بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نمونه جلد 3, جمعی از فضلا   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     10250001 -
     10250002 -
     10250003 -
     10250004 -
     10250005 -
     10250006 -
     10250007 -
     10250008 -
     10250009 -
     10250010 -
     10250011 -
     10250012 -
     10250013 -
     10250014 -
     10250015 -
     10250016 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

آيه و ترجمه


اءن الذين كفروا لن تغنى عنهم اءمولهم و لا اءولدهم من الله شيا و اءولئك اءصحابالنار هم فيها خلدون(116)مثل ما ينفقون فى هذه الحيوة الدنيا كمثل ريح فيها صر اءصابت حرث قوم ظلموااءنفسهم فاءهلكته و ما ظلمهم الله و لكن اءنفسهم يظلمون(117)


ترجمه :

116 - كسانى كه كافر شدند هرگز نميتوانند در پناهاموال و فرزندانشان از مجازات خدا در امان بمانند و آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آنخواهند ماند.
117 - آنچه آنها در اين زندگى دنيا انفاق مى كنند همانند باد سوزانى است كه به زراعتقومى كه بر خود ستم كرده اند (و در غير محل يا وقت مناسب كشت نموده اند) بوزد و آنرانابود سازد، خدا به آنها ستم نكرده بلكه آنها خودشان ستم به - خويشتن كرده اند.
تفسير :
نقطه مقابل افراد با ايمان و حق جوئى كه وصف آنها در آيهقبل آمد افراد بى ايمان و ستمگرى هستند كه در اين دو آيه توصيف شده اند: نخست مىفرمايد: آنها كه راه كفر را پيش گرفتند هرگز نمى توانند در پناه ثروت و فرزندانمتعدد خويش از مجازات خدا در امان بمانند ان الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهممن الله شيئا...
زيرا در روز رستاخيز تنها اعمال پاك و نيات خالص و ايمان صادق بدرد مى خورد، نهامتيازات مادى اين جهان ... يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتى الله بقلب
در آن روز نه ثروت سودى مى دهد و نه فرزندان مگر آنها كه با قلب سليم در پيشگاهخدا حاضر شوند (شعراء آيه 89).
اما چرا در آيه از امكانات مادى تنها اشاره به ثروت و فرزندان شده است اين بخاطر آناست كه مهمترين سرمايه هاى مادى يكى نيروى انسانى است كه به عنوان فرزندان ذكرشده است ، و ديگرى سرمايه هاى اقتصادى مى باشد. و بقيه امكانات مادى از اين دوسرچشمه مى گيرند.
قرآن با صراحت مى گويد: امتيازهاى مالى ، و قدرت جمعى ، به تنهائى نمى تواند دربرابر خداوند، امتيازى محسوب شود، و تكيه كردن بر آنها اشتباه است ، مگر هنگامى كهدر پرتو ايمان و نيت پاك در مسيرهاى صحيح بكار گرفته شوند در غير اين صورتسرنوشت صاحبان آنها عذاب جاويدان خواهد بود، (اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ).
در آيه بعد اشاره به وضع بذل و بخشش ها و انفاق هاى رياكارانه آنها شده و ضمن يكمثال جالب سرنوشت آن را تشريح كرده ، مى گويد: (آنچه آنها در اين زندگى دنياانفاق مى كنند همانند باد سوزانى است كه به زراعت قومى كه بر خود ستم كرده اند (ودر غير محل يا وقت مناسب كشت نموده اند) بوزد و آن را نابود سازد)(مثل ما ينفقون فى هذه الحيات الدنيا كمثل ريح فيها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهمفاهكته ).
(صر) و (اصرار) از يك ريشه هستند و به معنى بستن چيزى توام با شدت مى آيدو در اينجا به معنى شدتى است كه در باد باشد، خواهبشكل يك باد سوزان و يا سرد و خشك كننده .
قرآن انفاق كردن كفار را به باد شديد و سوزان و يا فوق العاده سرد و خشك كنندهاىتشبيه نموده كه به كشت و زرعى بوزد و آنرا خشك كند، البته طبع باد و
نسيم ، احيا كننده است ، نسيم بهاران شكوفه هاى را نوازش مى دهد و غنچه ها را باز مىكند، و روح در كالبد درختان مى دمد، و آنها را بارور مى سازد. انفاق نيز اگر ازسرچشمه اخلاص و ايمان بوجود آيد بسيار مفيد و سود بخش است ، هم مشكلات اجتماعى راحل مى كند، و هم اثر اخلاقى عميقى در نهاد احسان كننده باقى مى گذارد و ملكات وفضائل اخلاقى را در قلب او بارور مى سازد.
اما اگر باد و نسيم ملايم و احيا كننده تبديل به طوفان مرگبار و سوزنده و يا فوقالعاده سرد گرديد به هر گل و گياهى كه بوزد آنرا مى سوزاند و خشك مى كند. افرادبى ايمان و آلوده نيز چون انگيزه صحيحى در انفاق خود ندارند روح خودنمائى ورياكارى همچون باد سوزان و خشك كننده اى بر مزرعه انفاق آنها مى وزد و آن را بى اثرمى سازد، اينگونه انفاقها نه از نظر اجتماعى مشكلى راحل مى كند (چون غالبا در غير مورد مصرف مى شود) و نه نتيجه اخلاقى براى انفاق كنندهخواهد داشت .
جالب توجه اينكه قرآن در آيه بالا مى گويد حرث قوم ظلموا انفسهم يعنى مركز وزشاين باد سوزان و خشك كننده زراعت كسانى است كه به خود ستم كردند، اشاره به اينكهاين زراعت كنندگان در انتخاب زمان و مكان زراعت ، دقت لازم را بهعمل نياورده و بذر خود را يا در سرزمينى پاشيده اند كه در معرض وزش چنين طوفانهائىبوده است ، يا از نظر زمان ، وقتى را انتخاب كرده اند كهفصل وزش باد سموم بوده است ، و به اين ترتيب بخود ستم كرده اند. افراد بى ايماننيز در انتخاب زمان و محل انفاق بخود ستم مى كنند و سرمايه هاى خود را بى مورد برباد مى دهند.
از آنچه در بالا اشاره شد، با توجه به قرائنى كه در آيه وجود دارد معلوم مى شود كهاين تشبيه در حقيقت در ميان دو چيز است يكى تشبيه انفاق آنها بزراعت بى موقع و در غيرمحل مناسب ، و ديگرى تشبيه انگيزه هاى انفاق به
بادهاى سرد و سوزان ، و بنابر اين آيه خالى از تقدير نيست و معنى جملهمثل ما ينفقون اين است كه مثال انگيزه انفاقهاى آنها همچون باد خشك و سرد يا سوزانى است(دقت كنيد).
جمعى از مفسران گفته اند كه اين آيه اشاره به اموالى مى كند كه دشمنان اسلام در راهكوبيدن اين آئين صرف مى كردند، و بوسيله آن دشمنان را بر ضد پيامبر اسلام تحريكمى نمودند، و يا اموالى كه يهوديان به دانشمندان خود در برابر تحريف آيات كتبآسمانى مى دادند.
ولى روشن است كه آيه يك معنى وسيع دارد كه اينها و غير اينها راشامل مى شود.
در پايان مى فرمايد خداوند به آنها ستمى نكرده ، اين خود آنها هستند كه بر خويش ستممى كنند، و سرمايه هاى خود را، بيهوده از بين مى برند، زيراعمل فاسد جز اثر فاسد چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد؟ و ما ظلمهم الله و لكنانفسهم يظلمون
آيه و ترجمه


ياءيها الذين اءمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا ياءلونكم خبالا ودوا ما عنتم قد بدتالبغضاء من اءفوههم و ما تخفى صدورهم اءكبر قد بينا لكم الايت اءن كنتم تعقلون (118)هاءنتم اءولاء تحبونهم و لا يحبونكم و تؤ منون بالكتب كله و اءذا لقوكم قالوا اءمنا و اءذاخلوا عضوا عليكم الا نامل من الغيظ قل موتوا بغيظكم اءن الله عليم بذات الصدور (119)اءن تمسسكم حسنة تسؤ هم و اءن تصبكم سيئة يفرحوا بها و اءن تصبروا و تتقوا لايضركم كيدهم شيا اءن الله بما يعملون محيط (120)


ترجمه :

118 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد محرم اسرارى از غير خود انتخاب نكنيد، آنها از هرگونه شر و فسادى درباره شما كوتاهى نمى كنند، آنها دوست دارند شما در زحمت و رنجباشيد (نشانه هاى ) دشمنى از دهان آنها آشكار است و آنچه دردل پنهان دارند از آن هم مهمتر است ، ما آيات (و راههاى پيشگيرى از شر آنها) را براى شمابيان كرديم اگر انديشه كنيد.
119 - شما كسانى هستيد كه آنها را دوست مى داريد، اما آنها شما را دوست ندارند، در حالىكه شما به همه كتابهاى آسمانى ايمان داريد (اما آنها به كتاب آسمانى شما ايمانندارند) و هنگامى كه شما را ملاقات مى كنند (به دروغ ) مى گويند ايمان آورده ايم ، اماهنگامى كه تنها مى شوند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را به دندان مى گزند،بگو: بميريد با همين خشمى كه داريد، خدا از (اسرار) درون سينه ها آگاه است .
120 - اگر نيكى به شما برسد ناراحت مى شوند، و اگر حادثه ناگوارى براى شمارخ دهد خوشحال مى گردند، (اما) اگر (در برابر آنها) استقامت و پرهيزگارى پيشه كنيدنقشه هاى (خائنانه ) آنها به شما زيانى نمى رساند خداوند به آنچه آنها انجام مى دهد
شاءن نزول
از ابن عباس نقل شده اين آيات هنگامى نازل شده كه عده اى از مسلمانان با يهوديان ، بهسبب قرابت ، يا همسايگى ، يا حق رضاع ، و يا پيمانى كه پيش از اسلام بسته بودند،دوستى داشتند و بقدرى با آنها صميمى بودند كه اسرار مسلمانان را به آنان مى گفتند،بدينوسيله قوم يهود كه دشمن سرسخت اسلام و مسلمين بودند و به ظاهر خود را دوستمسلمانان قلمداد مى كردند، از اسرار مسلمانان مطلع مى شدند، آيهنازل شد و به آن عده از مسلمانان هشدار داد كه چون آنان در دين شما نيستند، نبايد آنها رامحرم اسرار خود قرار دهيد، زيرا آنان درباره شما از هيچ شر و فسادى كوتاهى نمىكنند، آنان مى خواهند شما هميشه در رنج و عذاب باشيد.
تفسير
بيگانگان را محرم اسرار خود نسازيد
اين آيه به دنبال آياتى كه مناسبات مسلمانان را با كفار بيان كرد، به يكى ازمسائل حساس اشاره كرده و ضمن تشبيه لطيفى به مؤ منان هشدار مى دهد، مى گويد: غير ازهم مسلكان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نكنيد و بيگانگان را از اسرار و رازهاىدرونى خود با خبر نسازيد يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم ...
بطانة در لغت به معنى لباس زيرين است ، ومقابل آن ظهارة به - معنى
لباس روئين مى باشد. و در اينجا كنايه از محرم اسرار است .
و خبال در اصل به معنى از بين رفتن چيزى است ، غالبا به زيانهائى كه درعقل انسان اثر مى گذارد، گفته مى شود. يعنى كفار شايستگى دوستى شما را ندارند، ونبايد آنان دوست و محرم اسرار شما باشند. كفار در رساندن شر و فساد نسبت بهمسلمانان كوتاهى نمى كنند (لا يالونكم خبالا). هرگز سوابق دوستى و رفاقت آنها باشما مانع از آن نيست كه به خاطر جدائى در مذهب و مسلك آرزوى زحمت و زيان شما را دردل خود نپرورانند، بلكه پيوسته علاقه آنها اين است كه شما در رنج و زحمت باشيد.(ودوا ما عنتم )
آنها براى اينكه شما از مكنونات ضميرشان آگاه نشويد، و رازشان فاش نگردد، معمولادر سخنان و رفتار خود مراقبت مى كنند، و با احتياط و دقت حرف مى زنند، ولى با وجود اين، آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشكار است و گاه بطور نا خودآگاهسخنانى بر زبان مى آورند، كه مى توان گفت همانند جرقه ايست از آتش پنهانى دلهاىآنها، و مى توانيد از آن ، به ضمير باطن آنان پى ببريد (قد بدت البغضاء من افواههم).
اين آيه به دنبال آياتى كه مناسبات مسلمانان را با كفار بيان كرد، به يكى ازمسائل حساس اشاره كرده و ضمن تشبيه لطيفى به مؤ منان هشدار داده است ، كه غير از هممسلكان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نكنند، و بيگانگان را از اسرار و رازهاىدرونى خود با خبر نسازند. اين آيه حقيقتى را بيان مى كند كه امير مؤ منان (عليه السلام )در سخنان خود توضيح فرموده است ، آنجا كه مى فرمايد: ما اضمر احد شيئا الا ظهر فىصفحات وجهه او فلتات لسانه . هيچ كس در ضمير باطن ، رازى را پنهان نمى دارد، مگراينكه از رنگ چهره و لابلاى سخنان پراكنده و خالى از توجه او آشكار مى شود. خلاصهاينكه خداوند بدين وسيله طريقه شناسائى باطن دشمنان را نشان داده ، و از ضمير باطنو راز درونيشان خبر مى دهد و مى فرمايد: آنچه از عداوت و دشمنى دردل خود پنهان كرده اند، بمراتب از آنچه بر زبان مى آورند بزرگتر است . (و ما تخفىصدورهم اكبر).
سپس اضافه نموده : ما براى شما اين آيات را بيان كرديم ، كه اگر در آن تدبر
كنيد، بوسيله آن مى توانيد دوست خود را از دشمن تميز دهيد، و راه نجات را از شر دشمنانپيدا كنيد (قد بينا لكم الايات ان كنتم تعقلون ).
در اين آيه مى فرمايد: (شما اى جمعيت مسلمانان آنان را روى خويشاوندى و يا همجوارى ويا به علل ديگر دوست مى داريد، غافل از اينكه آنها شما را دوست نمى دارند، در حاليكهشما به تمام كتابهايى كه از طرف خداوند نازل شده (اعم از كتاب خودتان و كتابهاىآسمانى آنها) ايمان داريد، ولى آنان به كتاب آسمانى شما ايمان ندارند) (ها انتم اولاءتحبونهم و لا يحبونكم و تؤ منون بالكتاب كله ).
سپس قرآن چهره اصلى آنها را معرفى كرده ، مى گويد: (اين دسته ازاهل كتاب منافق هستند، چون با شما ملاقات كنند، مى گويند ما ايمان داريم و آئين شما راتصديق مى كنيم ، ولى چون تنها شوند، از شدت كينه و عداوت و خشم سر انگشتان خودرا به دندان مى گيرند) (و اذا لقوكم قالوا آمنا و اذا خلوا عضوا عليكمالانامل من الغيظ).
اى پيامبر! (بگو با همين خشمى كه داريد، بميريد) و اين غصه تا روز مرگ دست ازشما بر نخواهد داشت . (قل موتوا بغيظكم ).
شما از وضع آنها آگاه نبوديد، و خدا آگاه است (زيرا خداوند از اسرار درون سينه ها باخبر است ).(ان الله عليم بذات الصدور).
در آخرين آيه مورد بحث ، يكى از نشانه هاى كينه و عداوت آنها بازگو شده است كه(اگر فتح و پيروزى و پيش آمد خوبى براى شما رخ دهد، آنها ناراحت مى شوند، وچنانچه حادثه ناگوارى براى شما رخ دهدخوشحال مى شوند) (ان تمسسكم حسنة تسؤ هم و ان تصبكم سيئة يفرحوا بها).
(اما اگر در برابر كينه توزيهاى آنها استقامت كنيد، و پرهيزگار و خويشتن - دارباشيد، آنان نمى توانند بوسيله نقشه هاى خائنانه خود به شما لطمهاى وارد كنند، زيراخداوند به آنچه مى كنيد كاملا احاطه دارد.
بنابراين از ذيل آيه استفاده مى شود كه در امنيت بودن مسلمانان در برابر نقشه هاى شومدشمنان مشروط به استقامت و هوشيارى و داشتن تقوى است ، و تنها در اين صورت است كهامنيت آنها تضمين گرديده است .
هشدار به مسلمانان
خداوند در اين آيه به مؤ منان هشدار داده است ، تا دشمنان خود را جزء خاصان خويش قرارندهند و رازهاى مسلمانان و نيك و بد ايشان را، در برابر اين گروه آشكار نسازند، ايناعلام خطر به صورت كلى و عمومى است و بايد در هر زمان و در هرحال مسلمانان به اين هشدار توجه كنند.
ولى متاءسفانه بسيارى از پيروان قرآن از اين هشدار غفلت ورزيده اند، و در نتيجهگرفتار نابسامانيهاى فراوان شده اند، هم اكنون در اطراف مسلمانان دشمنانى هستند كهخود را به دوستى مى زنند، و به ظاهر از مسلمانان طرفدارى مى كنند، ولى با كارهائىكه از خود نشان مى دهند، معلوم مى شود كه دروغ مى گويند، مسلمانان فريب ظاهر آنها راخورده به آنان اعتماد مى كنند، در صورتى كه آنان براى مسلمانان جز پريشانى وبيچارگى و تباهى چيزى نمى خواهند، و از ريختن خار بر سر راه آنها و به دشوارىافكندن كار آنان كوتاهى ندارند.
راه دور نرويم ، در سالهاى اخير مسلمانان در دو جنگ بزرگ با دشمنان خود درگير شدنددر جنگ نخست شكست بسيار دردناكى خوردند، در حاليكه
در جنگ اخير پيروزى درخشانى نصيب آنها شد، و تقريبا همه حوادث جهانى به نفع آنهاتغيير يافت ، افسانه وحشتناك و رعب آور شكست ناپذيرى دشمن در همان روز نخست جنگ درصحراى سينا و ارتفاعات جولان براى هميشه مدفون گشت ، و مسلمانان طعم پيروزى رابراى نخستين بار در سالهاى اخير چشيدند.
چه شد كه در اين مدت كوتاه اين دگرگونى روى داد؟ پاسخ اين سؤال نيازمند يك بحث طولانى است ، ولى بطور قطع يكى ازعوامل مؤ ثر آن شكست و اين پيروزى اين بود كه در جنگ نخست بيگانگان كه حتى بعضىاز آنها دم از دوستى مى زدند، از نقشه هاى آنان با خبر بودند، ولى در جنگ اخير هيچ كسجز دو سه نفر از سران كشورهاى اسلامى از نقشه هاى آنها آگاهى نداشتند، و اين خود يكرمز بزرگ پيروزى آنها و شاهد زنده اى بر عظمت اين دستور آسمانى قرآن بود!.
آيه و ترجمه


و اءذ غدوت من اءهلك تبوئ المؤ منين مقعد للقتال و الله سميع عليم (121)اءذ همت طائفتان منكم اءن تفشلا و الله وليهما و على اللهفليتوكل المؤ منون (122)


ترجمه :

121 - و (به يادآور) زمانى را كه صبحگاهان از ميان خانواده خود براى انتخاب اردوگاهجنگ براى مؤ منان ، بيرون رفتى ، و خداوند شنوا و دانا است (گفتگوهاى مختلفى را كهدرباره طرح جنگ گفته مى شد مى شنيد و انديشه هائى را كه بعضى در سر مىپرورانيدند مى دانست ).
122 - (و نيز به يادآور) زمانى را كه دو طايفه از شما تصميم گرفتند سستى نشاندهند (و از وسط راه باز گردند) و خداوند پشتيبان آنها بود (و به آنها كمك كرد كه از اينفكر باز گردند) و افراد با ايمان بايد تنها بر خداتوكل كنند
تفسير:
از اينجا آياتى شروع مى شود كه درباره يك حادثه مهم و پر دامنه اسلامى يعنى جنگ احدنازل شده است زيرا از قرائنى كه در آيات فوق وجود دارد استفاده مى شود كه اين دو آيهبعد از جنگ احد نازل شده و اشاره به گوشهاى از جريانات اين جنگ وحشتناك مى كند وبيشتر مفسران نيز بر همين عقيده اند.
در آغاز اشاره به بيرون آمدن پيامبر از مدينه براى انتخاب لشكرگاه در دامنه احد كردهو مى گويد: بخاطر بياور اى پيامبر آن روز را كه صبحگاهان از مدينه از ميان بستگان واهل خود بيرون آمدى تا براى مؤ منان پايگاههائى براى نبرد با دشمن آماده سازى . و اذغدوت من اهلك تبوى ء المؤ منين مقاعد للقتال و الله سميع عليم
در آن روز گفتگوهاى زيادى در ميان مسلمانان بود و همانطور كه در شرح حادثه احدبزودى اشاره خواهيم كرد درباره انتخاب محل جنگ و اينكهداخل مدينه يا بيرون مدينه بوده باشد، در ميان مسلمانان اختلاف نظر شديد بود، وپيامبر پس از مشورت كافى نظر اكثريت مسلمانان را كه جمع زيادى از آنان را جوانانتشكيل مى دادند انتخاب كرد و لشكرگاه را به بيرون شهر و دامنه كوه احدمنتقل ساخت ، و طبعا در اين ميان افرادى بودند كه دردل مطالبى پنهان مى داشتند و به جهاتى حاضر باظهار آن نبودند جمله و الله سميععليم گويا اشاره به همه اينها است يعنى خداوند هم سخنان شما را مى شنيد و هم ازاسرار درون شما آگاه بود.
سپس به گوشه ديگرى از اين ماجرا اشاره كرده مى فرمايد: در آن هنگام دو طايفه ازمسلمانان (كه طبق نقل تواريخ بنو سلمه از قبيله اوس و بنو حارثه از قبيله خزرج بودند)تصميم گرفتند كه سستى بخرج دهند و از وسط راه به مدينه بازگردند. اذ همتطائفتان منكم ان تفشلا...
علت اين تصميم شايد اين بود كه آنها از طرفداران نظريه جنگ در شهر بودند و پيامبربا نظر آنها مخالفت كرده بود، به علاوه چنانكه خواهيم گفت : عبد الله بن ابىسلول با سيصد نفر از يهوديانى كه به لشكر اسلام پيوسته بودند بر اثر مخالفتپيامبر به ماندن آنها در اردوگاه اسلام ، به مدينه بازگشتند، و همين موضوع تصميم آندو طايفه مسلمان را بر ادامه راهى كه در پيش گرفته بودند سست كرد. اما چنانكه ازذيل آيه استفاده مى شود آن دو طايفه به زودى از تصميم خود بازگشتند، و به همكارىبا مسلمانان ادامه دادند، لذا قرآن مى گويد: خداوند ياور و پشتيبان اين دو طايفه بود وافراد با ايمان بايد بر خدا تكيه كنند. و الله وليهما و على اللهفليتوكل المؤ منون :
ضمنا بايد توجه داشت كه ذكر ماجراى احد بهدنبال آياتى كه قبلا درباره عدم اعتماد به كفار بود اشاره به يك نمونه زنده از اينواقعيت است زيرا همانطور كه گفتيم و نيز بعدا مشروحا خواهيم گفت پيغمبر اجازه نداديهوديانى كه به ظاهر به حمايت او برخاسته بودند، در لشكرگاه اسلام بمانند، زيراهر چه بود آنها بيگانه بودند و بيگانگان نبايد محرم اسرار و تكيه گاه مسلمانان در آنشرايط حساس شوند.
غزوه احد
سرچشمه وقوع جنگ
در اينجا لازم است قبلا اشارهاى به مجموع حوادث احد گردد: از روايات و تواريخ اسلامىچنين استفاده مى شود، هنگامى كه قريش در جنگ بدر شكست خوردند و با دادن هفتاد كشته ، وهفتاد اسير به مكه مراجعت كردند، ابو سفيان به مردم مكه اخطار كرد نگذارند زنان بركشته هاى بدر گريه كنند، زيرا اشك چشم ، اندوه را از بين مى برد، و عداوت و دشمنىرا نسبت به محمد از قلبهاى آنان زايل مى كند، ابو سفيان خود عهد كرده بود ما دام كه ازقاتلان جنگ بدر انتقام نگيرد، با همسر خود همبستر نشود!
به هر حال طايفه قريش با هر وسيلهاى كه در اختيار داشتند، مردم را به - جنگ بامسلمانان تحريك مى كردند و فرياد انتقام ، انتقام در شهر مكه طنينانداز بود.
در سال سوم هجرت ، قريش به عزم جنگ با پيامبر، با سه هزار سوار و دو هزار پياده ،با تجهيزات كافى از مكه خارج شدند، و براى اينكه در ميدان جنگ
بيشتر استقامت كنند، بتهاى بزرگ و زنان خود را نيز با خود حركت دادند.
گزارش به موقع عباس
عباس عموى پيامبر هنوز اسلام نياورده بود، و در ميان قريش به كيش و آئين آنان باقىبود، ولى از آنجا كه به برادرزاده خود، زياد علاقمند بود، هنگامى كه ديد لشكرنيرومند قريش به قصد جنگ با پيامبر از مكه بيرون آمد، بى درنگ نامهاى نوشت ، و بهوسيله مردى از قبيله بنى غفار به مدينه فرستاد. پيك عباس به سرعت بسوى مدينه روانشد، هنگامى كه پيامبر از جريان مطلع شد با سعد بن ابى ملاقات كرد و گزارش عباسرا به او رساند، و حتى المقدور سعى مى شد اين موضوع مدتى پنهان بماند.
پيغمبر صلى اللّه عليه و آله با مسلمانان مشورت مى كند
در همان روز كه نامه عباس به پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيده بود، چند نفر ازمسلمانان را دستور داد كه براه مكه و مدينه بروند و از اوضاع لشكر قريش اطلاعاتىبدست آورند.
دو بازرس محمد صلى اللّه عليه و آله كه براى كسب اطلاع رفته بودند، طولى نكشيدبرگشتند، و چگونگى قواى قريش را به پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله رساندند، وگفتند كه اين سپاه نيرومند تحت فرماندهى خود ابو سفيان است .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله پس از چند روز، همه اصحاب واهل مدينه را دعوت كرد و براى رسيدگى به اين وضع جلسهاىتشكيل داد، و موضوع دفاع را آشكارا با آنها در ميان گذاشت ، سپس در اينكه درداخل مدينه به پيكار دست زنند، و يا اينكه از شهر خارج شوند، با مسلمانان به مذاكرهپرداخت ، عدهاى گفتند كه از مدينه خارج نشويم ، و در كوچه هاى تنگ شهر با دشمنبجنگيم ، زيرا در اين صورت حتى مردان
ضعيف و زنان و كنيزان نيز به لشكر مى توانند كمك كنند.
عبد الله بن ابى بعد از گفتن اين سخنان اضافه كرد: اىرسول خدا! تا كنون هيچ ديده نشده است ما داخل حصارها و درون خانه خود باشيم ، و دشمنبر ما پيروز شود!.
اين راى بخاطر وضع خاص مدينه در آن روز مورد توجه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله همبود، او نيز مى خواست در مدينه توقف كنند و درداخل شهر با قريش به مقابله پردازند، ولى گروهى از جوانان و جنگجويان با اين راىمخالف بودند، سعد بن معاذ و چند نفر از قبيله اوس ، برخاسته گفتند: اى پيامبر! درگذشته كسى از عرب قدرت اينكه در ما طمع كند نداشته است ، با اينكه در آن موقع مامشرك و بتپرست بوديم ، و هم اكنون كه تو در ميان ما هستى ، چگونه مى توانند در ماطمع كنند، نه ، حتما بايد از شهر خارج شده با دشمن بجنگيم ، اگر كسى از ما كشتهشود شربت شهادت نوشيده است ، و اگر هم كسى نجات يافت به افتخار جهاد در راه خدانائل شده است .
اينگونه سخنان و حماسه ها طرفداران خروج از مدينه را بيشتر كرد بطورى كه طرح عبدالله بن ابى در اقليت افتاد.
خود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله با اينكه تمايل بخروج از مدينه نداشت به اينمشورت احترام گذاشت و نظريه طرفداران خروج از مدينه را انتخاب كرد و با يك نفر ازاصحاب براى مهيا كردن اردوگاه از شهر خارج شد و محلى را كه در دامنه كوه احد از جهتشرائط نظامى موقعيت حساسى داشت براى اردوگاه انتخاب فرمود.
مسلمانان براى دفاع آماده مى شوند
آن روز، روز جمعه بود كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله اين مشورت را بهعمل آورد، پس از آن براى اداى خطبه نماز جمعه ايستاد، بعد از حمد و ثناى خداوند يكتا،مسلمانان را
از نزديك شدن سپاه قريش آگاه ساخت و فرمود:
اگر شما با جان و دل براى جنگ آماده باشيد و با چنين روحيهاى با دشمنان بجنگيدخداوند بطور يقين پيروزى را نصيبتان مى كند و در همان روز با هزار نفر از مهاجر وانصار رهسپار اردوگاه شدند.
پيغمبر صلى اللّه عليه و آله شخصا فرماندهى لشكر را به عهده داشت ، وقبل از آنكه از مدينه خارج شوند دستور داد سه پرجم ترتيب دهند، يكى را به مهاجران ودو تا را به انصار اختصاص داد.
پيامبر فاصله ميان مدينه و احد را پياده پيمود، و درطول راه از صفوف لشكر سان مى ديد و به دست خود صفوف لشكر را مرتب و منظم مىساخت ، تا در يك صف راست و مستقيم حركت كنند.
مورخ معروف حلبى در كتاب خود مى نويسد: پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله هنوز بهاحد نرسيده بود كه ضمن بازديد لشكر گروهى را در ميان آنها ديد كه هرگز نديدهبود، پرسيد اينها كيستند؟ عرض كردند عدهاى از يهودند كه با عبد الله ابن ابى همپيمان بوده اند، و بدين مناسبت به يارى مسلمانان آمده اند، حضرت تاملى كرد و فرمود:براى جنگ با مشركان از مشركان نتوان يارى گرفت ، مگر اينكه مسلمان شوند يهود اينپيشنهاد را قبول نكردند، و همگى به مدينه باز گشتند، و به اين ترتيب از قواىيكهزار نفرى پيامبر صلى اللّه عليه و آله سيصد تن كم شد.
ولى مفسران نوشته اند چون با پيشنهاد عبد الله ابن ابى موافقت نشد، او در اثناى راه ازهمراهى پيامبر خوددارى نمود، و با جمعى كه تعدادشان بالغ بر سيصد نفر بود بهمدينه بازگشتند.
بهر حال پيامبر پس از تصفيه لازم ، با قواى خود كه هفتصد نفر بودند به
پاى كوه احد رسيد، بعد از اداى نماز صبح صفوف مسلمانان را آراست .
عبد الله ابن جبير را با پنجاه نفر از تيراندازان ماهر، مامور ساخت در دهانه شكاف كوهقرار گيرند، و به آنها اكيدا توصيه كرد كه در هرحال از جاى خود تكان نخورند و پشت سر سپاه را حفظ كنند، و فرمود حتى اگر ما دشمن راتا مكه تعقيب كنيم و يا اگر دشمن ما را شكست داد و ما را تا مدينه مجبور به عقب - نشينىكرد، باز هم از سنگرگاه خود دور نشويد.
از آنطرف ابو سفيان ، خالد بن وليد را با دويست سرباز زبده ، مراقب اين گردنه كردو دستور داد در كمين باشيد تا وقتى كه سربازان اسلام از اين دره كنار بكشند، آنگاهبلافاصله لشكر اسلام را از پشت سر مورد حمله قرار دهيد.
جنگ شروع شد
دو لشكر در مقابل يكديگر صف آرائى كرده ، مهياى جنگ شدند. اين دو سپاه هر كدام بهنوعى مردان خود را بجنگ تشويق مى كردند.
ابو سفيان ، بنام بتهاى كعبه و جلب توجه زنان زيبا، جنگجويان خود را بر سر ذوق وشوق مى آورد!
اما پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله بنام خدا و مواهب الهى مسلمانان را بجنگ تشويقمينمود.
اينك ، صداى الله اكبر الله اكبر مسلمانان تمام جلگه و دامنه احد را پر كرده است . و درطرف ديگر ميدان ، زنان و دختران قريش ، براى تحريك عواطف و احساسات جنگجويانقريش ، اشعارى را گويا با دف و نى ميخوانند.
پس از شروع جنگ ، مسلمانان با يك حمله شديد توانستند، لشگر قريش را در هم بشكنند،آنها پا به فرار گذاردند، و سربازان اسلام به تعقيب آنها پرداختند.
خالد بن وليد كه شكست قريش را قطعى دانست خواست از راه دره
خارج شود و مسلمانان را از پشت سر مورد حمله قرار دهد ولى تيراندازان آنها را مجبوربعقبنشينى كردند.
اين عقبنشينى قريش باعث شد جمعى از تازه مسلمانانبخيال اينكه دشمن شكستخورده است براى جمع آورى غنائم يكمرتبه پستهاى خود را ترككنند، و حتى تيراندازانيكه در بالاى كوه ايستاده بودند، سنگر خود را ترك گفتند و به -ميدان جنگ ريختند، و هر قدر عبد الله بن جبير دستور پيغمبر صلى اللّه عليه و آله رامتذكر شد به جز عده كمى كه عددشان حدود ده نفر بود، در جايگاه حساس خود نايستادند.
نتيجه مخالفت دستور پيامبر صلى اللّه عليه و آله اين شد كه خالد بن وليد با دويستنفر ديگر كه در كمين بودند چون شكاف كوه را از پاسداران خالى ديدند، به سرعت برسر عبد الله ابن جبير تاختند و او را با يارانش كشتند، و از پشت سر به لشكر اسلامحمله آوردند.
ناگهان مسلمانان از هر طرف خود را زير شمشير دشمن ديدند، نظم و هماهنگى آنها از ميانرفت ، فراريان لشكر قريش همينكه اوضاع را چنين ديدند، برگشتند و مسلمانان رادايرهوار در ميان گرفتند. در همين موقع افسر شجاع اسلام حمزه سيد الشهداء با بعضىديگر از ياران شجاع پيامبر شربت شهادت نوشيدند، و جز عده معدودى كه پروانهواراطراف رهبر خود را گرفته بودند بقيه از وحشت پا بفرار گذاشتند.
در اين جنگ خطرناك آنكه بيش از همه فداكارى مى كرد و هر حملهاى كه از جانب دشمن بهپيغمبر مى شد دفع مينمود، على ابن ابى طالب (عليه السلام ) بود.
على (عليه السلام ) با كمال رشادت ميجنگيد، تا اينكه شمشيرش شكست ، پيغمبر صلىاللّه عليه و آله شمشير خود را كه موسوم به ذو الفقار بود، به على (عليه السلام )داد. سرانجام پيغمبر صلى اللّه عليه و آله در جائى سنگر گرفت ، و على (عليه السلام) همچنان از او دفاع مى كرد، تا آنكه طبق نقل بعضى از
مورخان بيش از شصت زخم به سر، صورت و بدن او وارد آمد، و در همين موقع بود كهپيك وحى به پيامبر عرضه داشت : اى محمد صلى اللّه عليه و آله ! معناى مواسات هميناست ، پيغمبر فرمود: على عليه السلام ) از من است و من از اويم وجبرئيل افزود: و منهم از هر دوتاى شما!
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: پيامبر صلى اللّه عليه و آله پيك وحى را ميان زمينو آسمان مشاهده كرد كه مى گويد: لا سيف الا ذو الفقار و لا فتى الا على . در اين اثنافريادى برخاست كه محمد كشته شد!
چه كسى با صداى بلند گفت محمد صلى اللّه عليه و آله كشته شد؟
بعضى از سيره نويسان مى گويند: ابن قمعه كه مصعب سرباز اسلامى را بگمان اينكهپيغمبر است با ضربه سختى از پاى در آورد و سپس با صداى بلند فرياد زد به -لات و عزى سوگند كه محمد كشته شد!
اين شايعه خواه از طرف مسلمانان بوده ، يا از طرف دشمن ، بى گمان بنفع اسلام ومسلمين بود، زيرا دشمن به گمان اينكه محمد صلى اللّه عليه و آله كشته شد احد رابقصد مكه ترك گفت ، و گر نه قشون فاتح قريش كه شديدترين كينه و دشمنى رانسبت به پيامبر صلى اللّه عليه و آله داشتند و بدين قصد هم آمده بودند كه اين دفعه ازاو انتقام بگيرند بدون كشتن آن حضرت احد را ترك نمى كردند.
نيروى پنج هزار نفرى قريش حتى يكشب هم نخواست پس از پيروزى در ميدان جنگ بصبحبرساند هماندم راه مكه را پيش گرفت و حركت كرد!
خبر كشته شدن پيامبر صلى اللّه عليه و آلهتزلزل بيشترى در جمعى از مسلمانان بوجود آورد، و آن عده از مسلمانان كه در ميدان جنگبودند براى اينكه بقيه پراكنده
نگردند و تزلزل و اضطراب آنان بر طرف شود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را بالاىكوه بردند تا به - مسلمانان نشان دهند كه پيغمبر زنده است ، فراريان برگشتند وبدور حضرت جمع شدند. پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فراريان را ملامت مى كرد كه چرادر چنان وضع خطرناك فرار كرديد، مسلمانان با اينكه شرمنده بودند زبان عذرگشودند و گفتند: اى پيغمبر خدا، ما آوازه قتل تو را شنيديم و از شدت ترس فراركرديم .
بدين ترتيب در جنگ احد نسبت به مسلمانان خسارات مالى و جانى فراوانى وارد شد و هفتادتن از مسلمانان در ميدان جنگ كشته شدند و عدهى زيادى مجروح افتادند، اما مسلمانان ازشكست درس بزرگى آموختند كه ضامن پيروزى آنها در ميدانهاى آينده شد، و در آيات آيندهبررسى وسيعى روى اثرات گوناگون اين حادثه بزرگ - بخواست خدا - انجام خواهدشد.
آيه و ترجمه


و لقد نصركم الله ببدر و اءنتم اءذلة فاتقوا الله لعلكم تشكرون (123)اءذ تقول للمؤ منين اء لن يكفيكم اءن يمدكم ربكم بثلثة اءلف من الملئكة منزلين (124)بلى اءن تصبروا و تتقوا و ياءتوكم من فورهم هذا يمددكم ربكم بخمسة اءلف من الملئكةمسومين (125)و ما جعله الله اءلا بشرى لكم و لتطمئن قلوبكم به و ما النصر اءلا من عند الله العزيزالحكيم (126)ليقطع طرفا من الذين كفروا اءو يكبتهم فينقلبوا خائبين (127)


ترجمه :

123 - خداوند شما را در بدر يارى كرد (و بر دشمنان خطرناك پيروز شديد) در حالىكه شما (نسبت به آنها) ناتوان بوديد پس از خدا بپرهيزيد (و در برابر دشمن مخالفتفرمان پيامبر نكنيد) تا شكر نعمت او را بجا آورده باشيد.
124 - در آن هنگام كه تو، به مؤ منان ميگفتى آيا كافى نيست پروردگارتان شما را به- سه هزار نفر از فرشتگان كه (از آسمان ) فرود آيند يارى كند ؟!.
125 - آرى (امروز هم ) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد - و دشمن به همين زودى به سراغشما بيايد - خداوند شما را به پنجهزار نفر از فرشتگان كه نشانه هاى مخصوصىدارند مدد خواهد داد.
126 - ولى اينها (همه ) فقط براى بشارت و اطمينان خاطر شماست و گر نه پيروزىتنها از جانب خداوند تواناى حكيم است .
127 - (اين وعده را كه خدا به شما داده ) براى اين است كه قسمتى از پيكر لشكركافران را قطع كند، يا آنها را با زور ذلت باز گرداند، تا مايوس و نا اميد (به وطنخود بازگردند
تفسير :
مرحله خطرناك جنگ
پس از پايان جنگ احد لشكر پيروز مشركان به سرعت بسوى مكه بازگشت . ولى دراثناى راه اين فكر براى آنها پيدا شد كه چرا پيروزى خود را ناقص گذاردند؟ چه بهتركه به مدينه بازگردند و شهر را غارت كنند، و مسلمانان را در هم بكوبند، و اگر محمدصلى اللّه عليه و آله هم زنده باشد بقتل برسانند، و براى هميشه فكر آنها از ناحيهاسلام و مسلمين راحت شود، به همين جهت فرمان بازگشت صادر شد و در حقيقت اينخطرناكترين مرحله جنگ احد بود، زيرا مسلمانان بقدر كافى كشته و زخمى داده بودند، وطبعا هيچگونه آمادگى در آن حال براى تجديد جنگ در آنها نبود، و بعكس دشمن با روحيهنيرومندى ميتوانست اين بار جنگ را از سر گيرد و نتيجه نهائى آنرا پيشبينى كند.
اين خبر بزودى به پيامبر رسيد و اگر شهامت فوق العاده و ابتكار بينظير او كه از وحىآسمانى مايه ميگرفت نبود شايد تاريخ اسلام در همانجا پايان مييافت .
آيات فوق درباره اين مرحله حساس نازل گرديده است ، و بتقويت روحيه مسلمانانپرداخته ، و به دنبال آن يك فرمان عمومى از ناحيه پيامبر براى حركت به سوى مشركانداده شد، و حتى مجروحان جنگ (و در ميان آنها على (عليه السلام ) را كه بيش از شصت زخمبر تن داشت ) آماده پيكار با دشمن شدند و از مدينه حركت كردند.
اين خبر بگوش سران قريش رسيد و از اين روحيه عجيب مسلمانان سخت بوحشت افتادند!آنها فكر مى كردند شايد جمعيت تازه نفسى از مدينه به
مسلمانان پيوستهاند، و ممكن است برخورد جديد نتيجه نهائى جنگ را بزيان آنها تغييردهد، لذا فكر كردند براى حفظ پيروزى خود بهتر اين است كه به مكه باز گردند همينكار انجام شد و بسرعت راه مكه را پيش گرفتند.
گفتيم اين آيات در حقيقت براى تقويت روحيه ، شكستخورده مسلماناننازل گرديد، و نخست در آن اشاره به پيروزى چشمگير مسلمانان در ميدان بدر شده تا بايادآورى آن خاطره ، به آينده خويش دلگرم شوند و لذا مى فرمايد: خداوند شما را دربدر پيروزى داد در حاليكه نسبت به دشمن ضعيف ، و از نظر عده و تجهيزاتقابل مقايسه با آنها نبوديد (عدد شما 313 نفر با تجهيزات كم ، و مشركان بيش از هزارنفر و با تجهيزات فراوان بودند). و لقد نصركم الله ببدر و انتم اذلة
حال كه چنين است ، از خدا بپرهيزيد، و از تكرار مخالفت فرمان پيشواى خود، يعنى پيامبراجتناب كنيد تا شكر نعمتهاى گوناگون او را بجاى آورده باشيد. (فاتقوا الله لعلكمتشكرون )
سپس خاطره يارى مسلمانان را در ميدان بدر بوسيله فرشتگان يادآورى كرده و مى گويد:فراموش نكنيد كه در آن روز پيغمبر به شما گفت آيا كافى نيست كه سه هزار نفر ازفرشتگان به يارى شما بشتابند. اذ تقول للمؤ منين ا لن يكفيكم ان يمدكم ربكم بثلثةآلاف من الملائكة ...
آرى امروز هم اگر استقامت بخرج دهيد و به استقبال سپاه قريش بشتابيد، و تقوى راپيشه كنيد، و مانند روز گذشته ، با فرمان پيمبر مخالفت ننمائيد، اگر در اينحال مشركان به سرعت بسوى شما برگردند، خداوند بوسيله پنج هزار نفر ازفرشتگان كه همگى داراى نشانه هاى مخصوصى هستند شما را يارى خواهد كرد. بلى انتصبروا و تتقوا و ياتوكم من فورهم هذا يمددكم ربكم بخمسة آلاف من الملائكة مسومين .
اما توجه داشته باشيد كه آمدن فرشتگان به يارى شما، تنها براى تشويق و بشارتو اطمينان خاطر و تقويت روحيه شما است ، و گرنه پيروزى تنها از ناحيه خداوندى استكه بر همه چيز قادر و در همه كار حكيم است هم راه پيروزى را مى داند و هم قدرت براجراى آن دارد. و ما جعله الله الا بشرى لكم و لتطمئن قلوبكم به و ما النصر الا من عندالله ...
گر چه مفسران در تفسير اين آيه گفته هاى گوناگونى دارند، ولى با مسيرى كه ما درتفسير آيات گذشته بكمك خود آيات و تواريخ موجود پيموديم ، تفسير اين آيه نيزروشن است ، خداوند مى فرمايد: اينكه به شما وعده داده شده است كه فرشتگان را دربرخورد جديد با دشمن بيارى شما بفرستد، براى اين است كه قسمتى از پيكر لشكرمشركان را قطع كند، و آنها را با ذلت و رسوائى باز گرداند. ليقطع طرفا من الذينكفروا او يكبتهم فينقلبوا خائبين :
بايد توجه داشت كه طرف در آيه به معنى قطعه و يكبتهم از ماده كبت به معنىبازگرداندن به زور و توام با ذلت است .
در اينجا سؤ الاتى در زمينه چگونگى يارى فرشتگان و حمايت آنها از مسلمانان وچگونگى اين يارى پيش مى آيد، كه بخواست خداوند پاسخ مشروح آن را در سورهانفال ذيل آيات 7 - تا 12 خواهيم داد.
آيه و ترجمه


ليس لك من الا مر شى ء اءو يتوب عليهم اءو يعذبهم فإ نهم ظالمون(128)


ترجمه :

128 - هيچ گونه اختيارى (درباره عفو كافران ، يا مؤ منان فرارى از جنگ ،) براى تونيست مگر اينكه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، يا مجازات كند؛ زيرا آنها ستمگرند.
تفسير
در تفسير اين آيه در ميان مفسران سخن بسيار زياد است ولى اين موضوع تقريبا مسلم استكه آيه فوق پس از جنگ احد نازل شده ، و مربوط به - حوادث آن است ، آيات سابق نيزاين حقيقت را تاءييد مى كند.
آيه مى فرمايد: (هيچ گونه اختيارى (درباره عفو كافران ، يا مؤ منان فرارى از جنگ ،)براى تو نيست مگر اينكه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، يا مجازات كند؛ زيرا آنهاستمگرند.(ليس لك من الا مر شى ء اءو يتوب عليهم اءو يعذبهم فإ نهم ظالمون )
و اما در مورد تفسير آيه دو معنى بيش از همه جلب توجه مى كند:
نخست اينكه اين آيه جمله مستقلى را تشكيل مى دهد و بنابراين جمله (او يتوب عليهم )به معنى (الا ان يتوب عليهم ) است و معنى آيه روى هم رفته چنين مى شود: دربارهسرنوشت آنها كارى از دست تو ساخته نيست مگر اينكه خدا بخواهد آنها را ببخشد يابخاطر ستمى كه كرده اند مجازاتشان كند و منظور از آنها يا كفارى مى باشند كه در اينجنگ ضربه هاى سخت به مسلمانان وارد ساختند و حتى دندان و پيشانى پيغمبر صلى اللّهعليه و آله را شكستند، و يا مسلمانانى مى باشند كه از ميدان جنگ فرار كردند، و پس ‍ ازپايان جنگ پشيمان شدند و از پيغمبر تقاضاى عفو كردند، آيه مى گويد: (عفو بخششيا مجازات و عذاب آنها به دست خدا است و پيامبر هم
بدون اذن پروردگار كارى انجام نمى دهد.)
تفسير ديگر اينكه ليس لك من الامر شى ء جمله معترضه است و جمله (او يتوب عليهم )عطف به جمله (او يكبتهم ) مى باشد، و اين آيه دنباله آيهقبل محسوب مى شود، و در اين صورت مجموع معنى دو آيه چنين خواهد بود: (خداوندوسائل پيروزى را در اختيار شما قرار خواهد داد، و يكى از چهار سرنوشت را براىكافران مقرر مى سازد: يا قسمتى از پيكر لشكر مشركان را از بين مى برد، يا آنها رابه اين وسيله مجبور به بازگشت مى كند، و يا آنها را در صورت شايستگى و توبه مىبخشد، و يا آنها را بخاطر ظلمشان مجازات مى كند، و خلاصه با هر دستهاى از آنها برطبق حكمت و عدالت رفتار خواهد نمود، و تو درباره آنها پيش خود هيچ گونه تصميمىنمى توانى بگيرى ).
درباره علت نزول اين آيه نيز روايات متعددىنقل شده است از جمله پس از آنكه دندان و پيشانى پيامبر در جنگ احد شكست ، و آنهمهضربات سخت بر پيكر مسلمين وارد شد، پيامبر از آينده مشركان نگران گرديد و پيشخود فكر مى كرد چگونه اين جمعيت قابل هدايت خواهند بود و فرمود: (كيف يفلح قومفعلوا هذا بنبيهم و هو يدعوهم الى ربهم ؛ چگونه چنين جمعيتى رستگار خواهند شد كه باپيامبر خود چنين رفتار مى كنند در حالى كه وى آنها را به سوى خدا دعوت مى كند.)
در اينجا آيه فوق نازل شد و به پيامبر صلى اللّه عليه و آله دلدارى داد كه تو مسؤول هدايت آنها نيستى بلكه تنها موظف به تبليغ آنها مى باشى .
رفع اشتباه در اينجا لازم است به دو نكته توجه شود:
1 - مفسر معروف نويسنده (المنار) معتقد است كه اين آيه درس بزرگى در زمينه استفادهاز وسايل طبيعى براى پيروزى ، به مسلمانان ، مى آموزد، و آن اينكه اگر خدا به آنهاوعده پيروزى مى دهد به اين معنى نيست كه مسلمانانوسائل طبيعى و تجهيزات نظامى و نقشه هاى جنگى و مانند آن را فراموش كنند و دست روىهم گذاشته هميشه در انتظار دعاى پيغمبر براى پيروزى باشند، لذا به پيغمبر صلىاللّه عليه و آله خطاب كرده مى گويد: (ليس لك من الامر شى ء) يعنى پيروزى بهدست تو واگذار نشده ، بلكه به فرمان خدا است ، و خداوند براى آن سننى قرار داده استكه بايد از آنها استفاده كرد، (و دعا كردن پيغمبر اگر چه مؤ ثر و مفيد است ، ولى جنبهاستثنائى دارد و مخصوص موارد معينى است ).
گفتار اين نويسنده در اين قسمت اگر چه منطقى است ، ولى باذيل آيه كه از توبه يا مجازات كفار بحث مى كند به هيچ وجه سازگار نيست ، وبنابراين نمى توان آن را تفسير آيه دانست .
2 - اين آيه كه هر گونه اختيارى را از پيامبر صلى اللّه عليه و آله درباره عفو و بخششيا مجازات مخالفان سلب مى كند هيچ گونه منافاتى با مؤ ثر بودن دعاى پيامبر صلىاللّه عليه و آله و عفو و گذشت او، و شفاعت و مانند آن كه از آيات ديگر قرآن استفاده مىشود، ندارد، زيرا منظور از آيه فوق اين است كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله مستقلا هيچكارى را نمى تواند انجام دهد، ولى به فرمان خدا و به اجازه او، مى تواند ببخشد، و همدر جاى خود مجازات كند، و هم عوامل پيروزى را فراهم سازد، و حتى به اجازه پروردگارو اذن او مى تواند هم چون مسيح (عليه السلام ) مردگان را زنده كند.
كسانى كه جمله (ليس لك من الامر شى ء) را گرفته ، و خواسته اند توانائى پيامبررا بر اين امر انكار كنند، در حقيقت آيات ديگر قرآن را فراموش كرده اند.
قرآن مجيد در سوره نساء آيه 64 مى گويد: (و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوكفاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما؛ اگر آنها هنگامى كهبه خود ستم مى كردند به سراغ تو مى آمدند و استغفار مى كردند و پيامبر نيز براىآنها از خدا طلب آمرزش ‍ مى كرد خدا را توبه كننده (بخشنده ) و مهربان مى يافتند.)
طبق اين آيه استغفار پيامبر صلى اللّه عليه و آله يكى ازعوامل بخشش گناه شمرده شده ، و در بحثهاى آينده درذيل آيات مناسب باز هم در اين زمينه توضيح خواهيم داد.
آيه و ترجمه


و لله ما فى السموت و ما فى الا رض يغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء و الله غفوررحيم(129)


ترجمه :

129 - و آنچه در آسمانها و زمين است از آن خدا است ، هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)مى بخشد؛ و هر كس را بخواهد، مجازات مى كند؛ و خداوند آمرزنده مهربان است .
تفسير
اين آيه در حقيقت تاءكيدى است براى آيه قبل ، و مى گويد: (آمرزش و مجازات به دستپيامبر نيست ، بلكه به فرمان خداوندى است كه حكومت آنچه در آسمانها و زمين است ، بهدست او است ، آفرينش از او است ، مالكيت ، و تدبير آنها نيز از آن او است .)(و لله ما فىالسموت و ما فى الا رض يغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء و الله غفور رحيم )
بنابراين ، او است كه مى تواند گناهكاران را هر گاه صلاح ببيند ببخشد، و يا مجازاتكند.
در پايان آيه به رحمت واسعه خداوند اشاره كرده ، مى گويد: در عينحال كه مجازات او شديد است (او آمرزنده و مهربان است ) و رحمت او بر غضب او پيشىمى گيرد.(و الله غفور رحيم )
بد نيست در اينجا به گفتار يكى از دانشمندان اسلامى كه در عين فشرده بودن پاسخىاست براى بعضى از سؤ الها، اشاره كنيم . مفسر عاليقدر، طبرسى درذيل آيه نقل مى كند كه از يكى از دانشمندان پرسيدند: خداوند با آن رحمت واسعه و بىپايانش چگونه بندگان را بخاطر گناهان مجازات مى كند؟
او در پاسخ گفت : (رحمت ) خداوند، (حكمت ) او را از بين نمى برد، زيرا رحمت او همچون حس ترحم ما از احساسات و رقت قلب سرچشمه نمى گيرد،
بلكه رحمت او هميشه آميخته با حكمت است ، و حكمت ايجاب مى كند، كه گنهكاران (جز درموارد خاصى ) به مجازات برسند.
آيه و ترجمه


يا ايها الذين آمنوا لا تاءكلوا الربوا اضعفا مضعفة و اتقوا الله لعلكم تفلحون(130)و اتقوا النار التى اعدت للكافرين(131)و اطيعوا الله و الرسول لعلكم ترحمون(132)


ترجمه :

130 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ربا (و سودپول ) را چند برابر نخوريد! از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد!
131 - و از آتشى بپرهيزيد كه براى كافران آماده شده است !
132 - و خدا و پيامبر را اطاعت كنيد، تا مشمول رحمت شويد!
تفسير :
تحريم رباخوارى
آيات گذشته - چنانكه دانستيم - درباره غزوه احد و حوادث مربوط به آن ، و درسهاىگوناگونى است كه مسلمانان از آن حادثه فرا گرفتند، ولى اين سه آيه و شش آيهبعد از آن محتوى يك سلسله برنامه هاى اقتصادى ، اجتماعى و تربيتى است .
در نخستين آيه روى سخن را به مؤ منان كرده و مى فرمايد: (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ربا (و سود پول ) را چند برابر نخوريد).(يا ايها الذين آمنوا لا تاءكلوا الربوااضعافا مضافة ).
مى دانيم روش قرآن در مبارزه با انحرافات ريشه دار اجتماعى اين است كه تدريجا زمينهسازى مى كند، و افكار عموم را تدريجا به مفاسد آنها آشنا مى سازد، و آنگاه كه آمادگىبراى پذيرفتن تحريم نهائى حاصل شد قانون را به صورت صريح
اعلام مى كند (مخصوصا در مواردى كه آلودگى به گناه زياد و وسيع باشد).
و نيز مى دانيم : عرب ، در زمان جاهليت آلودگى شديدى به رباخوارى داشت و مخصوصامحيط مكه محيط رباخواران بود، و سرچشمه بسيارى از بدبختيهاى اجتماعى آنها نيز همينكار زشت و ظالمانه بود، به همين دليل قرآن براى ريشه كن ساختن رباخوارى حكمتحريم را در چهار مرحله بيان كرده است :
1 - در آيه 39 سوره روم نخست درباره (ربا) به يك پند اخلاقى قناعت شده آنجا كه مىفرمايد: (و ما آتيتم من ربا ليربو فى اموال الناس فلا يربو عند الله و ما آتيتم منزكوة تريدون وجه الله فاولئك هم المضعفون ؛ آنچه به عنوان ربا مى پردازيد تا دراموال مردم فزونى يابد، نزد خدا فزونى نخواهد يافت ، و آنچه را به عنوان زكات مىپردازيد و تنها رضاى خدا را مى طلبد (مايه بركت است و) كسانى كه چنين كنند داراىپاداش مضاعفند).
و بدين طريق اعلام مى كند كه تنها از ديدگاه افراد كوته بين است كه ثروترباخواران از راه سود گرفتن افزايش مى يابد، اما در پيشگاه خدا چيزى بر آنها افزودهنمى شود بلكه زكات و انفاق در راه خدا است كه ثروتها را افزايش مى دهد.
2 - در سوره نساء آيه 161 ضمن انتقاد از عادات و رسوم غلط يهود به عادت زشترباخوارى آنها اشاره كرده و مى فرمايد: (و اخذهم الربا و قد نهوا عنه ؛ يكى ديگر ازعادات بد آنها اين بود كه ربا مى خوردند با اينكه از آن نهى شده بودند).
3 - در سوره بقره آيات 275 تا 279 هر گونه رباخوارى به شدت ممنوع اعلام شده ودر حكم جنگ با خدا ذكر گرديده است .
4 - و بالاخره در آيه مورد بحث چنانكه ضمن تفسير آن خواهيم گفت ، حكم تحريم رباصريحا ذكر شده ، اما تنها به يك نوع از انواع ربا و نوع شديد و فاحش آن اشاره شدهاست .
در اين آيه اشاره به تحريم رباى فاحش شده و با تعبير (اضعافا مضاعفة )

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation