بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه تحریرالوسیله امام خمینی جلد 4, سید محمد باقر موسوى همدانى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     TAHR0001 -
     TAHR0002 -
     TAHR0003 -
     TAHR0004 -
     TAHR0005 -
     TAHR0006 -
     TAHR0007 -
     TAHR0008 -
     TAHR0009 -
     TAHR0010 -
     TAHR0011 -
     TAHR0012 -
     TAHR0013 -
     TAHR0014 -
     TAHR0015 -
     TAHR0016 -
     TAHR0017 -
     TAHR0018 -
     TAHR0019 -
     TAHR0020 -
     TAHR0021 -
     TAHR0022 -
     TAHR0023 -
     TAHR0024 -
     TAHR0025 -
     TAHR0026 -
     TAHR0027 -
     TAHR0028 -
     TAHR0029 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

قسم دوم ، قصاص به كمتر از قتل 
مساءله 1 - موجب قصاص به كمتر ازقتل مانند موجب قصاص به قتل است ، و آن عبارتست از جنايتى كه عمدا واقع شده باشد چهبه مباشرت و چه به تسبيت به تفصيلى كه گذشت ، بنابراين اگر جنايتى وارد آوردكه غالبا سبب از بين رفتن عضوى مى شود اين جنايت عمدى است ، چه اينكه به قصد ازبين بردن عضو طرف وارد آورده باشد و چه بدون قصد، و اگر جنايتى وارد آورد كهغالبا سبب از بين رفتن عضوى نمى شود لكن شده است در اينجا اگر به قصد از بينبردن عضو طرف وارد آورده و هر چند به اميد از بين رفتن آن باشد باز هم جنايت عمدىاست ، و اگر چنين قصدى نداشته لكن بر حسب تصادف عضو طرف از بين رفته است اينجنايت خطائى است .
مساءله 2 - در جواز قصاص گرفتن در عضو همه آن شرائط كه درجواز قصاص در نفس معتبر است ، نظير مساوى بودن جانى و مجنى عليه از نظر اسلام ، حربودن و بودن رابطه پدر فرزندى بين آن دو، وعاقل و بالغ بودن جانى ، بنابر اين قصاص گرفتن در عضوى كسى جائز است كهقصاص گرفتن در نفس او جائز باشد.
مساءله 3 - بين جانى و مجنى عليه در جريان قصاص در عضو،همجنسى شرط نيست ، بنابر اين همانطور كه براى مرد از زن جانى و مرد جانى قصاصگرفته مى شود بدون اينكه چيزى بعنوان تفاوت قيمت به مرد بدهد، همچنين براى زن اززن جانى و مرد جانى قصاص گرفته مى شود بدون اينكه تا ثلث خون بها تفاوتى دركار آيد، و اما در جنايتى كه مرد بر زن وارد آورد كه ديه آن از ثلث ديهكامل تجاوز كند اگر زن بخواهد قصاص بگيرد بايد تفاوتى كه بيانش در سابقگذشت به مرد بپردازد، (مثلا اگر مردى دست زنى را قطع كند زيرا ديه دست او نصف ديهدست مرد است كه از دوازده عدد سه مى شود).
مساءله 4 - در قصاص عضوى علاوه بر آنچه گذشت شرطى ديگرهست و آن اين است كه جانى و مجنى عليه از نظر سلامتى و ناسلامتى عضو مساوى باشند ويا از جانى پايين تر باشد، و اما اينكه منظور از سلامتى عضو، سلامتى از چه چيزهايىاست بيانش خواهد آمد انشاء الله و نيز شرطى ديگر هست و آن اينكه عضو جانى و مجنىعليه هر دو اصلى و يا هر دو اضافى باشد و از اين جهت هر دو مساوى باشند و همچنينن ازنظر محل نيز برابر باشند كه بيانش خواهد آمد انشاء الله ، بنابراين اگر كسى دستشل و بى حركت شخصى را قطع كند دست صحيح و سالم او را به قصاص قطع نمى كنندهر چند كه جانى در اختيار او قرار بدهد، ولى صاحب دستشل اگر دست سالم كسى را قطع كند دست شل او را قطع مى كنند، بله اگراهل خبره حكم كنند كه اگر دست شل جانى قطع شود زخم آن سرايت نموده او را از پاى درمى آورد بايد ديه بگيرند و از قصاص صرف نظر كنند بلكه اگر ترس سرايت همباشد همين طور است .
مساءله 5 - منظور از شلى خشكيدن است بطوريكه ديگر به فرماننباشد كار خود را نتواند انجام دهد هر چند كه حس و حركت غيراختيارى داشته باشد(بنابراين شلى در اين باب شامل لغوه نيز مى شود) و تشخيص اينكه آيا دست فلانىشل هست يا شلى در آن صادق نيست با عرف است همچنانكه تشخيص همه موضوعاتى كهشارع بر آنها حكمى دارد با عرف است ، حال اگر جانى دستى را قطع كند كه چند انگشتاز آن شل شده آيا مى تواند دست جانى را كه سالم است به قصاص قطع كند يا نه ؟محل تردد است لك تساوى در ضعف و قوت معتبر نيست ، و اگر جانى دستى ضعيف وناتوان را قطع كند دست قوى پنجه اش در قصاص قطع مى شود و نيز دست سالم جانىدر قطع دستى برصى و مجروح قطع مى شود.
مساءله 6 - در محل قصاص نيز تساوى معتبر است به اين معنى كهاگر جانى دست راست كسى را قطع كرده دست راست خودش قطع مى شود، البته اگر دستراست داشته باشد و گرنه دست چپش را قطع مى كنند، و اما اگر جانى اصلا دست نداشتهباشد طبق روايتى كه مورد عمل اصحاب واقع شده پاى او قطع مى شود و درعمل به اين روايت اشكالى به نظر نمى رسد، چيزى كه هست اينسوال پيش مى آيد كه اگر جانى دست راست كسى را قطع كنده آيا هنگام قصاص حتما پاىراست او را قطع مى كند و اگر دست چپش را قطع كرده پاى چپش را و آيا پاى راست و چپشبا هم برابرند؟ دو وجه است ، و اگر دست چپ كسى را قطع كرده و خود او دست چپ نداردآيا دست راستش قطع مى شود يا نه ؟ على الظاهر و با اشكالى كه در بين هست دستراستش قطع مى گردد، و اگر جانى هيچيك از دو دست خود را ندارد پاى او قطع مى شود، واگر شخصى كه پا ندارد پاى كسى را قطع كند آيا به عوض پا دستش قطع مى شود؟در آن وجهى است كه خالى از اشكال نيست و تعدى به همه اعضا ازقبيل چشم و گوش و ابرو و غير اينها مشكل است هر چند كه خالى از وجه نيست مخصوصا چپهر عضوى به عوض راست آن .
مساءله 7 - اگر يك نفر دست چند نفر را يكى پس از ديگرى قطعكند هر دو دست و هر دو پايش قطع مى شود اولى بعوض قصاص شخصاول و دومى به قصاص شخص دوم ، و بعد از قطع اين چهار عضو اگر افراد ديگرىبدون قصاص ماندند بايد جانى به آنان ديه بپردازد، و اگر بى دست و بى پائىدست و يا پاى كسى را قطع كند او نيز بايد ديه بپردازد.
مساءله 8 - در قصاص به شكستن سر اين قيد معتبر است كه بايدمجنى عليه سر جانى را از نظر طول و عرض به همان مقدارى بشكند كه جانى از او راشكسته ، و اما از نظر عميق بودن و كم عمق بودن زخم بعضى گفته اند لازم نيست برابرهم باشند. آنچه معتبر است عنوان سرشكستيگى سر است همينكه صادق باشد كافى است ،لكن اين سخن مورد تامل و اشكال است و وجه صحيح اين است كه تا جائى كه ممكن است ازاين نظر هم مساوى باشد، و اگر زيادتر از زخم جانى باشد صاحب قصاص بايد ارشجنايت را بدهد، و اگر قصاص جز به كمتر از شكستگى وى ممكن نباشد بعيد نيستبگوئيم جانى بايد نسبت به مقدار حارصه (32) و داميه (33) و متلاحمه (34) برآن صادق باشد و اما در مورد سمحاق (35) و موضحه (36) ظاهر اين است كه برابرزخم مجنى عليه با زخم جانى از نظر عمق معتبر نيست در نتيجه يك انسان لاغر و كم گوشتمى تواند از جانى پر گوشت خود قصاص بگيرد بطوريكه اگر زخمى كه جانى بر اووارد آورده سمحاق بوده زخمى هم كه او وارد مى آورد عنوان سمحاق بر آن صادق باشد يااگر از او موضحه بوده از اين را نيز موضحه بنامند.
مساءله 9 - در دو جا قصاص در جراحات ثابت نيست يكى مواردى كهاگر قصاص شود طرف يا تلف يا ناقص العضو مى شود و يكى ديگر در جائيكه ممكننيست بدون كم و زياد و به مثل جنايت وارده قصاص شود مانند جائفه (37) و مامومه(38) و در هر مورديكه در گرفتن آن ضررى به جان طرف يا عضو او وارد نمى شود واحتمال سلامتى غلبه دارد ثابت و جائز است ، بنابراين قصاص در حارصه و متلاحمه وسمحاق و موضحه ثابت و در هاشميه (39) و منقله (40) و شكستگى استخوان ها ثابتنيست و در روايتى قصاص را در شكستن عمدى دندان و استخوان ساق دست ثابت دانسته لكنفقهاء كمترى به آن عمل كرده اند.
مساءله 10 - آيا قبل از آنكه اثر جنايت جانى بهبودى يابد قصاصجائز است يا نه ؟ بعضى گفته اند جائز نيست زيرا از اينكه زخم سرايت كند ايمنى نداردممكن است جنايت در عضو كه بر وى وارد شده به جنايت در نفس اومبدل شود كه در اينصورت بايد جانى را به قصاص قتلى كه كرده بهقتل رساند لكن اشبه اين است كه جائز است ، و در روايتى آمده است : درباره هيچيك ازجراحات قضاوت و حكم نمى شود تا آن جراحت بهبودى يابد لكن در دلالت اين حديث براين مبنا محل ترديد و اشكال است ، اما احتياط در جائى كه ايمنى از سرايت نيست در همين استكه صبر كنند تا جراحت بهبودى يابد و آيا اگر چند عضو از اعضاى بدن او اشتباها و خطاقطع شده باشد جائز است ديه يك يك آن اعضا را از جانى بگيرند هر چند كه جمع آن ديهها چند برابر خون بهاى يك مسلمان باشد؟ و يا تنها به مقدار خونبها ديه از او گرفتهمى شود تا حال مجنى عليه روشن گردد كه اگر زخمهايش بهبودى يافت بقيه ديه ها رااز جانى بستاند و اگر از دنيا رفت ديه اعضاءداخل در ديه نفس (خون بها) شده ديگر چيزى از جانى نمى گيرد؟ اقوىاحتمال اول است يعنى براى مجنى عليه جائز است ديه يك يك اعضاء را بگيرد و بر جانىهم واجب است آن را بپردازد، بله اگر زخمها سرايت كرد و مجنى عليه از دنيا رفت و ورثهاو آنچه زيادتر از خون بها گرفته اند به جانى بر مى گردانند.
مساءله 11 - زمانى كه بخواهند از جانى قصاص بگيرند اگرعضوى باشد كه موى آن مانع از سهولت قصاص باشد و يا نگذارد قصاص را بهاندازه جنايت و بدون كم و زياد جارى سازند بايد قبلا موى آن عضو را بتراشند، و لازماست هنگام قصاص جانى را به چوبى يا چيزى نظير آن با طناب ببندند تا نتواند خودرا تكان بدهد و در نتيجه قصاص ‍ درست انجام شود آنگاه اندازه جنايت را معين مى كنند وهمان اندازه را در بدن جانى با خط نشان مى گذارند آنگاه (با كارد يا هر آلت برنده )از ابتداء علامت تا به آخر را مى شكافند، اگر جنايتى كه او وارد آورده عرض (پهنا) همدارد هنگام قصاص آن پهنا نيز در نظر گرفته مى شود و اگر استيفاء حق مجنى عليه ازجانى در يك نوبت دشوار باشد مى توانند در چند نوبت قصاص بگيرند چيزيكه هست آيااينكار با اينكه مجنى عليه راضى نباشد باز هم جائز است يا نه ؟ (بايد طبق دلخواه اوعمل شود) محل تامل است .
مساءله 12 - اگر هنگام قصاص جانى اضطراب كند و در نتيجه زخمزيادتر از زخم مجنى عليه شود چيزى به عهده مجنى عليه نمى آيد، اما اگر بدوناضطراب او زخم او بيشتر شود و آن زيادى مستند به خود جانى نباشد در صورتى كهمجرى قصاص عمدا زيادتر زخم كرده خود او قصاص مى شود و اگر عمدا نباشد بايدارش جنايت بدهد، و اگر مباشر اجراء قصاص ادعاء كند كه اين بيشترى به خطا واقع شدهو جانى منكر خطا باشد بعضى از فقهاء فرموده اند بازقول مباشر مقدم است لكن اين قول محل تامل است .
مساءله 13 - واجب است اينكه اجراء قصاص در عضو را در هنگام سرماو گرما اگر باعث سرايت شود تاخير بيندازند، و به فرضى هم كه خوف سرايت دربين نباشد به منظور ارفاق به حال جانى تاخير بيندازند، البته اگر در اين فرض ‍مجنى عليه رضايت به تاخير ندهد آن وقت جواز تاخيرمحل اشكال مى شود.
مساءله 14 - واجب است قصاص با آلتى آهنى و تيز و غير مسمومصورت بگيرد و جائز نيست آن را با آلتى كند قصاص كنند، و نيز آلت مناسب باقصاص چنين عضوى بوده باشد و نيز جانى را بيشتر از آن مقدار كه او مجنى عليه راشكنجه كرده شكنجه نكنند، اگر او چشم وى را با آلتى در آورند كه بيشتر عذاب ببيند واگر در آوردن چشم او با دست آسانتر باشد و يا جانى با دست در آورده باشد جائز استآن را با دست درآورند، و سزاوارتر براى مجنى عليه اين است كه گرچه حق داردمثل جنايت جانى را بر او وارد آورد رعايت سهولت را نسبت باو بنمايد، و اگر از حد ممائله(همانندى ) تجاوز كند و قصاص كند كه شكنجه و عذاب آن بيشتر از عذاب جنايت جانىباشد والى مسلمين او را تعزير مى كند، اما چيزى به عهده او نمى آيد (زيرا فرض ايناست كه بيشتر از جنايت جانى زخمى بر جاى وارد نياورده ) و اما اگر تجاوزش به نحوىباشد كه موجب قصاص باشد جانى مى تواند آن مقدار زائد را از وى قصاص ‍ بگيرد، واگر تجاوزش به نحوى است كه موجب ارش جنايت است از او ارش مى گيرد و اگر بهنحوى است كه موجب ديه مى شود ديه از او مى گيرد.
مساءله 15 - اگر طول جنايتى كه جانى بر كسى وارد آورده مثلا دهسانتيمتر است لكن چون سر مجنى عليه بزرگ بوده قسمت اندكى از آن را فراگرفته وچون سر جانى كوچك است اگر بخواهد ده سانتيمتر زخم بر سر او وارد آورند همه سر اورا فرا مى گيرد چيزى به عهده مجنى عليه نيست ، پس اگر سر مجنى عليه دو وجب و سرجانى يك وجب و جنايت جانى هم يك وجب بوده يك وجب زخم را بر عضو جانى وارد مى آورندهر چند كه همه سر او را فرا بگيرد، حال اگر چنانچه در همين فرض بخواهند قصاصبه مثل كنند در عضو جانى تجاوز مى كند، مثل اينكه در همين فرض ‍ كه سر مجنى عليهبزرگ و سر جانى كوچك فرض شد جانى دو وجب از سر او را شكافته باشد كه اگربخواهند از سر جانى دو وجب را شكافته يا بگردن او مى رشد و يا به صورتش نمىتوانند گردن يا صورت او را شكافته بلكه به مقدار يك وجب از سر او را مى شكافند وبقيه را به نسبت مساحت ارش و يا مقدر آن را مى گيرند، و همچنين جائز نيست كمبود را ازجاى ديگر عضو قصاص بگيرند واگر عكس اين شد يعنى سر مجنى عليه بسيار كوچكبوده و جانى به مقدار يك وجب آن را شكافته كه اين يك وجب همه سر او را گرفته هنگامقصاص جائز نيست همه سر جانى را بشكافند بلكه همان يك وجب از سر او را مى شكافندهر چند كه يك وجب تنها نصفى از مساحت سر جانى را فرا مى گيرد.
مساءله 16 - اگر جانى همه پوست و گوشت سر كسى را كندهباشد مجنى عليه مى تواند همين معامله را با جانى انجام دهد به شرطى كه مساحت سر هردو يكسان باشد، و در اينكه از كجا شروع كند اختيار با او است ، و اما در صورتيكه سرمجنى عيله كوچكتر باشد مى تواند او نيز همه پوست و گوشت سر جانى را بكند لكنغرامت مقدارى كه بيشتر كنده را بايد به او بدهد، و اگر سر مجنى عليه بزرگتر باشدبه مقدار مساحتى كه جانى از سر او كنده پوست و گوشت سر جانى را مى كند ولى همهپوست سر او را نبايد بكند، و اگر جانى سر او را شكسته و به استخوان رساندهباشد، مجنى عليه مى تواند ديه موضحه (41) را بگيرد و اگر خواست مى تواندقصاص بگيرد، هم در موضحه و هم در بقيه صور.
مساءله 17 - در قصاص گرفتن از اعضاء غير آنچه كه گذشت هرعضوى كه چپ و راست دارد چون دو چشم و دو گوش و دو تخم و دو سوراخ بينى وامثال آن بايد رعايت مساوات را با عضو مجنى عليه نمود، اگر از او عضو سمت چپ آسيبديده نمى تواند با عضو دست راست جانى قصاص بگيرد، بنابراين اگر جانى چشمراست او را درآورده او نمى تواند چشم چپ جانى را در آورد، و همچنين اعضاى ديگر و هرعضوى كه بالا و پائين دارد در قصاص آن نيز رعايت مساوات واجب است نظير پلك بالا وپائين و لب بالا و پائين .
مساءله 18 - در گوش قصاص هست كه گوش سمت راست در قصاصاز گوش سمت راست و سمت چپى در قصاص ‍ از گوش سمت چپ قصاص مى شود، و درقصاص از گوش فرقى بين كوچك و بزرگى گوش نيست ، همچنانكه فرقى بين گوشسالم و سوراخ شده اگر سوراخش متعارف باشد و نيز گوش انسانبزرگسال و خردسال و گشو شنوا و ناشنوا و لاغر و گوشتين نيست ، و اما اينكه آياگوش سالم در قصاص از قطع گوش شكافته قطع مى شود يا نه ؟ و نيز آيا گوش ‍سوراخ نشده در قصاص از گوشت سوراخ شده به غير متعارف قطع مى شود يا نه ؟بلكه تا حد شكاف و آن سوارخ غير متعارف قطع مى شود و نسبت به مابقى حكومت وداورى مى گردد و يا آنكه به كلى قطع شده آنگاه ديه شكاف را به او رد مى كنند؟وجوهى است كه وجه اخير بعيد به نظر نمى رسد، اين در قصاص از گوشى بود كهتمامش را قطع كرده باشند، در جائى هم كه جانى قسمتى از گوش كسى را قطع كندآنكس مى تواند قصاص كند.
مساءله 19 - اگر جانى گوش كسى را پاره كند و او گوش خود را(با عمل جراحى ) بچسباند على الظاهر قصاص ساقط نمى شود، و اگر قصاص كند وجانى نيز گوش خود را بچسباند، در روايتى آمده كه بار دوم نيز قطع مى شود تا ننگعمل جانى در وى باقى بماند، بعضى از فقهاء فرموده اند حاكم به جانى دستور مى دهدآن قطعه از گوشى كه بريد و افتاد را دو باره بعد از چسبيدن از بدن خود بكند و دوربيندازد زيرا مردارى را با خود حمل كرده اما روايت ضعيف است ، و اگر بعد ازعمل جراحى حيات به خود بگيرد ديگر ميته نيست و نماز با آن نيزاشكال ندارد و حاكم و غير حاكم نمى تواند او را وادار به كندن آن كند، بلكه حتى اگرشخص ثالثى عالما و عامدا همان قطعه چسبيده را دوباره جدا كند مرتكب جنايت شده قصاصمى شود، و اگر عمدا جدا نكرده باشد بايد ديه بپردازد و اگر گوش كسى را پاره كندو اگر ممكن نباشد (ديه مى پردازد) مجنى عليه حق قصاص دارد هر چند كه گوش پارهشده خود را چسبانده باشد.
مساءله 20 - اگر جانى گوش كسى را قطع كند بطوريكه پردهگوش هم پاره شود و مجنى عليه از شنوايى بيفتد دو جنايت مرتكب شده ، و اگر گوشىرا قطع كند كه بى حس و خشكيده باشد مشكل است قصاص داشته باشد بلكه بعيد نيستبگوئيم ثلث ديه را بايد بپردازد.
مساءله 21 - در چشم نيز قصاص هست البته به شرطى كه چشمجانى و مجنى عليه از نظر سلامت و ديد و محل مساوى باشند، پس اگر چشم چپ كسى را درآورده باشد چشم راست او را در نمى آورند و همچنين به عكس ، و اگر جانى يك چشمش ديدنداشت از او قصاص مى شود هر چند كه در اثر قصاص كور شود زيرا حق او را كور كردهو مجنى عليه چيزى به او رد نمى كند. هر چند كه اگر پاى قصاص در بين نبود كوركردن ديه اى برابر خون بها داشت ، و اينكه گفتيم چيزى به او رد نمى كند در جائىاست كه با بينا بودن يك چشم جانى كه سبب شد هنگام قصاص آن چشم ديگرش كور شودمادرزادى يا به آفتى خدائى باشد، از روى جنايت و يا قصاص باشد و خلاصه كلامربطى به مجنى عليه نداشته باشد چيزى بر مجنى عليه نيست و اگر چنين كسى يك چشمسالم شخصى مثل خود را درآورد هنگام قصاص چشم سالم او را در مى آورند.
مساءله 22 - كسيكه دو چشم سالم دارد اگر يك چشم اعور (يعنى يكچشم كور) را از كسى درآورد و قهرا او را به كلى كور كند يك چشم او را به قصاص درمى آورند حال آيا بايد نصف ديه چشم را نيز به مجنى عليه بدهد يا نه ؟ بعضى گفتهاند نه لكن اقوى ثبوت آن است ، و ظاهرا مجنى عليه مخير است بين اينكه ديهكامل بگيرد و بين اينكه هم قصاص ‍ كند و هم به نصف ديه را بگيرد، همچنانكه ظاهر ايناست كه اين حكم ثابت است در هر جائيكه چشم اعور (يك چشم كور) ديهكامل داشته باشد. (يعنى با در آوردن آن به كلى كور شود)مثل اينكه قبلا خلقتا و يا به آفتى خدائى يك چشم شده باشد و اما اگر به آفتى ديگرچنين شده باشد ديه يك چشم او ديه كامل نيستمثل اينكه يك چشمش را به قصاص درآورده باشند.
مساءله 23 - اگر كسى چشم نابيناى شخصى را كه چشمش در كاسهسر زنده است ولى ديد ندارد بيرون بياورد چشم بيناى او را به قصاص بيرون نمىآورند و او بايد ثلث ديه را بپردازد.
مساءله 24 - اگر كسى چشم بيناى شخصى را از ديد بيندازد و درعين اينكه حدقه چشم در كاسه سر زنده است چيزى را نبيند به هر وسيله اى كه ممكن باشدچشم او را با بودنش در حدقه از ديد بيندازد قصاص مى شود، در نتيجه بايد اينقصاص بدست اطبائى حاذق عملى شود، بعضى از فقهاء فرموده اند طريقه چنينقصاصى اين است كه پنبه اى را خيس مى كنند و آن را روى پلك هاى چشمى كه قرار استنابينا شود مى اندازند و سپس آئينه اى را روى آتش داغ نموده آن را روبروى خورشيدقرار مى دهند به طورى كه شعاع خورشيد روى آن چشم واقع شود آنگاه پنبه را برداشتهمى گويند به آئينه نگاه كن و آنقدر نگاه كند تا نابينا شود در حاليكه حدقه اش
بر جاى خود محفوظ است و اما اگر از بين بردن نور چشم به اين وسيله و ياوسائل ديگر ممكن نشد جز به اينكه ميل به چشم او بكشند و يا جنايتى ديگر مرتكب شوندقصاص ساقط مى شود و بايد ديه بپردازد.
مساءله 25 - چشم سالم درمقابل چشم عمشاء (42) و حولاء (43) و خفشاء (44) و جهراء (45) و عشياء (46)قصاص مى شود يعنى اگر جانى چشم كسى را كه به يكى از اين عيب ها معيوب استدرآورد چشم سالمش را در مى آورند.
مساءله 26 - قصاص در موى سر و ابرو و صورت و مژگان وامثال اينها محل تامل است ، هر چند كه خالى از وجه نيست ، بله اگرمحل اين موها مورد جراحت و مثل جراحت واقع شود (مثلا چانىمحل موى سر را يا ابروان كسى را داغ كند و در نتيجه ديگر موى نرويد) در صورت امكانقصاص مى شود.
مساءله 27 - قصاص در پلك چشم ثابت است با رعايت تساوى درمحل (يعنى اگر جانى پلك سمت چپ كسى را دريده باشد از او نيز سمت چپش دريده مى شودو اگر پلك بالا بوده بالا و پايين بوده پايين ) اين در صورتى است كه پلكهاى او مرهداشته باشد، اما پلك بدون مره داشته باشد، اما پلك بدون مره در ثبوت قصاص در آندو وجه است و عدم ثبوت قصاص در آن بعيد نيست در نتيجه جانى بايد ديه بپردازد.
مساءله 28 - در بينى نيز قصاص هست و به خاطر بريدن بينىداراى شامه بنى فاقد آن بريده مى شود، درمقابل بين جذامى بينى سالم قطع مى گردد به شرطى كه جذام (خوره ) چيزى از بينىمجذوم را قبلا نخورده باشد و الا به آن مقدار از بينى مجذوم را قبلا نخورده باشد و الابه آن مقدار از بينى سالم كمتر قطع مى شود، و نيز فرقى ميان بينى شخص كبير وصغير و بينى اى كه وسط آن خوابيده و آن بينى كه استخوان وسطش و يا آخرين برآمدهاست و بينى داراى شامه يا ضعيف نيست لكن على الظاهر بينى صحيح و سالم در قطعبينى لمس شده بى حس قطع نمى شود، اما نرمه بينى چه همه آن و چه قسمتى از آنقصاص دارد و اگر كسى نرمه بينى شخصى را با مقدارى از لوله آن قطع بينى لمسشده بى حس قطع نمى شود، اما نرمه بينى چه همه آن و چه قسمتى از آن قصاص دارد واگر كسى نرمه بينى شخصى را با مقدارى از لوله آن قطع كند آيا همه آن قطع مى شودو يا تنها نرمه بينى او قطع مى شود و نسبت به مقدار لوله اى كه او قطع كرده حكومت مىشود؟ دو وجه است ، البته در اينجا وجه ديگرى نيز هست و آن اين است كه بگوئيم اگرلوله اى كه قطع شده غضروف ابتداء بينى باشد قصاص مى شود، و اگر استخوان راهم بريده استخوان بينى او قطع نمى شود و نسبت به آن حكومت مى شود.
مساءله 29 - منخر (47) با منخر جانى قصاص مى شود البته بارعايت تساوى در محل يعنى اگر جانى سوراخ سمت راست بينى كسى را پاره كرده از اونيز سمت راستش پاره مى شود و اگر چپ او بوده چپ اين قصاص مى شود، و همچنين استحاجز (48) به حاجز، حال اگر بعضى از بينى شخصى را قطع كرده كه فرضابينى بسيار بزرگى دارد (و اگر او بخواهد آن مقدار گوشت از بينى جانى كه فرضابسيار كوچك است قطع كند بايد هم آن را قطع كند) لذا مقدار قطع شده بوسيله جانى باهمه بينى آن شخص مقايسه مى شود اگر فرضا نصف بينى او بوده از جانى هم نصفقطع مى شود و اگر ثلث بوده و ثلث همچنين اگر از نرمه بينى شخصى مقدارى رابريده آن را نيز بايد به همه نرمه بينى او مقايسه كنند اگر نصف نرمه را قطع كردهنصف نرمه بينى او قطع مى شود و اگر ثلث بوده ثلث ، و در اين مقايسه بزرگىاستخوان بينى و كوچكى آن در نظر گرفته نمى شود، ممكن هم هست كه با تمام بينى اومقايسه نموده به همان حساب از جانى قطع كنند تا اگر بينى جانى بسيار كوچك است همهاش قطع نشود.
مساءله 30 - با رعايت تساوىمحل لب مجنى عليه با لب جانى قصاص مى شود، لب بالاى او با لب بالاى اين و لبپائينش با لب پائين جانى و در اين لب فرقى بين لب گشاد و لب تنگ و كوچك وبزرگ و سالم و بيمار نيست ، مگر آنكه بيمارى لب به لمسى آن منجر نشده باشد و نيزلب كلفت با لب نازك فرقى ندارد، و اگر قسمتى از لب شخصى را بريده باشد بههمين مقياسى كه در بينى گذشت از لب جانى بريده مى شود و ما حد لب را در كتاب دياتآورده ايم .
مساءله 31 - قصاص در زبان جارى است هم در تمامى آن و هم درقسمتى از آن البته با رعايت تساوى در نطق وى ، پس اگر زبان اخرس(لال ) بدست جانى قطع شود زبان گوياى جانى در قصاص از آن قطع نمى شود، ولىاگر اخرسى زبان گوياى كسى را و يا زبان اخرس كسى را قطع كند زبان او قطع مىشود، همچنانكه زبان فصيح در قصاص از قطع زبان غير فصيح و زبان روان درمقابل زبان كند قطع مى شود، و اگر جانى زبان طفلى را قطع كند زبانش قطع مى شودمگر آنكه ثابت شود كه طفل اخرس بوده است و يا نشانه هاىلال بودن در آن ثابت گردد كه در اينصورت جانى بايد ديه بپردازد.
مساءله 32 - در پستان زن و نوك آن قصاص هست ، بنابر اين اگرزنى پستان زنى ديگر را و يا نوك پستان او را قطع كند قصاص مى شود، همچنانكهاگر مردى نوك پستان مردى را قطع كند با رعايت برابرىمحل از او نيز قطع مى شود يعنى راست بوده راست او و اگر چپ بوده چپ او قطع مى شود،و اگر مردى پستان زنى را قطع كند پستانش بدون رد و پرداختن چيزى قطع مى شود.
مساءله 33 - در دندآنهانيز قصاص هست به شرط رعايت تساوىمحل و بنابر اين دندان سمت راست جانى به خاطر اينكه دندان سمت چپ كسى را شكسته استشكسته نمى شود و نه برعكس ، و نه دندان ثنايايش به عوض رباعيه و يا به عوضدندان آسيا به عوض دندان نيش يا به عوض دندانى كه درحال خنده ظاهر مى شود و به عكس ، و نه دندان اصلى جانى به جاى دندان زائد مجنىعليه و نه زائد او به خاطر اصلى اين و نه زائد او در سمتى به خاطر زائد اين در سمتديگر.
مساءله 34 - اگر دندانى كه از كسى كنده شد دندان دومى باشديعنى دندانى كه بعد از دندان شيرى مى رويد در آن قصاص است ، و آيا در شكستن آن نيزقصاص هست يا نه ؟ دو وجه است اقرب آن است كه قصاص دارد و نوبت به ديه وارشجنايت نمى رسد لكن در قصاص بايد طورى شكسته شود كه همانندى با دندان شكستهمجنى عليه رعايت شده باشد، مثلا با ابزارى كه جديدا پيدا شده آنرا بشكنند نه باامثال چكش كه غالبا به مثل دندانى كه جانى شكسته در نمى آيد.
مساءله 35 - اگر دندانى كه كنده شدهقبل از قصاص دوباره برويد آيا قصاص ساقط است يا نه ؟ اشبه آن است كه بگوئيمساقط نيست هر چند مشهور گفته اند ساقط است ، لكن چاره اى از احتياط نيست و احتياط بهاين است كه قصاص ‍ نكنند، حال اگر دندان جديد ناقص و مثلا كج و معوج روئيده بايد ردآن حكومت شود كه چه مقدار ارش جنايت بپردازد، و اگر به عين دنداناول روئيده چيزى بر جانى نيست غير از تعزير.
مساءله 36 - اگر در فرض بالا دندان مجنى عليه بعد از قصاصاز جانى دوباره برويد بر عهده مجنى عليه است كه غرامت دندان جانى را بپردازد، البتهاين در صورتى است كه فتواى ما مانند مشهور سقوط قصاص باشد، مگر آنكه دندانجانى هم دوباره برويد كه اگر روئيد غرامتى كه از مجنى عليه گرفته بر مى گرداندو با يكديگر صلح مى كنند، و اگر بعد از قصاص دندان جانى دوباره روئيد جانى همنمى تواند دوباره آن را از بين ببرد.
مساءله 37 - اگر دندان كودكى را از ريشه در آورد منتظر مى مانندتا مدتى عاده كودكان بعد از دندان شيرى دندان جديد در مى آورند. اگر درآورد بنابرقولى معروف جانى بايد ارش جنايت بپردازد، و بعيد نيست كه ارش جنايت از هر يك ازدندانهاى كودك يك شتر باشد و اگر در نياورد قصاص مى شود.
مساءله 38 - در بريدن آلت رجوليت قصاص هست و در اين قصاصفرقى بين صغير حتى شيرخوار و كبير حتى پير مرد از كار افتاده نيست ، همچنانكهفرقى نيست بين آلتى ؟ بكار مى آيد و آلتى كه بخاطر (كهولت ) و يا اخته شدن ازكار افتاده است ، و اما اگر به علتى لمس و بى حس شده باشد به خاطر بريدن آن ،آلت سالم جانى بريده نمى شود، و نيز فرقى نيست بين آلت ختنه شده و ختنه نشده ، وهمانطور كه آلت سالم به خاطر قطع آلت بى حس قطع نمى شود به خاطر آلت بدونخيزش نيز قطع نمى شود، و اما بر عكس آن يعنى آلت بدون حس و بدون خيزش به خاطرقطع آلتى صحيح و سالم قطع مى شود، و همچنين قصاص در حشفه هست در نتيجه حشفهجانى بخاطر حشفه اى كه قطع كرده قطع مى شود، و در كمتر از حشفه و بيشتر آن ، آنچهقطع شده با همه آلت مقايسه مى شود اگر به مقدار نصف آلت است از جانى هم همان مقدارقطع مى شود و اگر ثلث است ثلث آن و همچنين .
مساءله 39 - در دو بيضه مردان قصاص هست و همچنين در يكى از آندو با رعايت تساوى در سمت يعنى سمت راست قصاص مى شود در جنايتى كه بر بيضهسمت راست كسى وارد آمده و بيضه سمت چپ در قصاص از بيضع سمت چپ ، البته اين درصورتى است كه قصاص در يك بيضه ضررى به بيضه ديگر نداشته باشد و آن رااز عملش باز ندارد و گرنه قصاص نمى شود بلكه از جانى ديه مى گيرند، و نيز درقصاص وقتى جائز است كه عمل جانى منفعتى از بيضه مجنى عليه را از بين برده باشد،و با در نظر داشتن اين دو شرط اگر با قصاص از يك بيضه منفعتى از بيضه ديگرسلب نشود در حاليكه عمل جانبى منفعت بيضه جانى سلب شود و عين بيضه او باقىبماند قصاص جائز است و گرنه بايد ديه از او بگيرند، و اگر آلت رجوليت بابيضه هاى كسى را قطع كرده باشد قصاص مى شود چه اينكه هر دو را يعنى آلت وبيضه ها را يكباره قطع كرده باشد و يا يكى پس از ديگرى .
مساءله 40 - در دو شفره زنان قصاص هست ، و دو شفره عبارتند ازدو قطعه گوشتى كه بر فرج زنان محيط است آنچنانكه لب ها بر دهان احاطه دارد، وقصاص در يكى از آن دو نيز هست و در اين قصاص فرقى بين شفره باكره و غير باكرهنيست ، همچنانكه از دختر صغيره و كبيرع و صحيح و سالم ، و آنكه در فرج خوداستخوانى دارد و يا مجراى فرجش يا به استخوان و يا گوشت زيادى و يا ورم بسته است، و آنكه ختنه شده و آنكه نشده و آنكه مجرايش با مجراى روده بزرگش يكى شده و آنكهصحيح و سالم است يكسان است ، بله فرج صحيح و سالم جانى بخاطر فرجى كه مبتلاىبه لمس و بى حسى است و بدست جانى قطع شده قطع نمى شود، و قصاص در شفرينتنها در جائى است كه جانى زن بوده باشد زيرا اگر جانى بر زن مردى بوده باشدديگر قصاص معنى پيدا نمى كند و بر جانى است كه ديه بپردازد، و در روايتى كه مورداعتماد نيست آمده كه اگر آن مرد ديه شفره زن را نپردازد آلت رجوليت او قطع مى شود، وهمچنين است اگر جانى بر مرد زنى بوده باشد و آلت مرد و يا بيضه هاى او را قطعسازد جاى قصاص نيست بلكه بر آن زن است كه به آن مرد ديه بپردازد.
مساءله 41 - اگر دختر بكر از دختر بكرى ديگر بكارت رازائل كند. ظاهر اين است كه قصاص مى شود ولى بعضى گفته اند جانى بايد ديهبپردازد و اين قول در مواردى كه رعايت تساوى در جنايت و قصاص ممكن نباشد قولى استموجه ، و همچنين قصاص برداشته مى شود و پاى دادن ديه به ميان مى آيد در هر موردىكه تساوى و همانندى ممكن نباشد.

next page

fehrest page

back page