بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نمونه جلد 1, جمعی از فضلا   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     10180001 -
     10180002 -
     10180003 -
     10180004 -
     10180005 -
     10180006 -
     10180007 -
     10180008 -
     10180009 -
     10180010 -
     10180011 -
     10180012 -
     10180013 -
     10180014 -
     10180015 -
     10180016 -
     10180017 -
     10180018 -
     10180019 -
     10180020 -
     10180021 -
 

 

 
 


next page

fehrest page

back page


تفسير:
همه جا رو به سوى كعبه كنيد
همانگونه كه قبلا اشاره شد، بيت المقدس قبله نخستين و موقت مسلمانان بود، لذا پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلم ) انتظار مى كشيد كه فرمان تغيير قبله صادر شود، بهخصوص اينكه يهود پس از ورود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به مدينه اينموضوع را دستاويز خود قرار داده بودند، و مرتبا مسلمانان را سرزنش مى كردند: اينهااستقلالى از خود ندارند اينها پيش از آنكه ما به آنها ياد دهيم اصلا از امر قبله سر درنمى آوردند!، قبول قبله ما دليل بر قبول مذهب ما است ! و مانند اينها.
در آيه مورد بحث به اين امر اشاره شده و فرمان تغيير قبله در آن صادر گرديده است مىفرمايد: (ما نگاه هاى انتظار آميز تو را به آسمان (مركزنزول وحى ) مى بينيم (قد نرى تقلب وجهك فى السماء).
(اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن راضى خواهى بود باز مى گردانيم(فلنولينك قبلة ترضيها).
(هم اكنون صورت خود را به سوى مسجد الحرام و خانه كعبه بازگردان )(فول وجهك شطر المسجد الحرام ).
نه تنها در مدينه ، هر جا باشيد، روى خود را به سوى مسجد الحرام كنيد (و حيث ما كنتمفولوا وجوهكم شطره ).
مى دانيم اين تغيير قبله طبق روايات در حال نماز ظهر بود، و در يك لحظه حساس وچشمگير انجام گرفت ، پيك وحى خداوند بازوان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) راگرفته و از بيت المقدس به سوى كعبه بر گردانيد، و فورا مسلمانان صفوف خود راتغيير دادند، حتى در روايتى مى خوانيم كه زنها جاى خود را به مردان و مردان جاى خود رابه زنان دادند (بايد توجه داشت كه بيت المقدس تقريبا در سمتشمال بود، در حالى كه كعبه درست در سمت جنوب قرار داشت ).
جالب اينكه تغيير قبله يكى از نشانه هاى پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم )در كتب پيشين ذكر شده بود، چه اينكه آنها خوانده بودند كه او به سوى دو قبله نماز مىخواند يصلى الى القبلتين .
لذا در آيه فوق بعد از اين فرمان اضافه مى كند: (كسانى كه كتاب آسمانى به آنهاداده شده است ، ميدانند اين فرمان حقى است از ناحيه پروردگارشان ) (و ان الذين اوتواالكتاب ليعلمون انه الحق من ربهم ).
بعلاوه همين امر كه پيامبر اسلام تحت تاثير عادات محيط خود قرار نگرفت و كعبه را كهمركز بتها و مورد علاقه عموم عرب بود در آغاز كنار گذاشت ، و قبله
يك اقليت محدود را به رسميت شناخت خود دليلى بر صدق دعوت او و الهى بودن برنامههايش به شمار مى رفت .
و در پايان اضافه مى كند خداوند از اعمال آنهاغافل نيست (و ما الله بغافل عما يعملون ).
يعنى آنها به جاى اينكه اين تغيير قبله را به عنوان يك نشانه صدق او كه در كتب پيشينآمده معرفى كنند، كتمان كرده و به عكس روى آنجنجال به راه انداختند، خدا، هم از اعمالشان آگاه است ، و هم از نياتشان .
نكته ها:
1- نظم آيات
محتواى آيه مورد بحث به خوبى نشان مى دهد كهقبل از آيه گذشته نازل شده است و اگر مى بينيم در قرآن بعد از آن قرار گرفته بهخاطر اين است كه آيات قرآن بر حسب تاريخنزول جمع آورى نشده است ، بلكه گاه مناسباتى ايجاد كرده كه آيه اى كه نزولش بعدبوده به دستور پيامبر كه از فرمان خدا سرچشمه مى گرفت قبلا ذكر شود (از جمله اينمناسبت ها رعايت اولويت و اهميت مطالب است ).
2- انتظار دردناك !
از آيه فوق ، استفاده مى شود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) علاقه خاصى(به كعبه داشت و انتظار آن را مى كشيد كه فرمان قبله بودن آن صادر گردد، علت اين امررا در علاقه شديد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به ابراهيم (عليه السلام ) وآثار او بايد جستجو كرد، از اين گذشته (كعبه ) قديمى ترين خانه توحيد بود، اومى دانست كه (بيت المقدس ) قبله موقتى مسلمانان است ، و آرزو داشت قبله اصلى و نهائىزودتر تعيين گردد.
اما از آنجا كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) تسليم فرمان خدا بود حتى اينتقاضا را بر زبان نياورد، تنها نگاه هاى انتظار آميزش به آسمان نشان مى داد كه اوعشق و شوق شديدى در دل دارد.
ضمنا تعبير به (آسمان ) شايد به خاطر اين باشد كه (فرشته وحى ) از طرفبالا بر او نازل مى شد و گرنه مى دانيم نه خداوند مكانى دارد، و نه وحى اومحل معينى .
3- معنى (شطر)
موضوع ديگرى كه در اينجا قابل دقت است اينكه : در آيه فوق به جاى كلمه كعبه ،(شطر المسجد الحرام ) ذكر شده .
اين تعبير ممكن است به خاطر آن باشد كه براى آنها كه در نقاط دور از مكه نماز مىخوانند محاذات با خانه كعبه بسيار دشوار يا غير ممكن است ، لذا به جاى خانه (كعبه )(مسجد الحرام ) كه محل وسيعترى است ، ذكر شده ، و مخصوصا كلمه (شطر) كه بهمعنى سمت و جانب است ، انتخاب گرديده ، تا انجام اين دستور اسلامى ، براى همگان در هرجا باشند ميسر گردد، بعلاوه تكليف صفهاى طولانى نماز جماعت كه در بسيارى اوقات ازطول كعبه بيشتر است روشن شود.
بديهى است محاذات دقيق با خانه كعبه و حتى با مسجد الحرام گرچه براى كسانى كه ازدور نماز مى خوانند كار بسيار مشكلى است ، ولى ايستادن به سمت آن براى همه آسان است.
4- خطاب همگانى
بدون شك خطابات قرآن ولو در ظاهر متوجه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم )باشد، مفهوم عامى دارد كه شامل همه مسلمانان مى شود (جز موارد معدودى كهدليل بر اختصاص آن به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در دست داريم ) باتوجه به اين امر اين سؤ ال پيش مى آيد كه چرا در آيه فوق يك بار به پيامبر (صلىاللّه عليه و آله و سلم ) دستور مى دهد كه رو به سوى مسجد الحرام نماز بخواند، ويكبار همه مؤ منان را مخاطب ساخته ؟.
اين تكرار ممكن است به اين دليل باشد كه مساءله تغيير قبله يك مساءله جنجالى و پرسر و صدا بود، و امكان داشت ، به خاطر جنجالها و سمپاشيها، ذهن افراد تازه مسلمانمشوب گردد، و به عذر اينكه خطاب (فول و جهك ) مخصوص پيامبر (صلى اللّه عليهو آله و سلم ) است از زير بار نماز خواندن به جانب كعبه شانه خالى كنند، لذا خداوندبعد از اين خطاب مخصوص ، يك خطاب عام متوجه همه مسلمانان كرد تا تاءكيد كند كه اينتغيير قبله به هيچوجه يك امر خصوصى نيست بلكه براى عموم مسلمانها است .
5- آيا تغيير قبله به خاطر خشنودى پيامبربود؟
جمله (قبلة ترضاها) (قبله اى كه از آن خشنود شوى ) ممكن است اين توهم را ايجاد كندكه اين تغيير به خاطر خشنودى پيامبر صورت گرفت ولى اين توهم با توجه به ايننكته از ميان مى رود كه بيت المقدس قبله موقت بود، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم) انتظار اعلام قبله نهائى را مى كشيد كه با صدور فرمان آن از يك سو زبان طعن يهوداز مسلمانان قطع مى شد، و از سوى ديگر موجبات علاقمندى بيشترى در مردم حجاز كهتوجه خاصى به كعبه داشتند براى پذيرش آئين اسلام فراهم مى ساخت ، ضمنا اعلامقبله نخستين نيز اين اثر را داشت كه اسلام را از اينكه يك آئين نژادى باشد جدا كرد،بعلاوه قلم بطلان بر بتهاى بت پرستان كه
در كعبه قرار داشتند كشيده بود.
6- كعبه مركز يك دائره بزرگ
اگر كسى از بيرون كره زمين به صفوف نمازگذاران مسلمانان كه رو به سوى كعبهنماز مى خوانند بنگرد، دواير متعددى را مى بيند كه يكى در درون ديگرى قرار گرفتهتا به كانون اصلى كه نقطه كعبه است مى رسد، و وحدت و مركزيت آن را مشخص مىسازد.
بدون شك اين قبله از برنامه اى كه مثلا مسيحيان دارند كه همگى در هر جا باشند به سمتمشرق نماز مى خوانند الهام بخشتر است .
جالب اينكه توجه خاص مسلمانان به تعيين سمت كعبه سبب شد كه علم هيئت و جغرافيا درآغاز اسلام در ميان مسلمانان به سرعت رشد كند، زيرا كه محاسبه سمت قبله در نقاط مختلفروى زمين بدون آشنائى با اين علوم امكان نداشت .

آيه و ترجمه


و لئن اتيت الذين اوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك و ما انت بتابع قبلتهم و ما بعضهمبتابع قبلة بعض و لئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءك من العلم انك اذا لمن الظلمين (145)


ترجمه :

145- سوگند كه اگر هر گونه آيه (و نشانه و دليلى ) براى (اين گروه ) ازاهل كتاب بياورى از قبله تو پيروى نخواهند كرد، و تو نيز هيچگاه از قبله ى آنان پيروىنخواهى نمود (آنها نبايد تصور كنند كه بار ديگر تغيير قبله امكانپذير است ) و هيچ يكاز آنها پيروى از قبله ديگرى نمى كنند، و اگر تو پس از اين آگاهى متابعت هوسهاى آنهاكنى مسلما از ستمگران خواهى بود.

تفسير:
آنها به هيچ قيمت راضى نمى شوند
در تفسير آيه قبل خوانديم كه اهل كتاب مى دانستند تغيير قبله از بيت المقدس به سوىكعبه نه تنها ايرادى بر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيست ، از جملهنشانه هاى حقانيت او است زيرا در كتابهاى خود خوانده بودند پيامبر موعود به سوى دوقبله نماز مى خواند ولى تعصبها نگذاشت آنها حق را بپذيرند.
اصولا انسان تا زمانى كه تصميم گيرى قبلى روىمسائل نكرده باشد، قابل تفاهم است و مى توان بادليل و منطق يا ارائه معجزات ، عقيده او را تغيير داد و حقيقتى را براى او اثبات نمود.
اما هنگامى كه موضع خود را قبلا بطور قطع مشخص كرده ، مخصوصا
مورد افراد متعصب و نادان ، چنين كسانى را به هيچ قيمت نمى توان تغيير داد.
لذا قرآن در آيه مورد بحث با قاطعيت مى گويد: (سوگند كه اگر هر گونه آيه ونشانه و دليلى براى (اين گروه از) اهل كتاب بياورى از قبله تو پيروى نخواهند كرد)(و لئن اتيت الذين اوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك ).
بنابراين خود را خسته مكن كه آنها به هيچ قيمت تسليم حق نخواهند شد چرا كه روح حقيقتجوئى در آنها مرده است .
متاسفانه همه پيامبران الهى با اين گونه افراد روبرو بوده اند كه يا از ثروتمندانبا نفوذ بودند، يا دانشمندان منحرف و دنياپرست و يا عوامجاهل و متعصب !
بعدا اضافه مى كند: تو نيز هرگز تابع قبله آنها نخواهى شد (و ما انت بتابع قبلتهم).
يعنى اگر آنها تصور مى كنند با اين قال و غوغاها بار ديگر قبله مسلمانان تغيير خواهدكرد كور خوانده اند، اين قبله هميشگى و نهائى مسلمين است .
و اين تعبير در واقع يكى از طرق پايان دادن به جنجالهاى مخالفين است كه انسان باقاطعيت بايستد و نشان دهد با اين سر و صداها در مسير خود هيچگونه دگرگونى ايجادنخواهد كرد.
سپس مى افزايد: و آنها نيز آنچنان در عقيده خود متعصبند كه (هيچيك از آنها پيرو قبلهديگرى نيست ) (و ما بعضهم بتابع قبلة بعض ).
نه يهود از قبله نصارى پيروى مى كنند و نه نصارى از قبله يهود.
و باز براى تاءكيد و قاطعيت بيشتر به پيامبر اخطار مى كند كه اگر پس از اين آگاهىكه از ناحيه خدا به تو رسيده تسليم هوسهاى آنان شوى و از آن پيروى كنى مسلما ازستمگران خواهى بود (و لئن اتبعت اهوائهم من بعد ما جائك من العلم انك اذا لمن الظالمين ).
در قرآن نظير اين گونه خطابها كه به صورت قضاياى شرطيه است نسبت به پيامبرمكرر ديده مى شود و هدف آن در واقع سه چيز است :
نخست اينكه همگان بدانيد در قوانين الهى هيچگونه تبعيض و تفاوتى در ميان مردم نيست ،و حتى پيامبران نيز مشمول اين قوانين هستند، بنابراين اگر به فرضمحال ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) هم انحرافى از حق پيدا كند،مشمول كيفر پروردگار خواهد شد، هر چند چنين فرضى در مورد پيامبران با آن ايمان وعلم سرشار و مقام تقوا و پرهيزكارى امكانپذير نيست ، (و به اصطلاح قضيه شرطيهدلالت بر وجود شرط نمى كند).
ديگر اينكه ساير مردم حساب خود را كاملا برسند و بدانند جائى كه پيامبر چنين است آنهاچگونه مراقب مسئوليتهاى خويش باشند، و هرگز نبايد تسليم تمايلات انحرافىدشمنان و جار و جنجالهاى آنها شوند.
سوم اينكه روشن شود پيامبر نيز از خود اختيار هيچگونه تغيير و دگرگونى در احكام خداندارد و به اصطلاح چنان نيست كه بشود با او به كنار آيند و سازش كنند بلكه او همبندهاى است سر بر فرمان پروردگار.

آيه و ترجمه


الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون ابناءهم و ان فريقا منهم ليكتمون الحق و هميعلمون (146)
الحق من ربك فلا تكونن من الممترين(147)


ترجمه :

146- كسانى كه كتب آسمانى به آنان داده ايم او (پيامبر) را همچون فرزندان خود مىشناسند (اگر چه ) جمعى از آنان حق را آگاهانه كتمان مى كنند.
147- اين (فرمان تغيير قبله ) حكم حقى از طرف پروردگار تو است ، بنابراين هرگزاز ترديد كنندگان در آن مباش .

تفسير:
آنها به خوبى او را مى شناسند
در تعقيب بحثهاى گذشته پيرامون لجاجت و تعصب گروهى ازاهل كتاب ، نخستين آيه مورد بحث مى گويد: علماىاهل كتاب پيامبر اسلام را به خوبى همچون فرزندان خود مى شناسند (الذين آتيناهمالكتاب يعرفونه كما يعرفون ابنائهم ).
و نام و نشان و مشخصات او را در كتب مذهبى خود خوانده اند.
(ولى گروهى از آنان سعى دارند آگاهانه حق را كتمان كنند) (و ان فريقا منهمليكتمون الحق و هم يعلمون ).
هر چند گروهى از آنها با مشاهده اين نشانه هاى روشن اسلام را پذيرا گشتند چنانكه ازعبد الله بن سلام كه از علماى يهود بود و سپس اسلام را پذيرفتنقل شده كه مى گفت : (من پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را بهتر ازفرزندم مى شناسم )! (انا اعلم به منى يا بنى )
اين آيه پرده از حقيقت جالبى بر مى دارد و آن اينكه بيان صفات جسمى و روحى وويژگيهاى پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در كتب پيشين به قدرى زنده وروشن بوده است كه ترسيم كاملى از او در اذهان كسانى كه با آن كتب ، سر و كار داشتهاند مى نمود.
آيا كسى ميتواند احتمال دهد كه در آن كتب هيچ نامى از پيامبر اسلام و نشانى از وى نبودهولى پيغمبر اسلام با اين صراحت در مقابل چشم آنها بگويد تمام صفات من در كتب شماموجود است ؟ آيا اگر چنين بود همه دانشمنداناهل كتاب به مبارزه شديد و صريح بر ضد او بر نمى خاستند؟ و به او نمى گفتند اينتو و اين كتابهاى ما، در كجاى آن نام و صفات تو ثبت است ؟ و آيا ممكن بود حتى يك نفراز علماى آنان در برابر پيامبر اسلام تسليم شود؟! پس ‍ اين گونه آيات خوددليل بر صدق و حقانيت خودش مى باشد.
سپس به عنوان تاءكيد بحثهاى گذشته پيرامون تغيير قبله ، يا احكام اسلام بطور كلىمى فرمايد: (اين فرمان حقى است كه از سوى پروردگار تو است و هرگز از ترديدكنندگان نباش (الحق من ربك فلا تكونن من الممترين ).
و با اين جمله پيامبر را دلدارى مى دهد و تاءكيد مى كند در برابر سمپاشيهاى دشمنانذرهاى ترديد، چه در مساءله تغيير قبله و چه در غير آن به خود راه ندهد هر چند دشمنانتمام نيروهاى خود را در اين راه بسيج كنند.
مخاطب در اين سخن گرچه شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ولىهمانگونه كه در آيات گذشته نيز گفتيم در واقع هدف همه مردم مى باشند و گرنه مسلماست پيامبرى كه از طريق شهود با وحى سر و كار دارد هيچگاه شك و ترديدى به خود راهنمى دهد، چرا كه وحى براى او جنبه حس و عين اليقين دارد.

آيه و ترجمه


و لكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرت اين ما تكونوا يات بكم الله جميعا ان الله علىكل شى ء قدير (148)


ترجمه :

148- هر طايفه اى قبله اى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است (بنابراين زياد دربارهقبله گفتگو نكنيد، و بجاى آن ) در نيكى ها واعمال خير بر يكديگر سبقت جوئيد، و هر جا باشيد خداوند شما رابراى پاداش و كيفر دربرابر اعمال نيك و بد در روز رستاخيز) حاضر مى كند زيرا او بر هر كارى توانا است .

تفسير:
هر امتى قبله اى دارد
اين آيه در حقيقت پاسخى به قوم يهود است كه ديديم سر و صداى زيادى پيرامونموضوع تغيير قبله به راه انداخته بودند، مى گويد: (هر گروه و طايفه اى قبله اىدارد كه خداوند آن را تعيين كرده است ) (و لكل وجهة هو موليها).
در طول تاريخ انبياء قبله هاى مختلفى بوده ، و تغيير آن چيز عجيبى نيست ، قبله هماننداصول دين نيست كه تغييرناپذير باشد، و يا همچون امور تكوينى كه تخلف در آن ميسرنشود، بنا بر اين زياد درباره قبله گفتگو نكنيد و به جاى آن دراعمال خير و نيكى ها بر يكديگر سبقت جوئيد (فاستبقوا الخيرات ).
در عوض اينكه تمام وقت خود را صرف گفتگو در اين مساءله فرعى كنيد به سراغخوبيها و پاكيها برويد كه ميدان وسيع و گسترده اى دارد و در آن از يكديگر پيشىگيريد زيرا معيار ارزش وجودى شما عمل پاك و نيك شما است .
اين مضمون درست شبيه چيزى است كه در آيه 177 همين سوره آمده است
ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب ولكن البر من آمن بالله و اليوم الاخرو الملائكة و الكتاب و النبيين : (نيكوكارى اين نيست كه صورتتان را به طرف شرق وغرب كنيد، بلكه به اين است كه ايمان به خدا و روز جزا و فرشتگان و پيامبران داشتهباشيد (و با الهام از ايمان راسخ اعمال صالح انجام دهيد).
شما اگر مى خواهيد (اسلام ) يا (مسلمانان ) را بيازمائيد با اين برنامه هابيازمائيد نه به مساءله تغيير قبله .
سپس به عنوان يك هشدار به خرده گيران ، و تشويق نيكوكاران مى فرمايد: (هر جاباشيد خداوند همه شما را حاضر خواهد كرد (اينما تكونوا يات بكم الله جميعا).
در آن دادگاه بزرگ رستاخيز كه صحنه نهائى پاداش و كيفر است .
چنين نيست كه عده اى مشغول انجام بهترين كارها باشند و گروهى ديگر جز سمپاشى وتخريب و اخلال كار ديگرى نكنند، و با هم يكسان باشند و حساب و كتاب و جزائى در كارنباشد، مسلم بدانيد چنان روزى در پيش ‍ است و به همه حسابها رسيدگى مى شود.
و از آنجا كه ممكن است براى بعضى اين جمله عجيب باشد كه چگونه خداوند ذرات خاكهاىپراكنده انسانها را هر جا كه باشد جمع آورى مى كند و لباس حيات نوينى بر آنها مىپوشاند؟ بلافاصله مى گويد: (و خداوند بر هر كارى قدرت دارد) (ان الله علىكل شى ء قدير).
در حقيقت اين جمله در پايان آيه به منزله دليل است براى جملهقبل از (اينما تكونوا يات بكم الله جميعا).
نكته ها
نكته 1- آن روز كه ياران مهدى (عليه السلام )
جمع مى شوند در روايات متعددى كه از ائمه اهل بيت (عليهمالسلام ) به ما رسيده جمله(اينما تكونوا يات بكم الله جميعا) به اصحاب مهدى (عليه السلام ) تفسير شده است.
از جمله در كتاب روضه كافى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم كه بعد از ذكر اينجمله فرمود: يعنى اصحاب القائم ، الثلاثماة و البضعة عشر رجلا، هم و الله الامةالمعدودة ، قال يجتمعون و الله فى ساعة واحدة قزع كقزع الخريف : (منظور اصحاب امامقائم (عليه السلام ) كه سيصد و سيزده نفرند، به خدا سوگند منظور از (امة معدودة )آنها هستند، به خدا سوگند در يكساعت همگى جمع مى شوند همچون پاره هاى ابر پائيزىكه بر اثر تند باد، جمع و متراكم مى گردد)!.
از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام ) نيزنقل شده : و ذلك و الله ان لو قام قائمنا يجمع الله اليه جميع شيعتنا من جميع البلدان :به خدا سوگند هنگامى كه مهدى (عليه السلام ) قيام كند تمام پيروان ما را از تمامشهرها گرد او جمع مى كند.
بدون شك اين تفسير از مفاهيم (بطون ) آيه است ، چرا كه مى دانيم طبق روايات ، آياتقرآن گاه معانى متعددى دارد كه يك معنى ظاهر و همگانى عمومى است ، و ديگرى معنىدرونى و به اصطلاح بطن آيه است ، كه جز پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) وامامان (عليهمالسلام ) و كسانى كه خدا بخواهد، از آن آگاه نيستند.
به تعبير ديگر: در حقيقت اين روايات اشاره به آن است ، خدائى كه قدرت دارد ذراتپراكنده خاك انسانها را در قيامت از نقاط مختلف جهان جمع آورى كند، به آسانى مى تواندياران مهدى را در يك روز و يك ساعت براى افروختن نخستين جرقه هاى انقلاب به منظورتاسيس حكومت عدل الهى و پايان دادن به ظلم
و ستم ، جمع نمايد.
نكته 2- تفسير جمله و لكل وجهة هو موليها
گفتيم ظاهر آيه اين است كه اشاره به قبله هاى مختلفى است كه خدا براى امتها قرار داده ،ولى بعضى احتمال داده اند كه اشاره به معنى وسيعترى است كهشامل روشها و برنامه هاى تكوينى مى شود، و در حقيقت معنى قضا و قدر تكوينى نيز ازآن منظور بوده (دقت كنيد).
البته اگر قرائن قبل و بعد اين آيه نبود، چنين تفسيرى امكانپذير بود، ولى با توجهبه اين قرائن ظاهر همان معنى اول است ، و جمله (هو موليها) شبيه (فلنولينك قبلةترضاها) است ، و به فرض كه آيه اشاره به اين معنى باشد هرگز به مفهوم آنقضا و قدر اجبارى نيست ، بلكه همان قضا و قدرى است كه بااصل آزادى اراده و اختيار سازگار است .

آيه و ترجمه


و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و انه للحق من ربك و ما اللهبغفل عما تعملون (149)
و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره لئلايكون للناس ‍ عليكم حجة الا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشونى و لا تم نعمتىعليكم و لعلكم تهتدون (150)


ترجمه :

149- از هر جا (و از هر شهر و نقطه اى ) خارج شدى (به هنگام نماز) روى خود را بهجانب مسجد الحرام كن ، اين دستور حقى است از طرف پروردگار تو و خداوند از كردار شماغافل نيست .
150- و از هر جا خارج شدى روى خود را به جانب مسجد الحرام كن ، و هر جا بوديد روىخود را به سوى آن كنيد تا مردم جز ظالمان (كه دست از لجاجت بر نمى دارند) دليلى برضد شما نداشته باشند (زيرا از نشانه هاى پيامبر كه در كتب آسمانى پيشين آمده اين استكه او به سوى دو قبله نماز مى خواند) از آنها نترسيد (و تنها) از من بترسيد (اين تغييرقبله به خاطر آن بود كه ) نعمت خود را بر شما تمام كنم تا هدايت شويد .

تفسير:
تنها از خدا بترس
اين آيات همچنان مساءله تغيير قبله و پى آمدهاى آن رادنبال مى كند .
در آيه نخست روى سخن را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) كرده و به عنوان يكفرمان مؤ كد مى گويد: (از هر جا (و از هر شهر و ديار) خارج شدى (به هنگام نماز)روى خود را به جانب مسجد الحرام كن ) (و من حيث خرجتفول وجهك شطر المسجد الحرام ).
و باز به عنوان تاءكيد بيشتر اضافه مى كند: اين فرمان دستور حقى است از سوىپروردگارت (و انه للحق من ربك ).
و در پايان اين آيه به عنوان تهديدى نسبت به توطئه گران و هشدارى به مؤ منان مىگويد: و خدا از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست (و ما اللهبغافل عما تعملون ).
اين تاءكيدات پى در پى كه در آيه بعد نيز تعقيب خواهد شد، همگى حاكى از اين حقيقتاست كه مساءله تغيير قبله و نسخ حكم سابق براى گروهى از تازه مسلمانان نيز گران وسنگين بوده همانگونه كه براى دشمنان لجوج ، دستاويزى براى سمپاشى .
در اينجا و بطور كلى در همه تحولات و انقلابهاى تكاملى چيزى كه مى تواند بهگفتگوها پايان دهد و ترديدها و شكها را بزدايد همان قاطعيت و صراحت و تاءكيدهاىمتوالى و كوبنده است ، هر گاه رهبر جمعيت در اين مواقع حساس با لحن قاطع و برنده وغير قابل تغيير، موضع خود را مشخص كند، دوستان را مصمم تر و دشمنان را براى هميشهمايوس خواهد ساخت ، و اين نكته كرارا در قرآن به وضوح ديده مى شود .
بعلاوه اين تكرار و تاءكيدها در حقيقت تكرار محض نيست بلكه دستورات تازه اى نيز همهمراه دارد، از جمله اينكه در آيات گذشته تكليف مسلمانان در ارتباط با مساءله قبله نسبتبه شهرى كه در آن زندگى مى كردند مشخص ‍ شده بود، اما در اين آيه و آيه بعد، حكمنمازگزاران را به هنگام مسافرت در هر نقطه
و هر ديار روشن مى سازد.
در آيه بعد، حكم عمومى توجه به مسجد الحرام را در هر مكان و هر نقطهاى تكرار مى كندمى گويد: (از هر جا خارج شدى و به هر نقطه روى آوردى ، صورت خود را به هنگامنماز متوجه مسجد الحرام كن ) (و من حيث خرجتفول وجهك شطر المسجد الحرام ).
درست است كه روى سخن در اين جمله به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ولىمسلما منظور عموم نمازگزاران مى باشد، ولى در جمله بعد براى تاءكيد و تصريحاضافه مى كند: (و هر جا شما بوده باشيد روى خود را به سوى آن كنيد) (و حيث ماكنتم فولوا وجوهكم شطره ).
سپس در ذيل همين آيه به سه نكته مهم اشاره مى كند
1- كوتاه شدن زبان مخالفان مى گويد (اين تغيير قبله به خاطر آن صورت گرفتكه مردم حجتى بر ضد شما نداشته باشند) (لئلا يكون للناس عليكم حجة ).
هر گاه اين تغيير قبله صورت نمى گرفت از يك سو زبان يهود به روى مسلمانان بازمى شد و مى گفتند: ما در كتب خود خوانده ايم كه نشانه پيامبر موعود اين است كه بهسوى دو قبله نماز مى خواند و اين نشانه در محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيست ، واز سوى ديگر مشركان ايراد مى كردند كه او مدعى است براى احياء آئين ابراهيم آمده ، پسچرا خانه كعبه را كه پايه گزارش ابراهيم است فراموش نموده ، اما حكم تغيير قبله موقتبه قبله دائمى ، زبان هر دو گروه را بست .
ولى از آنجا كه هميشه افراد بهانه جو و ستمگرى هستند كه در برابر هيچ منطقى تسليمنمى شوند، استثنائى براى اين موضوع قائل شده ، مى گويد: (مگر كسانى از آنها كهستم كرده اند) (الا الذين ظلموا منهم ).
كه اينها به هيچ صراطى مستقيم نيستند، اگر به سوى بيت المقدس نماز بخوانيد مىگويند اين قبله يهود است و شما دنباله رو ديگرانيد، و اگر به سوى كعبه باز گرديدمى گويند شما ثبات و بقائى نداريد، بقيه آئين شما نيز به زودى دستخوشدگرگونى خواهد شد!
اين بهانه جويان به حق شايسته نام ستمگر و ظالمند، چرا كه هم بر خود ستم مى كنند وهم بر مردم كه سد راه هدايت آنها مى شوند.
2- از آنجا كه عنوان كردن اين گروه لجوج را با نام (ستمگر) ممكن بود در بعضىتوليد وحشت كند مى گويد (از آنها هرگز نترسيد، و تنها از من بترسيد) (فلاتخشوهم و اخشونى ).
اين يكى از اصول كلى و اساسى تربيت توحيدى اسلامى است كه از هيچ چيزى و هيچ كسجز خدا نبايد ترس ‍ داشت ، تنها ترس از خدا (يا صحيحتر ترس از نافرمانى او) شعارهر مسلمان با ايمان است ، كه اگر اين اصل بر روح و جان آنها پرتوافكن شود، هرگزشكست نخواهند خورد.
اما مسلمان نماهائى كه به عكس دستور بالا، گاه از شرق مى ترسند و گاه از قدرت غربگاه از (منافقين داخلى ) و گاه از (دشمنان خارجى ) خلاصه از همه چيز و همه كسجز خدا وحشت دارند آنها هميشه زبون و حقير و شكست خورده اند.
3- تكميل نعمت خداوند به عنوان آخرين هدف براى تغيير قبله ذكر شده ، مى فرمايد (اينبه خاطر آن بود كه شما را تكامل بخشم و از قيد تعصب برهانم (و نعمت خود را برشما تمام كنم تا هدايت شويد) (و لاتم نعمتى عليكم و لعلكم تهتدون ).
در حقيقت تغيير قبله يكنوع تربيت و تكامل و نعمت براى مسلمانان بود تا با انضباطاسلامى آشنا شوند و از تقليد و تعصب برهند، زيرا همانگونه كه گفتيم
خداوند در آغاز براى جدا كردن صفوف مسلمانان از بت پرستان كه در برابر كعبه كه آنروز بت خانه بزرگى بود سجده مى كردند دستور داد به سوى بيت المقدس نمازبخوانند، تا موضع آنان در برابر مشركان مشخص گردد، اما بعد از هجرت پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلم ) هم زمان با تشكيل حكومت اسلامى دستور توجه به سوىكعبه صادر شد، و مسلمانان متوجه قديمى ترين خانه توحيد شدند و به اين ترتيب يكمرحله از تكامل جامعه اسلامى تحقق يافت .

آيه و ترجمه


كما ارسلنا فيكم رسولا منكم يتلوا عليكم ءايتنا و يزكيكم و يعلمكم الكتب و الحكمة ويعلمكم ما لم تكونوا تعلمون (151)
فاذكرونى اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون (152)


ترجمه :

151- همانگونه (كه با تغيير قبله نعمت خود را بر شماكامل كرديم ) رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شمابخواند، و شما را تزكيه كند، و كتاب و حكمت بياموزد، و آنچه نمى دانستيد به شما ياددهد.
152- پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم ، و شكر مرا گوئيد و كفران (دربرابر نعمتها) نكنيد.

تفسير:
برنامه هاى رسول الله
خداوند در آخرين جمله از آيه گذشته يكى ازدلائل تغيير قبله را تكميل نعمت خود بر مردم و هدايت آنان بيان كرد، در آيه مورد بحث باذكر كلمه كما اشاره به اين حقيقت مى كند كه تغيير قبله تنها نعمت خدا بر شما نبود،بلكه نعمتهاى فراوان ديگرى به شما داده است (همانگونه كه رسولى در ميان شما ازنوع خودتان فرستاديم ) (كما ارسلنا فيكم رسولا منكم ).
كلمه (منكم ) (از شما) ممكن است اشاره به اين معنى باشد كه او از نوع بشر است وتنها بشر مى تواند مربى و رهبر و سرمشق انسانها گردد و از دردها و نيازها ومسائل او آگاه باشد كه اين خود نعمت بزرگى است
و يا منظور اين است كه او از نژاد شما و هموطن شما است ، زيرا عربهاى جاهلى بر اثرتعصب شديد نژادى ممكن نبود زير بار پيامبرى از غير نژاد خود بروند، چنانكه در آيه198 و 199 سوره شعراء مى خوانيم : و لو نزلناه على بعض الاعجمين فقراه عليهم ماكانوا به مؤ منين : (اگر ما قرآن را بر مردى از غير عربنازل مى كرديم و بر آنها مى خواند هرگز به او ايمان نمى آوردند) و اين براى آنهانعمت مهمى محسوب مى شد كه پيامبر از خودشان باشد.
البته اين براى آغاز كار بود، اما سر انجام مساءله نژاد و وطن (جغرافيائى ) از برنامهها حذف شد و دستور اصلى و جاودانه اسلام كه جهان را وطن ، و انسانيت را نژاد معرفىمى كند، اعلام گرديد بعد از ذكر اين نعمت به چهار نعمت ديگر كه از بركت اين پيامبرعايد مسلمين شد اشاره مى كند:
1- (آيات ما را بر شما مى خواند) (يتلوا عليكم آياتنا).
(يتلو) از ماده (تلاوت ) به معنى پى در پى در آوردن است لذا هنگامى كه عباراتىپى در پى (و روى نظام صحيح ) خوانده شود از آن تعبير به تلاوت مى كنند، يعنىپيامبر، سخنان خدا را روى نظام صحيح و مناسبى پى در پى بر شما مى خواند تاقلوبتان را آماده پذيرش معانى آن كند، بنابراين تلاوت منظم و حساب شده پيامبر (صلىاللّه عليه و آله و سلم ) براى ايجاد آمادگى در برابر تعليم و تربيت است كه در جملههاى بعد به آن اشاره مى شود .
2- (او شما را پرورش مى دهد) (و يزكيكم ).
(تزكيه ) در اصل (چنانكه راغب در مفردات گويد) به معنى افزودن و نمو دادن است ،يعنى او با كمك گرفتن از آيات خدا بر كمالات معنوى و مادى ، شما مى افزايد، و روحتانرا نمو مى دهد ، گلهاى فضيلت را بر شاخسار وجودتان آشكار مى سازد و انواع صفاتزشت را كه در عصر جاهليت ، جامعه شما را فرا
گرفته بود ميزدايد.
3- و كتاب و حكمت به شما مى آموزد (و يعلمكم الكتاب و الحكمة ).
گرچه (تعليم ) بطور طبيعى مقدم بر (تربيت ) است ، اما همانگونه كه سابقا هماشاره كرديم قرآن مجيد براى اثبات اين حقيقت كه هدف نهائى (تربيت ) است غالبا آنرا مقدم بر تعليم آورده است :
فرق ميان (كتاب ) و (حكمت )، ممكن است از اين نظر باشد كه كتاب اشاره به آياتقرآن و وحى الهى است كه به صورت اعجاز بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم )نازل شده ، ولى حكمت سخنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و تعليمات او استكه سنت نام دارد.
و نيز ممكن است (كتاب ) اشاره به اصل دستورات باشد و حكمت اشاره به (اسرار)فلسفه ها، علل و نتائج آن باشد.
بعضى از مفسران نيز احتمال داده اند كه حكمت اشاره به حالت و ملكه اى باشد كه ازتعليمات كتاب حاصل مى شود، و با داشتن آن انسان مى تواند هر كار را بجاى خود انجامدهد نويسنده تفسير (المنار) بعد از ذكر تفسير نخست (منظور از حكمت (سنت ) است )آن را نادرست مى شمرد، و به آيه 39 سوره اسراء ذلك مما اوحى اليك ربك من الحكمة(اينها از امورى است كه پروردگارت از حكمت به تو وحى فرستاده )استدلال مى كند.
ولى به عقيده ما پاسخ اين ايراد روشن است زيرا حكمت ، معنى وسيعى دارد و ممكن است بهآيات قرآن و اسرارى كه از اين طريق بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم )نازل شده اطلاق گردد، ولى آنجا كه (حكمت ) در برابر كتاب (قرآن ) قرار مى گيرد(مانند آيه مورد بحث و آيات مشابه آن ) مسلما منظور از آن غير از كتاب است و آن چيزى جز(سنت ) نخواهد بود.
4 (و آنچه را نمى دانستيد به شما تعليم مى دهد (و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون ).
گرچه اين موضوع در جمله قبلكه تعليم كتاب و حكمت است وجود داشته ولى قرآن مخصوصا آن را تفكيك مى كند، تا بهآنها به فهماند اگر پيامبران نبودند بسيارى از علوم براى هميشه از شما مخفى بود،آنها تنها رهبر اخلاقى و اجتماعى نبودند، بلكه پيشواى علمى نيز بودند كه بدون رهبرىآنها علوم انسانى نضج نمى گرفت .
با توجه به نعمتهاى مختلف الهى كه در اين آيه بيان شد، در آيه بعد به مردم اعلام مىكند كه جا دارد شكر اين نعمتهاى بزرگ را بجا آورند و با بهره گيرى صحيح از ايننعمتها، حق شكر او را ادا كنند، مى فرمايد: (مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكر مرابجا آوريد و كفران نكنيد) (فاذكرونى اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون ).
بديهى است جمله مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم اشاره به يك معنى عاطفى ميان خدا وبندگان نيست ، آن گونه كه در ميان انسانها است كه به هم مى گويند: به ياد ما باشيدتا به ياد شما باشيم بلكه اشاره به يكاصل تربيتى و تكوينى است ، يعنى بياد من باشيد، به ياد ذات پاكى كه سرچشمهتمام خوبيها و نيكيها است و به اين وسيله روح و جان خود را پاك و روشن سازيد و آمادهپذيرش رحمت پروردگار، توجه شما به اين ذات پاك شما را در فعاليتها مخلص ترمصمم تر، نيرومندتر، و متحدتر مى سازد.
همانگونه كه منظور از (شكرگزارى و عدم كفران ) تنها يك مساءله تشريفاتى وگفتن با زبان نيست ، بلكه منظور آن است كه هر نعمتى را درست به جاى خود مصرف كنيدو در راه همان هدفى كه براى آن آفريده شده به كار
گيريد تا مايه فزونى رحمت و نعمت خدا گردد.
نكته ها
نكته 1- گفتار مفسران در تفسير جمله
(فاذكرونى اذكركم )
مفسران در شرح اين جمله ، و اينكه منظور از يادآورى بندگان چيست و يادآورى خداوندچگونه است تفسيرهاى متنوعى ذكر كرده اند كه فخر رازى در تفسير كبير خود آن را در دهموضوع خلاصه كرده :
1- مرا به (اطاعت ) ياد كنيد، تا شما را به (رحمتم ) ياد كنم (شاهد اين سخن آيه132 سوره آل عمران است كه مى گويد: اطيعوا الله والرسول لعلكم ترحمون ).
2- مرا به (دعا) ياد كنيد، تا شما را به (اجابت ) ياد كنم (شاهد اين سخن آيه 60سوره است كه مى گويد: ادعونى استجب لكم )
3- مرا به (ثنا و طاعت ) ياد كنيد، تا شما را به (ثنا و نعمت ) ياد كنم .
4- مرا در (دنيا) ياد كنيد تا شما را در (جهان ديگر) ياد كنم .
5- مرا در (خلوتگاه ها) ياد كنيد تا شما را در جمع ياد كنم .
6- مرا به (هنگام وفور نعمت ) ياد كنيد، تا شما را در (سختيها) ياد كنم .
7- مرا به عبادت ياد كنيد تا شما را به كمك ياد كنم (شاهد اين سخن جمله اياك نعبد و اياكنستعين است ).
8- مرا به (مجاهدت ) ياد كنيد، تا شما را به (هدايت ) ياد كنم (شاهد اين سخن آيه69 سوره عنكبوت است كه مى فرمايد و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا).
9- مرا به (صدق و اخلاص ) ياد كنيد شما را به (خلاص و مزيد اختصاص )
ياد مى كنم .
10- مرا به (ربوبيت ) ياد كنيد شما را به رحمت ياد مى كنم مجموعه سوره حمد مىتواند گواه اين معنى باشد).
البته هر يك از اين امور جلوهاى از جلوه هاى معنى وسيع اين آيه است و آيه فوق همه اينمعانى و حتى غير آن را نيز شامل مى شود: مرا به (شكر) ياد كنيد تا شما را به(زيادى نعمت ) ياد كنم ، چنانكه در آيه 7 سوره ابراهيم مى خوانيم لئن شكرتملازيدنكم .
بدون شك هر گونه توجه به خداوند چنانكه گفتيم يك اثر تربيتى دارد كه درپرتو ياد خدا در وجود انسان پرتوافكن مى شود، و روح و جان او بر اثر اين توجهآمادگى نزول بركات جديدى كه متناسب با نحوه ياد او است پيدا مى كند.
نكته 2- ذكر خدا چيست ؟
مسلم است منظور از ذكر خدا تنها يادآورى به زبان نيست ، كه زبان ترجمان قلب است ،هدف اين است با تمام قلب و جان به ذات پاك خدا توجه داشته باشيد، همان توجهى كهانسان را از گناه باز مى دارد و به اطاعت فرمان او دعوت مى كند.
به همين دليل در احاديث متعددى از پيشوايان اسلامنقل شده است كه منظور از ذكر خدا يادآورى عملى است ، در حديثى از پيامبر (صلى اللّهعليه و آله و سلم ) مى خوانيم كه به على (عليه السلام ) وصيت فرمود و از جملهوصايايش اين بود: ثلاث لا تطيقها هذه الامة المواساة للاخ فى ماله و انصاف الناس مننفسه ، و ذكر الله على كل حال ، و ليس هو سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و اللهاكبر، و لكن اذا ورد على ما يحرم الله عليه خاف الله تعالى عنده و تركه : (سه كاراست كه اين امت توانائى
انجام آن را (بطور كامل ) ندارند، مواسات و برابرى با برادر دينى درمال ، و اداى حق مردم با قضاوت عادلانه نسبت به خود و ديگران ، و خدا را در هرحال ياد كردن ، منظور سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر نيست ، بلكهمنظور اين است هنگامى كه كار حرامى در مقابل او قرار مى گيرد از خدا بترسد و آن راترك گويد.
ولى به هر حال چه جالب است كه خداوند با آن عظمت ، ذكر بندگان را در كنار ذكر خودقرار مى دهد، بندگان در آن عالم محدود و كوچكشان و خداوند بزرگ در آن عالم نامحدود وبى انتها با آن همه رحمتها و بركات !

آيه و ترجمه


يايها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصبرين (153)
و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموت بل احياء و لكن لا تشعرون (154)


ترجمه :

153- اى افراد با ايمان از صبر (و استقامت ) و نماز (در برابر حوادث سخت زندگى )كمك بگيريد (زيرا) خداوند با صابران است
154- و به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند مرده مگوئيد، بلكه آنها زندگانند ولىشما نمى فهميد.
شان نزول
بعضى از مفسران از ابن عباس در شان نزول دومين آيه مورد بحث چنيننقل كرده اند كه اين آيه درباره كشته شدگان ميدان جنگ بدرنازل گرديد، آنها چهارده تن بودند، شش نفر از مهاجران ، و هشت نفر از انصار، بعد ازپايان جنگ عده اى تعبير مى كردند فلانكس مرد، آيه فوقنازل شد و با صراحت آنها را از اطلاق كلمه (ميت ) بر شهيدان نهى كرد.

تفسير:
شهيدان زنده اند...
از آنجا كه در آيات گذشته سخن از تعليم وتربيت و ذكر و شكر بود وبا توجه بهمعنى بسيار وسيعى كه اين مفاهيم دارند، غالب دستورات دينى را در بر مى گيرند.
در نخستين آيه مورد بحث سخن از صبر و پايدارى به ميان مى آورد، كه بدون آن ، مفاهيمگذشته هرگز تحقق نخواهد يافت .
نخست مى گويد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد از صبر و نماز كمك بگيريد) (يا ايهاالذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ).
و با اين دو نيرو (استقامت و توجه به خدا) به جنگ مشكلات و حوادث سخت برويد كهپيروزى از آن شما است (زيرا خداوند با صابران است ) (ان الله مع الصابرين ).
به عكس آنچه بعضى تصور مى كنند، (صبر) هرگز به معنىتحمل بدبختيها و تن دادن ذلت و تسليم در برابرعوامل شكست نيست ، بلكه صبر و شكيبائى به معنى پايدارى و استقامت در برابر هرمشكل و هر حادثه است .
لذا بسيارى از علماى اخلاق براى (صبر) سه شاخه ذكر كرده اند:
صبر بر اطاعت (مقاومت در برابر مشكلاتى كه در راه طاعت وجود دارد).
صبر بر معصيت (ايستادگى در برابر انگيزه هاى گناه و شهوات سركش و طغيانگر).
و صبر بر مصيبت (پايدارى در برابر حوادث ناگوار و عدم خود باختگى و شكست روحىو ترك جزع و فزع ).
كمتر موضوعى را در قرآن مى توان يافت كه مانند (صبر) تكرار و مورد تاءكيد قرارگرفته باشد در قرآن مجيد در حدود هفتاد مورد از صبر، سخن به ميان آمده كه بيش از دهمورد از آن به شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اختصاص دارد.
تاريخ مردان بزرگ گواهى مى دهد كه يكى ازعوامل مهم يا مهمترين عامل پيروزى آنان استقامت و شكيبائى بوده است افرادى كه از اينصفت بى بهره اند در گرفتاريها بسيار زود از پا در مى آيند و مى توان گفت نقشى راكه اين عامل در پيشرفت افراد و جامعه ها ايفا مى كند، نه فراهم بودن امكانات دارد
و نه استعداد و هوش و مانند آن .
به همين دليل در قرآن مجيد روى اين موضوع با مؤ كدترين بيان تكيه شده است ، آنجاكه مى گويد: انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب : (صابران پاداش خود رابى حساب مى گيرند) (زمر 10).
و در مورد ديگر بعد از ذكر (صبر در برابر حوادث ) مى خوانيم : ان ذلك من عزمالامور: (اين كار از محكمترين كارها است ) لقمان 17).
اصولا ويژگى استقامت و پايمردى ، اين است كهفضائل ديگر بدون آن ارج و بهائى نخواهد داشت كه پشتوانه همه آنها صبر است و لذادر (نهج البلاغه ) در (كلمات قصار) مى خوانيم : و عليكم بالصبر، فان الصبرمن الايمان كالراس من الجسد، و لا خير فى جسد لا راس معه ، و لا فى ايمان لا صبر معه :(بر شما باد به صبر و استقامت كه صبر در برابر ايمان همچون سر است درمقابل تن ، تن بى سر فايدهاى ندارد، همچنين ايمان بدون صبر ناپايدار و بى نتيجهاست ).
در روايات اسلامى عاليترين صبر را آن دانسته اند كه به هنگام فراهم آمدنوسائل عصيان و گناه انسان مقاومت كند و از لذت گناه چشم بپوشد.
در آيه مورد بحث مخصوصا به مسلمانان انقلابى نخستين كه دشمنان نيرومند و خونخوار وبى رحم از هر سو آنها را احاطه كرده بودند، دستور داده شده است كه در برابر حوادثمختلف از قدرت صبر و پايمردى كمك بگيرند، كه نتيجه آناستقلال شخصيت و اتكاء به خويشتن و خود يارى در پناه ايمان به خدا است و تاريخاسلام اين حقيقت را به خوبى نشان مى دهد كه هميناصل اساسى پايه اصلى همه پيروزيها بود.
موضوع ديگرى كه در آيه بالا به عنوان يك تكيه گاه مهم در كنار صبر،
معرفى شده (صلوة ) (نماز) است ، لذا در احاديث اسلامى مى خوانيم : كان على (عليهالسلام ) اذا اهاله امر فزع قام الى الصلوة ثم تلى هذه الاية و استعينوا بالصبر والصلوة ...: (هنگامى كه على (عليه السلام ) با مشكلى روبرو مى شد به نماز برمىخاست و پس از نماز به دنبال حل مشكل مى رفت و اين آيه را تلاوت مى فرمود: (واستعينوا بالصبر و الصلوة ...)
از اين موضوع هرگز نبايد تعجب كرد، زيرا هنگامى كه انسان در برابر حوادث سخت ومشكلات طاقت فرسا قرار مى گيرد، و نيروى خود را براى مقابله با آنها ناچيز مى بيند،نياز به تكيه گاهى دارد كه از هر جهت نامحدود و بى انتها باشد، نماز او را با چنينمبدئى مربوط مى سازد، و با اتكاء بر او مى تواند با روحى مطمئن و آرام امواج سهمگينمشكلات را در هم بشكند.
بنابراين آيه فوق در حقيقت به دو اصل توصيه مى كند يكى اتكاى به خداوند كه نمازمظهر آن است و ديگرى مساءله خود يارى و اتكاى به نفس كه به عنوان صبر از آن يادشده است .
و به دنبال مساءله صبر و استقامت در آيه بعد، سخن از حيات جاويدان شهيدان مى گويدكه پيوند نزديكى با استقامت و صبرشان دارد.
نخست مى گويد: (هرگز به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند و شربت شهادت مىنوشند مرده مگوئيد) (و لا تقولوا لمن يقتل فىسبيل الله اموات ).
سپس براى تاءكيد بيشتر اضافه مى كند: (بلكه آنها زندگانند، اما شما درك نمىكنيد!) (بل احياء و لكن تشعرون ).
اصولا در هر نهضتى گروهى راحت طلب و ترسو خود را كنار مى كشند و علاوه بر اينكهخودشان كارى انجام نمى دهند سعى در دلسرد كردن ديگران دارند
همين كه حادثه ناگوارى رخ مى دهد، اظهار تاسف مى كنند و آن رادليل بر بى نتيجه بودن آن قيام مى پندارند،غافل از اينكه هيچ هدف مقدس و گرانبهائى بدون دادن قربانى يا قربانيها بدست نيامدهو اين يكى از سنن اين جهان است .
قرآن كريم كرارا از اين دسته سخن به ميان آورده و آنها را سخت سرزنش مى كند.
گروهى از اين قماش مردم در آغاز اسلام بودند كه هر گاه كسى از مسلمانان در ميدان جهادبه افتخار شهادت نائل مى آمد مى گفتند فلانى مرد! و با اظهار تاسف از مردنش ،ديگران را مضطرب مى ساختند.
خداوند در پاسخ اين گفته هاى مسموم پرده از روى يك حقيقت بزرگ بر مى دارد و باصراحت مى گويد: شما حق نداريد كسانى را كه در راه خدا جان مى دهند مرده بخوانيد آنهازنده اند زنده جاويدان ، و از روزيهاى معنوى در پيشگاه خدا بهره مى گيرند، با يكديگرسخن مى گويند، و از سرنوشت پربارشان كاملا خشنودند، اما شما كه در چهار ديوارىمحدود عالم ماده محبوس و زندانى هستيد اين حقايق را نمى توانيد درك كنيد.
نكته ها
نكته 1- چگونگى حيات جاودانى شهيدان
در اينكه حيات و زندگى شهيدان چگونه است ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، بدون شكظاهر آيه اين است كه آنها داراى يكنوع حيات برزخى و روحانى هستند چرا كه جسمشان ازهم متلاشى شده و به گفته امام صادق (عليه السلام ) آن حيات با بدنى است مثالى (بدنمجرد از ماده معمولى و همگون اين بدن ) كه تفسير آن در سوره مؤ منون آيه 100 و منورائهم برزخ الى يوم يبعثون خواهد آمد.
بعضى از مفسران اين زندگى را به عنوان يك حيات غيبى و مخصوص به شهداء دانستهاند و گفته اند ما توضيح بيشترى درباره چگونگى اين زندگى و طرز استفاده از آن رادر اختيار نداريم .
بعضى ديگر حيات را در اينجا به معنى هدايت ، و مرگ را به معنى گمراهى دانسته اند، وگفته اند معنى آيه اين است كه هر كس كشته شد نگوئيد گمراه است ، بلكه او هدايت شدهاست بعضى ديگر حيات جاويد شهيدان را زنده ماندن نام آنها و مكتب آنها مى دانند.
ولى با توجه به آنچه در تفسير اول گفتيم روشن مى شود كه هيچيك از اين احتمالاتقابل قبول نيست ، نه لزومى دارد كه آيه را به معانى مجازى تفسير كنيم و نه مساءلهحيات برزخى را مخصوص شهيدان بدانيم ، بلكه شهيدان داراى حيات روحانى و برزخىهستند با اين امتياز كه در قرب رحمت پروردگارند و متنعم به انواع نعمتهاى او مىباشند.
نكته 2- مكتبى كه به شهادت افتخار مى كند
اسلام با ترسيمى كه از مساءله شهادت در آيه فوق و آيات ديگر قرآن كرده استعامل بسيار مهم تازهاى را در مبارزه حق در برابرباطل وارد ميدان ساخته است ، عاملى كه كاربرد آن از هر سلاحى بيشتر، و تاثير آن ازهمه برتر است ، عاملى كه مى تواند خطرناكترين و وحشتناكترين سلاحهاى عصر و زمانما را در هم بشكند، چنانكه در تاريخ انقلاب اسلامى كشور ما ايران باكمال وضوح اين حقيقت را با چشم ديديم كه عشق به شهادت على رغم تمام كمبودهاىظاهرى عامل پيروزى سربازان اسلام در برابر قدرتهاى بزرگ شد.
و اگر در تاريخ اسلام و حماسه هاى جاويدان جهادهاى اسلامى و شرح ايثارگريهاىكسانى را كه با تمام وجودشان در راه پيشبرد اين آئين پاك جانفشانى
كردند دقت كنيم مى بينيم يك دليل مهم همه آن پيروزيها همين بود كه اسلام در تعليماتخود اين درس بزرگ را به آنها آموخته بود كه شهادت در راه خدا و در طريق حق و عدالتبه معنى فناء و نابودى و مرگ نيست ، بلكه سعادت است و زندگى جاويدان و افتخارابدى .
سربازانى كه چنين درسى را در اين مكتب بزرگ آموخته اند هرگزقابل مقايسه با سربازان عادى نيستند، سرباز عادى به حفظ جان خود مى انديشد، اما آنهابراى حفظ مكتب پيكار مى كنند و پروانه وار مى سوزند و قربانى مى شوند و افتخارمى كنند.
نكته 3 زندگى برزخى و بقاى روح
ضمنا از اين آيه موضوع بقاى روح و زندگى برزخى انسانها (زندگى پس از مرگ وقبل از رستاخيز) به روشنى اثبات مى شود و پاسخ صريحى است به كسانى كه مىگويند قرآن به مساءله بقاى روح و زندگى برزخى اشارهاى نكرده است .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation