر بود و مانع اجراى اصلاحات جديد مىشدند، در سال چهارم سلطنت پايتخت را ترك كرد و در مصر وسطى شهر جديدى به نام((آختاتون )) (افق قرص آفتاب ) موسوم به((تل ال آمارنا بنا كرد... و نام آمون را در همه جا از ميان برد و مراسم آن را ممنوع ساخت...
با اين تحول بزرگ مذهبى ، پادشاه جدائى درخشان بين شرك قديم و واحد پرستى جديدايجاد كرد. با اين عمل ، پادشاه در نظر داشت تا اولا قدرت سياسى روحانيون آمون را درهم شكند، و ثانيا دين در انحصار مردم تب نباشد، و ثالثا رعاياى غير مصرى امپراطورىنيز بتوانند از آن استفاده كنند. به اين ترتيب دين آفتاب مقدمات پيدايش طرز تفكرهمگانى بودن اديان را در جهان ايجاد كرد. اخناتون فقط به از ميان بردن مراسم گذشتهاكتفا نكرد، بلكه مقررات جديد مذهبى براى زندگى همگانى وضع نمود. در اين دين ،خورشيد مظهر حقيقت و شعار و علامت بشمار مى رفت ، انچه شاه در مقام خدائى مى شناخت ،يك وجود قادر نبود؛ بلكه موجودى شبيه انسان و مانند وى محدود بود. ((خدا خورشيد))طبيعى نبود، بلكه تمام امور نيك مانند گرما و روشنائى و آتش و آفتاب بود كه آنستاره در جهان منتشر مى كرد. فرعون اين اعمال نيك و اين نيروى حيات بخش را در اطرافخود آشكار ساخت و مداخله ((خورشيد خدا)) را در آفرينش جهان و در حوادث عجيب زمان كهدر اطراف وى جريان داشت ، شناخت ... در دين جديد نوعى تناسخ ديده مى شد و وساطتطبقه روحانيون لازم نبود... اين انقلاب بزرگ دينىتحول بزرگ اخلافى در برداشت ؛ خورشيد به تمامملل از فقير و غنى يكسان نور افشانى مى كرد و بدين ترتيب در همه چيز پرتو ايزدىوجود داشت كه همه از اختيار و غريزه سرچشمه مى گرفت . آزادى و عشق طبيعت و علاقمندىخالق به مخلوق خود اساس دين آمارنيها بشمار مى رفت .
... راويان قديم و روحانيون از اين تحول اجتماعى كه منافع آنان را به خطر مى انداخت ،ناراضى شدند و به مبارزه برخاستند.
اخناتون در سن 29 سالگى در گذشت و داماداول او پادشاه شد و يك سال سلطنت كرد. داماد دومى از روحانيون آمون اطاعت كرد و آمارنا رابه قصد ((تب )) ترك كرد... جانشين اين پادشاه ((هرم هب )) چون نظامى و دستپرورده روحانيون بود، عبادتگاهها را ويران و نام ((آتون )) را پاك كرد و دوباره درهمه جا نام ((آمون )) را برقرار ساخت و به اين ترتيب بزرگترين جنبش دينى تاريخعمومى جهان و مصر پايان يافت .(96)
روحانيون ايزيس موى صورت و فرق سر را مى تراشيدند و لباس كتان ، مانند پرده ،در بر مى كردند و به وسيله زنگوله زنگ مى زدند و مؤ منين را براى انجام مراسم درمقابل صورت دعوت مى كردند(97) كتاب شناسى ؛
براى دريافت اديان و مذاهب مصر باستان ن ك :
به فارسى : در اين زمينه ها: ريشه هاى پيدايى مصر باستان ، رشد، مصريان روزگارفراعنه ، و... ن‍ ك : بذيل ديويد سن / آفريقا تاريخ يك قاره . ترجمه رياحى و مولوىتهران 1358. جان ناس / تاريخ جامع اديان ويل دورانت / تاريخ تمدن . كتاب اول . ه :ج . ولز / كليات تاريخ . ترجمه رجب نيا. گوردون چايلد / سير تاريخ . ترجمه بهمنش فيليپ حتى / شرق نزديك .
اديان و مذاهب روم باستان
جغرافياى تاريخى انسانى روم قديم
تاريخ مدون روم (ايتالياى فعلى ) به قرن هشتمقبل از ميلاد مى رسد.
((در دوره هاى ما قبل تاريخ ، دو قوم كه داراىاصل مختلف بودند، روم را اشغال كردند. يكى از اين دو، مردم مديترانه اند كه پايدارتربودند و با اهالى كرت و پلاسژهاى يونان خويشى داشتند. دسته دوم را هند و اروپائيانچادر نشين تشكيل مى دادند كه مانند اشغالگران نواحى هند، يونان و ايران ازشمال آمده بوند.))(98) هجوم آريائى ها مخصوصا سلت ها به آن سرزمين در اثناءهزاره دوم ق .م . بوده ، اين اقوام و قبايل ((لاتين )) نام داشته و سرزمين آنها را ((لاتيوم)) گفته اند. در قرن هشتم قبل از ميلاد، قوم ((سابين )) به نواحى شرقى شبه جزيرهفرود آمدند. بنابراين در قرن هشتم قبل از ميلاد ((لاتين ها)) در ميان ((اتروسكانها)) درشمال و ((يونانيها)) در جنوب قرار گرفتند. در اواخر قرن سوم ق .م ((كارتاژها))كه در برابر نفوذ و سلطه روم مقاومت مى كردند، درهم شكسته شدند و روم بر تمام حوزهدرياى مديترانه استيلا يافت . كار روم به جائى رسيد كه مدتى دراز بر جهان تفوق واستيلا يافت . در طول اين تاريخ طولانى ، همان طور كه ذخائر ثروت و اندخته هاىاموال ديگر ملل دائما به شهر ((روم )) فرو مى ريخت ، مبادى و عقايد و آداب آنها نيز بهآن كشور حمل مى شد و در عقايد و اديان اصلى رومى ها نفوذ مى يافت . شهر ((رم )) درابتدا يكى از قصبات و بلاد كوچك قوم لاتين بود. در قرن ششم ق .م . با مهاجرتقبائل به رم ، اين شهر در تاريخ پديدار شد(99)
عقايد باستانى روم ؛
آئين رومى ريشه در اديان بدوى دارد و محصولى است از عقايد صادراتى هند و اروپا ويونان و عقايد شرقى ، كه دچار دگرگونى بعدى شد: ((مذهب روميان قديم داراى هيچتاريخ اساطيرى براى افراد خدايان نبوده و براى آنها هيچگونه نسب نامه يا عروسى وزواجى و يا زاد و ولدى و هيچگونه افسانه پهلوانى پرستش پهلوانان و يا افسانهخلقت و مرگ و زندگانى اخروى نساخته اند. خلاصه آنچه كه هومر و هسيود با انطول و تفصيل براى خدايان يونان ايجاد كرده اند، رومى ها فاقد آن مىباشند...))(100) دين باستانى روم ، نمودى از توتم پرستى و جان پرستى بدوىبوده است ؛ تئتم پرستى به صورت اعتقاد به گياهان مقدس و حيوانان مقدس . ((بعضىاز خانواده ها نام توتم داشتند؛ مانند ((پورسى اى )) كه از كلمه ((پوركوس )) مشتقاست و خوك معنى مى دهد... روى علامت بخشهاى نظامى روم قديم گرگ و گراز و عقابمنقوش بود. كلمه لاتين ساسركه معنى مقدس و پليد هر دو را در بر دارد، با كلمه تابومطابقت مى كند. ايام شومى وجود داشت كه در آن روزها نبايد گفتار مخصوص و اسراردينى را بيان كرد... در روزهاى سعيد، به زبان آوردن نام بعضى از خدايان ممنوع بود.جان پرستى رومى در اطراف انسان ، ارواح بسيارى را جاى داد ولى آثارى از آنها باقىنگذارد. به ياد بود اين ارواح مراسمى بكار مى بردند و آنان را خشنود مى ساختند. ايننيروهاى بدون شخصيت را يك كلمه خنثى يعنى ((نومن )) كه جمع آن ((نومينا)) است ،مشخص مى ساخت . اين ارواح به ((مانا)) ى بدويان شباهت داشت . ولى مجموعه اى ازوحدت مادى منتشر در جهان را آشكار نمى ساخت . اين ارواح در اشياء مادى برقرار بودند وامور معين را مراقبت مى كردند. مثلا يك روح بر زمين باير حكومت داشت ، ديگرى بر كوددادن مزرعه و ديگرى بر شخم زنى ، وجين كارى و غيره رياست داشت . ((وارون )) اينارواح را داراى قدرت الهى مى داند و انان را خدايانكامل ((دى سرتى )) كه لاتين آن ((دى كرتى )) است ، مى شناسد. هر انسانى ، همزادىيعنى ((ژينوس )) (گينوس ) همراه داشت . كرگ لينگر مى نويسد: ژينوس ديوى استكه توليد مى كند، چون ((كاى )) مصريان نيروى فراوانى توليد مى كند و مى بخشد،در حجله زفاف ساكن است ، با انسان متولد مى شود و با او مى ميرد. به انسان فهم مىدهد و خصلت و اخلاق او را مى سازد. هر زنى در خود يك نيروى باور كننده موسوم به((ژونو)) داشت ... جان پرستى با جادو همراه بود. رومى با تصوير و با حركات وكلمات تفكر مى نمود و جقيقتى را كه مايل بود، ايجاد مى كرد. براى تاءمين دفاع ازشهرها، حلقه جادوئى دور آنها قرار مى داد.))(101)
خدايان رومى ؛
ارواح به تدريج به صورت خدا در آمدند، و روميان بدون اينكه بدانند اينها خدا هستند يارب النوعليه السلام به عبادت آنها مى پرداختند.
((ژونون ))، رب النوع ارواح حامى زنان بود. و اين ، حكايت از دوران كهن عصر مادرسالارى دارد. ((ترمينوس خدا)) عامل وحدت ارواح پراكنده بود و ((ژانوس )) خداى واحدحاصله از تركيب خدايان (ارواح گوناگون ): ((ژانوس دو صورت داشت ، يكى از شهرمراقبت مى كرد و ديگرى خارج از شهر را نگهبانى مى كرد تا كسى بدون صلاحيت در آنراه نيابد... ژانوس ‍ خداى آغازها نيز بشمار مى رفت ... ماه ((ژانوس )) همان ((ژانوآريوس )) و ((ژانويه )) است . الهه هاى متعدد كانون ، به صورت يك الهى به نام((((وتسا)) در آمد و در معبدى به شكل كلبه اى گرد و كوچك مورد ستايش قرار گرفت. در قديمى ترين معبد روم ، راهبات (زنان راهبه ) پاكدامن يعنى وستالها آتش مقدس رانگهدارى مى كردند. در ميان تمام ارواح ابتدائى ، ژينوس هاى مردان براى هر فرد باقىماند، شايد براى اينكه نوع كار مردان با زنان تفاوت داشت . الهه كشاورزى رب النوعنيكوكار، بونادئا نگهدار بيشه اى مقدس در نزديكى روم بود...
هركول رب النوع قدرت ... حامى پدران خانواده بود... تثليت رومى عبارت بود از:((ژوپيتر))، مارس (خداى جنگ و خداى جنگجويان شهرى ، كوايرى نوس (خداى صلح ومردمان صلح طلب ).))(102)
پانتئون خدايان رومى ؛
اين پانتئون ، تقليدى از يونان و شرق بود به اين صورت كه : ((الهه هاى لاتين :((مينرو))، رب النوع قديمى ((فالدى ))ها را ((اتروسك ))ها پذيرفتند و بر رومتحميل كردند. اين خدا با ((اتنه )) همسان گشت و نگهبان كارگران گرديد، ولى ربالنوع سياست و جنگ بشمار نرفت . تثليث قديمى روم (ژوپيتر مارس كوايرينوس )جاى خود را به تثليت جديد (ژوپيتر ژونون مينرو) داد. ((دى يان ))، كه عبادتگاه اونزديك درياچه ((نمى ئ بود، توسط ((اتروسك ))ها وارد دين روم شد و با ((آرتميس)) همسان گرديد. ((قورتونا)) رب النوع بخت واقبال و غيبگوئى ، ((ونوس )) رب النوع ((آرده )) را مانند ((ژونون )) در روم ، يعنىارواح بارورى كه سابقا هر يك از آنها در يك زن ساكن بوده ، در خود جمع مى كند. اينرب النوع سپس با ((آفروديت )) همسان گشت ... ((هرمس )) به صورت ((عطارد))تغيير شكل داد. ((مركور)) از كلمه ((مركز)) يعنى كالا و جنس است و خداى تجارتبشمار مى رود. ((آپولون )) و ((پوزئيدون )) كه آن را با نپتون )) يكى ساختند وسابقا خداى ابهاى جارى بود، بعدا خداى اقيانوس گرديد. هراكلس باهركول برابر گرديد و دمتر با سرس برابر شد.قبل از نفوذ افسانه هاى يونانى ، روميان داراى تصورات بسيار ساده بودند و افسانههائى كه به خدايان انان مربوط باشد نداشتند، از اين رو افسانه هاى يونان راپذيرفتند(103) در روم باستان خدايان به دو بخش تقسيم مى شدند: خدايان مردمى وشخصى و خدايان دولتى و رسمى . فهرست خدايان دولتى به قرارذيل است : اناپرنا، كارمانتا، كارنا، سرس ، كونسوس ، ديواانگرونا، فلاسر، فونوس، فلورا، فورينا، ژانوس ، ژوپيتر، لارنتا، لارس ك ليبر، مارس ، ماتر، ماتوتا،نپترنوس ، اپس ، پاليس ، پومونا، پورتونوس ، كرينوس ، ساتورنوس ك تلوس ،وجوويس ، وستا، ولكانوس ، ولترنوس ، ژونو، ونوس ، اپولو، مى نروا، مركورى(104)
مراسم دينى ؛
روميان باستان عقايد خويش را در قالب مراسم فردى و جمعى ، ملى و خانوادگى ابرازمى داشتند. به اين صورت كه : ((يك رومى پارسا در كانون خانواده ،اهل خانه و حتى بردگان خود را براى نماز و هديه كردن خوراكى براى الهه هاى خانگى، جمع مى كرد.))(105)
پيدايش روحانيت رومى ؛ از آنجا كه در تلقى روميان ، مذهب به معنى عقد رابطه بين دوطرف بوده است و انجام و انعقاد اين عقد رابطه بايد صحيح و دقيق صورت گيرد،((احتياج به كشيش يا پيشواى روحانى در ميان ايشان بوجود آمده است ؛ براى آنكه درتحت هدايت و راهنمائى او بتوانند تشريفات و رسوم عبادتى را كما هو حقه بى هيچ زيادهو نقصانى به انجام برسانند.))(106) روحانيت رومى پاسدار دين دولتى روميانبوده است . روحانيان ، كارمندان دولت و متصدى اجراى مراسم همگانى بوند: ((شاه قبلادر راءس روحانيون قرار داشت ، ولى بعد كسى را به جاى او قرار دادند كه پادشاهقربانى ها نام داشت . پس از شاه سه نفر روحانى قرار داشتند؛ پس ‍ از روحانيان ،كاهنان قرار داشتند... پس از الغاء سلطنت ، ((پون تيف )) اعلى ، قادرترين روحانيونگرديد.))(107)
ژورنال (42 125 ق . م ) در قصيده معروف خود درباره زنان و ملاقات هاى مخفى آنان در((معبد دل آراى ايزيس )) گفتگو مى كند و شعبده بازى روحانيون خواجهسيبل را آشكار مى سازد...(108)
در تمام دوران قيصرى روم ، وظيفه انجام تكاليف دينى به عهدهعمال و قضاوت ذى شاءن بوده كه آنان را ((ماژيسترات )) لقب داده بودند و آنها بيشتربه وظايف مدنى مى پرداختند؛ گر چه بعدها تكاليف مذهبى و هدايت دينى راعمال مذهبى ((پونتى فيس )) به عمل مى آوردند.(109)
فرجام ؛
محافظه كاران رومى از نفوذ اديان خارجى نگران شدند و براى نشان دادن عكسالعمل ضد آنها، به تجليل و تكريم مراسم روم پرداختند. در عهد امپراطورى مراسم قديمرسميت يافت . پرستش پادشاه تجديد گرديد. شعرائى مانند هوراس (64 48 ق .م ) وويرژيل (70 19 ق . م ) به تكريم امپراطور پرداختند كه امر نيك و صلح بى نظير رابه مردم جهان داده است .
...در هر حال ، با نفوذ افكار شرقى ، كيش جديدى بر ضد مراسم امپراطورى برپاگرديد و چون پيروز شد، به كار آنان و ديگران پايان داد. اين دين ، مسيحيت نام داشت.(110)
كتاب شناسى ؛
به فارسى اوضاع تاريخى ، سياسى ، اجتماعى روم باستان ، ن . ك : مرتضى راونى/تاريخ اجتماعى ايران ، جلد اول ، تهران . 1358. 345 370 پيشينه عقيدتى ،اديانو مذاهب داخلى و خارجى روم باستان . ن . ك : فليسين شاله / تاريخ مختصراديان بزرگ/. جان ناس / تاريخ جامع اديان شناخت خدايان واساطيرمستقل و مشترك روم و يونان . ن . ك : پيركريمال / فرهنگ اساطير يونان و رم . 2 جلدى .
اديان و مذاهب يونان باستان
جغرافياى تاريخى انسانى
يونان يكى ديگر از كهن ترين سرزمين هاى مسكونى و متمدن جهان بشمار مى رود. آثارتمدن آن به دهها قرن قبل از ميلاد باز مى گردد. تمدن قديمى آن به تمدن مينوسىمعروف است كه مركز آن جزيره كرت بود. يونانيان باستان از دو نژاد اصلى يونانى واقوام دورى بوند: يونانيها در نواحى مركزى درياى اژه و در آسياى صغير و دوريها درسراسر جزيره كرت و جزائر مجاور ان زندگى مى كردند. حدود ده قرنقبل از ميلاد، در نقاط مختلف يونان ، اجتماعات و شهرهاىمستقل و منفردى بوجود آمدند كه آنها را پوليس ‍ مى ناميدند. مهمترين شهرهاى يونان ، آتن، اسپارت و تب بودند. در سال 683 ق .م . سلطنت موروثى در آتن لغو و حكومتى شبيهبه جمهورى در آن برقرار شد. شهر اسپارت در قرن هفتم ق .م . مركز ادبيات يونانبود. در حدود سال 600 ق .م . نظامى گرى بر ان شهر مستولى شد. دولت اسپارت را دوپادشاه اداره كردند. شهر تب كه از حدود هزارسال ق .م . مسكونى شد، بخش عمده اى را در تاريخ باستان يونان بر عهده داشته است .دولت آتن در آغاز قرن پنجم ق .م . مقتدرترين دولت يونان بود كه درسال 510 ق .م . داراى حكومت دموكراسى شد. در طى قرون پنجم و چهارم ق .م . جنگهاىخونينى به وقوع پيوست . در سال 338 ق .م . فيليپ دوم پادشاه ناحيه مقدونيه ، برسراسر يونان دست يافت و حكومت فدرال بوجود اورد. پس از او پسرش اسكندر به حكومترسيد و فتوح فراوانى حاصل كرد. قلمرو حكومت او از شرق تا رود سند گسترش يافت .و پس از مرگ اسكندر امپراطورى بزرگ يونان تجزيه شد و سرانجام در قرن دوم ق .م ،يونان جزئى از امپراطورى روم گرديد. پس از تجزيه دولت روم در قرن چهارم ميلادىيونان جزء امپراطورى روم شرقى (بيزانس ) شد، و بااضمحلال امپراطورى بيزانس در اواسط قرن پانزدهم به تدريج تا پايان همان قرن ،تمام يونان فعلى به تصرف عثمانى در آمد. سلطه تركها بر يونان تا قرن نوزدهمادامه يافت . سرانجام با دخالت روسيه ، فرانسه و انگلستان درسال 1832 ميلادى استقلال كامل خويش را باز يافت (111).
((يونان از قرن پنجم قبل از ميلاد، وارث تمدن و فرهنگ فلسفى اجتماعى و هنرى بسياربرجسته اى مى شود كه مهد فرهنگها و مذاهب علوم جهان غرب است و به حد بسيار زيادى درشرق نيز دست اندر كار بوده است . اين فرهنگ و تمدن يونانى كه در قرون پنجم وچهارم و سوم (ق .م ) به اوج مى رسد، با ((سقراط))، ((افلاطون ))، ((ارسطو)) وفيزيوكراتها، قدرت و شكوفائى نبوغ يونانى را به اوج مى برد و بعد به حضيضمى آيد و جذب قدرت اجتماعى و امپراطورى عظيم رومى مى شود. جامعه يونانى درامپراطورى روم مضمحل مى شود، اما انديشه و فرهنگ يونان ، انديشه و فرهنگ رومى را مىسازد و روم وارث يونان و ادامه دهنده رسالت فرهنگى و معنوى يونان مىشود...))(112)
پيشينه نژادى يونان به قوم پلاسژ مى رسد ((منشاء اين مردم معلوم نيست ، فقط مىدانيم كه در بدو تمدن ((سيكلاد و كريت )) هنوز بهحال وحشيگرى مى زيسته اند.... اما در طى هزاره دومقبل از ميلاد، سكنه يونان در نتيجه هجومهاى تازه تجديد شد. تاره واردين از اقوام((آريايان )) بودند و بعدها قوم ((هلن )) ناميده شدند...))(113)
دين و مذهب
آثار به دست آمده از ادوار كهن يونان باستان حكايت از روحيه مذهبى مردم اين سامان دارد.پيشينه عقيدتى يونيان ريشه در مذاهب بدوى دارد: ((در دين عمومى يونان آثار و بقاياىآئين توتم وجود داشت و گياه مقدس در آن ديده مى شد. نوعى درخت بلوط جنبه تقدس داشتو به عنوان هاتف و غيبگو بكار مى رفت . حيوانات مقدس مانند ((گاوز)) ((مينوتور))يعنى غيبگو، از جانب خدا در ((كريت )) قرار داشت . در افسانه هاى يونان هر يك ازحيوانات مقدس غالبا جهت قربانى براى خدايان بكار مى رفت . مانند ((سوسمار)) كهقربانى معبد ((آپولون سوروكتون )) بود. مرگ برخى از حيوانات با خدايان همراهبود؛ ((عقاب )) با ((زئوس )) بود و ((جغد)) در كنار ((آتته )) قرار داشت ...((تغيير شكل خدايان به شكل حيوانات غالبا در تاريخ دين به تكرار آمده است )).((زئوس )) به شكل ((قو)) درامد تا ((لدا)) را كه در جهان تخم مى گذارد فريب دهد.قو مربوط به توتمى است كه سپس در مقام خدائى شناخته شد و به عنوان پدر براىفرزندان انسان بكار رفت ... قربانى حيوان مقدس يكى از مراسم بشمار مى رفت در((آتن )) قربانى ساليانه ((گاو ملكوتى )) تحت تشريفاتى به نام((بوفونيا)) انجام مى شد. در آتن دختران جوان لباس پوس ‍ ((خرس )) در بر مىكردند و نام حيوان را بر خود نهاده و به رقصمشغول مى گشتند. اقوام ((اژه )) و ((آكئوس )) از نظراصول به يك نيروى الهى بدون شخصيت عقيده داشتند كه با ((ماناى )) بدوىقابل تطبيق است . اين نيرو بطور خصوصى در بعضى از سنگهاى مقدس كه گمان داشتنداز آسمان افتاده است بر قرار بود...زنان روحانى جهت تازه وارد در دين تشريفاتى انجاممى دادند تا او را از گناه رهائى بخشيده و در دين نيروى ((مانا))داخل نمايند. مردم يونان به ارواح بسيارى عقيده داشتند كه در طبيعت ساكن بودند و مىتوانستند به صورت انسان يا حيوان در آيند. ممكن بود روحى كه در چشمه قرار داشت بهصورت اسب نمايان گردد. ارواح مردگان بهشكل مار و پرندگان ، مخصوصا پروانه ظاهر مى شد، در زبان يونانى كلمه((پروانه )) و ((روح )) يك معنى دارد. ((جان پرستى )) در يونان اثرات عادى وجادوئى داشت : 1 ((حقيقت )) معادل ((تصوير)) بود.
تصوير يك خدا نقش قدرت او را داشت ....
2 براى خواب ديدن ارزش فراوان در نظر داشتند...
3 عمل جادوئى ، يعنى زخم زدن به تصوير و مجسمه به نيت ديگرى وجود داشت ...
4 نيروى كلمات ؛ ((زئوس )) براى انجام دادن سخن مى گفت : در نتيجه همين گفتن ، هركارى مى خواست انجام مى گرديد.
5 نيروى نفرين و لعنت در ((آرگوس )) رواج بسزا داشت .
6 قدرت سوگند؛ ((هومر)) مى نويسد: ((كسى كه سوگند خود را نقض ‍ نمايد مغزشمايع گشته در زمين جارى مى گردد))...(114)
خدايان يونان ؛
در تلقى مردم يونان ، خدايان به صورت انسان تصور مى شدند و خصوصيات انسانىداشتند ولى جاودانه بودند. اساطير يونان ، فرهنگ انسانى خدايان بشمار مى رود،نخستين خداى يونان گائيا بود كه انسان و حيوان و گياه را خلق مى كرد. و آخرين خدا،كرونوس بود؛ خدائى بى رحم كه اولاد خودش را مى خورد. تنها يكى از فرزندان او بهنام زئوس به همت مادرش رآ از چنگال پدر جان بدر برد.
خدايان آسمان ؛ اطراف زئوس عده زيادى ارباب انواع قرار داشتند كه مظهر كائناتآسمانى شمرده مى شوند و در اصل خدايان محلى بودند. هر يك در نزد قوم و قبيله خودداراى قدرت كامل در آسمان و زمين بودند...هومر اين خدايان را به صورت انسان نشان داد.زن زئوس ؛ هرا در آسمان زندگى مى كرد و الهه عروسى و مزاوجت بود. ((هرمس )) و((آرتمس )) و ((آپولون )) را سه فرزند ((زئوس )) مى دانستند.
هرمس مظهر باران شناخته مى شد...آرتميس رب النوع ماه بود...آپولون رب النوعخورشيد و نور و موسيقى بود...و هادس خداوند دوزخ بود...
خدايان دريا؛ ((پوزئيدون )) پسر ((كرونوس )) و برادر زئوس بر خدايان دريارياست داشت ...آمفيرتيت رب النوع آبهاى ساحلى ، نره مظهر درياى آرام و تتيس ربالنوع بود.
خدايان زمين ؛ ((دمتر)) رب النوع خرمن بود و ((كوره )) دختر ((دمتر)) رب النوعگل و گياه بهار و ((سيلن )) خداوند مستى و، ((ساتير)) و ((پان )) خداوندان مراتعو شبانان ...
خدايان زير زمين ؛ ((هادس )) يا ((پلوتون )) خداوند مردگان ، ((مينوس )) مالك بهشتو جهنم و ((هفائيستوس )) خداى آتش و آتشفشان و آهنگران بودند...
خدايان كار؛ ((آرس )) خداوند جنگ ، ((آفروديت )) رب النوع عشق وجمال ، ((آتنه )) رب النوع هوش و هنر و صناعت و ((هسيا)) رب النوع خانواده وصنايع و علوم و ادبيات بودند...
خداوندان اولمپ ؛ ((زئوس )) در قله كوه ((اولمپ ))؛ بلندترين كوه يونان در قصرىمى زيست . خدايان معتبر اولمپ به رياست ((زئوس )) مشورت خانه اى ترتيب مى دادند.تعداد خداوندان ((اولمپ )) را به دوازده خدا مى رسانيدند:
اسم يونانى اسم رومى
1 زئوس ژوپيتر
2 هرا ژونون
3 آتنه مينرو
4 آرتميس دبآن
5 آفروديت ونوس
6 دمتر سرس
7 آپولون قبوس
8 هرمس مركور
9 آرس مارس
10 هفائيستوس و ولكن
11 پوزئيدون نپتون
12 هستيا وستا(115)
اماكن مقدسه ، اساطير، باورهاى مذهبى ؛
اماكن مقدسه ، و انفعالات فيزيكى انسان از قبيل عطسهو...فال و اصطرلاب و...نقش مهمى در باورهاى مذهبى مردم يونان باستان داشت . بطوركلى هر حركتى در طبيعت را به فال نيك و بد مى گرفتند و آن را نمودى از رضايت ياخشم خدايان مى دانستند. صاعقه را تيرهاى زرين خداوند رعد مى دانستند و طوفان را خشمآن را مى خواهد كشتى ها را به قعر دريا بفرستد و غرق كند.
بر اساس اعتقادات يونانيان باستان ، كليه موجودات طبيعت ، مكان سكونت خدايان مرد وزن بود. براى تمامى امور زندگى مادى و معنوى خداوندىمستقل وجود داشت . تمشيت امور در دست خدايان بود؛ سياست و حكومت و اقتصاد و فرهنگ و...عين اراده خدايان بود. نظام طبقاتى : ثروتمند و فقير، برده و آزاده و...عين اراده خدايانبود.(116) و لذا اختلال در امور مهم و انصراف از انجام آنها نتيجه منطقى چنينباورهائى بود: ((وقتى مردمى از يونان ، هنگام اردوكشى به آسيا، درباب كار خودمشورت مى كردند، يكى از رؤ ساى ايشان موسوم به ((گزنفون )) به نطق برخاست .و چون به گفتن پرداخت . از آن جمع يك نفر عطسه اى زد. فورا تمام سربازان درمقابل خداوند سرفرود آوردند...))(117)
يونانيان در مواقع مهم از خدايان استشاره مى نمودند و براى اين كار بقاع متبركى داشتندكه ((هاتف خدايان )) شمرده مى شد و به سوالات ايشان جواب مى داد. اين گونه بقاعاز دويست تجاوز مى نموده ؛ ولى از همه معروف تر حرم ((آپولون )) در ((دلف ))بود. دلف در پاى كوه ((پارناس )) در محلى قرار داشت كه ((آپولون )) مارپيتون رابا تيرهاى خود در آن جا كشت . آپولون اراده خود را به وسيله كاهنه اى (لاپيطى ) بهمردم مى رسانيد. روزى كه براى استخاره معين مى شد، لاپيطى در برابر گودالى روىسه پايه اى مى نشست . از گودال بخار گوگردى خارج مى شد و او را بهحال هذيان مى انداخت و الفاظى مقطع مى گفت كه كاهنان براى مؤ منين بيان مى كردند. هيچمعبدى آنقدر زوار نداشت ، چنانكه از تمام بلاد يونانى نشين دور و نزديك براى استخارهاز هاتف دلف مى آمدند و در تمام امور از او استشاره مى نمودند. مثلا يكى در باب اختيارهمسر و ديگر راجع به مسافرت با او مشورت مى كرد. براى ريختن شالوده يك آبادى يااقدام به جنگ و صلح استخاره را ضرورى مى دانستند. از اين رو هاتف دلف كه در واقعخود كاهنان بودند، نه فقط نفوذ مهم مذهبى داشت ، بلكه در سياست نيز موقع بلندىيافت و شهرتش به جائى رسيد كه اجانب هم از او استخاره مى نمودند و براى وى هدايامى فرستادند. در يونان بعضى جاها زيارتگاه بيماران بود، زيرا خدايان آنجا بهشفاى هر عيب و علتى شهرت داشتند. معروفترين خداوندان شفا دهنده ، آسكله پيوس يااسكولاب و مشهورترين حرم او در اپيدور واقع در خليج اژه بود. بيماران دسته دسته بهاپيدور مى آمدند، ابتدا به حمام مى رفتند، خود را طيب و طاهر مى كردند، روزه مى گرفتندو قربانى مى كردند، آنگاه يك شب در تاريكى دورن معبد بسر مى بردند. خدا بايد در آنشب بر آنان جلوه مى كرد و شفا مى داد. بيماران شفا يافته ، هدايائى تقديم مىكردند.(118)
روحانيون باستان ؛
((با آغاز عصر هومر روحانيون وابسته به معابد به وجود آمدند. اين روحانيون هر يكعامل و ماءمور و حامى و خادم خدائى بودند، داراى تعلميات آموزشى نبودند، مراسم دين رادر عمل مى آموختند، طبقه بندى نشده و هيئتى تشكيل نمى دادند، بر قربانيهاى خداياننظارت مى كردند، حيوانات معين را مى كشتند يا مى سوزاندند، مؤ منين را با آب شور درياپف نم مى بردند و بدين وسيله مؤ منان را تطهير مى كردند...هيپوكرات اين طب روحانى رااز صورت دينى خارج كرد؛ ولى اين كار تا پايان عصر قديم ادامه داشت .))(119)
روحانيون غيب گوئى مى كردند. به افتخار خدايان اعياد بزرگى بر پا مى داشتند: درمحوطه اولمپ زئوس را تجليل مى كردند. براى كشف قوى ترين ياقابل ترين مردم بازيهائى ترتيب مى دادند...))(120)
مكاتب عرفانى يونان باستان ؛
تاريخ نشان مى دهد كه يونان باستان مهد انديشه هاى فلسفى و عرفانى بوده است .اين مكاتب عرفانى فلسفى اصولا بر مبناى تزكيه وتكامل معنوى انسان استوار بود. محور اساسى تعالى عرفانى يونان باستان گرفتنوجود ((مافوق انسانى خدايان و فناى در ملكوت )) بود. شعار جاودانه اين مكاتب چنينبود: ((كوشش روح براى عبور از شرايط انسانى و زندگى در عالم ملكوت .)) اينمكاتب ريشه در ((مانا)) نيروى مرموز بدوى كه از آن در گذشته ياد كرديم ، دارد.
اورفه شاعر بزرگ يونان باستان ((به خدائى نا متعين عقيده داشت و آن را به صورت((حقيقت وجود جهان )) يا حيات همگانى نشان مى داد و اروس مى ناميد.
ميان طبيعت و جانداران اشتراك و همكارى و بستگى و وحدت احساس ‍ مى كرد. روح را در جسمزندانى مى دانست و مى گفت بايد در خلاصى آن كوشيد. ((اورفه )) عقيده داشت كه بايدروح را براى زندگى ملكوتى آماده ساخت . انديشه هاى بد را از خود دور ساخت و از راههنر و مخصوصا موسيقى در عالم روحانى نفوذ كرد. عرفان ، مؤ من را براى زندگى آيندهآماده مى سازد. طالب طريقت بايد از غفلت اجتناب كند و به دقت راه يابد و دشواريهاىطريق وصال به محبوب را تحمل كند تا به سرمنزل مقصودى كه اورفه بيان كرده است . برسد.
...آثار اورفه درباره جهان مردگان و رنج گناهكاران نفوذ زيادى در عقايد يونانيان وروميان ...نمود و در اساس مسيحيت ، مخصوصا ادبيات عرفانى تاءثير بسيار كرد... چنينتصور مى رود كه ((اورفه )) گرى را ((پيتاگور)) در فلسفه يونان وارد كرد.((افلاطون )) نيز تحت نفوذ آن قرار گرفت ... ممكن است اورفه و پيتاگور نيز تحتتاءثير هند قرار گرفته باشند...آرمانهاى ديگر عرفانى به ((دمتر)) ارتباطدارد.))(121) تراژدى ((دمتر)) از اين قرار است كه : ((پرسفون )) دختر دمتر،((حادس )) خداى دوزخ را دزديد، ((دمتر)) در جهان گشت و به زارىمشغول شد، زمين خشك گرديد و ثمر نداد.
((زئوس ))، خداى خدايان ، ((پرسفون )) را از او گرفت و به مادرش ‍ داد.
نباتات دوباره روئيدند...اين افسانه ، مراسم قديم زمين خدايان را مطرح مى سازد كهاحتما نشانه اى از ((توتم )) گندم است كه سپس با انديشه ((رستاخيز نباتات )) وافكار ((رستگارى روح و حيات پس از مرگ )) شريك و همراه گشت .(122)
مذاهب مرموز يونان باستان ؛
اين بخش از عقايد يونان قديم در پرده اى از راز و به كلى مبهم است . يونانيان اعمالىسرى داشتند كه به طور خصوصى به افراد خاصى تعليم مى دادند. مؤ منان به اينعقايد از شوق و ذوق دينى خاصى برخوردار بوده اند و در انجام مراسم عبادى خويشاصرار و تعقيب شديدى داشتند. آنان در هر شرايطى از انجام مراسم و مناسك دينى خوددست بر نمى داشتند.
((اين سلسله عقايد را از آن سبب مذهب مستور مى ناميدند كه مراسم و آداب آن را بايد جز ازنوآموزان ، از ديگران مخفى مى داشتند. كاهن روحانى آن جماعت ، نوآموز تازه وارد را بهامورى چند رهبرى مى كرد؛ يعنى به آنها تعليم مى داد كه اولا بايد با مراسم خاصىهمگى به ساحل رفته و در آب دريا مراسم تطهير وتغسيل را به عمل آورند. از علوم مخفى ، تعليماتى نهانى در تالارى در بسته تعليميابند. بعضى اشياء مقدسه را زيارت كنند و...))(123)
فرجام ؛
...دين يونان اثرات جاويدان در دنيا باقى گذاشت ؛ زيبائى گرانمايه شاهكارهاى هنرىرا توليد كرد. معمارى و منبت كارى و ادبيات ايجاد كرد، بين افكار انسان و جادوىابتدائى پيش از عصر هلن ها رابطه برقرار ساخت و با اجراى مراسم طبيعى مخصوص((مادر زمين )) و تلقين هاى عالى ، ((عرفان )) اورفه اى را بر قرار ساخت . آزادى وكوشش فلسفه يونان در ((جستجوى حقيقت ))، چه در قلمرو مذهب و چه در غير آن ، نمونههائى از ((مقدمات علوم )) در دسترس انسان نهاد كه هرگز فراموش شدنى نيست .((زيبائى شناسى و كوشش در كشف حقيقت )) دواصل اساسى است كه ((ارنست رنان )) آن را در كتاب خود، ((معجزه يونان )) مىنامد.(124)
كتاب شناسى ؛
براى دريافت عقايد و اديان و خدايان يونان باستان . ن . ك : به :
به فارسى : ارسطو / سياست / ترجمه دكتر عنايت . تهران . كتابهاى جيبى . 1358.چاپ دوم . خدايان 4، 336، 201، 7، 38، 16، 111، 117، 118، 288، 314. دين :251، 280، 303، 309، 310 مايكل . ب . فاستر / خداوندان انديشه سياسى / ترجمهدكتر شيخ الاسلامى .
تهران . امير كبير 1358: خدايان يونان 53، 56، 90، 96، 97، 156، 228، 301،402، 468، 388، 381. خدايگان : 206، 226، 228، 232، 233، 234، 245، 249 248، 251، 260، 261. : جان ناس / تاريخ جامع اديان فليسين شاله / تاريخمختصر اديان بزرگ دكتر شريعتى / تاريخ و شناخت اديان . جلداول پير كريمال / فرهنگ اساطير يونان و روم / ترجمه دكتر بهمنش ، 2 جلدى .
اديان و مذاهب باستانى ژاپن
جغرافياى تاريخى انسانى
تاريخ مدون ژاپن به سال 660 ق .م مى رسد. در اينسال امپراطورى ژاپن به وسيله ((جيمونتو)) تاءسيس شد و از همان زمان به بعدامپراطوران ژاپن به خود جنبه الهى و عنوان خدائى دادند. در قرون اوليه ميلادىقبائل مختلفى در ژاپن سكونت داشتند كه حكومت هر يك از آنان در دست كاهنان بود. در قرنپنجم ميلادى نفوذ قوم ((ياماتو)) بر ديگر اقوام موجب پيدايش كشور ژاپن شد. در قرونششم تا هشتم ميلادى ژاپن به سرعت پيشرفت كرد و داراى تمدنى درخشان شد. رئيسقبيله حاكم ((ياماتو)) مقام امپراطورى يافت . در قرن نهم ميلادى خاندان ((فوجى والا))بر دربار حكومت مى كردند.
با وجود امپراطور، قدرت اصلى از آن راهبان بودائى بود. در قرن دوازدهم ميلادى((ميناموتو)) حكومت توگون را در ژاپن برقرار كرد و امپراطورى به مقامى تشريفاتىمبدل شد. در اواسط قرن 13 ميلادى مغولان به فرماندهى قوبلاى قاآن دوبار به ژاپنلشكر كشى كردند ولى توفيقى به دست نياوردند. از اروپائيها، ابتدا پرتغاليهابودند كه در سال 1542 م با اين كشور بازرگانى برقرار كردند. در اواسط قرنشانزدهم مسيحيت به ژاپن راه يافت .(125)
عقايد و اديان ؛
دين بومى مردم ژاپن ((شين تو)) نام دارد و مانند كيش ابتدائى چين ، يكى ازاشكال ((جان پرستى )) مى باشد. در برخى نقاط ژاپن آثار ((توتم پرستى ))نمايان است . علاوه بر اين ، دين ((كنفوسيوس )) و ((بودا)) در ژاپن رواجى بسزادارند كه اولى از ((چين )) وارد شده و دومى از ((كره )) راه يافته است . ساكنين اوليهژاپن اقوام ((آئينو)) نام دارند. اين قوم به سمت جزيره شمالى ((هوكائيدو)) يا((پزو)) رانده شدند. در ميان آنان آثار و بقاياى ((توتم پرستى )) ديده مى شود.((توتم )) اين قوم ريشه ((خرس )) دارد و طبق سرگذشت افسانه اى ، در اثر آميزشزنى با يك خرس ، به وجود آمده است .
((عيد خرس ))، از مهمترين اعياد اين قوم است كه با تشريفات خاصى در روزى معين ،بچه خرسى را از مادرش جدا مى كنند. زنى از اقوام ((آئينو)) آن بچه خرس را شير مىدهد و آنگاه مردى او را خفه مى كند و سپس قطعه قطعه نموده مى خورند. در برخى از نقاطژاپن ، مردم همچنان گرفتار اوهام و اساطير و خرافات اند؛ چنانكه برخى از آنان نژادخود را به ((روباه )) مى رسانند. اين حيوان در اعصار گذشته بسيار مقدس بوده است .زيرا ((روباه )) با خداى برنج موسوم به ((انيارى )) شريك است . تصوير((روباه )) در معابد اين گروه نمايان است .
اين قوم گاهى خود را به بيمارى روحى شگفت انگيزى گرفتار مى سازند و آنتخيل حلول ((روباه )) در آنان است و معتقدند كه اينحلول از راه پوست و زيرناخن است . آنان زندگى خود را زندگى روباه مىدانند.(126)
شين تو؟ در گذشته و حال :
شين تو دين بومى مردم ژاپن
پيشينه عقايد و مراسم مردم قديم ژاپن ، عارى از هر گونهشكل و جهت خاصى بود. در قرن ششم ميلادى در پاسخ به آئين بودا (در زبان ژاپن :بوت سودو)، لغت ((شين تو)) (: راه خدايان ) راوضع كردند. مردم ژاپن تا قرن پنجمميلادى طرز نگارش را از ((چينيان )) اقتباس مى كردند. كتاب مقدس ((شين تو)) كوجيكى(:امور قديم ) در قرن هشتم ميلادى به زبان ژاپنى نگاشته شد. در همان عصر (قرن 8)كتاب مقدس ديگرى به نام ((نى هو نمى )) نگارش يافت .
دين شين تو براى ارواح مردگان احترام زيادىقائل است ، و آنان را بر زندگان ترجيح مى دهد. ارواح مردگان را تا مقام الهى بالابرده و ستايش ‍ مى كنند و معتقد به زندگى ارواح در ميان زندگانند. ارواح در غم و شادى، رنج و لذت زندگان شريك اند و رفتار و گفتار آنان را زير نظر دارند. اين نيروىطبيعى از رهگذار مرگ به دست مى آيد.(127)
ژاپنى ها معتقدند كه موجودات طبيعى داراى روح هستند؛ آفتاب ، ماه ، رودخانه ، بارانو...داراى روح هستند، لذا مورد پرستش قرار مى گيرند. در آئين شين تو پرستش خدايانبسيارى به چشم مى خورد. آنان را ارواح ، نفوس ، امپراطور، درختان ، گياهان ، صخره ها،حيوانات از قبيل : مار شير، گرگ ، كلاغ ، روباه ، خرس ، و... را مورد پرستش قرار مىدادند. علاوه بر اين به خدايان بى شمار ديگرى عقيده داشتند.(128)
ارواح نياكان ؛
پرستش ارواح در آئين شين تو مقام ويژه اى دارد. در تلقى مردم ژاپن هر نوع گرفتارى ومشكلى با توسل به ارواح نياكان حل مى شود. آن گونه كه هر پيشامد مثبت و خيرى راحاصل عنايت ارواح نياكان مى دانستند. ژاپنى ها به رسم بدويان باستان اشياء گرانبهارا با مردگان دفن مى كردند. در فرهنگ مذهبى ژاپن به ارواح مردگان ((كامى ها)) مىگويند. كامى افسانه هاى متعدد دارد. مانند: كامى خانواده ، كامى كلان ، كامى ملت ،مخصوصا ارواح نياكان امپراطور، كامى طبيعت ، آسمان ، درختان ، جنگلها، سنگها و اسبابآشپزخانه و... كه او را جان و حيات مى بخشند. نيروى تصور وتخيل ژاپنى ها جهان را پر از ارواح خوب و بد مى سازد. در برخى روايات باستانىژاپن آمده است كه : هشت صد هزار كامى ارواح موجود است كه برخى از اين ارواح ،قدرتمندند و با نيروى فراوانى در جهان حكومت دارند كه به صورت خدايان حقيقى درآمده اند.(129)
((هيرانا)) مفسر مذهب ((شين تو)) كه در قرن 18 و 19 ميلادى مى زيسته ، تجزيه تحليلى از دين ((شين تو)) دارد. او مى گويد: ((در اين مذهب همه مردگان به صورتخدا جلوه گر مى شوند و حوادث جهان طبيعت ،معلول كار مردگان است . اين مردگان هستند كه سرنوشتها را تعيين مى كنند، جهان رامسكون مى سازند و انسانها را پديد مى آورند، مزارع و كشتزارها را حاصلخيز مى سازند وموجب پيدايش فصول چهارگانه سال مى گردند. و هم آنان هستند كه بلا و قحطى وكارهاى خوب و بد از آنان صادر مى شود.))(130)
و ادامه مى دهد: ((اگر مردم ارواح را فراموش كنند، در زندگى با ناملايمات دست بهگريبان خواهند بود. اين ارواح مردگان است كه پاداش مى دهند يا مجازات مى كنند،مردگان به زندگان احتياج دارند، پس بايد كه زندگان غذا و ما يحتاج مردگان را برقبور آنان بگذارند.))
به گمان آنان ، زندگان به مردهاى مرده ، شمشير و به زن هاى مرده ، آينه مى دهند.ژاپنى ها عقيده دارند كه كشورشان خانه خدا و مملكت خداست و مردم ژاپن از نژاد الهى هستندكه بر تمام مردم جهان برترى دارند. اين طرز تفكر به تدريج به صورت روحانىدرآمد و اعتقاد به ارواح رواج يافت .(131)

next page

fehrest page

back page